پرش به محتوا

اسلام: تفاوت میان نسخه‌ها

۶۶۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳ بهمن ۱۴۰۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''اسلام'''، آخرین و کامل‌ترین دین الهی و ابلاغ‌شده توسط پیامبر خاتم، [[حضرت محمدبن‌عبدالله(ص)]].
'''اسلام'''، آخرین و کامل‌ترین دین الهی و ابلاغ‌شده توسط پیامبر خاتم، [[پیامبر اکرم(ص)|حضرت محمدبن‌عبدالله(ص)]].
==معنای لغوی و اصطلاحی==
==معنای لغوی و اصطلاحی==
اسلام به معنای فرمان‌پذیری و گردن‌نهادن به [[حکم]]<ref>جوهری، الصحاح، ۵/۱۹۵۲؛ ابن‌فارس، معجم، ۳/۹۰.</ref> و دخول در سلامت<ref>راغب، مفردات، ۴۲۳.</ref> است. در اصطلاح، اسلام به دو معنای عام و خاص به‌کار رفته است. به معنای عام سیره همه [[پیامبران الهی(ع)]] و دین خداوند است<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰-۱۲۱؛ رشید رضا، المنار، ۳/۳۶۱.</ref> و در معنای خاص به آخرین [[شریعت آسمانی]] گفته می‌شود که رسول اکرم محمدبن‌عبدالله(ص) برای هدایت همه جهانیان به سوی [[توحید]] و [[سعادت]] دنیا و آخرت از سوی خداوند حکیم آورده<ref>مظفر، عقائد الامامیه، ۵۶؛ آلوسی، روح المعانی، ۳/۲۸۸.</ref> و بر پایه [[فطرت]] استوار است.<ref>طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۵۱.</ref> [[امام‌خمینی]] نیز اسلام را دینی می‌داند که [[پیامبر خاتم(ص)]] برای سعادت و تربیت بشر در تمام ابعاد مادی، عقلی، روحی و مافوق اینها آورده است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۸۶ و ۶/۴۰۱.</ref>
اسلام به معنای فرمان‌پذیری و گردن‌نهادن به [[حکم]]<ref>جوهری، الصحاح، ۵/۱۹۵۲؛ ابن‌فارس، معجم، ۳/۹۰.</ref> و دخول در سلامت<ref>راغب، مفردات، ۴۲۳.</ref> است. در اصطلاح، اسلام به دو معنای عام و خاص به‌کار رفته است. به معنای عام سیره همه [[پیامبران(ع)|پیامبران الهی(ع)]] و دین خداوند است<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰-۱۲۱؛ رشید رضا، المنار، ۳/۳۶۱.</ref> و در معنای خاص به آخرین شریعت آسمانی گفته می‌شود که رسول اکرم محمدبن‌عبدالله(ص) برای هدایت همه جهانیان به سوی [[توحید (فلسفه و کلام)|توحید]] و سعادت [[دنیا و آخرت]] از سوی خداوند حکیم آورده<ref>مظفر، عقائد الامامیه، ۵۶؛ آلوسی، روح المعانی، ۳/۲۸۸.</ref> و بر پایه [[فطرت]] استوار است.<ref>طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۵۱.</ref> [[امام‌خمینی]] نیز اسلام را دینی می‌داند که [[پیامبر اکرم(ص)|پیامبر خاتم(ص)]] برای [[سعادت و شقاوت|سعادت]] و [[تربیت|تربیت بشر]] در تمام ابعاد مادی، عقلی، روحی و مافوق اینها آورده است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۸۶ و ۶/۴۰۱.</ref>


از واژگان مرتبط با اسلام، [[دین]] و [[ملت]] و [[شریعت]] و [[مذهب]] است. «دین» دستورهای الهی برای صاحبان عقول است تا با انجام‌دادن آنها به صلاح در دنیا و فلاح در آخرت برسند.<ref>تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۸۱۴.</ref> به دین از آن جهت که پیروی می‌شود، «شریعت»؛ از آن جهت که پیروان آن مجموعه واحدی را تشکیل می‌دهند، «ملت» و از آن جهت که به آن رجوع می‌شود، «مذهب» گفته می‌شود.<ref>جرجانی، کتاب التعریفات، ۴۷.</ref>
از واژگان مرتبط با اسلام، [[دین]] و [[ملت]] و [[شریعت]] و مذهب است. «دین» دستورهای الهی برای صاحبان عقول است تا با انجام‌دادن آنها به صلاح در دنیا و فلاح در آخرت برسند.<ref>تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۸۱۴.</ref> به دین از آن جهت که پیروی می‌شود، «شریعت»؛ از آن جهت که پیروان آن مجموعه واحدی را تشکیل می‌دهند، «ملت» و از آن جهت که به آن رجوع می‌شود، «مذهب» گفته می‌شود.<ref>جرجانی، کتاب التعریفات، ۴۷.</ref>
==پیشینه==
==پیشینه==
اسلام آخرین دین توحیدی است که در سال ۶۱۰ میلادی با بعثت پیامبر اکرم حضرت محمدبن‌عبدالله(ص) در [[مکه]] ظهور یافت. [[قرآن کریم]] یادآور شده است کتاب‌های ادیان دیگر به آمدن پیامبر خاتم(ص) و ابلاغ دین اسلام بشارت داده‌اند.<ref>اعراف، ۵۷؛ ← فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۲/۲۴۳.</ref> واژه اسلام در قرآن کریم افزون بر معنای لغوی به دو معنای دیگر دانسته شده است؛ یکی خصوص شریعت پیامبر خاتم(ص) <ref>میبدی، کشف الاسرار، ۲/۵۲ و ۱۹۶؛ کاشانی، تفسیر منهج الصادقین، ۲/۱۹۰؛ آلوسی، روح المعانی، ۲/۱۰۳-۱۰۵.</ref>و دیگری دین و سیره همه [[انبیای الهی(ع)]] یعنی دین خداوند<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰-۱۲۱.</ref>؛ چنان‌که قرآن از این معنا با عنوان دین مشترک توحیدی یاد می‌کند.<ref>آل عمران، ۱۹ و ۸۴.</ref> در این دین، میان پیامبران الهی(ع) هیچ‌گونه جدایی نیست، <ref>بقره، ۱۳۶.</ref> بلکه همه آنان مبلّغ یک آیین‌اند که حقیقت واحدی دارد و در زمان‌های مختلف به صورت‌های گوناگون ظهور پیدا کرده است و آموزه‌ مشترک آنها [[توحید]] و [[معاد]]، [[پرستش]] و بیان [[مکارم اخلاق]] بوده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۷/۱۷۱.</ref>
اسلام آخرین دین توحیدی است که در سال ۶۱۰ میلادی با بعثت پیامبر اکرم حضرت محمدبن‌عبدالله(ص) در [[مکه]] ظهور یافت. [[قرآن کریم]] یادآور شده است کتاب‌های ادیان دیگر به آمدن پیامبر خاتم(ص) و ابلاغ دین اسلام بشارت داده‌اند.<ref>اعراف، ۵۷؛ ← فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۲/۲۴۳.</ref> واژه اسلام در قرآن کریم افزون بر معنای لغوی به دو معنای دیگر دانسته شده است؛ یکی خصوص شریعت پیامبر خاتم(ص) <ref>میبدی، کشف الاسرار، ۲/۵۲ و ۱۹۶؛ کاشانی، تفسیر منهج الصادقین، ۲/۱۹۰؛ آلوسی، روح المعانی، ۲/۱۰۳-۱۰۵.</ref>و دیگری دین و سیره همه [[انبیای الهی(ع)]] یعنی دین خداوند<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰-۱۲۱.</ref>؛ چنان‌که قرآن از این معنا با عنوان دین مشترک توحیدی یاد می‌کند.<ref>آل عمران، ۱۹ و ۸۴.</ref> در این دین، میان پیامبران الهی(ع) هیچ‌گونه جدایی نیست، <ref>بقره، ۱۳۶.</ref> بلکه همه آنان مبلّغ یک آیین‌اند که حقیقت واحدی دارد و در زمان‌های مختلف به صورت‌های گوناگون ظهور پیدا کرده است و آموزه‌ مشترک آنها [[توحید (فلسفه و کلام)|توحید]] و [[معاد]]، پرستش و بیان مکارم اخلاق بوده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۷/۱۷۱.</ref>


آیین اسلام نخستین محرک تمدن و یکی از عوامل اصلی [[تمدن اسلامی]] است.<ref>میکل، اسلام و تمدن اسلامی، ۱/۲۲.</ref> جامعه پیش از اسلام جامعه بدوی بود و زندگی ساده و قبیله‌ای داشت و از [[فرهنگ]] و [[تمدن]] بیگانه بود. اسلام [[جامعه]] را به‌سوی رشد، فرهنگ و تمدن سوق داد.<ref>قراملکی، دین و نبوت، ۶۶.</ref> پیامبر اسلام(ص) در آغاز [[بعثت]]، مامور به تبلیغ اسلام به صورت پنهانی شد که به دنبال آن افراد کمی به اسلام گرویدند. نخستین کسانی که [[ایمان]] آوردند، [[علی‌بن‌ابی‌طالب(ع)]]، پسرعموی ایشان و [[خدیجه(س)]]، همسر ایشان بودند.<ref>مقدسی، البدا و التاریخ، ۴/۱۴۵؛ ابن‌اثیر، النهایه، ۲/۱۳۰-۱۳۱.</ref> این دعوت سه سال ادامه داشت و سپس پیامبر(ص) مامور به تبلیغ علنی اسلام شد. این امر ده سال در مکه ادامه داشت تا اینکه پیامبر اکرم(ص) درپی فشارهای زیاد مشرکان از مکه به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد<ref>طبری، تاریخ الامم، ۲/۳۹۲؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، ۵/۲۵۸.</ref> و به تشکیل [[حکومت اسلامی]] و فراهم‌کردن سپاه و اداره امور جامعه مبادرت ورزید.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۶؛ سبحانی، الانصاف، ۳/۴۲۹-۴۳۰.</ref> از آنجایی‌که رسالت پیامبر(ص) نجات همه مردم جهان بود، آن حضرت از سال ششم هجرت با فرستادن نامه به حاکمان اقوام و ملل مختلف ازجمله روم، [[ایران]]، اسکندریه، [[مصر]] و‌ حبشه، آنان را به اسلام دعوت کرد.<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱/۱۹۸-۲۰۰؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، ۳/۸۳.</ref>
آیین اسلام نخستین محرک تمدن و یکی از عوامل اصلی تمدن اسلامی است.<ref>میکل، اسلام و تمدن اسلامی، ۱/۲۲.</ref> جامعه پیش از اسلام جامعه بدوی بود و زندگی ساده و قبیله‌ای داشت و از [[فرهنگ]] و [[تمدن]] بیگانه بود. اسلام [[جامعه]] را به‌سوی رشد، فرهنگ و تمدن سوق داد.<ref>قراملکی، دین و نبوت، ۶۶.</ref> پیامبر اسلام(ص) در آغاز بعثت، مامور به تبلیغ اسلام به صورت پنهانی شد که به دنبال آن افراد کمی به اسلام گرویدند. نخستین کسانی که [[ایمان]] آوردند، [[علی‌بن‌ابی‌طالب(ع)]]، پسرعموی ایشان و [[خدیجه(س)]]، همسر ایشان بودند.<ref>مقدسی، البدا و التاریخ، ۴/۱۴۵؛ ابن‌اثیر، النهایه، ۲/۱۳۰-۱۳۱.</ref> این دعوت سه سال ادامه داشت و سپس پیامبر(ص) مامور به تبلیغ علنی اسلام شد. این امر ده سال در مکه ادامه داشت تا اینکه [[پیامبر اکرم(ص)]] درپی فشارهای زیاد مشرکان از مکه به [[مدینه]] هجرت کرد<ref>طبری، تاریخ الامم، ۲/۳۹۲؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، ۵/۲۵۸.</ref> و به تشکیل [[حکومت اسلامی]] و فراهم‌کردن سپاه و اداره امور جامعه مبادرت ورزید.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۶؛ سبحانی، الانصاف، ۳/۴۲۹-۴۳۰.</ref> از آنجایی‌که رسالت پیامبر(ص) نجات همه مردم جهان بود، آن حضرت از سال ششم هجرت با فرستادن نامه به حاکمان اقوام و ملل مختلف ازجمله روم، [[ایران]]، اسکندریه، [[مصر]] و‌ حبشه، آنان را به اسلام دعوت کرد.<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱/۱۹۸-۲۰۰؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، ۳/۸۳.</ref>


اسلام در فاصله چند سال با سرعتی چشمگیر در [[شبه جزیره عربستان|شبه جزیره]] و بخش وسیعی از [[آسیا]]، [[افریقا]] و [[اروپا]] گسترش یافت.<ref>ابن‌اثیر، النهایه، ۱/۳؛ مطهری، مجموعه آثار، ۳/۱۹۸.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|جهان اسلام}} روش پیامبر(ص) در دعوت به اسلام، بنابر آیات قرآن<ref>بقره، ۱۲۹؛ نحل، ۱۲۵؛ عنکبوت، ۴۶.</ref> با [[حکمت]] و [[موعظه حسنه]] و [[جدال احسن|مجادله احسن]] بود. اگرچه در همان قرون اولیه اختلاف میان مسلمانان در مسئله خلافت و همچنین بعضی از برداشت‌ها از قرآن، در مسائل اعتقادی سبب شد مسلمانان به فرقه‌های مختلف تقسیم شوند و اغراض سیاسی نیز در این میان به این اختلافات دامن می‌زد.<ref>اردبیلی، الحاشیة علی الهیات، ۱۰؛ فاعور، مقدمه کتاب الملل و النحل، ۱/۵.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|امامت|شیعه}}
اسلام در فاصله چند سال با سرعتی چشمگیر در شبه جزیره و بخش وسیعی از [[آسیا]]، [[افریقا]] و [[اروپا]] گسترش یافت.<ref>ابن‌اثیر، النهایه، ۱/۳؛ مطهری، مجموعه آثار، ۳/۱۹۸.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|جهان اسلام}} روش پیامبر(ص) در دعوت به اسلام، بنابر آیات قرآن<ref>بقره، ۱۲۹؛ نحل، ۱۲۵؛ عنکبوت، ۴۶.</ref> با حکمت و موعظه حسنه و مجادله احسن بود. اگرچه در همان قرون اولیه اختلاف میان مسلمانان در مسئله خلافت و همچنین بعضی از برداشت‌ها از قرآن، در مسائل اعتقادی سبب شد مسلمانان به فرقه‌های مختلف تقسیم شوند و اغراض سیاسی نیز در این میان به این اختلافات دامن می‌زد.<ref>اردبیلی، الحاشیة علی الهیات، ۱۰؛ فاعور، مقدمه کتاب الملل و النحل، ۱/۵.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|امامت|شیعه}}


[[امام‌خمینی]] خاطرنشان کرده است رسول اکرم(ص) در ترویج اسلام رنج‌های فراوانی کشید تا اسلام را به مردم ابلاغ و مردم را به توحید دعوت کند. [[مسلمانان]] نیز تا حدودی به وظیفه خود عمل کردند و اسلام را تقویت کرده، گسترش دادند تا مملکت بزرگ اسلامی تشکیل شد و از کشورهای آن زمان پیشی گرفت<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۲۹.</ref>؛ هرچند حکومت‌ها در زمان [[بنی‌امیه]] و [[بنی‌عباس]] سعی کردند اهداف اسلام را تبدیل و تعصب [[جاهلیت|عربیت جاهلی]] را زنده و حکومت اسلامی را به صورت حکومت عربی مطرح کنند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۵۱-۴۵۲؛ ← ابن‌خلدون، ۱/۳۶۱.</ref> ایشان یکی از عوامل گسترشِ سریع اسلام در مقایسه با ادیان تحریف‌شده را مبارزه با ظلم‌کردن و ظلم‌پذیرفتن می‌داند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۲۶، ۳۴۶ و ۱۸/۴۹۹.</ref> و معتقد است [[اسلام ناب]]، اسلام مدافع و حامی پابرهنگان و رنج‌دیدگان است<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱ و ۱۵۵.</ref>؛ البته ایشان یادآور شده که اصل مبارزه با ظلم در برنامه دیگر انبیای الهی(ع)؛ چون [[ابراهیم(ع)]] و [[موسی(ع)]] و [[عیسی(ع)]] نیز بوده است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۹.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|ظلم}}
[[امام‌خمینی]] خاطرنشان کرده است رسول اکرم(ص) در ترویج اسلام رنج‌های فراوانی کشید تا اسلام را به مردم ابلاغ و مردم را به توحید دعوت کند. مسلمانان نیز تا حدودی به وظیفه خود عمل کردند و اسلام را تقویت کرده، گسترش دادند تا مملکت بزرگ اسلامی تشکیل شد و از کشورهای آن زمان پیشی گرفت<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۲۹.</ref>؛ هرچند حکومت‌ها در زمان [[بنی‌امیه]] و [[بنی‌عباس]] سعی کردند اهداف اسلام را تبدیل و تعصب عربیت جاهلی را زنده و حکومت اسلامی را به صورت حکومت عربی مطرح کنند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۵۱-۴۵۲؛ ← ابن‌خلدون، ۱/۳۶۱.</ref> ایشان یکی از عوامل گسترشِ سریع اسلام در مقایسه با ادیان تحریف‌شده را مبارزه با ظلم‌کردن و ظلم‌پذیرفتن می‌داند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۲۶، ۳۴۶ و ۱۸/۴۹۹.</ref> و معتقد است اسلام ناب، اسلام مدافع و حامی پابرهنگان و رنج‌دیدگان است<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱ و ۱۵۵.</ref>؛ البته ایشان یادآور شده که اصل مبارزه با ظلم در برنامه دیگر انبیای الهی(ع)؛ چون [[ابراهیم(ع)]] و [[موسی(ع)]] و [[عیسی(ع)]] نیز بوده است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۹.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|ظلم}}


امام‌خمینی در آثار خود به مباحثی چون فرق اسلام با [[ایمان]]، <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۹۵-۹۶.</ref> حقیقت اسلام و مرز آن با [[کفر]]، <ref>امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۴۴.</ref> اهمیت شناخت اسلام، <ref>امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۲۲.</ref> ویژگی‌ها و اهداف آن<ref>امام‌خمینی، الطهاره، ۴/۲۵۶ و ۲۴۲.</ref> پرداخته و با بیان جامعیت اسلام، به مقابله با اسلام‌زدایی از فرهنگ و [[تمدن ایرانی]] برخاسته است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۷ و ۶/۲۰۰.</ref> ایشان در نوشته‌ها و سخنرانی‌های خود سعی کرده است اسلام راستین را معرفی کند و تحریف‌ها و کج‌فهمی‌ها را از اسلام بزداید.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۶؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۸؛ امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۰.</ref> ایشان در سال‌های پایانی زندگی خود، در بیان پدیده انحراف از اسلام، ادبیات تازه‌ای را رواج داد و به واژگانی چون «اسلام ناب محمدی» و «[[اسلام امریکایی]]» اشاره کرد و بعضی از ویژگی‌های آنها را برشمرد و کج‌روی‌های به‌وجودآمده در [[جامعه]] را به جریان اسلام امریکایی نسبت داد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱.</ref> ایشان همواره مدافع اسلام ناب محمدی بود و اسلام پابرهنگان و رنج‌دیدگان و اسلام عارفان مبارزه‌جو را اسلام ناب محمدی می‌دانست و در مقابل، اسلام سرمایه‌داران، متکبران، مرفهان بی‌درد، منافقان، راحت‌طلبان و فرصت‌طلبان را مظهر اسلام امریکایی معرفی می‌کرد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|اسلام ناب محمدی}}
امام‌خمینی در آثار خود به مباحثی چون فرق اسلام با [[ایمان]]، <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۹۵-۹۶.</ref> حقیقت اسلام و مرز آن با [[کفر]]، <ref>امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۴۴.</ref> اهمیت شناخت اسلام، <ref>امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۲۲.</ref> ویژگی‌ها و اهداف آن<ref>امام‌خمینی، الطهاره، ۴/۲۵۶ و ۲۴۲.</ref> پرداخته و با بیان جامعیت اسلام، به مقابله با اسلام‌زدایی از فرهنگ و تمدن ایرانی برخاسته است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۷ و ۶/۲۰۰.</ref> ایشان در نوشته‌ها و سخنرانی‌های خود سعی کرده است اسلام راستین را معرفی کند و تحریف‌ها و کج‌فهمی‌ها را از اسلام بزداید.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۶؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۸؛ امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۱۰.</ref> ایشان در سال‌های پایانی زندگی خود، در بیان پدیده [[انحراف]] از اسلام، ادبیات تازه‌ای را رواج داد و به واژگانی چون «[[اسلام ناب محمدی]]» و «[[اسلام امریکایی]]» اشاره کرد و بعضی از ویژگی‌های آنها را برشمرد و کج‌روی‌های به‌وجودآمده در [[جامعه]] را به جریان اسلام امریکایی نسبت داد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱.</ref> ایشان همواره مدافع اسلام ناب محمدی بود و اسلام پابرهنگان و رنج‌دیدگان و اسلام [[عارفان]] مبارزه‌جو را اسلام ناب محمدی می‌دانست و در مقابل، اسلام سرمایه‌داران، متکبران، مرفهان بی‌درد، منافقان، راحت‌طلبان و فرصت‌طلبان را مظهر اسلام امریکایی معرفی می‌کرد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|اسلام ناب محمدی}}
==حقیقت اسلام==
==حقیقت اسلام==
[[قرآن کریم]] حقیقت [[دین]] را در [[ادیان الهی]] امر واحدی می‌داند<ref>شوری، ۱۳.</ref> که همان حقیقت اسلام است<ref>آل عمران، ۱۹.</ref>؛ بنابراین اختلاف شرایع به جهت تکامل و ترقی در قوانین و معارف آن است که به استعداد امت‌ هر پیامبر(ع) بر می‌گردد.<ref>ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۲/۴۵۸؛ طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰-۱۲۱ و ۵/۳۵۳.</ref> حقیقت اسلام به معنای انقیاد و گردن‌نهادن در برابر خداوند به عنوان حقیقتی مستمر در طول تاریخ شرایع همواره وجود داشته است و پیامبران الهی(ع) همگی دارای دین واحدی به نام اسلام بوده‌اند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰-۱۲۱؛ رشید رضا، المنار، ۳/۳۶۱.</ref> این حقیقت به صورت یک اصل حاکم در تعالیم همه رسولان الهی(ع) وجود داشته و به شریعت خاصی اختصاص ندارد و بلکه اسلام به منزله رکن اساسی همه آنها بوده است.<ref>دیبا، اسلام، ۳/۲۳۹.</ref> اسلام به این معنا بخش وسیعی از عقاید، [[احکام]] و [[اخلاق]] را شامل می‌گردد که مصداق آن به اقتضای هر مرحله زمانی، ویژگی‌های خاص همان مرحله را دارد. اسلام به معنای انقیاد و تسلیم و فروتنی صفت کلی شرایع است که در هر مرحله به شکلی خاص و به تناسب همان دوره تجلی یافته است.<ref>فضل‌الله، تفسیر من وحی القرآن، ۵/۲۷۴.</ref> پس دین، همان اسلام و ثابت است که از دگرگونی و زوال مصون است<ref>نحل، ۹۶؛ دهقان، نسیم رحمت، ۲/۷۳.</ref> ولی شریعت، فروع و جزئیاتی که برای هر پیامبر(ع) به طور مشخص بیان شده و نسبت به امت‌های مختلف، متفاوت است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۳/۱۵۶؛ رشید رضا، المنار، ۳/۳۶۱.</ref>
[[قرآن کریم]] حقیقت [[دین]] را در [[ادیان الهی]] امر واحدی می‌داند<ref>شوری، ۱۳.</ref> که همان حقیقت اسلام است<ref>آل عمران، ۱۹.</ref>؛ بنابراین اختلاف شرایع به جهت تکامل و ترقی در قوانین و معارف آن است که به استعداد امت‌ هر پیامبر(ع) بر می‌گردد.<ref>ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۲/۴۵۸؛ طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰-۱۲۱ و ۵/۳۵۳.</ref> حقیقت اسلام به معنای انقیاد و گردن‌نهادن در برابر خداوند به عنوان حقیقتی مستمر در طول تاریخ شرایع همواره وجود داشته است و [[پیامبران(ع)|پیامبران الهی(ع)]] همگی دارای دین واحدی به نام اسلام بوده‌اند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰-۱۲۱؛ رشید رضا، المنار، ۳/۳۶۱.</ref> این حقیقت به صورت یک اصل حاکم در تعالیم همه رسولان الهی(ع) وجود داشته و به شریعت خاصی اختصاص ندارد و بلکه اسلام به منزله رکن اساسی همه آنها بوده است.<ref>دیبا، اسلام، ۳/۲۳۹.</ref> اسلام به این معنا بخش وسیعی از عقاید، [[احکام]] و [[اخلاق]] را شامل می‌گردد که مصداق آن به اقتضای هر مرحله زمانی، ویژگی‌های خاص همان مرحله را دارد. اسلام به معنای انقیاد و تسلیم و فروتنی صفت کلی شرایع است که در هر مرحله به شکلی خاص و به تناسب همان دوره تجلی یافته است.<ref>فضل‌الله، تفسیر من وحی القرآن، ۵/۲۷۴.</ref> پس دین، همان اسلام و ثابت است که از دگرگونی و زوال مصون است<ref>نحل، ۹۶؛ دهقان، نسیم رحمت، ۲/۷۳.</ref> ولی شریعت، فروع و جزئیاتی که برای هر پیامبر(ع) به طور مشخص بیان شده و نسبت به امت‌های مختلف، متفاوت است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۳/۱۵۶؛ رشید رضا، المنار، ۳/۳۶۱.</ref>
اسلام به معنای خاص، مکتبی جامع و واقع‌گراست که در آن به همه جوانب نیازهای انسانی توجه شده است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲/۶۵.</ref> درباره حقیقت اسلام به معنای خاص آن آراء گوناگونی ارائه شده است. برخی با استناد به آیات الهی، <ref>حجرات، ۱۴.</ref> حقیقت اسلام را اظهار [[شهادتین]] و امری صوری می‌دانند.<ref>طبری، جامع البیان، ۲۶/۸۹؛ ابن‌عاشور، التحریر و التنویر، ۲۶/۲۲۰.</ref> برخی دیگر آن را امری فراتر از الفاظ و امور ظاهری دانسته و آن را عبارت از اذعان عملی به شریعت پیامبر(ص) می‌دانند<ref>رشید رضا، المنار، ۱۰/۱۷۰.</ref> و گروهی حقیقت اسلام را دارای مراتب می‌دانند که پایین‌ترین مرتبه آن، اظهار شهادتین و بالاترین مرتبه آن را تسلیم محض در برابر خداوند متعال است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۳۰۱-۳۰۲.</ref>
اسلام به معنای خاص، مکتبی جامع و واقع‌گراست که در آن به همه جوانب نیازهای انسانی توجه شده است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲/۶۵.</ref> درباره حقیقت اسلام به معنای خاص آن آراء گوناگونی ارائه شده است. برخی با استناد به آیات الهی، <ref>حجرات، ۱۴.</ref> حقیقت اسلام را اظهار [[شهادتین]] و امری صوری می‌دانند.<ref>طبری، جامع البیان، ۲۶/۸۹؛ ابن‌عاشور، التحریر و التنویر، ۲۶/۲۲۰.</ref> برخی دیگر آن را امری فراتر از الفاظ و امور ظاهری دانسته و آن را عبارت از اذعان عملی به شریعت پیامبر(ص) می‌دانند<ref>رشید رضا، المنار، ۱۰/۱۷۰.</ref> و گروهی حقیقت اسلام را دارای مراتب می‌دانند که پایین‌ترین مرتبه آن، اظهار شهادتین و بالاترین مرتبه آن را تسلیم محض در برابر خداوند متعال است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۳۰۱-۳۰۲.</ref>


امام‌خمینی ماهیت و حقیقت اسلام به معنای عام را انقیاد و تسلیم و [[خضوع]] می‌داند<ref>امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۶۴ و ۴۶۹؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۴۷.</ref> و اسلام به معنای خاص را مکتب جامع و کاملی می‌داند که تمام جوانب نیاز بشری را در نظر گرفته است<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۲-۴۰۳.</ref>؛ چنان‌که با اشاره به روایتی<ref>کلینی، الکافی، ۲/۲۵.</ref> اسلام را اظهار شهادتین می‌داند که در [[قلب]] جلوه می‌کند.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۹۶.</ref> از دیدگاه ایشان آنچه در حقیقت اسلام معتبر است، اعتقاد به [[اصول دین|اصول سه‌گانه]] [[توحید]]، [[نبوت]] و [[معاد]] (بنابر احتمالی در اخیر) است و دیگر عقاید و احکام، نقشی در حقیقت اسلام ندارند؛ بنابراین اگر کسی تنها به همین سه اصل معتقد باشد، با گفتن شهادتین در جرگه مسلمانان قرار می‌گیرد.<ref>امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۴۴.</ref>
امام‌خمینی ماهیت و حقیقت اسلام به معنای عام را انقیاد و تسلیم و [[خضوع]] می‌داند<ref>امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۶۴ و ۴۶۹؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۴۷.</ref> و اسلام به معنای خاص را مکتب جامع و کاملی می‌داند که تمام جوانب نیاز بشری را در نظر گرفته است<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۲-۴۰۳.</ref>؛ چنان‌که با اشاره به روایتی<ref>کلینی، الکافی، ۲/۲۵.</ref> اسلام را اظهار شهادتین می‌داند که در [[قلب]] جلوه می‌کند.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۹۶.</ref> از دیدگاه ایشان آنچه در حقیقت اسلام معتبر است، اعتقاد به اصول سه‌گانه [[توحید (فلسفه و کلام)|توحید]]، [[نبوت]] و [[معاد]] (بنابر احتمالی در اخیر) است و دیگر عقاید و احکام، نقشی در حقیقت اسلام ندارند؛ بنابراین اگر کسی تنها به همین سه اصل معتقد باشد، با گفتن شهادتین در جرگه مسلمانان قرار می‌گیرد.<ref>امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۴۴.</ref>


[[امام‌خمینی]] مجموعه آموزه‌های اسلام را همانند دیگر‌ اندیشمندان<ref>← مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۶۰۵.</ref> به سه بخش تقسیم می‌کند:
[[امام‌خمینی]] مجموعه آموزه‌های اسلام را همانند دیگر‌ اندیشمندان<ref>← مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۶۰۵.</ref> به سه بخش تقسیم می‌کند:


* عقاید حقه و [[معارف الهیه]] و وصف و تنزیه حق و معاد و کیفیت آن و علم به ملائکه و ارسال رسول؛
* عقاید حقه و معارف الهیه و وصف و [[تنزیه خداوند|تنزیه حق]] و [[معاد]] و کیفیت آن و علم به [[ملائکه]] و ارسال رسول؛
* اخلاق و اصلاح نفس و [[اخلاق فاضله]] و حمیده؛
* اخلاق و [[تهذیب نفس|اصلاح نفس]] و اخلاق فاضله و حمیده؛
* احکام؛ یعنی اعمال قالبی فردی اجتماعی، سیاسی مدنی. ایشان افزوده است اسلام در این سه مقام که اساس شرایع و مدار تشریع است کامل‌تر از [[شریعت یهود]] و نصارا است؛ زیرا برای تمام دوره زندگی بشر قانون داشته و در تمام مراحل دنیایی و آخرتی، کامل و تام می‌باشد و این خود دلیل بر حقانیت اسلام می‌باشد.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۰۱.</ref> بنابر نظر ایشان حقانیت دین اسلام احتیاج به هیچ مقدمه ندارد جز نظر کردن به اسلام و مقایسه آن با سایر ادیان و شرایع، که در تمام مراحل از معارف و ملکات نفسانی تا وظایف شخصی و نوعی و تکالیف فردی و اجتماعی، اسلام بالاتر است.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۰۱.</ref>
* احکام؛ یعنی اعمال قالبی فردی اجتماعی، سیاسی مدنی. ایشان افزوده است اسلام در این سه مقام که اساس شرایع و مدار تشریع است کامل‌تر از [[شریعت یهود]] و نصارا است؛ زیرا برای تمام دوره زندگی بشر قانون داشته و در تمام مراحل دنیایی و آخرتی، کامل و تام می‌باشد و این خود دلیل بر حقانیت اسلام می‌باشد.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۰۱.</ref> بنابر نظر ایشان حقانیت دین اسلام احتیاج به هیچ مقدمه ندارد جز نظر کردن به اسلام و مقایسه آن با سایر ادیان و شرایع، که در تمام مراحل از معارف و ملکات نفسانی تا وظایف شخصی و نوعی و تکالیف فردی و اجتماعی، اسلام بالاتر است.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۲۰۱.</ref>
==رابطه اسلام و ایمان==
==رابطه اسلام و ایمان==
اسلام و [[ایمان]] در معنای لغوی با هم یکسان نیستند. ایمان به معنای تصدیق و اسلام به معنای [[انقیاد]] و [[خشوع]] است.<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۲/۲۹۳-۲۹۴.</ref> اسلام در قرآن به معانی گوناگون به‌کار رفته است. گاه به معنای شریعت<ref>← طباطبایی، المیزان، ۱۶/۳۱۳-۳۱۴.</ref> و گاه به معنای تسلیم شدن در برابر اراده و دستورات الهی است که در این صورت از مراتب ایمان است.<ref>راغب، مفردات، ۴۲۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۰/۱۱۳-۱۱۴.</ref>
اسلام و [[ایمان]] در معنای لغوی با هم یکسان نیستند. ایمان به معنای تصدیق و اسلام به معنای انقیاد و [[خشوع]] است.<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۲/۲۹۳-۲۹۴.</ref> اسلام در قرآن به معانی گوناگون به‌کار رفته است. گاه به معنای شریعت<ref>← طباطبایی، المیزان، ۱۶/۳۱۳-۳۱۴.</ref> و گاه به معنای تسلیم شدن در برابر اراده و دستورات الهی است که در این صورت از مراتب ایمان است.<ref>راغب، مفردات، ۴۲۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۰/۱۱۳-۱۱۴.</ref>


اندیشمندان اسلامی آرای چندی درباره رابطه اسلام با ایمان بیان کرده‌اند؛ ازجمله:
اندیشمندان اسلامی آرای چندی درباره رابطه اسلام با ایمان بیان کرده‌اند؛ ازجمله:
* بسیاری از مفسران و متکلمان با استناد به آیه الهی، <ref>حجرات، ۱۴.</ref> مفهوم اسلام را با مفهوم ایمان مغایر دانسته و اسلام را نسبت به ایمان عام می‌دانند<ref>حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۵/۱۰۱-۱۰۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۸/۳۲۸؛ زحیلی، التفسیر المنیر، ۱/۳۱۸.</ref>؛ زیرا اسلام در مرحله ابتدایی و ظاهری در پذیرش شریعت، با اظهار شهادتین است اما ایمان علاوه بر این، اعتقاد باطنی را نیز به دنبال دارد<ref>طبرسی، فضل‌بن‌حسن، مجمع البیان، ۹/۲۰۷؛ طباطبایی، المیزان، ۱۸/۳۲۸.</ref>؛
* بسیاری از مفسران و متکلمان با استناد به آیه الهی، <ref>حجرات، ۱۴.</ref> مفهوم اسلام را با مفهوم ایمان مغایر دانسته و اسلام را نسبت به ایمان عام می‌دانند<ref>حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۵/۱۰۱-۱۰۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۸/۳۲۸؛ زحیلی، التفسیر المنیر، ۱/۳۱۸.</ref>؛ زیرا اسلام در مرحله ابتدایی و ظاهری در پذیرش شریعت، با اظهار شهادتین است اما ایمان علاوه بر این، اعتقاد باطنی را نیز به دنبال دارد<ref>طبرسی، فضل‌بن‌حسن، مجمع البیان، ۹/۲۰۷؛ طباطبایی، المیزان، ۱۸/۳۲۸.</ref>؛
* بعضی از متکلمان مانند گروهی از [[معتزله]] بر این باورند که فرقی میان اسلام و ایمان نیست.<ref>قاضی‌عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۴۷۷؛ ← فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۷/۱۷۱؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۰۶-۲۰۷؛ زحیلی، التفسیر المنیر، ۱/۳۱۸.</ref>
* بعضی از متکلمان مانند گروهی از [[معتزله]] بر این باورند که فرقی میان اسلام و ایمان نیست.<ref>قاضی‌عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۴۷۷؛ ← فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۷/۱۷۱؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۰۶-۲۰۷؛ زحیلی، التفسیر المنیر، ۱/۳۱۸.</ref>
امام‌خمینی نیز قائل به مغایرت میان ایمان و اسلام است و با استناد به روایتی<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۵.</ref> معتقد است که اسلام، شهادت به [[وحدانیت خدا]] و اعتقاد به [[رسالت نبی اکرم(ص)]] است، ولی ایمان نور هدایتی است که در قلب جلوه می‌کند، بر این اساس اگر اسلام در قلب ثابت شد و به قلب رسید، آن ایمان است.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۹۵-۹۶.</ref> ایشان باور کسانی که اختلاف ایمان و اسلام را امری نوظهور و در زمان [[ائمه(ع)]] می‌دانند، باطل دانسته و معتقد است این اختلاف از همان زمان نزول قرآن کریم بوده است؛ زیرا ائمه(ع) سخنی غیر از آنچه خدا و رسول(ص) به آن معتقد هستند، نمی‌گویند. ایمان پیش از نصب [[امیرالمؤمنین علی(ع)]] همان تصدیق به خداوند و رسول(ص) بوده است، اما پس از نصب آن حضرت، ولایت و امامت از ارکان ایمان قرار گرفت.<ref>امام‌خمینی، مکاسب، ۱/۳۷۷.</ref> ایشان عمل به ارکان اسلام را لازمه ایمان می‌داند، نه جزو معنای ایمان. بر این اساس روایاتی که عمل به ارکان اسلام را از ارکان ایمان می‌شمارند، <ref>صدوق، التوحید، ۲۲۸.</ref> بر همین معنا حمل می‌کند.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۹۶.</ref> به باور ایشان بنابر ظاهر روایات، <ref>کلینی، الکافی، ۲/۲۴.</ref> اظهار اسلام در جاری شدن [[احکام اسلام]] کافی است، اگر چه شخص در باطن [[نفاق]] داشته باشد و معتقد نباشد<ref>امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۶۳.</ref> و این همان اسلام در نگاه فقهی است؛ ‌ البته لفظ ایمان در اصطلاح فقهی گاهی به معنای اعتقاد به [[مذهب تشیع]] می‌آید که در این صورت ایمان اخص از معنای فوق خواهد بود.<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۶۸، ۲۵۸ و ۲۷۶.</ref>
امام‌خمینی نیز قائل به مغایرت میان ایمان و اسلام است و با استناد به روایتی<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۵.</ref> معتقد است که اسلام، شهادت به وحدانیت خدا و اعتقاد به رسالت نبی اکرم(ص) است، ولی ایمان نور هدایتی است که در قلب جلوه می‌کند، بر این اساس اگر اسلام در قلب ثابت شد و به [[قلب]] رسید، آن ایمان است.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۹۵-۹۶.</ref> ایشان باور کسانی که اختلاف ایمان و اسلام را امری نوظهور و در زمان [[ائمه(ع)]] می‌دانند، باطل دانسته و معتقد است این اختلاف از همان زمان نزول [[قرآن|قرآن کریم]] بوده است؛ زیرا ائمه(ع) سخنی غیر از آنچه خدا و [[پیامبر اکرم(ص)|رسول(ص)]] به آن معتقد هستند، نمی‌گویند. ایمان پیش از نصب [[امیرالمؤمنین علی(ع)]] همان تصدیق به خداوند و رسول(ص) بوده است، اما پس از نصب آن حضرت، [[خلافت و ولایت|ولایت]] و [[امامت]] از ارکان ایمان قرار گرفت.<ref>امام‌خمینی، مکاسب، ۱/۳۷۷.</ref> ایشان عمل به ارکان اسلام را لازمه ایمان می‌داند، نه جزو معنای ایمان. بر این اساس روایاتی که عمل به ارکان اسلام را از ارکان ایمان می‌شمارند، <ref>صدوق، التوحید، ۲۲۸.</ref> بر همین معنا حمل می‌کند.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۹۶.</ref> به باور ایشان بنابر ظاهر روایات، <ref>کلینی، الکافی، ۲/۲۴.</ref> اظهار اسلام در جاری شدن احکام اسلام کافی است، اگر چه شخص در باطن [[نفاق]] داشته باشد و معتقد نباشد<ref>امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۶۳.</ref> و این همان اسلام در نگاه فقهی است؛ ‌ البته لفظ ایمان در اصطلاح فقهی گاهی به معنای اعتقاد به [[شیعه|مذهب تشیع]] می‌آید که در این صورت ایمان اخص از معنای فوق خواهد بود.<ref>امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۶۸، ۲۵۸ و ۲۷۶.</ref>
==شناخت اسلام==
==شناخت اسلام==
قرآن کریم بر این نکته تاکید دارد که گروهی از مؤمنان برای [[تفقه]] و شناخت دین کوچ کرده و قوم خود را [[انذار]] کنند.<ref>توبه، ۱۲۲.</ref> در برخی از روایات نیز بر شناخت دین و تفقه در آن تاکید شده است.<ref>برقی، المحاسن، ۱/۵؛ کلینی، الکافی، ۱/۳۱.</ref> برخی از ‌اندیشمندان اسلامی شناخت دین و اسلام را تنها از راه روشنگری صاحب شریعت و ارشاد و دستور رهبر امت می‌دانند.<ref>ابن‌میثم، الحدائق الناضره، ۳/۲۳۵.</ref> منابعی که اسلام‌شناس در استنباط احکام و قوانین از آن استفاده می‌کند، منابع شناخت اسلام است که از جمله آنها قرآن، سنت، عقل و سیره اولیا و [[پیشوایان(ع)]] است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲/۲۳۰ و ۱۶/۳۷.</ref>
قرآن کریم بر این نکته تاکید دارد که گروهی از مؤمنان برای تفقه و شناخت دین کوچ کرده و قوم خود را انذار کنند.<ref>توبه، ۱۲۲.</ref> در برخی از روایات نیز بر شناخت دین و تفقه در آن تاکید شده است.<ref>برقی، المحاسن، ۱/۵؛ کلینی، الکافی، ۱/۳۱.</ref> برخی از ‌اندیشمندان اسلامی شناخت دین و اسلام را تنها از راه روشنگری صاحب شریعت و ارشاد و دستور رهبر امت می‌دانند.<ref>ابن‌میثم، الحدائق الناضره، ۳/۲۳۵.</ref> منابعی که اسلام‌شناس در استنباط احکام و قوانین از آن استفاده می‌کند، منابع شناخت اسلام است که از جمله آنها [[قرآن]]، [[سنت]]، [[عقل (اصول فقه)|عقل]] و سیره اولیا و پیشوایان(ع) است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲/۲۳۰ و ۱۶/۳۷.</ref>


امام‌خمینی علاوه بر اینکه منابع اسلام را [[قرآن]]، [[‌سنت]]، [[عقل]] و [[اجماع]] می‌داند، <ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۶.</ref> بر این باور است بعضی از احکام و حقایق در اسلام فطری است؛ به همین دلیل [[فطرت‌الله]]<ref>روم، ۳۰.</ref> در بعضی روایات به اسلام<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۲.</ref> یا توحید<ref>صدوق، التوحید، ۳۲۸.</ref> تفسیر شده است.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۸۰.</ref> ایشان کسی را اسلام‌شناس می‌داند که تمام ابعاد اسلام را بشناسد؛ بنابراین کسی که تنها [[تاریخ اسلام|تاریخ]] یا [[فلسفه اسلامی|فلسفه]] یا [[عرفان اسلامی]] را شناخته، اسلام‌شناس نخواهد بود؛ چنان‌که [[متکلمان]]، [[فلاسفه]]، [[عرفا]] و [[فقها]]، اسلام را بر اساس رویکرد خود تفسیر کرده‌اند؛ در حالی‌که اسلام دارای ابعادی جامع است<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۷-۸ و ۸/۵۱۳.</ref>؛ بنابراین اسلام‌شناس کسی است که هم جهات معنوی و هم جهات ظاهری اسلام را بشناسد<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۹۰.</ref>؛ زیرا هر یک از این علوم، یک بُعد از اسلام است و بُعد دنیایی و حکومتی اسلام و چگونگی تعامل در [[جامعه اسلامی]]، بُعد دیگری است که از آن غفلت شده است؛ در حالی‌که اسلام برای رساندن انسان به کمال خود در تمام ابعاد انسانی است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۵۱.</ref> به همین سبب برای شناخت اسلام، آشنایی با همه ابعاد انسانی ضروری است<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۸۳-۱۸۴.</ref> و کسی که می‌خواهد به همه ابعاد اسلام آگاهی یابد، باید به قرآن مراجعه کند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۰.</ref>
امام‌خمینی علاوه بر اینکه منابع اسلام را قرآن، ‌سنت، عقل و [[اجماع]] می‌داند، <ref>امام‌خمینی، الاستصحاب، ۶.</ref> بر این باور است بعضی از احکام و حقایق در اسلام فطری است؛ به همین دلیل فطرت‌الله<ref>روم، ۳۰.</ref> در بعضی روایات به اسلام<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۲.</ref> یا توحید<ref>صدوق، التوحید، ۳۲۸.</ref> تفسیر شده است.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۸۰.</ref> ایشان کسی را اسلام‌شناس می‌داند که تمام ابعاد اسلام را بشناسد؛ بنابراین کسی که تنها تاریخ یا [[فلسفه اسلامی|فلسفه]] یا عرفان اسلامی را شناخته، اسلام‌شناس نخواهد بود؛ چنان‌که متکلمان، [[فلاسفه]]، [[عرفا]] و فقها، اسلام را بر اساس رویکرد خود تفسیر کرده‌اند؛ در حالی‌که اسلام دارای ابعادی جامع است<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۷-۸ و ۸/۵۱۳.</ref>؛ بنابراین اسلام‌شناس کسی است که هم جهات معنوی و هم جهات ظاهری اسلام را بشناسد<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۹۰.</ref>؛ زیرا هر یک از این علوم، یک بُعد از اسلام است و بُعد دنیایی و حکومتی اسلام و چگونگی تعامل در [[جامعه اسلامی]]، بُعد دیگری است که از آن [[غفلت]] شده است؛ در حالی‌که اسلام برای رساندن انسان به کمال خود در تمام ابعاد انسانی است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۵۱.</ref> به همین سبب برای شناخت اسلام، آشنایی با همه ابعاد انسانی ضروری است<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۸۳-۱۸۴.</ref> و کسی که می‌خواهد به همه ابعاد اسلام آگاهی یابد، باید به قرآن مراجعه کند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۰.</ref>


امام‌خمینی شناخت اسلام واقعی را به همراه [[تهذیب نفس]]، [[اخلاص]] و تحقیقات وسیع و دامنه‌دار می‌داند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۴۸۷.</ref> و معتقد است هدایت مردم باید به دست افراد اسلام‌شناس باشد. ایشان درباره روشنفکرانی که از اسلام واقعی اطلاع ندارند و با آن مخالف‌اند، هشدار ‌می‌داد<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۳۳۸.</ref>؛ بر همین اساس ایشان برداشت‌های یک‌بعدی و یک‌جانبه برخی از اسلام را که یا به جهت معنوی اسلام توجه می‌کنند و جهات مادی و اجتماعی آن را به تاویل می‌برند یا تنها به جهات مادی توجه می‌کنند، برداشت انحرافی از اسلام می‌شمارد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۶۱.</ref>
امام‌خمینی شناخت اسلام واقعی را به همراه [[تهذیب نفس]]، [[اخلاص]] و تحقیقات وسیع و دامنه‌دار می‌داند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۴۸۷.</ref> و معتقد است [[هدایت و ضلالت|هدایت]] مردم باید به دست افراد اسلام‌شناس باشد. ایشان درباره روشنفکرانی که از اسلام واقعی اطلاع ندارند و با آن مخالف‌اند، هشدار ‌می‌داد<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۳۳۸.</ref>؛ بر همین اساس ایشان برداشت‌های یک‌بعدی و یک‌جانبه برخی از اسلام را که یا به جهت معنوی اسلام توجه می‌کنند و جهات مادی و اجتماعی آن را به تاویل می‌برند یا تنها به جهات مادی توجه می‌کنند، برداشت انحرافی از اسلام می‌شمارد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۶۱.</ref>
==اصول اعتقادی اسلام==
==اصول اعتقادی اسلام==
مهم‌ترین اصول اعتقادی اسلام که به اصول دین معروف است عبارتند از:
مهم‌ترین اصول اعتقادی اسلام که به [[اصول دین]] معروف است عبارتند از:


* [[توحید]]: اعتقاد به یگانگی خداوند از اصول دعوت [[پیامبران الهی(ع)]] بوده و تمام آنان در طول تاریخ به توحید و نفی [[شرک]] و [[بت‌پرستی]] دعوت می‌کردند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۹۸؛ طباطبایی، المیزان، ۱۰/۲۸۷.</ref> در اسلام توحید، مهم‌ترین اصل دین به شمار می‌رود که شامل سه قسم [[توحید ذاتی]]، [[توحید صفاتی|صفاتی]] و [[توحید افعالی|افعالی]] می‌باشد و توحیدی که مورد اتفاق همه مذاهب است، توحید ذاتی است؛ اما [[اشاعره]] توحید صفاتی را انکار می‌کنند و به توحید افعالی اهتمام دارند و معتزله توحید افعالی را انکار می‌کنند و به توحید صفاتی اهتمام دارند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۳/۹۷-۹۸.</ref> بنابر نظر [[امام‌خمینی]] علت انحراف و تحریف برخی [[ادیان الهی]]، انکار توحید می‌باشد، مانند [[مسیحیت]] که به [[اقانیم ثلاثه]] یعنی اب، ابن و روح‌القدس قائل شدند و یا [[زرتشت]] که به [[ثنویت]] گرویدند و دو مبدا ظلمت و نور در [[جهان هستی]] قائل شدند<ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۱.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|توحید (۱)}}؛
* [[توحید (فلسفه و کلام)|توحید]]: اعتقاد به یگانگی خداوند از اصول دعوت [[پیامبران(ع)|پیامبران الهی(ع)]] بوده و تمام آنان در طول تاریخ به توحید و نفی [[شرک]] و بت‌پرستی دعوت می‌کردند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۹۸؛ طباطبایی، المیزان، ۱۰/۲۸۷.</ref> در اسلام توحید، مهم‌ترین اصل دین به شمار می‌رود که شامل سه قسم توحید ذاتی، صفاتی و افعالی می‌باشد و توحیدی که مورد اتفاق همه مذاهب است، توحید ذاتی است؛ اما [[اشاعره]] توحید صفاتی را انکار می‌کنند و به توحید افعالی اهتمام دارند و معتزله توحید افعالی را انکار می‌کنند و به توحید صفاتی اهتمام دارند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۳/۹۷-۹۸.</ref> بنابر نظر [[امام‌خمینی]] علت [[انحراف]] و تحریف برخی [[ادیان الهی]]، انکار توحید می‌باشد، مانند [[مسیحیت]] که به اقانیم ثلاثه یعنی اب، ابن و روح‌القدس قائل شدند و یا [[زرتشت]] که به ثنویت گرویدند و دو مبدا ظلمت و نور در جهان هستی قائل شدند<ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۱.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|توحید (فلسفه و کلام)}}؛


* [[نبوت]]: بدون اعتقاد به نبوت، اسلام محقق نمی‌شود.<ref>شهید ثانی، مسالک الافهام، ۱۰/۳۸.</ref> برخی اصل نبوت را اعتقاد به نبوت همه انبیای الهی(ع) می‌دانند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۳/۹۷.</ref> در [[قرآن کریم]] نبوت انبیای گذشته(ع) تایید و تصدیق شده<ref>نحل، ۶۳؛ آل عمران، ۳؛ روم، ۴۷.</ref> و [[پیامبر اسلام(ص)]] به عنوان خاتم انبیا(ع) معرفی شده است.<ref>احزاب، ۴۰.</ref> برخی بر این عقیده‌اند که در ملت‌های گذشته، بشر به این حد نرسیده بود که نقشه کلی راه را برای سعادت خود دریافت کند و در دوره اسلام این امر محقق شد<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۰/۱۸۳-۱۸۵.</ref>؛ از این‌رو پیامبر اسلام(ص) که در نظام خلقت کامل‌ترین موجود است در این زمان ظهور پیدا کرد و نبوت با او خاتمه پیدا کرد<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۵۴.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|نبوت}}؛
* [[نبوت]]: بدون اعتقاد به نبوت، اسلام محقق نمی‌شود.<ref>شهید ثانی، مسالک الافهام، ۱۰/۳۸.</ref> برخی اصل نبوت را اعتقاد به نبوت همه انبیای الهی(ع) می‌دانند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۳/۹۷.</ref> در [[قرآن کریم]] نبوت انبیای گذشته(ع) تایید و تصدیق شده<ref>نحل، ۶۳؛ آل عمران، ۳؛ روم، ۴۷.</ref> و [[پیامبر اسلام(ص)]] به عنوان خاتم انبیا(ع) معرفی شده است.<ref>احزاب، ۴۰.</ref> برخی بر این عقیده‌اند که در ملت‌های گذشته، بشر به این حد نرسیده بود که نقشه کلی راه را برای [[سعادت و شقاوت|سعادت]] خود دریافت کند و در دوره اسلام این امر محقق شد<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۰/۱۸۳-۱۸۵.</ref>؛ از این‌رو پیامبر اسلام(ص) که در نظام خلقت کامل‌ترین موجود است در این زمان ظهور پیدا کرد و نبوت با او خاتمه پیدا کرد<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۵۴.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|نبوت}}؛


* [[معاد]]: باور به معاد در تمام ادیان الهی مشترک است.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۱۲؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۲۴۸.</ref>‌اندیشمندان اسلامی معاد را یکی از اصول دین معرفی کرده‌اند.<ref>فاضل مقداد، الباب الحادی، ۵۲؛ مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ۹/۱۵۹.</ref> معتزله معاد را جزو اصول دین نشمرده و اصول دین را توحید، عدل، [[وعد و وعید]] و [[منزلة بین المنزلین]] (نفی [[ایمان]] از گنهکاران مؤمنان) و [[امر به معروف و نهی از منکر]] دانسته‌اند.<ref>قاضی‌عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۷۶.</ref>
* [[معاد]]: باور به معاد در تمام ادیان الهی مشترک است.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۱۲؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۲۴۸.</ref>‌اندیشمندان اسلامی معاد را یکی از اصول دین معرفی کرده‌اند.<ref>فاضل مقداد، الباب الحادی، ۵۲؛ مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ۹/۱۵۹.</ref> معتزله معاد را جزو اصول دین نشمرده و اصول دین را توحید، عدل، وعد و وعید و منزلة بین المنزلین (نفی [[ایمان]] از گنهکاران مؤمنان) و [[امر به معروف و نهی از منکر]] دانسته‌اند.<ref>قاضی‌عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۷۶.</ref>
امام‌خمینی در اینکه معاد جزء اصول این باشد تردید کرده و آن را بنابر احتمالی داخل در [[اصول دین]] شمرده است.<ref>امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۴.</ref> آنچه که از اصول دین شمرده می‌شود اصل اعتقاد به برانگیخته‌شدن پس از مرگ است، <ref>کاشف‌الغطاء، کشف الغطاء، ۱/۶۰.</ref> اما غالب فقها اعتقاد به [[معاد جسمانی|جسمانی بودن معاد]] را داخل اصول دین می‌دانند و قول به [[معاد روحانی]] را انکار معاد می‌شمارند<ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ۱۰/۶۶۷؛ خویی، صراط النجاة، ۳/۴۱۵.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|معاد}}؛
امام‌خمینی در اینکه معاد جزء اصول این باشد تردید کرده و آن را بنابر احتمالی داخل در اصول دین شمرده است.<ref>امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۴.</ref> آنچه که از اصول دین شمرده می‌شود اصل اعتقاد به برانگیخته‌شدن پس از [[مرگ]] است، <ref>کاشف‌الغطاء، کشف الغطاء، ۱/۶۰.</ref> اما غالب فقها اعتقاد به [[معاد جسمانی|جسمانی بودن معاد]] را داخل اصول دین می‌دانند و قول به معاد روحانی را انکار معاد می‌شمارند<ref>فاضل هندی، کشف اللثام، ۱۰/۶۶۷؛ خویی، صراط النجاة، ۳/۴۱۵.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|معاد}}؛


* [[عدل]]: صفت عدالت در خداوند به معنای تنزیه حق‌تعالی از فعل قبیح و اخلال به واجب<ref>طوسی، الرسائل، ۱۰۳.</ref> و جزای عمل از اصول پنج‌گانه اسلام است و از طرفی معرّف مکتب است که اختصاص به [[مکتب تشیع]] دارد و این صفت اگرچه با صفات دیگر خداوند؛ مانند [[علم خدا|علم]]، [[صفت حیات|حیات]] و [[صفت قدرت|قدرت]] فرقی ندارد، ولی جزو اصولی است که دیدگاه خاص تشیع را نسبت به اسلام نشان می‌‌‌‌دهد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۳/۹۷.</ref> برخی مسلمانان مانند برخی از اشاعره [[آزادی]] و [[اختیار انسان|اختیارات انسان]] را انکار کرده‌اند<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۴۹-۱۵۰.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|عدل الهی}}؛
* [[عدل الهی|عدل]]: صفت عدالت در خداوند به معنای [[تنزیه خداوند|تنزیه حق‌تعالی]] از فعل قبیح و اخلال به واجب<ref>طوسی، الرسائل، ۱۰۳.</ref> و جزای عمل از اصول پنج‌گانه اسلام است و از طرفی معرّف مکتب است که اختصاص به [[شیعه|مکتب تشیع]] دارد و این صفت اگرچه با صفات دیگر خداوند؛ مانند [[علم خدا|علم]]، حیات و [[قدرت الهی|قدرت]] فرقی ندارد، ولی جزو اصولی است که دیدگاه خاص تشیع را نسبت به اسلام نشان می‌‌‌‌دهد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۳/۹۷.</ref> برخی مسلمانان مانند برخی از اشاعره [[آزادی]] و اختیارات انسان را انکار کرده‌اند<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۴۹-۱۵۰.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|عدل الهی}}؛


* [[امامت]]: امامت نزد شیعه از اصول دین<ref>شوشتری، احقاق الحق، ۲/۲۸۶ و ۳۰۵-۳۰۷.</ref> و یا مذهب<ref>امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۴۱.</ref> به شمار می‌رود و معرف مذهب تشیع است و [[اهل سنت]] آن را از [[فروع دین]] می‌دانند و تفسیر دیگری از امامت و پیشوایی دارند<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۳۳؛ مطهری، مجموعه آثار، ۴/۷۱۳.</ref> و آن را مقامی برای برپایی [[سنت]] و قوانین شرع و استیفای حقوق و حفظ و حراست حوزه اسلام می‌دانند.<ref>آمدی، ابکار الافکار، ۵/۱۲۱.</ref> امامت از دیدگاه شیعه ریاستی از ناحیه خداوند است که افزون بر امور دنیایی در امور دینی نیز جاری است.<ref>مفید، النکت الاعتقادیه، ۳۹-۴۱؛ خواجه‌نصیر، تلخیص المحصل، ۴۵۸-۴۶۱.</ref> امامت چنان‌که [[امام‌خمینی]] نیز تاکید کرده ‌است، منصبی حقیقی و الهی است که دارای دو جنبه ظاهری و باطنی است و جنبه ظاهری آن حکومت و زعامت دنیایی است<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۷؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۲.</ref> و جنبه باطنی آن ولایت و خلافت است که امری تکوینی است و به موجب آن همه ذرات عالم در برابر آن خاضع هستند.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۴۱؛ امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۴۲-۴۳.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|امامت}}
* [[امامت]]: امامت نزد شیعه از اصول دین<ref>شوشتری، احقاق الحق، ۲/۲۸۶ و ۳۰۵-۳۰۷.</ref> و یا مذهب<ref>امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۴۱.</ref> به شمار می‌رود و معرف مذهب تشیع است و [[اهل سنت]] آن را از فروع دین می‌دانند و تفسیر دیگری از امامت و پیشوایی دارند<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۳۳؛ مطهری، مجموعه آثار، ۴/۷۱۳.</ref> و آن را مقامی برای برپایی [[سنت]] و قوانین شرع و استیفای حقوق و حفظ و حراست حوزه اسلام می‌دانند.<ref>آمدی، ابکار الافکار، ۵/۱۲۱.</ref> امامت از دیدگاه شیعه ریاستی از ناحیه خداوند است که افزون بر امور دنیایی در امور دینی نیز جاری است.<ref>مفید، النکت الاعتقادیه، ۳۹-۴۱؛ خواجه‌نصیر، تلخیص المحصل، ۴۵۸-۴۶۱.</ref> امامت چنان‌که [[امام‌خمینی]] نیز تاکید کرده ‌است، منصبی حقیقی و الهی است که دارای دو جنبه ظاهری و باطنی است و جنبه ظاهری آن حکومت و زعامت دنیایی است<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۷؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۲.</ref> و جنبه باطنی آن [[خلافت و ولایت|ولایت و خلافت]] است که امری تکوینی است و به موجب آن همه ذرات عالم در برابر آن خاضع هستند.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۴۱؛ امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۴۲-۴۳.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|امامت}}
==ارکان عملی اسلام==
==ارکان عملی اسلام==
قرآن کریم بارها به پایه‌های عملی اسلام فراخوانده و بر آنها تاکید کرده است؛ ارکانی مانند [[نماز]]، [[زکات]]، [[جهاد]]، [[روزه]]، و [[حج]] چنا‌ن‌که بخشی از جزئیات احکام آنها را نیز بیان کرده است. از مجموع روایاتی که به بیان ارکان عملی اسلام پرداخته‌اند به دست می‌آید که نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، [[ولایت]]، امر به معروف و نهی از منکر مهم‌ترین یا از مهم‌ترین ارکان عملی هستند.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۸؛ مغربی، دعائم الاسلام، ۱/۲؛ صدوق، الامالی، ۳۳۹؛ طوسی، الامالی، ۴۴.</ref> در این میان ولایت از نظر روایات دارای اهمیت بیشتری نسبت به موارد دیگر است و بر اساس برخی از روایات، ولایت برخلاف موارد دیگر، در هیچ حالی از انسان برداشته نمی‌شود.<ref>صدوق، الخصال، ۱/۲۷۸؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۱/۲۳.</ref> برخی از فقها ذکر ولایت به معنای امامت [[ائمه(ع)]] را در ارکان اسلام به جهت توجه دادن به این دانسته‌اند که موارد دیگر مشروط به ولایت هستند و یا به دلیل همراهی و مماشات با اهل سنت در میان ارکان ذکر شده است. این احتمال نیز هست که مراد از ولایت در این روایات محبت ائمه(ع) بیشتر از آنچه در امامت شرط شده است باشد.<ref>مجلسی، محمدتقی، روضة المتقین، ۱/۴۲۸.</ref> برخی نیز مراد از ولایت در این احادیث را حکومت و لزوم تحقق آن دانسته‌اند که ضامن اجرای ارکان دیگر اسلام است.<ref>منتظری، نظام الحکم، ۷۹؛ سند، اسس النظام السیاسی، ۳۱۲.</ref> افزون بر وظایف یادشده، بخش‌های دیگری نیز وجود دارد که در کتب فقهی ازجمله [[تحریر الوسیله]] امام‌خمینی آمده است؛ همانند احکام [[خرید و فروش]]، [[نکاح]]، [[طلاق]]، [[قرض]]، [[وکالت]]، [[غصب]]، [[وقف]] و [[ارث]].
قرآن کریم بارها به پایه‌های عملی اسلام فراخوانده و بر آنها تاکید کرده است؛ ارکانی مانند [[نماز]]، [[زکات]]، [[جهاد]]، [[روزه]]، و [[حج]] چنا‌ن‌که بخشی از جزئیات احکام آنها را نیز بیان کرده است. از مجموع روایاتی که به بیان ارکان عملی اسلام پرداخته‌اند به دست می‌آید که نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، [[خلافت و ولایت|ولایت]]، [[امر به معروف و نهی از منکر]] مهم‌ترین یا از مهم‌ترین ارکان عملی هستند.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۸؛ مغربی، دعائم الاسلام، ۱/۲؛ صدوق، الامالی، ۳۳۹؛ طوسی، الامالی، ۴۴.</ref> در این میان ولایت از نظر روایات دارای اهمیت بیشتری نسبت به موارد دیگر است و بر اساس برخی از روایات، ولایت برخلاف موارد دیگر، در هیچ حالی از انسان برداشته نمی‌شود.<ref>صدوق، الخصال، ۱/۲۷۸؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۱/۲۳.</ref> برخی از فقها ذکر ولایت به معنای امامت [[ائمه(ع)]] را در ارکان اسلام به جهت توجه دادن به این دانسته‌اند که موارد دیگر مشروط به ولایت هستند و یا به دلیل همراهی و مماشات با [[اهل سنت]] در میان ارکان ذکر شده است. این احتمال نیز هست که مراد از ولایت در این روایات محبت ائمه(ع) بیشتر از آنچه در [[امامت]] شرط شده است باشد.<ref>مجلسی، محمدتقی، روضة المتقین، ۱/۴۲۸.</ref> برخی نیز مراد از ولایت در این احادیث را حکومت و لزوم تحقق آن دانسته‌اند که ضامن اجرای ارکان دیگر اسلام است.<ref>منتظری، نظام الحکم، ۷۹؛ سند، اسس النظام السیاسی، ۳۱۲.</ref> افزون بر وظایف یادشده، بخش‌های دیگری نیز وجود دارد که در کتب فقهی ازجمله [[تحریر الوسیله|تحریر الوسیله امام‌خمینی]] آمده است؛ همانند احکام [[خرید و فروش]]، [[نکاح]]، [[طلاق]]، [[قرض]]، [[وکالت]]، [[غصب]]، [[وقف]] و [[ارث]].
==ویژگی‌های اسلام==
==ویژگی‌های اسلام==
اسلام به‌عنوان آخرین دین الهی دارای ویژگی‌هایی است که آن را از ادیان موجود تحریف شده متمایز می‌کند؛ ازجمله:
اسلام به‌عنوان آخرین دین الهی دارای ویژگی‌هایی است که آن را از ادیان موجود تحریف شده متمایز می‌کند؛ ازجمله:
===جامعیت اسلام===
===جامعیت اسلام===
دین اسلام به جهت توجه به همه ابعاد وجودی انسان و برآورده‌کردن نیازهای فطری و طبیعی و آوردن دستورهای جامع و کامل در هدایت بشر و بیان [[سعادت دنیوی و اخروی]]، در مقایسه با ادیان دیگر دارای جامعیت است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۴/۱۲۱.</ref>
دین اسلام به جهت توجه به همه ابعاد وجودی انسان و برآورده‌کردن نیازهای فطری و طبیعی و آوردن دستورهای جامع و کامل در هدایت بشر و بیان سعادت دنیوی و اخروی، در مقایسه با ادیان دیگر دارای جامعیت است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۴/۱۲۱.</ref>
امام‌خمینی نیز یکی از ویژگی‌های اسلام را جامع‌بودن قوانین و [[معارف اسلامی]] و رساندن مردم به سعادت دنیا و آخرت می‌داند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۰۷.</ref> ایشان تاکید کرده است که اسلام تنها [[عبادت]] و تعلیم و تعلّم عبادی نیست، بلکه منشا بسیاری از احکام عبادی اسلام، حکمت‌های اجتماعی و سیاسی است<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۴۴۷ و ۶/۲۰۰.</ref>؛ چنان‌که اسلام همواره در پی تشکیل حکومت بوده تا با آن عدالت اجتماعی و سعادت انسان‌ها را تحقق بخشد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۶-۴۰۷.</ref> امام‌خمینی یادآورشده است که طبق بعضی روایات، <ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ۶۵/۳۱۹.</ref> [[رهبانیت]] در اسلام ممنوع است<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۲۵-۳۲۶.</ref>؛ بنابراین اسلام مانند [[مسیحیت]] تحریف‌شده نیست که تنها به معنویت توجه کند و مانند یهودیت هم نیست که بیشتر توجه‌اش به مادیات باشد، <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۹۱.</ref> بلکه اسلام مکتبی است که در تمام شئون فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، فرهنگی و اقتصادی، سیاسی و نظامی، دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته‌ای هرچند بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی او نقش داشته باشد، فروگذار نکرده است و تمامی موانع تکامل اجتماع و فرد را بیان کرده و در مسیر برطرف‌کردن آنها گام برداشته است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۲-۴۰۳.</ref>
امام‌خمینی نیز یکی از ویژگی‌های اسلام را جامع‌بودن قوانین و معارف اسلامی و رساندن مردم به سعادت [[دنیا و آخرت]] می‌داند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۰۷.</ref> ایشان تاکید کرده است که اسلام تنها [[عبادت]] و تعلیم و تعلّم عبادی نیست، بلکه منشا بسیاری از احکام عبادی اسلام، حکمت‌های اجتماعی و سیاسی است<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۴۴۷ و ۶/۲۰۰.</ref>؛ چنان‌که اسلام همواره در پی تشکیل حکومت بوده تا با آن [[عدالت اجتماعی]] و [[سعادت و شقاوت|سعادت]] انسان‌ها را تحقق بخشد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۶-۴۰۷.</ref> امام‌خمینی یادآورشده است که طبق بعضی روایات، <ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ۶۵/۳۱۹.</ref> [[رهبانیت]] در اسلام ممنوع است<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۲۵-۳۲۶.</ref>؛ بنابراین اسلام مانند [[مسیحیت]] تحریف‌شده نیست که تنها به معنویت توجه کند و مانند یهودیت هم نیست که بیشتر توجه‌اش به مادیات باشد، <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۹۱.</ref> بلکه اسلام مکتبی است که در تمام شئون فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، فرهنگی و اقتصادی، سیاسی و نظامی، دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته‌ای هرچند بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی او نقش داشته باشد، فروگذار نکرده است و تمامی موانع تکامل اجتماع و فرد را بیان کرده و در مسیر برطرف‌کردن آنها گام برداشته است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۲-۴۰۳.</ref>


امام‌خمینی با تاکید بر بُعد تربیتی اسلام معتقد است اسلام مکتب انسان‌ساز است و برای تمام مرحله‌های تکاملی انسان از همان دوران جنینی و دوران کودکی تا مراحل تهذیب نفس و سیر و سلوک برنامه دارد<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۴۱-۴۲ و ۷/۲۸۸.</ref>؛ از این‌رو علاوه بر جنبه‌های فردی، به روابط اجتماعی انسان در جامعه و همچنین ارتباط جامعه اسلامی با سایر جوامع<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۹.</ref> و سیاست اداره کشور و [[حکومت اسلامی]]<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۱ و ۴/۴۵۱.</ref> توجه کرده است. ایشان تاکید کرده است که قرآن کریم و سنت، شامل همه دستورها و احکامی است که برای سعادت بشر نیاز است و بر همین اساس است که قرآن خود را «تبیان کل شیء: بیانگر همه چیز» معرفی کرده است.<ref>امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۲۹.</ref> این کتاب آسمانی کامل‌ترین و جامع‌ترین کتاب و شریعت است<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۰۹.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|جامعیت قرآن}}؛
امام‌خمینی با تاکید بر بُعد تربیتی اسلام معتقد است اسلام مکتب انسان‌ساز است و برای تمام مرحله‌های تکاملی انسان از همان دوران جنینی و دوران کودکی تا مراحل [[تهذیب نفس]] و [[سیر و سلوک]] برنامه دارد<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۴۱-۴۲ و ۷/۲۸۸.</ref>؛ از این‌رو علاوه بر جنبه‌های فردی، به روابط اجتماعی انسان در جامعه و همچنین ارتباط جامعه اسلامی با سایر جوامع<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۹.</ref> و سیاست اداره کشور و [[حکومت اسلامی]]<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۱ و ۴/۴۵۱.</ref> توجه کرده است. ایشان تاکید کرده است که [[قرآن کریم]] و [[سنت]]، شامل همه دستورها و احکامی است که برای سعادت بشر نیاز است و بر همین اساس است که قرآن خود را «تبیان کل شیء: بیانگر همه چیز» معرفی کرده است.<ref>امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۲۹.</ref> این کتاب آسمانی کامل‌ترین و جامع‌ترین کتاب و شریعت است<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۰۹.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|جامعیت قرآن}}؛
===جاودانگی و پویایی اسلام===
===جاودانگی و پویایی اسلام===
قرآن کریم [[پیامبر اسلام(ص)]] را خاتم پیامبران(ع) معرفی می‌کند.<ref>احزاب، ۴۰.</ref> در روایات نیز رسول خدا(ص)، خاتم پیامبران(ع) معرفی شده که پس از او پیامبری نمی‌آید.<ref>صدوق، عیون اخبار، ۲/۱۵۴؛ مفید، الامالی، ۲۵۱؛ طبرسی، احمدبن‌علی، الاحتجاج، ۲/۴۹۸.</ref>‌اندیشمندان اسلامی جاودانگی اسلام را از ناحیه جامعیت قوانین، معارف و گوهر [[دین]] در بیان تمام آنچه برای سعادت بشر لازم است، دانسته‌اند<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۹/۲۲۱.</ref> و معتقدند احکام اسلام برای تمام افراد تا [[روز قیامت]] استمرار دارد.<ref>بحرانی، الحدائق الناضره، ۹/۴۰۳؛ بجنوردی، القواعد الفقهیه، ۲/۵۷-۵۸.</ref>
قرآن کریم [[پیامبر اسلام(ص)]] را خاتم پیامبران(ع) معرفی می‌کند.<ref>احزاب، ۴۰.</ref> در روایات نیز رسول خدا(ص)، خاتم پیامبران(ع) معرفی شده که پس از او پیامبری نمی‌آید.<ref>صدوق، عیون اخبار، ۲/۱۵۴؛ مفید، الامالی، ۲۵۱؛ طبرسی، احمدبن‌علی، الاحتجاج، ۲/۴۹۸.</ref>‌اندیشمندان اسلامی جاودانگی اسلام را از ناحیه جامعیت قوانین، معارف و گوهر [[دین]] در بیان تمام آنچه برای سعادت بشر لازم است، دانسته‌اند<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۹/۲۲۱.</ref> و معتقدند احکام اسلام برای تمام افراد تا [[روز قیامت]] استمرار دارد.<ref>بحرانی، الحدائق الناضره، ۹/۴۰۳؛ بجنوردی، القواعد الفقهیه، ۲/۵۷-۵۸.</ref>


امام‌خمینی قوانین اسلام را قوانینی جامع و همیشگی می‌داند که قوانین مخالف آن را باطل کرده است<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۴۱-۴۲ و ۴/۳۱.</ref> و همیشه با شرایط زمان و مکان قابل تطبیق بوده، این‌گونه نیست که قانونی در زمانی مفید باشد و در برهه‌ای از زمان مفید نباشد<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۳.</ref>؛ البته ایشان زمان و مکان را دو عنصر تعیین‌کننده در اجتهاد می‌شمارد و قوانین اسلام را قوانینی پویا می‌داند؛ زیرا روابط حاکم بر [[سیاست]]، [[اجتماع]] و [[اقتصاد]] در یک نظام، ممکن است سبب تغییر در بعضی از موضوعات و قوانین گردد و با توجه به نقش زمان و مکان است که می‌توان با [[فقه اسلامی]] هر حکومتی را در هر عصری اداره کرد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۹.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|اجتهاد}} امام‌خمینی با اشاره به توطئه دشمن در القای عدم توانایی اسلام در اداره [[جامعه]]، <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۱۳.</ref> تاکید می‌کند اسلام دین قوی و توانمندی در اداره جامعه است و قوانین اسلام با هیچ‌یک از پیشرفت‌های سیاسی و اجتماعی مخالف نیست<ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۲۹۵.</ref>؛
امام‌خمینی قوانین اسلام را قوانینی جامع و همیشگی می‌داند که قوانین مخالف آن را باطل کرده است<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۴۱-۴۲ و ۴/۳۱.</ref> و همیشه با شرایط زمان و مکان قابل تطبیق بوده، این‌گونه نیست که قانونی در زمانی مفید باشد و در برهه‌ای از زمان مفید نباشد<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۳.</ref>؛ البته ایشان زمان و مکان را دو عنصر تعیین‌کننده در [[اجتهاد]] می‌شمارد و قوانین اسلام را قوانینی پویا می‌داند؛ زیرا روابط حاکم بر [[سیاست]]، [[اجتماع]] و [[اقتصاد]] در یک نظام، ممکن است سبب تغییر در بعضی از موضوعات و قوانین گردد و با توجه به نقش زمان و مکان است که می‌توان با [[فقه|فقه اسلامی]] هر حکومتی را در هر عصری اداره کرد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۹.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|اجتهاد}} امام‌خمینی با اشاره به توطئه دشمن در القای عدم توانایی اسلام در اداره [[جامعه]]، <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۱۳.</ref> تاکید می‌کند اسلام دین قوی و توانمندی در اداره جامعه است و قوانین اسلام با هیچ‌یک از پیشرفت‌های سیاسی و اجتماعی مخالف نیست<ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۲۹۵.</ref>؛
===برقراری عدالت===
===برقراری عدالت===
یکی از اهداف مهم اسلام برقراری و بسط [[عدالت اجتماعی]] و رفع [[ظلم]] است<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۹/۲۸۶.</ref> و تمام [[انبیا(ع)]] و اولیای الهی(ع) در تحقق و گسترش [[عدالت]] و [[قسط]] در جامعه کوشیده‌اند تا انسان‌ها به منزلت واقعی خود که مقتضای [[فطرت]] و خلقت آنهاست، برسند و همه افراد در جامعه ازحق حیات و اراده نیکو و [[عمل صالح]] برخوردار شوند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۲۴۸.</ref> امام‌خمینی نیز به این هدف اشاره کرده<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۱۱۳.</ref> و یادآورشده جلوگیری از ظلم و حکومت ظالمان از اموری است که با گذشت زمان تغییر نمی‌کند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۵.</ref> و تحقق کامل آن جز با مبارزه و تشکیل حکومت اسلامی امکان‌پذیر نیست.<ref>امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۷۰.</ref> انبیای الهی(ع) نیز برای برقراری آن در جامعه مبارزه کردند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۱۰.</ref> و فداکاری [[سیدالشهدا(ع)]] و اصحاب ایشان نیز در راستای تحقق عدالت و قسط در جامعه بوده است<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۷.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|عدالت اجتماعی}}؛
یکی از اهداف مهم اسلام برقراری و بسط [[عدالت اجتماعی]] و رفع [[ظلم]] است<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۹/۲۸۶.</ref> و تمام [[انبیا(ع)]] و اولیای الهی(ع) در تحقق و گسترش عدالت و قسط در جامعه کوشیده‌اند تا انسان‌ها به منزلت واقعی خود که مقتضای [[فطرت]] و خلقت آنهاست، برسند و همه افراد در جامعه ازحق حیات و اراده نیکو و عمل صالح برخوردار شوند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۲۴۸.</ref> امام‌خمینی نیز به این هدف اشاره کرده<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۱۱۳.</ref> و یادآورشده جلوگیری از ظلم و حکومت ظالمان از اموری است که با گذشت زمان تغییر نمی‌کند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۵.</ref> و تحقق کامل آن جز با مبارزه و تشکیل [[حکومت اسلامی]] امکان‌پذیر نیست.<ref>امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۷۰.</ref> انبیای الهی(ع) نیز برای برقراری آن در جامعه مبارزه کردند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۱۰.</ref> و فداکاری [[امام حسین(ع)|سیدالشهدا(ع)]] و اصحاب ایشان نیز در راستای تحقق عدالت و قسط در جامعه بوده است<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۷.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|عدالت اجتماعی}}؛
===اعتدال و میانه‌روی===
===اعتدال و میانه‌روی===
قرآن کریم امت اسلام را [[امت وسط]] معرفی می‌کند<ref>بقره، ۱۴۳.</ref> که همان راه مستقیم است و انحراف در آن راه ندارد، به خلاف اهل کتاب که به جانب تقویت جهات روحی و رهبانیت منحرف شده‌اند و به خلاف مشرکان که به جانب تقویت جهات مادی و طبیعی و انکار جهات روحانی و معاد و قیامت منحرف شدند<ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۳۳۰.</ref>؛ زیرا چنان‌که امام‌خمینی خاطرنشان کرده اسلام و [[صراط مستقیم]]، نزدیک‌ترین راه وصول الی‌الله است و آن راه رسول‌ خدا(ص) و [[اهل بیت(ع)]] است<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۷.</ref> و رسول مکرم اسلام(ص) نیز خود دارای اعتدال حقیقی و استقامت مطلقه است و مظهر همه [[اسما و صفات الهی]] می‌باشد، به‌ گونه‌ای که مظهریت اسمی در او بر اسم دیگر غلبه ندارد.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۴۷-۱۴۸.</ref> از این‌رو افراط و تفریط در دین جای ندارد، چه در ناحیه عمل و چه در ناحیه اعتقاد. اما در ناحیه عمل، افراط در [[ریاضت نفس]] و عباداتی که بر نفس شاق است، سبب سرکشی و طغیان نفس می‌گردد و زمام آن از دست انسان خارج شده و به هلاکت می‌افتد.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۵.</ref> در مقابل رهاکردن [[نفس]] و غفلت از آن، انسان را به دام [[شیطان]] و [[نفس اماره]] می‌اندازد.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۱.</ref> در ناحیه اعتقاد نیز اعتدال در آن حفظ ظاهر و باطن [[شریعت]] است و افرادی که به ظواهر اکتفا کرده و از باطن آن غفلت می‌کنند و یا آن را انکار می‌کنند و همچنین کسانی که تنها به باطن توجه دارند و ظاهر شریعت را انکار می‌کنند از صراط مستقیم به دور افتاده‌اند<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۷۹-۸۱ و ۲۹۰-۲۹۱.</ref>؛
قرآن کریم امت اسلام را [[امت وسط]] معرفی می‌کند<ref>بقره، ۱۴۳.</ref> که همان راه مستقیم است و [[انحراف]] در آن راه ندارد، به خلاف [[اهل کتاب]] که به جانب تقویت جهات روحی و رهبانیت منحرف شده‌اند و به خلاف مشرکان که به جانب تقویت جهات مادی و طبیعی و انکار جهات روحانی و [[معاد]] و [[قیامت]] منحرف شدند<ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۳۳۰.</ref>؛ زیرا چنان‌که امام‌خمینی خاطرنشان کرده اسلام و [[صراط مستقیم]]، نزدیک‌ترین راه وصول الی‌الله است و آن راه رسول‌ خدا(ص) و [[اهل بیت(ع)]] است<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۷.</ref> و رسول مکرم اسلام(ص) نیز خود دارای اعتدال حقیقی و [[استقامت]] مطلقه است و مظهر همه [[اسما و صفات الهی]] می‌باشد، به‌ گونه‌ای که مظهریت اسمی در او بر اسم دیگر غلبه ندارد.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۴۷-۱۴۸.</ref> از این‌رو افراط و تفریط در دین جای ندارد، چه در ناحیه عمل و چه در ناحیه اعتقاد. اما در ناحیه عمل، افراط در [[ریاضت نفس]] و عباداتی که بر نفس شاق است، سبب سرکشی و طغیان نفس می‌گردد و زمام آن از دست انسان خارج شده و به هلاکت می‌افتد.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۵.</ref> در مقابل رهاکردن [[نفس]] و [[غفلت]] از آن، انسان را به دام [[شیطان]] و [[نفس اماره]] می‌اندازد.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۱.</ref> در ناحیه اعتقاد نیز اعتدال در آن حفظ [[ظهور و بطون|ظاهر و باطن]] شریعت است و افرادی که به ظواهر اکتفا کرده و از باطن آن غفلت می‌کنند و یا آن را انکار می‌کنند و همچنین کسانی که تنها به باطن توجه دارند و ظاهر شریعت را انکار می‌کنند از صراط مستقیم به دور افتاده‌اند<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۷۹-۸۱ و ۲۹۰-۲۹۱.</ref>؛
===مطابقت با فطرت===
===مطابقت با فطرت===
اسلام دینی است که معارف و حقایق آن منطبق بر [[فطرت الهی]] است<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۸.</ref> و در واقع تمام دستورهای آن برای مراقبت و کمک‌کردن به انسان است که از مسیر فطرت و طبیعت خود خارج نشود.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۵/۸۲۱.</ref> از این جهت در بعضی روایات<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۲.</ref> «فطرة الله»<ref>روم، ۳۰.</ref> به اسلام تفسیر شده است.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۸۰.</ref> امام‌خمینی معتقد است فطرتی که خداوند انسان را بر آن سرشته است، عشق به کمال مطلق است که همه افراد بشر در این فطرت مشترکند، اگرچه در مراتب و درجات آن با یکدیگر اختلاف دارند و به واسطه حجاب‌های طبیعت و اشتغال به کثرات و اختلاف محیط و عادات و مذاهب افراد در تشخیص احکام فطرت اختلاف پیدا می‌کنند<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۸۰.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|فطرت}}؛
اسلام دینی است که معارف و حقایق آن منطبق بر [[فطرت الهی]] است<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۸.</ref> و در واقع تمام دستورهای آن برای مراقبت و کمک‌کردن به انسان است که از مسیر فطرت و طبیعت خود خارج نشود.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۵/۸۲۱.</ref> از این جهت در بعضی روایات<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۲.</ref> «فطرة الله»<ref>روم، ۳۰.</ref> به اسلام تفسیر شده است.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۸۰.</ref> امام‌خمینی معتقد است فطرتی که خداوند انسان را بر آن سرشته است، عشق به کمال مطلق است که همه افراد بشر در این فطرت مشترکند، اگرچه در مراتب و درجات آن با یکدیگر اختلاف دارند و به واسطه حجاب‌های طبیعت و اشتغال به کثرات و اختلاف محیط و عادات و مذاهب افراد در تشخیص احکام فطرت اختلاف پیدا می‌کنند<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۸۰.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|فطرت}}؛
===سهل و آسان‌بودن===
===سهل و آسان‌بودن===
شریعت اسلام بر اساس روایات شریعتی سهل و آسان است.<ref>صدوق، من ‌لایحضر، ۱/۱۲.</ref> از این‌رو بعضی قواعد و اصول در شریعت، مانند [[اصل برائت|برائت]] و عدم احتیاط در بعضی شبهات و [[قاعده لاحرج]] در همین راستا وضع شده است؛ زیرا خداوند در دین اسلام [[عسر و حرج]] قرار نداده است<ref>امام‌خمینی، معتمد الاصول، ۱/۴۱۸؛ همو، الطهاره، ۱/۴۰۹.</ref>؛
شریعت اسلام بر اساس روایات شریعتی سهل و آسان است.<ref>صدوق، من ‌لایحضر، ۱/۱۲.</ref> از این‌رو بعضی قواعد و اصول در شریعت، مانند [[اصل برائت|برائت]] و عدم احتیاط در بعضی شبهات و [[قاعده لاحرج]] در همین راستا وضع شده است؛ زیرا خداوند در دین اسلام عسر و حرج قرار نداده است<ref>امام‌خمینی، معتمد الاصول، ۱/۴۱۸؛ همو، الطهاره، ۱/۴۰۹.</ref>؛
===دعوت به وحدت و برادری===
===دعوت به وحدت و برادری===
قرآن کریم [[مسلمانان]] را به وحدت و عدم [[تفرقه]] و [[اخوت]] دعوت می‌کند<ref>آل ‌عمران، ۱۰۳، حجرات، ۱۰.</ref> و چنان‌که امام‌خمینی تاکید کرده است این سفارش رسول خدا(ص) و ائمه(ع) و علمای اسلام است که مسلمانان با یکدیگر مجتمع باشند و زیر پرچم اسلام گرد آیند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۳۳۸.</ref> به اعتقاد ایشان نتیجه [[وحدت کلمه]] و اتحاد مسلمانان این است که گرفتاری‌های آنها برطرف شده<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۱/۴۹۱.</ref> و بر ظالمان و قدرت‌های بیگانه پیروز می‌شوند<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۵/۵۰۹ و ۶/۹۹.</ref> و موجب آسیب‌ناپذیری ملت‌ها می‌شود.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۵/۱۳۲.</ref> در مقابل تفرقه و جدایی میان مسلمانان سبب شکست<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳/۳۱۹.</ref> و سلطه اجانب بر مقدرات و مقدسات [[کشورهای اسلامی]]<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳/۲۵۴.</ref> می‌شود و این سیاست [[استعمار]] است که با تفرقه‌انداختن میان مسلمانان مانع قدرت‌گرفتن مسلمانان و سلطه بیشتر بر آنان می‌شود.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۶/۴۸۸.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|وحدت}}
قرآن کریم مسلمانان را به [[وحدت]] و عدم تفرقه و [[برادری|اخوت]] دعوت می‌کند<ref>آل ‌عمران، ۱۰۳، حجرات، ۱۰.</ref> و چنان‌که امام‌خمینی تاکید کرده است این سفارش رسول خدا(ص) و ائمه(ع) و علمای اسلام است که مسلمانان با یکدیگر مجتمع باشند و زیر پرچم اسلام گرد آیند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۳/۳۳۸.</ref> به اعتقاد ایشان نتیجه وحدت کلمه و اتحاد مسلمانان این است که گرفتاری‌های آنها برطرف شده<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۱/۴۹۱.</ref> و بر ظالمان و قدرت‌های بیگانه پیروز می‌شوند<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۵/۵۰۹ و ۶/۹۹.</ref> و موجب آسیب‌ناپذیری ملت‌ها می‌شود.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۵/۱۳۲.</ref> در مقابل تفرقه و جدایی میان مسلمانان سبب شکست<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳/۳۱۹.</ref> و سلطه [[اجانب]] بر مقدرات و مقدسات کشورهای اسلامی<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳/۲۵۴.</ref> می‌شود و این سیاست [[استعمار]] است که با تفرقه‌انداختن میان مسلمانان مانع قدرت‌گرفتن مسلمانان و سلطه بیشتر بر آنان می‌شود.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۶/۴۸۸.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|وحدت}}
===لغو امتیازها و تعصب‌های قومی===
===لغو امتیازها و تعصب‌های قومی===
در اسلام چنان‌که امام‌خمینی تاکید کرده است، تنها معبود [[خداوند]] است و همه انسان‌ها مخلوق او هستند. از این‌رو انسان‌ها در جامعه نسبت به یکدیگر امتیازی ندارند و همه با هم برابر هستند و تنها امتیاز افراد، تقوا و پاکی از انحراف و خطا است<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۵/۳۳۸.</ref>؛ همچنین در اسلام تعصباب نژادی و قومی راه ندارد و همه یک ملت هستند<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۱/۲۹۶.</ref>؛ زیرا کسی که حقایق و معارف در قلب او وارد شود مقاصد و اهداف خود را فانی در ولی نعمت خود می‌کند و قوم، گروه و تعلقات و ارتباطات خویشاوندی، او را از اظهار حقیقت باز ندارد.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۴۷-۱۴۸.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|قومیت|ملی‌گرایی|تعصب}}
در اسلام چنان‌که امام‌خمینی تاکید کرده است، تنها معبود [[خداوند]] است و همه انسان‌ها مخلوق او هستند. از این‌رو انسان‌ها در جامعه نسبت به یکدیگر امتیازی ندارند و همه با هم برابر هستند و تنها امتیاز افراد، [[تقوا]] و پاکی از [[انحراف]] و خطا است<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۵/۳۳۸.</ref>؛ همچنین در اسلام [[تعصب|تعصباب]] نژادی و قومی راه ندارد و همه یک ملت هستند<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۱/۲۹۶.</ref>؛ زیرا کسی که حقایق و معارف در [[قلب]] او وارد شود مقاصد و اهداف خود را فانی در ولی نعمت خود می‌کند و قوم، گروه و تعلقات و ارتباطات خویشاوندی، او را از اظهار حقیقت باز ندارد.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۴۷-۱۴۸.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|قومیت|ملی‌گرایی|تعصب}}
==اهداف اسلام==
==اهداف اسلام==
‌اندیشمندان اسلامی هدف اسلام را رساندن انسان به سعادت حقیقی در دنیا و آخرت، <ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۳۸۸.</ref> کسب معارف حقه، [[اخلاق پسندیده]]<ref>طباطبایی، المیزان، ۴/۱۰۴.</ref> و برقراری عدالت در جامعه<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۶/۴۳۰.</ref> برشمرده‌اند. نتیجه پیروی از دستورهای اسلام، رشد و تکامل جامعه و [[استقلال]] و [[پیشرفت]] آن است و به همین دلیل است که اسلام توانست در همان آغاز، تمدن‌های وسیعی را در خود جمع کند و تمدن عظیم‌تری به‌وجود آورد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۱/۵۴-۵۵.</ref>
‌اندیشمندان اسلامی هدف اسلام را رساندن انسان به سعادت حقیقی در [[دنیا و آخرت]]، <ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۳۸۸.</ref> کسب معارف حقه، اخلاق پسندیده<ref>طباطبایی، المیزان، ۴/۱۰۴.</ref> و برقراری [[عدالت اجتماعی|عدالت]] در جامعه<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۶/۴۳۰.</ref> برشمرده‌اند. نتیجه پیروی از دستورهای اسلام، رشد و تکامل جامعه و [[استقلال]] و [[پیشرفت]] آن است و به همین دلیل است که اسلام توانست در همان آغاز، تمدن‌های وسیعی را در خود جمع کند و تمدن عظیم‌تری به‌وجود آورد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۱/۵۴-۵۵.</ref>
امام‌خمینی اسلام را آیینی می‌داند که به هدف تربیت تمام ابعاد وجودی انسان آمده و علاوه بر امور طبیعی و دنیوی، جهات معنوی را تامین می‌کند و ابعاد برزخی، روحانی، عقلانی و الهی انسان را شکوفا می‌کند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۹.</ref> به اعتقاد ایشان قرآن و قوانین اسلام قادر است در ابعاد روحی، اجتماعی، ‌شخصی و سیاسی انسان تحول ایجاد کند و آنها را غنی سازد و نیازهای انسان را برطرف کند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۴۲ و ۶/۴۲، ۴۰۱.</ref>؛ همچنان‌که چگونگی عبادت و رابطه با خداوند را به انسان می‌آموزد و درباره روابط انسان‌ها با یکدیگر و با سایر جوامع، احکام خاصی دارد. در واقع هیچ حرکت و عملی از فرد یا جامعه نیست، مگر اینکه اسلام برای آن حکمی مقرر کرده است<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۹.</ref>؛ همچنین هدف اسلام و همه انبیا(ع)، تهذیب انسان‌ها بوده تا انسان واقعی و الهی بسازند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۵۳۱ و ۸/۶۲.</ref> و از آنجاکه ابعاد وجودی انسان غیر متناهی است، هر شخص به ‌اندازه استعداد وجودی‌اش از این حقایق استفاده می‌کند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۳.</ref> به باور ایشان نتیجه پیروی از تعالیم بلند اسلام، قطع وابستگی به دولت‌های استعمارگر، استقلال ملت‌ها، <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۹۲.</ref> توسعه و پیشرفت، <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۲۵۳.</ref> برقراری عدالت و گسترش آن<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۰۶.</ref> است.
امام‌خمینی اسلام را آیینی می‌داند که به هدف [[تربیت]] تمام ابعاد وجودی انسان آمده و علاوه بر امور طبیعی و دنیوی، جهات معنوی را تامین می‌کند و ابعاد برزخی، روحانی، عقلانی و الهی انسان را شکوفا می‌کند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۹.</ref> به اعتقاد ایشان قرآن و قوانین اسلام قادر است در ابعاد روحی، اجتماعی، ‌شخصی و سیاسی انسان تحول ایجاد کند و آنها را غنی سازد و نیازهای انسان را برطرف کند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۴۲ و ۶/۴۲، ۴۰۱.</ref>؛ همچنان‌که چگونگی [[عبادت]] و رابطه با خداوند را به انسان می‌آموزد و درباره روابط انسان‌ها با یکدیگر و با سایر جوامع، احکام خاصی دارد. در واقع هیچ حرکت و عملی از فرد یا جامعه نیست، مگر اینکه اسلام برای آن حکمی مقرر کرده است<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۹.</ref>؛ همچنین هدف اسلام و همه [[پیامبران(ع)|انبیا(ع)]]، تهذیب انسان‌ها بوده تا انسان واقعی و الهی بسازند<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۵۳۱ و ۸/۶۲.</ref> و از آنجاکه ابعاد وجودی انسان غیر متناهی است، هر شخص به ‌اندازه استعداد وجودی‌اش از این حقایق استفاده می‌کند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۳.</ref> به باور ایشان نتیجه پیروی از تعالیم بلند اسلام، قطع وابستگی به دولت‌های استعمارگر، استقلال ملت‌ها، <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۹۲.</ref> [[توسعه و پیشرفت]]، <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۲۵۳.</ref> برقراری عدالت و گسترش آن<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۰۶.</ref> است.
==تعامل اسلام با ادیان و جوامع بشری==
==تعامل اسلام با ادیان و جوامع بشری==
در اسلام، [[قرآن]] تصدیق‌کننده ادیان سابق الهی<ref>نساء، ۴۷.</ref> و حاکم میان آنها<ref>مائده، ۴۸.</ref> معرفی شده است. اصل احترام به ادیان گذشته و پیروان آنها، سیره پیشوایان دین(ع) بوده است<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱/۲۶۸؛ صدوق، من‌ لایحضر، ۲/۶۲۵-۶۲۶؛ سبحانی، رسائل، ۵/۱۷۵.</ref>؛ زیرا اسلام با ادیان دیگر در اعتقاد به خداوند، نبوت انبیا(ع) و معاد مشترک است؛ اگرچه در چگونگی بعضی از اصول اعتقادی؛ مانند [[توحید]] اختلاف دارد؛ زیرا اسلام بر پایه توحید واقع شده و معتقد است معبودی جز خداوند نیست؛ اما مسیحیت تحریف‌شده، قائل به الوهیت [[حضرت مسیح(ع)]] است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۶/۱۹۰.</ref> در بعضی از فروع نیز مانند چگونگی [[عبادت]]، میان ادیان اختلاف است.<ref>مغنیه، الجوامع، ۲۸۴.</ref>
در اسلام، [[قرآن]] تصدیق‌کننده ادیان سابق الهی<ref>نساء، ۴۷.</ref> و حاکم میان آنها<ref>مائده، ۴۸.</ref> معرفی شده است. اصل احترام به ادیان گذشته و پیروان آنها، سیره پیشوایان دین(ع) بوده است<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱/۲۶۸؛ صدوق، من‌ لایحضر، ۲/۶۲۵-۶۲۶؛ سبحانی، رسائل، ۵/۱۷۵.</ref>؛ زیرا اسلام با ادیان دیگر در اعتقاد به خداوند، [[نبوت|نبوت انبیا(ع)]] و [[معاد]] مشترک است؛ اگرچه در چگونگی بعضی از اصول اعتقادی؛ مانند [[توحید (فلسفه و کلام)|توحید]] اختلاف دارد؛ زیرا اسلام بر پایه توحید واقع شده و معتقد است معبودی جز خداوند نیست؛ اما مسیحیت تحریف‌شده، قائل به الوهیت [[حضرت مسیح(ع)]] است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۶/۱۹۰.</ref> در بعضی از فروع نیز مانند چگونگی [[عبادت]]، میان ادیان اختلاف است.<ref>مغنیه، الجوامع، ۲۸۴.</ref>


[[امام‌خمینی]] [[ادیان الهی]] را با دیده احترام و تکریم می‌نگریست و به [[دین مسیحیت]] و پیروان آن احترام می‌گذاشت، به‌ گونه‌ای‌ که مسیحیان می‌توانستند آزادانه در کشور اسلامی زندگی کنند. ایشان بر این باور بود که هر کس در [[مملکت اسلامی]] زندگی می‌کند، حقوقی دارد و اسلام می‌خواهد حقوق همه آنان با هم برابر باشد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۴۳۰ و ۱۱/۲۹۰.</ref> ایشان می‌گفت [[اقلیت‌های دینی]] در حکومت اسلامی از تمامی حقوق شهروندی بهره‌مند خواهند بود و آزادند به فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی بپردازند و آزادانه امور مذهبی خود را انجام دهند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۲ و ۴۳۲.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|اقلیت‌های دینی|اهل کتاب (۱)}} از نگاه اصل سیزدهم [[قانون اساسی]] [[جمهوری اسلامی ایران]] نیز اقلیت‌های دینی همچون زرتشتی، کلیمی و مسیحی آزادند در حدود قانون، مراسم دینی‌شان را انجام دهند و در احوال شخصی و تعلیمات دینی، طبق آیین خود عمل کنند.
[[امام‌خمینی]] [[ادیان الهی]] را با دیده احترام و تکریم می‌نگریست و به [[دین مسیحیت]] و پیروان آن احترام می‌گذاشت، به‌ گونه‌ای‌ که مسیحیان می‌توانستند آزادانه در کشور اسلامی زندگی کنند. ایشان بر این باور بود که هر کس در مملکت اسلامی زندگی می‌کند، حقوقی دارد و اسلام می‌خواهد حقوق همه آنان با هم برابر باشد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۴۳۰ و ۱۱/۲۹۰.</ref> ایشان می‌گفت [[اقلیت‌های دینی]] در حکومت اسلامی از تمامی حقوق شهروندی بهره‌مند خواهند بود و آزادند به فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی بپردازند و آزادانه امور مذهبی خود را انجام دهند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۲ و ۴۳۲.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|اقلیت‌های دینی|اهل کتاب (۱)}} از نگاه اصل سیزدهم [[قانون اساسی]] [[جمهوری اسلامی ایران]] نیز اقلیت‌های دینی همچون زرتشتی، کلیمی و مسیحی آزادند در حدود قانون، مراسم دینی‌شان را انجام دهند و در احوال شخصی و تعلیمات دینی، طبق آیین خود عمل کنند.
امام‌خمینی معتقد است هیچ سازمان و حکومتی به ‌‌اندازه اسلام ملاحظه حقوق بشر را نکرده است و [[آزادی]] و [[دموکراسی]] به تمام معنا در حکومت اسلامی هست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۷۰.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|آزادی|حکومت اسلامی}} تمام انسان‌ها در اسلام محترم‌اند و این کرامت ذاتی آدمیان است که خداوند به آنان داده است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۳۰۱.</ref> در دین اسلام، افزون بر این [[کرامت]]، انسان‌ها مراتب دیگری از کرامت را به دست می‌آورند که ملاک برتری در آن، درجات تقواست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۹۱.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|کرامت انسان}}
امام‌خمینی معتقد است هیچ سازمان و حکومتی به ‌‌اندازه اسلام ملاحظه [[حقوق بشر]] را نکرده است و [[آزادی]] و [[دموکراسی]] به تمام معنا در [[حکومت اسلامی]] هست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۷۰.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|آزادی|حکومت اسلامی}} تمام انسان‌ها در اسلام محترم‌اند و این کرامت ذاتی آدمیان است که خداوند به آنان داده است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۳۰۱.</ref> در دین اسلام، افزون بر این [[کرامت انسان|کرامت]]، انسان‌ها مراتب دیگری از کرامت را به دست می‌آورند که ملاک برتری در آن، درجات تقواست.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۹۱.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|کرامت انسان}}
==پانویس ==
==پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
خط ۱۸۲: خط ۱۸۲:
{{پایان}}
{{پایان}}
==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==
علی اله‌بداشتی، مقاله «[https://books.khomeini.ir/books/10001/724/ اسلام]»، دانشنامه امام‌خمینی(ره)، ج۱، ص۷۲۴-۷۳۶.
 
* علی اله‌بداشتی، مقاله «[https://books.khomeini.ir/books/10001/724/ اسلام]»، [[دانشنامه امام‌خمینی]]، ج۱، ص۷۲۴-۷۳۶.


[[رده:مقاله‌های آماده ارزیابی]]
[[رده:مقاله‌های آماده ارزیابی]]
[[رده:مقاله‌های جلد اول دانشنامه]]
[[رده:مقاله‌های جلد اول دانشنامه]]
۲۱٬۱۴۹

ویرایش