۱۴٬۷۴۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (removed Category:مقاله های نیازمند ارزیابی; added Category:مقالههای دارای شناسه using HotCat) |
||
(۱۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''فلک'''، جسم اثیری کروی میان دو سطح محدّب و مقعّر در طبیعیات فلسفه. | '''فلک'''، جسم اثیری کروی میان دو سطح محدّب و مقعّر در طبیعیات فلسفه. | ||
از فلک و خصوصیات آن در علم هیئت بحث میشود. با ظهور [[اسلام]] دانش نجوم و هیئت به سرعت شکوفا شد. فیلسوفان اسلامی نیز در حوزه کنار کیهانشناسی بر مبنای مرکزیت زمین به این امر توجه داشتهاند. [[عرفا]] نیز به مباحث افلاک توجه داشتند، چنانکه [[ابنعربی]] در مشاهدات خود از افلاک یاد میکند. | |||
اگرچه امروز برخی از [[حکما|فلاسفه]] به بطلان نظریه افلاک بطلمیوسی اشاره کردهاند. با این حال هنوز مباحثی در الهیات فلسفه وجود دارد که به کمک نظریه افلاک تبیین میشود. | |||
[[امامخمینی]] به بحث افلاک به عنوان هیئت قدیم برای تعلیم هیئت و نجوم توجه کرده و در آثار خود به مباحثی چون حقیقت فلک، اقسام، ویژگی آنها بهعلت تکثر افلاک سخن به میان آورده و آرای فیلسوفان مشاء و اشراق را درباره حقیقت و مراتب افلاک نقد و بررسی کرده است. ایشان فیلسوفان متقدم را در پیروی بدون دلیل و برهان از هیئت بطلمیوسی نکوهش کرده و افلاک بطلمیوسی را باطل دانسته است. | |||
البته امامخمینی برخی نصوص و مسائل دینی و فلسفی را براساس نظریه افلاک تبیین کرده است از جمله اینکه ایشان فلک اطلس را همان [[عرش]] و فلک هشتم را همان کرسی در لسان [[شرع]] میداند. | |||
==مفهومشناسی== | ==مفهومشناسی== | ||
فلک به معنای چرخ گردون و سپهر است<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱۰/۱۵۱۸۰.</ref> و در اصطلاح [[علم هیئت]]، جسم کروی است که دو سطح ظاهری و باطنی اجرام آسمانی به آن احاطه دارد و این دو سطح، موازی و دارای مرکز واحدیاند.<ref>خواجهنصیر، زبدة الهیئه، ۴؛ جرجانی، کتاب التعریفات، ۷۲ ـ ۷۳.</ref> برخی فلک را جسم کروی بین دو سطح محدب و مقعر میدانند.<ref>تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۲۸۹.</ref> [[امامخمینی]] نیز فلک را جسم اثیری کرویشکل میان دو سطح محدب و مقعر میداند.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۵۴۴.</ref> | فلک به معنای چرخ گردون و سپهر است<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱۰/۱۵۱۸۰.</ref> و در اصطلاح [[علم هیئت]]، جسم کروی است که دو سطح ظاهری و باطنی اجرام آسمانی به آن احاطه دارد و این دو سطح، موازی و دارای مرکز واحدیاند.<ref>خواجهنصیر، زبدة الهیئه، ۴؛ جرجانی، کتاب التعریفات، ۷۲ ـ ۷۳.</ref> برخی فلک را جسم کروی بین دو سطح محدب و مقعر میدانند.<ref>تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۲۸۹.</ref> [[امامخمینی]] نیز فلک را جسم اثیری کرویشکل میان دو سطح محدب و مقعر میداند.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۵۴۴.</ref> | ||
خط ۸: | خط ۱۷: | ||
بحث از افلاک، بحث از چگونگی حرکت ستارگان و خورشید است؛ زیرا طلوع و غروب خورشید، بهوجودآمدن روز و شب، تفسیر نظم و حرکت عالم ازجمله اموریاند که اهل تحقیق در طول تاریخ به آن توجه داشتهاند.<ref>فلکی، الدرر التوفیقیة فی تقریب علم الفلک و الجیودیزیه، ۳ ـ ۴؛ ایمانپور، نقش نظریه افلاک در آراء فلسفی فیلسوفان اسلامی، ۸۹ ـ ۹۰.</ref> اهمیت بحث از افلاک علاوه بر مسائل هیئت و نجوم و تعیین سال، ماه، روز و زمان، در تطبیق مباحث دینی با نظریه افلاک مورد توجه بوده است؛ چنانکه بحث از جایگاه کتاب محو و اثبات، چگونگی [[معراج جسمانی پیامبر اکرم(ص)]]، [[معاد جسمانی]]، جایگاه برخی از [[پیامبران]] مانند [[عیسی(ع)]] و [[ادریس(ع)]] در فلک دوم و پنجم از جمله این امورند.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۹۸ و ۱۰۵۲ ـ ۱۰۵۳؛ ← فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۴۸۴؛ ایمانپور، نقش نظریه افلاک در آراء فلسفی فیلسوفان اسلامی، ۹۳ ـ ۹۴؛ ← ادامه مقاله.</ref> ادریس(ع) نخستین کسی بود که دانش نجوم را آشکار کرد و اندازه مسیر کواکب را مشخص و معین ساخت و تأثیر آنها را کشف و بازگو کرد.<ref>ابنطاووس، الاقبال، ۳/۲۰۵؛ همو، فرج المهموم، ۲۲؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۵/۲۷۵؛ زمانی، هیئت و نجوم، ۱/۲۲.</ref> پیشینیان پیش از [[اسلام]]، مانند آشوریان، کلدانیان، مصریان و ایرانیان همه از نامداران هیئت و نجوم به شمار میروند.<ref>زمانی، هیئت و نجوم، ۱/۲۳.</ref> فیثاغورث نیز در پانصد سال پیش از میلاد در رم، معلم رسمی این دانش بوده است. همچنین بطلمیوس در اسکندریه مصر به این دانش اشتغال داشت و اصول و قواعد آن را در کتاب مجسطی به نگارش در آورد.<ref>زمانی، هیئت و نجوم، ۱/۲۳.</ref> | بحث از افلاک، بحث از چگونگی حرکت ستارگان و خورشید است؛ زیرا طلوع و غروب خورشید، بهوجودآمدن روز و شب، تفسیر نظم و حرکت عالم ازجمله اموریاند که اهل تحقیق در طول تاریخ به آن توجه داشتهاند.<ref>فلکی، الدرر التوفیقیة فی تقریب علم الفلک و الجیودیزیه، ۳ ـ ۴؛ ایمانپور، نقش نظریه افلاک در آراء فلسفی فیلسوفان اسلامی، ۸۹ ـ ۹۰.</ref> اهمیت بحث از افلاک علاوه بر مسائل هیئت و نجوم و تعیین سال، ماه، روز و زمان، در تطبیق مباحث دینی با نظریه افلاک مورد توجه بوده است؛ چنانکه بحث از جایگاه کتاب محو و اثبات، چگونگی [[معراج جسمانی پیامبر اکرم(ص)]]، [[معاد جسمانی]]، جایگاه برخی از [[پیامبران]] مانند [[عیسی(ع)]] و [[ادریس(ع)]] در فلک دوم و پنجم از جمله این امورند.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۹۸ و ۱۰۵۲ ـ ۱۰۵۳؛ ← فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۴۸۴؛ ایمانپور، نقش نظریه افلاک در آراء فلسفی فیلسوفان اسلامی، ۹۳ ـ ۹۴؛ ← ادامه مقاله.</ref> ادریس(ع) نخستین کسی بود که دانش نجوم را آشکار کرد و اندازه مسیر کواکب را مشخص و معین ساخت و تأثیر آنها را کشف و بازگو کرد.<ref>ابنطاووس، الاقبال، ۳/۲۰۵؛ همو، فرج المهموم، ۲۲؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۵/۲۷۵؛ زمانی، هیئت و نجوم، ۱/۲۲.</ref> پیشینیان پیش از [[اسلام]]، مانند آشوریان، کلدانیان، مصریان و ایرانیان همه از نامداران هیئت و نجوم به شمار میروند.<ref>زمانی، هیئت و نجوم، ۱/۲۳.</ref> فیثاغورث نیز در پانصد سال پیش از میلاد در رم، معلم رسمی این دانش بوده است. همچنین بطلمیوس در اسکندریه مصر به این دانش اشتغال داشت و اصول و قواعد آن را در کتاب مجسطی به نگارش در آورد.<ref>زمانی، هیئت و نجوم، ۱/۲۳.</ref> | ||
با ظهور اسلام دانش نجوم و هیئت بهسرعت شکوفا شد و بعدها هزینههای زیادی صرف احداث و ساخت رصدخانههای بزرگ گردید؛ همچنین راهکارها و اکتشافات جدید نصیب منجمان مسلمان گردید و تألیفات آنان به شرق و غرب جهان رسید.<ref>زمانی، هیئت و نجوم، ۱/۲۴.</ref> ابراهیمبنحبیب فزاری منجم بزرگ شیعی، نخستین شخصیتی است که در جهان اسلام اسطرلاب ساخت.<ref>زمانی، هیئت و نجوم، ۱/۲۴ ـ ۲۵.</ref> بعدها فیلسوفان اسلامی نیز در حوزه کیهانشناسی بر مبنای مرکزیت زمین به این امر توجه داشتهاند؛ چنانکه [[فارابی]] نظریه یونانیان را مبنی بر اینکه جهان از نه فلک متداخل تشکیل شده که همگی آنها به صورت ابدی دور زمین میچرخند، پذیرفته است | با ظهور اسلام دانش نجوم و هیئت بهسرعت شکوفا شد و بعدها هزینههای زیادی صرف احداث و ساخت رصدخانههای بزرگ گردید؛ همچنین راهکارها و اکتشافات جدید نصیب منجمان مسلمان گردید و تألیفات آنان به شرق و غرب جهان رسید.<ref>زمانی، هیئت و نجوم، ۱/۲۴.</ref> ابراهیمبنحبیب فزاری منجم بزرگ شیعی، نخستین شخصیتی است که در جهان اسلام اسطرلاب ساخت.<ref>زمانی، هیئت و نجوم، ۱/۲۴ ـ ۲۵.</ref> بعدها فیلسوفان اسلامی نیز در حوزه کیهانشناسی بر مبنای مرکزیت زمین به این امر توجه داشتهاند؛ چنانکه [[فارابی]] نظریه یونانیان را مبنی بر اینکه جهان از نه فلک متداخل تشکیل شده که همگی آنها به صورت ابدی دور زمین میچرخند، پذیرفته است.<ref>فارابی، آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها۵۲ ـ ۵۶.</ref> بوعلی سینا نیز در بحث کیهانشناسی و جهانشناختی، متأثر از فلسفه و هیئتشناسی ارسطویی و بطلمیوسی و نظریه نوافلاطونی است؛ اما این مباحث را گسترش داده است.<ref>نصر، سنت عقلانی اسلامی در ایران، ۱۵۳.</ref> [[ابوریحان بیرونی]] نیز در کتاب الاسئلة و الاجوبه پرسشهایی از افلاک و اعتراضهایی به هیئت ارسطویی مطرح کرده است.<ref>نصر، سنت عقلانی اسلامی در ایران، ۱۷۹ ـ ۱۸۰.</ref> [[شیخ اشراق]] نیز مسائلی چون رؤیا و حشر نفوس اشقیا و بُله را بر مبنای افلاک توجیه کرده است؛<ref>شیخ اشراق سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۱/۶۸ ـ ۹۵؛ ۲/۲۳۶ و ۴/۸۵.</ref> اما بر اساس مبانی خود از طرح کلی ارسطو و [[ابنسینا]] درباره افلاک، اندکی فاصله گرفته و در مسئله عقول و تطبیق آنها با افلاک بطلمیوسی عدول کرده است؛<ref>نصر، سنت عقلانی اسلامی در ایران، ۲۲۷.</ref> وی در مواردی حرکت افلاک سماوی را نتیجه اشراق انفسی افلاک به نور الهی دانسته است.<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۲/۱۷۲ ـ ۱۷۷ و ۱۸۳ ـ ۱۸۶.</ref> | ||
[[عرفا]] نیز به مباحث افلاک توجه داشتهاند؛ چنانکه ا[[بنعربی]] در مشاهدات خود از افلاک یاد میکند و بر مبنای شهودات خود بر مجموعه افلاک دو فلک افزوده است.<ref>ابنعربی، عقلة المستوفز، ۵۹.</ref> [[ملاصدرا]] نیز درباره افلاک نظریه قدما را نقد و بررسی کرده و نظریه خود را به عنوان یافتهای نو و بر اساس [[حرکت جوهری]] مطرح کرده و افلاک را موجوداتی در مسیر پویای ذاتی و رسیدن به صورت مفارق محض دانسته است؛<ref>ملاصدرا، رسالة فی الحدوث، ۲۳۴ ـ ۲۵۰؛ ← موسویان، مقدمه کتاب رسالة فی الحدوث، ۵۳؛ دینانی، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، ۲/۶۵</ref> البته در جهانشناسی ملاصدرا نقش افلاک به کمترین حد خود رسیده است، به طوری که فلسفه او در آغاز راهِ حذف افلاک از نظام صدور قرار گرفته است. هرچند او در [[اسفار|اسفارملاصدرا]] اشاره کرده که رسالهای در باب افلاک نوشته و اشکالات را حل کرده است،<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۲/۲۶۱ ـ ۲۶۳</ref> اما این رساله موجود نیست.<ref>سبزواری، تعلیقات، ۲/۲۶۱ ـ ۲۶۳.</ref> | [[عرفا]] نیز به مباحث افلاک توجه داشتهاند؛ چنانکه ا[[بنعربی]] در مشاهدات خود از افلاک یاد میکند و بر مبنای شهودات خود بر مجموعه افلاک دو فلک افزوده است.<ref>ابنعربی، عقلة المستوفز، ۵۹.</ref> [[ملاصدرا]] نیز درباره افلاک نظریه قدما را نقد و بررسی کرده و نظریه خود را به عنوان یافتهای نو و بر اساس [[حرکت جوهری]] مطرح کرده و افلاک را موجوداتی در مسیر پویای ذاتی و رسیدن به صورت مفارق محض دانسته است؛<ref>ملاصدرا، رسالة فی الحدوث، ۲۳۴ ـ ۲۵۰؛ ← موسویان، مقدمه کتاب رسالة فی الحدوث، ۵۳؛ دینانی، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، ۲/۶۵</ref> البته در جهانشناسی ملاصدرا نقش افلاک به کمترین حد خود رسیده است، به طوری که فلسفه او در آغاز راهِ حذف افلاک از نظام صدور قرار گرفته است. هرچند او در [[اسفار|اسفارملاصدرا]] اشاره کرده که رسالهای در باب افلاک نوشته و اشکالات را حل کرده است،<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۲/۲۶۱ ـ ۲۶۳</ref> اما این رساله موجود نیست.<ref>سبزواری، تعلیقات، ۲/۲۶۱ ـ ۲۶۳.</ref> | ||
خط ۳۰: | خط ۳۹: | ||
==تعداد افلاک== | ==تعداد افلاک== | ||
[[حکما]] درباره تعداد افلاک اختلاف نظر دارند؛ قدمای یونان تا ۵۵ فلک قائل شدهاند؛<ref>ابنرشد، تفسیر ما بعد الطبیعه، ۳/۱۶۶۹ ـ ۱۶۷۷.</ref> اما مشهور حکما به نُه فلک قائلاند که از بالا به طرف زمین عبارتاند از فلک افلاک (اطلس)، فلک البروج، افلاک و سیارات سبعه (زحل، مشتری، مریخ، خورشید، زهره، عطارد و ماه)<ref>بیرونی، تحقیق ماللهند، ۳۵۷؛ خواجهنصیر، شرح الاشارات، ۳/۲۱۱ ـ ۲۱۵.</ref> در برابر مشهور، [[اخوانالصفاء]] قائل به یازده کوکباند | [[حکما]] درباره تعداد افلاک اختلاف نظر دارند؛ قدمای یونان تا ۵۵ فلک قائل شدهاند؛<ref>ابنرشد، تفسیر ما بعد الطبیعه، ۳/۱۶۶۹ ـ ۱۶۷۷.</ref> اما مشهور حکما به نُه فلک قائلاند که از بالا به طرف زمین عبارتاند از فلک افلاک (اطلس)، فلک البروج، افلاک و سیارات سبعه (زحل، مشتری، مریخ، خورشید، زهره، عطارد و ماه)<ref>بیرونی، تحقیق ماللهند، ۳۵۷؛ خواجهنصیر، شرح الاشارات، ۳/۲۱۱ ـ ۲۱۵.</ref> در برابر مشهور، [[اخوانالصفاء]] قائل به یازده کوکباند.<ref>اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، ۲/۲۷ ـ ۲۹ و ۳/۲۰۹</ref> [[عارفان]] نیز در تعداد افلاک ثوابت اختلاف دارند. قونوی فلک ثوابت را در دو فلک اطلس و ثوابت محدود دانسته است؛<ref>← فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۴۵۳.</ref> اما [[ابنعربی]] فوق آسمانهای هفتگانه (که عنصری و قابل خرق و التیام هستند) چهار فلک را با ویژگی غیر عنصری قائل میشود که عبارتاند از عرش، کرسی، اطلس و فلک بروج؛<ref>ابنعربی، فصوص الحکم، ۷۵.</ref> بنابراین ابنعربی بر مبنای شهودات خود بر مجموعه افلاک نهگانه مطرحشده از جانب حکما، دو فلک عرش و کرسی را نیز میافزاید و قائل است که دسترسی به این دو فلک برای همگان میسر نیست مگر [[اولیای کامل]]،<ref>ابنعربی، عقلة المستوفز، ۵۹.</ref> برخی [[اهل معرفت]] بر این باورند که فلک اطلس نخستین مظهر جسمانی [[عرش]] است و فلک ثوابت هم نخستین مظهر [[کرسی]] است؛<ref>فرغانی، مشارق الدراری، ۱۵۰ ـ ۱۵۳؛ فرغانی، منتهی المدارک، ۱/۸۲ ـ ۸۵.</ref> از اینرو به عرش و کرسی از حیثیت تنزلشان و از آن جهت که به هیئت جسمی بسیط ظهور میکنند، فلک اطلس یا فلک بروج گویند.<ref>فرغانی، منتهی المدارک، ۱/۸۲ و ۸۶؛ فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۴۵۳؛ ← مقاله عرش.</ref> | ||
امامخمینی نیز به تعداد افلاک اشاره کرده و گفته است مشهور، آنها را نُه فلک میدانند و علت حصر آن در نه فلک به جهت رصدهای بسیار دقیق برخی از ثوابت است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۵۴۷.</ref> برخی سخن [[ابنسینا]] را در تعداد افلاک مبنی بر اینکه هر یک از ثوابت یک فلک جداگانهای باشند نقد کردهاند<ref>← امامخمینی، تقریرات ۲/۵۵۱.</ref> و بر این باورند که حرکت افلاک ثوابت یا بالذات است یا بالتبع در صورت اول چگونه امکان دارد برای هر یک از ثوابت که ۱۰۲۲ عدد از آنها کشف شده و امروزه با ترقی ابزارآلات رصدی سی میلیون از آنها کشف شده، تنها یک فلک داشته باشد؛ اما اگر حرکت آنها به تبع فلکالافلاک باشد، دیگر وجهی برای قول به این تعداد فلک باقی نمیماند.<ref>← امامخمینی، تقریرات، ۲/۵۵۱ ـ ۵۵۲.</ref> | امامخمینی نیز به تعداد افلاک اشاره کرده و گفته است مشهور، آنها را نُه فلک میدانند و علت حصر آن در نه فلک به جهت رصدهای بسیار دقیق برخی از ثوابت است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۵۴۷.</ref> برخی سخن [[ابنسینا]] را در تعداد افلاک مبنی بر اینکه هر یک از ثوابت یک فلک جداگانهای باشند نقد کردهاند<ref>← امامخمینی، تقریرات ۲/۵۵۱.</ref> و بر این باورند که حرکت افلاک ثوابت یا بالذات است یا بالتبع در صورت اول چگونه امکان دارد برای هر یک از ثوابت که ۱۰۲۲ عدد از آنها کشف شده و امروزه با ترقی ابزارآلات رصدی سی میلیون از آنها کشف شده، تنها یک فلک داشته باشد؛ اما اگر حرکت آنها به تبع فلکالافلاک باشد، دیگر وجهی برای قول به این تعداد فلک باقی نمیماند.<ref>← امامخمینی، تقریرات، ۲/۵۵۱ ـ ۵۵۲.</ref> | ||
خط ۱۶۶: | خط ۱۷۵: | ||
* نراقی، ملااحمد، خزائن، تحقیق و تعلیق حسن حسنزاده آملی، قم، قیام، چاپ اول، ۱۳۷۸ش. | * نراقی، ملااحمد، خزائن، تحقیق و تعلیق حسن حسنزاده آملی، قم، قیام، چاپ اول، ۱۳۷۸ش. | ||
* نصر، سیدحسین، سنت عقلانی اسلامی در ایران، ترجمه و تحقیق سعید دهقانی، تهران، قصیده سرا، چاپ اول، ۱۳۸۳ش. | * نصر، سیدحسین، سنت عقلانی اسلامی در ایران، ترجمه و تحقیق سعید دهقانی، تهران، قصیده سرا، چاپ اول، ۱۳۸۳ش. | ||
باقر | {{پایان}} | ||
==پیوند به بیرون== | |||
* باقر صاحبی، [https://books.khomeini.ir/books/10008/28/ فلک]، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۸، ص۲۸-۴۳. | |||
[[رده:مقالههای | [[رده:مقالههای تأییدشده]] | ||
[[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | |||
[[رده:مقالههای بینیاز از جعبه اطلاعات]] | |||
[[رده:مقالههای جلد هشتم دانشنامه امامخمینی]] | |||
[[رده:فلسفه]] | |||
[[رده:مقالههای دارای شناسه]] |