۲۱٬۲۱۷
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
هاشمی در زمستان همان سال به نجفآباد رفت و در جمع مردمی که برای دیدار با حسینعلی منتظری گردآمده بودند، شعارهایی علیه دستگاه سلطنتی سر داد و به همین دلیل بدون فاصله پس از خروج از خانه منتظری بازداشت و بار دیگر روانه زندان شد.<ref>ابراهیمزاده، مهدی هاشمی ۱۳۲۳–۱۳۶۶، ۳۱؛ اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۳/۱۱۶</ref> ساواک پس از بازداشت و بازجویی در گزارشی وی را از طلاب افراطی و ناراحت خواند<ref>واقعیتها و قضاوتها، پرتوی از شخصیت و افکار، ۱۸۹</ref> و او را به سربازی فرستاد؛ ولی با تعهددادن وی به ضداطلاعات ارتش دربارهٔ دستبرداشتن از افکار سیاسی، دادگاه تجدید نظر اصفهان در ۱/۱۱/۱۳۴۷ حکم برائت وی را صادر کرد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۳/۱۱۶</ref> وی از مبارزان افراطی بود که برایش پرونده تشکیل شد. منتظری در زندان به سبب پرونده هاشمی اظهار نگرانی میکرد و با ستایش از او آشکار بود که تحت تأثیر وی قرار دارد<ref>هاشمی رفسنجانی، صلح و توسعه، ۱۰۵–۱۰۶</ref>؛ چنانکه از آغاز طلبگی، نوع منش و حرکت هاشمی در [[حوزه علمیه]] از مسیر اعتدالی طلاب دیگر جدا بود و به طلبگی علاقهای نداشت و تنها به اصرار پدر وارد حوزه علمیه شده بود.<ref>ابراهیمزاده، مهدی هاشمی ۱۳۲۳–۱۳۶۶، ۲۲</ref> | هاشمی در زمستان همان سال به نجفآباد رفت و در جمع مردمی که برای دیدار با حسینعلی منتظری گردآمده بودند، شعارهایی علیه دستگاه سلطنتی سر داد و به همین دلیل بدون فاصله پس از خروج از خانه منتظری بازداشت و بار دیگر روانه زندان شد.<ref>ابراهیمزاده، مهدی هاشمی ۱۳۲۳–۱۳۶۶، ۳۱؛ اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۳/۱۱۶</ref> ساواک پس از بازداشت و بازجویی در گزارشی وی را از طلاب افراطی و ناراحت خواند<ref>واقعیتها و قضاوتها، پرتوی از شخصیت و افکار، ۱۸۹</ref> و او را به سربازی فرستاد؛ ولی با تعهددادن وی به ضداطلاعات ارتش دربارهٔ دستبرداشتن از افکار سیاسی، دادگاه تجدید نظر اصفهان در ۱/۱۱/۱۳۴۷ حکم برائت وی را صادر کرد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۳/۱۱۶</ref> وی از مبارزان افراطی بود که برایش پرونده تشکیل شد. منتظری در زندان به سبب پرونده هاشمی اظهار نگرانی میکرد و با ستایش از او آشکار بود که تحت تأثیر وی قرار دارد<ref>هاشمی رفسنجانی، صلح و توسعه، ۱۰۵–۱۰۶</ref>؛ چنانکه از آغاز طلبگی، نوع منش و حرکت هاشمی در [[حوزه علمیه]] از مسیر اعتدالی طلاب دیگر جدا بود و به طلبگی علاقهای نداشت و تنها به اصرار پدر وارد حوزه علمیه شده بود.<ref>ابراهیمزاده، مهدی هاشمی ۱۳۲۳–۱۳۶۶، ۲۲</ref> | ||
هاشمی پس از پایان خدمت سربازی به زادگاه خود برگشت و به تربیت نیرو از جوانان قهدریجان پرداخت.<ref>ابراهیمزاده، مهدی هاشمی ۱۳۲۳–۱۳۶۶، ۳۵</ref> قهدریجان از توابع فلاورجان یا لنجان سفلی است که میان شهرهای اصفهان، مبارکه، زرینشهر، دُرچه و نجفآباد واقع | هاشمی پس از پایان خدمت سربازی به زادگاه خود برگشت و به تربیت نیرو از جوانان قهدریجان پرداخت.<ref>ابراهیمزاده، مهدی هاشمی ۱۳۲۳–۱۳۶۶، ۳۵</ref> قهدریجان از توابع فلاورجان یا لنجان سفلی است که میان شهرهای اصفهان، مبارکه، زرینشهر، دُرچه و نجفآباد واقع شده است. هاشمی در این شهر کتابخانهای کوچک تأسیس کرد تا جوانان را در مسیر مطالعات و اندیشه خود که متأثر از مشی انقلابی چپ بود قرار دهد.<ref>ابراهیمزاده، مهدی هاشمی ۱۳۲۳–۱۳۶۶، ۳۵–۳۶</ref> وی از نظر حسینعلی منتظری جوان زرنگ، خوشاستعداد، سخنران، مقلد [[امامخمینی]] و مقالهنویس خوب بود و اعلامیههای امامخمینی را در اصفهان تایپ و تکثیر میکرد.<ref>منتظری، خاطرات، ۱/۶۰۱</ref> همچنین وی نزدیکان و دوستان و حتی شخص منتظری را نیز در مجرای مطالعاتی خود قرار میداد و کتابهایی از نویسندگان مصری در اختیار آنان میگذاشت.<ref>ابراهیمزاده، مهدی هاشمی ۱۳۲۳–۱۳۶۶، ۴۳</ref> در آن مقطع زمانی، عنوان گروه هاشمی، «هدفیها» بود که در محافل و مطبوعات با این عنوان از آنان یاد میکردند.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۳/۲۰</ref> وی در این برهه از زمان با بیرونآمدن از [[لباس روحانیت]] با لباس شخصی منبر میرفت و در جلسات دریافتهای خویش را از کتابهای گوناگون آموزش میداد که گاه با واکنش مردم قهدریجان روبهرو میشد<ref>همان، ۳۷</ref>؛ با این حال، در گزارش ساواک اصفهان نهتنها منبرهای او تحریکآمیز شمرده نشده، بلکه آمده است که وی برای خاندان سلطنتی دعا میکند و به ساواک گزارش میدهد.<ref>واقعیتها و قضاوتها، پرتوی از شخصیت و افکار، ۱۹۸</ref> | ||
هاشمی در سیر مطالعاتی خود با تأثیرپذیری از نویسندگانی که رخدادها و جریانات تاریخ اسلام را با رویکرد سیاسی تحلیل میکردند، حرکت [[امامحسین(ع)]] را بر اساس خواستههای مادی و سیاسی و فاقد جنبههای غیبی و ماورایی ارزیابی میکرد. وی [[کتاب شهید جاوید]] نگارش [[نعمتالله صالحی نجفآبادی]] را الگوی مبارزات سیاسی میدانست که در جو مبارزه با حکومت پهلوی تألیف و منتشر شده بود. نویسنده این کتاب، هدف [[قیام امام حسین|حرکت امامحسین (ع)]] را کاملاً سیاسی و فاقد جنبههای غیبی و با هدف تأسیس [[حکومت اسلامی]] میدانست.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۳۶</ref> تقریظ منتظری و [[علیاکبر مشکینی]] بر این کتاب از چنان اهمیتی نزد هاشمی برخوردار بود که مخالفان کتاب را تهدید به مرگ میکرد؛ از اینرو ساواک از این موضوع بهرهبرداری کرد و با بزرگنمایی آن بر حساسیتها افزود<ref>سرابندی، داستان یک مرداب، ۸۳–۸۶؛ صالحی نجفآبادی، توطئه شاه بر ضد امامخمینی، ۳۵–۳۶</ref> تا آنجاکه امامخمینی دربارهٔ سوء استفاده رژیم از کتاب شهید جاوید در اختلافافکنی میان [[روحانیت]] و اهل منبر هشدار داد که نباید وقت خود را به مسئله فرعی معطوف کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۳۶</ref> | هاشمی در سیر مطالعاتی خود با تأثیرپذیری از نویسندگانی که رخدادها و جریانات تاریخ اسلام را با رویکرد سیاسی تحلیل میکردند، حرکت [[امامحسین(ع)]] را بر اساس خواستههای مادی و سیاسی و فاقد جنبههای غیبی و ماورایی ارزیابی میکرد. وی [[کتاب شهید جاوید]] نگارش [[نعمتالله صالحی نجفآبادی]] را الگوی مبارزات سیاسی میدانست که در جو مبارزه با حکومت پهلوی تألیف و منتشر شده بود. نویسنده این کتاب، هدف [[قیام امام حسین|حرکت امامحسین (ع)]] را کاملاً سیاسی و فاقد جنبههای غیبی و با هدف تأسیس [[حکومت اسلامی]] میدانست.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۳۶</ref> تقریظ منتظری و [[علیاکبر مشکینی]] بر این کتاب از چنان اهمیتی نزد هاشمی برخوردار بود که مخالفان کتاب را تهدید به مرگ میکرد؛ از اینرو ساواک از این موضوع بهرهبرداری کرد و با بزرگنمایی آن بر حساسیتها افزود<ref>سرابندی، داستان یک مرداب، ۸۳–۸۶؛ صالحی نجفآبادی، توطئه شاه بر ضد امامخمینی، ۳۵–۳۶</ref> تا آنجاکه امامخمینی دربارهٔ سوء استفاده رژیم از کتاب شهید جاوید در اختلافافکنی میان [[روحانیت]] و اهل منبر هشدار داد که نباید وقت خود را به مسئله فرعی معطوف کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۳۶</ref> | ||
رهبریِ جریان مخالف کتاب شهید جاوید در اصفهان با [[سیدابوالحسن شمسآبادی]] نماینده مرجع تقلید وقت [[سیدابوالقاسم خویی]] بود. از نظر شمسآبادی این کتاب حاوی مطالب ناروایی ازجمله تردید در علم امامحسین (ع) به شهادت خود بود.<ref>صالحی نجفآبادی، توطئه شاه بر ضد امامخمینی، ۳۵–۳۶؛ سرابندی ۸۷ و ۸۳</ref> به گفته منتظری زمانی که هاشمی به تبعید محکوم شد، شمسآبادی تأکید | رهبریِ جریان مخالف کتاب شهید جاوید در اصفهان با [[سیدابوالحسن شمسآبادی]] نماینده مرجع تقلید وقت [[سیدابوالقاسم خویی]] بود. از نظر شمسآبادی این کتاب حاوی مطالب ناروایی ازجمله تردید در علم امامحسین (ع) به شهادت خود بود.<ref>صالحی نجفآبادی، توطئه شاه بر ضد امامخمینی، ۳۵–۳۶؛ سرابندی ۸۷ و ۸۳</ref> به گفته منتظری زمانی که هاشمی به تبعید محکوم شد، شمسآبادی تأکید کرده است که این گرفتاری از جانب امامحسین (ع) به وی رسیده است.<ref>منتظری، خاطرات، ۱/۶۰۲</ref> هاشمی، روحانیت سنتی را در برابر آنچه او نوگرایی میخواند، مانعی بزرگ برای رسیدن به هدف خود میدانست؛ از اینرو به اقدامات خشن روی آورد. وی در گام نخست حذف روحانی سنتی قنبرعلی صفرزاده را که زمینه رفت و آمد شمسآبادی و مبلغان وی را در منطقه قهدریجان فراهم میکرد، انتخاب و دستور قتل او را صادر کرد که در شانزدهم اسفند ۱۳۵۴، به دست عوامل هاشمی ربوده و برای همیشه ناپدید شد<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۳/۳۳</ref>؛ همچنین شمسآبادی را مانع اصلی اهداف خود میدانست که بهشدت با اندیشههای محمدجواد غروی، استاد هاشمی مقابله میکرد و غروی را به سبب نداشتن اعتقاد به [[خمس]] و تقلید از مراجع، از مسجد جوبشاه اصفهان بیرون کرده بود. این عوامل باعث شد هاشمی، شمسآبادی را ارتجاعی و واپسگرا بخواند و دستور قتل او را صادر کند که در هجدهم فروردین ۱۳۵۵، وی به دست اسدالله شفیعزاده و محمدحسین جعفرزاده از عوامل هاشمی ربوده شد و ساعاتی بعد جنازه این روحانی در درچهپیاز اصفهان کشف شد.<ref>ابراهیمزاده، مهدی هاشمی ۱۳۲۳–۱۳۶۶، ۵۲–۵۳؛ سرابندی، داستان یک مرداب، ۸۶–۸۹</ref> | ||
اردیبهشت ۱۳۵۵ و در پی قتل شمسآبادی و صفرزاده، مهدی هاشمی و ۲۲ نفر از اعضای گروهش، دستگیر شدند. در تحقیقات انجامشده، پرده از قتلهای دیگر این گروه نیز برداشته شد و برخی از اعضای گروه به قتل جهانسلطان آقایی از زنان قالیباف منطقه قهدریجان و رمضان مهدیزاده (به اتهام فساد اخلاقی) اعتراف کردند.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۳/۱۷–۲۵</ref> پرونده این گروه در دادگاه اصفهان، بزرگترین محاکمه اعضای شبکه تروریستی در [[ایران]] نام گرفت و بازتاب گستردهای در مطبوعات یافت. پیرترین عضو این گروه، حیدرعلی شفیعزاده با ۷۲ سال سن، پدر سه تن دیگر از متهمان بود و جوانترین آنان، احمد قهدریجانی ۱۸ سال داشت.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۳/۷۷</ref> در این دادگاه، سیدمهدی هاشمی مجرم اصلی شناخته و به سه بار اعدام محکوم شد. این حکم به دلایلی در دیوان عالی کشور نقض شد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۱۷–۱۸</ref> در این زمان [[ساواک]] نهایت تلاش خود را در بهرهگیری از این واقعه و ایجاد شکاف میان روحانیت سنتی و روحانیت مبارز به کار برد و روزنامه اطلاعات در تاریخ ۲۵/۲/۱۳۵۵، متهمان قتل را از طرفداران امامخمینی معرفی کرد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۳/۱۱۰</ref> | اردیبهشت ۱۳۵۵ و در پی قتل شمسآبادی و صفرزاده، مهدی هاشمی و ۲۲ نفر از اعضای گروهش، دستگیر شدند. در تحقیقات انجامشده، پرده از قتلهای دیگر این گروه نیز برداشته شد و برخی از اعضای گروه به قتل جهانسلطان آقایی از زنان قالیباف منطقه قهدریجان و رمضان مهدیزاده (به اتهام فساد اخلاقی) اعتراف کردند.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۳/۱۷–۲۵</ref> پرونده این گروه در دادگاه اصفهان، بزرگترین محاکمه اعضای شبکه تروریستی در [[ایران]] نام گرفت و بازتاب گستردهای در مطبوعات یافت. پیرترین عضو این گروه، حیدرعلی شفیعزاده با ۷۲ سال سن، پدر سه تن دیگر از متهمان بود و جوانترین آنان، احمد قهدریجانی ۱۸ سال داشت.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۳/۷۷</ref> در این دادگاه، سیدمهدی هاشمی مجرم اصلی شناخته و به سه بار اعدام محکوم شد. این حکم به دلایلی در دیوان عالی کشور نقض شد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۱۷–۱۸</ref> در این زمان [[ساواک]] نهایت تلاش خود را در بهرهگیری از این واقعه و ایجاد شکاف میان روحانیت سنتی و روحانیت مبارز به کار برد و روزنامه اطلاعات در تاریخ ۲۵/۲/۱۳۵۵، متهمان قتل را از طرفداران امامخمینی معرفی کرد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۳/۱۱۰</ref> | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، هاشمی از زندان آزاد شد<ref>ابراهیمزاده، مهدی هاشمی ۱۳۲۳–۱۳۶۶، ۵۹</ref> و به عنوان فردی که دارای پیشینه مبارزاتی در زمان رژیم پهلوی است،<ref>منتظری، خاطرات، ۱/۶۰۶</ref> تبدیل به شخصیتی موجه و قابل اعتماد نزد بسیاری از نیروهای انقلابی و شخصیتهای [[جمهوری اسلامی ایران]] شد؛ چنانکه مشکینی در سال ۱۳۶۰ در جمع فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان آذربایجان شرقی با ستایش از هاشمی خود را شیفته درایت، ذهن و فکر او دانست و خطاب به فرماندهان سپاه استان تأکید کرد قدر این «مرد بزرگ» را بدانند<ref>واقعیتها و قضاوتها، پرتوی از شخصیت و افکار، ۲۲۳</ref>؛ چنانکه منتظری هم ضمن علاقه و اعتماد فراوان به وی، به اداره مسائل مهم کشور به دست او اعتقاد داشت.<ref>شیرعلینیا، روایتی از زندگی، ۳۸۱</ref> نیز [[سیدعلی خامنهای]]، هاشمی را به سپاه پاسداران معرفی کرد و وی حدود پنج سال عضو شورای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد.<ref>منتظری، خاطرات، ۱/۶۰۶؛ هاشمی رفسنجانی، صلح و توسعه، ۱۰۶</ref> [[محمدمهدی ربانی املشی]] دادستان کل انقلاب اسلامی نیز در پایان سال ۱۳۶۰، در حکمی هاشمی را به سمت نماینده دادستان کل انقلاب منصوب کرد و از وی خواست با مراقبت و شناسایی عناصر مشکوک دربارهٔ نهضتهای آزادیبخش و گروههای منحرف خارجی به اقدامات تعقیبی و بازداشتِ متهمان بنابر موازین شرعی اقدام کند<ref>واقعیتها و قضاوتها، پرتوی از شخصیت و افکار، ۲۲۳</ref>؛ چنانکه پس از شهادت چند نفر از امامان جمعه، [[امامخمینی]] در ۱۵/۴/۱۳۶۱ از [[محسن رضایی]]، فرمانده [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی]] خواست که دربارهٔ حفاظت از شخصیتها از طریق پاسداران آزموده و باسابقه و متعهد، اقداماتی ضروری انجام دهند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۳۷۴</ref> و یک روز پس از آن رضایی در حکمی هاشمی را مسئول برطرفکردن نارساییهای حفاظتی و تدوین وظایف مربوطه قرار داد و از همه فرماندهان ردههای مختلف تشکیلاتی سپاه خواست که در این مسئله با وی همکاری کامل کنند.<ref>واقعیتها و قضاوتها، پرتوی از شخصیت و افکار، ۶۳۵</ref> | با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، هاشمی از زندان آزاد شد<ref>ابراهیمزاده، مهدی هاشمی ۱۳۲۳–۱۳۶۶، ۵۹</ref> و به عنوان فردی که دارای پیشینه مبارزاتی در زمان رژیم پهلوی است،<ref>منتظری، خاطرات، ۱/۶۰۶</ref> تبدیل به شخصیتی موجه و قابل اعتماد نزد بسیاری از نیروهای انقلابی و شخصیتهای [[جمهوری اسلامی ایران]] شد؛ چنانکه مشکینی در سال ۱۳۶۰ در جمع فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان آذربایجان شرقی با ستایش از هاشمی خود را شیفته درایت، ذهن و فکر او دانست و خطاب به فرماندهان سپاه استان تأکید کرد قدر این «مرد بزرگ» را بدانند<ref>واقعیتها و قضاوتها، پرتوی از شخصیت و افکار، ۲۲۳</ref>؛ چنانکه منتظری هم ضمن علاقه و اعتماد فراوان به وی، به اداره مسائل مهم کشور به دست او اعتقاد داشت.<ref>شیرعلینیا، روایتی از زندگی، ۳۸۱</ref> نیز [[سیدعلی خامنهای]]، هاشمی را به سپاه پاسداران معرفی کرد و وی حدود پنج سال عضو شورای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد.<ref>منتظری، خاطرات، ۱/۶۰۶؛ هاشمی رفسنجانی، صلح و توسعه، ۱۰۶</ref> [[محمدمهدی ربانی املشی]] دادستان کل انقلاب اسلامی نیز در پایان سال ۱۳۶۰، در حکمی هاشمی را به سمت نماینده دادستان کل انقلاب منصوب کرد و از وی خواست با مراقبت و شناسایی عناصر مشکوک دربارهٔ نهضتهای آزادیبخش و گروههای منحرف خارجی به اقدامات تعقیبی و بازداشتِ متهمان بنابر موازین شرعی اقدام کند<ref>واقعیتها و قضاوتها، پرتوی از شخصیت و افکار، ۲۲۳</ref>؛ چنانکه پس از شهادت چند نفر از امامان جمعه، [[امامخمینی]] در ۱۵/۴/۱۳۶۱ از [[محسن رضایی]]، فرمانده [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی]] خواست که دربارهٔ حفاظت از شخصیتها از طریق پاسداران آزموده و باسابقه و متعهد، اقداماتی ضروری انجام دهند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۳۷۴</ref> و یک روز پس از آن رضایی در حکمی هاشمی را مسئول برطرفکردن نارساییهای حفاظتی و تدوین وظایف مربوطه قرار داد و از همه فرماندهان ردههای مختلف تشکیلاتی سپاه خواست که در این مسئله با وی همکاری کامل کنند.<ref>واقعیتها و قضاوتها، پرتوی از شخصیت و افکار، ۶۳۵</ref> | ||
در سال ۱۳۶۲ پرونده سیدمهدی هاشمی مربوط به قتل شمسآبادی، برحسب نوبت قانونی در دادگستری اصفهان به جریان افتاد؛ اما شورای عالی قضایی به سبب اختلافانگیزبودن آن، جریان پرونده را متوقف ساخت؛ هرچند هاشمی در ۷/۳/۱۳۶۲، در نامهای به این شورا درخواست کرد پرونده او دوباره به جریان بیفتد؛ زیرا به نظر او اساس پرونده او در ساواک زیر شکنجههای طاقتفرسا ریخته شده بود و اسرار این جنایت [[رژیم پهلوی]] باید در دادگاه فاش میشد.<ref>واقعیتها و قضاوتها، پرتوی از شخصیت و افکار، ۲۲۳–۲۲۴</ref> امامخمینی نیز احتمال میداد عامل قتل شمسآبادی رژیم پهلوی باشد که برای ایجاد اختلاف میان مبارزان چنین عملی را انجام | در سال ۱۳۶۲ پرونده سیدمهدی هاشمی مربوط به قتل شمسآبادی، برحسب نوبت قانونی در دادگستری اصفهان به جریان افتاد؛ اما شورای عالی قضایی به سبب اختلافانگیزبودن آن، جریان پرونده را متوقف ساخت؛ هرچند هاشمی در ۷/۳/۱۳۶۲، در نامهای به این شورا درخواست کرد پرونده او دوباره به جریان بیفتد؛ زیرا به نظر او اساس پرونده او در ساواک زیر شکنجههای طاقتفرسا ریخته شده بود و اسرار این جنایت [[رژیم پهلوی]] باید در دادگاه فاش میشد.<ref>واقعیتها و قضاوتها، پرتوی از شخصیت و افکار، ۲۲۳–۲۲۴</ref> امامخمینی نیز احتمال میداد عامل قتل شمسآبادی رژیم پهلوی باشد که برای ایجاد اختلاف میان مبارزان چنین عملی را انجام داده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۰۹</ref> | ||
با این همه، هاشمی بهرغم امتیازهایی که پس از پیروزی انقلاب در اختیار داشت، رویکرد ناهمگونی با سیاستهای نظام در پیش گرفت تا آنجاکه واحد نهضتهای آزادیبخش منحل شد و وی از سپاه اخراج گشت.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۱۹</ref> وی که پیش از انقلاب در قهدریجان پایگاه داشت، پس از انقلاب نیز موقعیت خویش را در این منطقه حفظ کرد و سازمانی از نیروهای مسلح زیر نظر خود در لنجان سفلی تأسیس کرد که عملاً نیرویی در برابر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اصفهان بهشمار میآمد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۱۹</ref> | با این همه، هاشمی بهرغم امتیازهایی که پس از پیروزی انقلاب در اختیار داشت، رویکرد ناهمگونی با سیاستهای نظام در پیش گرفت تا آنجاکه واحد نهضتهای آزادیبخش منحل شد و وی از سپاه اخراج گشت.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۱۹</ref> وی که پیش از انقلاب در قهدریجان پایگاه داشت، پس از انقلاب نیز موقعیت خویش را در این منطقه حفظ کرد و سازمانی از نیروهای مسلح زیر نظر خود در لنجان سفلی تأسیس کرد که عملاً نیرویی در برابر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اصفهان بهشمار میآمد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۱۹</ref> | ||
از سوی دیگر، هاشمی به [[حوزه علمیه قم]] و طلاب جوان و پرشور به شکل یک پایگاه، چشم امید دوخته بود و بر آن بود تا طلاب را به نیروهای آینده خود در داخل و خارج مبدل سازد<ref>محمدی ریشهری، خاطرات سیاسی، ۱۲۰</ref>؛ از اینرو اقدام به نفوذ در مدارس تحت پوشش منتظری کرد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۴/۸۲–۸۴ و ۱۸۳</ref> اعتراض منتظری به اعضای شورای مدیریت حوزه علمیه، بهویژه [[محمد یزدی]] دربارهٔ سختگیریها و تنگنظریها در پذیرش طلاب و دستور منتظری برای ادامه کار مدارس جدید بدون نظارت شورای مدیریت، موجب شد سیدهادی و سیدمهدی هاشمی تلاش کنند تا مدارس جدید را به جریانی مستقل و در برابر شورای مدیریت تبدیل کنند<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۴/۱۷۲–۱۷۳</ref>؛ همچنین جداشدن کتابخانه سیاسی حوزه علمیه قم و تمرکز آن زیرنظر منتظری و طیف فکری هاشمی، موقعیتی برای تغییر رویکرد این کتابخانه و تبدیل آن به پایگاه آموزشی و جذب طلاب جوان و ارتباط با برخی گروههای افراطی استانها، بهویژه استان اصفهان شد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۴/۱۰۹–۱۱۳</ref> | از سوی دیگر، هاشمی به [[حوزه علمیه قم]] و طلاب جوان و پرشور به شکل یک پایگاه، چشم امید دوخته بود و بر آن بود تا طلاب را به نیروهای آینده خود در داخل و خارج مبدل سازد<ref>محمدی ریشهری، خاطرات سیاسی، ۱۲۰</ref>؛ از اینرو اقدام به نفوذ در مدارس تحت پوشش منتظری کرد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۴/۸۲–۸۴ و ۱۸۳</ref> اعتراض منتظری به اعضای شورای مدیریت حوزه علمیه، بهویژه [[محمد یزدی]] دربارهٔ سختگیریها و تنگنظریها در پذیرش طلاب و دستور منتظری برای ادامه کار مدارس جدید بدون نظارت شورای مدیریت، موجب شد سیدهادی و سیدمهدی هاشمی تلاش کنند تا مدارس جدید را به جریانی مستقل و در برابر شورای مدیریت تبدیل کنند<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۴/۱۷۲–۱۷۳</ref>؛ همچنین جداشدن کتابخانه سیاسی حوزه علمیه قم و تمرکز آن زیرنظر منتظری و طیف فکری هاشمی، موقعیتی برای تغییر رویکرد این کتابخانه و تبدیل آن به پایگاه آموزشی و جذب طلاب جوان و ارتباط با برخی گروههای افراطی استانها، بهویژه استان اصفهان شد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۴/۱۰۹–۱۱۳</ref> | ||
همزمان با این فعالیتها، هاشمی با انتشار اطلاعیهها و ارائه تحلیلهای وارونه و جوسازی، به اتهامزنی و رد تصمیمات شخصیتهای نظام اقدام میکرد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۲۰</ref> او همچنین اقدام به افشای جریان مک فارلین در مجله الشراع لبنان کرد<ref>منتظری، خاطرات، ۱/۶۰۷</ref> {{ببینید|مک فارلین}}. وی نه تنها تذکرات پیدرپی مسئولان و علما و نصیحتها و هشدارهای صریح و خیرخواهانه امامخمینی را نادیده میگرفت، بلکه برای جلوگیری از تأثیرات سخنان ایشان تلاش کرد حجیت این موعظهها را با شایعاتی چون خط دادهشدن و تسلط مسئولان بر مجاری اندیشه و تفکر ایشان مخدوش سازد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۲۰</ref> وی در نامهای به منتظری از دیدار خود با [[هاشمی رفسنجانی]] در ۱۱/۲/۱۳۶۵ سخن | همزمان با این فعالیتها، هاشمی با انتشار اطلاعیهها و ارائه تحلیلهای وارونه و جوسازی، به اتهامزنی و رد تصمیمات شخصیتهای نظام اقدام میکرد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۲۰</ref> او همچنین اقدام به افشای جریان مک فارلین در مجله الشراع لبنان کرد<ref>منتظری، خاطرات، ۱/۶۰۷</ref> {{ببینید|مک فارلین}}. وی نه تنها تذکرات پیدرپی مسئولان و علما و نصیحتها و هشدارهای صریح و خیرخواهانه امامخمینی را نادیده میگرفت، بلکه برای جلوگیری از تأثیرات سخنان ایشان تلاش کرد حجیت این موعظهها را با شایعاتی چون خط دادهشدن و تسلط مسئولان بر مجاری اندیشه و تفکر ایشان مخدوش سازد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۲۰</ref> وی در نامهای به منتظری از دیدار خود با [[هاشمی رفسنجانی]] در ۱۱/۲/۱۳۶۵ سخن گفته است. در این دیدار رفسنجانی به او گفته است دوستان اعتقاد دارند که وی خانه تیمی دارد و افراد تندرو را دور خود جمع کرده و نامهای هشتصفحهای علیه شخصیتهای نظام ازجمله خامنهای رئیسجمهور وقت منتشر کرده است. او همچنین خاطرنشان کرد که هاشمی رفسنجانی از وی خواسته است با قبول سفارت در خارج از کشور از فضای ایران فاصله بگیرد؛ اما وی این پیشنهاد را «تبعید محترمانه» برشمرده و از پذیرش آن خودداری کرده است.<ref>واقعیتها و قضاوتها، پرتوی از شخصیت و افکار، ۲۳۸–۲۴۲</ref> | ||
== هاشمی از دیدگاه امامخمینی == | == هاشمی از دیدگاه امامخمینی == | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
پس از گزارش ماجرا به امامخمینی، ایشان دستور داد به تخلفات فرد دستگیرشده و تمام کسانی که در این رابطه مجرماند، مانند هاشمی، رسیدگی شود.<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۶۹–۷۰</ref> پس از این وقایع امامخمینی نامهای به منتظری نوشت و با صراحت نسبت به خطری که از سوی هاشمی، حیثیت و آبروی وی را تهدید میکند هشدار داد و نکتههای مهمی را یادآور شد ازجمله: | پس از گزارش ماجرا به امامخمینی، ایشان دستور داد به تخلفات فرد دستگیرشده و تمام کسانی که در این رابطه مجرماند، مانند هاشمی، رسیدگی شود.<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۶۹–۷۰</ref> پس از این وقایع امامخمینی نامهای به منتظری نوشت و با صراحت نسبت به خطری که از سوی هاشمی، حیثیت و آبروی وی را تهدید میکند هشدار داد و نکتههای مهمی را یادآور شد ازجمله: | ||
* حفظ حیثیت علمی و سیاسی وی بر همگان ازجمله خود او واجب مؤکد است. | * حفظ حیثیت علمی و سیاسی وی بر همگان ازجمله خود او واجب مؤکد است. | ||
* حیثیت وی به دلیل ارتباط با هاشمی که تسبیباً یا مباشرتاً متهم به جنایات بسیار است، در معرض خطر جدی قرار | * حیثیت وی به دلیل ارتباط با هاشمی که تسبیباً یا مباشرتاً متهم به جنایات بسیار است، در معرض خطر جدی قرار گرفته است. | ||
* رسیدگی به اتهامات هاشمی و همدستانش توسط وزارت اطلاعات حتمی و اجتنابناپذیر است. | * رسیدگی به اتهامات هاشمی و همدستانش توسط وزارت اطلاعات حتمی و اجتنابناپذیر است. | ||
* تکلیف شرعی منتظری این است که رسیدگی به اتهامات افراد یادشده را به وزارت اطلاعات پیشنهاد کند و در صورتی که نمیتواند به این وظیفه عمل کند، وظیفه او سکوت، حتی در محافل خصوصی است. | * تکلیف شرعی منتظری این است که رسیدگی به اتهامات افراد یادشده را به وزارت اطلاعات پیشنهاد کند و در صورتی که نمیتواند به این وظیفه عمل کند، وظیفه او سکوت، حتی در محافل خصوصی است. | ||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
در مهرماه ۱۳۶۵، وزارت اطلاعات، هاشمی را احضار و بازداشت کرد و منتظری به بازداشت او اعتراض و دیدارهای خود را قطع کرد. این اقدام موجب تبلیغات سوء بسیاری در داخل کشور و زمینه مناسبی برای رسانههای بیگانه، بر ضد جمهوری اسلامی شد و تأثیری بسیار منفی در داخل و خارج کشور داشت.<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۱۰۶–۱۱۰</ref> بسیاری از دوستداران انقلاب از این اقدام [[حسینعلی منتظری|منتظری]] رنجیدند و برای شکستن اعتصاب وی تلاش کردند<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۱۱۱</ref>؛ حتی امامخمینی نیز از وی خواست که اعتصاب خود را بشکند،<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۱۱۲؛ خمینی، مجموعه آثار، ۱/۱۹۹</ref> اما مؤثر واقع نشد. با این وضعیت پیگیری پرونده و بازجویی از متهمان بسیار سخت بود و چارهای جز کمکگرفتن از امامخمینی نبود. ایشان در پاسخ به نامهای که از سوی محمدی ریشهری، وزیر اطلاعات وقت، برای ایشان ارسال شد، پیگیری این پرونده را بهطور جدی وظیفه وزارت اطلاعات دانست<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۱۱۷–۱۲۰</ref> و در نامهای دیگر در تاریخ ۵/۸/۱۳۶۸ به محمدی ریشهری خواستار برخورد قاطع با هاشمی و افراد وابسته به او شد و وزارت اطلاعات را موظف کرد با توجه به کشفیات و انتشار اطلاعیهها و جوسازیها که نشان انحراف از [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب]] و [[اسلام]] است، جوانب امر را با کمال دقت و انصاف رسیدگی کند و دربارهٔ تعقیب سران و افراد مرتبط با آنان که در انتشار مسائل دروغ و قضایای دیگر دست داشتهاند، اقدام کند. ایشان تأکید کرد از آنجاکه مورد گفتهشده مربوط به انقلاب و امنیت کشور است، تحقیق آن منحصراً بر عهده وزارت اطلاعات است و همانگونه که چشمپوشی از مجرمان گناه بزرگی است، دستدرازی به بیگناهان نیز از گناهان نابخشودنی است؛ از اینرو باید در تمام موارد خدا را حاضر و ناظر کار خود دانست و دامن بزرگان را (که اشاره به منتظری داشت) از اتهامات پاک و توطئه منحرفان را خنثی ساخت.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۴۵</ref> | در مهرماه ۱۳۶۵، وزارت اطلاعات، هاشمی را احضار و بازداشت کرد و منتظری به بازداشت او اعتراض و دیدارهای خود را قطع کرد. این اقدام موجب تبلیغات سوء بسیاری در داخل کشور و زمینه مناسبی برای رسانههای بیگانه، بر ضد جمهوری اسلامی شد و تأثیری بسیار منفی در داخل و خارج کشور داشت.<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۱۰۶–۱۱۰</ref> بسیاری از دوستداران انقلاب از این اقدام [[حسینعلی منتظری|منتظری]] رنجیدند و برای شکستن اعتصاب وی تلاش کردند<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۱۱۱</ref>؛ حتی امامخمینی نیز از وی خواست که اعتصاب خود را بشکند،<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۱۱۲؛ خمینی، مجموعه آثار، ۱/۱۹۹</ref> اما مؤثر واقع نشد. با این وضعیت پیگیری پرونده و بازجویی از متهمان بسیار سخت بود و چارهای جز کمکگرفتن از امامخمینی نبود. ایشان در پاسخ به نامهای که از سوی محمدی ریشهری، وزیر اطلاعات وقت، برای ایشان ارسال شد، پیگیری این پرونده را بهطور جدی وظیفه وزارت اطلاعات دانست<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۱۱۷–۱۲۰</ref> و در نامهای دیگر در تاریخ ۵/۸/۱۳۶۸ به محمدی ریشهری خواستار برخورد قاطع با هاشمی و افراد وابسته به او شد و وزارت اطلاعات را موظف کرد با توجه به کشفیات و انتشار اطلاعیهها و جوسازیها که نشان انحراف از [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب]] و [[اسلام]] است، جوانب امر را با کمال دقت و انصاف رسیدگی کند و دربارهٔ تعقیب سران و افراد مرتبط با آنان که در انتشار مسائل دروغ و قضایای دیگر دست داشتهاند، اقدام کند. ایشان تأکید کرد از آنجاکه مورد گفتهشده مربوط به انقلاب و امنیت کشور است، تحقیق آن منحصراً بر عهده وزارت اطلاعات است و همانگونه که چشمپوشی از مجرمان گناه بزرگی است، دستدرازی به بیگناهان نیز از گناهان نابخشودنی است؛ از اینرو باید در تمام موارد خدا را حاضر و ناظر کار خود دانست و دامن بزرگان را (که اشاره به منتظری داشت) از اتهامات پاک و توطئه منحرفان را خنثی ساخت.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۴۵</ref> | ||
منتظری پس از انتشار این نامه در دیداری خطاب به امامخمینی یادآور شد که ایشان پیش از اظهار نظر قاضی آن افراد را محکوم | منتظری پس از انتشار این نامه در دیداری خطاب به امامخمینی یادآور شد که ایشان پیش از اظهار نظر قاضی آن افراد را محکوم کرده است؛ بنابر این قاضی نمیتواند نظر دیگری بدهد. امامخمینی در پاسخ متذکر شد که در این نامه قضاوتی صورت نگرفته است، ولی برابر در خواست منتظری از سوی ایشان اعلام شد که نامه امامخمینی به معنای داوری پیش از اعلام قاضی نیست و ایشان نظر خاصی در این جریان ندارد<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۱۲۳</ref>؛ با این حال، منتظری پس از تصمیم قاطع امامخمینی دربارهٔ رسیدگی وزارت اطلاعات به اتهامات هاشمی، اقدامات وزارت اطلاعات را زیر سئوال برد و در نامهای به امامخمینی از این وزارتخانه بهشدت انتقاد کرد که پاسخ مفصل محمدی ریشهری را در پیداشت.<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۱۲۴–۱۳۴</ref> | ||
وزارت اطلاعات در ادامه رسیدگی به جریان هاشمی، در منطقه زیر نفوذ وی با مشکل روبهرو شد و برای ادامه تحقیقات، انحلال سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لنجان سفلی در قهدریجان را که کاملاً زیر نفوذ وی بود، ضروری میدید؛ از اینرو از امامخمینی درخواست کرد و ایشان نیز در نامهای به فرمانده کل سپاه، سپاه آنجا را منحل اعلام کرد.<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۱۳۶–۱۳۸</ref> ایشان همچنین در نامهای به منتظری، هاشمی را فرد ناصالحی شمرد که فردی مانند وی نباید در بیت منتظری رفت و آمد کند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۳۴</ref> | وزارت اطلاعات در ادامه رسیدگی به جریان هاشمی، در منطقه زیر نفوذ وی با مشکل روبهرو شد و برای ادامه تحقیقات، انحلال سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لنجان سفلی در قهدریجان را که کاملاً زیر نفوذ وی بود، ضروری میدید؛ از اینرو از امامخمینی درخواست کرد و ایشان نیز در نامهای به فرمانده کل سپاه، سپاه آنجا را منحل اعلام کرد.<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۱۳۶–۱۳۸</ref> ایشان همچنین در نامهای به منتظری، هاشمی را فرد ناصالحی شمرد که فردی مانند وی نباید در بیت منتظری رفت و آمد کند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۳۴</ref> | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
پس از این اعترافات، محاکمه هاشمی در ۱۹/۴/۱۳۶۶ در [[دادگاه ویژه روحانیت]] آغاز شد و پس از پنج جلسه، سرانجام وی به اتهام [[محاربه]]، [[فساد]]، ایجاد [[فتنه]] و رعب و وحشت در میان مردم، به [[اعدام]] محکوم شد.<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۲۱۲ و ۲۴۴–۲۴۹</ref> گفتهشده وی پیش از اعدام، به دستداشتن در بیماری سرطانِ منجر به مرگ [[محمدمهدی ربانی املشی]] نیز اعتراف کرد؛ اما این اعتراف حمل بر این شد که او تصمیم دارد اجرای حکم اعدام را به تأخیر بیندازد.<ref>سرابندی، داستان یک مرداب، ۱۳۹</ref> هاشمی در ۶/۷/۱۳۶۶، در سن ۴۳سالگی به دار مجازات آویخته شد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۲۱</ref> | پس از این اعترافات، محاکمه هاشمی در ۱۹/۴/۱۳۶۶ در [[دادگاه ویژه روحانیت]] آغاز شد و پس از پنج جلسه، سرانجام وی به اتهام [[محاربه]]، [[فساد]]، ایجاد [[فتنه]] و رعب و وحشت در میان مردم، به [[اعدام]] محکوم شد.<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۲۱۲ و ۲۴۴–۲۴۹</ref> گفتهشده وی پیش از اعدام، به دستداشتن در بیماری سرطانِ منجر به مرگ [[محمدمهدی ربانی املشی]] نیز اعتراف کرد؛ اما این اعتراف حمل بر این شد که او تصمیم دارد اجرای حکم اعدام را به تأخیر بیندازد.<ref>سرابندی، داستان یک مرداب، ۱۳۹</ref> هاشمی در ۶/۷/۱۳۶۶، در سن ۴۳سالگی به دار مجازات آویخته شد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۲۱</ref> | ||
از سوی دیگر، در شب اجرای حکم اعدام هاشمی، منتظری در نامهای از سیداحمد خمینی خواست در توقیف حکم اعدام، در صورت امکان، نظر امامخمینی را جلب کند و در ضمن یادآور شد، هاشمی بیست سال سنگ اسلام، انقلاب و امامخمینی را به سینه | از سوی دیگر، در شب اجرای حکم اعدام هاشمی، منتظری در نامهای از سیداحمد خمینی خواست در توقیف حکم اعدام، در صورت امکان، نظر امامخمینی را جلب کند و در ضمن یادآور شد، هاشمی بیست سال سنگ اسلام، انقلاب و امامخمینی را به سینه زده است و هنوز هم در میان افراد انقلابی طرفداران بسیاری دارد و او نه [[مرتد]] است، نه مفسد و محارب، بلکه معتقد به اسلام و انقلاب است و میتوان او را بخشید.<ref>محمدی ریشهری، خاطرات سیاسی، ۱۴۰–۱۴۱</ref> این نامه پس از اجرای حکم در ۶/۷/۱۳۶۶ به [[سیداحمد خمینی]] رسیده است؛ ولی منتظری دربارهٔ اثرگذاری مثبت نامه بر امامخمینی به استناد مجله الشراع مطالبی را مطرح کرده است که با واقعیات انطباق ندارد.<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۲۵۱</ref> سیداحمد خمینی این نامه را به تفصیل نقد کرده و ازجمله این پرسش را مطرح کرده است که آیا هاشمی با چندین فقره قتل، ارتباط با ساواک، دعاکردن به خاندان سلطنت، پنهانسازی اسناد و مهمات مربوط به نظام و دهها مسئله دیگر مفسد نیست و اعتقاد کامل به نظام و اسلام دارد<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۱/۱۹۳–۱۹۵</ref>؟ | ||
امامخمینی در نامه ۶/۱/۱۳۶۸ به منتظری، هاشمی را قاتل خوانده و اینکه منتظری وی را از همه متدینان، متدینتر دانسته و بهرغم اینکه برای وی ثابت شده بود که او قاتل است، به عفو او توصیه | امامخمینی در نامه ۶/۱/۱۳۶۸ به منتظری، هاشمی را قاتل خوانده و اینکه منتظری وی را از همه متدینان، متدینتر دانسته و بهرغم اینکه برای وی ثابت شده بود که او قاتل است، به عفو او توصیه میکرده است، یکی از دلائل از دستدادن صلاحیت و مشروعیت وی برای رهبری نظام شمرده است. ایشان در همین نامه به منتظری توصیه کرده است که افراد بیت خود را عوض کند تا [[سهم امام(ع)]] را به حلقوم [[منافقین]] و گروه هاشمی و لیبرالها نریزد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۳۰–۳۳۱</ref> {{ببینید|قائممقام رهبری}}. | ||
== پانویس == | == پانویس == |