confirmed، emailconfirmed، templateeditor
۱٬۱۸۸
ویرایش
(←منابع) |
|||
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
۵. '''شیخ اِجازه بودن راوی''': شیخ اجازه کسی است که فرد ثقهای مانند صدوق و طوسی از او باواسطه یا بیواسطه اجازه نقل روایت از کتاب یا اصلی را دریافت کنند. برخی از مشایخِ اجازه در کتابهای رجالی توثیق یا تضعیف نشدهاند. درباره اینکه آیا صرف شیخ اجازه بودن دلالت بر توثیق میکند یا هیچ دلالتی ندارد،<ref>سبحانی، کلیات، ۳۳۵.</ref> برخی معتقدند شیخ اجازه بودن منصب بزرگی است و دلالت بر عدالت و توثیق صاحب آن میکند و شیوخ اجازه نیازی به توثیق ندارند.<ref>میرداماد، ۱۰۵.</ref> در برابر، برخی بر این باورندکه شیخ اجازه بودن هیچ دلالتی بر توثیق و حُسن حال صاحبش نمیکند.<ref>خویی، معجم رجال الحدیث، ۱/۷۳.</ref> امامخمینی دیدگاه دوم را پذیرفتهاست؛ زیرا در میان مشایخ اجازه افراد ضعیفی وجود دارند که علمای رجال آنان را تضعیف کردهاند؛ البته ایشان آن را به عنوان قرینهای بر وثاقت پذیرفتهاست.<ref>امامخمینی، المکاسب المحرمه، ۱/۳۵۹؛ امامخمینی، کتاب الطهاره، ۲/۳۷۶ و ۳/۱۵۷؛ امامخمینی، الاجتهاد و التقلید، ۴۲ ـ ۴۵.</ref> | ۵. '''شیخ اِجازه بودن راوی''': شیخ اجازه کسی است که فرد ثقهای مانند صدوق و طوسی از او باواسطه یا بیواسطه اجازه نقل روایت از کتاب یا اصلی را دریافت کنند. برخی از مشایخِ اجازه در کتابهای رجالی توثیق یا تضعیف نشدهاند. درباره اینکه آیا صرف شیخ اجازه بودن دلالت بر توثیق میکند یا هیچ دلالتی ندارد،<ref>سبحانی، کلیات، ۳۳۵.</ref> برخی معتقدند شیخ اجازه بودن منصب بزرگی است و دلالت بر عدالت و توثیق صاحب آن میکند و شیوخ اجازه نیازی به توثیق ندارند.<ref>میرداماد، ۱۰۵.</ref> در برابر، برخی بر این باورندکه شیخ اجازه بودن هیچ دلالتی بر توثیق و حُسن حال صاحبش نمیکند.<ref>خویی، معجم رجال الحدیث، ۱/۷۳.</ref> امامخمینی دیدگاه دوم را پذیرفتهاست؛ زیرا در میان مشایخ اجازه افراد ضعیفی وجود دارند که علمای رجال آنان را تضعیف کردهاند؛ البته ایشان آن را به عنوان قرینهای بر وثاقت پذیرفتهاست.<ref>امامخمینی، المکاسب المحرمه، ۱/۳۵۹؛ امامخمینی، کتاب الطهاره، ۲/۳۷۶ و ۳/۱۵۷؛ امامخمینی، الاجتهاد و التقلید، ۴۲ ـ ۴۵.</ref> | ||
۶. کثرت نقل از امام معصوم(ع): کثرث روایتِ ـ باواسطه یا بیواسطه ـ یک راوی از امام معصوم(ع) در شمار توثیقات عام است.<ref>کشی، ۱/۵.</ref> مامقانی این قول را به شهید ثانی، محمدتقی مجلسی و محمدباقر مجلسی و وحید بهبهانی نسبت دادهاست.<ref>مامقانی، مقباس الهدایه، ۲/۱۰ ـ ۱۱؛ ترابی، ۳۴۰ ـ ۳۴۱.</ref> از مخالفان این نظریه [[سیدابوالقاسم خویی]] است که در سند و دلالت روایاتی که مستند این نظریهاند، اشکال میکند.<ref>معجم رجال الحدیث، ۱/۷۵ ـ ۷۶.</ref> امامخمینی کثرت روایتِ راوی از معصوم را یکی از قراین در کنار دیگر قراین که مجموعاً باعث اطمینان به روایت میشوند، قبول کردهاست.<ref>امامخمینی، المکاسب المحرمه، ۲/۱۷۹؛ امامخمینی، کتاب الطهاره، ۳/۳۸ ـ ۳۹.</ref> | ۶. '''کثرت نقل از امام معصوم(ع)''': کثرث روایتِ ـ باواسطه یا بیواسطه ـ یک راوی از امام معصوم(ع) در شمار توثیقات عام است.<ref>کشی، ۱/۵.</ref> مامقانی این قول را به شهید ثانی، محمدتقی مجلسی و محمدباقر مجلسی و وحید بهبهانی نسبت دادهاست.<ref>مامقانی، مقباس الهدایه، ۲/۱۰ ـ ۱۱؛ ترابی، ۳۴۰ ـ ۳۴۱.</ref> از مخالفان این نظریه [[سیدابوالقاسم خویی]] است که در سند و دلالت روایاتی که مستند این نظریهاند، اشکال میکند.<ref>معجم رجال الحدیث، ۱/۷۵ ـ ۷۶.</ref> امامخمینی کثرت روایتِ راوی از معصوم را یکی از قراین در کنار دیگر قراین که مجموعاً باعث اطمینان به روایت میشوند، قبول کردهاست.<ref>امامخمینی، المکاسب المحرمه، ۲/۱۷۹؛ امامخمینی، کتاب الطهاره، ۳/۳۸ ـ ۳۹.</ref> | ||
۷. کثرث روایت ثقه از یک راوی: کثرث روایت ثقه از یک راوی نیز در شمار توثیقات عام شمرده شدهاست.<ref>سبحانی، کلیات، ۳۵۰.</ref> از طرفداران این نظریه، شهید اول و وحید بهبهانی شمرده شدهاند.<ref>ترابی، ۳۴۵.</ref> امامخمینی کثرت روایت را به صورت یک قرینه قبول دارد؛ چنانکه ایشان روایت حکمبنمسکین را حسنه شمرده و وجه آن را مقبولبودن روایات او و نقل افراد مختلف ثقه مانند ابنأبیعمیر و ابنمحبوب و ابنابیالخطّاب و حسنبنعلیبنفضّال از او دانستهاست؛<ref>امامخمینی، کتاب الطهاره، ۳/۳۸ ـ ۳۹.</ref> در عین حال کثرت روایت را به تنهایی کافی ندانستهاست؛ چنانکه کثرت نقل صدوق از عبدالواحدبنمحمدبنعبدوس را موجب وثاقت ندانستهاست.<ref>امامخمینی، المکاسب المحرمه، ۲/۸۲ ـ ۸۴.</ref> | ۷. '''کثرث روایت ثقه از یک راوی''': کثرث روایت ثقه از یک راوی نیز در شمار توثیقات عام شمرده شدهاست.<ref>سبحانی، کلیات، ۳۵۰.</ref> از طرفداران این نظریه، شهید اول و وحید بهبهانی شمرده شدهاند.<ref>ترابی، ۳۴۵.</ref> امامخمینی کثرت روایت را به صورت یک قرینه قبول دارد؛ چنانکه ایشان روایت حکمبنمسکین را حسنه شمرده و وجه آن را مقبولبودن روایات او و نقل افراد مختلف ثقه مانند ابنأبیعمیر و ابنمحبوب و ابنابیالخطّاب و حسنبنعلیبنفضّال از او دانستهاست؛<ref>امامخمینی، کتاب الطهاره، ۳/۳۸ ـ ۳۹.</ref> در عین حال کثرت روایت را به تنهایی کافی ندانستهاست؛ چنانکه کثرت نقل صدوق از عبدالواحدبنمحمدبنعبدوس را موجب وثاقت ندانستهاست.<ref>امامخمینی، المکاسب المحرمه، ۲/۸۲ ـ ۸۴.</ref> | ||
۸. بنیفضال: بنیفضال که به حسنبنعلیبنفضال<ref>نجاشی، ۳۴؛ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۲/۶۳۵؛ | ۸. '''بنیفضال''': بنیفضال که به حسنبنعلیبنفضال<ref>نجاشی، ۳۴؛ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۲/۶۳۵؛ طوسی، الفهرست، ۱۲۳.</ref> و سه پسرش احمد و محمد و علی<ref>طوسی، الفهرست، ۲۳؛ همو، اختیار معرفة الرجال، ۱/۳۴۵؛ اردبیلی، ۲/۴۳۵.</ref> گفته میشود، از راویان بزرگ حدیثی شیعه بودند؛ اما از نظر عقیده فطحیمذهب بودند؛ یعنی به جای [[امامکاظم(ع)]] عبدالله فرزند بزرگ [[امام جعفر صادق(ع)|امامصادق(ع)]] را امام هفتم میدانستند و بعداً بیشترشان به امامت امامکاظم(ع) برگشتند. [[امام حسن عسکری(ع)|امامحسن عسکری(ع)]] دستور داد از آنان روایت گرفته شود؛ اما آرای اجتهادی (یا عقیده) آنان واگذاشته شود.<ref>صدوق، من لایحضر، ۴/۵۴۲.</ref> برخی با استناد به همین حدیث گفتهاند جایز است از کتابهای بنیفضال استفاده شود و تفاوتی میان کتابها و روایات این گروه با افراد ثقه دیگر نیست.<ref>انصاری، فرائد الاصول، ۱/۱۴۲؛ انصاری، المکاسب المحرمه، ۴/۳۶۶ ـ ۳۶۷.</ref> در برابر، برخی این توثیق عام را به دلیل ضعف سند و دلالت حدیث مروی از امامعسکری(ع) یا یکی از این دو نپذیرفتهاند.<ref>خویی، معجم رجال الحدیث، ۱/۶۸؛ سبحانی، کلیات، ۲۷۹.</ref> | ||
امامخمینی نیز دلالت روایت امامعسکری(ع) را بر حجیت روایات بنیفضال قبول ندارد و میافزاید روایت تنها بر توثیق خود بنیفضال دلالت میکند و لزوم اخذ به روایاتشان در صورتی است که از امام(ع) یا از ثقه از امام(ع) نقل کنند، نه اینکه واجب باشد مرسلههای بنیفضال یا آنچه از ضعفا نقل میکنند را پذیرفت؛ چون رد این قسم، رد روایات بنیفضال شمرده نمیشود، بلکه رد روایات ضعیف است.<ref>امامخمینی، الخلل فی الصلاة، ۱۳۵؛ امامخمینی، کتاب الطهاره، تقریر فاضل لنکرانی، ۲۱۸ ـ ۲۲۰.</ref> | امامخمینی نیز دلالت روایت امامعسکری(ع) را بر حجیت روایات بنیفضال قبول ندارد و میافزاید روایت تنها بر توثیق خود بنیفضال دلالت میکند و لزوم اخذ به روایاتشان در صورتی است که از امام(ع) یا از ثقه از امام(ع) نقل کنند، نه اینکه واجب باشد مرسلههای بنیفضال یا آنچه از ضعفا نقل میکنند را پذیرفت؛ چون رد این قسم، رد روایات بنیفضال شمرده نمیشود، بلکه رد روایات ضعیف است.<ref>امامخمینی، الخلل فی الصلاة، ۱۳۵؛ امامخمینی، کتاب الطهاره، تقریر فاضل لنکرانی، ۲۱۸ ـ ۲۲۰.</ref> | ||
۹. طاطریون: طاطریون ازجمله راویانیاند که علما بر روایات آنان تکیه کردهاند و از «[[واقفیه]]» به شمار میآیند.<ref>طوسی، رجال الطوسی، ۳۴۱؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ۱۲/۳۷۷.</ref> این گروه درباره امامت [[امامرضا(ع)]] دچار شبهه شدند و در امامت موسیبنجعفر(ع) توقف کردند.<ref>صدوق، من لایحضر، ۴/۵۴۳.</ref> در میان آنان علیبنحسن طاطری از راویان معروف است. شیخ طوسی در شرح حال او جملهای آوردهاست<ref>الفهرست، ۲۷۲.</ref> که برای وثاقت راویانی که از آنها روایت میکند، به آن استناد شدهاست<ref>اردبیلی، ۱/۵۶۸؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ۱/۵۱ و ۶۹؛ سبحانی، کلیات، ۲۸۰.</ref> و شیخ طوسی در جای دیگر عمل به اخبار همه طاطریون را به طایفه امامیه نسبت دادهاست.<ref>العده، ۱/۱۵۰ ـ ۱۵۱.</ref> گروهی ازجمله [[وحید بهبهانی]] با توجه به سخنان شیخ طوسی تمام [مشایخ و راویان باواسطه و بیواسطه طاطریون تا معصوم را ثقه دانستهاند.<ref>استرآبادی محمدبنعلی، ۷/۳۶۴.</ref> برخی نیز گفتهاند در آنچه علیبنحسن طاطری در کتابهای فقهی خود نقل میکند، اگر او راوی اول باشد، تمام واسطهها تا امام معصوم(ع) توثیق میشوند، به شرط اینکه تضعیف نشده باشند؛ اما آنجا که علیبنحسن طاطری از راویان میانه در سند است، کلام شیخ بر توثیق راویان بعدی تا امام(ع) دلالت نمیکند.<ref>خویی، معجم رجال الحدیث، ۱/۶۹؛ سبحانی، کلیات، ۲۸۱.</ref> امامخمینی در فروش کنیز آوازهخوان، سخن شیخ طوسی درباره عمل شیعیان به اخبار طاطریون را نقل میکند و اشکال نمیکند و این بیانگر پذیرش آن است.<ref>امامخمینی، المکاسب المحرمه، ۱/۳۱۶.</ref> | ۹. '''طاطریون''': طاطریون ازجمله راویانیاند که علما بر روایات آنان تکیه کردهاند و از «[[واقفیه]]» به شمار میآیند.<ref>طوسی، رجال الطوسی، ۳۴۱؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ۱۲/۳۷۷.</ref> این گروه درباره امامت [[امامرضا(ع)]] دچار شبهه شدند و در امامت موسیبنجعفر(ع) توقف کردند.<ref>صدوق، من لایحضر، ۴/۵۴۳.</ref> در میان آنان علیبنحسن طاطری از راویان معروف است. شیخ طوسی در شرح حال او جملهای آوردهاست<ref>الفهرست، ۲۷۲.</ref> که برای وثاقت راویانی که از آنها روایت میکند، به آن استناد شدهاست<ref>اردبیلی، ۱/۵۶۸؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ۱/۵۱ و ۶۹؛ سبحانی، کلیات، ۲۸۰.</ref> و شیخ طوسی در جای دیگر عمل به اخبار همه طاطریون را به طایفه امامیه نسبت دادهاست.<ref>العده، ۱/۱۵۰ ـ ۱۵۱.</ref> گروهی ازجمله [[وحید بهبهانی]] با توجه به سخنان شیخ طوسی تمام [مشایخ و راویان باواسطه و بیواسطه طاطریون تا معصوم را ثقه دانستهاند.<ref>استرآبادی محمدبنعلی، ۷/۳۶۴.</ref> برخی نیز گفتهاند در آنچه علیبنحسن طاطری در کتابهای فقهی خود نقل میکند، اگر او راوی اول باشد، تمام واسطهها تا امام معصوم(ع) توثیق میشوند، به شرط اینکه تضعیف نشده باشند؛ اما آنجا که علیبنحسن طاطری از راویان میانه در سند است، کلام شیخ بر توثیق راویان بعدی تا امام(ع) دلالت نمیکند.<ref>خویی، معجم رجال الحدیث، ۱/۶۹؛ سبحانی، کلیات، ۲۸۱.</ref> امامخمینی در فروش کنیز آوازهخوان، سخن شیخ طوسی درباره عمل شیعیان به اخبار طاطریون را نقل میکند و اشکال نمیکند و این بیانگر پذیرش آن است.<ref>امامخمینی، المکاسب المحرمه، ۱/۳۱۶.</ref> | ||
۱۰. مرسلات صدوق: شیخ صدوق در نقل روایات برای اختصار، در۲۰۵۰ مورد از مجموع ۵۹۶۳ حدیثِ کتاب من لایحضره الفقیه، آنها را به صورت مرسل آوردهاست و تمام راویان واسطه میان خودش و صاحب کتاب را حذف کرده و از صاحب کتاب تا معصوم(ع) نام راویان را ذکر کردهاست و در مواردی هم تمام واسطهها را حذف و حدیث را به صورت مرسله نقل کردهاست. بعضی همانند تفرشی (ملامراد)، شیخ بهایی (محمدبنحسین) و میرداماد (سیدمحمدباقر) و دیگران تمام اقسام مرسلات صدوق را حجت میدانند.<ref>سبحانی، کلیات، ۳۸۳ ـ ۳۸۴.</ref> برخی بر آناند که مرسلههای صدوق در من لایحضره الفقیه حجتاند.<ref>نوری، ۴/۶.</ref> [[سیدابوالقاسم خویی]] نیز در دورههای نخست معتقد بود اگر صدوق به صورت جزمی چیزی را به صورت مرسل به معصوم نسبت داد، حجت است؛<ref>مصباح الاصول، ۱/۶۰۲ ـ ۶۰۳.</ref> ولی در دوره اخیر تمایل به حجیتنداشتن تمام مرسلات صدوق پیدا کرد و وجه آن را این دانست که حجیت روایتی نزد فقیهی به سبب اختلاف در ملاک حجیت، مستلزم حجیت آن نزد دیگران نیست.<ref>مصباح الاصول، ۱/۶۰۳.</ref> | ۱۰. '''مرسلات صدوق''': شیخ صدوق در نقل روایات برای اختصار، در۲۰۵۰ مورد از مجموع ۵۹۶۳ حدیثِ کتاب من لایحضره الفقیه، آنها را به صورت مرسل آوردهاست و تمام راویان واسطه میان خودش و صاحب کتاب را حذف کرده و از صاحب کتاب تا معصوم(ع) نام راویان را ذکر کردهاست و در مواردی هم تمام واسطهها را حذف و حدیث را به صورت مرسله نقل کردهاست. بعضی همانند تفرشی (ملامراد)، شیخ بهایی (محمدبنحسین) و میرداماد (سیدمحمدباقر) و دیگران تمام اقسام مرسلات صدوق را حجت میدانند.<ref>سبحانی، کلیات، ۳۸۳ ـ ۳۸۴.</ref> برخی بر آناند که مرسلههای صدوق در من لایحضره الفقیه حجتاند.<ref>نوری، ۴/۶.</ref> [[سیدابوالقاسم خویی]] نیز در دورههای نخست معتقد بود اگر صدوق به صورت جزمی چیزی را به صورت مرسل به معصوم نسبت داد، حجت است؛<ref>مصباح الاصول، ۱/۶۰۲ ـ ۶۰۳.</ref> ولی در دوره اخیر تمایل به حجیتنداشتن تمام مرسلات صدوق پیدا کرد و وجه آن را این دانست که حجیت روایتی نزد فقیهی به سبب اختلاف در ملاک حجیت، مستلزم حجیت آن نزد دیگران نیست.<ref>مصباح الاصول، ۱/۶۰۳.</ref> | ||
امامخمینی به نظرات رجالی و کتابهای [[شیخ صدوق]] توجه داشته و توثیقات او را کمتر از توثیق نجاشی و دیگر علمای رجال نمیداند<ref>امامخمینی، کتاب البیع، ۲/۶۲۸؛ امامخمینی، المکاسب المحرمه، ۱/۱۱۶؛ امامخمینی، کتاب الطهاره، تقریر فاضل لنکرانی، ۴۶۸.</ref> و به اشکال خویی نیز پاسخ دادهاست؛<ref>امامخمینی، کتاب الطهاره، ۴۶۸.</ref> البته از نگاه ایشان قبول مرسلات صدوق در موردی است که در جای دیگر برای مرسله سند ضعیفی ذکر نکرده باشد، وگرنه با ضعف سند نزد امامخمینی، مرسله حجت نمیشود؛ به همین سبب مرسله صدوق از امامصادق(ع) درباره اشیای طاهر از میته، «لبن میته» را قبول نمیکند.<ref>امامخمینی، کتاب الطهاره، ۳/۱۵۴ ـ ۱۵۵.</ref> | امامخمینی به نظرات رجالی و کتابهای [[شیخ صدوق]] توجه داشته و توثیقات او را کمتر از توثیق نجاشی و دیگر علمای رجال نمیداند<ref>امامخمینی، کتاب البیع، ۲/۶۲۸؛ امامخمینی، المکاسب المحرمه، ۱/۱۱۶؛ امامخمینی، کتاب الطهاره، تقریر فاضل لنکرانی، ۴۶۸.</ref> و به اشکال خویی نیز پاسخ دادهاست؛<ref>امامخمینی، کتاب الطهاره، ۴۶۸.</ref> البته از نگاه ایشان قبول مرسلات صدوق در موردی است که در جای دیگر برای مرسله سند ضعیفی ذکر نکرده باشد، وگرنه با ضعف سند نزد امامخمینی، مرسله حجت نمیشود؛ به همین سبب مرسله صدوق از امامصادق(ع) درباره اشیای طاهر از میته، «لبن میته» را قبول نمیکند.<ref>امامخمینی، کتاب الطهاره، ۳/۱۵۴ ـ ۱۵۵.</ref> | ||
۱۱. کتاب نوادر الحکمه: این کتاب تألیف محمدبن احمدبنیحییبنعمران اشعری قمی است. بعضی از علما تمام راویان موجود در آن را غیر از آن کسی که ابنولید استثنا کرده، معتبر میدانند؛ اما گروهی دیگر قائلاند معتبر نیست.<ref>خویی، معجم رجال الحدیث، ۱۶/۴۸ ـ ۵۱.</ref> شیخ طوسی مستثنیات ابنولید را مورد اعتماد میداند.<ref>طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱/۲۶۳ و ۲۷۰.</ref> امامخمینی در موارد متعدد روایت شیخ طوسی از محمدبناحمدبنیحیی، را در مباحث فقهی خود نقل کرده و برخلاف آن سخنی نگفته<ref>امامخمینی، تنقیح الاصول، ۳/۳۰۰ و ۴/۶۷، ۴۲۹.</ref> و در مواردی نیز روایات وی را به جهت مشتملبودن بر افراد ضعیف، ضعیف شمردهاست.<ref>امامخمینی، الخلل فی الصلاة، ۲۰۴.</ref> | ۱۱. '''کتاب نوادر الحکمه''': این کتاب تألیف محمدبن احمدبنیحییبنعمران اشعری قمی است. بعضی از علما تمام راویان موجود در آن را غیر از آن کسی که ابنولید استثنا کرده، معتبر میدانند؛ اما گروهی دیگر قائلاند معتبر نیست.<ref>خویی، معجم رجال الحدیث، ۱۶/۴۸ ـ ۵۱.</ref> شیخ طوسی مستثنیات ابنولید را مورد اعتماد میداند.<ref>طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱/۲۶۳ و ۲۷۰.</ref> امامخمینی در موارد متعدد روایت شیخ طوسی از محمدبناحمدبنیحیی، را در مباحث فقهی خود نقل کرده و برخلاف آن سخنی نگفته<ref>امامخمینی، تنقیح الاصول، ۳/۳۰۰ و ۴/۶۷، ۴۲۹.</ref> و در مواردی نیز روایات وی را به جهت مشتملبودن بر افراد ضعیف، ضعیف شمردهاست.<ref>امامخمینی، الخلل فی الصلاة، ۲۰۴.</ref> | ||
==اعتبار کتابهای حدیثی== | ==اعتبار کتابهای حدیثی== |