۲۱٬۱۹۰
ویرایش
جز (Shams صفحهٔ الطلب و الاراده را به الطلب و الاراده (کتاب) منتقل کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
| مشخصات نشر = | | مشخصات نشر = | ||
}} | }} | ||
'''الطلب و الاراده'''، کتابی اصولی با رویکردی کلامی ـ فلسفی در تبیین حقیقت | '''الطلب و الاراده'''، کتابی اصولی با رویکردی کلامی ـ فلسفی در تبیین حقیقت طلب و اراده از [[امامخمینی]]؛ عربی. | ||
==معرفی== | ==معرفی== | ||
بحث | بحث «[[اراده]]» یکی از سختترین و مهمترین مباحث [[علم کلام|کلامی]] و [[فلسفه|فلسفی]] است که در بیشتر کتابهای اعتقادی آمده است <ref>صدوق، الاعتقادات، ۳۰؛ حلی، کشف المراد، ۲۵۲.</ref>. این بحث در بیشتر کتابهای اصولی متأخر نیز ذیل بحث «اوامر» با عنوان «الطلب و الاراده» بررسی شده است <ref>آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ۶۴؛ حائری یزدی، درر الفوائد، ۷۳.</ref>. ریشه بحث طلب و اراده به اعتقاد [[اشاعره]] به کلام نفسی خداوند باز میگردد. آنان کلام نفسی را در برابر کلام لفظی، صفتی قدیم و از صفات ذات میدانند؛ از اینرو با [[اهل حدیث]] و [[معتزله]] در نزاع و مشاجره بودهاند <ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۶۹؛ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۱۲.</ref>. اشاعره بهتدریج دایره بحث را گسترش دادند و کلام نفسی را نهتنها در مورد [[خدا|خداوند متعال]] ثابت میدانستند، بلکه درباره انسان نیز به آن قائل بودند؛ بنابراین در جملات انشایی طلبی، کلام نفسی را «طلب» نامیدند و آن را متفاوت با اراده دانستند. به مناسبت بحث اوامر، بهتدریج دامنه این بحث به [[اصول فقه|علم اصول]] کشیده شد که آیا طلب و اراده به یک معنا هستند یا معنای متفاوتی دارند؟ <ref>امامخمینی،، الطلب و الاراده، ۱۲ ـ ۱۳.</ref>. | ||
[[امامخمینی]] در دوره دوم تدریس خارج | [[امامخمینی]] در دوره دوم تدریس خارج اصول فقه {{ببینید|تدریس امامخمینی}}، ذیل مبحث اوامر به مناسبت، به تدریس مبحث طلب و اراده پرداخته و سپس همان مباحث را در رسالهای جداگانه با عنوان الطلب و الاراده تألیف کرده و در آن ریشههای فلسفی، عرفانی و روایی و همچنین ارتباط آن با مسئله [[جبر و اختیار|جبر و تفویض]]، [[سعادت و شقاوت]] ذاتی و موجبات این دو را بررسی کرده است. ایشان نگارش این رساله را در بیست و پنجم [[ماه رمضان]] ۱۳۷۱ق/ تابستان ۱۳۳۱ش در شهر [[همدان]] به پایان رسانده است <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۸۹.</ref>. در نگاه نخست، پافشاری برخی علاقهمندان به این مباحث و طولانیبودن مقدمات و مطالب مورد نیاز، انگیزه امامخمینی از نگارش این کتاب را نشان میدهد؛ اما خود ایشان نیز به جهت دقیقبودن این مطالب و کثرت مقدمات آن که از درک بسیاری از افراد فراتر است، قصد داشته این مباحث را به [[فلسفه]] ارجاع دهد <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۱۱.</ref>. | ||
کتاب الطلب و الاراده از نظر ساختار، دربردارنده یک مقدمه، سه مطلب کلی و یک خاتمه است. در مقدمه، وجود آرا و گفتههای مختلف در بحث طلب و اراده به دلیل اختلاف در کلام نفسی دانسته شده است که ریشه در اختلاف متکلمان در صفات خداوند متعال دارد. اشاعره در این زمینه جانب افراط را گرفتند و قائل به اثبات صفات قدیم زاید بر ذات بودند و معتزله راه تفریط را پیموده و با قول به نیابت ذات از صفات، صفات را از ذات نفی کردند؛ ولی امامخمینی ضمن نقد هر دو دیدگاه، راه میانه را که اتحاد | == ساختار و محتوا == | ||
کتاب الطلب و الاراده از نظر ساختار، دربردارنده یک مقدمه، سه مطلب کلی و یک خاتمه است. در مقدمه، وجود آرا و گفتههای مختلف در بحث طلب و اراده به دلیل اختلاف در کلام نفسی دانسته شده است که ریشه در اختلاف متکلمان در [[اسما و صفات|صفات خداوند متعال]] دارد. اشاعره در این زمینه جانب افراط را گرفتند و قائل به اثبات صفات قدیم زاید بر ذات بودند و معتزله راه تفریط را پیموده و با قول به نیابت ذات از صفات، صفات را از ذات نفی کردند؛ ولی امامخمینی ضمن نقد هر دو دیدگاه، راه میانه را که اتحاد صفات با ذات است، برگزیده و با ادله عقلی و استناد به [[قرآن کریم|آیات قرآن]]، مذهب حق را در این مسئله توضیح داده است <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۱۲ ـ ۱۳.</ref>. | |||
برخی [[معتزله]] و [[امامیه]]، کلام حقتعالی را کلام لفظی میشمارند و آن را مربوط به مقام فعل میدانند؛ در حالیکه اشاعره کلام را به دو قسم نفسی و لفظی تقسیم کردهاند. امامخمینی هر دو گفته را مخدوش میداند و رد میکند؛ زیرا کلام لفظی حادث است و حدوث و تجدد، بدون واسطه به خدا نسبت داده نمیشود و باور اشاعره نیز به معنای قیام حلولی صفات به ذات است که این امر مستلزم تغییر در صفات و ذات و همچنین قوه و نقص و ترکیب میباشد <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۱۴ ـ ۱۹.</ref> {{ببینید|کلام الهی}}. | برخی [[معتزله]] و [[امامیه]]، [[کلام الهی|کلام حقتعالی]] را کلام لفظی میشمارند و آن را مربوط به مقام فعل میدانند؛ در حالیکه اشاعره کلام را به دو قسم نفسی و لفظی تقسیم کردهاند. امامخمینی هر دو گفته را مخدوش میداند و رد میکند؛ زیرا کلام لفظی حادث است و حدوث و تجدد، بدون واسطه به خدا نسبت داده نمیشود و باور اشاعره نیز به معنای قیام حلولی صفات به ذات است که این امر مستلزم تغییر در صفات و ذات و همچنین قوه و نقص و ترکیب میباشد <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۱۴ ـ ۱۹.</ref> {{ببینید|کلام الهی}}. | ||
مطلب نخست که بیشترین بخش کتاب را تشکیل میدهد، به نقل و نقد دو دلیل اشاعره درباره کلام نفسی اختصاص یافته است. دلیل نخست اشاعره وجود اوامر امتحانی است. آنان بر این باورند که اینگونه اوامر دارای مبدأ ارادی نیستند؛ زیرا خداوند انجام مأمورٌبه را اراده نکرده است؛ از اینرو غیر از اراده، تنها چیزی که صلاحیت دارد تا مبدأ طلب لفظی قرار گیرد، طلب نفسی است <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۲۲.</ref>. امامخمینی با تحلیل معنای اراده در انسان بیان میکند که مبادی اوامر در اوامر امتحانی و غیر امتحانی فرقی با هم ندارند، بلکه تفاوت در داعی بر امر است. علاوه بر این، درباره خداوند اوامر از سنخ دیگری است و غرض و انگیزه به معنای یادشده در انسان، در مورد خداوند مطرح نیست <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۲۲ ـ ۲۵.</ref>. ایشان در ادامه میافزاید اگر طلب نفسی درباره انسان پذیرفته شود، درباره خداوند نمیتوان پذیرفت؛ زیرا مستلزم پذیرش قیاس حقتعالی با خلق است که در روایات از این مقایسه پرهیز داده شده است <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۲۶ ـ ۲۷.</ref>. | مطلب نخست که بیشترین بخش کتاب را تشکیل میدهد، به نقل و نقد دو دلیل اشاعره درباره کلام نفسی اختصاص یافته است. دلیل نخست اشاعره وجود اوامر امتحانی است. آنان بر این باورند که اینگونه اوامر دارای مبدأ ارادی نیستند؛ زیرا خداوند انجام مأمورٌبه را اراده نکرده است؛ از اینرو غیر از اراده، تنها چیزی که صلاحیت دارد تا مبدأ طلب لفظی قرار گیرد، طلب نفسی است <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۲۲.</ref>. امامخمینی با تحلیل معنای اراده در انسان بیان میکند که مبادی اوامر در اوامر امتحانی و غیر امتحانی فرقی با هم ندارند، بلکه تفاوت در داعی بر امر است. علاوه بر این، درباره خداوند اوامر از سنخ دیگری است و غرض و انگیزه به معنای یادشده در انسان، در مورد خداوند مطرح نیست <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۲۲ ـ ۲۵.</ref>. ایشان در ادامه میافزاید اگر طلب نفسی درباره انسان پذیرفته شود، درباره خداوند نمیتوان پذیرفت؛ زیرا مستلزم پذیرش قیاس حقتعالی با خلق است که در روایات از این مقایسه پرهیز داده شده است <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۲۶ ـ ۲۷.</ref>. | ||
دلیل دوم اشاعره تکلیف [[کفار]] به ایمانآوردن است. آنان بر این باورند از آنجاکه کفار مخاطب به امر ایمانآوردن هستند، اگر این طلب لفظی از مبدأ اراده خدا صادر شده باشد، ایماننیاوردن کفار به معنای تخلف مراد از اراده خداوند است و این امر محال است و اگر از مبدأ اراده صادر نشده باشد یا باید بیمبدأ باشد که به معنای عدم تکلیف است یا مبدأ دیگری دارد و آن طلب نفسی است <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۲۸.</ref>. امامخمینی در پاسخ میگوید هرچند طلب لفظی در تکلیف کفار از مبدأ اراده صادر شده است، اشکال تخلف مراد از اراده لازم نمیآید. ایشان در تبیین این معنا به تحلیل مسئله جبر و تفویض میپردازد و ضمن مردود دانستن جبر و | دلیل دوم اشاعره تکلیف [[کفار]] به ایمانآوردن است. آنان بر این باورند از آنجاکه کفار مخاطب به امر ایمانآوردن هستند، اگر این طلب لفظی از مبدأ اراده خدا صادر شده باشد، ایماننیاوردن کفار به معنای تخلف مراد از اراده خداوند است و این امر محال است و اگر از مبدأ اراده صادر نشده باشد یا باید بیمبدأ باشد که به معنای عدم تکلیف است یا مبدأ دیگری دارد و آن طلب نفسی است <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۲۸.</ref>. امامخمینی در پاسخ میگوید هرچند طلب لفظی در تکلیف کفار از مبدأ اراده صادر شده است، اشکال تخلف مراد از اراده لازم نمیآید. ایشان در تبیین این معنا به تحلیل مسئله جبر و تفویض میپردازد و ضمن مردود دانستن جبر و تفویض، با ادله گوناگون عقلی، نقلی و [[قرآن|آیات قرآن]]، «الامر بین الامرین» را سخن حق میداند <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۲۹ ـ ۳۷.</ref> {{ببینید|جبر و اختیار}}. | ||
امامخمینی در ادامه این فصل به بحث خیرات و شرور میپردازد و خدا را از آن جهت که صرفالوجود و خیر محض است، منشأ همه خیرات میداند و همه شرور را به عدم وجود و عدم کمال وجود بازمیگرداند و پس از بیان برهان، برای روشنشدن بحث دو تمثیل میآورد: یکی تابش نور خورشید به واسطه آینه بر دیوار که بالذات از خورشید و بالعرض از آینه است و دیگر نسبت افعالی که انسان با اعضا و جوارح انجام میدهد که انتساب اعمال، هم به اعضا و جوارح و هم به ذات نفس صحیح است <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۳۸ ـ ۴۳.</ref>. | امامخمینی در ادامه این فصل به بحث خیرات و شرور میپردازد و خدا را از آن جهت که صرفالوجود و خیر محض است، منشأ همه خیرات میداند و همه شرور را به عدم وجود و عدم کمال وجود بازمیگرداند و پس از بیان برهان، برای روشنشدن بحث دو تمثیل میآورد: یکی تابش نور خورشید به واسطه آینه بر دیوار که بالذات از خورشید و بالعرض از آینه است و دیگر نسبت افعالی که انسان با اعضا و جوارح انجام میدهد که انتساب اعمال، هم به اعضا و جوارح و هم به ذات نفس صحیح است <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۳۸ ـ ۴۳.</ref>. | ||
خط ۵۵: | خط ۵۶: | ||
این چهار مقدمه عبارتاند از: | این چهار مقدمه عبارتاند از: | ||
# قاعده | # قاعده «الذاتی لایعلل»؛ | ||
# فقر ممکنات؛ | # فقر ممکنات؛ | ||
# استناد کمالات به وجود به نحو بالاصاله و به ماهیت به صورت بالعرض؛ | # استناد کمالات به وجود به نحو بالاصاله و به ماهیت به صورت بالعرض؛ | ||
# معنای سعادت و شقاوت <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۶۸ ـ ۷۵.</ref> | # معنای سعادت و شقاوت <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۶۸ ـ ۷۵.</ref> | ||
مطلب سوم گفتار مختصری در بیان اختلاف سرشتها و طینتهای انسانهاست. | مطلب سوم گفتار مختصری در بیان اختلاف سرشتها و طینتهای انسانهاست. | ||
[[امامخمینی]] این نظریه را که اختلاف سرشت و طینت در شخص «سعید» و «شقی»، موجب سلب اختیار شخص سعید در رسیدن به سعادت و شخص شقی در رسیدن به شقاوت میشود، رد میکند و در پی دو مقدمه | [[امامخمینی]] این نظریه را که اختلاف سرشت و طینت در شخص «سعید» و «شقی»، موجب سلب اختیار شخص سعید در رسیدن به سعادت و شخص شقی در رسیدن به شقاوت میشود، رد میکند و در پی دو مقدمه | ||
# عمومیت فیض باریتعالی؛ بدین معنا که خداوند به هر قابلی به اندازه قابلیتش فیض میدهد؛ | |||
# اختلاف افراد در کسب فیض که به سبب عوامل درونی و بیرونی است، به آن پاسخ میدهد. | |||
ایشان در ادامه به عوامل اختلاف نفوس میپردازد و هرچند آنها را خارج از شمارش عرفی میداند، به برخی از آنها برای نمونه اشاره میکند؛ از قبیل بزرگواری و پاکی والدین، مراعات آداب زناشویی، محیط زندگی، مربی، دوست و مانند آن. همچنین در پایان تأکید میکند، اثرگذاری این عوامل به حدی نیست که اختیار از انسان سلب شود <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۷۸ ـ ۸۵.</ref>. | ایشان در ادامه به عوامل اختلاف نفوس میپردازد و هرچند آنها را خارج از شمارش عرفی میداند، به برخی از آنها برای نمونه اشاره میکند؛ از قبیل بزرگواری و پاکی والدین، مراعات آداب زناشویی، محیط زندگی، مربی، دوست و مانند آن. همچنین در پایان تأکید میکند، اثرگذاری این عوامل به حدی نیست که اختیار از انسان سلب شود <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۷۸ ـ ۸۵.</ref>. | ||
خاتمه کتاب به مبحث فطرت | خاتمه کتاب به مبحث فطرت عشق به کمال مطلق و انزجار از نقص در وجود انسان اختصاص یافته است و امامخمینی در این بخش یادآور میشود که چون انسان در سیر طبیعی از این فطرت محجوب میشود، لطف الهی ایجاب میکند برای او پیامبرانی(ع) بفرستد تا او را به سمت و سوی [[فطرت|فطرت الهی]] هدایت کنند؛ از اینرو احکام و تکالیف [[پیامبران(ع)|انبیا(ع)]] بر طبق همان فطرت الهی بنا شدهاند <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۸۵ ـ ۸۹.</ref> {{ببینید|فطرت}}. | ||
امامخمینی در این کتاب خواننده را به دو کتاب دیگر خود، [[شرح چهل حدیث]] <ref>امامخمینی، شرح چهل حدیث، ۴۶.</ref> و [[شرح حدیث جنود عقل و جهل]] <ref>امامخمینی، جنود عقل، ۸۷.</ref> ارجاع داده و از کتب روایی، مانند [[الکافی]] <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۴۵.</ref>، [[عیون اخبار الرضا(ع)]] <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۳۷.</ref>، [[بحار الانوار]] <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۶۴.</ref> و [[عوالی اللئالی]] <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۶۴.</ref> روایاتی نقل کرده است و در میان کتب فلسفی از کتابهایی، مانند ایقاظات و قبسات [[میرداماد]] <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۴۵ ـ ۴۸ و ۶۳.</ref> استفاده کرده است و به نظرهای فیلسوفانی، مثل [[صدرالمتألهین]] نیز اشاره میکند <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۴۹ و ۵۲.</ref>. از کتابهای اصولی که مطالبی از آنها نقل شده است، میتوان به کتاب کفایة الاصول [[آخوند خراسانی]] و درر الفوائد [[عبدالکریم حائری یزدی]] اشاره کرد <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۲۷، ۲۹ و ۶۳.</ref>. | امامخمینی در این کتاب خواننده را به دو کتاب دیگر خود، [[شرح چهل حدیث]] <ref>امامخمینی، شرح چهل حدیث، ۴۶.</ref> و [[شرح حدیث جنود عقل و جهل]] <ref>امامخمینی، جنود عقل، ۸۷.</ref> ارجاع داده و از کتب روایی، مانند [[الکافی]] <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۴۵.</ref>، [[عیون اخبار الرضا(ع)]] <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۳۷.</ref>، [[بحار الانوار]] <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۶۴.</ref> و [[عوالی اللئالی]] <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۶۴.</ref> روایاتی نقل کرده است و در میان کتب فلسفی از کتابهایی، مانند ایقاظات و قبسات [[میرداماد]] <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۴۵ ـ ۴۸ و ۶۳.</ref> استفاده کرده است و به نظرهای فیلسوفانی، مثل [[صدرالمتألهین]] نیز اشاره میکند <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۴۹ و ۵۲.</ref>. از کتابهای اصولی که مطالبی از آنها نقل شده است، میتوان به کتاب کفایة الاصول [[آخوند خراسانی]] و درر الفوائد [[عبدالکریم حائری یزدی]] اشاره کرد <ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۲۷، ۲۹ و ۶۳.</ref>. | ||
در هنگام چاپ نخست، دستنوشته امامخمینی از این کتاب در اختیار نبوده است و نسخههای موجود را | == انتشار == | ||
در هنگام چاپ نخست، [[دستخط امامخمینی|دستنوشته امامخمینی]] از این کتاب در اختیار نبوده است و نسخههای موجود را شاگردان ایشان از روی نسخه اصلی استنساخ کردهاند. تنها نسخهای که پیش از انتشار کتاب به دست [[مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی]] و در زمان حیات ایشان منتشر شده، نسخه [[سیداحمد فهری]] است که علاوه بر متن عربی کتاب شامل ترجمه و شرحی از صاحب نسخه است. این نسخه را مرکز انتشارات علمی و فرهنگی در سال ۱۳۶۲ منتشر کرده است. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی در سال ۱۳۷۹ متن این کتاب را با نسخههای محمد موحدی فاضل لنکرانی، [[محمد محمدی گیلانی]]، سیداحمد فهری، [[محمدعلی گرامی]] و سیدمحمدعلی موسوی مقابله و نهایی کرده و در صد صفحه با قطع رقعی منتشر کرده است <ref>مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی، ۷.</ref>. | |||
شرحها و تعلیقههایی بر این کتاب نوشته شده است؛ مانند تعلیقه محمدرضا محمد که در سال ۱۴۱۳ق/ ۱۳۷۲ش و در [[بیروت]] به وسیله انتشارات دارالمحجة البیضاء منتشر شده است؛ همچنین شرح محمد محمدی گیلانی به نام حدیث الطلب و الاراده در سال ۱۴۲۱ق/ ۱۳۷۹ش و تعلیقه محمدرضا غفوریان به نام مفتاح السعادة فی التعلیقة علی الطلب و الاراده در سال ۱۳۹۱ که هر دو را مؤسسه انتشاراتی عروج چاپ و منتشر کرده است. لُبّ الاثر فی الجبر و القدر تقریر بحثهای مربوط به طلب و اراده است که به قلم [[جعفر سبحانی]] نوشته شده و مورد ملاحظه امامخمینی نیز قرار گرفته و بعدها توسط مقرر به همراه رساله دیگر او به نام امر بین الامرین در سال ۱۳۷۷ از سوی مؤسسه امامصادق(ع) منتشر شده است {{ببینید|تقریرات فقه و اصول}}. این بحث در تقریرات اصولی برخی [[شاگردان امامخمینی]] نیز آمده است <ref>اشتهاردی تقریرات، ۱/۲۰۴.</ref>. کتاب الطلب و الاراده در جلد ۲ [[موسوعة الامامالخمینی]] در سال ۱۳۹۲ و در پایان [[کتاب مناهج الوصول الی علم الاصول]] منتشر شده است. | شرحها و تعلیقههایی بر این کتاب نوشته شده است؛ مانند تعلیقه محمدرضا محمد که در سال ۱۴۱۳ق/ ۱۳۷۲ش و در [[بیروت]] به وسیله انتشارات دارالمحجة البیضاء منتشر شده است؛ همچنین شرح [[محمد محمدی گیلانی]] به نام حدیث الطلب و الاراده در سال ۱۴۲۱ق/ ۱۳۷۹ش و تعلیقه محمدرضا غفوریان به نام مفتاح السعادة فی التعلیقة علی الطلب و الاراده در سال ۱۳۹۱ که هر دو را مؤسسه انتشاراتی عروج چاپ و منتشر کرده است. لُبّ الاثر فی الجبر و القدر تقریر بحثهای مربوط به طلب و اراده است که به قلم [[جعفر سبحانی]] نوشته شده و مورد ملاحظه امامخمینی نیز قرار گرفته و بعدها توسط مقرر به همراه رساله دیگر او به نام امر بین الامرین در سال ۱۳۷۷ از سوی مؤسسه امامصادق(ع) منتشر شده است {{ببینید|تقریرات فقه و اصول امامخمینی}}. این بحث در تقریرات اصولی برخی [[شاگردان امامخمینی]] نیز آمده است <ref>اشتهاردی تقریرات، ۱/۲۰۴.</ref>. کتاب الطلب و الاراده در جلد ۲ [[موسوعة الامامالخمینی]] در سال ۱۳۹۲ و در پایان [[کتاب مناهج الوصول الی علم الاصول]] منتشر شده است. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس|۲}} | {{پانویس|۲}} | ||
خط ۸۷: | خط ۹۲: | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
==پیوند به بیرون== | ==پیوند به بیرون== | ||
* احمد عابدی، [https://books.khomeini.ir/10007/books/136/ الطلب و الاراده]، دانشنامه | * احمد عابدی، [https://books.khomeini.ir/10007/books/136/ الطلب و الاراده]، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۷، ص۱۳۶-۱۴۰. | ||
[[رده:مقالههای آماده ارزیابی]] | [[رده:مقالههای آماده ارزیابی]] | ||
[[رده:مقالههای جلد هفتم دانشنامه]] | [[رده:مقالههای جلد هفتم دانشنامه]] |