Image-reviewer، emailconfirmed، مدیران
۴٬۵۲۶
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «'''فلک'''، جسم اثیری کروی میان دو سطح محدّب و مقعّر در طبیعیات فلسفه. ==مفهومشناسی== فلک به معنای چرخ گردون و سپهر است<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱۰/۱۵۱۸۰.</ref> و در اصطلاح علم هیئت، جسم کروی است که دو سطح ظاهری و باطنی اجرام آسمانی به آن احاطه دارد...» ایجاد کرد) |
|||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
==تطبیق با نصوص و مسائل دینی== | ==تطبیق با نصوص و مسائل دینی== | ||
یکی از اهداف مهم [[فلسفه اسلامی]] و یکی از دغدغههای [[حکیمان مسلمان]] تطبیق [[آموزههای اسلامی]] با نظریههای فلسفی است. بر این اساس [[فلاسفه]] برخی از آموزههای دینی را با مبحث افلاک پیوند دادهاند، ازجمله: ۱. تطبیق برخی آیات قرآن کریم چون «کلٌّ فی فَلَک یسْبَحُونَ»<ref>انبیاء، ۳۳؛ ← زمانی، اخترشناسان، ۱۹۰؛ حسینی اردکانی، مرآت الأکوان، ۳۲۱ ـ ۳۲۲.</ref> و «أَوْحى فی کلِّ سَماءٍ أَمْرَها» | یکی از اهداف مهم [[فلسفه اسلامی]] و یکی از دغدغههای [[حکیمان مسلمان]] تطبیق [[آموزههای اسلامی]] با نظریههای فلسفی است. بر این اساس [[فلاسفه]] برخی از آموزههای دینی را با مبحث افلاک پیوند دادهاند، ازجمله: ۱. تطبیق برخی آیات قرآن کریم چون «کلٌّ فی فَلَک یسْبَحُونَ»<ref>انبیاء، ۳۳؛ ← زمانی، اخترشناسان، ۱۹۰؛ حسینی اردکانی، مرآت الأکوان، ۳۲۱ ـ ۳۲۲.</ref> و «أَوْحى فی کلِّ سَماءٍ أَمْرَها»<ref>فصلت، ۱۲.</ref> بر اینکه فلک دارای نفس است؛<ref>فخر رازی، المباحث المشرقیه، ۲/۱۰۲.</ref> نیز آیه «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ الْجَوارِ الْکنَّسِ»<ref>تکویر، ۱۵ ـ ۱۶</ref> که مربوط به پنج ستاره متحیر است؛<ref>فخر رازی، یواقیت العلوم، ۲۳۳؛ انواری و دادبه، نظریه افلاک و تأثیر آن بر فلاسفه اسلامی، ۷۲ ـ ۷۳.</ref> ۲. تطبیق افلاک با جایگاه کتاب محو و اثبات؛<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۳/۱۷۷؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۵/۲۰۹؛ سبزواری، اسرار الحکم، ۲۵۵.</ref> ۳. چگونگی معراج جسمانی پیامبر؛<ref>رفیعی قزوینی، غوصی در بحر معرفت، ۶۸ ـ ۶۹.</ref> ۴. شناخت فرشتگان؛<ref>میرداماد، القبسات، ۴۰۱؛ لاهیجی، گوهر مراد، ۳۳۸.</ref> ۵. جایگاه برخی از پیامبران الهی در افلاک.<ref>اخوانالصفاء، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، ۳/۷۸ و ۱۴۱؛ انواری و دادبه، نظریه افلاک و تأثیر آن بر فلاسفه اسلامی، ۷۴ ـ ۷۵.</ref> | ||
امامخمینی نیز برخی نصوص و مسائل دینی بر اساس نظریه افلاک تبیین کرده است؛ ازجمله: | امامخمینی نیز برخی نصوص و مسائل دینی بر اساس نظریه افلاک تبیین کرده است؛ ازجمله: | ||
# کلمه «خُنَّس» در آیه «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ الْجَوارِ الْکنَّسِ» | # کلمه «خُنَّس» در آیه «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ الْجَوارِ الْکنَّسِ»<ref>تکویر، ۱۵ ـ ۱۶.</ref> به معنای رجوعکنندههایی است که همان [[کواکب خمسه]] متحیرهاند و از آن جهت به آنها رواجع گویند که گاهی با سرعت به یک نقطه میروند و گاهی از آن نقطه بهسرعت دور میشوند و پس از دورشدن دو سه روز در جای خود ثابت میمانند و پس از آن با سرعت تمام رجوع میکنند و به نقطه نخست بر میگردند و چند روزی توقف میکنند<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۵۴۷.</ref> و کلمه کُنّس به معنای مستورات است؛ زیرا این کواکب متحیره تحت نور خورشید مستورند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۵۴۸.</ref> امامخمینی افزوده است که این رواجع و مستورات در سماوات سبعاند و در فلک هشتم و فلک نهم نیستند؛<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۵۴۸ ـ ۵۴۹.</ref> ایشان همچنین فلک اطلس را همان عرش و فلک هشتم را همان کرسی در لسان شرع میداند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۵۴۷) (← مقاله عرش.</ref> | ||
# نفس کلی فلک همان [[لوح محفوظ]] است که یکی از مراتب علم حقتعالی است؛ زیرا صورتهای کلی که به آن قائماند، بدون تغییر و تبدّلاند<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۸۴.</ref> به نقل امامخمینی نفوس همه افلاک و انکشاف اشیا در آن و نقوش موجودات عالم که از طرف [[عقول]] افاضه میشوند، به منزله لوحیاند که جایگاهشان نسبت به عقول، در قبول صور کلیه به منزله لوح حسی نسبت به قلم حسی در قبول نقوش حسی است؛ <ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۸۴.</ref> اما صورتهای جزئی که به نفس منطبعه فلک قائماند، لوح قدر و قدر علمیاند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۸۴ ـ ۲۸۵.</ref> | # نفس کلی فلک همان [[لوح محفوظ]] است که یکی از مراتب علم حقتعالی است؛ زیرا صورتهای کلی که به آن قائماند، بدون تغییر و تبدّلاند<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۸۴.</ref> به نقل امامخمینی نفوس همه افلاک و انکشاف اشیا در آن و نقوش موجودات عالم که از طرف [[عقول]] افاضه میشوند، به منزله لوحیاند که جایگاهشان نسبت به عقول، در قبول صور کلیه به منزله لوح حسی نسبت به قلم حسی در قبول نقوش حسی است؛ <ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۸۴.</ref> اما صورتهای جزئی که به نفس منطبعه فلک قائماند، لوح قدر و قدر علمیاند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۸۴ ـ ۲۸۵.</ref> | ||
# از آنجاکه برخی اندیشمندان [[معراج پیامبر اکرم(ص)]] را جسمانی میدانند و از طرف دیگر، ماده افلاک را قابل خرق و التیام نمیدانند، این محذور مطرح است که چگونه پیامبر اکرم(ص) در شب معراج به آسمانها رفت و چگونه از میان افلاک عبور کرد. برخی از فیلسوفان برای رفع این مشکل دلایل مختلفی آوردهاند، ازجمله لطیفبودن جسم پیامبر(ص) نسبت به اجسام فلکی<ref>رفیعی قزوینی، غوصی در بحر معرفت، ۶۸ ـ ۶۹.</ref> برخی بر این باورند که برهان امتناع بر خرق و التیام منحصر در فلک اعظم (مجدد الجهات) است و در مورد دیگر افلاک صادق نیست؛<ref>رفیعی قزوینی، غوصی در بحر معرفت، ۶۸ ـ ۶۹؛ انواری و دادبه، نظریه افلاک و تأثیر آن بر فلاسفه اسلامی، ۷۴ ـ ۷۵.</ref> بنابر نظر امامخمینی، قضیه معراج جسمانی پیامبر اکرم(ص) را بدون اثبات [[تجرد نفس]] بهآسانی نمیتوان اثبات کرد. منظور از معراج این نیست که پیامبر اسلام(ص) در عوالم مادی و جسمانیت سیر کرده و آنها را دیده است؛ زیرا عالم جسم و کرات جسمانی امر مهمی نیستند که پیامبر(ص) برای دیدن آنها به معراج رود، بلکه معراج پیامبر اکرم(ص) رفتن به [[عالم مجردات]] و [[عقول قدسی]] است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۱ ـ ۵۲.</ref> و از آنجاکه جسم و بدن حضرت مجذوب روح شریف ایشان بود، معراج جسمانی روی داد.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۱.</ref> | # از آنجاکه برخی اندیشمندان [[معراج پیامبر اکرم(ص)]] را جسمانی میدانند و از طرف دیگر، ماده افلاک را قابل خرق و التیام نمیدانند، این محذور مطرح است که چگونه پیامبر اکرم(ص) در شب معراج به آسمانها رفت و چگونه از میان افلاک عبور کرد. برخی از فیلسوفان برای رفع این مشکل دلایل مختلفی آوردهاند، ازجمله لطیفبودن جسم پیامبر(ص) نسبت به اجسام فلکی<ref>رفیعی قزوینی، غوصی در بحر معرفت، ۶۸ ـ ۶۹.</ref> برخی بر این باورند که برهان امتناع بر خرق و التیام منحصر در فلک اعظم (مجدد الجهات) است و در مورد دیگر افلاک صادق نیست؛<ref>رفیعی قزوینی، غوصی در بحر معرفت، ۶۸ ـ ۶۹؛ انواری و دادبه، نظریه افلاک و تأثیر آن بر فلاسفه اسلامی، ۷۴ ـ ۷۵.</ref> بنابر نظر امامخمینی، قضیه معراج جسمانی پیامبر اکرم(ص) را بدون اثبات [[تجرد نفس]] بهآسانی نمیتوان اثبات کرد. منظور از معراج این نیست که پیامبر اسلام(ص) در عوالم مادی و جسمانیت سیر کرده و آنها را دیده است؛ زیرا عالم جسم و کرات جسمانی امر مهمی نیستند که پیامبر(ص) برای دیدن آنها به معراج رود، بلکه معراج پیامبر اکرم(ص) رفتن به [[عالم مجردات]] و [[عقول قدسی]] است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۱ ـ ۵۲.</ref> و از آنجاکه جسم و بدن حضرت مجذوب روح شریف ایشان بود، معراج جسمانی روی داد.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۱.</ref> |