۲۱٬۱۹۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
سیدعلیاکبر ابوترابیفرد در خرداد ۱۳۴۹ش به کشور بازگشت و توسط [[سیدمصطفی خمینی]] مأمور شد اعلامیهای را به تهران برساند.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۸۲،</ref> اما هنگام ورود به کشور در مرز خسروی چمدان او مورد بازرسی قرار گرفت و تعداد ۱۲۵۴ برگ اعلامیه امامخمینی با عنوان «پاسخ به محصلین علوم اسلامی» از او کشف شد. به همین علت دستگیر شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۸، ص۱.</ref> و مورد بازجویی قرار گرفت.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۸، ص۷-۱۰.</ref> وی ابتدا به کرمانشاه منتقل و پس از آن به تهران اعزام شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۸، ص۱۹.</ref> در زندان قصر و سپس زندان قزلقلعه زندانی شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۸، ص۸۲.</ref> او پس از محاکمه در نهایت به شش ماه حبس تعلیقی محکوم گردید.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۸، ص۹۵.</ref> در ۱۷ بهمن ۱۳۴۹a از زندان آزاد شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۸، ص۱۳۷.</ref> پس از آزادی، در نامه به اداره دادرسی ارتش، خواستار مراجعت به نجف اشرف شد. این درخواست پس از یک ماه و نیم پیگیری بینتیجه ماند و در نهایت ممنوعالخروج از کشور شد و با مسافرت او به عراق مخالفت شد. به همین علت در [[قم]] ماند و به فعالیت در آن شهر ادامه داد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۸۹.</ref> | سیدعلیاکبر ابوترابیفرد در خرداد ۱۳۴۹ش به کشور بازگشت و توسط [[سیدمصطفی خمینی]] مأمور شد اعلامیهای را به تهران برساند.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۸۲،</ref> اما هنگام ورود به کشور در مرز خسروی چمدان او مورد بازرسی قرار گرفت و تعداد ۱۲۵۴ برگ اعلامیه امامخمینی با عنوان «پاسخ به محصلین علوم اسلامی» از او کشف شد. به همین علت دستگیر شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۸، ص۱.</ref> و مورد بازجویی قرار گرفت.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۸، ص۷-۱۰.</ref> وی ابتدا به کرمانشاه منتقل و پس از آن به تهران اعزام شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۸، ص۱۹.</ref> در زندان قصر و سپس زندان قزلقلعه زندانی شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۸، ص۸۲.</ref> او پس از محاکمه در نهایت به شش ماه حبس تعلیقی محکوم گردید.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۸، ص۹۵.</ref> در ۱۷ بهمن ۱۳۴۹a از زندان آزاد شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۸، ص۱۳۷.</ref> پس از آزادی، در نامه به اداره دادرسی ارتش، خواستار مراجعت به نجف اشرف شد. این درخواست پس از یک ماه و نیم پیگیری بینتیجه ماند و در نهایت ممنوعالخروج از کشور شد و با مسافرت او به عراق مخالفت شد. به همین علت در [[قم]] ماند و به فعالیت در آن شهر ادامه داد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۸۹.</ref> | ||
سیدعلیاکبر ابوترابیفرد در همان سال ورود به [[ایران]] با [[سیدعلی اندرزگو]] آشنا شد. این آشنایی بهتدریج به دوستی تبدیل شد و بر اساس گزارشها در ۱۲ اسفند ۱۳۵۱ش مناسبات صمیمانهای با یکدیگر داشتند.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۰۱.</ref> این مناسبات باعث شد تا ابوترابیفرد در ۱۶ اسفند ۱۳۵۱ش توسط [[ساواک]] دستگیر و روانه تهران شود. موقعیت سیاسی و همه فعالیتهای اندرزگو بهعنوان یک مبارز مسلمان که مشی مسلحانه نیز داشت باعث شد تا ساواک با حساسیت بیشتری به بازجویی از سیدعلیاکبر ابوترابی بپردازد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۰۲؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص۱۷۱-۱۸۳.</ref> پس از فرار اندرزگو از ایران و دستگیری سیدعلیاکبر ابوترابی، رابطه آنها برای مدت چند ماه قطع شد، ولی از تیر ۱۳۵۳ش دوره جدیدی از فعالیتهای ابوترابی و اندرزگو آغاز شد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۰۳.</ref> ابوترابیفرد پس از آزادی تحت نظر مأموران ساواک قرار داشت و در جریان برگزاری [[جشنهای ۲۵۰۰ ساله]] شاهنشاهی، ساواک خواستار مراقبت از بعضی از مخالفان که از آنان بهعنوان عناصر افراطی نام میبرد شد و سیدعلیاکبر ابوترابیفرد یکی از آنان بود.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۸، ص۱۵۳.</ref> بر اساس گزارشهای ساواک، او در آن زمان نیز با سیدعلی اندرزگو که با نام مستعار شیخ عباس تهران فعالیت میکرد همکاری داشت.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۸، ص۱۶۸.</ref> ساواک با اشاره به ارتباط او با شیخ عباس تهرانی خواستار مراقبت از رفتار و فعالیتهای ابوترابی شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۸، ص۲۰۵.</ref> بر اساس گزارش ساواک او در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۵۲ش در مجلس ترحیمی که در حسینیه حضرتی واقع در شاهزاده حسین قزوین برگزار شده بود، به انتقاد از حکومت پهلوی پرداخت.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۹۲؛ انقلاب اسلامی به | سیدعلیاکبر ابوترابیفرد در همان سال ورود به [[ایران]] با [[سیدعلی اندرزگو]] آشنا شد. این آشنایی بهتدریج به دوستی تبدیل شد و بر اساس گزارشها در ۱۲ اسفند ۱۳۵۱ش مناسبات صمیمانهای با یکدیگر داشتند.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۰۱.</ref> این مناسبات باعث شد تا ابوترابیفرد در ۱۶ اسفند ۱۳۵۱ش توسط [[ساواک]] دستگیر و روانه تهران شود. موقعیت سیاسی و همه فعالیتهای اندرزگو بهعنوان یک مبارز مسلمان که مشی مسلحانه نیز داشت باعث شد تا ساواک با حساسیت بیشتری به بازجویی از سیدعلیاکبر ابوترابی بپردازد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۰۲؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص۱۷۱-۱۸۳.</ref> پس از فرار اندرزگو از ایران و دستگیری سیدعلیاکبر ابوترابی، رابطه آنها برای مدت چند ماه قطع شد، ولی از تیر ۱۳۵۳ش دوره جدیدی از فعالیتهای ابوترابی و اندرزگو آغاز شد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۰۳.</ref> ابوترابیفرد پس از آزادی تحت نظر مأموران ساواک قرار داشت و در جریان برگزاری [[جشنهای ۲۵۰۰ ساله]] شاهنشاهی، ساواک خواستار مراقبت از بعضی از مخالفان که از آنان بهعنوان عناصر افراطی نام میبرد شد و سیدعلیاکبر ابوترابیفرد یکی از آنان بود.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۸، ص۱۵۳.</ref> بر اساس گزارشهای ساواک، او در آن زمان نیز با سیدعلی اندرزگو که با نام مستعار شیخ عباس تهران فعالیت میکرد همکاری داشت.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۸، ص۱۶۸.</ref> ساواک با اشاره به ارتباط او با شیخ عباس تهرانی خواستار مراقبت از رفتار و فعالیتهای ابوترابی شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۸، ص۲۰۵.</ref> بر اساس گزارش ساواک او در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۵۲ش در مجلس ترحیمی که در حسینیه حضرتی واقع در شاهزاده حسین قزوین برگزار شده بود، به انتقاد از حکومت پهلوی پرداخت.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۹۲؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان قزوین، کتاب دوم، ص۱۲۶.</ref> در سال ۱۳۵۲ش با سفر به بعضی از شهرها، با روحانیان تبعیدی دیدار کرد که از آن جمله میتوان به دیدار با [[میرزا علیاکبر مشکینی]] در ماهان کرمان، [[سیدعلی خامنهای]] در ایرانشهر، [[سیداسدالله مدنی]] در نورآباد ممسنی.<ref>انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان قزوین، کتاب دوم، ص۱۳۸.</ref> [[محمدجعفری گیلانی]] در نیریز فارس و [[عبدالمجید مولانا]] در تفت یزد اشاره کرد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۴۰، ص۲۵۲.</ref> | ||
در آن سالها (۱۳۴۹-۱۳۵۲ش) همواره بین شهرهای تهران، قم و قزوین در تردد بود و ساواک او را در ردیف عناصر افراطی میدانست و به همین علت او را تحت نظر قرار میداد. در همان زمان تحصیلات خود را در قم پی گرفت و در درس خارج فقه [[آیتالله سیدمحمدرضا موسوی گلپایگانی]] شرکت کرد. مدت کوتاهی هم در درس [[آیتالله سیدمحمد روحانی]] حضور یافت. همزمان به تدریس شرح لمعه و رسایل در [[حوزه علمیه قم]] میپرداخت. در همان ایام در موسم تبلیغ از طرف [[سیدمهدی یثربی کاشانی]] برای تبلیغ به روستاهای اطراف کاشان رفت. مدتی هم در شهر فسا در استان فارس و همچنین شهرهای قم و قزوین به سخنرانی و تبلیغ میپرداخت.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۹۲.</ref> همزمان به همکاری با سیدعلی اندرزگو ادامه میداد. یکی از همکاریهای ابوترابی با سیدعلی اندرزگو تهیه جزوهای با عنوان توحید بود. اندرزگو آن جزوه را در اختیار اعضای [[سازمان مجاهدین خلق]] قرار داد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۰۹.</ref> پس از تغییر مواضع ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق، ارتباط خود را با آنان قطع کرد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۱۱.</ref> ولی به فعالیتهای سیاسی خود ادامه داد. این فعالیتها باعث شد تا ابوترابی تحت تعقیب مأموران حکومت پهلوی قرار گیرد. به همین علت مدتی به [[زاهدان]] رفت و در [[حوزه علمیه]] آنجا که زیر نظر [[شیخ محمد کفعمی]] اداره میشد با مجاهدان [[پاکستان]] ارتباط گرفت تا مقدمات خروجش از کشور را فراهم کنند. سپس با کمک آنان ابتدا به پاکستان رفت و سپس راهی [[لبنان]] شد و در آنجا با فعالان سیاسی ایرانی ارتباط برقرار کرد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۱۷-۱۱۸.</ref> | در آن سالها (۱۳۴۹-۱۳۵۲ش) همواره بین شهرهای تهران، قم و قزوین در تردد بود و ساواک او را در ردیف عناصر افراطی میدانست و به همین علت او را تحت نظر قرار میداد. در همان زمان تحصیلات خود را در قم پی گرفت و در درس خارج فقه [[آیتالله سیدمحمدرضا موسوی گلپایگانی]] شرکت کرد. مدت کوتاهی هم در درس [[آیتالله سیدمحمد روحانی]] حضور یافت. همزمان به تدریس شرح لمعه و رسایل در [[حوزه علمیه قم]] میپرداخت. در همان ایام در موسم تبلیغ از طرف [[سیدمهدی یثربی کاشانی]] برای تبلیغ به روستاهای اطراف کاشان رفت. مدتی هم در شهر فسا در استان فارس و همچنین شهرهای قم و قزوین به سخنرانی و تبلیغ میپرداخت.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۹۲.</ref> همزمان به همکاری با سیدعلی اندرزگو ادامه میداد. یکی از همکاریهای ابوترابی با سیدعلی اندرزگو تهیه جزوهای با عنوان توحید بود. اندرزگو آن جزوه را در اختیار اعضای [[سازمان مجاهدین خلق]] قرار داد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۰۹.</ref> پس از تغییر مواضع ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق، ارتباط خود را با آنان قطع کرد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۱۱.</ref> ولی به فعالیتهای سیاسی خود ادامه داد. این فعالیتها باعث شد تا ابوترابی تحت تعقیب مأموران حکومت پهلوی قرار گیرد. به همین علت مدتی به [[زاهدان]] رفت و در [[حوزه علمیه]] آنجا که زیر نظر [[شیخ محمد کفعمی]] اداره میشد با مجاهدان [[پاکستان]] ارتباط گرفت تا مقدمات خروجش از کشور را فراهم کنند. سپس با کمک آنان ابتدا به پاکستان رفت و سپس راهی [[لبنان]] شد و در آنجا با فعالان سیاسی ایرانی ارتباط برقرار کرد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۱۷-۱۱۸.</ref> | ||
سیدعلیاکبر ابوترابی پس از مدتی به کشور بازگشت و در پی دستگیری پدرش در مرداد ۱۳۵۷ش، به قزوین رفت، ولی از پذیرش منبر پدرش خودداری کرد. ساواک در گزارشی اعلام کرد که رفتار او در قزوین تحت کنترل است.<ref>انقلاب اسلامی به | سیدعلیاکبر ابوترابی پس از مدتی به کشور بازگشت و در پی دستگیری پدرش در مرداد ۱۳۵۷ش، به قزوین رفت، ولی از پذیرش منبر پدرش خودداری کرد. ساواک در گزارشی اعلام کرد که رفتار او در قزوین تحت کنترل است.<ref>انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان قزوین، کتاب سوم، ص۲۷۴.</ref> در دی ۱۳۵۷ش به همکاری با [[کمیته استقبال از امامخمینی]] پرداخت.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۴۹.</ref> در بخش تبلیغات آن کمیته همکاری میکرد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۵۱.</ref> | ||
== فعالیتها پس از پیروزی انقلاب اسلامی == | == فعالیتها پس از پیروزی انقلاب اسلامی == | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
== اسارت توسط رژیم بعث == | == اسارت توسط رژیم بعث == | ||
ابوترابیفرد با آغاز [[جنگ تحمیلی]] در جبهههای جنگ حضور یافت.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۶۵.</ref> با [[مصطفی چمران]] در ستاد جنگهای نامنظم همکاری میکرد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۶۷.</ref> در بسیاری از عملیات شناسایی شرکت میکرد. او در ۲۶ آذر ۱۳۵۹ش در جبهههای جنوب ناپدید شد و هیچ خبر مشخصی مبنی بر شهادت او وجود نداشت، ولی گمان همگان بر این بود که او به شهادت رسیده است.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۹۳.</ref> مردم قزوین با اطلاع از خبر [[شهادت]] او بازارها را تعطیل کردند.<ref>قبادی، ص۱۹۷.</ref> مراسم یادبود او در چهارم دی ۱۳۵۹ش از سوی هیئتعلمیه قزوین و جامعه [[روحانیت]] آن شهر در مسجدالنبی برگزار شد. امامخمینی در دیدار با [[سیدعباس ابوترابیفرد|سیدعباس ابوترابی]] و اعضای خانواده سیدعلیاکبر ابوترابیفرد گفت: «در حقیقت من فرزند خودم را از دست دادم و در این ماجرا من عزادار هستم».<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۹۸-۱۹۹.</ref> در اسفند ۱۳۵۹ش بود که خبر اسارت سیدعلیاکبر ابوترابی بر سر زبانها افتاد. او در همان زمان در [[استخبارات عراق]] شکنجه میشد. پس از آن نامهنگاری با صلیب سرخ برای شناسایی او آغاز شد و در نهایت مشخص گردید که وی در سلولهای استخبارات [[حزب بعث]] زندانی شده است.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۲۰۱-۲۰۲.</ref> | ابوترابیفرد با آغاز [[جنگ تحمیلی]] در جبهههای جنگ حضور یافت.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۶۵.</ref> با [[مصطفی چمران]] در ستاد جنگهای نامنظم همکاری میکرد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۶۷.</ref> در بسیاری از عملیات شناسایی شرکت میکرد. او در ۲۶ آذر ۱۳۵۹ش در جبهههای جنوب ناپدید شد و هیچ خبر مشخصی مبنی بر شهادت او وجود نداشت، ولی گمان همگان بر این بود که او به شهادت رسیده است.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۹۳.</ref> مردم قزوین با اطلاع از خبر [[شهادت]] او بازارها را تعطیل کردند.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۹۷.</ref> مراسم یادبود او در چهارم دی ۱۳۵۹ش از سوی هیئتعلمیه قزوین و جامعه [[روحانیت]] آن شهر در مسجدالنبی برگزار شد. امامخمینی در دیدار با [[سیدعباس ابوترابیفرد|سیدعباس ابوترابی]] و اعضای خانواده سیدعلیاکبر ابوترابیفرد گفت: «در حقیقت من فرزند خودم را از دست دادم و در این ماجرا من عزادار هستم».<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۹۸-۱۹۹.</ref> در اسفند ۱۳۵۹ش بود که خبر اسارت سیدعلیاکبر ابوترابی بر سر زبانها افتاد. او در همان زمان در [[استخبارات عراق]] شکنجه میشد. پس از آن نامهنگاری با صلیب سرخ برای شناسایی او آغاز شد و در نهایت مشخص گردید که وی در سلولهای استخبارات [[حزب بعث]] زندانی شده است.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۲۰۱-۲۰۲.</ref> | ||
نام سیدعلیاکبر ابوترابی در ۳۰ مهر ۱۳۶۰ش در فهرست اسرای صلیب سرخ ثبت شد و تا اوایل آذر همان سال در زندان وزارت دفاع و دیگر زندانهای بغداد بود و سپس به اردوگاه الانبار منتقل شد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۲۱۷.</ref> آنگاه به موصل انتقال یافت و در اردوگاه موصل یک موسوم به اردوگاه قدیم زندانی گردید.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۲۲۵.</ref> او برای اسرا راهنمای کاملی بود و علاوه بر آن، سربازان و نظامیان عراقی هم از او تمجید میکردند.<ref>رنج غربت؛ داغ حسرت: خاطرات آزادگان از دوران اسارت، ۱۲۴-۱۲۵.</ref> این ویژگیها و همچنین فعالیتهای او در زندان در انسجامبخشی به اسرای ایرانی نقش زیادی داشت و به همین علت مأموران حکومت رژیم بعث او را دستگیر و تحت شکنجه قرار میدادند و در مواردی او را در زندان انفرادی محبوس میکردند که از آن جمله میتوان به سه روز زندانی شدن در موصل قدیم اشاره کرد. آنگاه او را به زندان وزارت دفاع انتقال دادند.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۲۳۶.</ref> وی پس از مدتی حبس در زندان وزارت دفاع به اردوگاه شماره سه موصل منتقل و از شهریور ۱۳۶۱ش در آنجا زندانی شد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۲۴۳-۲۴۴.</ref> فعالیتهای او در اتحاد میان اسرای ایرانی باعث شد مأموران حکومت رژیم بعث بار دیگر او را به زندان قدیم موصل منتقل کنند. این فعالیتها در آنجا نیز ادامه یافت و رژیم بعث را مجبور کرد این بار او را به الرمادیه انتقال دهند.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۲۶۶-۲۶۸.</ref> ابوترابی در آن زندان مدتها تحت شکنجه قرار میگرفت.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۷۰.</ref> سپس در ۲۸ فروردین ۱۳۶۳ش به اردوگاه موصل یک منتقل شد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۲۶۹.</ref> از ۱۲ اسفند ۱۳۶۳ش از جانب سرگرد خمیس فرمانده عراقی اردوگاه بهعنوان فرمانده اردوگاه موصل یک تعیین شد و تا اول خرداد ۱۳۶۴ش فرماندهی اردوگاه را بر عهده داشت.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۲۸۲.</ref> فعالیتهای او در آن زمان باعث شد پس از سه سال و یک ماه به اردوگاه تکریت پنج تبعید شود.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۲۹۱.</ref> | نام سیدعلیاکبر ابوترابی در ۳۰ مهر ۱۳۶۰ش در فهرست اسرای صلیب سرخ ثبت شد و تا اوایل آذر همان سال در زندان وزارت دفاع و دیگر زندانهای بغداد بود و سپس به اردوگاه الانبار منتقل شد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۲۱۷.</ref> آنگاه به موصل انتقال یافت و در اردوگاه موصل یک موسوم به اردوگاه قدیم زندانی گردید.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۲۲۵.</ref> او برای اسرا راهنمای کاملی بود و علاوه بر آن، سربازان و نظامیان عراقی هم از او تمجید میکردند.<ref>رنج غربت؛ داغ حسرت: خاطرات آزادگان از دوران اسارت، ۱۲۴-۱۲۵.</ref> این ویژگیها و همچنین فعالیتهای او در زندان در انسجامبخشی به اسرای ایرانی نقش زیادی داشت و به همین علت مأموران حکومت رژیم بعث او را دستگیر و تحت شکنجه قرار میدادند و در مواردی او را در زندان انفرادی محبوس میکردند که از آن جمله میتوان به سه روز زندانی شدن در موصل قدیم اشاره کرد. آنگاه او را به زندان وزارت دفاع انتقال دادند.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۲۳۶.</ref> وی پس از مدتی حبس در زندان وزارت دفاع به اردوگاه شماره سه موصل منتقل و از شهریور ۱۳۶۱ش در آنجا زندانی شد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۲۴۳-۲۴۴.</ref> فعالیتهای او در اتحاد میان اسرای ایرانی باعث شد مأموران حکومت رژیم بعث بار دیگر او را به زندان قدیم موصل منتقل کنند. این فعالیتها در آنجا نیز ادامه یافت و رژیم بعث را مجبور کرد این بار او را به الرمادیه انتقال دهند.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۲۶۶-۲۶۸.</ref> ابوترابی در آن زندان مدتها تحت شکنجه قرار میگرفت.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۱۷۰.</ref> سپس در ۲۸ فروردین ۱۳۶۳ش به اردوگاه موصل یک منتقل شد.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۲۶۹.</ref> از ۱۲ اسفند ۱۳۶۳ش از جانب سرگرد خمیس فرمانده عراقی اردوگاه بهعنوان فرمانده اردوگاه موصل یک تعیین شد و تا اول خرداد ۱۳۶۴ش فرماندهی اردوگاه را بر عهده داشت.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۲۸۲.</ref> فعالیتهای او در آن زمان باعث شد پس از سه سال و یک ماه به اردوگاه تکریت پنج تبعید شود.<ref>قبادی، پاسیاد پسر خاک، ص۲۹۱.</ref> |