۵۷۲
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{ویرایش}} الواحد، قاعده، ضرورت عقلی صدور معلول واحد از علت واحد در دانش فلسفه. واحد از ریشه «وحد» به معنای انفراد و یکی است<ref> راغب، 857.</ref> و در اصطلاح امر بسیطی است که در ذاتش هیچ تکثری ندارد<ref> طباطبایی، 165 ـ 166.</ref>. ==پیشینه== یکی از مهمترین ق...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
الواحد، قاعده، ضرورت عقلی صدور معلول واحد از علت واحد در دانش فلسفه. | الواحد، قاعده، ضرورت عقلی صدور معلول واحد از علت واحد در دانش فلسفه. | ||
واحد از ریشه «وحد» به معنای انفراد و یکی است<ref> راغب، 857.</ref> و در اصطلاح امر بسیطی است که در ذاتش هیچ تکثری ندارد<ref> طباطبایی، 165 ـ 166.</ref>. | واحد از ریشه «وحد» به معنای انفراد و یکی است<ref> راغب، مفردات، 857.</ref> و در اصطلاح امر بسیطی است که در ذاتش هیچ تکثری ندارد<ref> طباطبایی، نهایة الحکمه، 165 ـ 166.</ref>. | ||
==پیشینه== | ==پیشینه== | ||
یکی از مهمترین قاعدههای فلسفی{{ببینید|قواعد فلسفی}}، قاعده «الواحد لایصدر منه الا الواحد» است که در تبیین بسیاری از اصول و مسائل فلسفی نقش مهمی دارد؛ به گونهای که بسیاری از مسائل فلسفی به طور مستقیم و غیر مستقیم بر آن مترتب است<ref> دینانی، قواعد کلی، 1/451.</ref>؛ چنانکه برخی حکما این قاعده را از امهات اصول عقلی دانسته، با عنوان «اصل اصیل» در آثار خود به کار بردهاند<ref> میرداماد، 351؛ دینانی، قواعد کلی، 1/451.</ref>. برخی فلاسفه مبتکر این قاعده را ارسطو میدانند و دراینباره به سخن فیلسوف معروف «زنون» که از شاگردان اوست، استناد کردهاند؛ اما برخی دیگر مدعی شدهاند تمام فلاسفه پیش از ارسطو، چنین اعتقادی داشتهاند و برای اثبات مدعای خویش به سخنان ابنرشد اندلسی استناد میکنند که این قاعده را به دو تن از فیلسوفان پیش از ارسطو، یعنی افلاطون و ثامسطیون نسبت داده است<ref> آشتیانی، مهدی، 36 ـ 37؛ دینانی، قواعد کلی، 1/451 ـ 452.</ref>. اگرچه ریشه بحث این قاعده، در فلاسفه یونان باستان است<ref> دینانی، قواعد کلی، 1/451 ـ 452.</ref>، اما برهانیکردن آن، تبیین ابعاد مختلف و بهرهگیری از لوازم و نتایج آن در موارد متعدد در میان فلاسفه اسلامی صورت پذیرفته است<ref>فارابی، 52 ـ 56؛ خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، 3/244 ـ 247؛ ملاصدرا، 7/204 ـ 207.</ref>. | |||
نخستین فیلسوف مسلمانی که از این قاعده در آثار خود استفاده کرده است، اسحاق کندی است<ref> دینانی، قواعد کلی، 2/455 ـ 456.</ref>. بعدها ابنسینا<ref> الاشارات، 108.</ref>، شیخ اشراق<ref> 1/50؛ 2/125 و 4/64.</ref>، میرداماد<ref> 351 ـ 355 و 372 ـ 374.</ref> و ملاصدرا<ref> 7/204 ـ 207.</ref> این قاعده را در آثار خود به کار بردهاند. در این میان، گروهی از متکلمان، این قاعده را انکار کردهاند که بیشتر با انگیزههای دفاع از باورهای دینی به مقابله جدی با این نظریه پرداختهاند<ref> غزالی، 129 ـ 139؛ فخر رازی، المباحث المشرقیه، 1/460 ـ 468؛ همو، المطالب العالیه، 4/381؛ آمدی، 179؛ دینانی، ماجرای فکر فلسفی، 2/225 ـ 232.</ref> و آن را منافی عموم قدرت حقتعالی دانستهاند<ref> غزالی، 129 و 132؛ فخر رازی، المباحث المشرقیه، 1/461.</ref> و برخی به دلیل زایددانستن صفات الهی بر ذات و مجهولالکنه بودن ذات حق، به وجود جهات کثرت در حقتعالی قائل شدهاند<ref> آشتیانی، سیدجلالالدین، 121 ـ 122.</ref>{{ببینید|قدرت الهی| اسما و صفات}} | نخستین فیلسوف مسلمانی که از این قاعده در آثار خود استفاده کرده است، اسحاق کندی است<ref> دینانی، قواعد کلی، 2/455 ـ 456.</ref>. بعدها ابنسینا<ref> الاشارات، 108.</ref>، شیخ اشراق<ref> 1/50؛ 2/125 و 4/64.</ref>، میرداماد<ref> 351 ـ 355 و 372 ـ 374.</ref> و ملاصدرا<ref> 7/204 ـ 207.</ref> این قاعده را در آثار خود به کار بردهاند. در این میان، گروهی از متکلمان، این قاعده را انکار کردهاند که بیشتر با انگیزههای دفاع از باورهای دینی به مقابله جدی با این نظریه پرداختهاند<ref> غزالی، 129 ـ 139؛ فخر رازی، المباحث المشرقیه، 1/460 ـ 468؛ همو، المطالب العالیه، 4/381؛ آمدی، 179؛ دینانی، ماجرای فکر فلسفی، 2/225 ـ 232.</ref> و آن را منافی عموم قدرت حقتعالی دانستهاند<ref> غزالی، 129 و 132؛ فخر رازی، المباحث المشرقیه، 1/461.</ref> و برخی به دلیل زایددانستن صفات الهی بر ذات و مجهولالکنه بودن ذات حق، به وجود جهات کثرت در حقتعالی قائل شدهاند<ref> آشتیانی، سیدجلالالدین، 121 ـ 122.</ref>{{ببینید|قدرت الهی| اسما و صفات}} | ||
خط ۲۱: | خط ۲۰: | ||
===اصل سنخیت=== | ===اصل سنخیت=== | ||
در بحث علت ثابت شده است که معلول به علت هیچگونه استقلالی ندارد، بلکه عین ربط به علت است. معلول برای موجودشدنش به علت تام خود نیاز دارد و علل دیگر هیچگونه علیتی به معلول ندارند؛ از اینرو باید میان علت و معلول، نوعی سنخیت باشد؛ بنابراین اگر سنخیت میان علت و معلول وجود نداشته باشد و هر معلولی بتواند از هر علتی به وجود آید و نتوان میان اشیا هیچ نسبتی را ضروری دانست، در واقع اصل علیت انکار شده است<ref> طباطبایی، 2/28؛ شاهنظری، 27 ـ 28.</ref>. | در بحث علت ثابت شده است که معلول به علت هیچگونه استقلالی ندارد، بلکه عین ربط به علت است. معلول برای موجودشدنش به علت تام خود نیاز دارد و علل دیگر هیچگونه علیتی به معلول ندارند؛ از اینرو باید میان علت و معلول، نوعی سنخیت باشد؛ بنابراین اگر سنخیت میان علت و معلول وجود نداشته باشد و هر معلولی بتواند از هر علتی به وجود آید و نتوان میان اشیا هیچ نسبتی را ضروری دانست، در واقع اصل علیت انکار شده است<ref> طباطبایی، نهایة الحکمه، 2/28؛ شاهنظری، 27 ـ 28.</ref>. | ||
امامخمینی نیز بر این باور است که باید میان علت و معلول<ref> مفیض و مفاض.</ref> سنخیت باشد<ref>امامخمینی، تقریرات، 1/79؛ 335 ـ 336.</ref>؛ زیرا معلول از ترشحات علت است و محال است «مترشح» چیزی غیر از سنخ «مترشح منه» باشد و اگر دو شیء متباین از یک مصدر صادر شوند، لازم میآید آن مصدر دارای دو خصوصیت باشد و این مستلزم ترکیب در مصدر و عدم بساطت آن است<ref>امامخمینی، تقریرات، 1/335 ـ 336 و 2/91 ـ 92.</ref>؛ از اینرو معنای اینکه میان علت و معلول سنخیت لازم است، این نیست که علت عین معلول باشد و معلول به وجه معلولیت خود در مرتبه علت حاضر باشد؛ بلکه مراد این است که نباید علت و معلول از دو حقیقت متباین با یکدیگر باشند<ref> همان، 2/238.</ref>{{ببینید|علیت}} | امامخمینی نیز بر این باور است که باید میان علت و معلول<ref> مفیض و مفاض.</ref> سنخیت باشد<ref>امامخمینی، تقریرات، 1/79؛ 335 ـ 336.</ref>؛ زیرا معلول از ترشحات علت است و محال است «مترشح» چیزی غیر از سنخ «مترشح منه» باشد و اگر دو شیء متباین از یک مصدر صادر شوند، لازم میآید آن مصدر دارای دو خصوصیت باشد و این مستلزم ترکیب در مصدر و عدم بساطت آن است<ref>امامخمینی، تقریرات، 1/335 ـ 336 و 2/91 ـ 92.</ref>؛ از اینرو معنای اینکه میان علت و معلول سنخیت لازم است، این نیست که علت عین معلول باشد و معلول به وجه معلولیت خود در مرتبه علت حاضر باشد؛ بلکه مراد این است که نباید علت و معلول از دو حقیقت متباین با یکدیگر باشند<ref> همان، 2/238.</ref>{{ببینید|علیت}} | ||
خط ۳۵: | خط ۳۴: | ||
==واحد=== | ==واحد=== | ||
مقصود فلاسفه از واحد در این قاعده، واحد حقیقی به وحدت حقه است که مصداق آن منحصر در واجب است<ref> سبزواری، 7/204؛ آملی، 1/375 ـ 376.</ref> و از اینرو واحد، امر بسیطی است که در ذاتش هیچ جهت ترکیبی که موجب تکثر است، وجود ندارد<ref> طباطبایی، 2/26.</ref>. بر این اساس، اگر واحد در قاعده به طور مطلق اخذ شود، مصداق آن منحصر در واجب و صادر اول است؛ یعنی از واجب الوجود که واحد است به وحدت حقه حقیقی، جز معلول واحد که همان صادر اول است، صادر نمیشود؛ هرچند سایر مخلوقات نیز با واسطه معلول او هستند و وابستگی، تعلق و نیازشان به حقتعالی به مقدار نیاز و وابستگی صادر اول به اوست و وجود همه آنها عین فقر و نیاز وابستگی به ذات حق است؛ اما اگر واحد مقید به جهت وحدت باشد، قاعده منحصر در واجب الوجود نخواهد بود؛ زیرا هر علتی حتی اگر ذاتاً مرکب باشد، از آن جهت واحدی که موجب صدور معلول خاصی میشود، به مقتضای قانون سنخیت، از همان جهت نمیتواند علت برای معلول دیگری باشد و با این بیان نه تنها قاعده منحصر به واجب الوجود نیست، بلکه منحصر به علت بسیط نیز نخواهد بود<ref> انتظام، 344 ـ 345.</ref>. | مقصود فلاسفه از واحد در این قاعده، واحد حقیقی به وحدت حقه است که مصداق آن منحصر در واجب است<ref> سبزواری، 7/204؛ آملی، 1/375 ـ 376.</ref> و از اینرو واحد، امر بسیطی است که در ذاتش هیچ جهت ترکیبی که موجب تکثر است، وجود ندارد<ref> طباطبایی، نهایة الحکمه، 2/26.</ref>. بر این اساس، اگر واحد در قاعده به طور مطلق اخذ شود، مصداق آن منحصر در واجب و صادر اول است؛ یعنی از واجب الوجود که واحد است به وحدت حقه حقیقی، جز معلول واحد که همان صادر اول است، صادر نمیشود؛ هرچند سایر مخلوقات نیز با واسطه معلول او هستند و وابستگی، تعلق و نیازشان به حقتعالی به مقدار نیاز و وابستگی صادر اول به اوست و وجود همه آنها عین فقر و نیاز وابستگی به ذات حق است؛ اما اگر واحد مقید به جهت وحدت باشد، قاعده منحصر در واجب الوجود نخواهد بود؛ زیرا هر علتی حتی اگر ذاتاً مرکب باشد، از آن جهت واحدی که موجب صدور معلول خاصی میشود، به مقتضای قانون سنخیت، از همان جهت نمیتواند علت برای معلول دیگری باشد و با این بیان نه تنها قاعده منحصر به واجب الوجود نیست، بلکه منحصر به علت بسیط نیز نخواهد بود<ref> انتظام، 344 ـ 345.</ref>. | ||
==تحلیل فلسفی و عرفانی امامخمینی== | ==تحلیل فلسفی و عرفانی امامخمینی== | ||
خط ۱۱۸: | خط ۱۱۷: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
*قرآن | *قرآن کریم۔ | ||
*آخوند خراسانی، محمدکاظم، کفایة الاصول، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، 1372ش. | |||
*آشتیانی، سیدجلالالدین، مقدمه کتاب مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تألیف امامخمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ ششم، 1386ش. | *آشتیانی، سیدجلالالدین، مقدمه کتاب مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تألیف امامخمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ ششم، 1386ش. | ||
*آشتیانی، مهدی، اساس التوحید، مبحث قاعده الواحد و وحدت وجود، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، امیرکبیر، چاپ اول، 1377ش. | *آشتیانی، مهدی، اساس التوحید، مبحث قاعده الواحد و وحدت وجود، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، امیرکبیر، چاپ اول، 1377ش. | ||
خط ۱۲۴: | خط ۱۲۴: | ||
*آملی، محمدتقی، درر الفوائد، قم، مؤسسه دارالتفسیر، چاپ سوم، 1374ش. | *آملی، محمدتقی، درر الفوائد، قم، مؤسسه دارالتفسیر، چاپ سوم، 1374ش. | ||
*ابنسینا، حسینبنعبدالله، الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، 1375ش. | *ابنسینا، حسینبنعبدالله، الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، 1375ش. | ||
* | *ابنسینا، حسینبنعبدالله، رسائل ابنسینا، استانبول، دانشکده ادبیات، 1953م؛ امامخمینی، سیدروحالله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، 1410ق. | ||
* | *امامخمینی، سیدروحالله، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ دوم، 1378ش. | ||
* | *امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، 1385ش. | ||
* | *امامخمینی، سیدروحالله، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سوم، 1385ش. | ||
* | *امامخمینی، سیدروحالله، تهذیب الاصول، تقریر جعفر سبحانی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، 1387ش. | ||
* | *امامخمینی، سیدروحالله، جواهر الاصول، تقریر محمدحسن مرتضوی لنگرودی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، 1423ق. | ||
* | *امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوازدهم، 1387ش. | ||
* | *امامخمینی، سیدروحالله، الطلب و الاراده، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، 1387ش. | ||
* | *امامخمینی، سیدروحالله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ ششم، 1386ش. | ||
* | *امامخمینی، سیدروحالله، مناهج الوصول الی علم الاصول، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سوم، 1387ش. | ||
*انتظام، سیدمحمد، پیشفرضهای فلسفی در علم اصول، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، 1384ش. | *انتظام، سیدمحمد، پیشفرضهای فلسفی در علم اصول، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، 1384ش. | ||
*بهمنیاربنمرزبان، التحصیل، تصحیح مرتضی مطهری، تهران، دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1375ش. | *بهمنیاربنمرزبان، التحصیل، تصحیح مرتضی مطهری، تهران، دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1375ش. | ||
خط ۱۴۰: | خط ۱۴۰: | ||
*خواجهنصیر طوسی، محمدبنمحمد، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، 1375ش. | *خواجهنصیر طوسی، محمدبنمحمد، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، 1375ش. | ||
*دینانی ابراهیمی، غلامحسین، قواعد کلی فلسفی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ سوم، 1380ش. | *دینانی ابراهیمی، غلامحسین، قواعد کلی فلسفی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ سوم، 1380ش. | ||
* | *دینانی ابراهیمی، غلامحسین، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، تهران، طرح نو، چاپ دوم، 1385ش. | ||
*راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، 1412ق. | *راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، 1412ق. | ||
*سبحانی، جعفر، الحج فی الشریعة الاسلامیه، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، چاپ اول، 1424ق. | *سبحانی، جعفر، الحج فی الشریعة الاسلامیه، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، چاپ اول، 1424ق. | ||
خط ۱۴۹: | خط ۱۴۹: | ||
*غزالی، ابوحامد، تهافت الفلاسفه، تحقیق سلیمان دنیا، تهران، شمس تبریزی، چاپ اول، 1382ش. | *غزالی، ابوحامد، تهافت الفلاسفه، تحقیق سلیمان دنیا، تهران، شمس تبریزی، چاپ اول، 1382ش. | ||
*فارابی، ابونصر، آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها، تحقیق علی بوملحم، بیروت، الهلال، چاپ اول، 1995م؛ فخر رازی، محمدبنعمر، المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، قم، بیدار، چاپ دوم، 1411ق. | *فارابی، ابونصر، آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها، تحقیق علی بوملحم، بیروت، الهلال، چاپ اول، 1995م؛ فخر رازی، محمدبنعمر، المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، قم، بیدار، چاپ دوم، 1411ق. | ||
* | *فخر رازی، محمدبنعمر، المطالب العالیة من العلم الالهی، تحقیق احمد حجازی سقا، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ اول، 1407ق. | ||
*فناری، محمدبنحمزه، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مولی، چاپ اول، 1374ش. | *فناری، محمدبنحمزه، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مولی، چاپ اول، 1374ش. | ||
*فیض کاشانی، ملامحسن، اصول المعارف، تصحیح و تعلیق سیدجلالالدین آشتیانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، 1375ش. | *فیض کاشانی، ملامحسن، اصول المعارف، تصحیح و تعلیق سیدجلالالدین آشتیانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، 1375ش. | ||
* | *فیض کاشانی، ملامحسن، عین الیقین، بیروت، دارالحوراء، چاپ اول، 1428ق. | ||
*لاهیجی، عبدالرزاق، شوارق الالهام فی شرح تجرید الکلام، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، چاپ اول، 1430ق. | *لاهیجی، عبدالرزاق، شوارق الالهام فی شرح تجرید الکلام، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، چاپ اول، 1430ق. | ||
*مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق. | *مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق. |
ویرایش