۲۱٬۲۱۷
ویرایش
جز (added Category:مقالههای بدون تغییرمسیر using HotCat) |
(ابرابزار) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''نظام سلطنتی'''، حکومت فردی و مبتنی بر [[وراثت]] و غلبه و زور. | '''نظام سلطنتی'''، حکومت فردی و مبتنی بر [[وراثت]] و غلبه و زور. | ||
نظام به تشکیلات، سیستم، شیوه روشمند، سنن و قواعدی که قوام و انتظام چیزی بر آن نهاده شده، معنا شده است<ref> آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، ۶۹۹؛ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۸/۷۸۵۳.</ref> | نظام به تشکیلات، سیستم، شیوه روشمند، سنن و قواعدی که قوام و انتظام چیزی بر آن نهاده شده، معنا شده است.<ref>آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، ۶۹۹؛ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۸/۷۸۵۳.</ref> [[سلطنت]] نیز به معنای قدرت، غلبه، تسلط، ملک، پادشاهی، حکومتکردن و فرمانراندن آمده است.<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۸/۱۲۱۰۴؛ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۵/۴۲۳۳؛ آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، ۲۹۵–۲۹۶.</ref> در نظام سلطنتی، رئیس حکومت پادشاه یا ملکه یا معادل آن است، مانند قیصر، تزار، خاقان و شاهنشاه.<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۰۱.</ref> [[ارسطو]] سلطنت را فرمانروایی یکنفره تعریف کرده و «دُژسالاری» (جباریت، استبداد) را صورت فاسد آن شمرده است.<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۱۰۲ و ۲۰۱.</ref> این نوع حکومت، معمولاً موروثی است و با زور و غلبه شکل میگیرد و به صورت حکومتی جبار در میآید.<ref>نجفی، تأملات سیاسی، ۳/۴۷۲؛ بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، ۸۸.</ref> مردم نیز به جهت [[ترس]] از خشونت، در برابر آن تسلیم میشوند.<ref>بروکر، رژیمهای غیر دموکراتیک، ۹۱.</ref> | ||
==پیشینه== | == پیشینه == | ||
پادشاهی کهنترین شکل حکومت است. امپراتورهای باستان شرقی مانند سومریان، آشوریان، ایرانیان، مصریان و چینیها، نخستین نظامهای سلطنتی بودند که در کنار مناطق حاصلخیزی نظیر رود نیل، گنگ، سند، بینالنهرین، رود زرد و یانگتسه تشکیل شدند. نظامهای پادشاهی در [[غرب]] نیز در قالب امپراتورهای دریایی، در کنار دریای اژه و امپراتوری روم شکل گرفتند.<ref>عالم، بنیادهای علم سیاست، ۲۷۷ و ۲۱۸–۲۲۲.</ref> | |||
پادشاهی | در ایران نخستین پادشاهی آریایی، در اواخر قرن هشتم پیش از میلاد، با قدرتیافتن مادها آغاز شد و با [[فتوحات]] کوروش هخامنشی، ادامه یافت. در مدت ۱۳۰۰ سال که با سقوط سلسله ساسانی پایان یافت، حکومت میان سه تیره از اقوام آریایی ماد، پارس و پارت، دست به دست شد. این [[اقوام]] بهترتیب پادشاهی ماد، هخامنشی و اشکانی را شکل دادند.<ref>گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ۸۷، ۱۳۶، ۲۸۵ و ۳۴۵.</ref> پس از شکست ایرانیان از سپاهیان مسلمان در جنگ نهاوند در سال ۲۱ق/ ۶۴۲م که موجب سقوط سلسله ساسانی شد، ایران نیز جزئی از سرزمینهای [[خلافت اسلامی]] گردید که در نواحی مختلف آن فرمانروایان [[مسلمان]] و عرب از جانب [[خلیفه]] مسلمانان حکومت میکردند.<ref>پیرنیا و اقبال، تاریخ کامل ایران، ۲۴۵–۲۴۶.</ref> | ||
در میان مسلمانان، [[معاویةبنابیسفیان]] نخستین کسی بود که به نام خلیفه مسلمانان بهطور رسمی سلطنت را آغاز کرد و برای پشتوانه این عمل خود، به جعل حدیث، دست زد. وی خود را خلیفه خواند و تلاش کرد با تعیین فرزندش به ولیعهدی، موروثیشدن [[حکومت]] را تثبیت کند.<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۴۱۵–۴۱۸.</ref> لقب سلطان که نخست تنها بر خلیفه گفته میشد، بهتدریج و با افول شوکت و قدرت خلیفه، به صاحبان واقعی قدرت و امیران استیلا (کسانی که به واسطه قدرت نظامی بر سرزمینهای خلیفه مستولی شده بودند) منتقل شد و سلسلههای مستقلی چون سامانیان، صفاریان و آلبویه را سلسلههای سلاطین اسلامی نامیدند؛ البته عنوان سلطان در این سطح توقف نکرد و با زوال خلافت و برآمدن سلسلههای بزرگ نظامی، لقب سلطان نیز ارتقا یافت و به عالیترین مقام نظامی سیاسی گفته شد و به سبب کاربرد بسیار، تعیّن و غلبه پیدا کرد؛ بدین ترتیب سلطنت اسلامی با تمامی عناوین، القاب، تشکیلات و لوازم آن، جایگزین خلافت اسلامی شد.<ref>فیرحی، دانش و مشروعیت در اسلام، ۲۰۱–۲۰۲.</ref> در این دوره، جامعه اسلامی در دوراهی هرج و مرج و آشوب و سلطنت مقتدر، بهناگزیر بر حضور استیلایی سلطان رضایت داد و اگرچه همواره در تلاش برای حل مسئله، به ارائه راه حلهایی چون سلطنت ایرانشهری، الگوی افلاطونی و بهویژه امامت شیعی میپرداخت، لیکن در عمل چارهای جز توجیه نظری سلطه و اقتداری که به آن گرفتار آمده بود، نداشت.<ref>فیرحی، دانش و مشروعیت در اسلام، ۲۰۳.</ref> [[نهضت مشروطیت]] در ایران اگرچه تحول نسبتاً اساسی در سلطنت پدیدآورد، اما نفی تمامی مبانی، ساختارها و کارویژههای سلطنت با وقوع [[انقلاب اسلامی]] ایران در سال ۱۳۵۷ رخ داد.<ref>طباطباییفر، نظام سلطانی، ۳۹۸.</ref> | |||
در میان مسلمانان، [[معاویةبنابیسفیان]] نخستین کسی بود که به نام خلیفه مسلمانان | |||
== انواع و ویژگیهای نظام سلطنتی == | |||
نظام سلطنتی یا نظام سیاسی فردی به یکی از این شکلها وجود دارد: | نظام سلطنتی یا نظام سیاسی فردی به یکی از این شکلها وجود دارد: | ||
===الف) نظام استبدادی(سلطنت مطلقه)=== | === الف) نظام استبدادی (سلطنت مطلقه) === | ||
در این حکومت که بر پایه شخص استوار است،<ref>لاپیر، قدرت سیاسی، ۱۲۶.</ref> پادشاه رئیس واقعی دولت است و قدرت و اختیارات خود را بنا به اراده خود اعمال میکند.<ref>عالم، بنیادهای علم سیاست، ۲۷۸.</ref> برخی از امتیازات نسبی این نوع حکومت را میتوان این موارد دانست: | |||
در این حکومت که بر پایه شخص استوار | * متناسببودن با شرایط زندگی انسانهای نخستین (که فاقد تمدن و قانون بودند)؛ | ||
*متناسببودن با شرایط زندگی انسانهای نخستین(که فاقد تمدن و قانون بودند)؛ | * آمادگی و نیرومندی عمل؛ | ||
*آمادگی و نیرومندی عمل؛ | * باثباتی حکومت؛ | ||
*باثباتی حکومت؛ | * پایداری و استمرار سیاستها. در مقابل ایرادهای سلطنت مطلقه این موارد است: | ||
*پایداری و استمرار سیاستها. در مقابل ایرادهای سلطنت مطلقه این موارد است: | * تمامیتخواهی و منفعتطلبی شخص [[حاکم]] و نزدیکان وی؛ | ||
*تمامیتخواهی و منفعتطلبی شخص [[حاکم]] و نزدیکان وی؛ | * استقرار روابط ظالمانه میان حکام و رعایا؛ | ||
*استقرار روابط ظالمانه میان حکام و رعایا؛ | * رد حکومت برخود (حکومت برخود مردم را توانا میکند تا ویژگیهای مناسب برای جامعه دموکراتیک به دست آورند؛ ولی پادشاهی با نفی حکومت برخود، مردم را از لحاظ سیاسی و فکری در خواب فرو میبرد)؛ | ||
*رد حکومت برخود(حکومت برخود مردم را توانا میکند تا ویژگیهای مناسب برای جامعه دموکراتیک به دست آورند؛ ولی پادشاهی با نفی حکومت برخود، مردم را از لحاظ سیاسی و فکری در خواب فرو میبرد)؛ | * احتمال حاکمشدن فردی ضعیف و بیکفایت.<ref>عالم، بنیادهای علم سیاست، ۲۷۹–۲۸۱.</ref> | ||
*احتمال حاکمشدن فردی ضعیف و بیکفایت | |||
=== ب) نظام پادشاهی مشروطه === | |||
نظامی است که قدرت [[شاه]] بر اساس قانون محدودتر میشود و او تحت نظارت قوانین نهادهای قانونگذار حکومت میکند.<ref>نجفی، تأملات سیاسی، ۳/۴۷۲؛ پازارگاد، مکتبهای سیاسی، ۱۸۶–۱۸۷؛ عالم، بنیادهای علم سیاست، ۲۷۸.</ref> مشروطه سلطنتی یا پادشاهی مشروطه، در میان نظامهای سیاسی کاملاً دیکتاتوری و کاملاً مشروط و محدود قرار دارد. شکلهای مختلف این نظام، عبارتاند از: | |||
سلطنت مشروطه پارلمانی که در آن مجالس مقننه بهطور غیر مستقیم در [[قوه مجریه]] دخالت دارند و شاه سلطنت میکند نه حکومت، و سلطنت مشروطه دوگانه که قوه مجریه به ریاست شاه، از استقلال تمام برخوردار است. از امتیازات نظام سلطنتی مشروطه، یکی آن است که مشارکت مردم در اداره [[نظام سیاسی]] با نمایندگان پارلمان سازماندهی میشود و احساس مشارکت اجتماعی، موجب دوام حمایت مردم از نظام سیاسی میگردد و دیگر آنکه قدرت و خودسری شاه به کمک قانون اساسی محدود میشود. در عین حال این نظام سیاسی نیز برخی عیبهای نظام سلطنتی را مانند انتخاب پادشاه بر اساس وراثت، احتمال سلطنت فردی نالایق و بیکفایت، امکان تسلط شاه بر دستگاه حکومت و گسترش سلطه استبدادی وی با ابزار قانون و به شکل غیر مستقیم، با خود دارد.<ref>نصرتی، نظام سیاسی اسلام، ۵۷–۵۸.</ref> | |||
اگرچه صفت ویژه نظام سلطنتی، موروثیبودن است، اما ممکن است پادشاه به صورت انتخابی از سوی مردم یا آزادانه از سوی پادشاه پیشین تعیین گردد<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۰۲.</ref>؛ بر این اساس، سلطنت را به موروثی و انتخابی نیز تقسیم کردهاند. پادشاهی انتخابی به گذشتهها تعلق دارد، مانند امپراتوران نخستین روم و پادشاهان لهستان. با گذر زمان، پادشاهی انتخابی به موروثی تبدیل شد. در پادشاهی موروثی، شاه بنا به قاعده استوار جانشینی، به حکومت میرسد و بهطور معمول بزرگترین فرزند پسر پس از مرگ پدر جانشین وی میگردد. چگونگی این جانشینی را قانون اساسی یا نظامنامهای خاص یا هر روال معین دیگری مشخص میکند.<ref>عالم، بنیادهای علم سیاست، ۲۷۷–۲۷۸.</ref> | |||
امامخمینی | امامخمینی با اشاره به هردو نوع نظام سلطنتی مطلقه (استبدادی) و مشروطه، به نقد این نظامها میپردازد و معتقد است در سلطنت مطلقه، رئیس دولت، حاکمی مستبد و مسلط بر جان و مال مردم است که خودسرانه در اموال مردم دخل و تصرف میکند و در حکومت مشروطه نیز نمایندگان [[مردم]] به قانونگذاری میپردازند؛ در حالیکه قانونگذاری و تشریع تنها در اختیار خداست.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۴۳–۴۴.</ref> از نگاه ایشان اینکه مردم ایران سلطنت مشروطه را در زمان قاجار پذیرفتند، به دلیل عدم توانایی بر طرح حکومت اسلامی و تنها برای کاهش [[ظلم]] و استبداد بود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۲۹.</ref> | ||
== عدم مشروعیت نظام سلطنتی == | |||
ارسطو پس از برشمردن انواع حکومت، سلطنت فردی را به دو نوع مشروع و نامشروع (نیککردار و تبهکار) تقسیم کرده است. سلطنت در نظامی که حاکم بر اساس قانون حکم میراند و منافع عمومی را در نظر دارد، مشروع (نیککردار) است و در نوع نامشروع (تبهکار) آن، حاکمیت سلطانی است که همیشه بهرغم خواست رعیت، حکومت را در راستای منافع شخصی خود و بدون پایبندی به قانون در پیش میگیرد.<ref>اَمام، خودکامه، ۱۷۳–۱۷۴.</ref> در تاریخ اندیشه سیاسی و حقوق اساسی هم، هرجا احراز قدرت به موجب [[قانون اساسی]]، به صورت موروثی یا انتخابی صورت گیرد و شکلِ فرمانروایی مقبول داشته باشد، مشروع شمرده میشود؛ اما فرمانروایی که با کودتا به قدرت برسد یا در طی پادشاهی به سبب اعمال خود، تنزل کند، غاصب، نامشروع و دیکتاتور تلقی میشود.<ref>نویمان، آزادی و قدرت و قانون، ۳۲۴–۳۲۵.</ref> | |||
امامخمینی در تبیین نظام مطلوب و مشروع مورد نظر خود، حکومت را در اصل از آنِ خداوند میداند،<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۱۸۳–۱۸۵.</ref> و حکومتی را که مشروعیت خود را از غیر خداوند کسب کرده باشد و عملکردی ظالمانه و غیر الهی داشته باشد و تحمیلی باشد، نامشروع میخواند.<ref>ایزدهی، مبانی فقهی نظارت بر قدرت، ۱۷۳؛ خالقی، مشروعیت قدرت، ۵۴.</ref> در منطق ایشان همه حکومتهای نامشروع، ذیل عنوان [[طاغوت]] جای میگیرند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۱۳۳؛ ایزدهی، مبانی فقهی نظارت بر قدرت، ۱۷۵.</ref>{{ببینید|طاغوت}} ایشان سلطنت مشروع را همان حکومت الهی (سلطنت خدایی) و به دور از خیانت و ظلم میداند و سلطنت نامشروع را سلطنت موروثیِ مساوی با غارتگری میخواند و معتقد است در اسلام سلطنت مبتنی بر ولایتعهدی وجود ندارد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۷۸–۱۸۰؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۳–۱۴.</ref>؛ بر همین اساس امامخمینی تبدیل خلافت به سلطنت به دست معاویه را که با هدف تغییر معنویت به طاغوت و وارونهکردن اسلام صورت گرفت، از اصل غصب خلافت خطرناکتر میداند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۹.</ref> از نظر ایشان اصل نظام شاهنشاهی، باطل<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۹۰، ۵۱۶ و ۶/۱۱.</ref> و خلاف قانون و قواعد عقلی و حقوق بشر<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۱.</ref> است و از عوامل مهم نامشروع بودن سلطنت، اتکای آن به زور و سرنیزه و دخالت نکردن مردم در انتخاب و بقای شخص حاکم و ولیعهد و جانشین وی است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۹۲–۴۹۴.</ref> | |||
امامخمینی حکومت | امامخمینی از یکسو حکومت در [[عصر غیبت]] را تعطیلبردار ندانسته و از سوی دیگر، در این زمان مراجعه به سلاطین جور و قضات آنان را مراجعه به طاغوت شمرده است. ایشان معتقد است از آنجاکه بر اساس آیات قرآن کریم<ref>نساء، ۶۰.</ref> رجوع به طاغوت منع شده است،<ref>امامخمینی، الاجتهاد و التقلید، ۲۳؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۷، ۸۸ و ۱۵۰.</ref> بهترین حکومت در عصر غیبت، حکومتی است که بر اساس احکام خدا و [[عدل الهی]] تأسیس شده باشد<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۱۸۶.</ref>؛ در نتیجه بر اساس این مقدمات، امر قضا و سیاست و حکومت در زمان غیبت، به حسب تعیین ائمه(ع)، بر عهده فقیه جامع شرایط است.<ref>امامخمینی، الاجتهاد و التقلید، ۲۴؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۵–۸۲.</ref> | ||
از نگاه امامخمینی حکومت اسلامی، نه مانند نظام استبدادی است که بر مبنای آرا و گرایشهای فردی اداره شود و نه حتی مثل نظامهای مشروطه و جمهوری بر اساس قوانین بشری و افکار و خواستههای جمعی از انسانها، بر کل [[جامعه]]، حاکمیت پیدا میکند، بلکه حکومتی است که در همه زمینهها مبتنی بر وحی و قانون الهی است<ref>امامخمینی، البیع، ۲/۶۱۸–۶۱۹.</ref> و از آنجاکه وظیفه چنین حکومتی اجرای قانون الهی وگسترش عدالت است، حاکم آن هم باید دارای دو ویژگی علم به قانون و عدالت باشد و این هر دو صفت در فقیه عادل جمع است<ref>امامخمینی، البیع، ۲/۶۲۳.</ref>؛ البته امامخمینی (در سالهای دهه بیست و پیش از اوج مبارزه)، نیازی به ولایت و حکومت مستقیم فقیه نمیدید و چنین حکومتی را حتی در صورت انتخاب یک پادشاه عادل از سوی جمعی از فقهای جامع شرایط که خود حق حاکمیت دارند، ممکن میدانست<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۱۸۵ و ۱۸۷.</ref>{{ببینید|حکومت اسلامی}} | |||
امامخمینی حکومت پهلوی را مصداق بارز حکومت نامشروع میدانست و معتقد بود رضا و محمدرضا پهلوی، علاوه برنداشتن شرایط حاکم اسلامی، بر اساس قانون اساسیِ مشروطیت هم که مقام سلطنت را موهبتی الهی و تفویضشده از سوی مردم معرفی کرده است، غاصب حکومت بودند و حکومتشان نامشروع محسوب میشد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۱۹–۲۰.</ref>؛ زیرا این حکومت با سرنیزه و حمایت بیگانگان به قدرت رسیده و با مجلس فرمایشی، سلطنت خود را قانونی و موروثی کرده بود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۷۳–۱۷۴، ۲۰۵–۲۰۶ و ۵/۷، ۶۱، ۶۳.</ref> بنابراین [[اطاعت]] از چنین حکومتی، از نظر امامخمینی خیانت،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۳۱.</ref> [[حرام شرعی]] و جرم قانونی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۴۲۷.</ref> شمرده میشد. | |||
== مفاسد نظام سلطنتی == | |||
در نظر امامخمینی، ساختار و شکل حکومت، نقش چندانی در حفظ دموکراسی و تأمین آرمانهای انسانی ملت ندارد، بلکه مهم ویژگیهای حاکمان و کارگزاران حکومت و ضوابطی است که باید آنان رعایت کنند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۳۴.</ref>{{ببینید|کارگزاران}} در عین حال ایشان، «جمهوری» را که نقش مردم در آن برجستهتر است، در مقایسه با نظام سلطنتی که آن را غیر الهی، غیر توحیدی و طاغوتی میدانست، عاقلانهتر میشمرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۹۴؛ ۸/۴۸۴ و ۱۱/۲۹۱، ۴۴۸.</ref>{{ببینید|دموکراسی| جمهوری اسلامی}} زیرا استمرار و دوام سلطنت بدون نظارت مردم، ناگزیر فسادآور است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۹۴.</ref> | |||
امامخمینی | امامخمینی معتقد است در نظامهای سلطنتی (مطلقه یا مشروطه)، سلطان یا نمایندگان مردم، به وضع قوانین دلخواه و تحمیل آن بر مردم میپردازند؛ در صورتی که در اسلام، قدرت مقننه و اختیار تشریع، به خداوند اختصاص دارد و شارع مقدس، یگانهقدرت مقننه است. هیچکس حق قانونگذاری ندارد و هیچ قانونی جز حکم شارع را نمیتوان به اجرا گذاشت.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۴۴.</ref> ایشان معتقد است حکومت به شیوه سلطنت که حاکمان بر [[جان]] و مال مردم مسلطاند و خودسرانه در آن دخل و تصرف میکنند، موجب فساد و ظلم و غارتگری است، بر خلاف حکومت به شیوه اسلامی که در آن حاکم دارای صفات علم، عدالت، عقل و تدبیر است و در صورت تحقق این شیوه در جامعه، اثری از مفاسد و غارتگری نخواهد ماند.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۴۶–۴۸.</ref> | ||
امامخمینی مخالفت با سلاطین و دربارهای فاسد و ظالم را سیره [[پیامبر(ص)]] و [[امامان معصوم(ع)]] میدانست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۰۰ و ۲۱۶؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۵۰.</ref> و معتقد بود اصل تحمیل و مسلطشدن یک نفر بر مردم، بدون رضایت و اختیار آنان، امری کهنه، ارتجاعی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۹۰ و ۴۹۴.</ref> و مساوی با استبداد، قلدری و [[دیکتاتوری]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۷–۳۸ و ۴۰.</ref> و منشأ بدبختی و عقبماندگی جوامع<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۶۲، ۲۷۶–۲۷۷ و ۴۹۰.</ref> است. ایشان اساساً گردش قدرت در سلطنت بر مبنای توارث و تحمیل بر مردم<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۱۷۳.</ref> بهویژه بر نسلهای آینده را، غیر منطقی و باطل میخواند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۹۳–۴۹۴ و ۵۱۶.</ref> و شاه را دارای چنین حقی نمیدانست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۲.</ref> | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس|۲}} | {{پانویس|۲}} | ||
== منابع == | |||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
* قرآن کریم؛ آذرنوش، آذرتاش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، تهران، نی، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش. | |||
* قرآن کریم؛ آذرنوش، آذرتاش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، تهران، نی، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش. | * آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، تهران، مروارید، چاپ چهاردهم، ۱۳۸۶ش. | ||
* آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، تهران، مروارید، چاپ چهاردهم، ۱۳۸۶ش. | * امامخمینی، سیدروحالله، الاجتهاد و التقلید، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، الاجتهاد و التقلید، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش. | * امامخمینی، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش. | ||
* امامخمینی، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و | * امامخمینی، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۹ش. | ||
* امامخمینی، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا؛ امامخمینی، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش. | ||
* امامخمینی، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا؛ امامخمینی، ولایت فقیه، | * اَمام، امام عبدالفتاح، خودکامه، ترجمه حمیدرضاآژیر و محمدرضا مروارید، تهران، سروش، چاپ اول، ۱۳۷۷ش؛ انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش. | ||
* اَمام، | * ایزدهی، سجاد، فقه سیاسی امامخمینی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۹۰ش. | ||
* ایزدهی، سجاد، فقه سیاسی امامخمینی، تهران، مؤسسه تنظیم | * بروکر، پل، رژیمهای غیر دموکراتیک، ترجمه علیرضا سمیعی اصفهانی، تهران، کویر، چاپ اول، ۱۳۸۳ش. | ||
* بروکر، پل، رژیمهای غیر دموکراتیک، ترجمه علیرضا سمیعی اصفهانی، تهران، کویر، چاپ اول، ۱۳۸۳ش. | * بیرو، آلن، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه باقر ساروخانی، تهران، کیهان، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش. | ||
* بیرو، آلن، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه باقر ساروخانی، تهران، کیهان، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش. | * پازارگاد، بهاءالدین، مکتبهای سیاسی، تهران، اقبال، ۱۳۴۳ش. | ||
* پازارگاد، بهاءالدین، مکتبهای سیاسی، تهران، اقبال، ۱۳۴۳ش. | * پیرنیا، حسن و عباس اقبال آشتیانی، تاریخ کامل ایران، تهران، شهرزاد، چاپ اول، ۱۳۸۹ش. | ||
* پیرنیا، حسن و عباس اقبال آشتیانی، تاریخ کامل ایران، تهران، شهرزاد، چاپ اول، ۱۳۸۹ش. | * جعفریان، رسول، تاریخ خلفا از رحلت پیامبر(ص) تا زوال امویان، قم، دلیل ما، چاپ پنجم، ۱۳۸۵ش. | ||
* جعفریان، رسول، تاریخ خلفا از رحلت پیامبر(ص) تا زوال امویان، | * خالقی، علی، مشروعیت قدرت از دیدگاه امامخمینی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۸۱ش. | ||
* خالقی، علی، مشروعیت قدرت از دیدگاه امامخمینی، تهران، مؤسسه تنظیم | * دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش. | ||
* دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش. | * طباطباییفر، سیدمحسن، نظام سلطانی از دیدگاه اندیشه سیاسی شیعه (دوره صفویه و قاجاریه)، تهران، نی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش. | ||
* طباطباییفر، سیدمحسن، نظام سلطانی از دیدگاه اندیشه سیاسی شیعه (دوره صفویه و قاجاریه)، تهران، نی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش. | * عالم، عبدالرحمن، بنیادهای علم سیاست، تهران، نی، چاپ پنجم، ۱۳۷۸ش. | ||
* عالم، عبدالرحمن، بنیادهای علم سیاست، تهران، نی، چاپ پنجم، ۱۳۷۸ش. | * فیرحی، داود، قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام (دوره میانه)، تهران، نی، چاپ چهارم، ۱۳۸۳ش. | ||
* فیرحی، داود، قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام (دوره میانه)، تهران، نی، چاپ چهارم، ۱۳۸۳ش. | * گیرشمن، رومن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ پنجم، ۱۳۶۴ش. | ||
* گیرشمن، رومن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ پنجم، ۱۳۶۴ش. | * لاپیر، ژ. و، قدرت سیاسی، ترجمه بزرگ نادرزاده، تهران، کتاب زمان، ۱۳۶۲ش. | ||
* لاپیر، ژ.و، قدرت سیاسی، ترجمه بزرگ نادرزاده، تهران، کتاب زمان، ۱۳۶۲ش. | * نجفی، موسی، تأملات سیاسی در تاریخ تفکر اسلامی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش. | ||
* نجفی، موسی، تأملات سیاسی در تاریخ تفکر اسلامی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش. | * نصرتی، علیاصغر، نظام سیاسی اسلام، قم، هاجر، چاپ اول، ۱۳۸۳ش. | ||
* نصرتی، علیاصغر، نظام سیاسی اسلام، قم، هاجر، چاپ اول، ۱۳۸۳ش. | |||
* نویمان، فرانتس، آزادی و قدرت و قانون، تدوین هربرت مارکوزه، ترجمه عزتالله فولادوند، تهران، خوارزمی، چاپ اول، ۱۳۷۳ش. | * نویمان، فرانتس، آزادی و قدرت و قانون، تدوین هربرت مارکوزه، ترجمه عزتالله فولادوند، تهران، خوارزمی، چاپ اول، ۱۳۷۳ش. | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
==پیوند به بیرون== | == پیوند به بیرون == | ||
نرگس زارعی، [https://books.khomeini.ir/books/10010/37/ نظام سلطنتی]، دانشنامه امام | * نرگس زارعی، [https://books.khomeini.ir/books/10010/37/ نظام سلطنتی]، [[دانشنامه امام خمینی]]، ج ۱۰، ص۳۷–۴۱. | ||
[[رده: | [[رده:مفاهیم سیاسی]] | ||
[[رده:مقالههای آماده ارزیابی]] | [[رده:مقالههای آماده ارزیابی]] | ||
[[رده:مقالههای بدون تغییرمسیر]] | [[رده:مقالههای بدون تغییرمسیر]] | ||
[[رده:مقالههای جلد دهم دانشنامه]] |