پرش به محتوا

تکفیر: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۸۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۹ بهمن ۱۴۰۱
بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:


== مفهوم‌شناسی ==
== مفهوم‌شناسی ==
تکفیر از ماده «کفر» و کفر به معنای پوشاندن و انکار است. به شب به جهت پوشاندن چهره افراد و به کشاورز به علت کاشتن بذر در زمین و نیز به کسی که [[دین]] حق را انکار کند، «[[کافر]]» گفته شده است.<ref>‌راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۷۱۴؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۵/۱۴۸؛ فیومی، المصباح المنیر، ۵۳۵</ref> تکفیر به دو معنای پوشاندن [[گناه]]<ref>‌راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۷۱۷</ref> و نسبت‌دادن کفر به دیگران<ref>‌ازهری، تهذیب اللغه، ۱۰/۱۱۱؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۵/۱۴۶</ref> به‌کار رفته است. تکفیر در [[فقه]] و فرهنگِ رایج میان مسلمانان نیز برخاسته از اصل معنای لغوی یعنی نسبت‌دادن کفر به دیگران یا پوشاندن و انکار ایمان دیگری به‌کار رفته است.<ref>‌سید مرتضی، الانتصار، ۴۷۷؛ زبیدی، تاج العروس، ۷/۴۵۴–۴۵۶؛ هاشمی شاهرودی، فرهنگ جامع فقه، ۲/۶۰۱</ref> نسبت‌دادن کفر به دیگران گاه درست و بجا و گاه نادرست و نابجاست.<ref>‌ابن‌اثیر، مبارک‌بن‌محمد، النهایه، ۴/۱۸۵–۱۸۶؛ نراقی، رسائل و مسائل، ۲/۳۳۵–۳۴۷</ref> تکفیر در فقه به معنای پرداختن [[کفاره]] برای ارتکاب گناه،<ref>‌امام‌خمینی، وسیلة النجاة، ۵۷۵؛ مشکینی، مصطلحات الفقه، ۴۳۸</ref> مانند شکستن [[سوگند]]<ref>‌حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۲/۳۸۹</ref> نیز به‌کار رفته است. از واژه‌های مرتبط با تکفیر [[ارتداد]] و مرتدّ است. [[مرتد]] کسی است که از [[اسلام]] خارج شده است<ref>‌سید مرتضی، رسائل، ۲/۳۱۹؛ امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۳۴۹</ref> {{ببینید|متن=ببینید| ارتداد}}؛ اما گاه فردی اصول و ارکان اسلام را قبول دارد، ولی دیگران وی را [[متهم]] به نقض اسلام یا برخی از اصول آن کنند<ref>‌نراقی، رسائل و مسائل، ۲/۳۴۴؛ ذاکری، تکفیر در جهان اسلام، ۱۹۲</ref> و آنچه در اینجا مورد نظر است همین معناست.
تکفیر از ماده «کفر» و کفر به معنای پوشاندن و انکار است. به شب به جهت پوشاندن چهره افراد و به کشاورز به علت کاشتن بذر در زمین و نیز به کسی که [[دین]] حق را انکار کند، «[[کافر]]» گفته شده است.<ref>‌راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۷۱۴؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۵/۱۴۸؛ فیومی، المصباح المنیر، ۵۳۵</ref> تکفیر به دو معنای پوشاندن [[گناه]]<ref>‌راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۷۱۷</ref> و نسبت‌دادن کفر به دیگران<ref>‌ازهری، تهذیب اللغه، ۱۰/۱۱۱؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۵/۱۴۶</ref> به‌کار رفته است. تکفیر در [[فقه]] و فرهنگِ رایج میان مسلمانان نیز برخاسته از اصل معنای لغوی یعنی نسبت‌دادن کفر به دیگران یا پوشاندن و انکار ایمان دیگری به‌کار رفته است.<ref>‌سید مرتضی، الانتصار، ۴۷۷؛ زبیدی، تاج العروس، ۷/۴۵۴–۴۵۶؛ هاشمی شاهرودی، فرهنگ جامع فقه، ۲/۶۰۱</ref> نسبت‌دادن کفر به دیگران گاه درست و بجا و گاه نادرست و نابجاست.<ref>‌ابن‌اثیر، مبارک‌بن‌محمد، النهایه، ۴/۱۸۵–۱۸۶؛ نراقی، رسائل و مسائل، ۲/۳۳۵–۳۴۷</ref> تکفیر در فقه به معنای پرداختن [[کفاره]] برای ارتکاب گناه،<ref>‌امام‌خمینی، وسیلة النجاة، ۵۷۵؛ مشکینی، مصطلحات الفقه، ۴۳۸</ref> مانند شکستن [[سوگند]]<ref>‌حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۲۲/۳۸۹</ref> نیز به‌کار رفته است. از واژه‌های مرتبط با تکفیر [[ارتداد]] و مرتدّ است. [[مرتد]] کسی است که از [[اسلام]] خارج شده است<ref>‌سید مرتضی، رسائل، ۲/۳۱۹؛ امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۳۴۹</ref> {{ببینید|متن=ببینید| ارتداد}}؛ اما گاه فردی اصول و ارکان اسلام را قبول دارد، ولی دیگران وی را متهم به نقض اسلام یا برخی از اصول آن کنند<ref>‌نراقی، رسائل و مسائل، ۲/۳۴۴؛ ذاکری، تکفیر در جهان اسلام، ۱۹۲</ref> و آنچه در اینجا مورد نظر است همین معناست.
{{سخ}}
{{سخ}}
[[امام‌خمینی]] افزون بر به‌کاربردن کفر و تکفیر دربارهٔ افراد خارج از دین،<ref>‌امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۴؛ امام‌خمینی، استفتائات، ۳/۵۹۲؛ امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۱۴–۱۱۵</ref> تکفیر را به معنای متهم‌کردن مسلمان به کفر نیز به کار برده است.<ref>‌امام‌خمینی، کشف اسرار، ۲۰۰؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۶۰ و ۳/۱۹۷</ref> ایشان در مواردی اتهام‌زنی‌های ناروا برای از میان‌بردن شخصیت رقیب، چون [[تفسیق]]، [[ارتجاع]] و [[عقب‌ماندگی]] را نیز نوعی تکفیر شمرده است.<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۱۷۶؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۵۶</ref>
[[امام‌خمینی]] افزون بر به‌کاربردن کفر و تکفیر دربارهٔ افراد خارج از دین،<ref>‌امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۴؛ امام‌خمینی، استفتائات، ۳/۵۹۲؛ امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۱۴–۱۱۵</ref> تکفیر را به معنای متهم‌کردن مسلمان به کفر نیز به کار برده است.<ref>‌امام‌خمینی، کشف اسرار، ۲۰۰؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۶۰ و ۳/۱۹۷</ref> ایشان در مواردی اتهام‌زنی‌های ناروا برای از میان‌بردن شخصیت رقیب، چون [[تفسیق]]، [[ارتجاع]] و [[عقب‌ماندگی]] را نیز نوعی تکفیر شمرده است.<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۱۷۶؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۵۶</ref>


== پیشینه ==
== پیشینه ==
در میان پیروان [[ادیان آسمانی]]، تکفیر از نوع ناروای آن وجود داشته است. دادگاه‌های تفتیش عقاید در [[قرون وسطا]] از سوی [[کلیسا]] برای اثبات [[ایمان]] یا [[کفر]] افراد تشکیل می‌شد و در بسیاری از موارد برای تفتیش از عقایدِ مسلمانانی بود که در اسپانیا یا [[اندلس]] سابق باقی مانده بودند یا نظر جدیدی در مسائل علمی ارائه می‌کردند و در صورت بازنگشتن از دیدگاه خود، کلیسا آنان را تکفیر می‌کرد و می‌کشت.<ref>‌مصاحب، دایرةالمعارف، ۱/۶۵۰</ref> [[گالیله]] به جرم نوآوری علمی و مخالفت با عقاید کلیسا دربارهٔ مرکزنبودن زمین تکفیر و و وادار به [[توبه]] شد.<ref>‌کوستلر، خواب‌گردها، ۵۶۰–۵۹۹؛ کیانی، محکمه تفتیش عقاید، ۶۶–۶۷</ref> تکفیر در میان یهودیان نیز سابقه‌ای دیرینه دارد. پس از [[رنسانس]]، بزرگان [[یهود]] [[اسپینوزا]] از دانشمندان یهودی را به علت نقد کتاب مقدس تکفیر و از جامعه یهود بیرون کردند.<ref>‌دورانت، تاریخ فلسفه، ۱۲۸–۱۳۰</ref>
در میان پیروان [[ادیان آسمانی]]، تکفیر از نوع ناروای آن وجود داشته است. دادگاه‌های تفتیش عقاید در قرون وسطا از سوی [[کلیسا]] برای اثبات [[ایمان]] یا [[کفر]] افراد تشکیل می‌شد و در بسیاری از موارد برای تفتیش از عقایدِ مسلمانانی بود که در اسپانیا یا اندلس سابق باقی مانده بودند یا نظر جدیدی در مسائل علمی ارائه می‌کردند و در صورت بازنگشتن از دیدگاه خود، کلیسا آنان را تکفیر می‌کرد و می‌کشت.<ref>‌مصاحب، دایرةالمعارف، ۱/۶۵۰</ref> گالیله به جرم نوآوری علمی و مخالفت با عقاید کلیسا دربارهٔ مرکزنبودن زمین تکفیر و و وادار به [[توبه]] شد.<ref>‌کوستلر، خواب‌گردها، ۵۶۰–۵۹۹؛ کیانی، محکمه تفتیش عقاید، ۶۶–۶۷</ref> تکفیر در میان یهودیان نیز سابقه‌ای دیرینه دارد. پس از رنسانس، بزرگان [[یهود]] اسپینوزا از دانشمندان یهودی را به علت نقد کتاب مقدس تکفیر و از جامعه یهود بیرون کردند.<ref>‌دورانت، تاریخ فلسفه، ۱۲۸–۱۳۰</ref>
{{سخ}}
{{سخ}}
پیشینه تکفیر در میان مسلمانان به سال ششم هجری بر می‌گردد. [[ولیدبن‌عقبه]]، [[تیره بنی‌مصطلق]] را به کفر و ارتداد [[متهم]] کرد و آیه «إِنْ جاءَکمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا»،<ref>‌حجرات، ۶</ref> در تکذیب وی نازل شد.<ref>‌سیوطی، الدر المنثور، ۶/۸۸</ref> نیز [[حاطب‌بن‌ابی‌بلتعه]] که با مشرکان همکاری می‌کرد، از سوی [[عمربن‌خطاب]] تکفیر شد و وی در صدد کشتن حاطب بود که [[پیامبر اکرم(ص)]] او را از این کار بازداشت.<ref>‌سیوطی، الدر المنثور، ۶/۲۰۴</ref> [[عثمان‌بن‌عفان]] خلیفه سوم را نیز مخالفانش تکفیر می‌کردند.<ref>‌ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۷/۷۳</ref> [[خوارج]] نیز مخالفان خود،<ref>‌ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۸/۱۱۳؛ ساعدی، نفی ظاهرة التکفیر عند الامامیه، ۱۶</ref> ازجمله [[امیرالمؤمنین علی(ع)]] را تکفیر می‌کردند.<ref>‌نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، ح۴۱۲، ۵۹۹؛ مقدسی، البدأ و التاریخ، ۵/۱۳۴–۱۳۵؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱۶/۳۲۶</ref> [[معاویه بن ابوسفیان|معاویه]]، [[حجربن‌عدی]] [[صحابی]] پیامبر(ص) و از بزرگان [[شیعه]] را به جرم مخالفت با خود تکفیر کرد و او و یارانش را کشت.<ref>‌بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۵/۲۵۴؛ ابن‌اثیر، علی‌بن‌محمد، اسد الغابه، ۱/۴۶۱–۴۶۲؛ ابن‌حجر، الاصابه، ۲/۳۲–۳۳</ref> [[عبدالملک‌بن‌مروان]] نیز مخالفان خود را متهم به کفر می‌کرد.<ref>‌خلیفه، تاریخ خلیفه، ۱۷۷</ref>
پیشینه تکفیر در میان مسلمانان به سال ششم هجری بر می‌گردد. [[ولیدبن‌عقبه]]، تیره بنی‌مصطلق را به کفر و ارتداد متهم کرد و آیه «إِنْ جاءَکمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا»،<ref>‌حجرات، ۶</ref> در تکذیب وی نازل شد.<ref>‌سیوطی، الدر المنثور، ۶/۸۸</ref> نیز حاطب‌بن‌ابی‌بلتعه که با مشرکان همکاری می‌کرد، از سوی [[عمربن‌خطاب]] تکفیر شد و وی در صدد کشتن حاطب بود که [[پیامبر اکرم(ص)]] او را از این کار بازداشت.<ref>‌سیوطی، الدر المنثور، ۶/۲۰۴</ref> [[عثمان‌بن‌عفان]] خلیفه سوم را نیز مخالفانش تکفیر می‌کردند.<ref>‌ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۷/۷۳</ref> [[خوارج]] نیز مخالفان خود،<ref>‌ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۸/۱۱۳؛ ساعدی، نفی ظاهرة التکفیر عند الامامیه، ۱۶</ref> ازجمله [[امیرالمؤمنین علی(ع)]] را تکفیر می‌کردند.<ref>‌نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، ح۴۱۲، ۵۹۹؛ مقدسی، البدأ و التاریخ، ۵/۱۳۴–۱۳۵؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱۶/۳۲۶</ref> [[معاویه بن ابوسفیان|معاویه]]، حجربن‌عدی صحابی پیامبر(ص) و از بزرگان [[شیعه]] را به جرم مخالفت با خود تکفیر کرد و او و یارانش را کشت.<ref>‌بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۵/۲۵۴؛ ابن‌اثیر، علی‌بن‌محمد، اسد الغابه، ۱/۴۶۱–۴۶۲؛ ابن‌حجر، الاصابه، ۲/۳۲–۳۳</ref> عبدالملک‌بن‌مروان نیز مخالفان خود را متهم به کفر می‌کرد.<ref>‌خلیفه، تاریخ خلیفه، ۱۷۷</ref>
{{سخ}}
{{سخ}}
این شیوه بعدها نیز در میان برخی از فرقه‌های اسلامی ادامه پیدا کرد؛ چنان‌که در سده دوم گروه کلامی [[اشاعره]]، [[معتزله]] را به دلیل هماهنگ‌نبودن آنان با خود در اعتقاد به [[زائدبودن صفات خدا بر ذات]]، تکفیر کردند.<ref>‌آشتیانی، مقدمه مصباح الهدایه، ۹۹</ref> در سده هشتم [[ابن‌تیمیه]] و مخالفان وی از پیروان مذاهب مشهور اسلامی، همدیگر را کافر خواندند.<ref>‌ابن‌بطوطه، رحله ابن‌بطوطه، ۹۰–۹۱؛ ابن‌حجر، الدرر، ۱/۱۴۷؛ رضوانی، وهابیان را بهتر بشناسیم، ۱۰۵–۱۱۰</ref> ابن‌تیمیه با توسعه در مفهوم [[عبادت]] بسیاری از عقاید و اعمال مسلمانان به‌ویژه شیعیان مانند [[توسل]] به پیامبر(ص) و ائمه و [[زیارت]] صالحان و شفیع قراردادن آنان را از مصادیق [[شرک]] شمرد و آرا و نظریات او بعدها مورد سوء استفاده افراط‌گرایان اسلامی قرار گرفت؛ چنان‌که او را پدر معنوی [[افراط‌گرایی سنی]] نامیده‌اند.<ref>‌علی‌پور و دیگران، تأثیر اندیشه‌های ابن‌تیمیه، ۴۱–۴۳</ref> در دو سده اخیر [[فرقه وهابیت]] به بنیان‌گذاری [[محمدبن‌عبدالوهاب]] دیگر فرقه‌های اسلامی اعم از [[شیعه]] و [[سنی]] را تکفیر کرد.<ref>‌الوردی، لمحات اجتماعیة، ۱/۱۸۰؛ ساعدی، نفی ظاهرة التکفیر عند الامامیه، ۴۱؛ اندیشکده یقین، گزارش بازتاب کنفرانس، ۱۴–۱۶</ref> امتداد این جریان در دوره معاصر در دنیای عرب و شبه‌قاره هند خود را در قالب گروه‌های تکفیری نشان داد.<ref>‌صفری، تکفیر از دیدگاه بزرگان دیوبند، ۴۹–۵۰؛ روحی، مبانی اعتقادی تروریسم، ۶، ۱۲ و ۲۰–۲۱</ref> [[گروه‌های سلفی مصر]] متأثر از اندیشه‌های [[سید قطب]] هر کدام به شیوه‌ای توجیه‌گر تکفیر مخالفان شدند.<ref>‌هادی‌فر، روزنامه شرق، ۶؛ علویان و گرشاسبی، تحلیل گفتمانی، ۲۵–۲۷</ref>
این شیوه بعدها نیز در میان برخی از فرقه‌های اسلامی ادامه پیدا کرد؛ چنان‌که در سده دوم گروه کلامی [[اشاعره]]، [[معتزله]] را به دلیل هماهنگ‌نبودن آنان با خود در اعتقاد به زائدبودن صفات خدا بر ذات، تکفیر کردند.<ref>‌آشتیانی، مقدمه مصباح الهدایه، ۹۹</ref> در سده هشتم [[ابن‌تیمیه]] و مخالفان وی از پیروان مذاهب مشهور اسلامی، همدیگر را کافر خواندند.<ref>‌ابن‌بطوطه، رحله ابن‌بطوطه، ۹۰–۹۱؛ ابن‌حجر، الدرر، ۱/۱۴۷؛ رضوانی، وهابیان را بهتر بشناسیم، ۱۰۵–۱۱۰</ref> ابن‌تیمیه با توسعه در مفهوم [[عبادت]] بسیاری از عقاید و اعمال مسلمانان به‌ویژه شیعیان مانند [[توسل]] به [[پیامبر اکرم(ص)|پیامبر(ص)]] و ائمه و [[زیارت]] صالحان و شفیع قراردادن آنان را از مصادیق [[شرک]] شمرد و آرا و نظریات او بعدها مورد سوء استفاده افراط‌گرایان اسلامی قرار گرفت؛ چنان‌که او را پدر معنوی افراط‌گرایی سنی نامیده‌اند.<ref>‌علی‌پور و دیگران، تأثیر اندیشه‌های ابن‌تیمیه، ۴۱–۴۳</ref> در دو سده اخیر [[وهابیت|فرقه وهابیت]] به بنیان‌گذاری [[محمدبن‌عبدالوهاب]] دیگر فرقه‌های اسلامی اعم از [[شیعه]] و [[سنی]] را تکفیر کرد.<ref>‌الوردی، لمحات اجتماعیة، ۱/۱۸۰؛ ساعدی، نفی ظاهرة التکفیر عند الامامیه، ۴۱؛ اندیشکده یقین، گزارش بازتاب کنفرانس، ۱۴–۱۶</ref> امتداد این جریان در دوره معاصر در دنیای عرب و شبه‌قاره هند خود را در قالب گروه‌های تکفیری نشان داد.<ref>‌صفری، تکفیر از دیدگاه بزرگان دیوبند، ۴۹–۵۰؛ روحی، مبانی اعتقادی تروریسم، ۶، ۱۲ و ۲۰–۲۱</ref> گروه‌های سلفی مصر متأثر از اندیشه‌های [[سید قطب]] هر کدام به شیوه‌ای توجیه‌گر تکفیر مخالفان شدند.<ref>‌هادی‌فر، روزنامه شرق، ۶؛ علویان و گرشاسبی، تحلیل گفتمانی، ۲۵–۲۷</ref>
{{سخ}}
{{سخ}}
از سوی دیگر، مخالفان [[فلسفه]] نیز در سده‌های مختلف موافقان این علوم را تکفیر کرده‌اند<ref>‌مجلسی، بحار الانوار، ۸/۳۲۸–۳۲۹</ref>؛ چنان‌که مخالفان فلسفه، [[بوعلی سینا]]، [[خواجه‌نصیرالدین طوسی]]، [[فیض کاشانی]]<ref>‌مطهری، مجموعه آثار، ۱۶/۳۲۶</ref> و [[ملاصدرا]]<ref>‌صدوقی سها، تاریخ حکما و عرفاء متاخرین، ۲۶</ref> را تکفیر کرده‌اند و حتی [[امام‌خمینی]] نیز از حربه تکفیر مخالفان دور نماند و به گفته خود ایشان، مخالفان به سبب اینکه ایشان فلسفه تدریس می‌کرد، کوزه‌ای را که فرزند ایشان [[سیدمصطفی خمینی|سیدمصطفی]] از آن آب خورده بود، آب کشیدند.<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۹</ref>
از سوی دیگر، مخالفان [[فلسفه]] نیز در سده‌های مختلف موافقان این علوم را تکفیر کرده‌اند<ref>‌مجلسی، بحار الانوار، ۸/۳۲۸–۳۲۹</ref>؛ چنان‌که مخالفان فلسفه، [[بوعلی سینا]]، [[خواجه‌نصیرالدین طوسی]]، [[فیض کاشانی]]<ref>‌مطهری، مجموعه آثار، ۱۶/۳۲۶</ref> و [[ملاصدرا]]<ref>‌صدوقی سها، تاریخ حکما و عرفاء متاخرین، ۲۶</ref> را تکفیر کرده‌اند و حتی [[امام‌خمینی]] نیز از حربه تکفیر مخالفان دور نماند و به گفته خود ایشان، مخالفان به سبب اینکه ایشان فلسفه تدریس می‌کرد، کوزه‌ای را که فرزند ایشان [[سیدمصطفی خمینی|سیدمصطفی]] از آن آب خورده بود، آب کشیدند.<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۹</ref>
{{سخ}}
{{سخ}}
پس از [[انقلاب اسلامی]] جریان‌های تکفیری گوناگونی به هدف مقابله با تشیع به‌ویژه تشیع انقلابی در [[خاورمیانه]] شکل گرفت.<ref>‌عباسی کاظمی، جریان‌های تکفیری فعال، ۲۷۷ و ۲۸۰</ref> عربستان سعودی<ref>‌صادقی، نقش عربستان، ۸</ref> و پاکستان از پایگاه‌های اصلی گروه‌ها و جریان‌های تکفیری به‌شمار می‌روند. در [[پاکستان]] مدارس بسیاری بر مبنای تفکر افراطی تکفیری تأسیس شد و به جذب نوجوانان پرداخت. دولت پاکستان مدارک این مدارس را معتبر و دستگاه‌های دولتی به‌ویژه ارتش را موظف به استخدام آنان در رده‌های مختلف کرد.<ref>‌عباسی کاظمی، جریان‌های تکفیری فعال، ۵/۴۴۹ و ۴۵۱–۴۶۳</ref> این جریان‌ها با مدیریت دشمنان اسلام و قدرت‌های جهانی خون‌های بی‌گناهان را به زمین ریختند<ref>‌ساعدی، نفی ظاهرة التکفیر عند الامامیه، ۱۵</ref> و افراد نخبه و شخصیت‌های اسلامی برجسته فراوانی در جهان اسلام به‌ویژه پاکستان به دست آنان به قتل رسیدند<ref>‌عباسی کاظمی، جریان‌های تکفیری فعال، ۵/۴۵۸–۴۵۹</ref> و راه را برای منافع [[استعمار]] و [[استکبار]] غرب از راه ایجاد [[اسلام‌هراسی]] و نیز ایجاد اختلاف در میان مسلمانان و تضعیف آنان فراهم کردند.<ref>‌هانی، تکفیر تکفیریان، ۴/۴۱۸–۴۱۹، ۴۳۸ و ۴۴۹–۴۵۰</ref>
پس از [[انقلاب اسلامی]] جریان‌های تکفیری گوناگونی به هدف مقابله با تشیع به‌ویژه تشیع انقلابی در خاورمیانه شکل گرفت.<ref>‌عباسی کاظمی، جریان‌های تکفیری فعال، ۲۷۷ و ۲۸۰</ref> [[عربستان سعودی]]<ref>‌صادقی، نقش عربستان، ۸</ref> و [[پاکستان]] از پایگاه‌های اصلی گروه‌ها و جریان‌های تکفیری به‌شمار می‌روند. در پاکستان مدارس بسیاری بر مبنای تفکر افراطی تکفیری تأسیس شد و به جذب نوجوانان پرداخت. دولت پاکستان مدارک این مدارس را معتبر و دستگاه‌های دولتی به‌ویژه ارتش را موظف به استخدام آنان در رده‌های مختلف کرد.<ref>‌عباسی کاظمی، جریان‌های تکفیری فعال، ۵/۴۴۹ و ۴۵۱–۴۶۳</ref> این جریان‌ها با مدیریت دشمنان اسلام و قدرت‌های جهانی خون‌های بی‌گناهان را به زمین ریختند<ref>‌ساعدی، نفی ظاهرة التکفیر عند الامامیه، ۱۵</ref> و افراد نخبه و شخصیت‌های اسلامی برجسته فراوانی در جهان اسلام به‌ویژه پاکستان به دست آنان به قتل رسیدند<ref>‌عباسی کاظمی، جریان‌های تکفیری فعال، ۵/۴۵۸–۴۵۹</ref> و راه را برای منافع [[استعمار]] و [[استکبار]] غرب از راه ایجاد [[اسلام‌هراسی]] و نیز ایجاد اختلاف در میان مسلمانان و تضعیف آنان فراهم کردند.<ref>‌هانی، تکفیر تکفیریان، ۴/۴۱۸–۴۱۹، ۴۳۸ و ۴۴۹–۴۵۰</ref>


== ماهیت و حکم تکفیر ==
== ماهیت و حکم تکفیر ==
در [[اسلام]] [[شهادتین|شهادت]] به وحدانیت خداوند تعالی و [[رسالت پیامبر اکرم(ص)]] معیار مسلمانی است. قرآن<ref>‌نساء، ۹۴</ref> و سنت،<ref>‌مجلسی، بحار الانوار، ۶۹/۲۰۸–۲۰۹</ref> مسلمانان را از تکفیر یکدیگر منع کرده‌اند.<ref>‌مجلسی، بحار الانوار، ۲۱/۶۵</ref> پیامبر(ص)، [[اسامةبن‌زید]] را که [[مرداس‌بن‌نهیک]] را به گمان کافربودن به قتل رساند، نکوهش کرد و در پاسخ اسامه که ادعا می‌کرد، مرداس تظاهر به اسلام کرده است، پرسید مگر وی قلب مرداس را شکافته است و آیه «ولا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقی إِلَیکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً»<ref>‌نساء، ۹۴</ref> دراین‌باره نازل شد.<ref>‌طبری، جامع البیان، ۵/۱۴۰–۱۴۴؛ سیوطی، الدر المنثور، ۲/۱۹۹–۲۰۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ۲۲/۹۲</ref> پیامبر(ص) نسبت‌دادن کفر به مسلمان را کشتن وی شمرده است.<ref>‌بخاری، صحیح البخاری، ۷/۸۴؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۸۰</ref> [[امیرالمؤمنین علی(ع)]] نیز مخالفان و ستیزه‌گران با خود را [[کافر]] نخواند و با آنان بسان کفار رفتار نکرد.<ref>‌حمیری، قرب الاسناد، ۹۳؛ مغربی، دعائم الاسلام، ۱/۳۸۸؛ نوری، مستدرک الوسائل، ۱۱/۶۶</ref>
در [[اسلام]] شهادت به وحدانیت خداوند تعالی و رسالت [[پیامبر اکرم(ص)]] معیار مسلمانی است. [[قرآن]]<ref>‌نساء، ۹۴</ref> و [[سنت]]،<ref>‌مجلسی، بحار الانوار، ۶۹/۲۰۸–۲۰۹</ref> مسلمانان را از تکفیر یکدیگر منع کرده‌اند.<ref>‌مجلسی، بحار الانوار، ۲۱/۶۵</ref> پیامبر(ص)، اسامةبن‌زید را که مرداس‌بن‌نهیک را به گمان کافربودن به قتل رساند، نکوهش کرد و در پاسخ اسامه که ادعا می‌کرد، مرداس تظاهر به اسلام کرده است، پرسید مگر وی قلب مرداس را شکافته است و آیه «ولا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقی إِلَیکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً»<ref>‌نساء، ۹۴</ref> دراین‌باره نازل شد.<ref>‌طبری، جامع البیان، ۵/۱۴۰–۱۴۴؛ سیوطی، الدر المنثور، ۲/۱۹۹–۲۰۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ۲۲/۹۲</ref> پیامبر(ص) نسبت‌دادن کفر به مسلمان را کشتن وی شمرده است.<ref>‌بخاری، صحیح البخاری، ۷/۸۴؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۶/۲۸۰</ref> [[امیرالمؤمنین علی(ع)]] نیز مخالفان و ستیزه‌گران با خود را [[کافر]] نخواند و با آنان بسان کفار رفتار نکرد.<ref>‌حمیری، قرب الاسناد، ۹۳؛ مغربی، دعائم الاسلام، ۱/۳۸۸؛ نوری، مستدرک الوسائل، ۱۱/۶۶</ref>
{{سخ}}
{{سخ}}
فقها با استفاده از [[اخبار مستفیض]] بلکه [[متواتر]] و [[اجماع قطعی]] [[فتوا]] داده‌اند تا هنگامی که [[دلیل شرعی]] برکفر مسلمانی اقامه نگردد، نمی‌توان حکم به کفر او کرد.<ref>‌← نراقی، رسائل و مسائل، ۲/۳۴۶</ref> [[امام‌خمینی]] با اشاره به آیه ۹۴ [[سوره نساء]] یادآورشده اگر کسی ادعای مسلمانی کند، باید ادعایش را پذیرفت.<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۷</ref> فقهای شیعه کسانی را که شهادت به توحید و نبوت پیامبر(ص) دهند، مسلمان<ref>‌مجلسی، بحار الانوار، ۶۸/۲۴۴؛ یزدی طباطبایی، العروة الوثقی، ۱/۲۷۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۸/۳۲۸–۳۲۹</ref> و ریختن خون و تجاوز به مال آنان را [[حرام]]<ref>‌نجفی، جواهر الکلام، ۶/۵۷–۵۸</ref> می‌دانند؛ چنان‌که مسلمان‌بودن [[اهل سنت]] بالضروره روشن و سیره قطعی و ادلّه نقلی بر آن دلالت دارد<ref>نجفی، جواهر الکلام، ۳۰/۹۷؛ خویی، موسوعة، ۳/۷۹؛ ساعدی، نفی ظاهرة التکفیر عند الامامیه، ۱۸۲–۱۸۴</ref> و [[محمدحسن نجفی]] بر [[طهارت]] اهل سنت ادعای [[اجماع]] کرده و نسبت کفر به آنان را در برخی از اخبار حمل بر کفر در برابر ایمان کرده است.<ref>نجفی، جواهر الکلام، ۶/۶۰</ref> [[شیخ انصاری]] نیز بر پاک‌بودن مخالفان [[ولایت اهل بیت(ع)]] ادعای [[شهرت]] کرده و [[نص]] و اجماع را نیز بر آن تأیید آورده و افزوده است [[سیره امامان معصوم(ع)]] و پیروان آنان، بر [[اسلام]] و طهارت آنان بوده است.<ref>انصاری، کتاب الطهاره، ۵/۱۱۷</ref>
فقها با استفاده از [[اخبار مستفیض]] بلکه [[متواتر]] و اجماع قطعی [[فتوا]] داده‌اند تا هنگامی که دلیل شرعی برکفر مسلمانی اقامه نگردد، نمی‌توان حکم به کفر او کرد.<ref>‌← نراقی، رسائل و مسائل، ۲/۳۴۶</ref> [[امام‌خمینی]] با اشاره به آیه ۹۴ [[سوره نساء]] یادآورشده اگر کسی ادعای مسلمانی کند، باید ادعایش را پذیرفت.<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۷</ref> فقهای شیعه کسانی را که شهادت به توحید و نبوت پیامبر(ص) دهند، مسلمان<ref>‌مجلسی، بحار الانوار، ۶۸/۲۴۴؛ یزدی طباطبایی، العروة الوثقی، ۱/۲۷۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۸/۳۲۸–۳۲۹</ref> و ریختن خون و تجاوز به مال آنان را [[حرام]]<ref>‌نجفی، جواهر الکلام، ۶/۵۷–۵۸</ref> می‌دانند؛ چنان‌که مسلمان‌بودن [[اهل سنت]] بالضروره روشن و سیره قطعی و ادلّه نقلی بر آن دلالت دارد<ref>نجفی، جواهر الکلام، ۳۰/۹۷؛ خویی، موسوعة، ۳/۷۹؛ ساعدی، نفی ظاهرة التکفیر عند الامامیه، ۱۸۲–۱۸۴</ref> و [[محمدحسن نجفی]] بر [[طهارت]] اهل سنت ادعای [[اجماع]] کرده و نسبت کفر به آنان را در برخی از اخبار حمل بر کفر در برابر ایمان کرده است.<ref>نجفی، جواهر الکلام، ۶/۶۰</ref> [[شیخ انصاری]] نیز بر پاک‌بودن مخالفان ولایت اهل بیت(ع) ادعای شهرت کرده و نص و اجماع را نیز بر آن تأیید آورده و افزوده است سیره امامان معصوم(ع) و پیروان آنان، بر [[اسلام]] و طهارت آنان بوده است.<ref>انصاری، کتاب الطهاره، ۵/۱۱۷</ref>
{{سخ}}
{{سخ}}
فقها و متکلمان شیعه جواز تکفیر را منحصر به موارد ویژه یعنی انکار خدا، [[توحید]]، رسالت و بنابر برخی گفته‌ها، انکار [[ضروری دین]] با شرایطی شمرده‌اند.<ref>‌ابن‌میثم، قواعد المرام، ۱۷۱؛ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۴۴۳؛ یزدی طباطبایی، العروة الوثقی، ۱/۱۳۸–۱۳۹</ref> متکلمان و فقهای اهل سنت نیز تنها انکار توحید یا رسالت را موجب کفر دانسته‌اند.<ref>‌اشعری، مقالات الاسلامیین، ۱–۲؛ ابن‌قدامه، المغنی، ۱۰/۱۰۰–۱۰۱؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۲۷</ref> [[ابن‌حزم مالکی]] به‌صراحت همه فرقه‌های اسلامی را مسلمان می‌داند.<ref>‌ابن‌حزم، الفصل فی الملل، ۲/۲۶۷–۲۷۷؛ ابن‌قدامه، المغنی، ۱۰/۱۰۰–۱۰۱؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ۹/۲۱۵</ref> [[ابن‌عابدین حنفی]] حتی [[سب صحابه]] و بغض آنان را موجب کفر نشمرده است.<ref>‌حصفکی، الدر المختار، ۴/۴۲۲</ref> فقهای مذاهب اسلامی ضمن حرام‌شمردن حکم به کفر مسلمان بدون دلیل،<ref>‌نراقی، رسائل و مسائل، ۲/۳۳۹</ref> نسبت‌دادن بی‌جهت کفر به مسلمانی را موجب [[تعزیر]] دانسته‌اند.<ref>‌مفید، المقنعه، ۷۹۶؛ ابن‌ادریس، السرائر، ۳/۵۲۹؛ شهید ثانی، الروضة البهیة، ۹/۱۷۵؛ نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۴۱۲؛ جزیری، الفقه علی المذاهب الاربعه، ۵/۱۹۴–۱۹۵</ref>
فقها و متکلمان شیعه جواز تکفیر را منحصر به موارد ویژه یعنی انکار خدا، [[توحید (فلسفه و کلام)|توحید]]، رسالت و بنابر برخی گفته‌ها، انکار [[ضروری دین]] با شرایطی شمرده‌اند.<ref>‌ابن‌میثم، قواعد المرام، ۱۷۱؛ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۴۴۳؛ یزدی طباطبایی، العروة الوثقی، ۱/۱۳۸–۱۳۹</ref> متکلمان و فقهای اهل سنت نیز تنها انکار توحید یا رسالت را موجب کفر دانسته‌اند.<ref>‌اشعری، مقالات الاسلامیین، ۱–۲؛ ابن‌قدامه، المغنی، ۱۰/۱۰۰–۱۰۱؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۲۷</ref> ابن‌حزم مالکی به‌صراحت همه فرقه‌های اسلامی را مسلمان می‌داند.<ref>‌ابن‌حزم، الفصل فی الملل، ۲/۲۶۷–۲۷۷؛ ابن‌قدامه، المغنی، ۱۰/۱۰۰–۱۰۱؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ۹/۲۱۵</ref> ابن‌عابدین حنفی حتی [[سب صحابه]] و بغض آنان را موجب کفر نشمرده است.<ref>‌حصفکی، الدر المختار، ۴/۴۲۲</ref> فقهای مذاهب اسلامی ضمن حرام‌شمردن حکم به کفر مسلمان بدون دلیل،<ref>‌نراقی، رسائل و مسائل، ۲/۳۳۹</ref> نسبت‌دادن بی‌جهت کفر به مسلمانی را موجب [[تعزیر]] دانسته‌اند.<ref>‌مفید، المقنعه، ۷۹۶؛ ابن‌ادریس، السرائر، ۳/۵۲۹؛ شهید ثانی، الروضة البهیة، ۹/۱۷۵؛ نجفی، جواهر الکلام، ۴۱/۴۱۲؛ جزیری، الفقه علی المذاهب الاربعه، ۵/۱۹۴–۱۹۵</ref>
{{سخ}}
{{سخ}}
امام‌خمینی با بررسی [[روایات]] مرز اسلام و کفر نتیجه گرفته است اسلام شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر(ص) و اعتقاد به [[معاد]] به‌طور اجمال است. بر این اساس از نگاه ایشان در معیار مسلمانی، اعتقاد به ولایت اهل بیت(ع) دخالت ندارد و امامت از [[اصول مذهب]] است نه از [[اصول دین]] و در سایه شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر(ص)، خون شخص حفظ می‌شود و احکام اسلام در حق او اجرا می‌گردد.<ref>‌امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۳۷</ref> به نظر ایشان تنها منکر [[الوهیت]] خدا یا منکر [[توحید ربوبی]] یا [[رسالت پیامبر(ص)]] یا منکر ضروری دین، آن هم در صورتی که انکار وی به انکار رسالت برگردد، کافر است.<ref>‌امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۱۴–۱۱۵؛ امام‌خمینی، کشف اسرار، ۲۰۰</ref> ایشان پیروان مذاهب اهل سنت را مسلمان و پاک می‌داند و نسبت کفر در برخی از منابع به مخالفان اهل بیت(ع) را کفر در برابر ایمان دانسته نه کفر در برابر اسلام؛ چنان‌که مراد از کفار در برخی روایات را [[خوارج]] و [[نواصب]] که دشمن [[اهل بیت(ع)]] هستند، دانسته است.<ref>‌امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۵۶–۴۶۳</ref> ایشان تصریح می‌کند دیگر فرقه‌ها در صورتی که نسبت به ائمه اطهار(ع) دشمنی و ناسزاگویی نکنند، پاک‌اند و تنها در صورت دشمنی و ناسزاگویی، ملحق به نواصب‌اند.<ref>‌امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۱۵</ref>
امام‌خمینی با بررسی [[روایات]] مرز اسلام و کفر نتیجه گرفته است اسلام شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر(ص) و اعتقاد به [[معاد]] به‌طور اجمال است. بر این اساس از نگاه ایشان در معیار مسلمانی، اعتقاد به ولایت [[اهل بیت(ع)]] دخالت ندارد و امامت از [[اصول مذهب شیعه|اصول مذهب]] است نه از [[اصول دین اسلام|اصول دین]] و در سایه شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر(ص)، خون شخص حفظ می‌شود و احکام اسلام در حق او اجرا می‌گردد.<ref>‌امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۳۷</ref> به نظر ایشان تنها منکر الوهیت خدا یا منکر توحید ربوبی یا رسالت پیامبر(ص) یا منکر ضروری دین، آن هم در صورتی که انکار وی به انکار رسالت برگردد، [[کافر]] است.<ref>‌امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۱۴–۱۱۵؛ امام‌خمینی، کشف اسرار، ۲۰۰</ref> ایشان پیروان مذاهب اهل سنت را مسلمان و پاک می‌داند و نسبت [[ایمان و کفر|کفر]] در برخی از منابع به مخالفان اهل بیت(ع) را کفر در برابر ایمان دانسته نه کفر در برابر اسلام؛ چنان‌که مراد از کفار در برخی روایات را [[خوارج]] و [[نواصب]] که دشمن [[اهل بیت(ع)]] هستند، دانسته است.<ref>‌امام‌خمینی، الطهاره، ۳/۴۵۶–۴۶۳</ref> ایشان تصریح می‌کند دیگر فرقه‌ها در صورتی که نسبت به ائمه اطهار(ع) دشمنی و ناسزاگویی نکنند، پاک‌اند و تنها در صورت دشمنی و ناسزاگویی، ملحق به نواصب‌اند.<ref>‌امام‌خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۱۵</ref>


== پیامدهای تکفیر ==
== پیامدهای تکفیر ==
تکفیرْ مفاسد اجتماعی، سیاسی و اخلاقی بسیاری برای جامعه دربردارد. [[هتک شخصیت]]، ایجاد روحیه [[بدبینی]]، گم‌شدن هدف، ایجاد فضای [[استبداد]]، محروم‌ماندن جامعه از مطالب علمی، منزوی‌شدن نیروهای مفید، سوء استفاده دشمنان، ترویج [[اسلام‌هراسی]] در جهان، ایجاد روحیه قشری‌گرایی، [[افراط‌گرایی]] و کشتار مردم بی‌گناه و در نهایت انفجار اجتماعی از پیامدهای تکفیر نابجاست.<ref>‌حوزه، مجله، ۱۴/۷۲–۷۸؛ امین، اعیان الشیعه، ۷/۲۰؛ ساعدی، نفی ظاهرة التکفیر عند الامامیه، ۱۵؛ الوردی، لمحات اجتماعیة، ۱/۱۸۰</ref> [[امام‌خمینی]] تکفیر را از مصادیق [[گناهان کبیره]] شمرده و تأکید کرده است [[اسلام]] و حوزه نزد روحانیان [[امانت]] است و تکفیر روحانیان نسبت به یکدیگر، موجب تضعیف اسلام و [[روحانیت]] و نابودی این امانت بزرگ خواهد بود و در صورت رودرروشدن نیروهای مؤمن و مسلمان، [[امت اسلامی]] از روحانیت پشتیبانی نخواهد کرد و حوزه نابود خواهد شد.<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۱۹–۲۱</ref> در نگاه ایشان تکفیر مؤمن گرچه موجب بالارفتن [[حسنات]] او خواهد بود، اما تکفیرکننده به خسران دچار می‌شود و چه بسا توفیق از او سلب می‌شود و خواری برای وی به بار خواهد آورد<ref>‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۵۵–۴۵۶</ref>؛ همچنین از نگاه ایشان محروم‌ماندن جامعه و قلوب بندگان خدا از [[علم]] به مبدأ و [[معاد]] و دچار تفرقه و تشتت‌شدنِ مسلمانان<ref>‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۹۳</ref> و نیز هدررفتن نیرو و دورافتادن از هدف، از دیگر پیامدهای منفی تکفیر است. ایشان وجود فضای تکفیر در حوزه در سال‌های پیش از پیروزی را موجب فرصت برای [[رژیم پهلوی]] و از میان‌رفتن نیروهای خودی خوانده است.<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۲۰ و ۳۴۱</ref>
تکفیرْ [[مفاسد اجتماعی]]، سیاسی و اخلاقی بسیاری برای جامعه دربردارد. هتک شخصیت، ایجاد روحیه بدبینی، گم‌شدن هدف، ایجاد فضای [[استبداد]]، محروم‌ماندن جامعه از مطالب علمی، منزوی‌شدن نیروهای مفید، سوء استفاده دشمنان، ترویج [[اسلام‌هراسی]] در جهان، ایجاد روحیه قشری‌گرایی، افراط‌گرایی و کشتار مردم بی‌گناه و در نهایت انفجار اجتماعی از پیامدهای تکفیر نابجاست.<ref>‌حوزه، مجله، ۱۴/۷۲–۷۸؛ امین، اعیان الشیعه، ۷/۲۰؛ ساعدی، نفی ظاهرة التکفیر عند الامامیه، ۱۵؛ الوردی، لمحات اجتماعیة، ۱/۱۸۰</ref> [[امام‌خمینی]] تکفیر را از مصادیق [[گناهان کبیره]] شمرده و تأکید کرده است [[اسلام]] و حوزه نزد روحانیان [[امانت]] است و تکفیر روحانیان نسبت به یکدیگر، موجب تضعیف اسلام و [[روحانیت]] و نابودی این امانت بزرگ خواهد بود و در صورت رودرروشدن نیروهای مؤمن و مسلمان، امت اسلامی از روحانیت پشتیبانی نخواهد کرد و حوزه نابود خواهد شد.<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۱۹–۲۱</ref> در نگاه ایشان تکفیر مؤمن گرچه موجب بالارفتن حسنات او خواهد بود، اما تکفیرکننده به خسران دچار می‌شود و چه بسا توفیق از او سلب می‌شود و خواری برای وی به بار خواهد آورد<ref>‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۵۵–۴۵۶</ref>؛ همچنین از نگاه ایشان محروم‌ماندن جامعه و قلوب بندگان خدا از [[علم]] به مبدأ و [[معاد]] و دچار تفرقه و تشتت‌شدنِ مسلمانان<ref>‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۹۳</ref> و نیز هدررفتن نیرو و دورافتادن از هدف، از دیگر پیامدهای منفی تکفیر است. ایشان وجود فضای تکفیر در حوزه در سال‌های پیش از پیروزی را موجب فرصت برای [[رژیم پهلوی]] و از میان‌رفتن نیروهای خودی خوانده است.<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۲۰ و ۳۴۱</ref>


== ریشه‌ها و راه حل‌ها ==
== ریشه‌ها و راه حل‌ها ==
خط ۳۳: خط ۳۳:


=== هواهای نفسانی ===
=== هواهای نفسانی ===
بسیاری از اتهام‌ها و تکفیرها ریشه در ضعف‌های اخلاقی و [[هواهای نفسانی]] دارد. [[ملااحمد نراقی]] در بحث از تکفیر از نقش هوا و هوس در برخی از تکفیرهای رایج سخن به میان آورده است.<ref>نراقی، رسائل و مسائل، ۲/۳۴۹</ref> [[شیخ انصاری]] شاگردان خود را از تکفیر دیگران برحذر می‌داشت و یادآور می‌شد بسیاری از تکفیرهای انسان‌های متدین ریشه در هوای نفس و کسب شهرت و تعصب‌های خام دارد. وی خدا را شکر می‌کرد که در عمر خود به چنین گناه غیرقابل بخششی آلوده نشده است.<ref>‌آشتیانی، تعلیقه، ۸</ref> از نگاه امام‌خمینی نیز هواهای نفسانی و [[دنیادوستی]] از مهم‌ترین عوامل رواج تکفیر و [[تفسیق]] است.<ref>‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۵۶</ref> ایشان با اشاره به حدیث «رأس کُلِّ خَطیئَةٍ حُبُّ الدنیا»،<ref>‌کلینی، الکافی، ۲/۳۱۵</ref> علاقه به دنیا را ریشه در حب نفس دانسته و یادآور شده است که عده‌ای بر اساس حب نفس، [[حضرت مهدی(ع)]] را نیز تکفیر خواهند کرد.<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۶۱–۱۶۲</ref> ایشان در مواردی دنیاگرایی را از موجبات مخالفت با عرفا و لعن و طعن و تفسیق و تکفیر و [[غیبت]] آنان شمرده و یادآور شده است برخی [[صدرالمتألهین]] را که سرآمد اهل توحید بود، [[زندیق]] خواندند و با آنکه وی در رد [[صوفیه]] کتاب [[کسر اصنام الجاهلیة فی الرد علی الصوفیه]] را نوشته بود، وی را صوفی خواندند و لعن کردند.<ref>‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۵۶</ref>
بسیاری از اتهام‌ها و تکفیرها ریشه در ضعف‌های اخلاقی و [[هواهای نفسانی]] دارد. [[ملااحمد نراقی]] در بحث از تکفیر از نقش هوا و هوس در برخی از تکفیرهای رایج سخن به میان آورده است.<ref>نراقی، رسائل و مسائل، ۲/۳۴۹</ref> [[شیخ انصاری]] شاگردان خود را از تکفیر دیگران برحذر می‌داشت و یادآور می‌شد بسیاری از تکفیرهای انسان‌های متدین ریشه در هوای نفس و کسب شهرت و تعصب‌های خام دارد. وی خدا را شکر می‌کرد که در عمر خود به چنین گناه غیرقابل بخششی آلوده نشده است.<ref>‌آشتیانی، تعلیقه، ۸</ref> از نگاه امام‌خمینی نیز هواهای نفسانی و [[دنیادوستی]] از مهم‌ترین عوامل رواج تکفیر و [[تفسیق]] است.<ref>‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۵۶</ref> ایشان با اشاره به حدیث «رأس کُلِّ خَطیئَةٍ حُبُّ الدنیا»،<ref>‌کلینی، الکافی، ۲/۳۱۵</ref> علاقه به دنیا را ریشه در حب نفس دانسته و یادآور شده است که عده‌ای بر اساس حب نفس، [[حضرت مهدی(ع)]] را نیز تکفیر خواهند کرد.<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۶۱–۱۶۲</ref> ایشان در مواردی دنیاگرایی را از موجبات مخالفت با عرفا و لعن و طعن و تفسیق و تکفیر و [[غیبت]] آنان شمرده و یادآور شده است برخی [[صدرالمتألهین]] را که سرآمد اهل توحید بود، زندیق خواندند و با آنکه وی در رد [[صوفیه]] کتاب کسر اصنام الجاهلیة فی الرد علی الصوفیه را نوشته بود، وی را صوفی خواندند و لعن کردند.<ref>‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۵۶</ref>
{{سخ}}
{{سخ}}
[[تهذیب نفس]] زمینه بسیاری از تکفیرها را از میان برمی‌دارد؛ از این‌رو امام‌خمینی به علما و صاحبان فکر و سخن توصیه می‌کرد مراقب [[نفس]] خود باشند و خود را فریب ندهند و برای خود [[تکلیف شرعی]] موهوم درست نکنند که گاه [[شیطان]] برای [[انسان]] تکالیف و وظایفی تعیین می‌کند و خواسته‌های نفسانی به نام وظیفه شرعی، انسان را به کارهای خلاف شرع وامی‌دارد و توهین به مسلمان نه تکلیف شرعی که حب نفس است.<ref>‌امام‌خمینی، جهاد اکبر، ۳۱–۳۲</ref> ایشان برخی از مخالفان حکمت را راهزن راه انسانیت نامیده و ریشه گفته‌های مخالفان فلاسفه و فقها و اهل هلاک دانستن آنان را ناشی از تکبر دانسته است که بر اثر خالی‌بودن دستانشان از علوم، علوم عقلی را خارِ راه و روندگان راه حکمت و عرفان را روندگان راه شیطان می‌خوانند و حال آنکه اهل حقیقت نباید به بندگان خدا تکبر ورزند و به آنان بدگمان باشند.<ref>‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۸۳</ref>
[[تهذیب نفس]] زمینه بسیاری از تکفیرها را از میان برمی‌دارد؛ از این‌رو [[امام‌خمینی]] به علما و صاحبان فکر و سخن توصیه می‌کرد مراقب [[نفس]] خود باشند و خود را فریب ندهند و برای خود [[تکلیف شرعی]] موهوم درست نکنند که گاه [[شیطان]] برای انسان تکالیف و وظایفی تعیین می‌کند و خواسته‌های نفسانی به نام وظیفه شرعی، انسان را به کارهای خلاف شرع وامی‌دارد و توهین به مسلمان نه تکلیف شرعی که [[حب نفس]] است.<ref>‌امام‌خمینی، جهاد اکبر، ۳۱–۳۲</ref> ایشان برخی از مخالفان حکمت را راهزن راه انسانیت نامیده و ریشه گفته‌های مخالفان فلاسفه و فقها و اهل هلاک دانستن آنان را ناشی از [[تکبر]] دانسته است که بر اثر خالی‌بودن دستانشان از علوم، علوم عقلی را خارِ راه و روندگان راه حکمت و عرفان را روندگان راه شیطان می‌خوانند و حال آنکه اهل حقیقت نباید به بندگان خدا تکبر ورزند و به آنان بدگمان باشند.<ref>‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۸۳</ref>


=== ناآگاهی ===
=== ناآگاهی ===
برخی از تکفیرها ریشه در [[جهل]] به حقایق و معارف اسلام، جهل به مرز اسلام و کفر، جهل پیروان مذاهب به یکدیگر<ref>حوزه، مجله، ۱۵/۵۸–۶۱</ref> و سوء استفاده از جهل و ضعف اعتقادی مسلمانان<ref>‌عباسی کاظمی، جریان‌های تکفیری فعال، ۵/۴۶۲–۴۶۳</ref> دارد؛ چنان‌که [[خوارج]] بر اثر جهل به حقایق اسلام و [[تفسیر]] نادرست‌شان، [[امیرالمؤمنین علی(ع)]] را به جهت پذیرش [[حکمیت]] تکفیر کردند<ref>‌محلی، الحدائق الوردیه، ۱/۷۹–۸۱؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱۶/۳۲۱–۳۲۲</ref>؛ از این‌رو آگاهی مسلمانان به اسلام و ارتباط بیشتر مسلمانان با یکدیگر و نشر اعتقادات اصیل اسلامی، می‌تواند راه را بر تکفیر ببندد.<ref>‌عباسی کاظمی، جریان‌های تکفیری فعال، ۵/۴۶۸–۴۷۵</ref> امام‌خمینی جهالت به مکتب اهل بیت(ع) را از موجبات تکفیر پیروان آن در سخن برخی از گروه‌ها معرفی می‌کند.<ref>‌امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵–۲۸۹</ref> ایشان از امت اسلامی می‌خواهد با مکتب اهل بیت(ع) بیشتر آشنا شوند<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۹–۴۰۰</ref> و به گفته‌های ناروای فرقه‌های تکفیری و ناآشنای با دین ناب که سد راه مردم برای استفاده از علم و دانش [[اهل بیت(ع)]] شده‌اند، گوش ندهند.<ref>‌امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵–۲۸۶</ref>
برخی از تکفیرها ریشه در [[جهل]] به حقایق و معارف اسلام، جهل به مرز اسلام و کفر، جهل پیروان مذاهب به یکدیگر<ref>حوزه، مجله، ۱۵/۵۸–۶۱</ref> و سوء استفاده از جهل و ضعف اعتقادی مسلمانان<ref>‌عباسی کاظمی، جریان‌های تکفیری فعال، ۵/۴۶۲–۴۶۳</ref> دارد؛ چنان‌که [[خوارج]] بر اثر جهل به حقایق اسلام و تفسیر نادرست‌شان، [[امیرالمؤمنین علی(ع)]] را به جهت پذیرش [[ماجرای حکمیت|حکمیت]] تکفیر کردند<ref>‌محلی، الحدائق الوردیه، ۱/۷۹–۸۱؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱۶/۳۲۱–۳۲۲</ref>؛ از این‌رو آگاهی مسلمانان به اسلام و ارتباط بیشتر مسلمانان با یکدیگر و نشر اعتقادات اصیل اسلامی، می‌تواند راه را بر تکفیر ببندد.<ref>‌عباسی کاظمی، جریان‌های تکفیری فعال، ۵/۴۶۸–۴۷۵</ref> امام‌خمینی جهالت به مکتب اهل بیت(ع) را از موجبات تکفیر پیروان آن در سخن برخی از گروه‌ها معرفی می‌کند.<ref>‌امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵–۲۸۹</ref> ایشان از امت اسلامی می‌خواهد با مکتب اهل بیت(ع) بیشتر آشنا شوند<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۹–۴۰۰</ref> و به گفته‌های ناروای فرقه‌های تکفیری و ناآشنای با دین ناب که سد راه مردم برای استفاده از علم و دانش [[اهل بیت(ع)]] شده‌اند، گوش ندهند.<ref>‌امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵–۲۸۶</ref>
{{سخ}}
{{سخ}}
از سوی دیگر، چنان‌که امام‌خمینی خاطرنشان کرده است عرفا به سبب استفاده از اصطلاحات ویژه و نرسیدن دیگران به معنای واقعی آن اصطلاحات، تکفیر شده‌اند.<ref>‌امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۷۹</ref> به تصریح ایشان بسیاری از حقایق دربارهٔ معارف و [[توحید]] جزو اسرار مکتوم و غیرقابل نشر برای عموم‌اند و نوع تکفیرها از آگاه‌نبودن عده‌ای از این اسرار مخزون برمی‌خیزد.<ref>‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۲۲</ref> ایشان در ریشه‌یابی تکفیر حکما یادآور شده است که تکفیرکنندگان در پاسخ از انگیزه تکفیر فلاسفه، به حدیث «لا تتفکّروا فی ذات الله»،<ref>‌کلینی، الکافی، ۱/۹۲</ref> استناد می‌کنند و حال آنکه آنان از دو جهت در اشتباه‌اند: نخست آنکه گمان کرده‌اند که حُکما [[تفکر در ذات خداوند]] می‌کنند و حال آنکه حکیمان از راه [[برهان]]، تفکر در ذات خداوند را ممتنع می‌دانند، و دیگر آنکه مخالفان حکمت به معنای [[حدیث]] پی‌نبرده و به ناروا گمان برده‌اند که به‌کلی دربارهٔ ذات مقدس خداوند نباید سخن گفته شود<ref>‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۹۳</ref> {{ببینید|متن=ببینید| تفکر}}. ایشان از یکی از استادان حکمت در قم یاد کرده که به علت تدریس درس حکمت، برخی او را تکفیر کرده‌اند و دلیل آن را استفاده از تعبیرات ویژه یا کفری و نرسیدن مخالفان حکمت به کنه مطالب حکیمان دانسته است.<ref>‌امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۸۷–۱۸۸</ref>
از سوی دیگر، چنان‌که امام‌خمینی خاطرنشان کرده است [[عرفا]] به سبب استفاده از اصطلاحات ویژه و نرسیدن دیگران به معنای واقعی آن اصطلاحات، تکفیر شده‌اند.<ref>‌امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۷۹</ref> به تصریح ایشان بسیاری از حقایق دربارهٔ معارف و [[توحید (فلسفه و کلام)|توحید]] جزو اسرار مکتوم و غیرقابل نشر برای عموم‌اند و نوع تکفیرها از آگاه‌نبودن عده‌ای از این اسرار مخزون برمی‌خیزد.<ref>‌امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۲۲</ref> ایشان در ریشه‌یابی تکفیر حکما یادآور شده است که تکفیرکنندگان در پاسخ از انگیزه تکفیر فلاسفه، به حدیث «لا تتفکّروا فی ذات الله»،<ref>‌کلینی، الکافی، ۱/۹۲</ref> استناد می‌کنند و حال آنکه آنان از دو جهت در اشتباه‌اند: نخست آنکه گمان کرده‌اند که حُکما تفکر در ذات خداوند می‌کنند و حال آنکه حکیمان از راه برهان، تفکر در ذات خداوند را ممتنع می‌دانند، و دیگر آنکه مخالفان حکمت به معنای [[حدیث]] پی‌نبرده و به ناروا گمان برده‌اند که به‌کلی دربارهٔ ذات مقدس خداوند نباید سخن گفته شود<ref>‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۹۳</ref> {{ببینید|متن=ببینید| تفکر}}. ایشان از یکی از استادان حکمت در قم یاد کرده که به علت تدریس درس حکمت، برخی او را تکفیر کرده‌اند و دلیل آن را استفاده از تعبیرات ویژه یا کفری و نرسیدن مخالفان حکمت به کنه مطالب حکیمان دانسته است.<ref>‌امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۸۷–۱۸۸</ref>
{{سخ}}
{{سخ}}
امام‌خمینی که درمان جهالت را علم و دانش می‌داند، یادآور شده است [[قرآن کریم]] و احادیث شریفه آکنده از آگاهی‌هایی دربارهٔ علم به ذات و اسما و صفات ذات مقدس‌اند و خداوند منکران به اسمای حق‌تعالی را نکوهش کرده و هیچ کتابی مانند قرآن و کتاب‌های معتبر احادیث، همانند [[اصول کافی]] و [[التوحید|توحید]] [[شیخ صدوق]]، در اثبات ذات و اسما و صفات فرونرفته‌اند و تفاوت میان مأثورات از انبیا(ع) و کتاب‌های حکما تنها در اصطلاحات و اجمال و تفصیل است؛ ولی مصیبت در آن است که جاهلان در لباس اهل علم بدون آگاهی از کتاب و سنت، جهل خود را دلیل بطلان [[علم]] به [[مبدأ و معاد]] دانسته‌اند و برای رواج بازار خود نظر در معارف را تحریم کرده‌اند و هر ناسزا و تهمتی را از اهل آن دریغ نکرده‌اند.<ref>‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۹۳ و ۴۵۵–۴۵۶</ref>
امام‌خمینی که درمان جهالت را علم و دانش می‌داند، یادآور شده است [[قرآن کریم]] و احادیث شریفه آکنده از آگاهی‌هایی دربارهٔ علم به ذات و اسما و صفات ذات مقدس‌اند و خداوند منکران به اسمای حق‌تعالی را نکوهش کرده و هیچ کتابی مانند قرآن و کتاب‌های معتبر احادیث، همانند [[اصول کافی]] و توحید [[شیخ صدوق]]، در اثبات ذات و [[اسما و صفات]] فرونرفته‌اند و تفاوت میان مأثورات از [[پیامبران(ع)|انبیا(ع)]] و کتاب‌های حکما تنها در اصطلاحات و اجمال و تفصیل است؛ ولی مصیبت در آن است که جاهلان در لباس اهل علم بدون آگاهی از [[کتاب (منبع اجتهاد)|کتاب]] و [[سنت]]، جهل خود را دلیل بطلان [[علم]] به مبدأ و معاد دانسته‌اند و برای رواج بازار خود نظر در معارف را تحریم کرده‌اند و هر ناسزا و تهمتی را از اهل آن دریغ نکرده‌اند.<ref>‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۹۳ و ۴۵۵–۴۵۶</ref>
{{سخ}}
{{سخ}}
امام‌خمینی برای پیشگیری از تکفیر صاحبان فکر لازم می‌داند که پیش از داوری، به اصطلاحات ویژه آنان توجه شود<ref>‌امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۴۷</ref> و تأکید کرده است اگر مخالفان مقصود حکما را بفهمند، آنان را تکفیر نمی‌کنند.<ref>‌امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۸۷–۱۸۸</ref> ایشان جمع میان اخبار بازدارنده از اندیشه و بررسی در ذات خدا<ref>‌کلینی، الکافی، ۱/۹۲</ref> و اخبار امرکننده به اعتقاد برهانی را به این دانسته است که آن عده از مردم که طاقت شنیدن مسائل برهانی را ندارند و آماده ورود در این‌گونه مباحث نیستند، در آن وارد نشوند؛ اما برای اهل فکر و نظر، برترین عبادت‌ها و ورود در این مسائل لازم است.<ref>‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۹۵</ref>
امام‌خمینی برای پیشگیری از تکفیر صاحبان فکر لازم می‌داند که پیش از داوری، به اصطلاحات ویژه آنان توجه شود<ref>‌امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۴۷</ref> و تأکید کرده است اگر مخالفان مقصود حکما را بفهمند، آنان را تکفیر نمی‌کنند.<ref>‌امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۸۷–۱۸۸</ref> ایشان جمع میان اخبار بازدارنده از اندیشه و بررسی در ذات خدا<ref>‌کلینی، الکافی، ۱/۹۲</ref> و اخبار امرکننده به اعتقاد برهانی را به این دانسته است که آن عده از مردم که طاقت شنیدن مسائل برهانی را ندارند و آماده ورود در این‌گونه مباحث نیستند، در آن وارد نشوند؛ اما برای اهل فکر و نظر، برترین [[عبادات|عبادت‌ها]] و ورود در این مسائل لازم است.<ref>‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۹۵</ref>
{{سخ}}
{{سخ}}
از سوی دیگر، فلاسفه و عرفا نیز باید با توجه به ظرفیت افراد به القای مباحث عمیق فلسفی و عرفانی بپردازند؛ به عنوان نمونه [[روش فلسفی ملاصدرا]] دنباله [[روش فلسفی میرداماد]] بود؛ ولی برخلاف [[ملاصدرا]]، [[میرداماد]] تکفیر نشد. به نقلی میرداماد به پرسش ملاصدرا از این موضوع پاسخ داده است که وی مطالب فلسفی را چنان نوشته است که به جز حکما دیگران از فهم آن عاجزند.<ref>‌تنکابنی، قصص العلماء، ۴۳۱</ref> امام‌خمینی از [[قاضی‌سعید قمی]] از عرفای سده یازدهم یاد کرده که با آنکه روش عرفانی وی با [[محی‌الدین ابن‌عربی]] همسو بود، ولی با متانت توانست جایگاه خود را در [[قم]] حفظ کند و تکفیر نشود و توانست افزون بر حفظ موقعیت مذهبی و علمی خود، [[منصب قضاوت]] قم را نیز بر عهده بگیرد<ref>‌امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۳۲</ref> {{ببینید|متن=ببینید| قاضی‌سعید قمی}}. ایشان خود در [[تدریس]] [[حکمت]] به ظرفیت شاگردان توجه می‌کرد و اگر کسی به علت نابابی یا کم‌ظرفیتی شایسته تعلیم این دانش نبود، به جلسه درس ایشان راه نمی‌یافت<ref>‌روحانی، نهضت امام‌خمینی، ۱/۵۵؛ ملکوتی، خاطرات، ۳۲</ref> {{ببینید|متن=ببینید| تدریس امام‌خمینی}}.
از سوی دیگر، فلاسفه و [[عرفا]] نیز باید با توجه به ظرفیت افراد به القای مباحث عمیق فلسفی و عرفانی بپردازند؛ به عنوان نمونه روش فلسفی ملاصدرا دنباله روش فلسفی میرداماد بود؛ ولی برخلاف [[ملاصدرا]]، [[میرداماد]] تکفیر نشد. به نقلی میرداماد به پرسش ملاصدرا از این موضوع پاسخ داده است که وی مطالب فلسفی را چنان نوشته است که به جز [[حکما]] دیگران از فهم آن عاجزند.<ref>‌تنکابنی، قصص العلماء، ۴۳۱</ref> امام‌خمینی از [[قاضی‌سعید قمی]] از عرفای سده یازدهم یاد کرده که با آنکه روش عرفانی وی با [[محی‌الدین ابن‌عربی]] همسو بود، ولی با متانت توانست جایگاه خود را در [[قم]] حفظ کند و تکفیر نشود و توانست افزون بر حفظ موقعیت مذهبی و علمی خود، [[قضاوت|منصب قضاوت]] قم را نیز بر عهده بگیرد<ref>‌امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۳۲</ref> {{ببینید|متن=ببینید| قاضی‌سعید قمی}}. ایشان خود در [[تدریس]] حکمت به ظرفیت شاگردان توجه می‌کرد و اگر کسی به علت نابابی یا کم‌ظرفیتی شایسته تعلیم این دانش نبود، به جلسه درس ایشان راه نمی‌یافت<ref>‌روحانی، نهضت امام‌خمینی، ۱/۵۵؛ ملکوتی، خاطرات، ۳۲</ref> {{ببینید|متن=ببینید| تدریس امام‌خمینی}}.


=== تعصب و تنگ‌نظری نابجا ===
=== تعصب و تنگ‌نظری نابجا ===
عامل دیگر گسترش تکفیر در جهان اسلام، رشد تعصب‌های نابجا و تفکر اموی در سلفیان است؛ تفکری که بر تاریخ و رجال و حدیث سایه افکنده و زمینه‌ای برای رشد ناصبی‌گری و مخالفت با [[مکتب اهل بیت(ع)]] شده است.<ref>‌فرمانیان، چیستی و چرایی، ۵۴؛ حیدری، معالم الاسلام الامویه، ۱۷۵–۱۹۴</ref> [[ابن‌تیمیه]] و پیروان وی، از رهبران فکری جریان‌های تکفیری، افزون بر مخالفت با فضایل و جایگاه اهل بیت(ع)، گاه از بدگویی دربارهٔ اهل بیت(ع) و ستایش دشمنان آنان نیز دریغ نکرده‌اند.<ref>‌حیدری، معالم الاسلام الامویه، ۱۱۴–۱۲۵، ۱۸۱–۱۹۴، ۲۲۰ و ۲۶۷</ref> [[امام‌خمینی]] نیز تفکر ناصبی‌گری را از ریشه‌های تکفیر شیعیان شمرده است<ref>‌امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵</ref> و متهم‌کردن مسلمانان ایرانی به [[شرک]] و [[کفر]] از ناحیه [[وهابیان]] [[آل سعود]] و کشتن آنان را ناشی از تفکر سفیانی و با هدف حفظ سیاست‌های استکبار در منطقه دانست.<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۷۵–۷۶ و ۸۰</ref>
عامل دیگر گسترش تکفیر در [[جهان اسلام]]، رشد تعصب‌های نابجا و تفکر اموی در سلفیان است؛ تفکری که بر تاریخ و رجال و حدیث سایه افکنده و زمینه‌ای برای رشد ناصبی‌گری و مخالفت با [[مکتب اهل بیت(ع)]] شده است.<ref>‌فرمانیان، چیستی و چرایی، ۵۴؛ حیدری، معالم الاسلام الامویه، ۱۷۵–۱۹۴</ref> [[ابن‌تیمیه]] و پیروان وی، از رهبران فکری جریان‌های تکفیری، افزون بر مخالفت با فضایل و جایگاه [[اهل بیت(ع)]]، گاه از بدگویی دربارهٔ اهل بیت(ع) و ستایش دشمنان آنان نیز دریغ نکرده‌اند.<ref>‌حیدری، معالم الاسلام الامویه، ۱۱۴–۱۲۵، ۱۸۱–۱۹۴، ۲۲۰ و ۲۶۷</ref> [[امام‌خمینی]] نیز تفکر [[ناصبی‌گری]] را از ریشه‌های تکفیر شیعیان شمرده است<ref>‌امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵</ref> و متهم‌کردن مسلمانان ایرانی به [[شرک]] و [[کفر]] از ناحیه [[وهابیان]] [[آل سعود]] و کشتن آنان را ناشی از تفکر سفیانی و با هدف حفظ سیاست‌های [[استکبار]] در منطقه دانست.<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۷۵–۷۶ و ۸۰</ref>
{{سخ}}
{{سخ}}
همچنین [[تنگ‌نظری]] از زمینه‌های بروز تکفیر است. امام‌خمینی برای برطرف‌شدن فضای تکفیر و تهدید، گفتگوی عقلانی و منطقی را لازم می‌داند؛ به همین دلیل به حاجیان ایرانی یادآور شده است با دیگر مسلمانان برادرانه و با [[موعظه حسنه]] برخورد کنند و آنان را از اعمال [[خشونت]] علیه یکدیگر بازدارند و حتی اگر مخالفان برخلاف دستور قرآن با آنان رفتار کردند، با آنان مدارا کنند و [[مقابله‌به‌مثل]] نکنند<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۲۹</ref>؛ همچنین به روحانیان توصیه کرده است در حق دیگر اصناف فرهنگی انصاف داشته باشند که افزون بر روحانیان، دانشگاهیان نیز با رژیم پهلوی مبارزه کرده‌اند و خسارت دیده‌اند و فضلا در اختلاف‌های فکری به جای طرد و تکفیر، کتاب‌های مورد اختلاف را مطالعه و منصفانه آن را نقد و اشتباهات آن را تصحیح کنند.<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۴۹–۲۵۰</ref>
همچنین تنگ‌نظری از زمینه‌های بروز تکفیر است. امام‌خمینی برای برطرف‌شدن فضای تکفیر و تهدید، گفتگوی عقلانی و منطقی را لازم می‌داند؛ به همین دلیل به حاجیان ایرانی یادآور شده است با دیگر مسلمانان برادرانه و با موعظه حسنه برخورد کنند و آنان را از اعمال خشونت علیه یکدیگر بازدارند و حتی اگر مخالفان برخلاف دستور قرآن با آنان رفتار کردند، با آنان مدارا کنند و مقابله‌به‌مثل نکنند<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۲۹</ref>؛ همچنین به [[روحانیان]] توصیه کرده است در حق دیگر اصناف فرهنگی انصاف داشته باشند که افزون بر روحانیان، دانشگاهیان نیز با [[رژیم پهلوی]] مبارزه کرده‌اند و خسارت دیده‌اند و فضلا در اختلاف‌های فکری به جای طرد و تکفیر، کتاب‌های مورد اختلاف را مطالعه و منصفانه آن را نقد و اشتباهات آن را تصحیح کنند.<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۴۹–۲۵۰</ref>


=== استبداد و استعمار ===
=== استبداد و استعمار ===
دشمنان اسلام به‌ویژه حاکمان مستبد و استعمارگران از مهم‌ترین عوامل ایجاد تکفیر در میان مسلمانان به‌شمار می‌آیند. آنان با دامن‌زدن به زمینه‌های تنازع و اختلاف، زمینه تکفیر را فراهم ساخته‌اند و امروزه از آن به عنوان بهترین راه مقابله با اسلام و انقلاب اسلامی استفاده می‌کنند.<ref>حوزه، مجله، ۲۰/۱۰۴</ref> به گفته [[امام‌خمینی]] دست‌های استبداد در دوره [[رضاشاه پهلوی]] برای دورکردن روحانیان و روشنفکران از همدیگر، از ابزار تکفیر و تفسیق بهره گرفتند و کاری کردند که دانشگاهیان روحانیان را عقب‌مانده و روحانیان دانشگاهیان را ضداسلام بدانند.<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۴۳–۴۴</ref> رژیم پهلوی نیز برای تخریب شخصیت‌های انقلاب ازجمله امام‌خمینی از تکفیر بهره می‌گرفت. این رژیم در سال ۱۳۵۱ به سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) برای کاهش محبوبیت امام‌خمینی مأموریت داد که با به‌کارگیری روحانیان وابسته، از امام‌خمینی و همفکران ایشان به صورت غیر مستقیم بدگویی و آن را تکفیر کنند<ref>حوزه، مجله، ۱۴/۶۹ و ۸۴</ref>؛ البته تکفیر امام‌خمینی به جهت جایگاه ممتاز ایشان در میان حوزه و مردم مؤثر نیفتاد.
دشمنان اسلام به‌ویژه حاکمان مستبد و استعمارگران از مهم‌ترین عوامل ایجاد تکفیر در میان مسلمانان به‌شمار می‌آیند. آنان با دامن‌زدن به زمینه‌های تنازع و اختلاف، زمینه تکفیر را فراهم ساخته‌اند و امروزه از آن به عنوان بهترین راه مقابله با [[اسلام]] و [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب اسلامی]] استفاده می‌کنند.<ref>حوزه، مجله، ۲۰/۱۰۴</ref> به گفته [[امام‌خمینی]] دست‌های استبداد در دوره [[رضاشاه پهلوی]] برای دورکردن روحانیان و [[روشنفکری|روشنفکران]] از همدیگر، از ابزار تکفیر و تفسیق بهره گرفتند و کاری کردند که دانشگاهیان روحانیان را عقب‌مانده و روحانیان دانشگاهیان را ضداسلام بدانند.<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۴۳–۴۴</ref> رژیم پهلوی نیز برای تخریب شخصیت‌های انقلاب ازجمله امام‌خمینی از تکفیر بهره می‌گرفت. این رژیم در سال ۱۳۵۱ به [[ساواک|سازمان اطلاعات و امنیت کشور]] (ساواک) برای کاهش محبوبیت امام‌خمینی مأموریت داد که با به‌کارگیری روحانیان وابسته، از امام‌خمینی و همفکران ایشان به صورت غیر مستقیم بدگویی و آن را تکفیر کنند<ref>حوزه، مجله، ۱۴/۶۹ و ۸۴</ref>؛ البته تکفیر امام‌خمینی به جهت جایگاه ممتاز ایشان در میان [[حوزه‌های علمیه|حوزه]] و [[مردم]] مؤثر نیفتاد.
{{سخ}}
{{سخ}}
امام‌خمینی از وجود دست‌های مرموزی در حوزه خبر داده است که با ایجاد [[تکلیف شرعی]] در صدد بودند افراد مفید برای آینده اسلام و جامعه اسلامی را ساقط کنند.<ref>‌امام‌خمینی، جهاد اکبر، ۳۱</ref> در دهه پنجاه روحانیان حوزه قم بر سر مسائلی چون [[گستره علم امام معصوم(ع)]] که در کتاب [[شهید جاوید]] نوشته [[نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی]] مطرح شد، اختلاف کردند و عده‌ای وی را به [[انکار ضروریات دین]] و تشیع [[متهم]] ساختند<ref>‌آبک، روزنامه شرق، ۱</ref>؛ اما امام‌خمینی در نامه‌ای به فرزند خود [[سیداحمد خمینی]] سفارش کرد در این ماجرا بی‌طرف بماند و وارد نشود.<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۱۸</ref> ایشان با تشبیه این اختلافات، به ماجرای اختلاف علمای مسیحی و اشغال ممالک آنها با استفاده از این فرصت، دو طرف ماجرا را از مجادله و طرد یکدیگر بازداشت و این‌گونه مسائل را ناشی از رشدنکردن جامعه و رهاکردن مسئله اصلی دانست؛ چنان‌که نتیجه این کشمکش‌ها نیز چیزی جز هدررفتن نیرو و وقتی که باید صرف مبارزه با پهلوی می‌شد، نبود و رژیم با استفاده از این فرصت، سلطه خود را محکم کرد.<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۴۱؛ ۴/۲۳۵–۲۳۶ و ۷/۴۱</ref> بعدها اسناد نشان داد سرنخ همه این ماجرا در دست رژیم پهلوی بوده است و عوامل آن کوشیده‌اند جنبه‌های سیاسی مسئله را با ابعاد مذهبی درآمیزند؛ ازجمله به دستور ساواک در اردیبهشت ۱۳۵۰، بیست هزار جلد از کتاب شهید جاوید به هدف ایجاد تفرقه میان روحانیان چاپ شد و مأموران این سازمان مأمور شدند که به اختلاف میان جناح‌های مذهبی و حوزوی به‌ویژه طرفداران امام‌خمینی و [[سیدمحمدرضا گلپایگانی]] در داخل حوزه دامن بزنند.<ref>‌آبک، روزنامه شرق، ۱</ref> دیدگاه‌های مذهبی [[علی شریعتی]] نیز از بسترهای دیگر مجادله میان [[حوزه علمیه|حوزه]] و [[دانشگاه]] در سال‌های پیش از انقلاب بود. شریعتی از سوی عده‌ای، به کم‌عقیده یا بی‌عقیده‌بودن به [[شریعت]] متهم شد.<ref>‌یزدی، خاطرات، ۴۸۱–۴۸۴</ref> امام‌خمینی در سخنانی ساواک و دربار را عامل تقویت این اختلافات دانست<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۳۶–۲۳۷</ref> {{ببینید|متن=ببینید| علی شریعتی}}.
امام‌خمینی از وجود دست‌های مرموزی در حوزه خبر داده است که با ایجاد [[تکلیف شرعی]] در صدد بودند افراد مفید برای آینده اسلام و جامعه اسلامی را ساقط کنند.<ref>‌امام‌خمینی، جهاد اکبر، ۳۱</ref> در دهه پنجاه روحانیان حوزه قم بر سر مسائلی چون گستره علم امام معصوم(ع) که در [[شهید جاوید (کتاب)|کتاب شهید جاوید]] نوشته [[نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی]] مطرح شد، اختلاف کردند و عده‌ای وی را به انکار ضروریات دین و تشیع متهم ساختند<ref>‌آبک، روزنامه شرق، ۱</ref>؛ اما امام‌خمینی در نامه‌ای به فرزند خود [[سیداحمد خمینی]] سفارش کرد در این ماجرا بی‌طرف بماند و وارد نشود.<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۱۸</ref> ایشان با تشبیه این اختلافات، به ماجرای اختلاف علمای مسیحی و اشغال ممالک آنها با استفاده از این فرصت، دو طرف ماجرا را از مجادله و طرد یکدیگر بازداشت و این‌گونه مسائل را ناشی از رشدنکردن [[جامعه]] و رهاکردن مسئله اصلی دانست؛ چنان‌که نتیجه این کشمکش‌ها نیز چیزی جز هدررفتن نیرو و وقتی که باید صرف مبارزه با پهلوی می‌شد، نبود و رژیم با استفاده از این فرصت، سلطه خود را محکم کرد.<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۴۱؛ ۴/۲۳۵–۲۳۶ و ۷/۴۱</ref> بعدها اسناد نشان داد سرنخ همه این ماجرا در دست [[رژیم پهلوی]] بوده است و عوامل آن کوشیده‌اند جنبه‌های سیاسی مسئله را با ابعاد مذهبی درآمیزند؛ ازجمله به دستور ساواک در اردیبهشت ۱۳۵۰، بیست هزار جلد از کتاب شهید جاوید به هدف ایجاد تفرقه میان روحانیان چاپ شد و مأموران این سازمان مأمور شدند که به اختلاف میان جناح‌های مذهبی و حوزوی به‌ویژه طرفداران امام‌خمینی و [[سیدمحمدرضا گلپایگانی]] در داخل حوزه دامن بزنند.<ref>‌آبک، روزنامه شرق، ۱</ref> دیدگاه‌های مذهبی [[علی شریعتی]] نیز از بسترهای دیگر مجادله میان [[حوزه علمیه|حوزه]] و [[دانشگاه]] در سال‌های پیش از انقلاب بود. شریعتی از سوی عده‌ای، به کم‌عقیده یا بی‌عقیده‌بودن به [[شریعت]] متهم شد.<ref>‌یزدی، خاطرات، ۴۸۱–۴۸۴</ref> امام‌خمینی در سخنانی ساواک و دربار را عامل تقویت این اختلافات دانست<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۳۶–۲۳۷</ref> {{ببینید|متن=ببینید| علی شریعتی}}.
{{سخ}}
{{سخ}}
امام‌خمینی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز ایجاد فضای اختلاف و تکفیر میان حوزه و دانشگاه و میان اهل سنت و شیعیان و نیز اختلاف میان قومیت‌ها و احزاب را از کارهای دشمنان اسلام برای جداکردن این اقشار از همدیگر شمرده است.<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۴۷۰–۴۷۱</ref> ایشان از روحانیان وابسته به دربار ستمکاران و زمامداران عرب به عنوان عاملان تکفیر یاد کرده است.<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۷</ref> ایشان با اشاره به [[کشتار حجاج ایرانی|کشتار زائران ایرانی]] به دست نیروهای [[آل سعود]] در [[حج]] سال ۱۳۶۶ در [[مکه]]، تصریح کرد در منطق استکبار جهانی و [[آمریکا]] هر کس [[برائت]] از [[شرک]] و [[کفر]] را اجرا کند، متهم به شرک می‌شود و مفتی‌ها و مفتی‌زادگان به کفر و قتل او حکم خواهند داد و شمشیری که با آن [[حسین‌بن‌علی(ع)]] کشته شد، دوباره از آستین میراث‌خواران [[ابوسفیان]] درآمد و یزیدیان زمان، فرزندان راستین اسلام را خارجی و [[ملحد]] و [[مشرک]] و [[مهدورالدم]] معرفی کردند و آنان را ناجوانمردانه به قتل رساندند<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۷۵–۷۶</ref> {{ببینید|متن=ببینید| کشتار حجاج ایرانی}}.
امام‌خمینی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز ایجاد فضای اختلاف و تکفیر میان حوزه و دانشگاه و میان [[اهل سنت]] و شیعیان و نیز اختلاف میان [[قومیت|قومیت‌ها]] و [[حزب و تشکل|احزاب]] را از کارهای دشمنان اسلام برای جداکردن این اقشار از همدیگر شمرده است.<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۴۷۰–۴۷۱</ref> ایشان از روحانیان وابسته به دربار ستمکاران و زمامداران عرب به عنوان عاملان تکفیر یاد کرده است.<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۷</ref> ایشان با اشاره به [[کشتار حجاج ایرانی|کشتار زائران ایرانی]] به دست نیروهای [[آل سعود]] در [[حج]] سال ۱۳۶۶ در [[مکه]]، تصریح کرد در منطق استکبار جهانی و [[آمریکا]] هر کس [[برائت]] از [[شرک]] و [[کفر]] را اجرا کند، متهم به شرک می‌شود و مفتی‌ها و مفتی‌زادگان به کفر و قتل او حکم خواهند داد و شمشیری که با آن [[امام حسین(ع)|حسین‌بن‌علی(ع)]] کشته شد، دوباره از آستین میراث‌خواران [[ابوسفیان]] درآمد و یزیدیان زمان، فرزندان راستین اسلام را خارجی و ملحد و [[مشرک]] و مهدورالدم معرفی کردند و آنان را ناجوانمردانه به قتل رساندند<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۷۵–۷۶</ref> {{ببینید|متن=ببینید| کشتار حجاج ایرانی}}.


== مقابله عملی امام‌خمینی با تکفیر ==
== مقابله عملی امام‌خمینی با تکفیر ==
دفاع از کسانی که به ناحق تکفیر شده‌اند، از مصادیق یاری مظلوم است که در منابع اسلامی بر آن تأکید شده است<ref>‌نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، ن۴۷، ۴۴۶</ref> و امام‌خمینی از حیثیت کسانی که به ناحق تکفیر شده بودند، دفاع می‌کرد<ref>‌امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۶۰–۶۱</ref>؛ ازجمله توصیه می‌کرد افراد مقامات عارفان و صالحان را انکار نکنند و دشمنی با آنان را از وظایف دینی نشمرند.<ref>‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۵۶</ref> ایشان با اشاره به تمثیلی از [[جلال‌الدین مولوی]] دربارهٔ سه نفری که خواهان یک حقیقت بودند، ولی بر اثر نفهمیدن زبان همدیگر با هم نزاع می‌کردند، اختلاف عرفا و حکما با فقها را نیز ناشی از درک‌نکردن ادبیات و زبان همدیگر دانسته است که در سایه فهم زبان همدیگر به تفاهم خواهند رسید.<ref>‌امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۷۳–۱۷۴</ref>
دفاع از کسانی که به ناحق تکفیر شده‌اند، از مصادیق یاری مظلوم است که در منابع اسلامی بر آن تأکید شده است<ref>‌نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، ن۴۷، ۴۴۶</ref> و امام‌خمینی از حیثیت کسانی که به ناحق تکفیر شده بودند، دفاع می‌کرد<ref>‌امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۶۰–۶۱</ref>؛ ازجمله توصیه می‌کرد افراد [[مقامات (عرفان)|مقامات عارفان]] و صالحان را انکار نکنند و دشمنی با آنان را از وظایف دینی نشمرند.<ref>‌امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۵۶</ref> ایشان با اشاره به تمثیلی از [[جلال‌الدین مولوی]] دربارهٔ سه نفری که خواهان یک حقیقت بودند، ولی بر اثر نفهمیدن زبان همدیگر با هم نزاع می‌کردند، اختلاف [[عرفا]] و [[حکما]] با فقها را نیز ناشی از درک‌نکردن ادبیات و زبان همدیگر دانسته است که در سایه فهم زبان همدیگر به تفاهم خواهند رسید.<ref>‌امام‌خمینی، تفسیر حمد، ۱۷۳–۱۷۴</ref>
{{سخ}}
{{سخ}}
امام‌خمینی در ماجرای اختلاف حوزویان بر سر نظریات برخی از دانشگاهیان که اشاره‌ای روشن به علی شریعتی بود، دربارهٔ مسائل حوزه و علمای بزرگی مانند [[محمدباقر مجلسی]]، با سپاسگزاری از خدمات حوزه و دانشگاه به اسلام از روشنفکران به جهت ابراز نظرهای تند به روحانیت گله کرد و روحانیان را ادامه‌دهندگان راه [[پیامبر اکرم(ص)]] و [[امام‌صادق(ع)]] خواند و از روحانیان نیز خواست دیگران را کافر و مرتد و وهابی نخوانند و به جای طرد روشنفکران، خطاهای آنان را اصلاح کنند<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۴۸–۲۴۹</ref>؛ چنان‌که واردنشدن امام‌خمینی به اختلافات بر سر آثار شریعتی،<ref>‌ذاکری، طلوع خورشید، ۴۲۵–۴۲۷</ref> راه را بر تکفیر و نیز سوء استفاده از نظرهای وی علیه [[روحانیت]] بست. ایشان در ایجاد [[تفرقه]] و فضای تکفیر میان روحانیان بر سر کتاب [[شهید جاوید]] در نامه‌ای به [[محمد یزدی]]، در فروردین ۱۳۵۰، از وی خواست در بیدارکردن افراد غافل و ایجاد تفاهم میان روحانیت بکوشد.<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۴۱</ref> ایشان پس از پیروزی انقلاب نیز در نامه‌ای به [[شورای نگهبان]] به‌ویژه [[ابوالقاسم خزعلی]] از تندی به دیگران نهی کرد و کمونیست‌خواندن افراد را هرچند از قول دیگران، نکوهش کرد و تأکید کرد آنان توجه داشته باشند که منبریِ پرخاشگوی معرفی نشوند و دیگران سوء استفاده نکنند<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۶۸۰–۶۸۱</ref> {{ببینید|متن=ببینید| ابوالقاسم خزعلی}}.
[[امام‌خمینی]] در ماجرای اختلاف حوزویان بر سر نظریات برخی از دانشگاهیان که اشاره‌ای روشن به [[علی شریعتی]] بود، دربارهٔ مسائل حوزه و علمای بزرگی مانند [[محمدباقر مجلسی]]، با سپاسگزاری از خدمات حوزه و دانشگاه به اسلام از روشنفکران به جهت ابراز نظرهای تند به [[روحانیت]] گله کرد و روحانیان را ادامه‌دهندگان راه [[پیامبر اکرم(ص)]] و [[امام‌صادق(ع)]] خواند و از روحانیان نیز خواست دیگران را [[کافر]] و [[ارتداد|مرتد]] و [[وهابیت|وهابی]] نخوانند و به جای طرد روشنفکران، خطاهای آنان را اصلاح کنند<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۴۸–۲۴۹</ref>؛ چنان‌که واردنشدن امام‌خمینی به اختلافات بر سر آثار شریعتی،<ref>‌ذاکری، طلوع خورشید، ۴۲۵–۴۲۷</ref> راه را بر تکفیر و نیز سوء استفاده از نظرهای وی علیه روحانیت بست. ایشان در ایجاد تفرقه و فضای تکفیر میان روحانیان بر سر [[شهید جاوید (کتاب)|کتاب شهید جاوید]] در نامه‌ای به [[محمد یزدی]]، در فروردین ۱۳۵۰، از وی خواست در بیدارکردن افراد غافل و ایجاد تفاهم میان روحانیت بکوشد.<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۴۱</ref> ایشان پس از پیروزی انقلاب نیز در نامه‌ای به [[شورای نگهبان]] به‌ویژه [[ابوالقاسم خزعلی]] از تندی به دیگران نهی کرد و کمونیست‌خواندن افراد را هرچند از قول دیگران، نکوهش کرد و تأکید کرد آنان توجه داشته باشند که منبریِ پرخاشگوی معرفی نشوند و دیگران سوء استفاده نکنند<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۶۸۰–۶۸۱</ref> {{ببینید|متن=ببینید| ابوالقاسم خزعلی}}.
{{سخ}}
{{سخ}}
از سوی دیگر، پس از انقلاب اسلامی گروه‌های افراطی و عمدتاً وابسته به جناح [[وهابیت]]، امام‌خمینی<ref>‌صفری، تکفیر از دیدگاه بزرگان دیوبند، ۶۰</ref> و مسلمانان ایران را تکفیر کردند. بخشی از تکفیرکنندگانِ انقلاب اسلامی کسانی بودند که با اساس انقلاب و اصول برنامه‌های اساسی امام‌خمینی در حمایت از مستضعفان جهان و فلسطین مخالف بودند. امام‌خمینی این دسته از افراد را علمای درباری خواند که ایران را به واسطه مخالفت با اسرائیل و آمریکا تکفیر کرده‌اند<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۲۰۶</ref>؛ چنان‌که برخی از اقدامات انقلابی امام‌خمینی در راستای فقرزدایی و اجرای [[عدالت]]، مانند برنامه‌هایی چون واگذاری زمین از سوی هیئت‌های هفت‌نفره به افراد بی‌زمین<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۷۰–۳۷۳</ref> و [[مصادره]] بخشی از اموال درباریان و غارتگرانِ [[بیت‌المال]] به سود مستضعفان به اجرا گذاشته شد {{ببینید|متن=ببینید| مصادره اموال}} و این امر موجب شد برخی از دولت‌های عربی و جریان‌های داخلی، ایشان را تکفیر کنند<ref>‌موسوی اردبیلی، غائله ۱۴ اسفند، ۱۴۵–۱۴۶</ref>؛ چنان‌که برخی از برنامه‌های دولت همچون اصلاحات ارضی را عده‌ای از متدینان مخالف روح [[اسلام]] برشمردند.<ref>‌بیگی‌نسوان، اصلاحات ارضی، ۷۲</ref>
از سوی دیگر، پس از [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب اسلامی]] گروه‌های افراطی و عمدتاً وابسته به جناح وهابیت، امام‌خمینی<ref>‌صفری، تکفیر از دیدگاه بزرگان دیوبند، ۶۰</ref> و مسلمانان ایران را تکفیر کردند. بخشی از تکفیرکنندگانِ انقلاب اسلامی کسانی بودند که با اساس انقلاب و اصول برنامه‌های اساسی امام‌خمینی در حمایت از مستضعفان جهان و [[فلسطین]] مخالف بودند. امام‌خمینی این دسته از افراد را علمای درباری خواند که ایران را به واسطه مخالفت با [[رژیم اشغالگر قدس|اسرائیل]] و [[آمریکا]] تکفیر کرده‌اند<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۲۰۶</ref>؛ چنان‌که برخی از اقدامات انقلابی امام‌خمینی در راستای فقرزدایی و اجرای [[عدالت اجتماعی|عدالت]]، مانند برنامه‌هایی چون واگذاری زمین از سوی [[هیئت‌های هفت‌نفره]] به افراد بی‌زمین<ref>‌امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۷۰–۳۷۳</ref> و [[مصادره]] بخشی از اموال درباریان و غارتگرانِ [[بیت‌المال]] به سود [[مستضعفان]] به اجرا گذاشته شد {{ببینید|متن=ببینید| مصادره اموال}} و این امر موجب شد برخی از دولت‌های عربی و جریان‌های داخلی، ایشان را تکفیر کنند<ref>‌موسوی اردبیلی، غائله ۱۴ اسفند، ۱۴۵–۱۴۶</ref>؛ چنان‌که برخی از برنامه‌های دولت همچون [[اصلاحات ارضی]] را عده‌ای از متدینان مخالف روح [[اسلام]] برشمردند.<ref>‌بیگی‌نسوان، اصلاحات ارضی، ۷۲</ref>
امام‌خمینی کمونیست‌خواندن برنامه‌های هیئت‌های هفت‌نفره واگذاری زمین را رد کرد و در دفاع از عملکرد آنان، انقلاب اسلامی را گرفتار دو جریان دانست: جریانی که طرفداران مستضعفان و محرومان را کمونیست و مبارزه با غاصبان و کاخ‌نشینان را [[کمونیسم]] خوانده و جریانی که وقتی با اقدام خودسرانه تقسیم زمین مبارزه می‌شود، آن را [[متهم]] به [[سرمایه‌داری]] می‌کنند و حال آنکه اسلام نه با سرمایه‌داری موافق است نه با کمونیسم {{ببینید|متن=ببینید| هیئت‌های هفت‌نفره| سرمایه‌داری| مارکسیسم}}.
امام‌خمینی کمونیست‌خواندن برنامه‌های هیئت‌های هفت‌نفره واگذاری زمین را رد کرد و در دفاع از عملکرد آنان، انقلاب اسلامی را گرفتار دو جریان دانست: جریانی که طرفداران مستضعفان و محرومان را کمونیست و مبارزه با غاصبان و کاخ‌نشینان را [[کمونیسم]] خوانده و جریانی که وقتی با اقدام خودسرانه تقسیم زمین مبارزه می‌شود، آن را متهم به [[سرمایه‌داری]] می‌کنند و حال آنکه اسلام نه با سرمایه‌داری موافق است نه با کمونیسم {{ببینید|متن=ببینید| هیئت‌های هفت‌نفره| سرمایه‌داری| مارکسیسم}}.


== پانویس ==
== پانویس ==
۲۱٬۱۴۹

ویرایش