غلامحسین جمی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۶: خط ۶:


==فعالیت‌های سیاسی==
==فعالیت‌های سیاسی==
جمی در اوایل دهه سی با [[جمعیت فداییان اسلام]]، شاخه آبادان همکاری داشت و چون رهبران این گروه در سال ۱۳۳۴ اعدام شدند، وی همراهی با آنان را از طریق خطابه و منبر پی گرفت.<ref>کاظمی، مقدمه و اضافات کتاب نوشتم تا بماند، ۲۲ـ۲۳.</ref> او نخستین‌ بار از طریق استاد خود راستی کاشانی در نجف، با نام امام‌خمینی آشنا شد و معتقد بود با وجود امام‌خمینی در [[قم]]، حوزه این شهر بی‌نیاز از مراجع سایر حوزه‌هاست.<ref>جمی، خاطرات، ۶۸.</ref> وی پس از شروع [[نهضت اسلامی]] به رهبری امام‌خمینی، مبارزات سیاسی جدی خود را به همراه قائمی که در رأس روحانیان مبارز آبادان قرار داشت و از علاقه‌مندان امام‌خمینی بود، آغاز کرد<ref>جمی، خاطرات، ۸۹ـ۹۴.</ref> جمی با آغاز نهضت امام‌خمینی، در ماجرای تصویب‌نامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، طی نامه‌ای به همراه علمای آبادان به سیدمحمدرضا گلپایگانی، از مفاد آن ابراز ناراحتی و نگرانی کرد.<ref>مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۲۳.</ref> چنان‌که در قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، به همراه علمای مبارز آبادان در جهت روشنگری مردم تلاش کرد و ازجمله روحانیانی بود که در قم به دیدار امام‌خمینی رفت.<ref>کاظمی، مقدمه و اضافات کتاب نوشتم تا بماند، ۲۳.</ref> وی همچنین پس از آزادی امام‌خمینی از حبس و حصر در تهران و برگشت به قم، به همراه [[جعفر سبحانی]] به دیدار ایشان رفت و چون امام‌خمینی از پیش نام او را شنیده و با برخی فعالیت‌های وی آشنا بود، به وی ابراز محبت کرد.<ref>جمی، خاطرات، ۱۹۷.</ref> وی در سال ۱۳۴۳ در پی تبعید امام‌خمینی به ترکیه، به همراه علمای آبادان طی تلگرامی به ایشان، از این اقدام رژیم پهلوی ابراز ناراحتی و تأسف کرد و خواستار بازگشت ایشان به وطن شد.<ref>مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۱۲۲.</ref>
جمی در اوایل دهه سی با [[جمعیت فداییان اسلام]]، شاخه آبادان همکاری داشت و چون رهبران این گروه در سال ۱۳۳۴ اعدام شدند، وی همراهی با آنان را از طریق خطابه و منبر پی گرفت.<ref>کاظمی، مقدمه و اضافات کتاب نوشتم تا بماند، ۲۲ـ۲۳.</ref> او نخستین‌ بار از طریق استاد خود راستی کاشانی در نجف، با نام امام‌خمینی آشنا شد و معتقد بود با وجود امام‌خمینی در [[قم]]، حوزه این شهر بی‌نیاز از مراجع سایر حوزه‌هاست.<ref>جمی، خاطرات، ۶۸.</ref><br>
جمی پس از انتقال امام‌خمینی به نجف در سال ۱۳۴۴، با وجود دلسردی برخی مبارزان، هرگز از مبارزه و نهضت کنار نکشید و در جایگاه یک روحانی مجاهد و مسئول، به وظیفه خطیر انقلابی خود ادامه داد؛ به‌ گونه‌ای که شهر آبادان را به کانون ارتباط ایران با نجف تبدیل کرد و مبارزان برای خروج یا ورود به ایران و عراق، از این کانون بهره می‌گرفتند. وی در یک سازماندهی، اعلامیه‌ها و نوارهای سخنرانی و کتاب و [[رساله عملیه]] و سایر آثار علمی امام‌خمینی را از نجف به آبادان انتقال می‌داد و سپس از آنجا به سایر کانون‌های انقلابی در سراسر ایران گسیل می‌داشت.<ref>کاظمی، مقدمه و اضافات کتاب نوشتم تا بماند، ۲۳.</ref> او در این سال‌ها با روحانیان مبارز مانند [[سیدمحمدرضا سعیدی]]، [[اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[هادی غفاری]] و [[محمدرضا فاکر]] ارتباط پیوسته داشت و [[هاشمی رفسنجانی]] در آبادان به خانه او می‌رفت<ref>جمی، خاطرات، ۹۵ و ۱۱۵.</ref> وی همچنین نخستین روحانی‌ای بود که مردم آبادان را با امام‌خمینی آشنا کرد.<ref>رشیدیان، ۴۸۲.</ref> او در سال‌های [[تبعید]] امام‌خمینی با ایشان ارتباط مکاتبه‌ای داشت و از طریق [[محمدصادق خلخالی]] برای ایشان وجوه شرعی می‌فرستاد و قبض رسید می‌گرفت.<ref>جمی، خاطرات، ۱۹۸.</ref> وی همچنین در سال ۱۳۴۹ که برای اولین و آخرین‌ بار به سفر [[حج]] و زیارت خانه خدا مشرف شده بود، در مراسم [[منا]] و [[رمی جمرات]]، به توزیع پیام افشاگرانه امام‌خمینی علیه [[رژیم پهلوی]] و نفوذ [[اسرائیل]] در کشور‌های اسلامی پرداخت.<ref>جمی، خاطرات، ۱۵۴ـ۱۵۵؛ کاظمی، مقدمه و اضافات کتاب نوشتم تا بماند، ۲۳ـ۲۴.</ref>
وی پس از شروع [[نهضت اسلامی]] به رهبری امام‌خمینی، مبارزات سیاسی جدی خود را به همراه قائمی که در رأس روحانیان مبارز آبادان قرار داشت و از علاقه‌مندان امام‌خمینی بود، آغاز کرد<ref>جمی، خاطرات، ۸۹ـ۹۴.</ref> جمی با آغاز نهضت امام‌خمینی، در ماجرای تصویب‌نامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، طی نامه‌ای به همراه علمای آبادان به سیدمحمدرضا گلپایگانی، از مفاد آن ابراز ناراحتی و نگرانی کرد.<ref>مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۲۳.</ref> چنان‌که در قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، به همراه علمای مبارز آبادان در جهت روشنگری مردم تلاش کرد و ازجمله روحانیانی بود که در قم به دیدار امام‌خمینی رفت.<ref>کاظمی، مقدمه و اضافات کتاب نوشتم تا بماند، ۲۳.</ref><br>
به دنبال سفارش و تأکید امام‌خمینی مبنی بر تشکیل جلسات هفتگی علمای بلاد در شهرستان‌ها،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۴۷، ۳۴۹، ۳۷۰ و ۴۰۷) .</ref> جمی در آبادان از فعالان و مؤسسان این جلسات بود که هر هفته در یک مسجد با حضور مردم تشکیل می‌شد و اغلب وی در این جلسات سخنرانی می‌کرد. وی افزون بر آبادان، در جلسات هفتگی علمای [[خرمشهر]] نیز حاضر می‌شد و سخن می‌گفت و گاهی با تهدید و فشار مأموران [[سازمان اطلاعات و امنیت کشور]] (ساواک) روبه‌رو می‌شد.<ref>جمی، خاطرات، ۹۸ و ۱۰۱ـ۱۰۳.</ref> چنان‌که در موردی دستگیر، زندانی و به وی اهانت شد؛ اما بر اثر فشار مردم و روحانیان صاحب نفوذ آبادان، پس از مدت اندکی از بازداشتگاه ساواک آزاد شد.<ref>کاظمی، مقدمه و اضافات کتاب نوشتم تا بماند، ۲۵.</ref> وی در شرایطی که نام‌بردن از امام‌خمینی جرم بود و پیامدهای ناگوار داشت، در سخنرانی‌ها به مناسبت‌های گوناگون از ایشان نام می‌برد و امام‌خمینی را می‌ستود.<ref>جمی، خاطرات، ۱۰۴ـ۱۰۵.</ref> سال ۱۳۵۶ با رسیدن خبر درگذشت مشکوک [[سیدمصطفی خمینی]] به آبادان، به پیشنهاد جمی، علمای شهر متن تسلیتی به صورت تلگرام به نجف نزد امام‌خمینی فرستادند؛ نیز به همت وی مجلس ختمی به همین مناسبت در آبادان برگزار شد که جمی در آن سخنرانی کرد و امام‌خمینی و فرزندش سیدمصطفی را ستود و درگذشت وی را به ایشان تسلیت گفت. در اواخر این مجلس، مأموران رژیم به جمعیت حمله‌ور شدند و با تیراندازی هوایی مردم را پراکنده کردند.<ref>جمی، خاطرات، ۱۷۳.</ref> با اوج‌گیری نهضت، جمی که در مسجد دشتستانی‌ها نماز جماعت برپا می‌کرد، آنجا را به کانون انقلاب تبدیل کرد؛ هر شب با حضور پرشور جوانان انقلابی پس از نماز سخنرانی داشت و به تهدید مأموران ساواک مبنی بر واردنشدن به مسائل سیاسی، اعتنا نمی‌کرد. به همین مناسبت، شبانه دستگیر و با پای برهنه و بدون عمامه به جای نامعلومی انتقال داده شد و در سلول انفرادی زندانی شد و ضمن شکنجه و اهانت، موهای صورت او را تراشیدند؛ اما پس از چند روز با اعتراض مردم و پادرمیانی علمای آبادان، آزاد شد<ref>جمی، خاطرات، ۱۳۲ـ۱۳۶؛ کاظمی، نوشتم تا بماند، ۶۶۱.</ref> وی در جریان اعتصاب کارکنان [[صنعت نفت آبادان]]، نقش فعالی داشت و با حضور در میان اعتصاب‌کنندگان و با سخنرانی، آنان را به ادامه مبارزه تشویق می‌کرد.<ref>جمی، خاطرات، ۱۲۳.</ref> همچنین در ماه‌های حضور امام‌خمینی در پاریس، پیام‌های ایشان را از طریق تلفن دریافت و ضبط می‌کرد و سپس متن مکتوب شده آن را میان مردم و علمای شهرها، توزیع می‌نمود<ref>جمی، خاطرات، ۱۷۵.</ref>
وی همچنین پس از آزادی امام‌خمینی از حبس و حصر در تهران و برگشت به قم، به همراه [[جعفر سبحانی]] به دیدار ایشان رفت و چون امام‌خمینی از پیش نام او را شنیده و با برخی فعالیت‌های وی آشنا بود، به وی ابراز محبت کرد.<ref>جمی، خاطرات، ۱۹۷.</ref> وی در سال ۱۳۴۳ در پی تبعید امام‌خمینی به ترکیه، به همراه علمای آبادان طی تلگرامی به ایشان، از این اقدام رژیم پهلوی ابراز ناراحتی و تأسف کرد و خواستار بازگشت ایشان به وطن شد.<ref>مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۱۲۲.</ref>
جمی پس از انتقال امام‌خمینی به نجف در سال ۱۳۴۴، با وجود دلسردی برخی مبارزان، هرگز از مبارزه و نهضت کنار نکشید و در جایگاه یک روحانی مجاهد و مسئول، به وظیفه خطیر انقلابی خود ادامه داد؛ به‌ گونه‌ای که شهر آبادان را به کانون ارتباط ایران با نجف تبدیل کرد و مبارزان برای خروج یا ورود به ایران و عراق، از این کانون بهره می‌گرفتند. وی در یک سازماندهی، اعلامیه‌ها و نوارهای سخنرانی و کتاب و [[رساله عملیه]] و سایر آثار علمی امام‌خمینی را از نجف به آبادان انتقال می‌داد و سپس از آنجا به سایر کانون‌های انقلابی در سراسر ایران گسیل می‌داشت.<ref>کاظمی، مقدمه و اضافات کتاب نوشتم تا بماند، ۲۳.</ref><br>
او در این سال‌ها با روحانیان مبارز مانند [[سیدمحمدرضا سعیدی]]، [[اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[هادی غفاری]] و [[محمدرضا فاکر]] ارتباط پیوسته داشت و [[هاشمی رفسنجانی]] در آبادان به خانه او می‌رفت<ref>جمی، خاطرات، ۹۵ و ۱۱۵.</ref> وی همچنین نخستین روحانی‌ای بود که مردم آبادان را با امام‌خمینی آشنا کرد.<ref>رشیدیان، ۴۸۲.</ref> او در سال‌های [[تبعید]] امام‌خمینی با ایشان ارتباط مکاتبه‌ای داشت و از طریق [[محمدصادق خلخالی]] برای ایشان وجوه شرعی می‌فرستاد و قبض رسید می‌گرفت.<ref>جمی، خاطرات، ۱۹۸.</ref> وی همچنین در سال ۱۳۴۹ که برای اولین و آخرین‌ بار به سفر [[حج]] و زیارت خانه خدا مشرف شده بود، در مراسم [[منا]] و [[رمی جمرات]]، به توزیع پیام افشاگرانه امام‌خمینی علیه [[رژیم پهلوی]] و نفوذ [[اسرائیل]] در کشور‌های اسلامی پرداخت.<ref>جمی، خاطرات، ۱۵۴ـ۱۵۵؛ کاظمی، مقدمه و اضافات کتاب نوشتم تا بماند، ۲۳ـ۲۴.</ref><br>
به دنبال سفارش و تأکید امام‌خمینی مبنی بر تشکیل جلسات هفتگی علمای بلاد در شهرستان‌ها،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۴۷، ۳۴۹، ۳۷۰ و ۴۰۷) .</ref> جمی در آبادان از فعالان و مؤسسان این جلسات بود که هر هفته در یک مسجد با حضور مردم تشکیل می‌شد و اغلب وی در این جلسات سخنرانی می‌کرد. وی افزون بر آبادان، در جلسات هفتگی علمای [[خرمشهر]] نیز حاضر می‌شد و سخن می‌گفت و گاهی با تهدید و فشار مأموران [[سازمان اطلاعات و امنیت کشور]] (ساواک) روبه‌رو می‌شد.<ref>جمی، خاطرات، ۹۸ و ۱۰۱ـ۱۰۳.</ref> چنان‌که در موردی دستگیر، زندانی و به وی اهانت شد؛ اما بر اثر فشار مردم و روحانیان صاحب نفوذ آبادان، پس از مدت اندکی از بازداشتگاه ساواک آزاد شد.<ref>کاظمی، مقدمه و اضافات کتاب نوشتم تا بماند، ۲۵.</ref> وی در شرایطی که نام‌بردن از امام‌خمینی جرم بود و پیامدهای ناگوار داشت، در سخنرانی‌ها به مناسبت‌های گوناگون از ایشان نام می‌برد و امام‌خمینی را می‌ستود.<ref>جمی، خاطرات، ۱۰۴ـ۱۰۵.</ref><br>
سال ۱۳۵۶ با رسیدن خبر درگذشت مشکوک [[سیدمصطفی خمینی]] به آبادان، به پیشنهاد جمی، علمای شهر متن تسلیتی به صورت تلگرام به نجف نزد امام‌خمینی فرستادند؛ نیز به همت وی مجلس ختمی به همین مناسبت در آبادان برگزار شد که جمی در آن سخنرانی کرد و امام‌خمینی و فرزندش سیدمصطفی را ستود و درگذشت وی را به ایشان تسلیت گفت. در اواخر این مجلس، مأموران رژیم به جمعیت حمله‌ور شدند و با تیراندازی هوایی مردم را پراکنده کردند.<ref>جمی، خاطرات، ۱۷۳.</ref><br>
با اوج‌گیری نهضت، جمی که در مسجد دشتستانی‌ها نماز جماعت برپا می‌کرد، آنجا را به کانون انقلاب تبدیل کرد؛ هر شب با حضور پرشور جوانان انقلابی پس از نماز سخنرانی داشت و به تهدید مأموران ساواک مبنی بر واردنشدن به مسائل سیاسی، اعتنا نمی‌کرد. به همین مناسبت، شبانه دستگیر و با پای برهنه و بدون عمامه به جای نامعلومی انتقال داده شد و در سلول انفرادی زندانی شد و ضمن شکنجه و اهانت، موهای صورت او را تراشیدند؛ اما پس از چند روز با اعتراض مردم و پادرمیانی علمای آبادان، آزاد شد<ref>جمی، خاطرات، ۱۳۲ـ۱۳۶؛ کاظمی، نوشتم تا بماند، ۶۶۱.</ref> وی در جریان اعتصاب کارکنان [[صنعت نفت آبادان]]، نقش فعالی داشت و با حضور در میان اعتصاب‌کنندگان و با سخنرانی، آنان را به ادامه مبارزه تشویق می‌کرد.<ref>جمی، خاطرات، ۱۲۳.</ref> همچنین در ماه‌های حضور امام‌خمینی در پاریس، پیام‌های ایشان را از طریق تلفن دریافت و ضبط می‌کرد و سپس متن مکتوب شده آن را میان مردم و علمای شهرها، توزیع می‌نمود<ref>جمی، خاطرات، ۱۷۵.</ref><br>
با اعلام عزم امام‌خمینی برای بازگشت به ایران، جمی برای استقبال ایشان به همراه شماری از علمای آبادان به سوی تهران حرکت کرد؛ اما پس از شنیدن تأخیر سفر ایشان در تماس تلفنی با مرتضی مطهری، به جمع علمای متحصن در دانشگاه تهران پیوست.<ref>جمی، خاطرات، ۱۷۹ـ۱۸۰.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|بازگشت امام‌خمینی}} و پس از بازگشت امام‌خمینی، به دیدار ایشان در[[مدرسه علوی]] رفت.<ref>جمی، خاطرات، ۱۸۶.</ref>
با اعلام عزم امام‌خمینی برای بازگشت به ایران، جمی برای استقبال ایشان به همراه شماری از علمای آبادان به سوی تهران حرکت کرد؛ اما پس از شنیدن تأخیر سفر ایشان در تماس تلفنی با مرتضی مطهری، به جمع علمای متحصن در دانشگاه تهران پیوست.<ref>جمی، خاطرات، ۱۷۹ـ۱۸۰.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|بازگشت امام‌خمینی}} و پس از بازگشت امام‌خمینی، به دیدار ایشان در[[مدرسه علوی]] رفت.<ref>جمی، خاطرات، ۱۸۶.</ref>
==تأسیس کمیته انقلاب اسلامی در آبادان==
==تأسیس کمیته انقلاب اسلامی در آبادان==
با پیروزی انقلاب اسلامی، جمی بی‌درنگ به تأسیس [[کمیته انقلاب اسلامی]] در آبادان پرداخت و با کمک جوانان انقلابی مسئولیت تأمین امنیت، رسیدگی به شکایات، دستگیری عوامل رژیم و رسیدگی به خانواده شهدای [[سینما رکس آبادان]] را بر عهده گرفت؛<ref>جمی، خاطرات، ۱۳۸ـ۱۴۱؛ کاظمی، مقدمه و اضافات کتاب نوشتم تا بماند، ۵۰۰ـ۵۰۷.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|سینما رکس}} و پس از تأسیس ستاد انقلاب در آبادان، هدایت و مسئولیت آن را به عهده داشت.<ref>کاظمی، مقدمه و اضافات کتاب نوشتم تا بماند، ۵۰۱.</ref>
با پیروزی انقلاب اسلامی، جمی بی‌درنگ به تأسیس [[کمیته انقلاب اسلامی]] در آبادان پرداخت و با کمک جوانان انقلابی مسئولیت تأمین امنیت، رسیدگی به شکایات، دستگیری عوامل رژیم و رسیدگی به خانواده شهدای [[سینما رکس آبادان]] را بر عهده گرفت؛<ref>جمی، خاطرات، ۱۳۸ـ۱۴۱؛ کاظمی، مقدمه و اضافات کتاب نوشتم تا بماند، ۵۰۰ـ۵۰۷.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|سینما رکس}} و پس از تأسیس ستاد انقلاب در آبادان، هدایت و مسئولیت آن را به عهده داشت.<ref>کاظمی، مقدمه و اضافات کتاب نوشتم تا بماند، ۵۰۱.</ref>
Image-reviewer، confirmed، templateeditor
۷۲۱

ویرایش