۲۱٬۱۴۹
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== مفهومشناسی == | == مفهومشناسی == | ||
واژه «روحانیت» مصدر جعلی از «روحانی»، از ریشه «روح» و به معنای معنویت در برابر مادیت،<ref>ازهری، تهذیب اللغه، ۵/۱۴۵–۱۴۶؛ حسینی دشتی، معارف و معاریف، ۳/۴۹۱–۴۹۲؛ آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، ۲۵۲.</ref> فرشته،<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۳/۲۹۱.</ref> مقدس، پاکیزه، پارسایی،<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۸/۱۰۸۵۰.</ref> صفا و معنویت<ref>انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۴/۳۷۱۷.</ref> و رحمت<ref>ازهری، تهذیب اللغه، ۵/۱۴۵؛ ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ۲/۲۷۲.</ref> است. در اصطلاح اجتماعی، روحانیت عالمان دینیاند که در راه [[تزکیه]] و آموزش | واژه «روحانیت» مصدر جعلی از «روحانی»، از ریشه «روح» و به معنای معنویت در برابر مادیت،<ref>ازهری، تهذیب اللغه، ۵/۱۴۵–۱۴۶؛ حسینی دشتی، معارف و معاریف، ۳/۴۹۱–۴۹۲؛ آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، ۲۵۲.</ref> فرشته،<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۳/۲۹۱.</ref> مقدس، پاکیزه، پارسایی،<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۸/۱۰۸۵۰.</ref> صفا و معنویت<ref>انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۴/۳۷۱۷.</ref> و رحمت<ref>ازهری، تهذیب اللغه، ۵/۱۴۵؛ ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ۲/۲۷۲.</ref> است. در اصطلاح اجتماعی، روحانیت عالمان دینیاند که در راه [[تزکیه]] و آموزش تعالیم الهی و رساندن آن به مردم میکوشند و مسئولیت نشاندادن راه [[سعادت]] و زندگی سالم بر پایه آموزههای [[خداوند]] را بر عهده دارند.<ref>حسینی بهشتی، ولایت، رهبری، ۳۱۲؛ یعقوبی، معناشناسی واژه روحانیت، ۷.</ref> واژه روحانی در این معنا تازه و نوظهور است<ref>معصومی، تعامل روحانیت و دولت اسلامی، ۳۶؛ یعقوبی، معناشناسی واژه روحانیت، ۷–۸.</ref> و کاربرد آن بیشتر در دورههای اخیر و پس از [[نهضت مشروطه]] و متأثر از ادبیات غرب به کار رفته است.<ref>دولتآبادی، حیات یحیی، ۱/۱۱؛ یعقوبی، معناشناسی واژه روحانیت، ۸ و ۱۰–۱۱.</ref> | ||
در منابع شفاهی و مکتوب گذشته اسلامی به جای روحانی بیشتر واژههای عالم و علما،<ref>کلینی، الکافی، ۱/۳۵–۳۶.</ref> ملا،<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۴/۱۷۳۱.</ref> [[طلبه]] و [[طلاب]]<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱/۱۷۲؛ کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ۱/۱۹۲، ۱۹۳ و ۵۷۰.</ref> و | در منابع شفاهی و مکتوب گذشته اسلامی به جای روحانی بیشتر واژههای عالم و علما،<ref>کلینی، الکافی، ۱/۳۵–۳۶.</ref> ملا،<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۴/۱۷۳۱.</ref> [[طلبه]] و [[طلاب]]<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱/۱۷۲؛ کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ۱/۱۹۲، ۱۹۳ و ۵۷۰.</ref> و آخوند<ref>صدر، تکملة امل الامل، ۲/۳۲۷.</ref> بهویژه برای عالمان [[شیعه]] رایج بوده است. همچنین از عالمان دینی با عناوین و القابی مانند فقیه،<ref>کلینی، الکافی، ۱/۳۶؛ تنکابنی، زندگی دانشمندان، ۴۳.</ref> شیخ،<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱۰۵/۱۳۴.</ref> [[مرجعیت|مرجع]]، نایب و [[عارف]]،<ref>یعقوبی، معناشناسی واژه روحانیت، ۸.</ref> حجةالاسلام<ref>کربلایی، تاریخ دخانیه یا تاریخ وقایع تحریم تنباکو، ۳۶–۱۰۹.</ref> و [[آیتالله]]<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱۰۷/۱۰۰.</ref> یاد میشده است. | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
پیدایش روحانیت به عنوان عالمان دین، در اسلام با گسترش اسلام همراه بود. بر اساس دستور قرآن کریم لازم است گروهی از [[اسلام|مسلمانان]] برای تبلیغ دین برای مردم آماده شوند<ref>توبه، ۱۲۲.</ref> و این خود هسته اصلی شکلگیری علمای دین و روحانیت را تشکیل داد.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۸/۲۴۱.</ref> [[پیامبر اکرم(ص)]] و [[امامان معصوم(ع)]] تشویقکننده طلاب علوم دینی بودند.<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱/۲۱۷؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۴/۳۸۶؛ آل قاسم، تاریخ الحوزات العلمیه، ۱/۲۹–۳۰.</ref> پس از پیامبر(ص) مردم برای فراگیری علم به مدینه میآمدند و حلقههای درس و بحث در مسجد پیامبر(ص) تشکیل میشد.<ref>ابنسعد، طبقات الکبری، ۱/۴۱۲؛ آل قاسم، تاریخ الحوزات العلمیه، ۱/۲۳۲.</ref> | پیدایش روحانیت به عنوان عالمان دین، در اسلام با گسترش اسلام همراه بود. بر اساس دستور قرآن کریم لازم است گروهی از [[اسلام|مسلمانان]] برای تبلیغ دین برای مردم آماده شوند<ref>توبه، ۱۲۲.</ref> و این خود هسته اصلی شکلگیری علمای دین و روحانیت را تشکیل داد.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۸/۲۴۱.</ref> [[پیامبر اکرم(ص)]] و [[امامان معصوم(ع)]] تشویقکننده طلاب علوم دینی بودند.<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱/۲۱۷؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۴/۳۸۶؛ آل قاسم، تاریخ الحوزات العلمیه، ۱/۲۹–۳۰.</ref> پس از پیامبر(ص) مردم برای فراگیری علم به مدینه میآمدند و حلقههای درس و بحث در مسجد پیامبر(ص) تشکیل میشد.<ref>ابنسعد، طبقات الکبری، ۱/۴۱۲؛ آل قاسم، تاریخ الحوزات العلمیه، ۱/۲۳۲.</ref> | ||
در دوره ائمه [[اهل بیت(ع)]] بهویژه دوران [[امامباقر(ع)]] و [[امامصادق(ع)]] فراگیری علوم اسلامی و تشکیل محافل علمی به اوج رسید و بستری برای شکلگیری تشکلی از عالمان دینی پس از [[عصر غیبت|عصر غیبت کبری]] فراهم شد.<ref>آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ۲/۱۳۱–۱۳۲؛ آل قاسم، تاریخ الحوزات العلمیه، ۱/۲۴۰–۲۵۲.</ref> در دوران غیبت، تشکیلات روحانیت گسترش پیدا کرد و در سده چهارم در شهرهای [[بغداد]]، [[نجف]]، حلب و [[قم]]، [[حوزههای علمیه]] رشد کردند و علمای دین با استفاده از فرصت حکومتهای شیعی توانستند گامهای مؤثری در جهت گسترش اسلام و فرهنگ اهل بیت(ع) بردارند.<ref>رضوی، نگاهی به کارنامه حوزههای قدیم، ۴۴۱–۴۴۳.</ref> همچنین حوزه علمیه حلّه از اواسط قرن ششم تا هشتم از معتبرترین و پرکارترین حوزههای علمیه شیعی بود.<ref>مزینانی، حوزه علمیه حلّه، ۱۵۰.</ref> در دوره صفویه نیز روحانیان با استفاده از فرصت ایجادشده توانستند مذهب شیعه را نشر و گسترش دهند و مدارس علوم دینی را آکنده از طالبان علم کنند<ref>رضوی، نگاهی به کارنامه حوزههای قدیم، ۴۴۴.</ref> و با مهاجرت [[عبدالکریم حائری یزدی]] به [[قم]] در آغاز سال ۱۳۰۱ حوزه علمیه رونق دوباره گرفت<ref>ذاکری، طلوع خورشید، ۴۵–۴۶.</ref> و سازمان روحانیت انسجام بیشتری یافت. | در دوره ائمه [[اهل بیت(ع)]] بهویژه دوران [[امامباقر(ع)]] و [[امامصادق(ع)]] فراگیری علوم اسلامی و تشکیل محافل علمی به اوج رسید و بستری برای شکلگیری تشکلی از عالمان دینی پس از [[عصر غیبت|عصر غیبت کبری]] فراهم شد.<ref>آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ۲/۱۳۱–۱۳۲؛ آل قاسم، تاریخ الحوزات العلمیه، ۱/۲۴۰–۲۵۲.</ref> در دوران غیبت، تشکیلات روحانیت گسترش پیدا کرد و در سده چهارم در شهرهای [[بغداد]]، [[نجف]]، حلب و [[قم]]، [[حوزههای علمیه]] رشد کردند و علمای دین با استفاده از فرصت حکومتهای شیعی توانستند گامهای مؤثری در جهت گسترش اسلام و فرهنگ اهل بیت(ع) بردارند.<ref>رضوی، نگاهی به کارنامه حوزههای قدیم، ۴۴۱–۴۴۳.</ref> همچنین حوزه علمیه حلّه از اواسط قرن ششم تا هشتم از معتبرترین و پرکارترین حوزههای علمیه شیعی بود.<ref>مزینانی، حوزه علمیه حلّه، ۱۵۰.</ref> در دوره صفویه نیز روحانیان با استفاده از فرصت ایجادشده توانستند مذهب شیعه را نشر و گسترش دهند و مدارس علوم دینی را آکنده از طالبان علم کنند<ref>رضوی، نگاهی به کارنامه حوزههای قدیم، ۴۴۴.</ref> و با مهاجرت [[عبدالکریم حائری یزدی]] به [[قم]] در آغاز سال ۱۳۰۱ حوزه علمیه رونق دوباره گرفت<ref>ذاکری، طلوع خورشید، ۴۵–۴۶.</ref> و سازمان روحانیت انسجام بیشتری یافت.{{ببینید|حوزههای علمیه|حوزه علمیه نجف|حوزه علمیه قم}} | ||
[[رضاشاه پهلوی]] که در سال ۱۳۰۴ به پادشاهی رسید، در آغاز سلطنت به جهت نفوذ علما آشکارا با آنان مخالفت نمیکرد و حتی خود را متدین و حامی شرع نشان میداد،<ref>مکی، تاریخ بیستساله ایران، ۴/۳۸.</ref> پس از رسیدن به سلطنت و استحکام پایههای قدرت خود، در جهت حذف ارزشها، باورهای مذهبی و نابودی روحانیت گام برداشت و از راههای مختلف ازجمله تربیت روحانیِ درباری، تحقیر روحانیت مبارز و متهمکردن آنان به ارتجاع تلاش کرد.<ref>بصیرتمنش، علما و رژیم رضاشاه، ...، ۱۲۸–۱۳۱.</ref> در این دوره مدارس دینی بسیاری بسته شد<ref>مهدوی کنی، گذشته، حال، ۶۱.</ref> و عدهای از روحانیان تبعید شدند یا به قتل رسیدند و اعتراضهای آنان سرکوب شد<ref>بصیرتمنش، علما و رژیم رضاشاه، ...، ۱۳۲؛ بشارتی، ۵۷ سال اسارت، تجزیه و تحلیل دوران پهلوی، ۱/۱۶۹–۱۷۲ و ۲۵۰.</ref> و در نتیجه روحانیان و طلابِ مدارس علوم دینی تعدادشان از حدود ۶ هزار به کمتر از ۸۰۰ تن رسید.<ref>شیرخانی و زارع، تحولات حوزه علمیه قم پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ۳۳.</ref> | [[رضاشاه پهلوی]] که در سال ۱۳۰۴ به پادشاهی رسید، در آغاز سلطنت به جهت نفوذ علما آشکارا با آنان مخالفت نمیکرد و حتی خود را متدین و حامی شرع نشان میداد،<ref>مکی، تاریخ بیستساله ایران، ۴/۳۸.</ref> پس از رسیدن به سلطنت و استحکام پایههای قدرت خود، در جهت حذف ارزشها، باورهای مذهبی و نابودی روحانیت گام برداشت و از راههای مختلف ازجمله تربیت روحانیِ درباری، تحقیر روحانیت مبارز و متهمکردن آنان به ارتجاع تلاش کرد.<ref>بصیرتمنش، علما و رژیم رضاشاه، ...، ۱۲۸–۱۳۱.</ref> در این دوره مدارس دینی بسیاری بسته شد<ref>مهدوی کنی، گذشته، حال، ۶۱.</ref> و عدهای از روحانیان تبعید شدند یا به قتل رسیدند و اعتراضهای آنان سرکوب شد<ref>بصیرتمنش، علما و رژیم رضاشاه، ...، ۱۳۲؛ بشارتی، ۵۷ سال اسارت، تجزیه و تحلیل دوران پهلوی، ۱/۱۶۹–۱۷۲ و ۲۵۰.</ref> و در نتیجه روحانیان و طلابِ مدارس علوم دینی تعدادشان از حدود ۶ هزار به کمتر از ۸۰۰ تن رسید.<ref>شیرخانی و زارع، تحولات حوزه علمیه قم پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ۳۳.</ref> | ||
امامخمینی با اشاره به اینکه رضاشاه پهلوی مأمور اجرای اهداف [[استعمار]] بود و وقتی سر کار آمد، مأمور بود [[اسلام]] را بشکند و روحانیت را خرد کند و این دو سد را از سر راه بیگانگان بردارد،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۷.</ref> خاطرنشان کرده است که وی با محدودیتهای تحمیلشده برنهاد روحانیت و حوزههای علمیه، باعث تعطیلشدن برخی حوزهها و تخریب و واگذاری برخی از مدارس دینی شد<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۳۳۲.</ref> و اقدامات [[رژیم پهلوی]] دربارهٔ خلع لباس روحانیت، طلاب و روحانیان را با مشکلات زیادی روبهرو کرد.<ref>بصیرتمنش، علما و رژیم رضاشاه، ...، ۴۹۱–۵۰۸.</ref> به نظر ایشان تعطیلکردن مجالس سوگواری اهل بیت(ع) و خطابههای مذهبی به دستور رضاشاه به هدف حذف روحانیت انجام میگرفت.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۷۸؛ ۱۰/۳۰۷ و ۱۶/۱۷۷.</ref> ایشان دلیل دشمنی شدید وی با علما را مخالفت روحانیان با زمامداری و برنامههای دینستیزانه او شمرده است.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۹.</ref> | امامخمینی با اشاره به اینکه رضاشاه پهلوی مأمور اجرای اهداف [[استعمار]] بود و وقتی سر کار آمد، مأمور بود [[اسلام]] را بشکند و روحانیت را خرد کند و این دو سد را از سر راه بیگانگان بردارد،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۷.</ref> خاطرنشان کرده است که وی با محدودیتهای تحمیلشده برنهاد روحانیت و حوزههای علمیه، باعث تعطیلشدن برخی حوزهها و تخریب و واگذاری برخی از مدارس دینی شد<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۳۳۲.</ref> و اقدامات [[رژیم پهلوی]] دربارهٔ خلع لباس روحانیت، طلاب و روحانیان را با مشکلات زیادی روبهرو کرد.<ref>بصیرتمنش، علما و رژیم رضاشاه، ...، ۴۹۱–۵۰۸.</ref> به نظر ایشان تعطیلکردن مجالس سوگواری اهل بیت(ع) و خطابههای مذهبی به دستور رضاشاه به هدف حذف روحانیت انجام میگرفت.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۷۸؛ ۱۰/۳۰۷ و ۱۶/۱۷۷.</ref> ایشان دلیل دشمنی شدید وی با علما را مخالفت روحانیان با زمامداری و برنامههای دینستیزانه او شمرده است.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۹.</ref>{{ببینید|رضا پهلوی}} | ||
[[رژیم بعثی عراق]] نیز برای زمینگیرکردن مرجعیت شیعه و تضعیف [[حوزه نجف]] با اقداماتی مانند ضمیمهکردن عتبات و مکانهای دینی به اوقاف،<ref>تبرائیان، احیاگر حوزه نجف، زندگی و زمانه آیتالله العظمی حکیم، ۴۸۷.</ref> ترور و بازداشت روحانیان و بهرهگیری از روحانینمایان و مطرحکردن آنان به عنوان رجال دین و نمایندگان [[شیعه|مذهب تشیع]]<ref>روحانی، نهضت امامخمینی، ۲/۵۶۳–۵۶۸.</ref> نیز در همین راستا قدم برمیداشت. [[امامخمینی]] با ناگوارشمردن اقدامات رژیم بعثی علیه حوزه و مخالفت با آن، حوزهها را به آمادگی و مقاومت فرا خواند.<ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۶۰–۶۱؛ روحانی، نهضت امامخمینی، ۲/۵۷۹.</ref>{{ببینید|حزب بعث عراق}} | |||
== اهمیت و جایگاه == | == اهمیت و جایگاه == | ||
نیاز به روحانیت به معنای رهبری دینی و کارشناس الهی ضرورتی است عقلی. این ضرورت همهجایی و جاودانه است و منشأ آن حیات انسانی و ماهیت دین و اهداف و مأموریتهای آن است.<ref>معصومی، تعامل روحانیت و دولت اسلامی، ۳۸–۳۹.</ref> [[قرآن کریم]] دعوت به دین را بهترین کار دانسته<ref>فصلت، ۳۳.</ref> و گروهی از مسلمانها را مکلف به فهم و فراگیری دین و انتقال و تبلیغ آن به دیگران کرده است.<ref>توبه، ۱۲۲؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۹/۴۰۴.</ref> [[پیامبر خدا(ص)]] فقها را به منزله [[پیامبران]] دانسته<ref>فقه الرضا(ع)، المنسوب الی الامامالرضا(ع)، ۳۳۸.</ref> و علما را وارث پیامبران معرفی کرده است.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۳۲.</ref> | نیاز به روحانیت به معنای رهبری دینی و کارشناس الهی ضرورتی است عقلی. این ضرورت همهجایی و جاودانه است و منشأ آن حیات انسانی و ماهیت دین و اهداف و مأموریتهای آن است.<ref>معصومی، تعامل روحانیت و دولت اسلامی، ۳۸–۳۹.</ref> [[قرآن کریم]] دعوت به دین را بهترین کار دانسته<ref>فصلت، ۳۳.</ref> و گروهی از مسلمانها را مکلف به فهم و فراگیری دین و انتقال و تبلیغ آن به دیگران کرده است.<ref>توبه، ۱۲۲؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۹/۴۰۴.</ref> [[پیامبر اکرم(ص)|پیامبر خدا(ص)]] فقها را به منزله [[پیامبران]] دانسته<ref>فقه الرضا(ع)، المنسوب الی الامامالرضا(ع)، ۳۳۸.</ref> و علما را وارث پیامبران معرفی کرده است.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۳۲.</ref> | ||
[[امامخمینی]] به استناد روایتی،<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱/۱۶۴.</ref> شغل علما را شغل انبیا(ع) شمرده که [[فرشتگان]] برای آنان [[استغفار]] میکنند و بالهای خود را در زیر پای آنان میگسترانند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۱۰.</ref> ایشان سرشت معنوی روحانیت را به شأن انبیا و اولیای الهی منتسب میداند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۲.</ref> و معتقد است هویت بنیادین روحانیت را [[جهاد و دفاع|دفاع]] از آموزههای دینی و حیثیت اسلام شکل میدهد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۵۸.</ref> و عالمان دینی در امتداد خط [[امامت]] و [[رسالت]]، مرجع امور مردماند.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۹۱، ۹۳، ۹۵ و ۱۰۴.</ref> ایشان روحانیت را مظهر اسلام، مبیّن قرآن، مظهر نبی اکرم(ص)،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۷۹.</ref> جانشین و خلیفه پیامبر(ص) و به منزله انبیا(ع)،<ref>امامخمینی، تنقیح الاصول، ۴/۶۰۱–۶۰۲.</ref> امین بر حلال و حرام، افضل از پیامبران [[بنیاسرائیل]]،<ref>امامخمینی، تنقیح الاصول، ۴/۶۰۲.</ref> طبیب روحانی،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۲۳.</ref> مدافع و مبلغ دین و مذهب،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۵۹.</ref> ذخیره و پشتوانه ملت<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۰.</ref> شمرده است. به نظر ایشان مقام<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۴۳.</ref> و لباس روحانیان<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۹۲.</ref> به لحاظ شغل آنان مقدس است و جایگاه احترامآمیز روحانیت در میان مسلمانان مرهون نمایندگی و مظهربودن آنان از [[نبوت]] و امامت است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۴۱، ۲۷۸، ۲۸۲، ۴۱۲ و ۹/۵۲۴، ۵۳۳–۵۳۴.</ref> در نگاه ایشان آخوند و روحانی با اسلام ادغام شده و در پیوند است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۶۱.</ref> و روحانیان ناصح و دلسوز مردماند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۹۰.</ref> ایشان به شهادت منابع تاریخی معتبر یادآور شده پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) تا امروز علما و روحانیان دین را نگه داشتهاند؛<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۸–۹.</ref> چنانکه احترام فوقالعاده مردم به روحانی مبارز [[سیدمحمود طالقانی]]، امامجمعه تهران و بوسیدن وسایل دفن ایشان در هنگام خاکسپاری را به این سبب شمرد که مردم طالقانی را نایب پیامبر(ص) میدانند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۵۳۴.</ref> | [[امامخمینی]] به استناد روایتی،<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱/۱۶۴.</ref> شغل علما را شغل انبیا(ع) شمرده که [[فرشتگان]] برای آنان [[استغفار]] میکنند و بالهای خود را در زیر پای آنان میگسترانند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۱۰.</ref> ایشان سرشت معنوی روحانیت را به شأن انبیا و اولیای الهی منتسب میداند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۲.</ref> و معتقد است هویت بنیادین روحانیت را [[جهاد و دفاع|دفاع]] از آموزههای دینی و حیثیت اسلام شکل میدهد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۵۸.</ref> و عالمان دینی در امتداد خط [[امامت]] و [[نبوت|رسالت]]، مرجع امور مردماند.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۹۱، ۹۳، ۹۵ و ۱۰۴.</ref> ایشان روحانیت را مظهر اسلام، مبیّن قرآن، مظهر نبی اکرم(ص)،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۷۹.</ref> جانشین و خلیفه پیامبر(ص) و به منزله انبیا(ع)،<ref>امامخمینی، تنقیح الاصول، ۴/۶۰۱–۶۰۲.</ref> امین بر حلال و حرام، افضل از پیامبران [[بنیاسرائیل]]،<ref>امامخمینی، تنقیح الاصول، ۴/۶۰۲.</ref> طبیب روحانی،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۲۳.</ref> مدافع و مبلغ دین و مذهب،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۵۹.</ref> ذخیره و پشتوانه ملت<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۰.</ref> شمرده است. به نظر ایشان مقام<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۴۳.</ref> و لباس روحانیان<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۹۲.</ref> به لحاظ شغل آنان مقدس است و جایگاه احترامآمیز روحانیت در میان مسلمانان مرهون نمایندگی و مظهربودن آنان از [[نبوت]] و امامت است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۴۱، ۲۷۸، ۲۸۲، ۴۱۲ و ۹/۵۲۴، ۵۳۳–۵۳۴.</ref> در نگاه ایشان آخوند و روحانی با اسلام ادغام شده و در پیوند است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۶۱.</ref> و روحانیان ناصح و دلسوز مردماند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۹۰.</ref> ایشان به شهادت منابع تاریخی معتبر یادآور شده پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) تا امروز علما و روحانیان دین را نگه داشتهاند؛<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۸–۹.</ref> چنانکه احترام فوقالعاده مردم به روحانی مبارز [[سیدمحمود طالقانی]]، امامجمعه تهران و بوسیدن وسایل دفن ایشان در هنگام خاکسپاری را به این سبب شمرد که مردم طالقانی را نایب پیامبر(ص) میدانند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۵۳۴.</ref> | ||
امامخمینی میان اسلام و روحانیت اصیل، نوعی تلازم قائل بود و ادعای پذیرش اسلام منهای روحانیت را که پیش از انقلاب از سوی برخی با سوء استفاده از سخنان برخی از [[روشنفکری|روشنفکران]] که در تحلیل مسائل تاریخی دچار اشتباه شده بود،<ref>حوزه، مجله، ۲۱/۹۹؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۵۰۹.</ref> یک نگاه باطل و برخلاف [[عقل (قوه ادراک)|عقل]] و [[سیاست]] میدانست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۴۷ و ۵/۲۷۹–۲۸۰.</ref> و معتقد بود اساس روحانیت چیزی نیست که یک نفر مسلمان با آن مخالف باشد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۹۲.</ref> ایشان اسلام بدون روحانیت را مانند کشور بدون پزشک،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۷۶ و ۱۴/۱۹۰.</ref> اسلام منهای محتوا<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۲.</ref> و اسلام منهای اسلام<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۴۴ و ۵۷.</ref> میدانست و بر آن بود که علما، روحانیان، روشنفکران و دانشگاهیان در مبارزه با این فکر، مسئولاند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۸۰–۲۸۱.</ref> | امامخمینی میان اسلام و روحانیت اصیل، نوعی تلازم قائل بود و ادعای پذیرش اسلام منهای روحانیت را که پیش از انقلاب از سوی برخی با سوء استفاده از سخنان برخی از [[روشنفکری|روشنفکران]] که در تحلیل مسائل تاریخی دچار اشتباه شده بود،<ref>حوزه، مجله، ۲۱/۹۹؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۵۰۹.</ref> یک نگاه باطل و برخلاف [[عقل (قوه ادراک)|عقل]] و [[سیاست]] میدانست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۴۷ و ۵/۲۷۹–۲۸۰.</ref> و معتقد بود اساس روحانیت چیزی نیست که یک نفر مسلمان با آن مخالف باشد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۹۲.</ref> ایشان اسلام بدون روحانیت را مانند کشور بدون پزشک،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۷۶ و ۱۴/۱۹۰.</ref> اسلام منهای محتوا<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۲.</ref> و اسلام منهای اسلام<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۴۴ و ۵۷.</ref> میدانست و بر آن بود که علما، روحانیان، روشنفکران و دانشگاهیان در مبارزه با این فکر، مسئولاند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۸۰–۲۸۱.</ref> | ||
خط ۳۲: | خط ۳۰: | ||
روحانیت و عالمان دینی دارای ویژگیها و شاخصهای ارزشی بسیاریاند. به نظر امامخمینی ویژگیهای بزرگی مانند [[قناعت]]، [[شجاعت]]، [[صبر]]، [[زهد]]، [[علم|طلب علم]]، وابستهنبودن به قدرتها و مهمتر از همه احساس مسئولیت در برابر اقشار مختلف مردم، روحانیت را زنده و پایدار و محبوب ساخته است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۷.</ref> مستبدان و [[استعمارگران]] مهمترین دشمنان روحانیت بوده و همواره در تضعیف این نهاد دینی کوشیدهاند. به نظر امامخمینی استعمارگرانْ [[اسلام]] و روحانیت را که مبلغان اسلاماند، دو مانع بزرگ بر سر راه خود میدیدند و به این نتیجه رسیده بودند که اگر روحانیان باشند به استعمارکنندگان و بیگانگان اجازه و مجال نمیدهند که استفادههایی که میخواهند بکنند؛ از اینرو تلاش میکردند این دو قوه فکور را بشکنند تا بتوانند راحت کارهایشان را انجام دهند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۶–۴۸.</ref> ایشان همچنین برای روحانیت اصیل برجستگیهایی چون جامعیت علمی، [[تهذیب نفس]]، سادهزیستی، حضور در صحنه، خدمت به مردم و مبارزه با زالوصفتان قائل بود<ref>محمدی ریشهری، مصاحبه چاپشده در مجموعه آثار گنگره امامخمینی و اندیشه حکومت اسلامی، ۱۰/۳۵۳–۳۵۴.</ref> که به برخی از مهمترینِ آنها اشاره میشود: | روحانیت و عالمان دینی دارای ویژگیها و شاخصهای ارزشی بسیاریاند. به نظر امامخمینی ویژگیهای بزرگی مانند [[قناعت]]، [[شجاعت]]، [[صبر]]، [[زهد]]، [[علم|طلب علم]]، وابستهنبودن به قدرتها و مهمتر از همه احساس مسئولیت در برابر اقشار مختلف مردم، روحانیت را زنده و پایدار و محبوب ساخته است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۷.</ref> مستبدان و [[استعمارگران]] مهمترین دشمنان روحانیت بوده و همواره در تضعیف این نهاد دینی کوشیدهاند. به نظر امامخمینی استعمارگرانْ [[اسلام]] و روحانیت را که مبلغان اسلاماند، دو مانع بزرگ بر سر راه خود میدیدند و به این نتیجه رسیده بودند که اگر روحانیان باشند به استعمارکنندگان و بیگانگان اجازه و مجال نمیدهند که استفادههایی که میخواهند بکنند؛ از اینرو تلاش میکردند این دو قوه فکور را بشکنند تا بتوانند راحت کارهایشان را انجام دهند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۶–۴۸.</ref> ایشان همچنین برای روحانیت اصیل برجستگیهایی چون جامعیت علمی، [[تهذیب نفس]]، سادهزیستی، حضور در صحنه، خدمت به مردم و مبارزه با زالوصفتان قائل بود<ref>محمدی ریشهری، مصاحبه چاپشده در مجموعه آثار گنگره امامخمینی و اندیشه حکومت اسلامی، ۱۰/۳۵۳–۳۵۴.</ref> که به برخی از مهمترینِ آنها اشاره میشود: | ||
# علم و آگاهی، آگاهی و شناخت درست از دین و معارف دینی از ویژگیهای اصلی و مهم روحانیت است و روحانی بدون [[علم]] و ناتوان از الگوشدن برای جامعه دینی، روحانی مطلوب نیست.<ref>حسینی بهشتی، جاودانه تاریخ، ۸/۳۳.</ref> امامخمینی تحصیل دانش را برای روحانیان بسی لازم میشمرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۱۱.</ref> و علم به دین را از ویژگیهای اصلی عالم دینی و بقای اسلام را در گرو فقیهان میدانست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۸۶.</ref> ایشان معتقد بود توجه به فقه و فقاهت، شاخصه اصلی روحانیت و [[حوزههای علمیه]] است و همین ویژگی است که اسلام و رابطه میان فقها و مردم را حفظ کرده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۲–۱۵.</ref> در درس امامخمینی نیز عموماً [[طلاب]] درسخوان و جدی حاضر میشدند و ایشان همواره تأکید میکرد طلاب عمیقاً درس بخوانند.<ref>هاشمی رفسنجانی، امامخمینی به روایت، ۳۰۲–۳۰۳.</ref> | # علم و آگاهی، آگاهی و شناخت درست از دین و معارف دینی از ویژگیهای اصلی و مهم روحانیت است و روحانی بدون [[علم]] و ناتوان از الگوشدن برای جامعه دینی، روحانی مطلوب نیست.<ref>حسینی بهشتی، جاودانه تاریخ، ۸/۳۳.</ref> امامخمینی تحصیل دانش را برای روحانیان بسی لازم میشمرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۱۱.</ref> و علم به دین را از ویژگیهای اصلی عالم دینی و بقای اسلام را در گرو فقیهان میدانست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۸۶.</ref> ایشان معتقد بود توجه به فقه و فقاهت، شاخصه اصلی روحانیت و [[حوزههای علمیه]] است و همین ویژگی است که اسلام و رابطه میان فقها و مردم را حفظ کرده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۲–۱۵.</ref> در درس امامخمینی نیز عموماً [[طلاب]] درسخوان و جدی حاضر میشدند و ایشان همواره تأکید میکرد طلاب عمیقاً درس بخوانند.<ref>هاشمی رفسنجانی، امامخمینی به روایت، ۳۰۲–۳۰۳.</ref> | ||
# پایبندی به ارزشها و آموزههای دینی، [[پارسایی]] و تهذیب نفس نیز از شاخصههای مهم روحانیت و تشکیلدهنده هویت روحانی است. امامخمینی اصلاح نفس و [[امانتداری]] در حفظ اسلام و [[وحی الهی]] را شرط عالم دینی شمرده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۱۱.</ref> به باور ایشان ارزش [[علم]] و علماندوزی مقدمه رسیدن به [[توحید۱|توحید قلبی]] و [[توحید۱|عملی]] است و در غیر این صورت دانش خود بزرگترین [[حجاب]] خواهد بود؛<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۸–۱۰؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۳۸–۱۳۹.</ref> بر همین اساس ایشان لباس روحانیت را از [[شعائر اسلامی|شعائر اسلام]] دانسته و لازم شمرده است فرد ملبس به لباس روحانی ملتزم به «زیّ طلبگی» باشد و شئون آن را حفظ کند، وگرنه این لباس برای وی غصب و پوشیدن آن جایز نیست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۵۲۲–۵۲۳.</ref> ایشان از روحانیانی که با اهداف دنیوی چون مالاندوزی و تشخصطلبی، به سلک روحانیت درآمدهاند، ابراز تنفر کرده است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۶۴–۴۶۵.</ref> ایشان با تأکید بر ضرورت وجود روحیه قوت قلب و شجاعت در میان روحانیان، یادآور شده است در [[ماجرای کشف حجاب]] برخی علمای ضعیفالنفس به دستور [[رضاشاه پهلوی]] با همسران خود در مجالس (مختلط) وی شرکت کردند؛ ولی علمای قویالقلب مانند [[سیدابوالقاسم کاشانی]] با شجاعت، آن پیشنهاد بیشرمانه را رد کردند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۳۲۰–۳۲۱.</ref> ایشان همواره ازجمله خطاب به طلاب در [[حوزه نجف]]، بر لزوم توجه به خودسازی در کنار تحصیل علوم دینی تأکید میکرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۰–۲۱، ۲۷–۲۸ و ۳۷.</ref> و مجاهده با نفس را موجب حکومت روحانیت بر قلوب امت<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۷۸.</ref> و تبریجستن آنان از جاهطلبی و کبر و [[غرور]] را از لوازم موفقیت روحانیت<ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۶۱–۶۲.</ref> میخواند. امامخمینی با اشاره به حدیثی از [[امامعسکری(ع)]]<ref>طبرسی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ۲/۴۵۸.</ref> حجت را بر علمای دین تمامتر از دیگران میدانست و معتقد بود در صورتی که روحانیان در شاهراه | # پایبندی به ارزشها و آموزههای دینی، [[پارسایی]] و تهذیب نفس نیز از شاخصههای مهم روحانیت و تشکیلدهنده هویت روحانی است. امامخمینی اصلاح نفس و [[امانتداری]] در حفظ اسلام و [[وحی الهی]] را شرط عالم دینی شمرده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۱۱.</ref> به باور ایشان ارزش [[علم]] و علماندوزی مقدمه رسیدن به [[توحید۱|توحید قلبی]] و [[توحید۱|عملی]] است و در غیر این صورت دانش خود بزرگترین [[حجاب]] خواهد بود؛<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۸–۱۰؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۳۸–۱۳۹.</ref> بر همین اساس ایشان لباس روحانیت را از [[شعائر اسلامی|شعائر اسلام]] دانسته و لازم شمرده است فرد ملبس به لباس روحانی ملتزم به «زیّ طلبگی» باشد و شئون آن را حفظ کند، وگرنه این لباس برای وی غصب و پوشیدن آن جایز نیست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۵۲۲–۵۲۳.</ref> ایشان از روحانیانی که با اهداف دنیوی چون مالاندوزی و تشخصطلبی، به سلک روحانیت درآمدهاند، ابراز تنفر کرده است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۶۴–۴۶۵.</ref> ایشان با تأکید بر ضرورت وجود روحیه قوت قلب و شجاعت در میان روحانیان، یادآور شده است در [[ماجرای کشف حجاب]] برخی علمای ضعیفالنفس به دستور [[رضاشاه پهلوی]] با همسران خود در مجالس (مختلط) وی شرکت کردند؛ ولی علمای قویالقلب مانند [[سیدابوالقاسم کاشانی]] با شجاعت، آن پیشنهاد بیشرمانه را رد کردند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۳۲۰–۳۲۱.</ref> ایشان همواره ازجمله خطاب به طلاب در [[حوزه نجف]]، بر لزوم توجه به خودسازی در کنار تحصیل علوم دینی تأکید میکرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۰–۲۱، ۲۷–۲۸ و ۳۷.</ref> و مجاهده با نفس را موجب حکومت روحانیت بر قلوب امت<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۷۸.</ref> و تبریجستن آنان از جاهطلبی و کبر و [[غرور]] را از لوازم موفقیت روحانیت<ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۶۱–۶۲.</ref> میخواند. امامخمینی با اشاره به حدیثی از [[امام حسن عسکری(ع)|امامعسکری(ع)]]<ref>طبرسی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ۲/۴۵۸.</ref> حجت را بر علمای دین تمامتر از دیگران میدانست و معتقد بود در صورتی که روحانیان در شاهراه ولایت و رسالت استوار باشند و با پرهیز از دنیاطلبی خود را به سلاطین و اشراف نزدیک نکنند و با [[فقرا]] همنشین باشند، در شمار حجتهای خداوند بر مردماند و در صورتی که به دنیا و اشراف و سلاطین وابسته شوند، در زمره علمای سوء و [[منافقان]] و بدتر از دیگراناند؛<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۶۱–۱۶۲.</ref> بر همین اساس ایشان روحانی غیر مهذب و در غیر خط اسلام را از مأموران [[سازمان اطلاعات و امنیت کشور]] ([[ساواک]]) (که در جامعه بسی منفور بودند) برای اسلام و [[جمهوری اسلامی]] خطرناکتر میدانست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۹۳.</ref> و به روحانیان نصیحت میکرد در هر قدمی که برای تحصیل دانش برمیدارند، دو قدم نیز برای تهذیب نفس بردارند؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۹.</ref> زیرا رؤسای فرقهها و مذاهب باطل همه عالمانی بودهاند که مهذب نبودهاند.<ref>قدیری، خاطره چاپشده در برداشتهایی از سیره امامخمینی، ۵/۱۸۶.</ref>{{ببینید|تهذیب نفس}} | ||
# وابستهنبودن به حکومت از شاخصهای مهم روحانیت و [[حوزههای علمیه شیعه]] در طول تاریخ استقلالِ این نهاد دینی از حکومتهای وقت بوده است و این ویژگی است که به روحانیت شیعه قدرت ایستادگی در برابر قدرتهای ستمگر را داده است.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۳۱.</ref> بر همین اساس امامخمینی با آنکه اوقاف را از امور حوزه و مربوط به روحانیت میشمرد، (در زمان رژیم پهلوی) توصیه میکرد روحانیانِ [[مساجد]] به اوقاف وابسته نشوند.<ref>مهدوی کنی، گذشته، حال، ۹۰.</ref> در جمهوری اسلامی نیز روحانیت شیعه نه تابع مطلق دولت است و نه بیگانه و جدا از آن، بلکه در ارتباط و تعامل با حکومت است؛ زیرا دوام اسلامیت نظام به حفظ مرجعیت دینی و رهبری آن است و جدایی روحانیت از دولت، به [[سکولاریسم]] میانجامد.<ref>معصومی، تعامل روحانیت و دولت اسلامی، ۴۷.</ref> به نظر امامخمینی روحانیت از درون مردم و بخشی از مردم است و به اقتضای هویت، نسبتِ روحانیت و مردم، نسبت هادی و حامی است و روحانی که هدایتگر و کنترلکننده است، نباید در جریان تحت نظارت و [[هدایت]] خود ادغام و هضم شود؛<ref>معصومی، تعامل روحانیت و دولت اسلامی، ۴۸–۵۵.</ref> از اینرو حوزه علمیه که دستگاهی علمی و روحانی است نباید سازمانی از سازمانهای دولتی باشد.<ref>خامنهای، حوزه و روحانیت، ۱/۲۴۸.</ref> | # وابستهنبودن به حکومت از شاخصهای مهم روحانیت و [[حوزههای علمیه شیعه]] در طول تاریخ استقلالِ این نهاد دینی از حکومتهای وقت بوده است و این ویژگی است که به روحانیت شیعه قدرت ایستادگی در برابر قدرتهای ستمگر را داده است.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۳۱.</ref> بر همین اساس امامخمینی با آنکه اوقاف را از امور حوزه و مربوط به روحانیت میشمرد، (در زمان رژیم پهلوی) توصیه میکرد روحانیانِ [[مساجد]] به اوقاف وابسته نشوند.<ref>مهدوی کنی، گذشته، حال، ۹۰.</ref> در جمهوری اسلامی نیز روحانیت شیعه نه تابع مطلق دولت است و نه بیگانه و جدا از آن، بلکه در ارتباط و تعامل با حکومت است؛ زیرا دوام اسلامیت نظام به حفظ مرجعیت دینی و رهبری آن است و جدایی روحانیت از دولت، به [[سکولاریسم]] میانجامد.<ref>معصومی، تعامل روحانیت و دولت اسلامی، ۴۷.</ref> به نظر امامخمینی روحانیت از درون مردم و بخشی از مردم است و به اقتضای هویت، نسبتِ روحانیت و مردم، نسبت هادی و حامی است و روحانی که هدایتگر و کنترلکننده است، نباید در جریان تحت نظارت و [[هدایت]] خود ادغام و هضم شود؛<ref>معصومی، تعامل روحانیت و دولت اسلامی، ۴۸–۵۵.</ref> از اینرو حوزه علمیه که دستگاهی علمی و روحانی است نباید سازمانی از سازمانهای دولتی باشد.<ref>خامنهای، حوزه و روحانیت، ۱/۲۴۸.</ref> | ||
# مردمداری، حضور در میان مردم، گرهگشایی از کار آنان و جلوانداختن منافع مردم بر منافع خود از خصلتهای اساسی یک روحانی است<ref>دری نجفآبادی، روزنامه ایران، ۶.</ref> و روحانیانی که از اخلاق مردمداری بهره نداشتهاند، در تبلیغ دین نیز موفق نبودهاند؛<ref>طبسی، مصاحبه، ۳۴/۷۳.</ref> چنانکه بیگانگان نیز اعتراف کردهاند روحانیت و علمای شیعه بدون ترس از سلاطین، همواره در کنار مردم و پناهگاه و حامی فقیران و [[مستضعفان]] بودهاند.<ref>ملکم، اریخ کامل ایران، ۲/۷۳۷–۷۳۸.</ref> امامخمینی با اشاره به اینکه صدها سال است که روحانیت اسلام تکیهگاه محرومان بوده و همیشه مستضعفان از کوثر زلال معرفت فقهای بزرگوار سیراب شدهاند،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۵.</ref> برداشتن احساس مسئولیت روحانیان در برابر مردم و مردمداری آنان تأکید کرده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۷.</ref> برخی نیز خاطرنشان کردهاند که روحانیت کاملاً مردمی است و در [[اسلام]] سمت خاصی به نام روحانیت نظیر آنچه در میان پیروان بسیاری از ادیان هست وجود ندارد و هیچگونه امتیاز طبقاتی ویژهای برای روحانیت مقرر نشده است<ref>حسینی بهشتی، ولایت، رهبری، ۳۷۷.</ref> و روحانیت باید خادمان و مرجع مردم در مشکلات باشند.<ref>حسینی بهشتی، او به تنهایی، ۲۹۹–۳۰۰.</ref> | # مردمداری، حضور در میان مردم، گرهگشایی از کار آنان و جلوانداختن منافع مردم بر منافع خود از خصلتهای اساسی یک روحانی است<ref>دری نجفآبادی، روزنامه ایران، ۶.</ref> و روحانیانی که از اخلاق مردمداری بهره نداشتهاند، در تبلیغ دین نیز موفق نبودهاند؛<ref>طبسی، مصاحبه، ۳۴/۷۳.</ref> چنانکه بیگانگان نیز اعتراف کردهاند روحانیت و علمای شیعه بدون ترس از سلاطین، همواره در کنار مردم و پناهگاه و حامی فقیران و [[مستضعفان]] بودهاند.<ref>ملکم، اریخ کامل ایران، ۲/۷۳۷–۷۳۸.</ref> امامخمینی با اشاره به اینکه صدها سال است که روحانیت اسلام تکیهگاه محرومان بوده و همیشه مستضعفان از کوثر زلال معرفت فقهای بزرگوار سیراب شدهاند،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۵.</ref> برداشتن احساس مسئولیت روحانیان در برابر مردم و مردمداری آنان تأکید کرده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۷.</ref> برخی نیز خاطرنشان کردهاند که روحانیت کاملاً مردمی است و در [[اسلام]] سمت خاصی به نام روحانیت نظیر آنچه در میان پیروان بسیاری از ادیان هست وجود ندارد و هیچگونه امتیاز طبقاتی ویژهای برای روحانیت مقرر نشده است<ref>حسینی بهشتی، ولایت، رهبری، ۳۷۷.</ref> و روحانیت باید خادمان و مرجع مردم در مشکلات باشند.<ref>حسینی بهشتی، او به تنهایی، ۲۹۹–۳۰۰.</ref> | ||
== وظایف و مسئولیتها == | == وظایف و مسئولیتها == | ||
کار اصلی روحانیت [[تعلیم و تربیه|تعلیم و تربیت]] مردم و نشاندادن راه صحیح زندگی بر پایه تعالیم الهی است<ref>حسینی بهشتی، او به تنهایی، ۳۱۲.</ref> و در این راستا وظایف و مسئولیتهای زیادی مانند تحقیق و پژوهش دربارهٔ اسلام و معارف اسلامی، تربیت افراد | کار اصلی روحانیت [[تعلیم و تربیه|تعلیم و تربیت]] مردم و نشاندادن راه صحیح زندگی بر پایه تعالیم الهی است<ref>حسینی بهشتی، او به تنهایی، ۳۱۲.</ref> و در این راستا وظایف و مسئولیتهای زیادی مانند تحقیق و پژوهش دربارهٔ اسلام و معارف اسلامی، تربیت افراد مجتهد و صاحب نظر و افرادی که صلاحیت مرجعیت در زمینه مسائل اسلامی را داشته باشند و نیز [[تبلیغ]] و بیانکردن اسلام برای مردم را بر عهده دارند.<ref>حسینی بهشتی، او به تنهایی، جاودانه تاریخ، ۷/۱۳۳.</ref> به نظر [[امامخمینی]] انسان بر اثر تربیت در مکتب [[انبیا(ع)]] و رسیدن به مقام حصول قلب، ولادت ملکوتی پیدا میکند و بر همین اساس تربیت و تعلیم انسانها، پس از [[پیامبران(ع)|انبیا(ع)]] و [[اولیای الهی]] بر عهده عالمان دینی است؛<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۲۰.</ref> از اینرو مسئولیت روحانیت بهویژه در جهان امروز از همه زمانها بیشتر و از همه اقشار سنگینتر است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۵۸.</ref> ازجمله وظایف مهم روحانیت عبارتاند از: | ||
# تربیت عالم و فقیه: شناخت درست دین و | # تربیت عالم و فقیه: شناخت درست دین و معارف دینی مهمترین رسالت روحانیت است. امامخمینی با استناد به آیه ۱۲۲ سوره توبه، نخستین وظیفه روحانیت برای تحقق وظایف خود را «تفقه» در دین دانسته است.<ref>امامخمینی، تهذیب الاصول، ۳/۶۳۰؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۹ و ۲۸۷.</ref> ایشان امر به تفقه در دین را در این آیه دلیل بر وجوب تفقه شمرده است.<ref>امامخمینی، انوار الهدایه، ۱/۳۰۶–۳۰۷.</ref> ایشان همچنین در موضوع [[فقه]] در معنای خاص آن تأکید کرده است آنچه [[حوزههای علمیه]] را تا امروز سرپا نگه داشته و باعث شده است مردم همواره آن را پناهگاه خود بدانند و از آن حمایت کنند، فقاهت بوده است؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۲–۱۳.</ref> از اینرو ایشان به روحانیان توصیه میکرد درس بخوانند و فقیه شوند و برای رسیدن به فقاهت جدیت کنند تا بتوانند در سایه آن به اسلام خدمت کنند؛<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۴۸.</ref> زیرا حوزههای فقاهت بوده است که هزار و چند صد سال این اسلام را نگه داشته است و امور سیاسی نباید مانع فقاهت گردد، بلکه حوزههای فقاهت به همان ترتیب سابق باید ادامه پیدا کند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۳.</ref> ایشان تأکید داشت که روحانیان در عین استفاده از محاسن روشهای جدید، لازم است در فقه از روش فقه جواهری بهره گیرند.{{ببینید|فقه|اجتهاد}} | ||
# تبلیغ دین: تبلیغ دین وظیفه اصلی و ذاتی روحانیت است و روحانیان بر اساس رسالتی که بر دوش دارند، مسئولیت آموزش اسلام به مردم و نشاندادن راه زندگی سالم و سعادتآفرین را بر عهده دارند.<ref>حسینی بهشتی، ولایت، رهبری، ۳۱۲.</ref> بر همین اساس امامخمینی تحصیل را مقدمه تبلیغ و انذار، و آن را تکلیف روحانیت شمرده است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۱۲–۴۱۴.</ref> و در شرایطی که ترک وظیفه تبلیغ، گمراهشدن مردم را در پی داشته باشد، تبلیغ و هجرت برای تبلیغ را برای روحانیان واجب کفایی دانسته است.<ref>امامخمینی، استفتائات، ۳/۶۰۹–۶۱۰.</ref> ایشان به طلاب و روحانیان توصیه میکرد در ضمن تحصیل علم، به فکر تبلیغ اسلام و رساندن آن به مردم هم باشند.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۴۸.</ref> ایشان تکلیف شرعی میداند روحانیانی که تحصیلاتشان پایان یافته و به تدریس و فعالیتهای تبلیغی مشغول نیستند، از حوزه علمیه کوچ کنند و در مناطق مورد نیاز انجام وظیفه کنند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۱۴.</ref> و روحانیان وظیفه دارند اسلام را بهدرستی و بدون خرافه به مردم معرفی کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۵۲۳.</ref> ایشان حتی پیشنهاد کرده است روحانیان حوزه در روزهای تعطیلی برای تبلیغ به مناطق مورد نیاز بروند و حتی در روزهای غیر تعطیل حوزه نیز به نوبت مناطقی را که نیازمند به مبلغاند، اداره کنند؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۱۴.</ref> چنانکه لازم شمرده است روحانیان زبانهای خارجی را فرا بگیرند و برای آگاهکردن مردم و پاسخ به شبههها به مناطق مختلف جهان سفر کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۱۰۴.</ref> ایشان به گسترش تبلیغ و استفاده از شیوههای جدید تبلیغ هم اهتمام داشت و معتقد بود روحانیان افزون بر تبلیغ شفاهی و منبر باید از ابزارهای مختلف مانند قلم نیز برای معرفی اسلام و انقلاب اسلامی بهره بگیرند و منتشر کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۷۳.</ref>{{ببینید|تبلیغات|سازمان تبلیغات اسلامی|دفتر تبلیغات اسلامی}} | # تبلیغ دین: تبلیغ دین وظیفه اصلی و ذاتی روحانیت است و روحانیان بر اساس رسالتی که بر دوش دارند، مسئولیت آموزش اسلام به مردم و نشاندادن راه زندگی سالم و سعادتآفرین را بر عهده دارند.<ref>حسینی بهشتی، ولایت، رهبری، ۳۱۲.</ref> بر همین اساس امامخمینی تحصیل را مقدمه تبلیغ و انذار، و آن را تکلیف روحانیت شمرده است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۱۲–۴۱۴.</ref> و در شرایطی که ترک وظیفه تبلیغ، گمراهشدن مردم را در پی داشته باشد، تبلیغ و هجرت برای تبلیغ را برای روحانیان واجب کفایی دانسته است.<ref>امامخمینی، استفتائات، ۳/۶۰۹–۶۱۰.</ref> ایشان به طلاب و روحانیان توصیه میکرد در ضمن تحصیل علم، به فکر تبلیغ اسلام و رساندن آن به مردم هم باشند.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۴۸.</ref> ایشان تکلیف شرعی میداند روحانیانی که تحصیلاتشان پایان یافته و به تدریس و فعالیتهای تبلیغی مشغول نیستند، از حوزه علمیه کوچ کنند و در مناطق مورد نیاز انجام وظیفه کنند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۱۴.</ref> و روحانیان وظیفه دارند اسلام را بهدرستی و بدون خرافه به مردم معرفی کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۵۲۳.</ref> ایشان حتی پیشنهاد کرده است روحانیان حوزه در روزهای تعطیلی برای تبلیغ به مناطق مورد نیاز بروند و حتی در روزهای غیر تعطیل حوزه نیز به نوبت مناطقی را که نیازمند به مبلغاند، اداره کنند؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۱۴.</ref> چنانکه لازم شمرده است روحانیان زبانهای خارجی را فرا بگیرند و برای آگاهکردن مردم و پاسخ به شبههها به مناطق مختلف جهان سفر کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۱۰۴.</ref> ایشان به گسترش تبلیغ و استفاده از شیوههای جدید تبلیغ هم اهتمام داشت و معتقد بود روحانیان افزون بر تبلیغ شفاهی و منبر باید از ابزارهای مختلف مانند قلم نیز برای معرفی اسلام و انقلاب اسلامی بهره بگیرند و منتشر کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۷۳.</ref>{{ببینید|تبلیغات|سازمان تبلیغات اسلامی|دفتر تبلیغات اسلامی}} | ||
# تربیت نفوس: قرآن بارها [[تهذیب]] و تربیت نفوس را به عنوان یکی از دو وظیفه انبیا(ع) معرفی کرده است<ref>بقره، ۱۲۹؛ آل عمران، ۱۶۴؛ جمعه، ۲.</ref> و [[رسول اکرم(ص)]] هدف | # تربیت نفوس: قرآن بارها [[تهذیب]] و تربیت نفوس را به عنوان یکی از دو وظیفه انبیا(ع) معرفی کرده است<ref>بقره، ۱۲۹؛ آل عمران، ۱۶۴؛ جمعه، ۲.</ref> و [[رسول اکرم(ص)]] هدف بعثت خود را کاملکردن مکارم اخلاق شمرده است.<ref>مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۶۸/۳۸۲.</ref> این است که لازم است روحانیان با سخن و رفتارشان مردم را به اخلاق پاک دعوت کنند، [[اخلاق]] جامعه را مهذب کنند و جامعه را از آلودگیها دور کنند و به کمالات اخلاقی بیارایند.<ref>حسینی بهشتی، جاودانه تاریخ، ۷/۱۳۳–۱۳۴.</ref> امامخمینی نیز وظیفه اساسی نهاد روحانیت را آدمسازی و تربیت و [[هدایت]] انسانها معرفی کرده است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۹۳–۹۴.</ref> و با تأکید بر اینکه متکفل این امر پس از انبیا(ع) و اوصیا(ع)، علمای اخلاق و اصحاب ریاضتها و معرفتاند،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۸۷.</ref> بر آن است که علمای اخلاق مردم را دعوت به مسائل اخلاقی میکنند و اهل معنویت و [[عرفان]] مردم را به خودسازی فرا میخوانند و در تهذیب نفوس مردم نقش دارند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۳.</ref> | ||
# امر به معروف و نهی از منکر: [[امر به معروف و نهی از منکر]] از [[فروع دین]] و انجام آن بر همه مسلمانان واجب است؛ ولی روحانیت و عالمان دینی با توجه به وظیفه و رسالتی که بر دوش دارند، مسئولیت بیشتر و وظیفه سنگینتری دارند؛ بر همین اساس امامخمینی روحانیان را موظف میداند از جایگاه «تفقه در دین»، مردم و بهخصوص حاکمان و قدرتمندان را امر به معروف و نهی از منکر کنند.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۱۶–۱۱۸.</ref> ایشان با استناد به برخی [[روایات]]،<ref>ابنشعبه، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آلالرسول(ص)، ۲۳۷.</ref> ضرورت و اهمیت امر به معروف و نهی از منکر از سوی عالمان دین را یادآور شده است.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۰۷–۱۰۸.</ref> | # امر به معروف و نهی از منکر: [[امر به معروف و نهی از منکر]] از [[فروع دین]] و انجام آن بر همه مسلمانان واجب است؛ ولی روحانیت و عالمان دینی با توجه به وظیفه و رسالتی که بر دوش دارند، مسئولیت بیشتر و وظیفه سنگینتری دارند؛ بر همین اساس امامخمینی روحانیان را موظف میداند از جایگاه «تفقه در دین»، مردم و بهخصوص حاکمان و قدرتمندان را امر به معروف و نهی از منکر کنند.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۱۶–۱۱۸.</ref> ایشان با استناد به برخی [[روایات]]،<ref>ابنشعبه، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آلالرسول(ص)، ۲۳۷.</ref> ضرورت و اهمیت امر به معروف و نهی از منکر از سوی عالمان دین را یادآور شده است.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۰۷–۱۰۸.</ref> | ||
# قضاوت و حل مشکلات و اختلافات: داوری در اختلافات و حل مسائل قضایی مردم از شئون روحانیت است<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۲۷۵.</ref> و در طول تاریخ نیز روحانیان عهدهدار این منصب بودهاند.<ref>کمپفر، سفرنامه کمپفر، ۱۲۴–۱۲۵.</ref> امامخمینی [[قضاوت]] را از واضحات دین و از ضروریات فقه<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۶۷–۶۸.</ref> و از شئون روحانیت<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۷۸–۳۷۹.</ref> بهشمار آورده است؛ بر همین اساس ایشان پس از [[پیروزی انقلاب اسلامی ایران]] ضمن ابراز نارضایتی از کمبود [[قاضی]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۴۵.</ref> و با توجه به نیاز [[قوه قضائیه|قوه قضاییه]] به حوزههای علمیه بهخصوص حوزههای [[حوزه علمیه قم|قم]]، مشهد و اصفهان، سفارش کرد به نیازهای نظام اسلامی مانند قضاوت توجه و به تربیت قاضی پرداخته شود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۱۲–۴۱۳؛ ۱۷/۳۷۸–۳۷۹ و ۱۸/۱۰۱.</ref> | # قضاوت و حل مشکلات و اختلافات: داوری در اختلافات و حل مسائل قضایی مردم از شئون روحانیت است<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۲۷۵.</ref> و در طول تاریخ نیز روحانیان عهدهدار این منصب بودهاند.<ref>کمپفر، سفرنامه کمپفر، ۱۲۴–۱۲۵.</ref> امامخمینی [[قضاوت]] را از واضحات دین و از ضروریات فقه<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۶۷–۶۸.</ref> و از شئون روحانیت<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۷۸–۳۷۹.</ref> بهشمار آورده است؛ بر همین اساس ایشان پس از [[پیروزی انقلاب اسلامی ایران]] ضمن ابراز نارضایتی از کمبود [[قاضی]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۴۵.</ref> و با توجه به نیاز [[قوه قضائیه|قوه قضاییه]] به حوزههای علمیه بهخصوص حوزههای [[حوزه علمیه قم|قم]]، مشهد و اصفهان، سفارش کرد به نیازهای نظام اسلامی مانند قضاوت توجه و به تربیت قاضی پرداخته شود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۱۲–۴۱۳؛ ۱۷/۳۷۸–۳۷۹ و ۱۸/۱۰۱.</ref> | ||
# ظلمستیزی: [[امیرالمؤمنین علی(ع)]] مبارزه با ستم و حمایت از مظلومان و مبارزه با ظالمان را از وظایف عالمان دین شمرده است<ref>نهج البلاغه، خ۳، ۲۴.</ref> و بر این اساس جهاد و فعالیتهای اجتماعی و مبارزه با ظلم از وظایف مهم روحانیت و همواره از ارزشهای حاکم بر حوزههای علمیه بوده است؛<ref>موحد ابطحی، آشنایی با حوزههای علمیه شیعه در طول تاریخ، ۱/۱۹–۲۰.</ref> وظیفهای که محدود به دوره [[رژیم پهلوی]] نیست؛<ref>حسینی بهشتی، جاودانه تاریخ، ۷/۱۳۳.</ref> چنانکه اساساً در یک قرن اخیر حوزههای علمیه همواره در خط نخست مبارزه با مستبدان و [[استعمارگران]] بودهاند و واکنش [[سیدحسن مدرس]]، [[آقانورالله اصفهانی]]، [[آقاجمال اصفهانی]]، [[سیدابوالقاسم کاشانی]]، [[سیدحسین بروجردی]] و امامخمینی در برابر رژیم پهلوی از نمونههای شاخص آن بهشمار میآیند.<ref>صافی گلپایگانی، سیر حوزههای علمیه شیعه، ۹۱–۹۴.</ref> امامخمینی نیز علمای اسلام را مؤظف دانسته است با [[انحصارطلبی]] و استفادههای نامشروعِ ستمگران مبارزه کنند و نگذارند عده بسیاری، گرسنه و محروم باشند و در کنار آنها ستمگرانِ غارتگر و حرامخوار در ناز و نعمت به سر برند.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۳۷.</ref> از نگاه ایشان مبارزه با ظلم از وظایف روحانیت است و آشتیناپذیری روحانیان با [[ظلم]] و ظالم شاخصه مهم و مطلوب آنان است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۵۱.</ref> ایشان به روحانیان توصیه کرده است در دفاع از ستمدیده و مبارزه با اختلافات طبقاتی از امیرالمؤمنین علی(ع) سرمشق بگیرند.<ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۲۸.</ref> ایشان وظیفه | # ظلمستیزی: [[امیرالمؤمنین علی(ع)]] مبارزه با ستم و حمایت از مظلومان و مبارزه با ظالمان را از وظایف عالمان دین شمرده است<ref>نهج البلاغه، خ۳، ۲۴.</ref> و بر این اساس جهاد و فعالیتهای اجتماعی و مبارزه با ظلم از وظایف مهم روحانیت و همواره از ارزشهای حاکم بر حوزههای علمیه بوده است؛<ref>موحد ابطحی، آشنایی با حوزههای علمیه شیعه در طول تاریخ، ۱/۱۹–۲۰.</ref> وظیفهای که محدود به دوره [[رژیم پهلوی]] نیست؛<ref>حسینی بهشتی، جاودانه تاریخ، ۷/۱۳۳.</ref> چنانکه اساساً در یک قرن اخیر حوزههای علمیه همواره در خط نخست مبارزه با مستبدان و [[استعمارگران]] بودهاند و واکنش [[سیدحسن مدرس]]، [[آقانورالله اصفهانی]]، [[آقاجمال اصفهانی]]، [[سیدابوالقاسم کاشانی]]، [[سیدحسین بروجردی]] و امامخمینی در برابر رژیم پهلوی از نمونههای شاخص آن بهشمار میآیند.<ref>صافی گلپایگانی، سیر حوزههای علمیه شیعه، ۹۱–۹۴.</ref> امامخمینی نیز علمای اسلام را مؤظف دانسته است با [[انحصارطلبی]] و استفادههای نامشروعِ ستمگران مبارزه کنند و نگذارند عده بسیاری، گرسنه و محروم باشند و در کنار آنها ستمگرانِ غارتگر و حرامخوار در ناز و نعمت به سر برند.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۳۷.</ref> از نگاه ایشان مبارزه با ظلم از وظایف روحانیت است و آشتیناپذیری روحانیان با [[ظلم]] و ظالم شاخصه مهم و مطلوب آنان است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۵۱.</ref> ایشان به روحانیان توصیه کرده است در دفاع از ستمدیده و مبارزه با اختلافات طبقاتی از امیرالمؤمنین علی(ع) سرمشق بگیرند.<ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۲۸.</ref> ایشان وظیفه ظلمستیزی محدود به عالمان مسلمان نمیدانست و تأکید داشت که روحانیت مسیحی بهویژه پاپ نیز باید ظلمستیز باشد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱۵۲ و ۴۰۹.</ref> | ||
# دخالت در سیاست: حوزههای علمیه و روحانیت علاوه بر خدمات علمی همواره در کنار مردم و انگیزه نیرومندی برای حرکتهای مردمی در برابر فشارهای سیاسی و ظلمهای اجتماعی بودهاند. نمونه بارز آن [[انقلاب اسلامی ایران]] است که با [[هدایت]] مرجع بزرگی مانند امامخمینی به ثمر رسید.<ref>شیرخانی و زارع، تحولات حوزه علمیه قم پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ۵۴–۵۵.</ref> امامخمینی سیاست را به معنای وسیع آن، حق و شغل انبیا(ع) میدانست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۴۳۱.</ref> و به پیروی از ورود رسول اکرم(ص) و امیرالمؤمنین علی(ع) در مسائل سیاسی و حکومتی، دخالت روحانیت در سیاست را جزو وظایف قطعی آنان میدانست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۸۶ و ۱۳/۴۳۱.</ref> ایشان بر این باور بود که بیشتر ابواب فقهی را مسائل سیاسی تشکیل میدهد و روحانیت باید در کنار تکتک مردم در صحنههای مختلف سیاسی حضور فعال داشته باشد؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۲.</ref> از اینرو انقلاب اسلامی با مبارزات سیاسی مستمر روحانیت و رهبری امامخمینی به پیروزی رسید و در سالهای پس از پیروزی نیز با حضور مؤثر و ایستادگی و هدایتِ روحانیت از مشکلات و توطئههای دشمنان داخلی و خارجی به سلامت عبور کرد.{{ببینید|انقلاب اسلامی ایران}} امامخمینی با اشاره به اینکه حجت بر روحانیان بهویژه نخبگان آنان تمام است و روحانیت باید از انقلاب اسلامی دفاع کند و مسائل و مشکلات آن را بر دوش بکشد، هشدار داد اگر روحانیان بیتوجه باشند و صحنه را برای دیگران خالی کنند، همان بلایی که بر سر [[نهضت مشروطه]] آمد، دامنگیر انقلاب اسلامی نیز خواهد شد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۳۲۷–۳۲۸.</ref> به نظر ایشان روحانیت و علمای اسلام که مبارزات مشروطه را به پیروزی رساندند، پس از پیروزی صحنه را خالی کردند و مخالفان روحانیت با خالیدیدن صحنه از روحانیت، عرصه را پرکردند و انقلاب مشروطه را منحرف ساختند و مصادره کردند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۳۲۷–۳۲۸.</ref>{{ببینید|نهضت مشروطه|دین و سیاست}} | # دخالت در سیاست: حوزههای علمیه و روحانیت علاوه بر خدمات علمی همواره در کنار مردم و انگیزه نیرومندی برای حرکتهای مردمی در برابر فشارهای سیاسی و ظلمهای اجتماعی بودهاند. نمونه بارز آن [[انقلاب اسلامی ایران]] است که با [[هدایت]] مرجع بزرگی مانند امامخمینی به ثمر رسید.<ref>شیرخانی و زارع، تحولات حوزه علمیه قم پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ۵۴–۵۵.</ref> امامخمینی سیاست را به معنای وسیع آن، حق و شغل انبیا(ع) میدانست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۴۳۱.</ref> و به پیروی از ورود رسول اکرم(ص) و امیرالمؤمنین علی(ع) در مسائل سیاسی و حکومتی، دخالت روحانیت در سیاست را جزو وظایف قطعی آنان میدانست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۸۶ و ۱۳/۴۳۱.</ref> ایشان بر این باور بود که بیشتر ابواب فقهی را مسائل سیاسی تشکیل میدهد و روحانیت باید در کنار تکتک مردم در صحنههای مختلف سیاسی حضور فعال داشته باشد؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۲.</ref> از اینرو انقلاب اسلامی با مبارزات سیاسی مستمر روحانیت و رهبری امامخمینی به پیروزی رسید و در سالهای پس از پیروزی نیز با حضور مؤثر و ایستادگی و هدایتِ روحانیت از مشکلات و توطئههای دشمنان داخلی و خارجی به سلامت عبور کرد.{{ببینید|انقلاب اسلامی ایران}} امامخمینی با اشاره به اینکه حجت بر روحانیان بهویژه نخبگان آنان تمام است و روحانیت باید از انقلاب اسلامی دفاع کند و مسائل و مشکلات آن را بر دوش بکشد، هشدار داد اگر روحانیان بیتوجه باشند و صحنه را برای دیگران خالی کنند، همان بلایی که بر سر [[نهضت مشروطه]] آمد، دامنگیر انقلاب اسلامی نیز خواهد شد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۳۲۷–۳۲۸.</ref> به نظر ایشان روحانیت و علمای اسلام که مبارزات مشروطه را به پیروزی رساندند، پس از پیروزی صحنه را خالی کردند و مخالفان روحانیت با خالیدیدن صحنه از روحانیت، عرصه را پرکردند و انقلاب مشروطه را منحرف ساختند و مصادره کردند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۳۲۷–۳۲۸.</ref>{{ببینید|نهضت مشروطه|دین و سیاست}} | ||
# ورود و مدیریت امور اجرایی: در منظومه فکری امامخمینی فعالیت روحانیان در امور اجرایی امری ثانوی است و بر همین اساس ایشان در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی بارها اعلام کرده بود ایشان و روحانیان در حکومت منصبی نخواهند داشت و آنان نقش ارشاد و هدایت دولت را بر عهده خواهند داشت.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۰۸ و ۴۷۲.</ref> همچنین برخی از یاران ایشان نیز در سالهای نخست پیروزی، تنها بر «نظارت» روحانیت بر امور تأکید میکردند.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۲۷۵.</ref> امامخمینی خود چه در زمان رژیم پهلوی و چه در هنگام اقامت در [[اقامتگاههای امامخمینی|فرانسه]] و سالهای نخست پیروزی انقلاب بهصراحت بر نظارت روحانیت در قالب نصیحت حکومت و واردنشدن روحانیان در مناصب اجراییِ دولت تأکید میکرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۳۷؛ ۵/۳۸۶ و ۱۳/۱۴.</ref> و مایل نبود روحانیان مسئولیتهای اجرایی را بر عهده بگیرند.<ref>مهدوی کنی، خاطرات، ۴۲۴.</ref> در نظر یاران امامخمینی این مسئله، یک اصل پذیرفتهشده غیر مکتوب بود؛<ref>هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، ۱/۳۳۴.</ref> از اینرو امامخمینی در نخستین دوره انتخابات ریاستجمهوری نامزدشدن شخصیتهای روحانی را به مصلحت ندانست؛<ref>صالح، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تا اکنون، ۲/۶۲۵.</ref> البته به نظر ایشان دخالتنکردن روحانیان در امور اجرایی به معنای انزواطلبی مطلق روحانیان نبود، بلکه ایشان قصد نداشت روحانیان را به حوزه مدیریت کشور درگیر کند؛<ref>هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۱۶۸.</ref> ولی در برابر شرایط جدید و تجربه تلخی که در اعتماد به تعهد و تخصص دیگران صورت گرفته بود، روحانیت که پیشگامان انقلاب بودند، نباید و نمیتوانستند رهبری را تنها بگذارند و مسئولیتهای اجرایی را بر عهده نگیرند.<ref>مرتضوی، روحانیت و حضور در مدیریت سیاسی کشور، ۷–۸.</ref> بر همین اساس امامخمینی بعدها با دیدن انحراف و عدول از مبانی اسلامی که در سالهای آغازین پیروزی انقلاب از سوی برخی انقلابینماها و «به ظاهر عقلای قوم» صورت میگرفت<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۵.</ref> و نیز احتمال گرایش انقلاب به سوی [[سرمایهداری]] غرب یا [[مارکسیسم]] شرق، حضور روحانیت و ورود افرادی مانند [[سیدعلی خامنهای]] و [[اکبر هاشمی رفسنجانی]] در مسئولیتهای اجرایی را لازم شمرد و معتقد بود در صورت رهاکردن مسئولیتها از سوی این افراد، زحمتهای مردم از میان میرود و خونهای [[شهدا]] پایمال خواهد شد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۴۶۶.</ref> ایشان در چنین شرایطی خالیبودن مناصب اجرایی از وجود روحانیت را به مثابه سقوط کشور در دامن بیگانگان میدانست و تصریح میکرد از نظر گذشته خود مبنی بر واردنشدن روحانیت در مناصب اجرایی و دولتی، هرچند به قیمت متهمشدن نظام به حکومت «آخوندیسم»، عدول کرده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۴۶۲–۴۶۴ و ۱۶/۳۴۹–۳۵۱.</ref> ایشان هشدار داد مبادا سخنان بیمورد سادهاندیشان (مبنی بر شایستهنبودنِ درگیرشدنِ علما در امور اجرایی) موجب دستکشیدن روحانیت برجسته از کارهای مهم و بازگشت انقلابینماها به آن شود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۵.</ref> [[سیدمحمد حسینی بهشتی]] نیز خاطرنشان کرده است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تصدی مسئولیتهای اجرایی به دست روحانیت در جمهوری اسلامی، وظیفهای بود که امامخمینی بر دوش این قشر نهاد؛<ref>حسینی بهشتی، جاودانه تاریخ، ۵/۵۳–۵۴.</ref> حتی خود وی نیز از امامخمینی خواسته بود که اجازه دهد روحانیان مسئولیتها را به دیگران واگذار کنند و سراغ بحث و درس خود بروند؛ ولی امامخمینی با اشاره به اینکه باید هر روحانی مسئولیت و وظیفه خود را انجام دهد، نپذیرفت و تکلیف کرد وی با دوستان خود در صحنه بمانند.<ref>حسینی بهشتی، جاودانه تاریخ، ۵/۵۴.</ref> امامخمینی همچنین تأکید کرده است باید روحانیان در امور قضایی و دیگر فعالیتها خدمت کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۱۳.</ref> | # ورود و مدیریت امور اجرایی: در منظومه فکری امامخمینی فعالیت روحانیان در امور اجرایی امری ثانوی است و بر همین اساس ایشان در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی بارها اعلام کرده بود ایشان و روحانیان در حکومت منصبی نخواهند داشت و آنان نقش ارشاد و هدایت دولت را بر عهده خواهند داشت.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۰۸ و ۴۷۲.</ref> همچنین برخی از یاران ایشان نیز در سالهای نخست پیروزی، تنها بر «نظارت» روحانیت بر امور تأکید میکردند.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۲۷۵.</ref> امامخمینی خود چه در زمان رژیم پهلوی و چه در هنگام اقامت در [[اقامتگاههای امامخمینی|فرانسه]] و سالهای نخست پیروزی انقلاب بهصراحت بر نظارت روحانیت در قالب نصیحت حکومت و واردنشدن روحانیان در مناصب اجراییِ دولت تأکید میکرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۳۷؛ ۵/۳۸۶ و ۱۳/۱۴.</ref> و مایل نبود روحانیان مسئولیتهای اجرایی را بر عهده بگیرند.<ref>مهدوی کنی، خاطرات، ۴۲۴.</ref> در نظر یاران امامخمینی این مسئله، یک اصل پذیرفتهشده غیر مکتوب بود؛<ref>هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، ۱/۳۳۴.</ref> از اینرو امامخمینی در نخستین دوره انتخابات ریاستجمهوری نامزدشدن شخصیتهای روحانی را به مصلحت ندانست؛<ref>صالح، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تا اکنون، ۲/۶۲۵.</ref> البته به نظر ایشان دخالتنکردن روحانیان در امور اجرایی به معنای انزواطلبی مطلق روحانیان نبود، بلکه ایشان قصد نداشت روحانیان را به حوزه مدیریت کشور درگیر کند؛<ref>هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۱۶۸.</ref> ولی در برابر شرایط جدید و تجربه تلخی که در اعتماد به تعهد و تخصص دیگران صورت گرفته بود، روحانیت که پیشگامان انقلاب بودند، نباید و نمیتوانستند رهبری را تنها بگذارند و مسئولیتهای اجرایی را بر عهده نگیرند.<ref>مرتضوی، روحانیت و حضور در مدیریت سیاسی کشور، ۷–۸.</ref> بر همین اساس امامخمینی بعدها با دیدن انحراف و عدول از مبانی اسلامی که در سالهای آغازین پیروزی انقلاب از سوی برخی انقلابینماها و «به ظاهر عقلای قوم» صورت میگرفت<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۵.</ref> و نیز احتمال گرایش انقلاب به سوی [[سرمایهداری]] غرب یا [[مارکسیسم]] شرق، حضور روحانیت و ورود افرادی مانند [[سیدعلی خامنهای]] و [[اکبر هاشمی رفسنجانی]] در مسئولیتهای اجرایی را لازم شمرد و معتقد بود در صورت رهاکردن مسئولیتها از سوی این افراد، زحمتهای مردم از میان میرود و خونهای [[شهدا]] پایمال خواهد شد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۴۶۶.</ref> ایشان در چنین شرایطی خالیبودن مناصب اجرایی از وجود روحانیت را به مثابه سقوط کشور در دامن بیگانگان میدانست و تصریح میکرد از نظر گذشته خود مبنی بر واردنشدن روحانیت در مناصب اجرایی و دولتی، هرچند به قیمت متهمشدن نظام به حکومت «آخوندیسم»، عدول کرده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۴۶۲–۴۶۴ و ۱۶/۳۴۹–۳۵۱.</ref> ایشان هشدار داد مبادا سخنان بیمورد سادهاندیشان (مبنی بر شایستهنبودنِ درگیرشدنِ علما در امور اجرایی) موجب دستکشیدن روحانیت برجسته از کارهای مهم و بازگشت انقلابینماها به آن شود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۵.</ref> [[سیدمحمد حسینی بهشتی]] نیز خاطرنشان کرده است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تصدی مسئولیتهای اجرایی به دست روحانیت در جمهوری اسلامی، وظیفهای بود که امامخمینی بر دوش این قشر نهاد؛<ref>حسینی بهشتی، جاودانه تاریخ، ۵/۵۳–۵۴.</ref> حتی خود وی نیز از امامخمینی خواسته بود که اجازه دهد روحانیان مسئولیتها را به دیگران واگذار کنند و سراغ بحث و درس خود بروند؛ ولی امامخمینی با اشاره به اینکه باید هر روحانی مسئولیت و وظیفه خود را انجام دهد، نپذیرفت و تکلیف کرد وی با دوستان خود در صحنه بمانند.<ref>حسینی بهشتی، جاودانه تاریخ، ۵/۵۴.</ref> امامخمینی همچنین تأکید کرده است باید روحانیان در امور قضایی و دیگر فعالیتها خدمت کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۱۳.</ref> | ||
== کارنامه روحانیت == | == کارنامه روحانیت == | ||
امامخمینی از گذشته باور داشت که روحانیت در طول تاریخ همواره در صف نخست دفاع از اسلام و حقوق ملتها و ضامن و حافظ | امامخمینی از گذشته باور داشت که روحانیت در طول تاریخ همواره در صف نخست دفاع از اسلام و حقوق ملتها و ضامن و حافظ تاریخ اسلام و [[تشیع]] بوده است و این از مشخصههای بارز و هویتساز علمای دین بوده و آنان در این راه، از هیچ فشار و تهدیدی منفعل نگشتهاند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۵۸–۱۵۹.</ref> ایشان همچنین به شبهه برخی از روشنفکران که از روی ناآگاهی، عالمانی باسابقه و تأثیرگذار مانند [[محمدباقر مجلسی]] را متهم به درباریبودن میکردند و از روحانیت انتقاد میکردند، پاسخ داد و اعلام کرد روحانیانی چون مجلسی در روزگار [[صفویه]] با علم و قطع به اینکه قُرب آنان به سلاطین ستمگر، موجب وَهْن آنان است، به دربار نزدیک شدند تا بتوانند با [[قدرت]] و نفوذ معنوی خویش، از سلطه [[استبداد]] و [[استکبار]] پادشاهان خودمحور بکاهند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۴۰.</ref>{{ببینید|صفویه}} بیشتر روحانیان در عمل به وظیفه خود موفق بودهاند و از آغاز [[اسلام]] تاکنون [[هدایت]] فکر دینی مردم و تبیین و حراست از اسلام بر عهده روحانیت بوده است<ref>خامنهای، بیانات، ۱۷۸؛ مرتضوی، روحانیت و حضور در مدیریت سیاسی کشور، ۵.</ref> و بسیاری از روحانیان با هجرت تبلیغی، مردم جهان را هدایت کردهاند.<ref>حکیمی، دانش مسلمین، ۱۷–۱۹.</ref> در نگاه امامخمینی روحانیت در طول تاریخ به وظایف خود عمل کرده است و همه ابعاد اسلام از حفظ و تبلیغ و پاسخ به شبهههای فکری، مدیون روحانیان بوده است.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۸–۹.</ref> برخی از خدمات روحانیت عبارت است از: | ||
# تولید علم: به باور امامخمینی حفظ میراث مکتوب اسلام و جمعآوری و نگهداری علوم [[قرآن]] و اسلام و آثار و [[احادیث]] پیامبر اکرم(ص) و [[سنت]] و [[سیره معصومان(ع)]] و ثبت و باببندی و اصلاح و پیراستهکردن آن در شرایطی که امکانات بسیار کم بوده و سلاطین و ستمگران در محو آثار رسالت، همه امکانات خود را به کار میگرفتند، از کارهای روحانیت است که امروز نتیجه آن زحمات را در آثار و کتابهای بابرکتی همچون کتابهای چهارگانه حدیثی (کافی، من لایحضره الفقیه، تهذیب الاحکام و استبصار) و کتابهای دیگران در فقه، اصول، فلسفه، ریاضیات، نجوم، کلام، حدیث رجال، تفسیر، ادب، عرفان، لغت و تمامی رشتههای متنوّع علوم دیده میشود و همه این زحمات و مرارتها نامی جز «جهاد فی سبیلاللّه» ندارد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۴–۲۷۵.</ref> و روحانیت حافظ تاریخ اسلام و تشیع و مهمترین پایگاه محکم اسلام در برابر حملات و انحرافات و کجرویها بوده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۵.</ref> همچنین روحانیان برای عمل به وظایف خود اقدام به تأسیس مدارس و حوزههای علوم در شهرهای مختلف ازجمله در شهرهای [[نجف]] و [[قم]] و [[مشهد]] کردند و به تدریس درسهای مختلف و تعلیم و تربیت طلاب دینی مشغول شدند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۴.</ref> | # تولید علم: به باور امامخمینی حفظ میراث مکتوب اسلام و جمعآوری و نگهداری علوم [[قرآن]] و اسلام و آثار و [[احادیث]] پیامبر اکرم(ص) و [[سنت]] و [[سیره معصومان(ع)]] و ثبت و باببندی و اصلاح و پیراستهکردن آن در شرایطی که امکانات بسیار کم بوده و سلاطین و ستمگران در محو آثار رسالت، همه امکانات خود را به کار میگرفتند، از کارهای روحانیت است که امروز نتیجه آن زحمات را در آثار و کتابهای بابرکتی همچون کتابهای چهارگانه حدیثی (کافی، من لایحضره الفقیه، تهذیب الاحکام و استبصار) و کتابهای دیگران در فقه، اصول، فلسفه، ریاضیات، نجوم، کلام، حدیث رجال، تفسیر، ادب، عرفان، لغت و تمامی رشتههای متنوّع علوم دیده میشود و همه این زحمات و مرارتها نامی جز «جهاد فی سبیلاللّه» ندارد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۴–۲۷۵.</ref> و روحانیت حافظ تاریخ اسلام و تشیع و مهمترین پایگاه محکم اسلام در برابر حملات و انحرافات و کجرویها بوده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۵.</ref> همچنین روحانیان برای عمل به وظایف خود اقدام به تأسیس مدارس و حوزههای علوم در شهرهای مختلف ازجمله در شهرهای [[نجف]] و [[قم]] و [[مشهد]] کردند و به تدریس درسهای مختلف و تعلیم و تربیت طلاب دینی مشغول شدند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۴.</ref> | ||
# رشد اخلاقی: امامخمینی با اشاره به نقش علمای اخلاق در تهذیب نفوس مردم یادآور شده است علمای اخلاق مردم و اهل علم را دعوت به مسائل اخلاقی میکردند و [[اهل معنویت]] و [[عرفان]] مردم را به خودسازی فرا میخواندند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۳.</ref> و نقش روحانیت در تهذیب جامعه و مبارزه با مفاسد و شرارتها و ناامنیها بیشتر از هر سازمان و نهاد دیگر بوده است و همواره علما جوانان را متحول و از سقوط آنان در دامن فحشا جلوگیری کردهاند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۳۷؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۲۷۱.</ref> به عنوان نمونه ایشان با اشاره به رواج فضایل انسانی در شهرهایی مانند شهر محلات در استان مرکزی، دلیل آن را وجود علمای عامل و فعالیت آنان در رواج ارزشهای انسانی در آن شهر شمرده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۳۹۴.</ref> | # رشد اخلاقی: امامخمینی با اشاره به نقش علمای اخلاق در تهذیب نفوس مردم یادآور شده است علمای اخلاق مردم و اهل علم را دعوت به مسائل اخلاقی میکردند و [[اهل معنویت]] و [[عرفان]] مردم را به خودسازی فرا میخواندند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۳.</ref> و نقش روحانیت در تهذیب جامعه و مبارزه با مفاسد و شرارتها و ناامنیها بیشتر از هر سازمان و نهاد دیگر بوده است و همواره علما جوانان را متحول و از سقوط آنان در دامن فحشا جلوگیری کردهاند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۳۷؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۲۷۱.</ref> به عنوان نمونه ایشان با اشاره به رواج فضایل انسانی در شهرهایی مانند شهر محلات در استان مرکزی، دلیل آن را وجود علمای عامل و فعالیت آنان در رواج ارزشهای انسانی در آن شهر شمرده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۳۹۴.</ref> | ||
# خدمات اجتماعی: روحانیان شیعه در طول تاریخ در زندگی اجتماعی و سیاسی جوامع اسلامی نیز نقش مؤثر داشتهاند و در دفاع از عزت امت اسلامی و تمامیت ارضی کشورهای اسلامی بهویژه [[ایران]] در صف مقدم بودهاند و [[نهضت تنباکو]] در تاریخ معاصر ایران یکی از شاهکارهای سیاسی روحانیت به حساب میآید.<ref>نهاوندیان، پیکار پیروز تنباکو، ۱۴–۱۸.</ref> امامخمینی روحانیت را پرچمدار خدمترسانی به مردم میداند. روحانیان افزون بر یادآوری تعالیم انسانی اسلام، در عرصه خدمترسانی مانند زکوات و اوقاف و نذورات<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۲۷۷.</ref> و دیگر دستورها که روح خدمتگذاری را در مردم تزریق میکند، خود در صف نخست خدمتگذاران به مردم بودهاند.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۲۷۶–۲۷۷.</ref> ایشان به عنوان نمونه با اشاره به سیل سال ۱۳۵۲ق در قم یادآور شده است [[عبدالکریم حائری یزدی]]، مرجع تقلید و رئیس حوزه در این ماجرا خدمات پرارزشی به مردم کرد.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۲۷۷.</ref> | # خدمات اجتماعی: روحانیان شیعه در طول تاریخ در زندگی اجتماعی و سیاسی جوامع اسلامی نیز نقش مؤثر داشتهاند و در دفاع از عزت امت اسلامی و تمامیت ارضی کشورهای اسلامی بهویژه [[ایران]] در صف مقدم بودهاند و [[نهضت تحریم تنباکو|نهضت تنباکو]] در تاریخ معاصر ایران یکی از شاهکارهای سیاسی روحانیت به حساب میآید.<ref>نهاوندیان، پیکار پیروز تنباکو، ۱۴–۱۸.</ref> امامخمینی روحانیت را پرچمدار خدمترسانی به مردم میداند. روحانیان افزون بر یادآوری تعالیم انسانی اسلام، در عرصه خدمترسانی مانند زکوات و اوقاف و نذورات<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۲۷۷.</ref> و دیگر دستورها که روح خدمتگذاری را در مردم تزریق میکند، خود در صف نخست خدمتگذاران به مردم بودهاند.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۲۷۶–۲۷۷.</ref> ایشان به عنوان نمونه با اشاره به سیل سال ۱۳۵۲ق در قم یادآور شده است [[عبدالکریم حائری یزدی]]، مرجع تقلید و رئیس حوزه در این ماجرا خدمات پرارزشی به مردم کرد.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۲۷۷.</ref> | ||
# حضور در جنبشهای اسلامی: چنانکه امامخمینی اشاره کرده است، در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۵.</ref> و [[ضد استعماری]]،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۳۵۸.</ref> روحانیت در صف مقدم قرار داشته و به همین دلیل همیشه آماج تیرهای جهانخواران بوده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۵۷.</ref> ایشان بارها از جنبش تنباکو،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۴۱؛ ۵/۲۸۶، ۴۰۷ و ۶/۱۶۰.</ref> [[نهضت مشروطه|جنبش مشروطه]] و مجاهدات [[سیدعبدالله بهبهانی]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۵۹.</ref> و [[شیخفضلالله نوری]] و تلاش وی در گنجاندن قوانین اسلامی در متمم قانون اساسی روزگار مشروطه،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۳۵۸.</ref> مجاهدتهای [[میرزامحمدتقی شیرازی]] در جریان مبارزه برای استقلال [[عراق]] از نفوذ [[انگلیس]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۴۳.</ref> و اسیرشدن [[سیدمحمدتقی خوانساری]] در جنگ علیه انگلیس،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۵۳۷.</ref> به عنوان عملکرد و نماد [[قدرت]] روحانیت و علما در بعد سیاسی و اجتماعی در تاریخ معاصر یاد کرده است. ایشان با قدردانی از مبارزات روحانیت در شهرهای مختلف ایران علیه [[رضاشاه پهلوی]]،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۹۴.</ref> بارها از [[سیدحسن مدرس]] و مبارزات سیاسی وی علیه ستم رضاخانی نام برده است؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۴۲۲؛ ۳/۲۴۴–۲۴۵؛ ۳۸۸؛ ۴/۲۲۲ و ۷/۳۰۵.</ref> همچنین از تأکید [[سیدابوالقاسم کاشانی]] بر ورود به [[سیاست]] ستایش کرده<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۴۳۰–۴۳۱.</ref> و به دلیل اینکه وی با وجود تحمل سختیها در مبارزه با [[استبداد]]، دست از مبارزه برنداشت او را سند افتخار روحانیت خوانده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۴۵۶، ۴۶۴ و ۱۸/۲۴۸.</ref> | # حضور در جنبشهای اسلامی: چنانکه امامخمینی اشاره کرده است، در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۵.</ref> و [[ضد استعماری]]،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۳۵۸.</ref> روحانیت در صف مقدم قرار داشته و به همین دلیل همیشه آماج تیرهای جهانخواران بوده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۵۷.</ref> ایشان بارها از جنبش تنباکو،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۴۱؛ ۵/۲۸۶، ۴۰۷ و ۶/۱۶۰.</ref> [[نهضت مشروطه|جنبش مشروطه]] و مجاهدات [[سیدعبدالله بهبهانی]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۵۹.</ref> و [[شیخفضلالله نوری]] و تلاش وی در گنجاندن قوانین اسلامی در متمم قانون اساسی روزگار مشروطه،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۳۵۸.</ref> مجاهدتهای [[میرزامحمدتقی شیرازی]] در جریان مبارزه برای استقلال [[عراق]] از نفوذ [[انگلیس]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۴۳.</ref> و اسیرشدن [[سیدمحمدتقی خوانساری]] در جنگ علیه انگلیس،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۵۳۷.</ref> به عنوان عملکرد و نماد [[قدرت]] روحانیت و علما در بعد سیاسی و اجتماعی در تاریخ معاصر یاد کرده است. ایشان با قدردانی از مبارزات روحانیت در شهرهای مختلف ایران علیه [[رضاشاه پهلوی]]،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۹۴.</ref> بارها از [[سیدحسن مدرس]] و مبارزات سیاسی وی علیه ستم رضاخانی نام برده است؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۴۲۲؛ ۳/۲۴۴–۲۴۵؛ ۳۸۸؛ ۴/۲۲۲ و ۷/۳۰۵.</ref> همچنین از تأکید [[سیدابوالقاسم کاشانی]] بر ورود به [[سیاست]] ستایش کرده<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۴۳۰–۴۳۱.</ref> و به دلیل اینکه وی با وجود تحمل سختیها در مبارزه با [[استبداد]]، دست از مبارزه برنداشت او را سند افتخار روحانیت خوانده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۴۵۶، ۴۶۴ و ۱۸/۲۴۸.</ref>{{ببینید|نهضت تحریم تنباکو|نهضت مشروطه|شیخفضلالله نوری|میرزامحمدتقی شیرازی|سیدمحمدتقی خوانساری|سیدحسن مدرس|سیدابوالقاسم کاشانی}} | ||
== منشور روحانیت == | == منشور روحانیت == | ||
[[امامخمینی]] در سوم اسفند ۱۳۶۷ خطاب به روحانیان، [[مراجع]]، مدرسان، [[طلاب]] و [[ائمه جمعه]] و جماعات پیام مهمی صادر کرد که به «منشور روحانیت» معروف شده است. ایشان در این پیام مبسوط که بیست صفحه است، به ابعاد مختلف روحانیت، خدمات، وظایف و مسئولیتهایی که بر عهده آنان است، پرداخته است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۳–۲۹۳.</ref> و خاطرنشان کرده است که علمای اصیل اسلام هرگز زیر بار سرمایهداران و پولپرستان و خانها نرفتهاند و همواره این شرافت را برای خود حفظ کردهاند و این ظلم فاحشی است که کسی بگوید دست روحانیت اصیل و طرفدار اسلام ناب محمدی با سرمایهداران در یک کاسه است. روحانیان متعهد به خون سرمایهداران زالوصفت تشنهاند و هرگز با آنان سر آشتی نداشته و نخواهند داشت. آنان با [[زهد]] و [[تقوا]] و [[ریاضت]] درس خواندهاند و پس از کسب مقامات علمی و معنوی نیز به همان شیوه زاهدانه و با [[فقر]] و تهیدستی و تعلقنداشتن به تجملات دنیا زندگی کردهاند و هرگز زیر بار ذلت و منت نرفتهاند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۳–۲۹۳.</ref> | [[امامخمینی]] در سوم اسفند ۱۳۶۷ خطاب به روحانیان، [[مراجع]]، مدرسان، [[طلاب]] و [[ائمه جمعه]] و جماعات پیام مهمی صادر کرد که به «منشور روحانیت» معروف شده است. ایشان در این پیام مبسوط که بیست صفحه است، به ابعاد مختلف روحانیت، خدمات، وظایف و مسئولیتهایی که بر عهده آنان است، پرداخته است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۳–۲۹۳.</ref> و خاطرنشان کرده است که علمای اصیل اسلام هرگز زیر بار سرمایهداران و پولپرستان و خانها نرفتهاند و همواره این شرافت را برای خود حفظ کردهاند و این ظلم فاحشی است که کسی بگوید دست روحانیت اصیل و طرفدار اسلام ناب محمدی با سرمایهداران در یک کاسه است. روحانیان متعهد به خون سرمایهداران زالوصفت تشنهاند و هرگز با آنان سر آشتی نداشته و نخواهند داشت. آنان با [[زهد]] و [[تقوا]] و [[ریاضت]] درس خواندهاند و پس از کسب مقامات علمی و معنوی نیز به همان شیوه زاهدانه و با [[فقر]] و تهیدستی و تعلقنداشتن به تجملات دنیا زندگی کردهاند و هرگز زیر بار ذلت و منت نرفتهاند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۳–۲۹۳.</ref> | ||
امامخمینی در این پیام تأکید کرده است که در ترویج روحانیت و فقاهت نه زور سرنیزه بوده است و نه سرمایه پولپرستان، بلکه [[هنر]] و [[صداقت]] و [[تعهد]] خود آنان بوده است که مردم آنان را برگزیدهاند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۳–۲۹۳.</ref> و خصوصیات بزرگی چون [[قناعت]]، [[شجاعت]]، [[صبر]]، زهد، طلب علم، عدم وابستگی به قدرتها و از همه مهمتر احساس مسئولیت در برابر تودهها، روحانیت را زنده و پایدار و محبوب ساخته است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۷.</ref> ایشان با اشاره به ویژگیها و خدمات بزرگ روحانیت بر این باور است که سادهاندیشی است اگر کسی فکر کند [[استعمار|استعمارْ]] روحانیت را با این همه مجد و عظمت و نفوذ تعقیب نکرده و نمیکند،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۷.</ref> بلکه امروز نیز چون گذشته شکارچیان استعمار در سراسر جهان (برای ترور و دشمنی) به سراغ شیردلان روحانیتِ مخالفِ شرق و غرب و متکی به اصول اسلام ناب محمدی رفتهاند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۶.</ref> ایشان با اشاره به اینکه مسئله کتاب [[آیات شیطانی]] کاری حسابشده و برای زدن ریشه اسلام و روحانی است، بر آن است که اگر جهانخواران میتوانستند، ریشه و نام روحانیت را میسوزاندند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۷.</ref> | امامخمینی در این پیام تأکید کرده است که در ترویج روحانیت و فقاهت نه زور سرنیزه بوده است و نه سرمایه پولپرستان، بلکه [[هنر]] و [[صداقت]] و [[تعهد]] خود آنان بوده است که مردم آنان را برگزیدهاند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۳–۲۹۳.</ref> و خصوصیات بزرگی چون [[قناعت]]، [[شجاعت]]، [[صبر]]، زهد، طلب علم، عدم وابستگی به قدرتها و از همه مهمتر احساس مسئولیت در برابر تودهها، روحانیت را زنده و پایدار و محبوب ساخته است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۷.</ref> ایشان با اشاره به ویژگیها و خدمات بزرگ روحانیت بر این باور است که سادهاندیشی است اگر کسی فکر کند [[استعمار|استعمارْ]] روحانیت را با این همه مجد و عظمت و نفوذ تعقیب نکرده و نمیکند،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۷.</ref> بلکه امروز نیز چون گذشته شکارچیان استعمار در سراسر جهان (برای ترور و دشمنی) به سراغ شیردلان روحانیتِ مخالفِ شرق و غرب و متکی به اصول اسلام ناب محمدی رفتهاند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۶.</ref> ایشان با اشاره به اینکه مسئله کتاب [[آیات شیطانی]] کاری حسابشده و برای زدن ریشه اسلام و روحانی است، بر آن است که اگر جهانخواران میتوانستند، ریشه و نام روحانیت را میسوزاندند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۷.</ref>{{ببینید|سلمان رشدی}} | ||
امامخمینی در این پیام تصریح میکند تبیین جایگاه و خدمات روحانیت به این معنا نیست که ایشان از همه روحانیان دفاع میکند، بلکه معتقد است روحانیان وابسته و مقدسنما و تحجرگرا هم کم نبوده و نیستند، و در [[حوزههای علمیه]] هستند افرادی که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدی فعالیت میکنند و با قیافه مقدسمآبی تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام میزنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۷–۲۷۸.</ref> ایشان با اشاره به اینکه خطر تحجرگرایان و مقدسنمایان احمق در حوزههای علمیه کم نیست یادآور شده است آنان مروج اسلام آمریکایی و دشمن رسولاللهاند و طلاب لحظهای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند و [[استکبار]] وقتی از نابودی مطلق روحانیت مأیوس شد و حربه ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، از راه خدعه و نفوذ وارد شد و حربه و شعار جدایی دین از سیاست را القا کرد و این حربه تا حدودی کارگر هم شد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۷–۲۷۸.</ref> ایشان تأکید میکند تهمت وابستگی و افترای بیدینی را تنها بیگانگان به روحانیت نزدهاند، بلکه ضربات روحانیتِ ناآگاه و آگاهِ وابسته، بهمراتب کاریتر از دیگران بوده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۸.</ref> ایشان با اشاره به رنجها و خون دلهایی که خود از این دسته متحجر خورده است و هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده، یادآور شده است در آغاز مبارزات اسلامی عدهای مقدسنمای واپسگرا با این توجیه که [[ | امامخمینی در این پیام تصریح میکند تبیین جایگاه و خدمات روحانیت به این معنا نیست که ایشان از همه روحانیان دفاع میکند، بلکه معتقد است روحانیان وابسته و مقدسنما و تحجرگرا هم کم نبوده و نیستند، و در [[حوزههای علمیه]] هستند افرادی که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدی فعالیت میکنند و با قیافه مقدسمآبی تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام میزنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۷–۲۷۸.</ref> ایشان با اشاره به اینکه خطر تحجرگرایان و مقدسنمایان احمق در حوزههای علمیه کم نیست یادآور شده است آنان مروج اسلام آمریکایی و دشمن رسولاللهاند و طلاب لحظهای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند و [[استکبار]] وقتی از نابودی مطلق روحانیت مأیوس شد و حربه ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، از راه خدعه و نفوذ وارد شد و حربه و شعار جدایی دین از سیاست را القا کرد و این حربه تا حدودی کارگر هم شد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۷–۲۷۸.</ref> ایشان تأکید میکند تهمت وابستگی و افترای بیدینی را تنها بیگانگان به روحانیت نزدهاند، بلکه ضربات روحانیتِ ناآگاه و آگاهِ وابسته، بهمراتب کاریتر از دیگران بوده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۸.</ref> ایشان با اشاره به رنجها و خون دلهایی که خود از این دسته متحجر خورده است و هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده، یادآور شده است در آغاز مبارزات اسلامی عدهای مقدسنمای واپسگرا با این توجیه که [[محمدرضا پهلوی]] شیعه است، با مبارزه با رژیم پهلوی مخالف بودند و همه چیز را حرام میدانستند و به عنوان نمونه یادگرفتن زبان خارجی [[کفر]] و [[فلسفه]] و [[عرفان]]، [[گناه]] و [[شرک]] بهشمار میرفت و هیچکس [[قدرت]] این را نداشت که در برابر آنان بایستد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۸.</ref> و بدون تردید اگر همین روند ادامه مییافت، وضع روحانیت و حوزهها وضع کلیساهای قرون وسطا میشد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۹.</ref> | ||
امامخمینی همچنین یادآور شده است از آغاز نهضت اسلامی از سال ۱۳۴۲ دستهای پیدا و پنهان [[آمریکا]] و رژیم پهلوی در همراهی با این مقدسنماها چه تهمتها و شایعاتی را دربارهٔ روحانیت اصیل پخش کردهاند که همین امر باعث رنجش مبارزین میشده است؛ اما طلاب جوان باید بدانند که این متحجران دیروز سیاستبازان امروز شدهاند و در [[انقلاب اسلامی]] رنگ عوض کردهاند و با عدم ورود در سیاست در همراهی با افرادی که قصد کودتا داشتند از هیچ امری فروگذار نکردهاند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۹–۲۸۱.</ref> | امامخمینی همچنین یادآور شده است از آغاز نهضت اسلامی از سال ۱۳۴۲ دستهای پیدا و پنهان [[آمریکا]] و رژیم پهلوی در همراهی با این مقدسنماها چه تهمتها و شایعاتی را دربارهٔ روحانیت اصیل پخش کردهاند که همین امر باعث رنجش مبارزین میشده است؛ اما طلاب جوان باید بدانند که این متحجران دیروز سیاستبازان امروز شدهاند و در [[انقلاب اسلامی]] رنگ عوض کردهاند و با عدم ورود در سیاست در همراهی با افرادی که قصد کودتا داشتند از هیچ امری فروگذار نکردهاند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۹–۲۸۱.</ref> | ||
خط ۶۷: | خط ۶۳: | ||
در نگاه امامخمینی در تمام مراحل نهضت و انقلاب اسلامی روحانیت و [[مساجد]] نقش نخست را بر عهده داشتند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۶۰ و ۱۱/۴۵۹–۴۶۰.</ref> و اگر در انقلاب اسلامی، روحانیت جلودار نبود جز ننگ و ذلت و عار در برابر آمریکا و جهانخواران و جز گذر از همه معتقدات اسلامی و انقلابی، چیزی نمانده بود<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۸.</ref> و بر همین اساس ایشان تضعیف روحانیت را موجب شکست [[اسلام]] و شکست [[جمهوری اسلامی]] میدانست و اصلاح کشور را بدون روحانیت ممکن نمیشمرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۳۶۶.</ref> | در نگاه امامخمینی در تمام مراحل نهضت و انقلاب اسلامی روحانیت و [[مساجد]] نقش نخست را بر عهده داشتند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۶۰ و ۱۱/۴۵۹–۴۶۰.</ref> و اگر در انقلاب اسلامی، روحانیت جلودار نبود جز ننگ و ذلت و عار در برابر آمریکا و جهانخواران و جز گذر از همه معتقدات اسلامی و انقلابی، چیزی نمانده بود<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۸.</ref> و بر همین اساس ایشان تضعیف روحانیت را موجب شکست [[اسلام]] و شکست [[جمهوری اسلامی]] میدانست و اصلاح کشور را بدون روحانیت ممکن نمیشمرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۳۶۶.</ref> | ||
امامخمینی با تأکید بر نقش روحانیت در [[استقلال]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۶۱.</ref> و دفاع از میهن ایران،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۵.</ref> از حضور پرشور روحانیان معاصر در [[جنگ تحمیلی عراق علیه ایران]] یاد کرده است و در پاسخ مخالفان روحانیت بهویژه سازمانهای سیاسی از آنان پرسیده است با وجود حضور حجم انبوه روحانیان در جبههها، رقبای آنان در کدام جبهه حضور داشته و کدام [[شهید]] را تقدیم کردهاند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۱۸۷.</ref> ایشان در سخن دیگری با اشاره به تعداد بیش از ۲۵۰۰ تن شهدای روحانیت در جنگ تحمیلی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۶.</ref> یادآور شده است افزون بر این شهدای گمنام حوزههای علمیه که در مسیر نشر معارف و احکام الهی جان خود را فدا کردهاند نیز کم نیستند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۵.</ref> | امامخمینی با تأکید بر نقش روحانیت در [[استقلال]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۶۱.</ref> و دفاع از میهن ایران،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۵.</ref> از حضور پرشور روحانیان معاصر در [[جنگ تحمیلی عراق علیه ایران]] یاد کرده است و در پاسخ مخالفان روحانیت بهویژه سازمانهای سیاسی از آنان پرسیده است با وجود حضور حجم انبوه روحانیان در جبههها، رقبای آنان در کدام جبهه حضور داشته و کدام [[شهید]] را تقدیم کردهاند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۱۸۷.</ref> ایشان در سخن دیگری با اشاره به تعداد بیش از ۲۵۰۰ تن شهدای روحانیت در جنگ تحمیلی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۶.</ref> یادآور شده است افزون بر این شهدای گمنام حوزههای علمیه که در مسیر نشر معارف و احکام الهی جان خود را فدا کردهاند نیز کم نیستند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۵.</ref>{{ببینید|جنگ تحمیلی|طلاب}} | ||
== آسیبشناسی == | == آسیبشناسی == | ||
روحانیت مانند هر نهاد ارزشی دیگر آسیبپذیر است و در صورت مراقبتنکردن از آن به ناتوانی و انحطاط دچار میشود. [[امامخمینی]] در آسیبشناسی روحانیت ازجمله در «منشور روحانیت» به نکاتی اشاره کرده و نسبت به ضرورت حراست روحانیت از آسیبها هشدار داده است که مهمترینِ آنها عبارتاند از: | روحانیت مانند هر نهاد ارزشی دیگر آسیبپذیر است و در صورت مراقبتنکردن از آن به ناتوانی و انحطاط دچار میشود. [[امامخمینی]] در آسیبشناسی روحانیت ازجمله در «منشور روحانیت» به نکاتی اشاره کرده و نسبت به ضرورت حراست روحانیت از آسیبها هشدار داده است که مهمترینِ آنها عبارتاند از: | ||
خط ۷۵: | خط ۶۹: | ||
# بینظمی: از عوامل مهم موفقیت هر فرد و جامعهای نظم است و امیرالمؤمنین علی(ع) در آخرین وصیت خود، فرزندان و هواداران خود را به رعایت نظم در کارها سفارش کرده است.<ref>نهج البلاغه، ن۴۷، ۴۴۶.</ref> امامخمینی به ضرورت و اهمیت نظم در امور اجتماعی و نیز نظم روحانیت توجه داشت و روحانیان را به نظم و برنامهریزی برای آینده خود و جامعه سفارش میکرد.<ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۶۱.</ref> ایشان خود نیز در زندگی بسیار منظم بود و [[عبادت]]، [[دعا]]، مطالعه، [[تدریس]]، گوشکردن به اخبار، ورزش، ملاقات، انس با خانواده و خوراک و نظافت را به موقع و منظم انجام میداد.<ref>← رجایی، برداشتهایی از سیره امامخمینی، ۳/۴، ۶، ۱۰، ۲۷، ۳۳ و ۳۵.</ref> ایشان از سالها پیش بهویژه در دوره زعامت و مرجعیت [[سیدحسین بروجردی]]، در اندیشه نظم و ساماندهی بهتر [[حوزه]] بود و در همین راستا طرح و برنامهای را پیشنهاد کرد و به کسانی که میگفتند نظم حوزه در بینظمی آن است، انتقاد کرد و یادآور شد اینگونه سخنان موجب میشود روحانیت به بینظمی متهم شود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۴۶.</ref>{{ببینید|حفظ نظام|اخلاق و سیره امامخمینی|سیدحسین بروجردی|حوزه علمیه قم|شورای مدیریت حوزه علمیه قم}} | # بینظمی: از عوامل مهم موفقیت هر فرد و جامعهای نظم است و امیرالمؤمنین علی(ع) در آخرین وصیت خود، فرزندان و هواداران خود را به رعایت نظم در کارها سفارش کرده است.<ref>نهج البلاغه، ن۴۷، ۴۴۶.</ref> امامخمینی به ضرورت و اهمیت نظم در امور اجتماعی و نیز نظم روحانیت توجه داشت و روحانیان را به نظم و برنامهریزی برای آینده خود و جامعه سفارش میکرد.<ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۶۱.</ref> ایشان خود نیز در زندگی بسیار منظم بود و [[عبادت]]، [[دعا]]، مطالعه، [[تدریس]]، گوشکردن به اخبار، ورزش، ملاقات، انس با خانواده و خوراک و نظافت را به موقع و منظم انجام میداد.<ref>← رجایی، برداشتهایی از سیره امامخمینی، ۳/۴، ۶، ۱۰، ۲۷، ۳۳ و ۳۵.</ref> ایشان از سالها پیش بهویژه در دوره زعامت و مرجعیت [[سیدحسین بروجردی]]، در اندیشه نظم و ساماندهی بهتر [[حوزه]] بود و در همین راستا طرح و برنامهای را پیشنهاد کرد و به کسانی که میگفتند نظم حوزه در بینظمی آن است، انتقاد کرد و یادآور شد اینگونه سخنان موجب میشود روحانیت به بینظمی متهم شود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۴۶.</ref>{{ببینید|حفظ نظام|اخلاق و سیره امامخمینی|سیدحسین بروجردی|حوزه علمیه قم|شورای مدیریت حوزه علمیه قم}} | ||
# اختلاف: امامخمینی که [[وحدت]] را برای همه قشرهای جامعه اسلامی امری ضروری میشمرد به صورت خاص بر این باور بود که اختلاف در میان روحانیان و هتک حرمت یکدیگر بر سر مسائل دنیوی، مایه بدبینی مردم به روحانیت و شکست [[اسلام]] میشود.<ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۲۷–۲۸.</ref> ایشان ضمن هشداردادن دربارهٔ برخی اختلافها و صفبندیها در [[حوزههای علمیه]]، آن را باعث ازدستدادن پایگاه مردمی و آسیبپذیری حوزه میدانست<ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۲۵–۲۷.</ref> و با اشاره به اینکه در [[نهضت مشروطه]] روحانیان بزرگ [[نجف]] و نیز علمای خود [[ایران]] و اهل منبر عدهای طرفدار مشروطه و عدهای مخالف آن بودند، آن را نقشه دشمنان میدانست که تأثیر هم کرد و نگذاشت مشروطه آنگونه که علمای بزرگ طرح آن را ریخته بودند، عملی شود و کار را به آنجا رساندند که آنانی که مشروطهخواه بودند، به دست عدهای دیگر کوبیده شدند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۱۷۱.</ref>{{ببینید|وحدت|وحدت حوزه و دانشگاه}} بر همین اساس امامخمینی در آغاز نهضت اسلامی خود در تأکید بر لزوم وحدت و پرهیز از اختلاف، در یک راهکار عملی در بیشتر شهرهای کشور و حتی بیرون از ایران، از علما و روحانیان خواست که شبهای یکشنبه هر هفته گرد هم آیند تا افزون بر طرح مسائل از پراکندگی و تفرقه که به سود [[رژیم پهلوی]] است، جلوگیری کنند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۴۷، ۳۴۹، ۳۷۰ و ۴۰۷.</ref> ایشان ریشه اختلاف و جبههبندیهای کاذب را توطئه دشمن و [[هوای نفس]] میشمرد و تأکید فراوانی بر لزوم [[تهذیب نفس]] و پرهیز روحانیان از اختلاف داشت.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۴–۱۶.</ref> ایشان پس از پیروزی و در سالهای پایانی عمر خود نیز بارها بر این مهم تأکید میورزید؛ چنانکه با اشاره به شکاف و اختلاف در «جامعه روحانیتِ تهران» و تبدیل آن به دو گروه مجمع روحانیون مبارز و جامعه روحانیت مبارز در سال ۱۳۶۶،<ref>ناطق نوری، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، ۲/۱۰۴–۱۰۸.</ref> ضمن باارزششمردن اصل [[آزادی]] آرا و نظر همه جناحها، آنان را از مقابله با یکدیگر و رویارویی برحذر داشت و نتیجه رویارویی روحانیان به نام فقه سنتی و پویا را به سود دشمن شمرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۷.</ref>{{ببینید|مجمع روحانیون مبارز تهران|جامعه روحانیت مبارز تهران}} | # اختلاف: امامخمینی که [[وحدت]] را برای همه قشرهای جامعه اسلامی امری ضروری میشمرد به صورت خاص بر این باور بود که اختلاف در میان روحانیان و هتک حرمت یکدیگر بر سر مسائل دنیوی، مایه بدبینی مردم به روحانیت و شکست [[اسلام]] میشود.<ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۲۷–۲۸.</ref> ایشان ضمن هشداردادن دربارهٔ برخی اختلافها و صفبندیها در [[حوزههای علمیه]]، آن را باعث ازدستدادن پایگاه مردمی و آسیبپذیری حوزه میدانست<ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۲۵–۲۷.</ref> و با اشاره به اینکه در [[نهضت مشروطه]] روحانیان بزرگ [[نجف]] و نیز علمای خود [[ایران]] و اهل منبر عدهای طرفدار مشروطه و عدهای مخالف آن بودند، آن را نقشه دشمنان میدانست که تأثیر هم کرد و نگذاشت مشروطه آنگونه که علمای بزرگ طرح آن را ریخته بودند، عملی شود و کار را به آنجا رساندند که آنانی که مشروطهخواه بودند، به دست عدهای دیگر کوبیده شدند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۱۷۱.</ref>{{ببینید|وحدت|وحدت حوزه و دانشگاه}} بر همین اساس امامخمینی در آغاز نهضت اسلامی خود در تأکید بر لزوم وحدت و پرهیز از اختلاف، در یک راهکار عملی در بیشتر شهرهای کشور و حتی بیرون از ایران، از علما و روحانیان خواست که شبهای یکشنبه هر هفته گرد هم آیند تا افزون بر طرح مسائل از پراکندگی و تفرقه که به سود [[رژیم پهلوی]] است، جلوگیری کنند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۴۷، ۳۴۹، ۳۷۰ و ۴۰۷.</ref> ایشان ریشه اختلاف و جبههبندیهای کاذب را توطئه دشمن و [[هوای نفس]] میشمرد و تأکید فراوانی بر لزوم [[تهذیب نفس]] و پرهیز روحانیان از اختلاف داشت.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۴–۱۶.</ref> ایشان پس از پیروزی و در سالهای پایانی عمر خود نیز بارها بر این مهم تأکید میورزید؛ چنانکه با اشاره به شکاف و اختلاف در «جامعه روحانیتِ تهران» و تبدیل آن به دو گروه مجمع روحانیون مبارز و جامعه روحانیت مبارز در سال ۱۳۶۶،<ref>ناطق نوری، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، ۲/۱۰۴–۱۰۸.</ref> ضمن باارزششمردن اصل [[آزادی]] آرا و نظر همه جناحها، آنان را از مقابله با یکدیگر و رویارویی برحذر داشت و نتیجه رویارویی روحانیان به نام فقه سنتی و پویا را به سود دشمن شمرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۷.</ref>{{ببینید|مجمع روحانیون مبارز تهران|جامعه روحانیت مبارز تهران}} | ||
# تحجر و سطحینگری: | # تحجر و سطحینگری: [[تحجر]] و سطحینگری و به تعبیر دیگر عوامزدگی،<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۴۹۸.</ref> از دیگر آسیبهای روحانیت است. امامخمینی تحجر و [[واپسگرایی]] را آفت روحانیت میدانست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۷–۲۸۰.</ref> و از عالمان روشنضمیر و مبارز تجلیل میکرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۷۰.</ref> و تلخی مبارزه با تحجر و زجر جانکاه از ناحیه متحجران حوزههای علمی را با هیچ سختیِ دیگر قابل قیاس نمیدانست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۸–۲۷۹.</ref> ایشان به همان اندازه که از روحانیت اصیل دفاع میکرد با روحانیان وابسته و متحجر مخالف بود و آنان را برای اسلام و اهداف انقلاب خطرناک میدانست.<ref>محمدی ریشهری، مصاحبه چاپشده در مجموعه آثار گنگره امامخمینی و اندیشه حکومت اسلامی، ۱۰/۳۵۱.</ref> به نظر ایشان تحجرگرایی موجب رختبستن عقلانیت از حوزه و فراهمشدن زمینه ترویج اسلام آمریکایی و دشمنی با [[پیامبر اسلام(ص)]] میشود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۸.</ref> ایشان با اشاره به اینکه متحجران آبروی اسلام و مسلمانان را برده و از عنوان ولایت برای کسب مال و مقام بهرهبرداری میکنند، غفلت از این عناصر را برای یک لحظه هم جایز نمیدانست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۱.</ref> و از روحانیان انقلابی میخواست اجازه برتری و حاکمیت فکری روحانینماها و متحجران بر حوزههای علمیه و پیشروی آنان تا حد مرجعیت را ندهند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۷.</ref>{{ببینید|اسلام ناب محمدی|تحجر|ارتجاع}} | ||
# اندیشه جدایی دین از سیاست: از آفات دیگر روحانیت نفوذ اندیشه جدایی دین از | # اندیشه جدایی دین از سیاست: از آفات دیگر روحانیت نفوذ [[دین و سیاست|اندیشه جدایی دین از سیاست]] در میان آنان است. امامخمینی این مسئله را از خطرهای بزرگ و القائات [[استعمار]] برای بیرونکردن دین از صحنه زندگی به دست افرادی خودی میشمرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۸.</ref> به نظر ایشان جدایی دین از سیاست، خود را در قالب دفاع از مقدسات و مقدسنمایی و مخالفت با انقلاب و [[اسلام]] نشان میدهد و در نتیجه اسلام محدود به تعالیم فردی و عبادی میشود و از رسالتهای اصلی و بزرگ خود که مقابله با استعمار باشد، بازمیماند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۸.</ref> ایشان از شعارِ باطلدانستنِ برپایی حکومت پیش از ظهور [[امام زمان(ع)]] از سوی برخی متحجران را مشکلی بزرگ و جانفرسا خواند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۹.</ref> و حیله مقدسمآبی و زخم زبان متحجران را بسان باروت و سربی میدانست که جگر را میسوزاند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۹–۲۸۰.</ref> ایشان رواج روحیه انزواطلبی در میان برخی حوزویان و ننگشمردن ورود به مسائل اجتماعی و حتی پرهیز از پوشیدن لباس نظامی را از پیامدهای تحجر میدانست و با ابراز تأسف از رواج این روحیه در حوزههای علمیه، آن را محصول توطئههای مرموز جهانخواران و ناشی از تفکر حاکم بر روحانیت [[مسیحی]] و [[کلیسا]] میشمرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۱۸۴–۱۸۵ و ۱۷/۲۰۴.</ref>{{ببینید|مهدویت|انجمن حجتیه|دین و سیاست}} | ||
== اصلاح و بازسازی == | == اصلاح و بازسازی == | ||
از مسائل مهم و مطرح در اندیشه امامخمینی مسئله اصلاح روحانیت است. ایشان بر آن بود که روحانیت نیز همانند دیگر اقشار جامعه نیازمند اصلاح بوده و است؛ ولی این کار از هر فردی ساخته نیست و تنها کسانی میتوانند پرچم اصلاح روحانیت را در دست گیرند که دارای شرایط و ویژگیهای لازم باشند.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۲۰۱–۲۰۲.</ref> ایشان برای اصلاح و نیز حفظ و مراقبت از حریم روحانیت، برنامههای سازندهای را در دستور کار داشت؛ ازجمله تدریس اخلاق برای طلاب حوزه علمیه در سال ۱۳۱۷ که از نخستین برنامههای عملی امامخمینی در این راستا بود.<ref>ذاکری، طلوع خورشید، ۱۰۲.</ref> ایشان به استادان دیگر حوزه نیز توصیه و تأکید میکرد [[درس اخلاق]] را از یاد نبرند و به درسهای اخلاقِ موجود بسنده نکنند؛ زیرا لازم است در حوزه افزون بر بیست درس اخلاق باشد؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۳۵۶.</ref> همچنین به نظر ایشان علاوه بر درسهای اخلاق لازم است استادان در آغاز یا پایان درسهای خود به طلاب، مسائل ارزشی و اخلاقی را یادآوری کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۹۱.</ref> | از مسائل مهم و مطرح در اندیشه امامخمینی مسئله اصلاح روحانیت است. ایشان بر آن بود که روحانیت نیز همانند دیگر اقشار جامعه نیازمند اصلاح بوده و است؛ ولی این کار از هر فردی ساخته نیست و تنها کسانی میتوانند پرچم اصلاح روحانیت را در دست گیرند که دارای شرایط و ویژگیهای لازم باشند.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۲۰۱–۲۰۲.</ref> ایشان برای اصلاح و نیز حفظ و مراقبت از حریم روحانیت، برنامههای سازندهای را در دستور کار داشت؛ ازجمله تدریس اخلاق برای طلاب حوزه علمیه در سال ۱۳۱۷ که از نخستین برنامههای عملی امامخمینی در این راستا بود.<ref>ذاکری، طلوع خورشید، ۱۰۲.</ref> ایشان به استادان دیگر حوزه نیز توصیه و تأکید میکرد [[درس اخلاق]] را از یاد نبرند و به درسهای اخلاقِ موجود بسنده نکنند؛ زیرا لازم است در حوزه افزون بر بیست درس اخلاق باشد؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۳۵۶.</ref> همچنین به نظر ایشان علاوه بر درسهای اخلاق لازم است استادان در آغاز یا پایان درسهای خود به طلاب، مسائل ارزشی و اخلاقی را یادآوری کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۹۱.</ref> | ||
برخی اقدامات امامخمینی پس از [[انقلاب اسلامی ایران|پیروزی انقلاب اسلامی]] مانند تشکیل یا حمایت از تشکیل شورای مدیریت [[حوزه علمیه قم]]، [[ | برخی اقدامات امامخمینی پس از [[انقلاب اسلامی ایران|پیروزی انقلاب اسلامی]] مانند تشکیل یا حمایت از تشکیل شورای مدیریت [[حوزه علمیه قم]]، تأسیس [[حوزه علمیه خواهران]] و نیز تأسیس [[دفتر تبلیغات اسلامی]] و [[سازمان تبلیغات اسلامی]] در همین راستا و برای اصلاح و ایجاد نظم در حوزه و ساماندادن به وظیفه تبلیغی روحانیت انجام گرفت. ایشان برای حراست از حریم روحانیت و دخالتنکردنِ افراد ناوارد در امور حقوقی و اخلاقیِ حوزه و روحانیت و نیز برای تشدید در مجازات روحانیان متخلف از منش و رفتار طلبگی و سرپیچی از اصول اخلاق اسلامی، [[دادگاه ویژه روحانیت]] را در سال ۱۳۵۸ تأسیس کرد تا به رفتار برخی ناصالحان در لباس روحانیت رسیدگی و در صورت لزوم برخورد شود. | ||
:{{ببینید|دادگاه ویژه روحانیت}} | :{{ببینید|دادگاه ویژه روحانیت}} | ||
خط ۱۷۲: | خط ۱۶۶: | ||
== پیوند به بیرون == | == پیوند به بیرون == | ||
اسماعیل اسماعیلی ـ سیدعباس رضوی، [https://books.khomeini.ir/books/10005/673/ روحانیت]، دانشنامه | |||
* اسماعیل اسماعیلی ـ سیدعباس رضوی، [https://books.khomeini.ir/books/10005/673/ روحانیت]، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۵، ص۶۷۳–۶۹۴. | |||
[[رده:شخصیتهای حوزوی]] | [[رده:شخصیتهای حوزوی]] |