emailconfirmed
۲٬۵۷۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
# رهبری، جامعه را به سوی تغییر سازنده یا تعیین جهت، همراه با تدوین راهبردهایی برای ایجاد تغییرات لازم هدایت میکند <ref>مهدوی، عناصر رهبری سیاسی امامخمینی، ۳۰.</ref>. رهبری و مدیریت مکمّل یکدیگرند و گاهی این دو در یک فرد نمایان میشود؛ همانگونه که این دو مفهوم در روند [[انقلاب اسلامی]] تا زمان [[پیروزی]]، در [[امامخمینی]] متجلی شد و ایشان در این دوره، علاوه بر رهبری، [[مدیریت سیاسی]] را نیز بر عهده داشت <ref>مهدوی، عناصر رهبری سیاسی امامخمینی، ۲۸.</ref>. | # رهبری، جامعه را به سوی تغییر سازنده یا تعیین جهت، همراه با تدوین راهبردهایی برای ایجاد تغییرات لازم هدایت میکند <ref>مهدوی، عناصر رهبری سیاسی امامخمینی، ۳۰.</ref>. رهبری و مدیریت مکمّل یکدیگرند و گاهی این دو در یک فرد نمایان میشود؛ همانگونه که این دو مفهوم در روند [[انقلاب اسلامی]] تا زمان [[پیروزی]]، در [[امامخمینی]] متجلی شد و ایشان در این دوره، علاوه بر رهبری، [[مدیریت سیاسی]] را نیز بر عهده داشت <ref>مهدوی، عناصر رهبری سیاسی امامخمینی، ۲۸.</ref>. | ||
==پیشینه== | ==پیشینه== | ||
رهبری پیشینهای به اندازه حیات اجتماعی بشر دارد. نخستین اندیشههای مدیریت و رهبری از زمانی شکل گرفت که انسانها [[زندگی اجتماعی]] خود را در قالب گروههای اجتماعی سامان دادند تا به هدفهای گروهی دست یابند <ref>کونتز و دیگران، اصول مدیریت، ۱/۱۷.</ref>. بنابر آنچه که در قرآن کریم آمده، همه امتها راهنما و رهبر الهی داشتهاند <ref>فاطر، ۲۴.</ref>؛ چنانکه صاحبان خرد پس از [[تفکر]] در هدف آفرینش، لزوم حضور رهبران الهی را درمییابند <ref>آل عمران، ۱۹۳؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۳/۲۷۹.</ref>. این رهبران، بدون طلب و انتظار [[پاداش]] مادی از مردم <ref>یونس(ع)، ۷۲؛ یوسف(ع)، ۱۰۴؛ شعراء، ۱۲۷.</ref>، تنها به هدف | رهبری پیشینهای به اندازه حیات اجتماعی بشر دارد. نخستین اندیشههای مدیریت و رهبری از زمانی شکل گرفت که انسانها [[زندگی اجتماعی]] خود را در قالب گروههای اجتماعی سامان دادند تا به هدفهای گروهی دست یابند <ref>کونتز و دیگران، اصول مدیریت، ۱/۱۷.</ref>. بنابر آنچه که در قرآن کریم آمده، همه امتها راهنما و رهبر الهی داشتهاند <ref>فاطر، ۲۴.</ref>؛ چنانکه صاحبان خرد پس از [[تفکر]] در هدف آفرینش، لزوم حضور رهبران الهی را درمییابند <ref>آل عمران، ۱۹۳؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۳/۲۷۹.</ref>. این رهبران، بدون طلب و انتظار [[پاداش]] مادی از مردم <ref>یونس(ع)، ۷۲؛ یوسف(ع)، ۱۰۴؛ شعراء، ۱۲۷.</ref>، تنها به هدف اصلاح <ref>هود(ع)، ۸۸.</ref>و با دلایل روشن به سوی مردم آمدند <ref>حدید، ۲۵.</ref>. | ||
رهبری در فرهنگ و [[معارف اسلامی]] در قالب [[امامت]] مطرح شده است <ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۳۱۸؛ محمدی ریشهری، رهبری در اسلام، ۹.</ref>. این واژه که همریشه واژه «[[امت]] » است <ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۶.</ref>، در [[قرآن کریم]] در دو مصداق متضاد یعنی امامت حق <ref>بقره، ۱۲۴؛ انبیاء، ۷۲ ـ ۷۳.</ref>و امامت باطل <ref>قصص، ۴۱؛ هود(ع)، ۹۸.</ref>، بهکار رفته است. مقام امامت از [[نبوت]] هم بالاتر دانسته شده و تنها به عده خاصی از پیامبران(ع) داده شده است <ref>بقره، ۱۲۴.</ref>؛ زیرا نبوت راهنمایی است و امامت علاوه بر آن، رهبری، حرکتدادن و سازماندادن است. [[پیامبران]] بزرگ مانند [[ابراهیم(ع)]]، [[موسی(ع)]]، [[عیسی(ع)]] و [[حضرت محمد(ص)]]، هر دو شأن را داشتهاند <ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۳۱۸ ـ ۳۱۹.</ref>. [[قرآن کریم]] با ذکر نام برخی از پیامبران(ع) آنان را امامانی معرفی کرده که به امر او به هدایت مردم میپرداختند <ref>انبیاء، ۷۳.</ref>. مسئله امامت در اسلام از مسائل مهم و چالشی است. | رهبری در فرهنگ و [[معارف اسلامی]] در قالب [[امامت]] مطرح شده است <ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۳۱۸؛ محمدی ریشهری، رهبری در اسلام، ۹.</ref>. این واژه که همریشه واژه «[[امت]] » است <ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۶.</ref>، در [[قرآن کریم]] در دو مصداق متضاد یعنی امامت حق <ref>بقره، ۱۲۴؛ انبیاء، ۷۲ ـ ۷۳.</ref>و امامت باطل <ref>قصص، ۴۱؛ هود(ع)، ۹۸.</ref>، بهکار رفته است. مقام امامت از [[نبوت]] هم بالاتر دانسته شده و تنها به عده خاصی از پیامبران(ع) داده شده است <ref>بقره، ۱۲۴.</ref>؛ زیرا نبوت راهنمایی است و امامت علاوه بر آن، رهبری، حرکتدادن و سازماندادن است. [[پیامبران]] بزرگ مانند [[ابراهیم(ع)]]، [[موسی(ع)]]، [[عیسی(ع)]] و [[حضرت محمد(ص)]]، هر دو شأن را داشتهاند <ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۳۱۸ ـ ۳۱۹.</ref>. [[قرآن کریم]] با ذکر نام برخی از پیامبران(ع) آنان را امامانی معرفی کرده که به امر او به هدایت مردم میپرداختند <ref>انبیاء، ۷۳.</ref>. مسئله امامت در اسلام از مسائل مهم و چالشی است. | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
متفکران اسلامی نیز به موضوع امامت و رهبری پرداختهاند. [[فارابی]] درباره ضرورت رهبری و ویژگیهای رهبر، معتقد بود چون انسان سعادت را نمیشناسد و توان بهکاربستن اعمال بایسته را ندارد، پس نیازمند رهبری است که سعادت را بشناسد و توان انگیختن او را به سوی سعادت داشته باشد <ref>فارابی، آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها، ۱۲۱.</ref>. [[علامه حلی]] امامت و رهبری را پیشوایی همگانی و همهجانبه در امور [[دین]] و [[دنیا]] به نیابت از پیامبر(ص) معنا کرده است <ref>علامهحلی، الباب الحادی عشر، ۳۹.</ref>. از نگاه [[ابنخلدون]]، [[شریعت]] برای رهبری بشر در همه احوال، از [[عبادات]] تا [[معاملات]] و [[کشورداری]]، پدید آمده <ref>ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۱/۲۳۷ ـ ۲۳۹.</ref>و کسی شایسته رهبری است که از ویژگیهای چندی مانند [[علم]]، [[عدالت]]، کفایت، سلامت حواس برخوردار باشد <ref>ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۱/۲۴۱.</ref>. [[ماوردی]] قدرت فکری برای سیاستگذاری و برنامهریزی، [[تدبیر جامعه]] و [[شجاعت]] را برای رهبری لازم شمرده است <ref>ماوردی، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیه، ۶.</ref>. امامخمینی نیز که بیشتر [[احکام اسلام]] را سیاسی و اجتماعی میدانست <ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۲۷.</ref>، ضرورت ولایت و سرپرستی جامعه را امری بدیهی و ضروری خوانده و [[پیامبر اکرم(ص)]] را نخستین رهبر جامعه اسلامی شمرده است <ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۶.</ref>. | متفکران اسلامی نیز به موضوع امامت و رهبری پرداختهاند. [[فارابی]] درباره ضرورت رهبری و ویژگیهای رهبر، معتقد بود چون انسان سعادت را نمیشناسد و توان بهکاربستن اعمال بایسته را ندارد، پس نیازمند رهبری است که سعادت را بشناسد و توان انگیختن او را به سوی سعادت داشته باشد <ref>فارابی، آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها، ۱۲۱.</ref>. [[علامه حلی]] امامت و رهبری را پیشوایی همگانی و همهجانبه در امور [[دین]] و [[دنیا]] به نیابت از پیامبر(ص) معنا کرده است <ref>علامهحلی، الباب الحادی عشر، ۳۹.</ref>. از نگاه [[ابنخلدون]]، [[شریعت]] برای رهبری بشر در همه احوال، از [[عبادات]] تا [[معاملات]] و [[کشورداری]]، پدید آمده <ref>ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۱/۲۳۷ ـ ۲۳۹.</ref>و کسی شایسته رهبری است که از ویژگیهای چندی مانند [[علم]]، [[عدالت]]، کفایت، سلامت حواس برخوردار باشد <ref>ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۱/۲۴۱.</ref>. [[ماوردی]] قدرت فکری برای سیاستگذاری و برنامهریزی، [[تدبیر جامعه]] و [[شجاعت]] را برای رهبری لازم شمرده است <ref>ماوردی، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیه، ۶.</ref>. امامخمینی نیز که بیشتر [[احکام اسلام]] را سیاسی و اجتماعی میدانست <ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۲۷.</ref>، ضرورت ولایت و سرپرستی جامعه را امری بدیهی و ضروری خوانده و [[پیامبر اکرم(ص)]] را نخستین رهبر جامعه اسلامی شمرده است <ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۶.</ref>. | ||
==جایگاه و نقش رهبری== | ==جایگاه و نقش رهبری== | ||
اسلام رهبری را یکی از امور اساسی جامعه دانسته و به آن توجه کرده است. رهبری نقش کلیدی در تحقق آرمانهای اسلامی دارد <ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۸۷.</ref>. [[قرآن کریم]] رهبری و هدایت امت به دست [[انسان کامل]] را پیمان الهی نامیده و کسی را شایسته این مقام دانسته که هیچگاه مرتکب [[ظلم]] و [[گناه]] نشده باشد <ref>بقره، ۱۲۴؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۲۷۴.</ref>. امامت و رهبری انسانها در ابعاد معنوی و اجتماعی، بزرگترین درجه و مقامی است که | اسلام رهبری را یکی از امور اساسی جامعه دانسته و به آن توجه کرده است. رهبری نقش کلیدی در تحقق آرمانهای اسلامی دارد <ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۸۷.</ref>. [[قرآن کریم]] رهبری و هدایت امت به دست [[انسان کامل]] را پیمان الهی نامیده و کسی را شایسته این مقام دانسته که هیچگاه مرتکب [[ظلم]] و [[گناه]] نشده باشد <ref>بقره، ۱۲۴؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۲۷۴.</ref>. امامت و رهبری انسانها در ابعاد معنوی و اجتماعی، بزرگترین درجه و مقامی است که خداوند به [[انسان]] واگذار کرده است <ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۳۲۰ ـ ۳۲۱.</ref>. رهبر نقطه مرکزی [[جامعه اسلامی]] به شمار میرود و مسائل رهبری، با روان بشر سروکار دارند. جلب همکاری روانها و حرکتدادن آنها به سوی اهداف متعالی، نیازمند دقت و ظرافت فراوان است. | ||
رهبریِ اولیای الهی بر دقیقترین ملاحظات روانی و اصول دقیق علمی منطبق بوده است و از اینرو در اعماق دل | رهبریِ اولیای الهی بر دقیقترین ملاحظات روانی و اصول دقیق علمی منطبق بوده است و از اینرو در اعماق دل مردم نفوذ میکردند <ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۳۲۵ و ۳۲۷.</ref>. سپردن اختیار امت به [[پیامبر اسلام(ص)]] و برتردانستن آن حضرت به عنوان رهبر و مدیر جامعه اسلامی <ref>احزاب، ۶؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۴/۱۲۱ ـ ۱۲۲.</ref>، از اهمیت این جایگاه، حکایت دارد. [[معصومان(ع)]] نیز برای امامت و رهبری، جایگاه ویژهای قائل شدهاند. در سخن آنان، اسلام با امامت و رهبری الهی، پیوند خورده و گسستن این پیوند، به منزله بازگشت به [[جاهلیت]] است <ref>برقی، المحاسن، ۱/۲۸۶ ـ ۲۸۷؛ کلینی، الکافی، ۱/۳۷۶؛ صدوق، کمال الدین، ۱/۹؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۲۳/۸۴.</ref>و چیزی مهمتر از امامت در میان مبانی اسلامی وجود ندارد <ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۸.</ref>. | ||
امامخمینی در تبیین جایگاه و اهداف معنوی رهبری، معتقد است حفظ [[حدود اسلام]]، برپاداشتن [[قوانین الهی]]، پایدارماندن بر مسیری که خداوند مقرر کرده و جلوگیری از [[فساد]] و [[تجاوز]] به حقوق دیگران، جز با امام و رهبر ممکن نیست <ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۳۹.</ref>. ایشان حفظ اساس اسلام را وابسته به بقای رهبر صالح و اصیل میدید و بر این اساس، بزرگترین مصیبت وارد بر اسلام و ریشه تمام گرفتاریهای کنونی مسلمانان و فساد موجود در [[جوامع اسلامی]] را نتیجه سلب حکومت و رهبری جامعه از امیرالمؤمنین علی(ع) بر میشمرد؛ همانگونه که ترسیم سیمای واقعی [[حکومت اسلامی]] برای مسلمانان را مرهون حکومت کوتاهمدت آن حضرت(ع) میدانست <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۵۹ ـ ۳۶۰.</ref>{{ببینید|امیرالمؤمنین}}. | امامخمینی در تبیین جایگاه و اهداف معنوی رهبری، معتقد است حفظ [[حدود اسلام]]، برپاداشتن [[قوانین الهی]]، پایدارماندن بر مسیری که خداوند مقرر کرده و جلوگیری از [[فساد]] و [[تجاوز]] به حقوق دیگران، جز با امام و رهبر ممکن نیست <ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۳۹.</ref>. ایشان حفظ اساس اسلام را وابسته به بقای رهبر صالح و اصیل میدید و بر این اساس، بزرگترین مصیبت وارد بر اسلام و ریشه تمام گرفتاریهای کنونی مسلمانان و فساد موجود در [[جوامع اسلامی]] را نتیجه سلب حکومت و رهبری جامعه از امیرالمؤمنین علی(ع) بر میشمرد؛ همانگونه که ترسیم سیمای واقعی [[حکومت اسلامی]] برای مسلمانان را مرهون حکومت کوتاهمدت آن حضرت(ع) میدانست <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۵۹ ـ ۳۶۰.</ref>{{ببینید|امیرالمؤمنین}}. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
با این حال، امامخمینی برای رهبری به عنوان یک مقام و منصب، ارزشی قائل نبود و با بیان سیره امیرالمؤمنین(ع) و زندگی زاهدانه آن حضرت در دوران حکومت، ارزش را در غنیمتشمردن این فرصت برای گسترش عدالت و خدمتگزاری میدید <ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۱۱۷ و ۱۶/۲۳.</ref>. ایشان عنوان خدمتگزار را برای خود بر عنوان رهبر ترجیح میداد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۴۶۳ و ۱۱/۳۵۲.</ref>، خود را خدمتگزار ملت میدانست <ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۳۲؛ ۱۵/۴۵۷ و ۱۶/۲۴.</ref>و بر آن بود که در اسلام، رهبری به معنای ریاست بر دیگران مطرح نیست و همه مسلمانان اعم از مسئول و غیر مسئول با هم برادرند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۳۵۲.</ref>. ایشان به رهبر و [[شورای رهبری]] آینده کشور نیز تذکر داد که نفس رهبری در اسلام، ارزشی ندارد و نباید باعث غرور و بزرگشمردن خود گردد، بلکه همانند [[پیامبران الهی(ع)]] باید از این موقعیت برای خدمت به بندگان و راهنمایی و هدایت آنان و کمک به ستمدیدگان و گسترش عدالت بهره برد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۶.</ref>. از این منظر هر فرد و قشری که خدمت ارزندهای به این ملت ارائه کند و نقشی در تعالی آن داشته باشد، شایسته عنوان رهبری است؛ بر این اساس، ایشان زنان پیشتاز در انقلاب را رهبران نهضت نامید <ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۳۲.</ref>؛ همانگونه که جانبازان را به جهت پایبندی به تعهد خود در برابر اسلام و [[قرآن]]، رهبران نهضت خواند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۱۴.</ref>و [[شهید محمدحسین فهمیده]] را به دلیل اقدام ارزشمند و فداکارانهاش رهبر نامید <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۷۳.</ref>. | با این حال، امامخمینی برای رهبری به عنوان یک مقام و منصب، ارزشی قائل نبود و با بیان سیره امیرالمؤمنین(ع) و زندگی زاهدانه آن حضرت در دوران حکومت، ارزش را در غنیمتشمردن این فرصت برای گسترش عدالت و خدمتگزاری میدید <ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۱۱۷ و ۱۶/۲۳.</ref>. ایشان عنوان خدمتگزار را برای خود بر عنوان رهبر ترجیح میداد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۴۶۳ و ۱۱/۳۵۲.</ref>، خود را خدمتگزار ملت میدانست <ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۳۲؛ ۱۵/۴۵۷ و ۱۶/۲۴.</ref>و بر آن بود که در اسلام، رهبری به معنای ریاست بر دیگران مطرح نیست و همه مسلمانان اعم از مسئول و غیر مسئول با هم برادرند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۳۵۲.</ref>. ایشان به رهبر و [[شورای رهبری]] آینده کشور نیز تذکر داد که نفس رهبری در اسلام، ارزشی ندارد و نباید باعث غرور و بزرگشمردن خود گردد، بلکه همانند [[پیامبران الهی(ع)]] باید از این موقعیت برای خدمت به بندگان و راهنمایی و هدایت آنان و کمک به ستمدیدگان و گسترش عدالت بهره برد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۶.</ref>. از این منظر هر فرد و قشری که خدمت ارزندهای به این ملت ارائه کند و نقشی در تعالی آن داشته باشد، شایسته عنوان رهبری است؛ بر این اساس، ایشان زنان پیشتاز در انقلاب را رهبران نهضت نامید <ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۳۲.</ref>؛ همانگونه که جانبازان را به جهت پایبندی به تعهد خود در برابر اسلام و [[قرآن]]، رهبران نهضت خواند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۱۴.</ref>و [[شهید محمدحسین فهمیده]] را به دلیل اقدام ارزشمند و فداکارانهاش رهبر نامید <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۷۳.</ref>. | ||
==حقوق متقابل مردم و رهبری== | ==حقوق متقابل مردم و رهبری== | ||
از نگاه اسلامی حق و [[تکلیف]] بهصورت کلی دو امر متلازم هستند و چنانکه امیرالمؤمنین(ع) تأکید کرده هر کسی ازجمله زمامدار و مردم دارای حقوق و مسئولیت متقابل هستند <ref>نهج البلاغه، خ۳۴، ۵۷.</ref>. حضرت در بیانی دیگر همزمان بخشی از حقوق متقابل حاکم و [[مردم]] را برشمرده است <ref>نهج البلاغه، خ۲۰۷، ۳۰۸.</ref>؛ این است که حق رهبری سیاسی مردم در گروی ادای حقوق آنان به دست رهبر است و مردم در صورتی موظف به حمایت از رهبرند که حقوق آنان در نظام تحت فرمان او رعایت شود <ref>محمدی ریشهری، رهبری در اسلام، ۳۸۱.</ref>. اسلام برخلاف فلسفههای رایج پیش از خود که ملت را برای رهبری تعریف میکردند، بر اساس این سخن پیامبر(ص) که «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته» <ref>شعیری، جامع الاخبار، ۱۱۹.</ref>، رهبر را برای ملت و مردم تعریف کرد. جاذبه اسلام برای | از نگاه اسلامی حق و [[تکلیف]] بهصورت کلی دو امر متلازم هستند و چنانکه امیرالمؤمنین(ع) تأکید کرده هر کسی ازجمله زمامدار و مردم دارای حقوق و مسئولیت متقابل هستند <ref>نهج البلاغه، خ۳۴، ۵۷.</ref>. حضرت در بیانی دیگر همزمان بخشی از حقوق متقابل حاکم و [[مردم]] را برشمرده است <ref>نهج البلاغه، خ۲۰۷، ۳۰۸.</ref>؛ این است که حق رهبری سیاسی مردم در گروی ادای حقوق آنان به دست رهبر است و مردم در صورتی موظف به حمایت از رهبرند که حقوق آنان در نظام تحت فرمان او رعایت شود <ref>محمدی ریشهری، رهبری در اسلام، ۳۸۱.</ref>. اسلام برخلاف فلسفههای رایج پیش از خود که ملت را برای رهبری تعریف میکردند، بر اساس این سخن پیامبر(ص) که «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته» <ref>شعیری، جامع الاخبار، ۱۱۹.</ref>، رهبر را برای ملت و مردم تعریف کرد. جاذبه اسلام برای ایرانیان دوره ساسانی نیز از این منظر، قابل تفسیر است <ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۴/۹۸ ـ ۹۹.</ref>و ویژگی برجسته امام و رهبری در دیدگاه شیعه، توجه به مردم و دلسوزی برای آنان است <ref>حسینی، رهبری و انقلاب، نقش امامخمینی در انقلاب، ۷۰.</ref>. | ||
امامخمینی بر آن بود که اسلام برای زمامدار و ملت، ضوابط و حقوقی تعیین کرده که در صورت رعایت آن، هرگز رابطه سلطه به وجود نمیآید. زمامداری یک وظیفه الهی است، تکالیف سنگینی بر عهده زمامدار گذاشته شده است و او نمیتواند [[حقوق مردم]] را پایمال کند، همه مردم حق [[استیضاح]] و انتقاد از او را دارند و او باید پاسخگو باشد و در صورت سرپیچی از وظایف اسلامی و ارتکاب خطا و [[گناه]]، خودبهخود، برکنار میشود <ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۴۰۹ و ۱۱/۴۶۴.</ref>؛ چنانکه مردم نیز باید از رهبر جامعه اسلامی پیروی کنند <ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۱.</ref>. | امامخمینی بر آن بود که اسلام برای زمامدار و ملت، ضوابط و حقوقی تعیین کرده که در صورت رعایت آن، هرگز رابطه سلطه به وجود نمیآید. زمامداری یک وظیفه الهی است، تکالیف سنگینی بر عهده زمامدار گذاشته شده است و او نمیتواند [[حقوق مردم]] را پایمال کند، همه مردم حق [[استیضاح]] و انتقاد از او را دارند و او باید پاسخگو باشد و در صورت سرپیچی از وظایف اسلامی و ارتکاب خطا و [[گناه]]، خودبهخود، برکنار میشود <ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۴۰۹ و ۱۱/۴۶۴.</ref>؛ چنانکه مردم نیز باید از رهبر جامعه اسلامی پیروی کنند <ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۱.</ref>. |