۱۹٬۱۵۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (removed Category:مقاله های نیازمند ارزیابی; added Category:مقالههای دارای شناسه using HotCat) |
||
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''طمأنینه'''، ثبات نفس در ناملایمات و ناگواریها | '''طمأنینه'''، ثبات [[نفس]] در ناملایمات و ناگواریها. | ||
[[امامخمینی]]، طمأنینه را ثبات [[نفس]] در ناملایمات روحی و ناگواریها میداند. | |||
امامخمینی برای طمأنینه مراتبی قائل و معتقد است یکی از مراتب طمأنینه، در [[قلب]] سالک به دست میآید؛ و هرگاه سالک، قلب خود را بهطور کامل به حق بسپارد، قلب او الهی میشود و طمأنینه در قلب او شکل میگیرد و مرحله کامل طمأنینه را رسیدن به [[فنا|فنای الهی]] میداند و شرح صدر را یکی از اسباب طمأنینه برمیشمارد. | |||
امامخمینی | امامخمینی معتقد است افزون بر توجه به [[دنیا و آخرت|آخرت]] و حرکت در راه حق، طمأنینه از ناحیه [[فیض رحمانی]] صورت میگیرد، هرچند شخص در رسیدن به این فیض باید مقدماتی را طی کند و قائل است طمأنینه نقش بنیادینی در نفوذ آموزههای عبادی، از ظاهر به باطن و سرایت آن به قلب انسان ایفا میکند، | ||
ایشان باور دارد، طمأنینه سبب میشود انسان در پیشامدهای ناگوار جهان از لغزش در امان باشد و بر قوه غضب و [[شهوت]] خود چیره شود. | |||
امامخمینی | امامخمینی در سلوک عبادی و در مسائل سیاسی و اجتماعی دارای مقام طمأنینه بود. ایشان در رحلت فرزندشان [[سیدمصطفی خمینی|سیدمصطفی]] سکون خود را حفظ کرده، و در پایان عمر نیز بر این اطمینان و آرامش قلبی باقی بود و اظهار داشت با دلی آرام و قلبی مطمئن به سوی جایگاه ابدی سفر میکند. | ||
== معنی == | |||
طمأنینه به معنای سکون، ثبات، استواری، آرامش و عدم اضطراب است.<ref>ابنفارس، مقاییس اللغه، ۳/۴۲۲؛ فیومی، المصباح المنیر، ۳۷۸؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ۴/۲۴۱.</ref> در اصطلاح [[عرفان|عرفانی]]، سکون و آرامش شدید قلبی است که از باور یقینی و مشاهده عینی برای انسان به دست میآید.<ref>تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۲/۳۷۷؛ کاشانی، شرح منازل السائرین، ۵۴۹.</ref> در اصطلاح [[اخلاق|اخلاقی]]، به معنای وقار و سکون در گفتار، کردار و حرکات و سکنات است که در پی قدرت و بزرگی نفس به دست میآید.<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۱۵؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۳۱.</ref> ضد آن نیز خوف مذموم است؛ مانند خوف از [[مرگ]].<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۲۴۵–۲۵۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۱۷۰–۱۷۸.</ref> در اصطلاح [[فقه|فقهی]]، به معنای سکون بدن است؛ به اینمعنا که اعضای بدن استقرار یابند.<ref>حلی، منتهی المطلب، ۵/۱۱۶؛ شهید ثانی، المقاصد العلیّة، ۲۶۹.</ref> [[امامخمینی]] نیز طمأنینه را ثبات نفس در ناملایمات روحی و ناگواریها میداند<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۶۰–۳۶۱.</ref> که مرتبه کامل [[ایمان]] است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۲.</ref> | |||
از الفاظ مرتبط با طمأنینه، «وقار» و «سکینه» است. وقار از نظر علمای اخلاق، حالتی است که شخص با تکلف در افعال و حرکات خود، آرامش داشته باشد. اگر این حالت ملکه شود، «سکینه» نامیده میشود که برتر از صفت طمأنینه است.<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۱۵.</ref> اما از نظر اهل معرفت مقام طمأنینه که از باور یقینی و مشاهده سرچشمه میگیرد، برتر از مقام سکینه است<ref>کاشانی، شرح منازل السائرین، ۵۴۹.</ref> و سکینه به معنای نورانیشدن [[قلب]] با نور حق است.<ref>کاشانی، شرح منازل السائرین، ۵۳۹.</ref> | |||
== پیشینه == | |||
در [[قرآن]] از «[[نفس مطمئنه]]» یاد شدهاست که به سوی ربّ خود بازمیگردد.<ref>فجر، ۲۷.</ref> قرآن کریم اطمینان را یکی از صفات مؤمنان میشمارد<ref>رعد، ۲۸.</ref>؛ از اینرو [[حضرت ابراهیم(ع)]] از خداوند اطمینان قلبی خواست.<ref>بقره، ۲۶۰.</ref> در برخی روایات، «[[صدق]]»<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۷۱/۲۱۴.</ref> و «[[ذکر|ذکر الهی]]»<ref>آمدی، تصنیف غرر، ۱۸۹.</ref> سبب طمأنینه [[قلب]] شمرده شدهاست؛ همچنانکه بیرونکردن [[حب دنیا]] و آرزوهای طولانی از خود و [[حرص]] و [[شهوت]] از قلب، موجب میشود قلب به غیر خداوند اطمینان پیدا نکند.<ref>صدوق، علل الشرائع، ۱/۳۶.</ref> در برخی ادعیه، طمأنینه نفس در حال [[خوف]] و امن، [[رضا]] و سخط، ضرر و نفع، نیکو شمرده شدهاست.<ref>صحیفه سجادیه، دعای ۲۲.</ref> | |||
در آموزههای عرفانی، طمأنینه بارزترین صفت نفسانی تلقی شدهاست که لزوم تحقق آن در مسیر [[تهذیب نفس]] و سلوک معنوی، ضرورت انکارناپذیری دارد.<ref>مکی، قوت القلوب، ۱/۲۰۵؛ گوهرین، شرح اصطلاحات تصوف، ۱/۸۳.</ref> همین طمأنینه قلبی است که در دو زمینه معرفتی و عملی، به پیشوایان و اولیا توان بیشتری میدهد.<ref>سرّاج، اللمع، ۱۱۶–۱۱۷.</ref> برخی عارفان، در [[سیر و سلوک]]، مقام طمأنینه را در بخش اودیه (وادیها) پس از باب سکینه و پیش از باب همت مطرح کردهاند.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۹۱؛ کاشانی، شرح منازل السائرین، ۵۴۹–۵۵۰.</ref> کتاب اللمع سرّاج (م۳۸۶) را میتوان ازجمله نخستین کتابهای عرفانی دانست که به این موضوع پرداختهاست.<ref>سرّاج، اللمع، ۱۱۶–۱۱۷.</ref> علمای اخلاق نیز با الهام گرفتن از آیات و [[روایات]] به تحلیل و تبیین این موضوع پرداختهاند.<ref>خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۷۹؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۱۵.</ref> بعضی از علمای اخلاق، طمأنینه و وقار را برترین صفت آدمی شمردهاند که موجب [[عزت نفس]] میشود.<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۳۱.</ref> امامخمینی نیز با رویکرد اخلاقی و عرفانی، طمأنینه را بررسی کرده، آن را یکی از برترین کمالات نفس آدمی میداند که در عرصههای مختلف زندگی انسان بسیار مؤثر است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۴۲–۱۴۳ و ۴۰۰.</ref> ایشان از موضوعاتی چون منشأ طمأنینه، درجات و آثار آن بحث کردهاست. | |||
== اقسام و درجات == | |||
== | طمأنینه اقسامی دارد: گاهی طمأنینه در بدن است که در [[علم فقه]] به آن توجه شدهاست<ref>حلی، منتهی المطلب، ۵/۱۱۷.</ref> و گاهی طمأنینه در [[قلب]] است که در مباحث اخلاقی و عرفانی از آن بحث شدهاست.<ref>ابنعربی، الفتوحات، ۴/۴۵۷.</ref> علمای اخلاق برای طمأنینه درجات و شدت و ضعف قائل شدهاند که بر اساس قوه اعتقاد افراد به کسی که بر او توکل میکنند، مختلف است، و در نهایت به مرتبه یقین منتهی میشود.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۷/۴۰۶.</ref> عارفان سه درجه برای طمأنینه ذکر کردهاند: | ||
امامخمینی در حادثه مهم شهادت سیدمحمد حسینی بهشتی و هفتاد و دو تن از یاران وی در هفتم تیر ۱۳۶۰ نیز آرامش خود را از دست نداد و با وجود اینکه برای حفظ سلامتی قلبشان، خبر شهادت را از رادیو و تلویزیون پخش نکردند، ولی ایشان خبر را از رادیوهای خارجی شنید و اهل خانه را مطلع ساخت <ref>انصاری کرمانی، برداشتهایی از، ۴/۲۷۳.</ref> | درجه اوّل، قلب لحظهای از یاد پروردگارش [[غفلت]] نمیکند و اگر به سبب کیفرهای الهی از طمأنینه خارج شود، خداوند آرامش را بر او نازل میکند. | ||
==پانویس== | |||
درجه دوم، طمأنینه روحی است؛ زیرا سالک مادامی که در طلب کشف حقایق الهی است، به غیر توجهی نمیکند و در این هنگام به طمأنینه میرسد. | |||
درجه سوم، بر اثر [[شهود]] جمال حقتعالی، طمأنینهای برای [[عرفا|عارف]] رخ میدهد و عارف همه هستی را فانی در ذات حق مشاهده مینماید و به بقای بعد از [[فنا]] بار مییابد.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۹۹–۱۰۰؛ کاشانی، شرح منازل السائرین، ۵۵۱–۵۵۳.</ref> | |||
[[امامخمینی]] خود به مراتب دیگری از طمأنینه اشاره کردهاست. ایشان دراینباره با الهام از سخن [[امیرالمؤمنین(ع)]] که در هر جمال، جلالی و در هر جلال، جمالی نهفتهاست،<ref>نهج البلاغه، خ۸۹، ۱۱۰.</ref> معتقد است یکی از مراتب طمأنینه، در [[قلب]] سالک به دست میآید؛ زیرا برخی قلبها، مظهر جمال حقاند و بر حسب اقتضای [[فطرت]] خود، همواره متوجه جمال محبوب هستند، و از آنجاکه در هر جمال، جلالی مستور است، در پی [[تجلی]] شهود جمال حق، عظمت و هیبت الهی قلب سالک را فرا میگیرد و اضطراب در آن به وجود میآید؛ ولی پس از استقرار این حالت، اضطراب سالک به طمأنینه و آرامش تبدیل میگردد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۳؛ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۹۶.</ref> | |||
به اعتقاد امامخمینی هرگاه سالک، قلب خود را بهطور کامل به حق بسپارد، قلب او نورانی و از مراتب نور الهی میشود؛ به گونهای که این نورانیت از قلب به سایر قوای باطنی و اعضای ظاهری او سرایت میکند و در این صورت قلب، الهی و لاهوتی میشود و حق در تمام مراتب ظاهر و باطن او تجلی میکند. در این حال، در قلب سالک، طمأنینه شکل میگیرد. مرحله کامل طمأنینه نیز رسیدن به فنای الهی و اتصال به دریای نور مطلق است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۶۱ و ۱۴۳.</ref> همچنین ممکن است ظرفیت قلب سالک بر حسب استعداد ذاتی، محدود باشد و در پی [[سیر و سلوک]]، تنها به مقام محو ([[فنا]]) برسد و در آن متوقف شود و به مقام صحو و هوشیاری (بقا) بازنگردد؛ امّا برخی دیگر از سالکان به مرتبهای بالاتر میرسند و به دلیل گستره وجودیشان در مرتبه [[فیض اقدس]] و حضرت علمیه، بعد از محو به مقام صحو و مرحله بقا و هوشیاری میرسند و حالت طمأنینه مییابند؛ به گونهای که حقتعالی را با تمام شئونش مشاهده میکنند و در عین مشاهده وحدت، [[وحدت و کثرت|کثرت]] را نیز مشاهده میکنند. همین طمأنینه کامل در [[شهود]]، باعث میشود حجاب کثرت مانع آنان برای دیدن وحدت نگردد و حقایق متکثر در عالم را با دید وحدت مشاهده کنند.<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۱۰۲؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۹۱؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۳۷.</ref> | |||
== منشأ طمأنینه و راههای دستیابی == | |||
علمای اخلاق و عرفان طمأنینه و سکون نفس را ناشی از قوت و بزرگی [[نفس]]<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۳۱.</ref> و [[توکل]] و [[یقین]] میدانند و هر چه قوت این دو بیشتر باشد، طمأنینه و سکون افزایش مییابد.<ref>مکی، قوت القلوب، ۲/۶۶؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۷/۴۰۷.</ref> | |||
امامخمینی یکی از اسباب طمأنینه را شرح صدر میداند که سبب میشود انسان به کمال، مال، جمال و مقام خود اهمیت ندهد و این امور در نظرش بزرگ و مهم نباشد؛ چنانکه در اهل سلوک، سعه وجودی آنها موجب میشود [[تجلی|تجلیات]] و و اردات قلبی، بر آنان چیره نشده، چیزی ظرف وجودیشان را لبریز نکند. شرح صدر نیز موجب میشود نفوسی که شایسته انس با خداوند هستند، به مقام اطمینان نایل شوند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۳۷.</ref> در مقابل، اضطراب و شتابزدگی نفس، ناشی از خوفِ نرسیدن به مقاصد نفسانی، لذات و [[شهوت|شهوات]] است و قلبی که در حجاب [[خودبینی]] و شهوات قرار داشته باشد، در کارها شتابزده عمل میکند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۶۳.</ref> | |||
علمای اخلاق راه رسیدن به طمأنینه و وقار را واداشتن و تکلف نفس بر افعال و حرکات میدانند تا اینکه ملکه شود.<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۱۵.</ref> عارفان بر این باورند که هرگاه جان انسان بر اثر نور حق از آثار طبیعت پاک شود و خود را از تعلقات دنیوی رها سازد و به آنها وابسته نگردد، به مقام طمأنینه میرسد.<ref>بقلی، شرح شطحیات، ۴۰۰.</ref> امامخمینی مانند بعضی از [[عرفا|عارفان]]<ref>هجویری، کشف المحجوب، ۲۲۳.</ref> معتقد است طمأنینه و ثبات نفس از ناحیه فیض رحمانی و القای [[ملائکه]] صورت میگیرد<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۰۰.</ref>؛ هرچند شخص در رسیدن به این فیض باید مقدماتی را طی کند و تمهیداتی را آماده نماید؛ برای نمونه قلب خود را از [[حب دنیا]]، حب جاه و شرف خالی کند و به آنها بیاعتنا باشد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاهٔ، ۴۹؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۴۲.</ref> | |||
به اعتقاد [[امامخمینی]] برخی امور زمینه اضطراب یا طمأنینه نفس را فراهم میکنند؛ برای نمونه توجه قلب به امور دنیوی، تعمیر دنیا و صرف همت در دستیابی به لذتهای دنیوی، سبب آمادگی نفس و قوه خیال میگردد تا القائات شیطانی در آن نفوذ کند و در مقابل، اگر قلب متوجه تعمیر آخرت و کسب معارف حقه شود، تناسبی با ملکوت اعلی پیدا میکند و سبب میشود القائات الهی و رحمانی در قلب او وارد شده، حالت [[استقامت]] و طمأنینه در نفس ایجاد شود<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۰۰.</ref>؛ چنانکه حرکت در راه حق و عمل به دستورهای الهی که در واقع همان ذکر خداوند است، بر اساس آموزههای دینی<ref>رعد، ۲۸.</ref> سبب طمأنینه میگردد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۶۲ و ۴۷۱.</ref> در باور ایشان یکی دیگر از راههای دستیابی سالک به طمأنینه، تقرب به واسطه انجام نوافل ([[قرب نوافل و فرایض|قرب نوافل]]) است که سالک به واسطه آن به فنای کلی رسیده، دست و زبان و دیگر اعضای او الهی میشود و حقتعالی با دست و زبان سالک کار انجام میدهد؛ در پی آن نیز طمأنینه در [[قلب]] انسان پدید میآید و انوار جمال و جلال بر او [[تجلی]] میکند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۹۱.</ref> {{ببینید|قرب نوافل و فرایض}} | |||
== طمأنینه در عبادت == | |||
علمای اخلاق و عرفان بر طمأنینه در [[عبادت]] تأکید کرده، آن را لازم میدانند<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۲/۲۸۹.</ref>؛ زیرا بدون طمأنینه و آرامش قلبی، اثر عبادت و تجلیات قلبی ثبات نمییابد.<ref>ابنعربی، الفتوحات، ۱/۴۳۸.</ref> در [[فقه]] نیز طمأنینه در بدن، یکی از شرایط صحت [[نماز]] بهشمار میآید.<ref>یزدی طباطبایی، العروة الوثقی، ۲/۵۳۸–۵۳۹ و ۵۴۸–۵۴۹.</ref> | |||
امامخمینی معتقد است در آغاز اشتغال به عبادت، مانند نماز که زبان قلب هنوز گویا نشدهاست، عبادتکننده باید آن را به قلب تعلیم دهد و ذکر را با طمأنینه و سکون به آن القا کند،<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۷.</ref> و چه بسا افرادی که ممکن است قرائت نماز را با طمأنینه ظاهری بخوانند، ولی در باطن دچار اضطراب و خدعه باشند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۸۸.</ref> ایشان بر این نکته تأکید دارد که تا قلب انسان به اطمینان و طمأنینه بار نیابد، هیچیک از [[ذکر|اذکار]]، [[سیر و سلوک|سلوک]] و عبادات در آن تأثیر نخواهند داشت؛ از اینرو طمأنینه نقش بنیادینی در نفوذ آموزههای عبادی، از ظاهر به باطن و سرایت آن به قلب انسان ایفا میکند،<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۷.</ref> و تا اذکار در قلب اثر نکند، عبادت از ظاهر به باطن و از بدن به قلب نفوذ نمیکند و قلب بهرهای از آن نخواهد برد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۷.</ref> به اعتقاد ایشان در نماز، افزون بر طمأنینه در قلب، که مورد تأکید ایشان است، طمأنینه در بدن نیز لازم است و طمأنینه در اینجا به معنای آرامش بدن است.<ref>امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۶۳.</ref> البته لزوم طمأنینه و آرامش بدن در نماز به اندازه توان مکلف است و اگر کسی به دلیل بیماری و مانند آن نتواند طمأنینه و آرامش بدنش را تأمین کند، وجوب طمأنینه در آن حال از او برداشته میشود.<ref>امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۶۳.</ref> | |||
== آثار طمأنینه == | |||
علمای اخلاق و عرفان آثار پرشماری برای طمأنینه بیان کردهاند. به اعتقاد عارفان، طمأنینه سرمایه کشف معرفت توحیدی و جانمایه وصال محبوب است<ref>سرّاج، اللمع، ۱۱۶–۱۱۷.</ref> و به قلب سالک در همه گرفتاریها کمک کرده، او را از همه موانع عبور میدهد.<ref>مکی، قوت القلوب، ۲/۶۶.</ref> علمای اخلاق نیز اطمینان و سکون در اعمال فرد را سبب انجام کامل کار<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۳۱–۲۳۲.</ref> و رسیدن به اطمینان در عقاید و [[ایمان]] را موجب نجات در [[آخرت]]<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۱۰۱–۱۰۲.</ref> و عدم تزلزل در برابر شبهات<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۱۶–۲۱۷.</ref> میدانند. | |||
امامخمینی معتقد است طمأنینه در [[نفس]]، سبب میشود انسان در پیشامدهای ناگوار جهان و فشارهای روحی و جسمی، از لغزش و سستی در امان باشد و بر [[قوه غضب]] و [[شهوت]] خود چیره شود و تمام قوای ظاهری و باطنی را تحت اطاعت روح درآورد<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۶۰–۳۶۱.</ref>؛ از اینرو خداوند به [[پیامبر(ص)]] و پیروانش دستور استقامت دادهاست<ref>هود، ۱۱۲.</ref> تا نفسشان برخوردار از طمأنینه باشد و حوصلهشان در مقابل ناملایمات روحی از حد فروتر نرود و در برابر ناگواریها پابرجا بمانند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۵۹.</ref> افزون بر این، طمأنینه انسان را در برابر حزب شیطان حفظ میکند و بر لشکرهای [[جهل]] و [[شیطان]] غلبه میدهد<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۶۰.</ref> و نمیگذارد [[اخلاق]] و خصوصیات [[اجانب]] و [[منافق|منافقان]] در او نفوذ کند و سبب میشود انسان در مقابل اخلاق زشت مردم ایستادگی کرده، وظایف فردی و اجتماعی خود را انجام دهد و در مراحل زندگانی مادی و روحانی، از لغزشها و خطاها محفوظ بماند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۶۱.</ref> | |||
به اعتقاد امامخمینی اگر شخص سالک، [[سیر و سلوک|سلوک]] خود را بدون طمأنینه و با اضطراب طی کند، [[قلب]] و ملکوت قلب از آن منفعل نمیشود و تا طمأنینه به دست نیاید، اذکار و [[عبادات]] در او تأثیر نخواهند داشت و از حد ظاهر و ملک بدن به ملکوت و باطن نفس سرایت نخواهند کرد. در این صورت، هنگام اهوال، سختیها و سکرات [[مرگ]]، اذکار فراموش شده، از صفحه دل محو میشوند؛ با این حال، [[تلقین]] نیز فایدهای برای سالک نخواهد داشت؛ امّا اگر سالک، طمأنینه داشته باشد، همین که زبان قلب باز شود، قلب، قبله زبان و سایر اعضا میگردد و همه مملکت وجودی انسان، ذکر و ذاکر میگردد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۶–۱۸.</ref> ایشان تأکید دارد هر گاه انسان به مقام طمأنینه بار یافت، اضطراب بهطور کلی از او برداشته میشود و دل تحت تصرف حقتعالی درآمده، آرامش کامل مییابد.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۱۳.</ref> | |||
== طمأنینه در سیره امامخمینی == | |||
[[امامخمینی]] نه تنها در سلوک عبادی، بلکه در مسائل سیاسی و اجتماعی نیز صاحب مقام طمأنینه بود و اگر این اطمینان نبود، مشکلات [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب]] را نمیتوانست تحمل کند.<ref>انصاری کرمانی، پرتوی از، ۳۱.</ref> ایشان هیچگاه در مقابل حق و انجام وظایف خود تزلزلی به خود راه نمیداد و در مقابل اجرای حق، محکم و مصر بود و از آن کوتاه نمیآمد.<ref>هاشمی رفسنجانی، خاطره، ۴/۲۰۶.</ref> سکون و آرامش امامخمینی در حوادث و ناآرامیها به حدی بود که در جریان بمباران [[جنگ تحمیلی]] ترس و هراسی به ایشان دست نمیداد و حتی تپش [[قلب]] ایشان نیز عادی بود.<ref>دوانی دوانی، ۲/۲۷۷.</ref> ایشان در رحلت فرزندشان سیدمصطفی نیز سکون و آرامش خود را حفظ کرده، دیگران را به [[صبر]] و توجه به الطاف خفیّه الهی دعوت میکرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۳۴–۲۳۵.</ref> {{ببینید|سیدمصطفی خمینی}}. اطمینان قلبی ایشان موجب شد در بازگشت به ایران وقتی در هواپیما از ایشان دربارهٔ احساسشان سؤال شد، پاسخ دهد؛ احساس خاصی ندارد<ref>بصیرتمنش، امامخمینی از هجرت به پاریس تا بازگشت به ایران، ۳۲۰؛ برزگر، روز دوازدهم، ۷۱.</ref> و این نشاندهنده اطمینان قلبی و روح بلند ایشان است که حوادث در قلب ایشان تأثیری نداشت. [[ایمان]] به پروردگار و ایمان به هدف، ایشان را به گونهای ساخته بود که وظایف خود را از روی طمأنینه قلبی و باور الهی انجام میداد و ذرهای تردید و نگرانی در او به وجود نمیآمد و با اطمینان کامل در مسیر هدف الهی خود حرکت میکرد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۱۳۳–۱۳۴.</ref> | |||
امامخمینی در حادثه مهم شهادت [[سیدمحمد بهشتی|سیدمحمد حسینی بهشتی]] و هفتاد و دو تن از یاران وی در هفتم تیر ۱۳۶۰ نیز آرامش خود را از دست نداد و با وجود اینکه برای حفظ سلامتی قلبشان، خبر [[شهادت]] را از [[رادیو]] و [[تلویزیون]] پخش نکردند، ولی ایشان خبر را از رادیوهای خارجی شنید و اهل خانه را مطلع ساخت.<ref>انصاری کرمانی، برداشتهایی از، ۴/۲۷۳.</ref> در زمان سقوط خرمشهر، در حالیکه همه مضطرب و ناراحت بودند و از رساندن این خبر به امامخمینی واهمه داشتند، ایشان با آرامش، شکست در برخی مواضع را اقتضای جنگ دانست.<ref>بروجردی، خاطره، ۲/۲۸۹.</ref> ایشان در سلوک سیاسی و اجتماعی خود یک سالک مطمئن و الگویی در طمأنینه برای دیگران بود و دیگران را نیز به آن سفارش میکرد و معتقد بود در کاری که برای خدا و با طمأنینه همراه باشد، شکست راه ندارد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۱۶۷؛ بصیرتمنش، امامخمینی از هجرت به پاریس تا بازگشت به ایران، ۳۲۰؛ برزگر، روز دوازدهم، ۷۱.</ref> همچنین معتقد بود مسلمانان با طمأنینه و اطمینان به خداوند که [[اسلام]] وعده دادهاست، بدون اضطراب و نگرانی، به [[پیروزی]] خواهند رسید<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۱۴۹.</ref>؛ اما [[ابرقدرتها|قدرتهای بزرگ]] با آن همه سازوبرگ نظامی، نگران و مضطرب هستند و از طمأنینه نصیبی ندارند؛ زیرا [[شیطان]] همواره آنان را با وسوسه دچار اضطراب میکند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۷۷.</ref> [[امامخمینی]] در پایان عمر بابرکت خود نیز بر این اطمینان و آرامش قلبی باقی بود و خود اظهار داشت با دلی آرام و قلبی مطمئن به سوی جایگاه ابدی سفر میکند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۵۰.</ref> | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس|۲}} | {{پانویس|۲}} | ||
==منابع== | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
* قرآن کریم. | * قرآن کریم. | ||
خط ۴۵: | خط ۷۰: | ||
* ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق. | * ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش. | * امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۹ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش. | ||
* انصاری، خواجهعبدالله، منازل السائرین، تحقیق علی شیروانی، تهران، دارالعلم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق. | * انصاری، خواجهعبدالله، منازل السائرین، تحقیق علی شیروانی، تهران، دارالعلم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق. | ||
* انصاری کرمانی، محمدعلی، خاطره، چاپشده در برداشتهایی از سیره امامخمینی، تدوین غلامعلی رجایی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۱ش. | * انصاری کرمانی، محمدعلی، خاطره، چاپشده در برداشتهایی از سیره امامخمینی، تدوین غلامعلی رجایی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۱ش. | ||
* انصاری کرمانی، محمدعلی، خاطره، چاپشده در پرتوی از خورشید، تدوین حسین رودسری، تهران، مؤسسه تنظیم | * انصاری کرمانی، محمدعلی، خاطره، چاپشده در پرتوی از خورشید، تدوین حسین رودسری، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۸ش. | ||
* برزگر، علیرضا، روز دوازدهم، تهران، سازمان مدارک انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش. | * برزگر، علیرضا، روز دوازدهم، تهران، سازمان مدارک انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش. | ||
* بروجردی، محمود، خاطره، چاپشده در برداشتهایی از سیره امامخمینی، تدوین غلامعلی رجایی، تهران، عروج، چاپ ششم، ۱۳۸۳ش. | * بروجردی، محمود، خاطره، چاپشده در برداشتهایی از سیره امامخمینی، تدوین غلامعلی رجایی، تهران، عروج، چاپ ششم، ۱۳۸۳ش. | ||
خط ۶۴: | خط ۸۹: | ||
* سرّاج طوسی، ابونصر، اللمع فی التصوف، ترجمه مهدی محبتی، تهران، اساطیر، چاپ اول، ۱۳۸۲ش. | * سرّاج طوسی، ابونصر، اللمع فی التصوف، ترجمه مهدی محبتی، تهران، اساطیر، چاپ اول، ۱۳۸۲ش. | ||
* شهید ثانی، زینالدینبنعلی، المقاصد العلیّة فی شرح الرسالة الالفیه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق. | * شهید ثانی، زینالدینبنعلی، المقاصد العلیّة فی شرح الرسالة الالفیه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق. | ||
* صحیفه سجادیه، امامعلیبنالحسین(ع) قم، نشر الهادی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش. | * صحیفه سجادیه، امامعلیبنالحسین (ع) قم، نشر الهادی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش. | ||
* صدوق، محمدبنعلی، علل الشرائع، قم، کتابفروشی داوری، چاپ اول، ۱۳۸۵ش. | * صدوق، محمدبنعلی، علل الشرائع، قم، کتابفروشی داوری، چاپ اول، ۱۳۸۵ش. | ||
* غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیمبنحسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا. | * غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیمبنحسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا. | ||
خط ۷۲: | خط ۹۷: | ||
* کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، تصحیح محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش. | * کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، تصحیح محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش. | ||
* گوهرین، سیدصادق، شرح اصطلاحات تصوف، تهران، زوار، چاپ اول، ۱۳۶۸ش. | * گوهرین، سیدصادق، شرح اصطلاحات تصوف، تهران، زوار، چاپ اول، ۱۳۶۸ش. | ||
* مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق. | * مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق. | ||
* مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش. | * مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش. | ||
* مکی، ابوطالب محمدبنعلی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیون السود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق. | * مکی، ابوطالب محمدبنعلی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیون السود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق. | ||
* نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تحقیق محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش. | * نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تحقیق محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش. | ||
* نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بیتا. | * نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بیتا. | ||
* | * نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش. | ||
* هاشمی رفسنجانی، اکبر، خاطره، چاپشده در برداشتهایی از سیره امامخمینی، تدوین غلامعلی رجایی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۱ش. | * هاشمی رفسنجانی، اکبر، خاطره، چاپشده در برداشتهایی از سیره امامخمینی، تدوین غلامعلی رجایی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۱ش. | ||
* هجویری، ابوالحسن، کشف المحجوب، تصحیح ژوکوفسکی، تهران، طهوری، چاپ چهارم، ۱۳۷۵ش. | * هجویری، ابوالحسن، کشف المحجوب، تصحیح ژوکوفسکی، تهران، طهوری، چاپ چهارم، ۱۳۷۵ش. | ||
* یزدی طباطبایی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی فیما تعم به البلوی (المحشی)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق. | * یزدی طباطبایی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی فیما تعم به البلوی (المحشی)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق. | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
==پیوند به بیرون== | |||
* محمدامین صادقی اُرزگانی، [https://books.khomeini.ir/10007 | == پیوند به بیرون == | ||
[[رده:مقالههای | * محمدامین صادقی اُرزگانی، [https://books.khomeini.ir/books/10007/143/ طمأنینه]، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۷، ص۱۴۳–۱۴۸. | ||
[[رده:مقالههای جلد هفتم دانشنامه]] | [[رده:مقالههای تأییدشده]] | ||
[[رده:مقالههای جلد هفتم دانشنامه امامخمینی]] | |||
[[رده:مقالههای بینیاز از جعبه اطلاعات]] | |||
[[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | |||
[[رده:اخلاق]] | |||
[[رده:عرفان]] | |||
[[رده:مقالههای دارای شناسه]] |