مهدویت اعتقاد به وجود و حیات امام دوازدهم از اهل بیت(ع) و ظهور آن حضرت در وقت مقدّر.
مفهومشناسی
مهدویت مصدر صناعی «مَهدی» است و مهدی، اسم مفعول از ریشه هدایت است و به کسی گفته میشود که به رشد و رستگاری هدایت شدهاست (طریحی، ۱/۴۷۵؛ زبیدی، ۲۰/۳۳۲). مهدویت در اصطلاح عام اعتقاد به منجیای است که تمام اوضاع زندگی بشر را در جهت صلاح و سعادت تغییر میدهد (مطهری، ۳/۳۵۶). این منجی به اعتقاد شیعه، مهدی(ع) فرزند امامحسن عسکری(ع) است که زنده و غایب است. برخی از اهل سنت نیز اعتقاد به زنده و غایببودن مهدی دارند (شافعی، ۴۸۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۵۱/۱۱۴؛ ← قرشی، ۲۳۹ ـ ۲۴۹؛ امینی، ۱۱۸ ـ ۱۲۰؛ طالقانی، ۲۴). به اعتقاد شیعه او دوازدهمین امام معصوم(ع) است (صدوق، کمال الدین، ۱/۳۳؛ طوسی، ۱۶۵) (← مقاله حجتبنالحسن، امام زمان(ع)) و در اعتقاد بیشتر اهل سنت، او خلیفهای از قریش و از نسل رسول خدا(ص) است که در آخرالزمان خروج و زمین را پر از عدل و داد میکند (ابنحجر، ۶/۵۱ ـ ۵۲؛ سیوطی، العرف الوردی، ۲۲؛ سفارینی، ۲/۱۲۷). پیشینه: ادیان برآناند که سرانجام موعودی ظهور میکند که با رسالتی الهی، انسان را از تاریکی ظلم و گمراهی و گناهکاری میرهاند و برای زمین و زمینیان خوشبختی و خیر و برکت میآورد (کتاب مقدس، انجیل، یوحنا، ب۵، ۲۷ ـ ۳۰؛ متی، ب۵، ۳ ـ ۱۱؛ همو، تورات، مزامیر، ب۳۷، ۹ ـ ۱۸؛ اشعیا، ب۱۱). یهودیان این منجی را ماشیح میدانند، مسیحیان حضرت عیسی(ع) را منجی و او را «مسیحا» و زرتشتیان او را «سوشیانس» و هندوها آن را «کالکی» و بوداییان آن را «میتریه» یا بودای پنجم مینامند (آصفآگاه، ۱۳؛ شاکری، ۲۳۲). در برخی ادیان به نشانههایی برای ظهور او اشاره شدهاست؛ چنانکه در کتاب مقدس آمدهاست که او بر ابرهای آسمانی، با قدرت و جلال میآید و فرشتگان و برگزیدگان او را همراهی میکنند (متی، ب۲۴، ۲۹ ـ ۳۱). برخی از این نشانهها با نشانههای گفته شده در اسلام مشترک است و با بعضی روایات اسلامی همخوانی دارد، مانند نزول حضرت عیسی(ع) از آسمان هنگام ظهور و برپایی نماز به امامت حضرت مهدی(ع) و صیحه آسمانی پیش از ظهور منجی موعود (نعمانی، ۷۵ و ۲۵۲). قرآن کریم ظهور چنین مصلح نجاتبخشی را «خلافت و وراثت صالحان» مینامد و تأیید میکند (قصص، ۵؛ نور، ۵۵؛ انبیا، ۱۰۵؛ قمی، ۲/۷۷؛ ← ابوالفتوح رازی، ۱۳/۲۸۸ و ۱۴/۱۷۰)؛ همچنین روایات فراوانی در کتابهای اهل سنت (احمدبنحنبل، ۱/۹۹ و ۲/۴۱۱؛ طبرانی، ۲/۵۵ و ۷۹؛ سیوطی، الدر المنثور، ۶/۴۷ و ۵۷ ـ ۵۸؛ أبیداوود ۲/۳۰۹ ـ ۳۱۱) و شیعه (نهج البلاغه، خ۱۰۲، ۱۳۹؛ کلینی، ۲/۸) درباره این مصلح نجاتبخش نقل شدهاست. بر اساس برخی از این روایات، در میثاق ازلی، مهدویت در کنار توحید، رسالت و ولایت مطرحشده و بر آن میثاق گرفته شدهاست (کلینی، ۲/۸). از سوی دیگر، مهدویت یک عقیده اسلامی که تنها رنگ دین داشته باشد، نیست، بلکه اعتقاد به روزی موعود در زمین فصل مهمی از خواستههای بشری است که انسانها با داشتن ادیان و مذاهب مختلف، رو به سوی آن دارند (صدر، ۵۳ ـ ۵۵). چنین حکومت عدلی، نتیجه آمادگی نفوس و افکار عمومی مردم جهان یا گروههای مؤثر در سرنوشت جهان است (طالقانی، ۲۴). اعتقاد به مهدویت در طول تاریخ با انحرافهایی مواجه شد و عدهای اعتقاد به مهدویت را وسیله رسیدن به اهداف خود قرار دادند؛ اما با گذشت زمان دروغبودن ادعای آنان روشن شد. ادعای مهدویت از زمان محمدبنحنفیه (م ۸۴ق) آغاز شد و گفته شده مختار ثقفی با هدف انتقامگرفتن از قاتلان امامحسین(ع)، وی را مهدی موعود خواند و خود را نایب او معرفی کرد (مطهری، ۱۸/۱۷۱). همچنین در پایان دوره اموی، عبدالله محض فرزند حسن مثنّی مدعی بود فرزندش مهدی(ع) است که او را صاحب نفس زکیه مینامیدند (ابنطقطقی، ۱۶۲ ـ ۱۶۳). در دورههای اخیر سیدعلیمحمد باب (م ۱۲۶۶ق) یکی از مدعیان دروغین مهدویت بود که نخست خود را «باب» و «نایب خاص مهدی» معرفی میکرد؛ ولی پس از مدتی با جمعشدن عدهای در اطراف او، ادعای خود را به «مهدویت» تغییر داد (مکارم شیرازی، ۲۹۵؛ دوانی، ۱۵۳). او از پیروان فرقه شیخیه بود؛ فرقهای که شیخاحمد احسائی تأسیس کرد. پیروان این فرقه معتقد بودند تنها کسی که میتواند به خدا برسد، امام زمان(ع) است و دیگران این امکان را ندارند و دسترسی به امام زمان(ع) نیز برای همه ممکن نیست؛ بنابراین باید واسطهای میان مردم و امام زمان(ع) باشد که آن «شیخ» است و پس از خداوند، پیامبر(ص) و امام(ع)، رکن چهارم در دین شمرده میشود (سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ۹/۳۵۱ ـ ۳۵۶؛ خمینی، ۲/۸۵۱). ادعای مهدویت اختصاص به شیعه ندارد، بلکه در میان اهل سنت نیز مدعیان مهدویت زیاد بودهاند؛ ازجمله مهدی سودانی (م ۱۳۰۲ق) در سودان که در سال ۱۸۸۱م/ ۱۲۲۰ش از طریق پیروان تبلیغات خود را آغاز کرد و بر ضد مصر و انگلستان قیام کرد (مطهری، ۱۸/۱۷۶؛ حسنی، ۱۵۷ ـ ۱۵۸). کتابهای فراوانی در موضوع مهدی موعود(ع) نوشته شدهاست. در میان کتابهای شیعه میتوان به الغیبة محمدبنابراهیم نعمانی، الفصول المختاره محمدبنمحمد مفید، الغیبة محمدبنحسن طوسی، الملاحم و الفتن سیدبنطاووس، مکیال المکارم میرزامحمدتقی اصفهانی، منتخب الأثر لطفالله صافی گلپایگانی، المعجم الموضوعی لأحادیث الامام المهدی(ع) علی کورانی و الامام المهدی(ع) عند اهل السنة مهدی فقیه ایمانی. در میان کتابهای اهل سنت میتوان به المهدی ابیداوود، المهدی ابنقیم جوزی، العرف الوردی فی اخبار المهدی سیوطی و القول المختصر فی علامات المهدی ابنحجر اشاره کرد. امامخمینی مسئله مهدویت را تنها یک موضوع تاریخی یا سیاسی نمیداند، بلکه وجود حضرت مهدی(ع) و ظهور ایشان را کاملکننده مقصد انبیا(ع) در اجرای عدالت در تمام عالم و در مراتب انسانیت میشمارد (صحیفه، ۱۲/۴۸۰ ـ ۴۸۱). ایشان این تفکر و اعتقاد انحرافی را که پیش از انقلاب وجود داشته و میگوید امام زمان(ع) با وجود ظلم و فساد در جامعه ظهور میکند و لازم است با ترویج این امور، زمینه را برای ظهور آماده کرد، نقد میکند و معنای حقیقی انتظار و مهدویت را در اسلام، معنایی پویا و مخالف با سکون و سکوت میخواند (← ادامه مقاله). ایشان در سخنرانیها و برخی آثار خود مسئله مهدویت و ولایت انسان کامل و مسئله انتظار و وظیفه منتظران را بررسی و تحلیل کردهاست (همان، ۱۳/۹۷ و ۲۱/۱۷؛ تقریرات، ۲/۲۶۰). وجود حضرت مهدی(ع): اندیشمندان اسلامی وجود امام معصوم(ع) را از راه عقل و نقل اثبات کردهاند. ازجمله ادله عقلی که بر وجود اماممهدی(ع) نیز قابل انطباق است، امتناع خالیبودن زمین در هر عصری از امام(ع) است (طبرسی، فضلبنحسن، ۲/۲۲۵؛ نیلی نجفی، ۷). دلیل دیگر عقلی قاعده لطف است (حلی، ۳۶۲)؛ به این معنا که صفت لطف و رحمت در حقتعالی اقتضا میکند که خداوند آنچه سبب نزدیکشدن بندگان به طاعت و دوری آنان از معصیت میشود و امکان دستیابی به آن را ندارند، برای آنان فراهم کند (فاضل مقداد، ۲۷۶) و در هر عصری حجتی بر مردم قرار دهد که حق را از باطل جدا و مردم را به سوی راه مستقیم هدایت کند و علما و غیر علما را از اعتقاد باطلی که بر آن اجماع کردهاند، بازگرداند (ابنعطیه، ۱/۱۱۷؛ ← سبحانی، الانصاف، ۲/۵۸۹ ـ ۵۹۰). امامخمینی در اثبات ضرورت عقلیِ امامت، نگاه جامعتری دارد. ایشان به صفت حکمت خداوند در اجرای قانون الهی تکیه میکند (کشف اسرار، ۱۳۴) و اثبات میکند که به حکم عقل، همانطور که دین و قرآن در پیشگاه خدا و پیامبر(ص) با اهمیت تلقی میشوند، امامت و ضرورت وجود آن در همه زمانها حتی در این زمان نیز در آن پیشگاه، با اهمیت و ضروری است (همان، ۱۳۵). ایشان در مباحث عرفانی خود نیز از طریق تبیین مقام انسان کامل، به اثبات وجود امام میپردازد (سرّ الصلاة، ۸۷؛ صحیفه، ۲۰/۲۴۹). از نظر ایشان مصداق بزرگ انسان کامل، رسول اکرم(ص) و ائمه هدی(ع) و در این عصر حضرت مهدی(ع) است (صحیفه، ۱۲/۴۲۳). از نظر دلیل نقلی نیز روایات متواتری از شیعه (صدوق، کمال الدین، ۱/۲۸۰؛ طوسی، ۱۸۰) و اهل سنت (احمدبنحنبل، ۵/۲۷۷؛ ترمذی، ۳/۳۴۳) بر ظهور حضرت مهدی(ع) در آخرالزمان نقل شدهاست. بر اساس بعضی از روایات، مهدی(ع) از نسل فاطمه(س) (مغربی، ۳/۳۶۳؛ طوسی، ۱۸۶ ـ ۱۸۸؛ ابیداوود، ۲/۳۰۹؛ ابنماجه، ۲/۱۳۶۸) و فرزند امامحسن عسکری(ع) (خصیبی، ۳۳۱؛ جوهری، ۷) است. ایشان در نیمه شعبان سال ۲۵۶ق متولد شده و مادر ایشان نرجسخاتون است (صدوق، کمال الدین، ۲/۴۳۲؛ طوسی، ۳۹۳). ایشان دوازدهمین و آخرین امام است (حر عاملی، ۱۶/۲۴۱؛ خصیبی، ۳۲۸) که از دیدگان مردم غایب شدهاست (طبری امامی، ۴۶۸؛ حر عاملی، ۱۶/۲۴۱). از القاب آن حضرت، هادی، قائم، صاحب، منتظر، حجت، خاتم و منتقم است (مجلسی، جلاء العیون، ۱۰۰۱؛ نهاوندی، ۲/۱۷۱ و ۲۷۴) (← مقاله حجتبنالحسن، امام زمان(ع)). مهدویت در عرفان اسلامی: در بینش اسلامی اصیل، حضرت مهدی(ع) حجتالله، ولیالله، حافظ اسرار وحی و احکام دین الهی (صدوق، کمال الدین، ۲/۴۷۴؛ میرداماد، ۱/۵۷۲)، واسطه و مظهر فیض کامل خدا در عالم تکوین (حافظ برسی، ۱۵۷)، خلیفه خدا در زمین (ابنعربی، ۳/۳۲۷)، خاتم ولایت محمدی(ص) (کاشانی، ۳۵۸: قیصری، ۴۴۰ و ۴۶۴)، مصداق انسان کامل در سراسر هستی در این زمان (نسفی، ۷۵ ـ ۷۶) و مظهر تمام اسمای حُسنای الهی (ملاصدرا، ۴۹۵) است. در عرفان اصیل و عرفان شیعی، اماممهدی(ع) قطب عالم محسوب میشود که از ناحیه او فیض به دیگران میرسد (آملی، ۲۱۷) و این انسان کامل در هر عصری است که به جهتدارا بودن و اتصاف به همه اسمای الهی، واسطه میان حق و خلق شده و فیض و مدد را از ناحیه حقتعالی به کل عالم میرساند (جندی، ۵۴۲). در عرفان شیعی خاتم اولیا، منطبق بر ولیعصر(ع) است (آملی، ۱۷۵؛ قمشهای، ۱۲۲). ابنعربی در برخی آثار خود خاتم ولایت مطلقه عامه را بر حضرت عیسی(ع) منطبق کردهاست؛ به این معنا که این ولایت مقید به اسمی از اسما و حدی از حدود نیست (ابنعربی، ۲/۴۹)؛ اما برخی از اندیشمندان در آثار خود این قول را نپذیرفته و ولایت مقیده را از آنِ حضرت مهدی(ع) و ولایت مطلقه را بر امیرالمؤمنین(ع) منطبق کردهاند (آملی، ۱۷۵؛ قمشهای، ۱۱۱ ـ ۱۱۵). امامخمینی سوگند به عصر در آغاز سوره عصر را سوگند به انسان کامل میداند که عصاره همه موجودات و نسخه تمام عالم است (صحیفه، ۱۲/۴۲۳). ایشان معتقد است اماممهدی(ع) ولیّالله (همان، ۱۸/۸۷) و واسطه فیض و عنایات حقتعالی (همان، ۱۷/۳۱۶) است و انسان کاملی است که صاحب ولایت مطلق الهی و تداومبخش رسالت پیامبران است و همانگونه که رسول اکرم(ص) به حسب واقع، حاکم بر جمیع موجودات و خاتم رسولان است و به اصالت دارای ولایت کلی است، حضرت مهدی(ع) نیز حاکم بر همه موجودات و خاتم ولایت کلی به تبعیت از پیامبر اکرم(ص) است (همان، ۲۰/۲۴۹) (← مقاله خلافت و ولایت). به باور ایشان، امام زمان(ع)، خود قرآن جامع و فرقان قاطع است و باطن حضرت تمام حقیقت قرآن است (چهل حدیث، ۴۹۸). همچنین امام عصر(ع) سرّ امتداد لیلةالقدر و سرّ نزول ملائکه در شب قدر است (صحیفه، ۱۹/۲۸۵) و در حقیقت شب قدر، شب توجه ولی تام است که امروز امام زمان(ع) است و ظهور سلطنت ملکوتی اوست و تمام تغییرات، حرکات، تبدلات و گسترش یا کمشدن هر رزقی تحت سیطره نفس شریف ایشان انجام میشود (آداب الصلاة، ۳۲۷) (← مقالههای انسان کامل؛ لیلةالقدر). رسالت مهدی موعود(ع): از دیدگاه اسلامی، مهدی موعود(ع) برای تحقق اهدافی در جامعه ظهور خواهد کرد که آن اهداف عبارتاند از: ۱. تحقق توحید حقیقی: از نگاه کلی، چنانکه امامخمینی نیزخاطرنشان کردهاست، منجی موعود برای تحقق توحید حقیقی ظهور خواهد کرد. از کعبه ندا سر میدهد و بشریت را به توحید دعوت میکند (امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۸۷). در بعضی روایات و دعاها ظهور مهدی(ع) زمانی خواهد بود که به تعالیم اسلام عمل نشده و از اسلام و قرآن تنها نامشان باقی ماندهاست. در این روایات از آن حضرت با عنوان مجدِّد دین و شریعت یادشده است (کفعمی، ۸۳؛ حر عاملی، ۲/۱۵۱). از نظر امامخمینی، حضرت مهدی(ع) مقاصد انبیا(ع) و اهداف حضرت رسول اکرم(ص) را اجرا میکند و قوه اجرای اسلام است و ادامهدهنده شریعت پیامبر اکرم(ص) است و این چنین نیست که شریعت را تمام کند، بلکه همان احکام اسلام را که اجرا نمیشود، اجرا خواهد کرد (صحیفه، ۱۳/۹۷) و احکام و اصولی را بیان میکند؛ احکام و اصولی غیر از آنچه اکنون با اجتهادهای ظنی حاصل میشود (تقریرات، ۳/۲۳۳). ۲. تکمیل نفوس و عقول: در اعتقاد به مهدویت، بنای توسعه بر اساس عقل، علم و تکامل نفس استوار است. از این جهت، چنانکه در روایات آمدهاست در عصر ظهور، تحول عظیمی ایجاد میشود و فساد از میان میرود و توحید و عدل گسترش مییابد. رشد کامل عقلی و عملی نیز سراسر زندگی انسانها را فرا میگیرد (صدوق، کمال الدین، ۱/۳۲۰؛ ابنماجه، ۲/۱۳۶۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ۵۲/۳۳۶ ـ ۳۳۸). امامخمینی نیز گفتهاست حضرت با ظهور خود، انحرافها در نفوس، اخلاق، اعمال و عقاید اشخاص را به مرتبه اعتدال و صراط مستقیم برمیگرداند (صحیفه، ۱۲/۴۸۱ ـ ۴۸۲). ۳. تشکیل حکومت صالحان و تقویت برادری: قرآن کریم وعده دادهاست مستضعفان، وارثان زمین خواهند بود (قصص، ۵) و در بعضی روایات از این آیه به ظهور حکومت مهدی(ع) یادشده است (طوسی، ۱۸۴). به اعتقاد امامخمینی یکی از ویژگیهای منجی، تحقق حکومتی است که در آن، مستضعفان وارثان زمین باشند (صحیفه، ۱۴/۴۷۲) و تمام احکام اسلام در آن اجرا شود؛ امری که در زمان پیامبر اکرم(ص) نیز رخ نداده و پیامبر(ص) در اجرای بعضی احکام تقیه میکرد. هرچند آن حضرت همه احکام را بیان کرد و در رساندن آنها هیچ کوتاهیای نکرد، اما فهمیدن و عملکردن به همه آنها، امری نبود که از عهده کسی برآید (همان، ۲۰/۲۴۰). ایشان معتقد است یکی از اهداف مهدی موعود(ع)، ایجاد جامعهای است که در میان افراد آن، آیین برادری حکمفرماست و اختلافی در میان نیست (همان، ۱۱/۲۹۸). ۴. رفع ظلم و گسترش عدل: یکی از اهداف اصلی منجی آخرالزمان، نجاتدادن مردم از ظلم و جور و گسترش عدل و قسط در عالم است (کتاب مقدس، تورات، مزامیر، ب۷۲، ۲ ـ ۱۸ و ب۹۶، ۱۰ ـ ۱۳؛ اشعیا، ۱۱؛ کلینی، ۱/۳۳۸؛ صدوق، کمال الدین، ۱/۲۵۷ ـ ۲۵۸؛ سیوطی، العرف الوردی، ۸۳؛ طالقانی، ۲۶ ـ ۲۷)؛ تا آنجاکه بنابر بعضی روایات با ظهور حضرت مهدی(ع) فقر از جامعه برطرف خواهد شد و فقیری یافت نمیشود تا به او زکات داده شود و همچنین آسمان نعمت باران را فروگذار نمیکند و همه جا سرسبز خواهد بود (متقی هندی، ۱۴/۲۶۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ۵۲/۳۳۷). به اعتقاد امامخمینی، خداوند مهدی موعود(ع) را برای بشر ذخیره کردهاست تا عدالت را در همه ابعاد انسانی اعم از امور مادی و رفاه اجتماعی و در اخلاق و عقاید اجرا کند (صحیفه، ۱۲/۴۸۱ ـ ۴۸۲ و ۲۱/۳۲۵)، اختلافات را از میان ببرد و کسی کوچکترین ظلمی به دیگران نکند (همان، ۱۱/۲۹۸). نیز امام عصر(ع) یگانه دادگستر ابدی است که انسانها را از قیود ظلم و ستم و استکبار رهایی میبخشد (همان، ۲۱/۳۲۵) و برپاکننده عدالتی است که بعثت انبیا(ع) برای تحقق آن بودهاست (همان، ۱۴/۴۷۲). امامخمینی خاطرنشان کردهاست اگرچه انبیای الهی گامهای بلندی در تحقق قسط و عدل در جامعه برداشتند، اما آنچه آنان نتوانستند به طور کامل در جامعه اجرا کنند که همان گسترش عدالت در تمام عالم است، به دست امام عصر(ع) محقق خواهد شد و این عدالت موعود، در تمام ابعاد انسانیت است (همان، ۱۲/۴۸۱ ـ ۴۸۲)؛ چنانکه ازجمله اهداف پیامبر اسلام(ص) ایجاد عدالت اجتماعی، تحول انسانها و آشناکردن مردم با معارف و حقایق اسلام بودهاست؛ ولی در آن زمان اوضاع جامعه به گونهای بود که نتوانست همه این امور را اجرا کند (همان، ۲۰/۲۴۰)؛ همچنین قیام سیدالشهدا(ع) نیز برای رفع ظلم و برقراری عدالت و اجرای احکام اسلام در جامعه بودهاست (همان، ۵/۱۶۳)؛ البته برقراری عدالت اجتماعی به دست امام عصر(ع) در عالم به معنای صالحشدن همه افراد نیست، بلکه در آن جامعه نیز افراد ناصالح وجود خواهند داشت؛ اما نمیتوانند کارهای خلاف انجام دهند (همان، ۲۰/۲۴۰). غیبت امام زمان(ع) و انتظار فرج: حضرت مهدی(ع) پس از مدت پنج سال از ولادت، از دیدهها غایب شد و غیبت ایشان در دو مرحله بودهاست: غیبت صغری که ۶۹ تا هفتاد سال به درازا کشید و در سال ۳۲۹ق به پایان رسید. آن حضرت در غیبت صغرا به واسطه چهار نفر نائب خاص خود یعنی عثمانبنسعید عمری، محمدبنعثمان عَمری، حسینبنروح و علیبنمحمد سمری، با مردم در ارتباط بود؛ اما پس از غیبت صغرا، اینگونه ارتباط نیز قطع شد که تاکنون ادامه یافته و به غیبت کبرا معروف است (طوسی، ۳۵۳؛ عراقی، ۷۳ و ۱۹۵ ـ ۱۹۸). در روایات شیعه از غیبت مهدی(ع)، به غیبت آفتاب تعبیر شده (طوسی، ۲۹۲) و حکمتهایی برای آن ذکر شدهاست، مانند آزمودن در ثبات قدم و استواری منتظران (همان، ۳۳۹)، سازش و بیعتنکردن با طاغوت (طبرسی، احمدبنعلی، ۲/۴۷۱) و تأدیب انسانها به جهت ظلم و ستم آنان (نعمانی، ۱۴۱). برخی از اندیشمندان اسلامی نیز فلسفه غیبت آن حضرت را نبود امکان تدبیر امور مردم در دولتهای باطل (صدوق، کمال الدین، ۱/۲۰ ـ ۲۱)، ترس از قتل حجت خداوند (همان، ۲/۳۶۱؛ طوسی، ۳۳۴)، تقیه (طوسی، ۲۶۶) و جلوگیری ظالمان از رسیدن امام به اهداف الهی (سید مرتضی، ۵۲) دانستهاند. امامخمینی با مطرحکردن نیابت خاصه چهار تن از بزرگان شیعه در زمان غیبت صغری و نیابت عامه فقها در زمان غیبت کبرای امام زمان(ع) (تهذیب الاصول، ۳/۵۲۷؛ ولایت فقیه، ۷۹) به استدلال نقلی و عقلی بر نیابت عامه فقها در امور مهمی همانند حکومت و قضاوت پرداخته (تهذیب الاصول، ۳/۵۷۸؛ تنقیح الاصول، ۴/۶۱۱) و معتقد است فقها از طرف امام(ع)، حجت بر مردماند و تمامی امور مسلمانان به آنان واگذار شده و تخلف از آن موجب احتجاج حقتعالی در برابر شخص متخلف خواهد شد (ولایت فقیه، ۸۲). از سوی دیگر، آرزوی تحقق ظهور امام عصر(ع) در روایات، انتظار فرج نامیده شده و به آن فراخوانده شدهاست. رسول خدا(ص) بهترین عمل امت در زمان غیبتِ حضرت مهدی(ع) را انتظار فرج از جانب خدای تعالی دانسته (صدوق، کمال الدین، ۲/۶۴۴) و در روایات دیگر انتظار فرج برترین عبادت (برقی، ۱/۲۹۱) و در فضیلت مانند شهادت در راه خدا (صدوق، الخصال، ۲/۶۲۵) به شمار رفتهاست. بعضی بر این اعتقادند که انتظار فرج از یک اصل کلی اسلامی و قرآنی استفاده میشود و آن حرمت یأس از روح و رحمت الهی است (مطهری، ۲۴/۴۰۶). انتظار فرج که لازمه آن دوستداشتن منتظَر است، سبب میشود شخص نه تنها در اصلاح نفس خود و کسب اخلاق نیکو و رفع رذیلتها بکوشد، بلکه در اصلاح اجتماع نیز سعی کند و به ناهنجاریهای اجتماعی بیتوجه نباشد (نهاوندی، ۷/۹۶؛ اصفهانی، ۲/۱۷۷؛ جوادی آملی، ۱۸۴ ـ ۱۸۵). انتظار فرج به طور کلی، به دو دسته تقسیم میشود: انتظار صحیح و سازنده و انتظار نادرست. انتظار صحیح انتظاری است که سازنده، نگهدارنده، امیدبخش و نیروآفرین است و انتظار باطل و ویرانگر، اسارتبخش و نوعی اباحیگری محسوب میشود (مطهری، ۲۴/۴۰۶). امامخمینی انتظار فرج را انتظار قدرت اسلام و کوشش برای تحقق این قدرت در عالم میداند (صحیفه، ۸/۳۷۴) و برداشت ایشان از انتظار، برآمده از شناخت مبارزه پیامبران ابراهیمی با ظلم و جور است که در هر حال با طاغوت مبارزه میکردند و پیروزی و شکست ظاهری نزد آنان مطرح نبود (همان، ۱۸/۲۶۹). ایشان به دو تفسیر از انتظار اشاره میکند که یکی صحیح، سازنده و پویا و دیگری غیر صحیح و باطل است. ایشان درباره انتظار حقیقی و منتظران واقعی و فرق آنان با مدعیان دروغینِ این مکتب، به افرادی اشاره میکند که هر کدام به نوعی دچار کجفهمی و انحراف از معارف و اهداف شیعی و اسلامی شدهاند (همان، ۲۱/۱۳ ـ ۱۵). در اندیشه امامخمینی تفسیر انتظار به گونهای است که با روح و حقیقت اسلام سازگار است؛ زیرا انتظار ظهور، که آموزهای دینی و مذهبی است باید به گونهای مطرح شود که روحیه تحرک و پویایی در جهت تکامل معنوی، احیای معارف و دستورهای آسمانی و نشر حقایق دینی و زمینه عمل به آموزههای مذهبی را در میان افراد جامعه بیشتر ایجاد کند و مردم را به سوی زندگی همراه با معنویت پیش ببرد. این بحث در اندیشههای ایشان، همانند بسیاری از حقایق دیگر اسلام، زنده، حیاتبخش و نویددهنده مطرح شدهاست (← همان، ۲۱/۱۴ ـ ۱۶). ایشان هر گونه برداشت از مفهوم انتظار را که موجب تخدیر و فریب مردم شود، بهشدت نقد و نکوهش کردهاست (همان، ۲۱/۱۵). در نگاه امامخمینی برداشتهای نادرستی از انتظار فرج صورت گرفتهاست؛ همانند اینکه برخی از مؤمنان، صِرف عمل به تکلیف خود و امر به معروف و نهی از منکر و نشستن و دعا برای انتظار فرج و بیتوجهبودن به مسائل مهم امت اسلامی را انتظار فرج میدانند و برخی معتقدند ترک امر به معروف و نهی از منکر به منظور اینکه عالم از گناه پر شود و موجب سریعترشدن فرج شود، وظیفه و تکلیف منتظر است و برخی بالاتر از این، دامنزدن به گناهان را با هدف پرشدن عالم از ظلم و جور که سبب میشود حضرت ظهور کند، تکلیف میدانند و عدهای دیگر معتقدند در زمان غیبت، تشکیل هر حکومتی برخلاف اسلام و باطل و خلاف انتظار فرج است و این امر باید به دست حضرت مهدی(ع) صورت بگیرد (همان، ۲۱/۱۳ ـ ۱۶). ایشان ریشه این تفکرات و اعتقادات را برداشت غلط از برخی روایات میداند که تشکیل هر حکومتی را پیش از ظهور اماممهدی(ع)، طاغوت و در تضاد با انتظار فرج دانستهاند؛ در حالیکه چنین برداشتی از روایات نادرست است (همان، ۲۱/۱۵ ـ ۱۷) (← ادامه مقاله)؛ بلکه برخی افراد به بهانه دفاع از ولایت و آمادهسازی زمینه ظهور امام زمان(ع) به دفاع از حکومت طاغوت، مبارزه را حرام و در برابر فساد و فحشا در دوران پیش از انقلاب سکوت اختیار کرده بودند (همان، ۲۱/۲۸۱). به اعتقاد امامخمینی از آنجاکه اجرای احکام پس از رسول اکرم(ص) و تا ابد ضروری است، تشکیل حکومت و برقراری دستگاه اجرایی به ضرورت شرع و عقل، لازم است. ایشان معتقد است اظهار اینکه در دوران غیبت امام زمان(ع)، تشکیل حکومت اسلامی ضرورت ندارد، انکار ضرورت اجرای احکام اسلامی و جامعیت احکام و جاودانگی دین اسلام است و اینگونه نیست که پس از غیبت صغرا همهچیز رها شده باشد و در طول این مدت اجرای احکام و دفاع از مرزها و تمامیت ارضی وطن اسلامی بر زمین بماند؛ بنابراین تشکیل حکومت به منظور اجرای احکام، امری ضروری است (ولایت فقیه، ۲۶ ـ ۲۸) و تشکیلندادن حکومت به معنای هرج و مرج در جامعه (صحیفه، ۲۱/۱۵) و تعطیلشدن حدود و اجرانشدن احکام کیفری اسلام (ولایت فقیه، ۲۸ و ۵۰) است. امامخمینی به واسطه همین دیدگاه درباره انتظار فرج، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، انتظار منفعلانه و بیتوجهبودن به مسائل پیش از ظهور در میان انجمن حجتیه را کجروی دانست و آن را نکوهش کرد (← مقاله انجمن حجتیه). ایشان معتقد بود کسانی که افزایش گناه و معصیت را زمینه ظهور امام زمان(ع) میدانند یا حتی مردم را دعوت به گناه میکنند تا دنیا پر از جور و ظلم شود و آن حضرت ظهور کند، عدهای منحرف و سادهلوحاند (صحیفه، ۲۱/۱۳ ـ ۱۴). به اعتقاد ایشان مبارزه با ظلم و جور و فساد تکلیف شرعی برای همه انسانهاست که در هیچ دورانی قابل اسقاط نیست، بلکه ترک امر به معروف و نهی از منکر در جامعه، خلاف قرآن است (همان، ۲۱/۱۴ ـ ۱۷). ایشان نفی تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت را که افرادی جاهل آن را ترویج میکنند، سیاست قدرتهای استعماری میدانست که قصد دارند ثروتهای کشورهای اسلامی را به غارت ببرند و خود، حکومت این کشورها را به دست بگیرند (همان، ۲۱/۱۶ ـ ۱۷). ایشان روایتی که داشتن سلاح در حال انتظار را برای مؤمن از امور مستحب شمرده (نعمانی، ۳۲۰)، به معنای آمادهبودن شخص منتظر و مقابله با ظلم و جور میداند و معتقد است این از شاخههای امر به معروف و نهی از منکر است (همان، ۱۰/۱۲۳). ویژگیهای منتظران: در روایات ویژگیهایی برای منتظران در دوران غیبت بیان شدهاست، ازجمله: ۱. معرفت به امام زمان(ع) (کلینی، ۱/۳۷۱)؛ ۲. آمادگی، پویایی و تلاش برای جهاد و شهادت (نعمانی، ۳۲۰)؛ ۳. پایداری در محبت اهل بیت(ع) (خزاز، ۲۶۹ ـ ۲۷۰)؛ ۴. تخلّق به کرامتهای اخلاقی و ترک تعلق به مظاهر دنیای مذموم (نعمانی، ۲۰۰)؛ ۵. دستگیری از ضعیفان و فقیران (طبری، محمد، ۱۱۳)؛ ۶. صبر بر سختیهای دوران غیبت (صدوق، کمال الدین، ۱/۳۱۷)؛ ۷. دعا برای فرج (همان، ۲/۴۸۵). امامخمینی نیز در سخنان خود به برخی وظایف منتظران اشاره کردهاست؛ مانند خدامحوری در همه امور و ناظردانستن حقتعالی در همه احوال و تخلفنکردن از دستورهای اسلام (صحیفه، ۱۴/۴۷۳)، زمینهسازی برای ظهور و مبارزه با ظلم، برقراری حکومت اسلامی و تقویت وحدت و پرهیز از تفرقه. ایشان همچنین بر ایجاد آمادگی و انتظار حقیقی و زمینهسازی برای ظهور حضرت مهدی(ع) در عصر غیبت که با عمل به تکلیف و مبارزه با فساد و بیعدالتیها حاصل میشود، تاکید کردهاست (همان، ۲۱/۱۵ ـ ۱۷) و وظیفه فعلی و شرعی منتظران را اظهار ناخرسندی از وضع موجود (همان، ۱۸/۲۶۹) و رژیمهای سیاسی مستبد زمان و لزوم اجرای احکام اسلامی به دست مسلمانان میداند و این مبارزه را نه تنها وظیفه مردم ایران، بلکه تکلیف تمام مسلمانان جهان میشمارد (ولایت فقیه، ۳۵ ـ ۳۶). امامخمینی همچنین یکی از وظایف منتظران را تشکیل حکومت در زمان غیبت میداند و معتقد است اجرای احکام اسلامی و تشکیل حکومت در صورتی که شخص خاصی از ناحیه خداوند تعیین نشده باشد، به دست نایبان عام امام زمان(ع) و فقیه جامع شرایطی که دارای عدالت و علم به احکام و قوانین اسلامی است، صورت میگیرد (همان، ۵۰ و ۷۴). ایشان در این زمینه افزون بر دلیل عقلی بر ولایت فقیه جامع شرایط (همان، ۲۰ ـ ۲۶؛ البیع، ۲/۶۱۷ ـ ۶۲۰)، به روایاتی نیز استدلال میکند (ولایت فقیه، ۷۹ ـ ۸۲) (← مقاله ولایت فقیه(۱)). از اینرو ایشان وظیفه ایمانی عالمان مسلمان را فراهمسازی مقدمات ظهور آن حضرت با استقرار حکومتی دینی و وظیفه منتظران را نوعی وظیفه اصلاحگرایانه میشمارد (صحیفه، ۲۱/۱۵ ـ ۱۷؛ البیع، ۲/۶۱۷ ـ ۶۲۰؛ تنقیح الاصول، ۴/۵۹۳ ـ ۵۹۴) و انقلاب اسلامی ایران را سرآغازی در گسترش این اعتقاد و جرقهای الهی و انفجاری عظیم در تودههای زیر ستم معرفی کردهاست (صحیفه، ۱۵/۶۲). ایشان زندگی مسالمتآمیز همراه با صلح، برادری و برابری، اعتنانکردن به وسوسه فتنهانگیزان و اتحاد مسلمانان را از دیگر وظایف منتظران حقیقی امام زمان(ع) میشمارد (همان، ۱۴/۴۷۳؛ ۱۸/۲۶۹ و ۲۱/۱۹۵ ـ ۱۹۶). آثار اعتقاد به مهدویت: در روایات امید به آینده روشن و تلاش و پویایی (نعمانی، ۳۲۰)، اصلاح نفس و اخلاق (حر عاملی، ۵/۱۵۹) و شکوفاسازی اندیشهها (مجلسی، بحار الانوار، ۵۲/۳۳۶) از آثار و نتایج اعتقاد به اندیشه مهدویت شمرده شدهاست. اندیشمندان اسلامی نیز بر این باورند که اعتقاد به مهدی موعود(ع) که زنده و حاضر است، نشاطانگیز، محرک و امیدبخش است و همین امید است که در محیط ظلم و ستم، معتقدان به آن را پایدار و ثابت نگه میدارد و علت بقا و حیات اسلام همین عقیده است که از روح امامت و پیروی از آن نشئت میگیرد (طالقانی، ۷۰)؛ نیز این اعتقاد یک رابطه روحی و ارتباط درونی میان افراد و امام(ع) ایجاد میکند که سبب میشود افراد، قدرت بیشتری در برابر مصیبتها و محرومیتها داشته باشند؛ زیرا امام(ع) را در این دردها شریک خود میبینند (صدر، ۴۶ ـ ۴۷). امامخمینی نیز آثاری برای اعتقاد به مهدویت ذکر کردهاست، ازجمله: ۱. تحرک و پویایی در جامعه؛ ۲. فراهم کردن مقدمات ظهور (صحیفه، ۱۸/۲۶۹)؛ ۳. تسلیمنبودن در برابر قدرتهای استکباری (همان، ۲۱/۴)؛ ۴. باور به کمککردن آن حضرت به ضعیفان و بازماندگان (چهل حدیث، ۲۷۴)؛ ۵. پناهبردن به امام عصر(ع) در هنگام سختیها و دشواریها (صحیفه، ۱/۳۵۴)؛ ۶. رعایت محضر اماممهدی(ع) و مواظبت در اعمال، با توجه به علم امام زمان(ع) به اعمال شیعیان و عرضهشدن اعمال آنان در هر هفته به ایشان (همان، ۸/۳۹۱ و ۴۲۳). مخالفت با اماممهدی(ع) در عصر ظهور: در بعضی از روایات به مخالفت و جنگ عدهای با امام عصر(ع) اشاره شدهاست (مجلسی، بحار الانوار، ۵۲/۳۶۲ ـ ۳۶۳). امامخمینی معتقد است ندای امام زمان(ع) در عدالت و مبارزه با ظلم در عصر ظهور با مخالفت روبهرو خواهد شد؛ زیرا منافع مستکبران و ظالمان به خطر میافتد. ایشان خطر عالمانی را گوشزد میکند که از ستمگران پشتیبانی و به تکفیر امام(ع) اقدام میکنند (صحیفه، ۱۹/۲۴ ـ ۲۵). ایشان منشأ این مخالفتها را حب نفس میداند که خود منشأ حب دنیا، حب مقام و حب جاه است (همان، ۱۶/۱۶۲). در حقیقت کسی که اسیر هواهای نفسانی و شهوات خود شد، در برابر اهل دنیا خضوع میکند (چهل حدیث، ۲۵۵) و این سبب میشود که عالمان ریاستطلب و زراندوز به مخالفت با عدالت مهدوی میپردازند. شبهات مهدویت: در بحث از مهدویت شبهاتی مطرح شده که در چند محور قرار میگیرد، ازجمله: ۱. طول عمر اماممهدی(ع): برخی از مخالفان گمان کردهاند عادتاً ممکن نیست شخصی طول عمری این چنینی داشته باشد و ضعف و سستی نیز در او راه پیدا نکند (← مفید، ۸۳). عالمانی همچون شیخ صدوق (کمال الدین، ۲/۵۲۳ ـ ۵۲۴)، شیخ مفید (۸۳ ـ ۹۳)، شیخ طوسی (۴۱۹ ـ ۴۲۲)، فضلبنحسن طبرسی (۲/۳۰۵ ـ ۳۱۰)، محمدباقر مجلسی (بحار الانوار، ۵۲/۲۰۰ ـ ۲۰۲) و فیض کاشانی (۲/۹۶۵) به این مسئله پرداخته و از راههای مختلفی به بعیدشمردن آن پاسخ دادهاند، ازجمله: ۱. امکان این امر و قدرت الهی بر انجام آن (مفید، ۸۴؛ طوسی، ۴۲۱)؛ ۲. تجربه تاریخی در این امر و افرادی که دارای عمر طولانی بودهاند مانند حضرت نوح(ع) و خضر(ع) (صدوق، کمال الدین، ۱/۳۲۲؛ مفید، ۸۴ ـ ۸۵)؛ ۳. اخباری که بر طول عمر آن حضرت(ع) و نزول حضرت عیسی(ع) نقل شدهاست (نعمانی، ۷۵؛ طبری امامی، ۴۴۳). امامخمینی نیز طول عمر اماممهدی(ع) را به قدرت اراده الهی میداند که در شخصی که چنین قابلیت و استعدادی برای اجرای عدالت تام و کامل در جهان دارد، محقق شدهاست (صحیفه، ۱۲/۴۸۱). ایشان با این تحلیل که هیچیک از افراد بشر نتوانستهاند عدالت را به طور کامل پیاده کنند یا موفق به این امر مهم نشدهاند، معتقد است اگر اماممهدی(ع) مثل دیگر اولیای الهی عمر کوتاهی میداشت، کسی نبود که عدالت را به معنای تام و کامل اجرا کند؛ بنابراین آن حضرت(ع) امامی است که برای چنین امر مهمی ذخیره شدهاست (همان). ۲. بیتحرکی و خمودگی در جامعه: برخی اعتقاد به مهدویت را سبب رکود جامعه و سکون آن در برابر ظلم ظالمان میدانند؛ تفکری که ریشه در افکار یهودیت و مسیحیت دارد و برگرفته از آنهاست (رشید رضا، ۹/۴۱۶)؛ زیرا افراد جامعه مبارزه با ظلم را سبب تأخیر ظهور میدانند؛ با این گمان که بنابر روایات، زمان ظهور هنگامی است که زمین پر از ظلم و جور شده باشد. این گمان سبب میشود مردم با امید به ظهورِ کسی که ظلم و ستم را برطرف میکند، خود اقدامی نکنند (← شفیعی، ۳۸۹). امامخمینی با ردّ این اشکال تاکید میکند این امید و انتظار به همراه فراهمآوردن زمینه و مقدمات ظهور و آمادگی خود و جامعه برای ظهور است (صحیفه، ۱۸/۲۶۹) و دیدگاه واقعی اسلام که مطابق آموزههای رسول مکرم اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) است، مسلمانان را به مخالفت با فساد و ظلم در جامعه دعوت میکند (همان، ۲۱/۱۴ ـ ۱۷). ۳. ناکامی قیامهای پیش از ظهور: برخی با استناد به روایاتی که هر قیامی را پیش از ظهور باطل میشمارد (نعمانی، ۱۱۴)، بر این اعتقادند که هر قیام و حکومتی پیش از ظهور آن حضرت محکوم به شکست و باطل است و چنین قیامهایی سبب ریختن خونهای افراد بیگناه میشود (← باقی، ۱۱۷ و ۱۲۱). به اعتقاد امامخمینی باطلدانستن هر حکومتی در زمان غیبت، نتیجه گمان عدهای است که فریفته ظاهر روایاتی شدهاند که هر پرچمی را پیش از ظهور حضرت(ع) باطل میدانند (مجلسی، بحار الانوار، ۲۵/۱۱۴)؛ در حالیکه مراد از این روایات این است که هر قیامی که با عنوان مهدویت و با اسم مهدی(ع) برپا شود، باطل است؛ اما این به معنای تشکیلندادن حکومت اسلامی در زمان غیبت نیست، بلکه کوتاهی و سستی در آن خلاف قرآن است (صحیفه، ۲۱/۱۴ ـ ۱۷) و اگر چنین روایاتی نیز باشد، خلاف ضرورت اسلام و قرآناند و لازمه آن این است که در زمان غیبت، تکلیف مسلمانان در رفع فساد و نهی از منکر ساقط شده باشد و باید چنین روایاتی را کنار گذاشت (همان). نشانههای ظهور: بنابر بعضی از روایات نشانههای متعددی پیش از ظهور امام عصر(ع) واقع خواهد شد، ازجمله قیام پرچمهای سیاهی از ناحیه شرق (ابنحماد، ۱۳۱؛ سیوطی، العرف الوردی، ۱۲۴)، خروج سفیانی (نعمانی، ۱۴۷؛ سیوطی، العرف الوردی، ۱۴۱)، دجال (صدوق، کمال الدین، ۱/۲۵۱ و ۲/۵۲۵) و ندای آسمانی در ماه رمضان (همان، ۲/۶۵۰؛ سیوطی، الحاوی للفتاوی، ۲/۷۸). امامخمینی بدون پرداختن به این دست از نشانههای ظهور، یکی از نشانهها را تقویت ایمان افراد میداند و معتقد است انقلاب اسلامی ایران که تحولی بزرگ در جامعه ایجاد کرد و قلبها را به سوی عالم غیب و لقاءالله بُرد، یکی از نشانههای ظهور امام زمان(ع) است (صحیفه، ۱۶/۱۳۰). ایشان صدور انقلاب اسلامی را که در حقیقت صدور اسلام راستین و بیان احکام محمدی(ص) است، هموارکردن راه برای ظهور اماممهدی(ع) میداند که خاتمهدهنده ظلم جهانخواران و نابودی مستکبران و برپاکننده حکومت مستضعفان است (همان، ۲۰/۳۴۵) (← مقاله صدور انقلاب). مهدویت و انقلاب اسلامی ایران: انقلاب اسلامی ایران با الهامگرفتن از آموزههای شیعی و اعتقاد به مهدویت ایجاد شد و امامخمینی نیز با اعتقاد به ضرورت تشکیل حکومت اسلامی و اجرای احکام اسلامی (ولایت فقیه، ۲۶ ـ ۲۸) و اعتقاد به آموزههای پویای مهدویت و انتظار که همان سکوتنکردن در مقابل فساد و ظلم در جامعه و مبارزه با مظاهر ظلم و جور است (صحیفه، ۲۱/۱۴ ـ ۱۶)، رهبری انقلاب را به دست گرفت و رژیم استبدادی پهلوی را ساقط کرد و انقلاب را به ثمر نشاند. ایشان در طول انقلاب نیز با گروههایی مانند انجمن حجتیه که به نام گسترش مهدویت به مقابله با انقلاب اسلامی میپرداختند و هر گونه مبارزه با رژیم را نادرست میدانستند و سبب تأخیر ظهور میشمردند، مقابله میکرد و خطر این تفکرات را برای مردم گوشزد میکرد (همان، ۲۱/۲۸۱) (← مقاله انجمن حجتیه). امامخمینی با تأکید بر نقش امدادهای غیبی و عنایتهای امام عصر(ع) در پیروزی انقلاب اسلامی (همان، ۹/۲۲۳ و ۱۶/۲۹۱)، کشور ایران را متعلق به بقیةالله الاعظم(ع) میخواند (همان، ۸/۵۱۳ و ۱۴/۳۰۹) و بقای آن را به دعاهای خاص آن حضرت میدانست (همان، ۱۹/۱۴۶). ایشان انقلاب اسلامی ایران را زمینهساز ظهور مهدی موعود(ع) و تشکیل حکومت عدل جهانی میشمرد و معتقد بود باید با اجرای احکام اسلامی در عصر غیبت، زمینه را برای ظهور اماممهدی(ع) فراهم آورد (همان، ۱۵/۶۲ ـ ۶۳). ایشان در طول دوران مبارزه خود و تشکیل حکومت اسلامی، هدف خود را به از میانبردن استبداد داخلی محدود نکرد و معتقد بود باید این حرکت و انقلاب، به کشورهای دیگر نیز سرایت کند و صادر شود (همان، ۱۳/۲۰۷ ـ ۲۰۸ و ۲۳۰).
پانویس
منابع
- قرآن کریم.
- آصفآگاه، حسن، سوشیانت منجی ایرانویج، قم، مؤسسه آینده روشن ـ پژوهشکده مهدویت، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- آملی، سیدحیدر، المقدمات من کتاب نص النصوص، تحقیق هانری کربن و عثمان یحیی، تهران، توس، چاپ دوم، ۱۳۶۷ش.
- ابنحجر، احمدبنمحمد، لسان المیزان، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، ۱۹۷۱م.
- ابنحماد، نعیم، الفتن، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
- ابنطقطقی، محمد، الفخری، بیروت، دارالقلم العربی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- ابنعربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بیتا.
- ابنعطیه، ابهی المراد فی شرح مؤتمر علماء البغداد، بیروت، اعلمی، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
- ابنماجه قزوینی، محمدبنیزید، سنن ابنماجه، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دارالفکر، بیتا.
- ابوالفتوح رازی، حسینبنعلی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، تحقیق محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
- ابیداوود، سلیمانبناشعث، سنن ابیداوود، تحقیق سعید محمد اللحام، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
- احمدبنحنبل، مسند الامام احمدبنحنبل، بیروت، دارالصادر، بیتا.
- اصفهانی، محمدتقی، مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم(ع) قم، مدرسه اماممهدی(ع)، چاپ پنجم، ۱۴۲۸ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپشانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- همو، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- همو، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- همو، تهذیب الاصول، تقریر جعفر سبحانی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
- همو، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
- همو، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- همو، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- همو، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- همو، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا.
- همو، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، قم، شفق، چاپ بیست و یکم، ۱۳۸۰ش.
- باقی، عمادالدین، در شناخت حزب قاعدین زمان، قم، نشر دانش اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
- برقی، احمدبنمحمد، المحاسن، تحقیق جلالالدین محدث، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق.
- ترمذی، محمدبنعیسی، سنن الترمذی، تحقیق عبدالرحمن محمد عثمان، بیروت، دارالکفر، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، تحقیق سیدجلالالدین آشتیانی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
- جوادی آملی، عبدالله، اماممهدی(ع) موجود موعود، قم، اسراء، چاپ ششم، ۱۳۸۹ش.
- جوهری، احمدبنمحمد، مقتضب الاثر فی النص علی الائمة الاثنیعشر(ع)، قم، طباطبایی، چاپ اول، بیتا.
- حافظ برسی، رجببنمحمد، مشارق انوار الیقین، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- حر عاملی، محمدبنحسن، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، بیروت، اعلمی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- حسنی، نذیر یحیی، مصلح کل از تئوری تا تحقق، ترجمه شاهپور حسینی، تهران، موعود عصر(ع)، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق و تعلیق حسن حسنزاده آملی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
- خزاز قمی، علیبنمحمد، کفایة الأثر فی النص علی الائمة الاثنیعشر، تحقیق عبداللطیف کوهکمری، قم، بیدار، ۱۴۰۱ق.
- خصیبی، حسینبنحمدان، الهدایة الکبری، بیروت، البلاغ، چاپ اول، ۱۳۷۷ق.
- خمینی، سیدحسن، فرهنگ جامع فرق اسلامی، تهران، اطلاعات، چاپ سوم، ۱۳۹۱ش.
- دوانی، علی، مقدمه مهدی موعود ترجمه جلد ۵۱ تا ۵۳ بحار الانوار تألیف علامه محمدباقر مجلسی، تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ بیست و هشتم، ۱۳۷۸ش.
- رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، مصر، الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۹۹۰م.
- زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- سبحانی، جعفر، الانصاف فی مسائل دام فیه الخلاف، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- همو، بحوث فی الملل و النحل، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، بیتا.
- سفارینی، محمدبناحمد، لوامع الانوار البهیه، دمشق، مؤسسة الخافقین، چاپ دوم، ۱۴۰۲ق.
- سید مرتضی، علمالهدی، علیبنالحسین، المقنع فی الغیبة، بیروت، آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
- سیوطی، جلالالدین، الحاوی للفتاوی فی الفقه و علوم التفسیر و الحدیث و الاصول و النحو و الاعراب و سائر الفنون، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
- همو، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- همو، العرف الوردی فی اخبار المهدی(ع)، تحقیق محمدکاظم موسوی، تهران، مجمع تقریب بین المذاهب، چاپ اول، ۱۴۲۷ق.
- شافعی، محمدبنطلحه، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول(ص)، تحقیق ماجدبن احمدالعطیة، بیتا، بیجا.
- شاکری زواردهی، روحالله، منجی در ادیان، تهران، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(ع)، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- شفیعی، ابراهیم، معرفت امام زمان(ع) و تکلیف منتظران، تهران، موعود عصر(ع)، چاپ سوم، ۱۳۸۷ش.
- صدر، سیدمحمدباقر، بحث حول المهدی(ع)، تحقیق عبدالجبار شرارة، بیروت، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- صدوق، محمدبنعلی، الخصال، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
- همو، کمال الدین و تمام النعمه، تصحیح علیاکبر غفاری، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۹۵ق.
- طالقانی، سیدمحمود، آینده بشریت، تهران، دانشگاه فردوسی، بیتا.
- طبرانی، سلیمانبناحمد، المعجم الکبیر، تحقیق حمدی عبد المجید السلفی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بیتا.
- طبرسی، احمدبنعلی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، تحقیق محمدباقر خرسان، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- طبرسی، فضلبنحسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- طبری امامی، محمدبنجریر، دلائل الامامه، قم، بعثت، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- طبری، محمدبنابیالقاسم، بشارة المصطفی، نجف حیدریه، چاپ دوم، ۱۳۸۳ق.
- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
- طوسی، محمدبنحسن، کتاب الغیبة، تحقیق علی احمد ناصح، قم، مؤسسه معارف اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۲۵ق.
- عراقی، محمودبنجعفر، دارالسلام (در احوالات حضرت مهدی(ع))، قم، مسجد جمکران، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
- فاضل مقداد، مقدادبنعبدالله، ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، تحقیق سیدمهدی رجایی، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، علم الیقین فی اصولالدین، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- قرشی، باقر شریف، حیاة الامام المنتظر(ع) المصلح الاعظم، بیروت، دار جوادالائمة(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۹ق.
- قمشهای، محمدرضا، مجموعه آثار آقامحمدرضا قمشهای، حکیم صهبا، تحقیق حامد ناجی اصفهانی و خلیل بهرامی، اصفهان، کانون پژوهش، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- قمی، علیبنابراهیم، تفسیر القمی، تصحیح سیدطیب موسوی جزایری، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش.
- قیصری، داوودبنمحمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- کاشانی، عبدالرزاق، مجموعه رسائل و مصنفات، تصحیح مجید هادیزاده، تهران، میراث مکتوب، چاپ دوم، ۱۳۸۰ش.
- کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
- کفعمی، ابراهیمبنعلی، البلد الامین و الدرع الحصین، بیروت، اعلمی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- متقی هندی، علاءالدین، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح بکری حیانی و صفوة السقاء، بیروت، الرساله، چاپ پنجم، ۱۴۰۹ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- همو، جلاء العیون، قم، سرور، چاپ نهم، ۱۳۸۲ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۸، تهران، صدرا، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
- همو، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۴، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- همو، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۳، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۲ش.
- مغربی، قاضینعمان، شرح الاخبار، تحقیق محمدحسین جلالی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- مفید، محمدبنمحمد، المسائل العشر فی الغیبة، قم، دلیل ما، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
- مکارم شیرازی، ناصر، حکومت جهانی مهدی(ع)، قم، نسل جوان، ۱۳۸۶ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، المبدأ و المعاد، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۵۴ش.
- میرداماد، محمدباقر، مصنفات میرداماد، به اهتمام عبدالله نورانی، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- نسفی، عزیزالدین، کتاب الانسان الکامل، تصحیح ماریژان موله، تهران، طهوری، چاپ هشتم، ۱۳۸۶ش.
- نعمانی، ابنأبیزینب، محمدبنابراهیم، الغیبه، تحقیق علیاکبر غفاری، تهران، نشر صدوق، چاپ اول، ۱۳۹۷ق.
- نهاوندی، علیاکبر، عبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان(ع)، قم، مسجد جمکران، چاپ دوم، ۱۳۸۸ش.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- نیلی نجفی، سیدبهاءالدین علیبنعبدالکریم، منتخب الانوار المضیئة فی ذکر القائم الحجة(ع)، قم، مؤسسه امامهادی(ع)، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.