پرش به محتوا

محسن رفیق‌دوست: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی امام خمینی
imported>Shams
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Shams
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۵: خط ۱۵:
| محل شهادت        =  
| محل شهادت        =  
| محل دفن          =  
| محل دفن          =  
| خویشاوندان سرشناس = پدر: میرزا عبدالله (بازاری تهران)
| خویشاوندان سرشناس = میرزا عبدالله (پدر)
| استادان          =  
| استادان          =  
| شاگردان          =  
| شاگردان          =  
خط ۳۰: خط ۳۰:
| وبگاه رسمی        =  
| وبگاه رسمی        =  
}}
}}
'''محسن رفیق‌دوست''' (زادۀ ۱۳۱۹) مبارز، انقلابی و از اعضای جمعیت مؤتلفه اسلامی در دوران محمدرضا پهلوی بود. با پیروزی انقلاب اسلامی، نظامی و از بنیانگذاران و مسئولان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نخستین وزیر سپاه شد. میانۀ سال‌های ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۸ ریاست بنیاد مستضعفان و جانبازان را برعهده داشت.


'''محسن رفیق‌دوست''' (زادۀ ۱۳۱۹) مبارز، انقلابی و از اعضای جمعیت مؤتلفه اسلامی در دوران محمدرضا پهلوی بود. با پیروزی انقلاب اسلامی، نظامی و از بنیانگذاران و مسئولان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نخستین وزیر سپاه شد. میانۀ سال‌های ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۸ ریاست بنیاد مستضعفان و جانبازان را برعهده داشت.
وی پیوند و  دل‌بستگی ویژه‌ای به امام‌خمینی داشت و نخستین رانندۀ ایشان از هنگام ورود به ایران در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ بود.
وی پیوند و  دل‌بستگی ویژه‌ای به امام‌خمینی داشت و نخستین رانندۀ ایشان از هنگام ورود به ایران در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ بود.
==زندگی==
==زندگی==
محسن رفیق‌دوست سال ۱۳۱۹ش. در جنوب شهر تهران زاده شد. پدرش میرزا عبدالله از بازاریان تهران بود (قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست اول، چاپ اول، ص۱۹). خواندن و نوشتن را از دبستان رازی در میدان خراسان آغاز و در دبیرستان بهبهانی در محله سرچشمه ادامه داد و پس از دورۀ دبیرستان وارد بازار کار شد (قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست اول، چاپ اول، ص۲۰). در ۲۲ سالگی (۱۳۴۲ش) نیز ازدواج کرد (قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست دوم، چاپ دوم، ص۲۸).
محسن رفیق‌دوست سال ۱۳۱۹ش. در جنوب شهر تهران زاده شد. پدرش میرزا عبدالله از بازاریان تهران بود.<ref>قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست اول، چاپ اول، ص۱۹.</ref> خواندن و نوشتن را از دبستان رازی در میدان خراسان آغاز و در دبیرستان بهبهانی در محله سرچشمه ادامه داد و پس از دورۀ دبیرستان وارد بازار کار شد.<ref>قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست اول، چاپ اول، ص۲۰.</ref> در ۲۲ سالگی (۱۳۴۲ش) نیز ازدواج کرد.<ref>قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست دوم، چاپ دوم، ص۲۸.</ref>
نخستین کنشگری سیاسی رفیق‌دوست پس از کودتای ۲۸ سال ۱۳۳۲ که دوم دبیرستان بود، آغاز شد و برآیند آن اخراج از مدرسه روزانه و به‌ناچار ادامۀ آن در مدرسۀ شبانه بود (قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست اول، چاپ اول، ص۲۱و۲۵). رفیق‌دوست گفته است در دوران کودکی با رفت و آمدی که به مسجد لرزاده در نزدیکی خانه‌یشان داشته است، از ده سالگی با فدائیان اسلام و نواب صفوی آشنا شده و به مبارزه و سیاست روی آورده است (علامیان، برای تاریخ می‌گویم، ص۱۵). نخستین دستگیری‌اش نیز حضور در سخنرانی یکی از اعضای فدائیان اسلام در این مسجد به سال ۱۳۳۰ بوده است (قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست اول، چاپ اول، ص۲۲ـ۲۳).
نخستین کنشگری سیاسی رفیق‌دوست پس از کودتای ۲۸ سال ۱۳۳۲ که دوم دبیرستان بود، آغاز شد و برآیند آن اخراج از مدرسه روزانه و به‌ناچار ادامۀ آن در مدرسۀ شبانه بود.<ref>قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست اول، چاپ اول، ص۲۱و۲۵.</ref> رفیق‌دوست گفته است در دوران کودکی با رفت و آمدی که به مسجد لرزاده در نزدیکی خانه‌یشان داشته است، از ده سالگی با فدائیان اسلام و نواب صفوی آشنا شده و به مبارزه و سیاست روی آورده است.<ref>علامیان، برای تاریخ می‌گویم، ص۱۵.</ref> نخستین دستگیری‌اش نیز حضور در سخنرانی یکی از اعضای فدائیان اسلام در این مسجد به سال ۱۳۳۰ بوده است.<ref>قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست اول، چاپ اول، ص۲۲ـ۲۳.</ref>
رفیق‌دوست با جبهه ملی و نهضت آزادی نیز از همان سال‌های پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ آشنا و عضو شاخۀ جوانان جبهۀ ملی شده بود؛ سپس از جبهۀ ملی جدا و به نهضت آزادی می‌پیوندد (قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست اول، چاپ اول، ص۲۶ـ۲۸). با راه‌اندازی سازمان مجاهدین خلق، از برای آشنایی گذشته با سعید محسن و محمد حنیف‌نژاد و با پشت‌گرمی و چراغ‌سبز دوستش سیدعلی اندرزگو، با آنان پیوند خورد و به همکاری با آن‌ها روی آورد. این همکاری در زمینۀ تأمین اسلحه و مهمات سازمان مجاهدین خلق از لبنان و واردات آن‌ها به ایران از راه‌هایی مثل کردستان عراق بود. این همکاری تا سال ۱۳۵۴ یعنی زمانی که بیشتر رهبران مجاهدین خلق در زندان بوده و مسئلۀ تغییر ایدئولوژی آن‌ها به وجود آمد، ادامه داشت (قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست اول، چاپ اول، ص۸۴ـ۹۰). پس از آن وی دستگیر شد و در زندان به جمعیت مؤتلفۀ اسلامی پیوست (علامیان، برای تاریخ می‌گویم، ص۱۵).
 
رفیق‌دوست در درازنای چند دهه کنشگری سیاسی، چندین بار دستگیر، بازجویی و شکنجه شده است (قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست اول، چاپ اول، ص۹۳ـ۱۱۰).
رفیق‌دوست با جبهه ملی و نهضت آزادی نیز از همان سال‌های پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ آشنا و عضو شاخۀ جوانان جبهۀ ملی شده بود؛ سپس از جبهۀ ملی جدا و به نهضت آزادی می‌پیوندد.<ref>قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست اول، چاپ اول، ص۲۶ـ۲۸.</ref> با راه‌اندازی سازمان مجاهدین خلق، از برای آشنایی گذشته با سعید محسن و محمد حنیف‌نژاد و با پشت‌گرمی و چراغ‌سبز دوستش سیدعلی اندرزگو، با آنان پیوند خورد و به همکاری با آن‌ها روی آورد. این همکاری در زمینۀ تأمین اسلحه و مهمات سازمان مجاهدین خلق از لبنان و واردات آن‌ها به ایران از راه‌هایی مثل کردستان عراق بود. این همکاری تا سال ۱۳۵۴ یعنی زمانی که بیشتر رهبران مجاهدین خلق در زندان بوده و مسئلۀ تغییر ایدئولوژی آن‌ها به وجود آمد، ادامه داشت.<ref>قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست اول، چاپ اول، ص۸۴ـ۹۰.</ref> پس از آن وی دستگیر شد و در زندان به جمعیت مؤتلفۀ اسلامی پیوست.<ref>علامیان، برای تاریخ می‌گویم، ص۱۵.</ref>
 
رفیق‌دوست در درازنای چند دهه کنشگری سیاسی، چندین بار دستگیر، بازجویی و شکنجه شده است.<ref>قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست اول، چاپ اول، ص۹۳ـ۱۱۰.</ref>
==آشنایی با امام‌خمینی==
==آشنایی با امام‌خمینی==
رفیق‌دوست گفته است نخستین بار نام امام‌خمینی را در خانۀ سیدابوالقاسم کاشانی شنیده و آشنا شده است. هنگامی که یاران کاشانی از ایشان می‌پرسند در نبود شما از چه کسی پیروی کنیم، کاشانی می‌گوید از حاج‌آقا روح‌الله در قم، و این جرقۀ آشنایی رفیق‌دوست با امام‌خمینی می‌گردد (قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست دوم، چاپ دوم، ص۴۳). با درگذشت سیدحسین بروجردی (فروردین ۱۳۴۰ش)، رفیق‌دوست برای تقلید از مرجع تازه، به امام‌خمینی روی آورد و از آن پس، پیوند بیشتر و محکم‌تر می‌شود (قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، چاپ دوم، ص۴۳) و رفیق‌دوست در بیشتر سخنرانی‌های سیاسی و اعتراضی امام‌خمینی در قم شرکت می‌کند (علامیان، برای تاریخ می‌گویم، ص۲۴). نخستین حضور در سخنرانی و دیدار با امام‌خمینی نیز در سوم فروردین سال ۱۳۴۲ش، یعنی روز پس از یورش نیروهای حکومت به مدرسۀ فیضیه بوده است (قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست دوم، چاپ دوم، ص۴۳ـ۴۴). چنان‌که در همین روز رفیق‌دوست و یکی از دوستانش از سوی امام‌خمینی مأمور می‌شوند تا شمار شهدا و زخمی‌های مدرسۀ فیضیه در بیمارستان‌ها را شمارش نموده و گزارش دهند (قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست دوم، چاپ دوم، ص۴۵).
رفیق‌دوست گفته است نخستین بار نام امام‌خمینی را در خانۀ سیدابوالقاسم کاشانی شنیده و آشنا شده است. هنگامی که یاران کاشانی از ایشان می‌پرسند در نبود شما از چه کسی پیروی کنیم، کاشانی می‌گوید از حاج‌آقا روح‌الله در قم، و این جرقۀ آشنایی رفیق‌دوست با امام‌خمینی می‌گردد.<ref>قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست دوم، چاپ دوم، ص۴۳.</ref> با درگذشت سیدحسین بروجردی (فروردین ۱۳۴۰ش)، رفیق‌دوست برای تقلید از مرجع تازه، به امام‌خمینی روی آورد و از آن پس، پیوند بیشتر و محکم‌تر می‌شود.<ref>قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، چاپ دوم، ص۴۳.</ref> و رفیق‌دوست در بیشتر سخنرانی‌های سیاسی و اعتراضی امام‌خمینی در قم شرکت می‌کند.<ref>علامیان، برای تاریخ می‌گویم، ص۲۴.</ref> نخستین حضور در سخنرانی و دیدار با امام‌خمینی نیز در سوم فروردین سال ۱۳۴۲ش، یعنی روز پس از یورش نیروهای حکومت به مدرسۀ فیضیه بوده است.<ref>قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست دوم، چاپ دوم، ص۴۳ـ۴۴.</ref> چنان‌که در همین روز رفیق‌دوست و یکی از دوستانش از سوی امام‌خمینی مأمور می‌شوند تا شمار شهدا و زخمی‌های مدرسۀ فیضیه در بیمارستان‌ها را شمارش نموده و گزارش دهند.<ref>قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست دوم، چاپ دوم، ص۴۵.</ref>
به گفتۀ رفیق‌دوست نخستین نداها و نوحه‌ها در سوگواری‌های حسینی که نام امام‌خمینی در آن برده شد، در محرم (خرداد ماه) سال ۱۳۴۲ بوده است (قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست دوم، چاپ دوم، ص۵۲ـ۵۶). پس از رویداد ۱۵ خرداد و دستگیری، حبس و حصر امام‌خمینی، رفیق‌دوست در خانۀ قیطریه نیز با ایشان دیدار می‌کند (قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست دوم، چاپ دوم، ص۶۰). با تبعید امام‌خمینی (۱۳ آبان ۱۳۴۳)، رفیق‌دوست در چارچوب هیئت‌های موتلفۀ اسلامی به مبارزه خود ادامه می‌دهد و در برخی ترورهای سران حکومت پهلوی نیز دست داشته است (قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست دوم، چاپ دوم، ص۶۵ـ۷۰). در سال ۱۳۵۳ دستگیر و زندانی و شکنجه می‌گردد. تااین‌که سال ۱۳۵۶ از زندان به‌گونۀ موقت آزاد؛ ولی پس از مدتی دوباره دستگیر می‌شود و تا پیروزی انقلاب در زندان بوده است (قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست دوم، چاپ دوم، ص۵۵ـ۱۱۰). در دوران تبعید امام‌خمینی به نجف نیز، گاهی با نامه با ایشان در ارتباط بود (علامیان، برای تاریخ می‌گویم، ص۲۴).
 
رفیق‌دوست مهر ۱۳۵۷ همراه با شماری از زندانیان سیاسی آزاد شد و از همان روزِ نخست به مبارزه و کنش‌های سیاسی خود ادامه داد و پس از مدتی به همراه دیگر یاران امام‌خمینی، در کمیتۀ استقبال از ایشان، کار خود را آغاز کرد (قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست دوم، چاپ دوم، ص۱۱۵ـ۱۱۸). او گفته است طی جلسۀ سیدمحمد بهشتی، مرتضی مطهری، محمد مفتح و خود ایشان در ۵ بهمن ۱۳۵۷، کار رانندگی خودرو جابجایی امام‌خمینی به او واگذار شد (قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست دوم، چاپ دوم، ص۱۲۲). برای همین رفیق‌دوست در روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، رانندۀ خودروی شورولت بلیزر امام‌خمینی در بدو ورود به ایران بود که خاطرات بسیاری از رویدادهای آن روز را به یاد دارد (علامیان، برای تاریخ می‌گویم، ص۲۰ـ۳۴). پس از جایگیری امام‌خمینی در مدرسه رفاه و علوی، رفیق‌دوست کارهای گوناگونی برعهده داشت که مهمترین آنها حفاظت و ادارۀ این مکان بوده است (علامیان، برای تاریخ می‌گویم، ص۲۱ـ۴۹).
به گفتۀ رفیق‌دوست نخستین نداها و نوحه‌ها در سوگواری‌های حسینی که نام امام‌خمینی در آن برده شد، در محرم (خرداد ماه) سال ۱۳۴۲ بوده است.<ref>قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست دوم، چاپ دوم، ص۵۲ـ۵۶.</ref> پس از رویداد ۱۵ خرداد و دستگیری، حبس و حصر امام‌خمینی، رفیق‌دوست در خانۀ قیطریه نیز با ایشان دیدار می‌کند.<ref>قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست دوم، چاپ دوم، ص۶۰.</ref> با تبعید امام‌خمینی (۱۳ آبان ۱۳۴۳)، رفیق‌دوست در چارچوب هیئت‌های موتلفۀ اسلامی به مبارزه خود ادامه می‌دهد و در برخی ترورهای سران حکومت پهلوی نیز دست داشته است.<ref>قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست دوم، چاپ دوم، ص۶۵ـ۷۰.</ref> در سال ۱۳۵۳ دستگیر و زندانی و شکنجه می‌گردد. تااین‌که سال ۱۳۵۶ از زندان به‌گونۀ موقت آزاد؛ ولی پس از مدتی دوباره دستگیر می‌شود و تا پیروزی انقلاب در زندان بوده است.<ref>قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست دوم، چاپ دوم، ص۵۵ـ۱۱۰.</ref> در دوران تبعید امام‌خمینی به نجف نیز، گاهی با نامه با ایشان در ارتباط بود.<ref>علامیان، برای تاریخ می‌گویم، ص۲۴.</ref>
در همان روزهایی که رفیق‌دوست در مدرسۀ رفاه و علوی تلاش می‌کرد، سیدمحمد بهشتی و مرتضی مطهری به او می‌گویند که امام‌خمینی فرمانی برای تشکیل سپاه زیر نظر دولت موقت صادر کرده است و وی باید کارهای آنجا را رها و به سپاه بپیوندد (علامیان، برای تاریخ می‌گویم، ص۴۹). او نیز همین کار را کرده و بعدها از پایه‌گذاران سپاه می‌گردد. محسن رفیق‌دوست اندیشۀ تاسیس سپاه برای حفظ و حراست از انقلاب اسلامی را ایدۀ محمد منتظری می‌داند («ناگفته‌های سپاه پاسداران در گفتگوی شهروند امروز با محسن رفیقدوست». شهروند امروز، ص۲). وی همچنین در جابجایی امام‌خمینی از تهران به قم نیز نقش برجسته‌ای داشته است (قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست اول، چاپ اول، ص۱۶۶ـ۱۶۹).
 
محسن رفیق‌دوست در دوران پیش از انقلاب اسلامی و در دورۀ نظام جمهوری اسلامی، هیچ فرمان مستقیمی از امام‌خمینی نداشته است. دیدارهای پس از سال ۱۳۵۸ ایشان با امام‌خمینی نیز عمومی و همراه با نیروهای سپاه یا خانواده شهدا انجام می‌گرفت (امام‌خمینی، صحیفه امام، ج‏۱۸، ص۲۰۵). وی هنگامی که وزیر سپاه بود، دربارۀ خانه‌سازی برای نیروهای سپاه پاسداران، نامه‌ای به امام‌خمینی می‌نویسد و درخواست کمک می‌کند (امام‌خمینی، صحیفه امام، ج‏۱۹، ص۴۷۱) که امام‌خمینی نیز با شرایطی آن را پذیرفته و به دولت اجازۀ این کار را می‌دهد (امام‌خمینی، صحیفه امام، ج‏۱۹، ص۴۷۱).
رفیق‌دوست مهر ۱۳۵۷ همراه با شماری از زندانیان سیاسی آزاد شد و از همان روزِ نخست به مبارزه و کنش‌های سیاسی خود ادامه داد و پس از مدتی به همراه دیگر یاران امام‌خمینی، در کمیتۀ استقبال از ایشان، کار خود را آغاز کرد.<ref>قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست دوم، چاپ دوم، ص۱۱۵ـ۱۱۸.</ref> او گفته است طی جلسۀ سیدمحمد بهشتی، مرتضی مطهری، محمد مفتح و خود ایشان در ۵ بهمن ۱۳۵۷، کار رانندگی خودرو جابجایی امام‌خمینی به او واگذار شد.<ref>قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست دوم، چاپ دوم، ص۱۲۲.</ref> برای همین رفیق‌دوست در روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، رانندۀ خودروی شورولت بلیزر امام‌خمینی در بدو ورود به ایران بود که خاطرات بسیاری از رویدادهای آن روز را به یاد دارد.<ref>علامیان، برای تاریخ می‌گویم، ص۲۰ـ۳۴.</ref> پس از جایگیری امام‌خمینی در مدرسه رفاه و علوی، رفیق‌دوست کارهای گوناگونی برعهده داشت که مهمترین آنها حفاظت و ادارۀ این مکان بوده است.<ref>علامیان، برای تاریخ می‌گویم، ص۲۱ـ۴۹.</ref>
 
در همان روزهایی که رفیق‌دوست در مدرسۀ رفاه و علوی تلاش می‌کرد، سیدمحمد بهشتی و مرتضی مطهری به او می‌گویند که امام‌خمینی فرمانی برای تشکیل سپاه زیر نظر دولت موقت صادر کرده است و وی باید کارهای آنجا را رها و به سپاه بپیوندد.<ref>علامیان، برای تاریخ می‌گویم، ص۴۹.</ref> او نیز همین کار را کرده و بعدها از پایه‌گذاران سپاه می‌گردد. محسن رفیق‌دوست اندیشۀ تاسیس سپاه برای حفظ و حراست از انقلاب اسلامی را ایدۀ محمد منتظری می‌داند.<ref>«ناگفته‌های سپاه پاسداران در گفتگوی شهروند امروز با محسن رفیقدوست».</ref> شهروند امروز، ص۲). وی همچنین در جابجایی امام‌خمینی از تهران به قم نیز نقش برجسته‌ای داشته است.<ref>قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست اول، چاپ اول، ص۱۶۶ـ۱۶۹.</ref>
 
محسن رفیق‌دوست در دوران پیش از انقلاب اسلامی و در دورۀ نظام جمهوری اسلامی، هیچ فرمان مستقیمی از امام‌خمینی نداشته است. دیدارهای پس از سال ۱۳۵۸ ایشان با امام‌خمینی نیز عمومی و همراه با نیروهای سپاه یا خانواده شهدا انجام می‌گرفت.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ج‏۱۸، ص۲۰۵.</ref> وی هنگامی که وزیر سپاه بود، دربارۀ خانه‌سازی برای نیروهای سپاه پاسداران، نامه‌ای به امام‌خمینی می‌نویسد و درخواست کمک می‌کند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ج‏۱۹، ص۴۷۱.</ref> که امام‌خمینی نیز با شرایطی آن را پذیرفته و به دولت اجازۀ این کار را می‌دهد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ج‏۱۹، ص۴۷۱.</ref>
==پانویس==
{{پانویس}}
==منابع==
==منابع==
{{منابع}}
* امام‌خمینی، صحیفه امام، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، ۱۳۸۷ش.
* امام‌خمینی، صحیفه امام، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، ۱۳۸۷ش.
* رفیق‌دوست، محسن، «ناگفته‌های سپاه پاسداران در گفتگوی شهروند امروز با محسن رفیقدوست»، شهروند امروز، ۶ بهمن ۱۳۸۶ش.
* رفیق‌دوست، محسن، «ناگفته‌های سپاه پاسداران در گفتگوی شهروند امروز با محسن رفیقدوست»، شهروند امروز، ۶ بهمن ۱۳۸۶ش.
* علامیان، سعید، برای تاریخ می‌گویم؛ خاطرات محسن رفیق‌دوست، تهران، سوره مهر، ۱۳۹۲ش.
* علامیان، سعید، برای تاریخ می‌گویم؛ خاطرات محسن رفیق‌دوست، تهران، سوره مهر، ۱۳۹۲ش.
* قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ویراست اول، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
* قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ویراست اول، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
* قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ویراست دوم(با اضافات)، چاپ دوم، ۱۳۹۸ش.
* قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ویراست دوم (با اضافات)، چاپ دوم، ۱۳۹۸ش.
 
{{پایان}}
محمد رجائی نژاد
محمد رجائی نژاد


[[رده:۱۴۰۴]]
[[رده:۱۴۰۴]]

نسخهٔ ‏۶ سپتامبر ۲۰۲۵، ساعت ۲۳:۰۲

محسن رفیق‌دوست
اطلاعات فردی
نام کاملمحسن رفیق‌دوست
تاریخ تولد۱۳۱۹
زادگاهتهران
خویشاوندان
سرشناس
میرزا عبدالله (پدر)
اطلاعات علمی
سایراز اعضای جمعیت مؤتلفه اسلامی، نخستین راننده امام خمینی پس از ورود به ایران
فعالیت‌های اجتماعی-سیاسی
سیاسیمبارز ضد حکومت پهلوی، عضو سازمان مجاهدین خلق (پیش از تغییر ایدئولوژی)، عضو جمعیت مؤتلفه اسلامی


محسن رفیق‌دوست (زادۀ ۱۳۱۹) مبارز، انقلابی و از اعضای جمعیت مؤتلفه اسلامی در دوران محمدرضا پهلوی بود. با پیروزی انقلاب اسلامی، نظامی و از بنیانگذاران و مسئولان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نخستین وزیر سپاه شد. میانۀ سال‌های ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۸ ریاست بنیاد مستضعفان و جانبازان را برعهده داشت.

وی پیوند و دل‌بستگی ویژه‌ای به امام‌خمینی داشت و نخستین رانندۀ ایشان از هنگام ورود به ایران در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ بود.

زندگی

محسن رفیق‌دوست سال ۱۳۱۹ش. در جنوب شهر تهران زاده شد. پدرش میرزا عبدالله از بازاریان تهران بود.[۱] خواندن و نوشتن را از دبستان رازی در میدان خراسان آغاز و در دبیرستان بهبهانی در محله سرچشمه ادامه داد و پس از دورۀ دبیرستان وارد بازار کار شد.[۲] در ۲۲ سالگی (۱۳۴۲ش) نیز ازدواج کرد.[۳] نخستین کنشگری سیاسی رفیق‌دوست پس از کودتای ۲۸ سال ۱۳۳۲ که دوم دبیرستان بود، آغاز شد و برآیند آن اخراج از مدرسه روزانه و به‌ناچار ادامۀ آن در مدرسۀ شبانه بود.[۴] رفیق‌دوست گفته است در دوران کودکی با رفت و آمدی که به مسجد لرزاده در نزدیکی خانه‌یشان داشته است، از ده سالگی با فدائیان اسلام و نواب صفوی آشنا شده و به مبارزه و سیاست روی آورده است.[۵] نخستین دستگیری‌اش نیز حضور در سخنرانی یکی از اعضای فدائیان اسلام در این مسجد به سال ۱۳۳۰ بوده است.[۶]

رفیق‌دوست با جبهه ملی و نهضت آزادی نیز از همان سال‌های پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ آشنا و عضو شاخۀ جوانان جبهۀ ملی شده بود؛ سپس از جبهۀ ملی جدا و به نهضت آزادی می‌پیوندد.[۷] با راه‌اندازی سازمان مجاهدین خلق، از برای آشنایی گذشته با سعید محسن و محمد حنیف‌نژاد و با پشت‌گرمی و چراغ‌سبز دوستش سیدعلی اندرزگو، با آنان پیوند خورد و به همکاری با آن‌ها روی آورد. این همکاری در زمینۀ تأمین اسلحه و مهمات سازمان مجاهدین خلق از لبنان و واردات آن‌ها به ایران از راه‌هایی مثل کردستان عراق بود. این همکاری تا سال ۱۳۵۴ یعنی زمانی که بیشتر رهبران مجاهدین خلق در زندان بوده و مسئلۀ تغییر ایدئولوژی آن‌ها به وجود آمد، ادامه داشت.[۸] پس از آن وی دستگیر شد و در زندان به جمعیت مؤتلفۀ اسلامی پیوست.[۹]

رفیق‌دوست در درازنای چند دهه کنشگری سیاسی، چندین بار دستگیر، بازجویی و شکنجه شده است.[۱۰]

آشنایی با امام‌خمینی

رفیق‌دوست گفته است نخستین بار نام امام‌خمینی را در خانۀ سیدابوالقاسم کاشانی شنیده و آشنا شده است. هنگامی که یاران کاشانی از ایشان می‌پرسند در نبود شما از چه کسی پیروی کنیم، کاشانی می‌گوید از حاج‌آقا روح‌الله در قم، و این جرقۀ آشنایی رفیق‌دوست با امام‌خمینی می‌گردد.[۱۱] با درگذشت سیدحسین بروجردی (فروردین ۱۳۴۰ش)، رفیق‌دوست برای تقلید از مرجع تازه، به امام‌خمینی روی آورد و از آن پس، پیوند بیشتر و محکم‌تر می‌شود.[۱۲] و رفیق‌دوست در بیشتر سخنرانی‌های سیاسی و اعتراضی امام‌خمینی در قم شرکت می‌کند.[۱۳] نخستین حضور در سخنرانی و دیدار با امام‌خمینی نیز در سوم فروردین سال ۱۳۴۲ش، یعنی روز پس از یورش نیروهای حکومت به مدرسۀ فیضیه بوده است.[۱۴] چنان‌که در همین روز رفیق‌دوست و یکی از دوستانش از سوی امام‌خمینی مأمور می‌شوند تا شمار شهدا و زخمی‌های مدرسۀ فیضیه در بیمارستان‌ها را شمارش نموده و گزارش دهند.[۱۵]

به گفتۀ رفیق‌دوست نخستین نداها و نوحه‌ها در سوگواری‌های حسینی که نام امام‌خمینی در آن برده شد، در محرم (خرداد ماه) سال ۱۳۴۲ بوده است.[۱۶] پس از رویداد ۱۵ خرداد و دستگیری، حبس و حصر امام‌خمینی، رفیق‌دوست در خانۀ قیطریه نیز با ایشان دیدار می‌کند.[۱۷] با تبعید امام‌خمینی (۱۳ آبان ۱۳۴۳)، رفیق‌دوست در چارچوب هیئت‌های موتلفۀ اسلامی به مبارزه خود ادامه می‌دهد و در برخی ترورهای سران حکومت پهلوی نیز دست داشته است.[۱۸] در سال ۱۳۵۳ دستگیر و زندانی و شکنجه می‌گردد. تااین‌که سال ۱۳۵۶ از زندان به‌گونۀ موقت آزاد؛ ولی پس از مدتی دوباره دستگیر می‌شود و تا پیروزی انقلاب در زندان بوده است.[۱۹] در دوران تبعید امام‌خمینی به نجف نیز، گاهی با نامه با ایشان در ارتباط بود.[۲۰]

رفیق‌دوست مهر ۱۳۵۷ همراه با شماری از زندانیان سیاسی آزاد شد و از همان روزِ نخست به مبارزه و کنش‌های سیاسی خود ادامه داد و پس از مدتی به همراه دیگر یاران امام‌خمینی، در کمیتۀ استقبال از ایشان، کار خود را آغاز کرد.[۲۱] او گفته است طی جلسۀ سیدمحمد بهشتی، مرتضی مطهری، محمد مفتح و خود ایشان در ۵ بهمن ۱۳۵۷، کار رانندگی خودرو جابجایی امام‌خمینی به او واگذار شد.[۲۲] برای همین رفیق‌دوست در روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، رانندۀ خودروی شورولت بلیزر امام‌خمینی در بدو ورود به ایران بود که خاطرات بسیاری از رویدادهای آن روز را به یاد دارد.[۲۳] پس از جایگیری امام‌خمینی در مدرسه رفاه و علوی، رفیق‌دوست کارهای گوناگونی برعهده داشت که مهمترین آنها حفاظت و ادارۀ این مکان بوده است.[۲۴]

در همان روزهایی که رفیق‌دوست در مدرسۀ رفاه و علوی تلاش می‌کرد، سیدمحمد بهشتی و مرتضی مطهری به او می‌گویند که امام‌خمینی فرمانی برای تشکیل سپاه زیر نظر دولت موقت صادر کرده است و وی باید کارهای آنجا را رها و به سپاه بپیوندد.[۲۵] او نیز همین کار را کرده و بعدها از پایه‌گذاران سپاه می‌گردد. محسن رفیق‌دوست اندیشۀ تاسیس سپاه برای حفظ و حراست از انقلاب اسلامی را ایدۀ محمد منتظری می‌داند.[۲۶] شهروند امروز، ص۲). وی همچنین در جابجایی امام‌خمینی از تهران به قم نیز نقش برجسته‌ای داشته است.[۲۷]

محسن رفیق‌دوست در دوران پیش از انقلاب اسلامی و در دورۀ نظام جمهوری اسلامی، هیچ فرمان مستقیمی از امام‌خمینی نداشته است. دیدارهای پس از سال ۱۳۵۸ ایشان با امام‌خمینی نیز عمومی و همراه با نیروهای سپاه یا خانواده شهدا انجام می‌گرفت.[۲۸] وی هنگامی که وزیر سپاه بود، دربارۀ خانه‌سازی برای نیروهای سپاه پاسداران، نامه‌ای به امام‌خمینی می‌نویسد و درخواست کمک می‌کند.[۲۹] که امام‌خمینی نیز با شرایطی آن را پذیرفته و به دولت اجازۀ این کار را می‌دهد.[۳۰]

پانویس

  1. قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست اول، چاپ اول، ص۱۹.
  2. قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست اول، چاپ اول، ص۲۰.
  3. قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست دوم، چاپ دوم، ص۲۸.
  4. قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست اول، چاپ اول، ص۲۱و۲۵.
  5. علامیان، برای تاریخ می‌گویم، ص۱۵.
  6. قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست اول، چاپ اول، ص۲۲ـ۲۳.
  7. قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست اول، چاپ اول، ص۲۶ـ۲۸.
  8. قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست اول، چاپ اول، ص۸۴ـ۹۰.
  9. علامیان، برای تاریخ می‌گویم، ص۱۵.
  10. قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست اول، چاپ اول، ص۹۳ـ۱۱۰.
  11. قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست دوم، چاپ دوم، ص۴۳.
  12. قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، چاپ دوم، ص۴۳.
  13. علامیان، برای تاریخ می‌گویم، ص۲۴.
  14. قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست دوم، چاپ دوم، ص۴۳ـ۴۴.
  15. قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست دوم، چاپ دوم، ص۴۵.
  16. قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست دوم، چاپ دوم، ص۵۲ـ۵۶.
  17. قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست دوم، چاپ دوم، ص۶۰.
  18. قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست دوم، چاپ دوم، ص۶۵ـ۷۰.
  19. قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست دوم، چاپ دوم، ص۵۵ـ۱۱۰.
  20. علامیان، برای تاریخ می‌گویم، ص۲۴.
  21. قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست دوم، چاپ دوم، ص۱۱۵ـ۱۱۸.
  22. قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست دوم، چاپ دوم، ص۱۲۲.
  23. علامیان، برای تاریخ می‌گویم، ص۲۰ـ۳۴.
  24. علامیان، برای تاریخ می‌گویم، ص۲۱ـ۴۹.
  25. علامیان، برای تاریخ می‌گویم، ص۴۹.
  26. «ناگفته‌های سپاه پاسداران در گفتگوی شهروند امروز با محسن رفیقدوست».
  27. قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، ویراست اول، چاپ اول، ص۱۶۶ـ۱۶۹.
  28. امام‌خمینی، صحیفه امام، ج‏۱۸، ص۲۰۵.
  29. امام‌خمینی، صحیفه امام، ج‏۱۹، ص۴۷۱.
  30. امام‌خمینی، صحیفه امام، ج‏۱۹، ص۴۷۱.

منابع

  • امام‌خمینی، صحیفه امام، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، ۱۳۸۷ش.
  • رفیق‌دوست، محسن، «ناگفته‌های سپاه پاسداران در گفتگوی شهروند امروز با محسن رفیقدوست»، شهروند امروز، ۶ بهمن ۱۳۸۶ش.
  • علامیان، سعید، برای تاریخ می‌گویم؛ خاطرات محسن رفیق‌دوست، تهران، سوره مهر، ۱۳۹۲ش.
  • قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ویراست اول، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • قاسم‌پور، خاطرات محسن رفیق‌دوست، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ویراست دوم (با اضافات)، چاپ دوم، ۱۳۹۸ش.

محمد رجائی نژاد