۲۱٬۱۴۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
رجایی در هجدهسالگی و با مدرک ششم ابتدایی، برای گروهبانی وارد نیروی هوایی شد و در دوره آموزشی سهماهه ارتش، با [[گروه فداییان اسلام]] آشنا شد و در جلسات این گروه شرکت کرد و به آنان پیوست. همچنین ارتباط با مسجد هدایت در تهران سبب شد تا وی با [[سیدمحمود طالقانی]] و جلسات [[تفسیر|تفسیر قرآن]] وی آشنایی یابد. حضور او در این جلسات سبب آشناییاش با [[مهدی بازرگان]] و [[یدالله سحابی]] شد.<ref>رجایی، فرزند ملت در آینه انقلاب اسلامی، ۱/۲۰ ـ ۲۱؛ رجایی، یاران امام، ۳۱۷.</ref> رجایی پس از آن با محمدصادق اسلامی و صادق امانی، از بنیانگذاران بعدی [[هیئت مؤتلفه اسلامی|هیئتهای مؤتلفه اسلامی]]، آشنایی یافت و به آنان پیوست. او ضمن خدمت در نیروی هوایی، در سال ۱۳۳۲، دیپلم خود را در رشته ریاضی گرفت و در سال ۱۳۳۴ به دنبال اعتراض به انتقال اجباری به نیروی زمینی (پادگان جی)، از نیروی هوایی استعفا کرد.<ref>رجایی، فرزند ملت در آینه انقلاب اسلامی، ۱/۲۱؛ دفتر انتشارات، ۳۴.</ref> | رجایی در هجدهسالگی و با مدرک ششم ابتدایی، برای گروهبانی وارد نیروی هوایی شد و در دوره آموزشی سهماهه ارتش، با [[گروه فداییان اسلام]] آشنا شد و در جلسات این گروه شرکت کرد و به آنان پیوست. همچنین ارتباط با مسجد هدایت در تهران سبب شد تا وی با [[سیدمحمود طالقانی]] و جلسات [[تفسیر|تفسیر قرآن]] وی آشنایی یابد. حضور او در این جلسات سبب آشناییاش با [[مهدی بازرگان]] و [[یدالله سحابی]] شد.<ref>رجایی، فرزند ملت در آینه انقلاب اسلامی، ۱/۲۰ ـ ۲۱؛ رجایی، یاران امام، ۳۱۷.</ref> رجایی پس از آن با محمدصادق اسلامی و صادق امانی، از بنیانگذاران بعدی [[هیئت مؤتلفه اسلامی|هیئتهای مؤتلفه اسلامی]]، آشنایی یافت و به آنان پیوست. او ضمن خدمت در نیروی هوایی، در سال ۱۳۳۲، دیپلم خود را در رشته ریاضی گرفت و در سال ۱۳۳۴ به دنبال اعتراض به انتقال اجباری به نیروی زمینی (پادگان جی)، از نیروی هوایی استعفا کرد.<ref>رجایی، فرزند ملت در آینه انقلاب اسلامی، ۱/۲۱؛ دفتر انتشارات، ۳۴.</ref> | ||
رجایی پس از خروج از | رجایی پس از خروج از ارتش به بیجار رفت<ref>محبوب، ۱/۹۸.</ref> و در مقطع دبیرستان به تدریس زبان انگلیسی پرداخت. او در سال ۱۳۳۵ دوباره به تهران بازگشت و پس از قبولی در آزمون ورودی رشته ریاضیات، در سال ۱۳۳۸ از دانشسرای عالی تربیت معلم، کارشناسی ریاضیات گرفت و به عنوان دبیر ریاضی به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و به تدریس در مدارس شهرهای ملایر و خوانسار پرداخت.<ref>رجایی، محمدعلی، فرزند ملت، ۱/۲۴؛ دفتر انتشارات، ۳۴ و ۳۵.</ref> | ||
وی در سال ۱۳۳۹ در کنکور دانشکده علوم پذیرفته شد و به تحصیل در رشته آمار در مقطع کارشناسی ارشد پرداخت. او همزمان در مدرسه کمال، با مدیریت یدالله سحابی {{ببینید|یدالله سحابی}} تدریس میکرد. ارتباط وی با سحابی سبب شد تا پس از تأسیس [[نهضت آزادی ایران|نهضت آزادی]] در سال ۱۳۴۰ خیلی زود به عضویت در آن پذیرفته شود.<ref>رجایی، محمدعلی، فرزند ملت، ۱/۲۴ ـ ۲۵.</ref> او در پاییز ۱۳۴۱ با | وی در سال ۱۳۳۹ در کنکور دانشکده علوم پذیرفته شد و به تحصیل در رشته آمار در مقطع کارشناسی ارشد پرداخت. او همزمان در مدرسه کمال، با مدیریت یدالله سحابی {{ببینید|یدالله سحابی}} تدریس میکرد. ارتباط وی با سحابی سبب شد تا پس از تأسیس [[نهضت آزادی ایران|نهضت آزادی]] در سال ۱۳۴۰ خیلی زود به عضویت در آن پذیرفته شود.<ref>رجایی، محمدعلی، فرزند ملت، ۱/۲۴ ـ ۲۵.</ref> او در پاییز ۱۳۴۱ با عاتقه رجایی که از بستگانش بود، [[ازدواج]] کرد.<ref>راعی گلوجه، زندگینامه سیاسی شهید رجایی، ۲۵.</ref> | ||
==دوران مبارزه== | ==دوران مبارزه== | ||
رجایی در اردیبهشت ۱۳۴۲ به اتهام پخش اعلامیههای [[نهضت آزادی ایران|نهضت آزادی]] و تبلیغ علیه دولت و اهانت به مقام سلطنت بازداشت و پس از پنجاه روز، با سپردن تعهد آزاد شد.<ref>رجایی، محمدعلی، فرزند ملت، ۱/۲۵.</ref> وی در سال ۱۳۴۶ به همراه محمدجواد باهنر {{ببینید|محمدجواد باهنر}} و جلالالدین فارسی {{ببینید|جلالالدین فارسی}} به ساماندهی دوباره [[هیئت مؤتلفه اسلامی|هیئتهای مؤتلفه]] پرداخت و با همراهی آنان سازمان جدیدی با پوشش اجتماعی و اقتصادی، اما با هدف سیاسی با عنوان «بنیاد رفاه تعاون اسلامی» شکل گرفت.<ref>رجایی، محمدعلی، فرزند ملت، ۱/۲۵؛ راعی گلوجه، زندگینامه سیاسی شهید رجایی، ۶۴.</ref> او برای پرورش افرادی که بتوانند [[مبارزه مسلحانه|نبرد مسلحانه]] را اداره کنند، به اعزام داوطلبانی به [[فلسطین]] اقدام و برای همین موضوع در سال ۱۳۵۰ به فرانسه، ترکیه و سوریه سفر کرد.<ref>راعی گلوجه، زندگینامه سیاسی شهید رجایی، ۶۹؛ جوانبخت، ۱۹.</ref> وی در ادامه فعالیتهای انقلابی خود، با همکاری [[اکبر هاشمی رفسنجانی]] و [[محمدجواد باهنر|باهنر]] [[مدرسه رفاه و مدرسه علوی|مدرسه رفاه]] را راهاندازی کرد.<ref>رجایی، محمدعلی، فرزند ملت، ۱/۲۶؛ جوانبخت، ۱۸.</ref> | رجایی در اردیبهشت ۱۳۴۲ به اتهام پخش اعلامیههای [[نهضت آزادی ایران|نهضت آزادی]] و تبلیغ علیه دولت و اهانت به مقام سلطنت بازداشت و پس از پنجاه روز، با سپردن تعهد آزاد شد.<ref>رجایی، محمدعلی، فرزند ملت، ۱/۲۵.</ref> وی در سال ۱۳۴۶ به همراه محمدجواد باهنر {{ببینید|محمدجواد باهنر}} و جلالالدین فارسی {{ببینید|جلالالدین فارسی}} به ساماندهی دوباره [[هیئت مؤتلفه اسلامی|هیئتهای مؤتلفه]] پرداخت و با همراهی آنان سازمان جدیدی با پوشش اجتماعی و اقتصادی، اما با هدف سیاسی با عنوان «بنیاد رفاه تعاون اسلامی» شکل گرفت.<ref>رجایی، محمدعلی، فرزند ملت، ۱/۲۵؛ راعی گلوجه، زندگینامه سیاسی شهید رجایی، ۶۴.</ref> او برای پرورش افرادی که بتوانند [[مبارزه مسلحانه|نبرد مسلحانه]] را اداره کنند، به اعزام داوطلبانی به [[فلسطین]] اقدام و برای همین موضوع در سال ۱۳۵۰ به فرانسه، ترکیه و سوریه سفر کرد.<ref>راعی گلوجه، زندگینامه سیاسی شهید رجایی، ۶۹؛ جوانبخت، ۱۹.</ref> وی در ادامه فعالیتهای انقلابی خود، با همکاری [[اکبر هاشمی رفسنجانی]] و [[محمدجواد باهنر|باهنر]] [[مدرسه رفاه و مدرسه علوی|مدرسه رفاه]] را راهاندازی کرد.<ref>رجایی، محمدعلی، فرزند ملت، ۱/۲۶؛ جوانبخت، ۱۸.</ref> | ||
در آذر ۱۳۵۳ سازمان اطلاعات و امنیت کشور ( | در آذر ۱۳۵۳ [[ساواک|سازمان اطلاعات و امنیت کشور]] (ساواک) که به فعالیتهای انقلابی رجایی مشکوک شده بود، پس از بازرسی خانه وی، او را بازداشت و پس از بازجویی، به چهار سال حبس محکوم کرد. با وجود صدور حکم محکومیت، به سبب تردیدهای ساواک درباره نقش و ارتباط وی با گروههای انقلابی، او را بارها [[شکنجه]] کردند و تحت فشار قرار دادند. وی شکنجههای گوناگونی را در بازداشتگاه کمیته مشترک و زندانهای اوین و قصر تحمل کرد و سرانجام در آبان ۱۳۵۷ آزاد شد.<ref>رجایی، محمدعلی، فرزند ملت، ۱/۲۹ ـ ۳۰؛ واحد فرهنگی، ۱/۱۹ ـ ۲۵.</ref> وی که در زندان با اعضای مؤسس [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق]] همسلول بود، هنگامی که به تغییر ایدئولوژی اعضای این سازمان پی برد بهشدت ناراحت شد و هنگامی که تلاشهای خود برای هدایت آنان را بیحاصل دید، از آنان متنفر گشت.<ref>رجایی، فرزند ملت، ۱/۳۳ ـ ۳۵.</ref> | ||
رجایی پس از آزادی، به انجمن اسلامی معلمان مبارز پیوست. این انجمن پیش از پیروزی [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب اسلامی]]، به صورت تشکل سیاسی مخفی فعالیت میکرد و در تکثیر و توزیع [[پیامها و اعلامیههای امامخمینی|اعلامیههای امامخمینی]] و اعلامیههای مربوط به دعوت فرهنگیان، بیانیهها، اعتصابهای معلمان و غیره نقش فعالی داشت و پس از انقلاب تکامل یافت.<ref>رجایی، فرزند ملت، ۱/۳۵؛ راعی گلوجه، زندگینامه سیاسی شهید رجایی، ۸۸.</ref> رجایی با عضویت در کمیته استقبال از امامخمینی در آمادهسازی [[مدرسه رفاه و مدرسه علوی|مدرسه رفاه]] برای اقامت [[امامخمینی]]، سهم بسزایی داشت {{ببینید|کمیته استقبال}} و پس از فروپاشی [[رژیم پهلوی]]، حفاظت از سلاحهای پایگاههای تسخیرشده و نگهداری از سران بازداشتشده رژیم پهلوی در داخل مدرسه رفاه از مسئولیتهای او بود.<ref>رجایی، محمدعلی، یاران امام، ۲۹؛ میرطاووسی، ۵۷.</ref> | رجایی پس از آزادی، به انجمن اسلامی معلمان مبارز پیوست. این انجمن پیش از پیروزی [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب اسلامی]]، به صورت تشکل سیاسی مخفی فعالیت میکرد و در تکثیر و توزیع [[پیامها و اعلامیههای امامخمینی|اعلامیههای امامخمینی]] و اعلامیههای مربوط به دعوت فرهنگیان، بیانیهها، اعتصابهای معلمان و غیره نقش فعالی داشت و پس از انقلاب تکامل یافت.<ref>رجایی، فرزند ملت، ۱/۳۵؛ راعی گلوجه، زندگینامه سیاسی شهید رجایی، ۸۸.</ref> رجایی با عضویت در کمیته استقبال از امامخمینی در آمادهسازی [[مدرسه رفاه و مدرسه علوی|مدرسه رفاه]] برای اقامت [[امامخمینی]]، سهم بسزایی داشت {{ببینید|کمیته استقبال}} و پس از فروپاشی [[رژیم پهلوی]]، حفاظت از سلاحهای پایگاههای تسخیرشده و نگهداری از سران بازداشتشده رژیم پهلوی در داخل مدرسه رفاه از مسئولیتهای او بود.<ref>رجایی، محمدعلی، یاران امام، ۲۹؛ میرطاووسی، ۵۷.</ref> | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
پس از آغاز [[جنگ عراق علیه ایران|جنگ تحمیلی عراق علیه ایران]]، رجایی در ۲۵ مهر ۱۳۵۹ به عنوان نخستوزیر جمهوری اسلامی ایران در جمع اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد حضور یافت و ماهیت سازمانهای بینالمللیِ حامیان حقوق بشر را افشا کرد. او با نشاندادن آثار شکنجه نیروهای [[ساواک]] و [[رژیم پهلوی]] بر بدن خود، از اعتراض به اشغال سفارت امریکا و حمایت [[امریکا]] از [[محمدرضا پهلوی]] انتقاد و از حیثیت [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب اسلامی]] بهخوبی دفاع کرد.<ref>عسکریراد، خاطراتی از شهید رجایی، ۲۴ ـ ۲۶؛ میرطاووسی، ۱۸۹ ـ ۱۹۰.</ref> با توجه به نبود توافق میان رجایی و بنیصدر برای معرفی وزیر امور خارجه و پیرو مصوبه [[مجلس شورای اسلامی]]، رجایی از ۲۰ اسفند ۱۳۵۹ تا ۱۴ تیر ۱۳۶۰ علاوه بر سمت نخستوزیری، مسئولیت وزارت امور خارجه را نیز بر عهده داشت.<ref>راعی گلوجه، زندگینامه سیاسی شهید رجایی، ۱۳۹؛ صابری، ۲۳۶.</ref> سرانجام اختلافات بنیصدر با رجایی و نیروهای انقلاب، موجب تعیین هیئت حل اختلاف از سوی امامخمینی شد؛<ref>صحیفه، ۱۴/۲۴۸ ـ ۲۴۹.</ref> اما به نتیجه مطلوبی نرسید و قضایا به عزل بنیصدر از ریاست جمهوری انجامید. {{ببینید|سیدابوالحسن بنیصدر}} | پس از آغاز [[جنگ عراق علیه ایران|جنگ تحمیلی عراق علیه ایران]]، رجایی در ۲۵ مهر ۱۳۵۹ به عنوان نخستوزیر جمهوری اسلامی ایران در جمع اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد حضور یافت و ماهیت سازمانهای بینالمللیِ حامیان حقوق بشر را افشا کرد. او با نشاندادن آثار شکنجه نیروهای [[ساواک]] و [[رژیم پهلوی]] بر بدن خود، از اعتراض به اشغال سفارت امریکا و حمایت [[امریکا]] از [[محمدرضا پهلوی]] انتقاد و از حیثیت [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب اسلامی]] بهخوبی دفاع کرد.<ref>عسکریراد، خاطراتی از شهید رجایی، ۲۴ ـ ۲۶؛ میرطاووسی، ۱۸۹ ـ ۱۹۰.</ref> با توجه به نبود توافق میان رجایی و بنیصدر برای معرفی وزیر امور خارجه و پیرو مصوبه [[مجلس شورای اسلامی]]، رجایی از ۲۰ اسفند ۱۳۵۹ تا ۱۴ تیر ۱۳۶۰ علاوه بر سمت نخستوزیری، مسئولیت وزارت امور خارجه را نیز بر عهده داشت.<ref>راعی گلوجه، زندگینامه سیاسی شهید رجایی، ۱۳۹؛ صابری، ۲۳۶.</ref> سرانجام اختلافات بنیصدر با رجایی و نیروهای انقلاب، موجب تعیین هیئت حل اختلاف از سوی امامخمینی شد؛<ref>صحیفه، ۱۴/۲۴۸ ـ ۲۴۹.</ref> اما به نتیجه مطلوبی نرسید و قضایا به عزل بنیصدر از ریاست جمهوری انجامید. {{ببینید|سیدابوالحسن بنیصدر}} | ||
===ریاستجمهوری=== | ===ریاستجمهوری=== | ||
در تیرماه ۱۳۶۰، پس از عزل بنیصدر از ریاستجمهوری، رجایی در کنار [[عباس شیبانی]]، [[سیدعلیاکبر پرورش]] و [[حبیبالله عسکر اولادی]] در دومین انتخابات ریاستجمهوری نامزد شد و با کسب ۸۸ درصد کل آرا در مرداد ۱۳۶۰رئیسجمهور شد.<ref>راعی گلوجه، زندگینامه سیاسی شهید رجایی، ۱۹۹؛ رجایی، محمدعلی، یاران امام، ۳۲.</ref> [[امامخمینی]] با استقبال از این انتخاب، در ۱۱ مرداد ۱۳۶۰حکم ریاستجمهوری وی را تنفیذ کرد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۵/۶۸.</ref> و در سخنرانی در مراسم تنفیذ، سفارش کرد نباید میان پیش و پس از عهدهدارشدن سمت دولتی در رفتار و اخلاق شخص فرقی احساس شود. ایشان ریاستجمهوری را مسئولیتی برشمرد که در برابر کارهایی که انجام میدهد، باید به ملت پاسخگو باشد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۷۱ ـ ۷۲.</ref> رجایی برای سمت نخستوزیری، باهنر را به مجلس معرفی کرد و او توانست از مجلس رأی اعتماد بگیرد.<ref>راعی گلوجه، زندگینامه سیاسی شهید رجایی، ۲۰۲.</ref> {{ببینید|محمدجواد باهنر}} | در تیرماه ۱۳۶۰، پس از عزل بنیصدر از ریاستجمهوری، رجایی در کنار [[عباس شیبانی]]، [[سیدعلیاکبر پرورش]] و [[حبیبالله عسکراولادی مسلمان|حبیبالله عسکر اولادی]] در دومین انتخابات ریاستجمهوری نامزد شد و با کسب ۸۸ درصد کل آرا در مرداد ۱۳۶۰رئیسجمهور شد.<ref>راعی گلوجه، زندگینامه سیاسی شهید رجایی، ۱۹۹؛ رجایی، محمدعلی، یاران امام، ۳۲.</ref> [[امامخمینی]] با استقبال از این انتخاب، در ۱۱ مرداد ۱۳۶۰حکم ریاستجمهوری وی را تنفیذ کرد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۵/۶۸.</ref> و در سخنرانی در مراسم تنفیذ، سفارش کرد نباید میان پیش و پس از عهدهدارشدن سمت دولتی در رفتار و اخلاق شخص فرقی احساس شود. ایشان ریاستجمهوری را مسئولیتی برشمرد که در برابر کارهایی که انجام میدهد، باید به ملت پاسخگو باشد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۷۱ ـ ۷۲.</ref> رجایی برای سمت نخستوزیری، باهنر را به مجلس معرفی کرد و او توانست از مجلس رأی اعتماد بگیرد.<ref>راعی گلوجه، زندگینامه سیاسی شهید رجایی، ۲۰۲.</ref> {{ببینید|محمدجواد باهنر}} | ||
== ویژگیهای اخلاقی و رفتاری == | == ویژگیهای اخلاقی و رفتاری == | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
== دیدگاهها == | == دیدگاهها == | ||
رجایی خود را سرباز [[امامخمینی]] میدانست و بر پیروی صادقانه و مداوم از | رجایی خود را سرباز [[امامخمینی]] میدانست و بر پیروی صادقانه و مداوم از رهبری ایشان تأکید میورزید و باور داشت در همهحال چه [[رفاه]] و چه گرفتاری، باید به حمایت از ایشان پرداخت.<ref>رجایی، محمدعلی، فرزند ملت، ۱/۸۲.</ref> وی خود را مقلد امامخمینی میدانست و معتقد بود هرگاه ایشان تشخیص دهد امری مخالف اسلام است، دولت موظف به اصلاح آن است و هرگاه مردم تشخیص دهند که دولت پیرو خط ایشان نیست، آن دولت باید کنار برود.<ref>رجایی، غلامعلی، ۷۲۵ ـ ۷۲۷.</ref> او پیوند ملت با رهبری امامخمینی را پیوند اعتقادی و نه پیوند سیاسی میدانست؛ از اینرو شناخت جایگاه امامخمینی و مواضع ایشان را مهم و بنیادی برمیشمرد.<ref>رجایی، محمدعلی، فرزند ملت، ۱/۱۰۳ و ۱۲۶.</ref> وی پیوند عمیق میان مردم [[مستضعف]] و محروم با امامخمینی را ستایش میکرد و ایشان را انسان بینظیر قرن و امام مستضعفان میشمرد.<ref>رجایی، محمدعلی، فرزند ملت، ۱/۲۳۶.</ref> | ||
او که در برابر [[مردم]] متعهد شد تا از آرمانها و دستورهای امامخمینی با تمام توان حمایت کند،<ref>رجایی، محمدعلی، فرزند ملت، ۱/۲۶۸ ـ ۲۶۹.</ref> در مناسبتهای مختلف از صداقت و سادگی و شخصیت امامخمینی ستایش میکرد و سیره ایشان را الگوی رفتار خود قرار داده بود.<ref>رجایی، محمدعلی، فرزند ملت، ۱/۳۰۸ ـ ۳۰۹، ۳۳۳، ۳۵۵ و ۳۶۰.</ref> وی صراحتاً اعلام میکرد آنچه او با خود عهد کرده و آنچه وزیران با او تعهد کردهاند، پیروی از خط امامخمینی است و معیار انقلابیبودنِ اشخاص را قبولداشتنِ تفکر ایشان در همه ابعاد میدانست.<ref>رجایی، غلامعلی، ۷۲۵ ـ ۷۲۸؛ عابدی ۱۴۸.</ref> | او که در برابر [[مردم]] متعهد شد تا از آرمانها و دستورهای امامخمینی با تمام توان حمایت کند،<ref>رجایی، محمدعلی، فرزند ملت، ۱/۲۶۸ ـ ۲۶۹.</ref> در مناسبتهای مختلف از [[صداقت]] و [[سادهزیستی|سادگی]] و شخصیت امامخمینی ستایش میکرد و سیره ایشان را الگوی رفتار خود قرار داده بود.<ref>رجایی، محمدعلی، فرزند ملت، ۱/۳۰۸ ـ ۳۰۹، ۳۳۳، ۳۵۵ و ۳۶۰.</ref> وی صراحتاً اعلام میکرد آنچه او با خود عهد کرده و آنچه وزیران با او تعهد کردهاند، پیروی از [[خط امامخمینی]] است و معیار انقلابیبودنِ اشخاص را قبولداشتنِ تفکر ایشان در همه ابعاد میدانست.<ref>رجایی، غلامعلی، ۷۲۵ ـ ۷۲۸؛ عابدی ۱۴۸.</ref> | ||
رجایی درباره [[ولایت فقیه]] و رهبری امامخمینی معتقد بود مسئله رهبری بنا بر ضرورت انقلاب باید بهدرستی شناخته شود. از نظر او رهبری نه در شخص امامخمینی، بلکه در موضوع «امام» و «مرجع تقلید» متقوم است و جایگاه مرجع تقلید با رهبران سیاسی فرق میکند. او با این نگاه به جایگاه امامخمینی، همه حرکات خود را مبتنی بر نگاهی شرعی میدانست که یک مرجع تقلید مشخص میکند. او به مخاطبان خود تأکید میکرد پیوند خود با امامخمینی و مرجعیت را بهدرستی درک کنند؛ زیرا این پیوند، پیوند اعتقادی است نه پیوند سیاسی، بلکه پیوند سیاسی یک بعد از ابعاد رهبری است.<ref>رجایی، محمدعلی، فرزند ملت، ۱/۱۰۳ و ۱۲۶.</ref> | رجایی درباره [[ولایت فقیه]] و رهبری امامخمینی معتقد بود مسئله رهبری بنا بر ضرورت انقلاب باید بهدرستی شناخته شود. از نظر او رهبری نه در شخص امامخمینی، بلکه در موضوع «امام» و «مرجع تقلید» متقوم است و جایگاه مرجع تقلید با رهبران سیاسی فرق میکند. او با این نگاه به جایگاه امامخمینی، همه حرکات خود را مبتنی بر نگاهی شرعی میدانست که یک مرجع تقلید مشخص میکند. او به مخاطبان خود تأکید میکرد پیوند خود با امامخمینی و [[مرجعیت]] را بهدرستی درک کنند؛ زیرا این پیوند، پیوند اعتقادی است نه پیوند سیاسی، بلکه پیوند سیاسی یک بعد از ابعاد رهبری است.<ref>رجایی، محمدعلی، فرزند ملت، ۱/۱۰۳ و ۱۲۶.</ref> | ||
امامخمینی نیز به مناسبتهای مختلف از کارکرد و [[صدق|صداقت]] و [[سادهزیستی]] رجایی دفاع<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۱۲۲ ـ ۱۲۳ و ۲۳۴.</ref> و از سادهزیستی و پشتوانه مردمی وی ستایش میکرد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۶/۴۴۵ و ۴۴۹.</ref> ایشان در برابر برخی نقدهای بنیصدر که جایگاه علمی او را زیر سؤال میبرد، عقل رجایی را بیشتر از علم او شمرد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۴۶۱. </ref> و او را انسانی زجردیده و برآمده از میان توده مردم دانست.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۳/۱۴۲ و ۱۴/۳۲۰.</ref> ایشان، رجایی را فرزند متعهد، مسئول و محبوب آحاد جامعه میدانست که در خدمتگزاری هیچگاه کوتاهی نکرد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۵/۱۳۵ ـ ۱۴۰.</ref> و با کردارش، معلم اخلاق به شمار میرفت.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸/۷۷. </ref> به باور ایشان، رجایی گرچه از دستفروشی به ریاستجمهوری رسید؛ اما مشاغل مهم بر روحیه او اثر منفی نداشت و او عزت نفس بالایی داشت.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰/۱۲۴. </ref> | امامخمینی نیز به مناسبتهای مختلف از کارکرد و [[صدق|صداقت]] و [[سادهزیستی]] رجایی دفاع<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۱۲۲ ـ ۱۲۳ و ۲۳۴.</ref> و از سادهزیستی و پشتوانه مردمی وی ستایش میکرد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۶/۴۴۵ و ۴۴۹.</ref> ایشان در برابر برخی نقدهای بنیصدر که جایگاه علمی او را زیر سؤال میبرد، عقل رجایی را بیشتر از علم او شمرد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۴۶۱. </ref> و او را انسانی زجردیده و برآمده از میان توده مردم دانست.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۳/۱۴۲ و ۱۴/۳۲۰.</ref> ایشان، رجایی را فرزند متعهد، مسئول و محبوب آحاد جامعه میدانست که در خدمتگزاری هیچگاه کوتاهی نکرد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۵/۱۳۵ ـ ۱۴۰.</ref> و با کردارش، معلم اخلاق به شمار میرفت.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸/۷۷. </ref> به باور ایشان، رجایی گرچه از دستفروشی به ریاستجمهوری رسید؛ اما مشاغل مهم بر روحیه او اثر منفی نداشت و او عزت نفس بالایی داشت.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰/۱۲۴. </ref> | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
[[امامخمینی]] یک روز پس از این فاجعه در جمع قشرهای مختلف مردم به تفصیل درباره این جنایت سخن گفت و با ستایش از رجایی و باهنر تأکید کرد ملتی را که در برابر قدرتهای عالم و برای اسلام و خدا قیام کردهاست، به وسیله ترور شخصیتها نمیتوان عقب راند و در مواقعی که جامعه شهید دادهاست ملت ایران منسجمتر از پیش شد. ایشان از رجایی تجلیل کرد و او را رئیسجمهور مکتبی و ارزشمند نامید؛ همچنین از همراهی بیستساله رجایی با باهنر ستایش کرد و شهادت آنان را در کنار هم، خواسته الهی شمرد. ایشان تحمل ازدستدادن رجایی و باهنر را برای خود بسیار مشکل شمرد و از رسیدن آنان به درجه رفیع شهادت و آرامش یاد کرد. ایشان رجایی و باهنر را اشخاص ارزندهای برای ملت و جمهوری اسلامی شمرد و رجایی را رئیسجمهوری خواند که مردم او را از خود میدانستند و عزاداری گسترده مردمی برای آن دو را نشانه محبوبیت بالا و پایگاه مردمی آنان دانست.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۵/۱۳۵ ـ ۱۴۰.</ref> | [[امامخمینی]] یک روز پس از این فاجعه در جمع قشرهای مختلف مردم به تفصیل درباره این جنایت سخن گفت و با ستایش از رجایی و باهنر تأکید کرد ملتی را که در برابر قدرتهای عالم و برای اسلام و خدا قیام کردهاست، به وسیله ترور شخصیتها نمیتوان عقب راند و در مواقعی که جامعه شهید دادهاست ملت ایران منسجمتر از پیش شد. ایشان از رجایی تجلیل کرد و او را رئیسجمهور مکتبی و ارزشمند نامید؛ همچنین از همراهی بیستساله رجایی با باهنر ستایش کرد و شهادت آنان را در کنار هم، خواسته الهی شمرد. ایشان تحمل ازدستدادن رجایی و باهنر را برای خود بسیار مشکل شمرد و از رسیدن آنان به درجه رفیع شهادت و آرامش یاد کرد. ایشان رجایی و باهنر را اشخاص ارزندهای برای ملت و جمهوری اسلامی شمرد و رجایی را رئیسجمهوری خواند که مردم او را از خود میدانستند و عزاداری گسترده مردمی برای آن دو را نشانه محبوبیت بالا و پایگاه مردمی آنان دانست.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۵/۱۳۵ ـ ۱۴۰.</ref> | ||
امامخمینی یک روز پس از این نیز در دهم شهریور درباره این فاجعه سخن گفت و بر لزوم وحدت و مقاومت تأکید کرد و با ستایش دوباره از رجایی و باهنر، به دادگاهها و دستاندرکاران هشدار داد که مبادا وقوع چنین شرارتهایی ازجمله شهادت اینان باعث شود آنان بیاختیار شوند و در برخورد با مخالفان و زندانیان از حدود شرعی فراتر روند. ایشان تأکید کرد که دستاندرکاران باید با پرهیز از خشم و شتاب و با حفظ موازین اسلامی و قانونی و بدون شدت عمل با زندانیان رفتار کنند و حتی رفتار با کسانی که قاتل شناخته شدند نیز در عین شدت عمل، باید رفتاری اسلامی باشد و تعدی از حدود نشود.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۵/۱۴۵ ـ ۱۵۰.</ref> ایشان ضمن پاسخ به پیامهای تسلیت رئیسان کشورهای مختلف،<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۵/۱۴۱، ۱۴۲، ۱۴۳، ۱۴۴ و ۱۵۱.</ref> در جمع خانواده شهدای هشت شهریور، با ابراز اینکه تنها چیزی که موجب تسلی شهادت رجایی و باهنر است این است که کار برای خدا است و چیزی که برای خدا است محفوظ است، آنان را متعهد به اسلام و مفید برای جامعه دانست؛<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۵/۱۶۴.</ref> چنانکه رجایی را سربازی گرانقدر و رئیسجمهوری خدمتگزار و متعهد دانست<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۵/۲۵۰.</ref> که [[شهادت]] او برای کشور ضرر بودهاست، اما [[مردم]] با عمل خود شهادت دادهاند که او مقبول مردم بوده و هیچگاه در خدمتگزاری کوتاهی نکردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۶/۴۵۰ ـ ۴۵۳.</ref> | [[امامخمینی]] یک روز پس از این نیز در دهم شهریور درباره این فاجعه سخن گفت و بر لزوم [[وحدت]] و مقاومت تأکید کرد و با ستایش دوباره از رجایی و باهنر، به دادگاهها و دستاندرکاران هشدار داد که مبادا وقوع چنین شرارتهایی ازجمله شهادت اینان باعث شود آنان بیاختیار شوند و در برخورد با مخالفان و زندانیان از حدود شرعی فراتر روند. ایشان تأکید کرد که دستاندرکاران باید با پرهیز از خشم و شتاب و با حفظ موازین اسلامی و قانونی و بدون شدت عمل با زندانیان رفتار کنند و حتی رفتار با کسانی که قاتل شناخته شدند نیز در عین شدت عمل، باید رفتاری اسلامی باشد و تعدی از حدود نشود.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۵/۱۴۵ ـ ۱۵۰.</ref> ایشان ضمن پاسخ به پیامهای تسلیت رئیسان کشورهای مختلف،<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۵/۱۴۱، ۱۴۲، ۱۴۳، ۱۴۴ و ۱۵۱.</ref> در جمع خانواده شهدای هشت شهریور، با ابراز اینکه تنها چیزی که موجب تسلی شهادت رجایی و باهنر است این است که کار برای خدا است و چیزی که برای خدا است محفوظ است، آنان را متعهد به اسلام و مفید برای جامعه دانست؛<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۵/۱۶۴.</ref> چنانکه رجایی را سربازی گرانقدر و رئیسجمهوری خدمتگزار و متعهد دانست<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۵/۲۵۰.</ref> که [[شهادت]] او برای کشور ضرر بودهاست، اما [[مردم]] با عمل خود شهادت دادهاند که او مقبول مردم بوده و هیچگاه در خدمتگزاری کوتاهی نکردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۶/۴۵۰ ـ ۴۵۳.</ref> | ||
پیکر رجایی به همراه پیکر باهنر و دیگر شهدای انفجار، در روز نهم شهریور ۱۳۶۰ در [[تهران]] پس از تشییع باشکوه، از محل [[مجلس شورای اسلامی]] به [[بهشت زهرا(س)]] انتقال داده شد و در جوار مزار شهدای فاجعه انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی به خاک سپرده شد. {{ببینید|هشت شهریور | هفت تیر}} | پیکر رجایی به همراه پیکر باهنر و دیگر شهدای انفجار، در روز نهم شهریور ۱۳۶۰ در [[تهران]] پس از تشییع باشکوه، از محل [[مجلس شورای اسلامی]] به [[بهشت زهرا(س)]] انتقال داده شد و در جوار مزار شهدای [[انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی|فاجعه انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی]] به خاک سپرده شد.{{ببینید|هشت شهریور | هفت تیر}} | ||
==خانواده== | ==خانواده== | ||
عاتقه صدیقی (پوران رجایی)، همسر رجایی، که از خویشاوندان دور رجایی بود در سال ۱۳۲۲ در قزوین به دنیا آمد. پدرش محمدصادق بزاز بود. عاتقه با خانوادهاش در قزوین زندگی میکرد و پیش از [[ازدواج]] با رجایی به [[تهران]] مهاجرت کردند. وی تا ششم ابتدایی درس خوانده بود و به دلیل اختلاط مدارس و فضای فرهنگی از ادامه تحصیل بازمانده بود. صدیقی در هجدهسالگی با رجایی ازدواج کرد<ref>راعی گلوجه، زندگینامه سیاسی شهید رجایی، ۲۴.</ref> و در خانه کوچکی در نارمک، ساکن شد. ثمره این ازدواج دو دختر به نامهای جمیله و حمیده و یک پسر به نام کمالالدین است.<ref>راعی گلوجه، زندگینامه سیاسی شهید رجایی، ۲۵.</ref> صدیقی در سال ۱۳۶۷ به نمایندگی از مردم تهران به [[مجلس شورای اسلامی]] راه یافت و نام وی در شمار نمایندگانی که برای رفع ابهام از محدوده فعالیتهای [[مجمع تشخیص مصلحت نظام]] به [[امامخمینی]] نامه نوشتند، دیده میشود.<ref>← امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۲۰۲ ـ ۲۰۳.</ref> | عاتقه صدیقی (پوران رجایی)، همسر رجایی، که از خویشاوندان دور رجایی بود در سال ۱۳۲۲ در قزوین به دنیا آمد. پدرش محمدصادق بزاز بود. عاتقه با خانوادهاش در قزوین زندگی میکرد و پیش از [[ازدواج]] با رجایی به [[تهران]] مهاجرت کردند. وی تا ششم ابتدایی درس خوانده بود و به دلیل اختلاط مدارس و فضای فرهنگی از ادامه تحصیل بازمانده بود. صدیقی در هجدهسالگی با رجایی ازدواج کرد<ref>راعی گلوجه، زندگینامه سیاسی شهید رجایی، ۲۴.</ref> و در خانه کوچکی در نارمک، ساکن شد. ثمره این ازدواج دو دختر به نامهای جمیله و حمیده و یک پسر به نام کمالالدین است.<ref>راعی گلوجه، زندگینامه سیاسی شهید رجایی، ۲۵.</ref> صدیقی در سال ۱۳۶۷ به نمایندگی از مردم تهران به [[مجلس شورای اسلامی]] راه یافت و نام وی در شمار نمایندگانی که برای رفع ابهام از محدوده فعالیتهای [[مجمع تشخیص مصلحت نظام]] به [[امامخمینی]] نامه نوشتند، دیده میشود.<ref>← امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۲۰۲ ـ ۲۰۳.</ref> | ||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
==پیوند به بیرون== | ==پیوند به بیرون== | ||
محمد عابدی، [https://books.khomeini.ir/books/10005/568/ محمدعلی رجایی]، دانشنامه | |||
* محمد عابدی، [https://books.khomeini.ir/books/10005/568/ محمدعلی رجایی]، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۵، ص۵۶۸–۵۷۵. | |||
[[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | [[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] |