۲۱٬۲۹۰
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== مفهومشناسی == | == مفهومشناسی == | ||
فکر به معنای اعمال نظر و خاطر در شیء<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۵/۶۵؛ زبیدی، تاج العروس، ۷/۳۵۹</ref> و تردد [[قلب]] به وسیله نظر برای به دست آوردن معانی<ref>فیومی، المصباح المنیر، ۴۷۹</ref> است. تفکر مصدر است و به معنای اندیشیدن<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۴/۶۰۰۸</ref> و تأمل<ref>جوهری، الصحاح، ۲/۷۸۳؛ زبیدی، ۷/۳۵۹</ref> است. در اصطلاح [[فلسفه]] و [[منطق]]، فکر به معنای حرکت نفس در | فکر به معنای اعمال نظر و خاطر در شیء<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۵/۶۵؛ زبیدی، تاج العروس، ۷/۳۵۹</ref> و تردد [[قلب]] به وسیله نظر برای به دست آوردن معانی<ref>فیومی، المصباح المنیر، ۴۷۹</ref> است. تفکر مصدر است و به معنای اندیشیدن<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۴/۶۰۰۸</ref> و تأمل<ref>جوهری، الصحاح، ۲/۷۸۳؛ زبیدی، ۷/۳۵۹</ref> است. در اصطلاح [[فلسفه]] و [[منطق]]، فکر به معنای [[حرکت]] نفس در معقولات است که از مبادی و مقدمات تصوری و تصدیقی به نتایج منتهی میشود<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۴/۲۰۷؛ خواجهنصیر، شرح الاشارات، ۱/۱۰–۱۲؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۱/۸۴</ref> {{ببینید|متن=ببینید|منطق}}. تفکر در اصطلاح اخلاقی نیز سیر باطن از مبادی است که عبارتاند از آیات و نشانههای آفاقی و اَنفسی (جهان و انسان)، به سوی مقصد که معرفت مبدأ متعال و [[علم]] به [[قدرت الهی|قدرت]] و عظمت اوست<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱/۲۰۰</ref> و در اصطلاح اهل معرفت، ازجمله [[خواجهعبدالله انصاری]]، از [[مقامات عرفانی]] به معنای جستجوی بصیرت (عقل و چشم قلب) برای دستیابی به مطلوب است.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۴۱؛ ← کاشانی، شرح منازل، ۱۸۳</ref> در دیدگاه اهل معرفت تفکر امری ذهنی و عقلی نیست، بلکه امری قلبی و باطنی است.{{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] تعریف حکما<ref>← جرجانی، کتاب التعریفات، ۷۲</ref> از فکر و تعریف خواجهعبدالله را در تعریف مقام تفکر میپذیرد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۴؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۸۹–۱۹۰</ref> | [[امامخمینی]] تعریف [[حکما]]<ref>← جرجانی، کتاب التعریفات، ۷۲</ref> از فکر و تعریف خواجهعبدالله را در تعریف مقام تفکر میپذیرد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۴؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۸۹–۱۹۰</ref> | ||
تفکر با واژههایی چون [[تدبر]]، [[تذکر]] و نظر مرتبط است. فرق تدبر و تفکر در این است که تدبر، تصرف قلب با نظر در سرانجام و عاقبت امور است؛ اما تفکر تصرف و جستجوی قلب با نظر در دلایل آن میباشد.<ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۶۷</ref> فرق تفکر با تذکر در این است که تذکر از نتایج تفکر است. تفکرْ طلب مطلوب است و تذکرْ حصول آن؛ زیرا آنچه را که با تفکر حاصل شده و فراموش کرده بود، با تذکر به یاد میآورد؛ از این جهت تذکر فوق تفکر است.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۴۳؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۸۷؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۰–۲۹۱</ref> نظرْ به معنای تأمل و معرفت حاصل پس از جستجو است<ref>زبیدی، تاج العروس، ۷/۵۳۸</ref> و فرق آن با تفکر این است که نظر در امر | تفکر با واژههایی چون [[تدبر]]، [[تذکر]] و نظر مرتبط است. فرق تدبر و تفکر در این است که تدبر، تصرف قلب با نظر در سرانجام و عاقبت امور است؛ اما تفکر تصرف و جستجوی قلب با نظر در دلایل آن میباشد.<ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۶۷</ref> فرق تفکر با تذکر در این است که تذکر از نتایج تفکر است. تفکرْ طلب مطلوب است و تذکرْ حصول آن؛ زیرا آنچه را که با تفکر حاصل شده و فراموش کرده بود، با تذکر به یاد میآورد؛ از این جهت تذکر فوق تفکر است.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۴۳؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۸۷؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۰–۲۹۱</ref> نظرْ به معنای تأمل و معرفت حاصل پس از جستجو است<ref>زبیدی، تاج العروس، ۷/۵۳۸</ref> و فرق آن با تفکر این است که نظر در امر بدیهی یا غیر بدیهی است؛ اما تفکر در امور غیر بدیهی است.<ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۶۶</ref> | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
قوه تفکر مبتنی بر [[عقل]] و از ویژگیهای خاص | قوه تفکر مبتنی بر [[عقل]] و از ویژگیهای خاص انسان است که [[خداوند]] از آغاز خلقت در نهاد انسان قرار داده و سبب رشد و تمدن بشری شدهاست. تفکر از مهمترین اموری است که بر رسیدن انسان به [[سعادت]] و نجات تأثیر دارد و به همراه ذکر الهی و صفای قلب، از اسباب نجات انسان است.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۸۷</ref> تفکر همواره مورد توجه [[ادیان آسمانی]] بوده و ازجمله به تفکر در فعل خداوند<ref>کتاب مقدس، کتاب اول سموئیل، ب۱۲، ۲۴</ref> و کتاب او<ref>کتاب مقدس، صحیفه یوشع، ب۱، ۸</ref> توصیه شدهاست. در مقابل، تفکر در امور باطل<ref>کتاب مقدس، کتاب مزامیر، ب۲، ۱</ref> و امور جسمانی<ref>کتاب مقدس، کتاب پولس رسول به رومیان، ب۸، ۵–۷</ref> ناپسند شمرده شدهاست. | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[دین اسلام]] به تفکر و اندیشیدن اهمیت ویژهای دادهاست. [[قرآن کریم]] در آیات فراوانی، افراد را به تفکر دعوت میکند<ref>بقره، ۲۱۹؛ انعام، ۵۰؛ اعراف، ۱۷۶ و۱۸۴؛ نحل، ۴۴؛ حشر، ۲۱؛ ← طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۵/۲۵۵</ref> و افرادی را که در | [[دین اسلام]] به تفکر و اندیشیدن اهمیت ویژهای دادهاست. [[قرآن کریم]] در آیات فراوانی، افراد را به تفکر دعوت میکند<ref>بقره، ۲۱۹؛ انعام، ۵۰؛ اعراف، ۱۷۶ و۱۸۴؛ نحل، ۴۴؛ حشر، ۲۱؛ ← طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۵/۲۵۵</ref> و افرادی را که در آفرینش آسمان و زمین تفکر میکنند، میستاید.<ref>آل عمران، ۱۹۰–۱۹۱</ref> خداوند متعال انسانها را تشویق میکند تا در آیات آفاقی و اَنفسی، مانند زمین، کوهها، نهرها، شب و روز<ref>رعد، ۳</ref> و نفس خودشان تفکر کنند تا متوجه شوند همه چیز بهحق آفریده شدهاست.<ref>روم، ۸؛ ← طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۳/۵۷</ref> قرآن موضوعات مختلفی را برای تفکر مطرح کردهاست، مانند تفکر در عالم خلقت،<ref>آل عمران، ۱۹۰–۱۹۱</ref> تفکر در خود<ref>روم، ۸</ref> و تفکر در تاریخ<ref>یوسف، ۱۰۹؛ ← مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۷۶۴–۷۶۵</ref> که از این موارد میتوان به منابع تفکر و موضوعهایی که انسان شایستهاست در آنها تفکر کند، در قرآن یاد کرد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲/۷۱–۷۳</ref> روایات بسیاری نیز دربارهٔ تفکر و فضیلت آن نقل شدهاست<ref>کلینی، الکافی، ۲/۵۴–۵۵؛ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۲۵۰–۲۵۱؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۵/۱۹۵–۱۹۷؛ ← امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۱</ref>؛ چنانکه استمرار تفکر در خداوند و [[قدرت الهی|قدرت]] او برترین [[عبادت]]<ref>کلینی، الکافی، ۲/۵۵</ref> و یک ساعت تفکر، برتر از یک سال [[عبادت]] شمرده شدهاست،<ref>برقی، المحاسن، ۱/۲۶؛ عیاشی، التفسیر، ۲/۲۰۸</ref> بلکه بنابر روایات عبادتی مانند تفکر نیست.<ref>کلینی، الکافی، ۸/۲۰</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
تفکر و فکر در | تفکر و فکر در حکمت و منطق یکی از عناصر اصلی [[علم]] بهشمار میرود. در مباحث منطقی فکر راه عبور از مبادی و مقدمات، به سوی مطالب و مقاصد است<ref>خواجهنصیر، شرح الاشارات، ۱/۱۲</ref> و علم منطق میزان سنجش برای افکار است<ref>سبزواری، شرح المنظومه، ۱/۵۹</ref> {{ببینید|متن=ببینید|منطق}}. عارفان تفکر را یکی از [[مقامات عرفانی]] میدانند<ref>سلمی، مجموعه آثار، ۱/۴۸۳ و ۲/۴۴۵–۴۵۴؛ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۲۲۹–۲۳۰</ref> و برخی آن را در قسم پنجم از بدایات مقامات عرفانی پیش از [[مقام تذکر]] و پس از [[مقام انابه]] قرار دادهاند.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۴۱؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۸۱–۸۶؛ ← امامخمینی، چهل حدیث، ۶</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
علمای اخلاق در آثار خود فصلی را به موضوع تفکر اختصاص دادهاند<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۵۸–۱۰۰؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۹۲–۲۳۶؛ نراقی، جامع السعادات، ۱/۱۹۹–۲۳۷</ref> و تفکر را کلید اسرار<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱/۲۰۰</ref> و یکی از راههای سلامت [[قلب]]<ref>دیلمی، ارشاد القلوب، ۱/۱۶۹</ref> شمردهاند که انسان میتواند با آن در صفات و احوال نفس در کسب صفات پسندیده و تدارک افعال ناپسند بکوشد.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۶۴</ref> این عالمان از تفکر در زمینههای مختلفی چون تفکر دربارهٔ | علمای اخلاق در آثار خود فصلی را به موضوع تفکر اختصاص دادهاند<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۵۸–۱۰۰؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۹۲–۲۳۶؛ نراقی، جامع السعادات، ۱/۱۹۹–۲۳۷</ref> و تفکر را کلید اسرار<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱/۲۰۰</ref> و یکی از راههای سلامت [[قلب]]<ref>دیلمی، ارشاد القلوب، ۱/۱۶۹</ref> شمردهاند که انسان میتواند با آن در صفات و احوال نفس در کسب صفات پسندیده و تدارک افعال ناپسند بکوشد.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۶۴</ref> این عالمان از تفکر در زمینههای مختلفی چون تفکر دربارهٔ ذات و صفات خداوند و آفرینش و مخلوقات الهی<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۷۶–۱۰۰؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۲۱۰–۲۳۶</ref> و تفکر در نفس<ref>ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۲۵۷–۲۵۸</ref> سخن گفتهاند. در زمینه اجتماعی نیز تفکر شرط تسلط انسان بر سرنوشت خود و [[جامعه]] است، اینگونه که در برابر اوضاع و احوالی که در [[جامعه]] برای او پیش میآید، تسلیم نباشد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۷۶۶–۷۶۷</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
امامخمینی تفکر را کلید ابواب معارف و خزائن کمالات و علوم میداند که از مقدمات لازم برای سلوک است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۱</ref> به باور ایشان تفکری که نتیجهاش تذکر تام معبود باشد، از نظر فضیلت، قابل مقایسه با اعمال دیگر نیست.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۱</ref> امامخمینی در کتابهای عرفانی و اخلاقی خود به موضوعاتی چون تعریف تفکر،<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۴؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۸۹–۱۹۰</ref> فضیلت تفکر،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۱</ref> تفکر ممنوع و مطلوب در ذات حق،<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۸۰–۲۸۱؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۲–۱۹۵</ref> اقسام تفکر،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۵–۲۰۲</ref> فرق منزل تفکر و تذکر<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۰–۲۹۱</ref> و تفکر و تدبر در قرآن<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۹۷–۵۰۰؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۳–۲۰۵</ref> پرداختهاست. | امامخمینی تفکر را کلید ابواب معارف و خزائن کمالات و علوم میداند که از مقدمات لازم برای سلوک است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۱</ref> به باور ایشان تفکری که نتیجهاش تذکر تام معبود باشد، از نظر فضیلت، قابل مقایسه با اعمال دیگر نیست.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۱</ref> [[امامخمینی]] در کتابهای عرفانی و اخلاقی خود به موضوعاتی چون تعریف تفکر،<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۴؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۸۹–۱۹۰</ref> فضیلت تفکر،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۱</ref> تفکر ممنوع و مطلوب در ذات حق،<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۸۰–۲۸۱؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۲–۱۹۵</ref> اقسام تفکر،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۵–۲۰۲</ref> فرق منزل تفکر و تذکر<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۰–۲۹۱</ref> و تفکر و تدبر در قرآن<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۹۷–۵۰۰؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۳–۲۰۵</ref> پرداختهاست. | ||
== حقیقت تفکر == | == حقیقت تفکر == | ||
از دیدگاه حکما، منشأ تفکر و فکر، | از دیدگاه حکما، منشأ تفکر و فکر، قوه متصرفه، و نقش آن تصرف در مدرکات است. این قوه را اگر قوه وهمیه که صور و معانی جزئی را ادراک میکند به کار گیرد، قوه متخیله نامیده میشود و اگر قوه ناطقه که معانی کلی را ادراک میکند به کار گیرد، مفکّره خوانده میشود.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۸/۵۶</ref> در حقیقت نفس با تحلیل و جمعبندی ادراکات و معلوماتی که برایش حاصل شده میتواند به مطلوب و نتیجه منتقل شود که این حرکت در ذهن، از مبادی معلوم به سوی نتایج صورت میگیرد. اگر این امر در مبادی کلی باشد به آن فکر گفته میشود<ref>شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة، ۲/۴۷۹–۴۸۰</ref> و تفکر کاربری این فکر است.<ref>صلیبا، فرهنگ فلسفی، ۲۰۵</ref> تفکر در امور نظری است و نفس نمیتواند بدون تفکر و طلب، مطالب نظری را درک کند، مگر افرادی که به سبب تعدد ادراکات و کثرت تفکر، ملکه عقلی در آنها ایجاد شود که بتوانند به مبادی عالی متصل شده، حقایق را از آنها دریافت کنند.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۸/۲۱۳</ref> گاهی نیز شخص از معلومات به نتایج به صورت دفعی دست مییابد، بدون اینکه از مقدمات و [[حد وسط]] استفاده کند که از آن تعبیر به حدس میشود.<ref>ابنسینا، الاشارات و التنبیهات، ۸۶</ref> | ||
=== فرق حدس با فکر === | === فرق حدس با فکر === | ||
فرق حدس با فکر در این است که در فکر، حرکت به سوی مطلوب، موجود است، به خلاف حدس. همچنین در فکر ممکن است به نتیجه منجر نشود؛ اما در حدس به مطلوب میرسد<ref>خواجهنصیر، شرح الاشارات، ۲/۳۵۸</ref>؛ البته برخی از حکما معتقدند حقیقت تفکر استفاده و استفاضه نفس، از | فرق حدس با فکر در این است که در فکر، حرکت به سوی مطلوب، موجود است، به خلاف حدس. همچنین در فکر ممکن است به نتیجه منجر نشود؛ اما در حدس به مطلوب میرسد<ref>خواجهنصیر، شرح الاشارات، ۲/۳۵۸</ref>؛ البته برخی از [[حکما]] معتقدند حقیقت تفکر استفاده و استفاضه نفس، از نفس کلیه است که معارف و حقایق را به نفس افاضه میکند، به خلاف تعلم که از طریق امور خارجی مانند استاد و [[کتاب و کتابخوانی|کتاب]] است؛ به همین دلیل تأثیر تفکر از تعلم قویتر و شدیدتر است و از این جهت یک ساعت تفکر افضل از یک سال تعلم است.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۱۴۴</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
علمای اخلاق و عرفان حقیقت تفکر را امری درونی و باطنی شمردهاند که از حاضرکردن دو معرفت در دل، معرفت سومی حاصل میشود.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۶۳–۶۴؛ کاشانی، لطائف الاعلام، ۱۷۶؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۹۸</ref> حقیقت تفکرْ سیری باطنی است که مبادی آن گاهی امور محسوس بیرونی و گاهی امور فطری درونی است<ref>آیات آفاقی و اَنفسی</ref> و نتیجه آن، معرفت الهی و شناخت قدرت و عظمت اوست.<ref>خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۴۷–۴۸؛ نراقی، جامع السعادات، ۱/۲۰۰</ref> برخی نیز فکر را از حقایق غیبی دانستهاند که حقیقت آن را جز خداوند نمیداند.<ref>جیلی، الانسان الکامل، ۱۷۴</ref> در [[علم اخلاق]]، تفکر و استعمال فکر، مربوط به فضیلت حکمت است که از افراط در حکمت به «جربزه» و «سفه» تعبیر میشود و تفریط در آن «بَلَه» نامیده میشود که تعطیل قوه فکریه در مواردی است و سزاوار است به کار اندازد.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱/۱۰۰؛ ← امامخمینی، چهل حدیث، ۳۹۱</ref> | علمای اخلاق و عرفان حقیقت تفکر را امری درونی و باطنی شمردهاند که از حاضرکردن دو معرفت در دل، معرفت سومی حاصل میشود.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۶۳–۶۴؛ کاشانی، لطائف الاعلام، ۱۷۶؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۹۸</ref> حقیقت تفکرْ سیری باطنی است که مبادی آن گاهی امور محسوس بیرونی و گاهی امور فطری درونی است<ref>آیات آفاقی و اَنفسی</ref> و نتیجه آن، معرفت الهی و شناخت [[قدرت الهی|قدرت]] و عظمت اوست.<ref>خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۴۷–۴۸؛ نراقی، جامع السعادات، ۱/۲۰۰</ref> برخی نیز فکر را از حقایق غیبی دانستهاند که حقیقت آن را جز خداوند نمیداند.<ref>جیلی، الانسان الکامل، ۱۷۴</ref> در [[علم اخلاق]]، تفکر و استعمال فکر، مربوط به فضیلت حکمت است که از افراط در حکمت به «جربزه» و «سفه» تعبیر میشود و تفریط در آن «بَلَه» نامیده میشود که تعطیل قوه فکریه در مواردی است و سزاوار است به کار اندازد.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱/۱۰۰؛ ← امامخمینی، چهل حدیث، ۳۹۱</ref> | ||
=== فرق فکر با شهود === | === فرق فکر با شهود === | ||
امامخمینی تفکر را در اصطلاح فلسفی اعمال فکر و ترتیب امور معلوم برای به دست آوردن نتایج مجهول میداند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۸۹</ref> این تفکر اعم از تفکری است که از مقامات سالکین است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۸۹</ref> به اعتقاد ایشان فرق عملیات فکر با [[شهود]] در این است که نتیجه فکر، | امامخمینی تفکر را در اصطلاح فلسفی اعمال فکر و ترتیب امور معلوم برای به دست آوردن نتایج مجهول میداند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۸۹</ref> این تفکر اعم از تفکری است که از [[مقامات عرفانی|مقامات سالکین]] است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۸۹</ref> به اعتقاد ایشان فرق عملیات فکر با [[شهود]] در این است که نتیجه فکر، علم حصولی است که علمی ناقص و موطن کثرت و غیریت است و غیریت سبب مغایرتِ عالِم با معلوم خارجی و عدم شناخت آن میشود؛ افزون بر اینکه در ادراکاتی که از راه فکر حاصل میشود، کنه مطلب در امور وجودی قابل دستیابی نیست؛ اما مشاهده شهودی و حضوری، در موطن وحدت است که غیریت برداشته شده و نوعی حضور، تعلق، ربط و نفی همه تعینات است.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۷۳ و ۲۸۰</ref> امامخمینی در تعریف عرفانی تفکر تعریف [[خواجهعبدالله انصاری]]<ref>انصاری، منازل السائرین، ۴۱</ref> را بهترین تعبیر تفکر ممدوح میداند و آن را جستجوکردن بصیرت که چشم قلب است، برای رسیدن به مقصود میشمارد و مقصد و مقصود همان سعادت مطلقه است که به کمال علمی و عملی حاصل میشود.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۴؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۰</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
علمای اخلاق بر این باورند که تفکر، برتر از [[ذکر|تذکر]] است<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۶۴؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۹۸</ref>؛ اما [[امامخمینی]] تذکر را فوق تفکر و از نتایج آن میداند؛ به همین جهت معتقد است منزل تفکر پیش از منزل تذکر قرار دارد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۰–۲۹۱</ref> ایشان در وجه برتری تذکر همانند عارفان<ref>انصاری، منازل السائرین، ۴۳؛ کاشانی، لطائف الاعلام، ۱/۱۶۲</ref> بر این عقیده است که تفکر طلب محبوب است و تذکرْ حصول مطلوب و تا [[انسان]] در راه طلب و جستجو است، محجوبِ از مطلوب است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۰–۲۹۱</ref> امامخمینی همچنین قوت و کمال تذکر را وابسته به قوت و کمال تفکر میداند و با استناد به روایاتی که یک ساعت تفکر را بهتر از یک سال<ref>احسائی، عوالی اللئالی، ۲/۵۷؛ عیاشی، التفسیر، ۲/۲۰۸</ref> یا شصت سال<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۶۶/۲۹۳</ref> یا هفتاد سال<ref>مدنی، ریاض السالکین، ۳/۳۷۰</ref> [[عبادت]] میدانند، نتیجه میگیرد تفکری که نتیجهاش، تذکر تام معبود است، با دیگر اعمال در فضیلت مقایسه نمیشود.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۱</ref> ایشان با استناد به روایتی،<ref>صدوق، ثواب الاعمال، ۴۴</ref> دو رکعت [[نماز]] سبک را که همراه با اندیشه و تفکر باشد، بهتر از [[شبزندهداری]] یک شب میداند<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۳۳</ref> {{ببینید|متن=ببینید|ذکر}}. | علمای اخلاق بر این باورند که تفکر، برتر از [[ذکر|تذکر]] است<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۶۴؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۹۸</ref>؛ اما [[امامخمینی]] تذکر را فوق تفکر و از نتایج آن میداند؛ به همین جهت معتقد است منزل تفکر پیش از منزل تذکر قرار دارد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۰–۲۹۱</ref> ایشان در وجه برتری تذکر همانند [[عرفا|عارفان]]<ref>انصاری، منازل السائرین، ۴۳؛ کاشانی، لطائف الاعلام، ۱/۱۶۲</ref> بر این عقیده است که تفکر طلب محبوب است و تذکرْ حصول مطلوب و تا [[انسان]] در راه طلب و جستجو است، محجوبِ از مطلوب است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۰–۲۹۱</ref> امامخمینی همچنین قوت و کمال تذکر را وابسته به قوت و کمال تفکر میداند و با استناد به روایاتی که یک ساعت تفکر را بهتر از یک سال<ref>احسائی، عوالی اللئالی، ۲/۵۷؛ عیاشی، التفسیر، ۲/۲۰۸</ref> یا شصت سال<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۶۶/۲۹۳</ref> یا هفتاد سال<ref>مدنی، ریاض السالکین، ۳/۳۷۰</ref> [[عبادت]] میدانند، نتیجه میگیرد تفکری که نتیجهاش، تذکر تام معبود است، با دیگر اعمال در فضیلت مقایسه نمیشود.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۱</ref> ایشان با استناد به روایتی،<ref>صدوق، ثواب الاعمال، ۴۴</ref> دو رکعت [[نماز]] سبک را که همراه با اندیشه و تفکر باشد، بهتر از [[شبزندهداری]] یک شب میداند<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۳۳</ref> {{ببینید|متن=ببینید|ذکر}}. | ||
== اقسام و درجات تفکر == | == اقسام و درجات تفکر == | ||
اندیشمندان اسلامی برای تفکر اقسامی ذکر کردهاند. برخی از علمای اخلاق تفکر را به دو بخش | اندیشمندان اسلامی برای تفکر اقسامی ذکر کردهاند. برخی از علمای اخلاق تفکر را به دو بخش «تفکر ممدوح» مانند تفکر در عجایب صنعت، مخلوقات الهی و هرچه بنده را به خدا نزدیک یا از خدا دور کند و «تفکر مذموم» مانند تفکر در ذات خداوند تقسیم کردهاند.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱/۲۳۲</ref> برخی از اهل معرفت نیز تفکر را به سه قسم ممنوع، پسندیده و لازم تقسیم کرده و برای هر قسم انواع و نتایجی بیان کردهاند: | ||
# | # تفکر حرام که تفکر در صفات پروردگار و حکمت کار اوست که بذر حیرت و نقمت به بار میآورد<ref>میبدی، کشف الاسرار، ۸/۱۵۰</ref>؛ همچنین تفکر در اسرار خلق که بذر خصومت به بار میآورد<ref>انصاری، صد میدان، ۱/۲۷۹؛ میبدی، کشف الاسرار، ۸/۱۵۰</ref>؛ | ||
# | # تفکر مستحب که تفکر در آفریدههای خداوند و انواع نعمتها و قسمتهای اوست.<ref>انصاری، صد میدان، ۱/۲۸۰؛ میبدی، کشف الاسرار، ۸/۱۵۰</ref> از این تفکر، حکمت، بصیرت و [[محبت و عشق|محبت]] حاصل میشود<ref>انصاری، صد میدان، ۱/۲۸۰</ref>؛ | ||
# | # تفکر واجب که تفکر در کردار خویش و اندیشه در عرضه [[گناهان]] به حقتعالی است<ref>انصاری، صد میدان، ۱/۲۸۰؛ میبدی، کشف الاسرار، ۸/۱۵۰</ref> که بذر شرم و [[خوف]] را در دل میکارد و ثمره آن پرورش و ظهور فقر خود است که جزای آن، دیدار است.<ref>انصاری، صد میدان، ۱/۲۸۰</ref> | ||
بعضی عارفان برای تفکر سه درجه ذکر کردهاند: | بعضی عارفان برای تفکر سه درجه ذکر کردهاند: | ||
# تفکر عامه: با این تفکر، نجات از شهوات آسان میشود. | # تفکر عامه: با این تفکر، نجات از شهوات آسان میشود. | ||
# تفکر خاصه: تفکر در تحصیل امری است که به واسطه آن سلوکِ راه حقیقت بر | # تفکر خاصه: تفکر در تحصیل امری است که به واسطه آن [[سیر و سلوک|سلوکِ]] راه حقیقت بر سالک آسان میشود. | ||
# تفکر خاصةالخاصه: در این تفکر، شخص از پستی تفکر که طلب امر مفقود است، به اوج تذکر که مشاهده حق است، میرسد.<ref>کاشانی، لطائف الاعلام، ۱/۱۷۶</ref> | # تفکر خاصةالخاصه: در این تفکر، شخص از پستی تفکر که طلب امر مفقود است، به اوج تذکر که مشاهده حق است، میرسد.<ref>کاشانی، لطائف الاعلام، ۱/۱۷۶</ref> | ||
امامخمینی به دو قسم از تفکر اشاره میکند: تفکر ممدوح که سبب تعالی و پیشرفت انسان میشود و تفکر مذموم که تفکر در غیر مورد خود و در هر آن چیزی است که ناپسند است و از آن تعبیر به | امامخمینی به دو قسم از تفکر اشاره میکند: تفکر ممدوح که سبب تعالی و پیشرفت انسان میشود و تفکر مذموم که تفکر در غیر مورد خود و در هر آن چیزی است که ناپسند است و از آن تعبیر به سفه میشود<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۹۱</ref>؛ مانند تفکر در کُنه ذات خداوند که در [[حدیث|روایات]]<ref>کلینی، الکافی، ۱/۹۳</ref> از آن نهی شدهاست.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۲–۱۹۴</ref> | ||
== تفکر ممدوح == | == تفکر ممدوح == | ||
این تفکر خود دارای درجات و اقسامی است که عبارتاند از: | این تفکر خود دارای درجات و اقسامی است که عبارتاند از: | ||
# تفکر در حق، اسما و صفات و کمالات خداوند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۱</ref> امامخمینی این قسم از تفکر را بالاترین مراتب تفکر، بالاترین مرتبه علوم و متقنترین مراتب | # تفکر در حق، اسما و صفات و کمالات خداوند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۱</ref> امامخمینی این قسم از تفکر را بالاترین مراتب تفکر، بالاترین مرتبه علوم و متقنترین مراتب برهان میداند؛ زیرا از نظر به خود مبدأ و تفکر در سبب مطلق، [[علم]] به سبب و مسببات و معلولات پیدا میشود و به همین جهت آن را [[برهان صدیقین]] نامیدهاند<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۱</ref>؛ البته این امر به این معنا نیست که هر کس از طریق این برهان به ذات و تجلیات آن علم پیدا کند، جزو صدیقین است؛ زیرا هنگامی که قلب فرد در حجاب برهان و قدم او قدم تفکر باشد، به اول مرتبه صدیقین که از راه مشاهده ذات، به شهود [[اسما و صفات]] میرسند نیز نخواهد رسید. نتیجه این قسم از تفکر علم به وجود حق و انواع و تجلیات آن است که از آن، علم به اعیان و مظاهر به دست میآید<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۱</ref> {{ببینید|متن=ببینید|خداشناسی}}. | ||
# تفکر در لطایف صُنع و اتقان آن و ظرایف خلقت<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۵</ref> که از علوم نافع و فضایل اعمال قلبی و بالاتر از جمیع عبادات است؛ زیرا نتیجه آن علم به مبدأ کامل و صانع حکیم است که شریفترین نتیجه است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۵–۱۹۶</ref>؛ البته امامخمینی بر این باور است که آگاهی بر اسرار آفرینش و احاطه بر لطایف آن، تا کنون برای بشر میسر نگردیدهاست.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۶–۱۹۷</ref> به باور ایشان همین اندازه از تفکر هرچند انسان را از حالت جحود، انکار و تصرف جنود [[جهل]] و [[شیطان]] خارج میکند و ابوابی از معرفت برای متوسطان میگشاید، برای کاملان حجاب است<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۱۸</ref>؛ زیرا نوعی توجه به غیر حقتعالی محسوب میشود. | # تفکر در لطایف صُنع و اتقان آن و ظرایف خلقت<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۵</ref> که از علوم نافع و فضایل اعمال قلبی و بالاتر از جمیع عبادات است؛ زیرا نتیجه آن علم به مبدأ کامل و صانع حکیم است که شریفترین نتیجه است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۵–۱۹۶</ref>؛ البته امامخمینی بر این باور است که آگاهی بر اسرار آفرینش و احاطه بر لطایف آن، تا کنون برای بشر میسر نگردیدهاست.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۶–۱۹۷</ref> به باور ایشان همین اندازه از تفکر هرچند انسان را از حالت جحود، انکار و تصرف جنود [[جهل]] و [[شیطان]] خارج میکند و ابوابی از معرفت برای متوسطان میگشاید، برای کاملان [[حجب|حجاب]] است<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۱۸</ref>؛ زیرا نوعی توجه به غیر حقتعالی محسوب میشود. | ||
# تفکر در نعمتهای خداوند، یعنی تفکر در نعمتهای مختلفی که خداوند در اختیار انسان قرار دادهاست؛ ازجمله این نعمتها فراهمکردن اسباب آسایش و راحتی برای او و بدنی سالم و قوایی صحیح است که خداوند به او عطا کرده، پیامبرانی که فرستاده و کتابهایی که نازل کرده تا انسانها را به سوی [[سعادت]] و نجات رهنمون باشند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶</ref> | # تفکر در نعمتهای خداوند، یعنی تفکر در نعمتهای مختلفی که خداوند در اختیار انسان قرار دادهاست؛ ازجمله این نعمتها فراهمکردن اسباب آسایش و راحتی برای او و بدنی سالم و قوایی صحیح است که خداوند به او عطا کرده، پیامبرانی که فرستاده و کتابهایی که نازل کرده تا انسانها را به سوی [[سعادت]] و نجات رهنمون باشند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶</ref> | ||
# تفکر در احوال [[نفس]] که از این تفکر، معارف و نتایج بیشماری حاصل میشود، مانند علم به [[معاد]]، علم به | # تفکر در احوال [[نفس]] که از این تفکر، معارف و نتایج بیشماری حاصل میشود، مانند علم به [[معاد]]، علم به نبوت عامه و علم به شرایع حقه<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۸</ref>؛ زیرا با تفکر در احوال انسان که با افزایش سن، بدن او ضعیف میشود، اما قوای روحانی و ادراکات عقلی او افزایش مییابد، [[تجرد نفس]] و خرابنشدن آن با خرابی بدن روشن میشود که اثباتکننده مطلق معاد است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۸–۲۰۰</ref> {{ببینید|متن=ببینید|نفس}} و با تفکر در اینکه تنها خداوند تعالی به طریق [[سعادت و شقاوت]] انسانها آگاه است و محال است در تعلیم آنها اهمال کند، وجوب ارسال شرایع از ناحیه حقتعالی ثابت میشود<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۰</ref> و با تفکر در اینکه شریعت الهی از طریق [[وحی]] و [[الهام]] صورت میگیرد و تمام افراد بشر استعداد این مقام و توان انجام این وظیفه را ندارند، نبوت عامه ثابت میشود.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۰</ref> | ||
# تفکر در احوال [[پیامبران|انبیا (ع)]] و اولیای الهی (ع) و تذکر مقامات ایشان که سبب میشود انسان به حد و مقام خود در معارف قناعت نکند و باطن قلب را از جهالت و [[سوء ظن]] به اولیای الهی تطهیر کند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۵۸–۵۹</ref> | # تفکر در احوال [[پیامبران|انبیا (ع)]] و اولیای الهی (ع) و تذکر مقامات ایشان که سبب میشود انسان به حد و مقام خود در معارف قناعت نکند و باطن قلب را از جهالت و [[سوء ظن]] به اولیای الهی تطهیر کند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۵۸–۵۹</ref> | ||
# تفکر در احوال [[آخرت]] و تفکر در نتایج معاصی و شدت عذابها و سختیهایی که در [[برزخ]] و [[قیامت]] متوجه انسان میشود و ملاحظه دقت حسابرسی الهی و آیات و روایاتی که در این زمینه وجود دارد، خوف از حق را در قلب انسان افزایش میدهد و او را از معاصی متنفر میکند؛ چنانکه ملاحظه آیات و روایات [[بهشت]] و نعمتهای الهی، [[امید]] را در [[قلب]] انسان ایجاد میکند<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۲۶ و ۲۸۰</ref> {{ببینید|متن=ببینید|دنیا و آخرت}}. | # تفکر در احوال [[آخرت]] و تفکر در نتایج معاصی و شدت عذابها و سختیهایی که در [[برزخ]] و [[قیامت]] متوجه انسان میشود و ملاحظه دقت حسابرسی الهی و آیات و روایاتی که در این زمینه وجود دارد، خوف از حق را در قلب انسان افزایش میدهد و او را از معاصی متنفر میکند؛ چنانکه ملاحظه آیات و روایات [[بهشت]] و نعمتهای الهی، [[امید]] را در [[قلب]] انسان ایجاد میکند<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۲۶ و ۲۸۰</ref> {{ببینید|متن=ببینید|دنیا و آخرت}}. | ||
# تفکر در [[عالم ملک|عالم مُلک]]، که نتیجه آن [[زهد]] است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۲</ref>؛ زیرا وقتی انسانِ سالک، متاع و لذتهای دنیا را رو به زوال و تغیّر دید، قلب بهراحتی از آن روی میگرداند و خود را از مشغولشدن به آن فارغ میکند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۸۳</ref> {{ببینید|متن=ببینید|حب دنیا}}. | # تفکر در [[عالم ملک|عالم مُلک]]، که نتیجه آن [[زهد]] است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۲</ref>؛ زیرا وقتی انسانِ سالک، متاع و لذتهای دنیا را رو به زوال و تغیّر دید، قلب بهراحتی از آن روی میگرداند و خود را از مشغولشدن به آن فارغ میکند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۸۳</ref> {{ببینید|متن=ببینید|حب دنیا}}. | ||
# تفکر و تدبر در آیات قرآن که ازجمله آداب [[تلاوت قرآن]] است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۹۹</ref> به منظور رسیدن و دستیافتن به مقصد و مقصود قرآن و اخراج از ظلمات و هدایت به طریق مستقیم.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۳</ref> وقتی | # تفکر و تدبر در آیات قرآن که ازجمله آداب [[تلاوت قرآن]] است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۹۹</ref> به منظور رسیدن و دستیافتن به مقصد و مقصود قرآن و اخراج از ظلمات و هدایت به طریق مستقیم.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۳</ref> وقتی انسان مقصد را شناخت، در تحصیل آن بینا میشود و راه استفاده از قرآن برای او گشوده میگردد. با استمرار توجه به مقصود، تفکر برای [[نفس]] عادی میشود و مطالب و معارف جدیدی از قرآن استفاده میکند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۵</ref> {{ببینید|متن=ببینید|قرآن|تلاوت قرآن}} | ||
# تفکر در مفاسد و محاسن اخلاق که یکی از راههای عمومی برای اصلاح نفس است. تفکر در عواقب و مفاسدی که | # تفکر در مفاسد و محاسن اخلاق که یکی از راههای عمومی برای اصلاح نفس است. تفکر در عواقب و مفاسدی که رذیلتهای اخلاقی به بار میآورند، موجب زوال این رذیلتها میشود<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۹۶</ref> و تفکر در صفات پسندیده، سبب اتصاف انسان به این صفات پسندیده و تشویق او برای دستیابی به این صفات است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۲۶؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳۷–۱۳۸</ref> | ||
# تفکر در اسرار عبادات که یکی از راههای رسیدن به [[سعادت]] و [[قرب الهی]] است<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۵۸</ref> و این رسیدن به نتایج عبادت، بدون تفکر و حضور قلب در عبادت حاصل نمیشود<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۶۴</ref> {{ببینید|متن=ببینید|اسرار عبادت}}. | # تفکر در اسرار عبادات که یکی از راههای رسیدن به [[سعادت]] و [[قرب الهی]] است<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۵۸</ref> و این رسیدن به نتایج عبادت، بدون تفکر و حضور قلب در عبادت حاصل نمیشود<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۶۴</ref> {{ببینید|متن=ببینید|اسرار عبادت}}. | ||
== تفکر مذموم == | == تفکر مذموم == | ||
اندیشمندان اسلامی<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۲۳۰؛ فناری، مصباح الانس، ۲۵۲؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۲۲–۳؛ نراقی، جامع السعادات، ۱/۲۰۲</ref> با استناد به آیات<ref>آل عمران، ۲۸ و ۳۰</ref> و روایات،<ref>کلینی، الکافی، ۱/۹۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ۵۴/۳۴۸</ref> از تفکر در ذات الهی نهی کردهاند و آن را محال دانستهاند؛ زیرا [[عقل]] را راهی به سوی ذات الهی نیست.<ref>ملاصدرا، المظاهر الالهیه، ۱۶</ref> برخی معتقدند مراد از تفکر در خداوند و ذات او که در روایات نهی شده، تفکر در کنه ذات است؛ اما تفکر در | اندیشمندان اسلامی<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۲۳۰؛ فناری، مصباح الانس، ۲۵۲؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۲۲–۳؛ نراقی، جامع السعادات، ۱/۲۰۲</ref> با استناد به آیات<ref>آل عمران، ۲۸ و ۳۰</ref> و روایات،<ref>کلینی، الکافی، ۱/۹۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ۵۴/۳۴۸</ref> از تفکر در ذات الهی نهی کردهاند و آن را محال دانستهاند؛ زیرا [[عقل]] را راهی به سوی ذات الهی نیست.<ref>ملاصدرا، المظاهر الالهیه، ۱۶</ref> برخی معتقدند مراد از تفکر در خداوند و ذات او که در روایات نهی شده، تفکر در کنه ذات است؛ اما تفکر در صفات حقتعالی که سبب شناخت خداوند است، در آیات فراوانی از قرآن به آن اشاره شدهاست.<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۴/۹۰</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] با استناد به روایاتی<ref>← کلینی، الکافی، ۱/۹۲–۹۳</ref> تفکر در کنه ذات و کیفیت آن را ممنوع میداند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۲–۱۹۳</ref> ایشان با استناد به روایتی که بالاترین عبادت را تفکر مداوم در خدا و قدرت او میشمارد<ref>کلینی، الکافی، ۲/۵۵</ref> و روایاتی که از اقوامی ژرفاندیش در [[آخرالزمان]] یاد میکند که به معانی دقیق بعضی از آیاتِ توحید پی میبرند،<ref>کلینی، الکافی، ۱/۹۱؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۴</ref> معتقد است تفکر در حق و اثبات ذات و تفکر در قدرت و دیگر اسما و | [[امامخمینی]] با استناد به روایاتی<ref>← کلینی، الکافی، ۱/۹۲–۹۳</ref> تفکر در کنه ذات و کیفیت آن را ممنوع میداند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۲–۱۹۳</ref> ایشان با استناد به روایتی که بالاترین عبادت را تفکر مداوم در خدا و قدرت او میشمارد<ref>کلینی، الکافی، ۲/۵۵</ref> و روایاتی که از اقوامی ژرفاندیش در [[آخرالزمان]] یاد میکند که به معانی دقیق بعضی از آیاتِ توحید پی میبرند،<ref>کلینی، الکافی، ۱/۹۱؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۴</ref> معتقد است تفکر در حق و اثبات ذات و تفکر در [[قدرت الهی|قدرت]] و دیگر [[اسما و صفات]]، افزون بر آنکه نهی نشده، بالاترین [[عبادت]] است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۴</ref> به اعتقاد ایشان نظر در ذات، برای اثبات وجود، [[توحید]]، تنزیه و تقدیس حقتعالی، غایت بعثت انبیا و آمال عارفان است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۲–۱۹۳</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
امامخمینی با اشاره به برخی از جاهلان که با تمسک به حدیث نهی از تفکر در ذات الهی،<ref>ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۲۵۰</ref> نظر در معارف را [[حرام]] میشمارند، معتقد است این عده از دو جهت به خطا رفتهاند؛ زیرا گمان میکنند، حکما تفکر در ذات میکنند؛ در حالی که آنان تفکر در کنه ذات را غیرممکن میدانند؛ افزون بر اینکه این افراد، معنای [[حدیث]] را ندانستهاند و گمان میکنند که مطلقاً نباید از ذات مقدس اسمی برده شود.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۳</ref> ایشان با بیان این مطلب که از مجموع روایات روشن میشود که تفکر در کنه ذات و کیفیت آن ممنوع است،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۵</ref> به جمع میان روایاتِ امرکننده به تفکر و نهیکننده از آن دربارهٔ خدا میپردازد و چنین نتیجه میگیرد که نهی از تفکر در مورد خداوند، شامل افرادی است که استعداد ورود به این مباحث را ندارند؛ اما برای کسانی که اهل آناند، تفکر دربارهٔ خداوند برای آنان رجحان دارد، بلکه برتر از جمیع عبادات است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۵</ref> ایشان وجه جمع دیگری نیز میان این دو دسته از روایات بیان میکند. | امامخمینی با اشاره به برخی از جاهلان که با تمسک به حدیث نهی از تفکر در ذات الهی،<ref>ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۲۵۰</ref> نظر در معارف را [[حرام]] میشمارند، معتقد است این عده از دو جهت به خطا رفتهاند؛ زیرا گمان میکنند، حکما تفکر در ذات میکنند؛ در حالی که آنان تفکر در کنه ذات را غیرممکن میدانند؛ افزون بر اینکه این افراد، معنای [[حدیث]] را ندانستهاند و گمان میکنند که مطلقاً نباید از ذات مقدس اسمی برده شود.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۳</ref> ایشان با بیان این مطلب که از مجموع روایات روشن میشود که تفکر در کنه ذات و کیفیت آن ممنوع است،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۵</ref> به جمع میان روایاتِ امرکننده به تفکر و نهیکننده از آن دربارهٔ خدا میپردازد و چنین نتیجه میگیرد که نهی از تفکر در مورد خداوند، شامل افرادی است که استعداد ورود به این مباحث را ندارند؛ اما برای کسانی که اهل آناند، تفکر دربارهٔ خداوند برای آنان رجحان دارد، بلکه برتر از جمیع [[عبادات]] است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۵</ref> ایشان وجه جمع دیگری نیز میان این دو دسته از روایات بیان میکند. | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
امامخمینی در تفسیری دیگر با فرق گذاشتن میان | امامخمینی در تفسیری دیگر با فرق گذاشتن میان مشاهده حضوری و مکاشفه ذوقی با تفکر، معتقد است مشاهده و [[مکاشفه]] با براق ذوق و [[عشق]] صورت میگیرد و برطرفکننده تمام تعینات است و این مراد از روایاتی است که به تفکر و معرفت خداوند ترغیب میکنند که مراد، مشاهده حق با رؤیت قلبی است؛ اما فکر که ترتیب امور معلوم برای تحصیل امر مجهول و در مقام بیان حد است، در شناخت و معرفت ذات حقتعالی جایگاهی ندارد و این مراد از روایاتی است که تفکر در ذات خداوند را مذموم شمردهاند و از آن نهی کردهاند.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۸۰–۲۸۱</ref> | ||
== آثار و موانع تفکر == | == آثار و موانع تفکر == | ||
در بعضی از آیات<ref>روم، ۸؛ آل عمران، ۱۹۱</ref> برای تفکر ثمرات و نتایجی ذکر شدهاست.<ref>← طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۸/۲۳۲؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۳/۲۷۶–۲۷۷</ref> اساس تفکر در آنچه مربوط به | در بعضی از آیات<ref>روم، ۸؛ آل عمران، ۱۹۱</ref> برای تفکر ثمرات و نتایجی ذکر شدهاست.<ref>← طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۸/۲۳۲؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۳/۲۷۶–۲۷۷</ref> اساس تفکر در آنچه مربوط به عالم طبیعت و عالم آخرت است، برای رسیدن به معرفت الهی و [[سعادت]] در حیات انسانی و در همه شئون زندگی اعم از [[حقوق]]، [[اخلاق]] و احکام است.<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۵/۲۷۱–۲۷۲</ref> در روایات نیز برای تفکر، ثمرات فراوانی ذکر شدهاست، ازجمله تفکر، موجب دوستی خدا،<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۶۷/۲۵</ref> روشنی عقل،<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۵۶</ref> بصیرت،<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۵۷</ref> ایمنی از لغزش<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۵۸</ref> و کفاره گناهان<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۶۸/۳۲۶</ref> است. علمای اخلاق تفکر را کلید اسرار، منشأ عبرت و مبدأ بصیرت<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱/۲۰۰</ref> و [[علم]] را ثمره خاص تفکر دانستهاند و معتقدند با تفکر، معرفت در قلب انسان حاصل میشود و حال قلب را تغییر میدهد و این حال موجب تغییر اعمال انسان میشود؛ بنابراین عمل، تابع حال و حال، تابع علم و علم، تابع تفکر است و به همین دلیل تفکر مبدأ و کلید همه خیرات است<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۶۴؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۹۸</ref>؛ از این جهت تفکر را میتوان یکی از عوامل اصلاح و تربیت نفس در تعلیمات اسلامی برشمرد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۷۶۸</ref> برخی از اهل معرفت نیز ثمره تفکر را [[خوف]] دانستهاند<ref>عطار نیشابوری، تذکرة الاولیاء، ۱/۲۳۳</ref> و برخی ثمره استمرار تفکر را حصول مکاشفات غیبی و افزایش معرفت انسان به نفس خویش، افزایش حب الهی، [[شکر]] بر دوام [[نعمت]] و روشنکننده [[قلب]] دانستهاند.<ref>سلمی، مجموعه آثار، ۱/۴۸۳</ref> | ||
=== ثمرات === | === ثمرات === | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
==== حصول معرفت ==== | ==== حصول معرفت ==== | ||
تفکر کلید ابواب معارف و کلید خزائن کمالات و علوم و مقدمه لازم و حتمی [[سلوک]] است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۱</ref>؛ تا آنجا که یک ساعت تفکر، ابوابی از معارف بر روی سالک میگشاید که با عبادت هفتاد سال ممکن است برای انسان حاصل نشود یا انسان را چنان متذکر محبوب میکند که از مشقتها و زحمتهای چندینساله، این مطلوب حاصل نمیشود<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۱</ref>؛ | تفکر کلید ابواب معارف و کلید خزائن کمالات و علوم و مقدمه لازم و حتمی [[سلوک]] است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۱</ref>؛ تا آنجا که یک ساعت تفکر، ابوابی از معارف بر روی سالک میگشاید که با [[عبادت]] هفتاد سال ممکن است برای انسان حاصل نشود یا انسان را چنان متذکر محبوب میکند که از مشقتها و زحمتهای چندینساله، این مطلوب حاصل نمیشود<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۱</ref>؛ | ||
==== بیداری قلب ==== | ==== بیداری قلب ==== | ||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
==== اصلاح نفس ==== | ==== اصلاح نفس ==== | ||
ثمره تفکر در مفاسد و محاسن اخلاق، علاج و درمان علمی رذیلتها و اتصاف به محاسن اخلاقی است؛ چنانکه با تفکر در نتایج و مفاسد دنیایی و آخرتیِ [[تکبر]]،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۹۶</ref> [[حسد]]<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۱۰</ref> و [[غضب]]<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۳۷–۱۳۸</ref> میتوان راه نجات از این رذیلتها را بر خود آسان کرد و با تفکر در سختیهای برزخ و قیامت و | ثمره تفکر در مفاسد و محاسن اخلاق، علاج و درمان علمی رذیلتها و اتصاف به محاسن اخلاقی است؛ چنانکه با تفکر در نتایج و مفاسد دنیایی و آخرتیِ [[تکبر]]،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۹۶</ref> [[حسد]]<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۱۰</ref> و [[غضب]]<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۳۷–۱۳۸</ref> میتوان راه نجات از این رذیلتها را بر خود آسان کرد و با تفکر در سختیهای برزخ و قیامت و عذاب آن و دقت در سلوک راه آخرت و تقصیرهای خود، میتوان به خوف از حقتعالی دست یافت<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۲۶؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳۷–۱۳۸</ref>؛ | ||
==== حب الهی ==== | ==== حب الهی ==== | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
# مشغولشدن به امور ظاهری که مانع تفکر در نعمتهای خداوند است<ref>← بقلی، فسیر عرائس البیان، ۳/۴۰۵–۴۰۶</ref>؛ | # مشغولشدن به امور ظاهری که مانع تفکر در نعمتهای خداوند است<ref>← بقلی، فسیر عرائس البیان، ۳/۴۰۵–۴۰۶</ref>؛ | ||
# [[حب دنیا]] که سبب سختی دلکندن از آن و مانع از تفکر دربارهٔ [[مرگ]] است.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۳/۳۳</ref> | # [[حب دنیا]] که سبب سختی دلکندن از آن و مانع از تفکر دربارهٔ [[مرگ]] است.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۳/۳۳</ref> | ||
[[امامخمینی]] از نگاه عرفانی مشغولشدن به کثرات را مانع از تفکر در جمال محبوب میشمارد و معتقد است اگر قلب قوی نباشد، نمیتواند مانع خطورات قلب گردد؛ اما به مجرد اینکه اشتغال کم گردد، فکر به خودی خود به سوی محبوب توجه میکند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۷</ref> | [[امامخمینی]] از نگاه عرفانی مشغولشدن به کثرات را مانع از تفکر در جمال محبوب میشمارد و معتقد است اگر قلب قوی نباشد، نمیتواند مانع خطورات [[قلب]] گردد؛ اما به مجرد اینکه اشتغال کم گردد، فکر به خودی خود به سوی محبوب توجه میکند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۷</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |