کاربر:H.Ahmadi/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۵: خط ۴۵:
#'''حقایق:''' در این مرحله [[مکاشفه|مکاشفات]] عینی در مقام خفی رخ می‌دهد. مشاهده به چشم روح است که به نور حق منور شده است.<ref>کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل، ۱۲۸ ـ ۱۲۹.</ref> این مرحله شامل مقاماتی چون مکاشفه، مشاهده و معاینه است.<ref>انصاری، منازل السائرین،۱۲۳.</ref>  
#'''حقایق:''' در این مرحله [[مکاشفه|مکاشفات]] عینی در مقام خفی رخ می‌دهد. مشاهده به چشم روح است که به نور حق منور شده است.<ref>کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل، ۱۲۸ ـ ۱۲۹.</ref> این مرحله شامل مقاماتی چون مکاشفه، مشاهده و معاینه است.<ref>انصاری، منازل السائرین،۱۲۳.</ref>  
#'''نهایات:''' هنگامی که سالک به معرفت تام رسید، به نهایت سیر می‌رسد. در این مقام فنای در [[ذات احدیت]] رخ می‌دهد و هر گونه انانیتی که در مقامات قبل برای سالک بود مرتفع می‌شود.<ref>کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل، ۱۲۹.</ref> نهایات شامل مقاماتی چون معرفت، فنا و بقاست.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۱۳۳.</ref>
#'''نهایات:''' هنگامی که سالک به معرفت تام رسید، به نهایت سیر می‌رسد. در این مقام فنای در [[ذات احدیت]] رخ می‌دهد و هر گونه انانیتی که در مقامات قبل برای سالک بود مرتفع می‌شود.<ref>کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل، ۱۲۹.</ref> نهایات شامل مقاماتی چون معرفت، فنا و بقاست.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۱۳۳.</ref>
امام‌خمینی در برخی آثار خود همسو با مشهور عرفا به اقسام صدگانه مقامات اشاره کرده و برخی از آنها را شرح داده است مانند: ۱. یقظه (چهل حدیث، ۹۸)، ۲. توبه (همان)، ۳. محاسبه (همان، ۹)، ۴. انابه (آداب الصلاة، ۹۹)، ۵. تفکر (چهل حدیث، ۶ و ۱۹۲)، ۶. تذکر (آداب الصلاة، ۲۱۵)، ۷. فرار (همان، ۳۶۰)، ۸. ریاضت (چهل حدیث، ۵۱۰)، ۹. حزن (همان، ۳۶۱)، ۱۰. خوف (همان)، ۱۱. خشوع (آداب الصلاة، ۱۳). ۱۲. زهد (حدیث جنود، ۲۹۵)، ۱۳. ورع (چهل حدیث، ۴۷۳)، ۱۴. رجا (آداب ‌الصلاة، ۳۴۹)، ۱۵. اخلاص (همان، ۱۷۳)، ۱۶. توکل (چهل حدیث، ۲۱۶)، ۱۷. تسلیم (همان، ۲۱۷)، ۱۸. رضا (حدیث جنود، ۱۶۱)، ۱۹. یقین (آداب ‌الصلاة، ۶۵)، ۲۰. فقر (تقریرات، ۳/۶۳)، ۲۱. فنا (آداب‌ الصلاة، ۳۵۳)، ۲۲. بقا (چهل حدیث، ۸۲)، ۲۳. تفرید (سرّ الصلاة، ۵۵) و ۲۴. توحید (همان). ایشان با توجه به لطایف هفتگانه انسانی که معروف به هفت شهر عشق و هفت اقلیم است (نفس، قلب، عقل، روح، سر، خفی، اخفی)، به اقسام مقامات پرداخته است (همان، ۴).
 
از سوی دیگر، امام‌خمینی در مواردی با توجه به مبانی معرفتی، مقامات را به چهار قسم تقسیم کرده است؛ ۱. مقام علم: گام اول سالک در وادی سلوک، مقام علم است؛ یعنی سالک به روش علمی و فلسفی، حقایق را با عقل، دانش حصولی و برهانی می‌فهمد (آداب‌الصلاة، ۱۰ ـ ۱۱زیرا رسیدن به چیزی فرع بر شناخت درست آن است؛ بر این اساس بر سالک لازم است اول سلوک علمی داشته باشد (همان، ۱۱ و ۷۳؛ همو، حدیث جنود، ۱۷۰). ۲. مقام ایمان: دومین مرتبه‌ای که سالک باید در آن گام نهد مقام ایمان است (سرّ الصلاة، ۱۹). امام‌خمینی معتقد است ایمان همان علم صحیح عقلی و مطابق با واقع است (حدیث جنود، ۸۹پس سالک باید با اشتغال به ریاضت‌های قلبی، حقایق را به قلب برساند و متحد گرداند (همان). ۳. مقام طمأنینه: مراد از طمأنینه، سکون نفس و ثبات و آرامش قلبی است، به‌ گونه‌ای که هیچ تغییر، بی‌قراری و تزلزلی در آن راه نیابد (همان، ۲۱۳ و ۳۶۰ ـ ۳۶۱). امام‌خمینی این مقام را مرتبه کامل ایمان می‌داند (آداب الصلاة، ۱۲پس اگر سالک افزون بر ایمان صحیح به درجه طمأنینه برسد، هر گونه تزلزل، اضطراب و تردید و بی‌ثباتی از قلب او زدوده می‌شود و در مقابل، سکونت و آرامش و قرار جانشین آن خواهد شد (حدیث جنود، ۲۱۳یعنی هنگامی که ایمان به حد اطمینان رسید، تزلزل و اضطراب به‌کلی ساقط می‌شود و دل، به حق و به تصرف حق سکون پیدا می‌کند (همان). نشانه رسوخ اطمینان در قلب سالک، از میان‌رفتن تزلزل و منتفی‌شدن اضطراب است و تا انسان در این حدود و حد ایمانی و پایین‌تر از آن است، در مقام کثرت است و برای غیر حق، تصرفی قائل است (همان). ۴. مقام مشاهده: سالک الی الله پس از احراز مقام علم و رسیدن به منزل ایمان و گذر از اطمینان، به مقام مشاهده حقایق می‌رسد؛ یعنی سالک باید توجه قلب خود را از عالم کثرت و ظلمت به سوی حق متوجه سازد و از دیگران منصرف گرداند.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۲؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۷۱ ـ ۱۷۲.</ref>
امام‌خمینی در برخی آثار خود همسو با مشهور عرفا به اقسام صدگانه مقامات اشاره کرده و برخی از آنها را شرح داده است مانند:  
امام‌خمینی مقام مشاهده را به سه مرتبه و درجه تقسیم می‌کند: درجه اول مشاهده تجلی افعالی، درجه دوم مشاهده ‌تجلی صفاتی و اسمائی و درجه سوم مشاهده ‌تجلی ذاتی حق‌تعالی است.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۱۷۲.</ref> ایشان شهود را با معاینه و وجدان مترادف می‌داند و آن را رؤیت و ادراک بی‌واسطه، عینی و جزئیِ حقیقت به‌وسیله قلب می‌شمارد.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۵۸؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۲۲.</ref>
 
#یقظه،<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۹۸.</ref>
#توبه،<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۹۸.</ref>
#محاسبه،<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۹.</ref>
#انابه،<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۹۹.</ref>
#تفکر،<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۶ و ۱۹۲.</ref>
#تذکر،<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۱۵.</ref>
#فرار،<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۶۰.</ref>
#ریاضت،<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۵۱۰.</ref>
#حزن،<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۳۶۱.</ref>
#خوف،<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۳۶۱.</ref>
#خشوع،<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳.</ref>
#زهد،<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۲۹۵.</ref>
#ورع،<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۴۷۳.</ref>
#رجا،<ref>امام خمینی، آداب ‌الصلاة، ۳۴۹.</ref>
#اخلاص،<ref>امام خمینی، آداب ‌الصلاة، ۱۷۳.</ref>
#توکل،<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۲۱۶.</ref>
#تسلیم،<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۲۱۷.</ref>
#رضا،<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۱۶۱.</ref>
#یقین،<ref>امام خمینی، آداب ‌الصلاة، ۶۵.</ref>
#فقر،<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۶۳.</ref>
#فنا،<ref>امام خمینی، آداب‌ الصلاة، ۳۵۳.</ref>
#بقا،<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۸۲.</ref>
#تفرید،<ref>امام خمینی، سرّ الصلاة، ۵۵.</ref>
#توحید.<ref>امام خمینی، سرّ الصلاة، ۵۵.</ref> 
 
ایشان با توجه به لطایف هفتگانه انسانی که معروف به هفت شهر عشق و هفت اقلیم است (نفس، قلب، عقل، روح، سر، خفی، اخفی)، به اقسام مقامات پرداخته است.<ref>امام خمینی، سرّ الصلاة، ۴.</ref>
 
از سوی دیگر، امام‌خمینی در مواردی با توجه به مبانی معرفتی، مقامات را به چهار قسم تقسیم کرده است؛
#'''مقام علم:''' گام اول سالک در وادی سلوک، مقام علم است؛ یعنی سالک به روش علمی و فلسفی، حقایق را با [[عقل]]، دانش حصولی و برهانی می‌فهمد؛<ref>امام خمینی، آداب‌الصلاة، ۱۰ ـ ۱۱.</ref> زیرا رسیدن به چیزی فرع بر شناخت درست آن است؛ بر این اساس بر سالک لازم است اول سلوک علمی داشته باشد.<ref>امام خمینی، آداب‌الصلاة، ۱۱ و ۷۳؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۷۰.</ref>
#'''مقام ایمان:''' دومین مرتبه‌ای که سالک باید در آن گام نهد مقام [[ایمان]] است.<ref>امام خمینی، سرّ الصلاة، ۱۹.</ref> امام‌خمینی معتقد است ایمان همان علم صحیح عقلی و مطابق با واقع است؛<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۸۹.</ref> پس سالک باید با اشتغال به ریاضت‌های قلبی، حقایق را به قلب برساند و متحد گرداند.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۸۹.</ref>
#'''مقام طمأنینه:''' مراد از طمأنینه، سکون نفس و ثبات و آرامش قلبی است، به‌ گونه‌ای که هیچ تغییر، بی‌قراری و تزلزلی در آن راه نیابد.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۲۱۳ و ۳۶۰ ـ ۳۶۱.</ref> امام‌خمینی این مقام را مرتبه کامل ایمان می‌داند؛<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۲.</ref> پس اگر سالک افزون بر ایمان صحیح به درجه طمأنینه برسد، هر گونه تزلزل، اضطراب و تردید و بی‌ثباتی از قلب او زدوده می‌شود و در مقابل، سکونت و آرامش و قرار جانشین آن خواهد شد؛<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۲۱۳.</ref> یعنی هنگامی که ایمان به حد اطمینان رسید، تزلزل و اضطراب به‌کلی ساقط می‌شود و دل، به حق و به تصرف حق سکون پیدا می‌کند.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۲۱۳.</ref> نشانه رسوخ اطمینان در قلب سالک، از میان‌رفتن تزلزل و منتفی‌شدن اضطراب است و تا انسان در این حدود و حد ایمانی و پایین‌تر از آن است، در مقام کثرت است و برای غیر حق، تصرفی قائل است.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۲۱۳.</ref>
#'''مقام مشاهده:''' سالک الی الله پس از احراز مقام علم و رسیدن به منزل ایمان و گذر از اطمینان، به مقام مشاهده حقایق می‌رسد؛ یعنی سالک باید توجه قلب خود را از عالم کثرت و ظلمت به سوی حق متوجه سازد و از دیگران منصرف گرداند.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۲؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۷۱ ـ ۱۷۲.</ref> امام‌خمینی مقام مشاهده را به سه مرتبه و درجه تقسیم می‌کند: درجه اول مشاهده تجلی افعالی، درجه دوم مشاهده ‌تجلی صفاتی و اسمائی و درجه سوم مشاهده ‌تجلی ذاتی حق‌تعالی است.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۱۷۲.</ref> ایشان [[شهود]] را با معاینه و وجدان مترادف می‌داند و آن را رؤیت و ادراک بی‌واسطه، عینی و جزئیِ حقیقت به‌وسیله قلب می‌شمارد.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۵۸؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۲۲.</ref>
==تلوین و تمکین در مقامات==
==تلوین و تمکین در مقامات==
تلوین از دیدگاه عارفان تغییر و تحول از حالی به حالی<ref>هجویری، کشف المحجوب، ۴۸۶.</ref> و دگرگونی قلب میان حال کشف و مشاهده و میان احتجاب آن است که به صورت امر مستمر و متعاقب صورت می‌گیرد.<ref>کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، ۱۴۵.</ref> تلوین صفت صاحب احوال است و تا وقتی که در راه است، صاحب تلوین است؛<ref>قشیری، رساله قشیریه، ۱۸۵.</ref> اما ا‌بن‌عربى تلوین را اکمل مقامات می‌داند و با استناد به آیه شریفه «کُلَّ یوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ»<ref>الرحمن، ۲۹.</ref> تلوین را صفتى از صفات الهى می‌شمارد.<ref>ابن عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۴۹۹؛ ← نسفی، ۱۴۱ ـ ۱۴۳.</ref> تمکین موطنی است که سالک پس از سیر و حرکت و طی طریق به منزل برسد و حالات برای او استقرار و ملکه گردد.<ref>قشیری، رساله قشیریه، ۱۸۵ ـ ۱۸۶.</ref> برخی تمکین را دوام کشف حقیقت به سبب استقرار قلب در محل قرب می‌دانند <ref>کاشانی، عزّالدین، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، ۱۴۵.</ref> و وقتى بنده سالک واصل شد و اتصال حاصل گردید، به مقام تمکین می‌رسد <ref>جرجانی، ۳۰.</ref>
تلوین از دیدگاه عارفان تغییر و تحول از حالی به حالی<ref>هجویری، کشف المحجوب، ۴۸۶.</ref> و دگرگونی قلب میان حال کشف و مشاهده و میان احتجاب آن است که به صورت امر مستمر و متعاقب صورت می‌گیرد.<ref>کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، ۱۴۵.</ref> تلوین صفت صاحب احوال است و تا وقتی که در راه است، صاحب تلوین است؛<ref>قشیری، رساله قشیریه، ۱۸۵.</ref> اما [[ا‌بن‌عربى]] تلوین را اکمل مقامات می‌داند و با استناد به آیه شریفه «کُلَّ یوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ»<ref>الرحمن، ۲۹.</ref> تلوین را صفتى از [[صفات الهى]] می‌شمارد.<ref>ابن عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۴۹۹؛ ← نسفی، کشف الحقائق، ۱۴۱ ـ ۱۴۳.</ref> تمکین موطنی است که سالک پس از سیر و حرکت و طی طریق به منزل برسد و حالات برای او استقرار و ملکه گردد.<ref>قشیری، رساله قشیریه، ۱۸۵ ـ ۱۸۶.</ref> برخی تمکین را دوام کشف حقیقت به سبب استقرار قلب در محل قرب می‌دانند <ref>کاشانی، عزّالدین، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، ۱۴۵.</ref> و وقتى بنده سالک واصل شد و اتصال حاصل گردید، به مقام تمکین می‌رسد <ref>جرجانی، کتاب التعریفات، ۳۰.</ref>
 
[[امام‌خمینی]] تلوین را تزلزل در مقامات می‌داند<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۴۰۷.</ref> و بر این باور است که سالک تا زمانی که در تلوین است به مقام تمکین نمی‌رسد و با بودن تلوین، حق‌تعالی با مقام اسم ذاتى در سرّ سالک، تجلى ازلى و ابدى نخواهد کرد.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۲۰۶.</ref> به اعتقاد ایشان مراد ابن‌عربی از اینکه تلوین کامل‌ترینِ مقامات است، تلوینِ بعد از مرحله بقا و رجوع سالک به خود بعد از صحو و فناست. این تلوین غیر از تلوین پیش از وصول سالک است و با اینکه بالاترین مرتبه تلوین است، بالاترین مرتبه تمکین نیز شمرده می‌شود.<ref>امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۹۶.</ref>
 
امام‌خمینی تمکین را استقرار و استقامت در مقام می‌داند.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۱۸؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۰۳.</ref> به اعتقاد ایشان براى واصلان به مقام قرب، در اول تجلّیات ـ گرچه تجلّیات حبی باشد ـ دهشت و هیمانى پدید می‌آید که قلوب صاف آنان تحت انوار تجلى عظمت حق‌تعالی متزلزل و مندکّ می‌گردد؛ از این‌رو اگر قلوبشان از استعداد و طاقت کافی برخوردار نباشد، همانند [[ملائکه]] مهیّمه تا آخر در همان هیمان و دهشت خواهند ماند؛ ولی اگر استعداد قلوب که ناشی از عطایای آغازین [[فیض اقدس]] است، زیاد باشد، پس از این حیرت، دهشت، وحشت، اضطراب، محو (فنای در افعال) و بی‌هوشی و محق (فنای در ذات)، ‌به‌تدریج حالت سکون، بیدارى، طمأنینه، صحو (بقای بعد از فنا) و هشیارى حاصل می‌شود، تا آنکه حالت صحو تام تحقق یابد و در این مقام لایق تجلیات عالی‌ترى می‌گردد. این مقام همان مقام تمکین است.<ref>امام خمینی، سرّ الصلاة، ۹۶.</ref> به اعتقاد ایشان مقام تمکین برترین مقام سالکانی است که به مقام مشاهده و مقام [[ولایت مطلقه]] رسیده‌اند که بدون ‌حجاب به مشاهده جمال محبوب مشغول‌اند. در این مقام جهت خلقى در جهت ربوبی مستهلک می‌شود و از جهت امکان و تعین جدا می‌گردد. به اعتقاد ایشان مقامى بالاتر از این مقام جز استقرار و تمکین و رجوع به کثرت با حفظ وحدت، وجود ندارد و این آخرین منزل انسانیت است.<ref>امام خمینی، دعاء السحر، ۱۰۲ ـ ۱۰۳.</ref> در حقیقت یکی از اهداف و نتایج عبادات، تمکین در [[توحید]] و دیگر معارف در قلب است.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۱ و ۱۵۴.</ref>
رابطه اسفار اربعه با مقامات: اسفار اربعه در عرفان به مراحل چهارگانه سیر و سلوک گفته می‌شود.<ref>قیصری، شرح تائیه، ۵۵.</ref> ابن‌عربی ازجمله کسانی است که در آثار خود، درباره اسفار اربعه به صورت منسجم بحث کرده است<ref>ابن عربی، الفتوحات المکیه، ۱/۴۶۸ ـ ۴۶۹.</ref> از دیدگاه اهل معرفت در سفر اول که سفر از خلق به حق است، سالک به مقام فنای در وحدانیت می‌رسد.<ref>تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۲/۵۳۱.</ref> در سفر دوم که سفر فی الحق است، در مقام طمأنینه با احتجاب به حق از خلق و شهود ذات در [[اسمای الهی]] بقای کل را به بقای حق شهود می‌کند و در شهود جمع، خود به طمأنینه و سکون می‌رسد.<ref>کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل، ۵۵۶.</ref> سفر سوم ترقی به حضرت احدیت و مقام قاب قوسین و نهایت مقام ولایت است و سفر چهارم بقای بعد از [[فنا]] و فرق بعد از جمع است.<ref>آملی، المقدمات من کتاب نص ‌النصوص، ۲۶۸.</ref>
 
به باور امام‌خمینی در سفر اول از اسفار اربعه، رؤیت خلق به عنوان ظهورات و [[آیات]] حق است. سالک در سفر دوم به مقام فنای افعالی، صفاتی و ذاتی می‌رسد و در سفر سوم از [[حضرت احدیت]] جمع به [[اعیان ثابته]] سفر می‌کند و حقایق اشیا و استعداد آنها برای او منکشف می‌شود و در سفر چهارم به مرتبه [[نبوت]] و [[تشریع]] می‌رسد و از حق‌تعالی و اسما و صفات و معارف حقه به قدر استعداد افراد خبر می‌دهد.<ref>امام خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸ ـ ۸۹.</ref> در حقیقت سفر چهارم عبور از همه مقامات و رفع تمام انّیات و فنای از فناست که در آن سالک متحقق به همه اسمای خاص می‌گردد و قلب او قابلیت تجلی اسم اعظم «الله» را پیدا می‌کند.<ref>امام خمینی، دعاء السحر، ۱۴۹ ـ ۱۵۰.</ref> همچنین به اعتقاد امام‌خمینی در سفر اول و دوم، سالک به مقام قرب نوافل می‌رسد و حق چشم و گوش بنده می‌شود و فنا و محو کلی برای او رخ می‌دهد و در صورتی که از این فنا به بقا و هوشیاری باز گردد، وجود او حقانی می‌شود و هم‌افق با مشیت مطلق حق‌تعالی می‌گردد. در این حال، به قرب فرایض می‌رسد که حق‌تعالی به واسطه او می‌بیند و می‌شنود.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۵۹۲.</ref>
 
{{ببینید|اسفار اربعه|قرب نوافل و فرایض}}
==مقدمات و لوازم تحصیل مقامات==
اهل معرفت، تحصیل مقامات را غالباً از راه کسب، ریاضت و مجاهده با نفس میسر می‌دانند.<ref>سرهندی، المکتوبات، ۱/۷۶.</ref> لازم است سالک در این مسیر همت خود را جزم کند و عزم بر حرکت و طاعت داشته باشد و قلب خود را از توجه به غیر پروردگار خالی کند.<ref>کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الاعلام، ۴۷۵.</ref>


امام‌خمینی تلوین را تزلزل در مقامات می‌داند<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۴۰۷.</ref> و بر این باور است که سالک تا زمانی که در تلوین است به مقام تمکین نمی‌رسد و با بودن تلوین، حق‌تعالی با مقام اسم ذاتى در سرّ سالک، تجلى ازلى و ابدى نخواهد کرد.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۲۰۶.</ref> به اعتقاد ایشان مراد ابن‌عربی از اینکه تلوین کامل‌ترینِ مقامات است، تلوینِ بعد از مرحله بقا و رجوع سالک به خود بعد از صحو و فناست. این تلوین غیر از تلوین پیش از وصول سالک است و با اینکه بالاترین مرتبه تلوین است، بالاترین مرتبه تمکین نیز شمرده می‌شود.<ref>امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۹۶.</ref>
امام‌خمینی مقدماتی برای تحصیل مقامات ذکر کرده است ازجمله:
#'''تقوا:''' برای دستیابی به مقامات، [[تقوا]] از ضروریات است<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۲۰۶.</ref> و اگر سالک بخواهد از این عالم به [[عالم ملکوت]] و از آنجا به مقام قرب مطلق سفر کند، باید این پله‌ها را طى و از منازل متوسط کوچ کند.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۳.</ref>
#'''اخلاص:''' اگر سالک نیت خود را خالص و عمل خود را صالح کند، به مقامات عالی و درجات رفیع دست می‌یابد،<ref>امام خمینی، جهاد اکبر، ۵۶.</ref> بلکه اخلاص و خروج از مطلق شرک، اعم از جلی و خفی، نخستین مقام اولیاست.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۵۷.</ref>
#'''تلاش و مداومت بر عمل:''' تحصیل [[کمال]] و زاد آخرت طلب و جدّیت مى‏خواهد و هرچه مطلوب بزرگ‌تر باشد، جدّیت در راه آن سزاوارتر است و [[معراج]] قرب الهى با حال سستى و سهل‌انگارى به دست نخواهد آمد. سالک در راه رسیدن به [[سعادت]] که اطاعت خداوند است، باید جدّیت تام کند و از کوشش مضایقه نکند و در راه آن مشقت و مشکلات را تحمل کند.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۵ ـ ۱۶.</ref> امام‌خمینی با استناد به بعضی [[روایات]]<ref>امام خمینی، کلینی، ۲/۶۰۳.</ref> تکرار و مداومت بر عمل را در راه سیر و سلوک و طی مقامات، برای طمأنینه و سکونت قلب سالک ضروری می‌داند؛ زیرا با تکرار، عمل صورت باطنی قلب می‌شود.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۹.</ref>
#'''رسیدن به توحید افعالی:''' سالک اگر عبادت خود را که حق‌خواهى و حق‌طلبى و ترک طلب غیر است و استعانت خود را که حق‌بینی و ترک رؤیت غیر است، منحصر در خدای متعال کند، به آغاز مقاماتِ موحدان و مدارج کامل سالکان می‌رسد؛ زیرا رؤیت عبادت و عابد و معبود منافى با [[توحید]] است؛ البته اگر کثرات مذکور در توحید حقیقی که به قلب سالک جلوه کند، مستهلک گردد و رؤیت این امور مضمحل می‌شود و به مقامات برتری از مقامات اهل سلوک می‌رسد.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۱ ـ ۲۸۲.</ref>
#'''تقید به شریعت:''' تقید به [[شریعت]] در سیر و سلوک ضروری است و «طریقت» و «حقیقت» جز از راه «شریعت» محقق نخواهند شد؛ زیرا ظاهر، راه و طریق باطن است. کسى که تصور می‌کند با انجام [[تکلیف|تکلیف‌های الهى]] باطن براى او حاصل نمی‌شود، بداند که ظاهر را درست انجام نداده است و کسى که بدون راه ظاهر (شریعت) بخواهد به باطن برسد، مانند بعضی از عوام [[صوفیه]]، هیچ شاهد و دلیلى از طرف خداوند ندارد؛<ref>امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۰۱.</ref> بنابراین هیچ راهى در معارف الهی پیموده نمى‏شود، مگر آنکه انسان از ظاهر شریعت آغاز کند و تا انسان متأدّب به آداب شریعت حقه نشود، هیچ‌یک از اخلاق نیکو براى او محقق نمی‌شود و ممکن نیست نور معرفت الهى در قلب او جلوه کند و علم باطن و اسرار شریعت براى او منکشف گردد.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۸.</ref> {{ببینید|شریعت، طریقت و حقیقت}}
#'''عشق و محبت:''' این دو مَرکب عروج به مقامات‌اند"<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۵۸.</ref> البته [[عشق]] فطری و جبلّی در نهاد همه موجودات وجود دارد که آنها را متوجه به کمال مطلق می‌کند و نوری است که راه رسیدن به مقصد و مقصود است <ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۸؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۵۰۸.</ref>
#'''خروج از انانیت:''' تا زمانی که از سالک انیت و انانیتی باقی باشد، از بیت [[نفس]] کاملاً خارج نشده است. سیر او برای رسیدن به مقامات، سیر در منازل نفس و ناشی از تصرفات [[شیطان]] است و چنین سالکی سالک و مهاجر الی الله نیست<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۷۶.</ref> و اگر سالک با اخلاص در این مسیر گام نهاد، در صورتی که بقایایی از انانیت در وجود او مانده باشد، از [[عالم غیب]] از او دستگیری می‌شود و انانیت او برداشته شده و حال صعق و فنا به او دست می‌دهد.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۳.</ref>
==موانع تحصیل مقامات==
برای انسان مقامات و حالات بی‌پایانی است که برای نوع انسان‌ها قابل دسترسی است. اگرچه بعضی از مقامات اولیای خاص و کاملان برای احدی قابل دسترسی نیست، اما باقی مقامات در صورتی که موانع سلوک، راه را برای انسان نبندند، انسان می‌تواند به این مقامات برسد.<ref>ابن‌عربی، تفسیر، ۱/۱۵۳؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۲۴.</ref>


امام‌خمینی تمکین را استقرار و استقامت در مقام می‌داند.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۱۸؛ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۰۳.</ref> به اعتقاد ایشان براى واصلان به مقام قرب، در اول تجلّیات ـ گرچه تجلّیات حبی باشد ـ دهشت و هیمانى پدید می‌آید که قلوب صاف آنان تحت انوار تجلى عظمت حق‌تعالی متزلزل و مندکّ می‌گردد؛ از این‌رو اگر قلوبشان از استعداد و طاقت کافی برخوردار نباشد، همانند ملائکه مهیّمه تا آخر در همان هیمان و دهشت خواهند ماند؛ ولی اگر استعداد قلوب که ناشی از عطایای آغازین فیض اقدس است، زیاد باشد، پس از این حیرت، دهشت، وحشت، اضطراب، محو (فنای در افعال) و بی‌هوشی و محق (فنای در ذات)، ‌به‌تدریج حالت سکون، بیدارى، طمأنینه، صحو (بقای بعد از فنا) و هشیارى حاصل می‌شود، تا آنکه حالت صحو تام تحقق یابد و در این مقام لایق تجلیات عالی‌ترى می‌گردد. این مقام همان مقام تمکین است.<ref>امام خمینی، سرّ الصلاة، ۹۶.</ref> به اعتقاد ایشان مقام تمکین برترین مقام سالکانی است که به مقام مشاهده و مقام ولایت مطلقه رسیده‌اند که بدون ‌حجاب به مشاهده جمال محبوب مشغول‌اند. در این مقام جهت خلقى در جهت ربوبی مستهلک می‌شود و از جهت امکان و تعین جدا می‌گردد. به اعتقاد ایشان مقامى بالاتر از این مقام جز استقرار و تمکین و رجوع به کثرت با حفظ وحدت، وجود ندارد و این آخرین منزل انسانیت است.<ref>امام خمینی، دعاء السحر، ۱۰۲ ـ ۱۰۳.</ref> در حقیقت یکی از اهداف و نتایج عبادات، تمکین در توحید و دیگر معارف در قلب است.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۱ و ۱۵۴.</ref>
امام‌خمینی به پیروی از اهل معرفت، در آثار خود به مواردی از موانع سیر و سلوک اشاره کرده است:
رابطه اسفار اربعه با مقامات: اسفار اربعه در عرفان به مراحل چهارگانه سیر و سلوک گفته می‌شود.<ref>قیصری، شرح تائیه، ۵۵.</ref> ابن‌عربی ازجمله کسانی است که در آثار خود، درباره اسفار اربعه به صورت منسجم بحث کرده است<ref>ابن عربی، الفتوحات المکیه، ۱/۴۶۸ ـ ۴۶۹.</ref> از دیدگاه اهل معرفت در سفر اول که سفر از خلق به حق است، سالک به مقام فنای در وحدانیت می‌رسد.<ref>تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۲/۵۳۱.</ref> در سفر دوم که سفر فی الحق است، در مقام طمأنینه با احتجاب به حق از خلق و شهود ذات در اسمای الهی بقای کل را به بقای حق شهود می‌کند و در شهود جمع، خود به طمأنینه و سکون می‌رسد.<ref>کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل، ۵۵۶.</ref> سفر سوم ترقی به حضرت احدیت و مقام قاب قوسین و نهایت مقام ولایت است و سفر چهارم بقای بعد از فنا و فرق بعد از جمع است (آملی، ۲۶۸).
#'''حجاب علم:''' نخستین مانع سلوک‏ علمى و برهان فلسفى، پرداختن به فروع زیاد علمی و جولان فکر براى اقامه هرچه بیشتر برهان برای آن فروع است که [[حجاب علم]] است. اگر سالکِ راه حقیقت و مسافرِ راه بندگی با قدم سلوک علمى و مرکب سیر فکرى این منزل را طى کند، در حجاب علم که از حجاب‌های غلیظ است، واقع می‌شود و باید از این حجاب عبور کند.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۱.</ref>
به باور امام‌خمینی در سفر اول از اسفار اربعه، رؤیت خلق به عنوان ظهورات و آیات حق است. سالک در سفر دوم به مقام فنای افعالی، صفاتی و ذاتی می‌رسد و در سفر سوم از حضرت احدیت جمع به اعیان ثابته سفر می‌کند و حقایق اشیا و استعداد آنها برای او منکشف می‌شود و در سفر چهارم به مرتبه نبوت و تشریع می‌رسد و از حق‌تعالی و اسما و صفات و معارف حقه به قدر استعداد افراد خبر می‌دهد (مصباح الهدایه، ۸۸ ـ ۸۹). در حقیقت سفر چهارم عبور از همه مقامات و رفع تمام انّیات و فنای از فناست که در آن سالک متحقق به همه اسمای خاص می‌گردد و قلب او قابلیت تجلی اسم اعظم «الله» را پیدا می‌کند (دعاء السحر، ۱۴۹ ـ ۱۵۰) (← مقاله اسفار اربعه). همچنین به اعتقاد امام‌خمینی در سفر اول و دوم، سالک به مقام قرب نوافل می‌رسد و حق چشم و گوش بنده می‌شود و فنا و محو کلی برای او رخ می‌دهد و در صورتی که از این فنا به بقا و هوشیاری باز گردد، وجود او حقانی می‌شود و هم‌افق با مشیت مطلق حق‌تعالی می‌گردد. در این حال، به قرب فرایض می‌رسد که حق‌تعالی به واسطه او می‌بیند و می‌شنود (چهل حدیث، ۵۹۲) (← مقاله قرب نوافل و فرایض).
#'''سکون و توقف:''' قناعت‌کردن به مقام و مرتبه به ‌دست‌آمده و تلاش‌نکردن برای رسیدن به مقامات بالاتر از موانع سلوک شمرده می‌شود.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۱ ـ ۱۲.</ref>
مقدمات و لوازم تحصیل مقامات: اهل معرفت، تحصیل مقامات را غالباً از راه کسب، ریاضت و مجاهده با نفس میسر می‌دانند (سرهندی، ۱/۷۶). لازم است سالک در این مسیر همت خود را جزم کند و عزم بر حرکت و طاعت داشته باشد و قلب خود را از توجه به غیر پروردگار خالی کند (کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الاعلام، ۴۷۵).
#'''انانیت:''' تا بقایایى از انّیت و انانیت و فناى از نفسانیت برای عبد و سالک باقى باشد، آلوده است و عابد و معبود در او [[شیطان]] و [[نفس]] است.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۷۶.</ref>
امام‌خمینی مقدماتی برای تحصیل مقامات ذکر کرده است ازجمله: ۱. تقوا: برای دستیابی به مقامات، تقوا از ضروریات است (چهل حدیث، ۲۰۶) و اگر سالک بخواهد از این عالم به عالم ملکوت و از آنجا به مقام قرب مطلق سفر کند، باید این پله‌ها را طى و از منازل متوسط کوچ کند (همان، ۳۴۳). ۲. اخلاص: اگر سالک نیت خود را خالص و عمل خود را صالح کند، به مقامات عالی و درجات رفیع دست می‌یابد (جهاد اکبر، ۵۶)، بلکه اخلاص و خروج از مطلق شرک، اعم از جلی و خفی، نخستین مقام اولیاست (چهل حدیث، ۵۷). ۳. تلاش و مداومت بر عمل: تحصیل کمال و زاد آخرت طلب و جدّیت مى‏خواهد و هرچه مطلوب بزرگ‌تر باشد، جدّیت در راه آن سزاوارتر است و معراج قرب الهى با حال سستى و سهل‌انگارى به دست نخواهد آمد. سالک در راه رسیدن به سعادت که اطاعت خداوند است، باید جدّیت تام کند و از کوشش مضایقه نکند و در راه آن مشقت و مشکلات را تحمل کند (آداب الصلاة، ۱۵ ـ ۱۶). امام‌خمینی با استناد به بعضی روایات (کلینی، ۲/۶۰۳) تکرار و مداومت بر عمل را در راه سیر و سلوک و طی مقامات، برای طمأنینه و سکونت قلب سالک ضروری می‌داند؛ زیرا با تکرار، عمل صورت باطنی قلب می‌شود (آداب الصلاة، ۱۹). ۴. رسیدن به توحید افعالی: سالک اگر عبادت خود را که حق‌خواهى و حق‌طلبى و ترک طلب غیر است و استعانت خود را که حق‌بینی و ترک رؤیت غیر است، منحصر در خدای متعال کند، به آغاز مقاماتِ موحدان و مدارج کامل سالکان می‌رسد؛ زیرا رؤیت عبادت و عابد و معبود منافى با توحید است؛ البته اگر کثرات مذکور در توحید حقیقی که به قلب سالک جلوه کند، مستهلک گردد و رؤیت این امور مضمحل می‌شود و به مقامات برتری از مقامات اهل سلوک می‌رسد (همان، ۲۸۱ ـ ۲۸۲). ۵. تقید به شریعت: تقید به شریعت در سیر و سلوک ضروری است و «طریقت» و «حقیقت» جز از راه «شریعت» محقق نخواهند شد؛ زیرا ظاهر، راه و طریق باطن است. کسى که تصور می‌کند با انجام تکلیف‌های الهى باطن براى او حاصل نمی‌شود، بداند که ظاهر را درست انجام نداده است و کسى که بدون راه ظاهر (شریعت) بخواهد به باطن برسد، مانند بعضی از عوام صوفیه، هیچ شاهد و دلیلى از طرف خداوند ندارد (تعلیقات فصوص، ۲۰۱)؛ بنابراین هیچ راهى در معارف الهی پیموده نمى‏شود، مگر آنکه انسان از ظاهر شریعت آغاز کند و تا انسان متأدّب به آداب شریعت حقه نشود، هیچ‌یک از اخلاق نیکو براى او محقق نمی‌شود و ممکن نیست نور معرفت الهى در قلب او جلوه کند و علم باطن و اسرار شریعت براى او منکشف گردد (چهل حدیث، ۸) (← مقاله شریعت، طریقت و حقیقت). ۶. عشق و محبت: این دو مَرکب عروج به مقامات‌اند (آداب الصلاة، ۵۸)؛ البته عشق فطری و جبلّی در نهاد همه موجودات وجود دارد که آنها را متوجه به کمال مطلق می‌کند و نوری است که راه رسیدن به مقصد و مقصود است (همان، ۲۸۸؛ چهل حدیث، ۵۰۸). ۷. خروج از انانیت: تا زمانی که از سالک انیت و انانیتی باقی باشد، از بیت نفس کاملاً خارج نشده است. سیر او برای رسیدن به مقامات، سیر در منازل نفس و ناشی از تصرفات شیطان است و چنین سالکی سالک و مهاجر الی الله نیست (آداب الصلاة، ۷۶) و اگر سالک با اخلاص در این مسیر گام نهاد، در صورتی که بقایایی از انانیت در وجود او مانده باشد، از عالم غیب از او دستگیری می‌شود و انانیت او برداشته شده و حال صعق و فنا به او دست می‌دهد (همان، ۲۵۳).
#'''طول امل:''' امیدداشتن به وسعت وقت، مانعی است که موجب می‌شود لزوم سیر و رسیدن به مقصد فراموش شود.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۷۵.</ref>
موانع تحصیل مقامات: برای انسان مقامات و حالات بی‌پایانی است که برای نوع انسان‌ها قابل دسترسی است. اگرچه بعضی از مقامات اولیای خاص و کاملان برای احدی قابل دسترسی نیست، اما باقی مقامات در صورتی که موانع سلوک، راه را برای انسان نبندند، انسان می‌تواند به این مقامات برسد (ابن‌عربی، تفسیر، ۱/۱۵۳؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۲۴).
#'''اوهام فاسده:''' این اوهام، سالک را از قرب الى الله و معراج مؤمنان باز می‌دارد.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۸۱.</ref>
امام‌خمینی به پیروی از اهل معرفت، در آثار خود به مواردی از موانع سیر و سلوک اشاره کرده است: ۱. حجاب علم: نخستین مانع سلوک‏ علمى و برهان فلسفى، پرداختن به فروع زیاد علمی و جولان فکر براى اقامه هرچه بیشتر برهان برای آن فروع است که حجاب علم است. اگر سالکِ راه حقیقت و مسافرِ راه بندگی با قدم سلوک علمى و مرکب سیر فکرى این منزل را طى کند، در حجاب علم که از حجاب‌های غلیظ است، واقع می‌شود و باید از این حجاب عبور کند (آداب الصلاة، ۱۱). ۲. سکون و توقف: قناعت‌کردن به مقام و مرتبه به ‌دست‌آمده و تلاش‌نکردن برای رسیدن به مقامات بالاتر از موانع سلوک شمرده می‌شود (همان، ۱۱ ـ ۱۲)، ۳. انانیت: تا بقایایى از انّیت و انانیت و فناى از نفسانیت برای عبد و سالک باقى باشد، آلوده است و عابد و معبود در او شیطان و نفس است (همان، ۷۶). ۴. طول امل: امیدداشتن به وسعت وقت، مانعی است که موجب می‌شود لزوم سیر و رسیدن به مقصد فراموش شود (چهل حدیث، ۱۷۵). ۵. اوهام فاسده: این اوهام، سالک را از قرب الى الله و معراج مؤمنان باز می‌دارد (آداب الصلاة، ۸۱). ۶. اشتغال به دنیا: تلاش برای به ‌دست ‌آوردن دنیا و فرورفتن به لذات ناپایدار و از میان‌رفتنیِ آن، مانع سالک برای سیر الی الله است (همان، ۱۶۹). ۷. انکار مقامات: انکارکردن مدارج غیبی معنوی بدترین خارهاى راه کمال و رسیدن به مقامات و از دام‌های شیطان است. این انکار و جحود، سرمایه تمام گمراهی‌ها و جهالت‌هاست (چهل حدیث، ۵۰۷؛ صحیفه، ۱۸/۴۵۴ و ۲۰/۱۵۵). ۸. گناهان: مادامی که نفس و قلب آلوده به گناه است یا مادامی که روح به سبب گناهان، مکدر گشته، نمی‌توان حجاب‌های ظلمانی را پاره کرد و به مقامات دست یافت (جهاد اکبر، ۴۶ ـ ۴۷). ۹. اشتغال به کثرات: مشغول‌شدن به کثرات نیز مانع وصول تام سالک و رسیدن به توحید است.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۴۷ و ۲۸۱؛ امام خمینی، سرّ الصلاة، ۹۹.</ref>
#'''اشتغال به دنیا:''' تلاش برای به ‌دست ‌آوردن دنیا و فرورفتن به لذات ناپایدار و از میان‌رفتنیِ آن، مانع سالک برای سیر الی الله است.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۹.</ref>
#'''انکار مقامات:''' انکارکردن مدارج غیبی معنوی بدترین خارهاى راه کمال و رسیدن به مقامات و از دام‌های شیطان است. این انکار و جحود، سرمایه تمام گمراهی‌ها و جهالت‌هاست.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۵۰۷؛ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۵۴ و ۲۰/۱۵۵.</ref>
#'''گناهان:''' مادامی که نفس و قلب آلوده به [[گناه]] است یا مادامی که [[روح]] به سبب گناهان، مکدر گشته، نمی‌توان حجاب‌های ظلمانی را پاره کرد و به مقامات دست یافت.<ref>امام خمینی، جهاد اکبر، ۴۶ ـ ۴۷.</ref>
#'''اشتغال به کثرات:''' مشغول‌شدن به کثرات نیز مانع وصول تام سالک و رسیدن به [[توحید]] است.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۴۷ و ۲۸۱؛ امام خمینی، سرّ الصلاة، ۹۹.</ref>
==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
confirmed، emailconfirmed، templateeditor
۱٬۵۵۴

ویرایش