۲۱٬۳۲۴
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''ملّیگرایی''' حس [[وفاداری]] و دلبستگی افراد به [[ملت]] یا | '''ملّیگرایی''' حس [[وفاداری]] و دلبستگی افراد به [[ملت]] یا دولت و ابعاد و آثار آن. | ||
== مفهومشناسی == | == مفهومشناسی == | ||
ملت به معنای گروه و آیین و [[شریعت]] است<ref>دهخدا، فرهنگلغت دهخدا، ۱۳/۱۸۹۴۷–۱۸۹۴۸.</ref> و ملیت نیز به ویژگیهایی مانند متعلقبودن به سرزمین یا فرهنگی خاص میگویند که هویت فردی را از هویت افراد دیگر متفاوت میکند<ref>انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۷/۷۳۴۴.</ref> ملیگرایی به معنای دلبستگی شدید به نژاد، زبان و فرهنگ خودی همراه با اعتقاد به برتری ملت خود بر ملتهای دیگر آمده است.<ref>انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۷/۷۳۴۴–۷۳۴۵.</ref> | ملت به معنای گروه و آیین و [[شریعت]] است<ref>دهخدا، فرهنگلغت دهخدا، ۱۳/۱۸۹۴۷–۱۸۹۴۸.</ref> و ملیت نیز به ویژگیهایی مانند متعلقبودن به سرزمین یا فرهنگی خاص میگویند که [[هویت]] فردی را از هویت افراد دیگر متفاوت میکند<ref>انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۷/۷۳۴۴.</ref> ملیگرایی به معنای دلبستگی شدید به نژاد، زبان و فرهنگ خودی همراه با اعتقاد به برتری ملت خود بر ملتهای دیگر آمده است.<ref>انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۷/۷۳۴۴–۷۳۴۵.</ref> | ||
ناسیونالیسم یا ملیگرایی، ایدئولوژی برخاسته از مفهوم مدرن دولت و آگاهی جمعی به «تعلق به یک ملت» را گویند که اغلب پدیدآورنده حس وفاداری، شور و دلبستگی افراد به عناصر تشکیلدهنده ملت (نژاد، زبان، سنتها و عادتها، ارزشهای اجتماعی و اخلاقی و بهطور کلی فرهنگ) است و گاه موجب بزرگداشت مبالغهآمیز آنها و اعتقاد به برتری این مظاهر بر مظاهر ملیِ دیگر ملتها میشود؛<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۳۱۹–۳۲۰؛ بابایی زارچ، امت و ملت در اندیشه امامخمینی، ۵۴–۵۵.</ref> به بیان دیگر ناسیونالیسم (به معنای جدید آن) به پیوند مستقیم مفهوم ملت با دولت اشاره میکند و با قومیت (قومگرایی) که بیشتر جنبه آگاهی به تعلق فرهنگی دارد و مبنای آن عنصر زبان، [[دین]]، آداب و رسوم، | ناسیونالیسم یا ملیگرایی، ایدئولوژی برخاسته از مفهوم مدرن دولت و آگاهی جمعی به «تعلق به یک ملت» را گویند که اغلب پدیدآورنده حس وفاداری، شور و دلبستگی افراد به عناصر تشکیلدهنده ملت (نژاد، زبان، سنتها و عادتها، ارزشهای اجتماعی و اخلاقی و بهطور کلی [[فرهنگ]]) است و گاه موجب بزرگداشت مبالغهآمیز آنها و اعتقاد به برتری این مظاهر بر مظاهر ملیِ دیگر ملتها میشود؛<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۳۱۹–۳۲۰؛ بابایی زارچ، امت و ملت در اندیشه امامخمینی، ۵۴–۵۵.</ref> به بیان دیگر ناسیونالیسم (به معنای جدید آن) به پیوند مستقیم مفهوم ملت با دولت اشاره میکند و با [[قومیت]] (قومگرایی) که بیشتر جنبه آگاهی به تعلق فرهنگی دارد و مبنای آن عنصر زبان، [[دین]]، آداب و رسوم، تاریخ و خاطره قومی مشترک است، تفاوت دارد.<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۳۰۷.</ref> [[امامخمینی]] ملیت را در کنار اسلامیت، [[مشروع]] میداند اما اسلامگرایی بر ملیگرایی مقدم است.<ref>ادامه مقاله.</ref>{{ببینید|قومیت}} | ||
{{ببینید|قومیت}} | |||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
در گذشته آگاهی قومی و بزرگداشت | در گذشته آگاهی قومی و بزرگداشت فرهنگ خود، اهمیت ویژهای در [[جامعه|جامعهها]] داشت و این آگاهی در میان بیشتر اقوام گذشته، به صورت جداکردن خود از «دیگری» یافت میشد؛ چنانکه یونانیان، غیر یونانی را «بربر» و ایرانیان، غیر ایرانی را «انیران» میخواندند؛ اما این بزرگداشت میهن، بیشتر جنبه فرهنگی داشت نه سیاسی و با آگاهی ملی (ملیگرایی به معنای جدید) متفاوت بود.<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۳۰۷.</ref> برخی تحولات جدید دنیای غرب مانند رنسانس، نهضت اصلاح مذهبی، [[روشنفکری]] و رویدادهای اجتماعی همچون صلح وستفالی، پیدایش دولت ـ ملتها و انقلابهای گوناگون سیاسی و علمی در غرب که با انقلاب کبیر فرانسه به اوج خود رسید، مفهوم ملیگرایی را از جنبه فرهنگی وارد اندیشه سیاسی کرد.<ref>بابایی زارچ، امت و ملت در اندیشه امامخمینی، ۱۱۲–۱۱۳؛ آشوری، دانشنامه سیاسی، ۱۶۳.</ref> انتشار تفکر ملیگرایی در [[اروپا]]، موجب شد تنها طی دوازده سال از ۱۸۵۹ تا ۱۸۷۰م، تغییرات بسیاری در نقشه جغرافیایی اروپا داده شود.<ref>منوچهری، ملت و ملیت، ۱۱۴–۱۱۵.</ref> | ||
در کشورهای اسلامی و شرقی، ملیگرایی از سده نوزدهم و نخست در [[مصر]] و [[ترکیه]] آغاز شد<ref>حاجیانی، جامعهشناسی هویت ایرانی، ۲۴۵.</ref> و سپس این موج به دیگر کشورهای عربی راه یافت.<ref>درویشپور، بررسی پدیده ناسیونالیسم در جهان عرب، ۲۸.</ref> آنچه موجب تقویت افکار ناسیونالیستی در کشورهای در حال توسعه شد، آگاهی | در کشورهای اسلامی و شرقی، ملیگرایی از سده نوزدهم و نخست در [[مصر]] و [[ترکیه]] آغاز شد<ref>حاجیانی، جامعهشناسی هویت ایرانی، ۲۴۵.</ref> و سپس این موج به دیگر کشورهای عربی راه یافت.<ref>درویشپور، بررسی پدیده ناسیونالیسم در جهان عرب، ۲۸.</ref> آنچه موجب تقویت افکار ناسیونالیستی در کشورهای در حال توسعه شد، آگاهی روشنفکران این کشورها بر تأثیر حضور [[استعمارگران]] به عنوان دلیل اصلی [[عقبماندگی]] کشور خود و نیز جنگهای استقلالطلبانه و ضد استعماری در پارهای از مستعمرات پس از پایان [[جنگ جهانی دوم]] بود که به کسب استقلال این کشورها کمک کرد.<ref>ابوالحمد، مبانی سیاست (جامعهشناسی سیاسی)، ۲۹۴.</ref> | ||
اندیشه هویت ملی در [[ایران]] نیز پیشینهای بسیار طولانی دارد. به گواه بیشتر صاحبنظران، ایرانیان در دوره باستان (ساسانیان)، نوعی آگاهی جمعی و تعلق خاطری به عناصر هویت ملی خود داشتند. پس از [[ورود اسلام به ایران]]، در دوره نخست، برخی از عناصر هویت ملی ایرانیان نظیر سرزمین واحد، حکومت ملی و [[دین زرتشت]] از میانرفت؛ اما در دوره دوم، ایرانیان پس از پذیرش [[دین اسلام]] و درونیکردن ارزشهای آن و ایفای نقش بسیار مهم در ساخت [[تمدن اسلامی]]، سرانجام در آستانه سده دهم هجری قمری و با تشکیل [[حکومت صفویه]]، از دولت ملی برخوردار شدند و در پرتو اتحاد سه ضلع دین اسلام (مذهب تشیع)، حکومت ملی و اندیشه ایرانشهر، حکومتی ایرانی و مستقل و متمرکز بنیان نهادند و در باب عناصر هویت ملی خاص خود، به آگاهی جمعی رسیدند.<ref>گودرزی، کارکرد هویتبخش مذهب شیعه در دوره صفویه، ۵۱.</ref> ارتباط مذهب، هویت ملی، ملت و ناسیونالیسم در ایران از مباحث پیچیده و در عین حال متفاوت با دیگر ملتهای جهان است، به گونهای که برخلاف ملتسازیهای نو در جهان که بر پایه بهحاشیهراندنِ دین اتفاق افتاده، ایرانیان طی پنج سده گذشته، کسب [[استقلال]] و بازسازی ملی را در اتحاد دین و دولت و تأسیس دولت متمرکز مقدور دانستهاند.<ref>گودرزی، کارکرد هویتبخش مذهب شیعه در دوره صفویه، ۵۳–۵۵.</ref> | |||
در | اندیشه ملیگرایی در ایران در دورههای مختلف صد سال اخیر، مانند [[مشروطیت]] و [[ملی شدن صنعت نفت|نهضت ملیشدن صنعت نفت]]، صورتها و انگیزههای متفاوتی گرفت؛ چنانکه گاه همچون اهرمی در برابر دین به کار رفت و گاه جنبهای استقلالطلب یافت<ref>بابایی زارچ، امت و ملت در اندیشه امامخمینی، ۷۰–۷۳.</ref> | ||
در [[دوران پهلوی]]، سیاستهای ملیگرایانهای چون احیای هویت پیش از اسلام، الگوگیری از پادشاهان هخامنشی، مقابله با ارزشهای اسلامی و [[پاکسازی]] زبان فارسی از عربی شدت یافت.<ref>(عنایت، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ۲۱۵؛ غرویان، ملیگرایی (ناسیونالیسم) از دیدگاه اسلام، ۱۰۶.</ref> شیوه حکومت پهلوی، سرانجام موجب رشد تدریجی گفتمانهای رقیب هویت ملی، مانند هویت مذهبی یا هویت ملی ـ مذهبی با شعار بازگشت به خویشتن شد که تحولات عمیقی را در پی داشت.<ref>حاجیانی، جامعهشناسی هویت ایرانی، ۲۵۲–۲۵۳.</ref> | |||
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نظام سیاسی [[نظام جمهوری اسلامی ایران|جمهوری اسلامی ایران]]، مبتنی بر نظریه [[ولایت فقیه]] و در قالب دولت ـ ملت شکل گرفت؛ به این معنا که [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب اسلامی]] اصل وجودی یک دولت ـ ملت به نام ایران را پذیرفت و بر صیانت از آن تأکید کرد.<ref>افتخاری کالبد شکافی هویت، ۲۶.</ref> در واقع هویتی که در جمهوری اسلامی ایران به کار میرود، ترکیبی از آموزههای ایدئولوژیک با مؤلفههای دولت ـ ملت است؛ به همین دلیل در [[جنگ تحمیلی عراق علیه ایران]]، با وجود همه شباهتهای دو جامعه، خط مرزی معنا یافت و به جلوگیری از تعرض به خاک به شکل یک اصل ملی که ایدئولوژی نیز آن را تأیید میکند، توجه شد.<ref>افتخاری کالبد شکافی هویت، ۲۷.</ref> | |||
{{ببینید|هویت}} | هویت ملی ایرانی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با مضامینی چون دفاع از تمامیت ارضی، استقلال سیاسی با تأکید بر شعار نه غربی نه شرقی، حس برگزیدگی و دارابودن رسالت جهانی شکل گرفت. ائتلاف و فشار قدرتهای عربی و غربی، پیگیری سیاستهای مستقل در عرصه بینالملل و شعار [[خودباوری]] و استقلال که [[امامخمینی]] مطرح کرد، همگی بهتدریج موجب بازتولید هویت ملی به معنای وطندوستی شدند.<ref>حاجیانی، جامعهشناسی هویت ایرانی، ۲۵۳.</ref> [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] نیز در اصول ۱۵، ۱۸ و ۴۱، بر اصل هویت ملی تأکید کرده است. {{ببینید|هویت}} | ||
== ملیگرایی در اسلام == | == ملیگرایی در اسلام == | ||
دربارهٔ سازگاری [[دین اسلام]] با ملیگرایی، اختلاف نظر بسیاری وجود دارد. اسلام از آغاز ظهور خود داعیه جهانی داشته و مقیاسهای آن، جهانی و نه ملی و نژادی بوده است. آیات متعددی از [[قرآن کریم]] نیز به این رسالت جهانی اسلام اشاره دارند؛<ref>اعراف، ۱۵۸؛ سبأ، ۲۸؛ تکویر، ۲۷.</ref> بر همین اساس در ادبیات سیاسی اسلام، مفهوم ملت و امت، صرفنظر از تقدم و تأخر زمانی هر یک از آنها، کلماتی نزدیک به هماند و در بیشتر موارد به جای هم بهکار رفتهاند.<ref>شیرخانی، ملتگرایی و امتگرایی از منظر امامخمینی، ۲/۵۱.</ref> «امت» اصطلاحی دینی و قرآنی است که سابقهای در زبانهای غربی ندارد و با مفهومی محوری در اندیشه دینی، به منزله جامعهای توحیدی با مفهوم برادری اسلامی و جهانیبودن اسلام رابطهای مستقیم دارد.<ref>بابایی زارچ، امت و ملت در اندیشه امامخمینی، ۷۵ و ۸۹.</ref> | دربارهٔ سازگاری [[دین اسلام]] با ملیگرایی، اختلاف نظر بسیاری وجود دارد. اسلام از آغاز ظهور خود داعیه جهانی داشته و مقیاسهای آن، جهانی و نه ملی و نژادی بوده است. آیات متعددی از [[قرآن کریم]] نیز به این رسالت جهانی اسلام اشاره دارند؛<ref>اعراف، ۱۵۸؛ سبأ، ۲۸؛ تکویر، ۲۷.</ref> بر همین اساس در ادبیات سیاسی اسلام، مفهوم ملت و امت، صرفنظر از تقدم و تأخر زمانی هر یک از آنها، کلماتی نزدیک به هماند و در بیشتر موارد به جای هم بهکار رفتهاند.<ref>شیرخانی، ملتگرایی و امتگرایی از منظر امامخمینی، ۲/۵۱.</ref> «امت» اصطلاحی دینی و قرآنی است که سابقهای در زبانهای غربی ندارد و با مفهومی محوری در اندیشه دینی، به منزله جامعهای توحیدی با مفهوم برادری اسلامی و جهانیبودن اسلام رابطهای مستقیم دارد.<ref>بابایی زارچ، امت و ملت در اندیشه امامخمینی، ۷۵ و ۸۹.</ref> {{ببینید|جهان اسلام}} | ||
{{ببینید|جهان اسلام}} | |||
بنابراین، آنچه اسلام از آن حمایت میکند، ناسیونالیسم به معنای فرهنگی آن است، نه | بنابراین، آنچه اسلام از آن حمایت میکند، ناسیونالیسم به معنای فرهنگی آن است، نه نژادپرستی.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲/۳۶۸.</ref> ملیگرایی به معنای «الوطنیه» و حس میهندوستی و حبالوطن، اگر به همبستگی و روابط حسنه بیشتر میان افراد [[جامعه]] منجر شود، نه تنها در اسلام مذموم نیست، بلکه به آن سفارش نیز شده است.<ref>مطهری، مجچموعه آثار، ۱۴/۶۴؛ غرویان، ملیگرایی (ناسیونالیسم) از دیدگاه اسلام، ۱۰۹.</ref> این در حالی است که نفی برتری و تبعیض نژادی در فلسفه سیاسی اسلام، از چنان شفافیتی برخوردار است که میتوان آن را از [[ضروریات اسلام]] دانست.<ref>خلیجی و ارسطو، ملیگرایی و وحدت اسلامی؛ تعامل یا تقابل، ۱۶۴؛ عمید زنجانی، فقه سیاسی، ۳/۲۱۴.</ref> [[قرآن کریم]] مؤمنان عالم از هر قوم و نژادی را شایسته ارتقا شمرده،<ref>مجادله، ۱۱.</ref> تفاوت ملتها را وسیله شناخت بهتر (نه برتری) معرفی کرده و بهصراحت برتری را از آنِ انسانهای باتقوا دانسته است؛<ref>حجرات، ۱۱–۱۳.</ref> چنانکه [[پیامبر اکرم(ص)]] با اشاره به آیه یازدهم سوره حجرات و یکیشمردن اصل و ذات همه انسانها، برتری عرب بر عجم<ref>ابنشعبه، تحف العقول، ۳۴.</ref> و برتری زبان عربی را نفی و بر این تأکید کرده است که انسان تنها با عمل میتواند به خواستههای خود برسد و ریشه و نژاد، جانشین عمل نمیشود.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۲۱/۱۳۷.</ref> آن حضرت(ص)، با اعتقاد به این مطلب که [[دین]] ریشه و نژاد انسان و [[عقل]] اصل او را تشکیل میدهد،<ref>کلینی، الکافی، ۸/۱۸۱.</ref> در عمل و رفتار خود نیز با برتری نژادی مخالفت میکرد و کسانی را منزلت میداد که از نظر دیانت، برتر بودند؛ بنابراین اسلام، دینی بیرنگ، عمومی و انسانی است و به یک ملیت خاص تعلق ندارد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۷۴ و ۷۶.</ref> | ||
[[امامخمینی]] که اساس اسلام را بر [[ | [[امامخمینی]] که اساس اسلام را بر امت واحد، [[برادری]] و برابری استوار میدید، ملیگرایی به معنای برتریدادن یک ملت بر ملتهای دیگر را خلاف [[دین اسلام]] و دعوت [[پیامبران]] میدانست و معتقد بود اسلام میان عرب، عجم، ترک و ملیتهای مختلف، تفاوتی قائل نیست و به همه انسانها با یک دید نگریسته است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۷۸؛ ۱۲/۳۳۴ و ۱۵/۴۷۱.</ref> {{ببینید| برادری}} | ||
{{ببینید| برادری}} | |||
ایشان ضمن پذیرش ملیت، به معنای عضویت در یک ملت و مسئولیتهای ناشی از این تعلق<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۹۳.</ref> در نگاه معرفتی خود، همواره اولویت را با [[اسلام]] میدانست و ملیت را در چارچوب اسلام و به شرط تعصبنداشتن و تعارضنداشتن با اسلام میپذیرفت.<ref>شیرخانی، ملتگرایی و امتگرایی از منظر امامخمینی، ۲/۵۴؛ خسروی، دین، انقلاب اسلامی و هویت با تأکید بر اندیشههای امامخمینی، ۱۷۷.</ref> و در موارد زیادی ملیت و اسلامیت را در کنار هم به کار میبرد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۶/۱۳۰؛ ۸/۹۹؛ ۹/۴۶۳ و ۱۲/۲۵۹.</ref> و تأکید میکرد ملیت به معنای مخالفت با اسلام یا بهحاشیهبردن اسلام، به هیچ روی پذیرفته نیست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۷۶–۷۸.</ref> | ایشان ضمن پذیرش ملیت، به معنای عضویت در یک ملت و مسئولیتهای ناشی از این تعلق<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۹۳.</ref> در نگاه معرفتی خود، همواره اولویت را با [[اسلام]] میدانست و ملیت را در چارچوب اسلام و به شرط تعصبنداشتن و تعارضنداشتن با اسلام میپذیرفت.<ref>شیرخانی، ملتگرایی و امتگرایی از منظر امامخمینی، ۲/۵۴؛ خسروی، دین، انقلاب اسلامی و هویت با تأکید بر اندیشههای امامخمینی، ۱۷۷.</ref> و در موارد زیادی ملیت و اسلامیت را در کنار هم به کار میبرد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۶/۱۳۰؛ ۸/۹۹؛ ۹/۴۶۳ و ۱۲/۲۵۹.</ref> و تأکید میکرد ملیت به معنای مخالفت با اسلام یا بهحاشیهبردن اسلام، به هیچ روی پذیرفته نیست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۷۶–۷۸.</ref> | ||
خط ۴۲: | خط ۳۲: | ||
ملیت و عضویت در یک واحد ملی، اولویت اساسی انسانها بهشمار میرود و تقریباً تمام نظریاتی که معتقد به افول ملت و از میانرفتن مرزهای جغرافیاییاند، دچار سوء تفاهم و اغراق شدهاند و رویکردی غیر واقعبینانه در پیش گرفتهاند، زیرا ملت، نخستین پوشش و حفاظ فرد در تعامل با دیگران است.<ref>حاجیانی، جامعهشناسی هویت ایرانی، ۳۵۸.</ref> | ملیت و عضویت در یک واحد ملی، اولویت اساسی انسانها بهشمار میرود و تقریباً تمام نظریاتی که معتقد به افول ملت و از میانرفتن مرزهای جغرافیاییاند، دچار سوء تفاهم و اغراق شدهاند و رویکردی غیر واقعبینانه در پیش گرفتهاند، زیرا ملت، نخستین پوشش و حفاظ فرد در تعامل با دیگران است.<ref>حاجیانی، جامعهشناسی هویت ایرانی، ۳۵۸.</ref> | ||
واژه ناسیونالیسم در معانی مختلفی بهکار رفته است؛ از گونهای احساس وفاداری به ملتی خاص (یعنی نوعی میهنپرستی)، تمایل به رعایت منافع ملت خویش و لزوم حفظ فرهنگ ملی تا اعتقاد به این نظریه در سیاست و مردمشناسی که نوع بشر بالطبع، به ملتها تقسیم میشود و هر ملتی حق دارد حکومتی مستقل داشته باشد و دولتها تنها به این شرط [[مشروعیت]] دارند که مطابق این اصل تشکیل شده باشند.<ref>فولادوند، خرد در سیاست، ۳۴۲–۳۴۳.</ref> ناسیونالیسم میتواند با جنبههای بسیار افراطآمیز و پرگزند نیز همراه باشد؛ چنانکه عشق و احترام بیش از حد یک ملت دربارهٔ فرهنگ و اعتبارات خود، همواره به کمارزشکردن و کوچکداشت امتیازها و ارزشهای ملتهای دیگر منتهی میشود. ناسیونالیسم در این حد افراطآمیز، گاهی با نژادپرستی و بینش برتریِ نژاد میآمیزد و تلاش میکند تمام کسانی را که متعلق به یک نژادند و در سرزمینهای گوناگون زندگی میکنند، تابع کشور، | واژه ناسیونالیسم در معانی مختلفی بهکار رفته است؛ از گونهای احساس وفاداری به ملتی خاص (یعنی نوعی میهنپرستی)، تمایل به رعایت منافع ملت خویش و لزوم حفظ فرهنگ ملی تا اعتقاد به این نظریه در سیاست و مردمشناسی که نوع بشر بالطبع، به ملتها تقسیم میشود و هر ملتی حق دارد حکومتی مستقل داشته باشد و دولتها تنها به این شرط [[مشروعیت]] دارند که مطابق این اصل تشکیل شده باشند.<ref>فولادوند، خرد در سیاست، ۳۴۲–۳۴۳.</ref> ناسیونالیسم میتواند با جنبههای بسیار افراطآمیز و پرگزند نیز همراه باشد؛ چنانکه عشق و احترام بیش از حد یک ملت دربارهٔ [[فرهنگ]] و اعتبارات خود، همواره به کمارزشکردن و کوچکداشت امتیازها و ارزشهای ملتهای دیگر منتهی میشود. ناسیونالیسم در این حد افراطآمیز، گاهی با نژادپرستی و بینش برتریِ نژاد میآمیزد و تلاش میکند تمام کسانی را که متعلق به یک نژادند و در سرزمینهای گوناگون زندگی میکنند، تابع کشور، دولت و نظام سیاسی واحد کند.<ref>ابوالحمد، مبانی سیاست (جامعهشناسی سیاسی)، ۲۸۹.</ref> | ||
ملیگرایی لزوماً مرتبط با نژادپرستی نیست و حتی میتوان آنها را رسماً مخالف یکدیگر دانست، زیرا ملیگرایی حقیقی معتقد به برابری ملتها، حق تشکیل کشور برای همه ملتها و تعرضنکردن یک ملت به ملت دیگر است؛ بنابراین نژادپرستی انحراف مشخص ملیگرایی است که همسفر آن شده است؛<ref>(کریک، دفاع از سیاست، ۹۸–۹۹.</ref> بر همین اساس ملیگرایی به دو وجه مهم قابل تقسیم است: | ملیگرایی لزوماً مرتبط با نژادپرستی نیست و حتی میتوان آنها را رسماً مخالف یکدیگر دانست، زیرا ملیگرایی حقیقی معتقد به برابری ملتها، حق تشکیل کشور برای همه ملتها و تعرضنکردن یک ملت به ملت دیگر است؛ بنابراین نژادپرستی [[انحراف]] مشخص ملیگرایی است که همسفر آن شده است؛<ref>(کریک، دفاع از سیاست، ۹۸–۹۹.</ref> بر همین اساس ملیگرایی به دو وجه مهم قابل تقسیم است: | ||
# ملیگرایی متکی بر | # ملیگرایی متکی بر عقلانیت و منطق که میتواند عامل همبستگی بیشتر و تقویتکننده روابط میان کسانی باشد که با یکدیگر زندگی مشترک دارند؛ | ||
# ملیگرایی استوار بر احساسات و عواطف و [[تعصبات]] ملی و نژادی که بیشتر مایه جدایی ملیتهای مختلف و بروز جنگ و نزاع بین آنهاست.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۶۴–۶۵.</ref> | # ملیگرایی استوار بر احساسات و عواطف و [[تعصب|تعصبات]] ملی و نژادی که بیشتر مایه جدایی ملیتهای مختلف و بروز جنگ و نزاع بین آنهاست.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۶۴–۶۵.</ref> | ||
== نگاه مشروط امامخمینی == | == نگاه مشروط امامخمینی == | ||
ملیگرایی در اندیشه امامخمینی، با توجه به نگرش خاص ایشان به سیاست و حکومت، قابل فهم است. سیاست و حکومت در نظر ایشان مقید به یک محدوده خاص جغرافیایی یا کشور و مردمی خاص نیست، بلکه فرامرزی و جهانی است؛ از اینرو ملیگرایی یا ناسیونالیسم به صورت ایدئولوژیای محدود و جزءنگر در اندیشه ایشان جایگاهی ندارد.<ref>بابایی زارچ، امت و ملت در اندیشه امامخمینی، ۱۷۴.</ref> در عین حال در بررسی نظریات امامخمینی دربارهٔ ملیگرایی، دو گرایش عمده قابل مشاهده است: | ملیگرایی در اندیشه امامخمینی، با توجه به نگرش خاص ایشان به [[سیاست]] و حکومت، قابل فهم است. سیاست و حکومت در نظر ایشان مقید به یک محدوده خاص جغرافیایی یا کشور و مردمی خاص نیست، بلکه فرامرزی و جهانی است؛ از اینرو ملیگرایی یا ناسیونالیسم به صورت ایدئولوژیای محدود و جزءنگر در اندیشه ایشان جایگاهی ندارد.<ref>بابایی زارچ، امت و ملت در اندیشه امامخمینی، ۱۷۴.</ref> در عین حال در بررسی نظریات امامخمینی دربارهٔ ملیگرایی، دو گرایش عمده قابل مشاهده است: | ||
# ملیگرایی به مثابه یک ایدئولوژی: از آنجاکه موضعگیریهای امامخمینی دربارهٔ موضوعات مختلف روز ازجمله ملیگرایی، عمدتاً ناظر به واقعیتهای موجود در جامعه و استناد به شواهد تاریخی و آثار اجتماعی این پدیده در جوامع اسلامی و نهضتهای مردمی بوده،<ref>بابایی زارچ، امت و ملت در اندیشه امامخمینی، ۱۷۴.</ref> بهطور کلی در آثار و کلام ایشان، با ملیگرایی به عنوان یک ایدئولوژیِ در برابر اسلام و ارزشهای دینی، مخالفت جدی شده است.<ref>ادامه مقاله.</ref> ایشان با نقد تفکرات ملیگرایان، در صد سال اخیر و نیز پس از | # ملیگرایی به مثابه یک ایدئولوژی: از آنجاکه موضعگیریهای امامخمینی دربارهٔ موضوعات مختلف روز ازجمله ملیگرایی، عمدتاً ناظر به واقعیتهای موجود در [[جامعه]] و استناد به شواهد تاریخی و آثار اجتماعی این پدیده در جوامع اسلامی و نهضتهای مردمی بوده،<ref>بابایی زارچ، امت و ملت در اندیشه امامخمینی، ۱۷۴.</ref> بهطور کلی در آثار و کلام ایشان، با ملیگرایی به عنوان یک ایدئولوژیِ در برابر اسلام و ارزشهای دینی، مخالفت جدی شده است.<ref>ادامه مقاله.</ref> ایشان با نقد تفکرات ملیگرایان، در صد سال اخیر و نیز پس از [[انقلاب اسلامی ایران|پیروزی انقلاب اسلامی ایران]]، مهمترین دلایل مخالفت خود با ملیگرایی را چنین اموری شمرده است: استعماریبودن ایده ملیگرایی و خدمت آن به منافع غرب،<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ۳۶–۳۷؛ امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۷۷–۳۷۸؛ ۵/۱۸۷؛ ۶/۳۵؛ ۷/۸۶ و ۱۳/۴۴۳.</ref> ایجاد تفرقه و دشمنی میان مسلمانان و ملتهای مختلف جهان و غفلت آنان از یکدیگر،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۹۰–۲۹۱؛ ۱۳/۸۷، ۲۰۹، ۴۴۳–۴۴۴ و ۲۰/۹۴.</ref> تلاش برخی گروههای ملیگرا در بهانحرافکشیدن مبارزات مردم<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۵۴۶؛ ۶/۱، ۲۲، ۲۸، ۵۰، ۱۱۸ و ۱۵/۲۴.</ref> و دستاویزبودن برای [[ضدانقلاب]] در مقابله با [[حکومت اسلامی]].<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۶۸–۶۹.</ref> | ||
# ملیگرایی به معنای اعتقاد به هویت ملی و احساس وفاداری به آن: یکی از معانی ملیبودن از نظر امامخمینی، تعلقداشتن به یک ملت است که احساس وظیفه و [[مسئولیت]] در قبال ملت را به همراه دارد و مورد تأیید ایشان است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۹۳.</ref> امامخمینی وطن به عنوان زادگاه را از نظر اسلام قابل احترام میداند و میان ملیگرایی به معنای حب وطن و [[دفاع]] از [[مرزها|مرزهای کشور]] و ملیگرایی به معنای مقابله ملتهای مسلمان با یکدیگر فرق قائل است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۶۸ و ۲۰۹.</ref> ایشان که اسلام را عامل هویتدهنده و وحدتبخش مردم ایران میدانست، دفاع از تمامیت ارضی ایران و استقلال و عزت مردم این سرزمین [[مسلمان]] و دفاع از آن را امری لازم میشمارد و تقویت روح میهنپرستی و فداکاری را نیز از راه [[ایمان]] و [[دین]] و معنویت ممکن میبیند؛<ref>امام خمینی، کشف اسرار، ۲۴۸؛ شیرخانی، ملتگرایی و امتگرایی از منظر امامخمینی، ۲/۵۶.</ref> بر همین مبنا ایشان ضمن تأکید بر | # ملیگرایی به معنای اعتقاد به [[هویت|هویت ملی]] و احساس وفاداری به آن: یکی از معانی ملیبودن از نظر امامخمینی، تعلقداشتن به یک ملت است که احساس وظیفه و [[مسئولیت]] در قبال ملت را به همراه دارد و مورد تأیید ایشان است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۹۳.</ref> امامخمینی وطن به عنوان زادگاه را از نظر اسلام قابل احترام میداند و میان ملیگرایی به معنای حب وطن و [[دفاع]] از [[مرزها|مرزهای کشور]] و ملیگرایی به معنای مقابله ملتهای مسلمان با یکدیگر فرق قائل است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۶۸ و ۲۰۹.</ref> ایشان که اسلام را عامل هویتدهنده و وحدتبخش مردم ایران میدانست، دفاع از تمامیت ارضی ایران و استقلال و عزت مردم این سرزمین [[مسلمان]] و دفاع از آن را امری لازم میشمارد و تقویت روح میهنپرستی و فداکاری را نیز از راه [[ایمان]] و [[دین]] و معنویت ممکن میبیند؛<ref>امام خمینی، کشف اسرار، ۲۴۸؛ شیرخانی، ملتگرایی و امتگرایی از منظر امامخمینی، ۲/۵۶.</ref> بر همین مبنا ایشان ضمن تأکید بر وجوب حفظ مملکت اسلامی، خود را آماده هر نوع فداکاری برای ملت ایران میدانست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۲۳–۱۲۴.</ref> | ||
کاربرد بسیار واژه ملی در سخنان امامخمینی، گواه بر تأیید ایشان بر ملیت و ملیگرایی به معنای مسئولیت اجتماعی و انسانی فرد در قبال ملت و البته همراهی با [[دین اسلام]] است. ازجمله این کاربردها میتوان به این موارد اشاره کرد: برگزاری عزای ملی<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۵۷، ۳۳۱ و ۴/۱۵۸.</ref> مفاخر اسلامی و ملی،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۴۰۹ و ۴۱۱.</ref> وظیفه اسلامی و ملی،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۵۶ و ۴۷۵.</ref> ملی بودن دولتها،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۴۱۰.</ref> ذخایر ملی،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۱۴۱.</ref> مبارزات دینی و ملی،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۴۸.</ref> نهضت اسلامی و ملی،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۸۳ و ۴۸۶.</ref> شعائر دینی و ملی<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۶۵.</ref> مؤسسات ملی،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۶۸.</ref> حکومت ملی و اسلامی؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۷۰.</ref> اشخاص ملی و وطنخواه،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۷۰.</ref> مقاصد دینی و ملی،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۸۶.</ref> قیام ملی،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۵۹.</ref> شعارهای غیر اسلامی و غیر ملی،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۴۱.</ref> اقتصاد ملی،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۵۹.</ref> استقلال ملی،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۲۴۲.</ref> افراد معروف به ملیت و خوشنامی برای مسئولیتهای اولیه انقلاب<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۱۵۱.</ref> و دانشگاه اسلامی، انسانی و ملی.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۳۰.</ref> | کاربرد بسیار واژه ملی در سخنان امامخمینی، گواه بر تأیید ایشان بر ملیت و ملیگرایی به معنای مسئولیت اجتماعی و انسانی فرد در قبال ملت و البته همراهی با [[دین اسلام]] است. ازجمله این کاربردها میتوان به این موارد اشاره کرد: برگزاری عزای ملی<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۵۷، ۳۳۱ و ۴/۱۵۸.</ref> مفاخر اسلامی و ملی،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۴۰۹ و ۴۱۱.</ref> وظیفه اسلامی و ملی،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۵۶ و ۴۷۵.</ref> ملی بودن دولتها،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۴۱۰.</ref> ذخایر ملی،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲/۱۴۱.</ref> مبارزات دینی و ملی،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۴۸.</ref> نهضت اسلامی و ملی،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۸۳ و ۴۸۶.</ref> شعائر دینی و ملی<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۶۵.</ref> مؤسسات ملی،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۶۸.</ref> حکومت ملی و اسلامی؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۷۰.</ref> اشخاص ملی و وطنخواه،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۷۰.</ref> مقاصد دینی و ملی،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۸۶.</ref> قیام ملی،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۵۹.</ref> شعارهای غیر اسلامی و غیر ملی،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۴۱.</ref> اقتصاد ملی،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۵۹.</ref> استقلال ملی،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۴/۲۴۲.</ref> افراد معروف به ملیت و خوشنامی برای مسئولیتهای اولیه انقلاب<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۱۵۱.</ref> و دانشگاه اسلامی، انسانی و ملی.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۳۰.</ref> | ||
== جمع میان ملیگرایی و اتحاد ملل == | == جمع میان ملیگرایی و اتحاد ملل == | ||
با توجه به مسیر فطری زندگی بشر از چارچوبهای هویتی کوچک، مانند [[ | با توجه به مسیر فطری زندگی بشر از چارچوبهای هویتی کوچک، مانند قبیله و [[قومیت]] به سوی واحدهای بزرگ، مانند دولت ـ ملتهای مدرن، خواه ناخواه آینده جامعه بشری، گذر از جوامع ملی به سوی سازمانهای فراملی است و دولت ـ ملتها، جای خود را به چارچوب بزرگتر و گستردهتر مانند یک سازمان جهانی خواهند داد.<ref>ابوالحمد، مبانی سیاست (جامعهشناسی سیاسی)، ۱۳۸.</ref> کشورها واحدهای مجرد نیستند و میان دیوارهای آهنین غیرقابل نفوذ محصور نشدهاند. همیشه و همه وقت میان گروههای انسانیِ ساکن سرزمینهای گوناگون، ارتباط وجود داشته است و هیچ دولتی تاکنون نتوانسته خود را از تأثیرات دنیای بیرون به دور بدارد، هرچند دامنه تأثیرپذیری کشورهای مختلف در دورههای مختلف متفاوت بوده است.<ref>ابوالحمد، مبانی سیاست (جامعهشناسی سیاسی)، ۶۳.</ref> جنگ جهانی اول و دوم و پیامدهای ناگوار آن بر جهان، موجب شد تا حامیان حکومت و صلح جهانی در ریشهیابی علل جنگهای منطقهای و جهانی، ساختار نظام بینالملل، وجود دولتهای مستقل و جدا از هم و ناسیونالیسم افراطی را ریشه اصلی منازعات در روابط بینالملل معرفی کنند و امروزه دولتها برای جلب [[مشروعیت]] بیشتر از سوی ملتها، تمایل اجتنابناپذیری به تعاملات فراملی دارند.<ref>خلیجی و ارسطو، ملیگرایی و وحدت اسلامی؛ تعامل یا تقابل، ۱۶۸ و ۱۷۶.</ref> | ||
{{ببینید|وحدت}} | پیش از اعلام نظریات مکتبهای سوسیالیستی و [[مارکسیست|مارکسیستی]] در پایان سده نوزدهم میلادی دربارهٔ از میانرفتن مرزهای ملی و کشوری (انترناسیونالیسم) در آینده دور، ادیان بزرگ بهویژه اسلام هدفهای جهانی داشتند و به چارچوبهای ملی و ملیگرایی دلبستگی نداشتند؛<ref>ابوالحمد، مبانی سیاست (جامعهشناسی سیاسی)، ۲۹۵.</ref> اما بررسی تحولات صد سال اخیر در دنیای اسلام نیز نشان میدهد که از یک سو ملیگرایی عامل فروپاشی [[امپراتوری عثمانی]] و اختلاف میان کشورهای اسلامی بوده است و از سوی دیگر برداشتهای افراطی بسیاری از رهبران سیاسی و مذهبی مسلمان از مفهوم [[وحدت اسلامی]]، موجب شده این مفهوم با نادیدهگرفتن منافع ملی به سود امت اسلامی مترادف شمرده شود و در نتیجه جمع میان ملیگرایی و وحدت امت اسلامی ناممکن تلقی شود.<ref>خلیجی و ارسطو، ملیگرایی و وحدت اسلامی؛ تعامل یا تقابل، ۱۶۰.</ref>{{ببینید|وحدت}} | ||
منادیان وحدت اسلامی از کارکرد مثبت ملیگرایی، به منزله واقعیتی بالفعل در حیات سیاسی مسلمانان، در راستای | منادیان وحدت اسلامی از کارکرد مثبت ملیگرایی، به منزله واقعیتی بالفعل در حیات سیاسی مسلمانان، در راستای مصالح امت اسلامی بهره گرفتهاند؛ چنانکه اگر ملیگرایی به همبستگی و روابط دوستانه با دیگر کشورها منجر گردد، مورد تأیید اسلام است و با وجود این نوع ملیگرایی، امکان تحقق وحدت اسلامی نیز وجود دارد. جمع میان این دو مفهوم از طریق چنین مؤلفههایی امکانپذیر است: | ||
# قرائت وحدت در عین کثرت از مفهوم وحدت اسلامی، مطابق با سنت اجتماعی سیاسی پیامبر اکرم(ص)؛ | # قرائت وحدت در عین کثرت از مفهوم وحدت اسلامی، مطابق با سنت اجتماعی سیاسی [[پیامبر اکرم(ص)]]؛ | ||
# مفهوم ملیگرایی منطقی ـ عقلانی به جای ملیگرایی احساسی ـ نژادی؛ | # مفهوم ملیگرایی منطقی ـ عقلانی به جای ملیگرایی احساسی ـ نژادی؛ | ||
# نظریه تعاملی هویتهای خرد و کلان؛ | # نظریه تعاملی هویتهای خرد و کلان؛ | ||
# تجربه همگرایی اروپا در ایجاد همسازی میان وفاداری ملی و فراملی در قالب اتحادیه اروپا<ref>خلیجی و ارسطو، ملیگرایی و وحدت اسلامی؛ تعامل یا تقابل، ۱۶۰ و ۱۷۸.</ref> | # تجربه همگرایی اروپا در ایجاد همسازی میان وفاداری ملی و فراملی در قالب اتحادیه اروپا<ref>خلیجی و ارسطو، ملیگرایی و وحدت اسلامی؛ تعامل یا تقابل، ۱۶۰ و ۱۷۸.</ref> | ||
امامخمینی اگرچه اصل استقلال حکومتها، ملتها و واحدهای مستقل حکومتی را به رسمیت میشناخت و بر حفظ آن تأکید میکرد، اما به آرمان | امامخمینی اگرچه اصل استقلال حکومتها، ملتها و واحدهای مستقل حکومتی را به رسمیت میشناخت و بر حفظ آن تأکید میکرد، اما به آرمان حکومت جهانی اسلام کاملاً مقید و متعهد بود.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۶۸ و ۲۴۰؛ رهنورد، امامخمینی و اندیشه دولت بزرگ اسلامی و جمهوریهای آزاد و مستقل، ۱۳/۳۵–۸۱.</ref> ایشان که ملیگرایی به معنای مقابله ملتهای مختلف با یکدیگر بر اساس زبان و نژاد را از اساس مخالف دعوت [[انبیای الهی(ع)]]<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۴۷۱.</ref> و مهمترین عامل گسست و جدایی میان مسلمانان و تشکیل امت واحد اسلامی میدانست،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۸۷–۸۸، ۲۰۹، ۴۴۳–۴۴۴؛ ۱۵/۴۷۱ و ۱۸/۲۱۶.</ref> ضمن مطروددانستن ملیگرایی احساسی و نژادی در اسلام، کشورهای اسلامی را به دوری از نژادپرستی و اتحاد دعوت و تأکید میکرد در صورت تحقق این وحدت و برادری ایمانی، تشکیل بزرگترین قدرت جهان به دست مسلمانان ممکن خواهد بود.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۲۷–۴۲۸.</ref> هدف اسلام، نادیدهگرفتن تفاوتهای زبانی و نژادی و ساختن امت واحد از همه ملتهای جهان و جلوگیری از سلطهگری است و جداکردن این امت بزرگ با ملیگرایی، مخالفت با قرآن کریم و از توطئههای شیاطین و قدرتهای بزرگ جهانی برای ممانعت از قدرت اسلام است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۸۷، ۲۰۹ و ۴۴۳–۴۴۴.</ref> | ||
از نظر امامخمینی این تفکر ملیگرایانه که دفاع از مصالح مسلمانان باید در حصار یک ملت خاص باشد و احقاق حقوق مسلمانان در بیرون | از نظر امامخمینی این تفکر ملیگرایانه که دفاع از مصالح مسلمانان باید در حصار یک ملت خاص باشد و احقاق حقوق مسلمانان در بیرون [[مرزها]]، نامعقول و نامشروع است، خطا و موجب خط سرخکشیدن بر روی [[قرآن کریم]]، [[حدیث|احادیث پیامبر(ص)]] و سیره همه [[انبیا(ع)]] و اولیای بزرگ است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۸۷.</ref> [[نظام جمهوری اسلامی ایران|جمهوری اسلامی ایران]]، با رد ملیگرایی به معنای مقابله ملتها با یکدیگر، میان خود و کشورهای اسلامی جدایی قائل نبوده، در کنار همه ملتهای اسلامی و [[مستضعفان]] جهان، در برابر همه مهاجمان به سرزمینهای اسلامی ایستادگی میکند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۴۰۲.</ref> بر این اساس، [[دفاع]] ملت ایران در [[جنگ تحمیلی]]، تنها دفاع از ایران نبود، بلکه دفاع از اسلام در برابر [[کفر]]<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۳۸۵.</ref> و علیه تمامی نابرابریهای دنیای [[سرمایهداری]] و [[کمونیزم]] بود.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۶۸.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |