۲۱٬۱۴۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←پیشینه) |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
مروری بر تاریخ حوزه و دانشگاه نشان میدهد در آغاز، مجموعه دانشها در موضوعات گوناگون دینی و بشری، در جایگاههای مشترکی تدریس و تحقیق میشد و همه این مراکز با یک نظام تقریباً واحد اداره میشدند.<ref>اعرافی، وحدت آرمانی، ۱۲</ref> بیتالحکمه، دارالعلم، نظامیه و مانند آن، همچنین دانشگاههای عمومیِ تشکیلشده در مساجد، مانند [[جامع الازهر]]<ref>غنیمه، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ۴۹–۵۰، ۷۷، ۸۵، ۹۲، ۱۰۰ و ۱۱۷</ref> و حوزههای علمی شیعی مانند [[حوزه علمیه نجف اشرف]]، مهمترین حوزههای علمی در فرهنگ اسلامی بودند که مجموعهدانشهای مختلف، در آنها تدریس و تحقیق میشد.<ref>ایمنزاده، سیر تاریخ علم، ۷۵</ref> | مروری بر تاریخ حوزه و دانشگاه نشان میدهد در آغاز، مجموعه دانشها در موضوعات گوناگون دینی و بشری، در جایگاههای مشترکی تدریس و تحقیق میشد و همه این مراکز با یک نظام تقریباً واحد اداره میشدند.<ref>اعرافی، وحدت آرمانی، ۱۲</ref> بیتالحکمه، دارالعلم، نظامیه و مانند آن، همچنین دانشگاههای عمومیِ تشکیلشده در مساجد، مانند [[جامع الازهر]]<ref>غنیمه، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ۴۹–۵۰، ۷۷، ۸۵، ۹۲، ۱۰۰ و ۱۱۷</ref> و حوزههای علمی شیعی مانند [[حوزه علمیه نجف اشرف]]، مهمترین حوزههای علمی در فرهنگ اسلامی بودند که مجموعهدانشهای مختلف، در آنها تدریس و تحقیق میشد.<ref>ایمنزاده، سیر تاریخ علم، ۷۵</ref> | ||
رکود علمی [[جهان اسلام]] و همزمانی آن با [[رنسانس]] و شکوفایی علمی تمدن جدید غرب، موجب بروز عصر جدیدی از تحولات فرهنگی، علمی و فنآوری و پذیرش دستاوردهای غرب در [[جهان اسلام]] شد.<ref>خاکبان، ماجرای جدایی حوزه و دانشگاه، ۱۵۲</ref> در ایران نخستین عامل پذیرش تعلیم و تربیت غربی، نیاز به فنآوری نظامی بود که با دعوت از مستشاران غربی به [[ایران]] آغاز شد و با اعزام محصل به خارج و تأسیس و گسترش مدارس جدید و دانشگاه ادامه یافت.<ref>خاکبان، ماجرای جدایی حوزه و دانشگاه، ۱۸۱–۱۸۲</ref> گسترش دانشگاه در ایران به سبک غربی، قشر جدیدی در | رکود علمی [[جهان اسلام]] و همزمانی آن با [[رنسانس]] و شکوفایی علمی تمدن جدید غرب، موجب بروز عصر جدیدی از تحولات فرهنگی، علمی و فنآوری و پذیرش دستاوردهای غرب در [[جهان اسلام]] شد.<ref>خاکبان، ماجرای جدایی حوزه و دانشگاه، ۱۵۲</ref> در ایران نخستین عامل پذیرش تعلیم و تربیت غربی، نیاز به فنآوری نظامی بود که با دعوت از مستشاران غربی به [[ایران]] آغاز شد و با اعزام محصل به خارج و تأسیس و گسترش مدارس جدید و دانشگاه ادامه یافت.<ref>خاکبان، ماجرای جدایی حوزه و دانشگاه، ۱۸۱–۱۸۲</ref> گسترش دانشگاه در ایران به سبک غربی، قشر جدیدی در نهاد تعلیم و تربیت به وجود آورد که بیشتر دادهها و یافتههایش متأثر از فرهنگ غرب بود<ref>حاضری، انقلاب و اندیشه، ۲۶۰</ref>؛ فرهنگی که بر اساس نیاز داخلی جامعه و البته حاکمیت نوعی بدبینی به علوم دینی ـ که ناشی از عملکرد نادرست اربابان کلیسا در قرون وسطی بود ـ بیشترِ توجه دانشمندان را معطوف به علوم تجربی و نظری کرده بود<ref>حسینزاده، ترجمه متون علمی، ۷۹</ref>؛ بنابراین تشکیل دانشگاه بر اساس الگوی غربی و نیز جدایی مراکز علوم دینی ([[حوزههای علمیه]]) سبب شد در برنامهریزیهای آموزشی بر اختلاف میان دو نگرش به علم (جدایی علوم معادی و معاشی) تأکید شود. در نتیجه بر اساس دو مبنای معرفتی جداگانه، دو نهاد آموزشی با ساختارهایی متفاوت (در روش و هدف) به حیات خود ادامه دادند و به مرور بر اثر عوامل درونی و سیاستهای استعماری، نوعی بدبینی و نگرش منفی به یکدیگر در میان دانشپژوهان و گردانندگان این دو نهاد شکل گرفت، تا جایی که به تحقیر، جدایی، نفی و دشمنی انجامید و هر یک قلمرو خود را مرز ممنوعهای برای دیگری ساختند؛ بنابراین هر دو از مبادله افکار و اندیشه و تعاملورزی در موضوعات علمی مشترک و ایجاد تفاهم و همدلی و همبستگی محروم ماندند.<ref>ثواقب، جلوههایی، ۱۹۶–۱۹۷</ref> الگوپذیری روشنفکران از غرب و تفکیک قلمرو [[دین]] از [[علم]]، بهتدریج به تفکیک دین از [[اجتماع]]، [[سیاست]]، [[اقتصاد]] و غیره انجامید.<ref>وکیلی، تأملی در موانع نظری و تاریخی، ۱۹</ref> | ||
از سوی دیگر، حوزه نیز در دو سه دهه نخست تأسیس [[دانشگاه]]<ref>گلمحمدی، تحلیلی تاریخی، ۸۵</ref> و اینکه بسیاری از مخالفان [[اسلام]] و [[تشیع]] از تریبون دانشگاه سخن میگفتند، نگاه بدی به دانشگاه داشت و در جهت درک و هماهنگکردن خود با دانش جدید، گام بلندی برنداشت.<ref>وکیلی، تأملی در موانع نظری و تاریخی، ۲۱</ref> علاوه بر این، وجود برخی آفتها در حوزههای علمیه که [[غفلت]] از زمان و نیازهای آن، یکی از اصلیترین این آفتها است، موجب خارجشدن رفتار سازمان [[روحانیت]] از حالت تعادل و هماهنگی با نیازهای معقول و مشروعِ زمان و در نتیجه مقدمداشتن روح تعبد بر تعقل شد و یکی از عوارض مهم آن، بروز فکر [[تعارض دین و علم]] و در نتیجه جدایی حوزه و دانشگاه بود.<ref>خاکبان، ماجرای جدایی حوزه و دانشگاه، ۲۶۵–۲۶۶</ref> | از سوی دیگر، حوزه نیز در دو سه دهه نخست تأسیس [[دانشگاه]]<ref>گلمحمدی، تحلیلی تاریخی، ۸۵</ref> و اینکه بسیاری از مخالفان [[اسلام]] و [[تشیع]] از تریبون دانشگاه سخن میگفتند، نگاه بدی به دانشگاه داشت و در جهت درک و هماهنگکردن خود با دانش جدید، گام بلندی برنداشت.<ref>وکیلی، تأملی در موانع نظری و تاریخی، ۲۱</ref> علاوه بر این، وجود برخی آفتها در حوزههای علمیه که [[غفلت]] از زمان و نیازهای آن، یکی از اصلیترین این آفتها است، موجب خارجشدن رفتار سازمان [[روحانیت]] از حالت تعادل و هماهنگی با نیازهای معقول و مشروعِ زمان و در نتیجه مقدمداشتن روح تعبد بر تعقل شد و یکی از عوارض مهم آن، بروز فکر [[تعارض دین و علم]] و در نتیجه جدایی حوزه و دانشگاه بود.<ref>خاکبان، ماجرای جدایی حوزه و دانشگاه، ۲۶۵–۲۶۶</ref> | ||