پرش به محتوا

صمت: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۴۱ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۵ دی ۱۴۰۱
ابرابزار
بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
'''صمت'''، سکوت و نگهداری زبان از بیهوده‌گویی.
'''صمت'''، سکوت و نگهداری زبان از بیهوده‌گویی.
==معنی==
صَمت به معنای سکوت <ref>ابن‌فارس، مقاییس اللغه، ۳/۳۰۸؛ فیومی، المصباح المنیر، ۲۸۱.</ref> یا سکوت طولانی <ref>فراهیدی، کتاب العین، ۷/۱۰۶؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۲/۵۴.</ref> است. ‌اندیشمندان اسلامی «صمت» را ترک کلام بیهوده با مردم و اشتغال به [[ذکر]] قلب و نطق نفس <ref>ابن‌عربی، الفتوحات، ۱/۲۷۸، ۷۴۷؛ فیض کاشانی، المحجة ‌البیضاء، ۵/۱۹۶ ـ ۱۹۷؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۰۶.</ref> و در مقابل، «هَذی» را هذیان و تکلم به چیزهای بی‌معنا <ref>ازدی، کتاب الماء، ۳/۱۲۹۳.</ref> دانسته‌اند. [[امام‌خمینی]] نیز صمت را سکوت و ترک سخن لغو و باطل معنا کرده است <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۸۵ ـ ۳۸۶.</ref>.


سکوت و صمت از واژه‌های نزدیک به هم هستند؛ با این فرق که صمت بار ارزشی مثبت دارد؛ بر خلاف سکوت که گاهی نکوهش نیز می‌شود. نیز سکوت در جایی به کار می‌رود که شخص قدرت سخن‌گفتن دارد <ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۲/۴۳؛ جرجانی، کتاب التعریفات، ۵۳.</ref>، اما صمت برای کسی که قدرت سخن‌گفتن ندارد نیز به‌کار می‌رود؛ از این‌رو به‌کار بردن صمت برای ترک کلام بیهوده، از سکوت رساتر است <ref>زبیدی، تاج العروس، ۳/۶۹ ـ ۷۰.</ref>، لذا صمت را ترک سخن‌گفتن یا ترک سخن باطل دانسته‌اند؛ اعم از اینکه شخص قادر به نطق زبانی باشد یا نباشد <ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۲/۴۳؛ ابوالبقاء، الکلیات معجم فی المصطلحات و الفروق اللغویه، ۱/۵۰۹.</ref>. البته تعابیری مانند «انصات» نیز برای سکوت و ترک سخنی که همراه استماع است، به ‌کار می‌رود <ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۲/۴۳.</ref>.
== معنی ==
==پیشینه==
صَمت به معنای سکوت<ref>ابن‌فارس، مقاییس اللغه، ۳/۳۰۸؛ فیومی، المصباح المنیر، ۲۸۱.</ref> یا سکوت طولانی<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۷/۱۰۶؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۲/۵۴.</ref> است. اندیشمندان اسلامی «صمت» را ترک کلام بیهوده با مردم و اشتغال به [[ذکر]] قلب و نطق نفس<ref>ابن‌عربی، الفتوحات، ۱/۲۷۸، ۷۴۷؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۱۹۶–۱۹۷؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۰۶.</ref> و در مقابل، «هَذی» را هذیان و تکلم به چیزهای بی‌معنا<ref>ازدی، کتاب الماء، ۳/۱۲۹۳.</ref> دانسته‌اند. [[امام‌خمینی]] نیز صمت را سکوت و ترک سخن لغو و باطل معنا کرده است.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۸۵–۳۸۶.</ref>
از صمت و سکوت در ادیان بشری سخن به میان آمده است؛ چنانچه در اخلاقیات بودا، ازجمله قوانین بزرگ زندگی، سخن درست و پرهیز از زشتی و درشتی [[زبان]] است <ref>توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۴۲.</ref> و یا در مکتب [[هندو]]، ریاضت‌هایی همچون [[یوگا]] وجود دارد <ref>توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۳۶.</ref> که بیشتر همراه با سکوت است. در ادیان الهی نیز مسئله صمت از اهمیت به‌سزایی برخوردار است و در کتاب مقدس در قالب سخنان حکمت‌آمیز، درباره مهارکردن زبان و نکوهش پرحرفی تأکید فراوانی شده است <ref>کتاب مقدس، عهد قدیم، امثال، ب۱۰، ۶ ـ ۳۱ و ب۱۲، ۶ ـ ۲۲.</ref>. در مسیحیت [[روزه سکوت]] یکی از [[عبادات]] شمرده ‌شده است <ref>←مریم، ۲۶؛ مجلسی، بحارالانوار، ۶۸/۴۰۳ ـ ۴۰۴.</ref>؛ هرچند با ظهور [[اسلام]] این نوع [[روزه]]، [[حرام]] شد <ref>کلینی، کافی، ۴/۸۵؛ مفید، المقنعه، ۳۶۶؛ امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۲۸۶.</ref>.


در [[قرآن کریم]] سخنان بیهوده نکوهش شده <ref>فرقان، ۷۲.</ref> و بسیاری از سخنان، فاقد [[خیر]] و صلاح شمرده شده است <ref>نساء، ۱۱۴.</ref> و این تشویق به صمت است <ref>←ابن‌عجیبه، ۱/۵۶۰؛ طباطبایی، المیزان، ۵/۹۴.</ref>. صمت و خاموشی در آغاز گسترش اسلام، مورد اهتمام [[اصحاب پیامبر(ص)]] بوده است <ref>مکی، قوت القلوب، ۱/۱۷۶؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۵۸۸.</ref>. در روایات نیز از صمت سخن به میان آمده است و برخی محدثان در کتاب‌های روایی، بابی به آن اختصاص داده‌اند <ref>کلینی، کافی، ۲/۱۱۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ۶۸/۲۷۴؛ دیلمی، ارشاد القلوب، ۱/۱۰۲.</ref>. در بعضی روایات، صمت بهترین [[عبادت]] <ref>ابن‌شعبه، تحف العقول، ۲۰۱.</ref> و نشانه [[حلم]] و زینت [[علم]] <ref>آمدی، تصنیف غرر، ۲۱۶.</ref> و از لشکریان [[عقل]] <ref>کلینی، کافی، ۱/۲۱.</ref> شمرده شده است. از آنجاکه زیاده‌گویی و پرحرفی مقابل صمت است، در روایات از آن نهی شده است.
سکوت و صمت از واژه‌های نزدیک به هم هستند؛ با این فرق که صمت بار ارزشی مثبت دارد؛ بر خلاف سکوت که گاهی نکوهش نیز می‌شود. نیز سکوت در جایی به کار می‌رود که شخص قدرت سخن‌گفتن دارد،<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۲/۴۳؛ جرجانی، کتاب التعریفات، ۵۳.</ref> اما صمت برای کسی که قدرت سخن‌گفتن ندارد نیز به‌کار می‌رود؛ از این‌رو به‌کار بردن صمت برای ترک کلام بیهوده، از سکوت رساتر است،<ref>زبیدی، تاج العروس، ۳/۶۹–۷۰.</ref> لذا صمت را ترک سخن‌گفتن یا ترک سخن باطل دانسته‌اند؛ اعم از اینکه شخص قادر به نطق زبانی باشد یا نباشد.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۲/۴۳؛ ابوالبقاء، الکلیات معجم فی المصطلحات و الفروق اللغویه، ۱/۵۰۹.</ref> البته تعابیری مانند «انصات» نیز برای سکوت و ترک سخنی که همراه استماع است، به کار می‌رود.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۲/۴۳.</ref>


در میان [[عارفان]] مسئله صمت، به عنوان یکی از عوامل تکامل انسان در سیر روحی مطرح بوده است. اهل [[تصوف]] نیز سکوت را یکی از اصول [[شریعت، طریقت و حقیقت|طریقت]] خود معرفی کرده‌اند <ref>سراج، اللمع فی التصوف، ۲۵۵.</ref> و یا آن را یکی از ارکان چهارگانه وصول به مقام [[ابدال]]، یعنی مقامی که بنده پیوسته از حالی به حالی منتقل می‌شود و دانشی که میان او و خداوند می‌باشد، همیشه در حال افزایش است <ref>تستری، تفسیر، ۷۷.</ref> معرفی می‌کنند <ref>تستری، تفسیر، ۷۷؛ ابن‌عربی، الفتوحات، ۲/۱۸۰.</ref>. [[سراج|سرّاج]] (م ۳۸۶ق) از نخستین عارفانی است که در کتاب خود اللمع، از آن بحث کرده است <ref>سرّاج، اللمع، ۲۵۵.</ref>. پس از او قشیری (م ۴۶۵ق) در الرسالة القشیریه <ref> قشیری، الرسالة القشیریه، ۲۴۱.</ref> و هجویری (م ۴۶۵ق) در کشف المحجوب <ref>هجویری، کشف المحجوب، ۴۶۲.</ref> به تکمیل آن پرداخته‌اند.
== پیشینه ==
از صمت و سکوت در ادیان بشری سخن به میان آمده است؛ چنانچه در اخلاقیات بودا، ازجمله قوانین بزرگ زندگی، سخن درست و پرهیز از زشتی و درشتی [[زبان]] است<ref>توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۴۲.</ref> یا در مکتب [[هندو]]، ریاضت‌هایی همچون [[یوگا]] وجود دارد<ref>توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۳۶.</ref> که بیشتر همراه با سکوت است. در ادیان الهی نیز مسئله صمت از اهمیت به‌سزایی برخوردار است و در کتاب مقدس در قالب سخنان حکمت‌آمیز، دربارهٔ مهارکردن زبان و نکوهش پرحرفی تأکید فراوانی شده است.<ref>کتاب مقدس، عهد قدیم، امثال، ب۱۰، ۶–۳۱ و ب۱۲، ۶–۲۲.</ref> در مسیحیت [[روزه سکوت]] یکی از [[عبادات]] شمرده شده است<ref>←مریم، ۲۶؛ مجلسی، بحارالانوار، ۶۸/۴۰۳–۴۰۴.</ref>؛ هرچند با ظهور [[اسلام]] این نوع [[روزه]]، [[حرام]] شد.<ref>کلینی، کافی، ۴/۸۵؛ مفید، المقنعه، ۳۶۶؛ امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۲۸۶.</ref>


در میان عالمان اخلاق نیز مسئله صمت جایگاه ویژه‌ای داشته، آنان به صورت گسترده به بررسی آن پرداخته‌اند. اخلاق محتشمی [[خواجه‌نصیرالدین طوسی]] (م ۶۷۲ق) را می‌توان ازجمله نخستین کتب اخلاقی دانست که بابی در آن به این موضوع اختصاص داده شده است <ref>خواجه‌نصیرالدین طوسی، اخلاق محتشمی، ۲۲۹.</ref>. امام‌خمینی نیز به اهمیت این بحث و جایگاه آن در [[سیر و سلوک]] واقف بوده، به بررسی معنای صمت، فایده‌ها و فضایل آن و زیان‌های بیهوده‌گویی پرداخته است <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۸۵ ـ ۳۹۶.</ref>.
در [[قرآن کریم]] سخنان بیهوده نکوهش شده<ref>فرقان، ۷۲.</ref> و بسیاری از سخنان، فاقد [[خیر]] و صلاح شمرده شده است<ref>نساء، ۱۱۴.</ref> و این تشویق به صمت است.<ref>←ابن‌عجیبه، ۱/۵۶۰؛ طباطبایی، المیزان، ۵/۹۴.</ref> صمت و خاموشی در آغاز گسترش اسلام، مورد اهتمام [[اصحاب پیامبر(ص)]] بوده است.<ref>مکی، قوت القلوب، ۱/۱۷۶؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۵۸۸.</ref> در روایات نیز از صمت سخن به میان آمده است و برخی محدثان در کتاب‌های روایی، بابی به آن اختصاص داده‌اند.<ref>کلینی، کافی، ۲/۱۱۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ۶۸/۲۷۴؛ دیلمی، ارشاد القلوب، ۱/۱۰۲.</ref> در بعضی روایات، صمت بهترین [[عبادت]]<ref>ابن‌شعبه، تحف العقول، ۲۰۱.</ref> و نشانه [[حلم]] و زینت [[علم]]<ref>آمدی، تصنیف غرر، ۲۱۶.</ref> و از لشکریان [[عقل]]<ref>کلینی، کافی، ۱/۲۱.</ref> شمرده شده است. از آنجاکه زیاده‌گویی و پرحرفی مقابل صمت است، در روایات از آن نهی شده است.
==برتری سکوت یا تکلم==
اندیشمندان [[اخلاق]] و [[عرفان]] در برتری هر یک از سخن‌گفتن و سکوت‌کردن، اختلاف کرده‌اند <ref>هجویری، کشف المحجوب، ۴۶۳ ـ ۴۶۴؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۲/۴۳.</ref>. برخی معتقدند از آنجاکه زبان وسیله‌ای برای بیان معارف است، اشرف اعضای انسان به حساب می‌آید <ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۲/۴۳.</ref> و می‌تواند بهترین وسیله و برترین عبادت‌ها در سایه کلام صورت پذیرد <ref>فیض کاشانی، الحقائق، ۱۵۴.</ref>. در روایتی از [[امام‌سجاد(ع)]] بر این نکته تأکید شده است که هرچند برای هر یک از سکوت و تکلم آفاتی است، امّا اگر کسی از آفات هر دو طرف ایمن باشد، کلام برتر از سکوت است <ref>طبرسی، الاحتجاج، ۲/۳۱۵.</ref>.


[[امام‌خمینی]] نیز سخن و بیان را ازجمله بزرگ‌ترین نعمت‌های الهی می‌داند که خداوند آن را در قرآن بر نعمت‌های دیگری که به انسان ارزانی داشته است مقدم داشته، به عنوان مهم‌ترین نعمت‌ پس از آفرینش انسان، بیان کرده است <ref>الرحمن، ۴.</ref>. ایشان افزوده است تکلم منشأ کمالات بسیاری است که بدون آن باب معارف بسته می‌شود <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۸۶.</ref>؛ از ‌این‌‌رو سکوت مطلق از لشکریان عقل نیست و برتر از کلام به حساب نمی‌آید؛ بلکه کلام در محل خود برتر از سکوت است <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۸۵.</ref>. ایشان علت اینکه اهل [[ریاضت]]، سکوت را بر خود واجب دانسته، هیچ تدبیری را نیکوتر از خاموشی نمی‌دانستند <ref>غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۶۴ ـ ۶۵؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۳۵۴.</ref>، ایمنی از آفات زبان می‌داند؛ زیرا مسلط‌شدن بر زبان و آن را تحت اختیار درآوردن، از مشکل‌ترین امور است <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۸۶.</ref>.
در میان [[عارفان]] مسئله صمت، به عنوان یکی از عوامل تکامل انسان در سیر روحی مطرح بوده است. اهل [[تصوف]] نیز سکوت را یکی از اصول [[شریعت، طریقت و حقیقت|طریقت]] خود معرفی کرده‌اند<ref>سراج، اللمع فی التصوف، ۲۵۵.</ref> یا آن را یکی از ارکان چهارگانه وصول به مقام [[ابدال]]، یعنی مقامی که بنده پیوسته از حالی به حالی منتقل می‌شود و دانشی که میان او و خداوند می‌باشد، همیشه در حال افزایش است<ref>تستری، تفسیر، ۷۷.</ref> معرفی می‌کنند.<ref>تستری، تفسیر، ۷۷؛ ابن‌عربی، الفتوحات، ۲/۱۸۰.</ref> [[سراج|سرّاج]] (م ۳۸۶ق) از نخستین عارفانی است که در کتاب خود اللمع، از آن بحث کرده است.<ref>سرّاج، اللمع، ۲۵۵.</ref> پس از او قشیری (م ۴۶۵ق) در الرسالة القشیریه<ref>قشیری، الرسالة القشیریه، ۲۴۱.</ref> و هجویری (م ۴۶۵ق) در کشف المحجوب<ref>هجویری، کشف المحجوب، ۴۶۲.</ref> به تکمیل آن پرداخته‌اند.
==اقسام و مراتب==
برخی ‌اندیشمندان «صمت» را بر صمت زبانی و صمت قلبی تقسیم کرده‌اند، و صمت زبانی را خاموشی سخن با غیر خداوند نسبت به موضوعات غیر الهی و صمت قلبی را بی‌توجهی به خواطر دنیوی دانسته‌اند <ref>←حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۵/۲۷۷.</ref>. گاه نیز از آن دو، به خاموشی ظاهری و خاموشی ضمایری تعبیر می‌کنند <ref>قشیری، رساله، ۲۴۲.</ref>. سکوت نیز اقسامی دارد؛ در بعضی روایات به سکوت ممدوح و مذموم اشاره شده است و سکوتی که موجب پایمال‌شدن حق مظلوم شود <ref>نهج‌ البلاغه، خ۳، ۲۴.</ref>، یا سکوت از اظهار حق <ref>آمدی، تصنیف غرر، ۷۰.</ref>، مذموم شمرده شده است <ref>مفید، الاختصاص، ۲۳۱ ـ ۲۳۲.</ref>.


بعضی از اهل معرفت سکوت‌نکردن در برابر باطل را یکی از شرط‌های سکوت سالکان بیان کرده‌اند <ref>هجویری، کشف المحجوب، ۴۶۶.</ref>. امام‌خمینی سکوت در برابر [[ظلم]] و [[فساد]] حکومت ظالمان، مانند [[حکومت پهلوی]] را جایز ندانسته، آن را سبب نابودی [[اسلام]] و [[تشیع]] دانسته‌ است <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۲۱.</ref>. ایشان بر این باور بود که اگر کسی سکوت کند، در پیشگاه خداوند مسئول و در دنیا نیز محکوم به زوال خواهد بود <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۱۰.</ref>. ایشان این سکوت را جرم <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۳۷.</ref> و کمک به دستگاه جبار شاهنشاهی می‌دانست <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۷۷ ـ ۷۸ و ۱۵۳.</ref>.
در میان عالمان اخلاق نیز مسئله صمت جایگاه ویژه‌ای داشته، آنان به صورت گسترده به بررسی آن پرداخته‌اند. اخلاق محتشمی [[خواجه‌نصیرالدین طوسی]] (م ۶۷۲ق) را می‌توان ازجمله نخستین کتب اخلاقی دانست که بابی در آن به این موضوع اختصاص داده شده است.<ref>خواجه‌نصیرالدین طوسی، اخلاق محتشمی، ۲۲۹.</ref> امام‌خمینی نیز به اهمیت این بحث و جایگاه آن در [[سیر و سلوک]] واقف بوده، به بررسی معنای صمت، فایده‌ها و فضایل آن و زیان‌های بیهوده‌گویی پرداخته است.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۸۵–۳۹۶.</ref>
==آثار صمت==
در روایات، صمت موجب کثرت [[وقار]] <ref>آمدی، تصنیف غرر، ۲۱۶.</ref>، نجات <ref>ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۱۰۴.</ref>، سلامت <ref>آمدی، تصنیف غرر، ۲۱۶ ـ ۲۱۷.</ref> و حصول [[حکمت]] <ref>ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۱۰۴.</ref> دانسته شده است. در روایتی از [[امیر مؤمنان(ع)]] آمده است هر کس بخواهد از سلامت [[نفس]] برخوردار شود و عیوب و کاستی‌هایش پوشیده بماند، باید کمتر سخن بگوید و بیشتر خاموش باشد <ref>آمدی، تصنیف غرر، ۲۱۶؛ لیثی، عیون الحکم و المواعظ، ۱۶۱.</ref>. در مقابل، در روایات زیاده‌گویی و پرحرفی نکوهش شده، آثاری همچون ملول‌شدن خود و دیگران <ref>لیثی، عیون الحکم و المواعظ، ۹۷ و ۳۸۹.</ref>، [[قساوت قلب]] <ref>طوسی، الامالی، ۳.</ref> و گرفتار [[غضب الهی]] شدن <ref>ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۲/۱۲۱.</ref>، برای آن برشمرده شده است.


علمای اخلاق، صمت را از عوامل در امان ‌ماندن از آفات زبان و مفاسد آن می‌دانند و معتقدند خلاصی از آفات زبان جز به خاموشی نیست <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۵۸۶؛ فیض کاشانی، الحقائق، ۱۵۵.</ref>. آنان مفاسدی همچون [[دروغ]]، [[سخن‌چینی]]، [[غیبت]]، [[ریا]]، [[نفاق]] و [[ناسزا]] را از آفات زبان دانسته‌اند <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۲۰۵ ـ ۲۰۶؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۱۹۸.</ref>. این عالمان با استناد به برخی روایات <ref>مفید، الامالی، ۲۲۰؛ دیلمی، ارشاد القلوب، ۱/۱۰۳؛ آمدی، تصنیف غرر، ۲۱۱.</ref>، برای درامان‌ماندن از آفات زبان، اموری چون توجه‌داشتن به این آفات، [[یاد مرگ]]، عادت‌دادن زبان بر سکوت و دوری‌گزیدن از مردم را علاج این آفات برشمرده‌اند <ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۲۰۳ و ۲۶۴؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۴۵۳ ـ ۴۵۴.</ref>. اهل معرفت نیز صمت و سکوت را سبب وقار و ترک تسرّع و [[عجله]] در امور می‌دانند و صمت را ازجمله اموری می‌دانند که سالک مرید به واسطه آن بر اراده سلوک قوت می‌یابد <ref>مکی، قوت القلوب، ۱/۱۷۴.</ref> و آن را سبب بارورشدن عقل، کسب ورع و [[تقوا]] می‌دانند <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۱۳۸.</ref>.
== برتری سکوت یا تکلم ==
اندیشمندان [[اخلاق]] و [[عرفان]] در برتری هر یک از سخن‌گفتن و سکوت‌کردن، اختلاف کرده‌اند.<ref>هجویری، کشف المحجوب، ۴۶۳–۴۶۴؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۲/۴۳.</ref> برخی معتقدند از آنجاکه زبان وسیله‌ای برای بیان معارف است، اشرف اعضای انسان به حساب می‌آید<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۲/۴۳.</ref> و می‌تواند بهترین وسیله و برترین عبادت‌ها در سایه کلام صورت پذیرد.<ref>فیض کاشانی، الحقائق، ۱۵۴.</ref> در روایتی از [[امام‌سجاد(ع)]] بر این نکته تأکید شده است که هرچند برای هر یک از سکوت و تکلم آفاتی است، امّا اگر کسی از آفات هر دو طرف ایمن باشد، کلام برتر از سکوت است.<ref>طبرسی، الاحتجاج، ۲/۳۱۵.</ref>


امام‌خمینی به بعضی از مفاسد زبان چون سرزنش بندگان خدا <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۵.</ref>، [[فخرفروشی]]، مباهات، خودستایی <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۸۵.</ref>، نفاق و دوزبانی <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۵۵.</ref>، غیبت، تهمت، بدگویی و دروغ <ref>امام‌خمینی، جهاد اکبر، ۳۹.</ref> اشاره کرده است و حفظ زبان از لغو و باطل را موجب مصون ‌ماندن از این آفات می‌داند و کمتر کسی را موفق به آن می‌شمارد <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۸۶.</ref>. ایشان صمت را یکی از شرایط اهل ریاضت می‌داند که برای آن فواید و نتایج بسیاری وجود دارد. اگر سالک از سخن لغو و بیهوده پرهیز کند و مشغول [[تعلم]]، [[تفکر]] و [[تدبر]] شود و زبان از غیر ذکر خداوند و آنچه مربوط به اوست، نگه دارد، افاضه‌های ملکوتی بر [[قلب]] او سرازیر می‌شود <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۸۷ ـ ۳۸۸.</ref>. در مقابل، سخنان لغو و باطل، مضر به حال روح بوده، نفس را از صفا، صلاح، سلامت، [[طمأنینه]] و وقار باز می‌دارد و سبب غفلت، [[قساوت]] و کدورت نفس می‌شود.
[[امام‌خمینی]] نیز سخن و بیان را ازجمله بزرگ‌ترین نعمت‌های الهی می‌داند که خداوند آن را در قرآن بر نعمت‌های دیگری که به انسان ارزانی داشته است مقدم داشته، به عنوان مهم‌ترین نعمت پس از آفرینش انسان، بیان کرده است.<ref>الرحمن، ۴.</ref> ایشان افزوده است تکلم منشأ کمالات بسیاری است که بدون آن باب معارف بسته می‌شود<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۸۶.</ref>؛ از این‌رو سکوت مطلق از لشکریان عقل نیست و برتر از کلام به حساب نمی‌آید؛ بلکه کلام در محل خود برتر از سکوت است.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۸۵.</ref> ایشان علت اینکه اهل [[ریاضت]]، سکوت را بر خود واجب دانسته، هیچ تدبیری را نیکوتر از خاموشی نمی‌دانستند،<ref>غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۶۴–۶۵؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۳۵۴.</ref> ایمنی از آفات زبان می‌داند؛ زیرا مسلط‌شدن بر زبان و آن را تحت اختیار درآوردن، از مشکل‌ترین امور است.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۸۶.</ref>
 
== اقسام و مراتب ==
برخی اندیشمندان «صمت» را بر صمت زبانی و صمت قلبی تقسیم کرده‌اند، و صمت زبانی را خاموشی سخن با غیر خداوند نسبت به موضوعات غیر الهی و صمت قلبی را بی‌توجهی به خواطر دنیوی دانسته‌اند.<ref>←حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۵/۲۷۷.</ref> گاه نیز از آن دو، به خاموشی ظاهری و خاموشی ضمایری تعبیر می‌کنند.<ref>قشیری، رساله، ۲۴۲.</ref> سکوت نیز اقسامی دارد؛ در بعضی روایات به سکوت ممدوح و مذموم اشاره شده است و سکوتی که موجب پایمال‌شدن حق مظلوم شود،<ref>نهج البلاغه، خ۳، ۲۴.</ref> یا سکوت از اظهار حق،<ref>آمدی، تصنیف غرر، ۷۰.</ref> مذموم شمرده شده است.<ref>مفید، الاختصاص، ۲۳۱–۲۳۲.</ref>
 
بعضی از اهل معرفت سکوت‌نکردن در برابر باطل را یکی از شرط‌های سکوت سالکان بیان کرده‌اند.<ref>هجویری، کشف المحجوب، ۴۶۶.</ref> امام‌خمینی سکوت در برابر [[ظلم]] و [[فساد]] حکومت ظالمان، مانند [[حکومت پهلوی]] را جایز ندانسته، آن را سبب نابودی [[اسلام]] و [[تشیع]] دانسته است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۲۱.</ref> ایشان بر این باور بود که اگر کسی سکوت کند، در پیشگاه خداوند مسئول و در دنیا نیز محکوم به زوال خواهد بود.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۱۰.</ref> ایشان این سکوت را جرم<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۳۷.</ref> و کمک به دستگاه جبار شاهنشاهی می‌دانست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۷۷–۷۸ و ۱۵۳.</ref>
 
== آثار صمت ==
در روایات، صمت موجب کثرت [[وقار]]،<ref>آمدی، تصنیف غرر، ۲۱۶.</ref> نجات،<ref>ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۱۰۴.</ref> سلامت<ref>آمدی، تصنیف غرر، ۲۱۶–۲۱۷.</ref> و حصول [[حکمت]]<ref>ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۱۰۴.</ref> دانسته شده است. در روایتی از [[امیر مؤمنان(ع)]] آمده است هر کس بخواهد از سلامت [[نفس]] برخوردار شود و عیوب و کاستی‌هایش پوشیده بماند، باید کمتر سخن بگوید و بیشتر خاموش باشد.<ref>آمدی، تصنیف غرر، ۲۱۶؛ لیثی، عیون الحکم و المواعظ، ۱۶۱.</ref> در مقابل، در روایات زیاده‌گویی و پرحرفی نکوهش شده، آثاری همچون ملول‌شدن خود و دیگران،<ref>لیثی، عیون الحکم و المواعظ، ۹۷ و ۳۸۹.</ref> [[قساوت قلب]]<ref>طوسی، الامالی، ۳.</ref> و گرفتار [[غضب الهی]] شدن،<ref>ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۲/۱۲۱.</ref> برای آن برشمرده شده است.
 
علمای اخلاق، صمت را از عوامل در امان ماندن از آفات زبان و مفاسد آن می‌دانند و معتقدند خلاصی از آفات زبان جز به خاموشی نیست.<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۵۸۶؛ فیض کاشانی، الحقائق، ۱۵۵.</ref> آنان مفاسدی همچون [[دروغ]]، [[سخن‌چینی]]، [[غیبت]]، [[ریا]]، [[نفاق]] و [[ناسزا]] را از آفات زبان دانسته‌اند.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۲۰۵–۲۰۶؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۱۹۸.</ref> این عالمان با استناد به برخی روایات،<ref>مفید، الامالی، ۲۲۰؛ دیلمی، ارشاد القلوب، ۱/۱۰۳؛ آمدی، تصنیف غرر، ۲۱۱.</ref> برای درامان‌ماندن از آفات زبان، اموری چون توجه‌داشتن به این آفات، [[یاد مرگ]]، عادت‌دادن زبان بر سکوت و دوری‌گزیدن از مردم را علاج این آفات برشمرده‌اند.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۲۰۳ و ۲۶۴؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۴۵۳–۴۵۴.</ref> اهل معرفت نیز صمت و سکوت را سبب وقار و ترک تسرّع و [[عجله]] در امور می‌دانند و صمت را ازجمله اموری می‌دانند که سالک مرید به واسطه آن بر اراده سلوک قوت می‌یابد<ref>مکی، قوت القلوب، ۱/۱۷۴.</ref> و آن را سبب بارورشدن عقل، کسب ورع و [[تقوا]] می‌دانند.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۱۳۸.</ref>
 
امام‌خمینی به بعضی از مفاسد زبان چون سرزنش بندگان خدا،<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۵.</ref> [[فخرفروشی]]، مباهات، خودستایی،<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۸۵.</ref> نفاق و دوزبانی،<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۵۵.</ref> غیبت، تهمت، بدگویی و دروغ<ref>امام‌خمینی، جهاد اکبر، ۳۹.</ref> اشاره کرده است و حفظ زبان از لغو و باطل را موجب مصون ماندن از این آفات می‌داند و کمتر کسی را موفق به آن می‌شمارد.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۸۶.</ref> ایشان صمت را یکی از شرایط اهل ریاضت می‌داند که برای آن فواید و نتایج بسیاری وجود دارد. اگر سالک از سخن لغو و بیهوده پرهیز کند و مشغول [[تعلم]]، [[تفکر]] و [[تدبر]] شود و زبان از غیر ذکر خداوند و آنچه مربوط به اوست، نگه دارد، افاضه‌های ملکوتی بر [[قلب]] او سرازیر می‌شود.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۸۷–۳۸۸.</ref> در مقابل، سخنان لغو و باطل، مضر به حال روح بوده، نفس را از صفا، صلاح، سلامت، [[طمأنینه]] و وقار بازمی‌دارد و سبب غفلت، [[قساوت]] و کدورت نفس می‌شود.


امام‌خمینی مفاسد پرشمار دیگری نیز برای سخنان لغو و باطل ذکر کرده است؛ ازجمله:
امام‌خمینی مفاسد پرشمار دیگری نیز برای سخنان لغو و باطل ذکر کرده است؛ ازجمله:
خط ۳۴: خط ۳۹:
# کدورت میان دوستان و دشمنی میان مردم؛
# کدورت میان دوستان و دشمنی میان مردم؛
# [[بدبینی]] مردم و افتادن از چشم آنان؛
# [[بدبینی]] مردم و افتادن از چشم آنان؛
# وارد معاصی شدن <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۹۱.</ref>.
# وارد معاصی شدن.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۹۱.</ref>
==تأثیر متقابل قلب و زبان==
امام‌خمینی مسئله صمت و سخن‌گفتن را از نظر معرفت نفس نیز بررسی کرده است. به اعتقاد ایشان، رابطه [[روح]] و باطن با قوای ظاهری به قدری است که هر یک از آن دو از یکدیگر متأثر شده، کمال و نقص هر یک در دیگری ظاهر می‌شود. ایشان به استناد برخی از آیات <ref>اسراء، ۸۴؛ انفال، ۲.</ref> رفتار و گفتار هر کسی را به سبب پیوند شدیدی که میان [[قلب]] و [[زبان]] است <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۸ ـ ۲۹ و ۲۰۸.</ref>، نشان‌دهنده حالات و ویژگی‌های روحی و ترجمان حالات قلبی‌اش می‌داند <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۸۸ ـ ۳۸۹.</ref>. بنابراین از لابلای گفتار هر کسی می‌توان به اعماق درونش پی‌ برد، و عکس این مطلب نیز صادق است؛ یعنی سخنان و کلمات هر کس در روح و جان او اثر می‌گذارد و به‌تدریج آن را به رنگ خود درمی‌آورد و به این ترتیب این دو در یکدیگر تأثیر متقابل دارند. اعمال نیکو و زشت نیز سبب ایجاد ملکات مناسب خود در روح می‌شود تا آنجاکه باطن به‌کلی متحول می‌گردد <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۸۹ ـ ۳۹۰.</ref> {{ببینید|ظهور و بطون}}.
==سکوت در مسائل اجتماعی==
[[امام‌خمینی]] در کتب فقهی و فتوایی خود سکوت را به‌ویژه نسبت به علما و در مسائلی چون هتک اسلام، ضعیف‌شدن عقاید مسلمانان <ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۴۹ ـ ۴۵۰.</ref>، پدیدارشدن [[بدعت]] در اجتماع و به‌خطرافتادن اصل اسلام <ref>امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۴۷؛ امام‌خمینی، توضیح المسائل، ۴۵۰ ـ ۴۵۱.</ref> جایز ندانسته، و وظیفه خود می‌دانست حکومت وقت را [[نهی از منکر]] کند و در برابر آن سکوت نکند <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۳۷.</ref>. ایشان سکوت در برابر حکومت جائر را ننگی برای ملت می‌دانست <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۹۷ و ۲۰۰.</ref>.


امام‌خمینی در برابر وقایعی همچون تصویب «لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی» {{ببینید|انجمن‌های ایالتی و ولایتی}} و یا جنایات پهلوی در واقعه مدرسه فیضیه {{ببینید|حمله به مدرسه فیضیه}} و یا جنایت‌هایی که رژیم اسرائیل بر مردم مظلوم فلسطین {{ببینید|فلسطین}} روا می‌داشت، نه تنها سکوت نمی‌کرد بلکه اعتراض خود را به صورت تلگرام <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۷۸، ۱۵۹ و ۱۶۷.</ref>، سخنرانی <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۶۷ و ۲۰۶ ـ ۲۱۷.</ref>، نامه و پاسخ به استفتائات <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۹۷، ۱۰۸ ـ ۱۱۰ و ۱۹۶ ـ ۲۰۱.</ref> ابراز می‌داشت، علاوه بر آن از سکوت دیگران اعم از علما و یا مردم و حتی مسلمانان کشورهای اسلامی انتقاد می‌کرد <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۱۳، ۴۱۵ ـ ۴۲۴؛ ۲/۳۱ ـ ۳۵ و ۱۶/۱۹۰.</ref>. ایشان برخورد با متخلفان را ـ در هر مسندی که باشند ـ ضروری می‌دانست و سکوت در برابر آنها را جایز نمی‌شمرد <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۹۵.</ref>؛ مگر مواردی که مصلحت اسلام و نظام را در سکوت می‌دانست که در این صورت دیگران را نیز به سکوت فرا می‌خواند <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵۶.</ref>.
== تأثیر متقابل قلب و زبان ==
==راه دستیابی به صمت==
امام‌خمینی مسئله صمت و سخن‌گفتن را از نظر معرفت نفس نیز بررسی کرده است. به اعتقاد ایشان، رابطه [[روح]] و باطن با قوای ظاهری به قدری است که هر یک از آن دو از یکدیگر متأثر شده، کمال و نقص هر یک در دیگری ظاهر می‌شود. ایشان به استناد برخی از آیات<ref>اسراء، ۸۴؛ انفال، ۲.</ref> رفتار و گفتار هر کسی را به سبب پیوند شدیدی که میان [[قلب]] و [[زبان]] است،<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۸–۲۹ و ۲۰۸.</ref> نشان‌دهنده حالات و ویژگی‌های روحی و ترجمان حالات قلبی‌اش می‌داند.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۸۸–۳۸۹.</ref> بنابراین از لابلای گفتار هر کسی می‌توان به اعماق درونش پی برد، و عکس این مطلب نیز صادق است؛ یعنی سخنان و کلمات هر کس در روح و جان او اثر می‌گذارد و به‌تدریج آن را به رنگ خود درمی‌آورد و به این ترتیب این دو در یکدیگر تأثیر متقابل دارند. اعمال نیکو و زشت نیز سبب ایجاد ملکات مناسب خود در روح می‌شود تا آنجاکه باطن به‌کلی متحول می‌گردد<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۸۹–۳۹۰.</ref> {{ببینید|ظهور و بطون}}.
طبق بعضی روایات برخی از [[صحابه]] برای عادت دادن خود به سکوت و صمت، همه آنچه در روز بر زبان می‌آوردند را می‌نوشتند و در پایان روز به [[محاسبه]] آن می‌پرداختند <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۵۸۸.</ref>. علمای اخلاق برای در امان ماندن از آفات زبان، به التزام به سکوت سفارش کرده‌اند، به اینکه شخص زبان خود را از آنچه به آن نیاز ندارد و فایده‌ای در آن نیست، ببندد <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۲۰۵؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۱۹۹.</ref> و پیش از سخن، در آنچه می‌گوید [[تفکر]] کند <ref>←مکی، قوت القلوب، ۱/۱۷۸.</ref>.


[[امام‌خمینی]] برای دستیابی به صمت توصیه می‌کند که سالک در آغاز که متکلم است تا می‌تواند از کلمات لغو و باطل خودداری کند و با علما و دانشمندان [[معاشرت]] داشته باشد و وقتی به مرحله نهایات از [[سیر و سلوک]] رسید، به تفکر و تدبر مشغول شده و زبان خود را از کلامی غیر از [[ذکر خداوند]] تا زمانی که [[افاضات ملکوتی]] بر [[قلب]] او سرازیر شود، ببندد و در هنگامی که وجودش حقانی شده و از گفتار خود مطمئن گشته است‌، به سخن آمده و به تربیت دیگران بپردازد و از خدمت کردن به دیگران بازنایستد تا خداوند از او راضی گشته و او را در ردیف بندگان مربی و مرشد قرار دهد <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۸۷ ـ ۳۸۸.</ref>.
== سکوت در مسائل اجتماعی ==
==پانویس==
[[امام‌خمینی]] در کتب فقهی و فتوایی خود سکوت را به‌ویژه نسبت به علما و در مسائلی چون هتک اسلام، ضعیف‌شدن عقاید مسلمانان،<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۴۹–۴۵۰.</ref> پدیدارشدن [[بدعت]] در اجتماع و به‌خطرافتادن اصل اسلام<ref>امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۴۷؛ امام‌خمینی، توضیح المسائل، ۴۵۰–۴۵۱.</ref> جایز ندانسته، و وظیفه خود می‌دانست حکومت وقت را [[نهی از منکر]] کند و در برابر آن سکوت نکند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۳۷.</ref> ایشان سکوت در برابر حکومت جائر را ننگی برای ملت می‌دانست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۹۷ و ۲۰۰.</ref>
 
امام‌خمینی در برابر وقایعی همچون تصویب «لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی» {{ببینید|انجمن‌های ایالتی و ولایتی}} یا جنایات پهلوی در واقعه مدرسه فیضیه {{ببینید|حمله به مدرسه فیضیه}} یا جنایت‌هایی که رژیم اسرائیل بر مردم مظلوم فلسطین {{ببینید|فلسطین}} روا می‌داشت، نه تنها سکوت نمی‌کرد بلکه اعتراض خود را به صورت تلگرام،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۷۸، ۱۵۹ و ۱۶۷.</ref> سخنرانی،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۶۷ و ۲۰۶–۲۱۷.</ref> نامه و پاسخ به استفتائات<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۹۷، ۱۰۸–۱۱۰ و ۱۹۶–۲۰۱.</ref> ابراز می‌داشت، علاوه بر آن از سکوت دیگران اعم از علما یا مردم و حتی مسلمانان کشورهای اسلامی انتقاد می‌کرد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۱۳، ۴۱۵–۴۲۴؛ ۲/۳۱–۳۵ و ۱۶/۱۹۰.</ref> ایشان برخورد با متخلفان را ـ در هر مسندی که باشند ـ ضروری می‌دانست و سکوت در برابر آنها را جایز نمی‌شمرد<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۹۵.</ref>؛ مگر مواردی که مصلحت اسلام و نظام را در سکوت می‌دانست که در این صورت دیگران را نیز به سکوت فرا می‌خواند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵۶.</ref>
 
== راه دستیابی به صمت ==
طبق بعضی روایات برخی از [[صحابه]] برای عادت دادن خود به سکوت و صمت، همه آنچه در روز بر زبان می‌آوردند را می‌نوشتند و در پایان روز به [[محاسبه]] آن می‌پرداختند.<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۵۸۸.</ref> علمای اخلاق برای در امان ماندن از آفات زبان، به التزام به سکوت سفارش کرده‌اند، به اینکه شخص زبان خود را از آنچه به آن نیاز ندارد و فایده‌ای در آن نیست، ببندد<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۲۰۵؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۱۹۹.</ref> و پیش از سخن، در آنچه می‌گوید [[تفکر]] کند.<ref>←مکی، قوت القلوب، ۱/۱۷۸.</ref>
 
[[امام‌خمینی]] برای دستیابی به صمت توصیه می‌کند که سالک در آغاز که متکلم است تا می‌تواند از کلمات لغو و باطل خودداری کند و با علما و دانشمندان [[معاشرت]] داشته باشد و وقتی به مرحله نهایات از [[سیر و سلوک]] رسید، به تفکر و تدبر مشغول شده و زبان خود را از کلامی غیر از [[ذکر خداوند]] تا زمانی که [[افاضات ملکوتی]] بر [[قلب]] او سرازیر شود، ببندد و در هنگامی که وجودش حقانی شده و از گفتار خود مطمئن گشته است، به سخن آمده و به تربیت دیگران بپردازد و از خدمت کردن به دیگران بازنایستد تا خداوند از او راضی گشته و او را در ردیف بندگان مربی و مرشد قرار دهد.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۸۷–۳۸۸.</ref>
 
== پانویس ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
==منابع==
 
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
* قرآن کریم.
* قرآن کریم.
خط ۵۸: خط ۶۸:
* ازدی، عبدالله‌بن‌محمد، کتاب الماء، تهران، دانشگاه علوم پزشکی ایران ـ مؤسسه مطالعات تاریخ پزشکی طب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
* ازدی، عبدالله‌بن‌محمد، کتاب الماء، تهران، دانشگاه علوم پزشکی ایران ـ مؤسسه مطالعات تاریخ پزشکی طب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، رساله توضیح المسائل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ هفتم، ۱۳۸۷ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، رساله توضیح المسائل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ هفتم، ۱۳۸۷ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۷۸۹ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۷۸۹ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
* تستری، سهل‌بن‌عبدالله، تفسیر التستری، تحقیق باسل عیون‌السود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
* تستری، سهل‌بن‌عبدالله، تفسیر التستری، تحقیق باسل عیون‌السود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
* توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، تهران، سمت و مؤسسه فرهنگی طه و مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ش.
* توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، تهران، سمت و مؤسسه فرهنگی طه و مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ش.
خط ۸۴: خط ۹۴:
* فیومی، احمدبن‌محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
* فیومی، احمدبن‌محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
* قشیری، عبدالکریم‌بن‌هوازن، رساله قشیریه، ترجمه حسن‌بن‌احمد عثمانی، تصحیح بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران، زوار، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
* قشیری، عبدالکریم‌بن‌هوازن، رساله قشیریه، ترجمه حسن‌بن‌احمد عثمانی، تصحیح بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران، زوار، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
* کتاب مقدس، بی‌جا، ‌دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
* کتاب مقدس، بی‌جا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
* کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
* کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
* لیثی واسطی، علی‌بن‌محمد، عیون الحکم و المواعظ، تحقیق حسین حسنی بیرجندی، قم، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
* لیثی واسطی، علی‌بن‌محمد، عیون الحکم و المواعظ، تحقیق حسین حسنی بیرجندی، قم، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
خط ۹۴: خط ۱۰۴:
* نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تحقیق محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
* نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تحقیق محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
* نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، الاعلمی، چاپ چهارم، بی‌تا.
* نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، الاعلمی، چاپ چهارم، بی‌تا.
* نهج‌ البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، تهران، بنیاد نهج‌ البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
* نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
* ورام، مسعودبن‌عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعه ورام)، قم، مکتبه فقیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
* ورام، مسعودبن‌عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعه ورام)، قم، مکتبه فقیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
* هجویری، ابوالحسن، کشف المحجوب، تصحیح ژوکوفسکی، تهران، طهوری، چاپ چهارم، ۱۳۷۵ش.
* هجویری، ابوالحسن، کشف المحجوب، تصحیح ژوکوفسکی، تهران، طهوری، چاپ چهارم، ۱۳۷۵ش.
{{پایان}}
{{پایان}}
==پیوند به بیرون==
 
* سعید نصیری، [https://books.khomeini.ir/10007/books/32/ صمت]، دانشنامه امام‌خمینی، ج۷، ص۳۲-۳۶.
== پیوند به بیرون ==
* سعید نصیری، [https://books.khomeini.ir/10007/books/32/ صمت]، [[دانشنامه امام‌خمینی]]، ج۷، ص۳۲–۳۶.
[[رده:مقاله‌های آماده ارزیابی]]
[[رده:مقاله‌های آماده ارزیابی]]
[[رده:مقاله‌های جلد هفتم دانشنامه]]
[[رده:مقاله‌های جلد هفتم دانشنامه]]
۱۵٬۳۰۷

ویرایش