۱٬۷۶۵
ویرایش
جز (انتقال از رده:مقالههای جلد نهم دانشنامه به رده:مقالههای جلد نهم دانشنامه امامخمینی ردهانبوه) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''مُستضعفان''' طبقات محروم و ضعیف [[فرهنگ|فرهنگی]]، [[اقتصاد|اقتصادی]] یا سیاسی اجتماعی. | '''مُستضعفان''' طبقات محروم و ضعیف [[فرهنگ|فرهنگی]]، [[اقتصاد|اقتصادی]] یا سیاسی اجتماعی. | ||
بهطور کلی مستضعفان کسانی هستند که از نظر اقتصادی، فرهنگی، عقیدتی، سیاسی و اجتماعی، محروم و آسیبپذیرند. | |||
یکی از ویژگیهای مهم [[انقلاب اسلامی ایران]]، توجه و حمایت از مستضعفان جهان بود. امامخمینی با ترویج و احیای واژه مستضعف و مستضعفان در برابر مستکبر و مستکبران، مستضعفان را نه ضعفای حقیقی، بلکه کسانی میدانست که به واسطه کبر مستکبران، ضعیف شمرده شدهاند؛ حال آنکه نیروی [[ایمان و کفر|ایمان]] در این گروه، قدرتی بسیار به آنها بخشیده و طبق وعده الهی، قطعاً وارثان زمین خواهند بود. از نگاه ایشان، پیروزی انقلاب نتیجه پایداری مستضعفان در برابر [[طاغوت]] و مرهون تلاشهای آنان است. | |||
[[امامخمینی]] حکومت [[جمهوری اسلامی|جمهوری اسلامی ایران]] را حکومت مستضعفان و مهمترین وظیفه [[مسئولان و کارگزاران|مسئولان]] را دفاع از حقوق و خدمت به مستضعفان و توزیع عادلانه ثروت میدانست؛ ازاینرو به دستور ایشان، بنیاد مستضعفان، حساب ۱۰۰ امام، [[کمیته امداد امامخمینی]] و [[بنیاد ۱۵ خرداد|بنیاد ۱۵خرداد]] برای حمایت از مستضعفان و رسیدگی به وضع ایثارگران تأسیس شد. | |||
==مفهومشناسی== | ==مفهومشناسی== | ||
مستضعفان جمع مستضعف و از ریشه «ضعف»، به معنای کسی است که او را به ضعف کشانده و در بند و زنجیر کردهاند؛ نیز به کسی میگویند که دیگران او را ضعیف میشمارند.<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۹/۲۰۳ ـ ۲۰۴؛ شعرانی و قریب، نثر طوبی (دائرةالمعارف لغات قرآن کریم)، ۲/۷۵؛ دهخدا، فرهنگلغت دهخدا، ۱۲/۱۸۳۸۹.</ref> در برابر این واژه، «مستکبر» از ریشه «کبر» است که به معنای خودشیفتگی و خود را بزرگتر از دیگران دیدن است.<ref>راغب، مفردات راغب، ۶۹۷.</ref> از نگاه جامعهشناختی، مستضعفان طبقات محروم و اقشار آسیبپذیر [[جامعه|جامعهاند]] که کمدرآمدترین و نامطلوبترین شغلها را دارند و از دسترسی به حقوق انسانی و اجتماعی محروماند و در ساختار اجتماعی در پایینترین طبقه قرار میگیرند.<ref>آبرکرامبی، فرهنگ جامعهشناسی، ۳۹۷.</ref> | مستضعفان جمع مستضعف و از ریشه «ضعف»، به معنای کسی است که او را به ضعف کشانده و در بند و زنجیر کردهاند؛ نیز به کسی میگویند که دیگران او را ضعیف میشمارند.<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۹/۲۰۳ ـ ۲۰۴؛ شعرانی و قریب، نثر طوبی (دائرةالمعارف لغات قرآن کریم)، ۲/۷۵؛ دهخدا، فرهنگلغت دهخدا، ۱۲/۱۸۳۸۹.</ref> در برابر این واژه، «مستکبر» از ریشه «کبر» است که به معنای خودشیفتگی و خود را بزرگتر از دیگران دیدن است.<ref>راغب، مفردات راغب، ۶۹۷.</ref> از نگاه جامعهشناختی، مستضعفان طبقات محروم و اقشار آسیبپذیر [[جامعه|جامعهاند]] که کمدرآمدترین و نامطلوبترین شغلها را دارند و از دسترسی به حقوق انسانی و اجتماعی محروماند و در ساختار اجتماعی در پایینترین طبقه قرار میگیرند.<ref>آبرکرامبی، فرهنگ جامعهشناسی، ۳۹۷.</ref> | ||
خط ۹۸: | خط ۱۰۶: | ||
[[رده:مفاهیم سیاسی]] | [[رده:مفاهیم سیاسی]] | ||
[[رده:مفاهیم اجتماعی]] | [[رده:مفاهیم اجتماعی]] | ||
[[رده:مقاله های نیازمند ارزیابی]] |