۲۱٬۱۴۹
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''حضرات خَمس'''، مراتب کلی | '''حضرات خَمس'''، مراتب کلی تعینات وجود در [[عرفان|دانش عرفان]]. | ||
== تعریف == | == تعریف == | ||
حضرت به معنای قرب و نزدیکی، حضور، بارگاه و پیشگاه است.<ref>جوهری، الصحاح، ۲/۶۳۲؛ فیومی، المصباح المنیر، ۱۴۰.</ref> این واژه در اصطلاح عرفانی موطن کلی<ref>ابنترکه، شرح فصوص، ۱/۳۶۶.</ref> و مراتب کلی تعینات<ref>فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۲۶۲.</ref> است. این مراتب مانند اجناس، برای زیرمجموعه خود امهات و اصول شمرده میشوند<ref>قونوی، النفحات، ۶۴؛ قونوی، شرح الاربعین، ۹۴.</ref> و به اعتبار تعینات کلی در عوالم وجود که پنج مرتبه است، حضرات خمس نامیده میشوند.<ref>جامی، نقد النصوص، ۳۳.</ref> همچنین حضرت، محل و موطنی است که در آن اثر الهی ظاهر میشود.<ref>فرغانی، منتهی المدارک، ۱/۴۲–۴۳؛ فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۳۵۰–۳۵۱.</ref> حضرات به نامهای مجالی، مَنِصّات و مَطالع نیز خوانده میشود.<ref>کاشانی، اصطلاحات، ۵۲–۵۳؛ ابنترکه، تمهید القواعد، ۱۴۷.</ref> | حضرت به معنای قرب و نزدیکی، حضور، بارگاه و پیشگاه است.<ref>جوهری، الصحاح، ۲/۶۳۲؛ فیومی، المصباح المنیر، ۱۴۰.</ref> این واژه در اصطلاح عرفانی موطن کلی<ref>ابنترکه، شرح فصوص، ۱/۳۶۶.</ref> و مراتب کلی تعینات<ref>فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۲۶۲.</ref> است. این مراتب مانند اجناس، برای زیرمجموعه خود امهات و اصول شمرده میشوند<ref>قونوی، النفحات، ۶۴؛ قونوی، شرح الاربعین، ۹۴.</ref> و به اعتبار تعینات کلی در عوالم وجود که پنج مرتبه است، حضرات خمس نامیده میشوند.<ref>جامی، نقد النصوص، ۳۳.</ref> همچنین حضرت، محل و موطنی است که در آن اثر الهی ظاهر میشود.<ref>فرغانی، منتهی المدارک، ۱/۴۲–۴۳؛ فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۳۵۰–۳۵۱.</ref> حضرات به نامهای مجالی، مَنِصّات و مَطالع نیز خوانده میشود.<ref>کاشانی، اصطلاحات، ۵۲–۵۳؛ ابنترکه، تمهید القواعد، ۱۴۷.</ref> | ||
[[امامخمینی]] «حضرت» را نوعی حضور میداند و معتقد است وجه نامگذاری حضرات آن است که عوالم نزد حقتعالی حاضرند و مظهر اویند؛ از این جهت بر | [[امامخمینی]] «حضرت» را نوعی حضور میداند و معتقد است وجه نامگذاری حضرات آن است که عوالم نزد حقتعالی حاضرند و مظهر اویند؛ از این جهت بر ذات الهی، حضرت گفته نمیشود؛ زیرا ذات حق در محضر و مظهری، ظهور و حضور ندارد و اما [[مقام غیب]] احدی به حسب اسمای ذاتیه و رابطه غیبی احدی دارای اسم، مظهر و ظهور است.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۳۱.</ref> | ||
واژه حضرات با واژگانی چون مراتب و عوالم مرتبط است.<ref>فرغانی، منتهی المدارک، ۱/۴۲.</ref> فرق حضرت با مرتبه و عالم به اعتبار است و مواطن وجود را به اعتبار محل<ref>فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۲۵۰ و ۳۲۳–۳۲۹.</ref> و حضور ذات در آنها، مراتب میخوانند و به اعتبار حضور آنها نزد ذات، حضرت مینامند.<ref>امامخمینی، امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۳۱.</ref> عالم مشتق از علامت است و علامت یک شیء، به یک اعتبار غیر از آن است؛ بنابراین در مفهوم عالم غیریت وجود دارد؛ همانگونه که حضرت مشتق از حضور است که وجود میباشد. از این جهت مراتب هستی به اعتبار وجود، حضرات و به اعتبار تعیّنات، عوالم نامیده میشوند<ref>فاضل تونی، مجموعه رسائل عرفانی و فلسفی، ۸۹.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|عوالم هستی}}. | واژه حضرات با واژگانی چون مراتب و عوالم مرتبط است.<ref>فرغانی، منتهی المدارک، ۱/۴۲.</ref> فرق حضرت با مرتبه و عالم به اعتبار است و مواطن وجود را به اعتبار محل<ref>فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۲۵۰ و ۳۲۳–۳۲۹.</ref> و حضور ذات در آنها، مراتب میخوانند و به اعتبار حضور آنها نزد ذات، حضرت مینامند.<ref>امامخمینی، امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۳۱.</ref> عالم مشتق از علامت است و علامت یک شیء، به یک اعتبار غیر از آن است؛ بنابراین در مفهوم عالم غیریت وجود دارد؛ همانگونه که حضرت مشتق از حضور است که وجود میباشد. از این جهت مراتب هستی به اعتبار وجود، حضرات و به اعتبار تعیّنات، عوالم نامیده میشوند<ref>فاضل تونی، مجموعه رسائل عرفانی و فلسفی، ۸۹.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|عوالم هستی}}. | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
حضرات خمس یکی از مباحث مربوط به چینش | حضرات خمس یکی از مباحث مربوط به چینش نظام هستی و چگونگی ظهور [[کثرت و وحدت|کثرت از وحدت]] در هستیشناسی عرفانی است. در [[فلسفه]] از این موضوع، با عنوان «عوالم» بحث میشود {{ببینید|متن=ببینید|عوالم هستی}}. در آثار [[ابنعربی]] این اصطلاح به کار نرفتهاست؛ اگرچه ریشه آن را میتوان در کتاب انشاء الدوائر<ref>ابن عربی، انشاء الدوائر، ۲۱–۲۴؛ ← قیصری، شرح فصوص، ۶۳۳.</ref> او ملاحظه کرد. [[صدرالدین قونوی]] این اصطلاح را مطرح کرد<ref>قونوی، النفحات، ۱۸.</ref> و پس از او در آثار دیگر پیروان و شارحان ابنعربی همانند فرغانی و جندی به کار رفت<ref>فرغانی، منتهی المدارک، ۱/۴۲–۴۳؛ فرغانی، مشارق الدراری، ۱۴۳–۱۴۴؛ جندی، شرح فصوص الحکم، ۳۲–۳۴؛ جامی، نقد النصوص، ۲۹–۳۲.</ref>؛ البته بعضی این حضرات را به شش حضرت گسترش دادهاند<ref>کاشانی، اصطلاحات، ۵۹؛ جامی، نقد النصوص، ۳۱–۳۲؛ ← آشتیانی، شرح مقدمه، ۷۹.</ref> و بعضی نیز آن را در سه حضرت [[احدیت و واحدیت|احدیت]]، [[الوهیت]] و [[ربوبیت]] خلاصه کردهاند.<ref>آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، ۵۵۹–۵۶۰.</ref> | ||
امامخمینی در دو کتاب [[سرّ الصلاة]]<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۴.</ref> و [[شرح دعاء السحر]]<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۱۲۰–۱۲۱.</ref> به بیان مشهور بسنده کردهاست؛ اما در [[تعلیقات علی شرح فصوص الحکم]] ترتیب شارح فصوص را نمیپسندد و خود ترتیب دیگری ارائه میکند و آن را مطابق با ذوق عرفانی میشمارد.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۳۱–۳۵.</ref> | امامخمینی در دو کتاب [[سر الصلاة (کتاب)|سرّ الصلاة]]<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۴.</ref> و [[شرح دعاء السحر]]<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۱۲۰–۱۲۱.</ref> به بیان مشهور بسنده کردهاست؛ اما در [[تعلیقات علی شرح فصوص الحکم]] ترتیب شارح فصوص را نمیپسندد و خود ترتیب دیگری ارائه میکند و آن را مطابق با ذوق عرفانی میشمارد.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۳۱–۳۵.</ref> | ||
== ماهیت حضرات خمس == | == ماهیت حضرات خمس == | ||
حضرات خمس به معنای معروف نزد عارفان چنین است: حضرت اول غیب مطلق، حضرت دوم غیب مضاف، حضرت سوم شهادت مضاف، حضرت چهارم شهادت مطلق، حضرت پنجم کون جامع.<ref>قونوی، اعجاز البیان، ۸۱؛ قیصری، رسائل، ۱۱۶.</ref> این تقسیم بر این پایه استوار است که عرفا در بیان چینش نظام هستی، هر کدام از مراتب کلیه عالم را به مرتبه صقع ربوبی و خارج صقع ربوبی تقسیم کردهاند و مراتب خارج از صقع ربوبی نیز با توجه به استعداد ذاتی خویش که صفت یا صفاتی خاص از حقتعالی را آشکار میسازند، به عوالم سهگانه «[[عالم ارواح]]»، «[[عالم مثال]]» و «[[عالم طبیعت]]» تقسیم میشوند؛ اما مرتبه انسان کامل که مظهر اسم جامع «الله» است و با جامعیتش، تجلی تمامی صفات حق و خلیفه او در میان ماسویالله است، عالمی جدا شمرده میشود<ref>قونوی، النفحات، ۱۸؛ قیصری، رسائل، ۱۱۷–۱۱۸.</ref>؛ از این جهت حضرت اول منسوب به حق است و سه حضرت بعدی منسوب به خلق و حضرت پنجم، جامع هر دو است.<ref>فرغانی، منتهی المدارک، ۱/۴۳؛ جامی، نقد النصوص، ۲۹–۳۰.</ref> به همین اعتبار این حضرات را مشتمل بر حضرات الهیه، حضرات کونیه یا کیانیه و حضرت جامع مینامند.<ref>فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۲۳۱؛ ابنترکه، شرح فصوص، ۱/۳۹۰.</ref> | حضرات خمس به معنای معروف نزد [[عارفان]] چنین است: حضرت اول غیب مطلق، حضرت دوم غیب مضاف، حضرت سوم شهادت مضاف، حضرت چهارم شهادت مطلق، حضرت پنجم کون جامع.<ref>قونوی، اعجاز البیان، ۸۱؛ قیصری، رسائل، ۱۱۶.</ref> این تقسیم بر این پایه استوار است که عرفا در بیان چینش نظام هستی، هر کدام از مراتب کلیه عالم را به مرتبه صقع ربوبی و خارج صقع ربوبی تقسیم کردهاند و مراتب خارج از صقع ربوبی نیز با توجه به استعداد ذاتی خویش که صفت یا صفاتی خاص از حقتعالی را آشکار میسازند، به عوالم سهگانه «[[عالم ارواح]]»، «[[عالم مثال]]» و «[[عالم طبیعت]]» تقسیم میشوند؛ اما مرتبه انسان کامل که مظهر اسم جامع «الله» است و با جامعیتش، تجلی تمامی صفات حق و خلیفه او در میان ماسویالله است، عالمی جدا شمرده میشود<ref>قونوی، النفحات، ۱۸؛ قیصری، رسائل، ۱۱۷–۱۱۸.</ref>؛ از این جهت حضرت اول منسوب به حق است و سه حضرت بعدی منسوب به خلق و حضرت پنجم، جامع هر دو است.<ref>فرغانی، منتهی المدارک، ۱/۴۳؛ جامی، نقد النصوص، ۲۹–۳۰.</ref> به همین اعتبار این حضرات را مشتمل بر حضرات الهیه، حضرات کونیه یا کیانیه و حضرت جامع مینامند.<ref>فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۲۳۱؛ ابنترکه، شرح فصوص، ۱/۳۹۰.</ref> | ||
در حقیقت، تقسیم عارفان در بیان چینش مظاهر و مراتب تنزلات وجود، از مقام ذات تا تعینات خلقی است. این تعینات و حضرات عبارتاند از: | در حقیقت، تقسیم عارفان در بیان چینش مظاهر و مراتب تنزلات وجود، از مقام ذات تا تعینات خلقی است. این تعینات و حضرات عبارتاند از: | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
# حضرت چهارم: غیب مضاف که به عالم شهادت نزدیک است و وجهه ظاهری اسما میباشد و عالم آن وجهه ظاهری اعیان است. | # حضرت چهارم: غیب مضاف که به عالم شهادت نزدیک است و وجهه ظاهری اسما میباشد و عالم آن وجهه ظاهری اعیان است. | ||
# حضرت پنجم: احدیت جمع اسما غیب و شهادت است و عالم آن کون جامع است.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۳۲–۳۳.</ref> | # حضرت پنجم: احدیت جمع اسما غیب و شهادت است و عالم آن کون جامع است.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۳۲–۳۳.</ref> | ||
امامخمینی بر اساس دیدگاه مشهور عرفا، رابطه عوالم را با حضرات، رابطه ظلّ و ذیظل تعبیر میکند و عوالم کلیه را ظل حضرات خمس میداند؛ بنابراین انسان | [[امامخمینی]] بر اساس دیدگاه مشهور عرفا، رابطه عوالم را با حضرات، رابطه ظلّ و ذیظل تعبیر میکند و عوالم کلیه را ظل حضرات خمس میداند؛ بنابراین [[انسان کامل]]، ظل حضرت جامع الهی است و عالم اعیان، ظل حضرت غیب مطلق و عالم عقول و نفوس، ظل حضرت غیب مضاف و عالم خیال و مثال مطلق، ظل حضرت شهادت مضاف و عالم ملک، ظل حضرت شهادت مطلق است.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۱۲۰–۱۲۱.</ref> ایشان در تقریری دیگر با استناد به آیه «أَ لَمْ تَرَ إِلی رَبِّکَ کَیفَ مَدَّ الظِّلَّ»<ref>فرقان، ۴۵.</ref> دو حضرت اسمایی و اعیانی را ظل [[فیض اقدس و مقدس|فیض اقدس]] و دو حضرت ملکوت و شهادت را ظل فیض مقدس میداند.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۱۲۱.</ref> | ||
== ویژگیها و احکام حضرات خمس == | == ویژگیها و احکام حضرات خمس == | ||
هر یک از حضرات خمس که بیان مرتبهای از مراتب کلی عالم هستی است، به حسب مرتبهای که دارد، دارای ویژگیها و احکام مخصوص به خود است: | هر یک از حضرات خمس که بیان مرتبهای از مراتب کلی عالم هستی است، به حسب مرتبهای که دارد، دارای ویژگیها و احکام مخصوص به خود است: | ||
# غیب مطلق: از دیدگاه عرفانی، وجود مطلق از آن حیث که اطلاق دارد و عاری از هر گونه قید و تعین است، در حیطه [[شهود]] عارف درنمیآید که از آن به حضرت ذات تعبیر شدهاست.<ref>قونوی، النصوص، ۶–۱۰؛ قونوی، اعجاز البیان، ۴۸–۴۹؛ قیصری، رسائل، ۱۵.</ref> اول معنایی که در ذات اعتبار میشود، وحدت ذاتی است. این وحدت وحدتی است که هیچ کثرتی مقابل آن نیست، بلکه همه کثرات را دربردارد. برای این وحدت دو اعتبار است؛ یکی سقوط همه اعتبارات که از آن به احدیت و تعین اول تعبیر میشود و دوم ثبوت اعتبارات غیر متناهیه که از آن به واحدیت و تعین ثانی تعبیر میشود. این مقام، مقام جمع مطلق است که در آن غلبه اسمی بر اسمی متصور نیست.<ref>فرغانی، منتهی المدارک، ۱/۲۱–۲۲.</ref> امامخمینی نیز بر این اعتقاد است که در این حضرت هیچ وصف و نعتی و اسم و رسمی نیست. این حقیقت غیبی به ذات خود، بدون واسطه در هیچ صورتی تجلی نمیکند و هیچ نظر لطف یا قهر به عوالم غیبی و شهادت ندارد<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۳–۱۴.</ref> و همه اعتبارات و تعینات در آن ساقط است، اما در مرتبه احدیت، اعتبار اسمای ذاتیه موجود است.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۷۹.</ref> مرتبه تعین ثانی یا واحدیت، دومین تعین حقانی است که ذات حق به خودش از حیث تفاصیل اسمایی علم دارد. در این مرتبه، اسمای الهی و اعیان ثابته به صورت متمایز از یکدیگر وجود علمی دارند.<ref>فرغانی، منتهی المدارک، ۱/۳۳–۳۵؛ جامی، نقد النصوص، ۳۸.</ref> امامخمینی حضرت واحدیت را ناشی از تجلی فیض اقدس میداند و بر این باور است این حضرت دارای دو جهت است: جهتی رو به سوی خود و تعینات خود دارد که از این جهت، احکام کثرت و غیریت ظاهر میشود و حیثیتی به سوی حضرت غیب و مقام فیض اقدس دارد که از این جهت، فانی در ذات و مستهلک در غیب هویت است و تکثری در آن راه ندارد<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۲۲ و ۳۰–۳۳.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|احدیت و واحدیت}}؛ | # غیب مطلق: از دیدگاه عرفانی، وجود مطلق از آن حیث که اطلاق دارد و عاری از هر گونه قید و تعین است، در حیطه [[شهود]] عارف درنمیآید که از آن به حضرت ذات تعبیر شدهاست.<ref>قونوی، النصوص، ۶–۱۰؛ قونوی، اعجاز البیان، ۴۸–۴۹؛ قیصری، رسائل، ۱۵.</ref> اول معنایی که در ذات اعتبار میشود، وحدت ذاتی است. این وحدت وحدتی است که هیچ کثرتی مقابل آن نیست، بلکه همه کثرات را دربردارد. برای این وحدت دو اعتبار است؛ یکی سقوط همه اعتبارات که از آن به احدیت و تعین اول تعبیر میشود و دوم ثبوت اعتبارات غیر متناهیه که از آن به [[احدیت و واحدیت|واحدیت]] و تعین ثانی تعبیر میشود. این مقام، مقام جمع مطلق است که در آن غلبه اسمی بر اسمی متصور نیست.<ref>فرغانی، منتهی المدارک، ۱/۲۱–۲۲.</ref> امامخمینی نیز بر این اعتقاد است که در این حضرت هیچ وصف و نعتی و اسم و رسمی نیست. این حقیقت غیبی به ذات خود، بدون واسطه در هیچ صورتی تجلی نمیکند و هیچ نظر لطف یا قهر به عوالم غیبی و شهادت ندارد<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۱۳–۱۴.</ref> و همه اعتبارات و تعینات در آن ساقط است، اما در مرتبه احدیت، اعتبار اسمای ذاتیه موجود است.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۷۹.</ref> مرتبه تعین ثانی یا واحدیت، دومین تعین حقانی است که ذات حق به خودش از حیث تفاصیل اسمایی علم دارد. در این مرتبه، اسمای الهی و [[اعیان ثابته]] به صورت متمایز از یکدیگر وجود علمی دارند.<ref>فرغانی، منتهی المدارک، ۱/۳۳–۳۵؛ جامی، نقد النصوص، ۳۸.</ref> امامخمینی حضرت واحدیت را ناشی از تجلی [[فیض اقدس و مقدس|فیض اقدس]] میداند و بر این باور است این حضرت دارای دو جهت است: جهتی رو به سوی خود و تعینات خود دارد که از این جهت، احکام کثرت و غیریت ظاهر میشود و حیثیتی به سوی حضرت غیب و مقام فیض اقدس دارد که از این جهت، فانی در ذات و مستهلک در غیب هویت است و تکثری در آن راه ندارد<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۲۲ و ۳۰–۳۳.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|احدیت و واحدیت}}؛ | ||
# حضرت غیب مضاف و عالم ارواح: غیب مضاف که به غیب مطلق نزدیک است، عالم ارواح جبروتی و ملکوتی است که عالم عقول و نفوس مجرده میباشند<ref>آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، ۵۵۹.</ref>؛ البته از عالم ملکوت اعلی در زبان علمای | # حضرت غیب مضاف و عالم ارواح: غیب مضاف که به غیب مطلق نزدیک است، عالم ارواح جبروتی و ملکوتی است که عالم عقول و نفوس مجرده میباشند<ref>آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، ۵۵۹.</ref>؛ البته از عالم ملکوت اعلی در زبان علمای اشراق به ارباب انواع<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۲/۱۵۴–۱۶۰.</ref> و در زبان علمای [[مشاء]] به عقول قادسه<ref>میرداماد، مصنفات، ۱۵۱ و ۵۳۷.</ref> و در زبان [[شریعت]] به [[ملائکه]]<ref>فیض کاشانی، علم الیقین فی اصول الدین، ۱/۳۹۷–۳۹۹.</ref> تعبیر شدهاست.<ref>← امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۰.</ref> برای این حضرت، تفاصیل و مراتب جزئی دیگری مانند مرتبه عقول مجرد و نفوس فلکی و ارواح بشری است که هر یک نیز مراتب جزئی دیگری دارند.<ref>ابنترکه، تمهید القواعد، ۱۴۸.</ref> عالم امر، [[عالم غیب]]، عالم عِلْوی از دیگر اسامی این حضرت است.<ref>نسفی، مقصد اقصی، ۲۳۸؛ جامی، نقد النصوص، ۴۹.</ref> امامخمینی نیز عالم جبروت و عالم دهر را همان عالم ارواح و مفارقات نوریه میداند که از ماده و عوارض آن مبرّایند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۷۱ و ۷۶.</ref> ایشان مانند دیگران وجه تسمیه عالم جبروت را به این میداند که خداوند متعال نقائص آنها را جبران کرده یا اینکه این مرتبه، نقائص مرتبه مادون خود را جبران میکند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۷۶.</ref> ایشان با استناد به حدیثی<ref>متقی هندی، کنز العمال، ۱/۱۳۴؛ فیض کاشانی، علم الیقین فی اصول الدین، ۱/۹۱.</ref> قائل است این عالم ([[عالم عقل]]) محیط بر تمام عالم خلق است و با صدور این عالم از حقتعالی، تمام کاینات صادر میشوند<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۳۴۰–۳۴۱.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|عوالم هستی | عقل}}؛ | ||
# حضرت مثال: حضرت مثال، عالمی روحانی و حد وسط میان عالم عقل و [[عالم ماده]] است که در مقدارداشتن شبیه به عالم جسمانی و در نورانیبودن شبیه به عالم عقل است؛ بنابراین نه مادی است و نه مجرد عقلی، بلکه هر دو خصوصیات را داراست.<ref>قیصری، شرح فصوص، ۹۷.</ref> در میان حکمای مشاء، برخی وجود عالم مثال را منکر شدهاند و [[عالم مثال]] را تنها مشتمل بر عالم مثال متصل ([[عالم خیال]]) دانستهاند.<ref>میرداماد، القبسات، ۱۶۷؛ لاهیجی، ۶۰۱–۶۰۵؛ ← آشتیانی، شرح زاد المسافر، ۳۸۲–۳۸۵.</ref> [[شیخ اشراق]] ضمن اذعان به وجود عالم مثال، با طرح ادلهای کوشیدهاست وجود آن را با قاعده امکان اشرف به اثبات برساند<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۲/۱۴۰–۱۴۵ و ۱۵۴؛ شهرزوری، شرح حکمة الاشراق، ۳۶۸–۳۷۰؛ قطبالدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق، ۳۳۷–۳۴۰؛ دینانی ابراهیمی، قواعد کلی فلسفی، ۱/۲۳.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|عوالم هستی}}. امامخمینی نیز عالم مثال را عالم مجرد از | # حضرت مثال: حضرت مثال، عالمی روحانی و حد وسط میان عالم عقل و [[عالم ماده]] است که در مقدارداشتن شبیه به عالم جسمانی و در نورانیبودن شبیه به عالم عقل است؛ بنابراین نه مادی است و نه مجرد عقلی، بلکه هر دو خصوصیات را داراست.<ref>قیصری، شرح فصوص، ۹۷.</ref> در میان حکمای مشاء، برخی وجود عالم مثال را منکر شدهاند و [[عالم مثال]] را تنها مشتمل بر عالم مثال متصل ([[عالم خیال]]) دانستهاند.<ref>میرداماد، القبسات، ۱۶۷؛ لاهیجی، ۶۰۱–۶۰۵؛ ← آشتیانی، شرح زاد المسافر، ۳۸۲–۳۸۵.</ref> [[شیخ اشراق]] ضمن اذعان به وجود عالم مثال، با طرح ادلهای کوشیدهاست وجود آن را با [[امکان اشرف|قاعده امکان اشرف]] به اثبات برساند<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۲/۱۴۰–۱۴۵ و ۱۵۴؛ شهرزوری، شرح حکمة الاشراق، ۳۶۸–۳۷۰؛ قطبالدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق، ۳۳۷–۳۴۰؛ دینانی ابراهیمی، قواعد کلی فلسفی، ۱/۲۳.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|عوالم هستی}}. امامخمینی نیز عالم مثال را عالم مجرد از ماده میداند که همراه با عوارض و مقدار است<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۸۱؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۸۶.</ref> و از آنجا که میان عالم عقول و عالم طبیعت، هیچ ارتباط و تناسبی نیست، از طریق قاعده امکان اشرف، این عالم مثال اثبات شدهاست.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۲۷.</ref> به ازای عالم مثال در قوس نزول، [[عالم برزخ]] در قوس صعود است<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۱۴۰.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|برزخ}}؛ | ||
# عالم شهادت و طبیعت: ادراک [[عالم طبیعت]] که آن را عالم خلق، عالم سفلی و عالم ملک نیز مینامند، برخلاف دیگر عوالم، برای همگان میسر است و در آن، وجود به نهایت مرتبه خود در قوس نزول رسیدهاست.<ref>کاشانی، شرح فصوص، ۱۳۴؛ کاشانی، اصطلاحات، ۸۵.</ref> امامخمینی نیز عالم طبیعت را عالم تغییر و تبدیل و نشئه قبول میداند<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۵۱.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|عوالم هستی | دنیا و آخرت}}؛ | # عالم شهادت و طبیعت: ادراک [[عالم طبیعت]] که آن را عالم خلق، عالم سفلی و عالم ملک نیز مینامند، برخلاف دیگر عوالم، برای همگان میسر است و در آن، وجود به نهایت مرتبه خود در قوس نزول رسیدهاست.<ref>کاشانی، شرح فصوص، ۱۳۴؛ کاشانی، اصطلاحات، ۸۵.</ref> امامخمینی نیز عالم طبیعت را عالم تغییر و تبدیل و نشئه قبول میداند<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۵۱.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|عوالم هستی | دنیا و آخرت}}؛ | ||
# کون جامع: غالب پیروان مکتب [[ابنعربی]]، مرتبه کون جامع و عالم انسانی را ازجمله مراتب و حضرات شمردهاند<ref>قیصری، شرح فصوص، ۸۹–۹۱ و ۶۳۳؛ قیصری، رسائل، ۱۴–۱۵؛ آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، ۵۶۰؛ ابنترکه، تمهید القواعد، ۱۴۷؛ جامی، نقد النصوص، ۳۱.</ref>؛ اما خود ابنعربی آن را به حساب نیاورده و حضرت خیال را وسیعترین حضرات شمردهاست.<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۳/۴۲؛ جهانگیری، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۳۵۹.</ref> امامخمینی نیز همانند عرفای دیگر<ref>جندی، شرح فصوص الحکم، ۲۰۴.</ref> حضرت احدیت جمع را آخرین حضرت میداند که همان اسم «الله» است و عالم آن، کون جامع است؛ زیرا انسان کامل صورت و مظهر اسم جامع «الله»<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۳۳.</ref> و جامع اعیان و اسماست.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۶۸.</ref> انسان کامل به اعتبار وحدت و اجمال، مظهر حضرت احدیت و به اعتبار کثرت و تفصیل، جامع حقایق تمام موجودات و مظهر حضرت واحدیت است.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۶۸.</ref> ایشان معتقد است کون جامع و مرتبه انسانی، در قوس نزول عالم، از حضرت واحدیت و عین ثابت به عالم مشیت، سپس به ترتیب، به عالم عقول، عالم ملکوت، عالم مثال، عالم طبیعت و [[عالم هیولا]] تنزل میکند<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۵۵.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|انسان کامل}}. | # کون جامع: غالب پیروان مکتب [[ابنعربی]]، مرتبه کون جامع و عالم انسانی را ازجمله مراتب و حضرات شمردهاند<ref>قیصری، شرح فصوص، ۸۹–۹۱ و ۶۳۳؛ قیصری، رسائل، ۱۴–۱۵؛ آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، ۵۶۰؛ ابنترکه، تمهید القواعد، ۱۴۷؛ جامی، نقد النصوص، ۳۱.</ref>؛ اما خود ابنعربی آن را به حساب نیاورده و حضرت خیال را وسیعترین حضرات شمردهاست.<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۳/۴۲؛ جهانگیری، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۳۵۹.</ref> امامخمینی نیز همانند عرفای دیگر<ref>جندی، شرح فصوص الحکم، ۲۰۴.</ref> حضرت احدیت جمع را آخرین حضرت میداند که همان اسم «الله» است و عالم آن، کون جامع است؛ زیرا انسان کامل صورت و مظهر اسم جامع «الله»<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۳۳.</ref> و جامع اعیان و اسماست.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۶۸.</ref> انسان کامل به اعتبار وحدت و اجمال، مظهر حضرت احدیت و به اعتبار کثرت و تفصیل، جامع حقایق تمام موجودات و مظهر حضرت [[احدیت و واحدیت|واحدیت]] است.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۶۸.</ref> ایشان معتقد است کون جامع و مرتبه انسانی، در قوس نزول عالم، از حضرت واحدیت و عین ثابت به عالم مشیت، سپس به ترتیب، به عالم عقول، عالم ملکوت، عالم مثال، عالم طبیعت و [[عالم هیولا]] تنزل میکند<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۵۵.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|انسان کامل}}. | ||
== رابطه قلب انسانی با حضرات == | == رابطه قلب انسانی با حضرات == | ||
بعضی عارفان معتقدند در برابر هر یک از وجوه قلب، حضرتی از حضرات الهی قرار دارد و هنگامی که آن وجه، از قلب ظاهر شود، حضرت برابر آن در آن تجلی میکند.<ref>ابنعربی، مشاهد الاسرار، ۱۰۱.</ref> امامخمینی نیز معتقد است برای قلب انسانی به ازای هر یک از حضرات خمس، وجهی است که در آن وجه، آنچه در آن حضرت است، جمع است و در صورتی که حجابِ میان قلب و آن حضرت مرتفع شود، قلب به حسب این وجه از قلب، با آن حضرت ارتباط برقرار میکند<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۴۱.</ref>؛ اما قلب احدی جمعی مانند قلب [[رسول ختمی(ص)]] جامع میان عوالم است و وحدت، آن را از کثرت و کثرت، آن را از وحدت بازنمیدارد.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۴۸.</ref> چنین قلبی متصل به عالم اسماست و در حضرت علمیه، از اعیان ثابته اطلاع حاصل میکند.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۶.</ref> به باور ایشان انسان کامل، رابط میان شاهد و مشهود و حافظ حضرات خمس است.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۳.</ref> | بعضی عارفان معتقدند در برابر هر یک از وجوه قلب، حضرتی از حضرات الهی قرار دارد و هنگامی که آن وجه، از [[قلب]] ظاهر شود، حضرت برابر آن در آن [[تجلی]] میکند.<ref>ابنعربی، مشاهد الاسرار، ۱۰۱.</ref> امامخمینی نیز معتقد است برای قلب انسانی به ازای هر یک از حضرات خمس، وجهی است که در آن وجه، آنچه در آن حضرت است، جمع است و در صورتی که [[حجب|حجابِ]] میان قلب و آن حضرت مرتفع شود، قلب به حسب این وجه از قلب، با آن حضرت ارتباط برقرار میکند<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۴۱.</ref>؛ اما قلب احدی جمعی مانند قلب [[رسول ختمی(ص)]] جامع میان عوالم است و وحدت، آن را از کثرت و کثرت، آن را از وحدت بازنمیدارد.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۴۸.</ref> چنین قلبی متصل به عالم اسماست و در حضرت علمیه، از اعیان ثابته اطلاع حاصل میکند.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۶.</ref> به باور ایشان انسان کامل، رابط میان شاهد و مشهود و حافظ حضرات خمس است.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۳.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |