پرش به محتوا

تعلیقات علی مصباح‌الانس: تفاوت میان نسخه‌ها

اصلاح نویسه‌های عربی
(اصلاح نویسه‌های عربی)
خط ۹: خط ۹:
| تاریخ نگارش = ۱۳۵۰-۱۳۵۵ق
| تاریخ نگارش = ۱۳۵۰-۱۳۵۵ق
| موضوع = عرفان
| موضوع = عرفان
| سبک = تعلیقه‌ بر [[مصباح الانس]]
| سبک = تعلیقه بر [[مصباح الانس]]
| زبان = عربی
| زبان = عربی
| ویراستار =
| ویراستار =
خط ۳۲: خط ۳۲:
'''تعلیقات علی مصباح الانس'''، تعلیقه‌های [[امام‌خمینی]] بر کتاب [[مصباح الانس]]؛ عربی.
'''تعلیقات علی مصباح الانس'''، تعلیقه‌های [[امام‌خمینی]] بر کتاب [[مصباح الانس]]؛ عربی.
==مقدمه==
==مقدمه==
کتاب [[مفتاح الغیب و الوجود]] نوشته [[ابوالمعالی صدرالدین محمدبن‌اسحاق قونوی]] (۶۷۳ ق) از شاگردان برجسته [[محی‌الدین ابن‌عربی]]، یکی از دقیق‌ترین متون [[عرفان نظری]] است <ref>‌یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۳۹</ref>. قونوی میراث استاد خود را در یک نظام منسجم عقلانی تنظیم کرده و شاکله نظام [[هستی‌شناسی عرفانی]] ابن‌عربی را در مقام اثبات، به کمال رسانده و در کتاب مفتاح الغیب کوشیده عرفان نظری را در جایگاه یک علم با [[موضوع علم|موضوع]]، [[مسائل علم|مسائل]]، [[مبادی علم|مبادی]]، روش و غایت خاص خود مطرح کند و به مطالب آن سامان دهد <ref>‌یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۳۸-۳۹</ref>. کتاب مصباح الانس؛ یکی از بهترین شرح‌های مفتاح الغیب است که آن را [[محمدبن‌حمزة الفناری]] معروف به ابن‌فناری (۸۳۴ ق) نگاشته است. این شرح در تاریخ عرفان نظری اهمیت ویژه‌ای یافته؛ به گونه‌ای که تمام مطالب عرفانی عارفان قرن هفتم در این شرح گردآوری شده <ref>‌یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۵۰</ref> و از متون درسی مراحل عالی عرفان نظری شناخته می‌شود. این کتاب اساساً با هدف ایجاد هم‌زبانی میان [[فلسفه]] و [[عرفان]] نگاشته شده؛ به‌ طوری‌ که قوت تحلیل‌های عقلانی و فلسفی در تبیین معارف عرفانی در آن فراوان است <ref>‌یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۵۱</ref>.
کتاب [[مفتاح الغیب و الوجود]] نوشته [[ابوالمعالی صدرالدین محمدبن‌اسحاق قونوی]] (۶۷۳ ق) از شاگردان برجسته [[محی‌الدین ابن‌عربی]]، یکی از دقیق‌ترین متون [[عرفان نظری]] است <ref>‌یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۳۹</ref>. قونوی میراث استاد خود را در یک نظام منسجم عقلانی تنظیم کرده و شاکله نظام [[هستی‌شناسی عرفانی]] ابن‌عربی را در مقام اثبات، به کمال رسانده و در کتاب مفتاح الغیب کوشیده عرفان نظری را در جایگاه یک علم با [[موضوع علم|موضوع]]، [[مسائل علم|مسائل]]، [[مبادی علم|مبادی]]، روش و غایت خاص خود مطرح کند و به مطالب آن سامان دهد <ref>‌یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۳۸-۳۹</ref>. کتاب مصباح الانس؛ یکی از بهترین شرح‌های مفتاح الغیب است که آن را [[محمدبن‌حمزة الفناری]] معروف به ابن‌فناری (۸۳۴ ق) نگاشته است. این شرح در تاریخ عرفان نظری اهمیت ویژه‌ای یافته؛ به گونه‌ای که تمام مطالب عرفانی عارفان قرن هفتم در این شرح گردآوری شده <ref>‌یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۵۰</ref> و از متون درسی مراحل عالی عرفان نظری شناخته می‌شود. این کتاب اساساً با هدف ایجاد هم‌زبانی میان [[فلسفه]] و [[عرفان]] نگاشته شده؛ به طوری که قوت تحلیل‌های عقلانی و فلسفی در تبیین معارف عرفانی در آن فراوان است <ref>‌یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۵۱</ref>.
==ساختار مصباح==
==ساختار مصباح==
مصباح الانس شامل چهار بخش است که عبارت‌اند از:
مصباح الانس شامل چهار بخش است که عبارت‌اند از:
# «فاتحة‌الکتاب» در پنج فصل؛
# «فاتحةالکتاب» در پنج فصل؛
# تمهید جملی (ذکر ارتباط عالم با حق و حق با عالم) شامل یک «السابقه»، دو فصل و یک «خاتمه»؛
# تمهید جملی (ذکر ارتباط عالم با حق و حق با عالم) شامل یک «السابقه»، دو فصل و یک «خاتمه»؛
# «کشف السرّ الکلی» در دوازده فصل؛
# «کشف السرّ الکلی» در دوازده فصل؛
خط ۴۲: خط ۴۲:
پیچیدگی و رمزگونه‌بودن مطالب مصباح الانس سبب شده شروح و تعلیقاتی بر آن نوشته شود. از میان آنها می‌توان به تعلیقات [[میرزاهاشم اشکوری]]، [[سیدمحمد قمی]]، [[محمدرضا الهی قمشه‌ای]] و امام‌خمینی اشاره کرد <ref>‌خواجوی، مقدمه کتاب مصباح الانس، کز-کح</ref>.
پیچیدگی و رمزگونه‌بودن مطالب مصباح الانس سبب شده شروح و تعلیقاتی بر آن نوشته شود. از میان آنها می‌توان به تعلیقات [[میرزاهاشم اشکوری]]، [[سیدمحمد قمی]]، [[محمدرضا الهی قمشه‌ای]] و امام‌خمینی اشاره کرد <ref>‌خواجوی، مقدمه کتاب مصباح الانس، کز-کح</ref>.
==نگارش==
==نگارش==
امام‌خمینی مصباح الانس را از سال ۱۳۵۰ق/ ۱۳۱۰ش تا ۱۳۵۴ق/ ۱۳۱۴ش روزهای [[پنج‌شنبه]] و [[جمعه]] نزد استاد عرفان خود، [[محمدعلی شاه‌آبادی]] {{ببینید|متن=ببینید| محمدعلی شاه‌آبادی}} فراگرفته است. ایشان نوشتن این تعلیقات را در همان سال‌های شاگردی در نزد استاد آغاز کرده و پس از بازگشت شاه‌آبادی به [[تهران]] در سال ۱۳۵۴ق/ ۱۳۱۴ش، تعلیقه‌نگاری بر مصباح الانس را ادامه داده است. نگارش این تعلیقات در سال ۱۳۵۵ق/ ۱۳۱۵ش در خمین پایان یافته است <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۱۱</ref>. این تعلیقات هرچند بسیار ‌اندک و غالباً توضیحی است <ref>‌عابدی، دفتر عقل و قلب، ۱۶۵</ref>، اما تعلیقاتی است عالمانه، دربردارنده درر و غرری که امعان نظر و شرح آنها بر اهل این معانی لازم است <ref>‌مؤذن جامی، گزیده آرای نقادانه، ۸۴</ref>. این تعلیقات را می‌توان به دو رویکرد توضیحی و انتقادی تقسیم کرد که بخش اول، توضیح و تفسیر متن و شرح آن است <ref>‌امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۰-۲۱۸</ref> و در بخش دوم به نقد مطالب شارح و نویسنده پرداخته شده است <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۳۵ و ۲۴۶</ref>.
امام‌خمینی مصباح الانس را از سال ۱۳۵۰ق/ ۱۳۱۰ش تا ۱۳۵۴ق/ ۱۳۱۴ش روزهای [[پنج‌شنبه]] و [[جمعه]] نزد استاد عرفان خود، [[محمدعلی شاه‌آبادی]] {{ببینید|متن=ببینید| محمدعلی شاه‌آبادی}} فراگرفته است. ایشان نوشتن این تعلیقات را در همان سال‌های شاگردی در نزد استاد آغاز کرده و پس از بازگشت شاه‌آبادی به [[تهران]] در سال ۱۳۵۴ق/ ۱۳۱۴ش، تعلیقه‌نگاری بر مصباح الانس را ادامه داده است. نگارش این تعلیقات در سال ۱۳۵۵ق/ ۱۳۱۵ش در خمین پایان یافته است <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۱۱</ref>. این تعلیقات هرچند بسیار اندک و غالباً توضیحی است <ref>‌عابدی، دفتر عقل و قلب، ۱۶۵</ref>، اما تعلیقاتی است عالمانه، دربردارنده درر و غرری که امعان نظر و شرح آنها بر اهل این معانی لازم است <ref>‌مؤذن جامی، گزیده آرای نقادانه، ۸۴</ref>. این تعلیقات را می‌توان به دو رویکرد توضیحی و انتقادی تقسیم کرد که بخش اول، توضیح و تفسیر متن و شرح آن است <ref>‌امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۰-۲۱۸</ref> و در بخش دوم به نقد مطالب شارح و نویسنده پرداخته شده است <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۳۵ و ۲۴۶</ref>.
<br>
<br>
تعلیقات امام‌خمینی ناظر به یک‌سوم مصباح الانس است؛ یعنی از خطبه کتاب آغاز شده و تقریباً تا پایان مبحث «[[تعین ثانی]]» ادامه یافته است. ایشان در مواردی به نقد سخنان و دیدگاه‌های قونوی پرداخته است؛ مانند مقام «عماء» که آن را تنّزل ربانی نمی‌داند؛ بلکه حقیقت آن را مقام [[فیض اقدس]] و [[تجلی]] غیبی احدی اول می‌شمرد <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۹۱</ref> و گاهی شرح فناری را غیر مطابق با متن قونوی <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۹</ref> و در بسیاری از بخش‌های شرح، سخن او را مشتمل خلط در فهم عبارات قونوی می‌داند <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۶۸</ref>. گاهی نیز دامنه این نقدها را تا سرحدّ تحلیل‌ها و تفسیرهای استاد خود، شاه‌آبادی گسترش می‌دهد و نظر او را نیز نقد می‌کند <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۷-۲۱۸</ref>. از ویژگی‌های این تعلیقات، استناد به آیات الهی است <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۸</ref>. همچنین از کتاب‌هایی مانند [[فصوص الحکم]] ابن‌عربی، [[الفکوک]] قونوی و [[مثنوی معنوی]] [[مولوی]] مطالبی نقل کرده است <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۴۴ و ۲۸۲-۲۸۳</ref>.
تعلیقات امام‌خمینی ناظر به یک‌سوم مصباح الانس است؛ یعنی از خطبه کتاب آغاز شده و تقریباً تا پایان مبحث «[[تعین ثانی]]» ادامه یافته است. ایشان در مواردی به نقد سخنان و دیدگاه‌های قونوی پرداخته است؛ مانند مقام «عماء» که آن را تنّزل ربانی نمی‌داند؛ بلکه حقیقت آن را مقام [[فیض اقدس]] و [[تجلی]] غیبی احدی اول می‌شمرد <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۹۱</ref> و گاهی شرح فناری را غیر مطابق با متن قونوی <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۹</ref> و در بسیاری از بخش‌های شرح، سخن او را مشتمل خلط در فهم عبارات قونوی می‌داند <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۶۸</ref>. گاهی نیز دامنه این نقدها را تا سرحدّ تحلیل‌ها و تفسیرهای استاد خود، شاه‌آبادی گسترش می‌دهد و نظر او را نیز نقد می‌کند <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۷-۲۱۸</ref>. از ویژگی‌های این تعلیقات، استناد به آیات الهی است <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۸</ref>. همچنین از کتاب‌هایی مانند [[فصوص الحکم]] ابن‌عربی، [[الفکوک]] قونوی و [[مثنوی معنوی]] [[مولوی]] مطالبی نقل کرده است <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۴۴ و ۲۸۲-۲۸۳</ref>.
خط ۶۴: خط ۶۴:
==نقدهای امام‌خمینی==
==نقدهای امام‌خمینی==
ازجمله مواردی که امام‌خمینی کلام شارح را نقد می‌کند عبارت‌اند از:
ازجمله مواردی که امام‌خمینی کلام شارح را نقد می‌کند عبارت‌اند از:
# در بحث اسم مستأثر، برخی معتقدند اسم مستأثر، همان [[ذات الهی]] بدون مظهر است و اطلاق اسم بر آن، نوعی [[مسامحه]] است <ref>‌قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۶؛ قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۱۰۸؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۸</ref> و نیز راه رسیدن به معرفت آنها مسدود است؛ مگر برای افرادی که در [[مقام واحدیت]] [[فانی]] شده‌اند <ref>‌ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۶۴۷</ref>. امام‌خمینی بر این عقیده‌ است که اسم‌های مستأثر، همانند اسماء دیگر مظهر دارند؛ ولی مظاهر آنها نیز همانند خودشان پنهان و مستأثر است <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۸</ref>. شارح (‌فناری) [[اسم مستأثر]] را شئون غیر ظاهره الهی می‌داند که در صدد ظهور است <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۴۷</ref>؛ ولی امام‌خمینی ضمن رد نظر وی، بر این باور است که ظاهر کلام قونوی آن است که اسم مستأثر ظهورناپذیر است؛ البته نه به سبب نامتناهی‌بودن شئون، بلکه به سبب مکنون غیبی بودن آن؛ به‌ گونه‌ای که اگر تناهی شئون نیز فرض شود، اسم مستأثر ظهوری ندارد <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۹</ref> {{ببینید|متن=ببینید| اسما و صفات}}؛
# در بحث اسم مستأثر، برخی معتقدند اسم مستأثر، همان [[ذات الهی]] بدون مظهر است و اطلاق اسم بر آن، نوعی [[مسامحه]] است <ref>‌قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۶؛ قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۱۰۸؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۸</ref> و نیز راه رسیدن به معرفت آنها مسدود است؛ مگر برای افرادی که در [[مقام واحدیت]] [[فانی]] شده‌اند <ref>‌ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۶۴۷</ref>. امام‌خمینی بر این عقیده است که اسم‌های مستأثر، همانند اسماء دیگر مظهر دارند؛ ولی مظاهر آنها نیز همانند خودشان پنهان و مستأثر است <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۸</ref>. شارح (فناری) [[اسم مستأثر]] را شئون غیر ظاهره الهی می‌داند که در صدد ظهور است <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۴۷</ref>؛ ولی امام‌خمینی ضمن رد نظر وی، بر این باور است که ظاهر کلام قونوی آن است که اسم مستأثر ظهورناپذیر است؛ البته نه به سبب نامتناهی‌بودن شئون، بلکه به سبب مکنون غیبی بودن آن؛ به گونه‌ای که اگر تناهی شئون نیز فرض شود، اسم مستأثر ظهوری ندارد <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۹</ref> {{ببینید|متن=ببینید| اسما و صفات}}؛
# فناری [[حقیقت وجود]] را عین حق‌تعالی دانسته و نسبت آن را به [[حصه‌های وجود]] مانند نسبت کلی بر مصادیق و [[ماهیت]] بر مصداق‌های خود دانسته است؛ اما به نظر امام‌خمینی نسبت [[مفهوم وجود]] به مصادیق خود، مانند نسبت حقیقت کلیه به افراد یا همچون ماهیت به مصداق خود نیست و حقیقت وجود را که عین حق‌تعالی است نباید ماهیت کلی دانست <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۶۵</ref>. ایشان در این مسئله پیرو [[ملاصدرا]]ست و مسئله را به دیدگاه او در باب [[تشکیک مراتب وجود]]، [[اشتراک معنوی وجود]] و [[وحدت حقیقت وجود]] ارجاع داده <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۶۵</ref> و با استفاده از مبنای [[تشکیک خاص]] در مراتب وجود، «مابه‌الاشتراک» را عین «مابه‌الامتیاز» می‌داند <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۷۱</ref> {{ببینید|متن=ببینید| وجود | وحدت وجود}}؛
# فناری [[حقیقت وجود]] را عین حق‌تعالی دانسته و نسبت آن را به [[حصه‌های وجود]] مانند نسبت کلی بر مصادیق و [[ماهیت]] بر مصداق‌های خود دانسته است؛ اما به نظر امام‌خمینی نسبت [[مفهوم وجود]] به مصادیق خود، مانند نسبت حقیقت کلیه به افراد یا همچون ماهیت به مصداق خود نیست و حقیقت وجود را که عین حق‌تعالی است نباید ماهیت کلی دانست <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۶۵</ref>. ایشان در این مسئله پیرو [[ملاصدرا]]ست و مسئله را به دیدگاه او در باب [[تشکیک مراتب وجود]]، [[اشتراک معنوی وجود]] و [[وحدت حقیقت وجود]] ارجاع داده <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۶۵</ref> و با استفاده از مبنای [[تشکیک خاص]] در مراتب وجود، «مابه‌الاشتراک» را عین «مابه‌الامتیاز» می‌داند <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۷۱</ref> {{ببینید|متن=ببینید| وجود | وحدت وجود}}؛
# صاحب مصباح الانس شبهات ده‌گانه‌ای از متکلمان و اصحاب‌نظر درباره وجود مطلق نقل می‌کند و در بیان شبهه سوم از دیدگاه آنان می‌نویسد اگر وجود، مطلق و واجب باشد، کل وجود واجب است و اگر [[واجب‌الوجود]]، وجود مطلق باشد، باید اشیای زشت نیز واجب‌الوجود باشند <ref>‌فناری، مصباح الانس، ۱۵۹-۱۶۹</ref>. امام‌خمینی پاسخ فناری به این شبهه را نمی‌پسندد و این اشکال را ناشی از فرق نگذاشتن میان [[وجود مطلق]] و [[مطلق وجود]] می‌داند <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۶۹-۲۷۰</ref> و بر این باور است آنان که مطلق وجود را واجب‌الوجود می‌دانند دچار این توهمات شده‌اند؛ زیرا مطلق وجود در هر وجودی و در هر موطنی، حکم همان موطن را دارد؛ اما وجود مطلق، غیر متعین و خالی از تمام ماهیات و تعلقات است؛ بنابراین همه نقص‌ها و عیب‌ها به تعینات و ماهیات مربوط‌اند و وجود مطلق، هیچ‌کدام از این تعینات را ندارد <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۶۹-۲۷۰</ref> {{ببینید|متن=ببینید| ماهیت | وحدت وجود}}؛
# صاحب مصباح الانس شبهات ده‌گانه‌ای از متکلمان و اصحاب‌نظر درباره وجود مطلق نقل می‌کند و در بیان شبهه سوم از دیدگاه آنان می‌نویسد اگر وجود، مطلق و واجب باشد، کل وجود واجب است و اگر [[واجب‌الوجود]]، وجود مطلق باشد، باید اشیای زشت نیز واجب‌الوجود باشند <ref>‌فناری، مصباح الانس، ۱۵۹-۱۶۹</ref>. امام‌خمینی پاسخ فناری به این شبهه را نمی‌پسندد و این اشکال را ناشی از فرق نگذاشتن میان [[وجود مطلق]] و [[مطلق وجود]] می‌داند <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۶۹-۲۷۰</ref> و بر این باور است آنان که مطلق وجود را واجب‌الوجود می‌دانند دچار این توهمات شده‌اند؛ زیرا مطلق وجود در هر وجودی و در هر موطنی، حکم همان موطن را دارد؛ اما وجود مطلق، غیر متعین و خالی از تمام ماهیات و تعلقات است؛ بنابراین همه نقص‌ها و عیب‌ها به تعینات و ماهیات مربوط‌اند و وجود مطلق، هیچ‌کدام از این تعینات را ندارد <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۶۹-۲۷۰</ref> {{ببینید|متن=ببینید| ماهیت | وحدت وجود}}؛
خط ۷۳: خط ۷۳:
# فناری ظلمت را مُدرک دانسته است؛ ولی امام‌خمینی آن را [[عدم|عدم محض]] و غیر مدرک می‌داند <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۸۴</ref> {{ببینید|متن=ببینید| عدم}}؛
# فناری ظلمت را مُدرک دانسته است؛ ولی امام‌خمینی آن را [[عدم|عدم محض]] و غیر مدرک می‌داند <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۸۴</ref> {{ببینید|متن=ببینید| عدم}}؛
# شارح، حقیقت انسانیه را به اعتبار غلبه حکم وحدت، [[حقیقت محمدیه]] و به اعتبار غلبه حکم تفصیل و کثرت، [[حضرت عمائیه]] می‌داند؛ ولی امام‌خمینی حقیقت محمدیه را صورت اسم «الله» که جامع احدیت جمع أسما و جامع احدیت جمع اعیان است می‌داند و عما را وجهه غیبیه قدسیه اسم «الله» می‌داند که از هر کثرت و تفصیلی منزه است <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۰۸-۳۰۹</ref> {{ببینید|متن=ببینید| حقیقت محمدیه | اسم اعظم}}؛
# شارح، حقیقت انسانیه را به اعتبار غلبه حکم وحدت، [[حقیقت محمدیه]] و به اعتبار غلبه حکم تفصیل و کثرت، [[حضرت عمائیه]] می‌داند؛ ولی امام‌خمینی حقیقت محمدیه را صورت اسم «الله» که جامع احدیت جمع أسما و جامع احدیت جمع اعیان است می‌داند و عما را وجهه غیبیه قدسیه اسم «الله» می‌داند که از هر کثرت و تفصیلی منزه است <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۰۸-۳۰۹</ref> {{ببینید|متن=ببینید| حقیقت محمدیه | اسم اعظم}}؛
# امام‌خمینی ضمن ردّ گفته شارح درباره [[جعل]] به اقتران وجود به ماهیات، جعل را متعلق به ماهیات می‌داند <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۸۹</ref>. ایشان میان اعتقاد به [[اصالت وجود]] و [[مجعولیت‌ ماهیت]] و نیز گفته عرفا در مجعولیت ماهیت و اعتقاد به مجعولیت وجود و اعتباریت ماهیت، جمع کرده است <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۸۸</ref> {{ببینید|متن=ببینید| وجود | ماهیت}}. ایشان در نگاه عرفانی، وجود را [[واحد شخصی]] می‌داند و اصولاً کثرتی نمی‌بیند تا یکی جاعل و دیگری مجعول باشد. وجود را فوق جعل و ماهیات را که ظهورات وجودند، مجعول معرفی می‌کند؛ بنابراین ماهیات، آینه‌ها و ظهورات یا مراتب ظلّی و تنزلات حق‌اند <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۸۸-۲۸۷</ref> {{ببینید|متن=ببینید| اصالت وجود | وجود}}؛
# امام‌خمینی ضمن ردّ گفته شارح درباره [[جعل]] به اقتران وجود به ماهیات، جعل را متعلق به ماهیات می‌داند <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۸۹</ref>. ایشان میان اعتقاد به [[اصالت وجود]] و [[مجعولیت ماهیت]] و نیز گفته عرفا در مجعولیت ماهیت و اعتقاد به مجعولیت وجود و اعتباریت ماهیت، جمع کرده است <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۸۸</ref> {{ببینید|متن=ببینید| وجود | ماهیت}}. ایشان در نگاه عرفانی، وجود را [[واحد شخصی]] می‌داند و اصولاً کثرتی نمی‌بیند تا یکی جاعل و دیگری مجعول باشد. وجود را فوق جعل و ماهیات را که ظهورات وجودند، مجعول معرفی می‌کند؛ بنابراین ماهیات، آینه‌ها و ظهورات یا مراتب ظلّی و تنزلات حق‌اند <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۸۸-۲۸۷</ref> {{ببینید|متن=ببینید| اصالت وجود | وجود}}؛
# ازجمله مباحثی که امام‌خمینی به آن توجه داشته، [[وجود رابط]] است. ایشان در برابر کلام شارح مفتاح‌ الغیب، معتقد است وجود مفاض، ماهیت نداشته و تنها ربط محض و صرف تعلق به واجب‌الوجود است <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۸۷</ref>؛
# ازجمله مباحثی که امام‌خمینی به آن توجه داشته، [[وجود رابط]] است. ایشان در برابر کلام شارح مفتاح الغیب، معتقد است وجود مفاض، ماهیت نداشته و تنها ربط محض و صرف تعلق به واجب‌الوجود است <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۸۷</ref>؛
# مسئله [[امتناع اعاده معدوم]]، ازجمله مسائل مورد توجه در فلسفه و عرفان است؛ در فلسفه با عنوان «المعدوم لایُعادُ بِعَینِه» <ref>‌ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱/۳۵۳</ref> و در عرفان با عنوان «لاتکرار فی التجلّی» مطرح می‌شود. امام‌خمینی نیز بر این عقیده است که خداوند همواره در [[تجلی]] است؛ گاهی تجلی به اسمای ظاهر مانند رحمان، مبدع و گاهی بر اسمای باطنی همچون مالک و معید؛ پس هر چیزی پیوسته در حال ظهور و بطون است و خداوند هر لحظه در شأن جدیدی است؛ یک آن در جمال و ظهور و آنی دیگر در جلال و بطون <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۰۱</ref> {{ببینید|متن=ببینید| تجلی}}؛
# مسئله [[امتناع اعاده معدوم]]، ازجمله مسائل مورد توجه در فلسفه و عرفان است؛ در فلسفه با عنوان «المعدوم لایُعادُ بِعَینِه» <ref>‌ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱/۳۵۳</ref> و در عرفان با عنوان «لاتکرار فی التجلّی» مطرح می‌شود. امام‌خمینی نیز بر این عقیده است که خداوند همواره در [[تجلی]] است؛ گاهی تجلی به اسمای ظاهر مانند رحمان، مبدع و گاهی بر اسمای باطنی همچون مالک و معید؛ پس هر چیزی پیوسته در حال ظهور و بطون است و خداوند هر لحظه در شأن جدیدی است؛ یک آن در جمال و ظهور و آنی دیگر در جلال و بطون <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۰۱</ref> {{ببینید|متن=ببینید| تجلی}}؛
# از مسائل مهمی که امام‌خمینی به آن توجه دقیق و ظریفی دارد، فرق میان [[امکان ماهوی]] و [[امکان وجودی]] است. بنابر نظر ایشان امکان وجودی از اوصاف وجود است که باید در باب [[علیت|علت و معلول]] به آن توجه کرد؛ یعنی معلول، چیزی غیر از اصل ارتباط و وابستگی و فقر به علت نیست؛ اما در امکان ماهوی به علت و ارتباط معلول به علت، توجهی نشده است <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۳۲؛ عابدی، دفتر عقل و قلب، ۱۹۶</ref> {{ببینید|متن=ببینید| علیت}}.
# از مسائل مهمی که امام‌خمینی به آن توجه دقیق و ظریفی دارد، فرق میان [[امکان ماهوی]] و [[امکان وجودی]] است. بنابر نظر ایشان امکان وجودی از اوصاف وجود است که باید در باب [[علیت|علت و معلول]] به آن توجه کرد؛ یعنی معلول، چیزی غیر از اصل ارتباط و وابستگی و فقر به علت نیست؛ اما در امکان ماهوی به علت و ارتباط معلول به علت، توجهی نشده است <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۳۲؛ عابدی، دفتر عقل و قلب، ۱۹۶</ref> {{ببینید|متن=ببینید| علیت}}.
confirmed، templateeditor
۸۴۸

ویرایش