۲۱٬۲۸۸
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== مفهومشناسی == | == مفهومشناسی == | ||
ایمان از ریشه «أمن» به معنای تصدیق و پذیرفتن<ref>جوهری، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، ۵/۲۰۷۱؛ طریحی، مجمع البحرین، ۶/۲۰۴.</ref> اطمینان و آرامش در نفس<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۹۰.</ref> و اظهار خضوع<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۳/۲۳.</ref> است و کفر به معنای پوشاندن شیء است.<ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۵/۱۹۱؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۷۱۴.</ref> در تعریف کلامی و فقهیِ ایمان اختلاف وجود دارد. برخی آن را تصدیق قلبی دانستهاند<ref>سید مرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، ۵۳۶–۵۳۷؛ شهید ثانی، المقاصد العلیه، ۳۴.</ref> و برخی نیز آن را تصدیق و اقرار زبانی به وجود خداوند و [[پیامبران(ع)]]، و آنچه بر آنان نازل شده، تعریف کردهاند،<ref>← قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۴۷۸–۴۷۹؛ بغدادی، اصول الایمان، ۱۹۸–۱۹۹.</ref> اما ایمان به معنای اخلاقی و معرفتی آن، کمال و حقیقت ایمان است که به همراه خوف از [[گناه]] و [[ورع]] است. از اینرو شخص با ارتکاب بعضی از گناهان، از این قسم از ایمان خارج میشود.<ref>مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۲/۲۲۱؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۲/۲۶.</ref> در اصطلاح خاص گاهی ایمان در منابع شیعی، به معنای اعتقاد به خلافت بلافصل [[امیرالمؤمنین علیبنابیطالب(ع)]]، و سایر [[ائمه(ع)]]، به کار میرود.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۸–۲۰؛ مرعشی، الصوارم المهرقة فی نقد الصواعق المحرقه، ۲۹۶؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶۵/۲۴۳.</ref> | ایمان از ریشه «أمن» به معنای تصدیق و پذیرفتن<ref>جوهری، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، ۵/۲۰۷۱؛ طریحی، مجمع البحرین، ۶/۲۰۴.</ref> اطمینان و [[طمأنینه|آرامش در نفس]]<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۹۰.</ref> و اظهار [[خضوع و خشوع|خضوع]]<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۳/۲۳.</ref> است و کفر به معنای پوشاندن شیء است.<ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۵/۱۹۱؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۷۱۴.</ref> در تعریف [[کلام|کلامی]] و [[فقه|فقهیِ]] ایمان اختلاف وجود دارد. برخی آن را تصدیق قلبی دانستهاند<ref>سید مرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، ۵۳۶–۵۳۷؛ شهید ثانی، المقاصد العلیه، ۳۴.</ref> و برخی نیز آن را تصدیق و اقرار زبانی به وجود خداوند و [[پیامبران(ع)]]، و آنچه بر آنان نازل شده، تعریف کردهاند،<ref>← قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۴۷۸–۴۷۹؛ بغدادی، اصول الایمان، ۱۹۸–۱۹۹.</ref> اما ایمان به معنای اخلاقی و معرفتی آن، کمال و حقیقت ایمان است که به همراه خوف از [[گناه]] و [[ورع]] است. از اینرو شخص با ارتکاب بعضی از گناهان، از این قسم از ایمان خارج میشود.<ref>مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۲/۲۲۱؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۲/۲۶.</ref> در اصطلاح خاص گاهی ایمان در منابع شیعی، به معنای اعتقاد به خلافت بلافصل [[امامعلی(ع)|امیرالمؤمنین علیبنابیطالب(ع)]]، و سایر [[ائمه(ع)]]، به کار میرود.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۸–۲۰؛ مرعشی، الصوارم المهرقة فی نقد الصواعق المحرقه، ۲۹۶؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶۵/۲۴۳.</ref> | ||
[[امامخمینی]] ایمان در معنای فقهی آن را مترادف با [[اسلام]] میداند که تصدیق قلبی به خداوند و پیامبر اسلام(ص)، است<ref>امامخمینی، مکاسب، ۱/۳۷۷؛ امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۳۵–۴۳۷ و ۴۴۷–۴۴۸.</ref> و در معنای اخلاقی آن را علمی میداند که به مرتبه [[قلب]] و | [[امامخمینی]] ایمان در معنای فقهی آن را مترادف با [[اسلام]] میداند که تصدیق قلبی به خداوند و [[پیامبر اکرم(ص)|پیامبر اسلام(ص)]]، است<ref>امامخمینی، مکاسب، ۱/۳۷۷؛ امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۳۵–۴۳۷ و ۴۴۷–۴۴۸.</ref> و در معنای اخلاقی آن را علمی میداند که به مرتبه [[قلب]] و وجدان رسیده و همراه با اطمینان، انقیاد و خضوع باشد.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۸۸.</ref> در برابر ایمان، کفر است که در اصطلاح کلامی و فقهی، انکار الوهیت یا وحدانیت خداوند یا نبوت پیامبر اسلام(ص)، است.<ref>مجلسی، مرآة العقول، ۷/۱۲۶–۱۳۰؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۶/۲۹۵.</ref> امامخمینی نیز کفر را در اصطلاح کلامی و فقهی، انکار خداوند یا [[توحید]] یا نبوت پیامبر اسلام(ص)، میداند.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۲۰۰؛ امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۵۹.</ref> | ||
ازجمله واژگان مرتبط با ایمان، اعتقاد و اسلام است. فرق اعتقاد با ایمان در این است که اعتقاد، مجرد تصدیق جازم بر یک امر است،<ref>فاضل مقداد، الاعتماد، ۴۲–۴۳.</ref> اما برخی در ایمان علاوه بر اعتقاد، اقرار به زبان و عمل به آن را نیز لازم میدانند.<ref>طوسی، الاقتصاد، ۲۲۷–۲۲۸؛ بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره(ع)، ۶/۱۶.</ref> به باور امامخمینی ایمان واقعی که به همراه خشوع و انقیاد است، برتر از اعتقاد است و اعتقاد، نوعی ادراک عقلی است و در ایمان باید این ادراک، با مجاهدت به قلب برسد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۴؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۳۸۲.</ref> اسلام اعم از ایمان بوده و به معنای شهادت به الوهیت و وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر اسلام(ص)، است. | ازجمله واژگان مرتبط با ایمان، اعتقاد و اسلام است. فرق اعتقاد با ایمان در این است که اعتقاد، مجرد تصدیق جازم بر یک امر است،<ref>فاضل مقداد، الاعتماد، ۴۲–۴۳.</ref> اما برخی در ایمان علاوه بر اعتقاد، اقرار به زبان و عمل به آن را نیز لازم میدانند.<ref>طوسی، الاقتصاد، ۲۲۷–۲۲۸؛ بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره(ع)، ۶/۱۶.</ref> به باور امامخمینی ایمان واقعی که به همراه [[خضوع و خشوع|خشوع]] و انقیاد است، برتر از اعتقاد است و اعتقاد، نوعی ادراک عقلی است و در ایمان باید این ادراک، با مجاهدت به [[قلب سلیم|قلب]] برسد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۴؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۳۸۲.</ref> اسلام اعم از ایمان بوده و به معنای شهادت به الوهیت و وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر اسلام(ص)، است. | ||
از واژگان مرتبط با کفر، [[شرک]] و الحاد و [[فسق]] است. فرق کفر با شرک از دیدگاه فقهی در این است که کفر انکار واجبتعالی و نبوت پیامبر اسلام(ص)،<ref>امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۴۲.</ref> و شرک اعتقاد به دو یا چند [[واجبالوجود]] در | از واژگان مرتبط با کفر، [[شرک]] و الحاد و [[فسق]] است. فرق کفر با شرک از دیدگاه فقهی در این است که کفر انکار واجبتعالی و نبوت پیامبر اسلام(ص)،<ref>امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۴۲.</ref> و شرک اعتقاد به دو یا چند [[واجبالوجود]] در نظام هستی است.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۱۱.</ref>{{ببینید|متن=ببینید| شرک}} الحاد به معنای منحرفشدن از حق<ref>طوسی، التبیان، ۷/۳۰۷.</ref> و میل از اسلام به سوی کفر<ref>ابوالفتوح، مفتاح الباب، ۱۵۳.</ref> است. فرق کفر و فسق در این است که فسق اعم از کفر است؛ زیرا گاهی به کافر به سبب اخلال به حکم عقل و اقتضای فطرت فاسق گفته میشود؛ اما غالباً فاسق به شخصی گفته میشود که با وجود اقرار به حکم [[شرع]]، به همه احکام یا بعضی از آنها عمل نمیکند.<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۶۳۶.</ref> | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
مسئله ایمان و کفر از مهمترین و اساسیترین مسائلی است که در ادیان الهی مطرح بوده و ادیان الهی بنابر آموزهها و دستاورهای خود، انسانها را به دو دسته تقسیم کردهاند: گروهی ایمان آورده و در زمره مؤمنان درآمدهاند و گروهی کفر ورزیدهاند و در زمره کافران جای گرفتهاند.<ref>صف، ۱۴.</ref><ref>← کتاب مقدس، کتاب دوم قرنتیان، ب۶، ۱۵.</ref> در [[تورات]] و [[انجیل]] بر سخنان ناروا دربارهٔ خدا و صفات او نیز کفر گفته شده است<ref>کتاب مقدس، لاویان، ب۲۴، ۱۰–۱۶؛ کتاب مکاشفه یوحنا، ب۱۶، ۲۱.</ref> [[قوم یهود]] برای ایمان سیزده اصل قائلاند که ازجمله آنها باور به وجود حقتعالی، وحدانیت و جسمنداشتن اوست.<ref>هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۸۳.</ref> همچنین معتقدند ایمان به دین یهود تنها برای کسانی که دارای مادری یهودی باشند، امکانپذیر است.<ref>هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۹۶.</ref> | مسئله ایمان و کفر از مهمترین و اساسیترین مسائلی است که در ادیان الهی مطرح بوده و ادیان الهی بنابر آموزهها و دستاورهای خود، انسانها را به دو دسته تقسیم کردهاند: گروهی ایمان آورده و در زمره مؤمنان درآمدهاند و گروهی کفر ورزیدهاند و در زمره [[کافر|کافران]] جای گرفتهاند.<ref>صف، ۱۴.</ref><ref>← کتاب مقدس، کتاب دوم قرنتیان، ب۶، ۱۵.</ref> در [[تورات]] و [[انجیل]] بر سخنان ناروا دربارهٔ خدا و صفات او نیز کفر گفته شده است<ref>کتاب مقدس، لاویان، ب۲۴، ۱۰–۱۶؛ کتاب مکاشفه یوحنا، ب۱۶، ۲۱.</ref> [[قوم یهود]] برای ایمان سیزده اصل قائلاند که ازجمله آنها باور به وجود حقتعالی، وحدانیت و [[جسم|جسمنداشتن]] اوست.<ref>هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۸۳.</ref> همچنین معتقدند ایمان به دین یهود تنها برای کسانی که دارای مادری یهودی باشند، امکانپذیر است.<ref>هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۹۶.</ref> | ||
ایمان در اسلام از مفاهیم محوری بهشمار میرود<ref>بقره، ۶؛ ممتحنه، ۴؛ حجرات، ۷.</ref> و در روایات به مباحث متعددی مانند درجات ایمان<ref>کلینی، الکافی، ۲/۴۲–۴۵.</ref> و خصوصیات مؤمن<ref>کلینی، الکافی، ۲/۲۲۶–۲۴۱.</ref> اشاره شده و در کتاب [[اصول کافی|کافی]] بابی به ایمان و کفر اختصاص یافته است.<ref>← کلینی، الکافی، ۲/۲–۴۶۶.</ref> [[قرآن کریم]] ایمان را محبوب مؤمنان و آراسته در قلبها و کفر را ناخوشایند خداوند معرفی کرده<ref>حجرات، ۷.</ref> و در آیات متعددی کفار را به قبول ایمان دعوت کرده<ref>بقره، ۴۱؛ غافر، ۱۰.</ref> و ایمان را برتر از اسلام دانسته که باید در قلب مستقر شود.<ref>حجرات، ۱۴.</ref> | ایمان در اسلام از مفاهیم محوری بهشمار میرود<ref>بقره، ۶؛ ممتحنه، ۴؛ حجرات، ۷.</ref> و در روایات به مباحث متعددی مانند درجات ایمان<ref>کلینی، الکافی، ۲/۴۲–۴۵.</ref> و خصوصیات مؤمن<ref>کلینی، الکافی، ۲/۲۲۶–۲۴۱.</ref> اشاره شده و در کتاب [[اصول کافی|کافی]] بابی به ایمان و کفر اختصاص یافته است.<ref>← کلینی، الکافی، ۲/۲–۴۶۶.</ref> [[قرآن کریم]] ایمان را محبوب مؤمنان و آراسته در قلبها و کفر را ناخوشایند خداوند معرفی کرده<ref>حجرات، ۷.</ref> و در آیات متعددی کفار را به قبول ایمان دعوت کرده<ref>بقره، ۴۱؛ غافر، ۱۰.</ref> و ایمان را برتر از اسلام دانسته که باید در قلب مستقر شود.<ref>حجرات، ۱۴.</ref> | ||
متکلمان با تحلیل ماهیت، جایگاه و رابطه ایمان و کفر<ref>ابنمیثم، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۷۰–۱۷۲؛ حلی، کشف المراد، ۴۲۶–۴۲۷؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۳۲۶–۳۳۳.</ref> و با تقسیم کافر به قاصر و مقصر، احکامی برای هر یک بیان کردهاند.<ref>خواجهنصیر، تلخیص المحصل، ۴۰۰؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۳۰۸.</ref> [[خوارج]] نخستین فرقهای بودند که به مسئله ایمان و تعیین مرز آن با کفر پرداختند. هرچند خوارج در آغاز با انگیزه سیاسی به این بحث دامن زدند، اما بهتدریج و با آرامشدن بحران سیاسی در [[جامعه اسلامی]]، این بحث رنگ کلامی گرفت<ref>ایزوتسو، مفهوم ایمان در کلام اسلامی، ۳۴.</ref> و در برابر تندرویهای خوارج، | متکلمان با تحلیل ماهیت، جایگاه و رابطه ایمان و کفر<ref>ابنمیثم، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۷۰–۱۷۲؛ حلی، کشف المراد، ۴۲۶–۴۲۷؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۳۲۶–۳۳۳.</ref> و با تقسیم کافر به قاصر و مقصر، احکامی برای هر یک بیان کردهاند.<ref>خواجهنصیر، تلخیص المحصل، ۴۰۰؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۳۰۸.</ref> [[خوارج]] نخستین فرقهای بودند که به مسئله ایمان و تعیین مرز آن با کفر پرداختند. هرچند خوارج در آغاز با انگیزه سیاسی به این بحث دامن زدند، اما بهتدریج و با آرامشدن بحران سیاسی در [[جامعه اسلامی]]، این بحث رنگ کلامی گرفت<ref>ایزوتسو، مفهوم ایمان در کلام اسلامی، ۳۴.</ref> و در برابر تندرویهای خوارج، فرقه مرجئه ظهور کرد.<ref>شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۱۳۲ و ۱۶۱–۱۶۲؛ سبحانی، بحوث، ۱/۵۷–۵۹.</ref> اینان معتقد بودند ایمان تنها مبتنی بر قول است بدون عمل و [[معصیت]] نیز به ایمان آسیبی نمیرساند.<ref>شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۱۶۱–۱۶۲؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۳۹۶.</ref> این مباحث سبب شد متکلمان در مباحث خود به نظریهپردازی در این باب بپردازند و قلمرو بحثهای کلامی در حوزه ایمان را گسترش دهند.<ref>فخری، سیر فلسفه در جهان اسلامی، ۵۸–۶۳.</ref> کتابهای بسیاری در این زمینه نگارش یافت، ازجمله کتاب الایمان فضلبنشاذان، الایمان علامه حلی، حقائق الایمان [[شهید ثانی]]<ref>← آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ۲/۵۱۰.</ref> و اصول الایمان [[عبدالقاهر بغدادی]]. | ||
علمای اخلاق با تعریف ایمان و بیان ارکان آن<ref>خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۹.</ref> برای آن مراتبی ذکر کردهاند<ref>خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۹–۱۱.</ref> و با استفاده از متون دینی، در کنار بحث از درمان | علمای اخلاق با تعریف ایمان و بیان ارکان آن<ref>خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۹.</ref> برای آن مراتبی ذکر کردهاند<ref>خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۹–۱۱.</ref> و با استفاده از متون دینی، در کنار بحث از درمان رذایل اخلاقی، به برخی از اموری که ناسازگار با ایمانِ کامل است مانند [[دروغ]] و [[حسد]] اشاره کردهاند.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۲/۳۳۳؛ شبّر، الاخلاق، ۱۴۹.</ref> عارفان از ایمان و کفر بحث کردهاند<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۳۵۱–۳۵۷ و ۲/۵۹۲؛ نسفی، الانسان الکامل، ۱۰۵.</ref> و غالباً ایمان را یک مقام دانستهاند<ref>بقلی شیرازی، مشرب الارواح، ۴۷.</ref> که در برابر مقام اسلام و احسان است.<ref>قونوی، النصوص، ۹۶؛ فرغانی، منتهی المدارک فی شرح تائیه ابنفارض، ۲/۱۰۹.</ref> فقها نیز در آثار خود به تعریف ایمان و کفر و فرق آن با اسلام<ref>شهید ثانی، مسالک الافهام، ۵/۳۳۸–۳۳۹.</ref> و همچنین اقسام [[کافر]] و احکام آن پرداختهاند.<ref>کاشفالغطاء، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، ۴/۳۳۰.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|کافر}} | ||
از دیدگاه اجتماعی ایمان نقش تعیینکنندهای در بهبود روابط اجتماعی دارد.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۴۹.</ref> باور به خداوند و عالم غیب در زندگی | از دیدگاه اجتماعی ایمان نقش تعیینکنندهای در بهبود روابط اجتماعی دارد.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۴۹.</ref> باور به خداوند و عالم غیب در زندگی انسان پایه و اساس جهانبینی اسلامی است.<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۶/۲۰۹–۲۱۰.</ref> در جهان امروز که ارزشهای اخلاقی افول کرده، ایمان به خداوند که باید اساس فلسفه زندگی را تشکیل دهد، متزلزل شده و انسان به موجودی منفعتطلب و سودجو تبدیل شده است.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۵/۱۳۶.</ref> ایمان در [[انقلاب اسلامی]] نیز نقش تعیینکنندهای در برپایی و ظهور آن داشته است<ref>نقوی، انقلاب اسلامی و ریشههای آن، ۲۱۶.</ref> و چنانکه امامخمینی خاطرنشان کرده، خداوند با عنایات خاص خود ملتی را که با روح و قوت ایمان به پا خاستند، پیروز کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۷۸؛ ۷/۶۲–۶۳ و ۱۹/۱۷۲، ۴۷۴.</ref> | ||
امامخمینی در آثار خود به بیان حقیقت ایمان<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۳؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۸۷.</ref> و کفر و رابطه این دو با اسلام<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۹۵–۹۶.</ref> پرداخته و اقسام کفر و ایمان و مراتب و آثار هر یک از آنها را بیان کرده است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۸۹؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۴۲–۳۴۳؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۶۸؛ امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۳۰–۴۳۷ و ۴۵۱.</ref> | [[امامخمینی]] در آثار خود به بیان حقیقت ایمان<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۳؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۸۷.</ref> و کفر و رابطه این دو با اسلام<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۹۵–۹۶.</ref> پرداخته و اقسام کفر و ایمان و مراتب و آثار هر یک از آنها را بیان کرده است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۸۹؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۴۲–۳۴۳؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۶۸؛ امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۳۰–۴۳۷ و ۴۵۱.</ref> | ||
== حقیقت ایمان و کفر == | == حقیقت ایمان و کفر == | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
## ایمان معرفت قلبی است و در آن تنها تصدیق قلبی لازم است. برخی بر این باورند اگر کسی خداوند را با قلب خویش شناخت و پس از آن با زبانش انکار کرد، این فرد مؤمن است.<ref>← ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۲۴۷.</ref> | ## ایمان معرفت قلبی است و در آن تنها تصدیق قلبی لازم است. برخی بر این باورند اگر کسی خداوند را با قلب خویش شناخت و پس از آن با زبانش انکار کرد، این فرد مؤمن است.<ref>← ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۲۴۷.</ref> | ||
## ایمان معرفت قلبی و اقرار زبانی است و در ایمان هم تصدیق به قلب و هم به زبان لازم است.<ref>← علامه حلی، الالفین، ۳۱۷–۳۱۸؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶۶/۱۴۹.</ref> | ## ایمان معرفت قلبی و اقرار زبانی است و در ایمان هم تصدیق به قلب و هم به زبان لازم است.<ref>← علامه حلی، الالفین، ۳۱۷–۳۱۸؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶۶/۱۴۹.</ref> | ||
## ایمان اقرار زبانی و فعل قلب و جوارح است. فرقههایی مانند خوارج و [[معتزله]]<ref>قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۴۷۶–۴۷۹؛ ← فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲/۲۷۰.</ref> و برخی متکلمان اشعری<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۱۷۵–۱۷۷؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۳۲۳–۳۲۵.</ref> [[زیدیه]] و | ## ایمان اقرار زبانی و فعل قلب و جوارح است. فرقههایی مانند خوارج و [[معتزله]]<ref>قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۴۷۶–۴۷۹؛ ← فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲/۲۷۰.</ref> و برخی متکلمان اشعری<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۱۷۵–۱۷۷؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۳۲۳–۳۲۵.</ref> [[زیدیه]] و اهل حدیث<ref>رسی، مجموع کتب و رسائل، ۲/۳۷۴؛ ← ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۲۴۵.</ref> قائل به این نظرند. همه این گروهها در این نکته اتفاق دارند که هر کس در عمل به واجبات قصور کند، فاسق است و معتزله این فرد را خارج از ایمان و غیر داخل در کفر میدانند.<ref>قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۴۷۱؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۲۴۵.</ref> | ||
مقابل ایمان، کفر است که انکار خداوند، توحید، نبوت نبی اکرم اسلام(ص)، و [[روز جزا]] و هر آن چیزی است که از [[ضروریات دین اسلام]] معرفی شده است.<ref>سبحانی، الایمان و الکفر، ۴۹.</ref> البته کسانی که طاعت را جزو ایمان میدانند، ترک طاعت را سبب کفر میشمارند؛ مانند خوارج که معتقدند مرتکب [[گناه کبیره]] کافر است،<ref>← آمدی، آبکار الافکار فی اصول الدین، ۵/۲۹.</ref> اما غالب اندیشمندان اسلامی بر این باورند که مؤمن اگر فاسق شد و معصیتی از او سر زد، از نام مؤمن خارج نمیشود، بلکه او را مؤمن فاسق میگویند؛ زیرا فاسق تصدیقکننده خدا و رسول او و تمام آن چیزی است که از احکام شریعت به انسان رسیده است، اما طاعات و عبادات داخل در صدق ایمان نیستند.<ref>آمدی، آبکار الافکار فی اصول الدین، ۵/۲۹–۳۰؛ حلی، انوار الملکوت، ۱۷۹–۱۸۰.</ref> ولی ایمان به معنای اخلاقی آن حقیقتی در قلب و به همراه خوف، ورع و پرهیز از [[محرمات]] است. از اینرو کسی که از محرمات اجتناب نکند از دایره ایمان خارج میشود و این ایمان حقیقت و کمال ایمان<ref>مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۲/۲۲۰–۲۲۱؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۵۶.</ref> است. | مقابل ایمان، کفر است که انکار خداوند، توحید، نبوت نبی اکرم اسلام(ص)، و [[روز جزا]] و هر آن چیزی است که از [[ضروریات دین اسلام]] معرفی شده است.<ref>سبحانی، الایمان و الکفر، ۴۹.</ref> البته کسانی که طاعت را جزو ایمان میدانند، ترک طاعت را سبب کفر میشمارند؛ مانند خوارج که معتقدند مرتکب [[گناه کبیره]] کافر است،<ref>← آمدی، آبکار الافکار فی اصول الدین، ۵/۲۹.</ref> اما غالب اندیشمندان اسلامی بر این باورند که مؤمن اگر فاسق شد و معصیتی از او سر زد، از نام مؤمن خارج نمیشود، بلکه او را مؤمن فاسق میگویند؛ زیرا [[فاسق]] تصدیقکننده خدا و رسول او و تمام آن چیزی است که از احکام شریعت به انسان رسیده است، اما طاعات و [[عبادات]] داخل در صدق ایمان نیستند.<ref>آمدی، آبکار الافکار فی اصول الدین، ۵/۲۹–۳۰؛ حلی، انوار الملکوت، ۱۷۹–۱۸۰.</ref> ولی ایمان به معنای اخلاقی آن حقیقتی در [[قلب]] و به همراه خوف، ورع و پرهیز از [[محرمات]] است. از اینرو کسی که از محرمات اجتناب نکند از دایره ایمان خارج میشود و این ایمان حقیقت و کمال ایمان<ref>مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۲/۲۲۰–۲۲۱؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۵۶.</ref> است. | ||
برخی از حکما در تبیین حقیقت ایمان از سه عنصر معرفت، حال و عمل بهره بردهاند و بر این باورند که معرفت، علم به خداوند، صفات، اسما، پیامبران(ع)، و [[معاد]] است و اصول و پایه اعتقاد بهشمار میرود. معرفت، احوال را به دنبال میآورد و آن انقطاع از اغراض طبیعی و رذایل نفسانی است. احوال نیز اعمال را در پی دارند مانند [[نماز]]، [[زکات]]، [[روزه]] و مانند آنها<ref>ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۲۴۹.</ref> اولویت در این سه عنصر با معرفت و علم است و بالاترین علم، علم مکاشفه و معارف ایمانی است که عمده آن معرفت | برخی از [[حکما]] در تبیین حقیقت ایمان از سه عنصر معرفت، حال و عمل بهره بردهاند و بر این باورند که معرفت، علم به خداوند، صفات، اسما، [[پیامبران(ع)]]، و [[معاد]] است و اصول و پایه اعتقاد بهشمار میرود. معرفت، احوال را به دنبال میآورد و آن انقطاع از اغراض طبیعی و رذایل نفسانی است. احوال نیز اعمال را در پی دارند مانند [[نماز]]، [[زکات]]، [[روزه]] و مانند آنها<ref>ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۲۴۹.</ref> اولویت در این سه عنصر با معرفت و علم است و بالاترین علم، علم مکاشفه و معارف ایمانی است که عمده آن [[خداشناسی|معرفت خداوند]]، معرفت [[اسما و صفات]] و معرفت افعال الهی است و این معرفت غایت نهایی است که به منظور آن، با اعمال، تهذیب ظاهر صورت میگیرد و با احوال، تهذیب باطن و سعادت به واسطه آن محقق میشود و بلکه این معرفت خود عین خیر و [[سعادت و شقاوت|سعادت]] است،<ref>ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۲۴۹–۲۵۰.</ref> اما کفر به معنای اخلاقی آن، عدم معرفت به حقایق ایمان<ref>ملاصدرا، اسرار الآیات، ۲.</ref> و انکار ولایت ائمه(ع)،<ref>مجلسی، مرآة العقول، ۳/۲۸۳؛ گنابادی، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، ۴/۱۸۱.</ref> یا ترک عمدی فرایض<ref>مجلسی، مرآة العقول، ۱۰/۲۰.</ref> است. | ||
امامخمینی نیز بر این باور است که ایمان به معنای کلامی و فقهی آن، به معنای اعتقاد و تصدیق به الوهیت و توحید خداوند و رسول اوست،<ref>امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۴۵–۴۴۸.</ref> اما ایمانِ واقعی و حقیقی که بالاتر از اسلام است، فراتر از علم است و به عنصری دیگر غیر از علم نیاز دارد که آن عنصر قلبی است؛ همچنانکه در لغت نیز گرویدن، انقیاد و خضوع غیر از ادراک و علم است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۸۷–۸۹.</ref> به باور ایشان حقیقت ایمان همان علم صحیح عقلی و مطابق با واقع است که از مرتبه عقل و حوزه مفاهیم، به حیطه قلب وارد میشود، به گونهای که افزون بر تصدیق عقل، قلب انسان نیز آن مطلب علمی و معتقَد عقلی را میپذیرد و با آن متحد میشود.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۴۲–۳۴۳.</ref> ایمان به معارف الهی در حقیقت زمانی محقق میشود که شخص اولاً حقایق را با [[تفکر]] و | امامخمینی نیز بر این باور است که ایمان به معنای کلامی و فقهی آن، به معنای اعتقاد و تصدیق به الوهیت و توحید خداوند و رسول اوست،<ref>امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۴۵–۴۴۸.</ref> اما ایمانِ واقعی و حقیقی که بالاتر از اسلام است، فراتر از علم است و به عنصری دیگر غیر از علم نیاز دارد که آن عنصر قلبی است؛ همچنانکه در لغت نیز گرویدن، انقیاد و [[خضوع]] غیر از ادراک و علم است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۸۷–۸۹.</ref> به باور ایشان حقیقت ایمان همان علم صحیح عقلی و مطابق با واقع است که از مرتبه عقل و حوزه مفاهیم، به حیطه قلب وارد میشود، به گونهای که افزون بر تصدیق عقل، قلب انسان نیز آن مطلب علمی و معتقَد عقلی را میپذیرد و با آن متحد میشود.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۴۲–۳۴۳.</ref> ایمان به معارف الهی در حقیقت زمانی محقق میشود که شخص اولاً حقایق را با [[تفکر]] و ریاضت عقلی ادراک کند که این به منزله مقدمهای برای ایمان است،<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۸۹.</ref> لکن علم به یک چیز (نظیر خداوند، معاد، [[عذاب]]) با ایمان به آن چیز برابر نیست، بلکه علم، تصدیق عقلی و ایمان، باور و تسلیم قلبی به همان امر است،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۷–۳۸؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۴۲–۳۴۳.</ref> چنانکه ممکن است شخصی علم به وجود خداوند داشته باشد، ولی باور به آن نداشته باشد؛ برای نمونه، خداوند در قرآن [[شیطان]] را با اینکه علم به وجود خداوند و [[پیامبران(ع)|انبیا(ع)]]، و [[معاد]] داشت<ref>بقره، ۳۴.</ref> کافر خوانده است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۱۴ و ۳۴۱–۳۴۲.</ref> | ||
بر این اساس امامخمینی حقیقت ایمان را امری غیبی و نوری الهی میداند که بر قلب مؤمن وارد میشود و از کمالات روحانیهای است که به حقیقت نوری آن کمتر کسی آگاه است، تا آنجا که خود مؤمن تا در این عالم طبیعت است، از نورانیت ایمان مطلع نیست.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۰۸، ۱۴۷ و ۵۵۳.</ref> در مقابل، حقیقت کفر پنهانکردن آن چیزی است که یک شیء استحقاق آن را از حیث ذات، صفت یا فعل دارد<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۶۶.</ref> و کفر ظلمتی برای قلب است<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۶۶.</ref> که نور فطرت در آن خاموش شده<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۲.</ref> و به انکار ضروریات دین و انکار حقتعالی و انبیای او میانجامد،<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۲۰۰.</ref> از اینرو کفر مخالف [[فطرت]] و از فطریات محجوبه است،<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۳.</ref> به این معنا که وقتی فطرت اصلی انسان محکوم احکام طبیعت شد، از عالم روحانیت محجوب میشود و منشأ همه شرور و شقاوتها میگردد؛ اما فطرت مخموره فطرت عشق به کمال و تنفر از نقص است که در انسان نهاده شده و متوجه مقام روحانیت است،<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۷۷.</ref> از اینرو ایمان مطابق فطرت و کفر خارج از طریق فطرت است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۹۸.</ref> به باور امامخمینی اگر فطرتِ توحید از میان برود و جای آن شرک و کفر آید، دیگر [[شفاعت]] شافعان نصیب انسان نمیشود و انسان جاودانه در عذاب است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۹.</ref> | بر این اساس [[امامخمینی]] حقیقت ایمان را امری غیبی و نوری الهی میداند که بر قلب مؤمن وارد میشود و از کمالات روحانیهای است که به حقیقت نوری آن کمتر کسی آگاه است، تا آنجا که خود مؤمن تا در این عالم طبیعت است، از نورانیت ایمان مطلع نیست.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۰۸، ۱۴۷ و ۵۵۳.</ref> در مقابل، حقیقت کفر پنهانکردن آن چیزی است که یک شیء استحقاق آن را از حیث ذات، صفت یا فعل دارد<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۶۶.</ref> و کفر ظلمتی برای قلب است<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۶۶.</ref> که نور فطرت در آن خاموش شده<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۲.</ref> و به انکار ضروریات دین و انکار حقتعالی و انبیای او میانجامد،<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۲۰۰.</ref> از اینرو کفر مخالف [[فطرت]] و از فطریات محجوبه است،<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۳.</ref> به این معنا که وقتی فطرت اصلی انسان محکوم احکام طبیعت شد، از عالم روحانیت محجوب میشود و منشأ همه [[شرور]] و شقاوتها میگردد؛ اما فطرت مخموره فطرت عشق به کمال و تنفر از نقص است که در انسان نهاده شده و متوجه مقام روحانیت است،<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۷۷.</ref> از اینرو ایمان مطابق فطرت و کفر خارج از طریق فطرت است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۹۸.</ref> به باور امامخمینی اگر فطرتِ توحید از میان برود و جای آن شرک و کفر آید، دیگر [[شفاعت]] شافعان نصیب انسان نمیشود و انسان جاودانه در عذاب است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۹.</ref> | ||
== متعلقات ایمان == | == متعلقات ایمان == | ||
متکلمان برای ایمان اصول و ارکانی برشمردهاند که به منزله پایههای آن است و بدون هر یک از آنها ایمان ثابت نمیشود. در بیان ارکان ایمان، گفتههای گوناگونی وجود دارد. متکلمان امامیه توحید، [[عدل]]، [[نبوت]] و [[امامت]]<ref>فاضل مقداد، الاعتماد، ۷۵.</ref> و معاد<ref>شهید اول، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۲۳۶.</ref> را ارکان و اصول ایمان معرفی کردهاند. برخی نیز سه رکن برای ایمان مطرح کردهاند؛ توحید، نبوت و معاد.<ref>کاشفالغطاء، اصل الشیعة و اصولها، ۶۰.</ref> برخی از معتزله پنج رکن برای ایمان ذکر کردهاند: توحید، عدل، نبوت، [[امربهمعروف و نهیازمنکر]] و اعتقاد به | متکلمان برای ایمان اصول و ارکانی برشمردهاند که به منزله پایههای آن است و بدون هر یک از آنها ایمان ثابت نمیشود. در بیان ارکان ایمان، گفتههای گوناگونی وجود دارد. متکلمان امامیه توحید، [[عدل الهی|عدل]]، [[نبوت]] و [[امامت]]<ref>فاضل مقداد، الاعتماد، ۷۵.</ref> و [[معاد]]<ref>شهید اول، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۲۳۶.</ref> را ارکان و اصول ایمان معرفی کردهاند. برخی نیز سه رکن برای ایمان مطرح کردهاند؛ توحید، نبوت و معاد.<ref>کاشفالغطاء، اصل الشیعة و اصولها، ۶۰.</ref> برخی از معتزله پنج رکن برای ایمان ذکر کردهاند: توحید، عدل، نبوت، [[امر به معروف و نهی از منکر|امربهمعروف و نهیازمنکر]] و اعتقاد به وعد و وعید.<ref>← خواجهنصیر، تلخیص المحصل، ۴۰۴.</ref> [[ملاصدرا]] سه رکن برای ایمان ذکر کرده است: معرفت به خداوند، معرفت به صراط مستقیم و درجات و کیفیت سلوک به سوی خداوند و معرفت معاد.<ref>ملاصدرا، المظاهر الالهیه، ۱۴–۱۵.</ref> | ||
بعضی از اهل معرفت هفت رکن برای ایمان ذکر کردهاند: | بعضی از اهل معرفت هفت رکن برای ایمان ذکر کردهاند: | ||
# ایمان به اسما و صفات | # ایمان به [[اسما و صفات|اسما و صفات خداوند]]؛ | ||
## ایمان به انبیای الهی(ع)، و کتابهای آسمانی؛ | ## ایمان به [[پیامبران(ع)|انبیای الهی(ع)]]، و کتابهای آسمانی؛ | ||
## ایمان به [[ملائکه]] و شیاطین؛ | ## ایمان به [[ملائکه]] و شیاطین؛ | ||
## ایمان به [[بهشت | ## ایمان به [[بهشت و جهنم|بهشت و دوزخ]] و خلق آنان پیش از [[آدم(ع)]]، | ||
## ایمان به روز جزا؛ | ## ایمان به روز جزا؛ | ||
## ایمان به همه موارد [[قضا و قدر الهی]]؛ | ## ایمان به همه موارد [[قضا و قدر الهی]]؛ | ||
## ایمان به موارد صحیح از احادیث پیامبر(ص)، و قبول آنها و واجببودن اطاعت از آنها.<ref>مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۲/۲۱۳–۲۱۴؛ میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، ۱/۷۵۳–۷۵۴.</ref> | ## ایمان به موارد صحیح از [[حدیث|احادیث پیامبر(ص)]]، و قبول آنها و واجببودن اطاعت از آنها.<ref>مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۲/۲۱۳–۲۱۴؛ میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، ۱/۷۵۳–۷۵۴.</ref> | ||
امامخمینی اصول و ارکان ایمان را معرفت به خداوند، توحید و [[ولایت]] ـ که ایمان به پیامبران است ـ و ایمان به روز معاد، فرشتگان و کتابهای الهی میداند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۹۸.</ref> ایشان با استناد به برخی آیات<ref>حدید، ۲۸؛ بقره، ۲۸۵؛ نور، ۴۷.</ref> باور دارد ایمان، معرفت و محبت به امیرالمؤمنین علیبنابیطالب(ع)، و ائمه(ع)، نیز از ارکان ایمان است.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۱۷۶–۱۷۹.</ref> ایشان خاطرنشان کرده است که اصول و ارکان ایمان با فطرت موافقت دارند؛ البته برخی از آنها مانند معرفت و توحید از فطریات اصلی و برخی از آنها از متفرعاتاند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۹۸.</ref> | امامخمینی اصول و ارکان ایمان را معرفت به خداوند، توحید و [[خلافت و ولایت|ولایت]] ـ که ایمان به پیامبران است ـ و ایمان به روز معاد، [[فرشتگان]] و کتابهای الهی میداند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۹۸.</ref> ایشان با استناد به برخی آیات<ref>حدید، ۲۸؛ بقره، ۲۸۵؛ نور، ۴۷.</ref> باور دارد ایمان، معرفت و محبت به [[امامعلی(ع)|امیرالمؤمنین علیبنابیطالب(ع)]]، و ائمه(ع)، نیز از ارکان ایمان است.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۱۷۶–۱۷۹.</ref> ایشان خاطرنشان کرده است که اصول و ارکان ایمان با فطرت موافقت دارند؛ البته برخی از آنها مانند معرفت و توحید از فطریات اصلی و برخی از آنها از متفرعاتاند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۹۸.</ref> | ||
== رابطه ایمان و کفر با اسلام == | == رابطه ایمان و کفر با اسلام == | ||
اسلام و ایمان به لحاظ معنا با هم تغایر دارند. ایمان به معنای تصدیق و اسلام به معنای انقیاد و خشوع است.<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۲/۲۹۳–۲۹۴.</ref> اسلام در قرآن به معانی گوناگونی بهکار رفته است؛ گاه به معنای [[شریعت]]<ref>حجرات، ۱۴–۱۵؛ ← طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۶/۳۱۳–۳۱۴.</ref> و گاه به معنای تسلیمشدن در برابر اراده و دستورهای الهی است که در این صورت اسلام از مراتب ایمان است،<ref>یونس، ۸۴؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۴۲۳؛ ← طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۰/۱۱۳–۱۱۴.</ref> چنانکه اسلام در بعضی روایات به معنای لغویاش بهکار رفته که به معنای تسلیم است<ref>کلینی، الکافی، ۲/۴۵.</ref> و معمولاً در روایات اخلاقی به کار میرود.<ref>حلوانی، نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ۵۳–۵۴.</ref> | اسلام و ایمان به لحاظ معنا با هم تغایر دارند. ایمان به معنای تصدیق و اسلام به معنای انقیاد و [[خشوع]] است.<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۲/۲۹۳–۲۹۴.</ref> اسلام در قرآن به معانی گوناگونی بهکار رفته است؛ گاه به معنای [[شریعت]]<ref>حجرات، ۱۴–۱۵؛ ← طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۶/۳۱۳–۳۱۴.</ref> و گاه به معنای تسلیمشدن در برابر اراده و دستورهای الهی است که در این صورت اسلام از مراتب ایمان است،<ref>یونس، ۸۴؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۴۲۳؛ ← طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۰/۱۱۳–۱۱۴.</ref> چنانکه اسلام در بعضی روایات به معنای لغویاش بهکار رفته که به معنای تسلیم است<ref>کلینی، الکافی، ۲/۴۵.</ref> و معمولاً در روایات اخلاقی به کار میرود.<ref>حلوانی، نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ۵۳–۵۴.</ref> | ||
برخی از متکلمان معتزله و بسیاری از خوارج و زیدیه قائلاند اسلام و ایمان به یک معنااند.<ref>← مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ۴۸؛ قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۴۷۷.</ref> برخی از متکلمان بر این باورند که اسلام با ایمان مغایر است و اسلام اعم از ایمان است؛ و هر مسلمانی، مؤمن نیست،<ref>باقلانی، الانصاف فیما یجب اعتقاده، لایجوز اعتقاده، لا یجوز الجهل به، ۱۲۶؛ مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ۴۸؛ شهید ثانی، حقائق الایمان، ۱۱۵–۱۱۷.</ref> زیرا ایمان علاوه بر پذیرش شریعت و اظهار [[شهادتین]]، اعتقاد باطنی را نیز به دنبال دارد.<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۳۰۱.</ref> غالب فقها نیز معتقدند اسلام پذیرش اوامر و نواهی است که با ذکر شهادتین صورت میگیرد و به دنبال آن، نخستین مرتبه از ایمان قرار دارد که باور قلبی به مضمون شهادتین است.<ref>کرکی، رسائل المحقق الکرکی، ۳/۱۷۲–۱۷۳؛ عاملی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، ۱۲/۵۶۴.</ref> | برخی از متکلمان معتزله و بسیاری از [[خوارج]] و زیدیه قائلاند اسلام و ایمان به یک معنااند.<ref>← مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ۴۸؛ قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۴۷۷.</ref> برخی از متکلمان بر این باورند که اسلام با ایمان مغایر است و اسلام اعم از ایمان است؛ و هر مسلمانی، مؤمن نیست،<ref>باقلانی، الانصاف فیما یجب اعتقاده، لایجوز اعتقاده، لا یجوز الجهل به، ۱۲۶؛ مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ۴۸؛ شهید ثانی، حقائق الایمان، ۱۱۵–۱۱۷.</ref> زیرا ایمان علاوه بر پذیرش شریعت و اظهار [[شهادتین]]، اعتقاد باطنی را نیز به دنبال دارد.<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۳۰۱.</ref> غالب فقها نیز معتقدند اسلام پذیرش اوامر و نواهی است که با ذکر شهادتین صورت میگیرد و به دنبال آن، نخستین مرتبه از ایمان قرار دارد که باور قلبی به مضمون شهادتین است.<ref>کرکی، رسائل المحقق الکرکی، ۳/۱۷۲–۱۷۳؛ عاملی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، ۱۲/۵۶۴.</ref> | ||
امامخمینی میان ایمان و اسلام قائل به مغایرت است و با استناد به روایاتی<ref>کلینی، الکافی، ۲/۲۶.</ref> معتقد است اسلام اعتقاد به الوهیت و وحدانیت خداوند و | [[امامخمینی]] میان ایمان و اسلام قائل به مغایرت است و با استناد به روایاتی<ref>کلینی، الکافی، ۲/۲۶.</ref> معتقد است اسلام اعتقاد به الوهیت و وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر اسلام(ص)، است. ایشان باور به [[معاد]] را نیز در تحقق اسلام محتمل میداند و بر این باور است که اعتقاد به سایر احکام اسلام ربطی به تحقق اسلام ندارد و انکار آنها سبب خروج از اسلام نمیشود،<ref>امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۴۴–۴۴۵.</ref> ولی ایمان نور هدایتی است که در قلب جلوه میکند. صفت اسلام اگر در قلب ثابت شود و به [[قلب]] برسد، ایمان است و لازمه ایمان عمل است،<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۹۵–۹۶.</ref> البته گاهی ایمان به معنای مترادف با اسلام نیز به کار میرود.<ref>امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۴۷.</ref> گاهی نیز ایمان بر اعتقاد به توحید و نبوت به همراه ولایت امیرالمؤمنین(ع)، گفته میشود. از اینرو اسلامی که در مقابل این ایمان قرار میگیرد، به معنای اعتقاد به خداوند و نبوت، بدون ولایت است که همان ایمان [[اهل سنت]] است.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۸–۲۰؛ مرعشی، الصوارم المهرقة فی نقد الصواعق المحرقه، ۲۹۶؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶۵/۲۴۳.</ref> این معنا از ایمان در عصر ائمه(ع)، رایج بوده است؛ البته ایشان یادآور شده است که این اصطلاح در عصر ائمه(ع)، به وجود نیامده است؛ زیرا کلام ائمه(ع)، همان کلام خدا و رسول اوست و ایمان نزد خداوند و [[پیامبر اکرم(ص)|رسول(ص)]]، غیر از ایمان نزد ائمه(ع)، نیست، بلکه ایمان پیش از نصب امیرالمؤمنین(ع)، به ولایت، همان تصدیق به خداوند و رسول او بود ولی پس از نصب امیرالمؤمنین(ع)، و ابلاغ ولایت ایشان، [[خلافت و ولایت|ولایت]] از ارکان ایمان قرار گرفت،<ref>امامخمینی، مکاسب، ۱/۳۷۷.</ref> اما اسلام در برابر کفر بیشتر به معنای فقهی و کلامی آن به کار میرود که به معنای شهادت به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر خدا(ص)، است.<ref>امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۵۱.</ref> | ||
== اقسام ایمان و کفر == | == اقسام ایمان و کفر == | ||
اندیشمندان اسلامی برای ایمان از حیثیتهای مختلف، مانند منشأ تحقق آن یا چگونگی آن، تقسیماتی ذکر کردهاند که عبارتاند از: | اندیشمندان اسلامی برای ایمان از حیثیتهای مختلف، مانند منشأ تحقق آن یا چگونگی آن، تقسیماتی ذکر کردهاند که عبارتاند از: | ||
# | # ایمان زبانی و قلبی: در ایمان زبانی تصدیق تنها به زبان است. در ایمان قلبی، تصدیق به مرحله قلب میرسد و این خود بر سه گونه است: | ||
* ایمان تقلیدی مانند ایمان بیشتر مردم؛ | * ایمان تقلیدی مانند ایمان بیشتر مردم؛ | ||
* ایمان برهانی، مانند ایمان اهل علم و استدلال؛ | * ایمان برهانی، مانند ایمان اهل علم و استدلال؛ | ||
* ایمان شهودی که به عیان حقیقت را مشاهده میکنند.<ref>سبزواری، شرح المنظومه، ۵/۳۶۷.</ref> | * ایمان شهودی که به عیان حقیقت را مشاهده میکنند.<ref>سبزواری، شرح المنظومه، ۵/۳۶۷.</ref> | ||
## | ## ایمان حقیقی و ظاهری.<ref>ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۴/۳۹۰.</ref> | ||
## | ## ایمان کسبی و وهبی (بخششی و فطری).<ref>حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۹/۴۱۳.</ref> | ||
برای کفر نیز اقسامی ذکر شده است که عبارتاند از: | برای کفر نیز اقسامی ذکر شده است که عبارتاند از: | ||
## | ## کفر انکاری: کفری است که با قلب و زبان است. در این قسم، کفر به حدی میرسد که شخص خدا و رسول خدا را انکار میکند؛ | ||
## | ## کفر جحود: کفر کسی است که در قلب باور و اذعان دارد و به زبان اقرار و اعتراف نمیکند، بلکه جحود و انکار میکند؛ | ||
## | ## کفر عناد: در این قسم شخص با قلب میشناسد و به زبان هم اقرار میکند؛ ولی از روی عناد و حسد [[مسلمان]] نمیشود؛ | ||
## | ## کفر نفاق: کفر کسی است که به زبان اقرار و اعتراف دارد؛ ولی در قلبش باوری وجود ندارد.<ref>سبحانی، الایمان و الکفر، ۵۵–۵۷؛ ورد، ۲۵–۲۶.</ref> | ||
امامخمینی نیز تقسیماتی برای ایمان ذکر کرده است: | امامخمینی نیز تقسیماتی برای ایمان ذکر کرده است: | ||
# حقیقی و صوری: | # حقیقی و صوری: ایمان صوری و ظاهری، همان اعتقاد به شریعت پیامبر اسلام(ص)، است؛ اما ایمان حقیقی ملازم با نوعی خشوع است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۵.</ref> | ||
## مستقر و مستودع (موقت): اگر ایمان در قلب به گونهای جایگزین شود که در امتحانهای الهی زایل نشود، چنین ایمانی، | ## مستقر و مستودع (موقت): اگر ایمان در قلب به گونهای جایگزین شود که در [[امتحان الهی|امتحانهای الهی]] زایل نشود، چنین ایمانی، ایمان مستقر است و این ایمان در حالات سخت مانند [[سکرات مرگ]] و احوال ترسناک [[قیامت]]، برای انسان باقی میماند؛ اما ایمان مستودع با اندک فشار و ترسی زایل میشود و انسان به فراموشی دچار میگردد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۹۶.</ref> | ||
## برهانی و قلبی: ایمانی که بر اساس | ## برهانی و قلبی: ایمانی که بر اساس علوم عقلی و استدلال حاصل شده باشد، ایمانی برهانی است و در حد علم است،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۶۰.</ref> اما اگر با [[ریاضت]]، توجه و خلوت، حقایق ایمانی به قلب رسید، قلب نورانی و از تصرف [[شیطان]] خارج میشود.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۲۶.</ref> | ||
امامخمینی به برخی اقسام کفر نیز اشاره کرده است، | امامخمینی به برخی اقسام کفر نیز اشاره کرده است، | ||
# | # کفر شرعی: انکار خداوند یا پیامبر اوست.<ref>امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۵۹؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۲۰۰.</ref> | ||
## | ## کفر انکاری: به این معنا که انسان چیزی را که نزد او مجهول است و نمیتواند درک کند، انکار میکند مانند معارف الهی و جلوههای رحمانی که حقایق آن را درک نمیکند و این ناشی از خودخواهی و [[خودبینی]] است.<ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۶۸؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۱۶.</ref> ایشان در میان اقسام کفر، کفر انکاری را ازجمله خطرناکترین اقسام کفر میداند؛ زیرا اگر انسان در نخستین گام آنچه [[پیامبران(ع)|انبیا(ع)]]، و اولیا گفتهاند انکار کند و منکر این باشد که غیر از آنچه او میفهمد وجود دارد این انکار دیگر نمیگذارد انسان از این ظلمتکده نجات یابد. افرادی که به این کفر دچارند از فطرت انسانی خارج شده و آنچه انبیا(ع)، و اولیا گفتهاند را انکار میکنند؛ در نتیجه نعمت [[هدایت]] نصیب آنان نمیشود و نمیتوانند خود را از ظلمت رهایی بدهند.<ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۶۸.</ref> | ||
== مراتب ایمان و کفر == | == مراتب ایمان و کفر == | ||
در آیات قرآن<ref>آل عمران، ۱۷۳؛ انفال، ۲؛ توبه، ۱۲۴.</ref> و روایات<ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۷ و ۴۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶۶/۲۸ و ۱۷۱.</ref> برای ایمان درجات و مراتبی ذکر شده است؛ البته این ایمان غیر از ایمان به معنای اسلام است؛ زیرا اصل پذیرش اسلام دارای درجات نیست. | در آیات [[قرآن]]<ref>آل عمران، ۱۷۳؛ انفال، ۲؛ توبه، ۱۲۴.</ref> و [[روایات]]<ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۷ و ۴۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶۶/۲۸ و ۱۷۱.</ref> برای ایمان درجات و مراتبی ذکر شده است؛ البته این ایمان غیر از ایمان به معنای اسلام است؛ زیرا اصل پذیرش اسلام دارای درجات نیست. | ||
اندیشمندان اسلامی در اعتقاد به مراتبداشتن ایمان بر دو دستهاند: | اندیشمندان اسلامی در اعتقاد به مراتبداشتن ایمان بر دو دستهاند: | ||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
بعضی برای ایمان مراتب چهارگانهای ذکر کردهاند: | بعضی برای ایمان مراتب چهارگانهای ذکر کردهاند: | ||
# اذعان و باور قلبی اجمالی به مضمون شهادتین که لازمهاش عمل به غالب فروع است؛ | # اذعان و باور قلبی اجمالی به مضمون [[شهادتین]] که لازمهاش عمل به غالب فروع است؛ | ||
## اعتقاد تفصیلی به حقایق دینی؛ | ## اعتقاد تفصیلی به حقایق دینی؛ | ||
## ایمانی که لازمه آن عمل و | ## ایمانی که لازمه آن عمل و اخلاق نیک است؛ | ||
## ایمانی که در آن انسان همه احوال و اعمالش را مِلک خداوند ببیند.<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۳۰۱–۳۰۲.</ref> برخی نیز برترین مرتبه ایمان را یقین دانستهاند.<ref>فاضل مقداد، الانوار الجلالیه، ۱۰۳؛ مجلسی، مرآة العقول، ۷/۳۴۸.</ref> | ## ایمانی که در آن انسان همه احوال و اعمالش را مِلک خداوند ببیند.<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۳۰۱–۳۰۲.</ref> برخی نیز برترین مرتبه ایمان را یقین دانستهاند.<ref>فاضل مقداد، الانوار الجلالیه، ۱۰۳؛ مجلسی، مرآة العقول، ۷/۳۴۸.</ref> | ||
امامخمینی با استناد به روایاتی که برای ایمان درجات و مراتبی ذکر کردهاند<ref>کلینی، الکافی، ۲/۴۲–۴۴.</ref> برای ایمان درجاتی قائل است که هر فرد درجه و سهمی از ایمان دارد. به باور ایشان کسی که دارای یک سهم از ایمان است، نباید دو سهم را بر او تحمیل کرد و اعمالی را که برای درجات بالاتر است، نمیتوان از او انتظار داشت.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۲۳.</ref> ایشان ایمان حقیقی را ترقی از ایمان عقلی به ایمان قلبی میداند<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۴۵.</ref> و معتقد است اگر این باور به ایمان قلبی و تجلی شهودی منجر شود، | امامخمینی با استناد به روایاتی که برای ایمان درجات و مراتبی ذکر کردهاند<ref>کلینی، الکافی، ۲/۴۲–۴۴.</ref> برای ایمان درجاتی قائل است که هر فرد درجه و سهمی از ایمان دارد. به باور ایشان کسی که دارای یک سهم از ایمان است، نباید دو سهم را بر او تحمیل کرد و اعمالی را که برای درجات بالاتر است، نمیتوان از او انتظار داشت.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۲۳.</ref> ایشان ایمان حقیقی را ترقی از ایمان عقلی به ایمان قلبی میداند<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۴۵.</ref> و معتقد است اگر این باور به ایمان قلبی و تجلی شهودی منجر شود، توحید فعلی در قلب شخص [[تجلی]] میکند و او همه افعال را فعل حقتعالی میبیند،<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۴۵.</ref> تا آنجا که به درجه اطمینان و کمال آن میرسد،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۱۶؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۲.</ref> در مرتبه بعد اگر قلب از مرحله توحید فعلی بالاتر رود، به مرحله تجلی صفاتی و اسمائی و سپس به مرحله تجلی ذاتی دست مییابد.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۷۲؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۴۵–۲۴۶.</ref> امامخمینی کاملترین و بالاترین مرتبه ایمان را یقین کامل میداند که نتیجه آن [[عصمت]] است و بر این نکته تأکید میکند که اگر انسان به حقتعالی ایمان داشته باشد و با چشم قلب حضور خداوند متعال را مشاهده کند، امکان ندارد مرتکب [[گناه]] و معصیت شود و این عصمت ناشی از ایمان کامل و اعتقاد به حضور است که انسان را از وقوع گناه حفظ میکند.<ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۴۹.</ref> {{ببینید|متن=ببینید| عصمت}} | ||
== احکام فقهی ایمان == | == احکام فقهی ایمان == | ||
امامخمینی مانند دیگر فقها<ref>نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۰/۹۶–۹۹؛ انصاری، کتاب الامامخمینی، ۳/۵۹۰–۵۹۱.</ref> ایمان مترادف با اسلام و کفر را دارای احکامی میداند؛ چنانکه بنابر بعضی از روایات<ref>کلینی، الکافی، ۲/۲۶.</ref> مجرد اقرار زبانی به ایمان، سبب حفظ خون و مال و آبروی شخص میشود.<ref>امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۳۷ و ۴۵۱.</ref> ایشان یادآور شده است که مؤمن و کافر در اصلِ توجه تکلیف مشترکاند و لکن کافر مادامی که ایمان نیاورد، اعمال او صحیح نیست؛ زیرا اسلام شرط صحت عبادات است.<ref>امامخمینی، تعلیقه عروه، ۷۳۰.</ref> | امامخمینی مانند دیگر فقها<ref>نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۳۰/۹۶–۹۹؛ انصاری، کتاب الامامخمینی، ۳/۵۹۰–۵۹۱.</ref> ایمان مترادف با اسلام و کفر را دارای احکامی میداند؛ چنانکه بنابر بعضی از روایات<ref>کلینی، الکافی، ۲/۲۶.</ref> مجرد اقرار زبانی به ایمان، سبب حفظ خون و مال و آبروی شخص میشود.<ref>امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۳۷ و ۴۵۱.</ref> ایشان یادآور شده است که مؤمن و کافر در اصلِ توجه تکلیف مشترکاند و لکن کافر مادامی که ایمان نیاورد، اعمال او صحیح نیست؛ زیرا اسلام شرط صحت عبادات است.<ref>امامخمینی، تعلیقه عروه، ۷۳۰.</ref> | ||
کافر به دو قسم | کافر به دو قسم اصلی و [[کافر مرتد|مرتد]] و مرتد نیز به دو قسم [[مرتد ملی]] و [[مرتد فطری|فطری]] تقسیم میشوند و هر یک به حسب [[طهارت]] و [[نجاست]] و قبول [[توبه]] و عدم آن و [[ارث]] و مانند آن، احکامی دارند.<ref>امامخمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۶۹–۴۷۰؛ امامخمینی، تعلیقه عروه، ۷۳.</ref> {{ببینید|متن=ببینید| کافر| ارتداد}} | ||
== راه تحصیل ایمان == | == راه تحصیل ایمان == | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۷: | ||
امامخمینی راهها و مقدماتی را برای تحصیل اصل ایمان و درجات آن ذکر کرده است که عبارتاند از: | امامخمینی راهها و مقدماتی را برای تحصیل اصل ایمان و درجات آن ذکر کرده است که عبارتاند از: | ||
# خلوص نیت: انسان برای تحصیل ایمان قلبی و حقیقی، باید نیت خود را در تحصیل معارف و حقایق ایمانی خالص کند و قلب را با تکرار و تذکر، به اخلاص و ارادت آشنا کند تا ایمان در قلب جایگزین شود؛ زیرا اگر اخلاص نباشد، [[نفس]] تحت تصرف [[شیطان]] و خودبینی و خودخواهی نفس واقع میشود و هیچ معرفتی حاصل نمیشود؛ چنانکه علم شیطان برایش مفید نبود.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۴–۱۰۶.</ref> | # خلوص نیت: انسان برای تحصیل ایمان قلبی و حقیقی، باید نیت خود را در تحصیل معارف و حقایق ایمانی خالص کند و قلب را با تکرار و تذکر، به [[اخلاص]] و ارادت آشنا کند تا ایمان در قلب جایگزین شود؛ زیرا اگر اخلاص نباشد، [[نفس]] تحت تصرف [[شیطان]] و خودبینی و خودخواهی نفس واقع میشود و هیچ معرفتی حاصل نمیشود؛ چنانکه علم شیطان برایش مفید نبود.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۴–۱۰۶.</ref> | ||
## تفکر در صنع: امامخمینی با استناد به روایتی<ref>احسائی، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، ۴/۱۰۲.</ref> برخی از راههای رسیدن به ایمان را معرفت نفس، تفکر در خلق بدن و نظم و حکمت در ترتیب اعضای بدن و کارکرد هر یک از این اعضا میداند که انسان را به صانع این دستگاهِ باعظمت رهنمون میکند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۱۸–۱۲۱.</ref> | ## تفکر در صنع: امامخمینی با استناد به روایتی<ref>احسائی، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، ۴/۱۰۲.</ref> برخی از راههای رسیدن به ایمان را معرفت نفس، [[تفکر]] در خلق بدن و نظم و حکمت در ترتیب اعضای بدن و کارکرد هر یک از این اعضا میداند که انسان را به صانع این دستگاهِ باعظمت رهنمون میکند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۱۸–۱۲۱.</ref> | ||
## ریاضت قلبی: ایمان به معارف الهی و اصول حق صورت نمیگیرد، مگر آنکه شخص نخست آن حقایق را به قدمِ تفکر در معارف و حقایق، ریاضت عقلی و تمسک به آیات و براهین عقلی، ادراک کند و این مرحله، به منزله مقدمه ایمان است و پس از آنکه عقل بهره خود را به دست آورد، لازم است سالک الی الله به آن قناعت نکند؛ زیرا این مقدار از معارف، اثرش و حصول نورانیت در آن کم است، بلکه با اشتغال به ریاضتهای قلبی میتواند این حقایق را با هر سختی شده به قلب برساند، تا قلب به آن ایمان بیاورد.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۸۹.</ref> | ## ریاضت قلبی: ایمان به معارف الهی و اصول حق صورت نمیگیرد، مگر آنکه شخص نخست آن حقایق را به قدمِ تفکر در معارف و حقایق، ریاضت عقلی و تمسک به آیات و براهین عقلی، ادراک کند و این مرحله، به منزله مقدمه ایمان است و پس از آنکه عقل بهره خود را به دست آورد، لازم است سالک الی الله به آن قناعت نکند؛ زیرا این مقدار از معارف، اثرش و حصول نورانیت در آن کم است، بلکه با اشتغال به ریاضتهای قلبی میتواند این حقایق را با هر سختی شده به قلب برساند، تا قلب به آن ایمان بیاورد.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۸۹.</ref> | ||
## تسلیم: یکی از راههای چشیدن طعم ایمان در ذائقه روح انسانی طبق بعضی آیات الهی<ref>نساء، ۶۵.</ref> تسلیم مقابل احکام الهی است؛ به گونهای که در مقابل این احکام در سینه شخص، تنگی حاصل نشود و با روی گشاده از آن استقبال کند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۴۰۴.</ref> | ## تسلیم: یکی از راههای چشیدن طعم ایمان در ذائقه [[روح انسانی]] طبق بعضی آیات الهی<ref>نساء، ۶۵.</ref> تسلیم مقابل احکام الهی است؛ به گونهای که در مقابل این احکام در سینه شخص، تنگی حاصل نشود و با روی گشاده از آن استقبال کند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۴۰۴.</ref> | ||
## عبادت و اذکار: انسان با عبادات و اذکار به همراه خضوع و طمأنینه میتواند مراحل ایمان را در درجات عالی بپیماید و با رعایت آداب مهم قلبی در عبادتها، بهویژه عبادتهای ذکری و به همراه طمأنینه در ادای اذکار، به مدارج عالی ایمان و سلوک ایمانی برسد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۷–۱۸؛ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۲۲.</ref> | ## [[عبادت]] و [[اذکار]]: انسان با [[عبادات]] و اذکار به همراه [[خضوع]] و [[طمأنینه]] میتواند مراحل ایمان را در درجات عالی بپیماید و با رعایت آداب مهم قلبی در عبادتها، بهویژه عبادتهای ذکری و به همراه طمأنینه در ادای اذکار، به مدارج عالی ایمان و سلوک ایمانی برسد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۷–۱۸؛ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۲۲.</ref> | ||
== آثار و نشانههای ایمان == | == آثار و نشانههای ایمان == | ||
قرآن کریم برادری<ref>حجرات، ۱۰.</ref> پیروی از [[رسول خدا(ص)]]،<ref>نور، ۶۲.</ref> خوف از خداوند<ref>انفال، ۲.</ref> و رسیدن به بهشت جاوید<ref>توبه، ۷۲.</ref> را از آثار و نشانههای ایمان میداند؛ چنانکه خروج از نور به ظلمات،<ref>بقره، ۲۵۷.</ref> پایبندنبودن به عهد،<ref>توبه، ۱۲.</ref> نادانی،<ref>بقره، ۱۳.</ref> [[کذب]] و | قرآن کریم برادری<ref>حجرات، ۱۰.</ref> پیروی از [[پیامبر اکرم(ص)|رسول خدا(ص)]]،<ref>نور، ۶۲.</ref> خوف از خداوند<ref>انفال، ۲.</ref> و رسیدن به بهشت جاوید<ref>توبه، ۷۲.</ref> را از آثار و نشانههای ایمان میداند؛ چنانکه خروج از نور به ظلمات،<ref>بقره، ۲۵۷.</ref> پایبندنبودن به عهد،<ref>توبه، ۱۲.</ref> نادانی،<ref>بقره، ۱۳.</ref> [[کذب]] و افترا،<ref>نحل، ۱۰۵.</ref> و کوری باطن<ref>بقره، ۱۷۱.</ref> را از آثار و نشانههای کفر برشمرده است. در روایات نیز اثر ایمان [[سخاوت]]،<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۸۷.</ref> [[حیا]]<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۸۹.</ref> و رغبت به آخرت<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۸۹.</ref> معرفی شده و اقرار به یگانگی خداوند و کتابهای آسمانی و رسولان(ع)،<ref>ابنشعبه، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آلالرسول(ص)، ۱۹.</ref> و نیز [[صدق]] در هنگامی که برای انسان ضرر دارد و ترک کذب هنگامی که برای انسان نفع به همراه دارد و اینکه انسان سخنش از عملش فزونی نگیرد و در نقل سخن دیگران از خدا بترسد<ref>نهج البلاغه، ح۴۵۰، ۶۰۶.</ref> به عنوان نشانههای آن شمرده شده است. | ||
اندیشمندان اسلامی آثار ایمان را از جهت فردی و اجتماعی بررسی کردهاند و آثار چندی برای آن برشمردهاند؛ ازجمله: | اندیشمندان اسلامی آثار ایمان را از جهت فردی و اجتماعی بررسی کردهاند و آثار چندی برای آن برشمردهاند؛ ازجمله: | ||
خط ۱۲۴: | خط ۱۲۴: | ||
## شیوع اخلاق نیکو.<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۱/۱۵۵.</ref> | ## شیوع اخلاق نیکو.<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۱/۱۵۵.</ref> | ||
امامخمینی برای حقیقت ایمان و مراتب آن آثار و نشانههایی ذکر کرده است ازجمله حصول فضایل اخلاقی. ایمان در وجود شخص مؤمن، فضایلی اخلاقی چون [[توکل]]، [[تسلیم]]، [[رضا]]، [[خوف و رجا]] را به وجود میآورد<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۹۷–۹۸.</ref> و از سویی با بهوجودآمدن اوصاف معنوی و صوری در پرتو ایمان، رذایل اخلاقی از شخص مؤمن دور میشوند و مؤمن از اوصافی مانند بدخواهی برای مؤمنان، [[حب دنیا]]، حزن و خوف از غیر حقتعالی پاکیزه میشود،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۰۸–۱۰۹.</ref> چنانکه ایمان واقعی سبب ترس از خداوند،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۲۹–۲۳۰.</ref> خشوع<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۴.</ref> و ترس از معاد است و شخص را به عمل وامیدارد و کسی که تنها به زبان ابراز ایمان کند و چنین خوفی نداشته باشد، در زمره منافقان است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۳۵.</ref> ایمان و تصدیق اگر به قلب برسد، برای قلب حالت اطمینانی حاصل میشود که اعتماد بر غیر حق نمیکند. در مقابل، اعتماد به دنیا و آبادکردن آن ناشی از ضعف ایمان به آخرت است وگرنه اگر ایمان انسان قوی باشد، در صدد اصلاح آخرت و آبادکردن آن نیز بر میآید.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۵۹.</ref> | امامخمینی برای حقیقت ایمان و مراتب آن آثار و نشانههایی ذکر کرده است ازجمله حصول فضایل اخلاقی. ایمان در وجود شخص مؤمن، فضایلی اخلاقی چون [[توکل]]، [[تسلیم]]، [[رضا]]، [[خوف و رجا]] را به وجود میآورد<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۹۷–۹۸.</ref> و از سویی با بهوجودآمدن اوصاف معنوی و صوری در پرتو ایمان، رذایل اخلاقی از شخص مؤمن دور میشوند و مؤمن از اوصافی مانند بدخواهی برای مؤمنان، [[حب دنیا]]، حزن و [[خوف و رجا|خوف]] از غیر حقتعالی پاکیزه میشود،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۰۸–۱۰۹.</ref> چنانکه ایمان واقعی سبب ترس از خداوند،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۲۹–۲۳۰.</ref> [[خضوع و خشوع|خشوع]]<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۴.</ref> و ترس از [[معاد]] است و شخص را به عمل وامیدارد و کسی که تنها به زبان ابراز ایمان کند و چنین خوفی نداشته باشد، در زمره منافقان است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۳۵.</ref> ایمان و تصدیق اگر به قلب برسد، برای قلب حالت اطمینانی حاصل میشود که اعتماد بر غیر حق نمیکند. در مقابل، اعتماد به دنیا و آبادکردن آن ناشی از ضعف ایمان به آخرت است وگرنه اگر ایمان انسان قوی باشد، در صدد اصلاح آخرت و آبادکردن آن نیز بر میآید.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۵۹.</ref> | ||
از دیدگاه امامخمینی مؤمنِ حقیقی دارای صفاتی است ازجمله اینکه قلب او از نورانیت و معنویت خاصی برخوردار است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۳۰ و ۵۵۳.</ref> و مؤمن در عطایا شاکر و در بلایا صابر است. این دو صفت از اصول صفات پسندیده بهشمار میروند که از | از دیدگاه امامخمینی مؤمنِ حقیقی دارای صفاتی است ازجمله اینکه قلب او از نورانیت و معنویت خاصی برخوردار است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۳۰ و ۵۵۳.</ref> و مؤمن در عطایا شاکر و در بلایا صابر است. این دو صفت از اصول صفات پسندیده بهشمار میروند که از صفات جمال و جلال و لطف و قهر حقتعالی نشئت میگیرند و مؤمن پیوسته میان این دو صفت، وظیفه عبودیت خود را انجام میدهد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۳۵.</ref> به باور ایشان از نشانههای مؤمن حقیقی این است که قلب شخص، حضور حقتعالی و احاطه قیومی و عظمت و جلال او را دریافته باشد و از این عظمت و جلال ترسان باشد و طبق بعضی آیات<ref>انفال، ۲.</ref> وقتی آیات الهی بر او تلاوت میشود، ایمانش فزونی یابد. این افراد تنها به خداوند [[توکل]] و اعتماد میکنند و چشم امید به دیگران ندارند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۹۱–۹۴.</ref> امامخمینی تأکید میکند قلب مؤمن بر راه مستقیم است و در جاده مستقیم انسانیت، بر اساس [[فطرت|فطرت الهی]] گام برمیدارد<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۳۰.</ref> و مؤمن تابع [[انسان کامل]] است و انسان کامل چون مظهر جمیع [[اسما و صفات]] و مربوب حقتعالی به اسم جامع است، هیچیک از اسما در او غلبه تصرف ندارد و دارای مقام برزخیت کبری و سیر بر طریق مستقیم و اعتدال اسم جامع است؛ پس مؤمن نیز به تبع او بر صراط مستقیم است، به شرط اینکه [[قلب]] خود را از تصرفات [[شیطان]] و انیت و [[انانیت]] حفظ کند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۳۱–۵۳۲.</ref> | ||
== آفات و موانع ایمان == | == آفات و موانع ایمان == | ||
قرآن کریم موانع ایمان را استکبار و خودبینی<ref>بقره، ۳۴؛ فرقان، ۲۱.</ref> خوشگذرانی در دنیا،<ref>سبأ، ۳۴؛ زخرف، ۲۳.</ref> عصیان و تعدی<ref>بقره، ۶۵؛ آل عمران، ۱۱۲.</ref> و آفت ایمان را | قرآن کریم موانع ایمان را [[استکبار]] و [[خودبینی]]<ref>بقره، ۳۴؛ فرقان، ۲۱.</ref> خوشگذرانی در دنیا،<ref>سبأ، ۳۴؛ زخرف، ۲۳.</ref> عصیان و تعدی<ref>بقره، ۶۵؛ آل عمران، ۱۱۲.</ref> و آفت ایمان را وسوسه شیطان<ref>اعراف، ۱۶.</ref> و [[جهل]]<ref>اعراف، ۱۳۸؛ ← طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۴/۷۲۷.</ref> دانسته است. | ||
در روایات نیز شرک<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۸۹.</ref> [[نفاق]]<ref>طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۴۵۸.</ref> و | در روایات نیز شرک<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۸۹.</ref> [[نفاق]]<ref>طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۴۵۸.</ref> و سوء خلق<ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۲۱.</ref> از آفات ایمان شمرده شده است. اندیشمندان اسلامی نیز با استفاده از آیات و روایات، موانع و آفاتی برای ایمان ذکر کردهاند؛ مانند کثرت [[گناهان]] که سبب ضعف نور ایمان و زوال آن میشود.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۸/۳۳۰.</ref> برخی با تشبیه گناهان به غذاهای مضر، معتقدند همان گونه که غذاهای مضر بهتدریج بر بدن اثر میگذارند تا آنجا که سبب فساد مزاج و در نهایت مریضی یا مرگ میشوند، گناهان نیز بهتدریج در نفس بر روی هم مینشینند تا سبب فساد مزاج نفس و در نهایت زوال اصل ایمان میشوند و به همین جهت دستور به [[توبه]] از گناهان داده شده است.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۳/۵۷–۵۸؛ نراقی، معراج السعاده، ۶۷۸–۶۷۹.</ref> همچنین برخی از خصوصیات اخلاقی مانند [[حسد]] و [[حرص]] سبب زوال نور ایمان و پوشیدهشدن آن میشوند.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۰/۶۵؛ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۱/۴۹۱؛ حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۳/۳۱۲.</ref> | ||
امامخمینی معتقد است ملکات فاسدهای که با گناهان به وجود میآیند، سبب گرفتهشدن ایمان از انسان میشوند؛ چنانکه در روایات، حسد، | [[امامخمینی]] معتقد است ملکات فاسدهای که با گناهان به وجود میآیند، سبب گرفتهشدن ایمان از انسان میشوند؛ چنانکه در روایات، حسد، حب شرف و حب مال و همچنین [[عجب]] و فخر<ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۰۶ و ۳۱۵.</ref> اموری معرفی شدهاند که ایمان را از میان میبرند<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۱.</ref> از اینرو زیادشدن [[حب دنیا]] و [[حب نفس]] در انسان، سبب زوال ایمان شخص مؤمن میشوند،<ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۵۴؛ امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۳.</ref> به همین دلیل ایشان بارها به حب دنیا و عواقبی که در پی آن به وجود میآید، تذکر داده است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲۳–۱۲۴؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۹؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۷۲–۲۷۴.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |