۲۱٬۱۴۹
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
| وبگاه رسمی = | | وبگاه رسمی = | ||
}} | }} | ||
'''سیدمحسن حکیم'''، [[مرجع تقلید]] و زعیم [[حوزه علمیه نجف]]. | '''سیدمحسن حکیم'''، [[مرجعیت|مرجع تقلید]] و زعیم [[حوزه علمیه نجف]]. | ||
== نسب == | == نسب == | ||
سیدمحسن حکیم در اول | سیدمحسن حکیم در اول شوال ۱۳۰۶ق/ ۱۰ خرداد ۱۲۶۸ش در [[نجف اشرف]] به دنیا آمد. پدر وی سیدمهدی از شاگردان [[محمدکاظم خراسانی]]، [[میرزامحمدحسن شیرازی]] و [[میرزاحسینقلی همدانی]] بود. سیدمهدی حکیم به تقاضای مردمِ بنت جُبیل [[لبنان]]، به آنجا رفت و مرجع آن دیار شد. او در سال ۱۳۰۹ق/ ۱۲۷۱ش به نجف برگشت و پس از یک سال دوباره به لبنان رفت و سرانجام روز جمعه هشتم صفر ۱۳۱۲ق/ ۲۰ مرداد ۱۲۷۳ش در همانجا از دنیا رفت.<ref>امین، اعیان الشیعه، 10/152؛ سراج، الامام محسن الحکیم، 22 ـ 24.</ref> نسب این خاندان به حسن مثنی، پسر [[امامحسن مجتبی(ع)]] میرسد.<ref>عامری، موسوعة انساب العشائر العراقیة السادة العلویون، 1/120.</ref> | ||
== تحصیل == | == تحصیل == | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
== مرجعیت == | == مرجعیت == | ||
با فراگیرشدن [[جنگ جهانی اول]] و یورش دولت [[انگلستان]] برای اشغال [[عراق]]، حکیم در سال ۱۲۹۳ به جبهه شعیبیه رفت و به فرمان استادش، حبوبی، مسئولیت مبارزان را علیه مهاجمان انگلیس بر عهده گرفت.<ref>نفیسی، نهضت شیعیان در انقلاب اسلامی عراق، 32 ـ 72؛ رهیمی، تاریخ حرکت اسلامی در عراق، 168.</ref> وی پس از بازگشت از [[جهاد]]، به تدریس دوره سطح پرداخت و تدریس دوره خارج فقه و اصول را از سال ۱۲۹۸ آغاز کرد. شاگردان او منشأ خدمات بزرگی در جوامع اسلامی شدند. از جمله این افراد میتوان [[سیداسماعیل صدر]]، [[سیدمحمدباقر صدر]]، [[سیدموسی صدر]]، [[سیدمحمدحسین فضلالله]]، [[سیداسدالله مدنی]] و [[محمدمهدی آصفی]] را نام برد.<ref>فیاض حسینی، الامام المجاهد السیدمحسن الحکیم، ۱/16 ـ ۲۹؛ تبرائیان، مرجع عصر، 182.</ref> | با فراگیرشدن [[جنگ جهانی اول]] و یورش دولت [[انگلستان]] برای اشغال [[عراق]]، حکیم در سال ۱۲۹۳ به جبهه شعیبیه رفت و به فرمان استادش، حبوبی، مسئولیت مبارزان را علیه مهاجمان انگلیس بر عهده گرفت.<ref>نفیسی، نهضت شیعیان در انقلاب اسلامی عراق، 32 ـ 72؛ رهیمی، تاریخ حرکت اسلامی در عراق، 168.</ref> وی پس از بازگشت از [[جهاد]]، به تدریس دوره سطح پرداخت و تدریس دوره خارج فقه و اصول را از سال ۱۲۹۸ آغاز کرد. شاگردان او منشأ خدمات بزرگی در جوامع اسلامی شدند. از جمله این افراد میتوان [[سیداسماعیل صدر]]، [[سیدمحمدباقر صدر]]، [[سیدموسی صدر]]، [[سیدمحمدحسین فضلالله]]، [[سیداسدالله مدنی]] و [[محمدمهدی آصفی]] را نام برد.<ref>فیاض حسینی، الامام المجاهد السیدمحسن الحکیم، ۱/16 ـ ۲۹؛ تبرائیان، مرجع عصر، 182.</ref> | ||
پس از درگذشت [[سیدابوالحسن اصفهانی]] در سال ۱۳۲۵، مرجعیت حکیم تثبیت شد و او به همراه [[سیدمحمود شاهرودی]] به اداره حوزه نجف پرداخت. پس از درگذشت مرجع تقلید وقت، [[سیدحسین بروجردی]] در سال ۱۳۴۰ بیشتر [[شیعیان]] [[هند]]، [[پاکستان]]، عراق، [[افغانستان]]، [[سوریه]]، لبنان و کشورهای حوزه خلیج فارس، حکیم را به مرجعیت شرعی خویش برگزیدند.<ref>بامداد، شرح حال رجال ایران، 5/190؛ فیاض حسینی، الامام المجاهد السیدمحسن الحکیم، 1/29 ـ 31.</ref> وی همزمان با مرجعیت، به ایجاد تحول در حوزه و ساماندهی آن همت گماشت؛ همچنین با غنابخشیدن به دروس حوزه و برنامهریزی برای آشنایی طلاب با اندیشههای الحادی غرب کوشید تا در عرصه فرهنگی و اجتماعی، حوزه نجف را توانا سازد. از دیگر فعالیتهای او، تمرکززدایی از حوزه نجف و گسترش حوزههای علمیه در شهرها و مناطق دوردست در دیگر کشورها و اقدام به تأسیس حوزههای علمیه متعدد بود.<ref>حکیم، مرجعیة الامامالحکیم، 33 ـ 34؛ سراج، الامام محسن الحکیم، 1/153 ـ 154.</ref> | پس از درگذشت [[سیدابوالحسن اصفهانی]] در سال ۱۳۲۵، مرجعیت حکیم تثبیت شد و او به همراه [[سیدمحمود شاهرودی]] به اداره حوزه نجف پرداخت. پس از درگذشت مرجع تقلید وقت، [[سیدحسین بروجردی]] در سال ۱۳۴۰ بیشتر [[شیعیان]] [[هند]]، [[پاکستان]]، عراق، [[افغانستان]]، [[سوریه]]، لبنان و کشورهای حوزه خلیج فارس، حکیم را به مرجعیت شرعی خویش برگزیدند.<ref>بامداد، شرح حال رجال ایران، 5/190؛ فیاض حسینی، الامام المجاهد السیدمحسن الحکیم، 1/29 ـ 31.</ref> وی همزمان با مرجعیت، به ایجاد تحول در حوزه و ساماندهی آن همت گماشت؛ همچنین با غنابخشیدن به دروس حوزه و برنامهریزی برای آشنایی [[طلاب]] با اندیشههای الحادی غرب کوشید تا در عرصه فرهنگی و اجتماعی، حوزه نجف را توانا سازد. از دیگر فعالیتهای او، تمرکززدایی از حوزه نجف و گسترش حوزههای علمیه در شهرها و مناطق دوردست در دیگر کشورها و اقدام به تأسیس [[حوزههای علمیه]] متعدد بود.<ref>حکیم، مرجعیة الامامالحکیم، 33 ـ 34؛ سراج، الامام محسن الحکیم، 1/153 ـ 154.</ref> | ||
== فعالیت سیاسی == | == فعالیت سیاسی == | ||
حکیم در مقام | حکیم در مقام مرجع تقلید شیعیان، به سیاست توجه داشت و معتقد بود اگر سیاست به معنای اصلاح امور بندگان خدا و تلاش برای ارتقای سطح زندگی آنان در نظر گرفته شود، رجال دین باید با تمام توان در این زمینه فعالیت کنند؛ بر این اساس، وی در بسیاری از مسائل سیاسی روزگار خویش دخالت میکرد و [[فتوا]] میداد.<ref>عجلی، الخریطة السیاسیة للمعارضة العراقیه، 113 ـ 116؛ علوی، الشیعة و الدولة القومیة فی العراق، 351 ـ 355.</ref> اعتراض به قتلعام مسلمانان پاکستان، حمایت از [[مجلس اعلای اسلامی شیعیان لبنان]] و موضعگیری دربارهٔ [[اخوانالمسلمین مصر]]، نمونهای از اقدامات سیاسی وی بهشمار میآید.<ref>سراج، الامام محسن الحکیم، 168 ـ 174؛ حکیم، مرجعیة الامامالحکیم، 34 ـ 35.</ref> | ||
با بهقدرترسیدن [[حزب بعث]] در عراق که با گرایش کمونیستی و نقاب جمهوری، دیکتاتوری خونینی بر عراق تحمیل کرد،<ref>حسینی اشکوری، چهرهای از شخصیت بارز پیشوای شیعیان جهان، 91.</ref> حکیم با صدور دو فتوای تاریخی در سال ۱۳۳۸ پیوستن به | با بهقدرترسیدن [[حزب بعث]] در عراق که با گرایش کمونیستی و نقاب جمهوری، [[دیکتاتوری]] خونینی بر عراق تحمیل کرد،<ref>حسینی اشکوری، چهرهای از شخصیت بارز پیشوای شیعیان جهان، 91.</ref> حکیم با صدور دو فتوای تاریخی در سال ۱۳۳۸ پیوستن به حزب کمونیست را شرعاً غیرمجاز و در حکم [[کفر]] و الحاد یا ترویج کفر و الحاد دانست.<ref>فیاض حسینی، الامام المجاهد السیدمحسن الحکیم، ۱/۶7 ـ ۶9؛ سراج، الامام محسن الحکیم، ۲۱۷.</ref> پس از آن با روی کارآمدن احمد حسن البکر، فشار بعثیان بر او و شاگردانش شدت یافت؛ اما این آزارها سبب توقف اعتراضها و روشنگریهای وی نشد. در نتیجه نیروهای رژیم بعث، به خانه وی هجوم بردند و به این مرجع بیاحترامی کردند.<ref>جمعی از پژوهشگران، آیتالله العظمی سیدمحسن حکیم، 2/725.</ref> | ||
== همراهی با امامخمینی علیه پهلوی == | == همراهی با امامخمینی علیه پهلوی == | ||
حکیم در برخی از مسائل سیاسی و اجتماعی ایران نیز مخالفت خود را با کارها و رفتار [[رژیم پهلوی]] نشان داد. او با مخالفت علمای قم با اصلاحات | حکیم در برخی از مسائل سیاسی و اجتماعی ایران نیز مخالفت خود را با کارها و رفتار [[رژیم پهلوی]] نشان داد. او با مخالفت علمای قم با [[اصلاحات ارضی]]، در سال ۱۳۴۱ همراهی کرد<ref>منصوری، تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، 1/92؛ تبرائیان، احیاگر حوزه نجف، 570 ـ 576.</ref> و در مهر ۱۳۴۱ در تلگرامی خطاب به [[سیدمحمد بهبهانی]]، به تصویب [[انجمنهای ایالتی و ولایتی|لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی]] اعتراض کرد و آن را خلاف قوانین اسلامی دانست<ref>دوانی، نهضت روحانیون ایران، 4 ـ 3/51 ـ 52.</ref> پس از [[حمله به مدرسه فیضیه|فاجعه حمله به مدرسه فیضیه در فروردین ۱۳۴۲]] نیز در تلگرامی ضمن همدردی با علمای [[ایران]]، این رخداد خونین را تسلیت گفت. وی همچنین به همین مناسبت از ۲۵ تن از علما و مراجع ایران خواست برای بررسی اوضاع به عتبات هجرت کنند.<ref>منصوری، تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، 1/578.</ref> همچنین براساس گزارش [[ساواک|سازمان اطلاعات و امنیت کشور]] (ساواک)، در جلسه علما و روحانیون که دهم فروردین ۱۳۴۲، در خانه سیدمحمد بهبهانی تشکیل شد و در آن پس از مذاکرات طولانی، [[امامخمینی]] را به عنوان رهبر شیعیان معرفی کردند، نماینده حکیم نیز حضور داشت.<ref>مؤسسه تنظیم، 9/97.</ref> | ||
امامخمینی بهرغم منع رژیم پهلوی از پاسخدادن علما و مراجع به درخواست حکیم و تهدید آنان و ایجاد ترس و نگرانی در برخی از آنان مانند [[سیدکاظم شریعتمداری]] به تلگرام وی پاسخ گفت و حتی نمایندگان رژیم را به خانه خود راه نداد.<ref>امامخمینی، صحیفه، 15/197 ـ 198.</ref> ایشان از پیام تسلیت حکیم، تشکر کرد؛ اما این هجرت را به صلاح ندانست. ایشان معتقد بود با هجرت مراجع و علمای اعلام، مرکز بزرگ تشیع در پرتگاه هلاکت افتاده و به دامن کفر و زندقه کشیده میشود؛ چنانکه برادران ایمانی در ایران در [[شکنجه]] و آزار زیاد واقع شده و تغییرات و تحولات عظیمی روی خواهد داد که نسبت به آن بیم وجود دارد. ایشان به همین دلیل لازم شمرد علما در این آتش سوزان به سر برده و با استقبال از خطرهای جانی، از حقوق [[اسلام]] و مسلمین و از حریم [[قرآن]] و استقلال مملکت اسلام دفاع کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، 1/182.</ref> دراینباره میتوان به این دیدگاه امامخمینی نیز اشاره کرد که در تیرماه ۱۳۴۳ خطاب به چند نفر از روحانیون تهران که به دیدار ایشان در [[قم]] رفته بودند، با هشدار به وجود خطر زیاد از سوی رژیم برای دین و اینکه علت سکوت حکیم عدم آگاهی وی از وضع موجود است، خاطرنشان کرد که دولت نمیخواهد روحانیت قدرت داشته باشد و در ایران باشد و به همین دلیل پس از درگذشت بروجردی به حکیم توجه کردند و بهرغم اینکه وی را نیز نمیخواستند اما مایل بودند که مرجعیت تقلید در نجف باشد که مزاحم کار آنان نباشد ولی نشد و از دستگیری ایشان، چنانکه حسن پاکروان رئیس وقت سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) گفته بود، سودی نبردند.<ref>امامخمینی، صحیفه، 1/346 ـ 347.</ref> | امامخمینی بهرغم منع رژیم پهلوی از پاسخدادن علما و مراجع به درخواست حکیم و تهدید آنان و ایجاد ترس و نگرانی در برخی از آنان مانند [[سیدکاظم شریعتمداری]] به تلگرام وی پاسخ گفت و حتی نمایندگان رژیم را به خانه خود راه نداد.<ref>امامخمینی، صحیفه، 15/197 ـ 198.</ref> ایشان از پیام تسلیت حکیم، تشکر کرد؛ اما این هجرت را به صلاح ندانست. ایشان معتقد بود با هجرت مراجع و علمای اعلام، مرکز بزرگ تشیع در پرتگاه هلاکت افتاده و به دامن کفر و زندقه کشیده میشود؛ چنانکه برادران ایمانی در ایران در [[شکنجه]] و آزار زیاد واقع شده و تغییرات و تحولات عظیمی روی خواهد داد که نسبت به آن بیم وجود دارد. ایشان به همین دلیل لازم شمرد علما در این آتش سوزان به سر برده و با استقبال از خطرهای جانی، از حقوق [[اسلام]] و مسلمین و از حریم [[قرآن]] و استقلال مملکت اسلام دفاع کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، 1/182.</ref> دراینباره میتوان به این دیدگاه امامخمینی نیز اشاره کرد که در تیرماه ۱۳۴۳ خطاب به چند نفر از روحانیون تهران که به دیدار ایشان در [[قم]] رفته بودند، با هشدار به وجود خطر زیاد از سوی رژیم برای دین و اینکه علت سکوت حکیم عدم آگاهی وی از وضع موجود است، خاطرنشان کرد که دولت نمیخواهد روحانیت قدرت داشته باشد و در ایران باشد و به همین دلیل پس از درگذشت بروجردی به حکیم توجه کردند و بهرغم اینکه وی را نیز نمیخواستند اما مایل بودند که مرجعیت تقلید در نجف باشد که مزاحم کار آنان نباشد ولی نشد و از دستگیری ایشان، چنانکه حسن پاکروان رئیس وقت سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) گفته بود، سودی نبردند.<ref>امامخمینی، صحیفه، 1/346 ـ 347.</ref> | ||
به دنبال [[بازداشت امامخمینی]] در خرداد ۱۳۴۲، حکیم نماینده ویژه خود را به سفارت ایران در عراق فرستاد و از وی خواست برای آزادی و اعاده حیثیت از امامخمینی بکوشد<ref>منصوری، تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، 2/49.</ref> و پس از انتقال ایشان از [[ترکیه]] به عراق در سال ۱۳۴۴، حکیم در شب دوم اقامت امامخمینی در نجف، به دیدار ایشان رفت.<ref>گلی زواره، سیاحت خوشید، 150؛ تبرائیان، مرجع عصر، 170؛ طباطبایی، فقیهان و انقلاب ایران، 55 ـ 56.</ref> در پاسخ این دیدار امامخمینی نیز نخست به بازدید وی رفت.<ref>رسولی محلاتی، گفتگو، 55.</ref> در این دیدار گفتگوهایی دربارهٔ مبارزه علیه مواضع ضداسلامی دولتهای غربی و واکنش روحانیان انجام شد و امامخمینی تأکید داشت که حکیم باید اطرافیان خود را از افراد دلسوزی انتخاب کند که مسائل را به صورت دقیق به وی برسانند تا اقدامات وی بیشتر و جدیتر باشد. ظاهراً این سخنان خوشایند حکیم نبود.<ref>رسولی محلاتی، گفتگو، 55.</ref> حکیم معتقد بود چون علما سلاح و قدرت ندارند، باید محتاطانه و آرام حرکت کنند و از مبارزات علنی و درگیریها اجتناب کنند؛ اما امامخمینی با اشاره به مبارزه مستقیم [[امامحسین(ع)]]، با دستگاه ستم [[یزید]]، آن حضرت را الگوی عملکرد خود در مبارزه شمرد.<ref>محلاتی، مصاحبه، 6/37؛ طباطبایی، فقیهان و انقلاب ایران، 38 ـ 40.</ref> بازخورد این گفتگو برای نیروهای انقلابی امیدوارکننده و برای نیروهای سیاسی رژیم پهلوی نگرانکننده بود.<ref>محتشمیپور، از ایران به ایران، 1/120 ـ 119.</ref> | به دنبال [[بازداشت امامخمینی]] در خرداد ۱۳۴۲، حکیم نماینده ویژه خود را به سفارت ایران در عراق فرستاد و از وی خواست برای آزادی و اعاده حیثیت از [[امامخمینی]] بکوشد<ref>منصوری، تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، 2/49.</ref> و پس از انتقال ایشان از [[ترکیه]] به عراق در سال ۱۳۴۴، حکیم در شب دوم اقامت امامخمینی در نجف، به دیدار ایشان رفت.<ref>گلی زواره، سیاحت خوشید، 150؛ تبرائیان، مرجع عصر، 170؛ طباطبایی، فقیهان و انقلاب ایران، 55 ـ 56.</ref> در پاسخ این دیدار امامخمینی نیز نخست به بازدید وی رفت.<ref>رسولی محلاتی، گفتگو، 55.</ref> در این دیدار گفتگوهایی دربارهٔ مبارزه علیه مواضع ضداسلامی دولتهای غربی و واکنش روحانیان انجام شد و امامخمینی تأکید داشت که حکیم باید اطرافیان خود را از افراد دلسوزی انتخاب کند که مسائل را به صورت دقیق به وی برسانند تا اقدامات وی بیشتر و جدیتر باشد. ظاهراً این سخنان خوشایند حکیم نبود.<ref>رسولی محلاتی، گفتگو، 55.</ref> حکیم معتقد بود چون علما سلاح و قدرت ندارند، باید محتاطانه و آرام حرکت کنند و از مبارزات علنی و درگیریها اجتناب کنند؛ اما امامخمینی با اشاره به مبارزه مستقیم [[امامحسین(ع)]]، با دستگاه ستم [[یزید]]، آن حضرت را الگوی عملکرد خود در مبارزه شمرد.<ref>محلاتی، مصاحبه، 6/37؛ طباطبایی، فقیهان و انقلاب ایران، 38 ـ 40.</ref> بازخورد این گفتگو برای نیروهای انقلابی امیدوارکننده و برای نیروهای سیاسی [[رژیم پهلوی]] نگرانکننده بود.<ref>محتشمیپور، از ایران به ایران، 1/120 ـ 119.</ref> | ||
== درگذشت == | == درگذشت == | ||
سالهای پایانی زندگی حکیم با حبس خانگی و سختگیری بر حوزه علمیه و شیعیان عراق همراه بود. امامخمینی، به دلیل نگرانی از وضعیت وی و با وجود تحت نظر بودن خانه وی، به عیادت او میرفت.<ref>شاهآبادی، مصاحبه، 4/254.</ref> سرانجام سیدمحسن حکیم در ۲۷ | سالهای پایانی زندگی حکیم با حبس خانگی و سختگیری بر حوزه علمیه و شیعیان عراق همراه بود. امامخمینی، به دلیل نگرانی از وضعیت وی و با وجود تحت نظر بودن خانه وی، به عیادت او میرفت.<ref>شاهآبادی، مصاحبه، 4/254.</ref> سرانجام سیدمحسن حکیم در ۲۷ ربیعالاول ۱۳۹۰ق/ ۱۲ خرداد ۱۳۴۹ش در هشتادسالگی در بغداد، در شرایط فشار نیروهای رژیم بعث و بر اثر بیماری درگذشت. پیکر او از بغداد تا [[کربلا]] و سپس تا [[نجف]] تشییع و در مقبره خصوصی که خود در کنار کتابخانهاش آماده کرده بود، به خاک سپرده شد.<ref>سراج، الامام محسن الحکیم، 1/37 ـ 39؛ امین، اعیان الشیعه، 9/56.</ref> | ||
== احترام امامخمینی برای حکیم == | == احترام امامخمینی برای حکیم == | ||
امامخمینی برای حکیم، احترام خاصی قائل بود و با ستایش از وی، معتقد بود او مقاومت زیادی کردهاست؛ اما افسوس که یک ملت بزرگ عرب مسلمان رنجانده شدهاند.<ref>مؤسسه تنظیم، 9/207.</ref> ساواک نیز در گزارشهای خود حوزه علمیه نجف را مانند سیاست دنیا که به دو قسمت شرق و غرب تقسیم شدهاست، به دو قسمت عرب و ایرانی منشعب کرده و عربها را مقلد حکیم و ایرانیها را مقلد و پیرو [[سیدابوالقاسم خویی]] ارزیابی کردهاست.<ref>مؤسسه تنظیم، 9/230.</ref> | امامخمینی برای حکیم، احترام خاصی قائل بود و با ستایش از وی، معتقد بود او [[استقامت|مقاومت]] زیادی کردهاست؛ اما افسوس که یک ملت بزرگ عرب مسلمان رنجانده شدهاند.<ref>مؤسسه تنظیم، 9/207.</ref> ساواک نیز در گزارشهای خود [[حوزه علمیه نجف]] را مانند سیاست دنیا که به دو قسمت شرق و غرب تقسیم شدهاست، به دو قسمت عرب و ایرانی منشعب کرده و عربها را مقلد حکیم و ایرانیها را مقلد و پیرو [[سیدابوالقاسم خویی]] ارزیابی کردهاست.<ref>مؤسسه تنظیم، 9/230.</ref> | ||
امامخمینی در موارد متعدد، برای اجازه به افراد در [[امور حسبیه]]، اجازه حکیم را امضا کرد<ref>امامخمینی، صحیفه، 1/477، 501 ـ 502 و 504 ـ 511.</ref>؛ همچنین بارها به حکم حکیم دربارهٔ ماهیت شرکآلود رژیم بعث عراق اشاره کردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، 12/245؛ 13/222 و 14/278.</ref> ایشان در موارد مختلف از برخورد حزب بعث با حکیم اظهار تأسف و از فشارها و ستمهای حاکمان بعثی به او در پایان عمرش، به تلخی یاد کردهاست و یادآور شدهاست حکیم مرجع عظیمالشأنی بود که با وجود علاقه فراوانِ مردم به وی، در خانه خویش محبوس بود<ref>امامخمینی، صحیفه، 13/254؛ 14/275 ـ 276 و 16/375، 406.</ref> و بر اثر جور و ستم و فشارهای غیرانسانی حزب بعث، با دل خونین به جوار رحمت حق شتافت.<ref>امامخمینی، صحیفه، 16/375.</ref> ایشان از ظلمی که به حکیم شد و عشایر عراق نظارهگر این ستم بودند، اظهار شگفتی و تأکید کرد نیروهای رژیم بعث حکیم را طوری در فشار قرار دادند که میتوان گفت مظلومانه به شهادت رسید.<ref>امامخمینی، صحیفه، 14/276 ـ 277.</ref> | امامخمینی در موارد متعدد، برای اجازه به افراد در [[امور حسبیه]]، اجازه حکیم را امضا کرد<ref>امامخمینی، صحیفه، 1/477، 501 ـ 502 و 504 ـ 511.</ref>؛ همچنین بارها به حکم حکیم دربارهٔ ماهیت شرکآلود [[حزب بعث عراق|رژیم بعث عراق]] اشاره کردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، 12/245؛ 13/222 و 14/278.</ref> ایشان در موارد مختلف از برخورد حزب بعث با حکیم اظهار تأسف و از فشارها و ستمهای حاکمان بعثی به او در پایان عمرش، به تلخی یاد کردهاست و یادآور شدهاست حکیم مرجع عظیمالشأنی بود که با وجود علاقه فراوانِ مردم به وی، در خانه خویش محبوس بود<ref>امامخمینی، صحیفه، 13/254؛ 14/275 ـ 276 و 16/375، 406.</ref> و بر اثر جور و ستم و فشارهای غیرانسانی حزب بعث، با دل خونین به جوار رحمت حق شتافت.<ref>امامخمینی، صحیفه، 16/375.</ref> ایشان از ظلمی که به حکیم شد و عشایر عراق نظارهگر این ستم بودند، اظهار شگفتی و تأکید کرد نیروهای رژیم بعث حکیم را طوری در فشار قرار دادند که میتوان گفت مظلومانه به [[شهادت]] رسید.<ref>امامخمینی، صحیفه، 14/276 ـ 277.</ref> | ||
امامخمینی پس از درگذشت حکیم، در نامهای به فرزند خود [[سیداحمد خمینی]] که در ایران بود، وی را از دخالت در امر مرجعیت و ترویج مرجعیت برحذر داشت.<ref>امامخمینی، صحیفه، 2/274.</ref> ایشان به مناسبت درگذشت وی مجلس ترحیمی برپا کرد که خاندان حکیم، مراجع تقلید و طلاب و اقشار مختلف مردم نجف در آن شرکت کردند. در این مجلس، استاندار کربلا، فرماندار نجف و تعدادی از رجال بغداد به همراه نماینده حسن البکر، رئیسجمهور وقت عراق نیز حضور یافتند.<ref>محتشمیپور، پابهپای آفتاب، 3/85.</ref> همچنین امامخمینی پس از [[پیروزی انقلاب اسلامی]]، در ۲۸ خرداد ۱۳۶۲ به مناسبت شهادت شش تن از بیت حکیم به دست رژیم بعث عراق، پیامی صادر کرد و این مصیبت را باعث ناراحتی هر انسانِ باوجدان و دارای فطرت سالم برشمرد<ref>امامخمینی، صحیفه، 17/500 ـ 501.</ref> و در رویداد دیگر به مناسبت شهادت ده تن از منسوبان بیت حکیم، ضمن محکومکردن این جنایات، از آنان تجلیل کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، 19/176.</ref> | امامخمینی پس از درگذشت حکیم، در نامهای به فرزند خود [[سیداحمد خمینی]] که در ایران بود، وی را از دخالت در امر [[مرجعیت]] و ترویج مرجعیت برحذر داشت.<ref>امامخمینی، صحیفه، 2/274.</ref> ایشان به مناسبت درگذشت وی مجلس ترحیمی برپا کرد که خاندان حکیم، مراجع تقلید و طلاب و اقشار مختلف مردم نجف در آن شرکت کردند. در این مجلس، استاندار کربلا، فرماندار نجف و تعدادی از رجال بغداد به همراه نماینده حسن البکر، رئیسجمهور وقت عراق نیز حضور یافتند.<ref>محتشمیپور، پابهپای آفتاب، 3/85.</ref> همچنین امامخمینی پس از [[انقلاب اسلامی ایران|پیروزی انقلاب اسلامی]]، در ۲۸ خرداد ۱۳۶۲ به مناسبت شهادت شش تن از بیت حکیم به دست رژیم بعث عراق، پیامی صادر کرد و این مصیبت را باعث ناراحتی هر انسانِ باوجدان و دارای فطرت سالم برشمرد<ref>امامخمینی، صحیفه، 17/500 ـ 501.</ref> و در رویداد دیگر به مناسبت شهادت ده تن از منسوبان بیت حکیم، ضمن محکومکردن این جنایات، از آنان تجلیل کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، 19/176.</ref> | ||
== آثار == | == آثار == | ||
در دوران زعامت حکیم بناهای بسیاری ازجمله | در دوران زعامت حکیم بناهای بسیاری ازجمله [[مسجد]]، مدرسه، حسینیه و کتابخانه در عراق و کشورهای اسلامی ساخته شد.<ref>رجبی، علمای مجاهد، 178.</ref> | ||
وی دارای آثار علمی چندی است که ازجمله آنها عبارت است از مستمسک العروة الوثقی (چهارده جلد)، حقائق الاصول (شرح و حاشیه بر کفایة الاصول)، نهج الفقاهة (حاشیه بر مکاسب)، شرح تبصرة المتعلمین، شرح المختصر النافع و منهاج الصالحین.<ref>سبحانی، موسوعة طبقات الفقهاء، 14/237؛ سراج، الامام محسن الحکیم، 1/61 ـ 83.</ref> | وی دارای آثار علمی چندی است که ازجمله آنها عبارت است از مستمسک العروة الوثقی (چهارده جلد)، حقائق الاصول (شرح و حاشیه بر کفایة الاصول)، نهج الفقاهة (حاشیه بر مکاسب)، شرح تبصرة المتعلمین، شرح المختصر النافع و منهاج الصالحین.<ref>سبحانی، موسوعة طبقات الفقهاء، 14/237؛ سراج، الامام محسن الحکیم، 1/61 ـ 83.</ref> | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
=== سیدیوسف حکیم === | === سیدیوسف حکیم === | ||
سیدیوسف فرزند ارشد وی در ۱۳۲۷ق/ ۱۲۸۸ش در نجف به دنیا آمد. با وجود آنکه پس از درگذشت پدرش گروه زیادی از علما، فضلا و مردم عراق و خارج از آن، مرجعیت را زیبنده قامت او میدیدند، وی به سبب [[زهد]] و [[تقوا]]، زیر بار این مسئولیت سنگین نرفت و در جریان بازداشت دسته جمعی خاندان حکیم، چندی را در زندان سپری کرد و هشت سال آخر عمر در حصر واقع شد و سرانجام در ۲۷ | سیدیوسف فرزند ارشد وی در ۱۳۲۷ق/ ۱۲۸۸ش در نجف به دنیا آمد. با وجود آنکه پس از درگذشت پدرش گروه زیادی از علما، فضلا و مردم عراق و خارج از آن، مرجعیت را زیبنده قامت او میدیدند، وی به سبب [[زهد]] و [[تقوا]]، زیر بار این مسئولیت سنگین نرفت و در جریان بازداشت دسته جمعی خاندان حکیم، چندی را در زندان سپری کرد و هشت سال آخر عمر در حصر واقع شد و سرانجام در ۲۷ رجب ۱۴۱۱ق/ ۲۳ بهمن ۱۳۶۹ش درگذشت.<ref>تبرائیان، مرجع مجدد، 244 ـ 245.</ref> امامخمینی با ابراز تأسف از ظلمی که از سوی رژیم عراق به بیت حکیم وارد شد، دربارهٔ سیدیوسف خاطرنشان کردهاست که وقتی انسان ایشان را میدید یاد [[قیامت]] میافتاد.<ref>امامخمینی، صحیفه، 18/136.</ref> | ||
=== سیدمحمدرضا حکیم === | === سیدمحمدرضا حکیم === | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
=== سیدمحمدمهدی حکیم === | === سیدمحمدمهدی حکیم === | ||
پسر سوم حکیم و نخستین پسر از همسر دوم وی سیدمحمدمهدی است که در سال ۱۳۵۳ق/ ۱۳۱۳ش در نجف به دنیا آمد. او در سال ۱۳۸۴ق/ ۱۳۴۴ش نماینده پدرش در بغداد شد. وی یکی از اعضای فعال جماعت علمای بغداد و [[کاظمین]] و از بنیانگذاران حزب «الدعوة الاسلامیه» است که در جریان حضورش در دومین کنفرانس جبهه ملی اسلامی در سودان در ۲۷ | پسر سوم حکیم و نخستین پسر از همسر دوم وی سیدمحمدمهدی است که در سال ۱۳۵۳ق/ ۱۳۱۳ش در نجف به دنیا آمد. او در سال ۱۳۸۴ق/ ۱۳۴۴ش نماینده پدرش در بغداد شد. وی یکی از اعضای فعال جماعت علمای بغداد و [[کاظمین]] و از بنیانگذاران حزب «الدعوة الاسلامیه» است که در جریان حضورش در دومین کنفرانس جبهه ملی اسلامی در سودان در ۲۷ جمادیالاولی ۱۴۰۸ق/ ۲۸ دی ۱۳۶۶ش به دست یکی از نیروهای عراق به ضرب گلوله به شهادت رسید.<ref>تبرائیان، مرجع مجدد، 245.</ref> | ||
=== سیدمحمدکاظم حکیم === | === سیدمحمدکاظم حکیم === | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
=== سیدمحمدباقر حکیم === | === سیدمحمدباقر حکیم === | ||
پنجمین پسر حکیم که به آلالفقاهة و الشهاده معروف است، [[سیدمحمدباقر حکیم]] است. او در ۲۵ | پنجمین پسر حکیم که به آلالفقاهة و الشهاده معروف است، [[سیدمحمدباقر حکیم]] است. او در ۲۵ جمادیالاول ۱۳۵۸ق/ ۲۱ تیر ۱۳۱۸ش در نجف به دنیا آمد. وی چند بار به دست نیروهای [[حزب بعث عراق|رژیم بعث عراق]] بازداشت و آزار و [[شکنجه]] شد و هفت مرتبه مورد سوء قصد نافرجامِ نیروهای بعثی قرار گرفت. او به فعالیتهای گسترده سیاسی در [[ایران]] همانند تأسیس مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق (۱۳۶۱) و ایجاد [[سپاه بدر]] اقدام کرد.<ref>تبرائیان، مرجع مجدد، 246.</ref> امامخمینی افزون بر اجازهنامهای که در امور حسبیه، در شهریور ۱۳۶۴ به وی دادهاست،<ref>امامخمینی، صحیفه، 19/379.</ref> اجازهنامه پدر وی سیدمحسن حکیم به او را از سوی خود تنفیذ کردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، 21/114.</ref> ایشان همچنین در نامهای به رئیسجمهور وقت؛ [[سیدعلی خامنهای]]، خواستار رسیدگی به مشکلات عراقیهای مقیم ایران شد و [[سیدمحمدباقر حکیم]] را مهمان عزیز خود و [[نظام جمهوری اسلامی ایران|جمهوری اسلامی]] دانست.<ref>امامخمینی، صحیفه، 21/315.</ref> وی پس از سقوط رژیم بعثی عراق در سال ۲۰۰۳م/ ۱۳۸۲ش به نجف بازگشت و به اقامه [[نماز جمعه]] در صحن حیدری پرداخت، اما پس از گذشت سهماه و نیم در اول رجب ۱۴۲۴ق/ ۷ شهریور ۱۳۸۲ش پس از اقامه [[نماز جمعه]]، بر اثر انفجار خودروی بمبگذاریشده به همراه جمع بسیاری از نمازگزاران و زائران به شهادت رسید. در پی شهادت وی در عراق سه روز [[عزای عمومی]] اعلام شد.<ref>تبرائیان، مرجع مجدد، 246.</ref> | ||
=== سیدعبدالهادی حکیم === | === سیدعبدالهادی حکیم === | ||
ششمین پسر حکیم، سیدعبدالهادی در سال ۱۳۵۹ق/ ۱۳۱۹ش در نجف به دنیا آمد و تحصیلاتش را نزد استادان بارز حوزه پشت سر نهاد. او دکتری خود را در رشته شریعت از دانشگاه الازهر مصر در سال ۱۳۹۶ق/ ۱۳۵۵ش گرفت و به عراق بازگشت. وی به همراه دو تن از فرزندانش، سیدحسن و سیدحسین به دست رژیم بعث عراق در دوازدهم | ششمین پسر حکیم، سیدعبدالهادی در سال ۱۳۵۹ق/ ۱۳۱۹ش در نجف به دنیا آمد و تحصیلاتش را نزد استادان بارز حوزه پشت سر نهاد. او دکتری خود را در رشته شریعت از دانشگاه الازهر مصر در سال ۱۳۹۶ق/ ۱۳۵۵ش گرفت و به عراق بازگشت. وی به همراه دو تن از فرزندانش، سیدحسن و سیدحسین به دست رژیم بعث عراق در دوازدهم جمادیالثانی ۱۴۰۵ق/ ۱۴ اسفند ۱۳۶۳ش به شهادت رسید.<ref>تبرائیان، مرجع مجدد، 246.</ref> | ||
=== سیدعبدالصاحب === | === سیدعبدالصاحب === | ||
سیدعبدالصاحب هفتمین پسر حکیم در سال ۱۳۶۱ق/ ۱۳۲۱ش در نجف به دنیا آمد و نزد استادان و مراجع شاخص حوزه تحصیل کرد. وی در هفتم | سیدعبدالصاحب هفتمین پسر حکیم در سال ۱۳۶۱ق/ ۱۳۲۱ش در نجف به دنیا آمد و نزد استادان و مراجع شاخص حوزه تحصیل کرد. وی در هفتم شعبان ۱۴۰۳ق/ ۳۰ اردیبهشت ۱۳۶۲ش در زندان استخبارات بغداد به شهادت رسید.<ref>تبرائیان، مرجع مجدد، 247.</ref> | ||
=== سیدعلاءالدین حکیم === | === سیدعلاءالدین حکیم === | ||
هشتمین پسر حکیم سیدعلاءالدین در سال ۱۳۶۵ق/ ۱۳۲۵ش در نجف به دنیا آمد و در حوزه نجف تحصیل کرد. او پس از بازداشت در | هشتمین پسر حکیم سیدعلاءالدین در سال ۱۳۶۵ق/ ۱۳۲۵ش در نجف به دنیا آمد و در حوزه نجف تحصیل کرد. او پس از بازداشت در [[کربلا]]، در هفتم شعبان ۱۴۰۳ق/ ۳۰ اردیبهشت ۱۳۶۲ش، در زندان استخبارات بغداد به شهادت رسید.<ref>تبرائیان، مرجع مجدد، 247.</ref> | ||
=== سیدمحمدحسین حکیم === | === سیدمحمدحسین حکیم === | ||
نهمین پسر حکیم، سیدمحمدحسین در سال ۱۳۶۷ق/ ۱۳۲۷ش در نجف به دنیا آمد و نزد پدر، برادرانش و استادان برجسته حوزه به فراگیری معارف دینی پرداخت و در هفتم شعبان ۱۴۰۳ق/ ۳۰ اردیبهشت ۱۳۶۲ش به همراه سه نوهاش به شهادت رسید.<ref>تبرائیان، مرجع مجدد، 247.</ref> پس از درگذشت وی، فرزندش، [[سیدعمار حیکم]]، در شمار اشخاص بارز و تأثیرگذار در جامعه و دولت عراق قرار گرفتهاست. | نهمین پسر حکیم، سیدمحمدحسین در سال ۱۳۶۷ق/ ۱۳۲۷ش در نجف به دنیا آمد و نزد پدر، برادرانش و استادان برجسته حوزه به فراگیری معارف دینی پرداخت و در هفتم شعبان ۱۴۰۳ق/ ۳۰ اردیبهشت ۱۳۶۲ش به همراه سه نوهاش به شهادت رسید.<ref>تبرائیان، مرجع مجدد، 247.</ref> پس از درگذشت وی، فرزندش، [[سیدعمار حیکم]]، در شمار اشخاص بارز و تأثیرگذار در [[جامعه]] و دولت عراق قرار گرفتهاست. | ||
=== سیدعبدالعزیز حکیم === | === سیدعبدالعزیز حکیم === | ||
دهمین و آخرین پسر حکیم، سیدعبدالعزیز در سال ۱۳۶۸ق/ ۱۳۲۸ش در نجف به دنیا آمد. وی یکی از بلندپایگان مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق بود و معاونت جهادی این مجلس را بر عهده داشت و نقش محوری و مهمی را پس از سقوط رژیم بعثی در عراق ایفا کرد و پس از شهادت سیدمحمدباقر، به ریاست مجلس اعلی برگزیده شد. وی سرانجام روز چهارشنبه پنجم | دهمین و آخرین پسر حکیم، [[سیدعبدالعزیز حیکم|سیدعبدالعزیز]] در سال ۱۳۶۸ق/ ۱۳۲۸ش در نجف به دنیا آمد. وی یکی از بلندپایگان [[مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق]] بود و معاونت جهادی این مجلس را بر عهده داشت و نقش محوری و مهمی را پس از سقوط رژیم بعثی در عراق ایفا کرد و پس از شهادت سیدمحمدباقر، به ریاست مجلس اعلی برگزیده شد. وی سرانجام روز چهارشنبه پنجم رمضان ۱۴۳۰ق/ ۴ شهریور ۱۳۸۸ بر اثر ابتلا به بیماری سرطان ریه درگذشت و در کنار پیکر برادر و همرزم شهیدش سیدمحمدباقر در نجف به خاک سپرده شد.<ref>تبرائیان، مرجع مجدد، 247.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |