۱٬۷۶۵
ویرایش
جز (انتقال از رده:مقالههای جلد دهم دانشنامه به رده:مقالههای جلد دهم دانشنامه امامخمینی ردهانبوه) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''نظام سلطنتی'''، حکومت فردی و مبتنی بر وراثت و غلبه و زور. | '''نظام سلطنتی'''، حکومت فردی و مبتنی بر وراثت و غلبه و زور. | ||
نظام سلطنتی یا پادشاهی کهنترین شکل حکومت و به معنای حکومت یک فرد بر جامعه است که به صورت موروثی منتقل میشود. در ایران نخستین سلسلههای پادشاهی، از اواخر قرن هشتم پیش از میلاد آغاز و تا [[انقلاب اسلامی ایران]] در سال ۱۳۵۷ ادامه یافت. | |||
[[امامخمینی]] با توجه به هر دو نوع نظام سلطنتی مطلقه و مشروطه، معتقد بود در سلطنت مطلقه، رئیس دولت، حاکمی مستبد و مسلط بر جان و مال مردم است که خودسرانه در اموال مردم دخل و تصرف میکند و در حکومت مشروطه نیز نمایندگان مردم به قانونگذاری میپردازند، در حالیکه قانونگذاری و تشریع تنها در اختیار خداست. | |||
از نگاه امامخمینی حکومت به شیوه سلطنت موجب [[مفاسد اجتماعی|فساد]] و [[ظلم]] و غارتگری است، بر خلاف حکومت به شیوه اسلامی که حاکم دارای صفات علم، عدالت، عقل و تدبیر است و در صورت تحقق این شیوه در جامعه، اثری از مفاسد و غارتگری نخواهد ماند. | |||
==مفهوم شناسی== | ==مفهوم شناسی== | ||
نظام به تشکیلات، سیستم، شیوه روشمند، سنن و قواعدی که قوام و انتظام چیزی بر آن نهاده شده، معنا شده است.<ref>آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، ۶۹۹؛ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۸/۷۸۵۳.</ref> سلطنت نیز به معنای قدرت، غلبه، تسلط، ملک، پادشاهی، حکومتکردن و فرمانراندن آمده است.<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۸/۱۲۱۰۴؛ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۵/۴۲۳۳؛ آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، ۲۹۵–۲۹۶.</ref> در نظام سلطنتی، رئیس حکومت پادشاه یا ملکه یا معادل آن است، مانند قیصر، تزار، خاقان و شاهنشاه.<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۰۱.</ref> [[ارسطو]] سلطنت را فرمانروایی یکنفره تعریف کرده و «دُژسالاری» (جباریت، استبداد) را صورت فاسد آن شمرده است.<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۱۰۲ و ۲۰۱.</ref> این نوع حکومت، معمولاً موروثی است و با زور و غلبه شکل میگیرد و به صورت حکومتی جبار در میآید.<ref>نجفی، تأملات سیاسی، ۳/۴۷۲؛ بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، ۸۸.</ref> مردم نیز به جهت ترس از خشونت، در برابر آن تسلیم میشوند.<ref>بروکر، رژیمهای غیر دموکراتیک، ۹۱.</ref> | نظام به تشکیلات، سیستم، شیوه روشمند، سنن و قواعدی که قوام و انتظام چیزی بر آن نهاده شده، معنا شده است.<ref>آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، ۶۹۹؛ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۸/۷۸۵۳.</ref> سلطنت نیز به معنای قدرت، غلبه، تسلط، ملک، پادشاهی، حکومتکردن و فرمانراندن آمده است.<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۸/۱۲۱۰۴؛ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۵/۴۲۳۳؛ آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، ۲۹۵–۲۹۶.</ref> در نظام سلطنتی، رئیس حکومت پادشاه یا ملکه یا معادل آن است، مانند قیصر، تزار، خاقان و شاهنشاه.<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۰۱.</ref> [[ارسطو]] سلطنت را فرمانروایی یکنفره تعریف کرده و «دُژسالاری» (جباریت، استبداد) را صورت فاسد آن شمرده است.<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۱۰۲ و ۲۰۱.</ref> این نوع حکومت، معمولاً موروثی است و با زور و غلبه شکل میگیرد و به صورت حکومتی جبار در میآید.<ref>نجفی، تأملات سیاسی، ۳/۴۷۲؛ بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، ۸۸.</ref> مردم نیز به جهت ترس از خشونت، در برابر آن تسلیم میشوند.<ref>بروکر، رژیمهای غیر دموکراتیک، ۹۱.</ref> | ||
خط ۸۹: | خط ۹۷: | ||
[[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | [[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | ||
[[رده:مقالههای بینیاز از جعبه اطلاعات]] | [[رده:مقالههای بینیاز از جعبه اطلاعات]] | ||
[[رده:مقاله های نیازمند ارزیابی]] |