۲۱٬۱۴۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(اصلاح نویسههای عربی، اصلاح ارقام) |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
ارتجاع در اصطلاح سیاسی به معنای گذشتهگرایی و مخالفت با پیشرفت اجتماعی یا هر گونه تحول بنیادین در روابط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. اصرار بر پیروی از سنتهای گذشتگان، سابقهای دیرینه دارد؛ چنانکه هیچ پیامبری نیامد، مگر آنکه گروهی در برابر تحولخواهی او ایستاده باشند. از سوی دیگر در دوران جدید، مقاومتهای مذهبی در برابر سیر تحولخواهی جامعه، ارتجاع نامیده شد. امامخمینی بارها درباره ارتجاع و مرتجعان در عرصههای مختلف سخن گفته است. ایشان با اشاره به اینکه [[قوانین اسلام]] در هر عصری قابل تطبیق بر جزئیترین مسائل جدید است، کسانی که اسلام را به ارتجاعیبودن متهم میکنند، افرادی بیاطلاع از احکام اسلام دانسته است که [[مقدسنماها]] و رژیمهای سلطنتی مانند رژیم پهلوی از جملۀ آنان هستند. ایشان اتهام ارتجاع به [[روحانیت]] –که از سوی رژیم تبلیغ میشد- را به دلیل مبارزۀ روحانیت برای آزادی و استقلال کشور ارزیابی میکرد که خطر اصلی برای حکومت بهشمار میرفت. | ارتجاع در اصطلاح سیاسی به معنای گذشتهگرایی و مخالفت با پیشرفت اجتماعی یا هر گونه تحول بنیادین در روابط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. اصرار بر پیروی از سنتهای گذشتگان، سابقهای دیرینه دارد؛ چنانکه هیچ پیامبری نیامد، مگر آنکه گروهی در برابر تحولخواهی او ایستاده باشند. از سوی دیگر در دوران جدید، مقاومتهای مذهبی در برابر سیر تحولخواهی جامعه، ارتجاع نامیده شد. امامخمینی بارها درباره ارتجاع و مرتجعان در عرصههای مختلف سخن گفته است. ایشان با اشاره به اینکه [[قوانین اسلام]] در هر عصری قابل تطبیق بر جزئیترین مسائل جدید است، کسانی که اسلام را به ارتجاعیبودن متهم میکنند، افرادی بیاطلاع از احکام اسلام دانسته است که [[مقدسنماها]] و رژیمهای سلطنتی مانند رژیم پهلوی از جملۀ آنان هستند. ایشان اتهام ارتجاع به [[روحانیت]] –که از سوی رژیم تبلیغ میشد- را به دلیل مبارزۀ روحانیت برای آزادی و استقلال کشور ارزیابی میکرد که خطر اصلی برای حکومت بهشمار میرفت. | ||
==معنای لغوی و اصطلاحی== | ==معنای لغوی و اصطلاحی== | ||
ارتجاع از ریشه «رجع» و به معنای بازگردانیدن، بازگشتن و بازپسگرفتن عطا و بخشش است.<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۱/۲۲۵-۲۲۶؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۸/۱۱۴؛ معین، ۱/۱۹۰.</ref> در اصطلاح سیاسی ارتجاع در برابر ترقیخواهی و به معنای گرایش به گذشته و مخالفت با پیشرفت اجتماعی<ref>طلوعی، فرهنگ جامع علوم سیاسی، ۱۲۸؛ فارسی، فرهنگ واژهها، ۷۶.</ref> و نیز مخالفت با هر گونه تحول بنیادین در روابط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی<ref>علیبابایی، فرهنگ روابط بینالملل، ۱۷؛ آشوری، دانشنامه سیاسی، ۱۴.</ref> است. ارتجاع با «[[تحجر]]» به معنای تنگنظری و بستهذهنی و داشتن اندیشه ساکن و راکد ارتباط دارد<ref>اسفندیاری، جمود و خمود، ۵۳.</ref> و مفاهیم جمود، تحجر، و کهنهپرستی نیز به مفهوم ارتجاع نزدیکاند و گاه مترادف بهکار رفتهاند.<ref>خداپرستی، فرهنگ جامع، ۲۴.</ref> مرتجع به کسی گفته میشود که بر حفظ وضع موجود پافشاری میکند و | ارتجاع از ریشه «رجع» و به معنای بازگردانیدن، بازگشتن و بازپسگرفتن عطا و بخشش است.<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۱/۲۲۵-۲۲۶؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۸/۱۱۴؛ معین، ۱/۱۹۰.</ref> در اصطلاح سیاسی ارتجاع در برابر ترقیخواهی و به معنای گرایش به گذشته و مخالفت با پیشرفت اجتماعی<ref>طلوعی، فرهنگ جامع علوم سیاسی، ۱۲۸؛ فارسی، فرهنگ واژهها، ۷۶.</ref> و نیز مخالفت با هر گونه تحول بنیادین در روابط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی<ref>علیبابایی، فرهنگ روابط بینالملل، ۱۷؛ آشوری، دانشنامه سیاسی، ۱۴.</ref> است. ارتجاع با «[[تحجر]]» به معنای تنگنظری و بستهذهنی و داشتن اندیشه ساکن و راکد ارتباط دارد<ref>اسفندیاری، جمود و خمود، ۵۳.</ref> و مفاهیم جمود، تحجر، و کهنهپرستی نیز به مفهوم ارتجاع نزدیکاند و گاه مترادف بهکار رفتهاند.<ref>خداپرستی، فرهنگ جامع، ۲۴.</ref> مرتجع به کسی گفته میشود که بر حفظ وضع موجود پافشاری میکند و با اندیشه بازگشت به گذشته با هر گونه پیشرفت و تغییر در [[اجتماع]] و [[اقتصاد]] و [[سیاست]] مخالف است<ref>طلوعی، فرهنگ جامع علوم سیاسی، ۱۲۸؛ علیبابایی، فرهنگ روابط بینالملل، ۱۷.</ref>؛ از اینرو از حاکمان مستبد، کلیسای کاتولیک و اشرافیت موروثی که سد راه ترقی و پیشرفت به سوی [[عدالت اجتماعی|عدالت]] بودهاند با عنوان نیروهای ارتجاع یاد شده است.<ref>پاشایی، فرهنگ جامع، ۶۲.</ref> | ||
ارتجاع امری نسبی است و ممکن است امری از مصادیق ارتجاع و واپسگرایی شمرده شود؛ در حالیکه همان در شرایط و جامعهای دیگر از مصادیق پیشرفت و ترقی به شمار رود<ref>علیبابایی، فرهنگ روابط بینالملل، ۱۷؛ آقابخشی و افشاریراد، فرهنگ علوم سیاسی، ۵۶۹.</ref>؛ بر همین اساس هر گونه بازگشت به گذشته ارتجاع نیست، بلکه بازگشتی که انحطاطی، مخالف [[فطرت]] و ارزشهای الهی باشد، ارتجاع است<ref>فارسی، انقلاب تکاملی، ۴۰۰-۴۰۳.</ref>؛ از همینرو تخلف از [[سنت پیامبر اکرم(ص)]] و دستورهای [[قرآن کریم]] در نوع خود | ارتجاع امری نسبی است و ممکن است امری از مصادیق ارتجاع و واپسگرایی شمرده شود؛ در حالیکه همان در شرایط و جامعهای دیگر از مصادیق پیشرفت و ترقی به شمار رود<ref>علیبابایی، فرهنگ روابط بینالملل، ۱۷؛ آقابخشی و افشاریراد، فرهنگ علوم سیاسی، ۵۶۹.</ref>؛ بر همین اساس هر گونه بازگشت به گذشته ارتجاع نیست، بلکه بازگشتی که انحطاطی، مخالف [[فطرت]] و ارزشهای الهی باشد، ارتجاع است<ref>فارسی، انقلاب تکاملی، ۴۰۰-۴۰۳.</ref>؛ از همینرو تخلف از [[سنت پیامبر اکرم(ص)]] و دستورهای [[قرآن کریم]] در نوع خود بدترین شکل عقبگرد و ارتجاع است.<ref>فارسی، انقلاب تکاملی، ۴۰۶-۴۰۸.</ref> | ||
[[امامخمینی]] با اشاره به اینکه دستورهای مذهبی اسلام مترقیترینِ دستورهاست، <ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۱۹.</ref> انحطاط اخلاقی، فکری و عملی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۳۶۶.</ref> و نیز پیروی محض از دیگران<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۸۸ و ۲۹۴-۲۹۶.</ref> را ارتجاع حقیقی و حفظ عزت، بزرگی و [[استقلال]] را ارزشهایی ضد ارتجاعی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۸۸.</ref> میداند. ایشان با تاکید بر اینکه مردم باید به پیش بروند و در فکر پیشرفت باشند و به عقب برنگردند، در مواردی نسبتدادن ارتجاع و [[عقبماندگی]] به مسلمانان را نوعی [[تکفیر]] مؤمنان شمرده است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۱۷۶؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۵۶.</ref>؛ چنانکه افکار | [[امامخمینی]] با اشاره به اینکه دستورهای مذهبی اسلام مترقیترینِ دستورهاست، <ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۱۹.</ref> انحطاط اخلاقی، فکری و عملی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۳۶۶.</ref> و نیز پیروی محض از دیگران<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۸۸ و ۲۹۴-۲۹۶.</ref> را ارتجاع حقیقی و حفظ عزت، بزرگی و [[استقلال]] را ارزشهایی ضد ارتجاعی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۸۸.</ref> میداند. ایشان با تاکید بر اینکه مردم باید به پیش بروند و در فکر پیشرفت باشند و به عقب برنگردند، در مواردی نسبتدادن ارتجاع و [[عقبماندگی]] به مسلمانان را نوعی [[تکفیر]] مؤمنان شمرده است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۱۷۶؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۵۶.</ref>؛ چنانکه افکار و اندیشههای کمونیستی را ارتجاعی میدانست و معتقد بود شعار [[کمونیسم|کمونیستها]] که میگویند «دین افیون تودههاست» مصداق ارتجاع کمونیسم و برای چپاول [[مردم]] است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۷.</ref> | ||
==پیشینه== | ==پیشینه== | ||
ارتجاع سابقه دیرینهای در تاریخ دارد؛ چنانکه [[قرآن|قرآن کریم]] تاکید کرده است که هیچ پیامبری نیامد مگر اینکه افرادی (که ازجمله نگاه به پیشینیان خود دارند) در برابر وی صفکشی کردند و به مخالفت برخاستند.<ref>حجر، ۱۱؛ انبیاء، ۲.</ref> مرتجعان همواره در برابر دعوت [[پیامبران(ع)|انبیا(ع)]] به سوی یگانهپرستی و ایجاد تحول [[استقامت|مقاومت]] کردند و بر پیروی از سنتهای پدران و گذشتگان خود اصرار داشتهاند.<ref>اعراف، ۷۰؛ هود، ۶۲.</ref> در دوره [[پیامبر اکرم(ص)]] و زمان نزول قرآن نیز ارتجاع وجود داشته است.<ref>فارسی، فرهنگ واژهها، ۷۶-۷۷.</ref> پس از رحلت ایشان در بعضی شئون جامعه و در بخشی از مردم، ارتجاع یا بازگشت به [[جاهلیت]] روی داد و برخی از [[صحابه]] از عمل به نصب الهی و وصایای پیامبر اکرم(ص) سر باز زدند<ref>مفید، الارشاد، ۱/۱۷۴-۱۷۷؛ عسکری، معالم المدرستین، ۱/۴۹۰-۴۹۶.</ref> و به تعبیر [[امیرالمؤمنین علی(ع)]] به قهقرا برگشتند.<ref>نهج البلاغه، خ۱۵۰، ۲۰۶-۲۰۷.</ref> با رویکارآمدن [[امویان]] و آغاز خلافت [[معاویه]] و سپس [[ | ارتجاع سابقه دیرینهای در تاریخ دارد؛ چنانکه [[قرآن|قرآن کریم]] تاکید کرده است که هیچ پیامبری نیامد مگر اینکه افرادی (که ازجمله نگاه به پیشینیان خود دارند) در برابر وی صفکشی کردند و به مخالفت برخاستند.<ref>حجر، ۱۱؛ انبیاء، ۲.</ref> مرتجعان همواره در برابر دعوت [[پیامبران(ع)|انبیا(ع)]] به سوی یگانهپرستی و ایجاد تحول [[استقامت|مقاومت]] کردند و بر پیروی از سنتهای پدران و گذشتگان خود اصرار داشتهاند.<ref>اعراف، ۷۰؛ هود، ۶۲.</ref> در دوره [[پیامبر اکرم(ص)]] و زمان نزول قرآن نیز ارتجاع وجود داشته است.<ref>فارسی، فرهنگ واژهها، ۷۶-۷۷.</ref> پس از رحلت ایشان در بعضی شئون جامعه و در بخشی از مردم، ارتجاع یا بازگشت به [[جاهلیت]] روی داد و برخی از [[صحابه]] از عمل به نصب الهی و وصایای پیامبر اکرم(ص) سر باز زدند<ref>مفید، الارشاد، ۱/۱۷۴-۱۷۷؛ عسکری، معالم المدرستین، ۱/۴۹۰-۴۹۶.</ref> و به تعبیر [[امیرالمؤمنین علی(ع)]] به قهقرا برگشتند.<ref>نهج البلاغه، خ۱۵۰، ۲۰۶-۲۰۷.</ref> با رویکارآمدن [[امویان]] و آغاز خلافت [[معاویه]] و سپس [[یزیدبنمعاویه]] نظام سیاسی اسلام به رژیمی سلطنتی و ارتجاعی مانند رژیمهای روم و [[ایران]] تنزل یافت که [[امامان(ع)]] تلاش میکردند از این ارتجاع جلوگیری کنند و اسلام و حکومت را به مسیر اصلی خود برگردانند.<ref>فارسی، فرهنگ واژهها، ۷۶-۷۷.</ref> | ||
پیشینه ارتجاع به عنوان یک اصطلاح سیاسی به انقلاب ۱۷۸۹م/ ۱۱۶۸ش فرانسه بر میگردد. سلطنتطلبان که با پیروزی انقلاب به خارج گریخته بودند با کمک رژیمهای سلطنتی و استبدادی دوباره بازگشتند و [[نظام سلطنتی|رژیم سلطنتی]] را در [[فرانسه]] برقرار کردند. از آن پس بازگشت به وضعیت سابق را ارتجاع و کسانی را که به بازگشت به وضعیت گذشته گرایش داشتند، مرتجع خواندند.<ref>فارسی، فرهنگ واژهها، ۷۷.</ref> در دوره اخیر نازیها در آلمان و فاشیستها در ایتالیا اصطلاح ارتجاع را برای تحرکات | پیشینه ارتجاع به عنوان یک اصطلاح سیاسی به انقلاب ۱۷۸۹م/ ۱۱۶۸ش فرانسه بر میگردد. سلطنتطلبان که با پیروزی انقلاب به خارج گریخته بودند با کمک رژیمهای سلطنتی و استبدادی دوباره بازگشتند و [[نظام سلطنتی|رژیم سلطنتی]] را در [[فرانسه]] برقرار کردند. از آن پس بازگشت به وضعیت سابق را ارتجاع و کسانی را که به بازگشت به وضعیت گذشته گرایش داشتند، مرتجع خواندند.<ref>فارسی، فرهنگ واژهها، ۷۷.</ref> در دوره اخیر نازیها در آلمان و فاشیستها در ایتالیا اصطلاح ارتجاع را برای تحرکات نهادهای دموکراتیک و مذهبی به کار میبردند<ref>فارسی، فرهنگ واژهها، ۷۷.</ref>؛ ولی کمونیستها که به حرکت جبری [[جامعه]] به سوی [[سوسیالیسم]] و کمونیسم باور داشتند، مخالفت و مقاومت در برابر این سیر تحول را ارتجاع میدانستند؛ از اینرو مردم مذهبی و طرفداران مالکیت خصوصی را مرتجع معرفی میکردند.<ref>فارسی، فرهنگ واژهها، ۷۷.</ref> همچنین مخالفتهای [[کلیسا]] با مظاهر تمدن جدید سبب شد [[دین مسیحیت]] نماد ارتجاعی شمرده شود و این برداشت کمکم به دیگر ادیان نیز سرایت داده شد.<ref>زمانی، اسلام و تمدن جدید، ۱۵۰-۱۵۱.</ref> | ||
در ایران افرادی مانند [[فتحعلی آخوندزاده]] به مخالفت با [[اسلام]] و [[روحانیت]] پرداختند و با کارها و شیوههایی از راه داستاننویسی، نمایشنامهنویسی، تاریخنگاری و نیز سرودن [[شعر]] تلاش کردند [[اسلام|دین اسلام]] را ارتجاعی به شمار آورند.<ref>روحانی، نهضت امامخمینی، ۳/۱۹-۲۳.</ref> [[علیاکبر حکمیزاده]] در کتابچهای احکام اسلام را ارتجاعی و ناکارآمد معرفی کرد و [[امامخمینی]] با نوشتن [[کشف اسرار (کتاب)|کتاب کشف اسرار]] به وی پاسخ داد. ایشان با اشاره به اینکه نویسنده کتاب شخصی بیاطلاع از قوانین اسلام بوده است با استناد به دلایل فراوان تاکید کرد که دین اسلام ارتجاعی نیست و احکام اسلام پاسخگوی جزئیترین نیازهای بشری در تمام زمانهاست.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۷-۸.</ref> | در ایران افرادی مانند [[فتحعلی آخوندزاده]] به مخالفت با [[اسلام]] و [[روحانیت]] پرداختند و با کارها و شیوههایی از راه داستاننویسی، نمایشنامهنویسی، تاریخنگاری و نیز سرودن [[شعر]] تلاش کردند [[اسلام|دین اسلام]] را ارتجاعی به شمار آورند.<ref>روحانی، نهضت امامخمینی، ۳/۱۹-۲۳.</ref> [[علیاکبر حکمیزاده]] در کتابچهای احکام اسلام را ارتجاعی و ناکارآمد معرفی کرد و [[امامخمینی]] با نوشتن [[کشف اسرار (کتاب)|کتاب کشف اسرار]] به وی پاسخ داد. ایشان با اشاره به اینکه نویسنده کتاب شخصی بیاطلاع از قوانین اسلام بوده است با استناد به دلایل فراوان تاکید کرد که دین اسلام ارتجاعی نیست و احکام اسلام پاسخگوی جزئیترین نیازهای بشری در تمام زمانهاست.<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۷-۸.</ref> | ||
==ارتجاع در نگاه اسلام== | ==ارتجاع در نگاه اسلام== | ||
اسلام ترقی و پیشرفت را حرکت فرد از وضعیت جاهلیت به زندگی انسانی و سپس به حیات طیبه میداند که از ایمان به [[خدا]] و [[نبوت]] و [[معاد]] جداییناپذیر است؛ بر همین اساس در اسلام، مرتد، مرتجع به شمار میرود؛ زیرا ارتجاع فرد، [[ارتداد]] و بازگشت به وضع سابق و جاهلیت و بازگشت از ایمان به [[ایمان و کفر|کفر]] است.<ref>فارسی، فرهنگ واژهها، ۷۶.</ref> قرآن کریم با اشاره به واکنش [[کافر|کفار]] و مشرکان در برابر تعالیم الهی و کهنه و تکراری<ref>انفال، ۳۱؛ احقاف، ۱۱.</ref> و ارتجاعیشمردن وحی، <ref>انعام، ۲۵.</ref> اعلام میکند قوانین الهی بهترین آموزهها برای انسان است و هر جریان و تفکری که در برابر آن قرار گیرد، جاهلی و ارتجاعی است.<ref>مائده، ۵۰.</ref> در قرآن [[اهل کتاب]] که از پذیرش دعوت [[پیامبر اکرم(ص)|پیامبر(ص)]] سر باز میزدند<ref>بقره، ۹۱؛ آل عمران، ۷۳.</ref> و منافقان که با وجود پذیرش ظاهری اسلام پایبند به عقاید جاهلی بودند<ref>بقره، ۱۴.</ref> و مرتدان که پس از پذیرش اسلام به عقاید جاهلی برگشتند و مشرک شدند، <ref>نساء، ۱۲۷.</ref> نمونههایی از بازگشت به کفر جاهلی شمرده شدهاند و از کار آنان با تعبیر ارتجاع، <ref>آل عمران، ۱۴۴ و ۱۴۹.</ref> و «ارتداد»<ref>نساء، ۱۳۷؛ بقره، ۲۱۷؛ مائده، ۵۴.</ref> یاد شده است<ref>طباطبایی، المیزان، | اسلام ترقی و پیشرفت را حرکت فرد از وضعیت جاهلیت به زندگی انسانی و سپس به حیات طیبه میداند که از ایمان به [[خدا]] و [[نبوت]] و [[معاد]] جداییناپذیر است؛ بر همین اساس در اسلام، مرتد، مرتجع به شمار میرود؛ زیرا ارتجاع فرد، [[ارتداد]] و بازگشت به وضع سابق و جاهلیت و بازگشت از ایمان به [[ایمان و کفر|کفر]] است.<ref>فارسی، فرهنگ واژهها، ۷۶.</ref> قرآن کریم با اشاره به واکنش [[کافر|کفار]] و مشرکان در برابر تعالیم الهی و کهنه و تکراری<ref>انفال، ۳۱؛ احقاف، ۱۱.</ref> و ارتجاعیشمردن وحی، <ref>انعام، ۲۵.</ref> اعلام میکند قوانین الهی بهترین آموزهها برای انسان است و هر جریان و تفکری که در برابر آن قرار گیرد، جاهلی و ارتجاعی است.<ref>مائده، ۵۰.</ref> در قرآن [[اهل کتاب]] که از پذیرش دعوت [[پیامبر اکرم(ص)|پیامبر(ص)]] سر باز میزدند<ref>بقره، ۹۱؛ آل عمران، ۷۳.</ref> و منافقان که با وجود پذیرش ظاهری اسلام پایبند به عقاید جاهلی بودند<ref>بقره، ۱۴.</ref> و مرتدان که پس از پذیرش اسلام به عقاید جاهلی برگشتند و مشرک شدند، <ref>نساء، ۱۲۷.</ref> نمونههایی از بازگشت به کفر جاهلی شمرده شدهاند و از کار آنان با تعبیر ارتجاع، <ref>آل عمران، ۱۴۴ و ۱۴۹.</ref> و «ارتداد»<ref>نساء، ۱۳۷؛ بقره، ۲۱۷؛ مائده، ۵۴.</ref> یاد شده است<ref>طباطبایی، المیزان، ۴/۳۷ و ۵/۱۱۳-۱۱۴.</ref>؛ همچنین در قرآن از اموری مانند استفاده از افکار و عقاید باطل پدران خود برای توجیه اعمال ناشایست، <ref>اعراف، ۲۸؛ زخرف، ۲۳-۲۴.</ref> کژتابی و رویگردانی از [[وحی]]، <ref>بقره، ۱۷۰.</ref> مقاومت در برابر احکام خدا و پیغمبر(ص)، <ref>مائده، ۱۰۴.</ref> توجیه پایبندی [[مشرکان]] به عقاید نیاکان خود، <ref>انبیا، ۵۳.</ref> یاد شده که به نوعی مصداق ارتجاع و واپسگرایی است. پیغمبر اکرم(ص) در [[حجةالوداع]] به مسلمانان هشدار داد پس از ایشان، با برگشتن به گذشته کافر نشوند<ref>ابنماجه، سنن، ۲/۱۳۰۰.</ref>؛ چنانکه بر اساس منطق و فرهنگ اسلامی، [[نظام سلطنتی|رژیمهای سلطنتی]] و نیز رژیمهایی که نظام اقتصادی غیر اسلامی را پذیرفتهاند، مرتجعاند.<ref>فارسی، فرهنگ واژهها، ۷۷-۷۸.</ref> | ||
==نقد ارتجاع و مرتجعان== | ==نقد ارتجاع و مرتجعان== | ||
[[امامخمینی]] بارها درباره ارتجاع و مرتجعان در عرصههای مختلف و ابعاد و زوایای گوناگون سخن گفته است. ایشان با اشاره به اینکه قوانین اسلام در هر عصری قابل تطبیق بر جزئیترین مسائل جدید است، کسانی که اسلام را به ارتجاعیبودن متهم میکنند، افرادی بیاطلاع از احکام اسلام معرفی کرده است<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۷-۸.</ref> و به برخی از مصادیق، افراد و جریانهایی که ایشان از آنها با عنوان افراد و گروههای ارتجاعی یاد کرده، اشاره میشود: | [[امامخمینی]] بارها درباره ارتجاع و مرتجعان در عرصههای مختلف و ابعاد و زوایای گوناگون سخن گفته است. ایشان با اشاره به اینکه قوانین اسلام در هر عصری قابل تطبیق بر جزئیترین مسائل جدید است، کسانی که اسلام را به ارتجاعیبودن متهم میکنند، افرادی بیاطلاع از احکام اسلام معرفی کرده است<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۷-۸.</ref> و به برخی از مصادیق، افراد و جریانهایی که ایشان از آنها با عنوان افراد و گروههای ارتجاعی یاد کرده، اشاره میشود: | ||
* مقدسنماها: با توجه به اینکه در نگاه امامخمینی مقدسنماها جلوی نفوذ و رشد و ترقی اسلام و مسلمانان را میگیرند و به اسم اسلام به اسلام صدمه میزنند<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۴۴-۱۴۵.</ref>؛ آنان مصداقی از [[تحجر]] و ارتجاعاند. به نظر ایشان مقدسنماها متوجه مصالح و مفاسد نیستند؛ بنابراین اگر علما (مصلحان) بخواهند کاری انجام دهند، حکومت تشکیل دهند یا قدرتی را در اختیار بگیرند، با آنان مخالفت و آنان را در [[جامعه]] ضایع میکنند.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۴۳-۱۴۴.</ref> امامخمینی در آغاز [[انقلاب اسلامی ایران|نهضت اسلامی]]، وجود برخی افراد ناآگاه، متعصب و مقدسنما را در میان [[حوزههای علمیه|حوزه]] و [[روحانیت]] خطری برای اسلام و نهضت اسلامی میدانست<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۴۴-۱۴۵.</ref> و معتقد بود افکار ابلهانهای که در ذهن برخی از مقدسنماها وجود دارد به استعمارگران و دولتهای ستمگر کمک میکند وضع | * مقدسنماها: با توجه به اینکه در نگاه امامخمینی مقدسنماها جلوی نفوذ و رشد و ترقی اسلام و مسلمانان را میگیرند و به اسم اسلام به اسلام صدمه میزنند<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۴۴-۱۴۵.</ref>؛ آنان مصداقی از [[تحجر]] و ارتجاعاند. به نظر ایشان مقدسنماها متوجه مصالح و مفاسد نیستند؛ بنابراین اگر علما (مصلحان) بخواهند کاری انجام دهند، حکومت تشکیل دهند یا قدرتی را در اختیار بگیرند، با آنان مخالفت و آنان را در [[جامعه]] ضایع میکنند.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۴۳-۱۴۴.</ref> امامخمینی در آغاز [[انقلاب اسلامی ایران|نهضت اسلامی]]، وجود برخی افراد ناآگاه، متعصب و مقدسنما را در میان [[حوزههای علمیه|حوزه]] و [[روحانیت]] خطری برای اسلام و نهضت اسلامی میدانست<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۴۴-۱۴۵.</ref> و معتقد بود افکار ابلهانهای که در ذهن برخی از مقدسنماها وجود دارد به استعمارگران و دولتهای ستمگر کمک میکند وضع کشورهای اسلامی را به همین صورت نگهدارند.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۴۳-۱۴۴.</ref> ایشان تاکید داشت کسانی که به «مقدسین» معروفاند و در حقیقت مقدسنما هستند نه مقدس، باید افکارشان را اصلاح و تکلیف خود را مشخص کنند؛ زیرا مانع [[احیاگری و اصلاح|اصلاحات]] و مانع نهضت اسلامیاند و دست علما را (در مبارزه با رژیم و دفاع از کیان اسلام و روحانیت) بستهاند.<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۴۳-۱۴۴.</ref> | ||
امامخمینی پس از پیروزی انقلاب نیز بارها از سنگاندازی و مخالفتهای ضمنی و تهمت ارتجاع به [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب]] و ارزشهای اسلامی از سوی برخی گروههای [[ضد انقلاب]] و قلمبهدستان غربزده که [[نظام جمهوری اسلامی ایران|نظام جمهوری اسلامی]] و اموری مانند جدابودن مردها و زنها در کنار دریا را ارتجاع | امامخمینی پس از پیروزی انقلاب نیز بارها از سنگاندازی و مخالفتهای ضمنی و تهمت ارتجاع به [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب]] و ارزشهای اسلامی از سوی برخی گروههای [[ضد انقلاب]] و قلمبهدستان غربزده که [[نظام جمهوری اسلامی ایران|نظام جمهوری اسلامی]] و اموری مانند جدابودن مردها و زنها در کنار دریا را ارتجاع دانسته و تمدن را در اختلاط [[زن]] و مرد و اینکه پسرها و دخترها در دریا با هم باشند، میشمارند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۱۰ و ۱۱/۵۱۲-۵۱۳.</ref> و همچنین مخالفت افراد متحجر و مقدسنماها با انقلاب و نگرش مرتجعانه آنان به مسائل کشور و انقلاب، سخن گفته است.{{ببینید|متن=ببینید|تحجر}} | ||
* رژیمهای سلطنتی: امامخمینی اساساً رژیم شاهنشاهی و نظامهای سلطنتی را ارتجاعی میدانست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۳۵-۳۳۷.</ref> ایشان در پیام به زائران [[بیتالله الحرام]] در سال ۱۳۴۹ اساس [[رژیم شاهنشاهی]] را مصداق بارزی از ارتجاع ننگین و مخالف اسلام و [[سیره رسول خدا(ص)]] شمرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۲۶.</ref> و افشاگری و بیان حقایق تلخِ پیرامون اقدامات استعمارگران و رژیمهای دستنشانده آنان را حرکتی در راستای مبارزه با ارتجاع | * رژیمهای سلطنتی: امامخمینی اساساً رژیم شاهنشاهی و نظامهای سلطنتی را ارتجاعی میدانست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۳۵-۳۳۷.</ref> ایشان در پیام به زائران [[بیتالله الحرام]] در سال ۱۳۴۹ اساس [[رژیم شاهنشاهی]] را مصداق بارزی از ارتجاع ننگین و مخالف اسلام و [[سیره رسول خدا(ص)]] شمرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۲۶.</ref> و افشاگری و بیان حقایق تلخِ پیرامون اقدامات استعمارگران و رژیمهای دستنشانده آنان را حرکتی در راستای مبارزه با ارتجاع دانست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۸۰-۳۸۱.</ref> | ||
* رژیم پهلوی: امامخمینی [[رژیم پهلوی]] را به صورت خاص رژیمی ارتجاعی میدانست و از آن با تعبیر بربریّت نام برده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۰۴.</ref> ایشان آن رژیم را که باعث سلب [[آزادی]] و [[استقلال]] ملت میشد و خیانت به ملت و مملکت میکرد، مرتجع حقیقی میدانست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۱۱ و ۴۲۶.</ref>؛ چنانکه برای مثال در نگاه ایشان [[اسراف]] و تبذیر و | * رژیم پهلوی: امامخمینی [[رژیم پهلوی]] را به صورت خاص رژیمی ارتجاعی میدانست و از آن با تعبیر بربریّت نام برده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۰۴.</ref> ایشان آن رژیم را که باعث سلب [[آزادی]] و [[استقلال]] ملت میشد و خیانت به ملت و مملکت میکرد، مرتجع حقیقی میدانست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۱۱ و ۴۲۶.</ref>؛ چنانکه برای مثال در نگاه ایشان [[اسراف]] و تبذیر و ریختوپاشهایی که در مجالس و مهمانیهای دولتی رژیم پهلوی صورت میگرفت یا تاسیس سازمانهای عریض و طویل دولتی که هزینه هنگفتی از [[بیتالمال]] را دربر داشت و باعث شکستهشدن [[عزت نفس]] دولت برابر [[اجانب|بیگانگان]] شده بود، <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۹۶.</ref> ترساندن، تهدید و [[شکنجه]] مبارزان و بیاعتنایی به قوانین اسلام از سوی رژیم پهلوی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۹۰-۴۹۱.</ref> و اقدام آن رژیم در تغییر تاریخ هجری شمسی به تاریخ شاهنشاهی، برگرداندن تاریخ زنده اسلام به تاریخ ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی گبرها و افتخارکردن به سابقه ۲۵۰۰ساله و به استخوانهای پوسیده پادشاهان که از زیر خاک در میآوردند، <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۰۱.</ref> حرکتی ارتجاعی بود. ایشان تاکید داشت تفتیش عقاید قرون وسطایی ماموران رژیم [[محمدرضا پهلوی]] را به عنوان مرتجعترین گماشتگان [[استعمار]] و [[استبداد]] مبدل کرده بود<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۱۰۰-۱۰۱.</ref>؛ چنانکه در مصاحبه با شبکه یک تلویزیون فرانسه محمدرضا پهلوی را گذشتهگرا، مخالف تمدن و مجری سیاست امپریالیستها دانست و اعلام کرد کشاورزی وابسته، جامعه مصرفی، دستگاه قضایی و احزاب غیر مستقل، مظهر [[عقبماندگی]] ایران است و مسبب همه آنها قدرت ارتجاعی پهلوی است و مردم ایران با ارتجاع یادشده مبارزه میکنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۷۲-۱۷۴.</ref> | ||
* مقابلهکنندگان با مبارزه با فساد: یکی از مواردی که هم در سالهای مبارزه با رژیم پهلوی و هم پس از پیروزی انقلاب باعث متهمکردن [[روحانیت]] به ارتجاع میشد، مبارزه با [[فساد]] بود. امامخمینی با اشاره به تلاشهایی که برای منحرفکردن جوانان صورت میگرفت، اعلام کرد بعضی [[مطبوعات]] مبارزه با فساد و حتی مبارزه با فضاحتهایی که در کنار دریا انجام میگرفت را، ارتجاع معرفی کردند و جلوگیری از اختلاط زن و مرد و دختر و پسر در استفاده از دریا را خلاف [[تمدن]] دانستند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۱۷۶.</ref> به نظر ایشان رژیم پهلوی مظاهر تمدن مانند [[رادیو]] و [[تلویزیون]] را هم از صورت طبیعی خارج کرد و با برنامههای مبتذل و مضحک و بساطی که به راهانداخت، استفادههای [[حلال]] را تبدیل به [[حرام]] کرد؛ همچنین روزنامهها، مجلات و کتابهایی که منتشر میشد، همه به دست استعمار بود و مطالب بهقدری مبتذل بود که فکر جوانان را مسموم میکرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۶۹، ۲۹۹-۳۰۰ و ۱۰/۲۲.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|جوان}} | * مقابلهکنندگان با مبارزه با فساد: یکی از مواردی که هم در سالهای مبارزه با رژیم پهلوی و هم پس از پیروزی انقلاب باعث متهمکردن [[روحانیت]] به ارتجاع میشد، مبارزه با [[فساد]] بود. امامخمینی با اشاره به تلاشهایی که برای منحرفکردن جوانان صورت میگرفت، اعلام کرد بعضی [[مطبوعات]] مبارزه با فساد و حتی مبارزه با فضاحتهایی که در کنار دریا انجام میگرفت را، ارتجاع معرفی کردند و جلوگیری از اختلاط زن و مرد و دختر و پسر در استفاده از دریا را خلاف [[تمدن]] دانستند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۱۷۶.</ref> به نظر ایشان رژیم پهلوی مظاهر تمدن مانند [[رادیو]] و [[تلویزیون]] را هم از صورت طبیعی خارج کرد و با برنامههای مبتذل و مضحک و بساطی که به راهانداخت، استفادههای [[حلال]] را تبدیل به [[حرام]] کرد؛ همچنین روزنامهها، مجلات و کتابهایی که منتشر میشد، همه به دست استعمار بود و مطالب بهقدری مبتذل بود که فکر جوانان را مسموم میکرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۶۹، ۲۹۹-۳۰۰ و ۱۰/۲۲.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|جوان}} | ||
==اتهام ارتجاع به اسلام و روحانیت== | ==اتهام ارتجاع به اسلام و روحانیت== | ||
رژیم پهلوی در سالهای نخست مبارزه، (۱۳۴۱-۱۳۴۲) روحانیت متعهد و مسئول را که به مبارزه با آن رژیم برخاسته بود، «ارتجاع سیاه» نامید؛ چنانکه به دنبال تحریم همهپرسی انقلاب سفید از سوی امامخمینی، <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۳۵-۱۳۷.</ref> محمدرضا پهلوی که از بیاعتنایی و بیتوجهی شدید علمای حوزه و مردم [[قم]]، <ref>روحانی، نهضت امامخمینی، ۱/۲۸۷-۲۸۸.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|انقلاب سفید}} بهشدت عصبانی شده بود، در سخنانی تند و اهانتآمیز، روحانیت را افرادی مرتجع و قشری که از هزار سال پیش تاکنون فکرشان تکان نخورده معرفی و اعلام کرد ارتجاع سیاه افرادی نفهم و بدنیتاند<ref>روحانی، ۱/۲۹۰-۲۹۱؛ مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ۲/۱۲-۱۶ و ۱۸-۱۹.</ref> و اجتماع بزرگ و تظاهرات مردم [[تهران]] را که پس از پخش اطلاعیه امامخمینی در اعتراض و مخالفت با برگزاری همهپرسی تشکیل شده بود<ref>روحانی، نهضت امامخمینی، ۱/۲۶۲.</ref> «غائله» | رژیم پهلوی در سالهای نخست مبارزه، (۱۳۴۱-۱۳۴۲) روحانیت متعهد و مسئول را که به مبارزه با آن رژیم برخاسته بود، «ارتجاع سیاه» نامید؛ چنانکه به دنبال تحریم همهپرسی انقلاب سفید از سوی امامخمینی، <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۳۵-۱۳۷.</ref> محمدرضا پهلوی که از بیاعتنایی و بیتوجهی شدید علمای حوزه و مردم [[قم]]، <ref>روحانی، نهضت امامخمینی، ۱/۲۸۷-۲۸۸.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|انقلاب سفید}} بهشدت عصبانی شده بود، در سخنانی تند و اهانتآمیز، روحانیت را افرادی مرتجع و قشری که از هزار سال پیش تاکنون فکرشان تکان نخورده معرفی و اعلام کرد ارتجاع سیاه افرادی نفهم و بدنیتاند<ref>روحانی، ۱/۲۹۰-۲۹۱؛ مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ۲/۱۲-۱۶ و ۱۸-۱۹.</ref> و اجتماع بزرگ و تظاهرات مردم [[تهران]] را که پس از پخش اطلاعیه امامخمینی در اعتراض و مخالفت با برگزاری همهپرسی تشکیل شده بود<ref>روحانی، نهضت امامخمینی، ۱/۲۶۲.</ref> «غائله» ای نامید که با تحریک عوامل ارتجاع سیاه انجام گرفته است که مقصودش روحانیت بود.<ref>فوزی، مذهب و مدرنیزاسیون در ایران، ۲۴۲-۲۴۴.</ref> | ||
امامخمینی در واکنش و پاسخ به این اتهام در سخنرانی ۲۶ فروردین ۱۳۴۳ در [[مسجد اعظم قم]] با اشاره به اینکه نیروهای رژیم پهلوی علمای اسلام را ارتجاع سیاه و مخالف اصلاحات و مخالف ترقی مملکت معرفی میکنند که میخواهند به قرون وسطی برگردند، اعلام کرد علمای اسلام با این مملکت و با قلدریها، [[دیکتاتوری|دیکتاتوریها]]، استبدادها، سیاهروزیها و قتل و غارتهای رژیم پهلوی مخالفاند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۸۶.</ref> ایشان با تاکید بر اینکه نمیشود قوانین الهی و روایات [[پیامبر اکرم(ص)|پیغمبر(ص)]] و [[ائمه(ع)]] را ارتجاع سیاه دانست، اظهار داشت خواستههای روحانیت عمل به قوانین اسلام است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۸۶-۲۸۷.</ref> و روحانیان که خواستشان عمل به [[قانون اساسی]] است، مرتجع نیستند، بلکه آنان که دستهجمعی مردم را حبس و [[تبعید]] میکنند و سلولهای آنان پر از علما، متدینان، استادان و محترمان است، مرتجعاند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۸۸-۲۸۹.</ref> | امامخمینی در واکنش و پاسخ به این اتهام در سخنرانی ۲۶ فروردین ۱۳۴۳ در [[مسجد اعظم قم]] با اشاره به اینکه نیروهای رژیم پهلوی علمای اسلام را ارتجاع سیاه و مخالف اصلاحات و مخالف ترقی مملکت معرفی میکنند که میخواهند به قرون وسطی برگردند، اعلام کرد علمای اسلام با این مملکت و با قلدریها، [[دیکتاتوری|دیکتاتوریها]]، استبدادها، سیاهروزیها و قتل و غارتهای رژیم پهلوی مخالفاند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۸۶.</ref> ایشان با تاکید بر اینکه نمیشود قوانین الهی و روایات [[پیامبر اکرم(ص)|پیغمبر(ص)]] و [[ائمه(ع)]] را ارتجاع سیاه دانست، اظهار داشت خواستههای روحانیت عمل به قوانین اسلام است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۸۶-۲۸۷.</ref> و روحانیان که خواستشان عمل به [[قانون اساسی]] است، مرتجع نیستند، بلکه آنان که دستهجمعی مردم را حبس و [[تبعید]] میکنند و سلولهای آنان پر از علما، متدینان، استادان و محترمان است، مرتجعاند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۸۸-۲۸۹.</ref> | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
امامخمینی در سالهای بعد نیز با اشاره به اینکه خواسته علمای مبارز، آزادی مردم و استقلال کشور است و کسی که [[آزادی]] و [[استقلال]] میخواهد، مترقی است نه مرتجع، اعلام کرد که رژیم پهلوی با تبلیغات سوء و گفتن مسائل اشتباه و خلاف واقع به مردم، تلاش میکند خواستههای روحانیان را ارتجاعی معرفی کند و آنان را متهم کند که میخواهند امور را به هزار و چند صد سال قبل برگردانند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۱۱ و ۴۲۶.</ref> ایشان خاطرنشان میکرد در منطق رژیم پهلوی ملتی که خواهان استقلال و آزادی است، مرتجع است و از نظر آنان تا پیوند با [[امریکا]] نباشد و همه چیز کشور زیر سلطه امریکا نباشد، ملت مترقی نیستند! در حالیکه نباید بیگانگان بر مردم حکومت کنند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۹۰ و ۱۱/۵۱۲.</ref> و ارزش حیات به آزادی و استقلال است و حیات زیر سلطه [[اجانب|بیگانگان]] ارزشی ندارد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۱۹ و ۷/۴۱۹.</ref> ایشان با اشاره به اینکه [[قرآن کریم]] بهروشنی از سلطه [[کفار]] بر مسلمانان نهی کرده است، <ref>نساء، ۱۴۱.</ref> یادآوری کرد این مسئله در منطق رژیم پهلوی جایی ندارد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۹۰ و ۴۲۶؛ امامخمینی، البیع، ۲/۷۲۱-۷۲۴.</ref> | امامخمینی در سالهای بعد نیز با اشاره به اینکه خواسته علمای مبارز، آزادی مردم و استقلال کشور است و کسی که [[آزادی]] و [[استقلال]] میخواهد، مترقی است نه مرتجع، اعلام کرد که رژیم پهلوی با تبلیغات سوء و گفتن مسائل اشتباه و خلاف واقع به مردم، تلاش میکند خواستههای روحانیان را ارتجاعی معرفی کند و آنان را متهم کند که میخواهند امور را به هزار و چند صد سال قبل برگردانند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۱۱ و ۴۲۶.</ref> ایشان خاطرنشان میکرد در منطق رژیم پهلوی ملتی که خواهان استقلال و آزادی است، مرتجع است و از نظر آنان تا پیوند با [[امریکا]] نباشد و همه چیز کشور زیر سلطه امریکا نباشد، ملت مترقی نیستند! در حالیکه نباید بیگانگان بر مردم حکومت کنند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۹۰ و ۱۱/۵۱۲.</ref> و ارزش حیات به آزادی و استقلال است و حیات زیر سلطه [[اجانب|بیگانگان]] ارزشی ندارد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۱۹ و ۷/۴۱۹.</ref> ایشان با اشاره به اینکه [[قرآن کریم]] بهروشنی از سلطه [[کفار]] بر مسلمانان نهی کرده است، <ref>نساء، ۱۴۱.</ref> یادآوری کرد این مسئله در منطق رژیم پهلوی جایی ندارد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۹۰ و ۴۲۶؛ امامخمینی، البیع، ۲/۷۲۱-۷۲۴.</ref> | ||
به نظر امامخمینی علت اینکه [[رژیم پهلوی]] اسلام و روحانیت را به کهنهپرستی و ارتجاعیبودن متهم میکرد و با صرف مبالغ زیاد و با تبلیغات سوء در روزنامهها، این اتهام را بهشدت تبلیغ میکرد، <ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۹۲ و ۱۰/۴۷۶.</ref> این بود که اسلام و روحانیت که ریشه در عمق جان مردم داشت، تنها خطر جدی بود که در برابر رژیم پهلوی و اقدامات خلاف آن میایستاد و با آنها مخالفت میکرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۹۴؛ ۱۰/۴۷۶ و ۱۲/۲۰۹.</ref> ایشان خاطرنشان کرده است پس از [[انقلاب اسلامی ایران|پیروزی انقلاب]] نیز نیروهای رژیم پهلوی و مخالفان انقلاب برای ضعیفکردن روحانیان که اساس استقلال کشور بود، تلاش میکردند با اتهام ارتجاع به آنان، جوانان را که از عمق جریانها مطلع نبودند، از مسیر اصلی، منحرف و بدبین به [[روحانیت]] کنند؛ در حالیکه به | به نظر امامخمینی علت اینکه [[رژیم پهلوی]] اسلام و روحانیت را به کهنهپرستی و ارتجاعیبودن متهم میکرد و با صرف مبالغ زیاد و با تبلیغات سوء در روزنامهها، این اتهام را بهشدت تبلیغ میکرد، <ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۹۲ و ۱۰/۴۷۶.</ref> این بود که اسلام و روحانیت که ریشه در عمق جان مردم داشت، تنها خطر جدی بود که در برابر رژیم پهلوی و اقدامات خلاف آن میایستاد و با آنها مخالفت میکرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۹۴؛ ۱۰/۴۷۶ و ۱۲/۲۰۹.</ref> ایشان خاطرنشان کرده است پس از [[انقلاب اسلامی ایران|پیروزی انقلاب]] نیز نیروهای رژیم پهلوی و مخالفان انقلاب برای ضعیفکردن روحانیان که اساس استقلال کشور بود، تلاش میکردند با اتهام ارتجاع به آنان، جوانان را که از عمق جریانها مطلع نبودند، از مسیر اصلی، منحرف و بدبین به [[روحانیت]] کنند؛ در حالیکه به کار بردن واژه ارتجاع در مورد طبقه روحانیت که از نادرترین قشرهاییاند که زیر بار شرق و غرب نمیروند، خیانت است و کسانی که روحانیان را مرتجع میدانند، در نهایت راه محمدرضا پهلوی و امریکا را میروند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۲۰۹.</ref> | ||
محمدرضا پهلوی از یک طرف با | محمدرضا پهلوی از یک طرف با تعبیرهایی مانند «دین مبین اسلام» تظاهر به مذهب میکرد و از طرف دیگر دین اسلام را ارتجاعی و روحانیت و علما را مرتجع میشمرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۲۶.</ref> ایشان با اشاره به اینکه [[دین اسلام]] سرمنشا همه آزادیها، همه آزادگیها، همه بزرگیها، همه آقاییها و همه استقلالهاست، از رژیم پهلوی که اسلام و روحانیت را متهم به ارتجاع سیاه میکرد، خواست اگر اسلام را قبول دارد باید مشخص کند که کجای اسلام و احکام اسلام ارتجاع است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۸۷.</ref> ایشان با تاکید بر اینکه علمای اسلام مرتجع و واپسگرا نیستند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۸۶-۲۸۷ و ۲۹۴.</ref> و [[مرجعیت|مراجع تقلید]] و علمای اسلام در بالاترین مرتبه تمدناند و از همه مظاهر تمدن استفاده میکنند، <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۰۱.</ref> تبلیغات رژیم پهلوی را درباره اینکه علما و روحانیان با استفاده از برق و سوارشدن بر هواپیما مخالفاند و میخواهند به قرون وسطی برگردند، تهمت به اسلام و روحانیت دانست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۸۶-۲۸۷ و ۲۹۴.</ref> | ||
همچنین در ۱۷/۱۰/۱۳۵۶ به دستور رژیم پهلوی، مقالهای با عنوان «استعمار سرخ و سیاه» در [[روزنامه اطلاعات]] چاپ شد که با اهانت به [[امامخمینی]] از روحانیت با عنوان ارتجاع سیاه یاد کرد.<ref>اطلاعات، روزنامه، ۷.</ref> امامخمینی اتهام ارتجاعیبودن به روحانیت در آستانه انقلاب را از تبلیغات کهنه و بیاثر رژیم پهلوی میدانست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۹۵ و ۴۱۸.</ref> و از ملت میخواست در برابر اینگونه اتهامات بیاعتنا باشند و با پشتیبانی از روحانیت دین خود را به اسلام ادا کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۲۰۹.</ref> ایشان با اشاره به مبهمبودن واژه ارتجاع در تبلیغات رژیم پهلوی علیه روحانیان و روشننبودن مقصود رژیم، جوانان را از سطحینگری برحذر داشت<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۳.</ref> و تاکید کرد توهین به روحانیان تضعیف آنان با کلمه «ارتجاع» ضربه به استقلال و آزادی است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۲۰۹.</ref> | همچنین در ۱۷/۱۰/۱۳۵۶ به دستور رژیم پهلوی، مقالهای با عنوان «استعمار سرخ و سیاه» در [[روزنامه اطلاعات]] چاپ شد که با اهانت به [[امامخمینی]] از روحانیت با عنوان ارتجاع سیاه یاد کرد.<ref>اطلاعات، روزنامه، ۷.</ref> امامخمینی اتهام ارتجاعیبودن به روحانیت در آستانه انقلاب را از تبلیغات کهنه و بیاثر رژیم پهلوی میدانست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۹۵ و ۴۱۸.</ref> و از ملت میخواست در برابر اینگونه اتهامات بیاعتنا باشند و با پشتیبانی از روحانیت دین خود را به اسلام ادا کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۲۰۹.</ref> ایشان با اشاره به مبهمبودن واژه ارتجاع در تبلیغات رژیم پهلوی علیه روحانیان و روشننبودن مقصود رژیم، جوانان را از سطحینگری برحذر داشت<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۳.</ref> و تاکید کرد توهین به روحانیان تضعیف آنان با کلمه «ارتجاع» ضربه به استقلال و آزادی است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۲۰۹.</ref> |