کاربر:H.Ahmadi/صفحه تمرین

نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۴۲ توسط H.Ahmadi (بحث | مشارکت‌ها) (اصلاح ارقام، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح نویسه‌های عربی)

میلانی، سیدمحمدهادی، مرجع تقلید و زعیم حوزه علمیه در مشهد. سیدمحمدهادی حسینی میلانی هشتم محرم ۱۳۱۳ق/ خرداد ۱۲۷۳ در نجف به دنیا آمد (حسینی میلانی، ۱/۱۷). نسب وی به امام‌سجاد(ع) می‌رسد و اجداد وی در پاسخ به دعوت شیعیان، در قرن یازدهم قمری از مدینه به آذربایجان مهاجرت کردند و در محله میلان از دهستان اسکوچای در نزدیکی تبریز ساکن شدند (همان، ۱۸؛ روح‌بخش، ۱۹ ـ ۲۰) و شهرت وی نیز برخاسته از همین امر بوده‌است. پدر وی سیدجعفر برای تحصیل علوم دینی به نجف رفت و مادر وی دختر محمدحسن مامقانی بود (روح‌بخش، ۲۰ ـ ۲۱). سیدمحمدهادی علوم مقدماتی و سطح حوزه را در نجف نزد میرزاابراهیم همدانی، آخوند ملامحسن تبریزی، ابراهیم سالیانی، سیدجعفر اردبیلی و میرزاعلی ایروانی آموخت (حسینی میلانی، ۱/۵۵). وی در ادامه تحصیل، در محضر میرزامحمدحسین نایینی، شریعت اصفهانی، ضیاءالدین عراقی، محمدحسن مامقانی و محمدکاظم خراسانی، خارج فقه و اصول را تکمیل کرد و به مقام اجتهاد رسید (جرفادقانی، ۴۳۴). او علوم عقلی را نزد سیدحسین بادکوبه‌ای و محمدحسین اصفهانی، دانش ریاضیات را نزد سیدابوالقاسم خوانساری، اخلاق را از سیدمیرزاعلی قاضی و سیدعبدالغفار مازندرانی و تفسیر و علوم قرآنی را از محمدجواد بلاغی فرا گرفت (حسینی میلانی، ۱/۶۱ ـ ۶۳؛ عباس‌زاده، آیت‌الله العظمی، ۲/۷۶۶). وی هم‌زمان با تحصیل به تدریس پرداخت و حوزه درسی وی مورد توجه قرار گرفت؛ از این‌رو آقاحسین قمی او را برای تدریس به حوزه علمیه کربلا دعوت کرد و ایشان آن را پذیرفت و هجده سال در کربلا به پرورش شاگردانی برجسته همت گماشت (حسینی میلانی، ۱/۱۱۴؛ روح‌بخش، ۲۶ ـ ۲۷). در پی فرستادن طومار علمای مشهد و تقاضای آنان، سیدمحمدهادی میلانی در سال ۱۳۷۳ق/ ۱۳۳۳ش به زیارت حرم امام‌رضا(ع) رفت و پس از استقبال علما و اصرار مردم در مشهد ماندگار شد و به تدریس روی آورد. درس ایشان در مسجد گوهرشاد تشکیل می‌شد (حسینی میلانی، ۱/۱۴۵ ـ ۱۴۶؛ خامنه‌ای، ۴۶ و ۸۲). او بیش از بیست سال در رأس حوزه علمیه مشهد بود و مرجعیت و زعامت شیعیان را بر عهده داشت و برای احیای حوزه مشهد گام‌های ارزشمندی برداشت و مدرسه‌ای جدید تأسیس کرد که طلاب فراوانی در آن به فراگیری دروس اسلامی مشغول شدند (حسینی میلانی، ۱/۱۵۱؛ خامنه‌ای، ۸۲). میلانی برای تقویت و درخشش حوزه علمیه مشهد استادان شایسته و مشهور را به این شهر فرا خواند و برنامه‌های درسی جدیدی را نظم و انسجام بخشید و افزون بر آن، کتابخانه و آثار و بناهای عمومی بنیان نهاد (عباس‌زاده، آیت‌الله العظمی، ۲/۷۶۹ ـ ۷۷۰). پس از درگذشت سیدحسین بروجردی در سال ۱۳۴۰ رژیم پهلوی در نظر داشت تسلیت درگذشت ایشان را برای میلانی بفرستد، به‌شرط آنکه در مواقع لازم سکوت اختیار کند ولی این شرط با مخالفت ایشان روبه‌رو شد (روح‌بخش، ۸۳؛ عبدخدایی، ۲۸۳ ـ ۲۸۴). وی همچنین در روزهای حضور خود در مشهد، با عبدالحسین امینی (صاحب کتاب الغدیر)، محمدتقی قمی (مسئول دارالتقریب مصر)، محمد فحّام (شیخ الازهر مصر)، محمدجواد مغنیه (از عالمان لبنان) و محمدجواد شّری (رهبر شیعیان میشیگان امریکا) دیدارهایی در زمینه مسائل روز جهان اسلام داشت (روح‌بخش، ۴۲). وی به وحدت جهان اسلام معتقد بود و در زمان سکونت در نجف، مسافرت‌هایی به کشورهای اسلامی داشت. او در سال ۱۳۵۷ق/ ۱۳۱۷ش به سوریه و لبنان مسافرت کرد و در این سفر با سیدمحسن امین در دمشق و با سیدشرف‌الدین در شهر صور دیدار کرد. در کنار فعالیت‌ها و خدمات علمی و اجتماعی، به مبارزات سیاسی نیز توجه می‌کرد (عباس‌زاده، آیت‌الله میلانی، ۱۱۶؛ روح‌بخش، ۴۲ ـ ۴۳). میلانی همراه با امام‌خمینی و دیگر علما، در سال ۱۳۴۱ در برابر تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی رژیم پهلوی، موضع‌گیری کرد و در نامه‌ای به نخست‌وزیر وقت اسدالله عَلَم، ضمن انتقاد شدید از این حرکت، از وی خواست برای رعایت موازین شرعی و احترام به افکار ملت مسلمان، آن لایحه را لغو کند (عباس‌زاده، آیت‌الله میلانی، ۱۱۶؛ روح‌بخش، ۴۲ ـ ۴۳). میلانی سه بار درباره این موضوع به اسدالله علم تلگرام فرستاد (روح‌بخش، ۹۲). وی تجاوزات دولت به حقوق مردم و گستاخی آنان به قوانین آسمانی اسلام و بی‌توجهی به خشم عمومی ملت را یادآوری کرد و زندانی‌کردن علما و متدینان و استادان و دانشجویان دانشگاه‌ها و وجود فقر، گرسنگی، بیکاری و فساد در کشور را متذکر شد و خاطرنشان کرد تنها چیزی که دولت به آن توجه نمی‌کند، حقوق ملت و مصالح آنان است (مرکز اسناد، ۱/۷۲). در سال ۱۳۴۱، امام‌خمینی طی نامه‌ای از میلانی خواست اعلامیه مشترک مراجع وقت را امضاء کند (۲۱/۴۹۷). در نوروز سال ۱۳۴۲ که رژیم پهلوی می‌خواست با سوء استفاده از جشن و سرور مردم، نهضت اسلامی را تحت‌الشعاع قرار دهد، میلانی در اعلامیه‌ای، هیئت حاکم را خائن به حقوق مردم خواند و از مسلمانان خواست در برابر اَعمال ضد دینی و تجاوز به احکام شرعی و حقوق مسلمانان، علیه حکومت موضع‌گیری کنند (عباس‌زاده، آیت‌الله میلانی، ۱۱۶ ـ ۱۱۷). وی پس از فاجعه حمله رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه در فروردین ۱۳۴۲ (← مقاله حمله به مدرسه فیضیه) در نامه‌ای برای علمای حوزه علمیه قم از حرکت امام‌خمینی حمایت کرد و یورش به این مکان را هجومی وحشیانه نامید و افزود این خیانت با همدستی صهیونیست‌ها برای نابودی اسلام صورت گرفته‌است. ایشان در این نامه سکوت علما را جایز ندانست و بر لزوم مقاومت در برابر دستگاه حاکم و افشاگری در روزهای محرم تأکید کرد و خطر نفوذ بهائیان را یادآور شد. همچنین به مبلغان روزهای عاشورای حسینی اعلام کرد هر کس جز افشاگری علیه رژیم عمل کند، به سیره امام‌حسین(ع) خیانت کرده‌است (مرکز اسناد، ۱/۱۰۸ ـ ۱۱۰؛ مرکز بررسی اسناد، ۱/۱۰۴ ـ ۱۰۶؛ باقری بیدهندی، ۱۵۸ و ۱۵۹). امام‌خمینی از اظهار همدردی میلانی در فاجعه حمله نیروهای رژیم به مدرسه فیضیه تشکر و خاطرنشان کرد این فاجعه بزرگ از طرف دستگاه زورگو، بر اسلام و رسول اکرم(ص) وارد شده‌است و خاطرات زمان چنگیز تجدید شد (۱/۱۶۸). همچنین ایشان در ۳۱/۲/۱۳۴۲ در پاسخ نامه میلانی که از ایشان در قیام علیه رژیم پهلوی حمایت کرده بود تشکر کرد و یادآور شد با توجه به عمق جریان‌های فعلی و پیش از آن نباید ساکت نشست؛ زیرا آنچه پیغمبر اسلام(ص) به یادگار گذاشته، کتاب الله و عترت(ع)، در معرض خطر است. ایشان تصریح کرد اگر روزی بخواهد این خیال خام جامه عمل بپوشد دست انتقام ملتِ مسلمان از آستین بیرون خواهد آمد و جنایتکاران و خائنان را تنبیه خواهد کرد و تلاش‌های مزوّرانه آنها به جایی نخواهد رسید (۱/۲۳۳ ـ ۲۳۴). پس از قیام ۱۵ خرداد و بازداشت امام‌خمینی، چون رژیم پهلوی تهدید کرده بود برای بازداشت‌شدگان دادگاه صحرایی تشکیل می‌دهد و آنان را محاکمه و اعدام می‌کند، میلانی برای دفاع از کیان مرجعیت شیعه، به‌دور از چشم مقامات محلی، با هواپیما به تهران رفت؛ ولی مأموران رژیم، هواپیما را به مشهد برگرداندند؛ اما وی از راه زمینی خود را به تهران رساند و در تلگرامی به امام‌خمینی از بازداشت ایشان و عده‌ای دیگر از علما، اظهار تأثر کرد و اشتیاق دیدار و پشتیبانی خویش از امام‌خمینی را ابراز کرد. رژیم که از موضع‌گیری این مرجعِ بیدار بیمناک شده بود، محل سکونت وی را در تهران محاصره و او را وادار کرد، به مشهد بازگردد (باقری بیدهندی، ۱۵۹ ـ ۱۶۰). میلانی در نامه‌ای به امام‌خمینی زندانی‌کردن ایشان و بزرگان دیگر در روزهای عزاداری حسینی را موجب تأثر دانست و این عمل را باعث افشای چهره رژیم در نبود آزادی و وجود اختناق در کشور شمرد و از اینکه علما در دیگر کشورها مورد تکریم‌اند و در ایران بزرگان را به زندان می‌برند، ابراز شگفتی کرد و گفت آنچه امام‌خمینی می‌خواهد واگذاری حق مردم به خودشان و حکومت قانون بر مردم است که نظر همه روحانیان، بلکه گفته اولیای خدا و ائمه اطهار(ع) است. وی تصریح کرد، تا رژیم از تصمیم غیر مشروع خود دست برندارد، سکوت نخواهد کرد و از همه مسلمانان خواست که هماهنگی خود را در این امر نشان دهند (مرکز اسناد، ۱/۱۳۱ ـ ۱۳۲). همچنین میلانی در پاسخ به پرسش جمعی از اصناف بازار درباره مقام علمی امام‌خمینی، ایشان را از مفاخر عالم اسلام و از مراجع تقلید معرفی و بر موقعیت دینی و شخصیت اسلامی ایشان تأکید کرد (همان، ۱/۱۵۲). وی در بیانیه‌ای در ۱۴/۴/۱۳۴۲ خطاب به ملت ایران، مواضع قبلی را تکرار کرد و از حرکت دوباره خود به سمت تهران خبر داد و از مسلط‌شدن گروهی بی‌صلاحیت بر امور مملکت، شکایت و حرکت اعتراضی خود و آمدن به تهران را برخاسته از وظیفه شرعی دانست و بر حق مردم در مورد تعیین سرنوشت خود تأکید کرد (همان، ۱/۱۴۹ ـ ۱۵۱). او در ۲/۵/۱۳۴۲ در اعتراض به جنایات رژیم پهلوی و بازداشت امام‌خمینی، اعلامیه مفصلی صادر کرد و مرگ شرافت‌مندانه را بر زندگی همراه با تحمل شرایط موجود، لذت‌بخش‌تر شمرد و یادآور شد حکومت فردی (پادشاهی) در صدد تبعید امام‌خمینی، سیدحسن طباطبایی قمی و بهاءالدین محلاتی است. وی تصریح کرد که ملت ایران به هیچ‌وجه با تبعید ایشان و دیگر علمای بزرگ موافقت نخواهد کرد و خبر داد تصمیم دارد در برابر جنایات رژیم اعلام جرم کند (همان، ۱/۱۵۸ ـ ۱۶۰). وی همچنین در ۱۹/۵/۱۳۴۲ در پاسخ به پرسش اهالی اصفهان، تهران، تویسرکان و همدان درباره انتخابات دوره ۲۱ مجلس شورای ملی، آن را تحریم و شرکت در آن را ممنوع اعلام کرد (همان، ۱/۱۷۱، ۱۷۵ و ۱۷۹). در ۱۵/۷/۱۳۴۲ پس از اجبار رژیم و بازگرداندن میلانی از تهران به مشهد، وی ضمن شکایت از محاصره‌شدن خانه خود در تهران، از اینکه با امام‌خمینی و سیدحسن طباطبایی قمی در زندان موفق به دیدار نشده ابراز تأسف کرد (همان، ۱/۲۰۰ ـ ۲۰۲). ایشان در ۲/۱۰/۱۳۴۲ در پیام به کنگره اسلامی دانشجویان مقیم اروپا، تذکرات مهمی درباره وضع موجود ایران داد (همان، ۱/۲۲۶ ـ ۲۳۲). همچنین از قیام مردم اصفهان قدردانی کرد (همان، ۱/۲۳۶ ـ ۲۳۷). وی در پی آزادی امام‌خمینی از زندان، فرزند خود، سیدمحمدعلی را همراه گروهی از علمای مشهد، برای دیدار با ایشان به قم فرستاد (روح‌بخش، ۲۱۲)؛ همچنین در فروردین ۱۳۴۳ در پاسخ به استفتای جمعی از اهالی اصفهان، درباره تکلیف شرعی مردم برای مقابله با رژیم فاسد، به آیه «فَاسْتَقِمْ کما أُمِرْتَ» (هود، ۱۱۲)، اشاره کرد و تأکید کرد مسلمانان باید تا برقراری آرامش و خیر و صلاح در این مملکت مذهبی، در مبارزه ثابت‌قدم باشند و فراموشی و خاموشی در مبارزه را روا ندارند (مؤسسه تنظیم، ۹/۱۲۶). در اردیبهشت ۱۳۴۳، امام‌خمینی در پاسخ نامه‌ای از میلانی، ضمن ابهام‌آلود شمردن شرایط روز و برشمردن اقدامات تحریک‌آمیز حکومت پس از قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲، از وی خواست با توجه به شناختی که به شرایط دارد، برای این موضوعات فکری کند و یا به مسئولان حکومت تذکر دهد دست‌زدن به کارهای تحریک‌آمیز در این شرایط خطرناک است (۱/۳۲۷) و در نامه دیگری، خواستار هوشیاری وی و همه روحانیان در آن شرایط شد (۲۱/۵۲۱ ـ ۵۲۲)؛ چنان‌که در آستانه سالگرد قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲ از او خواست به مناسبت آن با صدور اعلامیه‌ای عزای ملی اعلام کند (۲۱/۵۲۵). ایشان در نامه دیگری در یازده خرداد ۱۳۴۳ به میلانی بر لزوم عمل به تکلیف و صبر در برابر مشکلات تأکید کرد (۲۱/۵۲۶)؛ همچنین در ۵ مرداد این سال در نامه‌ای دیگر از اوضاع عراق و موضوع بازسازی مسجد امویین به دست عبدالرحمن عارف، رئیس‌جمهور عراق که مایه اختلاف شیعه و سنی شده اظهار نگرانی کرد و تلویحا خواهان واکنش وی شد (۲۱/۵۳۵). میان امام‌خمینی و میلانی درباره نهضت اسلامی علیه استبداد رژیم پهلوی، مکاتبه‌ها و تلگرام‌های متعددی صورت گرفته‌است که شش مورد از نامه‌های میلانی در بازرسی مأموران رژیم پهلوی به خانه امام‌خمیی در ۲۲/۰۸/۱۳۴۶ به دست مأموران رژیم افتاده و در گزارش ساواک ثبت شده‌است. میلانی در این نامه‌ها، با اشاره به شرایط کشور، ستم رژیم به حوزه‌های علمیه، حبس و زجر رجال دینی و ملی، حمله به دانشگاه‌ها و مراکز علمی و سلب هر نوع آزادی فردی و اجتماعی، ننگ تسلط اسرائیل و صهیونیسم بر کشور و هم‌دستی مقامات کشور با آنان را از همه سخت‌تر دانسته و تأکید کرده‌است که سکوت در برابر این جنایات جایز نیست و همه وعاظ و مبلغان دراین‌باره وظیفه دارند. وی همچنین خطاب به امام‌خمینی، تأکید کرده‌است هرچند رژیم در صدد پرونده‌سازی برای افرادی مانند ایشان بر می‌آید ولی ایشان بداند که تنها نیست؛ همچنین در یکی از نامه‌های بدون تاریخ، میلانی با ابراز نگرانی از شنیدن خبر تبعید احتمالی امام‌خمینی، اختلاف‌نظر سیدکاظم شریعتمداری با ایشان و امضانکردن اعلامیه از سوی وی را مایه نگرانی شمرده و همراهی شریعتمداری با امام‌خمینی را بهتر از همراهی پنج هزار نفر ارزیابی کرده‌است. میلانی در یکی از نامه‌ها، درباره اعلامیه‌ای که به پیشنهاد امام‌خمینی تنظیم کرده و بندهای لازمی که باید به آن اضافه شود، از ایشان نظرخواهی کرده‌است (مؤسسه تنظیم، ۹/۴۱۴ ـ ۴۲۲؛ روح‌بخش، ۲۱۸ ـ ۲۱۹). امام‌خمینی نیز در نامه‌ای به میلانی شایعات اختلاف میان خود و شریعتمداری را تکذیب کرده و این شایعات را عملکرد اطرافیان شریعتمداری برشمرده و یادآور شده‌است، این مطلب که شریعتمداری سه مرتبه وقت خواسته و ایشان وقت نداده‌است یا خود وی را نپذیرفته‌است، شایعه‌ای بیش نیست. ایشان سپس از دیدار خود با شریعتمداری در شب نوزدهم ذی‌الحجه به مناسبت عید خبر داده و از میلانی خواست اقدامات خلاف واقع و تفرقه‌افکنانه برخی از اطرافیان شریعتمداری را به او یادآوری کند تا درباره آن تجدید نظر کند (۱/۳۳۳ ـ ۳۳۴) (← مقاله شریعتمداری، سیدکاظم). میلانی همچنین در یکی از نامه‌های خود از امام‌خمینی برای سفر به مشهد و زیارت امام‌رضا(ع) دعوت و درباره علما نکاتی را خاطرنشان کرده‌است (مرکز بررسی اسناد، ۲/۷۷). امام‌خمینی در نخستین سالگرد واقعه خونبار ۱۵ خرداد که در پی صدور اعلامیه‌ای تفصیلی و مشترک از سوی مراجع تقلید بود، در نامه یادشده به میلانی اشاره می‌کند که به‌رغم تلاش و پی‌گیری نتوانسته موافقت شریعتمداری را برای امضای این اعلامیه جلب کند (۱/۳۳۳). این اعلامیه که به امضای امام‌خمینی، میلانی، سیدشهاب‌الدین نجفی مرعشی و سیدحسن طباطبایی قمی رسیده به تفصیل به مسئولیت علمای دین در برابر عملکرد ضد اسلامی و ضد انسانی رژیم پهلوی پرداخته و بر لزوم ایستادگی در برابر رفتارهای ظالمانه تأکید کرده‌است (← امام‌خمینی، ۱/۳۳۵ ـ ۳۳۸) (← مقاله پانزده خرداد). میلانی در پی تبعید امام‌خمینی به ترکیه، تلگرامی به مرعشی نجفی فرستاد و این خبر را ناگوار خواند. وی در این نامه امام‌خمینی را شخصیت بزرگ اسلامی و یکی از مراجع تقلید که مصونیت قانونی دارد شمرد و به رژیم پهلوی یادآور شد که امام‌خمینی تنها نیست، بلکه وی زبان گویای تمامی مجامع روحانی و دینی است و گفته ایشان کلام حق و حقیقت است (مرکز اسناد، ۱/۲۶۳). وی سپس در ۱۹/۸/۱۳۴۳ نامه‌ای برای امام‌خمینی به ترکیه فرستاد و از همدردی علما و متدینان به ایشان اطمینان داد و تأکید کرد قلوب همه مردم مؤمن با ایشان است (همان، ۱/۲۶۴ ـ ۲۶۵). او همچنین نامه مشابهی به مرجع تقلید مقیم تهران محمدتقی آملی در اعتراض به تبعید امام‌خمینی فرستاد (همان، ۱/۲۷۶ ـ ۲۷۸). وی در نامه‌ای به مراجع قم نوشت «همه جنایات رژیم را پشت سر گذاشتیم؛ ولی ننگ تبدیل‌کردن مملکت به پایگاه اسرائیل را به کجا ببریم؟!» وی در این نامه تمامی مسلمانان را به مقاومت در برابر رژیم فرا خواند (همان، ۱/۱۰۸ ـ ۱۱۰). وی در تلگرام و نامه‌های متعدد به سیدمحمود طالقانی در زندان از وی دلجویی کرد (همان، ۱/۱۰۷ و ۲۰۳). نیز در ۶/۵/۱۳۴۴ در نامه‌ای خطاب به رژیم پهلوی ضمن خواسته‌های اصولی چهارگانه روحانیت مبنی بر اجرای قوانین اسلامی، طرد استعمار بیگانگان، سپردن مملکت به دلسوزان مردم و احقاق حقوق مردم، تبعید امام‌خمینی را باعث نارضایتی عموم ملت دانست و هشدار داد اگر این سیاست تداوم پیدا کند، باعث نارضایتی عمومی و انقلاب خواهد شد (همان، ۱/۲۹۰ ـ ۲۹۱). وی در خرداد ۱۳۴۶ نیز در پاسخ به پرسشی، روابط با اسرائیل را حرام اعلام کرد (همان، ۱/۳۱۴)؛ چنان‌که در همین سال امام‌خمینی در نامه‌ای به محمد شریعت اصفهانی،‏ از فشار به میلانی برای دیدار با محمدرضا پهلوی خبر داده‌است و اینکه وی با رد آن، تقاضای خروج از کشور کرده‌است (۲/۱۵۵). سیدمحمدرضا سعیدی پس از اشاره به لزوم احترام و ترویج روحانیان و علما به‌ویژه امام‌خمینی یادآور شده‌است که سیدمحمدهادی میلانی در یکی از اعیاد مذهبی در مشهد یک جلد رساله امام‌خمینی را به عنوان عیدی به عده‌ای از مردم هدیه داد (مؤسسه تنظیم، ۱۱/۲۰ و ۲۳۳). با این حال، از حدود سال ۱۳۴۴ تغییر محسوسی در رفتار مبارزاتی میلانی پدید آمد که تا پایان عمر ایشان ادامه یافت. وی در ادامه خود را از مسیر مبارزه کنار کشید و به خدمات محض علمی و اجتماعی مشغول شد. درباره علت انزوای ایشان از مبارزه، عواملی ذکر شده‌است که اختلاف نظر وی با برخی علما، نفوذ رضا نوغانی، واعظ وابسته به سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) در بیت وی، احضار پسر وی به دست ساواک و نیز بیماری او ازجمله آنهاست. همچنین گفته شده قبول‌کردن قرآن پهلوی که تبلیغ علیه وی را در پی داشت، در سکوت سیاسی ایشان مؤثر بود (روح‌بخش، ۲۸۶ ـ ۲۸۸؛ مرکز بررسی اسناد، ۲/۳۲۴ ـ ۳۳۵ و ۵۰۴). سیدمحمدهادی میلانی عصر جمعه ۱۷ مرداد ۱۳۵۴ در ۸۲سالگی بر اثر بیماری سرطان، درگذشت. تشییع جنازه وی در روز ۱۸ مرداد از مقابل خانه وی به سوی حرم امام‌رضا(ع) با شرکت انبوه مردم عزادار و برخی مقامات مملکتی برگزار شد و پیکر او در جوار آستان قدس رضوی به خاک سپرده شد (حسینی میلانی، ۲/۳۰۹؛ موسوی تبریزی، ۲۰۵؛ جرفادقانی، ۴۳۴). درباره درگذشت میلانی پیام تسلیتی از امام‌خمینی در دست نیست. در حوزه درس میلانی در کربلا و مشهد شاگردان زیادی حضور داشته‌اند که ازجمله آنان سیدابراهیم علم‌الهدی، سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی، مرتضی حائری یزدی، محمدتقی جعفری، سیدمرتضی عسکری، سیدجلال‌الدین حسینی ارموی، سیدعباس میلانی، سیدحسین شمس، سیدمحمدباقر حجت، کاظم مدیرشانه‌چی، حسین وحید خراسانی، سیدکاظم قزوینی، محمدتقی بهجت، محمدرضا مظفر، سیدعبدالکریم هاشمی‌نژاد، سیدصادق روحانی، سیدتقی طباطبایی قمی، عباس واعظ طبسی و سیدعلی خامنه‌ای بوده‌اند (مرکز بررسی اسناد، ۱/پانزده؛ حسینی میلانی، ۱/۱۱۹ ـ ۱۲۴). از میلانی که در سال‌های حضور در عراق دارای رساله علمیه بوده‌است (مرکز بررسی اسناد، ۱/۴۸؛ روح‌بخش، ۸۰)، آثار علمی ارزشمندی بر جای مانده‌است. محاضرات فی فقه الامامیه (ده جلد)، قادتنا کیف نعرفهم (۸ جلد)، مختصر الاحکام، نخبة المسایل، قواعد فقهیه و اصولیه، شرح استدلالی بر مباحثی از کتاب‌الصلوة شرائع، حاشیة المکاسب (۴ جلد)، کتابی استدلالی در اجاره، کتاب استدلالی در مزارعه و مساقات، تفسیر سوره جمعه و تغابن، رسالة فی منجرات المریض، تعلیقات علی العروة الوثقی، کتاب فی صلاة الجمعة و الجماعة و المسافر، یکصد و ده پرسش، نخبة المسائل و مختصر الاحکام ازجمله مهم‌ترین آنهاست (حسینی میلانی، ۱/۶۵ ـ ۶۷؛ عباس‌زاده، آیت‌الله العظمی، ۲/۷۶۷). پنج فرزند حاصل دو بار ازدواج میلانی است: سیدنورالدین، سیدعباس و دو دختر از ازدواج اول و سیدمحمدعلی از همسر دوم. پسران میلانی همگی اهل علم‌اند و سیدعباس در میانسالی درگذشت (روح‌بخش، ۲۱ ـ ۲۳).

پانویس

منابع

  • قرآن کریم.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • باقری بیدهندی، ناصر، نجوم امّت: زندگانی مرحوم آیت‌الله العظمی حاج سیدمحمدهادی میلانی، مجله نور علم، شماره ۲۵، ۱۳۶۶ش.
  • جرفادقانی، م، علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، قم، معارف اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
  • حسینی میلانی، سیدمحمدعلی، علم و جهاد: حیاة آیةالله العظمی السیدمحمدهادی الحسینی المیلانی، قم، نشر لسان الصدق، چاپ اول، ۱۴۲۷ق.
  • حکیمی، محمد رضا، مکتب تفکیک، قم، مرکز بررسی‌های اسلامی، چاپ اوّل، ۱۳۷۳ش.
  • خامنه‌ای، سیدعلی، گزارشی از سابقه تاریخی و اوضاع کنونی حوزه علمیه مشهد، مشهد، کنگره جهانی حضرت رضا(ع)، چاپ اول، ۱۳۶۵ش.
  • روح‌بخش، رحیم، آیت‌الله العظمی سیدمحمدهادی میلانی به روایت اسناد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • عباس‌زاده، سعید، آیت‌الله العظمی سیدمحمدهادی میلانی مرجع بیدار، چاپ‌شده در گلشن ابرار، قم، معروف، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • عباس‌زاده، سعید، آیت‌الله میلانی مرجع بیدار، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اوّل، ۱۳۷۴ش.
  • عبدخدایی، محمدمهدی، خاطرات محمدمهدی عبدخدایی، مروری بر تاریخچه فدائیان اسلام، به کوشش سیدمهدی حسینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران، اسناد انقلاب اسلامی ایران، تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۴ش.
  • مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، آیت‌الله العظمی سیدمحمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
  • مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • موسوی تبریزی، سیدحسین، خاطرات آیت‌الله موسوی تبریزی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.