پرش به محتوا

خیر و شر: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۲ بایت حذف‌شده ،  ‏۷ دی ۱۴۰۱
خط ۱۶: خط ۱۶:


== ماهیت خیر و شر ==
== ماهیت خیر و شر ==
برخی معتقدند که شر ماهیتی واقعی ندارد، بلکه توهم و ساخته ذهن است؛ در حالی‌که برخی از جهان‌بینی‌ها، به شر اذعان دارند.{{ببینید|ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱۱۵/۵–۱۱۶ و ۵۸/۷–۵۹}} بسیاری از اندیشمندان ضمن اعتراف به واقعیت داشتن شر، در ماهیت شر اختلاف دارند. بعضی آن را وجودی می‌دانند و برخی آن را از امور نسبی بر می‌شمرند.<ref>عابدی، بررسی آرای فلسفی امام‌خمینی، ۵۵–۵۶.</ref> [[امام‌خمینی]] مانند بسیاری از [[حکمت|حکما]]{{ببینید|مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۴۸۹/۷}} شر را امری نسبی می‌داند و معتقد است شربودنِ یک چیز در مقایسه با چیز دیگر ممکن است؛ اما بدون این لحاظ، هیچ شری نخواهد بود؛ از این‌رو شر مطلق در جهان هستی راه ندارد.<ref>امام‌خمینی، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، ۹۵/۲–۹۷؛ امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۸.</ref>
برخی معتقدند که شر ماهیتی واقعی ندارد، بلکه توهم و ساخته ذهن است؛ در حالی‌که برخی از جهان‌بینی‌ها، به شر اذعان دارند.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱۱۵/۵–۱۱۶ و ۵۸/۷–۵۹</ref> بسیاری از اندیشمندان ضمن اعتراف به واقعیت داشتن شر، در ماهیت شر اختلاف دارند. بعضی آن را وجودی می‌دانند و برخی آن را از امور نسبی بر می‌شمرند.<ref>عابدی، بررسی آرای فلسفی امام‌خمینی، ۵۵–۵۶.</ref> [[امام‌خمینی]] مانند بسیاری از [[حکمت|حکما]]<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۴۸۹/۷.</ref> شر را امری نسبی می‌داند و معتقد است شربودنِ یک چیز در مقایسه با چیز دیگر ممکن است؛ اما بدون این لحاظ، هیچ شری نخواهد بود؛ از این‌رو شر مطلق در جهان هستی راه ندارد.<ref>امام‌خمینی، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، ۹۵/۲–۹۷؛ امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۸.</ref>


بر اساس برخی مکتب‌ها مانند مکتب‌های هندی که شرور را اموری غیر واقعی می‌دانند، مشکلات ناشی از تبیین رابطه خداوند با شر، خودبه‌خود منتفی می‌شود؛ اما ثنویه معتقدند شر واقعیتی مستندِ به علت است و علت آن موجودی شریر است که با خداوندِ خیر و نیکی در ستیز است.{{ببینید|شهرستانی، الملل و النحل، ۲۷۷/۱–۲۸۱؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۴۰۹/۳–۴۱۲.}} در این دیدگاه، دو مبدأ برای جهان در نظر گرفته شده‌است؛ زیرا طبق این نظر، لازمه اعتقاد به یک مبدأ، نقض قاعده اصل سنخیت میان [[علت و معلول]] است و به این دلیل که واجب‌تعالی نمی‌تواند منشأ دو مفهوم متقابل باشد، مبدأ خیر را یزدان و مبدأ شر را اهریمن نامیده‌اند.<ref>جرجانی، شرح المواقف، ۸/۴۳–۴۴؛ امام‌خمینی، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، ۹۰/۲–۹۱.</ref>
بر اساس برخی مکتب‌ها مانند مکتب‌های هندی که شرور را اموری غیر واقعی می‌دانند، مشکلات ناشی از تبیین رابطه خداوند با شر، خودبه‌خود منتفی می‌شود؛ اما ثنویه معتقدند شر واقعیتی مستندِ به علت است و علت آن موجودی شریر است که با خداوندِ خیر و نیکی در ستیز است.<ref>شهرستانی، الملل و النحل، ۲۷۷/۱–۲۸۱؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۴۰۹/۳–۴۱۲.</ref> در این دیدگاه، دو مبدأ برای جهان در نظر گرفته شده‌است؛ زیرا طبق این نظر، لازمه اعتقاد به یک مبدأ، نقض قاعده اصل سنخیت میان [[علت و معلول]] است و به این دلیل که واجب‌تعالی نمی‌تواند منشأ دو مفهوم متقابل باشد، مبدأ خیر را یزدان و مبدأ شر را اهریمن نامیده‌اند.<ref>جرجانی، شرح المواقف، ۸/۴۳–۴۴؛ امام‌خمینی، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، ۹۰/۲–۹۱.</ref>


برخی از متکلمان مانند [[اشاعره]]، بر این عقیده‌اند که [[عقل]] نمی‌تواند [[حسن و قبح|حسن و قبح افعال]] را درک کند؛ بنابراین خداوند هرچه بخواهد انجام می‌دهد، هرچند برخلاف مصالح بندگان و از نظر آنان شر باشد. با این ملاک میان [[خدا|خداوند]] و وجود شرور طبیعی سازگاری برقرار کرده‌اند.{{ببینید|شهرستانی، الملل و النحل، ۱۱۵/۱؛ حلی، أنوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ۱۰۵؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۲۸۲/۴–۲۹۰}}
برخی از متکلمان مانند [[اشاعره]]، بر این عقیده‌اند که [[عقل]] نمی‌تواند [[حسن و قبح|حسن و قبح افعال]] را درک کند؛ بنابراین خداوند هرچه بخواهد انجام می‌دهد، هرچند برخلاف مصالح بندگان و از نظر آنان شر باشد. با این ملاک میان [[خدا|خداوند]] و وجود شرور طبیعی سازگاری برقرار کرده‌اند.<ref>شهرستانی، الملل و النحل، ۱۱۵/۱؛ حلی، أنوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ۱۰۵؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۲۸۲/۴–۲۹۰.</ref>


=== تحلیل و چگونگی مسئله شرور ===
=== تحلیل و چگونگی مسئله شرور ===
حکما در مسئله شرور در عالم، سه راه حل عمده ارائه کرده‌اند. [[امام‌خمینی]] نیز با نگاهی دقیق و جامع که مبتنی بر [[فلسفه|مبانی فلسفی]] و [[عرفان|عرفانی]] ایشان است، این راه حل‌ها را بررسی و ارزیابی کرده‌است:
حکما در مسئله شرور در عالم، سه راه حل عمده ارائه کرده‌اند. [[امام‌خمینی]] نیز با نگاهی دقیق و جامع که مبتنی بر [[فلسفه|مبانی فلسفی]] و [[عرفان|عرفانی]] ایشان است، این راه حل‌ها را بررسی و ارزیابی کرده‌است:


'''۱. نظریه منسوب به ارسطو''': ارسطو خیر و شر قابل تصور در موجودات را به پنج قسم تقسیم کرده‌است؛ زیرا موجودات یا خیر محض‌اند یا شر محض، یا خیر و شر آنها مساوی است، یا اینکه یکی از این دو بر دیگری غلبه دارد.{{ببینید|ملاصدرا، مفاتیح الغیب ۱۹۷}} در این راه حل، آنچه از خداوند حکیم صادر می‌شود یا خیر محض است یا خیر غالب و عنایت الهی اقتضا می‌کند که خداوندْ خیر غالب را به جهت شر کمی که در آن است، از فیض وجود محروم نکند.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۱۹۸.</ref> امام‌خمینی این بیان را بیانی اعتباری و غیر برهانی می‌داند که شبهه موجود را نیز مرتفع نمی‌سازد؛ زیرا شر اگرچه کم باشد، نیاز به مبدأ دارد و باید در مبدأ خصوصیتی باشد که سبب پیدایش این شر شده‌است و این موجب تکثر در ذات حق است.<ref>امام‌خمینی، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، ۹۳/۲–۹۵.</ref>
'''۱. نظریه منسوب به ارسطو''': ارسطو خیر و شر قابل تصور در موجودات را به پنج قسم تقسیم کرده‌است؛ زیرا موجودات یا خیر محض‌اند یا شر محض، یا خیر و شر آنها مساوی است، یا اینکه یکی از این دو بر دیگری غلبه دارد.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب ۱۹۷.</ref> در این راه حل، آنچه از خداوند حکیم صادر می‌شود یا خیر محض است یا خیر غالب و عنایت الهی اقتضا می‌کند که خداوندْ خیر غالب را به جهت شر کمی که در آن است، از فیض وجود محروم نکند.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۱۹۸.</ref> امام‌خمینی این بیان را بیانی اعتباری و غیر برهانی می‌داند که شبهه موجود را نیز مرتفع نمی‌سازد؛ زیرا شر اگرچه کم باشد، نیاز به مبدأ دارد و باید در مبدأ خصوصیتی باشد که سبب پیدایش این شر شده‌است و این موجب تکثر در ذات حق است.<ref>امام‌خمینی، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، ۹۳/۲–۹۵.</ref>


'''۲. نظریه عدمی‌بودن شرور''': این نظریه به افلاطون نسبت داده شده که هیچ نوع وجودی برای شرور قائل نیست.{{ببینید|فلوطین، دوره آثار فلوطین، ۱۳۵/۱–۱۳۶}} حکما نیز بر عدمی‌بودنِ شرور ادعای بداهت کرده‌اند؛ ولی [[شهاب‌الدین سهروردی|شیخ اشراق]] برای آن، برهان اقامه کرده‌است.<ref>قطب‌الدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق، ۴۹۵–۴۹۹؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۵۹/۷–۶۰.</ref> طبق این بیان، اموری مانند نابینایی، [[جهل]] و [[مرگ]] از اموری‌اند که ماهیتی جز عدم ندارند و تقابل آنها با خیرات، تقابل عدم و ملکه است؛ زیرا نابینایی نبود بینایی و جهل نبود علم است و امور عدمی به مبدأ نیاز ندارند.<ref>ابن‌سینا، الالهیات، ۴۱۵–۴۱۶.</ref>
'''۲. نظریه عدمی‌بودن شرور''': این نظریه به افلاطون نسبت داده شده که هیچ نوع وجودی برای شرور قائل نیست.<ref>فلوطین، دوره آثار فلوطین، ۱۳۵/۱–۱۳۶.</ref> حکما نیز بر عدمی‌بودنِ شرور ادعای بداهت کرده‌اند؛ ولی [[شهاب‌الدین سهروردی|شیخ اشراق]] برای آن، برهان اقامه کرده‌است.<ref>قطب‌الدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق، ۴۹۵–۴۹۹؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۵۹/۷–۶۰.</ref> طبق این بیان، اموری مانند نابینایی، [[جهل]] و [[مرگ]] از اموری‌اند که ماهیتی جز عدم ندارند و تقابل آنها با خیرات، تقابل عدم و ملکه است؛ زیرا نابینایی نبود بینایی و جهل نبود علم است و امور عدمی به مبدأ نیاز ندارند.<ref>ابن‌سینا، الالهیات، ۴۱۵–۴۱۶.</ref>


'''۳. نظریه میانه''': حکمای اسلامی با ترکیب بدیعی از دو نظریه نیستی‌انگارانه افلاطون و وجودی‌انگارانه ارسطو، مسئله شرور را از طریق توافق‌دادن شرور با عنایت الهی و بالعرض‌دانستن آنها حل کرده‌اند.<ref>قراملکی، وجودی‌انگاری شر ادراکی در حکمت متعالیه، ۲۸۵/۱.</ref> امام‌خمینی مانند برخی حکمای اسلامی، ازجمله [[شهاب‌الدین سهروردی|سهروردی]] که مبنای حکمت او بر اساس نور است و شر یا ظلمت را صادر از نورالانوار نمی‌داند و آن را امری بالعرض و از لوازم ضروری عالم ماده به حساب می‌آورد،<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۴۶۶/۱–۴۶۷.</ref> شرور را در عالم، امری بالعرض می‌داند بنابراین هیچ موجودی بالذات شر نیست و تنها برخی از امور بالعرض شر هستند<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۳۹–۴۰.</ref> و در برابر انسان و منافع او، از آن جهت که مانع رسیدن به کمال یا موجب نقصی در او می‌شوند، شر به حساب می‌آیند؛ چنان‌که سم مار و عقرب، از آن جهت که موجب قطع حیات برای انسان می‌شوند، شر است؛ اما از جهت حیات خود آنها که جهت دفاعی برای آنان دارد، خیر محسوب می‌شود و آنچه به مبدأ بالذات اسناد داده می‌شود، جهت خیربودن آنهاست.<ref>امام‌خمینی، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، ۹۷/۲.</ref> از سوی دیگر، از لوازم عالم ماده و ذات ممکن، تضاد و تزاحم در آن است.<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۴۱.</ref> این تضاد سبب کون و فساد در عالم و تحقق خیر و شر در آن است، و این امر از لوازم [[ماهیت]] و عالم طبیعت به‌شمار می‌آید که جعل نمی‌پذیرد؛<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۴۱.</ref> چنان‌که اقتضای ذاتی آتش سوزاندن است و پارچه نیز به اقتضای ذاتی خویش می‌سوزد.<ref>ابن‌سینا، الالهیات، ۴۲۱؛ شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة، ۶۱۳/۳–۶۱۷.</ref>
'''۳. نظریه میانه''': حکمای اسلامی با ترکیب بدیعی از دو نظریه نیستی‌انگارانه افلاطون و وجودی‌انگارانه ارسطو، مسئله شرور را از طریق توافق‌دادن شرور با عنایت الهی و بالعرض‌دانستن آنها حل کرده‌اند.<ref>قراملکی، وجودی‌انگاری شر ادراکی در حکمت متعالیه، ۲۸۵/۱.</ref> امام‌خمینی مانند برخی حکمای اسلامی، ازجمله [[شهاب‌الدین سهروردی|سهروردی]] که مبنای حکمت او بر اساس نور است و شر یا ظلمت را صادر از نورالانوار نمی‌داند و آن را امری بالعرض و از لوازم ضروری عالم ماده به حساب می‌آورد،<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۴۶۶/۱–۴۶۷.</ref> شرور را در عالم، امری بالعرض می‌داند بنابراین هیچ موجودی بالذات شر نیست و تنها برخی از امور بالعرض شر هستند<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۳۹–۴۰.</ref> و در برابر انسان و منافع او، از آن جهت که مانع رسیدن به کمال یا موجب نقصی در او می‌شوند، شر به حساب می‌آیند؛ چنان‌که سم مار و عقرب، از آن جهت که موجب قطع حیات برای انسان می‌شوند، شر است؛ اما از جهت حیات خود آنها که جهت دفاعی برای آنان دارد، خیر محسوب می‌شود و آنچه به مبدأ بالذات اسناد داده می‌شود، جهت خیربودن آنهاست.<ref>امام‌خمینی، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، ۹۷/۲.</ref> از سوی دیگر، از لوازم عالم ماده و ذات ممکن، تضاد و تزاحم در آن است.<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۴۱.</ref> این تضاد سبب کون و فساد در عالم و تحقق خیر و شر در آن است، و این امر از لوازم [[ماهیت]] و عالم طبیعت به‌شمار می‌آید که جعل نمی‌پذیرد؛<ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۴۱.</ref> چنان‌که اقتضای ذاتی آتش سوزاندن است و پارچه نیز به اقتضای ذاتی خویش می‌سوزد.<ref>ابن‌سینا، الالهیات، ۴۲۱؛ شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة، ۶۱۳/۳–۶۱۷.</ref>
confirmed، emailconfirmed، templateeditor
۱٬۱۸۸

ویرایش