پرش به محتوا

بهائیت: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۱۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۵ بهمن ۱۴۰۱
بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:
بهائیت فرقه‌ای مذهبی و سیاسی است که در قرن سیزدهم شمسی (نوزده میلادی) به دست [[حسینعلی نوری]] ملقب به بهاءالله از پیروان [[سیدعلی‌محمد شیرازی]] مؤسس فرقه «بابیه» پدید آمد. بهائیت از انشعابات بابیه و بابیه نیز برخاسته از [[فرقه شیخیه]] است.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۱۹۳–۲۰۲.</ref>
بهائیت فرقه‌ای مذهبی و سیاسی است که در قرن سیزدهم شمسی (نوزده میلادی) به دست [[حسینعلی نوری]] ملقب به بهاءالله از پیروان [[سیدعلی‌محمد شیرازی]] مؤسس فرقه «بابیه» پدید آمد. بهائیت از انشعابات بابیه و بابیه نیز برخاسته از [[فرقه شیخیه]] است.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۱۹۳–۲۰۲.</ref>


سیدعلی‌محمد شیرازی (تولد ۲۶ مهر ۱۱۹۸ اعدام ۱۶ تیر ۱۲۲۹) در آغاز، ادعای جانشینی [[امام زمان(ع)]]، را داشت و از همین‌رو خود را «باب» می‌خواند؛ ولی اندکی بعد در [[اصفهان]] ادعا کرد امام زمان است. پس از این ادعا [[محمدشاه قاجار]] دستور داد وی را بازداشت و در قلعه چهریق در [[آذربایجان]] زندانی کنند. در سال ۱۲۲۸ش/ ۱۲۶۶ق پس از مناظره علمای [[تبریز]] با وی و روشن‌شدن ناتوانی‌اش، در دادگاه محاکمه و اعدام شد.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۱۳۹–۱۴۰؛ مکی، زندگانی میرزاتقی‌خان امیرکبیر، ۳۱۸–۳۲۲.</ref> پس از اعدام او میرزایحیی فرزند [[میرزاعباس نوری]] و ملقب به «صبح ازل»، جانشین او و برادر بزرگتر میرزایحیی، میرزاحسینعلی نوری منشی وی شد؛ اما پس از مدتی میرزاحسینعلی نیز ادعای جانشینی باب را کرد و خود را «بهاءالله» خواند و عده‌ای از پیروان باب به وی گرویدند،<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۲۰۲–۲۰۳؛ ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی، ۳۴۰.</ref> در این هنگام بابی‌هایی که بر جانشینی میرزایحیی باقی مانده بودند، «ازلی» نام گرفتند و هواداران نوری «بهائی» خوانده شدند.<ref>مکی، زندگانی میرزاتقی‌خان امیرکبیر، ۳۲۳–۳۲۴؛ نجفی، بهاییان، ۳۱۷–۳۱۸.</ref> به‌تدریج کشمکش‌های ازلی‌ها و بهائی‌ها شدت گرفت و آنان بسیاری از اسرار یکدیگر را فاش کردند.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۲۰۲–۲۰۳.</ref>
سیدعلی‌محمد شیرازی (تولد ۲۶ مهر ۱۱۹۸ اعدام ۱۶ تیر ۱۲۲۹) در آغاز، ادعای جانشینی [[امام زمان(ع)]]، را داشت و از همین‌رو خود را «باب» می‌خواند؛ ولی اندکی بعد در [[اصفهان]] ادعا کرد امام زمان است. پس از این ادعا [[محمدشاه قاجار]] دستور داد وی را بازداشت و در قلعه چهریق در [[آذربایجان]] زندانی کنند. در سال ۱۲۲۸ش/ ۱۲۶۶ق پس از مناظره علمای [[تبریز]] با وی و روشن‌شدن ناتوانی‌اش، در دادگاه محاکمه و [[اعدام]] شد.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۱۳۹–۱۴۰؛ مکی، زندگانی میرزاتقی‌خان امیرکبیر، ۳۱۸–۳۲۲.</ref> پس از اعدام او میرزایحیی فرزند میرزاعباس نوری و ملقب به «صبح ازل»، جانشین او و برادر بزرگتر میرزایحیی، میرزاحسینعلی نوری منشی وی شد؛ اما پس از مدتی میرزاحسینعلی نیز ادعای جانشینی باب را کرد و خود را «بهاءالله» خواند و عده‌ای از پیروان باب به وی گرویدند،<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۲۰۲–۲۰۳؛ ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی، ۳۴۰.</ref> در این هنگام بابی‌هایی که بر جانشینی میرزایحیی باقی مانده بودند، «ازلی» نام گرفتند و هواداران نوری «بهائی» خوانده شدند.<ref>مکی، زندگانی میرزاتقی‌خان امیرکبیر، ۳۲۳–۳۲۴؛ نجفی، بهاییان، ۳۱۷–۳۱۸.</ref> به‌تدریج کشمکش‌های ازلی‌ها و بهائی‌ها شدت گرفت و آنان بسیاری از اسرار یکدیگر را فاش کردند.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۲۰۲–۲۰۳.</ref>


با تصمیم [[میرزاتقی‌خان امیرکبیر]] صدراعظم [[ناصرالدین‌شاه]] برای مقابله جدی با فتنه باب، نوری در سال ۱۲۶۷ق/ ۱۲۳۰ش ناچار از [[ایران]] خارج شد و به [[کربلا]] رفت؛ ولی پس از برکناری و قتل امیرکبیر در ۱۲۶۸ق/ ۱۲۳۱ش او به دعوت [[میرزاآقاخان نوری]] صدراعظم به [[تهران]] بازگشت.<ref>نجفی، بهاییان، ۱۹۴–۱۹۵.</ref> پس از سوء قصد عده‌ای از بابیان به ناصرالدین‌شاه در ۲۸ [[شوال]] ۱۲۶۸ق/ ۲۴ مرداد ۱۲۳۱ش و بازداشت آنان، نوری که به سفارت روس پناهنده شده بود، بازداشت و زندانی شد؛ ولی چهار ماه بعد با وساطت میرزاآقاخان نوری آزاد و برای همیشه به [[عراق]] تبعید شد. میرزایحیی نیز با نام مستعار و لباس مبدل به [[بغداد]] رفت و به او پیوست<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۱۹۵–۱۹۶؛ زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۱۹۳.</ref> ولی رفتار زشت و آشوبگرانه بابیان در عراق، ازجمله دزدی و غارت اموال مردم، موجب شد مدتی بعد دولت عثمانی در سال ۱۲۸۰ق/ ۱۲۴۲ش آنان را از آنجا به [[استانبول]] و سپس به شهر «ادرنه» در آن کشور تبعید کند.<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۱۹۳؛ جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۱۹۷–۲۰۱.</ref> حکومت عثمانی برای پایان‌دادن به درگیری و کشت و کشتار میان ازلی‌ها و بهائی‌ها که بر سر جانشینی باب با هم رقابت داشتند، در سال ۱۲۸۵ق/ ۱۲۴۷ش بهائی‌ها را به شهر «عکا» در [[فلسطین]] و ازلی‌ها را به بندر ماغوسه (فاماگوستا) در جزیره قبرس فرستاد<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۱۹۶–۱۹۷؛ جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۲۰۳.</ref> و میرزایحیی در سال ۱۳۳۰ق/ ۱۲۹۱ش در آنجا مرد. پس از مرگ وی [[میرزاهادی دولت‌آبادی]] و سپس برادرش [[میرزایحیی دولت‌آبادی]] پیشوای ازلیان شدند و با مرگ آن دو، ازلیان رو به ضعف رفتند و منقرض شدند.<ref>مکی، زندگانی میرزاتقی‌خان امیرکبیر، ۳۲۶–۳۲۷؛ جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۲۰۴.</ref> نوری نیز که مدت نُه سال در قلعه‌ای در منطقه عکا تحت نظر بود، سرانجام در دوم [[ذیقعده]] ۱۳۰۹ق/ ۱۲۷۱ش در سن ۷۵سالگی مرد.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۲۰۴.</ref>
با تصمیم [[میرزاتقی‌خان امیرکبیر]] صدراعظم [[ناصرالدین‌شاه]] برای مقابله جدی با فتنه باب، نوری در سال ۱۲۶۷ق/ ۱۲۳۰ش ناچار از [[ایران]] خارج شد و به [[کربلا]] رفت؛ ولی پس از برکناری و قتل امیرکبیر در ۱۲۶۸ق/ ۱۲۳۱ش او به دعوت میرزاآقاخان نوری صدراعظم به [[تهران]] بازگشت.<ref>نجفی، بهاییان، ۱۹۴–۱۹۵.</ref> پس از سوء قصد عده‌ای از بابیان به ناصرالدین‌شاه در ۲۸ [[شوال]] ۱۲۶۸ق/ ۲۴ مرداد ۱۲۳۱ش و بازداشت آنان، نوری که به سفارت روس پناهنده شده بود، بازداشت و زندانی شد؛ ولی چهار ماه بعد با وساطت میرزاآقاخان نوری آزاد و برای همیشه به [[عراق]] تبعید شد. میرزایحیی نیز با نام مستعار و لباس مبدل به [[بغداد]] رفت و به او پیوست<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۱۹۵–۱۹۶؛ زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۱۹۳.</ref> ولی رفتار زشت و آشوبگرانه بابیان در عراق، ازجمله دزدی و غارت اموال مردم، موجب شد مدتی بعد دولت عثمانی در سال ۱۲۸۰ق/ ۱۲۴۲ش آنان را از آنجا به [[استانبول]] و سپس به شهر «ادرنه» در آن کشور تبعید کند.<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۱۹۳؛ جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۱۹۷–۲۰۱.</ref> حکومت عثمانی برای پایان‌دادن به درگیری و کشت و کشتار میان ازلی‌ها و بهائی‌ها که بر سر جانشینی باب با هم رقابت داشتند، در سال ۱۲۸۵ق/ ۱۲۴۷ش بهائی‌ها را به شهر «عکا» در [[فلسطین]] و ازلی‌ها را به بندر ماغوسه (فاماگوستا) در جزیره قبرس فرستاد<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۱۹۶–۱۹۷؛ جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۲۰۳.</ref> و میرزایحیی در سال ۱۳۳۰ق/ ۱۲۹۱ش در آنجا مرد. پس از مرگ وی میرزاهادی دولت‌آبادی و سپس برادرش میرزایحیی دولت‌آبادی پیشوای ازلیان شدند و با مرگ آن دو، ازلیان رو به ضعف رفتند و منقرض شدند.<ref>مکی، زندگانی میرزاتقی‌خان امیرکبیر، ۳۲۶–۳۲۷؛ جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۲۰۴.</ref> نوری نیز که مدت نُه سال در قلعه‌ای در منطقه عکا تحت نظر بود، سرانجام در دوم ذیقعده ۱۳۰۹ق/ ۱۲۷۱ش در سن ۷۵سالگی مرد.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۲۰۴.</ref>


پس از مرگ نوری، به موجب وصیت وی پسرش [[عباس افندی]] معروف به «عبدالبهاء» جانشین او شد.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۲۱۰.</ref> آقاجان کاشانی و چند تن از نزدیکان نوری با نوشتن متون و فرستادن پیام برای بهائیان، در مقام انکار جانشینی افندی برآمدند و وی را خارج از دین بهاء خواندند.<ref>زعیم‌الدوله، مفتاح باب الابواب یا تاریخ باب و بهاء، ۲۹۹.</ref> این نخستین انشعاب در بهائیت بود. مخالفان افندی، پیروان وی را «مارقین» و شورشگر می‌نامیدند و پیروان افندی نیز مخالفان را بی‌دین یا «ناقضین» می‌گفتند. گروه اول به «بهائی ثابت» و گروه دوم به «بهائی موحد» معروف شدند.<ref>زعیم‌الدوله، مفتاح باب الابواب یا تاریخ باب و بهاء، ۳۱۵–۳۱۶؛ مهتدی، اسناد و مدارک صبحی دربارهٔ بهائیگری، ۲/۱۵۳؛ جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۲۱۰.</ref> کوشش‌های افندی برای توسعه بهائیت، این گروه را تا حدی شهرت بخشید.<ref>زعیم‌الدوله، مفتاح باب الابواب یا تاریخ باب و بهاء، ۲۲۹ و ۲۹۹.</ref> او در ۱۳۴۰ق/ ۱۳۰۰ش درگذشت و در حیفا دفن شد. در مراسم خاکسپاری او نمایندگانی از دولت انگلیس حضور داشتند و وینستون چرچیل نخست‌وزیر وقت انگلیس نیز با ارسال پیامی مرگ او را به بهائیان تسلیت گفت.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۲۱۲.</ref> بنابر وصیت عباس افندی باید ۲۴ تن از فرزندان شوقی افندی (ربانی) دخترزاده وی که جانشین او شده بود، نسل پس از نسل با لقب «ولی امرالله» رهبری بهائیان را بر عهده می‌گرفتند.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۲۱۴ و ۲۱۹.</ref> شوقی تحصیلات دانشگاهی داشت و با کمک پدر و مادر و همسر کانادایی‌اش «ماری ماکسول» معروف به روحیه ماکسول، طرح گسترش تشکیلات اداری و جهانی بهائیت را به صورت احزاب متداول اروپا و آمریکا پایه‌ریزی کرد.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۲۱۶؛ زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۲۵۶.</ref> پس از تأسیس رژیم اسرائیل در سال ۱۹۴۸م/ ۱۳۲۹ش علاوه بر اعلام موافقت بهائیان با آن، وی به دیدار رئیس‌جمهور این رژیم رفت و دوستی بهائیان با آنان را اعلام کرد<ref>نجفی، بهاییان، ۶۶۷.</ref> و رژیم غاصب نیز بهائیت را به عنوان یک مذهب به رسمیت شناخت.<ref>نجفی، بهاییان، ۲۱۸؛ زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۲۵۷.</ref>
پس از مرگ نوری، به موجب وصیت وی پسرش [[عباس افندی]] معروف به «عبدالبهاء» جانشین او شد.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۲۱۰.</ref> آقاجان کاشانی و چند تن از نزدیکان نوری با نوشتن متون و فرستادن پیام برای بهائیان، در مقام انکار جانشینی افندی برآمدند و وی را خارج از دین بهاء خواندند.<ref>زعیم‌الدوله، مفتاح باب الابواب یا تاریخ باب و بهاء، ۲۹۹.</ref> این نخستین انشعاب در بهائیت بود. مخالفان افندی، پیروان وی را «مارقین» و شورشگر می‌نامیدند و پیروان افندی نیز مخالفان را بی‌دین یا «ناقضین» می‌گفتند. گروه اول به «بهائی ثابت» و گروه دوم به «بهائی موحد» معروف شدند.<ref>زعیم‌الدوله، مفتاح باب الابواب یا تاریخ باب و بهاء، ۳۱۵–۳۱۶؛ مهتدی، اسناد و مدارک صبحی دربارهٔ بهائیگری، ۲/۱۵۳؛ جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۲۱۰.</ref> کوشش‌های افندی برای توسعه بهائیت، این گروه را تا حدی شهرت بخشید.<ref>زعیم‌الدوله، مفتاح باب الابواب یا تاریخ باب و بهاء، ۲۲۹ و ۲۹۹.</ref> او در ۱۳۴۰ق/ ۱۳۰۰ش درگذشت و در حیفا دفن شد. در مراسم خاکسپاری او نمایندگانی از دولت انگلیس حضور داشتند و وینستون چرچیل نخست‌وزیر وقت انگلیس نیز با ارسال پیامی مرگ او را به بهائیان تسلیت گفت.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۲۱۲.</ref> بنابر وصیت عباس افندی باید ۲۴ تن از فرزندان شوقی افندی (ربانی) دخترزاده وی که جانشین او شده بود، نسل پس از نسل با لقب «ولی امرالله» رهبری بهائیان را بر عهده می‌گرفتند.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۲۱۴ و ۲۱۹.</ref> شوقی تحصیلات دانشگاهی داشت و با کمک پدر و مادر و همسر کانادایی‌اش «ماری ماکسول» معروف به روحیه ماکسول، طرح گسترش تشکیلات اداری و جهانی بهائیت را به صورت احزاب متداول اروپا و آمریکا پایه‌ریزی کرد.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۲۱۶؛ زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۲۵۶.</ref> پس از تأسیس رژیم اسرائیل در سال ۱۹۴۸م/ ۱۳۲۹ش علاوه بر اعلام موافقت بهائیان با آن، وی به دیدار رئیس‌جمهور این رژیم رفت و دوستی بهائیان با آنان را اعلام کرد<ref>نجفی، بهاییان، ۶۶۷.</ref> و رژیم غاصب نیز بهائیت را به عنوان یک مذهب به رسمیت شناخت.<ref>نجفی، بهاییان، ۲۱۸؛ زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۲۵۷.</ref>
خط ۱۳: خط ۱۳:


== عقاید و احکام ==
== عقاید و احکام ==
بهائیان مدعی وحدت ادیان‌اند و معتقدند در هر مذهبی شمه‌ای از حقیقت موجود است و بهاءالله مظهر کامل آن حقیقت است.<ref>ناس، تاریخ جامع ادیان، ۷۹۱.</ref> عقاید بهائیت در واقع ترکیبی از سلسله‌ای مطالب و عناصری است که از [[تصوف]] و عرفان‌های غیر اسلامی گرفته شده‌است.<ref>ناس، تاریخ جامع ادیان، ۷۹۰.</ref> سیدعلی‌محمد باب با ادعای آیین جدید، [[اسلام]] و [[مذهب شیعه]] را منسوخ دانست و هر یک از مباحث [[توحید]] و [[نبوت]] و [[معاد]] و [[امامت]] را به گونه‌ای انکار کرد.<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۱۰۴.</ref> وی و نوری خود را مظهر [[خدا]] و شبیه و مانند او دانسته‌اند، موضوع نبوت را با توحید و مسائل آن دو را به‌هم آمیخته‌اند. مقام نبوت را بالا برده با مقام خدایی یکی کرده‌اند و خود را مظاهر تجلی خدا و صورت تجسم‌یافته او در زمین دانسته‌اند.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۱۵۹.</ref> مفهوم [[قیامت]] نیز در آیین آن دو با مفهوم آن از نظر مسلمانان کاملاً متفاوت است. قیامت از نظر آنان در همین دنیا اتفاق می‌افتد و عبارت است از وقت ظهور شجره حقیقت در هر زمان، مثلاً از روز بعثت [[عیسی(ع)]]، تا روز عروج وی قیامت [[موسی(ع)]]، و از [[بعثت حضرت محمد]] (ص)، تا رحلت ایشان قیامت عیسی (ع)، است.<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۱۰۲.</ref> از نظر آنان تصدیق و [[ایمان]] به نقطه ظهور، [[بهشت]] است و ایمان‌نداشتن به نقطه ظهور، [[جهنم]] است و فاصله میان دو ظهور، [[برزخ]] است.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۱۶۲.</ref> ادعای نبوت از سوی بهائیت و توجیه [[خاتمیت پیامبر اسلام]] (ص)، و نیز ادعاهای مختلف دربارهٔ امام زمان (ع)، [[مهدویت]]، نبوت و الوهیت، از دیگر مشخصه‌های اعتقادی آنان است که با اصول ادیان الهی، منطق، عقلانیت و سیره پیامبران (ع)، و حتی آموزه‌های درونی آنان ناسازگار است.<ref>نجفی، بهاییان، ۱۱۲؛ جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۱۵۸.</ref> عقاید آنان مضطرب، پریشان و آمیخته به مسائل پوچ و بی‌اساس و نیز کتاب‌ها، الواح، مکاتبات و نامه‌های شیرازی و نوری پر از غلط‌های واضح است؛ به گونه‌ای که بسیاری از محققان آن را درخور نقد و بررسی ندانسته‌اند و عده‌ای از علما نیز پس از مناظره، شیرازی را دیوانه دانسته‌اند.<ref>نجفی، بهاییان، ۱۱۲؛ جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۱۶۸.</ref>
بهائیان مدعی وحدت ادیان‌اند و معتقدند در هر مذهبی شمه‌ای از حقیقت موجود است و بهاءالله مظهر کامل آن حقیقت است.<ref>ناس، تاریخ جامع ادیان، ۷۹۱.</ref> عقاید بهائیت در واقع ترکیبی از سلسله‌ای مطالب و عناصری است که از [[تصوف]] و عرفان‌های غیر اسلامی گرفته شده‌است.<ref>ناس، تاریخ جامع ادیان، ۷۹۰.</ref> سیدعلی‌محمد باب با ادعای آیین جدید، [[اسلام]] و [[مذهب شیعه]] را منسوخ دانست و هر یک از مباحث [[توحید (فلسفه و کلام)|توحید]] و [[نبوت]] و [[معاد]] و [[امامت]] را به گونه‌ای انکار کرد.<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۱۰۴.</ref> وی و نوری خود را مظهر [[خدا]] و شبیه و مانند او دانسته‌اند، موضوع نبوت را با توحید و مسائل آن دو را به‌هم آمیخته‌اند. مقام نبوت را بالا برده با مقام خدایی یکی کرده‌اند و خود را مظاهر تجلی خدا و صورت تجسم‌یافته او در زمین دانسته‌اند.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۱۵۹.</ref> مفهوم [[قیامت]] نیز در آیین آن دو با مفهوم آن از نظر مسلمانان کاملاً متفاوت است. قیامت از نظر آنان در همین دنیا اتفاق می‌افتد و عبارت است از وقت ظهور شجره حقیقت در هر زمان، مثلاً از روز بعثت [[عیسی(ع)]]، تا روز عروج وی قیامت [[موسی(ع)]]، و از بعثت [[پیامبر اکرم(ص)|حضرت محمد (ص)]]، تا رحلت ایشان قیامت عیسی (ع)، است.<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۱۰۲.</ref> از نظر آنان تصدیق و [[ایمان]] به نقطه ظهور، [[بهشت]] است و ایمان‌نداشتن به نقطه ظهور، [[جهنم]] است و فاصله میان دو ظهور، [[برزخ]] است.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۱۶۲.</ref> ادعای نبوت از سوی بهائیت و توجیه خاتمیت پیامبر اسلام (ص)، و نیز ادعاهای مختلف دربارهٔ امام زمان (ع)، [[مهدویت]]، نبوت و الوهیت، از دیگر مشخصه‌های اعتقادی آنان است که با اصول ادیان الهی، منطق، عقلانیت و سیره [[پیامبران (ع)]]، و حتی آموزه‌های درونی آنان ناسازگار است.<ref>نجفی، بهاییان، ۱۱۲؛ جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۱۵۸.</ref> عقاید آنان مضطرب، پریشان و آمیخته به مسائل پوچ و بی‌اساس و نیز کتاب‌ها، الواح، مکاتبات و نامه‌های شیرازی و نوری پر از غلط‌های واضح است؛ به گونه‌ای که بسیاری از محققان آن را درخور نقد و بررسی ندانسته‌اند و عده‌ای از علما نیز پس از مناظره، شیرازی را دیوانه دانسته‌اند.<ref>نجفی، بهاییان، ۱۱۲؛ جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۱۶۸.</ref>


در احکام این دو فرقه بابیه و بهائیه نیز هرچند بسیاری از آنها از جهت ظاهرِ عناوین مثل [[نماز]]، [[روزه]]، [[زکات]]، [[حج]]، [[نکاح]] و [[طلاق]]، مانند احکام اسلام‌اند، اما حکم، چگونگی عمل و محتوای آنها چیز دیگری است و با احکام اسلام یا کاملاً یا در برخی از موارد و شاخه‌ها متفاوت است.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۱۶۳.</ref> برای نمونه نماز در آیین بابیه که نوری نیز به آن فرمان داده، نُه رکعت است و به صورت انفرادی در صبح و ظهر و شام بر هر بالغی واجب است؛ همچنین قبله بهائیان شهر عکاست که قبر نوری در آن واقع است.<ref>بهاءالله، کتاب اقدس، ۶؛ جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۱۶۳.</ref> آنان نماز جماعت را [[حرام]] می‌دانند؛ هرچند بر اساس شواهد تاریخی خود نوری و پسرش تا آخر عمر پشت سر امام جماعت وقت، نماز را به جماعت می‌خواندند.<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۱۱۰.</ref> همچنین بهائیان روزه می‌گیرند؛ ولی بر اساس تقویمِ آنها، هر سال نوزده ماه و هر ماه نوزده روز است و روزه‌داری آنان مختص به نوزده روز آخر سال که ماه علاست می‌باشد.<ref>بهاءالله، کتاب اقدس، آیه ۴۰ و ۴۴؛ جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۱۶۳.</ref> آنان قائل به نکاح‌اند ولی ازدواج با بیش از دو زن و بلکه بیش از یک زن را حرام می‌دانند.<ref>بهاءالله، کتاب اقدس، باب ۱۵.</ref> هرچند بسیاری از آنان بیش از یک زن گرفته‌اند و حتی خود نوری با اینکه به گفته خودش زندانی بود، به دو ـ سه زن قناعت نکرد.<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۱۱۲.</ref> در این فرقه معاملات ربوی آزاد است و حکم [[حجاب]] از زنان برداشته شده‌است.<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۱۱۲.</ref>
در احکام این دو فرقه بابیه و بهائیه نیز هرچند بسیاری از آنها از جهت ظاهرِ عناوین مثل [[نماز]]، [[روزه]]، [[زکات]]، [[حج]]، [[نکاح]] و [[طلاق]]، مانند احکام اسلام‌اند، اما حکم، چگونگی عمل و محتوای آنها چیز دیگری است و با احکام اسلام یا کاملاً یا در برخی از موارد و شاخه‌ها متفاوت است.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۱۶۳.</ref> برای نمونه نماز در آیین بابیه که نوری نیز به آن فرمان داده، نُه رکعت است و به صورت انفرادی در صبح و ظهر و شام بر هر بالغی واجب است؛ همچنین قبله بهائیان شهر عکاست که قبر نوری در آن واقع است.<ref>بهاءالله، کتاب اقدس، ۶؛ جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۱۶۳.</ref> آنان [[نماز جماعت]] را [[حرام]] می‌دانند؛ هرچند بر اساس شواهد تاریخی خود نوری و پسرش تا آخر عمر پشت سر امام جماعت وقت، نماز را به جماعت می‌خواندند.<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۱۱۰.</ref> همچنین بهائیان روزه می‌گیرند؛ ولی بر اساس تقویمِ آنها، هر سال نوزده ماه و هر ماه نوزده روز است و روزه‌داری آنان مختص به نوزده روز آخر سال که ماه علاست می‌باشد.<ref>بهاءالله، کتاب اقدس، آیه ۴۰ و ۴۴؛ جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۱۶۳.</ref> آنان قائل به نکاح‌اند ولی [[ازدواج]] با بیش از دو زن و بلکه بیش از یک زن را حرام می‌دانند.<ref>بهاءالله، کتاب اقدس، باب ۱۵.</ref> هرچند بسیاری از آنان بیش از یک زن گرفته‌اند و حتی خود نوری با اینکه به گفته خودش زندانی بود، به دو ـ سه زن قناعت نکرد.<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۱۱۲.</ref> در این فرقه معاملات ربوی آزاد است و حکم [[حجاب]] از [[زنان]] برداشته شده‌است.<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۱۱۲.</ref>


== ارتباط با بیگانگان ==
== ارتباط با بیگانگان ==
آنچه همه مورخان و محققان در تاریخ بابیت و بهائیت بر آن اتفاق نظر دارند، استفاده دولت‌های بیگانه از این فرقه در دوره قاجار و پهلوی و وابستگی و سرسپردگی تمام‌عیار رهبران این فرقه به آنهاست.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۲۷۱.</ref> دولت‌های روس و انگلیس که سلطه خود را بر دولت ایران مستقر کرده بودند، برای مقابله با اقتدار ملت که به تبعیت از مراجع تقلید، حاضر به تسلیم نبودند، به فکر شکستن اقتدار مذهب شیعه افتادند و با توجه به زمینه‌هایی که در افکار [[شیخیه]] وجود داشت، به ایجاد فرقه بابیت و سپس بهائیت<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۸۵.</ref> که به‌طور کامل وابسته به آنان و در خدمت اهداف آنان بود پرداختند.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۲۴۱–۲۹۰.</ref> عباس افندی از دولت انگلیس نشان «شهسواری» دریافت کرد و پس از استقرار انگلیسی‌ها در فلسطین، آنان وی را «سِر» لقب دادند.<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۱۶۶و ۲۲۵؛ آیتی، کتاب کشف الحیل، ۲/۳۰۵.</ref>
آنچه همه مورخان و محققان در تاریخ بابیت و بهائیت بر آن اتفاق نظر دارند، استفاده [[اجانب|دولت‌های بیگانه]] از این فرقه در [[قاجاریه|دوره قاجار]] و [[رژیم پهلوی|پهلوی]] و وابستگی و سرسپردگی تمام‌عیار رهبران این فرقه به آنهاست.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۲۷۱.</ref> دولت‌های روس و انگلیس که سلطه خود را بر دولت ایران مستقر کرده بودند، برای مقابله با اقتدار ملت که به تبعیت از مراجع تقلید، حاضر به تسلیم نبودند، به فکر شکستن اقتدار [[شیعه|مذهب شیعه]] افتادند و با توجه به زمینه‌هایی که در افکار [[شیخیه]] وجود داشت، به ایجاد فرقه بابیت و سپس بهائیت<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۸۵.</ref> که به‌طور کامل وابسته به آنان و در خدمت اهداف آنان بود پرداختند.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۲۴۱–۲۹۰.</ref> عباس افندی از دولت انگلیس نشان «شهسواری» دریافت کرد و پس از استقرار انگلیسی‌ها در فلسطین، آنان وی را «سِر» لقب دادند.<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۱۶۶و ۲۲۵؛ آیتی، کتاب کشف الحیل، ۲/۳۰۵.</ref>


بهائیت در آغاز مورد حمایت روسیه و انگلیس بود؛ ولی پس از مدتی آمریکا نیز از آن حمایت کرد. اسناد به دست‌آمده از سفارت آمریکا در ایران پس از تصرف آن نشان می‌دهد که بهائی‌ها با دستگاه‌های جاسوسی آمریکا ارتباط داشته‌اند و آمریکا از آنان حمایت می‌کرده‌است<ref>دفتر پژوهش‌ها، نیمه پنهان، ۱۴۲–۱۴۶.</ref> چنان‌که پس از پیروزی [[انقلاب اسلامی]]، [[احسان یارشاطر]] از بهائیان معروف، در آمریکا مأمور تدوین دایرةالمعارف ایران به نام ایرانیکا شد<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۴۰۰–۴۰۱.</ref> در این دایرةالمعارف تحریف‌های زیادی در مسائل تاریخی و فرهنگی ایران انجام گرفته و به تفصیل از میرزاحسینعلی نوری ستایش شده‌است.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۴۰۰–۴۰۱.</ref> دولت [[فرانسه]] نیز که به اهمیت بهائیت در ایجاد [[تفرقه]] و حفظ سیادت بیگانگان پی برده بود، از عباس افندی خواست تا نظر عنایتی به مستعمرات آن کشور نظیر الجزایر اندازد و مبلغانی به [[آفریقا]] ارسال کند.<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۲۲۵.</ref>
بهائیت در آغاز مورد حمایت روسیه و انگلیس بود؛ ولی پس از مدتی آمریکا نیز از آن حمایت کرد. اسناد به دست‌آمده از سفارت آمریکا در ایران پس از تصرف آن نشان می‌دهد که بهائی‌ها با دستگاه‌های جاسوسی آمریکا ارتباط داشته‌اند و آمریکا از آنان حمایت می‌کرده‌است<ref>دفتر پژوهش‌ها، نیمه پنهان، ۱۴۲–۱۴۶.</ref> چنان‌که پس از پیروزی [[انقلاب اسلامی]]، [[احسان یارشاطر]] از بهائیان معروف، در آمریکا مأمور تدوین دایرةالمعارف ایران به نام ایرانیکا شد<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۴۰۰–۴۰۱.</ref> در این دایرةالمعارف تحریف‌های زیادی در مسائل تاریخی و فرهنگی ایران انجام گرفته و به تفصیل از میرزاحسینعلی نوری ستایش شده‌است.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۴۰۰–۴۰۱.</ref> دولت [[فرانسه]] نیز که به اهمیت بهائیت در ایجاد تفرقه و حفظ سیادت [[بیگانگان]] پی برده بود، از عباس افندی خواست تا نظر عنایتی به مستعمرات آن کشور نظیر الجزایر اندازد و مبلغانی به [[آفریقا]] ارسال کند.<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۲۲۵.</ref>


امام‌خمینی که فرقه بهائیت را فرقه‌ای ساختگی و مولود سیاست‌های استعماری و در خدمت اهداف قدرت‌های استکباری می‌دانست<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۰۴–۲۰۵.</ref> از گذشته آن را ابزار دست اسرائیل شمرده و به مردم و علما دربارهٔ این فرقه که در رژیم پهلوی پست‌های حساس را به دست گرفته بود، هشدار داده‌است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۶۲.</ref>
امام‌خمینی که فرقه بهائیت را فرقه‌ای ساختگی و مولود سیاست‌های استعماری و در خدمت اهداف قدرت‌های استکباری می‌دانست<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۰۴–۲۰۵.</ref> از گذشته آن را ابزار دست اسرائیل شمرده و به مردم و علما دربارهٔ این فرقه که در رژیم پهلوی پست‌های حساس را به دست گرفته بود، هشدار داده‌است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۶۲.</ref>


== نفوذ در رژیم پهلوی ==
== نفوذ در رژیم پهلوی ==
بهائیت نقش مهم و قابل توجهی در رسیدن [[رضاخان میرپنج]] به قدرت و ادامه سلطنت وی داشت.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۴۴۷.</ref> [[محمدرضا آشتیانی‌زاده]] که در زمان [[رضاشاه پهلوی]] چند دوره نماینده [[مجلس شورای ملی]] بود، در خاطرات خود، از روابط ویژه پهلوی با بهائیان سخن گفته‌است و می‌افزاید بهائیت فرقه‌ای سرِّی بود و جز سران فرقه دیگران تظاهر به بهائیت نمی‌کردند و رسماً خود را مسلمان معرفی می‌کردند و رضاشاه نیز از این قاعده مستثنی نبود.<ref>← جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۲۹۶–۲۹۳.</ref> سیاست [[رژیم پهلوی]] نیز همواره در جهت تقویت بهائیت بود و آنان با حمایت رضاشاه در ارکان حکومت وارد شده بودن. د<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۴۴۷.</ref> روابط وی با بهائیت به قدری گرم و صمیمانه بود که وی [[اسدالله صنیعی]] را که بهائی تراز اول بود، آجودان مخصوص پسر خود محمدرضا کرد.<ref>فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۳۷۴.</ref> هم‌زمانی اقدامات شدید رضاشاه علیه روحانیت و مراکز علوم دینی با نفوذ و اقتدار بهائیان نیز بیانگر ماهیت حکومت وی و هماهنگی میان آنان است.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۵۲۴–۵۲۷.</ref>
بهائیت نقش مهم و قابل توجهی در رسیدن [[رضاخان میرپنج]] به قدرت و ادامه سلطنت وی داشت.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۴۴۷.</ref> محمدرضا آشتیانی‌زاده که در زمان [[رضاشاه پهلوی]] چند دوره نماینده [[مجلس شورای ملی]] بود، در خاطرات خود، از روابط ویژه پهلوی با بهائیان سخن گفته‌است و می‌افزاید بهائیت فرقه‌ای سرِّی بود و جز سران فرقه دیگران تظاهر به بهائیت نمی‌کردند و رسماً خود را مسلمان معرفی می‌کردند و رضاشاه نیز از این قاعده مستثنی نبود.<ref>← جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۲۹۶–۲۹۳.</ref> سیاست [[رژیم پهلوی]] نیز همواره در جهت تقویت بهائیت بود و آنان با حمایت رضاشاه در ارکان حکومت وارد شده بودن. د<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۴۴۷.</ref> روابط وی با بهائیت به قدری گرم و صمیمانه بود که وی اسدالله صنیعی را که بهائی تراز اول بود، آجودان مخصوص پسر خود محمدرضا کرد.<ref>فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۳۷۴.</ref> هم‌زمانی اقدامات شدید رضاشاه علیه [[روحانیت]] و مراکز علوم دینی با نفوذ و اقتدار بهائیان نیز بیانگر ماهیت حکومت وی و هماهنگی میان آنان است.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۵۲۴–۵۲۷.</ref>


در دوره محمدرضا پهلوی سیطره بهائیان و گسترش دامنه نفوذ و اقتدار آنان در حکومت و سیاست و دیگر شئون کشور به اوج خود رسید<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۳۲۲.</ref> و با توجه به‌شدت وابستگی او مسئولیت‌های مهم سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی فراوانی را در دست بهائی‌ها قرار داد<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۴۱۹.</ref> به گونه‌ای که حتی برخی از نخست‌وزیران مانند [[امیرعباس هویدا]] و تعدادی از وزیران مانند [[منوچهر شاهقلی]]، [[عطاءالله خسروانی]]، [[فرخرو پارسا]]، [[هوشنگ نهاوندی]] و [[منصور روحانی]] و امیران ارتش همچون [[جعفر شفقت]]، [[پرویز خسروانی]]، [[پرویز ثابتی]]، [[کرامت‌الله شباب]] و [[روح‌الله ثابتی]] و مسئولان مهم کشور و نیز نزدیکان وی مانند پزشک مخصوص او [[عبدالکریم ایادی]]، [[نعمت‌الله نصیری]]، [[حبیب‌الله ثابت پاسال]] و [[هژبر یزدانی]] بهائی بودند<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۳۲۸–۳۳۸.</ref> و بهائیان در دوره پهلوی از امتیازات سیاسی و اقتصادی فراوانی برخوردار بودند.<ref>فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۳۷۴–۳۷۶.</ref>
در دوره [[محمدرضا پهلوی]] سیطره بهائیان و گسترش دامنه نفوذ و اقتدار آنان در حکومت و سیاست و دیگر شئون کشور به اوج خود رسید<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۳۲۲.</ref> و با توجه به‌شدت وابستگی او مسئولیت‌های مهم سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی فراوانی را در دست بهائی‌ها قرار داد<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۴۱۹.</ref> به گونه‌ای که حتی برخی از نخست‌وزیران مانند [[امیرعباس هویدا]] و تعدادی از وزیران مانند [[منوچهر شاهقلی]]، [[عطاءالله خسروانی]]، [[فرخرو پارسا]]، [[هوشنگ نهاوندی]] و [[منصور روحانی]] و امیران ارتش همچون [[جعفر شفقت]]، [[پرویز خسروانی]]، [[پرویز ثابتی]]، [[کرامت‌الله شباب]] و [[روح‌الله ثابتی]] و مسئولان مهم کشور و نیز نزدیکان وی مانند پزشک مخصوص او [[عبدالکریم ایادی]]، [[نعمت‌الله نصیری]]، [[حبیب‌الله ثابت پاسال]] و [[هژبر یزدانی]] بهائی بودند<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۳۲۸–۳۳۸.</ref> و بهائیان در دوره پهلوی از امتیازات سیاسی و اقتصادی فراوانی برخوردار بودند.<ref>فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۳۷۴–۳۷۶.</ref>


از سوی دیگر، در دربار پهلوی هم اقدامات و تلاش‌های زیادی به نفع بهائیان صورت می‌گرفت. هویدا که خود بهایی‌زاده بود، در مدت طولانی مسئولیت خود، کمک‌های زیادی به بهائیان کرد و نفوذ آنان، در تمام سطوح مدیریتی کشور را به حد کمال گسترش داد.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۳۲۷ و ۳۵۷.</ref> او در دولت خود دست بهائیان را باز گذاشته بود، به گونه‌ای که آنان پیشرفت و موفقیت‌های خود در دهه آخر رژیم پهلوی را نتیجه خدمات هویدا می‌دانند<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۲۳۹–۲۴۰.</ref> همچنین برخی دوستان نزدیک و بانفوذ محمدرضا پهلوی نیز بهائی و از نوعی مصونیت قانونی برخوردار بودند. ایادی پزشک مخصوص او از حامیان اصلی بهائیان در [[ایران]] بود و در برابر فشار مسلمانان به‌شدت از آنان حمایت می‌کرد<ref>میلانی، معمای هویدا، ۳۴۸–۳۴۹.</ref> به گونه‌ای که در زمان وی تعداد بهائیان ایران به سه برابر افزایش پیدا کرد.<ref>فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۲۰۳.</ref>
از سوی دیگر، در دربار پهلوی هم اقدامات و تلاش‌های زیادی به نفع بهائیان صورت می‌گرفت. هویدا که خود بهایی‌زاده بود، در مدت طولانی مسئولیت خود، کمک‌های زیادی به بهائیان کرد و نفوذ آنان، در تمام سطوح مدیریتی کشور را به حد کمال گسترش داد.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۳۲۷ و ۳۵۷.</ref> او در دولت خود دست بهائیان را باز گذاشته بود، به گونه‌ای که آنان پیشرفت و موفقیت‌های خود در دهه آخر رژیم پهلوی را نتیجه خدمات هویدا می‌دانند<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۲۳۹–۲۴۰.</ref> همچنین برخی دوستان نزدیک و بانفوذ محمدرضا پهلوی نیز بهائی و از نوعی مصونیت قانونی برخوردار بودند. ایادی پزشک مخصوص او از حامیان اصلی بهائیان در [[ایران]] بود و در برابر فشار مسلمانان به‌شدت از آنان حمایت می‌کرد<ref>میلانی، معمای هویدا، ۳۴۸–۳۴۹.</ref> به گونه‌ای که در زمان وی تعداد بهائیان ایران به سه برابر افزایش پیدا کرد.<ref>فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۲۰۳.</ref>


== مبارزه با بهائیت ==
== مبارزه با بهائیت ==
از همان آغاز تشکیل بهائیت، مردم و بسیاری از شخصیت‌های مذهبی سیاسی دوره قاجار مانند میرزاتقی‌خان امیرکبیر<ref>هاشمی رفسنجانی، امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار، ۱۷۰ و ۲۲۰–۲۲۲.</ref> و [[میرزاسعیدخان مؤتمن‌الملک انصاری]]<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۴۲۷.</ref> و نیز عده زیادی از علما و روحانیان آن دوره مانند [[سیدجمال‌الدین اسدآبادی]]،<ref>مزینانی، اصول حرکت اسلامی سیدجمال‌الدین اسدآبادی، ۱۸۷–۱۸۹.</ref> [[عبدالحسین تهرانی]] معروف به شیخ‌العراقین و [[میرزامحمدهاشم طباطبایی]]<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۴۲۱–۴۲۵.</ref> با صدور اعلامیه، سخنرانی و نوشتن کتاب و رساله به مبارزه علیه بابیت و بهائیت برخاستند.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۴۲۱–۴۴۶.</ref> در دوره رضاشاه با توجه به خشونت و مقابله سرسخت وی با روحانیت و مراکز علوم دینی و حبس و تبعید و قتل بسیاری از علما و مبارزان، تقریباً هیچ اقدامی علیه بهائیت ممکن نبود<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۴۴۷.</ref> و به گفته امام‌خمینی انجام تبلیغات روحانیان در آن بیست سال به هیچ‌وجه ممکن نبود و دوره خفقان ایران و دین به‌شمار می‌رفت و اگر هم کتابی بر ضد بهائیان نوشته می‌شد، اجازه چاپ نمی‌دادند،<ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۹.</ref> با این حال، برخی از علما مانند [[حسین لنکرانی]]، [[محمد خالصی‌زاده]]، [[سیدابوالحسن حسینی]] (پدر [[سیدمحمود طالقانی]]) و [[ملاعبدالرسول مدنی کاشانی]] با تمام سختی‌ها مبارزه با بهائیت را ادامه دادند و کتاب‌های ارزنده‌ای در افشای ماهیت آنان نوشتند.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۴۵۷–۴۵۸.</ref>
از همان آغاز تشکیل بهائیت، مردم و بسیاری از شخصیت‌های مذهبی سیاسی [[قاجاریه|دوره قاجار]] مانند میرزاتقی‌خان امیرکبیر<ref>هاشمی رفسنجانی، امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار، ۱۷۰ و ۲۲۰–۲۲۲.</ref> و میرزاسعیدخان مؤتمن‌الملک انصاری<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۴۲۷.</ref> و نیز عده زیادی از علما و روحانیان آن دوره مانند [[سیدجمال‌الدین اسدآبادی]]،<ref>مزینانی، اصول حرکت اسلامی سیدجمال‌الدین اسدآبادی، ۱۸۷–۱۸۹.</ref> [[عبدالحسین تهرانی]] معروف به شیخ‌العراقین و [[میرزامحمدهاشم طباطبایی]]<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۴۲۱–۴۲۵.</ref> با صدور اعلامیه، سخنرانی و نوشتن کتاب و رساله به مبارزه علیه بابیت و بهائیت برخاستند.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۴۲۱–۴۴۶.</ref> در دوره رضاشاه با توجه به خشونت و مقابله سرسخت وی با روحانیت و مراکز علوم دینی و حبس و تبعید و قتل بسیاری از علما و مبارزان، تقریباً هیچ اقدامی علیه بهائیت ممکن نبود<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۴۴۷.</ref> و به گفته امام‌خمینی انجام [[تبلیغات]] روحانیان در آن بیست سال به هیچ‌وجه ممکن نبود و دوره خفقان ایران و دین به‌شمار می‌رفت و اگر هم کتابی بر ضد بهائیان نوشته می‌شد، اجازه چاپ نمی‌دادند،<ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۹.</ref> با این حال، برخی از علما مانند [[حسین لنکرانی]]، [[محمد خالصی‌زاده]]، [[سیدابوالحسن حسینی]] (پدر [[سیدمحمود طالقانی]]) و [[ملاعبدالرسول مدنی کاشانی]] با تمام سختی‌ها مبارزه با بهائیت را ادامه دادند و کتاب‌های ارزنده‌ای در افشای ماهیت آنان نوشتند.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۴۵۷–۴۵۸.</ref>


با رفتن رضاشاه از ایران در شهریور ۱۳۲۰ و شکستن جو خفقان و دیکتاتوری، مبارزه علیه بهائیت بیشتر شد.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۴۵۷–۴۷۲.</ref> در سال‌های بعد علمای اسلام و در رأس آنان مرجع تقلید وقتْ [[سیدحسین بروجردی]] اقدامات زیادی را بر ضد بهائیت آغاز کردند.<ref>واعظ‌زاده خراسانی، مصاحبه، ۲۴۳.</ref> بروجردی بارها به پهلوی دستور داد جلسات بهائیان را تعطیل و آنان را از اداره‌های دولتی بیرون کند.<ref>دوانی، آیت‌الله بروجردی، ۱/۱۵۶.</ref> {{ببینید|متن=ببینید| سیدحسین بروجردی}} رژیم پهلوی گرچه همواره از بهائیت حمایت می‌کرد، اما در هنگام افزایش اعتراض‌ها و بدبینی مردم به وی، برای مذهبی جلوه‌دادن خود و نیز استفاده‌های سیاسی، اجازه تبلیغ علیه بهائیت را داد.<ref>دوانی، مفاخر اسلام، ۱۲/۲۴۴–۲۵۰.</ref> به دستور بروجردی خطیب معروف [[محمدتقی فلسفی]] در [[ماه رمضان]] سال ۱۳۳۴ در محل مسجد شاه (مسجد امام‌خمینی) [[تهران]] به سخنرانی علیه بهائیان پرداخت که هم‌زمان سخنان وی از رادیو نیز پخش می‌شد.<ref>واعظ‌زاده خراسانی، مصاحبه، ۲۴۳–۲۴۴.</ref> حملات شدید فلسفی در آن سخنرانی‌ها موقعیت بهائیان را به خطر انداخت<ref>فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۳۷۴.</ref> و موجی از اعتراض‌ها را بر ضد بهائیان به وجود آورد.<ref>واعظ‌زاده خراسانی، مصاحبه، ۲۴۴–۲۴۵.</ref> سخنرانی‌های فلسفی علیه بهائیت با واکنش تند درباریان روبه‌رو شد تا جایی که [[اسدالله علم|اسدالله عَلَم]] که در آن زمان وزیر کشور بود، در تماس تلفنی به فلسفی اعتراض کرد<ref>محمدی اشتهاردی، بابیگری و بهاییگری، ۱۳۴–۱۳۵.</ref> و مدتی بعد دولت جلوی سخنرانی‌های وی را گرفت و برخی افراد دیگر را که بر ضد بهائیت تبلیغ می‌کردند، بازداشت کرد.<ref>واعظ‌زاده خراسانی، مصاحبه، ۲۴۴.</ref> بی‌توجهی دولت‌های وقت و محمدرضا پهلوی و حتی همدستی برخی از آنها با بهائیان موجب دلسردی و ناراحتی بروجردی شد و او ناگزیر مسئله را رها کرد.<ref>دوانی، مفاخر اسلام، ۱۲/۲۴۴–۲۵۰؛ جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۵۳۲–۵۳۳.</ref> با این حال، امام‌خمینی تلاش می‌کرد در صحبت با بروجردی او را وادار به پی‌گیری موضوع و بیرون‌راندن بهائیان از دستگاه دولت و اداره‌ها کند؛ ولی ایشان دلسرد بود و دیگر اقدامی نمی‌کرد<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۵۳۲–۵۳۳.</ref> پس از دلسردی و سکوت بروجردی، حمایت رژیم پهلوی از بهائیت باز هم بیشتر شد.<ref>دوانی، مفاخر اسلام، ۱۲/۲۴۶.</ref>
با رفتن [[رضاشاه]] از ایران در شهریور ۱۳۲۰ و شکستن جو خفقان و [[دیکتاتوری]]، مبارزه علیه بهائیت بیشتر شد.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۴۵۷–۴۷۲.</ref> در سال‌های بعد علمای اسلام و در رأس آنان مرجع تقلید وقتْ [[سیدحسین بروجردی]] اقدامات زیادی را بر ضد بهائیت آغاز کردند.<ref>واعظ‌زاده خراسانی، مصاحبه، ۲۴۳.</ref> بروجردی بارها به پهلوی دستور داد جلسات بهائیان را تعطیل و آنان را از اداره‌های دولتی بیرون کند.<ref>دوانی، آیت‌الله بروجردی، ۱/۱۵۶.</ref> رژیم پهلوی گرچه همواره از بهائیت حمایت می‌کرد، اما در هنگام افزایش اعتراض‌ها و بدبینی مردم به وی، برای مذهبی جلوه‌دادن خود و نیز استفاده‌های سیاسی، اجازه تبلیغ علیه بهائیت را داد.<ref>دوانی، مفاخر اسلام، ۱۲/۲۴۴–۲۵۰.</ref> به دستور بروجردی خطیب معروف [[محمدتقی فلسفی]] در [[ماه رمضان]] سال ۱۳۳۴ در محل [[مسجد شاه تهران|مسجد شاه]] (مسجد امام‌خمینی) تهران به سخنرانی علیه بهائیان پرداخت که هم‌زمان سخنان وی از [[رادیو]] نیز پخش می‌شد.<ref>واعظ‌زاده خراسانی، مصاحبه، ۲۴۳–۲۴۴.</ref> حملات شدید فلسفی در آن سخنرانی‌ها موقعیت بهائیان را به خطر انداخت<ref>فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۳۷۴.</ref> و موجی از اعتراض‌ها را بر ضد بهائیان به وجود آورد.<ref>واعظ‌زاده خراسانی، مصاحبه، ۲۴۴–۲۴۵.</ref> سخنرانی‌های فلسفی علیه بهائیت با واکنش تند درباریان روبه‌رو شد تا جایی که [[اسدالله علم|اسدالله عَلَم]] که در آن زمان وزیر کشور بود، در تماس تلفنی به فلسفی اعتراض کرد<ref>محمدی اشتهاردی، بابیگری و بهاییگری، ۱۳۴–۱۳۵.</ref> و مدتی بعد دولت جلوی سخنرانی‌های وی را گرفت و برخی افراد دیگر را که بر ضد بهائیت تبلیغ می‌کردند، بازداشت کرد.<ref>واعظ‌زاده خراسانی، مصاحبه، ۲۴۴.</ref> بی‌توجهی دولت‌های وقت و [[محمدرضا پهلوی]] و حتی همدستی برخی از آنها با بهائیان موجب دلسردی و ناراحتی بروجردی شد و او ناگزیر مسئله را رها کرد.<ref>دوانی، مفاخر اسلام، ۱۲/۲۴۴–۲۵۰؛ جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۵۳۲–۵۳۳.</ref> با این حال، [[امام‌خمینی]] تلاش می‌کرد در صحبت با بروجردی او را وادار به پی‌گیری موضوع و بیرون‌راندن بهائیان از دستگاه دولت و [[ادارات|اداره‌ها]] کند؛ ولی ایشان دلسرد بود و دیگر اقدامی نمی‌کرد<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۵۳۲–۵۳۳.</ref> پس از دلسردی و سکوت بروجردی، حمایت [[رژیم پهلوی]] از بهائیت باز هم بیشتر شد.<ref>دوانی، مفاخر اسلام، ۱۲/۲۴۶.</ref>


افزون بر مبارزات فردی علما و روحانیان بر ضد بهائیت، به‌تدریج تشکل‌ها و جمعیت‌هایی نیز برای این منظور به وجود آمدند که مهم‌ترین و معروف‌ترین آنها [[انجمن خیریه حجتیه مهدویه]] بود که در سال ۱۳۳۴ و با تلاش [[محمود ذاکرزاده تولایی]] مشهور به «حلبی» شکل گرفت. وی با همکاری جمع زیادی از متدینان و به صورت برنامه‌ریزی‌شده و منسجم و با ایجاد دفاتر انجمن در شهرهای مختلف، مبارزات گسترده‌ای علیه بهائیت انجام می‌داد.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۴۶۸–۴۶۹.</ref> انجمن حجتیه اساساً برای مبارزه با بهائیت تشکیل شده بود که البته این مبارزه تنها در بعد فکری و عقیدتی، انجام می‌گرفت و آنان به هیچ‌روی وارد بخش مبارزه سیاسی نمی‌شدند؛ در حالی‌که بهائیت یک پدیده سیاسی بود؛ بنابراین رژیم پهلوی نوعاً با این انجمن مخالفت نمی‌کرد. رژیم از یک طرف با ترویج فرهنگ غربی، مردم را سرگرم می‌کرد و از طرف دیگر با مخالفت‌نکردن با جریان‌های غیر سیاسی و بی‌خطر همچون انجمن حجتیه، فکر مخالفان را از مبارزه با رژیم به مبارزه فکری و عقیدتی با گروه‌هایی همچون بهائیت سوق می‌داد.<ref>باقی، درشناخت حزب قاعدین زمان، ۳۲–۳۳ و ۸۵.</ref> امام‌خمینی به‌رغم همراهی اولیه با انجمن حجتیه، در پاسخ به نامه [[محمدعلی گرامی]] یکی از روحانیان مبارز در سال ۱۳۵۰ با اشاره به محمود حلبی اعلام کرد که از وقتی مطلع شده‌است که جلسات وی ضررهایی دارد، وی را تأیید نکرده و نمی‌کند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۵۷.</ref> {{ببینید|متن=ببینید| انجمن حجتیه}}
افزون بر مبارزات فردی علما و [[روحانیت|روحانیان]] بر ضد بهائیت، به‌تدریج تشکل‌ها و جمعیت‌هایی نیز برای این منظور به وجود آمدند که مهم‌ترین و معروف‌ترین آنها [[انجمن خیریه حجتیه مهدویه]] بود که در سال ۱۳۳۴ و با تلاش [[محمود حلبی|محمود ذاکرزاده تولایی]] مشهور به «حلبی» شکل گرفت. وی با همکاری جمع زیادی از متدینان و به صورت برنامه‌ریزی‌شده و منسجم و با ایجاد دفاتر انجمن در شهرهای مختلف، مبارزات گسترده‌ای علیه بهائیت انجام می‌داد.<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۴۶۸–۴۶۹.</ref> انجمن حجتیه اساساً برای مبارزه با بهائیت تشکیل شده بود که البته این مبارزه تنها در بعد فکری و عقیدتی، انجام می‌گرفت و آنان به هیچ‌روی وارد بخش مبارزه سیاسی نمی‌شدند؛ در حالی‌که بهائیت یک پدیده سیاسی بود؛ بنابراین رژیم پهلوی نوعاً با این انجمن مخالفت نمی‌کرد. رژیم از یک طرف با ترویج فرهنگ غربی، مردم را سرگرم می‌کرد و از طرف دیگر با مخالفت‌نکردن با جریان‌های غیر سیاسی و بی‌خطر همچون انجمن حجتیه، فکر مخالفان را از مبارزه با رژیم به مبارزه فکری و عقیدتی با گروه‌هایی همچون بهائیت سوق می‌داد.<ref>باقی، درشناخت حزب قاعدین زمان، ۳۲–۳۳ و ۸۵.</ref> امام‌خمینی به‌رغم همراهی اولیه با انجمن حجتیه، در پاسخ به نامه [[محمدعلی گرامی]] یکی از روحانیان مبارز در سال ۱۳۵۰ با اشاره به [[محمود حلبی]] اعلام کرد که از وقتی مطلع شده‌است که جلسات وی ضررهایی دارد، وی را تأیید نکرده و نمی‌کند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۵۷.</ref> {{ببینید|متن=ببینید| انجمن حجتیه}}


== موضع و تحلیل امام‌خمینی ==
== موضع و تحلیل امام‌خمینی ==
اطلاع و آگاهی عمیق امام‌خمینی از تاریخ سیاسی ایران و جهان و نقشه‌ها و دسیسه‌های استعمارگران برای تسلط بر کشورهای اسلامی موجب شده بود تا ایشان خط و ربط بهائیان با قدرت‌های استعماری و خطر آنان را به خوبی بشناسد؛ از این‌رو درکتاب [[کشف اسرار]] به شبهات و تبلیغات ضد دینی و ضد روحانیت علی‌اکبر حکمی‌زاده که آنها را تحت تأثیر آموزه‌های بهائیت و با الهام‌گرفتن از مبانی وهابیت و اندیشه‌های ضد اسلامیِ [[سیداحمد کسروی]] منتشر می‌کرد، پاسخ داد<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۵۲۲–۵۲۴.</ref> {{ببینید|متن=ببینید| کشف اسرار}} و بهره‌برداری وی از عقاید بهائیت و شبهاتی را که از نوشته‌های بهائیان گرفته‌است، افشا کرد.<ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۵۶.</ref> ایشان بر این باور بود که بیگانگان قرن‌هاست با نیرنگ‌های مختلف ازجمله ایجاد مذهب‌های باطل و ترویج بابیت و بهائیت و وهابیت تلاش می‌کنند اسلام و مذهب شیعه و روحانیت را که پاسداران آن‌اند، تضعیف کنند و بکوبند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۰۴.</ref> ایشان که از سال‌ها پیش از انقلاب قاطعانه با بهائیان مبارزه می‌کرد<ref>دفتر پژوهش‌ها، نیمه پنهان، ۱۳۹.</ref> و در سخنان خود همواره خطر آنان را گوشزد می‌کرد<ref>روحانی، نهضت امام‌خمینی، ۱/۹۰۸.</ref> خاطرنشان کرده‌است که بهائی‌ها در رژیم پهلوی، اقدام به مهره‌چینی در پست‌ها و مراکز کلیدی کشور، اغفال توده‌های محروم به منظور جذب به بهائیت، جاسوسی برای بیگانگان، ترویج فرهنگ غرب و رواج فساد و پشتیبانی از رژیم‌های ضداسلامی می‌کردند.<ref>روحانی، نهضت امام‌خمینی، ۱/۹۱۳–۹۱۷.</ref> ایشان در خرداد ۱۳۴۲ در پاسخ به استفتای محمدعلی گرامی دربارهٔ [[ازدواج]] با بهائیان و [[طهارت]] و [[نجاست]] آنان نیز استفاده از حمام‌های مسلمانان اعلام کرد که این طایفه ضالّه، [[کافر]] و نجس‌اند و ازدواج با آنان جایز نیست و نباید به حمام مسلمانان وارد شوند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۳۷؛ روحانی، نهضت امام‌خمینی، ۱/۹۰۹.</ref>
اطلاع و آگاهی عمیق امام‌خمینی از تاریخ سیاسی ایران و جهان و نقشه‌ها و دسیسه‌های استعمارگران برای تسلط بر کشورهای اسلامی موجب شده بود تا ایشان خط و ربط بهائیان با قدرت‌های استعماری و خطر آنان را به خوبی بشناسد؛ از این‌رو در [[کشف اسرار (کتاب)|کتاب کشف اسرار]] به شبهات و تبلیغات ضد دینی و ضد روحانیت [[علی‌اکبر حکمی‌زاده]] که آنها را تحت تأثیر آموزه‌های بهائیت و با الهام‌گرفتن از مبانی وهابیت و اندیشه‌های ضد اسلامیِ [[سیداحمد کسروی]] منتشر می‌کرد، پاسخ داد<ref>جواهری، بهائیت پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، ۵۲۲–۵۲۴.</ref> {{ببینید|متن=ببینید| کشف اسرار}} و بهره‌برداری وی از عقاید بهائیت و شبهاتی را که از نوشته‌های بهائیان گرفته‌است، افشا کرد.<ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۵۶.</ref> ایشان بر این باور بود که [[بیگانگان]] قرن‌هاست با نیرنگ‌های مختلف ازجمله ایجاد مذهب‌های باطل و ترویج بابیت و بهائیت و [[وهابیت]] تلاش می‌کنند [[اسلام]] و [[شیعه|مذهب شیعه]] و [[روحانیت]] را که پاسداران آن‌اند، تضعیف کنند و بکوبند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۰۴.</ref> ایشان که از سال‌ها پیش از [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب]] قاطعانه با بهائیان مبارزه می‌کرد<ref>دفتر پژوهش‌ها، نیمه پنهان، ۱۳۹.</ref> و در سخنان خود همواره خطر آنان را گوشزد می‌کرد<ref>روحانی، نهضت امام‌خمینی، ۱/۹۰۸.</ref> خاطرنشان کرده‌است که بهائی‌ها در [[رژیم پهلوی]]، اقدام به مهره‌چینی در پست‌ها و مراکز کلیدی کشور، اغفال توده‌های محروم به منظور جذب به بهائیت، [[جاسوسی]] برای بیگانگان، ترویج فرهنگ غرب و رواج فساد و پشتیبانی از رژیم‌های ضداسلامی می‌کردند.<ref>روحانی، نهضت امام‌خمینی، ۱/۹۱۳–۹۱۷.</ref> ایشان در خرداد ۱۳۴۲ در پاسخ به استفتای [[محمدعلی گرامی]] دربارهٔ [[ازدواج]] با بهائیان و [[طهارت]] و [[نجاست]] آنان نیز استفاده از حمام‌های مسلمانان اعلام کرد که این طایفه ضالّه، [[کافر]] و نجس‌اند و ازدواج با آنان جایز نیست و نباید به حمام مسلمانان وارد شوند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۳۷؛ روحانی، نهضت امام‌خمینی، ۱/۹۰۹.</ref>


پس از رحلت بروجردی، رژیم پهلوی با تصور اینکه فرصت مناسبی را به دست آورده‌است، با عناوین و بهانه‌های مختلف زمزمه الغای بعضی از قوانین اسلام را ساز کرد<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۲۳۶.</ref> ازجمله تصویب [[لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی]] در ۱۳۴۱/۷/۱۴ بود که با حذف قید مسلمان‌بودن و سوگند به [[قرآن]] از آن، غیر مسلمانان و در رأس آنان بهائیان بدون هیچ‌گونه منع قانونی می‌توانستند به مناصب عالی و پست‌های مهم اداری و دولتی دست یابند<ref>روحانی، نهضت امام‌خمینی، ۱/۱۶۵–۱۶۶.</ref> امام‌خمینی پیش از آن در ۱۳۴۱/۶/۱۲ اعلام کرده بود که با رژیم اسرائیل و بهائیت مخالف است و تا روزی که مسئولان دست از حمایت و کمک به آنان برندارند، به مخالفت خود ادامه می‌دهد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۷۷.</ref> ایشان در سخنرانی ۱۳۴۱/۹/۹ خود و به‌رغم اعلام دولت مبنی بر لغو لایحه به هدف تأکید بر استمرار مخالفت با آن، ازجمله از بهائیان با تعبیرهایی مانند «یهودی‌های بهائی» و «بهائی‌نماهای یهود» یاد کرد و خاطرنشان ساخت هدف این لایحه حاکمیت بهائیان و یهودیان بر سرنوشت ایران است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۰۴.</ref> ایشان در ادامه نیز با توجه به اینکه از مهم‌ترین اهداف تشکیل بهائیت را براندازی اسلام می‌دانست<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۱۶.</ref> معتقد بود منشأ تنظیم این لایحه، نظرهای عبدالبهاست؛ بنابراین به‌شدت در این مورد به محمدرضا پهلوی هشدار داد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۴۷.</ref> ایشان همچنین در آذر سال ۱۳۴۱ در پاسخ به پرسش اصناف و بازاریان قم دربارهٔ کفایت و عدم کفایت اعلامیه دولت در لغو لایحه یادشده ازجمله هشدار دارد که قرآن و اسلام در خطر است و استقلال مملکت و اقتصاد آن در معرض قبضه‌کردن صهیونیست‌هاست که در ایران به حزب بهائی ظاهر شده‌اند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۰۸–۱۱۰؛ روحانی، نهضت امام‌خمینی، ۱/۹۰۸.</ref>
پس از رحلت [[سیدحسین بروجردی|بروجردی]]، رژیم پهلوی با تصور اینکه فرصت مناسبی را به دست آورده‌است، با عناوین و بهانه‌های مختلف زمزمه الغای بعضی از قوانین اسلام را ساز کرد<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۲۳۶.</ref> ازجمله تصویب [[لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی]] در ۱۳۴۱/۷/۱۴ بود که با حذف قید مسلمان‌بودن و سوگند به [[قرآن]] از آن، غیر مسلمانان و در رأس آنان بهائیان بدون هیچ‌گونه منع قانونی می‌توانستند به مناصب عالی و پست‌های مهم اداری و دولتی دست یابند<ref>روحانی، نهضت امام‌خمینی، ۱/۱۶۵–۱۶۶.</ref> امام‌خمینی پیش از آن در ۱۳۴۱/۶/۱۲ اعلام کرده بود که با [[رژیم اسرائیل]] و بهائیت مخالف است و تا روزی که مسئولان دست از حمایت و کمک به آنان برندارند، به مخالفت خود ادامه می‌دهد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۷۷.</ref> ایشان در سخنرانی ۱۳۴۱/۹/۹ خود و به‌رغم اعلام دولت مبنی بر لغو لایحه به هدف تأکید بر استمرار مخالفت با آن، ازجمله از بهائیان با تعبیرهایی مانند «یهودی‌های بهائی» و «بهائی‌نماهای یهود» یاد کرد و خاطرنشان ساخت هدف این لایحه حاکمیت بهائیان و یهودیان بر سرنوشت ایران است.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۰۴.</ref> ایشان در ادامه نیز با توجه به اینکه از مهم‌ترین اهداف تشکیل بهائیت را براندازی اسلام می‌دانست<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۱۶.</ref> معتقد بود منشأ تنظیم این لایحه، نظرهای عبدالبهاست؛ بنابراین به‌شدت در این مورد به [[محمدرضا پهلوی]] هشدار داد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۴۷.</ref> ایشان همچنین در آذر سال ۱۳۴۱ در پاسخ به پرسش اصناف و بازاریان قم دربارهٔ کفایت و عدم کفایت اعلامیه دولت در لغو لایحه یادشده ازجمله هشدار دارد که قرآن و اسلام در خطر است و استقلال مملکت و اقتصاد آن در معرض قبضه‌کردن صهیونیست‌هاست که در ایران به حزب بهائی ظاهر شده‌اند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۰۸–۱۱۰؛ روحانی، نهضت امام‌خمینی، ۱/۹۰۸.</ref>


امام‌خمینی در برابر توطئه‌های دیگر بهائیان نیز واکنش نشان می‌داد و غیرت دینی ایشان نادیده گرفتن آنها را برنمی‌تابید؛ چنان‌که در آبان سال ۱۳۴۱ در جریان ربودن یک دختر مسلمان به نام فرخنده دهقان یزدی به دست بهائیان و بردن وی به [[پاکستان]] برای اینکه به ازدواج یک نفر بهائی درآید، واکنش تندی نشان داد و در تلگرامی به وزارت خارجه ایران اعلام کرد لازم است از آن ازدواجِ غیر مشروع جلوگیری کنند و فوراً دختر را از آنان بگیرند و به خانواده‌اش تحویل دهند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۸۹؛ روحانی، نهضت امام‌خمینی، ۱/۲۴۱–۲۴۲.</ref> همچنین ایشان در سال ۱۳۴۲ به اقدام رژیم پهلوی در حمایت مالی و ایجاد تسهیلات برای مسافرت چند هزار تن از بهائیان به [[لندن]] برای انتخاب اعضای بیت‌العدل در اسرائیل و دادن مبلغ پانصد دلار ارز به هر یک از آنان و نیز تخفیف‌دادن مبلغ ۱۲۰۰ تومان در بلیت هواپیمای آنان، به‌شدت حمله کرد و از همه علمای اسلام خواست در برابر دستگاه جبار پهلوی ساکت ننشینند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۲۱، ۲۲۶ و ۲۱/۵۰۲، ۵۰۳.</ref> ایشان در جمع روحانیان و مردم با اشاره به تهیه امکانات برای بهائیان به دست رژیم پهلوی، به‌شدت انتقاد و اعلام کرد دولت می‌خواهد به دست بهائیان ایران را از میان ببرد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۲۷.</ref>
امام‌خمینی در برابر توطئه‌های دیگر بهائیان نیز واکنش نشان می‌داد و غیرت دینی ایشان نادیده گرفتن آنها را برنمی‌تابید؛ چنان‌که در آبان سال ۱۳۴۱ در جریان ربودن یک دختر مسلمان به نام فرخنده دهقان یزدی به دست بهائیان و بردن وی به [[پاکستان]] برای اینکه به ازدواج یک نفر بهائی درآید، واکنش تندی نشان داد و در تلگرامی به وزارت خارجه ایران اعلام کرد لازم است از آن ازدواجِ غیر مشروع جلوگیری کنند و فوراً دختر را از آنان بگیرند و به خانواده‌اش تحویل دهند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۸۹؛ روحانی، نهضت امام‌خمینی، ۱/۲۴۱–۲۴۲.</ref> همچنین ایشان در سال ۱۳۴۲ به اقدام رژیم پهلوی در حمایت مالی و ایجاد تسهیلات برای مسافرت چند هزار تن از بهائیان به [[لندن]] برای انتخاب اعضای بیت‌العدل در اسرائیل و دادن مبلغ پانصد دلار ارز به هر یک از آنان و نیز تخفیف‌دادن مبلغ ۱۲۰۰ تومان در بلیت هواپیمای آنان، به‌شدت حمله کرد و از همه علمای اسلام خواست در برابر دستگاه جبار پهلوی ساکت ننشینند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۲۱، ۲۲۶ و ۲۱/۵۰۲، ۵۰۳.</ref> ایشان در جمع روحانیان و مردم با اشاره به تهیه امکانات برای بهائیان به دست رژیم پهلوی، به‌شدت [[انتقاد]] و اعلام کرد دولت می‌خواهد به دست بهائیان ایران را از میان ببرد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۲۷.</ref>


در مهرماه ۱۳۴۲، زمانی که امام‌خمینی در بازداشت خانگی به‌سر می‌برد نیز یکی از موارد مورد بحث با مقامات رژیم، موضوع بهائیت بود. ایشان ضمن سؤال و انتقاد از رژیم، دربارهٔ میزان نفوذ بهائیان در یک کشور اسلامی، به تجمع این فرقه در لندن و اهداف شوم آنان اشاره کرده و تأکید کرد طبق یکی از اسناد، این گروه با اعلام گسترش نفوذ و فعالیت پیروان بهاء در نقطه (ط) ابراز امیدواری کرده‌اند که به زودی حکومت این منطقه را به دست گیرند و نقطه (ط) جایی جز «طهران» نیست؛ با این وجود آیا علما با درک چنین خطری برای کشور و حکومت، همچنان باید سکوت کنند.<ref>مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۲/۳۶۰.</ref>
در مهرماه ۱۳۴۲، زمانی که امام‌خمینی در بازداشت خانگی به‌سر می‌برد نیز یکی از موارد مورد بحث با مقامات رژیم، موضوع بهائیت بود. ایشان ضمن سؤال و انتقاد از رژیم، دربارهٔ میزان نفوذ بهائیان در یک کشور اسلامی، به تجمع این فرقه در لندن و اهداف شوم آنان اشاره کرده و تأکید کرد طبق یکی از اسناد، این گروه با اعلام گسترش نفوذ و فعالیت پیروان بهاء در نقطه (ط) ابراز امیدواری کرده‌اند که به زودی حکومت این منطقه را به دست گیرند و نقطه (ط) جایی جز «طهران» نیست؛ با این وجود آیا علما با درک چنین خطری برای کشور و حکومت، همچنان باید سکوت کنند.<ref>مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۲/۳۶۰.</ref>


امام‌خمینی که در سال ۱۳۴۳ نیز به نفوذ بهائیت در ادارات کشور هشدار داده‌است<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۴۶.</ref> معتقد بود یهودیان و بهائیان در ایران دست به دست هم داده‌اند و با قبضه‌کردن قدرت، حکومت و اقتصاد کشور روز و شب در صدد توطئه علیه جامعه روحانیت‌اند.<ref>مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۳/۲۶۲ و ۲۶۴–۲۶۵.</ref> ایشان در مرداد سال ۱۳۵۶ نیز با اشاره به حمایت‌های استعمار از بهائیان خاطرنشان کرده‌است که هدف استعمار، شکستن سد اسلام و روحانیت و استثمار مسلمانان است،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۰۴.</ref> البته ایشان که بهائیت را معلول وجود رژیم پهلوی در ایران می‌دانست، معتقد بود مبارزه با بهائیان به‌تنهایی کاری بیهوده است و با از میان‌رفتن رژیم پهلوی بهائیت نیز در ایران از میان می‌رود.<ref>روحانی، نهضت امام‌خمینی، ۱/۹۱۸.</ref>
امام‌خمینی که در سال ۱۳۴۳ نیز به نفوذ بهائیت در [[ادارات]] کشور هشدار داده‌است<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۳۴۶.</ref> معتقد بود یهودیان و بهائیان در ایران دست به دست هم داده‌اند و با قبضه‌کردن قدرت، حکومت و اقتصاد کشور روز و شب در صدد توطئه علیه جامعه روحانیت‌اند.<ref>مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۳/۲۶۲ و ۲۶۴–۲۶۵.</ref> ایشان در مرداد سال ۱۳۵۶ نیز با اشاره به حمایت‌های استعمار از بهائیان خاطرنشان کرده‌است که هدف استعمار، شکستن سد اسلام و روحانیت و استثمار مسلمانان است،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۰۴.</ref> البته ایشان که بهائیت را معلول وجود رژیم پهلوی در ایران می‌دانست، معتقد بود مبارزه با بهائیان به‌تنهایی کاری بیهوده است و با از میان‌رفتن رژیم پهلوی بهائیت نیز در ایران از میان می‌رود.<ref>روحانی، نهضت امام‌خمینی، ۱/۹۱۸.</ref>


با وجود دیدگاه‌های روشن امام‌خمینی دربارهٔ این فرقه منحرف و مبارزه ایشان با آن، در سال ۱۳۵۴ و پس از مخالفت ایشان با تأسیس [[حزب رستاخیز]]، [[ساواک]] تلاش کرد از طریق تهیه و توزیع اعلامیه‌ای منسوب به دانشجویان ایرانی مقیم [[لبنان]]، امام‌خمینی را هم‌صدا با بهائیان در مخالفت و تحریم عضویت در حزب نشان دهد و حتی ایشان را بهائی بخواند!<ref>مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۷/۲۱۲، ۲۱۵ و ۲۲۰–۲۲۳.</ref> اسناد ساواک ضمن گزارش‌دادن از درخواست شتاب بعضی از مراکز برای اقدام به‌موقع و کارآمد در این باره<ref>مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۷/۲۲۱ و ۲۲۳.</ref> حاوی گزارشی نیز از بی‌اثربودن چنین اقدامی دربارهٔ امام‌خمینی است؛ چنان‌که این اعلامیه را موجب ایجاد محبوبیت بیشتر برای ایشان ارزیابی کرده‌است.<ref>مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۷/۲۲۲.</ref>
با وجود دیدگاه‌های روشن امام‌خمینی دربارهٔ این فرقه منحرف و مبارزه ایشان با آن، در سال ۱۳۵۴ و پس از مخالفت ایشان با تأسیس [[حزب رستاخیز]]، [[ساواک]] تلاش کرد از طریق تهیه و توزیع اعلامیه‌ای منسوب به دانشجویان ایرانی مقیم [[لبنان]]، امام‌خمینی را هم‌صدا با بهائیان در مخالفت و تحریم عضویت در حزب نشان دهد و حتی ایشان را بهائی بخواند!<ref>مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۷/۲۱۲، ۲۱۵ و ۲۲۰–۲۲۳.</ref> اسناد [[ساواک]] ضمن گزارش‌دادن از درخواست شتاب بعضی از مراکز برای اقدام به‌موقع و کارآمد در این باره<ref>مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۷/۲۲۱ و ۲۲۳.</ref> حاوی گزارشی نیز از بی‌اثربودن چنین اقدامی دربارهٔ امام‌خمینی است؛ چنان‌که این اعلامیه را موجب ایجاد محبوبیت بیشتر برای ایشان ارزیابی کرده‌است.<ref>مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۷/۲۲۲.</ref>


== بهائیت پس از انقلاب ==
== بهائیت پس از انقلاب ==
در سال ۱۳۵۷ با تشدید مخالفت‌ها و اعتراض‌های مردمی علیه رژیم پهلوی، رهبران تشکیلاتی بهائیان احساس خطر کردند و از ایران خارج شدند.<ref>فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۲۰۴.</ref> با پیروزی انقلاب اسلامی، فرقه بهائیت که در رژیم پهلوی توانسته بودند برای خود قدرت و ثروت زیادی کسب کنند، به‌یکباره تمام پشتوانه خود را از دست داد.<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۲۶۹–۲۷۰.</ref>
در سال ۱۳۵۷ با تشدید مخالفت‌ها و اعتراض‌های مردمی علیه [[رژیم پهلوی]]، رهبران تشکیلاتی بهائیان احساس خطر کردند و از ایران خارج شدند.<ref>فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۲۰۴.</ref> با [[انقلاب اسلامی ایران|پیروزی انقلاب اسلامی]]، فرقه بهائیت که در رژیم پهلوی توانسته بودند برای خود قدرت و ثروت زیادی کسب کنند، به‌یکباره تمام پشتوانه خود را از دست داد.<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۲۶۹–۲۷۰.</ref>


در حقیقت پیروزی انقلاب، اقتدار روحانیت و نظام مرجعیت شیعه را که بهائیت در مدت بیش از یکصد سال در صدد فروپاشی آن بود، با شدت و رسمیت بیشتر حاکم کرد. بسیاری از بهائیان که در جبهه مقابل انقلابیان قرار گرفته بودند و آرزوهای خود را بر بادرفته می‌دیدند، به خارج کشور رفتند.<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۲۶۹–۲۷۰.</ref> شماری از آنان نیز پس از پیروزی [[انقلاب اسلامی]] که متوجه سیاست‌بازی سرانشان در رژیم پهلوی شده بودند، مسلک خود را رها کردند و [[مسلمان]] شدند و حتی شماری از آنان با انتشار نشریه‌ای با نام احرار به مبارزه با بهائیت برخاستند.<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۲۷۳.</ref> در گزارش سفارت آمریکا به وزارت امور خارجه آن کشور در ژوئن ۱۹۷۹م/ ۱۳۵۸ش از قول یکی از رؤسای محفل بهائیان آمده‌است که جامعه بهائی پس از انقلاب از جهات اداری، اجتماعی و مالی در حال فروپاشی است و با بدترین بحران در تاریخ ۱۲۸ ساله‌اش روبه‌رو شده‌است.<ref>مؤسسه مطالعات، اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ۴/۵۷۷.</ref> پس از پیروزی و دستیابی به اسناد دال بر جاسوسی تشکیلات بهائی برای بیگانگان، گروهی از سران آنان بازداشت و پس از محاکمه به حبس یا [[اعدام]] محکوم شدند و هر گونه فعالیت تشکیلاتی آنان در ایران ممنوع اعلام شد.<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۲۷۷ و ۲۸۱.</ref>
در حقیقت پیروزی انقلاب، اقتدار [[روحانیت]] و نظام مرجعیت شیعه را که بهائیت در مدت بیش از یکصد سال در صدد فروپاشی آن بود، با شدت و رسمیت بیشتر حاکم کرد. بسیاری از بهائیان که در جبهه مقابل انقلابیان قرار گرفته بودند و آرزوهای خود را بر بادرفته می‌دیدند، به خارج کشور رفتند.<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۲۶۹–۲۷۰.</ref> شماری از آنان نیز پس از پیروزی انقلاب اسلامی که متوجه سیاست‌بازی سرانشان در رژیم پهلوی شده بودند، مسلک خود را رها کردند و [[مسلمان]] شدند و حتی شماری از آنان با انتشار نشریه‌ای با نام احرار به مبارزه با بهائیت برخاستند.<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۲۷۳.</ref> در گزارش سفارت آمریکا به وزارت امور خارجه آن کشور در ژوئن ۱۹۷۹م/ ۱۳۵۸ش از قول یکی از رؤسای محفل بهائیان آمده‌است که جامعه بهائی پس از انقلاب از جهات اداری، اجتماعی و مالی در حال فروپاشی است و با بدترین بحران در تاریخ ۱۲۸ ساله‌اش روبه‌رو شده‌است.<ref>مؤسسه مطالعات، اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ۴/۵۷۷.</ref> پس از پیروزی و دستیابی به اسناد دال بر [[جاسوسی]] تشکیلات بهائی برای [[بیگانگان]]، گروهی از سران آنان بازداشت و پس از محاکمه به حبس یا [[اعدام]] محکوم شدند و هر گونه فعالیت تشکیلاتی آنان در ایران ممنوع اعلام شد.<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۲۷۷ و ۲۸۱.</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==
۲۱٬۱۴۹

ویرایش