۲۵٬۴۴۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
== حقیقت و اقسام == | == حقیقت و اقسام == | ||
اندیشمندان اسلامی ماهیت ریا را امری قلبی، به معنای قصد اظهار فعل شمردهاند که در آن شخص، فعل نیکو را با قصد طلب جاه در قلوب [[مردم]] انجام میدهد و تکرار آن سبب حصول این صفت در [[نفس]] میشود.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۱۱۶؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۱۴۸.</ref> امامخمینی نیز ماهیت ریا را نشاندادن یا وانمودکردن اعمال حسنه یا خصلتهای پسندیده برای طلب جاه و منزلت نزد مردم میداند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۶.</ref> از کلمات ایشان استفاده میشود که ریا متعلق به فعل است که در آن قصد دخیل است. | |||
بعضی علمای اخلاق، ریا را به ریا در امور [[دین]] و دنیا تقسیم کرده، ریا در امور دینی را نیز به ریا در عبادات و غیر عبادات تقسیم میکنند.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۱۱۶–۱۱۷.</ref> ریا در امور عبادی سبب بطلان عمل و [[حرام]] است و در امور دنیوی گرچه امری ناپسند است، اما حرام نیست؛ مانند پوشیدن لباس نیکو برای طلب جاه نزد مردم.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۱۲۱.</ref> آنان به اعتبار متعلق ریا، مصادیق پرشماری برای آن ذکر کرده، همه مصادیق آن را نکوهش کردهاند.<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۱۷–۶۲۲.</ref> | بعضی علمای اخلاق، ریا را به ریا در امور [[دین]] و دنیا تقسیم کرده، ریا در امور دینی را نیز به ریا در عبادات و غیر عبادات تقسیم میکنند.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۱۱۶–۱۱۷.</ref> ریا در امور عبادی سبب بطلان عمل و [[حرام]] است و در امور دنیوی گرچه امری ناپسند است، اما حرام نیست؛ مانند پوشیدن لباس نیکو برای طلب جاه نزد مردم.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۱۲۱.</ref> آنان به اعتبار متعلق ریا، مصادیق پرشماری برای آن ذکر کرده، همه مصادیق آن را نکوهش کردهاند.<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۱۷–۶۲۲.</ref> | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
برخی نیز ریا را در پنج چیز شمردهاند: | برخی نیز ریا را در پنج چیز شمردهاند: | ||
# ریای در | # ریای در بدن؛ | ||
# ریا در زیّ و هیئت که دلالت بر تقدس دارد؛ | # ریا در زیّ و هیئت که دلالت بر تقدس دارد؛ | ||
# ریا در گفتار؛ | # ریا در گفتار؛ | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
# ریای اشیا در خارجی؛ مانند ریا به استاد یا اصحاب خود.<ref>مجلسی، مرآة العقول، ۱۰/۸۸.</ref> | # ریای اشیا در خارجی؛ مانند ریا به استاد یا اصحاب خود.<ref>مجلسی، مرآة العقول، ۱۰/۸۸.</ref> | ||
علمای اخلاق ریا را به لحاظ مراتب، به ریای آشکار و پنهان تقسیم کردهاند. ریای آشکار آن است که تنها انگیزه ریاکار از انجام اعمال عبادی، ریا باشد؛ بر خلاف ریای پنهان که ریاکار [[قصد قربت]] دارد، ولی همان عمل را در | علمای اخلاق ریا را به لحاظ مراتب، به ریای آشکار و پنهان تقسیم کردهاند. ریای آشکار آن است که تنها انگیزه ریاکار از انجام اعمال عبادی، ریا باشد؛ بر خلاف ریای پنهان که ریاکار [[قصد قربت]] دارد، ولی همان عمل را در خلوت، سبکتر به جای میآورد و هنگامی که مردم بر عمل او آگاهی پیدا میکنند، با نشاط بیشتری آن را انجام میدهد.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۱۶۲؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۴۰۰–۴۰۱.</ref> | ||
بعضی نیز برای قصد ریا چهار درجه ذکر کردهاند: | بعضی نیز برای قصد ریا چهار درجه ذکر کردهاند: | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
# اطلاع مردم مرجح و سبب نشاط او باشد و اگر این اطلاع نباشد، [[عبادت]] را ترک نمیکند.<ref>شبّر، الاخلاق، ۱۵۸.</ref> | # اطلاع مردم مرجح و سبب نشاط او باشد و اگر این اطلاع نباشد، [[عبادت]] را ترک نمیکند.<ref>شبّر، الاخلاق، ۱۵۸.</ref> | ||
برخی | برخی علمای اخلاق، در تقسیمی دیگر، ریا را به ریای پیش از عمل، ریای در حین عمل و ریای پس از عمل تقسیم میکنند. در ریای پیش از عمل، در صورتی که عمل با قصد ریا آغاز شود، سبب فساد عبادت میشود؛ اگرچه در اثنای عبادت از آن پشیمان شود و اگر ریا در اثنای عبادت باشد نیز سبب بطلان عبادت میشود. اگر ریا پس از فراغ از عمل باشد، اگر این مجرد شادمان شدن به عمل، بدون اظهار آن به غیر باشد، ضرری به عمل نمیزند، اما اگر آن را اظهار کند، بعید نیست ثواب عمل را باطل کند و ممکن است بر عمل ثواب یابد و بر ریای پس از عمل، [[عقاب]] گردد.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۱۳۳–۱۳۶؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۱۶۵–۱۷۰.</ref> | ||
[[امامخمینی]] تقسیم بدیعی از ریا به دست دادهاست. ایشان ریا را سه قسم کردهاست:<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۵–۳۶.</ref> | [[امامخمینی]] تقسیم بدیعی از ریا به دست دادهاست. ایشان ریا را سه قسم کردهاست:<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۵–۳۶.</ref> | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
# ریا در اعمال عبادی: این قسم نیز دو درجه دارد: یک نوع ریا که در [[فقه]] بیشتر به آن توجه شدهاست، ریا در انجام کارهای عبادی است که ریاکار، تمام [[عبادت]] یا جزء و شرط آن را با قصد جلب توجه و تمایل دیگران به سمت خویش، انجام میدهد و عابدان و زاهدان در خطر اینگونه ریا قرار دارند و موجب بطلان عمل میشود.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۵ و ۴۷.</ref> ایشان قسم دوم را ریا در ترک عمل شمردهاست؛ به اینکه شخص عملی را با قصد جلب [[قلوب]] دیگران ترک کند؛ مانند ترککردن [[امامت جماعت]]، برای نشاندادن منزهبودن خود از [[حب دنیا]] و [[جاه]] آن.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۶ و ۵۰.</ref> | # ریا در اعمال عبادی: این قسم نیز دو درجه دارد: یک نوع ریا که در [[فقه]] بیشتر به آن توجه شدهاست، ریا در انجام کارهای عبادی است که ریاکار، تمام [[عبادت]] یا جزء و شرط آن را با قصد جلب توجه و تمایل دیگران به سمت خویش، انجام میدهد و عابدان و زاهدان در خطر اینگونه ریا قرار دارند و موجب بطلان عمل میشود.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۵ و ۴۷.</ref> ایشان قسم دوم را ریا در ترک عمل شمردهاست؛ به اینکه شخص عملی را با قصد جلب [[قلوب]] دیگران ترک کند؛ مانند ترککردن [[امامت جماعت]]، برای نشاندادن منزهبودن خود از [[حب دنیا]] و [[جاه]] آن.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۶ و ۵۰.</ref> | ||
امامخمینی نفوذ ریا در اعمال انسان را امری دقیق و ظریف میداند که گاهی شخص، خود متوجه آن نیست؛ در حالیکه در کید [[شیطان]] گرفتار شدهاست. ایشان به بعضی از این نوع ریاها اشاره کردهاست. به باور ایشان، گاهی شخص مشغول تحصیل علم [[دین]] است، در حالیکه در [[قلب]] خود میل دارد بر دیگران چیره شود و نظر دیگران را به خود جلب کرده، اظهار فضل کند؛ در حالیکه گمان میکند در این عمل، به [[تکلیف]] خود در بیان [[حکم شرعی]] عمل میکند و طالب [[ثواب]] است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۸–۴۹.</ref> گاهی شخص امامت جماعت را به عهده میگیرد با این نیت که در قلوب مردم شهرت و عظمت پیدا کند؛ از اینرو به افرادی که در [[نماز]] او حاضر میشوند، ارادت پیدا میکند. گاهی نیز ریا در مأمومان رخ میدهد که شخص طالب صف اول است و اظهار تقدس میکند. گاهی بر عکس، در صف آخر مینشیند تا اظهار [[تواضع]] و فروتنی کند و گاهی شخص منفرد نیز با کنارهگیری از جماعت و طولدادن [[رکوع]] و [[سجود]] خود، ادعای [[احتیاط]] میکند که همه این افراد، به نوعی ریا مبتلا هستند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۰–۵۱.</ref> به اعتقاد [[امامخمینی]]، بعضی از | امامخمینی نفوذ ریا در اعمال انسان را امری دقیق و ظریف میداند که گاهی شخص، خود متوجه آن نیست؛ در حالیکه در کید [[شیطان]] گرفتار شدهاست. ایشان به بعضی از این نوع ریاها اشاره کردهاست. به باور ایشان، گاهی شخص مشغول تحصیل علم [[دین]] است، در حالیکه در [[قلب]] خود میل دارد بر دیگران چیره شود و نظر دیگران را به خود جلب کرده، اظهار فضل کند؛ در حالیکه گمان میکند در این عمل، به [[تکلیف]] خود در بیان [[حکم شرعی]] عمل میکند و طالب [[ثواب]] است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۸–۴۹.</ref> گاهی شخص امامت جماعت را به عهده میگیرد با این نیت که در قلوب مردم شهرت و عظمت پیدا کند؛ از اینرو به افرادی که در [[نماز]] او حاضر میشوند، ارادت پیدا میکند. گاهی نیز ریا در مأمومان رخ میدهد که شخص طالب صف اول است و اظهار تقدس میکند. گاهی بر عکس، در صف آخر مینشیند تا اظهار [[تواضع]] و فروتنی کند و گاهی شخص منفرد نیز با کنارهگیری از جماعت و طولدادن [[رکوع]] و [[سجود]] خود، ادعای [[احتیاط]] میکند که همه این افراد، به نوعی ریا مبتلا هستند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۰–۵۱.</ref> به اعتقاد [[امامخمینی]]، بعضی از صفات نفسانی که برای عوام نقص بهشمار نمیرود، برای [[اولیای خدا]] و عارفان نقص و شرک است؛ ازجمله این صفات ریاست؛ برای مثال افراد عادی به حسب [[فطرت]] خود مایل به ظهور خیرات و صفات پسندیده خود هستند، ولی این خصیصه نزد اولیای الهی [[شرک]] و [[نفاق]] محسوب میشود.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۷.</ref> | ||
== ریشههای ریا == | == ریشههای ریا == | ||
بر اساس روایت منسوب به [[امام صادق(ع)]] منشأ ریا نفاق میباشد؛ زیرا نفاق موافقنبودن ظاهر با باطن است و ریاکننده ظاهر کار را برای خدا انجام میدهد، ولی قصدش اظهار عمل است.<ref>منسوب به امام صادق (ع)، مصباح الشریعه، ۳۲.</ref> | بر اساس روایت منسوب به [[امام صادق(ع)]] منشأ ریا نفاق میباشد؛ زیرا نفاق موافقنبودن ظاهر با باطن است و ریاکننده ظاهر کار را برای خدا انجام میدهد، ولی قصدش اظهار عمل است.<ref>منسوب به امام صادق (ع)، مصباح الشریعه، ۳۲.</ref> علمای اخلاق، به علتهای مختلف ریاورزی اشاره کردهاند؛ ازجمله رسیدن به جاه و مقام دنیایی، ترس از آشکارشدن [[فقر]] یا ترس از متهمشدن به سستی و [[تنبلی]]، [[ترس]] از دیگران و حقیر شمردهشدن توسط دیگران.<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۳۹۹–۴۰۰.</ref> | ||
امامخمینی منشأ ریا را ضعف نفس و عدم معرفت توحیدی میداند.<ref>← ستوده، مصاحبه، ۴/۳۶۴.</ref> به اعتقاد ایشان، چه بسا انسان به واسطه غفلت از [[حب نفس|حبّ نفس]] و خودبینی نقایص و عیوب خود را مشاهده نمیکند و این سبب ریا و [[تکبر|تکبّر]] در برابر [[بندگان خدا]] میشود.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۷۸، ۸۹ و ۹۹.</ref> همچنین ایشان لباس شهرت را چه به صورت افراطی، مثل لباسهای فاخر و چه به صورت تفریطی، مانند لباسهای مندرس، سبب ریاورزی صاحبان آن میداند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۸۹.</ref> | امامخمینی منشأ ریا را ضعف نفس و عدم معرفت توحیدی میداند.<ref>← ستوده، مصاحبه، ۴/۳۶۴.</ref> به اعتقاد ایشان، چه بسا انسان به واسطه غفلت از [[حب نفس|حبّ نفس]] و خودبینی نقایص و عیوب خود را مشاهده نمیکند و این سبب ریا و [[تکبر|تکبّر]] در برابر [[بندگان خدا]] میشود.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۷۸، ۸۹ و ۹۹.</ref> همچنین ایشان لباس شهرت را چه به صورت افراطی، مثل لباسهای فاخر و چه به صورت تفریطی، مانند لباسهای مندرس، سبب ریاورزی صاحبان آن میداند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۸۹.</ref> | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
بعضی از علمای اخلاق معتقدند شادشدن فرد در صورت آشکارشدن عملش نزد دیگران، از نشانههای ریای خفی است؛ اگرچه هر گونه شاد شدن انسان از آشکار گشتن کارهای نیک، حکم ریا ندارد؛ برای مثال شادی در جایی که بدون اراده شخص آشکار شود یا از ظهور عملی که سبب هدایت دیگران شدهاست، به دست آید.<ref>غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۲۲–۲۲۴.</ref> | بعضی از علمای اخلاق معتقدند شادشدن فرد در صورت آشکارشدن عملش نزد دیگران، از نشانههای ریای خفی است؛ اگرچه هر گونه شاد شدن انسان از آشکار گشتن کارهای نیک، حکم ریا ندارد؛ برای مثال شادی در جایی که بدون اراده شخص آشکار شود یا از ظهور عملی که سبب هدایت دیگران شدهاست، به دست آید.<ref>غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۲۲–۲۲۴.</ref> | ||
[[امامخمینی]] مانند برخی | [[امامخمینی]] مانند برخی علمای اخلاق،<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۱۶۴–۱۶۵؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۳۹۳–۳۹۷.</ref> صرف شادشدن از ستایش مردم در اعمال خیر را از نشانههای ریا به حساب نمیآورد؛ زیرا عامه مردم بهطور طبیعی مایل هستند خصال نیکوی آنها نزد دیگران بازگو شود. البته ایشان این امر را برای [[اولیای الهی]] نقص میشمارد و در نگاه ولیّ و عارف، [[شرک]] و [[نفاق]] به حساب میآید؛ زیرا عبادت اولیا، خالص و از همه مراتب شرک و نفاق به دور است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۶–۵۷.</ref> به اعتقاد ایشان، چه بسا ریاکار، خود متوجه ریای خویش نباشد؛ زیرا نیرنگهای [[نفس]] و [[شیطان]] آنقدر دقیق هستند که بدون موشکافی دقیق انسان، نمیتوان عیبها را شناخت<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۸ و ۵۵.</ref>؛ بلکه چه بسا نفس، نشاط خود را توجیه میکند و آن را برای کسب [[ثواب]] بیشتر یا [[استحباب]] میداند؛ در حالیکه این مسئله برخاسته از بیماری [[قلب]] و ریاست.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵–۵۶.</ref> به اعتقاد ایشان، دقت و موشکافی در عمل، نشان میدهد عمل برای خداوند است یا شیطان. برای مثال گاهی حضور افراد در نماز جماعت، در قلب امامجماعت تأثیر میگذارد و چه بسا موجب [[خضوع]] بیشتر میگردد یا بسیاری و کمی جمعیت برای او متفاوت است که این نشانه ریاست؛ همچنین گاهی شخص عالم در بیان مسائل و جلب نظر اهل مجلس شاد میگردد و میل دارد در مباحث چیره شود که این نیز از نشانههای ریاست.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۸–۵۰.</ref> | ||
== پیامدهای ریا == | == پیامدهای ریا == | ||
[[قرآن کریم]]، ریا را سبب از بین رفتن عمل دانسته،<ref>بقره، ۲۶۴.</ref> آن را ازجمله اعمالی میداند که شخص به واسطه آن، قرین و همراه شیطان میگردد.<ref>نساء، ۳۸.</ref> در روایات نیز بر پذیرفته نشدن عمل ریاکار توسط خداوند تأکید شده، ریاکار لعن شده، شایسته عذاب شدید دانسته شدهاست.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۲۹۵.</ref> در روایات دیگری، علمآموزی از روی ریا و سمعه ـ که در آن فرد طالب [[دنیا]] باشد ـ سبب سلب | [[قرآن کریم]]، ریا را سبب از بین رفتن عمل دانسته،<ref>بقره، ۲۶۴.</ref> آن را ازجمله اعمالی میداند که شخص به واسطه آن، قرین و همراه شیطان میگردد.<ref>نساء، ۳۸.</ref> در روایات نیز بر پذیرفته نشدن عمل ریاکار توسط خداوند تأکید شده، ریاکار لعن شده، شایسته عذاب شدید دانسته شدهاست.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۲۹۵.</ref> در روایات دیگری، علمآموزی از روی ریا و سمعه ـ که در آن فرد طالب [[دنیا]] باشد ـ سبب سلب برکت از او، تنگشدن معیشت و واگذاری به خود شمرده شدهاست.<ref>طبرسی، مکارم الاخلاق، ۴۵۱.</ref> علمای اخلاق، ریا را از آفات بزرگ دل شمردهاند<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱/۴۴.</ref>که منجر به برخی [[گناهان]] بزرگ میشود<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۱/۱۰۶.</ref>؛ چنانکه گاهی نیز انسان به واسطه اجتناب از ریا، عمل را ترک میکند که این، امری ناپسند و ازجمله وسوسههای [[شیطان]] است.<ref>ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، ۱/۱۹۳.</ref> | ||
امامخمینی فرجام ریا را ورود به [[شرک]]، [[کفر]]، هلاکت و محرومشدن از [[شفاعت]] شافعان میداند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۸–۳۹؛ امامخمینی، الخلل، ۷۴–۷۵.</ref> به باور ایشان، ریا سبب تاریکی [[قلب]]<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۸–۳۹.</ref>و میل و دلبستگی به [[دنیا]]<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۸۹.</ref>خواهد شد. در باور ایشان، کردار ظاهری انسان از جنبه ملکوتیاش سرچشمه میگیرد که نیت در این میان، نقش مهمی دارد، و اگر کارها با | امامخمینی فرجام ریا را ورود به [[شرک]]، [[کفر]]، هلاکت و محرومشدن از [[شفاعت]] شافعان میداند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۸–۳۹؛ امامخمینی، الخلل، ۷۴–۷۵.</ref> به باور ایشان، ریا سبب تاریکی [[قلب]]<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۸–۳۹.</ref>و میل و دلبستگی به [[دنیا]]<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۸۹.</ref>خواهد شد. در باور ایشان، کردار ظاهری انسان از جنبه ملکوتیاش سرچشمه میگیرد که نیت در این میان، نقش مهمی دارد، و اگر کارها با نیت خالص و بدون هیچگونه ریایی انجام پذیرد، در نفس انسان و جنبه ملکوتیاش اثرگذار خواهد بود.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۵.</ref> این صفت در عالمان، اثر سوء بیشتری دارد؛ از اینرو باید از این صفت پرهیز کنند؛ زیرا عالمی که در زمره اهل [[نفاق]] و ریاست، عالم بیعمل است و [[فساد]] او سبب فساد [[جامعه]] و امت میگردد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۵۱.</ref> | ||
=== از دیدگاه فقهی === | === از دیدگاه فقهی === | ||
از دیدگاه فقهی نیز ریا آثاری دارد: | از دیدگاه فقهی نیز ریا آثاری دارد: فقها ریا را در اجزای [[واجب]] عبادت، موجب بطلان آن میدانند<ref>← عاملی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، ۶/۶۳۲.</ref>؛ اما در اجزای [[مستحب]]، میان فقها اختلاف وجود دارد.<ref>← نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۹/۱۸۷.</ref> امامخمینی ریا را در اجزای واجب و مستحب و در اوصافی که با فعل متحد است، مانند [[نماز]] در [[مسجد]] یا [[نماز جماعت]]، موجب بطلان نماز میداند؛ اما ریای پس از عمل را چه در اجزای واجب و چه در اجزای مستحب و در اوصافی که با فعل متحد است، موجب بطلان آن نمیداند.<ref>امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۵۰؛ امامخمینی، تعلیقه عروه، ۱۱۹.</ref> | ||
== راههای رهایی == | == راههای رهایی == | ||
در بعضی روایات منسوب، راه رهایی از ریا و [[نفاق]]، [[اخلاص]] در [[باطن]] و [[خشوع|خشوع قلبی]] دانسته شدهاست که اگر شخص خود را با بهکاربردن تمام تلاش، مقصر ببیند و از مسیر شکرگزاری تجاوز نکند و بر این حال [[استقامت]] ورزد، میتواند به رهایی از ریا و [[نفاق]] امید داشته باشد.<ref>منسوب به امام صادق (ع)، مصباح الشریعه، ۳۳.</ref> علمای اخلاق برای درمان ریا، دو راه علمی و عملی ارائه دادهاند. درمان علمی ریا، در توجه به مفاسد ریا، ازجمله ازدستدادن [[توفیق الهی]]، صلاح [[قلب]]، مقام و منزلت نزد خداوند و نیز حصول عذاب و سخط خداوند است. اما درمان عملی، در پنهانکردن عبادات است تا قلب به اطلاع خداوند بر عبادات او قانع شود و طلب اطلاع غیر نداشته باشد.<ref>غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۲۷–۲۳۰؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۱۷۰–۱۸۱؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۴۰۷–۴۱۳.</ref> | در بعضی روایات منسوب، راه رهایی از ریا و [[نفاق]]، [[اخلاص]] در [[باطن]] و [[خشوع|خشوع قلبی]] دانسته شدهاست که اگر شخص خود را با بهکاربردن تمام تلاش، مقصر ببیند و از مسیر شکرگزاری تجاوز نکند و بر این حال [[استقامت]] ورزد، میتواند به رهایی از ریا و [[نفاق]] امید داشته باشد.<ref>منسوب به امام صادق (ع)، مصباح الشریعه، ۳۳.</ref> علمای اخلاق برای درمان ریا، دو راه علمی و عملی ارائه دادهاند. درمان علمی ریا، در توجه به مفاسد ریا، ازجمله ازدستدادن [[توفیق الهی]]، صلاح [[قلب]]، مقام و منزلت نزد خداوند و نیز حصول عذاب و سخط خداوند است. اما درمان عملی، در پنهانکردن عبادات است تا قلب به اطلاع خداوند بر عبادات او قانع شود و طلب اطلاع غیر نداشته باشد.<ref>غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۲۷–۲۳۰؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۱۷۰–۱۸۱؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۴۰۷–۴۱۳.</ref> | ||
امامخمینی نیز برای درمان ریا دو راه علمی و عملی ارائه کردهاست: در درمان علمی، راه رهایی از ریا، [[تفکر]] در [[فقر]] و عجز مخلوقات و توجه به | امامخمینی نیز برای درمان ریا دو راه علمی و عملی ارائه کردهاست: در درمان علمی، راه رهایی از ریا، [[تفکر]] در [[فقر]] و عجز مخلوقات و توجه به توحید فعلی است؛ به اینکه مؤثری غیر از خداوند در عالم نیست و نفع و ضرر تنها به دست خداوند است و اگر قلب به این معنا اطمینان پیدا کرد و تسلیم آن شد، ریشه [[شرک]] ریا، کفر و نفاق از او قطع میگردد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۷۲؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۳.</ref> ایشان راه درمان عملی را ذکر «لااله الا الله» دانسته، معتقد است شخص پس از توجه به امور یادشده در درمان عملی، باید مدتی از قلب، اعمال و حرکات و سکنات خود مراقبت کند و عملی که در آن شبهه ریا وجود دارد، ترک کند؛ حتی واجباتی که در آنها شبهه ریا وجود دارد، در پنهان انجام دهد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۳–۵۴.</ref> | ||
== سیره امامخمینی در پرهیز از ریا == | == سیره امامخمینی در پرهیز از ریا == | ||
امامخمینی خود از این صفت ناپسند به دور بود و نزدیکان خود را نیز از ریا بر حذر میداشت.<ref>طباطبایی، مصاحبه، ۱/۲۷۸.</ref> ایشان در مباحث علمی کاملاً اهل بحث بود، ولی در جلساتی که بحث به صورت [[خودنمایی]] و جدال مطرح میشد، سکوت میکرد و تنها اگر کسی از او سؤال میکرد، جواب میداد.<ref>امینی، خاطره، ۳/۲۱۸.</ref> ایشان با وجود اینکه مدتهای زیادی مبالغی مقروض بود، اظهار نمیکرد.<ref>رجایی، برداشتهایی از سیره امامخمینی، ۳/۲۱۷–۲۱۸.</ref> در ایام زندگی در [[نجف اشرف]] برای اینکه معروف نشود،<ref>زنجانی، خاطره، ۳/۲۱۱؛ سبحانی، خاطره، ۳/۲۱۱.</ref> در پی کسب [[مسجد]] و [[محراب]] نبود و با انتخاب مسجد متروکی، در آنجا [[نماز]] میخواند.<ref>توسلی، خاطره، ۳/۲۲۱؛ محتشمیپور، خاطره، ۳/۲۲۱.</ref> ایشان در تمامی مراحل | امامخمینی خود از این صفت ناپسند به دور بود و نزدیکان خود را نیز از ریا بر حذر میداشت.<ref>طباطبایی، مصاحبه، ۱/۲۷۸.</ref> ایشان در مباحث علمی کاملاً اهل بحث بود، ولی در جلساتی که بحث به صورت [[خودنمایی]] و جدال مطرح میشد، سکوت میکرد و تنها اگر کسی از او سؤال میکرد، جواب میداد.<ref>امینی، خاطره، ۳/۲۱۸.</ref> ایشان با وجود اینکه مدتهای زیادی مبالغی مقروض بود، اظهار نمیکرد.<ref>رجایی، برداشتهایی از سیره امامخمینی، ۳/۲۱۷–۲۱۸.</ref> در ایام زندگی در [[نجف اشرف]] برای اینکه معروف نشود،<ref>زنجانی، خاطره، ۳/۲۱۱؛ سبحانی، خاطره، ۳/۲۱۱.</ref> در پی کسب [[مسجد]] و [[محراب]] نبود و با انتخاب مسجد متروکی، در آنجا [[نماز]] میخواند.<ref>توسلی، خاطره، ۳/۲۲۱؛ محتشمیپور، خاطره، ۳/۲۲۱.</ref> ایشان در تمامی مراحل [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب اسلامی]]، به این امر مهم توجهی ویژه داشت و معتقد بود اگر بتوان اسلامی منزه از ریا، خدعه و فریب معرفی کرد و نظامی بر پایه [[نه شرقی نه غربی]] بر پا ساخت، پیروزی به دست آمدهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴۳.</ref> ایشان به گروههای مختلف اجتماعی، بهویژه مسئولان دربارهٔ این آفت بزرگ، هشدار میداد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۲۳۱.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |