عجب: تفاوت میان نسخه‌ها

۹۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۲ آذر ۱۴۰۱
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «عجب '''عجب'''، رذیله نفسانی خودپسندی و خودبزرگ‌بینی است. ==معنی== «عُجب» به معنای تکبر و بزرگ‌شمردن خود <ref>فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، 393؛ طریحی، مجمع البحرین، 2/116</ref>، از خود خشنود‌بودن، افتخار‌کردن و نظر و رأی خود را پسن...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
'''عجب'''، [[رذیله نفسانی]] خودپسندی و خودبزرگ‌بینی است.
'''عجب'''، [[رذیله نفسانی]] خودپسندی و خودبزرگ‌بینی است.
==معنی==
==معنی==
«عُجب» به معنای [[تکبر]] و بزرگ‌شمردن خود <ref>فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، 393؛ طریحی، مجمع البحرین، 2/116</ref>، از خود خشنود‌بودن، افتخار‌کردن و نظر و [[رأی]] خود را پسندیدن <ref>ابن‌منظور، لسان العرب، 1/582؛ زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، 2/206</ref> است. در اصطلاح [[اخلاق]]، به معنای اعتقاد و ظن نادرست به [[نفس]] در استحقاق مرتبه‌ای است که فاقد آن است <ref>ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، 287</ref>. بعضی آن را بزرگ‌شمردن خود به سبب کمالی که فرد در خود می‌بیند، تعریف کرده‌اند؛ خواه آن [[کمال]] را داشته یا نداشته باشد <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، 1/357؛ نراقی، احمد، 262</ref>. [[امام‌خمینی]] نیز عجب را، بزرگ‌شمردن [[نعمت]] یا [[اعتقاد]] <ref>امام‌خمینی، الطهاره، 392</ref>، [[عمل صالح]]، مسرورشدن به آن، نازکردن به واسطه عمل و خود را از تقصیر خارج‌دانستن <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 61 ـ 62</ref> می‌داند.
«عُجب» به معنای [[تکبر]] و بزرگ‌شمردن خود <ref>فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، 393؛ طریحی، مجمع البحرین، 2/116.</ref>، از خود خشنود‌بودن، افتخار‌کردن و نظر و [[رأی]] خود را پسندیدن <ref>ابن‌منظور، لسان العرب، 1/582؛ زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، 2/206.</ref> است. در اصطلاح [[اخلاق]]، به معنای اعتقاد و ظن نادرست به [[نفس]] در استحقاق مرتبه‌ای است که فاقد آن است <ref>ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، 287.</ref>. بعضی آن را بزرگ‌شمردن خود به سبب کمالی که فرد در خود می‌بیند، تعریف کرده‌اند؛ خواه آن [[کمال]] را داشته یا نداشته باشد <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، 1/357؛ نراقی، احمد، 262.</ref>. [[امام‌خمینی]] نیز عجب را، بزرگ‌شمردن [[نعمت]] یا [[اعتقاد]] <ref>امام‌خمینی، الطهاره، 392.</ref>، [[عمل صالح]]، مسرورشدن به آن، نازکردن به واسطه عمل و خود را از تقصیر خارج‌دانستن <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 61 ـ 62.</ref> می‌داند.
«عجب» با واژگانی چون [[غرور]] و تکبر مرتبط است. فرق عجب با تکبر در این است که در عجب مقایسه و تطبیقی با دیگران نیست، امّا در تکبر افزون بر [[خودبرتربینی]]، مقایسه و برترشمردن خود نسبت به دیگران نیز دخیل است <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، 1/380؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، 79</ref> (← مقاله [[تکبر]] ). فرق غرور با عجب، در این است که غرور، سکون و [[اطمینان نفس]] است به آنچه مطابق میل و هوای اوست، ولی مطابق واقع نیست و از [[جهل]] و خدعه [[شیطان]] نشئت می‌گیرد <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، 11/80؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/293</ref> و مبدأ آن نیز سستی در [[اوامر الهی]] و جهل به [[عالم غیب]] است <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، 132</ref>؛ اما عجب، بزرگ‌شمردن خود به سبب کمالی است که فرد در خود می‌بیند <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، 262</ref>.
 
«عجب» با واژگانی چون [[غرور]] و تکبر مرتبط است. فرق عجب با تکبر در این است که در عجب مقایسه و تطبیقی با دیگران نیست، امّا در تکبر افزون بر [[خودبرتربینی]]، مقایسه و برترشمردن خود نسبت به دیگران نیز دخیل است <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، 1/380؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، 79.</ref> (← مقاله [[تکبر]] ). فرق غرور با عجب، در این است که غرور، سکون و [[اطمینان نفس]] است به آنچه مطابق میل و هوای اوست، ولی مطابق واقع نیست و از [[جهل]] و خدعه [[شیطان]] نشئت می‌گیرد <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، 11/80؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/293.</ref> و مبدأ آن نیز سستی در [[اوامر الهی]] و جهل به [[عالم غیب]] است <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، 132.</ref>؛ اما عجب، بزرگ‌شمردن خود به سبب کمالی است که فرد در خود می‌بیند <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، 262.</ref>.
==پیشینه==
==پیشینه==
عجب از صفات نکوهیده‌ای است که در [[قرآن کریم]] به آن توجه شده است و در آیات، از [[شیطان]] و خود برتربینی او در برابر [[حضرت آدم(ع)]] <ref>ص، 76؛ اعراف، 12</ref>، عجب [[کفار]] به اموال و اولاد <ref>سبأ، 35</ref> و عجب [[مؤمنان]] در اعمال خود <ref>توبه، 35</ref>، سخن به میان آمده است. در روایات نیز عجب سبب هلاکت و سرچشمه [[گناهان]] و زمینه بسیاری از صفات نکوهیده شمرده شده است <ref>کلینی، الکافی، 2/313؛ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، 308</ref> که راه تسلط شیطان را بر[[فرزندان آدم(ع)]] می‌گشاید <ref>کلینی، الکافی، 2/314؛ ← امام‌خمینی، چهل حدیث، 68</ref>. در بعضی [[روایات]]، این صفت به‌خصوص برای اهل [[طاعت]] و [[بندگی]] خطر بزرگی شمرده شده است؛ زیرا آنها بیشتر در معرض افتادن در دام عجب هستند <ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، 1/98 ـ 100</ref>؛ چنان‌که در روایتی از [[امام‌صادق(ع)]] نقل شده است اگر عجب نبود، [[مؤمن]] به [[گناه]] مبتلا نمی‌گشت <ref>کلینی، الکافی، 2/313؛ ← امام‌خمینی، چهل حدیث، 68</ref>.
عجب از صفات نکوهیده‌ای است که در [[قرآن کریم]] به آن توجه شده است و در آیات، از [[شیطان]] و خود برتربینی او در برابر [[حضرت آدم(ع)]] <ref>ص، 76؛ اعراف، 12.</ref>، عجب [[کفار]] به اموال و اولاد <ref>سبأ، 35.</ref> و عجب [[مؤمنان]] در اعمال خود <ref>توبه، 35.</ref>، سخن به میان آمده است. در روایات نیز عجب سبب هلاکت و سرچشمه [[گناهان]] و زمینه بسیاری از صفات نکوهیده شمرده شده است <ref>کلینی، الکافی، 2/313؛ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، 308.</ref> که راه تسلط شیطان را بر[[فرزندان آدم(ع)]] می‌گشاید <ref>کلینی، الکافی، 2/314؛ ← امام‌خمینی، چهل حدیث، 68.</ref>. در بعضی [[روایات]]، این صفت به‌خصوص برای اهل [[طاعت]] و [[بندگی]] خطر بزرگی شمرده شده است؛ زیرا آنها بیشتر در معرض افتادن در دام عجب هستند <ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، 1/98 ـ 100.</ref>؛ چنان‌که در روایتی از [[امام‌صادق(ع)]] نقل شده است اگر عجب نبود، [[مؤمن]] به [[گناه]] مبتلا نمی‌گشت <ref>کلینی، الکافی، 2/313؛ ← امام‌خمینی، چهل حدیث، 68.</ref>.
[[علمای اخلاق]]، عجب را در جایگاه یکی از [[رذایل اخلاقی]] مورد بحث قرار داده‌اند <ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/272؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، 1/357؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، 262</ref>. کتاب تهذیب الاخلاق [[ابن‌مسکویه]] از علمای قرن پنجم را می‌توان از نخستین کتاب‌هایی دانست که بابی به این موضوع اختصاص داده است <ref>ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، 286</ref>. مباحث این کتاب، متأثّر از مباحث اخلاقی [[ارسطو]] و الهام‌گرفته از نظریه اعتدال در قوای او است <ref>ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، 1/264</ref> که بر اساس آن، علمای اخلاق، عجب را یکی از [[رذایل]] برخاسته از [[افراط]] در [[قوه غضبیه]] شمرده‌اند <ref>غزالی، مجموعه رسائل، 146</ref>. امام‌خمینی نیز به این مسئله توجه داشته، عجب را از صفات رذیله‌ای می‌داند که مؤمنان و غیر مؤمنان به آن مبتلا می‌شوند <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 66</ref>. ایشان در عموم آثار اخلاقی و عرفانی خود به‌خصوص در کتاب‌هایی چون [[آداب الصلاة]] <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، 22، 89 و 98</ref>، [[سر الصلاة|سرّ الصلاة]] <ref>امام‌خمینی، سرّ الصلاة، 52 و 75</ref>، شرح [[حدیث جنود عقل و جهل]] <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، 50، 83 و 341 ـ 342</ref> و شرح [[چهل حدیث]] <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 63 ـ 76</ref> به این موضوع پرداخته است. ایشان به موضوعاتی چون درجات عجب <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 63 ـ 65</ref>، منشأ حصول عجب <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 70 ـ 71</ref> و مفاسد آن <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 67 ـ 69</ref> و فساد یا عدم فساد عمل به واسطه عجب <ref>امام‌خمینی، الطهاره، 393</ref> پرداخته است.
 
[[علمای اخلاق]]، عجب را در جایگاه یکی از [[رذایل اخلاقی]] مورد بحث قرار داده‌اند <ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/272؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، 1/357؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، 262.</ref>. کتاب تهذیب الاخلاق [[ابن‌مسکویه]] از علمای قرن پنجم را می‌توان از نخستین کتاب‌هایی دانست که بابی به این موضوع اختصاص داده است <ref>ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، 286.</ref>. مباحث این کتاب، متأثّر از مباحث اخلاقی [[ارسطو]] و الهام‌گرفته از نظریه اعتدال در قوای او است <ref>ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، 1/264.</ref> که بر اساس آن، علمای اخلاق، عجب را یکی از [[رذایل]] برخاسته از [[افراط]] در [[قوه غضبیه]] شمرده‌اند <ref>غزالی، مجموعه رسائل، 146.</ref>. امام‌خمینی نیز به این مسئله توجه داشته، عجب را از صفات رذیله‌ای می‌داند که مؤمنان و غیر مؤمنان به آن مبتلا می‌شوند <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 66.</ref>. ایشان در عموم آثار اخلاقی و عرفانی خود به‌خصوص در کتاب‌هایی چون [[آداب الصلاة]] <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، 22، 89 و 98.</ref>، [[سر الصلاة|سرّ الصلاة]] <ref>امام‌خمینی، سرّ الصلاة، 52 و 75.</ref>، شرح [[حدیث جنود عقل و جهل]] <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، 50، 83 و 341 ـ 342.</ref> و شرح [[چهل حدیث]] <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 63 ـ 76.</ref> به این موضوع پرداخته است. ایشان به موضوعاتی چون درجات عجب <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 63 ـ 65.</ref>، منشأ حصول عجب <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 70 ـ 71.</ref> و مفاسد آن <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 67 ـ 69.</ref> و فساد یا عدم فساد عمل به واسطه عجب <ref>امام‌خمینی، الطهاره، 393.</ref> پرداخته است.
==حقیقت عجب==
==حقیقت عجب==
علمای اخلاق در بیان حقیقت عجب و مصادیق آن اختلاف نظر دارند. بعضی حقیقت عجب را مسرورشدن به عمل و عبادت در صورتی که به همراه [[خوف]] از تقصیر در مقام [[عبودیت]] نباشد، می‌دانند <ref>مازندرانی، شرح اصول الکافی، 9/316 ـ 317</ref>. بعضی نیز صرف نیکوشمردن عمل خود، مانند [[عبادت]] یا عادت نیکو را عجب دانسته‌اند <ref>مدنی، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، 2/378 ـ 379</ref>. برخی معتقدند اگر شخص به آنچه دارد، مانند [[عمل صالح]]، قوت، علم و [[رأی]]، مسرور شود، در صورتی که این سرور، به همراه تواضع در پیشگاه خدا و سپاس از او به سبب [[توفیق]] عمل صالح باشد، عجب تلقی نمی‌شود؛ اما اگر اعمال را از خود ببیند و بر آن اعتماد کند و خود را از تقصیر بیرون بداند، تا حدی که بر خداوند [[منت]] گذارد، مفهوم عجب بر آن صدق خواهد کرد <ref>ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، 1/212؛ مجلسی، مرآة العقول فی شرح اخبار آل‌الرسول(ص)، 10/218؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، 1/358</ref>. امام‌خمینی این سخن را می‌پذیرد و معتقد است عمل را باید اعم از [[عمل قلبی]] و جوارحی دانست؛ ضمن آنکه این عجب می‌تواند نسبت به خصال زشت یا نیکو باشد و شخص همان‌گونه که می‌تواند به صفات پسندیده خود عجب داشته باشد، می‌تواند به صفات ناپسند خود نیز عجب پیدا کند <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 62</ref>.
علمای اخلاق در بیان حقیقت عجب و مصادیق آن اختلاف نظر دارند. بعضی حقیقت عجب را مسرورشدن به عمل و عبادت در صورتی که به همراه [[خوف]] از تقصیر در مقام [[عبودیت]] نباشد، می‌دانند <ref>مازندرانی، شرح اصول الکافی، 9/316 ـ 317.</ref>. بعضی نیز صرف نیکوشمردن عمل خود، مانند [[عبادت]] یا عادت نیکو را عجب دانسته‌اند <ref>مدنی، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، 2/378 ـ 379.</ref>. برخی معتقدند اگر شخص به آنچه دارد، مانند [[عمل صالح]]، قوت، علم و [[رأی]]، مسرور شود، در صورتی که این سرور، به همراه تواضع در پیشگاه خدا و سپاس از او به سبب [[توفیق]] عمل صالح باشد، عجب تلقی نمی‌شود؛ اما اگر اعمال را از خود ببیند و بر آن اعتماد کند و خود را از تقصیر بیرون بداند، تا حدی که بر خداوند [[منت]] گذارد، مفهوم عجب بر آن صدق خواهد کرد <ref>ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، 1/212؛ مجلسی، مرآة العقول فی شرح اخبار آل‌الرسول(ص)، 10/218؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، 1/358.</ref>. امام‌خمینی این سخن را می‌پذیرد و معتقد است عمل را باید اعم از [[عمل قلبی]] و جوارحی دانست؛ ضمن آنکه این عجب می‌تواند نسبت به خصال زشت یا نیکو باشد و شخص همان‌گونه که می‌تواند به صفات پسندیده خود عجب داشته باشد، می‌تواند به صفات ناپسند خود نیز عجب پیدا کند <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 62.</ref>.
==اسباب عجب==
==اسباب عجب==
برخی از [[علمای اخلاق]]، ریشه عجب را [[جهل محض]] <ref>غزالی، کیمیای سعادت، 2/278؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/277</ref> و ضعف عقل <ref>غزالی، کیمیای سعادت، 2/280 ـ 281؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/283</ref> دانسته‌اند. [[امام‌خمینی]] عواملی برای عجب ذکر کرده است؛ ازجمله:
برخی از [[علمای اخلاق]]، ریشه عجب را [[جهل محض]] <ref>غزالی، کیمیای سعادت، 2/278؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/277.</ref> و ضعف عقل <ref>غزالی، کیمیای سعادت، 2/280 ـ 281؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/283.</ref> دانسته‌اند. [[امام‌خمینی]] عواملی برای عجب ذکر کرده است؛ ازجمله:
===حب نفس===
===حب نفس===
حب نفس سبب می‌شود شخص اعمال خود را بزرگ ببیند و یا اعمال زشتش در نظرش نیکو جلوه کند. در مقابل، اعمال دیگران در نظرش کوچک و حقیر به نظر آید <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 71</ref> (← مقاله [[حب نفس]] ).
حب نفس سبب می‌شود شخص اعمال خود را بزرگ ببیند و یا اعمال زشتش در نظرش نیکو جلوه کند. در مقابل، اعمال دیگران در نظرش کوچک و حقیر به نظر آید <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 71.</ref> (← مقاله [[حب نفس]] ).
===شیطان===
===شیطان===
[[شیطان]]، [[عبادات]] و [[اعمال نیکو]] را به گونه‌ای نشان می‌دهد که شخص به آنها [[مغرور]] گردد که این، در حقیقت از حیله‌های شیطان و دام‌های اوست <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث ، 66 ـ 69</ref>.
[[شیطان]]، [[عبادات]] و [[اعمال نیکو]] را به گونه‌ای نشان می‌دهد که شخص به آنها [[مغرور]] گردد که این، در حقیقت از حیله‌های شیطان و دام‌های اوست <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث ، 66 ـ 69.</ref>.
===جهل و غفلت===
===جهل و غفلت===
[[جهل]] و [[غفلت]]، مانند حجابی بر [[عقل]] و هوش انسان پرده می‌افکند، در نتیجه، انسان برای خود در برابر سلطنت قاهره حق، توهم استقلال می‌کند <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث ، 70</ref>. این امر شامل جهل به حقارت خود و غفلت از عظمت خالق <ref>امام‌خمینی، صحیفه، 18/445</ref> و غفلت از اعمال بندگان صالح و [[اولیا]] و [[مقربان]] <ref>امام‌خمینی، الطهاره، 392</ref> است.
[[جهل]] و [[غفلت]]، مانند حجابی بر [[عقل]] و هوش انسان پرده می‌افکند، در نتیجه، انسان برای خود در برابر سلطنت قاهره حق، توهم استقلال می‌کند <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث ، 70.</ref>. این امر شامل جهل به حقارت خود و غفلت از عظمت خالق <ref>امام‌خمینی، صحیفه، 18/445.</ref> و غفلت از اعمال بندگان صالح و [[اولیا]] و [[مقربان]] <ref>امام‌خمینی، الطهاره، 392.</ref> است.
==اقسام و مراتب==
==اقسام و مراتب==
برخی علمای اخلاق، عجب را به ‌طور کلی به عجب در اعمال، صفات و عقاید تقسیم کرده‌اند و با استناد به برخی آیات <ref>فصلت، 15؛ سبأ، 35</ref>، به اعتبار متعلق عجب مصادیق پرشماری برای آن ذکر کرده‌اند؛ مانند عجب به مال، عجب به فرزندان، عجب به قدرت، عجب به نسب و عجب به [[درایت]] و عقل <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، 11/69 ـ 77؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/282</ref>.
برخی علمای اخلاق، عجب را به ‌طور کلی به عجب در اعمال، صفات و عقاید تقسیم کرده‌اند و با استناد به برخی آیات <ref>فصلت، 15؛ سبأ، 35.</ref>، به اعتبار متعلق عجب مصادیق پرشماری برای آن ذکر کرده‌اند؛ مانند عجب به مال، عجب به فرزندان، عجب به قدرت، عجب به نسب و عجب به [[درایت]] و عقل <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، 11/69 ـ 77؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/282.</ref>.
امام‌خمینی در ضمن بیان اقسام عجب <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 62 ـ 63</ref>، به مراتب و درجات آن پرداخته است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 63 ـ 65</ref> و با استناد به روایتی از [[امام‌رضا(ع)]] <ref>کلینی، الکافی، 2/313</ref>، مراتب عجب را به سه دسته عمده تقسیم می‌کند: اول: عجب به ایمان و معارف حق که در مقابل آن عجب به [[کفر]] و [[شرک]] و عقاید باطل است. دوم: عجب به [[ملکات]] و صفات پسندیده که در مقابل آن عجب به صفات ناپسند است. سوم: عجب به افعال نیکو و پسندیده، در مقابل عجب به اعمال قبیح و ناشایست <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 62 ـ 63</ref>. به اعتقاد امام‌خمینی، عجب در مورد صفات پسندیده، خود دارای چهار مرتبه است:
امام‌خمینی در ضمن بیان اقسام عجب <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 62 ـ 63.</ref>، به مراتب و درجات آن پرداخته است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 63 ـ 65.</ref> و با استناد به روایتی از [[امام‌رضا(ع)]] <ref>کلینی، الکافی، 2/313.</ref>، مراتب عجب را به سه دسته عمده تقسیم می‌کند: اول: عجب به ایمان و معارف حق که در مقابل آن عجب به [[کفر]] و [[شرک]] و عقاید باطل است. دوم: عجب به [[ملکات]] و صفات پسندیده که در مقابل آن عجب به صفات ناپسند است. سوم: عجب به افعال نیکو و پسندیده، در مقابل عجب به اعمال قبیح و ناشایست <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 62 ـ 63.</ref>. به اعتقاد امام‌خمینی، عجب در مورد صفات پسندیده، خود دارای چهار مرتبه است:
 
1. بالاترین مرتبه این است که شخص به سبب شدت عجب، در [[قلب]] خود بر خداوند منت گذارد و خیال ‌کند اعمال او سبب ترویج [[دین]] خدا و رونق آن شده است.
1. بالاترین مرتبه این است که شخص به سبب شدت عجب، در [[قلب]] خود بر خداوند منت گذارد و خیال ‌کند اعمال او سبب ترویج [[دین]] خدا و رونق آن شده است.
2. شخص خود را از مقربان و [[اولیای خدا]] ببیند و در باطن برای خدا ناز کند و این مرتبه، غیر از منت‌گذاری است؛ گرچه بعضی از علمای اخلاق بین این دو تفاوتی قائل نشده‌اند <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 63 ـ 65</ref>.
 
2. شخص خود را از مقربان و [[اولیای خدا]] ببیند و در باطن برای خدا ناز کند و این مرتبه، غیر از منت‌گذاری است؛ گرچه بعضی از علمای اخلاق بین این دو تفاوتی قائل نشده‌اند <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 63 ـ 65.</ref>.
 
3. خود را به واسطه اعمال و ملکات، طلبکار و مستحق [[ثواب]] بداند.
3. خود را به واسطه اعمال و ملکات، طلبکار و مستحق [[ثواب]] بداند.
4. شخص خود را از دیگران ممتاز بداند و به سبب داشتن اعمال، اوصاف و کمالات، خود را در برابر کسی که فاقد این صفات و کمالات است، برتر بشمارد که در حقیقت، این حد از عجب، جزو [[کبر]] می‌شود <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 79</ref> (← مقاله [[تکبر]] ).
 
بنابر روایات گاهی انسان در اعمال ناشایست نیز گرفتار عجب می‌گردد <ref>کلینی، الکافی، 2/313</ref>. امام‌خمینی نیز با استناد به [[آیات]] <ref>فاطر، 8؛ کهف، 103 ـ 105</ref> و [[روایات]] <ref>کلینی، الکافی، 2/313 ـ 315</ref>، معتقد است که گاهی گناهکاران نیز از معاصی و سیئات اخلاقی خود خشنود می‌گردند و گرفتار عجب می‌شوند و از این جهت که مقید به [[ادیان]] نمی‌باشند، خود را دارای روح آزاد و خارج از [[تقلید]] می‌دانند و می‌پندارند که دارای شهامت و مردانگی هستند اما نمی‌دانند که خصال زشت در دل آنها ریشه کرده و مأنوس به آن شده و از این جهت اعمال زشت خود را کمال می‌پندارند <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 65</ref>.
4. شخص خود را از دیگران ممتاز بداند و به سبب داشتن اعمال، اوصاف و کمالات، خود را در برابر کسی که فاقد این صفات و کمالات است، برتر بشمارد که در حقیقت، این حد از عجب، جزو [[کبر]] می‌شود <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 79.</ref> (← مقاله [[تکبر]] ).
 
بنابر روایات گاهی انسان در اعمال ناشایست نیز گرفتار عجب می‌گردد <ref>کلینی، الکافی، 2/313.</ref>. امام‌خمینی نیز با استناد به [[آیات]] <ref>فاطر، 8؛ کهف، 103 ـ 105.</ref> و [[روایات]] <ref>کلینی، الکافی، 2/313 ـ 315.</ref>، معتقد است که گاهی گناهکاران نیز از معاصی و سیئات اخلاقی خود خشنود می‌گردند و گرفتار عجب می‌شوند و از این جهت که مقید به [[ادیان]] نمی‌باشند، خود را دارای روح آزاد و خارج از [[تقلید]] می‌دانند و می‌پندارند که دارای شهامت و مردانگی هستند اما نمی‌دانند که خصال زشت در دل آنها ریشه کرده و مأنوس به آن شده و از این جهت اعمال زشت خود را کمال می‌پندارند <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 65.</ref>.
==نشانه‌ها و پیامدها==
==نشانه‌ها و پیامدها==
برخی آیات قرآن، عجب را سبب خسارت در [[آخرت]] شمرده‌اند <ref>کهف، 103</ref>. در برخی از روایات نیز مفاسد پرشماری برای عجب ذکر شده است؛ ازجمله اینکه عجب سبب هلاکت شخص <ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، 308</ref>، آشکارشدن زشتی‌ها و تباه‌شدن عمل نیک و برانگیخته‌شدن [[حسد]] و [[غضب]] دیگران <ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، 309</ref> می‌شود. علمای اخلاق نشانه‌هایی برای شخص مبتلا به عجب ذکر کرده‌اند؛ ازجمله از آنجاکه او مغرور است، خود را می‌ستاید و خود را از عیوب بری می‌شمارد، از [[مشورت]] با دیگران و سؤال از آنها پرهیز می‌کند؛ همچنین [[نصیحت]] را نمی‌پذیرد، به دیگران با دیده جهالت می‌نگرد و در خطای خود اصرار می‌ورزد <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، 11/62؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/275</ref>. امام‌خمینی‌ نیز نشانه‌هایی برای عجب ذکر کرده است؛ ازجمله: شخص مبتلا به عجب، به مردم با دیده خواری می‌نگرد، در دل و زبان مردم را سرزنش می‌کند و هر چه عمل صالح از مردم ببیند، در آن مناقشه می‌کند، ولی اعمال خود را پاک می‌پندارد؛ همچنین عیوب مردم را به‌خوبی می‌بیند، اما از عیوب خود غافل است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 64 ـ 65</ref>.
برخی آیات قرآن، عجب را سبب خسارت در [[آخرت]] شمرده‌اند <ref>کهف، 103.</ref>. در برخی از روایات نیز مفاسد پرشماری برای عجب ذکر شده است؛ ازجمله اینکه عجب سبب هلاکت شخص <ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، 308.</ref>، آشکارشدن زشتی‌ها و تباه‌شدن عمل نیک و برانگیخته‌شدن [[حسد]] و [[غضب]] دیگران <ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، 309.</ref> می‌شود. علمای اخلاق نشانه‌هایی برای شخص مبتلا به عجب ذکر کرده‌اند؛ ازجمله از آنجاکه او مغرور است، خود را می‌ستاید و خود را از عیوب بری می‌شمارد، از [[مشورت]] با دیگران و سؤال از آنها پرهیز می‌کند؛ همچنین [[نصیحت]] را نمی‌پذیرد، به دیگران با دیده جهالت می‌نگرد و در خطای خود اصرار می‌ورزد <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، 11/62؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/275.</ref>. امام‌خمینی‌ نیز نشانه‌هایی برای عجب ذکر کرده است؛ ازجمله:
امام‌خمینی مانند دیگر علمای اخلاق <ref>غزالی، کیمیای سعادت، 2/276 ـ 277؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/275 ـ 276؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، 1/361 ـ 362</ref>، مفاسد پرشماری برای عجب برشمرده است؛ ازجمله:
 
شخص مبتلا به عجب، به مردم با دیده خواری می‌نگرد، در دل و زبان مردم را سرزنش می‌کند و هر چه عمل صالح از مردم ببیند، در آن مناقشه می‌کند، ولی اعمال خود را پاک می‌پندارد؛ همچنین عیوب مردم را به‌خوبی می‌بیند، اما از عیوب خود غافل است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 64 ـ 65.</ref>.
 
امام‌خمینی مانند دیگر علمای اخلاق <ref>غزالی، کیمیای سعادت، 2/276 ـ 277؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/275 ـ 276؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، 1/361 ـ 362.</ref>، مفاسد پرشماری برای عجب برشمرده است؛ ازجمله:
===هلاکت انسان===
===هلاکت انسان===
امام‌خمینی با استناد به برخی [[روایات]] <ref>کلینی، الکافی، 2/313</ref>، عجب را سبب هلاک انسان معرفی می‌کند و معتقد است عجب افزون بر اینکه سبب مفاسد دیگری است، خود نیز از مهلکات است و [[ایمان]] و اعمال را نابود می‌کند،
امام‌خمینی با استناد به برخی [[روایات]] <ref>کلینی، الکافی، 2/313.</ref>، عجب را سبب هلاک انسان معرفی می‌کند و معتقد است عجب افزون بر اینکه سبب مفاسد دیگری است، خود نیز از مهلکات است و [[ایمان]] و اعمال را نابود می‌کند،
===کوچک‌شمردن گناهان و بی‌توجهی به اصلاح نفس===
===کوچک‌شمردن گناهان و بی‌توجهی به اصلاح نفس===
زیرا عجب، حجاب غلیظی است که مانع می‌شود شخص زشتی‌های خود را مشاهده کند؛ از این‌رو خود را نیازمند [[اصلاح]] نمی‌داند، و این مصیبتی است که انسان را از همه [[کمالات]] باز می‌دارد و به انواع نقائص مبتلا می‌کند <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 67 ـ 69</ref>،
زیرا عجب، حجاب غلیظی است که مانع می‌شود شخص زشتی‌های خود را مشاهده کند؛ از این‌رو خود را نیازمند [[اصلاح]] نمی‌داند، و این مصیبتی است که انسان را از همه [[کمالات]] باز می‌دارد و به انواع نقائص مبتلا می‌کند <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 67 ـ 69.</ref>،
===تمرد و دوری از قرب الهی===
===تمرد و دوری از قرب الهی===
امام‌خمینی سبب مطرودشدن [[شیطان]] از [[درگاه الهی]] و دوری او از [[قرب]] پروردگار را خودبینی و عجب شیطان می‌داند که خود را برتر از [[آدم(ع)]] دانست؛ زیرا آفرینش او از آتش بود و آفرینش [[آدم(ع)]] از خاک <ref>اعراف، 12؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، 99؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، 206؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، 44، 49 ـ 50 و 71</ref>،
امام‌خمینی سبب مطرودشدن [[شیطان]] از [[درگاه الهی]] و دوری او از [[قرب]] پروردگار را خودبینی و عجب شیطان می‌داند که خود را برتر از [[آدم(ع)]] دانست؛ زیرا آفرینش او از آتش بود و آفرینش [[آدم(ع)]] از خاک <ref>اعراف، 12؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، 99؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، 206؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، 44، 49 ـ 50 و 71.</ref>،
===عدم توجه به رحمت حق===
===عدم توجه به رحمت حق===
شخص مبتلا به عجب، به اعمال خود اعتماد می‌کند و خود را طلبکار خداوند و شایسته ثواب می‌داند <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 71 ـ 72</ref>. این مسئله سبب می‌شود فرد خود را مستغنی بپندارد و به فضل و رحمت حق توجه نداشته باشد و گمان کند شایسته اجر و [[ثواب]] است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 69</ref>.
شخص مبتلا به عجب، به اعمال خود اعتماد می‌کند و خود را طلبکار خداوند و شایسته ثواب می‌داند <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 71 ـ 72.</ref>. این مسئله سبب می‌شود فرد خود را مستغنی بپندارد و به فضل و رحمت حق توجه نداشته باشد و گمان کند شایسته اجر و [[ثواب]] است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 69.</ref>.
===مبدأبودن برای رذایل===
===مبدأبودن برای رذایل===
عجب مقدمه تکبر و کفر است و زمینه ریا را به وجود می‌آورد؛ زیرا اگر انسان عمل خود را حقیر و کوچک بشمارد، اعمالش را به نمایش نمی‌گذارد و چنین عملی را برای دیگران انجام نمی‌دهد <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 69</ref> (← مقاله [[ریا]] ).
عجب مقدمه تکبر و کفر است و زمینه ریا را به وجود می‌آورد؛ زیرا اگر انسان عمل خود را حقیر و کوچک بشمارد، اعمالش را به نمایش نمی‌گذارد و چنین عملی را برای دیگران انجام نمی‌دهد <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 69.</ref> (← مقاله [[ریا]] ).
===سوء ظن===
===سوء ظن===
عجب سبب [[بدبینی]] به [[بندگان خدا]] و خودپسندی است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 67 و 69</ref>، 7. بازداشتن از وصول به کمال: خودبینی و عجب در [[علم]]، یکی از حجاب‌های بزرگی است که انسان را از [[سیر الی الله]] و رسیدن به کمالات باز می‌دارد <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، 195 ـ 196؛ امام‌خمینی، تفسیر حمد، 138</ref>. به اعتقاد امام‌خمینی عجب از نظر فقهی حرمت ندارد و سبب فساد عبادت نمی‌شود؛ چنان‌که این امر از بعضی روایات <ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، 1/107</ref> به دست می‌آید <ref>امام‌خمینی، الطهاره، 395 ـ 396</ref>.
عجب سبب [[بدبینی]] به [[بندگان خدا]] و خودپسندی است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 67 و 69.</ref>، 7. بازداشتن از وصول به کمال: خودبینی و عجب در [[علم]]، یکی از حجاب‌های بزرگی است که انسان را از [[سیر الی الله]] و رسیدن به کمالات باز می‌دارد <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، 195 ـ 196؛ امام‌خمینی، تفسیر حمد، 138.</ref>. به اعتقاد امام‌خمینی عجب از نظر فقهی حرمت ندارد و سبب فساد عبادت نمی‌شود؛ چنان‌که این امر از بعضی روایات <ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، 1/107.</ref> به دست می‌آید <ref>امام‌خمینی، الطهاره، 395 ـ 396.</ref>.
==درمان عجب==
==درمان عجب==
علمای اخلاق درمان این بیماری را به اجمال و تفصیل بیان کرده‌اند. در درمان اجمالی، شخص باید به معرفت پروردگار توجه داشته باشد و بداند [[عزت]] و عظمت، مخصوص خداوند است و بنده نصیبی جز [[ذلت]] و [[فقر]] در برابر او ندارد. اما درمان تفصیلی آن است که در هر یک از موارد عجب، مانند عجب به [[عبادت]]، علم، اطاعت و مانند این امور، اسبابی که سبب عجب است، از میان ببرد <ref>غزالی، کیمیای سعادت، 2/278 ـ 284؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، 1/366 ـ 373؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، 265 و 269</ref>؛ برای مثال، در عجب به علم، به خود بفهماند علم نهایتی ندارد و اگر به بالاترین درجه علم هم برسد، برتر از او هم عالمی هست و به علم خود عجب پیدا نکند <ref>خواجه‌نصیر، اخلاق ناصری، 157</ref>. در عجب به اموال و اولاد، در ضعف این امور [[تفکر]] کند و همه آنها را از خداوند بداند که از خود قدرت و تأثیری ندارند <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، 11/74؛ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، 1/214</ref>. در عجب به قدرت و عبادت نیز لازم است بفهمد همه این امور از طرف خداوند است و انسان تنها مجرای این نعمت و وسیله‌ای بیش نیست و اگر خداوند بخواهد می‌تواند این امور را از انسان سلب کند <ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/278 ـ 279</ref>.
علمای اخلاق درمان این بیماری را به اجمال و تفصیل بیان کرده‌اند. در درمان اجمالی، شخص باید به معرفت پروردگار توجه داشته باشد و بداند [[عزت]] و عظمت، مخصوص خداوند است و بنده نصیبی جز [[ذلت]] و [[فقر]] در برابر او ندارد. اما درمان تفصیلی آن است که در هر یک از موارد عجب، مانند عجب به [[عبادت]]، علم، اطاعت و مانند این امور، اسبابی که سبب عجب است، از میان ببرد <ref>غزالی، کیمیای سعادت، 2/278 ـ 284؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، 1/366 ـ 373؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، 265 و 269.</ref>؛ برای مثال، در عجب به علم، به خود بفهماند علم نهایتی ندارد و اگر به بالاترین درجه علم هم برسد، برتر از او هم عالمی هست و به علم خود عجب پیدا نکند <ref>خواجه‌نصیر، اخلاق ناصری، 157.</ref>. در عجب به اموال و اولاد، در ضعف این امور [[تفکر]] کند و همه آنها را از خداوند بداند که از خود قدرت و تأثیری ندارند <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، 11/74؛ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، 1/214.</ref>. در عجب به قدرت و عبادت نیز لازم است بفهمد همه این امور از طرف خداوند است و انسان تنها مجرای این نعمت و وسیله‌ای بیش نیست و اگر خداوند بخواهد می‌تواند این امور را از انسان سلب کند <ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/278 ـ 279.</ref>.
امام‌خمینی چون یکی از اسباب عجب را [[حب نفس]] می‌داند <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 71</ref>، معتقد است برای درمان و زدودن [[رذایل اخلاقی]]، باید سرچشمه آن رذیله درمان گردد <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 111</ref>. ایشان برای هر یک از عجب در علم و عمل، راه خاصی نشان می‌دهد و معتقد است راه درمان عجب در علم، توجه به بی‌ارزش بودن علمی است که جز پاره‌ای اصطلاحات نیست و فایده‌ای برای اصلاح حال [[نفس]] و [[عالم آخرت]] ندارد <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، 342 ـ 343</ref>؛ اما علمی که انسان را از [[هواهای نفسانی]] و [[صفات رذیله]] دور کند، علم سودمند است و هر علمی که در انسان عجب و سرکشی ایجاد کند یا انسان را از صفات رذیله مبرّا نکند، منشأ آن تصرف شیطان و نفس اماره است <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، 339</ref>. ایشان درباره درمان عجبِ در عمل، معتقد است اگر انسان به عمل خود توجه کند و حقارت و نقص آن را از جهت اخلاص بسنجد، عجبِ در عمل به او راه نمی‌یابد؛ زیرا که عمل و [[عبادات]] انسان غالباً برای لذات نفسانی است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 72 ـ 75</ref> و اگر خداوند بخواهد با عدلش با انسان برخورد کند، تمام عباداتش ناچیز و باطل خواهد بود؛ از این‌رو [[انبیا]] و اولیای الهی در پیشگاه خداوند خوفناک بوده‌اند و خود را در قیام به عبادت او مقصر می‌دانستند <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث ، 70</ref>.
 
امام‌خمینی یکی دیگر از راه‌های درمان عجب را مقایسه اعمال خود با اعمال و عبادات پیامبر(ص) و ائمه(ع) و اظهار تقصیر آنان نسبت به اعمال خود در برابر خداوند می‌داند؛ در حالی‌که دیگران نمی‌توانند حتی گوشه‌ای از اعمال آنان را به‌جا آورند <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، 176</ref>. همچنین ایشان مواظبت بر آداب [[نماز]] و عبادات شرعیه را از وسایل الهی می‌داند و آن را سبب گرفتارنشدن در دام عجب، خودبینی و تکبر می‌شمارد <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة ، 22 ـ 48</ref>. ایشان یکی از راه‌های دورماندن از عجب را نیز [[حسن ظن]] به دیگران و [[سوء ظن]] به خود می‌داند؛ زیرا چه بسا فرد مبتلا به معصیت، ملکات یا اعمال نیکویی داشته باشد که خداوند او را به واسطه آن، شایسته رحمت و هدایت کند و یا ممکن است خداوند این شخص را گرفتار معصیت کرده تا به عجب مبتلا نشود <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 67</ref>. ایشان [[اصلاح]] و [[تهذیب]] افراد و جامعه را بدون اصلاح نفس و دورشدن از خودبینی و خودخواهی، میسر نمی‌داند و تهذیب [[جامعه]] را وظیفه [[علما]] و ‌اندیشمندان می‌شمارد <ref>امام‌خمینی، صحیفه، 19/135</ref>.
امام‌خمینی چون یکی از اسباب عجب را [[حب نفس]] می‌داند <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 71.</ref>، معتقد است برای درمان و زدودن [[رذایل اخلاقی]]، باید سرچشمه آن رذیله درمان گردد <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 111.</ref>. ایشان برای هر یک از عجب در علم و عمل، راه خاصی نشان می‌دهد و معتقد است راه درمان عجب در علم، توجه به بی‌ارزش بودن علمی است که جز پاره‌ای اصطلاحات نیست و فایده‌ای برای اصلاح حال [[نفس]] و [[عالم آخرت]] ندارد <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، 342 ـ 343.</ref>؛ اما علمی که انسان را از [[هواهای نفسانی]] و [[صفات رذیله]] دور کند، علم سودمند است و هر علمی که در انسان عجب و سرکشی ایجاد کند یا انسان را از صفات رذیله مبرّا نکند، منشأ آن تصرف شیطان و نفس اماره است <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، 339.</ref>. ایشان درباره درمان عجبِ در عمل، معتقد است اگر انسان به عمل خود توجه کند و حقارت و نقص آن را از جهت اخلاص بسنجد، عجبِ در عمل به او راه نمی‌یابد؛ زیرا که عمل و [[عبادات]] انسان غالباً برای لذات نفسانی است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 72 ـ 75.</ref> و اگر خداوند بخواهد با عدلش با انسان برخورد کند، تمام عباداتش ناچیز و باطل خواهد بود؛ از این‌رو [[انبیا]] و اولیای الهی در پیشگاه خداوند خوفناک بوده‌اند و خود را در قیام به عبادت او مقصر می‌دانستند <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث ، 70.</ref>.
 
امام‌خمینی یکی دیگر از راه‌های درمان عجب را مقایسه اعمال خود با اعمال و عبادات پیامبر(ص) و ائمه(ع) و اظهار تقصیر آنان نسبت به اعمال خود در برابر خداوند می‌داند؛ در حالی‌که دیگران نمی‌توانند حتی گوشه‌ای از اعمال آنان را به‌جا آورند <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، 176.</ref>. همچنین ایشان مواظبت بر آداب [[نماز]] و عبادات شرعیه را از وسایل الهی می‌داند و آن را سبب گرفتارنشدن در دام عجب، خودبینی و تکبر می‌شمارد <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة ، 22 ـ 48.</ref>.
 
ایشان یکی از راه‌های دورماندن از عجب را نیز [[حسن ظن]] به دیگران و [[سوء ظن]] به خود می‌داند؛ زیرا چه بسا فرد مبتلا به معصیت، ملکات یا اعمال نیکویی داشته باشد که خداوند او را به واسطه آن، شایسته رحمت و هدایت کند و یا ممکن است خداوند این شخص را گرفتار معصیت کرده تا به عجب مبتلا نشود <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، 67.</ref>. ایشان [[اصلاح]] و [[تهذیب]] افراد و جامعه را بدون اصلاح نفس و دورشدن از خودبینی و خودخواهی، میسر نمی‌داند و تهذیب [[جامعه]] را وظیفه [[علما]] و ‌اندیشمندان می‌شمارد <ref>امام‌خمینی، صحیفه، 19/135.</ref>.
==فهرست منابع==
==فهرست منابع==
* قرآن کریم.
* قرآن کریم.
emailconfirmed
۲٬۵۷۶

ویرایش