۲۱٬۱۴۹
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
«جالیه» طایفهای از یهودیاناند که جلای وطن کردند؛ از اینرو به شخصی که ریاست آنان را بر عهده داشت، [[رأسالجالوت]] میگفتند. وی از نوادگان [[داوود نبی(ع)]]<ref>خوارزمی، مفاتیح العلوم، ۵۳</ref> و معاصر [[امامرضا(ع)]] بوده و با ایشان مناظراتی داشته است که در منابع حدیثی نقل شده است.<ref>صدوق، التوحید، ۴۱۷–۴۴۱؛ صدوق، عیون اخبار، ۱/۱۵۴</ref> حدیثی مشهور به نام «رأسالجالوت» وجود دارد که در آن آمده است بزرگ علمای [[یهود]] در عصر امامرضا(ع) مسائلی از آن حضرت در موضوعات مختلف پرسید و امام(ع) نیز به آنها پاسخ داد.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۴۵</ref>{{سخ}} | |||
این [[حدیث]] در منابع مشهور حدیثی ذکر نشده و گویا سینه به سینه تا قرن یازدهم رسیده است.<ref>حسینی، معرفی کتاب التعلیقة علی الفوائد الرضویه، ۱۷۵</ref> گروهی از حکما و علما این حدیث را شرح کردهاند. | این [[حدیث]] در منابع مشهور حدیثی ذکر نشده و گویا سینه به سینه تا قرن یازدهم رسیده است.<ref>حسینی، معرفی کتاب التعلیقة علی الفوائد الرضویه، ۱۷۵</ref> گروهی از [[حکما]] و علما این حدیث را شرح کردهاند. محمد عبدالصاحب فرزند [[ملااحمد نراقی]]، [[میرزاابوالقاسم گیلانی قمی]]، [[ملامحمد مشهدی طوسی]] و [[قاضیسعید قمی]]-در رسالهای با عنوان «[[الفوائد الرضویه]]» -ازجمله شارحان این حدیثاند.<ref>آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ۱۳/۱۹۹؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، مقدمه کتاب التعلیقة علی الفوائد الرضویه، ۹</ref> از آنجا که این حدیث، منسوب به امامرضا(ع) است، این رساله به «الرضویه» وصف شده است. [[امامخمینی]] از میان تمام شروح، شرح قاضیسعید را برای تعلیقه برگزیده است.<ref>مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، مقدمه کتاب التعلیقة علی الفوائد الرضویه، ۹–۱۰</ref> | ||
== قاضیسعید قمی == | == قاضیسعید قمی == | ||
قاضیسعید قمی ملقب به حکیم صغیر، از حکما و عارفان دوران [[صفویه]] است که علاوه بر [[ | قاضیسعید قمی ملقب به حکیم صغیر، از حکما و [[عرفا|عارفان]] دوران [[صفویه]] است که علاوه بر علوم عقلی، در [[فقه]]، [[حدیث]]، [[رجال]] و [[تفسیر]] نیز مهارت داشته و به دلیل احاطه بر فقه، متصدی منصب [[قضاوت]] بوده و به همین دلیل، به قاضی شهرت یافته است. ایشان در سال ۱۰۴۹ق/ ۱۰۱۲ متولد شد و در سال ۱۱۰۷ق/ ۱۰۷۱ رحلت کرد و در [[قم]] به خاک سپرده شد.<ref>مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، مقدمه کتاب التعلیقة علی الفوائد الرضویه، ۱۱</ref> از قاضیسعید قمی علاوه بر رساله یادشده که در سال ۱۰۹۹ق/ ۱۰۶۶ نگارش یافته، کتابها و رسائل متعددی بر جای مانده که از آن جمله میتوان به البوارق الملکوتیه، الأربعون حدیثاً، کلید بهشت و رساله اسرار العبادات اشاره کرد<ref>سبحانی، موسوعة طبقات الفقهاء، ۱۲/۳۷۸</ref> {{ببینید|متن=ببینید|قاضیسعید قمی}}. | ||
[[امامخمینی]] در نوشتههای متعددی، از قاضیسعید به بزرگی و با اوصاف ویژه ازجمله «عارف کامل» و «عارف جلیل» یاد میکند<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۳۷، ۶۸ و ۸۴؛ امامخمینی، شرح دعاء السحر، ۷۰؛ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۳۷</ref> و از آنجا که کتاب ایشان را حاوی اسراری میداند که نیازمند کشفاند، تصمیم میگیرد بر آن تعلیقه بزند و این اسرار را آشکار کند.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۳۷</ref> ایشان نگارش تعلیقه را با نام «التعلیقة علی الفوائد الرضویه»<ref>حسینی جلالی، فهرس التراث، ۲/۶۳۹</ref> که دومین اثر تألیفی ایشان بهشمار میرود، در ۲۲ربیع الاول ۱۳۴۸ق/ ۶ شهریور ۱۳۰۸ش، در ۲۸سالگی و در شهر | [[امامخمینی]] در نوشتههای متعددی، از قاضیسعید به بزرگی و با اوصاف ویژه ازجمله «عارف کامل» و «عارف جلیل» یاد میکند<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۳۷، ۶۸ و ۸۴؛ امامخمینی، شرح دعاء السحر، ۷۰؛ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۳۷</ref> و از آنجا که کتاب ایشان را حاوی اسراری میداند که نیازمند کشفاند، تصمیم میگیرد بر آن تعلیقه بزند و این اسرار را آشکار کند.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۳۷</ref> ایشان نگارش تعلیقه را با نام «التعلیقة علی الفوائد الرضویه»<ref>حسینی جلالی، فهرس التراث، ۲/۶۳۹</ref> که دومین اثر تألیفی ایشان بهشمار میرود، در ۲۲ربیع الاول ۱۳۴۸ق/ ۶ شهریور ۱۳۰۸ش، در ۲۸سالگی و در [[خمین|شهر خمین]]، زمان تعطیلی دروس [[حوزه علمیه قم]]، به پایان رسانده است.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۱۶۱</ref> | ||
== ابعاد تعلیقه == | == ابعاد تعلیقه == | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
=== مقدمه کتاب === | === مقدمه کتاب === | ||
امامخمینی در بخش اول (مقدمه کتاب)، در تعلیقاتی بر خطبه | امامخمینی در بخش اول (مقدمه کتاب)، در تعلیقاتی بر خطبه قاضیسعید، وحدانیت خدا را اینگونه میداند که حقتعالی واحدی است که با ظهورش در کثرات، از وحدت حقیقی خارج نمیشود.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۳۸</ref> | ||
=== توضیح متن === | === توضیح متن === | ||
قاضیسعید پس از مقدمه، در بخش دوم کتاب، متن حدیث را بدون ذکر سند نقل میکند. در این حدیث، [[رأسالجالوت]] نخست از [[امامرضا(ع)]] دربارهٔ ماهیت [[کفر]] و [[ایمان]]، [[بهشت | قاضیسعید پس از مقدمه، در بخش دوم کتاب، متن حدیث را بدون ذکر سند نقل میکند. در این حدیث، [[رأسالجالوت]] نخست از [[امامرضا(ع)]] دربارهٔ ماهیت [[کفر]] و [[ایمان]]، [[بهشت و جهنم|بهشت و دوزخ]]، آیات دوم و سوم [[سوره الرحمن]] و… به این بیان که «یا مولای! ما الکفر و الایمان؟ ما الجنة و النیران… ؟» سؤال میکند که امام(ع) پاسخی به او نمیدهد. وی که سکوت امام(ع) را بر ناتوانی ایشان از پاسخگویی حمل میکند، سؤال دوم را دربارهٔ چیستی واحد متکثر، متکثر متوحد و… مطرح میکند که امامرضا(ع) به دو صورت موجز و مفصل به هر دو سؤال وی پاسخ میدهد و موجب بهت رأسالجالوت و اقرار وی به [[وحدانیت خداوند]]، رسالت پیامبر(ص) و ولایت امامرضا(ع) میشود.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۴۶</ref> | ||
قاضیسعید در این بخش، عبارتهایی از حدیث را شرح و توضیح میدهد. ایشان ذیل آیه «خَلَقَ الْإِنْسانَ»،<ref>الرحمن، ۳</ref> مراد از انسان را «[[انسان کامل]]» میداند و «نور محمدی» [[پیامبر خاتم(ص)]] را [[انسان کامل]] معرفی میکند.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۴۷–۵۰</ref> سپس دربارهٔ استناد رأسالجالوت به آیات | قاضیسعید در این بخش، عبارتهایی از حدیث را شرح و توضیح میدهد. ایشان ذیل آیه «خَلَقَ الْإِنْسانَ»،<ref>الرحمن، ۳</ref> مراد از انسان را «[[انسان کامل]]» میداند و «نور محمدی» [[پیامبر اکرم(ص)|پیامبر خاتم(ص)]] را [[انسان کامل]] معرفی میکند.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۴۷–۵۰</ref> سپس دربارهٔ استناد رأسالجالوت به آیات سوره الرحمن (خَلَقَ الْإِنْسان، عَلَّمَهُ الْبَیانَ) دو احتمال بیان میکند: | ||
# احتمال اول این است که خدا انسان را آفرید و به او بیان همه امور را تعلیم داد؛ پس امامرضا(ع) که ادعای وصایت انسان کامل را دارد، باید جواب این سؤالها را بداند. | # احتمال اول این است که خدا انسان را آفرید و به او بیان همه امور را تعلیم داد؛ پس امامرضا(ع) که ادعای وصایت انسان کامل را دارد، باید جواب این سؤالها را بداند. | ||
# احتمال دوم این است که همه حقایقی که رأسالجالوت میپرسد، در انسان جمع است؛ چون انسان «کتاب مبین» است؛ از اینرو امامرضا(ع) باید به جواب سؤالها واقف باشد. | # احتمال دوم این است که همه حقایقی که رأسالجالوت میپرسد، در انسان جمع است؛ چون انسان «کتاب مبین» است؛ از اینرو امامرضا(ع) باید به جواب سؤالها واقف باشد. | ||
[[امامخمینی]] با اینکه اصل بیان یادشده قاضیسعید را در جای خود، صحیح و کلامی محققانه میداند، آن را مخالف ظاهر کلام رأسالجالوت میشمارد و خود دو احتمال دیگر را که تناسب بیشتری با کلام رأسالجالوت دارد، بیان میکند: | [[امامخمینی]] با اینکه اصل بیان یادشده قاضیسعید را در جای خود، صحیح و کلامی محققانه میداند، آن را مخالف ظاهر کلام رأسالجالوت میشمارد و خود دو احتمال دیگر را که تناسب بیشتری با کلام رأسالجالوت دارد، بیان میکند: | ||
# احتمال اول این است که انسان کامل، صورت مجموع عوالم است؛ یعنی | # احتمال اول این است که انسان کامل، صورت مجموع عوالم است؛ یعنی عوالم وجودی صورت تفصیلی انسان کاملاند؛ پس حقایقی که از آنها سؤال شده، همه در انسان کامل به نحو بساطت جمعاند، پس موجودند و او سؤال از چیستی آن حقایق میکند. | ||
# احتمال دوم این است که مراد از تعلیم در «عَلَّمَهُ الْبَیانَ»، تحقق مسمای [[اسمای الهی]] در انسان کامل است و رأسالجالوت دربارهٔ حقایق آن اسما که موجودند، سؤال کرده است.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۵۱–۵۲</ref> | # احتمال دوم این است که مراد از تعلیم در «عَلَّمَهُ الْبَیانَ»، تحقق مسمای [[اسمای الهی]] در انسان کامل است و رأسالجالوت دربارهٔ حقایق آن اسما که موجودند، سؤال کرده است.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۵۱–۵۲</ref> | ||
قاضیسعید در شرح عبارتهایی از پاسخ تفصیلی امامرضا(ع)، نخست وجه تأخیر در پاسخدادن امام(ع) به رأسالجالوت را بیان میکند و بعد از آن به شرح دو نوع [[کفر]]، یعنی «کفر به خدا» و «کفر به شیطان» میپردازد. کفر به خدا به این معناست که خداوند غایب است و هرگز ظهور نکرده و کفر به [[شیطان]] (ماسویالله) یعنی آنکه ماسویالله غایب است و هرگز ظهور نکرده است.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۶۴–۶۵</ref> وی تا انتهای این بخش نیز آیاتی از [[قرآن]] را که در متن [[حدیث]] آمده، [[تفسیر]] میکند<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۶۴–۷۶</ref> و امامخمینی نکات ظریفی دربارهٔ آیات بیان میکند و در خصوص آیه «مَرَجَ الْبَحْرَینِ یلْتَقِیانِ»،<ref>الرحمن، ۱۹</ref> به مقام توحید تام پیامبر خاتم(ص) اشاره میکند. این مقام، مقام خروج از دو کفر یا خروج از هر گونه [[شرک]] و کفر و دخول در | قاضیسعید در شرح عبارتهایی از پاسخ تفصیلی امامرضا(ع)، نخست وجه تأخیر در پاسخدادن امام(ع) به رأسالجالوت را بیان میکند و بعد از آن به شرح دو نوع [[کفر]]، یعنی «کفر به خدا» و «کفر به شیطان» میپردازد. کفر به خدا به این معناست که خداوند غایب است و هرگز ظهور نکرده و کفر به [[شیطان]] (ماسویالله) یعنی آنکه ماسویالله غایب است و هرگز ظهور نکرده است.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۶۴–۶۵</ref> وی تا انتهای این بخش نیز آیاتی از [[قرآن]] را که در متن [[حدیث]] آمده، [[تفسیر]] میکند<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۶۴–۷۶</ref> و امامخمینی نکات ظریفی دربارهٔ آیات بیان میکند و در خصوص آیه «مَرَجَ الْبَحْرَینِ یلْتَقِیانِ»،<ref>الرحمن، ۱۹</ref> به مقام توحید تام پیامبر خاتم(ص) اشاره میکند. این مقام، مقام خروج از دو کفر یا خروج از هر گونه [[شرک]] و کفر و دخول در توحید تام است.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۷۱</ref> | ||
=== فایده اول === | === فایده اول === | ||
[[قاضیسعید قمی|قاضیسعید]] در فایده اول، [[ایمان]] و [[کفر]]، [[بهشت | [[قاضیسعید قمی|قاضیسعید]] در فایده اول، [[ایمان]] و [[کفر]]، [[بهشت و جهنم]] و شئون آن دو، ماهیت بهشتِ مقربان، آتش جهنم و دو [[شیطان]] را تفسیر کرده است. امامخمینی در این فصلِ نسبتاً کوتاه، هیچ تعلیقهای بر کلام شارح ننوشته است.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۷۷–۸۲</ref> | ||
=== فایده دوم === | === فایده دوم === | ||
در فایده دوم دربارهٔ پنج موضوع بحث شده است. مبحث اول دربارهٔ «واحدِ متکثر» است. شارح در این مبحث از | در فایده دوم دربارهٔ پنج موضوع بحث شده است. مبحث اول دربارهٔ «واحدِ متکثر» است. شارح در این مبحث از صادرِ اول که از آن به عقل کلی عالم علوی، نورِ محمدی(ص)، عالم اسما و صفات تعبیر میشود، سخن میگوید و دو دلیل عقلی و نقلی بر وجود آن اقامه میکند.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۸۵–۹۵</ref> امامخمینی در تعلیقه بر این موضوع، واحدِ متکثر را فیضی میداند که از حضرت جمع نازل شده است و برای آن، دلیلی نقلی و عقلی اقامه میکند. در دلیل نقلی به آیه «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِیةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّیلُ زَبَداً رابِیاً»<ref>رعد، ۱۷</ref> استناد میکند و در دلیل عقلی معتقد است وجود با وحدتش دارای مراتب است و در ذات وجود تکثری نیست، بلکه تکثر در مظاهر وجود است. ایشان در دلیل عقلی، اظهار میکند اصل وجود بالذات، واحد است و اصل وجود بالعرض متکثر است. حقیقت واحدهای که دارای صفات عدیده و علامات و رسوم متعدد است، اشاره به انسان کامل و مقام جامعیت وی دارد که حقیقة الحقایق، روح الارواح و جامع همه مراتب کمال است.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۸۵–۹۵</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
مبحث دوم از فایده دوم، دربارهٔ «متکثرِ متوحد» است. قاضیسعید آن را «نفس کلیِ الهی» میداند که مدبر تمامی نفوس کلیه و جزئیه است و مربی تمامی عوالم علوی و سفلی و مظهر [[مشیت خداوند]] است. وی آنگاه وجه تکثر آن را در عین متوحدبودن، کثرت قوا و افعال آن یا نفوس منشعب از آن میداند.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۹۷–۱۰۱</ref> امامخمینی در توضیحِ «متکثر متوحد» بیان میکند عالمِ عقلی و | مبحث دوم از فایده دوم، دربارهٔ «متکثرِ متوحد» است. قاضیسعید آن را «نفس کلیِ الهی» میداند که مدبر تمامی نفوس کلیه و جزئیه است و مربی تمامی عوالم علوی و سفلی و مظهر [[مشیت خداوند]] است. وی آنگاه وجه تکثر آن را در عین متوحدبودن، کثرت قوا و افعال آن یا نفوس منشعب از آن میداند.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۹۷–۱۰۱</ref> امامخمینی در توضیحِ «متکثر متوحد» بیان میکند عالمِ عقلی و تعین اولی با شدت نوریت و کمال ذات و تمامیتش، از تکثر در ذات بیبهره نیست؛ زیرا این عالَم در حجاب تعین و تقیید است و در عین حال چون از هیولی و استعداد و ماده و مدت منزه است، هنگامی که فیض از حضرت کریم بر او افاضه شود، کثرت او با وحدانیت جاعلش توحد مییابد.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۱۰۲</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
مبحث سوم از فایده دوم در «موجَد موجِد» است. قاضیسعید آن را طبیعت کلی و عنایت رحمانی و قوه جوهری میداند که از نفس کلی الهی کسب | مبحث سوم از فایده دوم در «موجَد موجِد» است. قاضیسعید آن را طبیعت کلی و عنایت رحمانی و قوه جوهری میداند که از نفس کلی الهی کسب فیض کرده است. وی طبیعت کلی را مظهر اراده ربانی و فاعل در عالم هستی میداند و آنگاه از نسبت ایجاد فعل به طبیعت از دو جهت بحث میکند: | ||
# | # فعل و انفعال مربوط به عالم طبیعت است. | ||
# [[عالم عقل]] و [[نفس]] ارتباطی با خلق و ایجاد ندارند، بلکه عالم اسما و صفات ذاتی و فعلیاند.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۱۲۷–۱۳۱</ref> | # [[عالم عقل]] و [[نفس]] ارتباطی با خلق و ایجاد ندارند، بلکه عالم اسما و صفات ذاتی و فعلیاند.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۱۲۷–۱۳۱</ref> | ||
امامخمینی در تعلیقه بخش اول، «موجَد موجِد» را نفس کلی الهی میداند نه طبیعت کلی و در ادامه، نظر قاضیسعید را دربارهٔ صُنع و ایجاد نقد میکند.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۱۲۷–۱۳۰</ref> | امامخمینی در تعلیقه بخش اول، «موجَد موجِد» را نفس کلی الهی میداند نه طبیعت کلی و در ادامه، نظر قاضیسعید را دربارهٔ صُنع و ایجاد نقد میکند.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۱۲۷–۱۳۰</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
از مهمترین آرای فلسفی قاضیسعید نفی | از مهمترین آرای فلسفی قاضیسعید نفی صفات ثبوتی و ارجاع آنها به صفات سلبی است؛ یعنی الهیات سلبی. این نظریه رابطه مستقیم با چگونگی اعتقاد در مباحث دیگری از قبیل کیفیت اتصاف ذات با صفات و نسبت خالق و مخلوق نیز دارد.<ref>قاضیسعید، کلید بهشت، ۵۴، ۶۹، ۷۰، ۷۵ و ۱۰۹؛ قاضیسعید، شرح توحید، ۱/۱۲۶، ۱۴۶، ۱۵۵، ۱۷۹ و ۲۹۰</ref> امامخمینی ازجمله منتقدین آرا و افکار قاضیسعید بهشمار میآید که به شدت نظرات وی و تفاسیر نادرست او و چگونگی استناد به منابع معرفتی خاص او را مورد نقد و [[انتقاد]] قرار داده است. ایشان اعتقاد به نفی صفات ثبوتی و اعتقاد به سلبی بودن تمام صفات کمالی را نظری نادرست و راهی ناصواب میداند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۴۰–۴۱ و ۱۳۲–۱۳۴؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۲۳؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۱۰</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
مبحث چهارم از فایده دوم دربارهٔ «جاری منجمد» است. قاضیسعید آن را طبیعت جسمی معرفی میکند که ذاتاً جامد است؛ ولی حرکت آن که از لوازمش است، | مبحث چهارم از فایده دوم دربارهٔ «جاری منجمد» است. قاضیسعید آن را طبیعت جسمی معرفی میکند که ذاتاً جامد است؛ ولی حرکت آن که از لوازمش است، عرضی است و به لحاظ قابلیت آن میباشد.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۱۳۷</ref> امامخمینی نظر وی را دربارهٔ اینکه مقصود حدیث از جاری منجمد، طبیعت جسمانی است، تأیید میکند؛ ولی بر اساس نظریه [[حرکت جوهری|حرکت جوهریه]]، حرکت را در ذات طبیعت میداند.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۱۳۵–۱۳۶</ref> | ||
آخرین مبحث از فایده دوم دربارهٔ «زائدِ ناقص» است که قاضیسعید آن را «جسم تعلیمی» میداند و | آخرین مبحث از فایده دوم دربارهٔ «زائدِ ناقص» است که قاضیسعید آن را «جسم تعلیمی» میداند و جسم تعلیمی را با یکی از انواع کمیت منطبق میکند. امامخمینی در اصل تفسیر اشکالی مطرح نمیکند و تنها تذکر میدهد جسم تعلیمی غیر از کمیت است و اختلاف آن با جسم طبیعی به ابهام و تعین است<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۱۴۳</ref> {{ببینید|متن=ببینید|جسم}}. | ||
=== فایده سوم === | === فایده سوم === | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
=== خاتمه === | === خاتمه === | ||
قاضیسعید در خاتمه کتاب، نوشتههایش را دربارهٔ حدیثِ یادشده اسراری میداند که خدا به بندگانی اختصاص میدهد که مجاهدت ذوقی و | قاضیسعید در خاتمه کتاب، نوشتههایش را دربارهٔ حدیثِ یادشده اسراری میداند که خدا به بندگانی اختصاص میدهد که مجاهدت ذوقی و ریاضتهای عقلی دارند.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۱۶۱</ref> امامخمینی نیز به رموز و اسرار این حدیث اذعان دارد<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۱۵۷–۱۵۸</ref> و در آخرین تعلیقه با عنوان «خاتمه» دو احتمال دیگر را دربارهٔ شرح این حدیث متذکر میشود و در ادامه، شرایط را برای تفصیل و بسط مطالب، مناسب نمیداند و از عصر خود با ناخرسندی یاد میکند که [[دین]] در آن تحقیر شده و قوانینی بر خلاف [[قرآن]] تصویب شده است؛ فاسقان و جاهلان بر مسند [[پیامبر اکرم(ص)|نبی(ص)]] و وصی(ع) تکیه زدهاند؛ حکومت به دست انسانهای رذل و پست افتاده و زمانه برای اهل [[علم]] و دیانت تنگ شده است. ایشان در پایان شکواییهاش دعای «اَللّهُمَ عَظُمَ الْبَلاء» را میآورد و از خداوند ظهور مولا [[امام زمان(ع)]] را برای پایاندادن به ناملایمات میطلبد.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۱۵۹–۱۶۰</ref> | ||
== انتشار == | == انتشار == |