پرش به محتوا

غلامرضا گلسرخی: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۵۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۷ مرداد ۱۴۰۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۰: خط ۳۰:
| وبگاه رسمی        =
| وبگاه رسمی        =
}}
}}
'''غلامرضا گلسرخی'''، از شاگردان درس خارج امام‌خمینی.  
'''غلامرضا گلسرخی'''، از شاگردان [[درس خارج امام‌خمینی]].  
==تولد و تحصیل==
==تولد و تحصیل==
غلامرضا گلسرخی در ۲۸ خرداد ۱۳۱۱ش در کاشان به دنیا آمد. او مقطع ابتدایی را در کاشان طی کرد. در سال آخر دوران ابتدایی بود که محمد خالصی‌زاده توسط رضاشاه به کاشان تبعید شد و گلسرخی تحت تأثیر بیانات پرشور او، به تحصیل دروس حوزوی روی آورد و وارد مدرسه گذر بابا ولی کاشان شد. او مقدمات و سطح را در آن مدرسه و نزد شیخ جعفر صبوری قمی خواند. در سال ۱۳۳۰ش برای تکمیل تحصیلات دینی به حوزه علمیه قم رفت و با سکونت در مدرسه علمیه حجتیه، دوره سطح را در نزد سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی، میرزا محمد مجاهدی تبریزی و سیدصدرالدین صدر به پایان برد. آنگاه در درس خارج فقه و اصول آیات حسین طباطبایی بروجردی، امام‌خمینی، سیدمحمد محقق داماد و سیدعلی فانی شرکت جست.<ref>سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۶۹-۷۳؛ رضوی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی اسوه تبلیغ»، ص۳۴.</ref> او در درس خارج امام‌خمینی در مسجد سلماسی حضور می‌یافت.<ref>رضوی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی اسوه تبلیغ»، ص۳۵.</ref> و از شاگردان امام‌خمینی محسوب می‌شد.<ref>شریف‌رازی، گنجینه دانشمندان، ج۲، ص۳۹۴؛ روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام‌خمینی، ج۲، ص۵۰.</ref> بنابراین می‌توان گفت که در سال‌های پایانی دهه ۱۳۳۰ ش در درس امام‌خمینی شرکت می‌کرده است. گلسرخی از برخی از آنان اجازه تصرف در امور حسبیه دریافت نمود.<ref>سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۶۹-۷۳؛ رضوی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی اسوه تبلیغ»، ص۳۴.</ref> ازجمله در ۴ فروردین ۱۳۴۷ اجازه دخالت در امور حسبیه دریافت کرد.<ref>صحیفه امام، ج۱، ص۴۷۳.</ref>
غلامرضا گلسرخی در ۲۸ خرداد ۱۳۱۱ش در کاشان به دنیا آمد. او مقطع ابتدایی را در کاشان طی کرد. در سال آخر دوران ابتدایی بود که [[محمد خالصی‌زاده]] توسط [[رضا پهلوی|رضاشاه]] به کاشان تبعید شد و گلسرخی تحت تأثیر بیانات پرشور او، به تحصیل دروس حوزوی روی آورد و وارد مدرسه گذر بابا ولی کاشان شد. او مقدمات و سطح را در آن مدرسه و نزد شیخ جعفر صبوری قمی خواند. در سال ۱۳۳۰ش برای تکمیل تحصیلات دینی به [[حوزه علمیه قم]] رفت و با سکونت در مدرسه علمیه حجتیه، دوره سطح را در نزد [[سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی]]، میرزا محمد مجاهدی تبریزی و [[سیدصدرالدین صدر]] به پایان برد. آنگاه در درس خارج فقه و اصول [[سیدحسین بروجردی|سید حسین طباطبایی بروجردی]]، [[امام‌خمینی]]، سیدمحمد محقق داماد و [[سیدعلی فانی]] شرکت جست.<ref>سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۶۹-۷۳؛ رضوی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی اسوه تبلیغ»، ص۳۴.</ref> او در درس خارج [[امام‌خمینی]] در [[مسجد سلماسی]] حضور می‌یافت.<ref>رضوی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی اسوه تبلیغ»، ص۳۵.</ref> و از [[شاگردان امام‌خمینی]] محسوب می‌شد.<ref>شریف‌رازی، گنجینه دانشمندان، ج۲، ص۳۹۴؛ روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام‌خمینی، ج۲، ص۵۰.</ref> بنابراین می‌توان گفت که در سال‌های پایانی دهه ۱۳۳۰ ش در درس امام‌خمینی شرکت می‌کرده است. گلسرخی از برخی از آنان اجازه تصرف در امور حسبیه دریافت نمود.<ref>سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۶۹-۷۳؛ رضوی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی اسوه تبلیغ»، ص۳۴.</ref> ازجمله در ۴ فروردین ۱۳۴۷ اجازه دخالت در امور حسبیه دریافت کرد.<ref>صحیفه امام، ج۱، ص۴۷۳.</ref>
== فعالیت سیاسی و مبارزاتی قبل از انقلاب اسلامی==
== فعالیت سیاسی و مبارزاتی قبل از انقلاب اسلامی==
وی در دوران تحصیل در قم، با سیدمجتبی نواب صفوی رهبر جمعیت فدائیان اسلام آشنا شد و پس از دستگیری نواب صفوی و حبس او در زندان قصر زندانی، به ملاقات شهید نواب رفت و پس از آن ملاقات و بازگشت به قم، در جرگه یاران شهید نواب درآمد و به صف فدائیان اسلام پیوست.<ref>سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۷۳-۷۵.</ref> و در بعضی جلسات عمومی همراه او بود و جلسات خصوصی زیادی هم با او داشت. سپس در حالی که هجده سال بیشتر نداشت، از طرف نواب صفوی مأموریت یافت جمعیت فدائیان اسلام را در خوزستان تأسیس کند. وی در پی آن دستور به اهواز رفت و آن جمعیت را در خوزستان بنیان نهاد.<ref>کرباسچی، ص۲۸۸-۲۹۱.</ref> او به گفته هم‌حجره‌اش علی‌اکبر مسعودی خمینی «در کادر تسلیحات فدائیان حضور داشت و در شمار نزدیکان نواب بود» <ref>خاطرات آیت‌الله مسعودی خمینی، ص۶۹.</ref> در جریان قتل برجیس، پزشک بهایی مقیم کاشان مشارکت داشت و به همین سبب محاکمه شد، ولی براثر دخالت مراجع تقلید در این قضیه، در نهایت تبرئه شد.<ref>خاطرات آیت‌الله مسعودی خمینی، ص۲۹۶-۲۹۷.</ref> زمانی که اعضای جمعیت فدائیان اسلام تحت تعقیب حکومت پهلوی بودند، او نیز تحت تعقیب قرار گرفت و سال‌ها به جرم عضویت در این گروه، متواری بود. بعد از شهادت نواب صفوی، برای زنده ماندن یاد و نام نواب، مخفیانه سنگ قبری تهیه و پس از حجاری توسط سنگ‌تراشان روی قبر نواب نصب کرد.<ref>سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۷۳-۷۵.</ref> به همین سبب به دخالت در سیاست متهم شد.<ref>«ارتحال حجت‌الاسلام غلامرضا گلسرخی»، ص۱۰۶.</ref> و شهریه‌اش هم قطع گردید.<ref>«ارتحال حجت‌الاسلام غلامرضا گلسرخی»، ص۱۰۶؛ کرباسچی، ص۳۲۳.</ref> او که توسط فرمانداری نظامی تحت تعقیب بود، یک ماه پس از اعدام اعضای جمعیت فدائیان اسلام، خود را داوطلبانه به فرمانداری نظامی معرفی کرد و همین مسئله باعث شد پس از چند روز حبس، حکم تحت تعقیب بودن او رفع شود.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ص۳۶۹.</ref> پس از آن هم به سخنرانی‌های انتقادی علیه حکومت پهلوی ادامه داد و در سال ۱۳۳۸ش به ساواک احضار گردید.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ص۳۶۹.</ref>
وی در دوران تحصیل در قم، با [[سیدمجتبی نواب صفوی]] رهبر [[جمعیت فدائیان اسلام]] آشنا شد و پس از دستگیری نواب صفوی و حبس او در زندان قصر زندانی، به ملاقات نواب رفت و پس از آن ملاقات و بازگشت به قم، در جرگه یاران نواب درآمد و به صف فدائیان اسلام پیوست.<ref>سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۷۳-۷۵.</ref> و در بعضی جلسات عمومی همراه او بود و جلسات خصوصی زیادی هم با او داشت. سپس در حالی که هجده سال بیشتر نداشت، از طرف نواب صفوی مأموریت یافت جمعیت فدائیان اسلام را در خوزستان تأسیس کند. وی در پی آن دستور به اهواز رفت و آن جمعیت را در خوزستان بنیان نهاد.<ref>کرباسچی، ص۲۸۸-۲۹۱.</ref> او به گفته هم‌حجره‌اش [[علی‌اکبر مسعودی خمینی]] «در کادر تسلیحات فدائیان حضور داشت و در شمار نزدیکان نواب بود»<ref>خاطرات آیت‌الله مسعودی خمینی، ص۶۹.</ref> در جریان قتل [[برجیس]]، پزشک بهایی مقیم کاشان مشارکت داشت و به همین سبب محاکمه شد، ولی بر اثر دخالت مراجع تقلید در این قضیه، در نهایت تبرئه شد.<ref>خاطرات آیت‌الله مسعودی خمینی، ص۲۹۶-۲۹۷.</ref> زمانی که اعضای جمعیت فدائیان اسلام تحت تعقیب حکومت پهلوی بودند، او نیز تحت تعقیب قرار گرفت و سال‌ها به جرم عضویت در این گروه، متواری بود. بعد از شهادت نواب صفوی، برای زنده ماندن یاد و نام نواب، مخفیانه سنگ قبری تهیه و پس از حجاری توسط سنگ‌تراشان روی قبر نواب نصب کرد.<ref>سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۷۳-۷۵.</ref> به همین سبب به دخالت در سیاست متهم شد.<ref>«ارتحال حجت‌الاسلام غلامرضا گلسرخی»، ص۱۰۶.</ref> و شهریه‌اش هم قطع گردید.<ref>«ارتحال حجت‌الاسلام غلامرضا گلسرخی»، ص۱۰۶؛ کرباسچی، ص۳۲۳.</ref> او که توسط فرمانداری نظامی تحت تعقیب بود، یک ماه پس از اعدام اعضای جمعیت فدائیان اسلام، خود را داوطلبانه به فرمانداری نظامی معرفی کرد و همین مسئله باعث شد پس از چند روز حبس، حکم تحت تعقیب بودن او رفع شود.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ص۳۶۹.</ref> پس از آن هم به سخنرانی‌های انتقادی علیه [[حکومت پهلوی]] ادامه داد و در سال ۱۳۳۸ش به [[ساواک]] احضار گردید.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ص۳۶۹.</ref>


غلامرضا گلسرخی از استادان دارالتبلیغ اسلامی در قم.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۲، ص۲۴۶.</ref> و از سخنوران نامی بود که با سفرهای تبلیغی به شهرهای مختلف، به ایراد سخنرانی و تنویر افکار می‌پرداخت.<ref>شریف‌رازی، ج۲، ص۳۹۴.</ref> او پس از بازداشت امام‌خمینی و کشتار ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، رنج‌نامه‌ای به یکی از علمای نجف اشرف نوشت و از سکوت حوزه علمیه نجف در قبال شرایط سخت کشور و انقلابیان انتقاد کرد. او در بخشی از آن نامه وضعیت خود را چنین تشریح کرده است: «... از ماه مبارک رمضان تاکنون، من جا و مکان معیّنی ندارم، گاهی قم بوده‌ام، مختصری کاشان، چند روزی اصفهان و اکنون این نامه را از تهران می‌نگارم. در قم محدود بودم، به کاشان رفتم، در آنجا منبر رفتم محدود شدم، درب خانه‌ام را آتش زدند، محاصره‌ام کردند، خائفاً یترقب به قم برگشتم... نزدیک محرّم به تهران آمدم اوضاع قدری آرام شد و من مجالس بزرگ و بی‌سابقه در حساس‌ترین نقاط پایتخت داشتم؛ مطالب را مانند سایرین، بی‌پرده می‌گفتم تا اینکه روز دوازدهم شد». وی در آن نامه به افشاگری درباره حکومت پهلوی پرداخت و نوشت: «تهران بیش از ۸ هزار کشته داد. صدها نفر از طلاب، وعاظ، علمای اعلام، پیشه‌وران و تجار، در زندان‌ها به سر می‌برند. سکوت مرگ‌باری همه‌جا حکم‌فرماست. حکومت با قدرت هرچه بیشتر، اسلام و قرآن و روحانیت را منکوب می‌کند و از هیچ‌گونه دروغ، تهمت و افترا درباره آنها خودداری نمی‌کند. دستگاه جبار حاکم، مدت‌هاست تصمیم گرفته است به جهت سیاست نفتی و به‌واسطه نفوذ عمال اسرائیلی و فرقه ضاله بهاییت، قم را منکوب نموده، آثار اسلام را از کشور ایران برداشته و به سرنوشت ترکیه مبتلایشان کند».<ref>حجتی کرمانی، «سرشک خامه در مرگ جانسوز گلسرخی کاشانی»، ص۱۷۳؛ سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۷۷-۷۹.</ref> سپس به مبارزات خود ادامه داد و امضای او با نام «رضا گلسرخی» ذیل اغلب اعلامیه‌های مدرسان حوزه علمیه قم دیده می‌شود.<ref>اسناد انقلاب اسلامی، ص۱۷۴، ۱۸۸ و....</ref> این فعالیت‌ها باعث شد بار دیگر تحت تعقیب قرار گیرد. ساواک قم در اسفند ۱۳۴۲ او را دستگیر و پس از سه روز حبس، آزاد کرد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ص۳۶۹.</ref> در بهمن ۱۳۴۳ هم بار دیگر دستگیر و در زندان قزل‌قلعه تهران زندانی شد .<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ص۳۶۹.</ref> ساواک در دی ۱۳۴۴ از وی به‌عنوان یکی از واعظان افراطی نام برد و خواستار ممنوعیت او از سخنرانی شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۴۶، ص۱۹.</ref> در ۱۳۴۶ش نیز نام او از طرف ساواک در فهرست روحانیان ممنوع‌المنبر قرار گرفت.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۱، ص۴۸.</ref> او در ۱۳۴۸ صش نشریه سیمای اسلام را در قم همراه با سیدهادی خسروشاهی، رضا گلسرخی و علی حجتی کرمانی منتشر می‌کرد.<ref>سلیمانی آشتیانی، ص۱۳۴.</ref>
غلامرضا گلسرخی از استادان [[دارالتبلیغ اسلامی]] در [[قم]]<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۲، ص۲۴۶.</ref> و از سخنوران نامی بود که با سفرهای تبلیغی به شهرهای مختلف، به ایراد سخنرانی و تنویر افکار می‌پرداخت.<ref>شریف‌رازی، ج۲، ص۳۹۴.</ref> او پس از [[دستگیری امام‌خمینی|بازداشت امام‌خمینی]] و [[قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲|کشتار ۱۵ خرداد ۱۳۴۲]]، رنج‌نامه‌ای به یکی از علمای نجف اشرف نوشت و از سکوت [[حوزه علمیه نجف]] در قبال شرایط سخت کشور و انقلابیان انتقاد کرد. او در بخشی از آن نامه وضعیت خود را چنین تشریح کرده است: <blockquote>«... از ماه مبارک رمضان تاکنون، من جا و مکان معیّنی ندارم، گاهی قم بوده‌ام، مختصری کاشان، چند روزی اصفهان و اکنون این نامه را از تهران می‌نگارم. در قم محدود بودم، به کاشان رفتم، در آنجا منبر رفتم محدود شدم، درب خانه‌ام را آتش زدند، محاصره‌ام کردند، خائفاً یترقب به قم برگشتم... نزدیک محرّم به تهران آمدم اوضاع قدری آرام شد و من مجالس بزرگ و بی‌سابقه در حساس‌ترین نقاط پایتخت داشتم؛ مطالب را مانند سایرین، بی‌پرده می‌گفتم تا اینکه روز دوازدهم شد». وی در آن نامه به افشاگری درباره حکومت پهلوی پرداخت و نوشت: «تهران بیش از ۸ هزار کشته داد. صدها نفر از طلاب، وعاظ، علمای اعلام، پیشه‌وران و تجار، در زندان‌ها به سر می‌برند. سکوت مرگ‌باری همه‌جا حکم‌فرماست. حکومت با قدرت هرچه بیشتر، اسلام و قرآن و روحانیت را منکوب می‌کند و از هیچ‌گونه دروغ، تهمت و افترا درباره آنها خودداری نمی‌کند. دستگاه جبار حاکم، مدت‌هاست تصمیم گرفته است به جهت سیاست نفتی و به‌واسطه نفوذ عمال اسرائیلی و فرقه ضاله بهاییت، قم را منکوب نموده، آثار اسلام را از کشور ایران برداشته و به سرنوشت ترکیه مبتلایشان کند».<ref>حجتی کرمانی، «سرشک خامه در مرگ جانسوز گلسرخی کاشانی»، ص۱۷۳؛ سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۷۷-۷۹.</ref> </blockquote>سپس به مبارزات خود ادامه داد و امضای او با نام «رضا گلسرخی» ذیل اغلب اعلامیه‌های مدرسان حوزه علمیه قم دیده می‌شود.<ref>اسناد انقلاب اسلامی، ص۱۷۴، ۱۸۸ و....</ref> این فعالیت‌ها باعث شد بار دیگر تحت تعقیب قرار گیرد. ساواک قم در اسفند ۱۳۴۲ او را دستگیر و پس از سه روز حبس، آزاد کرد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ص۳۶۹.</ref> در بهمن ۱۳۴۳ هم بار دیگر دستگیر و در زندان قزل‌قلعه تهران زندانی شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ص۳۶۹.</ref> ساواک در دی ۱۳۴۴ از وی به‌عنوان یکی از واعظان افراطی نام برد و خواستار ممنوعیت او از سخنرانی شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۴۶، ص۱۹.</ref> در ۱۳۴۶ش نیز نام او از طرف ساواک در فهرست روحانیان ممنوع‌المنبر قرار گرفت.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۱، ص۴۸.</ref> او در ۱۳۴۸ صش نشریه سیمای اسلام را در قم همراه با [[سیدهادی خسروشاهی]]، [[رضا گلسرخی]] و [[علی حجتی کرمانی]] منتشر می‌کرد.<ref>سلیمانی آشتیانی، ص۱۳۴.</ref>


غلامرضا گلسرخی به سبب تداوم فعالیت‌های سیاسی، در سال ۱۳۵۰ش بار دیگر دستگیر شد و این بار به مدت نه ماه به شهر سقز تبعید گردید. او پس از بازگشت از تبعید، بارها از سوی دارالتبلیغ اسلامی به سفرهای تبلیغی اعزام می‌شد و ازجمله به پاکستان سفر می‌کرد و در این سفرها، به سخنرانی‌های انتقادی علیه حکومت پهلوی و جانب‌داری از امام‌خمینی می‌پرداخت. همین مسئله باعث شد تا ساواک از مسئولان دارالتبلیغ اسلامی خواستار جلوگیری از چنان اقداماتی شود، ولی او همواره مورد حمایت آیت‌الله شریعتمداری بود و به کمک او بود که در سال ۱۳۵۲ ش ممنوعیت گلسرخی از سخنرانی رفع شد.<ref>سلیمانی آشتیانی، ص۱۳۴.</ref> در بهمن ۱۳۵۴ به سبب ایراد سخنرانی‌های انتقادی در حسینیه اعظم اهواز و حسینیه اصفهانی‌های آبادان.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۲، ص۴۲۸.</ref> دستگیر و به تهران اعزام شد و سپس ممنوع‌المنبر شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ص۳۶۹.</ref> در سال ۱۳۵۶ش و پس از رحلت سیدمصطفی خمینی در نجف اشرف، همراه با جمعی از مدرسین حوزه عملیه قم در نامه‌ای به امام‌خمینی، آن ضایعه را تسلیت گفتند.<ref>خسروشاهی، اسناد نهضت اسلامی، ج۳، ص۱۵۱.</ref>
غلامرضا گلسرخی به سبب تداوم فعالیت‌های سیاسی، در سال ۱۳۵۰ش بار دیگر دستگیر شد و این بار به مدت نه ماه به شهر سقز تبعید گردید. او پس از بازگشت از تبعید، بارها از سوی دارالتبلیغ اسلامی به سفرهای تبلیغی اعزام می‌شد و ازجمله به [[پاکستان]] سفر می‌کرد و در این سفرها، به سخنرانی‌های انتقادی علیه حکومت پهلوی و جانبداری از امام‌خمینی می‌پرداخت. همین مسئله باعث شد تا ساواک از مسئولان دارالتبلیغ اسلامی خواستار جلوگیری از چنان اقداماتی شود، ولی او همواره مورد حمایت [[آیت‌الله شریعتمداری]] بود و به کمک او بود که در سال ۱۳۵۲ش ممنوعیت گلسرخی از سخنرانی رفع شد.<ref>سلیمانی آشتیانی، ص۱۳۴.</ref> در بهمن ۱۳۵۴ به سبب ایراد سخنرانی‌های انتقادی در حسینیه اعظم اهواز و حسینیه اصفهانی‌های آبادان.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۵۲، ص۴۲۸.</ref> دستگیر و به تهران اعزام شد و سپس ممنوع‌المنبر شد.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۱، ص۳۶۹.</ref> در سال ۱۳۵۶ش و پس از رحلت [[سیدمصطفی خمینی]] در نجف اشرف، همراه با جمعی از مدرسین حوزه عملیه قم در نامه‌ای به امام‌خمینی، آن ضایعه را تسلیت گفتند.<ref>خسروشاهی، اسناد نهضت اسلامی، ج۳، ص۱۵۱.</ref>


گلسرخی در سال‌های ۱۳۵۶-۱۳۵۷ از سخنرانان اصلی حسینیه اعظم اهواز بود. در شب بیستم مرداد ۱۳۵۷ به سخنرانی در حسینیه اعظم اهواز پرداخت که منجر به دستگیری وی شد. در پی آن عده زیادی از مردم در خیابان‌ها به راه افتادند و با مأموران حکومت پهلوی درگیر شدند و در این درگیری‌ها، هفتاد نفر از تظاهرکنندگان دستگیر شدند.<ref>انقلاب اسلامی به...، ج۸، ص۳۹۹.</ref> پس از آن، روحانیان مبارز اهواز در ۲۲/۵/۱۳۵۷ با صدور اعلامیه‌ای، قطع بلندگوهای حسینیه‌های اعظم اهواز و عباسیه آن شهر و دستگیری گلسرخی را محکوم کردند و روز ۲۴ مرداد ۱۳۵۷ را در اعتراض به آن حوادث، عزای عمومی اعلام کردند و همدردی خود را با حادثه‌دیدگان اعلام نمودند.<ref>اسناد انقلاب اسلامی، ج۳، ص۳۶۰ـ۳۶۱.</ref> سپس روحانیان مبارز اهواز در اعتراض به دستگیری گلسرخی، در آن شهر متحصن شدند و اعلام کردند تا زمانی که به همه وعاظ اجازه سخنرانی بدون اخذ تعهد به سخنرانان داده نشود به تحصن خود ادامه خواهند داد.<ref>انقلاب اسلامی به...، ج۱۸، ص۳۸۵.</ref> گلسرخی در سی مهر ۱۳۵۷ از سوی ساواک به‌عنوان یکی از طرفداران امام‌خمینی نامیده شد.<ref>آیت‌الله‌العظمی حسین نوری همدانی، ص۲۹۵-۲۹۸۷.</ref> وی در یازدهم دی ۱۳۵۷ به نمایندگی از طرف سیدمحمدکاظم شریعتمداری و همراه با هیئت مهندس مهدی بازرگان به اهواز رفت و در حسینیه اعظم، طی سخنانی از حکومت پهلوی به‌شدت انتقاد کرد. در آن روز پنج هزار نفر از مردم تظاهرات کردند.<ref>روزنامه اطلاعات، شماره ۱۶۶۲۱، ضمیمه، ص۳.</ref>
گلسرخی در سال‌های ۱۳۵۶-۱۳۵۷ از سخنرانان اصلی [[حسینیه اعظم اهواز]] بود. در شب بیستم مرداد ۱۳۵۷ به سخنرانی در حسینیه اعظم اهواز پرداخت که منجر به دستگیری وی شد. در پی آن عده زیادی از مردم در خیابان‌ها به راه افتادند و با مأموران حکومت پهلوی درگیر شدند و در این درگیری‌ها، هفتاد نفر از تظاهرکنندگان دستگیر شدند.<ref>انقلاب اسلامی به...، ج۸، ص۳۹۹.</ref> پس از آن، روحانیان مبارز اهواز در ۲۲/۵/۱۳۵۷ با صدور اعلامیه‌ای، قطع بلندگوهای حسینیه‌های اعظم اهواز و عباسیه آن شهر و دستگیری گلسرخی را محکوم کردند و روز ۲۴ مرداد ۱۳۵۷ را در اعتراض به آن حوادث، عزای عمومی اعلام کردند و همدردی خود را با حادثه‌دیدگان اعلام نمودند.<ref>اسناد انقلاب اسلامی، ج۳، ص۳۶۰ـ۳۶۱.</ref> سپس روحانیان مبارز اهواز در اعتراض به دستگیری گلسرخی، در آن شهر متحصن شدند و اعلام کردند تا زمانی که به همه وعاظ اجازه سخنرانی بدون اخذ تعهد به سخنرانان داده نشود به تحصن خود ادامه خواهند داد.<ref>انقلاب اسلامی به...، ج۱۸، ص۳۸۵.</ref> گلسرخی در سی مهر ۱۳۵۷ از سوی ساواک به‌عنوان یکی از طرفداران امام‌خمینی نامیده شد.<ref>آیت‌الله‌العظمی حسین نوری همدانی، ص۲۹۵-۲۹۸۷.</ref> وی در یازدهم دی ۱۳۵۷ به نمایندگی از طرف [[سیدمحمدکاظم شریعتمداری]] و همراه با هیئت [[مهدی بازرگان]] به اهواز رفت و در حسینیه اعظم، طی سخنانی از حکومت پهلوی به‌شدت انتقاد کرد. در آن روز پنج هزار نفر از مردم تظاهرات کردند.<ref>روزنامه اطلاعات، شماره ۱۶۶۲۱، ضمیمه، ص۳.</ref>
==فعالیت‌ها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی==
==فعالیت‌ها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی==
گلسرخی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در خدمت انقلاب اسلامی بود و در سال ۱۳۵۸ش به تبریز رفت و در رفع اختلاف میان مردم تبریز نقشی مؤثر ایفا کرد <ref>سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۸۲-۸۳.</ref> سپس به سمت رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در دهلی‌نو منصوب شد و نمایندگی حسینعلی منتظری در هند را هم بر عهده گرفت.<ref>رضوی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی اسوه تبلیغ»، ص۳۵.</ref> او در دوران دفاع مقدس نیز مأموریت‌های متعددی به جبهه‌ها داشت و از سوی حسینعلی منتظری اداره بخشی از ستاد پشتیبانی در جبهه‌ها و همچنین نمایندگی قائم‌مقام رهبری را عهده‌دار شد.<ref>سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۸۵-۸۶.</ref> گلسرخی هم‌زمان با تبلیغ و مبارزه، به تألیف مقالات در مجله مکتب اسلام پرداخت. بازیگران قرون، مردآفرینان (معرفی زنان شایسته)، مبارزه‌ای در قالب صلح، مجموعه داستان، روش حکومت یا نامه و فرمان‌های امام علی(ع)، بانک بدون ربا (ترجمه کتاب البنک الاربوی فی الاسلام شهید محمدباقر صدر)، تفسیر سوره قدر، تاریخ مکه، طنزهای آمیرزا (مجموعه مقالات طنز در روزنامه منشور برادری) و ره‌آورد سقز از آثار اوست.<ref>سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۸۴.</ref> راه‌اندازی هیئت بنی الزهرا کاشان، بنای مدرسه، حمام در کرگیل هند و مناطق شیعه‌نشین کشمیر از اقدامات عام‌المنفعه او بود.<ref>سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۸۷.</ref>
گلسرخی پس از [[انقلاب اسلامی ایران|پیروزی انقلاب اسلامی]] نیز در خدمت انقلاب اسلامی بود و در سال ۱۳۵۸ش به تبریز رفت و در رفع اختلاف میان مردم تبریز نقشی مؤثر ایفا کرد <ref>سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۸۲-۸۳.</ref> سپس به سمت رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در دهلی‌نو منصوب شد و نمایندگی [[حسینعلی منتظری]] در هند را هم بر عهده گرفت.<ref>رضوی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی اسوه تبلیغ»، ص۳۵.</ref> او در دوران [[جنگ عراق علیه ایران|دفاع مقدس]] نیز مأموریت‌های متعددی به جبهه‌ها داشت و از سوی حسینعلی منتظری اداره بخشی از ستاد پشتیبانی در جبهه‌ها و همچنین نمایندگی [[قائم‌مقام رهبری]] را عهده‌دار شد.<ref>سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۸۵-۸۶.</ref>  
 
گلسرخی هم‌زمان با تبلیغ و مبارزه، به تألیف مقالات در مجله مکتب اسلام پرداخت. بازیگران قرون، مردآفرینان (معرفی زنان شایسته)، مبارزه‌ای در قالب صلح، مجموعه داستان، روش حکومت یا نامه و فرمان‌های امام علی(ع)، بانک بدون ربا (ترجمه کتاب البنک الاربوی فی الاسلام شهید محمدباقر صدر)، تفسیر سوره قدر، تاریخ مکه، طنزهای آمیرزا (مجموعه مقالات طنز در روزنامه منشور برادری) و ره‌آورد سقز از آثار اوست.<ref>سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۸۴.</ref> راه‌اندازی هیئت بنی الزهرا کاشان، بنای مدرسه، حمام در کرگیل هند و مناطق شیعه‌نشین کشمیر از اقدامات عام‌المنفعه او بود.<ref>سلمانی آرانی، «غلامرضا گلسرخی کاشانی، اسوه تبلیغ»، ص۸۷.</ref>
==درگذشت==
==درگذشت==
غلامرضا گلسرخی در روز ۲۲ مهر ۱۳۶۹ براثر بیماری گوارشی از دنیا رفت و پس از اقامه نماز توسط آیت‌الله محمدتقی بهجت، در حجره ۲۷ صحن اصلی حرم حضرت فاطمه معصومه(س) به خاک سپرده شد.<ref>رضوی، ص۳۵.</ref>
غلامرضا گلسرخی در روز ۲۲ مهر ۱۳۶۹ بر اثر بیماری گوارشی از دنیا رفت و پس از اقامه نماز توسط محمدتقی بهجت، در حجره ۲۷ صحن اصلی [[حرم حضرت معصومه(س)|حرم حضرت فاطمه معصومه(س)]] به خاک سپرده شد.<ref>رضوی، ص۳۵.</ref>
==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
۲۰٬۷۴۰

ویرایش