پرش به محتوا

عرش: تفاوت میان نسخه‌ها

۶۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳۰ بهمن ۱۴۰۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:


عرش در [[فلسفه]] و [[عرفان]] به معنای علم، قدرت خداوند و جسم کل و در [[کلام]] به معنای ملک و ماسوی‌الله است. در [[قرآن]] واژه عرش به کار رفته و از خداوند به صاحب عرش عظیم یاد شده است. و به مقام اقتدار و سلطنت الهی اشاره می‌کند.  
عرش در [[فلسفه]] و [[عرفان]] به معنای علم، قدرت خداوند و جسم کل و در [[کلام]] به معنای ملک و ماسوی‌الله است. در [[قرآن]] واژه عرش به کار رفته و از خداوند به صاحب عرش عظیم یاد شده است. و به مقام اقتدار و سلطنت الهی اشاره می‌کند.  
امام‌خمینی، ماسوی‌الله، جسم کل، علم فعلی، علم قضایی، جسم کل محیط، مجموع عالم، علم مفاض به انبیا(ع) و حجج(ع) و فیض منبسط را عرش دانسته و قلب مؤمن را عرش رحمان می‌شمارد زیرا قلب [[مؤمن]] منزلگاه و محل سلطنت حق است. همچنین دو معنای دیگر به عرش نسبت می‌دهد که در کلمات عرفا نیامده. حضرت واحدیت که محل اقتدار و سلطنت فیض اقدس است، و فیض مقدس که محل سلطنت [[اسم اعظم]] است. ایشان تفسیر ظاهری از آیات استوای خداوند بر عرش را ممکن نمی‌داند؛ زیرا مستلزم محال است.
[[امام‌خمینی]]، ماسوی‌الله، جسم کل، علم فعلی، علم قضایی، جسم کل محیط، مجموع عالم، علم مفاض به [[پیامبران(ع)|انبیا(ع)]] و حجج(ع) و فیض منبسط را عرش دانسته و قلب مؤمن را عرش رحمان می‌شمارد زیرا قلب [[مؤمن]] منزلگاه و محل سلطنت حق است. همچنین دو معنای دیگر به عرش نسبت می‌دهد که در کلمات عرفا نیامده. حضرت واحدیت که محل اقتدار و سلطنت [[فیض اقدس و مقدس|فیض اقدس]] است، و فیض مقدس که محل سلطنت [[اسم اعظم]] است. ایشان تفسیر ظاهری از آیات استوای خداوند بر عرش را ممکن نمی‌داند؛ زیرا مستلزم محال است.
اقسام عرش نزد امام‌خمینی، عرش ذات، عرش صفات، عرش الله، عرش رحمان، عرش استوا، عرش وحدانیت و عرش تحقق است و حاملان عرش، ملائکه، انبیاء(ع)، امامان(ع) و [[اسمای الهی]] می‌باشند.
اقسام عرش نزد امام‌خمینی، عرش ذات، عرش صفات، عرش الله، عرش رحمان، عرش استوا، عرش وحدانیت و عرش تحقق است و حاملان عرش، [[ملائکه]]، انبیاء(ع)، [[امامان(ع)]] و [[اسمای الهی]] می‌باشند.


== معنی ==
== معنی ==
خط ۱۸: خط ۱۸:


== حقیقت عرش ==
== حقیقت عرش ==
دیدگاه اندیشمندان دربارهٔ حقیقت عرش مختلف است و هر کدام بنابر مشرب خود به تبیین آن پرداخته‌اند. گروهی از متکلمان؛ از قبیل مجسّمه و مشبّهه قائل به [[جسم|تجسم]] خداوند بوده و معنای لغوی عرش را اختیار کرده‌اند و معتقدند عرش تختی است که خداوند بر آن نشسته است.<ref>←آمدی، آبکار الافکار، ۱/۴۶۱.</ref> درمقابل برخی از [[معتزله]] تشبیه در عرش را نپذیرفته اما در توضیح و [[تأویل]] آن به بیراهه رفته‌اند و آن را مجرد تخیل و تمثیل معنا کرده‌اند که مقصود بیان عظمت و کبریای حق است.<ref>←ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۳/۳۱۰.</ref> بعضی مفسران همانند زمخشری،<ref>زمخشری، الکشاف، ۳/۵۲.</ref> [[فخر رازی]]،<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴/۲۵۸–۲۷۶.</ref> بیضاوی<ref>بیضاوی، تفسیر، ۳/۱۶.</ref> و نیشابوری<ref>نیشابوری، تفسیر غرائب القرآن، ۳/۲۴۷–۲۶۴.</ref> در این امر از معتزله متأثر بوده‌اند.<ref>←ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۳/۳۱۱.</ref> آنان بر اساس مشرب تفسیری خود، تفاسیرِ متعددی چون ملک<ref>زمخشری، الکشاف، ۳/۵۲.</ref> و عالم جسمانی<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱/۱۳۷.</ref> از عرش ارایه کرده‌اند،<ref>مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، ۲/۱۷۲۷.</ref> اما برخی متکلمان شیعی طبق بعضی [[روایات]]،<ref>صدوق، التوحید، ۳۲۷.</ref> عرش را به [[علم]]<ref>فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱/۲۸۲؛ مجلسی، مرآة العقول، ۲/۷۳.</ref> یا ماسوی‌الله<ref>مجلسی، مرآة العقول، ۲/۶۹ و ۷۳.</ref> معنا کرده‌اند. بنابر نظر [[ملاصدرا]] این نوع بیانات بازکردن باب سفسطه و تعطیل و فتح باب تأویل در [[معاد جسمانی]]، [[عذاب قبر]]، [[صراط]]، [[میزان]] و [[حساب]] است.<ref>ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۳/۳۱۱.</ref> برخی با تطبیق آن بر هیئت بطلمیوسی آن را بر فلک‌الافلاک منطبق کردند<ref>سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، ۳/۱۴۳۷.</ref> و برخی با رد این نظریه در علوم جدید ناگزیر از تفسیر دیگری در این زمینه شدند.<ref>←طباطبایی، المیزان، ۸/۱۵۴.</ref>
دیدگاه اندیشمندان دربارهٔ حقیقت عرش مختلف است و هر کدام بنابر مشرب خود به تبیین آن پرداخته‌اند. گروهی از متکلمان؛ از قبیل مجسّمه و مشبّهه قائل به [[جسم|تجسم]] خداوند بوده و معنای لغوی عرش را اختیار کرده‌اند و معتقدند عرش تختی است که خداوند بر آن نشسته است.<ref>←آمدی، آبکار الافکار، ۱/۴۶۱.</ref> درمقابل برخی از [[معتزله]] تشبیه در عرش را نپذیرفته اما در توضیح و [[تأویل]] آن به بیراهه رفته‌اند و آن را مجرد تخیل و تمثیل معنا کرده‌اند که مقصود بیان عظمت و کبریای حق است.<ref>←ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۳/۳۱۰.</ref> بعضی مفسران همانند زمخشری،<ref>زمخشری، الکشاف، ۳/۵۲.</ref> [[فخر رازی]]،<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴/۲۵۸–۲۷۶.</ref> بیضاوی<ref>بیضاوی، تفسیر، ۳/۱۶.</ref> و نیشابوری<ref>نیشابوری، تفسیر غرائب القرآن، ۳/۲۴۷–۲۶۴.</ref> در این امر از معتزله متأثر بوده‌اند.<ref>←ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۳/۳۱۱.</ref> آنان بر اساس مشرب تفسیری خود، تفاسیرِ متعددی چون ملک<ref>زمخشری، الکشاف، ۳/۵۲.</ref> و عالم جسمانی<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱/۱۳۷.</ref> از عرش ارایه کرده‌اند،<ref>مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، ۲/۱۷۲۷.</ref> اما برخی متکلمان شیعی طبق بعضی [[روایات]]،<ref>صدوق، التوحید، ۳۲۷.</ref> عرش را به [[علم]]<ref>فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱/۲۸۲؛ مجلسی، مرآة العقول، ۲/۷۳.</ref> یا ماسوی‌الله<ref>مجلسی، مرآة العقول، ۲/۶۹ و ۷۳.</ref> معنا کرده‌اند. بنابر نظر [[ملاصدرا]] این نوع بیانات بازکردن باب سفسطه و تعطیل و فتح باب تأویل در [[معاد جسمانی]]، عذاب قبر، صراط، میزان و حساب است.<ref>ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۳/۳۱۱.</ref> برخی با تطبیق آن بر هیئت بطلمیوسی آن را بر فلک‌الافلاک منطبق کردند<ref>سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، ۳/۱۴۳۷.</ref> و برخی با رد این نظریه در علوم جدید ناگزیر از تفسیر دیگری در این زمینه شدند.<ref>←طباطبایی، المیزان، ۸/۱۵۴.</ref>


برخی از [[حکما]] عرش را بر فلک و آسمان نهم تطبیق داده و بر این باورند که جهان دارای نه [[فلک]] می‌باشد که فلک نهم را محددالجهات، فلک‌الافلاک، فلک اقصی و فلک اطلس نیز می‌نامند.<ref>میرداماد، مصنفات، ۱/۵۶۶.</ref> برخی آن را به معنای جسم کل، علم حق‌تعالی و وجود منبسط او دانسته‌اند.<ref>سبزواری، اسرار الحکم، ۶۴۸.</ref> عده‌ای به مناسبت معنای لغوی که به معنای تخت پادشاهی است، عرش را کنایه از محل سلطنت و اقتدار محل تدبیر عوالم مادون می‌دانند و بیانگر مقامی است که زمام همه امور به آن منتهی می‌شود.<ref>طباطبایی، المیزان، ۸/۱۴۸، ۱۵۰ و ۱۵۶.</ref>
برخی از [[حکما]] عرش را بر فلک و آسمان نهم تطبیق داده و بر این باورند که جهان دارای نه [[فلک]] می‌باشد که فلک نهم را محددالجهات، فلک‌الافلاک، فلک اقصی و فلک اطلس نیز می‌نامند.<ref>میرداماد، مصنفات، ۱/۵۶۶.</ref> برخی آن را به معنای جسم کل، علم حق‌تعالی و وجود منبسط او دانسته‌اند.<ref>سبزواری، اسرار الحکم، ۶۴۸.</ref> عده‌ای به مناسبت معنای لغوی که به معنای تخت پادشاهی است، عرش را کنایه از محل سلطنت و اقتدار محل تدبیر عوالم مادون می‌دانند و بیانگر مقامی است که زمام همه امور به آن منتهی می‌شود.<ref>طباطبایی، المیزان، ۸/۱۴۸، ۱۵۰ و ۱۵۶.</ref>
خط ۷۰: خط ۷۰:


== کرسی ==
== کرسی ==
[[قرآن‌کریم]] کرسی را محیط بر آسمان‌ها و زمین معرفی کرده است.<ref>بقره، ۲۵۵.</ref> روایات کرسی را علمی می‌دانند که احدی از [[پیامبران(ع)|انبیا(ع)]] و رسل(ع) و حجت‌های الهی(ع) از آن اطلاع ندارند<ref>صدوق، معانی الاخبار، ۲۹.</ref>؛ همچنین کرسی به باب ظاهر از غیب که مبدأ پیدایش اشیاست، تفسیر شده است.<ref>صدوق، التوحید، ۳۲۲.</ref> اندیشمندان در تفسیر کرسی اختلاف دارند؛ بعضی آن را جسم عظیمی می‌دانند که آسمان‌ها و زمین را دربر گرفته است<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۷/۱۳.</ref>؛ بعضی آن را فلک هشتم از افلاک نه‌گانه یا فلک کواکب،<ref>اخوان‌الصفاء، رسائل، ۲/۲۶؛ بهایی، تشریح الافلاک، ۶؛ سبزواری، اسرار الحکم، ۴۹۰.</ref> علم<ref>گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۱/۲۲۲.</ref> یا صدر عالم و انسان کبیر<ref>ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۱۸.</ref> می‌دانند و بعضی آن را ظاهر عالم تجرد و [[عالم عقول]] عرضیه و مادون آن تفسیر کرده‌اند.<ref>طباطبایی، الرسائل، ۱۲۵.</ref> [[امام‌خمینی]] کرسی را [[علم]] قدری خداوند می‌داند؛ چنان‌که عرش علم قضایی حق‌تعالی در اصطلاح [[شریعت، طریقت و حقیقت|شریعت]] است<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۵۴۷.</ref> که صورت‌های مثالی‌اند که در [[حکمت اشراق]] از آن به مثل معلقه یاد می‌شود. این صور، قدرِ علمی حق‌تعالی محسوب می‌شوند؛ چنان‌که اعیان موجودات و صور طبیعی، قدر عینی حق شمرده می‌شوند<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۸۵.</ref> {{ببینید|قضا و قدر}}.
[[قرآن|قرآن‌کریم]] کرسی را محیط بر آسمان‌ها و زمین معرفی کرده است.<ref>بقره، ۲۵۵.</ref> روایات کرسی را علمی می‌دانند که احدی از [[پیامبران(ع)|انبیا(ع)]] و رسل(ع) و حجت‌های الهی(ع) از آن اطلاع ندارند<ref>صدوق، معانی الاخبار، ۲۹.</ref>؛ همچنین کرسی به باب ظاهر از غیب که مبدأ پیدایش اشیاست، تفسیر شده است.<ref>صدوق، التوحید، ۳۲۲.</ref> اندیشمندان در تفسیر کرسی اختلاف دارند؛ بعضی آن را جسم عظیمی می‌دانند که آسمان‌ها و زمین را دربر گرفته است<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۷/۱۳.</ref>؛ بعضی آن را فلک هشتم از افلاک نه‌گانه یا فلک کواکب،<ref>اخوان‌الصفاء، رسائل، ۲/۲۶؛ بهایی، تشریح الافلاک، ۶؛ سبزواری، اسرار الحکم، ۴۹۰.</ref> علم<ref>گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۱/۲۲۲.</ref> یا صدر عالم و انسان کبیر<ref>ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۱۸.</ref> می‌دانند و بعضی آن را ظاهر عالم تجرد و [[عالم عقول]] عرضیه و مادون آن تفسیر کرده‌اند.<ref>طباطبایی، الرسائل، ۱۲۵.</ref> [[امام‌خمینی]] کرسی را [[علم]] قدری خداوند می‌داند؛ چنان‌که عرش علم قضایی حق‌تعالی در اصطلاح [[شریعت، طریقت و حقیقت|شریعت]] است<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۵۴۷.</ref> که صورت‌های مثالی‌اند که در [[حکمت اشراق]] از آن به مثل معلقه یاد می‌شود. این صور، قدرِ علمی حق‌تعالی محسوب می‌شوند؛ چنان‌که اعیان موجودات و صور طبیعی، قدر عینی حق شمرده می‌شوند<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۸۵.</ref> {{ببینید|قضا و قدر}}.


== پانویس ==
== پانویس ==
۱۶٬۳۰۹

ویرایش