ملکحسن، شاه مراکش، دوست، حامی و میزبان محمدرضا پهلوی. ملکحسن دوم در 9 ژوئیه سال 1929م/ 1308ش در رباط، پایتخت مراکش متولد شد. پدرش ملکمحمد پنجم از خاندان علویان مراکش بود که از سال 1631م/ 1009ش بر منطقه مغرب عربی حکومت میکردند. ملکحسن پس از تحصیلات ابتدایى و دانشگاهی در مراکش به فرانسه رفت و در نیروی دریایى دوره آموزش ناو جنگی را فرا گرفت و سپس در دانشگاه بوردگن فرانسه در رشته حقوق به تحصیل پرداخت (واتربوری، 207؛ گازیروسکی، 582). او پس از فوت پدرش در 26 فوریه 1961م/ 1340ش در 32سالگی به پادشاهی رسید (بالتا، 121 ـ 122). وی در دسامبر 1962م/ 1341ش با تغییر قانون اساسی و کاهش نقش سیاسی احزاب بهسرعت قدرت خود را تثبیت کرد (همان؛ گازیروسکی، 582). او از انتساب خود به خاندان پیامبر اکرم(ص) و نیز بر عهدهداشتن رهبری مبارزه علیه استعمار فرانسه، برای بهدستآوردن محبوبیت در میان مردم استفاده میکرد (دکمجیان، 375 ـ 376) و با اطلاعاتی که از فقه و تمدن اسلامی داشت، خود را «امیرالمؤمنین» میخواند و در برخی از سمینارها به عنوان یک صاحب نظر اسلامی سخنرانی میکرد (کمالیان و رنجبر، 2/613 ـ 614). ملکحسن با رژیم صهیونیستی اسرائیل رابطهای نزدیک و دوستانه داشت و در همین راستا زمینه آشنایی و ارتباط محمد انور سادات، رئیسجمهور پیشین مصر با صهیونیستها و امضای قرارداد معروف کمپدیوید در سال 1978م/ 1357ش را فراهم کرد (بالتا، 130؛ گازیروسکی، 607 ـ 608). او در سال 1986م/ 1365ش با شیمون پرز، نخستوزیر وقت رژیم اسرائیل در شهر «افران» مراکش دیدار و تلاش کرد پس از ترور انور سادات، در سال 1981م/ 1360ش، دوباره نشست عربها و اسرائیل برگزار شود و زمینه برقراری و توسعه روابط عربها با رژیم صهیونیستی فراهم گردد (گازیروسکی، 607). رابطه ملکحسن با رژیم پهلوی بسیار نزدیک و صمیمانه بود. وی در جریان مبارزات اسلامی به رهبری امامخمینی همواره از رژیم پهلوی حمایت میکرد؛ حتی در آستانه پیروزی و در هنگامی که امامخمینی در پاریس اقامت داشت، تلاش کرد با میانجیگری، برای نجات محمدرضا پهلوی راهی پیدا کند (طباطبایی، 3/109 ـ 110؛ کمالیان و رنجبر، 2/613)؛ در حالیکه امامخمینی وساطت امثال ملکحسن را بیفایده میدانست و اینگونه واسطهگریها را اقدامی در جهت تحکیم قدرت پهلوی و ادامه خیانت و جنایت رژیم پهلوی بر ملت ایران میشمرد (4/125). به دنبال اوجگیری انقلاب اسلامی، محمدرضا پهلوی که ناچار شده بود از ایران خارج شود، در ۲۶ دی ۱۳۵۷ به مصر رفت و پس از یک هفته اقامت در آنجا به توصیه مقامات امریکا برای اقامت به مراکش سفر کرد (مهدوی، 341 ـ 343؛ میلانی، 518 و 523). ملکحسن به گرمی از او استقبال کرد و یکی از کاخهای خود را در اختیار او قرار داد (پهلوی، 370) (← مقاله فرار شاه). ایران و مراکش قرارداد بازگرداندن مجرمان را داشتند؛ بنابراین با درخواست رسمی دولت ایران درباره بازگرداندن پهلوی، طبق قانون و به موجب قرارداد، ملکحسن باید او را تحویل میداد یا از وی میخواست تا کشور مراکش را ترک کند (نوازنی، 109 ـ 110 و 134). امامخمینی نیز به طور غیر رسمی از دولت مراکش خواسته بود که پهلوی را به دولت انقلابی ایران تحویل دهد تا در دادگاه انقلاب محاکمه شود؛ ولی ملکحسن حاضر به این کار نبود (همان، 109). از سوی دیگر، ملکحسن که احساس میکرد از اقامت پهلوی در مراکش به درد سر افتاده، مایل نبود وی به مدت نامحدودی در مراکش بماند (همان، 93 ـ 94)؛ از اینرو از وی خواست تا بنا به برخی ملاحظات سیاسی از هر گونه فعالیت و موضعگیری سیاسی خودداری کند و این مسئله مایه افسردگی پهلوی شد (همان، 113). همچنین وی برای اینکه اقدام خود در پناهدادن به پهلوی را توجیه کند، اعلام کرد قصد مداخله در امور ایران را ندارد، پهلوی در مراکش مهمان اوست و مقامات ایران نباید این مهماننوازی را با مداخله در امور ایران اشتباه کنند (نوازنی، 147). امامخمینی با اشاره به درماندگی محمدرضا پهلوی در خارج از ایران، اظهار داشت کار وی به جایی رسیده است که رفیق شفیق او ملکحسن هم اعلام کرده که او را به شاهی نمیشناسد (6/232) و او را تنها به عنوان یک آدم عادی میپذیرد (6/341). با این حال، با تثبیت پیروزی انقلاب اسلامی، ملکحسن به سبب نگرانی از پیامدهای احتمالی حضور پهلوی در مراکش از وی خواست مراکش را ترک کند و هواپیمای خود را نیز در اختیار او قرار داد تا به پاناما برود (پهلوی، 370؛ طباطبایی، 3/187). پس از آغاز جنگ عراق علیه ایران در 31 شهریور سال 1359، ملکحسن به حمایت از صدام حسین پرداخت. وی پس از عملیات «کربلای ۵» در منطقه شلمچه و احتمال سقوط بصره در جنوب عراق، حمایت خود از رژیم عراق را بیشتر کرد و در اجلاس سران عرب در «فاس» مراکش تلاش زیادی کرد تا سوریه و لیبی را که در جنگ بیطرف بودند، به حمایت از این رژیم متقاعد کند؛ ولی موفق نشد؛ با این حال، وی در آن اجلاس میلیاردها دلار از کشورهای عرب برای کمک به رژیم عراق جمعآوری کرد و در اختیار آن قرار داد (جنابی). او افزون بر حمایتهای گسترده سیاسی و تسلیحاتی، 320 افسر از نیروهای زمینی و هوایی خود را به عراق فرستاد تا در کنار عراق با ایران بجنگند. وی در طول سالهای جنگ نقش دلالی اسلحه از کشورهای اسرائیل، فرانسه، ایتالیا و اسپانیا را برای صدام حسین انجام میداد (همان). امامخمینی با اشاره به ادعای صلحطلبی صدام در جنگ تحمیلی و توسل به سران کشورهای منطقه از قبیل ملکحسن و ملکحسین، آنان را جنایتکاران تاریخ و ورشکستگانى دانست (17/317) که صلحطلبی آنان نیز باطنش جنگ است و با صلحطلبی ایران که انسانی، الهی و واقعی است، متفاوت میباشد (17/26). مسلمانان مراکش با الهامگرفتن از انقلاب اسلامی ایران در اعتراض به رژیم وابسته ملکحسن در سال 1984م/ 1363ش دست به تظاهرات و راهپیمایی زدند که وی بهشدت آنان را سرکوب و عده زیادی را بازداشت و زندانی کرد. جریان اسلامگرای «عبدالسلام یاسین» که از شاخههای «جمعیة الشباب الاسلامیه» بود، از طرفداران انقلاب اسلامی و علاقهمندان به امامخمینی بود و بر ضد امپریالیسم غرب، انحطاط اخلاقی و بیعدالتی اجتماعی مبارزه میکرد. در فوریه 1984م/ 1363ش رژیم مراکش وی را بازداشت و به مدت چهار سال زندانی و شکنجه کرد (دکمجیان، 376 ـ 378). این رژیم همچنین شورشها و اعتصابهای گسترده مردمی را سرکوب کرد که در جریان آن، دستکم 150 نفر کشته و هزاران نفر بازداشت و زندانی شدند (گازیروسکی، 585 ـ 586). ملکحسن با نشاندادن عکس امامخمینی در تلویزیون مغرب که مأموران وی از تظاهرکنندگان گرفته بودند، تظاهرکنندگان را طرفداران امامخمینی نامید. وی همراه داشتن عکس ایشان را جرمی نابخشودنی و دلیل سرکوب مردم دانست و ایران را به مداخله در امور مراکش متهم کرد (هاشمی رفسنجانی، 460). به دنبال اظهارات اهانتآمیز ملکحسن به امامخمینی، وزارت امور خارجه ایران بهشدت اعتراض کرد و از وی خواست از اظهارات خود پوزش بخواهد (اطلاعات، 1/7/1358؛ نوازنی، 178 و 212). پس از اعتراض ایران ملکحسن سفیر خود را از تهران فرا خواند (اطلاعات، 4/7/1358، 1؛ نوازنی، 179) و روابط ایران و مراکش که از آغاز پیروزی انقلاب بهشدت کاهش یافته بود، به طور کامل قطع شد (اطلاعات، 12/11/1359؛ نوازنی، 273). امامخمینی، ملکحسن را وابسته به قدرتهای خارجی میدانست و همواره از عملکرد وی انتقاد میکرد. ایشان در 22 اسفند 1361 با اشاره به سابقه کنفرانس سران کشورهای غیر متعهد، به وضعیت و ترکیب جدید آن انتقاد کرد و ملکحسن، ملکحسین (← مقاله ملکحسین)، حسنی مبارک و امثال آنان را اشخاص وابسته به قدرتهای شرق و غرب خواند (17/362 ـ 363). ایشان معتقد بود ستایش امریکا از این کنفرانس، دلیل وابستگی آن به غرب است و لازم است برای نتیجهبخش و مفیدبودن چنین کنفرانسهایی، نخست افراد متعهد از غیر متعهد جدا شوند؛ زیرا امثال ملکحسن به جهت وابستگی آشکار به قدرتهای خارجی، لایق عضویت در چنین مجموعهای نیستند (همان). امامخمینی با اشاره به توطئه برگرداندن مصر به سازمان کنفرانس اسلامى توسط ملکحسن و ملکحسین پس از پیمان کمپ دیوید، این اقدام را برای حل عقدههایى که از بیدارى ملتها و پرخاشگرى آنها براى اینان حاصل شده است، غیر کافی دانست (18/330). ایشان در پیام خود به مناسبت پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، با اشاره به بیمورد بودن ترس حکومتهای منطقه ازجمله مراکش از پیامدهای انقلاب اسلامی ایران، تبلیغات آنان علیه جمهوری اسلامی ایران را نکوهش و اعلام کرد مستضعفان جهان اسلام از برخی اعمال دولتمردان منطقه ناراضیاند و رفتار حاکمان خود را خلاف شئون اسلامی میدانند (18/340 ـ 341). ایشان برگزاری کنفرانس سران کشورهای اسلامی در مراکش را هم به سبب محل برگزاری و هم از نظر محتوا بهشدت محکوم و تأکید کرد در این شرایط تلاش سران کشورها برای برگزاری چنین کنفرانسهایی جز بهرسمیتشناختن اسرائیل ثمره دیگری ندارد (18/341 ـ 342). ایشان در این پیام با اشاره به اینکه دست ملکحسن، میزبان اجلاس سران کشورهای اسلامی، به خون مسلمانان مظلوم آغشته است، خاطرنشان کرد سران اسلامی شخصی را رئیس کنفرانس کردهاند که اعتراضهای گسترده ملت خود را که به قبول طرح «کمپ دیوید» و «فهد» معترض بودند، بهشدت سرکوب کرد و مسلمانان را در همه شهرهای آن کشور به خاک و خون کشید (18/341 ـ 342). امامخمینی همچنین در 16 مرداد 1365 در پیام به زائران خانه خدا، به سران کشورهای اسلامی ازجمله ملکحسن سفارش کرد مراقب چپاولگریهای استعمار باشند و برای مردم مستضعف و فقیر خود، بیش از این ننگ وابستگی به بار نیاورند (20/97 ـ 98). ایشان با اشاره به اینکه امثال ملکحسن ابزار دست استعمارند که شکستخوردگانِ از وحدت مسلمانان، آنان را وارد صحنه کردهاند، وی را به سبب ملاقات و دست دوستی دادن به شیمون پرز، نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی، خائن به اسلام و ملتهای مسلمان بهخصوص ملتهای عربی و فلسطین دانست و خیانت وی را نابخشودنی شمرد و از ملتها و دولتهای اسلامی و عربی خواست که با برخورد قاطع دست او را قطع کنند (همان). ایشان در 12 مرداد 1366 نیز در پیام دیگری درباره کشتار زائران ایرانی در مراسم «برائت از مشرکین» به دست مأموران رژیم آلسعود حمایت ملکحسن، ملکحسین و صدام حسین از جنایت آلسعود در قتل عام زائران خانه خدا را محکوم (همان، 20/350 ـ 351) و اعلام کرد گویا آلسعود در کشتن صدها زن و مرد بیدفاع مسلمان و عبور از روی اجساد مطهر آنان، به پیروزی بزرگی رسیده و سنگر بزرگی را فتح کرده است که آنان اعلام همبستگی با آلسعود کردهاند و در حالیکه جهان اسلام به ماتم نشسته و دل پیامبر خاتم(ص) از این جنایت شکسته است، به همدیگر تبریک میگویند (همان). ایشان همچنین با اشاره به اینکه مسئله اعلام برائت از مشرکان در مراسم حج، فرمان الهی است، آلسعود و ملکحسین، ملکحسن، حسنی مبارک و صدام حسین را ظالم و ستمگر شمرد و اقدام آنان را بهشدت نکوهش کرد (همان، 20/353) (← مقاله کشتار حجاج ایرانی). امامخمینی در 13 تیر 1367 در پاسخ به نامه تسلیت حسینعلی منتظری به ایشان درباره حمله امریکا به هواپیمای مسافربری (← مقاله حمله امریکا به هواپیمای مسافربری) با اشاره به اینکه مقابله ایران تنها با عراق و رژیمهای اردن، مصر و مراکش نبود، بلکه جنگ با ابرقدرتهای شرق و غرب بود، بار دیگر از پشتیبانی ملکحسن و دیگر سران دولتهای همسو با رژیم عراق بهشدت انتقاد کرد (21/68 ـ 69). ایشان در وصیتنامه خود نیز برای مسلمانان و مستضعفان جهان، دشمنی با امثال ملکحسن، ملکحسین، حسنی مبارک و صدام حسین را که خادم امریکا و اسرائیلاند و در این راه از هیچ جنایتی به ملتهای خود رویگردان نیستند، موجب افتخار دانست (همان، 21/398). ملکحسن در 22 جولای 1999م/ 1378ش در هفتادسالگی و پس از 38 سال سلطنت درگذشت و محمد ششم پسر وی در 36سالگی جانشین او شد (گازیروسکی، 588؛ راسخون). منابع: اطلاعات، روزنامه، 1/7/1358؛ 4/7/1358؛ 12/11/1359ش؛ امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، 1389ش؛ بالتا، پل، مغرب بزرگ، ترجمه عباس آگاهی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وابسته به وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، چاپ اول 1370ش؛ پهلوی، محمدرضا، پاسخ به تاریخ، ترجمه دکتر حسین ابوترابیان، تهران، سیمرغ، چاپ اول، 1371ش؛ جنابی، علی، مصاحبه، تابناک، پایگاه اطلاعرسانی، 18/12/1387ش؛ دکمجیان، هرایر، اسلام و انقلاب، جنبشهای اسلامی معاصر در جهان عرب، بررسی پدیده بنیادگرایی اسلامی، ترجمه حمید احمدی، تهران، کیهان، چاپ اول، 1377ش؛ راسخون، پایگاه اطلاعرسانی، 6/6/1395ش؛ طباطبایی، سیدصادق، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، 1387ش؛ کمالیان، محسن و علیاکبر رنجبر کرمانی، عزّت شیعه، قم، صحیفه خرد، چاپ اول، 1386ش؛ گازیروسکی، مارک، سیاست و حکومت در خاورمیانه و شمال آفریقا، ترجمه عسکر قهرمانپور، تهران، امیرکبیر، چاپ اول، 1394ش؛ مهدوی، عبدالرضا (هوشنگ)، انقلاب ایران به روایت رادیو بی بی سی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، 1378ش؛ میلانی، عباس، نگاهی به شاه، تورنتو ـ کانادا، نشر پرشین سیرکل، چاپ اول، 1392ش/ 2013م؛ نوازنی، بهرام، گاهشمار سیاست خارجی ایران از دیماه 1356 تا مرداد 1367، مرکز اسناد انقلاب اسلامی. چاپ اول، 1381ش؛ واتربوری، جون، امیرالمؤمنین: الملکیة و النخبة السیاسیة المغربیه، ترجمه عبدالغنی ابوالعزم و دیگران، مغرب، رباط، الغنی للنشر، چاپ دوم 2004م؛ هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال 1362، آرامش و چالش، به کوشش مهدی هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، 1381ش.