confirmed، emailconfirmed، templateeditor
۱٬۵۵۴
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «'''مَعاد''' بازگشت موجودات به نشئهای برتر از عالم طبیعت، یا رجوع مظاهر به حقتعالی. ==مفهومشناسی== «معاد» به معنای محل یا زمان رجوع<ref>راغب، مفردات راغب، ۵۹۴.</ref> یا هر چه به آن رجوع شود<ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۴/۱۸۱.</ref> یا مصدر میمی...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
معاد از دیدگاه برخی متکلمان از اصول دین شمرده میشود و برخی آن را اصلی مستقل<ref>مجلسی، مرآة العقول، ۱۱/۱۱۵؛ طباطبایی، ۸/۱۷۴.</ref> و برخی آن را داخل در [[عدل]]<ref>فاضل مقداد، الانوار الجلالیه، ۱۰۰.</ref> دانستهاند. متکلمان کوشیدهاند ویژگیهای معاد، مانند چگونگی حشر،<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۱۰۰.</ref> [[عالم برزخ]]،<ref>فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ۵۴۵.</ref> نشانههای روز قیامت، [[نفخ صور]]،<ref>فیض کاشانی، علم الیقین فی اصول الدین، ۲/۱۰۸۹.</ref> [[میزان]]، [[حساب]] و [[صراط]]<ref>آمدی، ابکار الافکار فی اصول الدین، ۴/۳۴۲.</ref> را از راه [[ظواهر کتاب و سنت]] بیان کنند<ref>مقاله قیامت.</ref> [[حکمای الهی]] نیز به تحلیل عقلی مباحث معاد در [[شریعت]] پرداختهاند<ref>ابنسینا، الاضحویه، ۸۹ و ۱۴۳؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۳۳.</ref> و در مواردی که [[عقل]] را از ادراک برخی مسائل عاجز دیدند، به حکم تعبد آن را پذیرفتهاند.<ref>ابنسینا، الشفاء، الالهیات، ۴۲۳.</ref> [[ملاصدرا]] ازجمله حکیمانی است که معاد و چگونگی آن را از راه تطبیق [[برهان]] با متون شریعت اثبات کردهاست.<ref>ملاصدرا، زاد المسافر، ۱۷ ـ ۲۲.</ref> از مباحث مهم معاد که متکلمان و حکما در آن اختلاف داشتهاند، [[معاد جسمانی]] است که با مباحث انتقادی شدیدی همراه بودهاست. اهل معرفت نیز مباحث معاد را از دیدگاه عرفانی و بیان حقیقت آن بررسیدهاند و از طریق ظهور و بطون در تجلیات الهی حل کردهاند <ref>فرغانی، منتهی المدارک فی شرح تائیة ابنفارض، ۱/۱۱۷؛ آملی، سیدحیدر، انوار الحقیقه، ۳۱۹ ـ ۳۲۰.</ref> اندیشمندان اسلامی مسئله معاد را ضمن [[الهیات به معنای اخص]] بحث کرده<ref>ابنسینا، الشفاء، الالهیات، ۴۲۳؛ حلی، کشف المراد، ۳۹۹.</ref> و کتابهای مستقلی نیز به آن اختصاص دادهاند که ازجمله آنها میتوان به استدراکات البعث و النشر بیهقی، الاضحویة فی المعاد و المبدأ و المعاد [[ابنسینا]] و رسالة الحشریه و نیز المبدأ و المعاد ملاصدرا اشاره کرد. | معاد از دیدگاه برخی متکلمان از اصول دین شمرده میشود و برخی آن را اصلی مستقل<ref>مجلسی، مرآة العقول، ۱۱/۱۱۵؛ طباطبایی، ۸/۱۷۴.</ref> و برخی آن را داخل در [[عدل]]<ref>فاضل مقداد، الانوار الجلالیه، ۱۰۰.</ref> دانستهاند. متکلمان کوشیدهاند ویژگیهای معاد، مانند چگونگی حشر،<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۱۰۰.</ref> [[عالم برزخ]]،<ref>فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ۵۴۵.</ref> نشانههای روز قیامت، [[نفخ صور]]،<ref>فیض کاشانی، علم الیقین فی اصول الدین، ۲/۱۰۸۹.</ref> [[میزان]]، [[حساب]] و [[صراط]]<ref>آمدی، ابکار الافکار فی اصول الدین، ۴/۳۴۲.</ref> را از راه [[ظواهر کتاب و سنت]] بیان کنند<ref>مقاله قیامت.</ref> [[حکمای الهی]] نیز به تحلیل عقلی مباحث معاد در [[شریعت]] پرداختهاند<ref>ابنسینا، الاضحویه، ۸۹ و ۱۴۳؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۳۳.</ref> و در مواردی که [[عقل]] را از ادراک برخی مسائل عاجز دیدند، به حکم تعبد آن را پذیرفتهاند.<ref>ابنسینا، الشفاء، الالهیات، ۴۲۳.</ref> [[ملاصدرا]] ازجمله حکیمانی است که معاد و چگونگی آن را از راه تطبیق [[برهان]] با متون شریعت اثبات کردهاست.<ref>ملاصدرا، زاد المسافر، ۱۷ ـ ۲۲.</ref> از مباحث مهم معاد که متکلمان و حکما در آن اختلاف داشتهاند، [[معاد جسمانی]] است که با مباحث انتقادی شدیدی همراه بودهاست. اهل معرفت نیز مباحث معاد را از دیدگاه عرفانی و بیان حقیقت آن بررسیدهاند و از طریق ظهور و بطون در تجلیات الهی حل کردهاند <ref>فرغانی، منتهی المدارک فی شرح تائیة ابنفارض، ۱/۱۱۷؛ آملی، سیدحیدر، انوار الحقیقه، ۳۱۹ ـ ۳۲۰.</ref> اندیشمندان اسلامی مسئله معاد را ضمن [[الهیات به معنای اخص]] بحث کرده<ref>ابنسینا، الشفاء، الالهیات، ۴۲۳؛ حلی، کشف المراد، ۳۹۹.</ref> و کتابهای مستقلی نیز به آن اختصاص دادهاند که ازجمله آنها میتوان به استدراکات البعث و النشر بیهقی، الاضحویة فی المعاد و المبدأ و المعاد [[ابنسینا]] و رسالة الحشریه و نیز المبدأ و المعاد ملاصدرا اشاره کرد. | ||
[[امامخمینی]] معاد را ضرورت همه ادیان میداند که برهان بر آن قائم است<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۴۱۳ ـ ۴۱۴؛ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۲۸؛ امام خمینی، تقریرات، ۳/۱۹۵.</ref> و آن را از اصول [[ایمان]] و [[فطریات]] بشری میشمارد.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۹۸.</ref> ایشان در آثار خود، بهویژه در آثار فلسفی، به بیان مباحث معاد میپردازد و به پیروی ملاصدرا معاد جسمانی را از دیدگاه فلسفی اثباتشدنی میداند<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۳۹ و ۵۵۳.</ref> و از این طریق به شبهات معاد جسمانی،<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۹۳.</ref> مانند چگونگی تحمل عذابهای سخت اخروی<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۱۵.</ref> پاسخ میدهد و باور دارد معاد و حشر برای موجودات دیگر نیز محقق است؛ اما معاد موجودات دیگر به واسطه [[انسان کامل]] است؛<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۹ و ۲۶۳.</ref> همچنین ایشان به مباحث دیگری، چون راههای اثبات معاد،<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۹ ـ ۲۰۰.</ref> تأثیر معاد در زندگی انسان،<ref>امام خمینی، جهاد اکبر، ۵۰.</ref> مواقف روز قیامت،<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۷۰ ـ ۲۷۱؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۵۹.</ref> حقیقت صراط<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۹۸ و ۳۶۰؛ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۳۵ و ۸/۳۲۷ ـ ۳۲۹.</ref> و نامه اعمال<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۴۳.</ref> اشاره کردهاست. | [[امامخمینی]] معاد را ضرورت همه ادیان میداند که برهان بر آن قائم است<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۴۱۳ ـ ۴۱۴؛ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۲۸؛ امام خمینی، تقریرات، ۳/۱۹۵.</ref> و آن را از اصول [[ایمان]] و [[فطریات]] بشری میشمارد.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۹۸.</ref> ایشان در آثار خود، بهویژه در آثار فلسفی، به بیان مباحث معاد میپردازد و به پیروی ملاصدرا معاد جسمانی را از دیدگاه فلسفی اثباتشدنی میداند<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۳۹ و ۵۵۳.</ref> و از این طریق به شبهات معاد جسمانی،<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۹۳.</ref> مانند چگونگی تحمل عذابهای سخت اخروی<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۱۵.</ref> پاسخ میدهد و باور دارد معاد و [[حشر]] برای موجودات دیگر نیز محقق است؛ اما معاد موجودات دیگر به واسطه [[انسان کامل]] است؛<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۹ و ۲۶۳.</ref> همچنین ایشان به مباحث دیگری، چون راههای اثبات معاد،<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۹ ـ ۲۰۰.</ref> تأثیر معاد در زندگی انسان،<ref>امام خمینی، جهاد اکبر، ۵۰.</ref> مواقف روز قیامت،<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۷۰ ـ ۲۷۱؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۵۹.</ref> حقیقت صراط<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۹۸ و ۳۶۰؛ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۳۵ و ۸/۳۲۷ ـ ۳۲۹.</ref> و نامه اعمال<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۴۳.</ref> اشاره کردهاست. | ||
==حقیقت معاد== | ==حقیقت معاد== | ||
برخی متکلمان از آنجاکه [[تجرد نفس]] را نمیپذیرند، حقیقت معاد را بازگشت اجزای انسان از راه جمع آنها در همین عالم<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۰۴.</ref> یا [[اعاده معدوم]]<ref>جرجانی، شرح المواقف، ۸/۲۸۹ ـ ۲۹۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷/۴۷ ـ ۴۸.</ref> میدانند و بعضی نیز به بازگشت اجزای اصلی انسان قائلاند.<ref>حلی، کشف المراد، ۴۰۶ ـ ۴۰۷؛ ابوالفتوح، مفتاح الباب، چاپ شده در ضمن الباب الحادی عشر مع شرحیه، ۲۰۹ ـ ۲۱۰.</ref> برخی حکما حقیقت معاد را بازگشت نفوس بشری به موضعی که پس از مرگ به آن منتقل میشوند، میدانند<ref>ابنسینا، الاضحویه، ۸۹.</ref> که باطن این عالم است و حقتعالی آن را انشا میکند<ref>ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۱۶؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۵۷، ۱۶۲.</ref> برخی نیز حقیقت معاد را ظهور حقیقت اشیا پس از مخفیبودن آن شمردهاند.<ref>طباطبایی، تفسیر المیزان، ۱۲/۳۰۷.</ref> عارفان حقیقت معاد را رجوع به اسمای کلی الهی میدانند؛ زیرا مبدأ اشیا همان اسمای کلی الهی است و همچنانکه ظهور مظاهر از تجلی اسمای کلی آغاز گشت، معاد اشیا نیز به رجوع این اشیا به اسمای کلی خاص خود است.<ref>آملی، سیدحیدر، تفسیر المحیط، ۳/۲۹۲؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۵۷۰.</ref> | برخی متکلمان از آنجاکه [[تجرد نفس]] را نمیپذیرند، حقیقت معاد را بازگشت اجزای انسان از راه جمع آنها در همین عالم<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۰۴.</ref> یا [[اعاده معدوم]]<ref>جرجانی، شرح المواقف، ۸/۲۸۹ ـ ۲۹۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷/۴۷ ـ ۴۸.</ref> میدانند و بعضی نیز به بازگشت اجزای اصلی انسان قائلاند.<ref>حلی، کشف المراد، ۴۰۶ ـ ۴۰۷؛ ابوالفتوح، مفتاح الباب، چاپ شده در ضمن الباب الحادی عشر مع شرحیه، ۲۰۹ ـ ۲۱۰.</ref> برخی حکما حقیقت معاد را بازگشت نفوس بشری به موضعی که پس از مرگ به آن منتقل میشوند، میدانند<ref>ابنسینا، الاضحویه، ۸۹.</ref> که باطن این عالم است و حقتعالی آن را انشا میکند<ref>ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۱۶؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۵۷، ۱۶۲.</ref> برخی نیز حقیقت معاد را ظهور حقیقت اشیا پس از مخفیبودن آن شمردهاند.<ref>طباطبایی، تفسیر المیزان، ۱۲/۳۰۷.</ref> عارفان حقیقت معاد را رجوع به اسمای کلی الهی میدانند؛ زیرا مبدأ اشیا همان اسمای کلی الهی است و همچنانکه ظهور مظاهر از تجلی اسمای کلی آغاز گشت، معاد اشیا نیز به رجوع این اشیا به اسمای کلی خاص خود است.<ref>آملی، سیدحیدر، تفسیر المحیط، ۳/۲۹۲؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۵۷۰.</ref> |