emailconfirmed
۲٬۵۷۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''فرهنگ'''، جایگاه و اهمیت فرهنگ و تأثیر آن بر [[جامعه]]. | '''فرهنگ'''، جایگاه و اهمیت فرهنگ و تأثیر آن بر [[جامعه]]. | ||
==معنی== | ==معنی== | ||
فرهنگ به معانی [[تعلیم و تربیت]]، علم و دانش و ادب آمده است <ref>دهخدا، لغتنامه، ۱۰/۱۵۱۰۹.</ref>. اصطلاح فرهنگ دارای تعریفهای پرشماری است و اجماع و اتفاقی بر سر آن نیست. فرهنگ در یک تعریف، کلیت و مجموعهای درهمتافته شامل دانش، | فرهنگ به معانی [[تعلیم و تربیت]]، [[علم]] و دانش و [[ادب]] آمده است <ref>دهخدا، لغتنامه، ۱۰/۱۵۱۰۹.</ref>. اصطلاح فرهنگ دارای تعریفهای پرشماری است و اجماع و اتفاقی بر سر آن نیست. فرهنگ در یک تعریف، کلیت و مجموعهای درهمتافته شامل دانش، [[دین]]، هنر، [[قانون]]، اخلاقیات و هر گونه توانایی و عادتی است که آدمی مانند عضوی از جامعه به دست میآورد <ref>آشوری، تعریفها و مفهوم فرهنگ، ۷۵.</ref>. در تعریفی دیگر مجموعه رفتارهای اکتسابی و ویژگی اعتقادی اعضای یک [[جامعه]] فرهنگ نامیده شده است <ref>کوئن، مبانی جامعهشناسی، ۵۸ ـ ۶۴.</ref>؛ به بیان دیگر فرهنگ پدیده پیچیدهای از آداب و رسوم، اندیشه، [[هنر]] و شیوه زندگی است که طی تجربه تاریخی اقوام شکل میگیرد و قابل انتقال به نسلهای بعدی است <ref>انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۶/۵۳۴۶.</ref>. به طور کلی فرهنگ را میتوان رفتار ویژه بشر نامید که از [[زبان]]، افکار، اعتقادات، سنن، قراردادها، سازمانها، ابزار، روشهای کاری، آثار هنری، مراسم مذهبی، مراسم اجتماعی و غیره تشکیل میشود <ref>فاکس، آشنایی با مفاهیم فرهنگ و روابط فرهنگی، ۱.</ref>. | ||
هرچند میان تمدن و فرهنگ، تمایز معنایی وجود دارد، اما رابطه میان آنها ارتباطی متقابل و متعامل است. در این زمینه دو رویکرد وجود دارد: رویکرد نخست تمدن را همان فرهنگ میداند <ref>گولد، ویلیام کولب، ۲۶۷.</ref> و رویکرد دوم، فرهنگ را نقطه مقابل تمدن قرار میدهد. در این نگاه، فرهنگ همه عقاید و آفرینشهای انسانی مربوط به اسطوره، دین، هنر و ادبیات را دربر میگیرد؛ در حالیکه تمدن به حوزه خلاقیت انسانی مرتبط با فناوری و علم اشاره میکند <ref>اسلامی، فرهنگ، ۱۰۶ ـ ۱۰۷.</ref>. | هرچند میان [[تمدن]] و فرهنگ، تمایز معنایی وجود دارد، اما رابطه میان آنها ارتباطی متقابل و متعامل است. در این زمینه دو رویکرد وجود دارد: رویکرد نخست تمدن را همان فرهنگ میداند <ref>گولد، ویلیام کولب، ۲۶۷.</ref> و رویکرد دوم، فرهنگ را نقطه مقابل تمدن قرار میدهد. در این نگاه، فرهنگ همه عقاید و آفرینشهای انسانی مربوط به اسطوره، دین، هنر و ادبیات را دربر میگیرد؛ در حالیکه تمدن به حوزه خلاقیت انسانی مرتبط با فناوری و علم اشاره میکند <ref>اسلامی، فرهنگ، ۱۰۶ ـ ۱۰۷.</ref>. | ||
==ویژگیها و اقسام فرهنگ== | ==ویژگیها و اقسام فرهنگ== | ||
بسیاری از صاحبنظران علوم | بسیاری از صاحبنظران [[علوم اجتماعی]]، فرهنگ را وجه تمایز زندگی اجتماعی [[انسان]] و حیوان و آن را مبنای اصلی جامعه انسانی دانستهاند <ref>وثوقی و نیکخلق، مبانی جامعهشناسی، ۱۱۶ ـ ۱۱۷.</ref> و برای آن ویژگیهایی چون اکتسابی، انتسابی، منحصر به فرد و کندی در تغییر را در نظر گرفتهاند. اکتسابی به این معناست که فرهنگ، ذاتی و مادرزادی نیست و افراد آن را در [[جامعه]] و در کنار زندگی با دیگران کسب میکنند <ref>ثریا، فرهنگ و شخصیت، ۲۷ ـ ۲۸.</ref>. انتسابیبودنِ فرهنگ آن است که انسان از آغاز تولد از طریق جامعه و [[خانواده]]، هنجارها و ارزشهای اجتماعی را میآموزد <ref>وثوقی و نیکخلق، مبانی جامعهشناسی، ۱۲۱.</ref>. منحصر به فرد بودن نیز به این معناست که هر فرهنگ دارای طرح و بافت مخصوص به خود است. این ویژگی سبب تمایز فرهنگها از یکدیگر میشود <ref>ثریا، فرهنگ و شخصیت، ۲۹.</ref> و فرهنگ هر جامعه متأثر از شرایط خاص تاریخی، اجتماعی و اقتصادی خود شکل میگیرد <ref>وثوقی و نیکخلق، مبانی جامعهشناسی، ۱۱۹ ـ ۱۲۲.</ref>؛ چنانکه تغییرات فرهنگی معمولاً فرایندی کند و درونیاند و در درازمدت صورت میگیرند <ref>وثوقی و نیکخلق، مبانی جامعهشناسی، ۱۲۹ ـ ۱۲۱؛ یوسفیان، نگاهی به مفهوم فرهنگ، ۲۳.</ref>. | ||
درباره تقسیمبندی و انواع فرهنگ، نظریههای مختلفی وجود دارد. برخی از صاحبنظران فرهنگ را به دو لایه آرمانی و واقعی تقسیم میکنند: لایه اول کنشهایی است که صاحبان فرهنگ ادعا میکنند و خود را پایبند و مجری آن میشمارند و لایه دوم کنشهایی است که در واقع زندگی روزمره صورت میگیرد. گاه این دو لایه در تضاد با یکدیگر قرار میگیرند <ref>ثریا، فرهنگ و شخصیت، ۳۲.</ref>. در تقسیمبندی دیگری فرهنگ به دو بخش مادی و معنوی تقسیم میشود: فرهنگ مادی قابل لمس، اندازهگیری و مقایسه است. اشیا مادی، ابزار کار، موسیقی و شیوه مادی زندگی در این گروه قرار دارند. فرهنگ معنوی نیز شامل موضوعاتی است که جنبه کیفی و غیر قابل اندازهگیری همچون آثار ادبی، هنری، فکری، آداب و رسوم و اخلاقیات دارد <ref>وثوقی و نیکخلق، مبانی جامعهشناسی، ۱۲۶ ـ ۱۲۷؛ یوسفیان، نگاهی به مفهوم فرهنگ، ۲۱.</ref>. | درباره تقسیمبندی و انواع فرهنگ، نظریههای مختلفی وجود دارد. برخی از صاحبنظران فرهنگ را به دو لایه آرمانی و واقعی تقسیم میکنند: لایه اول کنشهایی است که صاحبان فرهنگ ادعا میکنند و خود را پایبند و مجری آن میشمارند و لایه دوم کنشهایی است که در واقع زندگی روزمره صورت میگیرد. گاه این دو لایه در تضاد با یکدیگر قرار میگیرند <ref>ثریا، فرهنگ و شخصیت، ۳۲.</ref>. در تقسیمبندی دیگری فرهنگ به دو بخش مادی و معنوی تقسیم میشود: فرهنگ مادی قابل لمس، اندازهگیری و مقایسه است. اشیا مادی، ابزار کار، [[موسیقی]] و شیوه مادی زندگی در این گروه قرار دارند. فرهنگ معنوی نیز شامل موضوعاتی است که جنبه کیفی و غیر قابل اندازهگیری همچون آثار ادبی، هنری، فکری، آداب و رسوم و اخلاقیات دارد <ref>وثوقی و نیکخلق، مبانی جامعهشناسی، ۱۲۶ ـ ۱۲۷؛ یوسفیان، نگاهی به مفهوم فرهنگ، ۲۱.</ref>. | ||
امامخمینی نگاهی زیربنایی به فرهنگ داشت و قدرت تعیینکنندگی آن را بسیار بالا میدانست و معتقد بود همه تحولات چه در مسیر مثبت و متعالی و چه در طریق | امامخمینی نگاهی زیربنایی به فرهنگ داشت و قدرت تعیینکنندگی آن را بسیار بالا میدانست و معتقد بود همه تحولات چه در مسیر مثبت و متعالی و چه در طریق [[فساد]]، انحطاط و تباهی، از بستر فرهنگ آغاز میشوند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۹۰.</ref>. ایشان تأکید میکرد مبدأ همه خوشبختیها و بدبختیهای یک ملت فرهنگ است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۰۶.</ref>. ایشان فرهنگ را سایهای از [[نبوت]] میدانست <ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۲۹.</ref>، بر الهیبودن فرهنگ تأکید میکرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۰۶.</ref> و باور داشت با ایجاد [[فرهنگ اسلامی]] میتوان از دیگر ارکان [[جامعه]] نتیجه اسلامی گرفت <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۳۸۴.</ref>. | ||
در اندیشه امامخمینی عنصر هویتبخش و متمایزکننده ملتها فرهنگ است؛ ضمن آنکه بنیان و شالوده ملت را فرهنگ تشکیل میدهد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۵۷.</ref>. به طور کلی از دید ایشان همه امور بستگی تام به فرهنگ دارند و اصلاح همه حوزههای زندگی بشر به سامان وضعیت فرهنگی وابسته است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۳۵۶.</ref>؛ بدین سبب امامخمینی نخستین برنامه پس از استقرار جمهوری اسلامی را اصلاح نقصهای فرهنگی اعلام کرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۵۷.</ref> و در پایان در بندی از وصیتنامهاش نیز به مقوله فرهنگ پرداخت <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۱۴ ـ ۴۱۵.</ref>. | در اندیشه امامخمینی عنصر هویتبخش و متمایزکننده ملتها فرهنگ است؛ ضمن آنکه بنیان و شالوده ملت را فرهنگ تشکیل میدهد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۵۷.</ref>. به طور کلی از دید ایشان همه امور بستگی تام به فرهنگ دارند و اصلاح همه حوزههای زندگی بشر به سامان وضعیت فرهنگی وابسته است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۳۵۶.</ref>؛ بدین سبب امامخمینی نخستین برنامه پس از استقرار [[جمهوری اسلامی]] را اصلاح نقصهای فرهنگی اعلام کرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۵۷.</ref> و در پایان در بندی از [[وصیتنامه امامخمینی|وصیتنامهاش]] نیز به مقوله فرهنگ پرداخت <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۱۴ ـ ۴۱۵.</ref>. | ||
==اقسام فرهنگ== | ==اقسام فرهنگ== | ||
در سخنان امامخمینی تعابیر مختلفی از فرهنگ آمده که به نظر میرسد سه نوع فرهنگ اسلامی <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۴۶ و ۸/۱۰۷.</ref>، غربی <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۴۲ و ۱۳/۳۹۴.</ref> و استعماری <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۴۵ و ۱۷/۲.</ref> دارای اولویت و اهمیت بررسی است: | در [[سخنان امامخمینی]] تعابیر مختلفی از فرهنگ آمده که به نظر میرسد سه نوع فرهنگ اسلامی <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۴۶ و ۸/۱۰۷.</ref>، غربی <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۴۲ و ۱۳/۳۹۴.</ref> و استعماری <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۴۵ و ۱۷/۲.</ref> دارای اولویت و اهمیت بررسی است: | ||
===فرهنگ اسلامی=== | ===فرهنگ اسلامی=== | ||
از دیدگاه امامخمینی فرهنگ اسلامی غنیترین و مترقیترینِ فرهنگهاست و میتواند بدون در نظر گرفتن نژاد، ملیت و تفکرات مادی، باعث تعالی و سعادت انسانی گردد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۳۲۰.</ref>. مؤلفههای انسانساز و سعادتبخش فرهنگ اسلامی، میتواند انسانها را در بعد اعتقادی، اخلاقی و عملی هدایت کند و سامان زندگی دنیایی و اخروی انسان را به دست گیرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۳۴۳.</ref>؛ به این ترتیب کارکرد انسانسازی و تربیتی فرهنگ اسلام، همواره مورد توجه امامخمینی بوده است. ایشان با وصفکردن فرهنگ متعالی اسلام به کارخانه انسانسازی، ساخت جامعه الهی را با گسترش و ترویج فرهنگ اسلامی ملازم میدانست <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۴۶؛ ۷/۴۲۷؛ ۸/۱۰۸ و ۹/۷۶.</ref>؛ بنابراین ایشان همواره بر جایگزینکردن فرهنگ اسلامی به جای فرهنگ استعماری و غربی تأکید میکرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۴۶.</ref>. | از دیدگاه [[امامخمینی]] فرهنگ اسلامی غنیترین و مترقیترینِ فرهنگهاست و میتواند بدون در نظر گرفتن نژاد، ملیت و تفکرات مادی، باعث تعالی و [[سعادت]] انسانی گردد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۳۲۰.</ref>. مؤلفههای انسانساز و سعادتبخش فرهنگ اسلامی، میتواند انسانها را در بعد اعتقادی، اخلاقی و عملی [[هدایت]] کند و سامان زندگی دنیایی و اخروی انسان را به دست گیرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۳۴۳.</ref>؛ به این ترتیب کارکرد انسانسازی و تربیتی فرهنگ اسلام، همواره مورد توجه امامخمینی بوده است. ایشان با وصفکردن فرهنگ متعالی اسلام به کارخانه انسانسازی، ساخت جامعه الهی را با گسترش و ترویج فرهنگ اسلامی ملازم میدانست <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۴۶؛ ۷/۴۲۷؛ ۸/۱۰۸ و ۹/۷۶.</ref>؛ بنابراین ایشان همواره بر جایگزینکردن [[فرهنگ اسلامی]] به جای فرهنگ استعماری و غربی تأکید میکرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۴۶.</ref>. | ||
امامخمینی با پیوند میان فرهنگ اسلامی و فرهنگ ایرانی، فرهنگ ایرانی را غنی و پرمحتوا <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۵۳ و ۱۸/۲۱۸.</ref> و ایرانیان را صادرکننده فرهنگ به غرب میدانست <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۳۸۵، ۳۹۲ و ۱۲/۳۲۰.</ref>. به باور ایشان باید تفکر ایرانیان بهویژه جوانان را در باره فرهنگِ خودی تغییر داد و تفکر انسان ایرانی ـ اسلامی را جایگزین آن کرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۵۳.</ref>؛ زیرا در نظر ایشان تنها راه نجات کشور ترویج فرهنگ ایرانی ـ اسلامی در جامعه است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۲.</ref>. برخی متفکران اسلامی نیز ایران پیش از اسلام را دارای فرهنگ و تمدنی غنی میدانند که خدمات زیادی به تمدن نوپای اسلامی کرد <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۳۲۴ ـ ۳۲۵.</ref>. | امامخمینی با پیوند میان فرهنگ اسلامی و فرهنگ ایرانی، فرهنگ ایرانی را غنی و پرمحتوا <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۵۳ و ۱۸/۲۱۸.</ref> و ایرانیان را صادرکننده فرهنگ به [[غرب]] میدانست <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۳۸۵، ۳۹۲ و ۱۲/۳۲۰.</ref>. به باور ایشان باید تفکر ایرانیان بهویژه جوانان را در باره فرهنگِ خودی تغییر داد و تفکر انسان ایرانی ـ اسلامی را جایگزین آن کرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۵۳.</ref>؛ زیرا در نظر ایشان تنها راه نجات کشور ترویج فرهنگ ایرانی ـ اسلامی در جامعه است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۲.</ref>. برخی متفکران اسلامی نیز ایران پیش از [[اسلام]] را دارای فرهنگ و تمدنی غنی میدانند که خدمات زیادی به تمدن نوپای اسلامی کرد <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۳۲۴ ـ ۳۲۵.</ref>. | ||
=== فرهنگ غربی و استعماری=== | === فرهنگ غربی و استعماری=== | ||
در برابر فرهنگ اسلامی، فرهنگ غربی با اصالتدادن به دنیاگرایی و زندگی مادی، به ابعاد فرامادی حیات انسان بیتوجه است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۰۸.</ref>. مقصود امامخمینی از فرهنگ غربی همان فرهنگ وارداتی از کشورهای غربی و شرقی بود <ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۸۲.</ref>. به باور ایشان درد اصلی مکاتب مروج این فرهنگ، عدم اعتقاد به معنویت و تفسیر همه امور در دایره هستی مادی و دنیایی انسان است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۰۸ و ۲۱/۲۲۲.</ref>. فرهنگ و تمدن مادی | در برابر فرهنگ اسلامی، فرهنگ غربی با اصالتدادن به [[دنیاگرایی]] و زندگی مادی، به ابعاد فرامادی حیات انسان بیتوجه است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۰۸.</ref>. مقصود امامخمینی از فرهنگ غربی همان فرهنگ وارداتی از کشورهای غربی و شرقی بود <ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۸۲.</ref>. به باور ایشان درد اصلی مکاتب مروج این فرهنگ، عدم اعتقاد به معنویت و تفسیر همه امور در دایره هستی مادی و دنیایی انسان است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۰۸ و ۲۱/۲۲۲.</ref>. فرهنگ و تمدن مادی [[غرب]]، انسان و نیازهای او را در سطح نیازهای حیوانی تنزل میدهد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۴.</ref>. در نگاه امامخمینی فرهنگ استعماری همان فرهنگ وارداتی از غرب و شرق است که بهصورت تهاجمی، عامل استحاله و تضعیف [[فرهنگ اسلامی]] میشود <ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۷۱.</ref>. فرهنگ استعماری از دید ایشان استمرار سلطه کشورهای دیگر است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۹۱؛ ۵/۵۳ و ۱۲/۵.</ref>. با توجه به این نکته که قدرت تخریب فرهنگ استعماری از تسلیحات جنگی و نظامی بیشتر است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۰۶.</ref>، [[بیگانگان]] و استعمارگران با آگاهی از این موضوع، فرهنگ استعماری را طراحی و به کشورهای تحت سلطه خود تزریق میکنند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۳۴.</ref>. فرهنگ استعماری با دو شیوه فرهنگ بومی جوامع را از درون تهی و بیمعنا میسازد و کشورها را به ورطه وابستگی فرهنگی ـ فکری و از [[خودبیگانگی]] میکشاند؛ نخست با تحقیر فرهنگ بومی و دوم با ارج نهادن و برتر نشاندادن فرهنگ کشورهای استعمارگر <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۱۴ ـ ۴۱۵.</ref>. از نگاه امامخمینی فرهنگ استعماری ریشهای در باورهای ملی و بومی ندارد و بدین لحاظ نیازمند عواملی در داخل برای تحمیل و اجرای آن است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۴۶ و ۴/۱۳۴.</ref>. این فرهنگ تحمیلی همواره نیازمند کارگزارانی است که مأموریت آنان تأمین منافع غرب در کشورهای عقبمانده و جهان سومی است. از نگاه ایشان [[محمدرضا پهلوی]] مظهر و نماینده این کارگزاران وابسته بود <ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۶۳، ۹۱ و ۵/۳۷۱.</ref> و وابستگی فکری و فرهنگی، نتیجه و غایت ترویج فرهنگ استعماری در جامعه اسلامی خواهد بود <ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۲.</ref>. آنچه توانسته حضور فرهنگ غنی اسلامی را در زندگی مسلمانان کمرنگ کند و آثار و مظاهر آن را تحتالشعاع قرار دهد، وابستگی فرهنگی و هجوم گسترده فرهنگ استعماری است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۳۴۲.</ref> {{ببینید|هجوم فرهنگی}}. | ||
==فرهنگ در دوران پهلوی== | ==فرهنگ در دوران پهلوی== | ||
فرهنگ و تمدن چندین هزارساله ایران، در دورانهای مختلف به دلیل گوناگونی ازجمله برخورد و همجواری با سایر فرهنگها و نیز اِعمال سیاستهای مختلفِ دولتهای وقت، فراز و فرودهای زیادی به خود دیده است. در زمان شکلگیری حکومت پهلوی نیز سیاست ترویج ملیگرایی در قالب باستانگرایی و ارجنهادن به شکوه ایرانِ پیش از اسلام در دستور کار قرار گرفت. این سیاست که ملیگراییِ افراطی «شوینیستی» بوده در پی احیای مجدد آرمانشهر باستانی ایران در دوران سلسله هخامنشیان و | فرهنگ و تمدن چندین هزارساله ایران، در دورانهای مختلف به دلیل گوناگونی ازجمله برخورد و همجواری با سایر فرهنگها و نیز اِعمال سیاستهای مختلفِ دولتهای وقت، فراز و فرودهای زیادی به خود دیده است. در زمان شکلگیری حکومت پهلوی نیز سیاست ترویج ملیگرایی در قالب باستانگرایی و ارجنهادن به شکوه ایرانِ پیش از اسلام در دستور کار قرار گرفت. این سیاست که ملیگراییِ افراطی «شوینیستی» بوده در پی احیای مجدد آرمانشهر باستانی ایران در دوران سلسله [[هخامنشیان]] و [[ساسانیان]]، ارج نهادن به باورهای دین [[زرتشت]] و الگو قراردادن شیوه حکومتداری سلسلههای ایرانی بود <ref>نظری، ناسیونالیسم و هویت ایرانی، ۱۵۶ ـ ۱۵۹.</ref>. این تلاش با ستایش برتری قومی، شرافت ذاتی ایرانی و تمجید آریاییگری همراه گردید و با هیجان سطحی ترکیب شد و در مدح فرهنگ باستانی چنان راه مبالغه را پیمود که گاه تمییز واقعیت از افسانه ناممکن مینمود <ref>کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، ۱۵۰.</ref>. | ||
دینزدایی از عرصه زندگی فردی و اجتماعی ایرانیان یکی دیگر از مهمترین سیاستهای فرهنگی رضاشاه پهلوی بود که با ترکیب با باستانگرایی تلاش میکرد دستاوردهای اجتماعی و فرهنگی ایرانِ پس از اسلام نادیده و انکار شود و دین و باورهای مذهبی با رویکرد تمسخرآمیز، بزرگترین علت عقبماندگی جامعه ایرانی تصویر شود؛ بنابراین تلاش بسیاری در جهت محو و محدودیت مظاهر اسلامی صرف شد <ref>نظری، ناسیونالیسم و هویت ایرانی، ۱۶۱؛ کاتم، ناسیونالیسم در ایران، ۲۲۰ ـ ۲۲۱.</ref>. محمدرضا پهلوی رویکرد فرهنگی پدرش را تداوم بخشید <ref>معلم، علل و عوامل فروپاشی رژیم پهلوی، ۱۶۷ ـ ۱۶۸.</ref>. در نگاه وی ملیگرایی ایرانی که مظهر آن پادشاهی ۲۵۰۰ساله بود، بزرگترین عامل وحدت ملی و سیاسی ایران به شمار میرفت <ref>آصف، مبانی ایدئولوژیک حکومت در دوران پهلوی، ۲۲۸ ـ ۲۲۹.</ref> {{ببینید|ملیگرایی}}. در کنار این باور، وابستگی و شیفتگی پهلوی به غرب و عناصر فرهنگی آن باعث شد در بسیاری از زمینههای آموزشی و فرهنگی از الگوی توسعه فرهنگی در غرب بهویژه امریکا و انگلستان استفاده کند <ref>معلم، علل و عوامل فروپاشی رژیم پهلوی، ۱۷۵.</ref>. همچنین ترویج روابط آزاد زن و مرد، پوشاک غربی، مصرف نوشابههای الکلی، استفاده از موسیقی و هنر غربی ازجمله ارزشهای فرهنگی بود که رژیم پهلوی به تبلیغ آنها میپرداخت <ref>pasha، Cultural Ties Between Iran، ۱۳۵.</ref>. | [[دینزدایی]] از عرصه زندگی فردی و اجتماعی ایرانیان یکی دیگر از مهمترین سیاستهای فرهنگی [[رضاشاه پهلوی]] بود که با ترکیب با باستانگرایی تلاش میکرد دستاوردهای اجتماعی و فرهنگی ایرانِ پس از [[اسلام]] نادیده و انکار شود و دین و باورهای مذهبی با رویکرد تمسخرآمیز، بزرگترین علت عقبماندگی جامعه ایرانی تصویر شود؛ بنابراین تلاش بسیاری در جهت محو و محدودیت مظاهر اسلامی صرف شد <ref>نظری، ناسیونالیسم و هویت ایرانی، ۱۶۱؛ کاتم، ناسیونالیسم در ایران، ۲۲۰ ـ ۲۲۱.</ref>. محمدرضا پهلوی رویکرد فرهنگی پدرش را تداوم بخشید <ref>معلم، علل و عوامل فروپاشی رژیم پهلوی، ۱۶۷ ـ ۱۶۸.</ref>. در نگاه وی ملیگرایی ایرانی که مظهر آن پادشاهی ۲۵۰۰ساله بود، بزرگترین عامل [[وحدت]] ملی و سیاسی ایران به شمار میرفت <ref>آصف، مبانی ایدئولوژیک حکومت در دوران پهلوی، ۲۲۸ ـ ۲۲۹.</ref> {{ببینید|ملیگرایی}}. در کنار این باور، وابستگی و شیفتگی پهلوی به غرب و عناصر فرهنگی آن باعث شد در بسیاری از زمینههای آموزشی و فرهنگی از الگوی توسعه فرهنگی در غرب بهویژه [[امریکا]] و [[انگلستان]] استفاده کند <ref>معلم، علل و عوامل فروپاشی رژیم پهلوی، ۱۷۵.</ref>. همچنین ترویج روابط آزاد زن و مرد، پوشاک غربی، مصرف نوشابههای الکلی، استفاده از موسیقی و هنر غربی ازجمله ارزشهای فرهنگی بود که رژیم پهلوی به تبلیغ آنها میپرداخت <ref>pasha، Cultural Ties Between Iran، ۱۳۵.</ref>. | ||
امامخمینی بارها به سیاستهای فرهنگی پهلوی اول و دوم انتقاد کرد و فرهنگ دوران پهلوی را فرهنگی فاسد، خدمتگزارِ شرق و غرب، افزایشدهنده فساد و فحشا و اعتیاد و از بینبرنده انسانیت شمرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۲۴؛ ۴/۱۱۷ و ۱۹/۳۳۷.</ref>. ایشان چه در دوران مبارزه با رژیم شاهنشاهی و چه پس از آن، با ترویج فرهنگ الحادی و انحرافیِ حاکم به مبارزه و مقابله پرداخت و با نوشتن کتاب کشف اسرار در سال ۱۳۲۳ {{ببینید|کشف اسرار}} به نقد روشنفکران ملحد و مروجان فرهنگ غیراسلامی اقدام کرد؛ زیرا به باور امامخمینی این دسته از روشنفکران، علت عقبافتادن ملل مسلمان از ملل متمدن اروپایی را در اعتقاد به دین و شعائر آن میدانستند و دوری از فرهنگ دینی را موجب تعالی و ترقی جوامع اسلامی میپنداشتند <ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۵ ـ ۶.</ref> {{ببینید|روشنفکری|غربزدگی}}. | امامخمینی بارها به سیاستهای فرهنگی پهلوی اول و دوم انتقاد کرد و فرهنگ دوران پهلوی را فرهنگی فاسد، خدمتگزارِ شرق و غرب، افزایشدهنده فساد و [[فحشا]] و اعتیاد و از بینبرنده انسانیت شمرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۲۴؛ ۴/۱۱۷ و ۱۹/۳۳۷.</ref>. ایشان چه در دوران مبارزه با رژیم شاهنشاهی و چه پس از آن، با ترویج فرهنگ الحادی و انحرافیِ حاکم به مبارزه و مقابله پرداخت و با نوشتن کتاب کشف اسرار در سال ۱۳۲۳ {{ببینید|کشف اسرار}} به نقد روشنفکران ملحد و مروجان فرهنگ غیراسلامی اقدام کرد؛ زیرا به باور امامخمینی این دسته از روشنفکران، علت عقبافتادن ملل مسلمان از ملل متمدن اروپایی را در اعتقاد به [[دین]] و شعائر آن میدانستند و دوری از فرهنگ دینی را موجب تعالی و ترقی جوامع اسلامی میپنداشتند <ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۵ ـ ۶.</ref> {{ببینید|روشنفکری|غربزدگی}}. | ||
به باور امامخمینی حکومت پهلوی و حامیان فکری آن، با حمله به فرهنگ و مناسک اسلامی در پی نابودی ریشه دین و آیینهای مرتبط با آن بودند تا بتوانند با نشر افکار مغرضانه و فاسد خود، مسلمانان را به سوی جاهلیت نخستین سوق دهند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۸، ۴۰، ۱۷۱ و ۱۷۲.</ref> {{ببینید|شعائر}}. ایشان تنها راه حفظ فرهنگ و ارزشهای دینی را مبارزه همه اقشار ملت، بهویژه روحانیان که پیشروان معنوی مردماند، با اَعمال ضد اسلامی حکومت عنوان کرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۳۱۳ و ۳۲۶.</ref>. همچنین در تداوم رویکرد پیشین، ترویج فرهنگ باستانگرایی را بزرگترین خیانت و جنایت در حق ملت ایران دانست و معتقد بود اقدام محمدرضا پهلوی در تقویت و تمجید فرهنگ آتشپرستی، برگزاری جشنهای شاهنشاهی و تغییر تاریخ پرارزش و مترقی اسلام به تاریخ دوره پیش از آن {{ببینید|تغییر تاریخ هجری}}، خیانت به اسلام و اهانت به پیغمبر اکرم(ص) و هدف آن از بینبردن هویت و فرهنگ اسلامی ایرانیان بوده است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۲۴ و ۴/۱۶۳.</ref>. ایشان احیای آتشپرستی را نماد واپسگرایی فرهنگی میدانست و باور داشت اقدامات فرهنگی پهلوی ارتجاع و کهنهپرستی است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۲۲.</ref>؛ به این معنا که پهلوی از این طریق میخواست فرهنگ ملت ایران را عقب نگه دارد و کهنهپرستی را تجدید کند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۹۰.</ref> و این همه به منظور این بود که مردم فرهنگ اسلامی خود را فراموش کنند و به نام «فرهنگ ایران باستان» از اسلام فاصله بگیرند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۱۶.</ref>. | به باور [[امامخمینی]] حکومت پهلوی و حامیان فکری آن، با حمله به فرهنگ و مناسک اسلامی در پی نابودی ریشه دین و آیینهای مرتبط با آن بودند تا بتوانند با نشر افکار مغرضانه و فاسد خود، مسلمانان را به سوی جاهلیت نخستین سوق دهند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۸، ۴۰، ۱۷۱ و ۱۷۲.</ref> {{ببینید|شعائر}}. ایشان تنها راه حفظ فرهنگ و ارزشهای دینی را مبارزه همه اقشار ملت، بهویژه روحانیان که پیشروان معنوی مردماند، با اَعمال ضد اسلامی حکومت عنوان کرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۳۱۳ و ۳۲۶.</ref>. همچنین در تداوم رویکرد پیشین، ترویج فرهنگ [[باستانگرایی]] را بزرگترین خیانت و جنایت در حق ملت ایران دانست و معتقد بود اقدام [[محمدرضا پهلوی]] در تقویت و تمجید فرهنگ آتشپرستی، برگزاری جشنهای شاهنشاهی و تغییر تاریخ پرارزش و مترقی [[اسلام]] به تاریخ دوره پیش از آن {{ببینید|تغییر تاریخ هجری}}، خیانت به اسلام و اهانت به پیغمبر اکرم(ص) و هدف آن از بینبردن هویت و [[فرهنگ اسلامی]] ایرانیان بوده است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۲۴ و ۴/۱۶۳.</ref>. ایشان احیای آتشپرستی را نماد واپسگرایی فرهنگی میدانست و باور داشت اقدامات فرهنگی پهلوی ارتجاع و کهنهپرستی است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۲۲.</ref>؛ به این معنا که پهلوی از این طریق میخواست فرهنگ ملت ایران را عقب نگه دارد و کهنهپرستی را تجدید کند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۹۰.</ref> و این همه به منظور این بود که مردم فرهنگ اسلامی خود را فراموش کنند و به نام «فرهنگ ایران باستان» از اسلام فاصله بگیرند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۱۶.</ref>. | ||
غربزدگی و فرنگیمآببودن که خود را در استفاده از واژگان فرنگی و خرید اجناس غربی و تحقیر و تقبیح دستاوردهای بومی و ملی بروز میدهد از نظر امامخمینی مترادف با وابستگی فکری و بیهویتی است که فرد، فرهنگ و داشتههای بومی و ملی خود را هیچ و فرهنگ غرب را همه چیز میانگارد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱۸۰.</ref> و آن را برتر و والاتر میداند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۱۵.</ref>. ایشان این باور را حاصل تمام چارچوبهای پوسیده و بیمحتوایی میدانست که در طول پنجاه سال حکومت | [[غربزدگی]] و فرنگیمآببودن که خود را در استفاده از واژگان فرنگی و خرید اجناس غربی و تحقیر و تقبیح دستاوردهای بومی و ملی بروز میدهد از نظر امامخمینی مترادف با وابستگی فکری و بیهویتی است که فرد، فرهنگ و داشتههای بومی و ملی خود را هیچ و فرهنگ غرب را همه چیز میانگارد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱۸۰.</ref> و آن را برتر و والاتر میداند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۱۵.</ref>. ایشان این باور را حاصل تمام چارچوبهای پوسیده و بیمحتوایی میدانست که در طول پنجاه سال [[حکومت پهلوی]]، مردم را به غربزدگی کشاند؛ بنابراین یکی از اهداف نهضت، نجات مردم ایران از وابستگی فرهنگی به غرب و تکیه بر پایههای فرهنگ اسلام است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۱۳۳.</ref>. | ||
از سوی دیگر، امامخمینی از هیچ تلاشی برای اعتراض و محکومکردن حملههای رژیم پهلوی به مقدسات مذهبی مانند حمله به فرهنگ شیعه و حوزههای علمیه فروگذار نمیکرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۲۱.</ref>. در حقیقت یکی از علل انقلاب اسلامی ایران را میتوان این دانست که رژیم پهلوی اعتقادات، ارزشها و فرهنگ اسلامی را زیر پا گذاشت <ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۶۵.</ref> و فرهنگ را به ویرانهای تبدیل کرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۵۶.</ref> که منشأ این مشکلات وابستگی به فرهنگ غربی بود <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۳۹۴.</ref>. | از سوی دیگر، امامخمینی از هیچ تلاشی برای اعتراض و محکومکردن حملههای رژیم پهلوی به مقدسات مذهبی مانند حمله به فرهنگ [[شیعه]] و [[حوزههای علمیه]] فروگذار نمیکرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۲۱.</ref>. در حقیقت یکی از علل [[انقلاب اسلامی ایران]] را میتوان این دانست که رژیم پهلوی اعتقادات، ارزشها و فرهنگ اسلامی را زیر پا گذاشت <ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۶۵.</ref> و فرهنگ را به ویرانهای تبدیل کرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۵۶.</ref> که منشأ این مشکلات وابستگی به فرهنگ غربی بود <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۳۹۴.</ref>. | ||
==نقش فرهنگ اسلامی بر انقلاب اسلامی== | ==نقش فرهنگ اسلامی بر انقلاب اسلامی== | ||
نقش فرهنگ اسلامی در انقلاب اسلامی در دو مقطع تاریخیِ سالهای نهضت در استفاده از عناصر فرهنگی اسلام در جهت ایجاد و گسترش انقلاب و پس از پیروزی انقلاب در کمکگرفتن از آموزهای اسلامی در جهت اصلاح فرهنگی قابل بررسی است: | نقش [[فرهنگ اسلامی]] در انقلاب اسلامی در دو مقطع تاریخیِ سالهای نهضت در استفاده از عناصر فرهنگی اسلام در جهت ایجاد و گسترش انقلاب و پس از [[پیروزی]] انقلاب در کمکگرفتن از آموزهای اسلامی در جهت اصلاح فرهنگی قابل بررسی است: | ||
===سالهای نهضت اسلامی=== | ===سالهای نهضت اسلامی=== | ||
آموزههای فرهنگی اسلام بهویژه | آموزههای فرهنگی اسلام بهویژه [[شیعه]]، تأثیر بسیار زیادی بر پیدایی و شکلگیری انقلاب اسلامی ایران داشته است، به گونهای که غلبه فرهنگ شیعی در انگارههای سیاسی، اجتماعی و فردیِ مردم مسلمان و [[مبارز]] ایران، مروج ارزشهای انقلابی و آرمانخواهانهای همچون [[ظلمستیزی]] و غلبه [[مستضعفان]] بر [[مستکبران]] و طاغوتیان بوده است. از بارزترین این ارزشها، تأثیر فرهنگ و نمادهای مربوط به قیام [[امامحسین(ع)]] و واقعه [[کربلا]] بر [[انقلاب اسلامی ایران]] است <ref>پناهی، ارزشهای جهاد و شهادت، ۶۶.</ref>. بازتاب مؤلفههایی مانند «هَیهات مِنَّا الذِّلَة» در اندیشه و عمل امامخمینی و مردم، به صورت فرهنگ ظلمستیزی در انقلاب و [[نظام جمهوری اسلامی ایران]] خود را نمایان ساخت. به بیان امامخمینی مکتب اسلام در دو کلمه «لاتَظْلِمُونَ وَ لاتُظْلَمُون: نه ستم میکنید و نه ستم میبینید» <ref>بقره، ۲۷۹.</ref> خلاصه میشود <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۸۱ ـ ۸۲.</ref> و انقلاب اسلامی میخواست این دو کلمه را به مرحله اجرا درآورد تا با از میانبرداشتن ظالم، نه ظلمی بماند و نه مظلومی <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۲۶۵.</ref>. | ||
در همین راستا امامخمینی با استفاده از مناسبتهای برگرفته از واقعه کربلا به ترویج فرهنگ شهادت {{ببینید|شهادت}}، حماسه، فداکاری و شجاعت قیام عاشورا با گزارههایی نظیر غلبه خون بر شمشیر و پیروزی حق بر باطل پرداخت <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۶۶؛ ۳/۵۱۱؛ ۵/۷۵، ۱۵۳ و ۶/۴۵.</ref> و با تشویق مردم به برگزاری باشکوه مراسم عاشورا <ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۷۶.</ref> {{ببینید|عزاداری}} و تشبیه رخدادهای ایران و انقلاب ایران به نهضت عاشورا <ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۱۵۳.</ref> اقدام به ترویج فرهنگ عاشورایی در میان مردم کرد و با بهرهگرفتن از مراسم بزرگداشت | در همین راستا امامخمینی با استفاده از مناسبتهای برگرفته از واقعه کربلا به ترویج فرهنگ شهادت {{ببینید|شهادت}}، حماسه، [[فداکاری]] و [[شجاعت]] قیام [[عاشورا]] با گزارههایی نظیر غلبه خون بر شمشیر و پیروزی حق بر باطل پرداخت <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۶۶؛ ۳/۵۱۱؛ ۵/۷۵، ۱۵۳ و ۶/۴۵.</ref> و با تشویق مردم به برگزاری باشکوه مراسم عاشورا <ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۷۶.</ref> {{ببینید|عزاداری}} و تشبیه رخدادهای ایران و انقلاب ایران به نهضت عاشورا <ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۱۵۳.</ref> اقدام به ترویج فرهنگ عاشورایی در میان مردم کرد و با بهرهگرفتن از مراسم بزرگداشت [[شهدا]]، تظاهراتی مانند چهلم شهدای فیضیه <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۹۶.</ref>، چهلم شهدای قیام مردم [[قم]] <ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۳۰.</ref>، چهلم شهدای تبریز <ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۵۳ و ۳۷۸.</ref> و چهلم شهدای هفدهم شهریور <ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۵۱۱.</ref> به مقابله با ظلم پرداخت {{ببینید|ظلم}}. | ||
امامخمینی توانست با استفاده از آموزههای الهی در قرآن کریم مبنی بر اراده الهی بر امامت و وراثت مستضعفان بر زمین و غلبه مستضعفان بر مستکبران <ref>قصص، ۵؛ انبیاء، ۱۰۵.</ref> و همراهی با آموزههای آرمانی انتظار حکومت مهدی(ع) به عنوان یک فرهنگ و ارزش سیاسی، به طرح و ترویج و احیای این فرهنگ اقدام و آن را وارد مفاهیم سیاسی جامعه کند <ref>امینی، امامخمینی و مستضعفان، ۹ و ۱۴.</ref> {{ببینید|مهدویت}}. ایشان همواره در دوران مبارزه تأکید میکرد، مستکبران و دولتمردانِ مستکبر از رأس به زیر سقوط خواهند کرد و مستضعفان در رأس امور قرار خواهند گرفت <ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۳۷، ۵۱۳؛ ۴/۳۵۱ و ۷/۲۹۲.</ref> {{ببینید|مستضعفان|استکبار}}. | [[امامخمینی]] توانست با استفاده از آموزههای الهی در [[قرآن کریم]] مبنی بر [[اراده الهی]] بر [[امامت]] و وراثت مستضعفان بر زمین و غلبه مستضعفان بر مستکبران <ref>قصص، ۵؛ انبیاء، ۱۰۵.</ref> و همراهی با آموزههای آرمانی انتظار حکومت مهدی(ع) به عنوان یک فرهنگ و ارزش سیاسی، به طرح و ترویج و احیای این فرهنگ اقدام و آن را وارد مفاهیم سیاسی جامعه کند <ref>امینی، امامخمینی و مستضعفان، ۹ و ۱۴.</ref> {{ببینید|مهدویت}}. ایشان همواره در دوران [[مبارزه]] تأکید میکرد، مستکبران و دولتمردانِ مستکبر از رأس به زیر سقوط خواهند کرد و مستضعفان در رأس امور قرار خواهند گرفت <ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۳۷، ۵۱۳؛ ۴/۳۵۱ و ۷/۲۹۲.</ref> {{ببینید|مستضعفان|استکبار}}. | ||
یکی از مؤلفههای فرهنگ اسلامی که بر انقلاب اسلامی تأثیر بسزایی داشت، مسجد بود. مسجد به یکی از پایگاهای اصلی ترویج فرهنگ اسلامی و انقلابی و محمل اصلی برای فعالیت فرهنگی علیه رژیم تبدیل شد. مساجد ایران در آن سالها با گردآوری همفکران و آموزش الگوهای ارزشی فرهنگ اسلامی توانستند نقش عمدهای در به چالش کشیدن ارزشهای فرهنگی و انگیزشی نظام اجتماعی پهلوی ایفا کنند <ref>←میزبانی و دیگران، نقش مساجد و دانشگاهها در پیروزی انقلاب.</ref>. به اعتقاد امامخمینی استبداد و استعمارگران بر این کارکرد سیاسی و فرهنگی مساجد اشراف دارند و همواره میکوشند به آن حمله کنند و بر آن تسلط یابند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۴۶؛ ۲/۱۴۱، ۳۲۴ و ۸/۱۸۴.</ref>؛ زیرا به باور ایشان، منبر و مسجد مهمترین محل آگاهیبخشی و آشنایی مردم با فرهنگ اسلامی و انقلابی است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۱۳؛ ۲/۳۹۷؛ ۳/۴۳۵ و ۱۲/۵۰۱.</ref> {{ببینید|مسجد}}. | یکی از مؤلفههای [[فرهنگ اسلامی]] که بر [[انقلاب اسلامی]] تأثیر بسزایی داشت، [[مسجد]] بود. مسجد به یکی از پایگاهای اصلی ترویج فرهنگ اسلامی و انقلابی و محمل اصلی برای فعالیت فرهنگی علیه رژیم تبدیل شد. مساجد ایران در آن سالها با گردآوری همفکران و آموزش الگوهای ارزشی فرهنگ اسلامی توانستند نقش عمدهای در به چالش کشیدن ارزشهای فرهنگی و انگیزشی نظام اجتماعی پهلوی ایفا کنند <ref>←میزبانی و دیگران، نقش مساجد و دانشگاهها در پیروزی انقلاب.</ref>. به اعتقاد امامخمینی [[استبداد]] و استعمارگران بر این کارکرد سیاسی و فرهنگی مساجد اشراف دارند و همواره میکوشند به آن حمله کنند و بر آن تسلط یابند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۴۶؛ ۲/۱۴۱، ۳۲۴ و ۸/۱۸۴.</ref>؛ زیرا به باور ایشان، منبر و مسجد مهمترین محل آگاهیبخشی و آشنایی مردم با فرهنگ اسلامی و انقلابی است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۱۳؛ ۲/۳۹۷؛ ۳/۴۳۵ و ۱۲/۵۰۱.</ref> {{ببینید|مسجد}}. | ||
===پس از پیروزی انقلاب اسلامی=== | ===پس از پیروزی انقلاب اسلامی=== | ||
در پی پیروزی انقلاب اسلامی، امامخمینی بر فرهنگیبودن انقلاب اسلامی <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۹۱.</ref> و اصلاح فرهنگ بر اساس مبانی اسلام <ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۲۹ و ۵۵۰.</ref> تأکید میکرد و برای رسیدن به این هدف راهکارهایی را دنبال میکرد. استقلال فرهنگی و فکری از سایر فرهنگها و بازیابی فرهنگ بومی و اسلامی در داخل کشور از مهمترینِ این راهکارها بود. به باور ایشان انقلاب با هدف رسیدن به این استقلال فرهنگی انجام شد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۳۴، ۵۲۳ و ۵/۱۶، ۱۵۵، ۳۷۱.</ref>. در همین راستا امامخمینی پس از انقلاب اسلامی همواره در توصیههایی به مسئولان بر ساخت فرهنگ مستقل بر مبنای فرهنگ غنی اسلامی تأکید میکرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۸۹.</ref> و بارها به خطر وابستگی فرهنگی و هجوم گسترده فرهنگ بیگانه هشدار میداد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۴۳ و ۲۱/۳۲۶.</ref> {{ببینید|هجوم فرهنگی}}. ایشان غربزدگی را از آسیبهای بزرگ کشور میدانست <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۶۰.</ref> و مقابله با این آسیب، بر اساس فرهنگ اسلامی یکی از اولویتهای ایشان در حوزه فرهنگ بود <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۴۶.</ref> {{ببینید|غربزدگی}}. امامخمینی افزون بر عنصر اسلامیبودن فرهنگ، به مسئله هویت ملی ـ به این عنوان که هویت فرهنگی است ـ میپرداخت. ایشان ملیت را در کنار اسلامیت پذیرفت و معتقد بود ملیت باید در چارچوب مفاهیم و تعالیم اسلامی تعریف شود <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۸۱ و ۱۷/۳۲۳.</ref>. بر این اساس ایشان خواستار ساختن ایرانی بر پایه تحول فرهنگی و هویت اسلامی و ملی بود <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۲۳.</ref> {{ببینید|هویت|ملیگرایی}}. | در پی [[پیروزی]] انقلاب اسلامی، امامخمینی بر فرهنگیبودن [[انقلاب اسلامی]] <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۹۱.</ref> و [[اصلاح]] فرهنگ بر اساس مبانی اسلام <ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۲۹ و ۵۵۰.</ref> تأکید میکرد و برای رسیدن به این هدف راهکارهایی را دنبال میکرد. استقلال فرهنگی و فکری از سایر فرهنگها و بازیابی فرهنگ بومی و اسلامی در داخل کشور از مهمترینِ این راهکارها بود. به باور ایشان انقلاب با هدف رسیدن به این استقلال فرهنگی انجام شد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۳۴، ۵۲۳ و ۵/۱۶، ۱۵۵، ۳۷۱.</ref>. در همین راستا امامخمینی پس از انقلاب اسلامی همواره در توصیههایی به مسئولان بر ساخت فرهنگ مستقل بر مبنای فرهنگ غنی اسلامی تأکید میکرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۸۹.</ref> و بارها به خطر وابستگی فرهنگی و هجوم گسترده فرهنگ [[بیگانه]] هشدار میداد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۴۳ و ۲۱/۳۲۶.</ref> {{ببینید|هجوم فرهنگی}}. ایشان غربزدگی را از آسیبهای بزرگ کشور میدانست <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۶۰.</ref> و مقابله با این آسیب، بر اساس فرهنگ اسلامی یکی از اولویتهای ایشان در حوزه فرهنگ بود <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۴۶.</ref> {{ببینید|غربزدگی}}. امامخمینی افزون بر عنصر اسلامیبودن فرهنگ، به مسئله هویت ملی ـ به این عنوان که هویت فرهنگی است ـ میپرداخت. ایشان ملیت را در کنار اسلامیت پذیرفت و معتقد بود ملیت باید در چارچوب مفاهیم و تعالیم اسلامی تعریف شود <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۸۱ و ۱۷/۳۲۳.</ref>. بر این اساس ایشان خواستار ساختن ایرانی بر پایه تحول فرهنگی و هویت اسلامی و ملی بود <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۲۳.</ref> {{ببینید|هویت|ملیگرایی}}. | ||
با توجه به اینکه در ایران پس از انقلاب اسلامی هنوز بسیاری از مراکز و ابزار فرهنگی از عناصر فرهنگ گذشته پاکسازی نشده بودند و نمیتوانستند آنچه مورد نظر امامخمینی در حوزه فرهنگ اسلامی است به اجرا درآورند، ایشان در چارچوب | با توجه به اینکه در [[ایران]] پس از [[انقلاب اسلامی]] هنوز بسیاری از مراکز و ابزار فرهنگی از عناصر فرهنگ گذشته پاکسازی نشده بودند و نمیتوانستند آنچه مورد نظر امامخمینی در حوزه فرهنگ اسلامی است به اجرا درآورند، ایشان در چارچوب «[[انقلاب فرهنگی]]» دستور داد تا تحول فرهنگی در تمام عرصهها تحقق یابد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۳۳۲ و ۴۳۱.</ref> {{ببینید|شورای عالی انقلاب فرهنگی}}. توجه ویژه امامخمینی به تحول فرهنگی در مراکز و سازمانهای آموزشی نظیر دانشگاه و مدارس بیشتر بود <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۴۵.</ref>؛ زیرا به اعتقاد ایشان این نهادها در فرهنگسازی و احیاناً انحطاط و وابستگی فرهنگی [[جامعه]]، از جایگاه ویژهای برخوردارند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۱۵ و ۱۸/۲۱۹.</ref> {{ببینید|آموزش و پرورش|دانشگاه}}. در این راستا امامخمینی از [[اصلاح]] نهادهای دیگری چون صدا و سیما و سینما <ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۲۷ و ۱۰/۲۱.</ref> {{ببینید|تلویزیون|رادیو|سینما}} همسو با [[فرهنگ اسلامی]] و انسانی جانبداری میکرد. در راستای اصلاح نهادهای فرهنگی کشور در دوازدهم اسفند ۱۳۶۵ با تصویب قانون اهداف و وظایف وزارت فرهنگ و ارشاد، نام وزارت ارشاد اسلامی به [[وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی]] تغییر یافت. | ||
یکی دیگر از تأثیرهای فرهنگ اسلامی، پس از انقلاب و بهویژه در سالهای دفاع | یکی دیگر از تأثیرهای فرهنگ اسلامی، پس از انقلاب و بهویژه در سالهای [[دفاع مقدس]]، ترویج و گسترش فرهنگ [[جهاد]] و شهادت بود که در تداوم فرهنگ [[ظلمستیزی]] شیعه قوام یافت. امامخمینی معتقد بود در فرهنگ جبهه که از آموزههای دین اسلام تأثیر میگرفت، افراد بیهیچ طمع و ترسی، از استقلال و آزادی خویش و سایر بندگان خدا دفاع میکنند و [[خودخواهی]] و [[کوتاهبینی]] در آن راهی ندارد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۲۰۰ ـ ۲۰۱.</ref>. ایشان در تشریح فرهنگ [[جبهه]]، آن را فرهنگی دفاعی میدانست و معتقد بود ملت صلحجوی ایران، در چارچوب فرهنگ اسلامی در برابر تجاوز به حقوق و حدود خود به دفاع میپردازند و تجاوزگر را تأدیب میکنند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۴۷.</ref>. ایشان انتقال فرهنگ دفاع مقدس به آیندگان را لازم میدانست <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۲۰۱.</ref> {{ببینید|جنگ تحمیلی|شهادت|شهدا}}. | ||
پیروزی انقلاب ایران به رهبری امامخمینی افزون بر اینکه مرهون تمسک به باورهای فرهنگ اسلامی است، خود به تعبیر بسیاری، نقطه عطفی برای احیای هویت دینی و نفی هر گونه خودباختگی فرهنگی است. در جهان اسلام، امامخمینی به مسلمانان دیگر کشورها این باور را القا کرد که میتوان با تکیه بر فرهنگ اصیل اسلامی و هویت دینی سرنوشت فردی و اجتماعی خود را به سوی تعالی و پیشرفت رقم زد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۹۲ و ۷/۱۱۸، ۱۴۰، ۲۹۲؛ عیوضی و هراتی، ۹۲؛ نگارش، ۵۸.</ref>. ایشان با این رویکرد کوشید با تأسی از فرهنگ اسلامی، مبارزهای همهجانبه در مقابله با فرهنگ وابسته و استعماری شکل دهد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۵.</ref>. | [[پیروزی]] انقلاب ایران به [[رهبری امامخمینی]] افزون بر اینکه مرهون تمسک به باورهای [[فرهنگ اسلامی]] است، خود به تعبیر بسیاری، نقطه عطفی برای احیای هویت دینی و نفی هر گونه خودباختگی فرهنگی است. در جهان اسلام، [[امامخمینی]] به مسلمانان دیگر کشورها این باور را القا کرد که میتوان با تکیه بر فرهنگ اصیل اسلامی و هویت دینی سرنوشت فردی و اجتماعی خود را به سوی تعالی و پیشرفت رقم زد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۹۲ و ۷/۱۱۸، ۱۴۰، ۲۹۲؛ عیوضی و هراتی، ۹۲؛ نگارش، ۵۸.</ref>. ایشان با این رویکرد کوشید با تأسی از فرهنگ اسلامی، مبارزهای همهجانبه در مقابله با فرهنگ وابسته و استعماری شکل دهد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۵.</ref>. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس|۲}} | {{پانویس|۲}} |