پرش به محتوا

دعا: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۳۰ دی ۱۴۰۱
خط ۲۷: خط ۲۷:
دعا تقسیمات و مراتبی دارد:  
دعا تقسیمات و مراتبی دارد:  


الف) [[عرفا]] دعا و سؤال را به سه دسته «قال» (سخن) و «حال» و «استعداد» تقسیم می‌کنند؛.<ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۵۸ ـ ۵۹؛ قونوی، النصوص فی شرح نقش الفصوص، ۳۵ ـ ۳۷؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۱۵ ـ ۴۱۶)</ref> زیرا گاهی انسان با زبان و در قالب الفاظ دعا می‌کند، گاهی حالِ شخص طلب و اقتضایی دارد و گاهی استعدادش درخواست امری دارد. فرق زبان استعداد با زبان حال در این است که صاحبِ استعداد، به‌تفصیل از استعدادهای جزئی خود آگاهی ندارد؛ زیرا آگاهی به استعداد کلی که در مرتبه علم الهی و مربوط به [[اعیان ثابته]] است و مجعول نیست و تکوینی است<ref>قونوی، مفتاح الغیب، ۱۳۰؛ قونوی، النصوص فی شرح نقش الفصوص، ۳۵ ـ ۳۷.</ref> و استعدادات جزئیه که به موجب آن ظهور می‌یابند،<ref>جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ۲۰۳.</ref> شأن کاملان در [[سیر و سلوک|سلوک]] است که به اعیان ثابته در [[علم الهی]] اطلاع پیدا کرده‌اند؛ اما کسانی که در ابتدای [[سیر و سلوک|سلوک]] یا جزء ارباب احوال و متوسط در سلوک‌اند، این امر بر آنان مخفی است و به سبب همین خفا، سؤال به زبان استعداد نیز مخفی است؛ اما صاحبِ زبان حال، به واسطه اینکه حالش سبب سؤال و درخواست شده‌است، به حال خود آگاهی دارد.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۲۱؛ خوارزمی، شرح فصوص الحکم، ۱۷۶ ـ ۱۷۷.</ref>
الف) [[عرفا]] دعا و سؤال را به سه دسته «قال» (سخن) و «حال» و «استعداد» تقسیم می‌کنند؛.<ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۵۸ ـ ۵۹؛ قونوی، النصوص فی شرح نقش الفصوص، ۳۵ ـ ۳۷؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۱۵ ـ ۴۱۶.</ref> زیرا گاهی انسان با زبان و در قالب الفاظ دعا می‌کند، گاهی حالِ شخص طلب و اقتضایی دارد و گاهی استعدادش درخواست امری دارد. فرق زبان استعداد با زبان حال در این است که صاحبِ استعداد، به‌تفصیل از استعدادهای جزئی خود آگاهی ندارد؛ زیرا آگاهی به استعداد کلی که در مرتبه علم الهی و مربوط به [[اعیان ثابته]] است و مجعول نیست و تکوینی است<ref>قونوی، مفتاح الغیب، ۱۳۰؛ قونوی، النصوص فی شرح نقش الفصوص، ۳۵ ـ ۳۷.</ref> و استعدادات جزئیه که به موجب آن ظهور می‌یابند،<ref>جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ۲۰۳.</ref> شأن کاملان در [[سیر و سلوک|سلوک]] است که به اعیان ثابته در [[علم الهی]] اطلاع پیدا کرده‌اند؛ اما کسانی که در ابتدای [[سیر و سلوک|سلوک]] یا جزء ارباب احوال و متوسط در سلوک‌اند، این امر بر آنان مخفی است و به سبب همین خفا، سؤال به زبان استعداد نیز مخفی است؛ اما صاحبِ زبان حال، به واسطه اینکه حالش سبب سؤال و درخواست شده است، به حال خود آگاهی دارد.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۲۱؛ خوارزمی، شرح فصوص الحکم، ۱۷۶ ـ ۱۷۷.</ref>


[[امام‌خمینی]] نیز با پذیرش تقسیم دعا به سه دسته قال و حال و استعداد معتقد است دعا و سؤالِ به زبان قال و گفتار، اگر مطابق با لسان استعداد و همسو با دل باشد، مستجاب خواهد شد.<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۲۷ و ۱۲۸.</ref> عارفان برای دعا مراتبی برشمرده‌اند. بعضی دعای عوام را به زبان و گفتار و دعای زاهدان را به فعل و دعای عارفان را به احوال دانسته‌اند.<ref>قشیری، رساله قشیریه، ۴۸۴.</ref>
[[امام‌خمینی]] نیز با پذیرش تقسیم دعا به سه دسته قال و حال و استعداد معتقد است دعا و سؤالِ به زبان قال و گفتار، اگر مطابق با لسان استعداد و همسو با دل باشد، مستجاب خواهد شد.<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۲۷ و ۱۲۸.</ref> عارفان برای دعا مراتبی برشمرده‌اند. بعضی دعای عوام را به زبان و گفتار و دعای زاهدان را به فعل و دعای عارفان را به احوال دانسته‌اند.<ref>قشیری، رساله قشیریه، ۴۸۴.</ref>


ب) امام‌خمینی همسو با دیگر عارفان<ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۵۹؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۱۷ ـ ۴۱۹.</ref> در تقسیمی دیگر، دعا را به اعتبار معرفتِ دعاکنندگان به سه دسته تقسیم کرده‌است:  
ب) امام‌خمینی همسو با دیگر عارفان<ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۵۹؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۱۷ ـ ۴۱۹.</ref> در تقسیمی دیگر، دعا را به اعتبار معرفتِ دعاکنندگان به سه دسته تقسیم کرده است:  
# دعای عامه که دعای از روی «استعجال» است؛ چون عامه به دنبال مقاصد نفسانی هستند و همین امر سبب می‌شود در دعا شتاب کنند؛ زیرا در این فکرند که مبادا مقاصد دنیوی از آنها فوت شود؛
# دعای عامه که دعای از روی «استعجال» است؛ چون عامه به دنبال مقاصد نفسانی هستند و همین امر سبب می‌شود در دعا شتاب کنند؛ زیرا در این فکرند که مبادا مقاصد دنیوی از آنها فوت شود؛
# دعای صاحبان حکمت که دعای از روی «احتمال» است؛ چون احتمال می‌دهند دعا در قضای الهی دخالت داشته و قضا مقید به دعا باشد؛  
# دعای صاحبان حکمت که دعای از روی «احتمال» است؛ چون احتمال می‌دهند دعا در قضای الهی دخالت داشته و قضا مقید به دعا باشد؛  
# دعای اصحاب معارف که دعای از روی «امتثال» است. این گروه اسیر نفس نیستند و برای آرزوهای نفسانی دعا نمی‌کنند، بلکه برای امتثال امر خدا دست به دعا برمی‌دارند؛ زیرا دعا خلوت با حق است و در سایه دعا می‌توانند با محبوب خود مناجات کنند.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۶۳؛ تعلیقات فصوص، ۷۳.</ref>
# دعای اصحاب معارف که دعای از روی «امتثال» است. این گروه اسیر نفس نیستند و برای آرزوهای نفسانی دعا نمی‌کنند، بلکه برای امتثال امر خدا دست به دعا برمی‌دارند؛ زیرا دعا خلوت با حق است و در سایه دعا می‌توانند با محبوب خود مناجات کنند.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۶۳؛ تعلیقات فصوص، ۷۳.</ref>


امام‌خمینی مانند دیگر اهل معرفت<ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۵۹.</ref> بر این باور است که اطلاع اولیای الهی و کمّل بر سرّ قَدَر منافاتی با دعای آنها ندارد؛ اگرچه این افراد مطّلع بر عوالم غیب، اقتضائات، احوال و وقایع هستند، دعا و سؤال آنان در حقیقت امتثال امر حق‌تعالی است که امر به دعا کرده‌است.<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۳۰.</ref> آنان علم دارند که [[قضا و قدر|تقدیر الهی]] بر این تعلق گرفته که رسیدن به مطلوب از راه دعا امکان‌پذیر است و دعای بنده نیز از اموری است که علم ازلی الهی بر آن تعلق گرفته‌است. البته دعا به حسب حالات این افراد مختلف است؛ اگر حال آنان اقتضای سؤال و طلب بود، دعا می‌کند و اگر حالشان اقتضای [[صبر]] داشت سکوت کرده و دعا نمی‌کنند؛ چنانچه ابتلای حضرت ایوب(ع) و عدم دعای ایشان تا زمان رفع بلا، به این سبب بوده‌است.<ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۵۹؛ جندی، شرح فصوص الحکم، ۲۲۸ ـ ۲۲۹.</ref> {{ببینید|سرّالقدر}}
امام‌خمینی مانند دیگر اهل معرفت<ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۵۹.</ref> بر این باور است که اطلاع اولیای الهی و کمّل بر سرّ قَدَر منافاتی با دعای آنها ندارد؛ اگرچه این افراد مطّلع بر عوالم غیب، اقتضائات، احوال و وقایع هستند، دعا و سؤال آنان در حقیقت امتثال امر حق‌تعالی است که امر به دعا کرده است.<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۳۰.</ref> آنان علم دارند که [[قضا و قدر|تقدیر الهی]] بر این تعلق گرفته که رسیدن به مطلوب از راه دعا امکان‌پذیر است و دعای بنده نیز از اموری است که علم ازلی الهی بر آن تعلق گرفته است. البته دعا به حسب حالات این افراد مختلف است؛ اگر حال آنان اقتضای سؤال و طلب بود، دعا می‌کند و اگر حالشان اقتضای [[صبر]] داشت سکوت کرده و دعا نمی‌کنند؛ چنانچه ابتلای حضرت ایوب(ع) و عدم دعای ایشان تا زمان رفع بلا، به این سبب بوده است.<ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۵۹؛ جندی، شرح فصوص الحکم، ۲۲۸ ـ ۲۲۹.</ref> {{ببینید|سرّالقدر}}


ج) دعا به لحاظ روایت بودن به دو دسته مأثور و غیر مأثور تقسیم شده‌است: مأثور آن است که از [[پیامبر اکرم(ص)|پیامبر(ص)]] و [[اهل بیت(ع)|امام(ع)]] منقول است و غیر مأثور آن است که از طرف غیر معصوم انشا شده باشد، خواه خواننده دعا و خواه دیگری آن را انشا کرده باشد، مانند دعاهایی که در ابتدای تصنیف، تألیف، وعظ و [[نماز جمعه]] و عیدین صورت می‌گیرد که در هر صورت، کسی آن را حرام ندانسته و مانع آن نشده‌است.<ref>حسن‌زاده آملی، رساله نور علی نور در ذکر و ذاکر و مذکور، ۷۱.</ref> [[امام‌خمینی]] نیز به دو قسم دعای مأثور و غیر مأثور اشاره کرده و معتقد است لازم نیست میان تکبیرات نماز میت اکتفا بر ادعیه مأثور شود<ref>امام‌خمینی، التعلیقة علی العروة الوثقی، ۲۱۴.</ref> یا در قنوت نماز عیدین، هر چه بر زبان جاری شود، کفایت می‌کند؛ اما افضل دعای مأثور است.<ref>امام‌خمینی، وسیلة النجاة مع تعالیق الامام‌الخمینی، ۲۰۱.</ref>
ج) دعا به لحاظ روایت بودن به دو دسته مأثور و غیر مأثور تقسیم شده است: مأثور آن است که از [[پیامبر اکرم(ص)|پیامبر(ص)]] و [[اهل بیت(ع)|امام(ع)]] منقول است و غیر مأثور آن است که از طرف غیر معصوم انشا شده باشد، خواه خواننده دعا و خواه دیگری آن را انشا کرده باشد، مانند دعاهایی که در ابتدای تصنیف، تألیف، وعظ و [[نماز جمعه]] و عیدین صورت می‌گیرد که در هر صورت، کسی آن را حرام ندانسته و مانع آن نشده است.<ref>حسن‌زاده آملی، رساله نور علی نور در ذکر و ذاکر و مذکور، ۷۱.</ref> [[امام‌خمینی]] نیز به دو قسم دعای مأثور و غیر مأثور اشاره کرده و معتقد است لازم نیست میان تکبیرات نماز میت اکتفا بر ادعیه مأثور شود<ref>امام‌خمینی، التعلیقة علی العروة الوثقی، ۲۱۴.</ref> یا در قنوت نماز عیدین، هر چه بر زبان جاری شود، کفایت می‌کند؛ اما افضل دعای مأثور است.<ref>امام‌خمینی، وسیلة النجاة مع تعالیق الامام‌الخمینی، ۲۰۱.</ref>


د) امام‌خمینی برای دعا و دیگر [[عبادات]]، به اعتبار حضور قلب افراد در آن، مراتبی برمی‌شمرد و افراد را به این اعتبار به چند دسته تقسیم می‌کند:  
د) امام‌خمینی برای دعا و دیگر [[عبادات]]، به اعتبار حضور قلب افراد در آن، مراتبی برمی‌شمرد و افراد را به این اعتبار به چند دسته تقسیم می‌کند:  
۲۱٬۱۴۹

ویرایش