۲۱٬۱۴۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
ملکوتی در ششسالگی مقداری از سورههای قرآن را در زادگاهش حفظ کرد و پس از آن، مقدمات علوم اسلامی را نزد روحانیان محلی آغاز کرد. وی سپس به شهر سراب رفت و بقیه مقدّمات و سیوطی، مغنی، شرح جامی و مطوّل را نزد استادان آن دیار، میرزارضاقلی، میرزایعقوب، میرزاغلامعلی اصغری و میرزاحسین محدثی فرا گرفت و در سال ۱۳۲۰ وارد [[حوزه علمیه]] تبریز شد و در مدرسه «طالبیه» به تحصیل پرداخت. وی در تبریز، کتاب معالم الاصول را نزد میرزاخلیل نطنزی، شرح لمعه را نزد سیدکاظم نوبری، سیدمهدی انگجی، سیدعلی مولانا، بخشی از مکاسب و رسائل را نزد [[سیدکاظم شریعتمداری]] و بخش دیگر را نزد میرزاکاظم شبستری و [[میرزامحمود دوزدوزانی]] فرا گرفت و بخشهایی از [[علم کلام]] و [[فلسفه]] را نزد [[سیدمحمد بادکوبهای]] خواند.<ref>ملکوتی، خبرگان ملت، ۱/۴۵۱؛ اباذری، آئینه انوار الست، ۱۰ و ۱۱.</ref> | ملکوتی در ششسالگی مقداری از سورههای قرآن را در زادگاهش حفظ کرد و پس از آن، مقدمات علوم اسلامی را نزد روحانیان محلی آغاز کرد. وی سپس به شهر سراب رفت و بقیه مقدّمات و سیوطی، مغنی، شرح جامی و مطوّل را نزد استادان آن دیار، میرزارضاقلی، میرزایعقوب، میرزاغلامعلی اصغری و میرزاحسین محدثی فرا گرفت و در سال ۱۳۲۰ وارد [[حوزه علمیه]] تبریز شد و در مدرسه «طالبیه» به تحصیل پرداخت. وی در تبریز، کتاب معالم الاصول را نزد میرزاخلیل نطنزی، شرح لمعه را نزد سیدکاظم نوبری، سیدمهدی انگجی، سیدعلی مولانا، بخشی از مکاسب و رسائل را نزد [[سیدکاظم شریعتمداری]] و بخش دیگر را نزد میرزاکاظم شبستری و [[میرزامحمود دوزدوزانی]] فرا گرفت و بخشهایی از [[علم کلام]] و [[فلسفه]] را نزد [[سیدمحمد بادکوبهای]] خواند.<ref>ملکوتی، خبرگان ملت، ۱/۴۵۱؛ اباذری، آئینه انوار الست، ۱۰ و ۱۱.</ref> | ||
ملکوتی در اواخر ۱۳۲۳ به [[حوزه علمیه قم]] هجرت کرد و در [[مدرسه فیضیه]] ساکن شد. درسهای خارج فقه و اصول را از استادانی چون [[سیدمحمدتقی خوانساری]]، [[سیدصدرالدین صدر]]، [[سیدمحمد حجت کوهکمرهای]]، [[سیدحسین بروجردی]]، [[امامخمینی]] و [[میرزاعباسعلی شاهرودی]] فرا گرفت و بیشتر مباحث درس حجت کوهکمرهای را نوشت.<ref>ملکوتی، خاطرات، ۲۸ ـ ۳۰.</ref> وی در فلسفه از استادانی چون سیدحسین قاضی، عبدالنبی عراقی، میرزامهدی مازندرانی، ابوالقاسم اصفهانی، [[میرزامهدی آشتیانی]]، [[سیدمحمدحسین طباطبایی]] و امامخمینی بهره برد.<ref>ملکوتی، خبرگان ملت، ۱/۴۵۲.</ref> وی در ضمن اقامت و تحصیل در قم، مدتی نیز همراه دوستانش، [[علی احمدی میانجی]]، [[سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی]] و محمدعلی حقی سرابی به [[مشهد]] عزیمت کرد و در مدرسه خیراتخان سکونت گزید<ref>دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، پایگاه اطلاعرسانی.</ref> و در این حوزه نیز فقه و معارف دینی را از استادانی چون سیدیونس اردبیلی و میرزامهدی غروی اصفهانی فرا گرفت و [[ریاضیات]] و هیئت را نزد [[محمدرضا کرباسی]] آموخت. بخشی از | ملکوتی در اواخر ۱۳۲۳ به [[حوزه علمیه قم]] هجرت کرد و در [[مدرسه فیضیه]] ساکن شد. درسهای خارج فقه و اصول را از استادانی چون [[سیدمحمدتقی خوانساری]]، [[سیدصدرالدین صدر]]، [[سیدمحمد حجت کوهکمرهای]]، [[سیدحسین بروجردی]]، [[امامخمینی]] و [[میرزاعباسعلی شاهرودی]] فرا گرفت و بیشتر مباحث درس حجت کوهکمرهای را نوشت.<ref>ملکوتی، خاطرات، ۲۸ ـ ۳۰.</ref> وی در فلسفه از استادانی چون سیدحسین قاضی، عبدالنبی عراقی، میرزامهدی مازندرانی، ابوالقاسم اصفهانی، [[میرزامهدی آشتیانی]]، [[سیدمحمدحسین طباطبایی]] و امامخمینی بهره برد.<ref>ملکوتی، خبرگان ملت، ۱/۴۵۲.</ref> وی در ضمن اقامت و تحصیل در قم، مدتی نیز همراه دوستانش، [[علی احمدی میانجی]]، [[سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی]] و محمدعلی حقی سرابی به [[مشهد]] عزیمت کرد و در مدرسه خیراتخان سکونت گزید<ref>دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، پایگاه اطلاعرسانی.</ref> و در این حوزه نیز فقه و معارف دینی را از استادانی چون سیدیونس اردبیلی و میرزامهدی غروی اصفهانی فرا گرفت و [[ریاضیات]] و هیئت را نزد [[محمدرضا کرباسی]] آموخت. بخشی از شرح اشارات را نیز نزد سیفالله ایسی میانجی فرا گرفت و آنگاه به قم بازگشت.<ref>دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، پایگاه اطلاعرسانی؛ ملکوتی، خبرگان ملت، ۱/۴۵۲ ـ ۴۵۳.</ref> | ||
ملکوتی در سال ۱۳۳۴ به [[نجف اشرف]] رفت و دوازده سال در درسهای خارج فقه و اصول [[سیدمحسن حکیم]]، [[سیدعبدالهادی شیرازی]]، [[سیدمحمود شاهرودی]]، [[سیدابوالقاسم خویی]] و [[حسین حلی]] حاضر شد و در این مدت یک دوره کامل درس اصول خویی را نوشت و از شاگردان بارز ایشان بود. او با بیش از سه دهه تلاش علمی به درجه [[اجتهاد]] رسید و از بعضی استادان خود [[اجازه اجتهاد]] گرفت؛ چنانکه با شخصیتهای بزرگ علمی چون [[آقابزرگ تهرانی]] و [[عبدالحسین امینی]] ارتباط علمی و دوستی پیدا کرد و از آنان اجازه روایت گرفت. وی به سبب جایگاه علمیاش در [[حوزه علمیه نجف]] به «میرزامسلم سرابی» شهرت یافت<ref>اباذری، آئینه انوار الست، ۱۳.</ref> او همچنین در تمام دوره تحصیل در سراب، تبریز، قم، مشهد و نجف به تدریس اهتمام داشت و [[طلاب]] و [[روحانیان]] بسیاری را تعلیم داد و تربیت کرد؛ بهگونهای که بسیاری از شخصیتهای برجسته نظام [[جمهوری اسلامی ایران]] از شاگردان وی هستند. او در حوزه نجف، در مقبره [[میرزای شیرازی]] به تدریس رسائل، مکاسب، [[کفایة الاصول]]، شرح اشارات، [[شرح منظومه]]، اسفار، ریاضیات و هیئت میپرداخت.<ref>اباذری، آئینه انوار الست، ۱۶.</ref> ملکوتی در سال ۱۳۴۷ برای [[صله ارحام]] و با هدف بازگشت به نجف، به ایران آمد؛ اما به سبب تیرهشدن روابط ایران و عراق و بیرون راندن ایرانیان از آن کشور، ناگزیر به اقامت در قم شد.<ref>ملکوتی، خاطرات، ۴۲ ـ ۴۳.</ref> | ملکوتی در سال ۱۳۳۴ به [[نجف اشرف]] رفت و دوازده سال در درسهای خارج فقه و اصول [[سیدمحسن حکیم]]، [[سیدعبدالهادی شیرازی]]، [[سیدمحمود شاهرودی]]، [[سیدابوالقاسم خویی]] و [[حسین حلی]] حاضر شد و در این مدت یک دوره کامل درس اصول خویی را نوشت و از شاگردان بارز ایشان بود. او با بیش از سه دهه تلاش علمی به درجه [[اجتهاد]] رسید و از بعضی استادان خود [[اجتهاد|اجازه اجتهاد]] گرفت؛ چنانکه با شخصیتهای بزرگ علمی چون [[آقابزرگ تهرانی]] و [[عبدالحسین امینی]] ارتباط علمی و دوستی پیدا کرد و از آنان اجازه روایت گرفت. وی به سبب جایگاه علمیاش در [[حوزه علمیه نجف]] به «میرزامسلم سرابی» شهرت یافت<ref>اباذری، آئینه انوار الست، ۱۳.</ref> او همچنین در تمام دوره تحصیل در سراب، تبریز، قم، مشهد و نجف به تدریس اهتمام داشت و [[طلاب]] و [[روحانیان]] بسیاری را تعلیم داد و تربیت کرد؛ بهگونهای که بسیاری از شخصیتهای برجسته نظام [[جمهوری اسلامی ایران]] از شاگردان وی هستند. او در حوزه نجف، در مقبره [[میرزای شیرازی]] به تدریس رسائل، مکاسب، [[کفایة الاصول]]، شرح اشارات، [[شرح منظومه]]، اسفار، ریاضیات و هیئت میپرداخت.<ref>اباذری، آئینه انوار الست، ۱۶.</ref> ملکوتی در سال ۱۳۴۷ برای [[صله ارحام]] و با هدف بازگشت به نجف، به ایران آمد؛ اما به سبب تیرهشدن روابط ایران و عراق و بیرون راندن ایرانیان از آن کشور، ناگزیر به اقامت در قم شد.<ref>ملکوتی، خاطرات، ۴۲ ـ ۴۳.</ref> | ||
ملکوتی از زمان اقامت در تبریز، با شنیدن آوازه علمی امامخمینی به ایشان علاقهمند شد و با هجرت به قم، نخست در درس اخلاق روزهای جمعه ایشان حاضر شد و سپس به درس خارج اصول و فقه ایشان راه یافت؛<ref>ملکوتی، خاطرات، ۱۲۴.</ref> چنانکه در فضای ضد فلسفی قم، در درس خصوصی فلسفه ایشان شرکت کرد و پس از موفقیت در آزمون گزینشی ایشان، به صورت مداوم با آن همراه شد.<ref>ملکوتی، خاطرات، ۳۲.</ref> در سالهای آغازین نهضت اسلامی با اینکه ملکوتی در حوزه علمیه قم حضور نداشت، به دلیل اینکه از شاگردان خاص و از علاقهمندان امامخمینی بود، مسائل نهضت را در نجف دنبال میکرد و در ماجرای حمله به مدرسه فیضیه با گروهی از فضلا و استادان نجف، اعلامیه حمایت از حوزه قم و خواستههای مراجع تقلید را امضا کرد <ref>ملکوتی، خاطرات، ۱۸۰؛ اباذری، آئینه انوار الست، ۵۱.</ref>{{ببینید|حمله به مدرسه فیضیه}} | ملکوتی از زمان اقامت در تبریز، با شنیدن آوازه علمی امامخمینی به ایشان علاقهمند شد و با هجرت به قم، نخست در درس اخلاق روزهای جمعه ایشان حاضر شد و سپس به درس خارج اصول و فقه ایشان راه یافت؛<ref>ملکوتی، خاطرات، ۱۲۴.</ref> چنانکه در فضای ضد فلسفی قم، در درس خصوصی فلسفه ایشان شرکت کرد و پس از موفقیت در آزمون گزینشی ایشان، به صورت مداوم با آن همراه شد.<ref>ملکوتی، خاطرات، ۳۲.</ref> در سالهای آغازین نهضت اسلامی با اینکه ملکوتی در حوزه علمیه قم حضور نداشت، به دلیل اینکه از شاگردان خاص و از علاقهمندان امامخمینی بود، مسائل نهضت را در نجف دنبال میکرد و در ماجرای حمله به مدرسه فیضیه با گروهی از فضلا و استادان نجف، اعلامیه حمایت از حوزه قم و خواستههای مراجع تقلید را امضا کرد <ref>ملکوتی، خاطرات، ۱۸۰؛ اباذری، آئینه انوار الست، ۵۱.</ref>{{ببینید|حمله به مدرسه فیضیه}} | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
ملکوتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، با مردم انقلابی و امامخمینی همراه بود. وی در اوایل پیروزی، با حکم امامخمینی برای حل اختلافات شهرستان زنجان مأموریت یافت و اختلافات عمیق و حساس عالمان و برخی گروههای دیگر آن سامان را به گونه شایسته حل و فصل کرد.<ref>ملکوتی، خاطرات، ۲۱۸ ـ ۲۱۹.</ref> وی بار دیگر به همین منظور در سال ۱۳۵۸ به استان آذربایجان شرقی و تبریز اعزام شد و این مأموریت خطیر را نیز با موفقیت به انجام رساند.<ref>ملکوتی، خاطرات، ۲۲۲.</ref> | ملکوتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، با مردم انقلابی و امامخمینی همراه بود. وی در اوایل پیروزی، با حکم امامخمینی برای حل اختلافات شهرستان زنجان مأموریت یافت و اختلافات عمیق و حساس عالمان و برخی گروههای دیگر آن سامان را به گونه شایسته حل و فصل کرد.<ref>ملکوتی، خاطرات، ۲۱۸ ـ ۲۱۹.</ref> وی بار دیگر به همین منظور در سال ۱۳۵۸ به استان آذربایجان شرقی و تبریز اعزام شد و این مأموریت خطیر را نیز با موفقیت به انجام رساند.<ref>ملکوتی، خاطرات، ۲۲۲.</ref> | ||
ملکوتی در ۲۱ آبان ۱۳۶۰ پس از شهادت [[سیداسدالله مدنی]]، نماینده امامخمینی و امام جمعه تبریز و پایان دوره موقت [[علیاکبر مشکینی]] در این منصب، طی حکمی از سوی [[امامخمینی]] به امامت جمعه تبریز و نمایندگی ایشان در آذربایجان منصوب شد. امامخمینی در این حکم، ملکوتی را به داشتن پیشینه روشن، مراتب علم و [[تقوا]] ستود و برای وی اظهار امیدواری کرد که در تدبیر امور و رسیدگی به نیازهای محل و خدمت به [[اسلام]] و [[مسلمانان]] موفق باشد و از مردم آذربایجان بهویژه | ملکوتی در ۲۱ آبان ۱۳۶۰ پس از شهادت [[سیداسدالله مدنی]]، نماینده امامخمینی و امام جمعه تبریز و پایان دوره موقت [[علیاکبر مشکینی]] در این منصب، طی حکمی از سوی [[امامخمینی]] به امامت جمعه تبریز و نمایندگی ایشان در آذربایجان منصوب شد. امامخمینی در این حکم، ملکوتی را به داشتن پیشینه روشن، مراتب علم و [[تقوا]] ستود و برای وی اظهار امیدواری کرد که در تدبیر امور و رسیدگی به نیازهای محل و خدمت به [[اسلام]] و [[مسلمانان]] موفق باشد و از مردم آذربایجان بهویژه علما و [[روحانیت]]، خواست از وی پشتیبانی کنند و وی نیز با مشورت آنان در خدمت به جمهوری اسلامی توفیق یابد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۵۲.</ref> وی همچنین نمایندگی مردم آذربایجان شرقی در دوره اول تا سوم [[مجلس خبرگان رهبری]] را به عهده داشت.<ref>ملکوتی، خبرگان ملت، ۱/۴۵۱.</ref> ملکوتی از سال ۱۳۷۴ به دعوت گروهی از علما از تبریز به شهر قم بازگشت و به تدریس خارج فقه، اصول، فلسفه و موارد دیگر اشتغال داشت.<ref>دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، پایگاه اطلاعرسانی.</ref> | ||
ملکوتی در خطبه [[نماز جمعه]]، پس از سلام و صلوات بر [[چهارده معصوم(ع)]]، از امامخمینی با عنوان «امام مسلمین» یاد میکرد و ایشان را بزرگ میداشت؛<ref>اباذری، آئینه انوار الست، ۷۰.</ref> چنانکه وی ازجمله فقهایی بود که | ملکوتی در خطبه [[نماز جمعه]]، پس از سلام و صلوات بر [[چهارده معصوم(ع)]]، از امامخمینی با عنوان «امام مسلمین» یاد میکرد و ایشان را بزرگ میداشت؛<ref>اباذری، آئینه انوار الست، ۷۰.</ref> چنانکه وی ازجمله فقهایی بود که ولایت ولیفقیه جامع شرایط را، ادامه ولایت [[امامان معصوم(ع)]] میشمرد و در مرحله عمل نیز بدان پایبند بود و سالها پیش از پیروزی انقلاب، در یکی از آثار خود بر ضرورت تشکیل [[حکومت اسلامی]] تأکید کرده بود.<ref>ملکوتی، الامن العام، ۱۳۶.</ref> وی امامخمینی را جامع علوم مختلف اسلامی میدانست و معتقد بود ایشان از شدت احاطهای که به [[فقه]]، [[اصول فقه|اصول]]، [[فلسفه]]، [[عرفان]] و [[اخلاق]] داشت، میتوانست مباحثشان را کاملاً از هم جدا کند؛ به همین سبب وقتی درس فقه میگفت، شاگرد گمان میکرد ایشان فلسفه نخواندهاست و چون فلسفه میگفت، شاگرد گمان میبرد ایشان از مباحث فقه و اصول بیخبر است؛ از اینرو کتاب عرفانش ممحض در عرفان است و در کتاب فقه ایشان تنها مباحث فقهی به چشم میخورد و به نوشتن درسهای خود نیز مقیّد بود<ref>ملکوتی، خاطرات، ۱۳۰ ـ ۱۳۱.</ref> از نگاه ملکوتی، امامخمینی در اخلاق عملی نیز کار کرده بود؛ بهگونهای که درس اخلاق ایشان، فضای معنوی عجیبی ایجاد میکرد و ثمرهاش آن بود که طلاب و فضلای درس ایشان تا یک هفته از نظر اخلاقی و معنوی تغذیه میشدند و شخصیت اخلاقی امامخمینی بهگونهای بود که برخی، با وجود اینکه از نظر فلسفی مخالف سرسخت ایشان بودند، در برابر شخصیت اخلاقی ایشان سر تعظیم فرود میآوردند.<ref>ملکوتی، خاطرات، ۱۲۴ ـ ۱۲۵.</ref> ایشان با همه مقام علمی، [[تواضع]] ستودنی داشت و گاهی بهصراحت به شاگرد اعلام میکرد پاسخ پرسش را نمیداند و این برای شاگردان تازگی داشت؛ چنانکه از سر تواضع خود را استاد فلسفه نمیدانست و مباحث ارائهشده را فلسفه قلمداد نمیکرد.<ref>ملکوتی، خاطرات، ۱۲۸.</ref> وی خاطرنشان کردهاست امامخمینی تمام نمازهای روزانه را در [[حرم فاطمه معصومه(س)]] و مدرسه فیضیه با جماعت اقامه میکرد و «دائمالجماعه» بود؛ ظهر و عصر را در [[مدرسه فیضیه]] به [[سیداحمد زنجانی]]، نماز مغرب و عشا را در حرم فاطمه معصومه(س) به [[سیدمحمدتقی خوانساری]] و نماز صبح را به [[سیدصدرالدین صدر]] اقتدا میکرد<ref>ملکوتی، خاطرات، ۱۲۵.</ref> و [[شجاعت]] و شهامت ایشان نیز ستودنی بود.<ref>ملکوتی، خاطرات، ۱۲۹.</ref>{{ببینید|اخلاق و سیره امامخمینی}} | ||
{{ببینید|اخلاق و سیره امامخمینی}} | |||
==آثار و خدمات== | ==آثار و خدمات== | ||
ملکوتی خدمات اجتماعی بسیاری نیز داشتهاست؛ تأسیس و بازسازی چندین [[مسجد]]، تجدید بنای مدرسه علمیه حضرت ولیعصر(ع)، تأسیس کتابخانه المهدی(ع)، صندوق قرض الحسنه المهدی(ع) و صندوق مستمندان در سراب و احداث مصلای بزرگ تبریز ازجمله آنها میباشد،<ref>اباذری، آئینه انوار الست، ۶۴ ـ ۶۸.</ref> آثار علمی چندی نیز از وی باقی ماندهاست: المحاکمات، الربا فیالتشریع الاسلامی (سه جلد)، الفرق بین الدین و العلم و الفلسفه، الامن العام فیالاسلام، المنافقون فی القرآن و السنة و التاریخ، تفسیر سوره فاتحه، مقتل الامامالحسین(ع)، شرح مبسوط بر کفایة الاصول، تقریرات درس سیدمحمد حجت کوهکمرهای، حاشیه بر عروة الوثقی، حاشیه بر اسفار ملاصدرا، حاشیه بر شفای ابنسینا، مناسک حج و توضیح المسائل <ref>اباذری، خبرگان ملت، ۱/۴۵۷؛ اباذری، آئینه انوار الست، ۷۱ و ۷۴.</ref> وی به سبب علاقه وصفناپذیر به کتاب و کتابخوانی، کتابخانه شخصی پرارزشی با بیش از پنجاه هزار جلد کتاب با موضوعات گوناگون به زبانهای فارسی، عربی، ترکی، انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و... بر جا گذاشتهاست و حدود یک هزار جلد آن، نسخههای خطی است و در میان آنها، نسخههای نفیس نیز وجود دارد <ref>اباذری، آئینه انوار الست، ۷۷.</ref> | ملکوتی خدمات اجتماعی بسیاری نیز داشتهاست؛ تأسیس و بازسازی چندین [[مسجد]]، تجدید بنای مدرسه علمیه حضرت ولیعصر(ع)، تأسیس کتابخانه المهدی(ع)، صندوق قرض الحسنه المهدی(ع) و صندوق مستمندان در سراب و احداث مصلای بزرگ تبریز ازجمله آنها میباشد،<ref>اباذری، آئینه انوار الست، ۶۴ ـ ۶۸.</ref> آثار علمی چندی نیز از وی باقی ماندهاست: المحاکمات، الربا فیالتشریع الاسلامی (سه جلد)، الفرق بین الدین و العلم و الفلسفه، الامن العام فیالاسلام، المنافقون فی القرآن و السنة و التاریخ، تفسیر سوره فاتحه، مقتل الامامالحسین(ع)، شرح مبسوط بر کفایة الاصول، تقریرات درس سیدمحمد حجت کوهکمرهای، حاشیه بر عروة الوثقی، حاشیه بر اسفار ملاصدرا، حاشیه بر شفای ابنسینا، مناسک حج و توضیح المسائل <ref>اباذری، خبرگان ملت، ۱/۴۵۷؛ اباذری، آئینه انوار الست، ۷۱ و ۷۴.</ref> وی به سبب علاقه وصفناپذیر به کتاب و کتابخوانی، کتابخانه شخصی پرارزشی با بیش از پنجاه هزار جلد کتاب با موضوعات گوناگون به زبانهای فارسی، عربی، ترکی، انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و... بر جا گذاشتهاست و حدود یک هزار جلد آن، نسخههای خطی است و در میان آنها، نسخههای نفیس نیز وجود دارد <ref>اباذری، آئینه انوار الست، ۷۷.</ref> |