۲۱٬۱۴۹
ویرایش
جز (added Category:مقالههای جلد اول دانشنامه using HotCat) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''استخاره'''، درخواست راهنمایی و بهترین امر از [[خداوند]] در هنگام تحیر در کار. | '''استخاره'''، درخواست راهنمایی و بهترین امر از [[خداوند]] در هنگام تحیر در کار. | ||
==معنای لغوی و اصطلاحی== | ==معنای لغوی و اصطلاحی== | ||
استخاره از ریشه «خیر» و به معنای [[دعا]] و درخواست خیر و بهترین راه است<ref>ابنفارس، معجم، ۲/۲۳۲؛ راغب، ۳۰۱؛ ابناثیر، النهایه، ۲/۹۱.</ref>؛ اما در [[روایات]] و [[فقه]]، استخاره به دو معنا بهکار رفته است: نخست، دعا و طلب خیر از خداوند و درخواست از او برای راهنمایی در وقت تحیر<ref>برقی، المحاسن، ۲/۵۹۸-۶۰۰؛ مفید، المقنعه، ۲۱۶-۲۱۸؛ ابنادریس، السرائر، ۱/۳۱۳؛ حمادی، کشف الستارة، ۵۰۷.</ref>؛ چنانکه [[امامخمینی]] همین معنا را معنای حقیقی استخاره و استخاره مطلق و متعارف پیش خواص دانسته است.<ref>امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۹۰.</ref> دوم، درخواست راهنمایی از خدا با [[قرآن]] یا | استخاره از ریشه «خیر» و به معنای [[دعا]] و درخواست خیر و بهترین راه است<ref>ابنفارس، معجم، ۲/۲۳۲؛ راغب، ۳۰۱؛ ابناثیر، النهایه، ۲/۹۱.</ref>؛ اما در [[روایات]] و [[فقه]]، استخاره به دو معنا بهکار رفته است: نخست، دعا و طلب خیر از خداوند و درخواست از او برای راهنمایی در وقت تحیر<ref>برقی، المحاسن، ۲/۵۹۸-۶۰۰؛ مفید، المقنعه، ۲۱۶-۲۱۸؛ ابنادریس، السرائر، ۱/۳۱۳؛ حمادی، کشف الستارة، ۵۰۷.</ref>؛ چنانکه [[امامخمینی]] همین معنا را معنای حقیقی استخاره و استخاره مطلق و متعارف پیش خواص دانسته است.<ref>امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۹۰.</ref> دوم، درخواست راهنمایی از خدا با [[قرآن]] یا تسبیح و یا اشیای دیگر در کاری که انسان در انجام آن تردید دارد، استخاره گفته میشود.<ref>عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۴۹؛ مشکینی، ۶۵؛ منتظری، ۲/۹۷.</ref> میان استخاره و تفال به قرآن تفاوت است. [[تفال]]، یعنی پیشبینی حوادث آینده و نوعی غیبگویی مانند شفایافتن بیمار یا مرگ او یا پیداشدن و یا نشدن گمشده است که موجب سوء ظن به خدا میشود؛ ولی استخاره درخواست راهنمایی از خدا در انجام و یا ترک کاری است.<ref>فیض کاشانی، ۹/۱۴۱۷-۱۴۱۸؛ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۵۷؛ امامخمینی، توضیح المسائل، ۲/۱۰۲۲.</ref> | ||
==پیشینه== | ==پیشینه== | ||
از گذشته اقوام و ملل برای تعیین نیک و بد کارها، از ابزارهای گوناگون چون نگریستن در اجرام آسمانی، پرواز پرندگان و امثال آنها استفاده میکردهاند.<ref>دورانت، تاریخ تمدن، ۳/۷۳-۷۴.</ref> [[قرآن کریم]] درباره استفاده [[یونس پیامبر(ع)]] و همسفران ایشان از [[قرعه]] برای تعیین کسی که باید کشتی را ترک کند، <ref>صافات، ۱۴۱.</ref> نیز درباره استفاده از قرعه برای | از گذشته اقوام و ملل برای تعیین نیک و بد کارها، از ابزارهای گوناگون چون نگریستن در اجرام آسمانی، پرواز پرندگان و امثال آنها استفاده میکردهاند.<ref>دورانت، تاریخ تمدن، ۳/۷۳-۷۴.</ref> [[قرآن کریم]] درباره استفاده [[یونس پیامبر(ع)]] و همسفران ایشان از [[قرعه]] برای تعیین کسی که باید کشتی را ترک کند، <ref>صافات، ۱۴۱.</ref> نیز درباره استفاده از قرعه برای کفالت [[حضرت مریم]]، مادر [[عیسی(ع)]] سخن گفته است<ref>آل عمران، ۴۴؛ مقاتل، تفسیر، ۱/۲۷۶.</ref> که با استخاره ارتباط نزدیکی دارد. رفع تحیر با اَزلام (نوعی تیر) درباره تعیین برنده مسابقه یا شیوه تقسیم گوشت، آگاهی از اراده خدایان خود (بتها) نیز درباره نیک و بد کارها، [[ازدواج]]، سفر، [[تجارت]]، جنگ، [[صلح]] و شروع به کار، از روشهای رایج [[عرب جاهلی]] بوده است.<ref>حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۲/۴۳۵.</ref> آنان برای این منظور، از سه تیر با عبارتهای «افعل (انجام بده)، لاتفعل (رها کن) و غَفْل (میانتهی) استفاده میکردند، <ref>زحیلی، تفسیر الوسیط، ۱/۱۱۵.</ref> و عرب از این روش به استخاره تعبیر کرده است.<ref>ابنحبیب، المحبر، ۱۹۶.</ref> پیش از [[اسلام]]، میان مکیان در نصب [[حجرالاسود]] در [[کعبه]] درگیری شد که بنا نهادند نخستین کسی که وارد [[مسجدالحرام]] میشود، آن را در جای خود نهد<ref>بلاغی، قصص قرآن، ۴۰۱.</ref>؛ که نوعی راهکار برای برونرفت از تحیر بود؛ نیز گفته شده هنگام بروز اختلاف در شیوه دفن [[پیامبر اکرم(ص)]] میان صحابه، به دنبال دو کس فرستادند که یکی به شیوه مکیان زمین را میشکافت و یکی به روش مدنیان لحد میساخت و با طلب خیر از خداوند بنا شد هر کدام زودتر برسند روش او را به کار بندند.<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ۲/۲۲۸.</ref> | ||
در روایات بر استخاره به معنای نخست، یعنی دعا و درخواست خیر از [[خداوند]]، تشویق و تاکید شده است<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۸۰.</ref>؛ چنانکه پیامبر اکرم(ص) همانند تعلیم [[سورههای قرآن]] به یاران، به آنان استخاره یاد میداد<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۸۸/۲۲۸.</ref>؛ نیز آن حضرت، [[علی(ع)]] را هنگام فرستادن به [[یمن]]، به استفاده از استخاره در وقت مشکلبودن تصمیمگیری ترغیب کرد.<ref>طوسی، الامالی، ۱۳۶.</ref> در سیره [[مسلمانان]] شیوههای دیگری از استخاره به عنوان راه برونرفت از تحیر دیده میشود. در منابع تاریخی از استخاره [[خلیفه دوم]]<ref>ابنقتیبه، الامامة و السیاسه، ۲/۹۴.</ref> و [[عثمان|سوم]]<ref>ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۲/۶۰۰.</ref> سخن به میان آمده است. یاران [[ائمه(ع)]] نیز برای رفع تحیر، از نوعی قرعه استفاده میکردند که محدثان از آن به استخاره تعبیر کردهاند.<ref>طبرسی، مکارم الاخلاق، ۲۵۵-۲۵۶.</ref> | در روایات بر استخاره به معنای نخست، یعنی دعا و درخواست خیر از [[خداوند]]، تشویق و تاکید شده است<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۸۰.</ref>؛ چنانکه پیامبر اکرم(ص) همانند تعلیم [[سورههای قرآن]] به یاران، به آنان استخاره یاد میداد<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۸۸/۲۲۸.</ref>؛ نیز آن حضرت، [[امامعلی(ع)|علی(ع)]] را هنگام فرستادن به [[یمن]]، به استفاده از استخاره در وقت مشکلبودن تصمیمگیری ترغیب کرد.<ref>طوسی، الامالی، ۱۳۶.</ref> در سیره [[مسلمانان]] شیوههای دیگری از استخاره به عنوان راه برونرفت از تحیر دیده میشود. در منابع تاریخی از استخاره [[خلیفه دوم]]<ref>ابنقتیبه، الامامة و السیاسه، ۲/۹۴.</ref> و [[عثمان|سوم]]<ref>ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۲/۶۰۰.</ref> سخن به میان آمده است. یاران [[ائمه(ع)]] نیز برای رفع تحیر، از نوعی قرعه استفاده میکردند که محدثان از آن به استخاره تعبیر کردهاند.<ref>طبرسی، مکارم الاخلاق، ۲۵۵-۲۵۶.</ref> | ||
در | در منابع فقهی اولیه نیز از این استخاره سخن به میان آمده است<ref>مفید، المقنعه، ۲۱۹.</ref> و از سده هفتم نیز از رواج آن میان مردم<ref>ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۶/۶۵.</ref> و علمای شیعه<ref>ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۱۵.</ref> سخن گفته شده است. فقها، <ref>عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۴۷-۲۶۶.</ref> ازجمله امامخمینی نیز در [[کشف اسرار (کتاب)|کشف اسرار]] در پاسخ به شبهه برخی معاصران درباره استخاره، <ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۸۹-۹۴. </ref> [[تعلیقه بر عروه]]، در بحث آداب سفر و مستحبات آن <ref>امامخمینی، تعلیقه بر عروه، ۶۹۰-۶۹۱. </ref> و دیگر منابع در موارد مختلف، درباره اهمیت، [[مشروعیت]]، شرایط و آداب و شیوههای استخاره به هر دو معنا اظهار نظر کرده است. علمای [[شیعه]] و [[اهل سنت]] حدود پنجاه رساله مستقل درباره استخاره و آداب آن نوشتهاند که بخشی منتشر شده است.<ref>احمدی جلفایی، مفتاح الفرج، ۸۴-۹۲؛ خفاف، مقدمه کتاب فتح الابواب، ۸۴-۹۲؛ حمادی، کشف الستارة، ۵۰۳-۵۷۲؛ آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ۲/۱۸-۲۰.</ref> | ||
==جایگاه و مشروعیت== | ==جایگاه و مشروعیت== | ||
در اهمیت استخاره به معنای اول، روایات بسیاری در منابع اسلامی آمده است<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۸۰.</ref>؛ چنانکه در روایتی از [[امامصادق(ع)]] آمده است هر کس در کاری بدون استخاره وارد گردد و گرفتار شود، ماجور نخواهد بود<ref>ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۳۵؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۸۰.</ref>؛ نیز آن حضرت انجام کاری بدون طلب خیر از خدا را نشانه [[شقاوت]] شمرده است.<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۷۹.</ref> [[امامخمینی]] نیز استخاره به این معنا را دارای ارزش شمرده، به استناد روایات<ref>برقی، المحاسن، ۲/۵۹۸؛ حمیری، قرب الاسناد، ۵۹؛ کلینی، الکافی، ۳/۴۷۰.</ref> و [[سیره ائمه(ع)]] جایگاه و اهمیت اینگونه از استخاره را آورده است؛ ازجمله از [[امامباقر(ع)]] نقل کرده است پدر ایشان [[علیبنحسین(ع)]] در وقت تصمیم به [[حج]] یا [[عمره]]، خرید و فروش و برخی کارهای دیگر، استخاره میکرد.<ref>امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰.</ref> در اینکه استخاره به معنای نخست از چنین جایگاهی برخوردار است و ائمه(ع) به آن توصیه کردهاند جای شبهه نیست و برخی به آن تصریح کردهاند.<ref>ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۶/۶۵؛ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۴۷.</ref> | در اهمیت استخاره به معنای اول، روایات بسیاری در منابع اسلامی آمده است<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۸۰.</ref>؛ چنانکه در روایتی از [[امامصادق(ع)]] آمده است هر کس در کاری بدون استخاره وارد گردد و گرفتار شود، ماجور نخواهد بود<ref>ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۳۵؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۸۰.</ref>؛ نیز آن حضرت انجام کاری بدون طلب خیر از خدا را نشانه [[شقاوت]] شمرده است.<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۷۹.</ref> [[امامخمینی]] نیز استخاره به این معنا را دارای ارزش شمرده، به استناد [[حدیث|روایات]]<ref>برقی، المحاسن، ۲/۵۹۸؛ حمیری، قرب الاسناد، ۵۹؛ کلینی، الکافی، ۳/۴۷۰.</ref> و [[سیره ائمه(ع)]] جایگاه و اهمیت اینگونه از استخاره را آورده است؛ ازجمله از [[امامباقر(ع)]] نقل کرده است پدر ایشان [[علیبنحسین(ع)]] در وقت تصمیم به [[حج]] یا [[عمره]]، [[خرید و فروش]] و برخی کارهای دیگر، استخاره میکرد.<ref>امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰.</ref> در اینکه استخاره به معنای نخست از چنین جایگاهی برخوردار است و ائمه(ع) به آن توصیه کردهاند جای شبهه نیست و برخی به آن تصریح کردهاند.<ref>ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۶/۶۵؛ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۴۷.</ref> | ||
در مشروعیت استخاره به معنای نخست، میان فقها بحثی نیست و همگی آن را پذیرفتهاند.<ref>مفید، المقنعه، ۲۱۶-۲۱۷؛ ابنادریس، السرائر، ۱/۳۱۳؛ حمادی، کشف الستارة، ۵۰۷.</ref> امامخمینی نیز با اشاره به روایاتی که دراینباره آمده، <ref>امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰.</ref> این نوع استخاره را [[مستحب]] و آن را از مصادیق دعای مورد اهتمام قرآن<ref>فرقان، ۷۷.</ref> دانسته است.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۹۰.</ref> ایشان خود به این روش از استخاره عمل میکرد؛ ازجمله گفته شده ایشان درباره ازدواج فرزندان پس از تحقیق لازم، دو رکعت [[نماز]] میخواند و از خدا طلب خیر کرده، کار را به او واگذار میکرد.<ref>طباطبایی، فاطمه، یک ساغر از هزار، ۵۱۸.</ref> | در مشروعیت استخاره به معنای نخست، میان فقها بحثی نیست و همگی آن را پذیرفتهاند.<ref>مفید، المقنعه، ۲۱۶-۲۱۷؛ ابنادریس، السرائر، ۱/۳۱۳؛ حمادی، کشف الستارة، ۵۰۷.</ref> امامخمینی نیز با اشاره به روایاتی که دراینباره آمده، <ref>امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰.</ref> این نوع استخاره را [[مستحب]] و آن را از مصادیق دعای مورد اهتمام قرآن<ref>فرقان، ۷۷.</ref> دانسته است.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۹۰.</ref> ایشان خود به این روش از استخاره عمل میکرد؛ ازجمله گفته شده ایشان درباره ازدواج فرزندان پس از تحقیق لازم، دو رکعت [[نماز]] میخواند و از خدا طلب خیر کرده، کار را به او واگذار میکرد.<ref>طباطبایی، فاطمه، یک ساغر از هزار، ۵۱۸.</ref> | ||
در مشروعیت استخاره به معنای دوم، یعنی واگذاشتن انتخاب به خداوند با | در مشروعیت استخاره به معنای دوم، یعنی واگذاشتن انتخاب به خداوند با رقعه یا قرآن، میان فقها اختلاف است.<ref>عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۵۱-۲۶۶.</ref> برخی فقهای شیعه<ref>اردبیلی، زبدة البیان، ۶۲۶.</ref> و اهل سنت<ref>حمادی، کشف الستارة، ۵۴۰-۵۴۴.</ref> این نوع استخاره را جایز ندانسته، آن را مصداق [[قمار]] و ازلام جاهلیت و [[شرک]] به حساب آوردهاند. برخی معاصران نیز آن را مخالف قرآن و بیاثربودن استخاره در رفع مشکلات مسلمانان خواندهاند<ref>← امامخمینی، کشف اسرار، ۹۰.</ref>؛ ولی بیشتر فقهای شیعه، ازجمله [[علامه حلی]]، <ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۶۲.</ref> [[ابنطاووس]]، <ref>ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۸۱-۱۸۴.</ref> [[شهید اول]]<ref>شهید اول، ذکری الشیعه، ۴/۲۷۰.</ref> و [[یوسف بحرانی]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۰۵.</ref> و شماری از فقهای اهل سنت، <ref>← نجفی، جواهر الکلام، ۱۲/۱۶۸.</ref> آن را مشروع دانستهاند. برخی فقهای شیعه، مشروعیت آن را به اصحاب نسبت دادهاند<ref>فاضل مقداد، کنز العرفان، ۲/۲۸.</ref> و روایات وارده در آن را [[حدیث مستفیض|مستفیض]]، بلکه [[حدیث متواتر|متواتر]] تلقی کردهاند.<ref>صدر، ماوراء الفقه، ۳/۱۹۵.</ref> | ||
برخی فقها برای مشروعیت قسم دوم به قرآن، ازجمله استفاده از قرعه درباره [[یونس پیامبر(ع)]]، <ref>صافات، ۱۴۱.</ref> سرپرستی [[حضرت مریم(ع)]]، <ref>آل عمران، ۴۴.</ref> نیز روایات<ref>برقی، المحاسن، ۲/۵۹۸؛ لاری، تشریع الخیرة و التکلان، ۵۰۱.</ref> و [[سیره پیامبر(ص)]]، <ref>ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۶۱.</ref> استناد کردهاند. برخی معتقدند اطلاق روایاتی که بر مشروعیت نوع اول استخاره دلالت دارد و روایات دیگری که در اهمیت استخاره و آداب آن آمده، بر مشروعیت استخاره به معنای دوم نیز دلالت دارد.<ref>ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۵۳-۱۶۰.</ref> [[سیره متشرعه]] (بهویژه علما) از دلایل دیگر استناد فقها برای مشروعیت این نوع استخاره است.<ref>کاشف الغطاء، کشف الغطاء، ۳/۴۵۳؛ صدر، ماوراء الفقه، ۳/۲۱۴.</ref> | برخی فقها برای مشروعیت قسم دوم به قرآن، ازجمله استفاده از قرعه درباره [[یونس پیامبر(ع)]]، <ref>صافات، ۱۴۱.</ref> سرپرستی [[حضرت مریم(ع)]]، <ref>آل عمران، ۴۴.</ref> نیز روایات<ref>برقی، المحاسن، ۲/۵۹۸؛ لاری، تشریع الخیرة و التکلان، ۵۰۱.</ref> و [[سیره پیامبر(ص)]]، <ref>ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۶۱.</ref> استناد کردهاند. برخی معتقدند اطلاق روایاتی که بر مشروعیت نوع اول استخاره دلالت دارد و روایات دیگری که در اهمیت استخاره و آداب آن آمده، بر مشروعیت استخاره به معنای دوم نیز دلالت دارد.<ref>ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۵۳-۱۶۰.</ref> [[سیره متشرعه]] (بهویژه علما) از دلایل دیگر استناد فقها برای مشروعیت این نوع استخاره است.<ref>کاشف الغطاء، کشف الغطاء، ۳/۴۵۳؛ صدر، ماوراء الفقه، ۳/۲۱۴.</ref> | ||
[[امامخمینی]] استخاره به این معنا را نیز مشروع میداند و به استناد قرآن، آن را از راههای برونرفت از [[اضطرار]] و مشمول آیه «اَمَّنْ یجیبُ الْمُضْطَرَّ اِذا دَعاهُ»، <ref>نمل، ۶۲.</ref> خوانده است.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۹۱-۹۲؛ تعلیقه عروه، ۶۹۰.</ref> ایشان به دلیل عقل نیز تمسک کرده است و در پاسخ شبههافکنیهای [[علیاکبر حکمیزاده]] در بیاثربودن استخاره در زندگی مسلمانان، با دلیل عقلی پاسخ گفته است که برونرفت از تحیر با وسیلهای، از امور موافق طبع انسان است<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۹۰-۹۱.</ref>؛ ولی ابزار برونرفت از سرگردانی میان مسلمانان و غیر آنان، متفاوت است. در [[سیره عملی امامخمینی]] نیز استخاره برای دیگران به معنای دوم دیده شده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۱۰۸؛ رحیمیان، در سایه آفتاب، ۲۲۴-۲۲۵.</ref> در عین حال، ایشان دیگران را نه تنها به کثرت استخاره به این معنا توصیه نمیکرد بلکه آنان را از افراط در استفاده از آن باز میداشت و گاه در پاسخ طلاب که درخواست استخاره میکردند، به مطایبه آنان را به [[توکل به خدا]] و درسخواندن و استفاده کمتر از استخاره توصیه میکرد.<ref>علمالهدی، خاطرات، ۱/۸۸-۸۹.</ref> | [[امامخمینی]] استخاره به این معنا را نیز مشروع میداند و به استناد قرآن، آن را از راههای برونرفت از [[اضطرار]] و مشمول آیه «اَمَّنْ یجیبُ الْمُضْطَرَّ اِذا دَعاهُ»، <ref>نمل، ۶۲.</ref> خوانده است.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۹۱-۹۲؛ تعلیقه عروه، ۶۹۰.</ref> ایشان به دلیل عقل نیز تمسک کرده است و در پاسخ شبههافکنیهای [[علیاکبر حکمیزاده]] در بیاثربودن استخاره در زندگی مسلمانان، با دلیل عقلی پاسخ گفته است که برونرفت از تحیر با وسیلهای، از امور موافق طبع انسان است<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۹۰-۹۱.</ref>؛ ولی ابزار برونرفت از سرگردانی میان مسلمانان و غیر آنان، متفاوت است. در [[سیره عملی امامخمینی]] نیز استخاره برای دیگران به معنای دوم دیده شده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۱۰۸؛ رحیمیان، در سایه آفتاب، ۲۲۴-۲۲۵.</ref> در عین حال، ایشان دیگران را نه تنها به کثرت استخاره به این معنا توصیه نمیکرد بلکه آنان را از افراط در استفاده از آن باز میداشت و گاه در پاسخ [[طلاب]] که درخواست استخاره میکردند، به مطایبه آنان را به [[توکل|توکل به خدا]] و درسخواندن و استفاده کمتر از استخاره توصیه میکرد.<ref>علمالهدی، خاطرات، ۱/۸۸-۸۹.</ref> | ||
از سوی دیگر، برخی علما برآناند اصل در استخاره، استخاره افراد برای خود است.<ref>عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۶۵.</ref> [[محمدباقر مجلسی]] پس از تایید نظر ابنطاووس مبنی بر جواز استخاره برای دیگری با استفاده از عمومات استخاره، اولی و احوط دانسته هر کس برای خود استخاره کند، و افزوده است در صورت جواز یا محبوبیت استخاره برای دیگری، شایسته بود اصحاب، از [[ائمه(ع)]] تقاضای استخاره میکردند؛ بهعلاوه آن کس که مضطر است، اگر خودش استخاره کند، به اجابت نزدیکتر است<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۸۸/۲۸5.</ref> ؛ اما برخی دیگر، ازجمله دلایل جواز استخاره برای دیگری را داخلدانستن استخاره در موضوع [[توسل]] به افراد مقرب برای تقرب به خدا شمردهاند<ref>بحرانی، الحدائق الناضره، ۱۰/۵۳۳.</ref> و برخی این کار را در عمومات حسن انجام حاجت مؤمن داخل دانسته، جایز شمردهاند.<ref>صدر، ماوراء الفقه، ۳/۲۲۳.</ref> | از سوی دیگر، برخی علما برآناند اصل در استخاره، استخاره افراد برای خود است.<ref>عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۶۵.</ref> [[محمدباقر مجلسی]] پس از تایید نظر ابنطاووس مبنی بر جواز استخاره برای دیگری با استفاده از عمومات استخاره، اولی و احوط دانسته هر کس برای خود استخاره کند، و افزوده است در صورت جواز یا محبوبیت استخاره برای دیگری، شایسته بود اصحاب، از [[ائمه(ع)]] تقاضای استخاره میکردند؛ بهعلاوه آن کس که مضطر است، اگر خودش استخاره کند، به اجابت نزدیکتر است<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۸۸/۲۸5.</ref> ؛ اما برخی دیگر، ازجمله دلایل جواز استخاره برای دیگری را داخلدانستن استخاره در موضوع [[توسل]] به افراد مقرب برای تقرب به خدا شمردهاند<ref>بحرانی، الحدائق الناضره، ۱۰/۵۳۳.</ref> و برخی این کار را در عمومات حسن انجام حاجت مؤمن داخل دانسته، جایز شمردهاند.<ref>صدر، ماوراء الفقه، ۳/۲۲۳.</ref> |