confirmed، emailconfirmed، templateeditor
۱٬۵۵۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(اصلاح ارقام، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح نویسههای عربی) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
موسوی، میرحسین، روشنفکر مبارز، عضو شورای انقلاب، وزیر امور خارجه و آخرین نخستوزیر جمهوری اسلامی ایران. | |||
میرحسین موسوی خامنه ۱۱ بهمن ۱۳۲۰ در شهر خامنه واقع در استان آذربایجان شرقی به دنیا آمد (موسوی، زهرا، ۱۳). پدر وی میراسماعیل موسوی، بازرگان چای و برنج و مادرش مهجبین خانهدار بود. مادر وی در سال ۱۳۶۰ و پدرش در سال ۱۳۹۰ در تهران درگذشتند (همان، ۱ ـ ۲). امامخمینی از میراسماعیل موسوی ستایش کردهاست (۱۷/۲۷۷). خانواده موسوی در سال ۱۳۲۲ به تبریز مهاجرت کردند و میرحسین پس از گذراندن دوره ابتدایی، در سال ۱۳۳۱ برای ادامه تحصیل به تهران رفت و یک سال در خانه عموی خود سکونت گزید تا اینکه در سال ۱۳۳۲ خانواده نیز به تهران مهاجرت کردند (موسوی، زهرا، ۱). وی در سال ۱۳۳۹ وارد دانشگاه ملی (شهید بهشتی) شد و در رشته معماری و شهرسازی به تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۴۷ موفق به گرفتن مدرک کارشناسی ارشد در این رشته شد (همان، ۱۴). وی در آغاز دهه ۱۳۴۰ فعالیتهای هنری بهویژه نقاشی را آغاز و پس از آشنایی با گروه هنری قندریز، هنر مدرن را تجربه کرد که اوج شکوفایی هنری او نیز محسوب میشود؛ اما پس از مدتی به سبب اختلاف سلیقه با قندریز، از آن گروه جدا و کارهای هنری خود را پی گرفت (همان، ۳). | |||
موسوی در هنگام تحصیل در دانشگاه، به همراه چند تن از دوستان خود ازجمله عبدالعلی بازرگان فرزند مهدی بازرگان و عبدالحمید نقرهکار فعالیت مذهبی ـ سیاسی خود را آغاز و در سال ۱۳۴۳ انجمن اسلامی دانشگاه ملی را پایهگذاری کردند (همان، ۴ ـ ۵). وی در پایان دوران دانشجویی، به همراه دوستان دانشجوی خود و روشنفکران مذهبی، انجمن قلم را تأسیس کرد که به پاتوق انقلابیان مذهبی ازجمله روحانیان سرشناس سیاسی تبدیل شد. این انجمن در ورود عمیقتر موسوی به فعالیتهای سیاسی نیز تأثیر بسزایی داشتهاست (همان، ۵ ـ ۶). وی پس از پایان تحصیلات دانشگاهی نیز با همراهی همان دوستان دانشگاهی خود، شرکت سمرقند را در حوزه معماری که در حقیقت پوششی برای مبارزه با رژیم پهلوی محسوب میشد، تأسیس کرد. در آغاز سال ۱۳۵۲ تمام افراد این شرکت در یورش سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) بازداشت شدند و پس از مدتی به علت نبود مدرک خاصی علیه آنان، همه اعضا به غیر از دو تن، آزاد شدند (جمهوری اسلامی، ۶/۸/۱۳۶۰، ۱۰). | |||
موسوی در سال ۱۳۴۸ در یک نمایشگاه نقاشی که زهره کاظمی، مشهور به زهرا رهنورد دایر کرده بود با وی آشنا شد و ازدواج کرد. رهنورد در سال ۱۳۲۴ در بروجرد متولد شدهاست. پدر وی، صادق کاظمی سرهنگ ارتش و طرفدار محمد مصدق بود که به سبب درگیری با یک امریکایی از ارتش اخراج شد. مادر رهنورد؛ احترامالسادات نواب صفوی، دخترعموی سیدمجتبی نواب صفوی رهبر فداییان اسلام بود که در سال ۱۳۹۶ درگذشت. رهنورد در آن زمان دانشجوی نخبه رشته مجسمهسازی دانشگاه تهران و ازجمله شاگردان مشهور علی شریعتی بود که در مبارزه با حکومت پهلوی نیز فعالیت میکرد (موسوی، زهرا، ۶ ـ ۸). موسوی نیز ازجمله کسانی بود که در جلسات سخنرانی شریعتی در حسینیه ارشاد حاضر میشد و از این طریق با وی آشنایی نزدیک یافته بود و شریعتی به خانه او رفت و آمد میکرد (همان، ۹). موسوی و رهنورد پس از ازدواج برای ایجاد پوشش در مبارزات، با انتخاب اسم مستعار «رهنما» و «رهنورد»، به حسین رهنما و زهرا رهنورد شهرت یافتند (همان، ۶). موسوی پس از فراغت از تحصیل و ازدواج به سربازی اعزام شد و به سبب درگیری با فرمانده خود در موضوع قسمخوردن به لباس محمدرضا پهلوی، به شهرکرد تبعید شد و پس از اتمام سربازی در سال ۱۳۵۱ به تهران بازگشت (همان، ۸). | |||
موسوی طرح اداره مرکزی آب و فاضلاب اصفهان را در سال ۱۳۴۸ نوشت و تا سال پنجاه آن را اجرا کرد؛ سپس در سال ۱۳۵۰ ساختمان کانون توحید را که بانی آن سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی بود و پیش از پیروزی انقلاب اسلامی مرکز تجمع سیاسیان منتقد در تهران بود، طراحی و اجرا کرد (همان، ۴). وی که در پایان دهه ۱۳۴۰ و آغاز دهه ۱۳۵۰، با گروههای ملیمذهبی بهویژه نهضت آزادی نزدیکی پیدا کرده بود، در سال ۱۳۵۲ در یک جلسه سیاسی که در دفتر نهضت آزادی برگزار شد، بازداشت شد و حدود پنج ماه در سلّول انفرادی به سر برد. وی در همین سالها در جلسات مشترکی که میان روحانیان انقلابی و ملیمذهبیها برگزار میشد، با سیدمحمد حسینی بهشتی و محمدجواد باهنر آشنا و به آنان علاقهمند شد و با سیدعلی خامنهای که نسبت خانوادگی داشت، ارتباط سیاسی برقرار کرد (همان، ۹)؛ چنانکه در سالهای بعد مجذوب مباحث علمی مرتضی مطهری و حسینی بهشتی بهویژه در حوزه اقتصاد شد و با آنان ارتباط بیشتری برقرار کرد (همان، ۱۰ ـ ۱۱). | |||
موسوی سالهای ۱۳۵۳ ـ ۱۳۵۴ استادیار دانشگاه ملی بود و در رشتههای معماری و تاریخ فرهنگ تدریس میکرد (همان، ۱۶؛ موسوی، میرحسین، ۵/۲۲۳؛ جمهوری اسلامی، ۶/۸/۱۳۶۰، ۱۰)؛ اما به دلیل شبههای شرعی که در جواز دریافت حقوق دانشگاه متعلق به رژیم پهلوی داشت، از عضویت هیئت علمی دانشگاه انصراف داد و در حوزه معماری به فعالیت پرداخت (موسوی، زهرا، ۲). وی در سال ۱۳۵۵ با چند تن از دوستان خود «جنبش مسلمانان مبارز» را پایهگذاری کرد (جمهوری اسلامی، ۶/۸/۱۳۶۰، ۱۰) و در همان سال به سبب فعالیتهای سیاسی، بهویژه برگزاری جهتدار جلسات قرآن و نهج البلاغه تحت تعقیب سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) قرارگرفت و به همراه همسر خود زهرا رهنورد مجبور به ترک ایران شد و به مدت یازده ماه در امریکا با عضویت در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی بر ضد حکومت پهلوی دست به مبارزه زد و در سال ۱۳۵۶ با بازگشت به ایران مبارزات خود را ادامه داد (موسوی، زهرا، ۱۱). | |||
موسوی که در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ با روحانیان مبارز، ارتباط استواری برقرار کرده بود، در آستانه ورود امامخمینی به ایران در کمیته استقبال از ایشان عضویت یافت (همان، ۹ و ۱۳) و پس از پیروزی انقلاب اسلامی با تأسیس حزب جمهوری اسلامی به عضویت شورای مرکزی حزب و دفتر سیاسی آن درآمد و با همکاری دوستان خود، در خرداد ۱۳۵۸روزنامه جمهوری اسلامی را بنیانگذاری کرد و مدیرمسئول و سردبیر این روزنامه شد. وی در فاصله اردیبهشت ۱۳۵۸ تا استعفای دولت موقت مهدی بازرگان در آبان ۱۳۵۸ (← مقاله دولت موقت) در شورای انقلاب عضویت داشت. در تیر ۱۳۶۰ محمدعلی رجایی او را برای سمت وزارت امور خارجه به مجلس شورای اسلامی معرفی کرد (جمهوری اسلامی، ۶/۸/۱۳۶۰، ۱۰، موسوی، میرحسین، ۵/۲۲۴ ـ ۲۲۵ و ۲۳۶). وی در دولتهای محمدجواد باهنر و محمدرضا مهدوی کنی نیز در این سمت باقی ماند و در آبان ۱۳۶۰ سیدعلی خامنهای رئیسجمهور وقت، او را برای سمت نخستوزیری به مجلس معرفی کرد و وی با کسب رأی اعتماد ۱۵۰ نفر از ۲۰۲ نماینده حاضر، به نخستوزیری رسید (درویشی، ۴۳۸) (← ادامه مقاله) و تا سال ۱۳۶۸ به مدت هشت سال نخستوزیر باقی ماند و با بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸ مقام نخستوزیری از ساختار سیاسی ایران حذف شد. از آنجاکه هفت سال از دوران نخستوزیری موسوی همزمان با جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود، از او با عنوان «نخستوزیر دوره جنگ» نیز یاد میشود (← مقاله جنگ تحمیلی). | |||
میرحسین موسوی در دوران مبارزات انقلاب اسلامی، با امامخمینی آشنا شد و مرجع تقلید خود را از سیدکاظم شریعتمداری به ایشان تغییر داد؛ اما شناخت عمیق وی از امامخمینی پس از انتشار کتاب ولایت فقیه بود که جایگزین قابل قبولی برای حکومت ظالم شاهنشاهی مطرح میکرد (← مقاله ولایت فقیه(۲)) و همین نیز موجب تعلق خاطر بیشتر موسوی به ایشان شد (موسوی، زهرا، ۱۲)؛ در عین حال، آشنایی مستقیم او با امامخمینی با ورود ایشان به کشور آغاز شد که خیلی زود به فرد مورد اعتماد و علاقه امامخمینی تبدیل شد (موسوی، میرحسین، ۵/۲۲۴ و ۲۴۱). موسوی خود را مرید و مقلد امامخمینی خواند و عزت و مصلحت خود را در تبعیت از ایشان میدانست (← امامخمینی، ۲۱/۱۲۳). در دیدگاه موسوی، امامخمینی که در همه زمینهها واقعاً نمونه و فوقالعاده بود (موسوی، میرحسین، ۵/۲۳۸)، با انقلاب اسلامی، بسیاری از معیارهای تحلیلگران و اندیشه متفکران را دگرگون ساخت و ملاکهای جدیدی را در تفسیر مذهب عرضه کرد. به نظر او بزرگترین ارمغان امامخمینی به جهان معاصر، متوقفکردن روند انزوای مذهب در حیات اجتماعی و فردی انسانها و حیات تازه بخشیدن به مذهب بود (همان، ۵/۲۳۰). از نظر او امامخمینی بسیار به مردم اعتقاد داشت و بودن با آنان را شرط پیروزی انقلاب و استمرار آن میدانست و باور داشت همه نیروها باید در خدمت مردم باشند (همان، ۵/۲۲۵) و در مدیریت کشور نیز از آرامش و وقار خاصی برخوردار بود که ناشی از اتصال محکم ایشان به حضرت حق بود و همین آرامش به مسئولان کشور نیز سرایت میکرد (همان، ۵/۲۲۹). | |||
به اعتقاد موسوی، امامخمینی در طول دوران مدیریت نظام جمهوری اسلامی دو مسئله اساسی را در عرصه مدیریت نظام دنبال میکرد: یکی پایهگذاری تشکیلاتی که محتوای مکتب انقلاب را نهادینه کند و از جنبه فردی بیرون آورد و دیگری حاکمیتبخشیدن به نظام ارزشی و اخلاقیِ برخاسته از مذهب بر این نظام و تشکیلات (همان، ۵/۲۳۱). وی خاطرنشان کردهاست امامخمینی با اینکه از نظر قانونی اختیارات خاصی در نظام داشت، غیر از موارد راهبردی، به صورت مستقیم دخالتی در کار دولت نمیکرد و کارها را از راههای قانونی پیگیری میکرد (همان، ۵/۲۴۶). از نگاه وی امامخمینی واقعاً مظهر تولی و محبت و عطوفت به محرومان، و بغض و نفرت در برابر استکبار جهانی و ظالمان بود و به مظلومان توصیه میکرد حق خود را با چنگ و دندان از ظالمان بستانند (همان، ۵/۲۴۷). | |||
امامخمینی نیز به موسوی علاقهمند بود (۲۱/۱۲۴) و مسئولیتهای مختلفی را به وی واگذار کرد که انتصاب به ریاست بنیاد مستضعفان (۱۵/۴۰۷ و ۲۱/۱۹۹)، عضویت در ستاد پیگیری فرمان هشتمادهای (۱۷/۱۷۲)، عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام (۲۰/۴۶۳) و عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی (۲۱/۳۶۴) و نیز حمایت از ادامه نخستوزیری وی ازجمله آنهاست. | |||
مسئولیت نخستوزیری: پس از برگزاری سومین دوره انتخابات ریاستجمهوری و انتخاب سیدعلی خامنهای در دهم مهر ۱۳۶۰، وی نخست علیاکبر ولایتی را برای مسئولیت نخستوزیری به مجلس شورای اسلامی معرفی کرد که مجلس به او رأی نداد (هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران، ۳۴۵؛ بیژهفر، ۱۵). مجلس پیشنهاد نخستوزیری سیدمحمد غرضی را نیز نپذیرفت (هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران، ۳۳۵؛ بیژهفر، ۱۵)؛ بنابراین رئیسجمهور که از پیش با میرحسین موسوی بهسبب خویشاوندی نسبی، همشهریبودن و همکاری در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، آشنایی کامل داشت (ناطق نوری، ۲/۲۳)، وی را به عنوان نخستوزیر معرفی کرد و او با رأی موافق اکثریت نمایندگان مجلس نخستوزیر شد (بیژهفر، ۱۶). | |||
در دولت اول موسوی، گرایشهای مختلف سیاسی حضور داشتند (ناطق نوری، ۲/۲۵)، عواملی چون حل معضل رئیسجمهور قبل، سیدابوالحسن بنیصدر، گذشتن دوره ترورها، سرکوبی ضد انقلاب، بهبودی نسبی اوضاع جنگ و بیرونراندن دشمن از خاک ایران و آرامش نسبیای که در جامعه به وجود آمده بود، ایجاب میکرد بازسازی و نوسازی کشور در رأس امور قرار گیرد و اقتصاد نقش محوری در فعالیتهای دولت پیدا کند (درویشی، ۴۲۹). در این دوره فوریترین مسئله برای دولت مسئله جنگ و بسیج تمام منابع کشور برای آن و نیز محرومیتستیزی و خط و مشی ضد سرمایهداری بود (همان، ۴۳۸)؛ چنانکه مشکلات عینی نظیر احتکار و سوء استفاده باندهای تجاری ایجاب میکرد تا توزیع کالاهای اساسی و مواد غذایی و تجارت خارجی، در دست دولت باقی بماند (همان، ۴۳۰). این رویکرد اقتصادی دولت مخالفانی در داخل و خارج دولت پیدا کرد و پس از دو سال، اختلاف سلایق در تدوین سیاستهای اقتصادی و فرهنگی نظام به درون دولت رخنه و آن را به دو گروه طرفداران اقتصاد دولتی و اقتصاد آزاد تقسیم کرد (ناطق نوری، ۲/۲۵ ـ ۲۶)؛ تا اینکه با توصیه امامخمینی به اینکه «هر کس با موسوی هماهنگ نیست از دولت خارج شود» (۱۸/۸۲) وزرای مخالف، استعفا کردند و دولت منسجمتری شکل گرفت (موسوی، میرحسین، ۵/۲۴۶). | |||
امامخمینی از آغاز دولت اول موسوی، همواره از حامیان جدی آن به شمار میرفت و در کنار حمایت کلی از نظام اسلامی و خدمات آن، به صورت ویژه با نامگذاری دولت موسوی به «دولت خدمتگزار» (۱۶/۴۱۹ و ۱۷/۱۱۴)، دولت اسلامی (۱۶/۳۴۸ و ۱۷/۴۵۳)، دولت دانشمند (۱۷/۱۲۷)، دولت نمونه (۱۷/۲۷۷) و دولت مستضعفان (۱۸/۴۲۰)، از فعالیتهای دلسوزانه و موفقیتآمیز آن با توجه به گرفتاری بزرگ جنگ ستایش میکرد (۱۷/۱۲۷ ـ ۱۲۸، ۲۷۳ و ۱۸/۳۴۱). ایشان با معجزهخواندن موفقیت دولت (۱۷/۲۷۶)، همواره از مردم و اقشار مختلف درخواست میکرد به کمک دولت بشتابند (۱۶/۳۵۱، ۴۱۹ و ۱۷/۲۷۴ ـ ۲۷۶، ۴۵۳). ایشان معتقد بود با توجه به شرایط کشور، اگر مشکلی وجود دارد باید به صورت معقول به مسئولان امر تذکر داده شود (۱۷/۱۱۵)؛ اما تضعیف دولتی که با جان و دل به مردم خدمت میکند صلاح نیست، بلکه حفظ و پشتیبانی از این دولت واجب (۱۶/۳۰۴ و ۳۴۸) و مخالفت با آن، مخالفت با جمهوری اسلامی و اسلام است (۱۷/۱۱۵). در نگاه ایشان مردم و رزمندگان پشتیبان این دولت بودند و تنها عدهای خاص دولت را تضعیف میکردند (۱۷/۴۵۳ ـ ۴۵۴). | |||
امامخمینی در راستای حمایت از دولت، ضمن درخواست از ائمه جمعه (۱۷/۴۵۳) و استانداران (۱۸/۳۷)، برای تقویت دولت و نخستوزیر، به مسئول رادیو و تلویزیون نیز تذکر داد برخلاف سیاست دولت گام برندارد (۱۶/۳۰۷). ایشان همچنین با اذعان به حق نظارت مجلس بر دولت و استیضاح آن، از آنان میخواست در نقد دولت، اوضاع کشور، فشارهای اقتصادی و نظامی، گرفتاری فوق طاقت دولت و هزینههای عظیم جنگ و پیامدهای آن، گرفتاری آوارگان جنگ و مهمانان افغانستانی و عراقی، خرابیهای جنگی، فسادهای بازمانده از رژیم پهلوی و بسیاری از مشکلات کمرشکن دیگر را در نظر بگیرند؛ زیرا دولت با این شرایط به صورت خارقالعادهای خدمت میکند و باید گفت دولت موفقی بودهاست (۱۸/۴۷۰) و استقامتی که در این جوّ جهنمی کرده، قابل قدردانی و تشکر است (۱۸/۳۴۱). | |||
به اعتقاد امامخمینی از آنجایی که دولت موسوی حسن نیت زیادی داشت، فعالیتهای خود را برای مردم شرح نمیداد و همین باعث میشد عدهای تصور کنند دولت کار نمیکند (۱۹/۳۴). ایشان یکی از نقاط قوت دولت موسوی را این میدانست که برخلاف کشورهای دچار جنگ، نه تنها یک ریال از کشورهای دیگر قرض نکرده، بلکه در شرایط جنگی، ارزش ارز کشور نیز بالا رفتهاست؛ بنابراین از چنین دولتی باید سپاسگزار بود (۱۷/۱۱۴ ـ ۱۱۵، ۱۲۸ و ۱۸/۱۶۱). از نظر ایشان اگرچه دولت موسوی بینقص نبود و مشکلاتی نیز وجود داشت، اما با توجه به شرایط انقلابی و جنگی کشور و با عنایت به شرایط مشابه در کشورهای دیگر، دولت موفق عمل میکرد و باید حمایت میشد (۱۷/۴۵۳ و ۱۸/۲۵۰ ـ ۲۵۳)؛ از اینرو امامخمینی خاطرنشان میکرد انتقاد سازنده و تذکر به دولت خوب است؛ اما توطئه علیه دولت و توهین به نخستوزیر و وزیران پذیرفته نیست (۱۷/۴۶۲). ایشان حتی تضعیف دولت را مقدمه تضعیف اصل حکومت و اسلام میدانست (۱۸/۲۵۰ ـ ۲۵۳). | |||
از سوی دیگر، با توجه به انتقادهایی که به دولت موسوی درباره دولتیکردن اقتصاد کشور وارد میشد، امامخمینی به دولت توصیه کرد امور اقتصادی را به مردم واگذار و خود نظارت کند؛ زیرا ایشان کشاندن امور به سوی مالکیت دولت و کنارگذاشتن ملت را بیماری مهلکی میدانست که باید از آن دوری شود و هیئت دولت موظف است امور اقتصادی را در اختیار عموم گذارد (۱۹/۱۵۸). ایشان در همین راستا اقتصاد بدون مشارکت مردم و سلب آزادی مردم در اقتصاد را «نامشروع» شمرد (۱۹/۳۵)؛ اما زمانی که عدهای در پی این سخن ایشان، به دولت حمله کردند، ایشان در هشدار شدیدی بیان کرد این سخن تنها یک نصیحت به دولت بوده و به معنای آن نیست که دولت کار خلاف شرع انجام دادهاست. ایشان با تصریح به اینکه افرادی با دولت مخالفت میکنند که حتی یک محله و نانوایی یک شهر را هم نمیتوانند اداره کنند، به آنان هشدار داد دست از سر دولت بردارند، از غضب خدا بترسند و به دولت کمک کنند تا وضع به دوره سابق برنگردد. ایشان خاطرنشان کرد عمق کارهایی که دولت در این چند سال با همه فشارها کرده، از کارهایی که در طول سلطنت فاسد پهلوی بوده، بسیار بیشتر است (۱۹/۶۷ ـ ۶۸). | |||
دوره دوم نخستوزیری: پس از انتخابات چهارمین دوره ریاستجمهوری و انتخاب دوباره خامنهای در سال ۱۳۶۴ به ریاست جمهوری اختلافات دو جناح سیاسی کشور در انتخاب نخستوزیر به اوج خود رسید (← بیژهفر، ۳۱ ـ ۳۷). در این برهه، از طرفی رئیسجمهور با تکیه بر قانون اساسی، این را حق طبیعی و قانونی خویش میدانست که کسی را برای نخستوزیری انتخاب کند که کاملاً با وی هماهنگ باشد (← خامنهای) و معتقد بود دولت در دوره گذشته با وی هماهنگ نبودهاست؛ زیرا اقتصاد باید مردمی و با نظارت دولت باشد و تجربه چهار سال نخست نشان دادهاست هر کاری که مسئولیت آن صددرصد دولتی باشد، بهویژه در زمینه واردات و بازرگانی و صنایع، موجب ضرر شدهاست (جمهوری اسلامی، ۲۳/۵/۱۳۶۴، ۱۰). رئیسجمهور اصولاً یکی از مشکلات اساسی دوره نخست ریاستجمهوری خود را نبود نزدیکی افکار و سیاستهای دولت موسوی با خویش میدانست و بر همین اساس، بر تعیین فرد جدیدی برای معرفی به مجلس اصرار میکرد (هاشمی رفسنجانی، بیپرده با هاشمی، ۱۱۱ ـ ۱۱۲؛ همو، امید و دلواپسی، ۲۱۲؛ بیژهفر، ۳۶ ـ ۳۷). وی همچنین با حضور در یک جلسه غیر علنیِ مجلس شورای اسلامی، با برشمردن نقاط ضعف دولت، بر حق قانونی خود در انتخاب نخستوزیر تأکید کرد (درویشی، ۴۶۵). در این میان، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم (هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی، ۲۳۱)، جامعه روحانیت مبارز تهران (گزارش، ۲۱) و جمعی از نمایندگان مجلس (درویشی، ۴۵۶ ـ ۴۷۹)، نیز از موضع رئیسجمهور حمایت میکردند. | |||
از طرف دیگر، بیشتر نمایندگان مجلس شورای اسلامی، با اعتقاد به اینکه میرحسین موسوی بهترین گزینه برای تداوم خط امامخمینی بهویژه در زمینههای اقتصادی و مسائل مربوط به جنگ است، بر انتخاب دوباره وی تأکید میکردند (همان، ۴۳۱). در این راستا ۱۳۵ تن از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در نامهای به امامخمینی، ضمن حمایت از نخستوزیری موسوی، جویای نظر ایشان شدند (کیهان، ۷/۷/۱۳۶۴). شخصیتها و نهادهای مختلف چون حسینعلی منتظری قائممقام رهبری، اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس شورای اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم و تشکل دانشجویی دفتر تحکیم وحدت نیز حامیان تداوم کار دولت موسوی بودند (بیژهفر، ۳۱ ـ ۳۳). سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و فرماندهان جنگ نیز از امامخمینی خواستار باقیماندن موسوی شدند (گزارش، ۲۱). افرادی از رزمندگان جبهه نیز در نامهای به امامخمینی تغییر نخستوزیر را موجب آسیب به جبههها دانستند (هاشمی رفسنجانی، بیپرده با هاشمی، ۱۱۱). | |||
امامخمینی که از پیش اعلام کرده بود در موضوع نخستوزیری دخالت نمیکند (درویشی، ۴۸۹)، با توجه به شرایط کلی کشور تصمیم به موضعگیری گرفت و در یک جلسه خصوصی به فخرالدین حجازی نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی گفت، با تغییر نخستوزیر موافق نیست و این خبر به گوش نمایندگان مجلس رسید (هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی، ۲۱۱ و ۲۱۶)؛ سپس ایشان به شخص رئیسجمهور نیز گفت کنارگذاشتن موسوی از نخستوزیری را به مصلحت نمیداند (همان، ۲۱۵). امامخمینی اصرار میکرد نظر ایشان به صورت علنی گفته شود (۱۹/۳۹۱؛ هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی، ۲۱۸)؛ از اینرو دستور داد این نظر از طریق تلفن دفتر، مطبوعات و رادیو و تلویزیون به اطلاع همگان برسد (درویشی، ۴۹۰). دفتر امامخمینی نیز به ائمه جمعه سراسر کشور ابلاغ کرد نظر ایشان درباره لزوم باقیبودن موسوی در پست نخستوزیری را به مردم برسانند (هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی، ۲۵۷). | |||
رئیسجمهور که به هیچ عنوان تمایلی به معرفی دوباره موسوی نداشت (همان، ۲۴۲)، از هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس شورای اسلامی خواست برای انصراف امامخمینی از نظرش پادرمیانی کند (همان، ۲۱۷). سیدجعفر کریمی و محمدیزدی از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و علیاکبر ناطق نوری نماینده مجلس نیز در دیدار با رئیس مجلس، از وی برای عوضکردن نخستوزیر یاری خواستند (همان، ۲۳۱ و ۲۳۸)؛ اما مذاکره رئیس مجلس با امامخمینی نتیجهای دربر نداشت و ایشان با پیشنهاد توصیه به شورای نگهبان به تفسیر قانون اساسی به گونهای که ابقای نخستوزیر قانونی گردد نیز مخالفت کرد و از رئیس مجلس خواست، رئیسجمهور را برای پذیرش نخستوزیری موسوی قانع کند و اظهار کرد این مخالفت، به نفع رئیسجمهور نیست. امامخمینی در این جلسه از نامه رئیسجمهور و پاسخ منفی خود نیز خبر دادهاست (همان، ۲۲۹ ـ ۲۳۰). محمدرضا مهدوی کنی دبیر جامعه روحانیت مبارز تهران، ناطق نوری، محمد یزدی نمایندگان مجلس و احمد جنتی عضو فقهای شورای نگهبان نیز در دیداری با امامخمینی، خواستار تجدید نظر شدند که مورد موافقت ایشان قرار نگرفت (همان، ۲۵۱). | |||
رئیسجمهور در نامهای به امامخمینی خواستار حکم ایشان بر نخستوزیری موسوی شد (ناطق نوری، ۲/۷۴) و اظهار کرد اگر ایشان حکم کند، وی در کارهای دولت دخالت نمیکند و وزرا را هم به میل موسوی تصویب خواهد کرد (هاشمی، امید و دلواپسی، ۲۳۰)؛ اما امامخمینی حاضر به حکم حکومتی نبود و در پاسخ رئیسجمهور بیان کرد تنها نظر شخصی خود را بیان میکند (ناطق نوری، ۲/۷۴). امامخمینی به میانجیگران این مسئله نیز گفته بود که ایشان به عنوان یک شهروند حق اظهار نظر دارد و از این منظر اعلام میکند انتخاب غیر از موسوی به نخستوزیری خیانت به اسلام است (همان، ۲/۷۵). رئیسجمهور و همفکران وی این اظهار نظر قاطع امامخمینی را حکم برشمردند و وی در نامهای به رئیس مجلس شورای اسلامی در ۲۰/۷/۱۳۶۴ موسوی را به عنوان نامزد نخستوزیری به مجلس معرفی کرد (کیهان، ۲۰/۷/۱۳۶۴)؛ با این حال، در جلسه رأی اعتماد، ۹۹ نفر رأی عدم اعتماد دادند (همان، ۲۱/۷/۱۳۶۴). پس از مخالفت ۹۹ تن از نمایندگان مجلس شورای اسلامی با نخستوزیری موسوی، فضای سنگین علیه مخالفان موسوی در جامعه ایجاد شد؛ اما امامخمینی یک روز پس از آن، ضمن دلجویی از مخالفان و تأیید مجلس، از آنان خواست از کارشکنی و کینهجویی پرهیز و با کمک به دولت، انتقادهای سازنده خود را ابراز کنند و به مخالفان هشدار داد مبادا برای اثبات نظر خود در کار دولت کارشکنی کنند که شکست اسلام و جمهوری اسلامی را در پی خواهد داشت (۱۹/۳۹۷ ـ ۳۹۹؛ درویشی، ۴۹۱). ایشان همچنین با تعیین هیئت حکمیت متشکل از هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی، سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی، رئیس دیوان عالی کشور و سیداحمد خمینی برای رفع اختلاف میان رئیسجمهور و نخستوزیر، هنگام تعیین وزرای دولت، مهلت چهارروزهای برای اعلام نهایی فهرست وزیران معین کرد (درویشی، ۴۹۱). | |||
امامخمینی که از فردای نخستوزیریِ دوباره موسوی، حمایت خود را از دولت موسوی از سر گرفته بود، راهنمایی دولت در کاستیها و انتقاد سازنده را لازم شمرد؛ اما کارشکنی را برخلاف مصالح اسلام، کشور و خود مخالفان دانست و ضمن توصیه دوباره به دولت در مشارکتدادن مردم در امور کشور بهویژه اقتصاد، از همه اقشار جامعه بهخصوص روحانیان دعوت کرد به کمک دولت بشتابند (۱۹/۳۹۹ ـ ۴۰۱ و ۲۰/۵۵ ـ ۵۷). ایشان همچنین به نمایندگان مجلس شورای اسلامی هشدار داد از مطرحکردن مطالب مأیوسکننده درباره دولت و ادارهها، در نطقهای مجلس پرهیز کنند؛ زیرا موجب لطمهزدن به حیثیت جمهوری اسلامی میشود و ملت را به دولت خدمتگزار و ادارههای مظلوم بدبین میکند و نیز ممکن است بازتاب آن موجب شکست سیاسی بلکه نظامی برای کشور اسلامی شود (۱۹/۴۲۱). | |||
امامخمینی در دوره دوم نخستوزیری نیز رویهمرفته دولت را موفق میدانست؛ زیرا معتقد بود دولت کارهایی را که در ظرف چهل ـ پنجاه سال نشده بود، انجام داد و مخالفان نباید در موفقندانستن دولت قضاوت غیر منصفانه کنند (۲۰/۱۲۶ ـ ۱۳۰). ایشان از خامنهای و هاشمی رفسنجانی خواست مخالفان دولت را نصیحت کنند که در کار خود تجدید نظر کنند و تنها از ضعف دولت نگویند و با بیان واقعیتها، نقاط قوت دولت را نیز در نظر بگیرند؛ چون دولت با توجه به شرایط موجود موفق بودهاست (۲۰/۱۳۰). از نظر ایشان دولت موسوی، دولت خدمتگزاری بود که با کمال فداکاری و پشتکار، شب و روز مشغول امداد و برنامهریزی بودهاست (۲۰/۱۹۸ و ۳۴۴). ایشان با یادکردن از دولت موسوی به «دولت خدمتگزار حامی محرومان» (۲۰/۳۴۲)، خدمات آن را شایان توجه و دولت را مورد اعتماد خود دانست و تکذیب آن را کار شیطان خواند (۲۰/۲۲۸). همچنین اشکالکردن به دولت را آسان و آن را از آنِ کسانی دانست که خارج از گود نشستهاند و از مشکلات دولت اطلاع ندارند (۲۰/۳۶۷). ایشان پس از پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز با تشکر از خدمات دولت در جنگ، از آن خواست بازسازی مناطق جنگی را با مشارکت مردم و نظارت خود، انجام دهد (۲۱/۱۱۶). | |||
با این حال، در شهریور ۱۳۶۷ استعفانامهای از میرحسین موسوی به بیرون درز کرد و خود نیز چند روزی از دسترس مسئولان خارج شد؛ به گونهای که تلفن خود را خاموش کرده بود. گرچه او در استعفانامه خود، به برخی از مشکلات مانند احتمال رأینیاوردن وزیران مورد نظر و نبود تفاهم میان خود و رئیسجمهور اشاره کرده بود (هاشمی رفسنجانی، پایان دفاع، ۲۹۸ و ۷۲۶ ـ ۷۲۷)، اما در نامه محرمانه به رئیسجمهور که بعدها منتشر شد، دلایلی مانند اختیارنداشتن دولت در سیاست خارجی، انجام عملیات برونمرزی بدون اطلاع و دستور دولت، تجزیه سازمان برنامه و بودجه با اغراض سیاسی و تجزیه اقتدار مشروع دولت به دست شوراهای گوناگون را از دلایل استعفای خود برشمرد و یادآور شد وی در برابر اعضای هیئت دولت و نمایندگان مجلس درباره کارهایی که بدون اطلاع دولت، ولی بهنام دولت صورت میگیرد، قدرت پاسخگویی ندارد (حسینی). | |||
امامخمینی در ۱۵/۶/۱۳۶۷ یک روز پس از استعفای ناگهانی موسوی که نشان از دوام اختلاف با رئیسجمهور داشت، در نامه انتقادآمیزی به وی با اظهار تعجب از استعفای او بیان کرد حق این بود موسوی پیش از تصمیم به استعفا، ایشان یا مسئولان ردهبالای نظام را در جریان قرار میداد. ایشان خاطرنشان کرد در زمانی که مردم حزبالله برای یاری اسلام فرزندان خود را به قربانگاه میبرند، وقت گله و استعفا نیست و از وی خواست در سنگر نخستوزیری، در چارچوب اسلام و قانون اساسی به خدمت خود ادامه دهد و در صورتی که درباره بعضی از وزیران با رئیسجمهور به توافق نرسید، مانند گذشته عمل شود. ایشان در جملاتی که حاکی از ناراحتی ایشان از این استعفاست، بیان کرد «همه باید به خدا پناه ببریم و در مواقع عصبانیت دست به کارهایی که دشمنان اسلام از آن سوء استفاده میکنند نزنیم». ایشان اشاره کرد مردم از اینگونه مسائل در طول انقلاب زیاد دیدهاند و این حرکات هیچ تأثیری در خطوط اصیل و اساسی انقلاب اسلامی ایران نخواهد داشت. ایشان همچنین در این نامه حق تعزیرات را از دولت سلب و به مجمع تشخیص مصلحت نظام واگذار کرد تا هر میزان که مایل باشد در اختیار دولت قرار دهد و با اظهار علاقه مجدد به موسوی، وعده داد مسائلی را در دیدار حضوری به ایشان گوشزد خواهد کرد (۲۱/۱۲۳ ـ ۱۲۴) و به این ترتیب ایشان استعفای موسوی را نپذیرفت. موسوی نیز با ارسال نامهای به امامخمینی با اعلام اینکه عزت و مصلحت را در پیروی از ایشان میداند، استعفای خود را که با انگیزه دلسوزی برای اسلام، انقلاب و مصلحت کشور صورت گرفته بود، پس گرفت (همان، پاورقی). | |||
امامخمینی در واپسین اظهار نظر خود درباره موسوی و دولت او، در سوم آذر ۱۳۶۷، ضمن انتصاب وی به سرپرستی امور جانبازان و فرمان ایجاد تشکیلات مناسب در این بنیاد، با اشاره به اینکه ممکن است افرادی بخواهند درباره دولت خدمتگزار شبهات و القائاتی در اذهان عمومی به وجود آورند و زحمات بیشائبه و طاقتفرسای شخص نخستوزیر را بهویژه در مسئله جنگ خدشهدار کنند، لازم دید یادآور شود همچون گذشته میرحسین موسوی را فردی لایق و دلسوز برای انقلاب اسلامی میداند و زحمات ایشان را در دوران جنگ و تجهیز سپاهیان اسلام فراموش نمیکند و همچنان ایشان را تأیید و حمایت میکند. ایشان در این حکم، موسوی و اعضای هیئت دولت را مأمور کرد با قدرت و قاطعیت و با استقلال کامل به امر بازسازی کشور و ترمیم خرابیها بپردازند و رسیدگی به محرومان را در صدر برنامههای خود قرار دهند (۲۱/۲۰۰). | |||
میرحسین موسوی که در ۴/۲/۱۳۶۸ از سوی امامخمینی عضو شورای بازنگری قانون اساسی شده بود (۲۱/۳۶۳ ـ ۳۶۴)، پس از درگذشت ایشان نیز سمتهایی داشتهاست، ازجمله مشاور سیاسی رئیسجمهور از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۹۰، استادیار علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس از سال ۱۳۶۸، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی از آذر ۱۳۷۵، مشاور عالی رئیسجمهور از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴ و رئیس فرهنگستان هنر ایران از سال ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۸. | |||
میرحسین موسوی تألیفاتی دارد ازجمله تحلیل تاریخی از دو مفهوم قرآنی، واژهنامه سیاسی، اجتماعی، اسلامی و روشنفکران و نیز ناسیونالیسم و اسلام (جمهوری اسلامی، ۶/۸/۱۳۶۰، ۱۰). از آثار معماری وی در سالهای پس از انقلاب نیز میتوان به طراحی بنای مزار شهدای هفت تیر، طرح و اجرای دانشگاه شاهد، طرح تکیه شهدای اصفهان، طرح بنای یادبود شهید خرازی، و طرح مجموعه فرهنگی تجاری بینالحرمین شیراز و آثار هنری وی در سالهای دهه دوم انقلاب اشاره کرد. وی دارای سه فرزند دختر است. | |||
منابع: امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش؛ بیژهفر، علی، کابینه دوم میرحسین موسوی، تهران، مرکز انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۸ش؛ حسینی، سیدنیما، استعفای میرحسین موسوی در آینه خاطرات هاشمی رفسنجانی، پایگاه اطلاعرسانی تاریخ ایرانی، ۲۸/۲/۱۳۹۰ش؛ جمهوری اسلامی، روزنامه، ۶/۸/۱۳۶۰ و ۲۳/۵/۱۳۶۴ش؛ خامنهای، سیدعلی، روزنامه کیهان، ۱۸/۷/۱۳۶۴ش؛ درویشی سهتلانی، فرهاد، سیره عملی امامخمینی در اداره امور کشور (۱۳۵۷ ـ ۱۳۶۸)، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۵ش؛ کیهان، روزنامه، ۷/۷/۱۳۶۴؛ ۲۰/۷/۱۳۶۴ و ۲۱/۷/۱۳۶۴ش؛ گزارش، مجله، شماره ۹؛ موسوی، زهرا، مصاحبه حضوری، آرشیو مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، واحد قم، ۱۳۹۵ش؛ موسوی، میرحسین، مصاحبه چاپشده در پابهپای آفتاب، تدوین امیررضا ستوده، تهران، پنجره، چاپ اول، ۱۳۸۰ش؛ ناطق نوری، علیاکبر، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، تدوین مرتضی میردار، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش؛ هاشمی رفسنجانی، اکبر، بیپرده با هاشمی رفسنجانی، تدوین قدرتالله رحمانی، تهران، کیهان، چاپ اول، ۱۳۸۲ش؛ همو، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۰، عبور از بحران، به اهتمام یاسر هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش؛ همو، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۴، امید و دلواپسی، به اهتمام سارا لاهوتی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۷ش؛ همو، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۷، پایان دفاع، آغاز بازسازی، به کوشش علیرضا هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ دوم، ۱۳۹۰ش. | |||