پرش به محتوا

علی دوانی: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۵۷۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۲ تیر ۱۴۰۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۴: خط ۳۴:
علی رجبی دوانی معروف به علی دوانی در ۵ مهر ۱۳۰۸ش در روستای دوان از توابع کازرون در استان فارس به دنیا آمد. پدرش اسماعیل از خرده‌مالکان آن روستا بود و به کشاورزی و باغداری اشتغال داشت.<ref>دوانی، ج۱، ص۱۹.</ref> علی دوانی در هفت‌سالگی همراه خانواده راهی آبادان شد و در آن شهر مقیم شد.<ref>دوانی، ج۱، ص۳۹.</ref> از سال ۱۳۱۸ش در دبستان اکابر مخصوص بزرگسالان در آبادان به تحصیل پرداخت و در مدت دو سال، دوره ابتدایی را به پایان رساند.<ref>دوانی، ج۱، ص۴۲.</ref> هم‌زمان با تحصیل، از ده‌سالگی در یکی از بخش‌های شرکت نفت ایران و انگلیس که زیر نظر مهندسان انگلیسی اداره می‌شد به‌عنوان پیک و نامه‌رسان مشغول کار شد.<ref>دوانی، ج۱، ص۴۰.</ref> دو سال بعد به آموزشگاه فنی شرکت نفت آبادان رفت و در آنجا به تحصیلات خود ادامه داد.<ref>دوانی، ج۱، ص۶۰.</ref> پس از یک سال و نیم تحصیل در آنجا، تصمیم گرفت با عزیمت به عراق، در [[حوزه علمیه نجف|حوزه علمیه نجف اشرف]] به تحصیل دروس حوزوی بپردازد.<ref>دوانی، ج۱، ص۶۵.</ref> به همین سبب در اواخر بهمن ۱۳۲۲ ش راهی عراق شد.<ref>دوانی، ج۱، ص۷۳.</ref>  
علی رجبی دوانی معروف به علی دوانی در ۵ مهر ۱۳۰۸ش در روستای دوان از توابع کازرون در استان فارس به دنیا آمد. پدرش اسماعیل از خرده‌مالکان آن روستا بود و به کشاورزی و باغداری اشتغال داشت.<ref>دوانی، ج۱، ص۱۹.</ref> علی دوانی در هفت‌سالگی همراه خانواده راهی آبادان شد و در آن شهر مقیم شد.<ref>دوانی، ج۱، ص۳۹.</ref> از سال ۱۳۱۸ش در دبستان اکابر مخصوص بزرگسالان در آبادان به تحصیل پرداخت و در مدت دو سال، دوره ابتدایی را به پایان رساند.<ref>دوانی، ج۱، ص۴۲.</ref> هم‌زمان با تحصیل، از ده‌سالگی در یکی از بخش‌های شرکت نفت ایران و انگلیس که زیر نظر مهندسان انگلیسی اداره می‌شد به‌عنوان پیک و نامه‌رسان مشغول کار شد.<ref>دوانی، ج۱، ص۴۰.</ref> دو سال بعد به آموزشگاه فنی شرکت نفت آبادان رفت و در آنجا به تحصیلات خود ادامه داد.<ref>دوانی، ج۱، ص۶۰.</ref> پس از یک سال و نیم تحصیل در آنجا، تصمیم گرفت با عزیمت به عراق، در [[حوزه علمیه نجف|حوزه علمیه نجف اشرف]] به تحصیل دروس حوزوی بپردازد.<ref>دوانی، ج۱، ص۶۵.</ref> به همین سبب در اواخر بهمن ۱۳۲۲ ش راهی عراق شد.<ref>دوانی، ج۱، ص۷۳.</ref>  


وی پس از ورود به نجف اشرف، ابتدا وارد مدرسه شربیانی شد.<ref>دوانی، ج۱، ص۷۸.</ref> و مقدمات را نزد شیخ محمد غروی، سیدکاظم تبریزی، شیخ کاظم تبریزی، سیداسدالله مدنی، شیخ علی آقا نجفی، شیخ محمدابراهیم بروجردی، شیخ محمدعلی بربری معروف به افغانی، سیدعباس مُهری و میرزا محمد اردبیلی آموخت. بخشی از دروس سطح را هم پیش میرزا علی آقا فلسفی، آقا حسن قمی، آقا سیدعلی تبریزی، شیخ خلیل شیرازی، سیداحمد طالقانی و شیخ مجتبی لنکرانی خواند.<ref>دوانی، ج۱، ص۹۹-۱۰۰.</ref> او در سال‌های اقامت در نجف اشرف با بزرگانی چون شیخ آقابزرگ طهرانی، علامه امینی، شیخ محمدحسین کاشف‌الغطاء، شیخ محمدحسن مظفر، شیخ محمد سماوی و...آشنا شد و متأثر از این آشنایی، از آغازین سال‌های طلبگی، هدف خود را در دو رشته نویسندگی و منبر، یا قلم و بیان، قرار داد و تا پایان عمر، همان راه را نیز ادامه داد.<ref>دوانی، ج۱، ص۳۲۷، ۳۲۸.</ref>
وی پس از ورود به نجف اشرف، ابتدا وارد مدرسه شربیانی شد.<ref>دوانی، ج۱، ص۷۸.</ref> و مقدمات را نزد شیخ محمد غروی، سیدکاظم تبریزی، شیخ کاظم تبریزی، [[سیداسدالله مدنی]]، شیخ علی آقا نجفی، شیخ محمدابراهیم بروجردی، شیخ محمدعلی بربری معروف به افغانی، [[سیدعباس مهری|سیدعباس مُهری]] و میرزا محمد اردبیلی آموخت. بخشی از دروس سطح را هم پیش میرزا علی آقا فلسفی، آقا حسن قمی، آقا سیدعلی تبریزی، شیخ خلیل شیرازی، سیداحمد طالقانی و شیخ مجتبی لنکرانی خواند.<ref>دوانی، ج۱، ص۹۹-۱۰۰.</ref> او در سال‌های اقامت در نجف اشرف با بزرگانی چون شیخ آقابزرگ طهرانی، علامه امینی، شیخ محمدحسین کاشف‌الغطاء، شیخ محمدحسن مظفر، شیخ محمد سماوی و...آشنا شد و متأثر از این آشنایی، از آغازین سال‌های طلبگی، هدف خود را در دو رشته نویسندگی و منبر، یا قلم و بیان، قرار داد و تا پایان عمر، همان راه را نیز ادامه داد.<ref>دوانی، ج۱، ص۳۲۷، ۳۲۸.</ref>


علی دوانی در فروردین سال ۱۳۲۷ به سبب کسالت و تغییر آب‌وهوا به کشور بازگشت و در برخی از شهرها در درس استادان حاضر شد.<ref>دوانی، ج۱، ص۱۶۶.</ref> ازجمله در قم در درس مطول سیدرضا صدر شرکت کرد (دوانی، ج۱، ۱۶۹) و پس از دو ماه و نیم، راهی مشهد شد (دوانی، ج۱، ۱۷۴) و در حوزه علمیه آنجا مدتی از درس ادبیات میرزا محمدتقی ادیب نیشابوری بهره برد.<ref>دوانی، ج۱، ص۱۷۴-۱۷۵.</ref> در سال ۱۳۲۸ ش در حالی که قصد عزیمت به نجف اشرف را داشت، پس از ازدواج با یکی از نوادگان مرحوم وحید بهبهانی، از بازگشت به نجف منصرف شد.<ref>دوانی، ج۱، ص۱۸۷.</ref> و از همان سال در قم اقامت گزید و تحصیلات خود را در حوزه علمیه این شهر که با زعامت آیت‌الله بروجردی نظم و رونقی گرفته بود، پی گرفت. او دروس سطح را در آنجا و نزد شیخ محمد صدوقی یزدی، شیخ محمد لاکانی رشتی، میرزا علی‌اکبر مشکینی، شیخ عبدالجواد جبل عاملی اصفهانی، حاج میرزا ابوالفضل زاهدی، آقا شیخ علی آقا نجفی کاشانی، شیخ محمد وحید خورگامی رشتی، فاضل قفقازی، سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی، آیت‌الله سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی، سیدمحمد حائری گلپایگانی و شیخ عبدالحسین فقیهی رشتی تکمیل کرد. وی همچنین در شرح منظومه شیخ محمد فکور یزدی، سیدرضا صدر و شیخ حسینعلی منتظری شرکت می‌کرد. در کنار آن، در درس تفسیر قرآن علامه سیدمحمدحسین طباطبایی هم حضور می‌یافت.
علی دوانی در فروردین سال ۱۳۲۷ به سبب کسالت و تغییر آب‌وهوا به کشور بازگشت و در برخی از شهرها در درس استادان حاضر شد.<ref>دوانی، ج۱، ص۱۶۶.</ref> ازجمله در قم در درس مطول [[سیدرضا صدر]] شرکت کرد<ref>دوانی، ج۱، ص۱۶۹.</ref> و پس از دو ماه و نیم، راهی مشهد شد<ref>دوانی، ج۱، ص۱۷۴.</ref> و در حوزه علمیه آنجا مدتی از درس ادبیات میرزا محمدتقی ادیب نیشابوری بهره برد.<ref>دوانی، ج۱، ص۱۷۴-۱۷۵.</ref> در سال ۱۳۲۸ش در حالی که قصد عزیمت به نجف اشرف را داشت، پس از ازدواج با یکی از نوادگان مرحوم وحید بهبهانی، از بازگشت به نجف منصرف شد.<ref>دوانی، ج۱، ص۱۸۷.</ref> و از همان سال در قم اقامت گزید و تحصیلات خود را در حوزه علمیه این شهر که با زعامت آیت‌الله بروجردی نظم و رونقی گرفته بود، پی گرفت. او دروس سطح را در آنجا و نزد [[محمد صدوقی|شیخ محمد صدوقی یزدی]]، شیخ محمد لاکانی رشتی، [[علی‌اکبر مشکینی|میرزا علی‌اکبر مشکینی]]، [[عبدالجواد جبل‌عاملی|شیخ عبدالجواد جبل‌عاملی اصفهانی]]، میرزا ابوالفضل زاهدی، آقا شیخ علی آقانجفی کاشانی، شیخ محمد وحید خورگامی رشتی، فاضل قفقازی، [[سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی]]، [[سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی]]، سیدمحمد حائری گلپایگانی و شیخ عبدالحسین فقیهی رشتی تکمیل کرد. وی همچنین در شرح منظومه [[محمد فکور یزدی|شیخ محمد فکور یزدی]]، سیدرضا صدر و [[حسینعلی منتظری|شیخ حسینعلی منتظری]] شرکت می‌کرد. در کنار آن، در درس تفسیر قرآن [[سیدمحمدحسین طباطبایی|علامه سیدمحمدحسین طباطبایی]] هم حضور می‌یافت.


علی دوانی در سال ۱۳۳۶ش پس از قبولی در آزمون درس خارج، وارد درس خارج فقه آیت‌الله سیدحسین طباطبایی بروجردی شد. هم‌زمان در درس خارج فقه آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری و خارج اصول امام‌خمینی هم شرکت می‌کرد.<ref>دوانی، ج۱، ص۲۰۱-۲۰۲.</ref> او درباره درس امام‌خمینی می‌گوید: «مهابت و صلابت امام طوری بود که در درس ایشان کمتر کسی به خود جرئت‎ ‏می‌داد اشکال کند. بااین‌حال اگر چند روزی کسی اشکال نمی‌کرد و توضیحی‎ ‏نمی‌خواست، امام اعتراض می‌نمودند که چرا کسی حرف نمی‌زند و اشکال‎ ‏نمی‌کند».<ref>سلسله موی دوست، ۱۰۱؛ سرگذشت‌های ویژه از زندگی امام‌خمینی، ج۶، ص۵۲.</ref> وی هنگام تحصیل در نجف اشرف با سیدمجتبی نواب صفوی آشنا شد و پس از تشکیل جمعیت فدائیان اسلام، با سیدعبدالحسین واحدی (مرد شماره ۲ فدائیان اسلام که نسبت سببی نیز داشت) همسایه خانه به خانه شد و ازاین‌رو در جریان فعالیت‌های آنان قرار می‌گرفت. او هیچ‌گاه عضو آن جمعیت نشد، بلکه در مقاطعی، به میانجی‌گری میان آنان و برخی از پیرامونیان آیت‌الله بروجردی که به اقدامات آنان بدبین بودند، می‌پرداخت. پس از اعلام حکم اعدام نواب صفوی و سه تن دیگر از فدائیان، دوانی تلاش فراوانی برای جلوگیری از اجرای آن حکم کرد، ازجمله به امام‌خمینی متوسل شد تا با آیت‌الله بروجردی دیدار کند و از طریق ایشان مانع اعدام آنها شوند.<ref>دوانی، ص۲۵۲-۲۶۱.</ref> که البته نتیجه‌ای نداشت.
علی دوانی در سال ۱۳۳۶ش پس از قبولی در آزمون درس خارج، وارد درس خارج فقه [[سیدحسین بروجردی|سیدحسین طباطبایی بروجردی]] شد. هم‌زمان در درس خارج فقه [[سیدکاظم شریعتمداری]] و [[درس خارج اصول امام‌خمینی|خارج اصول امام‌خمینی]] هم شرکت می‌کرد.<ref>دوانی، ج۱، ص۲۰۱-۲۰۲.</ref> او درباره درس [[امام‌خمینی]] می‌گوید: <blockquote>«مهابت و صلابت امام طوری بود که در درس ایشان کمتر کسی به خود جرئت‎ ‏می‌داد اشکال کند. بااین‌حال اگر چند روزی کسی اشکال نمی‌کرد و توضیحی‎ ‏نمی‌خواست، امام اعتراض می‌نمودند که چرا کسی حرف نمی‌زند و اشکال‎ ‏نمی‌کند».<ref>سلسله موی دوست، ۱۰۱؛ سرگذشت‌های ویژه از زندگی امام‌خمینی، ج۶، ص۵۲.</ref> </blockquote>وی هنگام تحصیل در نجف اشرف با [[سیدمجتبی نواب صفوی]] آشنا شد و پس از تشکیل [[جمعیت فدائیان اسلام]]، با سیدعبدالحسین واحدی (مرد شماره ۲ فدائیان اسلام که نسبت سببی نیز داشت) همسایه خانه به خانه شد و ازاین‌رو در جریان فعالیت‌های آنان قرار می‌گرفت. او هیچ‌گاه عضو آن جمعیت نشد، بلکه در مقاطعی، به میانجی‌گری میان آنان و برخی از پیرامونیان آیت‌الله بروجردی که به اقدامات آنان بدبین بودند، می‌پرداخت. پس از اعلام حکم اعدام نواب صفوی و سه تن دیگر از فدائیان، دوانی تلاش فراوانی برای جلوگیری از اجرای آن حکم کرد، ازجمله به امام‌خمینی متوسل شد تا با آیت‌الله بروجردی دیدار کند و از طریق ایشان مانع اعدام آنها شوند.<ref>دوانی، ص۲۵۲-۲۶۱.</ref> که البته نتیجه‌ای نداشت.


دوانی در موسم تبلیغ به شهرهای مختلف سفر می‌کرد که از آن جمله می‌توان به کرمانشاه.<ref>دوانی، ج۱، ص۳۲۹.</ref> نهاوند.<ref>دوانی، ج۱، ص۳۳۲.</ref>،تهران.<ref>دوانی، ج۱، ص۳۷۱-۳۷۵.</ref> جزیره خارک.<ref>دوانی، ج۱، ص۳۷۵.</ref> کاشان.<ref>دوانی، ج۱، ص۳۸۶.</ref> بندر معشور (ماهشهر فعلی).<ref>دوانی، ج۱، ص۳۹۴.</ref> رامهرمز.<ref>دوانی، ج۱، ص۴۰۴.</ref> و آبادان و نیز به مدت هفت سال (۱۳۴۰ – ۱۳۴۷) در کویت اشاره کرد.<ref>دوانی، ج۱، ص۴۰۷–۴۱۲.</ref> که ساواک ایران در کویت گزارش‌هایی از سخنرانی‌ها و فعالیت‌های وی در آن کشور به مرکز مخابره می‌کرد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، ش ۵۳: صفحات متعدد.</ref> در آبادان به سبب شناخت قبلی از وضعیت آن شهر و همچنین موقعیت سیاسی شرکت نفت ایران و انگلیس، حضور جدی‌تری داشت و در جریان ملی شدن صنعت نفت، به تبعیت از آیت‌الله کاشانی در آن شهر فعالیت و در انتشار اعلامیه‌های ایشان نقش عمده‌ای ایفا کرد (همان، ۳۳۳-۳۴۶). پس از صدور اعلامیه تاریخی آیت‌الله کاشانی علیه احمد قوام در ۳۰ تیر ۱۳۳۰ش و بازگشت مجدد دکتر مصدق به ریاست دولت، دوانی طی تلگرافی، آن پیروزی را به آیت‌الله کاشانی تبریک گفت و ایشان نیز مدتی بعد به تاریخ ۲۸ مهر ۱۳۳۱ این تلگراف را برای ایشان صادر کردند: «واعظ محترم، آقای دوانی دامت افاضاته، از احساسات خداپسندانه و عواطف وطن‌خواهانه جنابعالی کمال امتنان حاصل است. از درگاه خداوند متعال [برای شما] توفیق می‌طلبم. از تأخیر جواب معذرت می‌خواهم». <ref>دوانی، ج۱، ص۵۲۳.</ref>
دوانی در موسم تبلیغ به شهرهای مختلف سفر می‌کرد که از آن جمله می‌توان به کرمانشاه،<ref>دوانی، ج۱، ص۳۲۹.</ref> نهاوند،<ref>دوانی، ج۱، ص۳۳۲.</ref>تهران،<ref>دوانی، ج۱، ص۳۷۱-۳۷۵.</ref> جزیره خارک،<ref>دوانی، ج۱، ص۳۷۵.</ref> کاشان،<ref>دوانی، ج۱، ص۳۸۶.</ref> بندر معشور (ماهشهر فعلی)،<ref>دوانی، ج۱، ص۳۹۴.</ref> رامهرمز<ref>دوانی، ج۱، ص۴۰۴.</ref> و آبادان و نیز به مدت هفت سال (۱۳۴۰–۱۳۴۷) در کویت اشاره کرد.<ref>دوانی، ج۱، ص۴۰۷–۴۱۲.</ref> که [[ساواک]] ایران در کویت گزارش‌هایی از سخنرانی‌ها و فعالیت‌های وی در آن کشور به مرکز مخابره می‌کرد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، ش ۵۳: صفحات متعدد.</ref> در آبادان به سبب شناخت قبلی از وضعیت آن شهر و همچنین موقعیت سیاسی شرکت نفت ایران و انگلیس، حضور جدی‌تری داشت و در [[ملی شدن صنعت نفت|جریان ملی شدن صنعت نفت]]، به تبعیت از [[سیدابوالقاسم کاشانی|آیت‌الله کاشانی]] در آن شهر فعالیت و در انتشار اعلامیه‌های ایشان نقش عمده‌ای ایفا کرد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، ش ۵۳، ص۳۳۳-۳۴۶.</ref> پس از صدور اعلامیه تاریخی آیت‌الله کاشانی علیه احمد قوام در ۳۰ تیر ۱۳۳۰ش و بازگشت مجدد [[محمد مصدق|دکتر مصدق]] به ریاست دولت، دوانی طی تلگرافی، آن پیروزی را به آیت‌الله کاشانی تبریک گفت و ایشان نیز مدتی بعد به تاریخ ۲۸ مهر ۱۳۳۱ این تلگراف را برای ایشان صادر کردند: <blockquote>«واعظ محترم، آقای دوانی دامت افاضاته، از احساسات خداپسندانه و عواطف وطن‌خواهانه جنابعالی کمال امتنان حاصل است. از درگاه خداوند متعال [برای شما] توفیق می‌طلبم. از تأخیر جواب معذرت می‌خواهم». <ref>دوانی، ج۱، ص۵۲۳.</ref></blockquote>دوانی از همان ابتدا که وارد [[حوزه علمیه قم]] شد، به همکاری با نشریات و مجلات مذهبی قم و تهران پرداخت و مقالاتی در موضوعات دینی، سیاسی و اجتماعی در نشریات ندای حق، وظیفه، استوار و مجموعه حکمت می‌نوشت.<ref>دوانی، ج۱، ۲۲۴.</ref> در جریان همین فعالیت‌های مطبوعاتی، با فعالان متدین سیاسی ـ فرهنگی مطبوعات همچون حاج سراج انصاری، سیدغلامرضا سعیدی، دکتر حسن عدنانی و شیخ مصطفی رهنما آشنا شد.<ref>یاران امام...، ش ۵۳: ص‌بیست.</ref> در آبان سال ۱۳۳۵ش و در جریان تهاجم اسرائیل، انگلستان و فرانسه به مصر، وی در ۲۳ آبان، مقاله‌ای تحت عنوان «برای همدردی با برادران مصری: تعطیل حوزه علمیه قم و شرکت در [مجلس] دعا» در روزنامه دینی ندای حق نوشت و واکنش مرجعیت وقت و حوزه علمیه قم را به اطلاع عموم رساند.<ref>دوانی، ج ۱، ۳۳۴، ۳۵۵.</ref> وی در غزلی هم که با عنوان «خطر جهود» سرود، آن تجاوز را محکوم کرد.<ref>یادی از دلداده‌ای، ص۱۵۴، ۱۵۵.</ref> مدتی نیز با مجله مسلمین همکاری می‌کرد و مقالاتی دینی در آن می‌نوشت.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، ص۷۸.</ref> به سبب نگارش چنین مقالاتی بود که [[سیدکاظم شریعتمداری|آیت‌الله شریعتمداری]] از ایشان تقدیر کرد.<ref>دوانی، ج ۱، ص۲۲۵.</ref>  


دوانی از همان ابتدا که وارد حوزه علمیه قم شد، به همکاری با نشریات و مجلات مذهبی قم و تهران پرداخت و مقالاتی در موضوعات دینی، سیاسی و اجتماعی در نشریات ندای حق، وظیفه، استوار و مجموعه حکمت می‌نوشت.<ref>دوانی، ج۱، ۲۲۴.</ref> در جریان همین فعالیت‌های مطبوعاتی، با فعالان متدین سیاسی ـ فرهنگی مطبوعات همچون حاج سراج انصاری، سیدغلامرضا سعیدی، دکتر حسن عدنانی و شیخ مصطفی رهنما آشنا شد.<ref>یاران امام...، ش ۵۳: ص‌بیست.</ref> در آبان سال ۱۳۳۵ ش و در جریان تهاجم اسرائیل، انگلستان و فرانسه به مصر، وی در ۲۳ آبان، مقاله‌ای تحت عنوان «برای همدردی با برادران مصری: تعطیل حوزه علمیه قم و شرکت در [مجلس] دعا» در روزنامه دینی ندای حق نوشت و واکنش مرجعیت وقت و حوزه علمیه قم را به اطلاع عموم رساند.<ref>دوانی، ج ۱، ۳۳۴، ۳۵۵.</ref> وی در غزلی هم که با عنوان «خطر جهود» سرود، آن تجاوز را محکوم کرد.<ref>یادی از دلداده‌ای، ص۱۵۴، ۱۵۵.</ref> مدتی نیز با مجله مسلمین همکاری می‌کرد و مقالاتی دینی در آن می‌نوشت.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، ص۷۸.</ref> به سبب نگارش چنین مقالاتی بود که آیت‌الله شریعتمداری از ایشان تقدیر کرد.<ref>دوانی، ج ۱، ص۲۲۵.</ref> دوانی سپس تراجم رجال و تاریخ اسلام را رشته اصلی کار خویش قرار داد و نخستین کتاب وی در شرح زندگانی و افکار و آراء جلال‌الدین دوانی، فیلسوف و متکلم قرن نهم هجری در سال ۱۳۳۴ انتشار یافت و سیداحمد حسینی زنجانی و علامه طباطبایی با نگارش تقریظ‌هایی کم‌سابقه بر این کتاب، ضمن تحسین مؤلف، از او تقدیر و تمجید کردند.<ref>دوانی، ج۲، ص۱۱- ۱۳.</ref> استاد مطهری نیز در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران، از ایشان با عنوان «فاضل معاصر» یاد کرد و آن را «کتاب نفیس» نامید.<ref>دوانی، ج۲، ص۱۳.</ref> دومین اثر وی که به شرح زندگی و آرا و آثار علمی استاد کل وحید بهبهانی اختصاص داشت، با تقدیر بی‌نظیر آیت‌الله بروجردی مواجه شد که بازتاب زیادی در میان حوزه و علما و فضلای حوزه به همراه داشت (دوانی، ج۲، ص۲۲). در دیدار حضوری خصوصی که پس از آن استاد دوانی با آیت‌الله بروجردی داشت، ایشان ضمن تقدیر مجدد و اهدای جایزه نقدی به مؤلف کتاب، از ایشان خواستند تا جلد سیزدهم بحارالانوار علامه مجلسی را که مورد سوءاستفاده بهاییان قرار گرفته بود، ترجمه و تهذیب کند که وی آن را طی مدت کمتر از دو سال با مقدمه مفصل و ملحقات فراوان به انجام رساند که با رحلت آیت‌الله بروجردی مصادف شد (دوانی، ج۲، ص۲۲، ۲۳). در مقدمه مبسوط این کتاب به دو مطلب مهم سیاسی اشاره شده است: ارتباط میان دانش ایران‌شناسی و استعمار؛ و نیز پیوند تنگاتنگ میان بهاییت و استعمار که در همین رابطه شش عامل را که موجب پیدایش بهاییگری و بقا و تقویت آن شده، برشمرده است (دوانی، مهدی موعود، صد و بیست ـ صد و بیست و یک). او به‌منظور ایجاد اصلاحات و تحول لازم در نظام آموزشی و تشکیلات حوزه‌های علمیه و تربیت طلاب آشنا و آگاه به نیازهای فکری جامعه، در تأسیس مجله دینی مکتب اسلام (سال ۱۳۳۷) و دارالتبلیغ اسلامی (سال ۱۳۴۳)، نقش عمده‌ای ایفا کرد.<ref>رجبی دوانی، ص۷۴؛ دوانی، ج۲، ص۴۷-۶۰.</ref> وی تا سال ۱۳۵۰ ش که به تهران مهاجرت کرد، با مکتب اسلام همکاری داشت و سلسله مقالاتی در شرح‌حال و آثار علمای اسلام می‌نوشت که بعداً تحت عنوان مفاخر اسلام به‌تدریج در ۱۰ جلد انتشار یافت.
دوانی سپس تراجم رجال و تاریخ اسلام را رشته اصلی کار خویش قرار داد و نخستین کتاب وی در شرح زندگانی و افکار و آراء [[جلال‌الدین دوانی]]، فیلسوف و متکلم قرن نهم هجری در سال ۱۳۳۴ انتشار یافت و [[سیداحمد حسینی زنجانی]] و علامه طباطبایی با نگارش تقریظ‌هایی کم‌سابقه بر این کتاب، ضمن تحسین مؤلف، از او تقدیر و تمجید کردند.<ref>دوانی، ج۲، ص۱۱- ۱۳.</ref> [[مرتضی مطهری]] نیز در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران، از ایشان با عنوان «فاضل معاصر» یاد کرد و آن را «کتاب نفیس» نامید.<ref>دوانی، ج۲، ص۱۳.</ref>  


با آغاز نهضت اسلامی به رهبری امام‌خمینی، دوانی حضوری فعال داشت. وی شرح مخالفت سراسری مراجع، علما و مجامع روحانی ایران علیه تصویب‌نامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی (مهر ۱۳۴۱) را که به فسخ و لغو آن انجامید، یک ماه بعد از پایان آن غائله، تحت عنوان نهضت دوماهه روحانیون ایران به رشته تحریر درآورد و منتشر کرد.<ref>دوانی، مفاخر اسلام، ج ۱۳، ص۶۳۹؛ نهضت دوماهه روحانیون ایران، ص۸.</ref> و بدین ترتیب آن واقعه را جاودانه ساخت. این کتاب بعدها مبنای تألیف سترگی به نام نهضت روحانیون ایران در ۱۱ جلد شد. ساواک قم در همان زمان گزارشی درباره کتاب نهضت دوماهه روحانیون ایران تهیه کرد و در نامه‌ای به اداره کل سوم ساواک، خواستار اظهارنظر درباره انتشار یا عدم انتشار آن شد.<ref>یاران امام...، ش ۵۳، ص۵.</ref> پس از یورش کماندوهای رژیم شاه به مدرسه فیضیه و ضرب و شتم و دستگیری طلاب، وی از نخستین روحانیانی بود که روز بعد دستگیر و بازداشت شد. اتهام وی تألیف کتاب نهضت دوماهه روحانیون ایران بود که ساواک قم همه آنها را از چاپخانه جمع‌آوری کرده و آتش زده بود.<ref>دوانی، امام‌خمینی در آیینه خاطره‌ها، ص۱۲۰.</ref> احتمالاً به سبب نگارش این کتاب، ساواک از عزیمت او به کویت جلوگیری کرد.<ref>دوانی، امام‌خمینی در آیینه خاطره‌ها، ص۸.</ref> اما علی‌رغم این ممنوعیت وی به کویت رفت.<ref>دوانی، امام‌خمینی در آیینه خاطره‌ها، ص۹.</ref> و ساواک در گزارشی اعلام کرد که او از طرف امام‌خمینی به کویت رفته است.<ref>دوانی، امام‌خمینی در آیینه خاطره‌ها، ص۱۶.</ref>
دومین اثر وی که به شرح زندگی و آرا و آثار علمی استاد کل وحید بهبهانی اختصاص داشت، با تقدیر بی‌نظیر [[سیدحسین بروجردی|آیت‌الله بروجردی]] مواجه شد که بازتاب زیادی در میان حوزه و علما و فضلای حوزه به همراه داشت<ref>دوانی، ج۲، ص۲۲.</ref> در دیدار حضوری خصوصی که پس از آن استاد دوانی با آیت‌الله بروجردی داشت، ایشان ضمن تقدیر مجدد و اهدای جایزه نقدی به مؤلف کتاب، از ایشان خواستند تا جلد سیزدهم بحارالانوار علامه مجلسی را که مورد سوءاستفاده [[بهائیت|بهاییان]] قرار گرفته بود، ترجمه و تهذیب کند که وی آن را طی مدت کمتر از دو سال با مقدمه مفصل و ملحقات فراوان به انجام رساند که با رحلت آیت‌الله بروجردی مصادف شد<ref>دوانی، ج۲، ص۲۲، ۲۳.</ref> در مقدمه مبسوط این کتاب به دو مطلب مهم سیاسی اشاره شده است: ارتباط میان دانش ایران‌شناسی و [[استعمار]]؛ و نیز پیوند تنگاتنگ میان بهاییت و استعمار که در همین رابطه شش عامل را که موجب پیدایش بهاییگری و بقا و تقویت آن شده، برشمرده است<ref>دوانی، مهدی موعود، صد و بیست ـ صد و بیست و یک.</ref> او به‌منظور ایجاد اصلاحات و تحول لازم در نظام آموزشی و تشکیلات حوزه‌های علمیه و تربیت طلاب آشنا و آگاه به نیازهای فکری جامعه، در تأسیس مجله دینی مکتب اسلام (سال ۱۳۳۷) و [[دارالتبلیغ اسلامی]] (سال ۱۳۴۳)، نقش عمده‌ای ایفا کرد.<ref>رجبی دوانی، ص۷۴؛ دوانی، ج۲، ص۴۷-۶۰.</ref> وی تا سال ۱۳۵۰ش که به تهران مهاجرت کرد، با مکتب اسلام همکاری داشت و سلسله مقالاتی در شرح‌حال و آثار علمای اسلام می‌نوشت که بعداً تحت عنوان مفاخر اسلام به‌تدریج در ۱۰ جلد انتشار یافت.


استاد دوانی در ماه محرم و صفر سال ۱۳۴۲ ش که به کویت رفته بود، از واقعه ۱۵ خرداد و دستگیری و بازداشت امام‌خمینی اطلاع یافت و بلافاصله طی دو نامه به آیت‌الله خویی از ایشان خواست تا مانع محاکمه امام شود و پیش از آنکه کار از کار بگذرد، اقدام لازم و فوری را انجام دهد. ایشان نیز طی دو پاسخ، مراتب اقدامات خود را برشمردند.<ref>دوانی، امام‌خمینی در آیینه خاطره‌ها، ص۱۵۱- ۱۵۴.</ref> پس از اعدام طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی به اتهام همراهی با قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، با ابتکار و تلاش دوانی، مراجع قم مجالس درسشان را تعطیل کردند.<ref>دوانی، امام‌خمینی در آیینه خاطره‌ها، ص۳۰۷.</ref> او سپس همراه با جمعی از روحانیان و طلاب حوزه علمیه قم در نامه‌ای به حسنعلی منصور نخست‌وزیر وقت، ضمن انتقاد از حوادث جاری، خواستار آزادی فوری امام‌خمینی و سایر علمای زندانی شدند.<ref>اسناد انقلاب اسلامی، ج۳، ص۱۰۹-۱۱۰؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ص۵۳،۳۰.</ref> پس از تبعید امام‌خمینی به ترکیه نیز به همراه جمعی از روحانیان مبارز و مدرسان حوزه علمیه قم در نامه‌ای به امیرعباس هویدا نخست‌وزیر وقت، ضمن انتقاد از سیاست‌های دولت قبل (دولت حسنعلی منصور)، خواستار بازگرداندن امام‌خمینی به کشور شدند.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، ص۴۳-۴۴.</ref>
با آغاز [[انقلاب اسلامی ایران|نهضت اسلامی]] به رهبری امام‌خمینی، دوانی حضوری فعال داشت. وی شرح مخالفت سراسری مراجع، علما و مجامع روحانی ایران علیه [[انجمن‌های ایالتی و ولایتی|تصویب‌نامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی]] (مهر ۱۳۴۱) را که به فسخ و لغو آن انجامید، یک ماه بعد از پایان آن غائله، تحت عنوان [[نهضت دوماهه روحانیون ایران (کتاب)|نهضت دوماهه روحانیون ایران]] به رشته تحریر درآورد و منتشر کرد.<ref>دوانی، مفاخر اسلام، ج ۱۳، ص۶۳۹؛ نهضت دوماهه روحانیون ایران، ص۸.</ref> و بدین ترتیب آن واقعه را جاودانه ساخت. این کتاب بعدها مبنای تألیف سترگی به نام [[نهضت روحانیون ایران (کتاب)|نهضت روحانیون ایران]] در ۱۱ جلد شد. ساواک قم در همان زمان گزارشی درباره کتاب نهضت دوماهه روحانیون ایران تهیه کرد و در نامه‌ای به اداره کل سوم ساواک، خواستار اظهارنظر درباره انتشار یا عدم انتشار آن شد.<ref>یاران امام...، ش ۵۳، ص۵.</ref> پس از [[حمله رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه|یورش کماندوهای رژیم شاه به مدرسه فیضیه]] و ضرب و شتم و دستگیری طلاب، وی از نخستین روحانیانی بود که روز بعد دستگیر و بازداشت شد. اتهام وی تألیف کتاب نهضت دوماهه روحانیون ایران بود که ساواک قم همه آنها را از چاپخانه جمع‌آوری کرده و آتش زده بود.<ref>دوانی، امام‌خمینی در آیینه خاطره‌ها، ص۱۲۰.</ref> احتمالاً به سبب نگارش این کتاب، [[ساواک]] از عزیمت او به کویت جلوگیری کرد.<ref>دوانی، امام‌خمینی در آیینه خاطره‌ها، ص۸.</ref> اما علی‌رغم این ممنوعیت وی به کویت رفت.<ref>دوانی، امام‌خمینی در آیینه خاطره‌ها، ص۹.</ref> و ساواک در گزارشی اعلام کرد که او از طرف [[امام‌خمینی]] به کویت رفته است.<ref>دوانی، امام‌خمینی در آیینه خاطره‌ها، ص۱۶.</ref>


دوانی در سال‌های حضور در قم، در جلسات جوانان قم شرکت می‌کرد و به بیان مسائل دینی و اطلاع‌رسانی درباره مسائل روز می‌پرداخت. برخی از این جلسات در منزل او برگزار می‌شد.<ref>دوانی، ص۳۱۲-۳۱۴؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، ص۱۲۶-۱۲۷.</ref> وی در موسم تبلیغ به کویت نیز سفر می‌کرد و در منبر به انتقاد از حکومت پهلوی می‌پرداخت. بر اساس گزارش ساواک در سال ۱۳۴۵ش، او در آنجا «علیه شاهنشاه آریامهر سمپاشی» می‌کرد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، ص۵۲.</ref> و «اغلب در محافل و مجالس، علیه مقامات عالیه کشور مطالبی [سوء] ایراد می‌نماید».<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، سی و چهار.</ref> مراقبت و کنترل ساواک و گزارش‌هایی از این دست، سرانجام سبب ممنوعیت همیشگی خروج ایشان از کشور از سال ۱۳۴۷ به بعد شد..<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، سی و چهار.</ref>
استاد دوانی در ماه محرم و صفر سال ۱۳۴۲ش که به کویت رفته بود، از [[قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲|واقعه ۱۵ خرداد]] و [[دستگیری امام‌خمینی|دستگیری و بازداشت امام‌خمینی]] اطلاع یافت و بلافاصله طی دو نامه به [[سیدابوالقاسم خویی|آیت‌الله خویی]] از ایشان خواست تا مانع محاکمه امام شود و پیش از آنکه کار از کار بگذرد، اقدام لازم و فوری را انجام دهد. ایشان نیز طی دو پاسخ، مراتب اقدامات خود را برشمردند.<ref>دوانی، امام‌خمینی در آیینه خاطره‌ها، ص۱۵۱- ۱۵۴.</ref> پس از اعدام طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی به اتهام همراهی با قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، با ابتکار و تلاش دوانی، مراجع قم مجالس درسشان را تعطیل کردند.<ref>دوانی، امام‌خمینی در آیینه خاطره‌ها، ص۳۰۷.</ref> او سپس همراه با جمعی از روحانیان و طلاب حوزه علمیه قم در نامه‌ای به [[حسنعلی منصور]] نخست‌وزیر وقت، ضمن انتقاد از حوادث جاری، خواستار آزادی فوری امام‌خمینی و سایر علمای زندانی شدند.<ref>اسناد انقلاب اسلامی، ج۳، ص۱۰۹-۱۱۰؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ص۵۳،۳۰.</ref> پس از [[تبعید امام‌خمینی|تبعید امام‌خمینی به ترکیه]] نیز به همراه جمعی از روحانیان مبارز و مدرسان حوزه علمیه قم در نامه‌ای به [[امیرعباس هویدا]] نخست‌وزیر وقت، ضمن انتقاد از سیاست‌های دولت قبل (دولت حسنعلی منصور)، خواستار بازگرداندن امام‌خمینی به کشور شدند.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، ص۴۳-۴۴.</ref>


کمتر از یک ماه پس از جنگ سوم اعراب و اسرائیل (۱۵ خرداد ۱۳۴۶)، استاد دوانی همراه با تنی چند از اعضای هیئت تحریریه مکتب اسلام، طی دیدار و گفتگو با آیت‌الله شریعتمداری، از ایشان مصرانه خواستند تا با صدور اعلامیه‌ای، حمایت خویش را از جنگ‌زدگان مسلمان اعلام دارد که به گزارش ساواک قم، با مخالفت و مقاومت ایشان روبرو شد و موجب اختلاف‌نظر شدیدی میان اعضا گردید.<ref>ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک، کتاب اول، ص۲۸۱.</ref> ولی پس از آن آیت‌الله شریعتمداری اعلامیه‌ای بدان منظور صادر کرد.<ref>یاران امام...، کتاب ۵۳، سی و شش و سی و هفت.</ref> او در فروردین ۱۳۴۷ به کویت و عراق و از آنجا به سوریه و لبنان سفر کرد. در نجف اشرف پس از زیارت مرقد مطهر امیرمؤمنان(ع) به دیدار امام‌خمینی رفت و سپس عازم سوریه و لبنان شد. در لبنان میهمان دوست و همکار دیرینش امام موسی صدر بود و به‌واسطه او از نزدیک با اوضاع جهان عرب و وضعیت شیعیان در لبنان و فعالیت‌های وی آشنا شد.<ref>یاران امام...، کتاب ۵۳، سی و هفت.</ref> در همین سفر بود که وی عامل اصلی شکست را در بی‌کفایتی سران دول عربی و بی‌تفاوتی مردم آنها و دوری ایشان از فرهنگ و تعالیم اسلامی دانست و در بازگشت به کشور تصمیم گرفت به‌منظور یادآوری دوران مجد و عظمت گذشته مسلمانان، کتاب ارزشمند شکیب ارسلان را به نام تاریخ فتوحات اسلامی در اروپا ترجمه کند.<ref>دوانی، تاریخ فتوحات...، ص ۱۵، ۱۶.</ref>
دوانی در سال‌های حضور در قم، در جلسات جوانان قم شرکت می‌کرد و به بیان مسائل دینی و اطلاع‌رسانی درباره مسائل روز می‌پرداخت. برخی از این جلسات در منزل او برگزار می‌شد.<ref>دوانی، ص۳۱۲-۳۱۴؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، ص۱۲۶-۱۲۷.</ref> وی در موسم تبلیغ به کویت نیز سفر می‌کرد و در منبر به انتقاد از [[حکومت پهلوی]] می‌پرداخت. بر اساس گزارش ساواک در سال ۱۳۴۵ش، او در آنجا «علیه شاهنشاه آریامهر سمپاشی» می‌کرد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، ص۵۲.</ref> و «اغلب در محافل و مجالس، علیه مقامات عالیه کشور مطالبی [سوء] ایراد می‌نماید».<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، سی و چهار.</ref> مراقبت و کنترل ساواک و گزارش‌هایی از این دست، سرانجام سبب ممنوعیت همیشگی خروج ایشان از کشور از سال ۱۳۴۷ به بعد شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، سی و چهار.</ref>


در سال‌های ۱۳۴۸-۱۳۴۹ ش هم در آبادان، خرمشهر، اهواز و اصفهان به سخنرانی می‌پرداخت و در مواردی، انتقاداتی علیه رژیم مطرح می‌کرد.<ref>دوانی، ج۱، ص۴۳۲-۴۳۳.</ref> به همین سبب یک بار به ساواک اصفهان احضار شد.<ref>دوانی، ج۱، ص۴۴۸.</ref> ساواک در گزارشی درباره فعالیت‌های وی، از او به‌عنوان یکی از روحانیان «ناراحت» قم نام برد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، ص۸۸.</ref> همین گزارش‌ها و سخت‌گیری‌ها سبب شد در سال ۱۳۵۰ ش راهی تهران شود و برای همیشه در آن شهر مقیم گردد.<ref>دوانی، ج۲، ص۶۸.</ref> دوستان صمیمی او در تهران، مرتضی مطهری، سیدمحمد حسینی بهشتی و محمدتقی فلسفی بودند.<ref>دوانی، مفاخر اسلام، ج۱۳، ص۲۸۳.</ref> وی در تهران در مسجد الجواد.<ref>دوانی، مفاخر اسلام، ج۱۳، ص۱۱۶.</ref> و در جلسات مکتب الرضا منبر می‌رفت.<ref>دوانی، مفاخر اسلام، ج۱۳، ص۱۱۹.</ref> در سال ۱۳۵۰ ش، از برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی و هزینه‌های آن انتقاد نمود.<ref>دوانی، مفاخر اسلام، ج۱۳، ص۱۳۸-۱۴۱.</ref> و پس از ممنوعیت منبر حجت‌الاسلام فلسفی (بهمن ۱۳۵۰)، تلاش فراوانی برای رفع ممنوعیت آن انجام داد که البته از چشم مأموران ساواک به دور نماند.<ref>دوانی، مفاخر اسلام، ج۱۳، ص۲۸۷.</ref>
کمتر از یک ماه پس از جنگ سوم اعراب و اسرائیل (۱۵ خرداد ۱۳۴۶)، استاد دوانی همراه با تنی چند از اعضای هیئت تحریریه مکتب اسلام، طی دیدار و گفتگو با [[سیدکاظم شریعتمداری|آیت‌الله شریعتمداری]]، از ایشان مصرانه خواستند تا با صدور اعلامیه‌ای، حمایت خویش را از جنگ‌زدگان مسلمان اعلام دارد که به گزارش ساواک قم، با مخالفت و مقاومت ایشان روبرو شد و موجب اختلاف‌نظر شدیدی میان اعضا گردید.<ref>ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک، کتاب اول، ص۲۸۱.</ref> ولی پس از آن آیت‌الله شریعتمداری اعلامیه‌ای بدان منظور صادر کرد.<ref>یاران امام...، کتاب ۵۳، سی و شش و سی و هفت.</ref> او در فروردین ۱۳۴۷ به کویت و عراق و از آنجا به سوریه و لبنان سفر کرد. در نجف اشرف پس از زیارت مرقد مطهر امیرمؤمنان(ع) به دیدار [[امام‌خمینی]] رفت و سپس عازم [[سوریه]] و [[لبنان]] شد. در لبنان میهمان دوست و همکار دیرینش [[امام‌موسی صدر|امام موسی صدر]] بود و به‌واسطه او از نزدیک با اوضاع جهان عرب و وضعیت شیعیان در لبنان و فعالیت‌های وی آشنا شد.<ref>یاران امام...، کتاب ۵۳، سی و هفت.</ref> در همین سفر بود که وی عامل اصلی شکست را در بی‌کفایتی سران دول عربی و بی‌تفاوتی مردم آنها و دوری ایشان از فرهنگ و تعالیم اسلامی دانست و در بازگشت به کشور تصمیم گرفت به‌منظور یادآوری دوران مجد و عظمت گذشته مسلمانان، کتاب ارزشمند شکیب ارسلان را به نام تاریخ فتوحات اسلامی در اروپا ترجمه کند.<ref>دوانی، تاریخ فتوحات...، ص ۱۵، ۱۶.</ref>


در خرداد سال ۱۳۵۲ به سبب فعالیت‌های سیاسی فرزندانش، مأموران ساواک به خانه‌اش ریختند و آنجا را مورد بازرسی قرار دادند.<ref>دوانی، ج ۲، ص۷۴-۷۵.</ref> وی طی مدت سه سال و نیم مرتباً به ملاقات فرزندانش می‌رفت و با وجود آنکه در طول دو سال پایانی هیچ‌گونه اجازه ملاقاتی داده نمی‌شد، همانند سایر خانواده‌های زندانیان، به امید ملاقات، ساعت‌ها پشت درب زندان اوین حضور می‌یافت و در آنجا با خانواده‌های زندانیان گفتگو می‌کرد و ضمن تأثر شدید، به آنان دلداری و امید می‌داد.<ref>دوانی، ج۲، ص۷۸.</ref> همچنین مجالس سخنرانی و منابر انتقادی استاد دوانی بدون توجه به اخطارها و احضارهای ساواک کماکان ادامه داشت؛ تا جایی که ثابتی مدیرکل سوم ساواک، در گزارشی به تاریخ ۲۰ مهر ۱۳۵۵ به ریاست ساواک نوشت: «خواهشمند است دستور فرمایید به نامبرده بالا شدیداً تذکر داده شود و به او تفهیم گردد چنانچه در آینده مطالب تحریک‌آمیز عنوان نماید، ممنوع‌المنبر خواهد شد».<ref>یاران امام...، ۵۳، ص۲۴۶.</ref>
در سال‌های ۱۳۴۸-۱۳۴۹ش هم در آبادان، خرمشهر، اهواز و اصفهان به سخنرانی می‌پرداخت و در مواردی، انتقاداتی علیه رژیم مطرح می‌کرد.<ref>دوانی، ج۱، ص۴۳۲-۴۳۳.</ref> به همین سبب یک بار به ساواک اصفهان احضار شد.<ref>دوانی، ج۱، ص۴۴۸.</ref> ساواک در گزارشی درباره فعالیت‌های وی، از او به‌عنوان یکی از روحانیان «ناراحت» قم نام برد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۳، ص۸۸.</ref> همین گزارش‌ها و سخت‌گیری‌ها سبب شد در سال ۱۳۵۰ش راهی تهران شود و برای همیشه در آن شهر مقیم گردد.<ref>دوانی، ج۲، ص۶۸.</ref> دوستان صمیمی او در تهران، [[مرتضی مطهری]]، [[سیدمحمد بهشتی|سیدمحمد حسینی بهشتی]] و [[محمدتقی فلسفی]] بودند.<ref>دوانی، مفاخر اسلام، ج۱۳، ص۲۸۳.</ref> وی در تهران در مسجد الجواد<ref>دوانی، مفاخر اسلام، ج۱۳، ص۱۱۶.</ref> و در جلسات مکتب الرضا منبر می‌رفت.<ref>دوانی، مفاخر اسلام، ج۱۳، ص۱۱۹.</ref> در سال ۱۳۵۰ش، از برگزاری [[جشن‌های ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی ایران|جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی]] و هزینه‌های آن انتقاد نمود.<ref>دوانی، مفاخر اسلام، ج۱۳، ص۱۳۸-۱۴۱.</ref> و پس از ممنوعیت منبر حجت‌الاسلام فلسفی (بهمن ۱۳۵۰)، تلاش فراوانی برای رفع ممنوعیت آن انجام داد که البته از چشم مأموران ساواک به دور نماند.<ref>دوانی، مفاخر اسلام، ج۱۳، ص۲۸۷.</ref>


در تابستان ۱۳۵۳ به دستور رئیس بندهای سیاسی زندان قصر مقرر شد فقط زندانیان سیاسی بالاتر از چهل سال بند ۲ مجازند که نماز صبح بخوانند، آن هم مشروط بر آنکه شواهد موثقی ارائه کنند که قبلاً نمازخوان بوده‌اند! این دستور تحمیلی، از سوی زندانیان سیاسی نادیده گرفته شد، اما هنگام ادای نماز صبح پلیس به نمازگزاران حمله کرد و آنان را مورد ضرب‌وجرح قرار داد. استاد دوانی که پس از ملاقات با پسرش، از ماجرا اطلاع یافت، بلافاصله به قم رفت و با آیت‌الله شریعتمداری دیدار کرد و شرح واقعه را داد و از ایشان مصرانه خواست تا راجع به رفع آن ـ که به امور مذهبی مربوط می‌شد ـ اقدام عاجلی نماید که چنین نیز شد و بعد از چند روز آن غائله پایان یافت.<ref>دوانی، نقد عمر، ج۲، ص۹۶، ۹۷.</ref> در ۱۳ آبان ۱۳۵۶ به مناسبت درگذشت فرزند امام‌خمینی، سیدمصطفی، مجلس ختمی در اهواز برگزار گردید. استاد دوانی در حضور پنج هزار نفر سخنان مهمی بیان کرد. چهار روز بعد ساواک اهواز به سبب اهمیت آن مجلس، دو گزارش به تهران ارسال کرد. در یکی از آنها آمده بود که «سخنران، نخست به بیان فضایل علمی و مکارم اخلاقی وی (آقا سیدمصطفی) اشاره کرد و مصیبت درگذشت او را به آیت‌الله خمینی تسلیت گفت. در ادامه ضمن انتقاد شدید از تقلید کورکورانه دولتمردان از غرب و رواج غرب‌زدگی در جامعه، به نقش برجسته و مؤثر روحانیت شیعه در تاریخ معاصر ایران پرداخت و از صبر و شکیبایی امام در غم از دست دادن فرزندش تجلیل کرد».<ref>یاران امام...، ۵۳، ص۲۵۵-۲۶۰.</ref>
در خرداد سال ۱۳۵۲ به سبب فعالیت‌های سیاسی فرزندانش، مأموران [[ساواک]] به خانه‌اش ریختند و آنجا را مورد بازرسی قرار دادند.<ref>دوانی، ج ۲، ص۷۴-۷۵.</ref> وی طی مدت سه سال و نیم مرتباً به ملاقات فرزندانش می‌رفت و با وجود آنکه در طول دو سال پایانی هیچ‌گونه اجازه ملاقاتی داده نمی‌شد، همانند سایر خانواده‌های زندانیان، به امید ملاقات، ساعت‌ها پشت درب زندان اوین حضور می‌یافت و در آنجا با خانواده‌های زندانیان گفتگو می‌کرد و ضمن تأثر شدید، به آنان دلداری و امید می‌داد.<ref>دوانی، ج۲، ص۷۸.</ref> همچنین مجالس سخنرانی و منابر انتقادی استاد دوانی بدون توجه به اخطارها و احضارهای ساواک کماکان ادامه داشت؛ تا جایی که ثابتی مدیرکل سوم ساواک، در گزارشی به تاریخ ۲۰ مهر ۱۳۵۵ به ریاست ساواک نوشت: «خواهشمند است دستور فرمایید به نامبرده بالا شدیداً تذکر داده شود و به او تفهیم گردد چنانچه در آینده مطالب تحریک‌آمیز عنوان نماید، ممنوع‌المنبر خواهد شد».<ref>یاران امام...، ۵۳، ص۲۴۶.</ref>


دوانی در سال ۱۳۵۶ با زحمت و تلاش زیاد به گردآوری پیام‌ها، اعلامیه‌ها و سخنرانی‌های مراجع، علما، فضلا، طلاب، اهل منبر، دانشگاهیان، احزاب، جمعیت‌ها، فعالان سیاسی، اصناف و بازاریان و نیز ثبت و ضبط رویدادهای سیاسی کشور پرداخت و جلد اول نهضت روحانیون ایران را در مهر ۱۳۵۷ و جلد دوم را در اردیبهشت ۱۳۵۸ و سایر مجلدات را تا رویدادهای سال ۱۳۶۰ به نگارش درآورد و دوره ۱۱ جلدی کتاب را در همان سال منتشر کرد. او سپس قلم و بیان خود را در خدمت جمهوری اسلامی قرار داد و در مراکز آموزشی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش جمهوری اسلامی و دانشگاه‌ها به تدریس تاریخ اسلام، سیره معصومین(ع)، جنگ‌های صدر اسلام و... پرداخت و در بسیاری از همایش‌های علمی با ارائه مقاله و ایراد سخنرانی شرکت جست و در یادواره‌هایی که برای بزرگداشت شهدای ارتش، سپاه و بسیج تشکیل می‌شد حضور می‌یافت و از فداکاری‌های آنها تجلیل می‌کرد. وی با وجود مشغله فراوان، دعوت صداوسیما را می‌پذیرفت و در برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی شرکت می‌کرد. استاد دوانی ۱۱۰ جلد تألیف، ترجمه و تصحیح، در موضوعات تراجم رجال، تاریخ اسلام و ایران، سیره معصومین(ع) و نهضت‌های اسلامی و ده‌ها مقاله و سخنرانی از خود به یادگار گذاشت. ازجمله معروف‌ترین آثار ایشان می‌توان به مهدی موعود که تاکنون بیش از ۴۰ بار به چاپ رسیده است، دوره ۱۰ جلدی مفاخر اسلام در شرح‌حال علما و دانشمندان شیعه از عصر غیبت تاکنون و دوره ۱۱ جلدی نهضت روحانیون ایران از قرن هفتم تا سال ۱۳۶۰ش اشاره کرد.
در تابستان ۱۳۵۳ به دستور رئیس بندهای سیاسی زندان قصر مقرر شد فقط زندانیان سیاسی بالاتر از چهل سال بند ۲ مجازند که نماز صبح بخوانند، آن هم مشروط بر آنکه شواهد موثقی ارائه کنند که قبلاً نمازخوان بوده‌اند! این دستور تحمیلی، از سوی زندانیان سیاسی نادیده گرفته شد، اما هنگام ادای نماز صبح پلیس به نمازگزاران حمله کرد و آنان را مورد ضرب‌وجرح قرار داد. استاد دوانی که پس از ملاقات با پسرش، از ماجرا اطلاع یافت، بلافاصله به [[قم]] رفت و با [[سیدکاظم شریعتمداری|آیت‌الله شریعتمداری]] دیدار کرد و شرح واقعه را داد و از ایشان مصرانه خواست تا راجع به رفع آن ـ که به امور مذهبی مربوط می‌شد ـ اقدام عاجلی نماید که چنین نیز شد و بعد از چند روز آن غائله پایان یافت.<ref>دوانی، نقد عمر، ج۲، ص۹۶، ۹۷.</ref> در ۱۳ آبان ۱۳۵۶ به مناسبت درگذشت فرزند امام‌خمینی، [[سیدمصطفی خمینی|سیدمصطفی]]، مجلس ختمی در اهواز برگزار گردید. استاد دوانی در حضور پنج هزار نفر سخنان مهمی بیان کرد. چهار روز بعد ساواک اهواز به سبب اهمیت آن مجلس، دو گزارش به تهران ارسال کرد. در یکی از آنها آمده بود که «سخنران، نخست به بیان فضایل علمی و مکارم اخلاقی وی (آقا سیدمصطفی) اشاره کرد و مصیبت درگذشت او را به آیت‌الله خمینی تسلیت گفت. در ادامه ضمن انتقاد شدید از تقلید کورکورانه دولتمردان از غرب و رواج [[غرب‌زدگی]] در جامعه، به نقش برجسته و مؤثر روحانیت شیعه در تاریخ معاصر ایران پرداخت و از صبر و شکیبایی امام در غم از دست دادن فرزندش تجلیل کرد».<ref>یاران امام...، ۵۳، ص۲۵۵-۲۶۰.</ref>


علی دوانی در شامگاه ۱۸ دی ۱۳۸۵ ش در تهران درگذشت و پیکرش پس از اقامه نماز توسط آیت‌الله سبحانی در یکی از حجرات صحن عتیق حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد.<ref>رجبی دوانی، چهل و پنج.</ref>
دوانی در سال ۱۳۵۶ با زحمت و تلاش زیاد به گردآوری پیام‌ها، اعلامیه‌ها و سخنرانی‌های مراجع، علما، فضلا، طلاب، اهل منبر، دانشگاهیان، [[حزب و تشکل|احزاب]]، جمعیت‌ها، فعالان سیاسی، اصناف و بازاریان و نیز ثبت و ضبط رویدادهای سیاسی کشور پرداخت و جلد اول نهضت روحانیون ایران را در مهر ۱۳۵۷ و جلد دوم را در اردیبهشت ۱۳۵۸ و سایر مجلدات را تا رویدادهای سال ۱۳۶۰ به نگارش درآورد و دوره ۱۱ جلدی کتاب را در همان سال منتشر کرد. او سپس قلم و بیان خود را در خدمت [[جمهوری اسلامی]] قرار داد و در مراکز آموزشی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش جمهوری اسلامی و [[دانشگاه|دانشگاه‌ها]] به تدریس تاریخ اسلام، سیره معصومین(ع)، جنگ‌های صدر اسلام و... پرداخت و در بسیاری از همایش‌های علمی با ارائه مقاله و ایراد سخنرانی شرکت جست و در یادواره‌هایی که برای بزرگداشت شهدای ارتش، [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی|سپاه]] و [[بسیج مستضعفین|بسیج]] تشکیل می‌شد حضور می‌یافت و از فداکاری‌های آنها تجلیل می‌کرد. وی با وجود مشغله فراوان، دعوت صداوسیما را می‌پذیرفت و در برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی شرکت می‌کرد. استاد دوانی ۱۱۰ جلد تألیف، ترجمه و تصحیح، در موضوعات تراجم رجال، تاریخ اسلام و ایران، سیره معصومین(ع) و نهضت‌های اسلامی و ده‌ها مقاله و سخنرانی از خود به یادگار گذاشت. ازجمله معروف‌ترین آثار ایشان می‌توان به مهدی موعود که تاکنون بیش از ۴۰ بار به چاپ رسیده است، دوره ۱۰ جلدی مفاخر اسلام در شرح‌حال علما و دانشمندان شیعه از عصر غیبت تاکنون و دوره ۱۱ جلدی نهضت روحانیون ایران از قرن هفتم تا سال ۱۳۶۰ش اشاره کرد.
 
== درگذشت ==
علی دوانی در شامگاه ۱۸ دی ۱۳۸۵ ش در تهران درگذشت و پیکرش پس از اقامه نماز توسط [[جعفر سبحانی|آیت‌الله سبحانی]] در یکی از حجرات صحن عتیق حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.<ref>رجبی دوانی، چهل و پنج.</ref>
==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
۱۹٬۱۴۱

ویرایش