۲۱٬۲۰۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
با ظهور خاندان پهلوی دوره جدیدی از حکمرانی در تاریخ ایران آغاز شد و آن تبدیل شاهنشاهی سنتی به نوع دیکتاتوری بود.<ref>روحانی، اهرمها، سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی، ۱/۴۰۹–۴۱۰.</ref> یکهتازی [[رضا پهلوی|رضاشاه پهلوی]] در عرصه قدرت، به شکل تشکیل پارلمان فرمایشی، تبعید و حذف مخالفان، برچیدهشدن بساط [[احزاب]]، حاکمیت نظام پلیسی و امنیتی از طریق سازمانهای اطلاعاتی و نظامی، ایجاد و رواج فضای [[چاپلوسی]] و فرمانبرداری محض و کنترل و سانسور شدید [[مطبوعات]] بروز کرد.<ref>روحانی، اهرمها، سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی، ۱/۴۰۶–۴۰۸.</ref> برخلاف استبداد سنتی [[قاجاریه|قاجار]]، دیکتاتوری پهلوی برای سازماندهی و مشروعیت سیاسی نیازمند ایدئولوژی بود؛ بنابراین رژیم تلاش کرد تا [[ملیگرایی]] و ناسیونالیسم آمرانه را تکیهگاه مشروعیت خود کند.<ref>کاتوزیان، تضاد دولت و ملت: نظریه تاریخ و سیاست در ایران، ۲۳۴.</ref> نیروی محرکه این ایدئولوژی کنارگذاشتن سنتها و هنجارهای بومی و تمسک به تاریخ ایران باستان و شکوه گاهخیالی آن بود.<ref>روحانی، اهرمها، سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی، ۲۳۶.</ref> {{ببینید|رضا پهلوی}} | با ظهور خاندان پهلوی دوره جدیدی از حکمرانی در تاریخ ایران آغاز شد و آن تبدیل شاهنشاهی سنتی به نوع دیکتاتوری بود.<ref>روحانی، اهرمها، سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی، ۱/۴۰۹–۴۱۰.</ref> یکهتازی [[رضا پهلوی|رضاشاه پهلوی]] در عرصه قدرت، به شکل تشکیل پارلمان فرمایشی، تبعید و حذف مخالفان، برچیدهشدن بساط [[احزاب]]، حاکمیت نظام پلیسی و امنیتی از طریق سازمانهای اطلاعاتی و نظامی، ایجاد و رواج فضای [[چاپلوسی]] و فرمانبرداری محض و کنترل و سانسور شدید [[مطبوعات]] بروز کرد.<ref>روحانی، اهرمها، سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی، ۱/۴۰۶–۴۰۸.</ref> برخلاف استبداد سنتی [[قاجاریه|قاجار]]، دیکتاتوری پهلوی برای سازماندهی و مشروعیت سیاسی نیازمند ایدئولوژی بود؛ بنابراین رژیم تلاش کرد تا [[ملیگرایی]] و ناسیونالیسم آمرانه را تکیهگاه مشروعیت خود کند.<ref>کاتوزیان، تضاد دولت و ملت: نظریه تاریخ و سیاست در ایران، ۲۳۴.</ref> نیروی محرکه این ایدئولوژی کنارگذاشتن سنتها و هنجارهای بومی و تمسک به تاریخ ایران باستان و شکوه گاهخیالی آن بود.<ref>روحانی، اهرمها، سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی، ۲۳۶.</ref> {{ببینید|رضا پهلوی}} | ||
با تبعید رضاشاه، پسر او [[محمدرضا پهلوی|محمدرضا]] تاج و تخت را با حمایت قدرتهای غربی به دست گرفت و با [[کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲]] بر روند استبداد و خودکامگی خود افزود. حمایت [[ابرقدرتها|قدرتهای بزرگ]]، اتکا به درآمدهای نفتی، تقویت ارتش و سازمانهای امنیتی همچون [[ساواک|سازمان اطلاعات و امنیت کشور]] (ساواک)، پایههای دیکتاتوری وی را تشکیل میداد.<ref>عیوضی و هراتی، درآمدی تحلیلی بر انقلاب اسلامی ایران، ۶۳–۶۴.</ref> او برای وادارکردن مردم به اطاعت و مشروعیتسازی و دوام و بقای سلطنت خود، باستانگرایی و ناسیونالیسم نمایشیِ پدرش را ادامه داد و سنت دیکتاتوریهای معاصر، یعنی ایجاد حزب فراگیر و اجبار ملت به عضویت در آن را در پایان عمرِ حکومتش اضافه کرد.<ref>کاتوزیان، تضاد دولت و ملت: نظریه تاریخ و سیاست در ایران، ۲۳۹؛ عیوضی و هراتی، درآمدی تحلیلی بر انقلاب اسلامی ایران، ۶۷.</ref> {{ببینید|ساواک | جشنهای ۲۵۰۰ساله | حزب رستاخیز}} پهلوی آگاهانه، به شیوه دیکتاتوری و خوی خودکامه خویش در اداره جامعه اعتراف میکرد و خود را زیر عناوینی همچون «فرمانده کل نیروهای مسلح»، «آریامهر» و «پدر تاجدار» مطلقالعنان میدانست.<ref>روحانی، اهرمها، سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی، ۱/۴۱۴–۴۱۵؛ اخوان مفرد، ایدئولوژی انقلاب ایران، ۲۸۸–۲۸۹.</ref> {{ببینید|محمدرضا پهلوی}} سرانجام به دنبال خروج وی از [[ایران]] در ۲۶ دی ۱۳۵۷، [[انقلاب اسلامی ایران]] در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ بر مبنای [[استقلال]]، [[آزادی]] و [[جمهوری اسلامی]] به پیروزی رسید | با تبعید رضاشاه، پسر او [[محمدرضا پهلوی|محمدرضا]] تاج و تخت را با حمایت قدرتهای غربی به دست گرفت و با [[کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲]] بر روند استبداد و خودکامگی خود افزود. حمایت [[ابرقدرتها|قدرتهای بزرگ]]، اتکا به درآمدهای نفتی، تقویت ارتش و سازمانهای امنیتی همچون [[ساواک|سازمان اطلاعات و امنیت کشور]] (ساواک)، پایههای دیکتاتوری وی را تشکیل میداد.<ref>عیوضی و هراتی، درآمدی تحلیلی بر انقلاب اسلامی ایران، ۶۳–۶۴.</ref> او برای وادارکردن مردم به اطاعت و مشروعیتسازی و دوام و بقای سلطنت خود، باستانگرایی و ناسیونالیسم نمایشیِ پدرش را ادامه داد و سنت دیکتاتوریهای معاصر، یعنی ایجاد حزب فراگیر و اجبار ملت به عضویت در آن را در پایان عمرِ حکومتش اضافه کرد.<ref>کاتوزیان، تضاد دولت و ملت: نظریه تاریخ و سیاست در ایران، ۲۳۹؛ عیوضی و هراتی، درآمدی تحلیلی بر انقلاب اسلامی ایران، ۶۷.</ref> {{ببینید|ساواک | جشنهای ۲۵۰۰ساله | حزب رستاخیز}} پهلوی آگاهانه، به شیوه دیکتاتوری و خوی خودکامه خویش در اداره جامعه اعتراف میکرد و خود را زیر عناوینی همچون «فرمانده کل نیروهای مسلح»، «آریامهر» و «پدر تاجدار» مطلقالعنان میدانست.<ref>روحانی، اهرمها، سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی، ۱/۴۱۴–۴۱۵؛ اخوان مفرد، ایدئولوژی انقلاب ایران، ۲۸۸–۲۸۹.</ref> {{ببینید|محمدرضا پهلوی}} سرانجام به دنبال خروج وی از [[ایران]] در ۲۶ دی ۱۳۵۷، [[انقلاب اسلامی ایران]] در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ بر مبنای [[استقلال]]، [[آزادی]] و [[جمهوری اسلامی]] به پیروزی رسید <ref>نصری، ایران، دیروز، امروز، فردا، ۱۰۰.</ref> و سپس در پی یک همهپرسی سراسری، [[نظام جمهوری اسلامی ایران|نظام جمهوری اسلامی]] در دوازدهم فروردین ۱۳۵۸ رسمیت یافت. {{ببینید|فرار شاه | بیست و دو بهمن}} | ||
== نگاه اسلامی == | == نگاه اسلامی == | ||
[[قرآن|قرآن کریم]] بارها داستان جباران و حاکمان ستمگر و مستبد را روایت کرده که در آن [[پیامبران(ع)|پیامبران]] علاوه بر دعوت انسانها به یکتاپرستی و عبادت خدای یگانه، به مبارزه با آن حاکمان و دوری از [[طاغوت]] میپرداختند،<ref>نحل، ۳۶؛ بقره، ۲۵۸؛ طه، ۴۳.</ref> زیرا مستبدان با [[غرور]] ناشی از قدرت و موقعیت پوشالی خود، انسانها را مطیع هواهای نفسانی و شیطانی خود میکردند و آنان را با انواع [[شکنجه]]های روحی و جسمی آزار میدادند؛<ref>بروج، ۴–۸؛ سبحانی، ۷۹–۸۱.</ref> برای نمونه خداوند فرعون را فردی متکبر، تجاوزگر و برتریجو و گردنکش میشمارد که خود و ارادهاش را بالاتر از همه میدانست.<ref>یونس، ۷۵ و ۸۳؛ سبحانی، ۶۹–۷۰.</ref> از نگاه قرآن کریم حاکمی که خود را برتر از دیگران میداند، در پیشگاه خداوند سر به طغیان برمیآورد و عامل برپایی فساد در زمین است.<ref>یونس، ۹۰–۹۱؛ سبحانی، مبانی حکومت اسلامی، ۷۰–۷۱.</ref> فرد مستبد و خودرأی، به هیچ [[انتقاد]] و خیرخواهی ترتیب اثر نمیدهد و اعمال ناپسند در نظرش خوب جلوه میکند.<ref>غافر، ۳۶–۳۷؛ سبحانی، ۷۲.</ref> همچنین فرد مستبد، انسانها را به اطاعت کورکورانه و همکاری در نظام ظلم و جور وادار میسازد.<ref>زخرف، ۵۴؛ سبحانی ۷۲.</ref> | [[قرآن|قرآن کریم]] بارها داستان جباران و حاکمان ستمگر و مستبد را روایت کرده که در آن [[پیامبران(ع)|پیامبران]] علاوه بر دعوت انسانها به یکتاپرستی و عبادت خدای یگانه، به مبارزه با آن حاکمان و دوری از [[طاغوت]] میپرداختند،<ref>نحل، ۳۶؛ بقره، ۲۵۸؛ طه، ۴۳.</ref> زیرا مستبدان با [[غرور]] ناشی از قدرت و موقعیت پوشالی خود، انسانها را مطیع هواهای نفسانی و شیطانی خود میکردند و آنان را با انواع [[شکنجه]]های روحی و جسمی آزار میدادند؛<ref>بروج، ۴–۸؛ سبحانی، ۷۹–۸۱.</ref> برای نمونه خداوند فرعون را فردی متکبر، تجاوزگر و برتریجو و گردنکش میشمارد که خود و ارادهاش را بالاتر از همه میدانست.<ref>یونس، ۷۵ و ۸۳؛ سبحانی، ۶۹–۷۰.</ref> از نگاه قرآن کریم حاکمی که خود را برتر از دیگران میداند، در پیشگاه خداوند سر به طغیان برمیآورد و عامل برپایی فساد در زمین است.<ref>یونس، ۹۰–۹۱؛ سبحانی، مبانی حکومت اسلامی، ۷۰–۷۱.</ref> فرد مستبد و خودرأی، به هیچ [[انتقاد]] و خیرخواهی ترتیب اثر نمیدهد و اعمال ناپسند در نظرش خوب جلوه میکند.<ref>غافر، ۳۶–۳۷؛ سبحانی، ۷۲.</ref> همچنین فرد مستبد، انسانها را به اطاعت کورکورانه و همکاری در نظام ظلم و جور وادار میسازد.<ref>زخرف، ۵۴؛ سبحانی ۷۲.</ref> | ||
در سیره [[پیامبر اکرم(ص)]] از استبداد و خودرأیی خبری نبود و آیاتی همچون «وَ شاوِرْهُمْ فِی اْلأَمْرِ» (آل عمران، ۱۵۹) و «وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَینَهُمْ»<ref>شوری، ۳۸.</ref> زمینهساز مشارکت مردم در حکومت پیامبر(ص) شد؛ همچنین آموزه و وظیفه «نصیحت ائمه مسلمانان» از حقوقی بود که در محدودکردن قدرت سیاسی و نفی استبداد نقش پررنگی داشت. | در سیره [[پیامبر اکرم(ص)]] از استبداد و خودرأیی خبری نبود و آیاتی همچون «وَ شاوِرْهُمْ فِی اْلأَمْرِ» (آل عمران، ۱۵۹) و «وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَینَهُمْ»<ref>شوری، ۳۸.</ref> زمینهساز مشارکت مردم در حکومت پیامبر(ص) شد؛ همچنین آموزه و وظیفه «نصیحت ائمه مسلمانان» از حقوقی بود که در محدودکردن قدرت سیاسی و نفی استبداد نقش پررنگی داشت.<ref>سروش محلاتی، نصیحت ائمه مسلمین.</ref> استبداد در آموزه [[امامعلی(ع)]] نیز موجب هلاکت و در نقطه برابر [[مشورت]] قرار دارد و به بیان آن حضرت کسی که تنها به نظر خودش متکی باشد، راه هلاکت را میپیماید و آن کس که با دیگران مشورت میکند، در خِرد دیگران سهیم است.<ref>نهج البلاغه، ح۱۵۲، ۵۳۹.</ref> ایشان کارگزاران حکومتی را از اعمال استبداد و خودکامگی بازمیداشت و مردم را دارای حقوقی میدانست که باید حکومت، آن را برآورده سازد<ref>نهج البلاغه، خ۲۰۷، ۳۰۸–۳۱۰.</ref> و خداوند، جبار مستبد را خوار و ذلیل خواهد ساخت.<ref>نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۵۴–۴۵۵.</ref> | ||
برخلاف بسیاری از تفسیرهای سیاسی در غرب که پذیرش استبدادِ قدرتهای مطلقه با پذیرش خدا مساوی برشمرده میشد و بر همین اساس خواست آزادی اجتماعی مرادف با انکار خدا بود، از نظر فلسفه اجتماعی اسلام، نه تنها نتیجه اعتقاد به خدا پذیرش حکومت مطلقه افراد نیست و حاکم در برابر مردم مسئولیت دارد، بلکه از نظر این فلسفه تنها اعتقاد به خداست که حاکم را در برابر مردم مسئول میسازد و استیفای حقوق را یک وظیفه لازم شرعی معرفی میکند.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱/۵۵۳–۵۵۴.</ref> در اسلام اساساً حکومت، وسیله تهذیب و تربیت متعالی انسان از طریق اجرای قوانین اسلامی و برقراری [[عدالت اجتماعی|عدالت]] است؛<ref>غنوشی، آزادیهای عمومی در حکومت اسلامی، ۲۹۸.</ref> بنابراین نمیتواند همچون سلاحی در دست طبقه یا گروه خاص قرار بگیرد. حدودِ حکومت اسلامی را قانون الهی و نه شخص یا اشخاص مشخص میکند و هیچ صاحب قدرتی حق ندارد از چارچوب آن خارج شود و دلبخواهانه رفتار کند.<ref>غنوشی، آزادیهای عمومی در حکومت اسلامی، ۲۹۹.</ref> | برخلاف بسیاری از تفسیرهای سیاسی در غرب که پذیرش استبدادِ قدرتهای مطلقه با پذیرش خدا مساوی برشمرده میشد و بر همین اساس خواست آزادی اجتماعی مرادف با انکار خدا بود، از نظر فلسفه اجتماعی اسلام، نه تنها نتیجه اعتقاد به خدا پذیرش حکومت مطلقه افراد نیست و حاکم در برابر مردم مسئولیت دارد، بلکه از نظر این فلسفه تنها اعتقاد به خداست که حاکم را در برابر مردم مسئول میسازد و استیفای حقوق را یک وظیفه لازم شرعی معرفی میکند.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱/۵۵۳–۵۵۴.</ref> در اسلام اساساً حکومت، وسیله تهذیب و تربیت متعالی انسان از طریق اجرای قوانین اسلامی و برقراری [[عدالت اجتماعی|عدالت]] است؛<ref>غنوشی، آزادیهای عمومی در حکومت اسلامی، ۲۹۸.</ref> بنابراین نمیتواند همچون سلاحی در دست طبقه یا گروه خاص قرار بگیرد. حدودِ حکومت اسلامی را قانون الهی و نه شخص یا اشخاص مشخص میکند و هیچ صاحب قدرتی حق ندارد از چارچوب آن خارج شود و دلبخواهانه رفتار کند.<ref>غنوشی، آزادیهای عمومی در حکومت اسلامی، ۲۹۹.</ref> |