۲۱٬۱۶۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
== زادگاه و تحصیل == | == زادگاه و تحصیل == | ||
او در سال ۱۲۸۸ش در خانوادهای روحانی در همدان به دنیا آمد. پدرش میرزا محمد مجتهد حجت همدانی و جدش میرزا محمدحسن همدانی از روحانیان برجسته همدان بودند. جواد حجت خواندن و نوشتن را در همدان آموخت. آنگاه به تحصیل دروس حوزوی روی آورد و مقدمات را در همدان خواند ولی درباره استادانش در همدان گزارشی در دست نیست. او در سال ۱۳۰۴-۱۳۰۵ش به توصیه امامخمینی که در آن سال به همدان رفته بود و میهمان میرزا محمد حجت همدانی بود، راهی قم شد.<ref>پابهپای آفتاب، ج۴، ص۲۱)</ref> و در حوزه علمیه آنجا دروس سطح را نزد استادان آن حوزه تکمیل کرد. درباره تحصیلات او در دوره سطح و استادان او در آن مقطع در قم هم اطلاعاتی وجود ندارد. او پس از پایان دوره سطح، در درس منظومه امامخمینی که در مدرسه دارالشفا و با حضور جمعی بالغ بر ۴۰-۵۰ نفر تشکیل میشد، شرکت میکرد.<ref>سلسله موی دوست، ص۶۹-۷۰.</ref> امامخمینی شرایط خاصی برای پذیرش شاگرد در آن درس داشت و به افرادی اجازه حضور در آن درس را میداد که فهمی مناسب از مسائل فقهی داشتند؛ بنابراین با استناد به حضور او در آن درس میتوان گفت که وی در آن مقطع شرایط لازم را برای ورود به آن درس پیدا کرده بود. درس منظومه امامخمینی مدتی بعد براثر پارهای مخالفتها تعطیل شد. محمود حجت میگوید که پس از تعطیلی درس منظومه امامخمینی، از آیتالله محمدعلی شاهآبادی درخواست کردند تا منظومه را برای آنان تدریس کند.<ref>پابهپای آفتاب، ج۴، ص۲۲.</ref> او از حضور برادرش جواد حجت در آن درس سخن گفته است، ولی با استناد به همان خاطرات و همراه بودن این دو برادر در درسهای فلسفی امامخمینی، میتوان احتمال داد که جواد حجت نیز در درس منظومه آیتالله شاهآبادی شرکت میکرده است. سپس از امامخمینی درخواست کردند تا اسفار، باب نفس را تدریس کند و در پی آن پیشنهاد، امامخمینی تدریس اسفار اربعه (ملاصدرا) را آغاز کرد و آن دو برادر در آن درس شرکت داشتند | او در سال ۱۲۸۸ش در خانوادهای روحانی در همدان به دنیا آمد. پدرش میرزا محمد مجتهد حجت همدانی و جدش میرزا محمدحسن همدانی از روحانیان برجسته همدان بودند. جواد حجت خواندن و نوشتن را در همدان آموخت. آنگاه به تحصیل دروس حوزوی روی آورد و مقدمات را در همدان خواند ولی درباره استادانش در همدان گزارشی در دست نیست. او در سال ۱۳۰۴-۱۳۰۵ش به توصیه امامخمینی که در آن سال به همدان رفته بود و میهمان میرزا محمد حجت همدانی بود، راهی قم شد.<ref>پابهپای آفتاب، ج۴، ص۲۱)</ref> و در حوزه علمیه آنجا دروس سطح را نزد استادان آن حوزه تکمیل کرد. درباره تحصیلات او در دوره سطح و استادان او در آن مقطع در قم هم اطلاعاتی وجود ندارد. او پس از پایان دوره سطح، در درس منظومه امامخمینی که در مدرسه دارالشفا و با حضور جمعی بالغ بر ۴۰-۵۰ نفر تشکیل میشد، شرکت میکرد.<ref>سلسله موی دوست، ص۶۹-۷۰.</ref> امامخمینی شرایط خاصی برای پذیرش شاگرد در آن درس داشت و به افرادی اجازه حضور در آن درس را میداد که فهمی مناسب از مسائل فقهی داشتند؛ بنابراین با استناد به حضور او در آن درس میتوان گفت که وی در آن مقطع شرایط لازم را برای ورود به آن درس پیدا کرده بود. درس منظومه امامخمینی مدتی بعد براثر پارهای مخالفتها تعطیل شد. محمود حجت میگوید که پس از تعطیلی درس منظومه امامخمینی، از آیتالله محمدعلی شاهآبادی درخواست کردند تا منظومه را برای آنان تدریس کند.<ref>پابهپای آفتاب، ج۴، ص۲۲.</ref> او از حضور برادرش جواد حجت در آن درس سخن گفته است، ولی با استناد به همان خاطرات و همراه بودن این دو برادر در درسهای فلسفی امامخمینی، میتوان احتمال داد که جواد حجت نیز در درس منظومه آیتالله شاهآبادی شرکت میکرده است. سپس از امامخمینی درخواست کردند تا اسفار، باب نفس را تدریس کند و در پی آن پیشنهاد، امامخمینی تدریس اسفار اربعه (ملاصدرا) را آغاز کرد و آن دو برادر در آن درس شرکت داشتند.<ref>پابهپای آفتاب، ج۴، ص۲۲.</ref> تعداد شاگردان آن درس در ابتدای شروع، پنج یا شش نفر بودند که دو برادر جواد و محمود حجت دو تن از شاگردان معدود آن درس به شمار میرفتند.<ref>سلسله موی دوست، ص۶۹.</ref> | ||
امامخمینی از جواد حجت و برادرش محمود بهعنوان دو تن از شاگردان مستعد خویش نام میبرد و درباره آنان میگوید: «در سابق که درس اخلاق و معقول میدادم، در بین شاگردان دو برادر از اهالی همدان بودند که بسیار مستعد و هوشمند و از ذکاوت سطح بالایی برخوردار بودند و مطالب عقلانی بهخصوص حکمت متعالیه ملاصدرا را بسیار خوب میفهمیدند». میرزا جواد حجت همدانی پس از سالها تحصیل نزد امامخمینی، از ایشان اجازهنامهای خواست و امامخمینی اجازهنامهای خطاب به او صادر کرد که با استناد به صحیفه امامخمینی، میتوان گفت نخستین اجازهنامه صادرشده توسط ایشان برای شاگردان درسهای عقلی خویش بوده است. امامخمینی دراینباره میفرمایند: «بسیاری مطالب موعظهآمیز و نصایح اخلاقی و عرفانی در آن اجازهنامه نوشتم و یک اجازهای دادم که اینها در علم معقول خوب هستند و به مرتبه قابل توجهی رسیدهاند».<ref>امام به روایت دانشوران، ص۳۴-۳۵.</ref> همین تعابیر نشان میدهد که او همراه با برادرش از شاگردان خاص امامخمینی بودهاند. امامخمینی در آن اجازهنامه پس از بیان تعابیری عرفانی و مواعظ اخلاقی آورده بود: «این وصیتی است به نفْس سنگدل تاریک بیکارۀ خویش و وصیتی است به دوست موفقم، صاحب خِردی با بینشی درخشان در علوم ظاهری و باطنی و نظری دقیق در معارف الهی، دانشمند خردمندِ نکتهسنج روحانی «آقا میرزا جواد همدانی» که خداوندش به نهایت آمال برساند. من، به جان دوست قسم، با آنکه از اهل علم و طلاب آن نیستم، از مهمات اصول فلسفه متعالیه الهی هر آنچه نزد خویش داشتم و بعضی از آنچه از اساتید بزرگوار ـ خداوند سایۀ ایشان را مستدام گرداند ـ و کتب ارباب معرفت و صاحبدلان ـ رضواناللّه علیهم ـ فراگرفته بودم بر وی عرضه کردم و او به حمد خداوند متعال به مرتبه علم و عرفان رسیده، مسلک عقل و ایمان را پیمود، در حالی که خود نیز ـ سلّمه اللّه ـ دارای قریحه و سرّی لطیف و قلبی پاک و طینت سلیم و فکری نیکوست که لباس علم و راستی بر تن کرده و توکل همه بر خداست در مبدأ و معاد». آنگاه به او سفارش کرده است: «بپرهیز و بر حذر باش ـ ای برادر روحانی و دوست عقلانی ـ از این اشباح مدعی تمدن و تجدد که آنان ستوری رمیده و گرگهایی درنده و شیاطینی انساننما هستند که از حیوان گمراهتر و از شیطان پستترند و قسم به جان حقیقت که میان آنان و تمدن آنچنان فاصله دوری است که اگر به شرق روند تمدن به غرب گریزد و چون به غرب روی آورند تمدن به شرق برود و همانند تو که از شیر میگریزی تمدن از ایشان در فرار است که ضرر ایشان بر بنیآدم از آدمخوارگان بیش است؛ و درخواست و وصیتم را تکرار میکنم که مرا نزد خدای بلند مرتبه خویش به نیکی یاد کنی: رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا عَذَابَ النّارِ [پروردگارا در دنیا به ما حسنه و در آخرت حسنه عطایمان کن و از عذاب آتش نگاهماندار] و ما را از آمدوشد با فرومایگان شرور برکنار دار، به حق محمد و آله الأطهار ـ صلوات اللّه علیهم».<ref>صحیفه امام، ج۱، ص۴-۱۲.</ref> | امامخمینی از جواد حجت و برادرش محمود بهعنوان دو تن از شاگردان مستعد خویش نام میبرد و درباره آنان میگوید: «در سابق که درس اخلاق و معقول میدادم، در بین شاگردان دو برادر از اهالی همدان بودند که بسیار مستعد و هوشمند و از ذکاوت سطح بالایی برخوردار بودند و مطالب عقلانی بهخصوص حکمت متعالیه ملاصدرا را بسیار خوب میفهمیدند». میرزا جواد حجت همدانی پس از سالها تحصیل نزد امامخمینی، از ایشان اجازهنامهای خواست و امامخمینی اجازهنامهای خطاب به او صادر کرد که با استناد به صحیفه امامخمینی، میتوان گفت نخستین اجازهنامه صادرشده توسط ایشان برای شاگردان درسهای عقلی خویش بوده است. امامخمینی دراینباره میفرمایند: «بسیاری مطالب موعظهآمیز و نصایح اخلاقی و عرفانی در آن اجازهنامه نوشتم و یک اجازهای دادم که اینها در علم معقول خوب هستند و به مرتبه قابل توجهی رسیدهاند».<ref>امام به روایت دانشوران، ص۳۴-۳۵.</ref> همین تعابیر نشان میدهد که او همراه با برادرش از شاگردان خاص امامخمینی بودهاند. امامخمینی در آن اجازهنامه پس از بیان تعابیری عرفانی و مواعظ اخلاقی آورده بود: «این وصیتی است به نفْس سنگدل تاریک بیکارۀ خویش و وصیتی است به دوست موفقم، صاحب خِردی با بینشی درخشان در علوم ظاهری و باطنی و نظری دقیق در معارف الهی، دانشمند خردمندِ نکتهسنج روحانی «آقا میرزا جواد همدانی» که خداوندش به نهایت آمال برساند. من، به جان دوست قسم، با آنکه از اهل علم و طلاب آن نیستم، از مهمات اصول فلسفه متعالیه الهی هر آنچه نزد خویش داشتم و بعضی از آنچه از اساتید بزرگوار ـ خداوند سایۀ ایشان را مستدام گرداند ـ و کتب ارباب معرفت و صاحبدلان ـ رضواناللّه علیهم ـ فراگرفته بودم بر وی عرضه کردم و او به حمد خداوند متعال به مرتبه علم و عرفان رسیده، مسلک عقل و ایمان را پیمود، در حالی که خود نیز ـ سلّمه اللّه ـ دارای قریحه و سرّی لطیف و قلبی پاک و طینت سلیم و فکری نیکوست که لباس علم و راستی بر تن کرده و توکل همه بر خداست در مبدأ و معاد». آنگاه به او سفارش کرده است: «بپرهیز و بر حذر باش ـ ای برادر روحانی و دوست عقلانی ـ از این اشباح مدعی تمدن و تجدد که آنان ستوری رمیده و گرگهایی درنده و شیاطینی انساننما هستند که از حیوان گمراهتر و از شیطان پستترند و قسم به جان حقیقت که میان آنان و تمدن آنچنان فاصله دوری است که اگر به شرق روند تمدن به غرب گریزد و چون به غرب روی آورند تمدن به شرق برود و همانند تو که از شیر میگریزی تمدن از ایشان در فرار است که ضرر ایشان بر بنیآدم از آدمخوارگان بیش است؛ و درخواست و وصیتم را تکرار میکنم که مرا نزد خدای بلند مرتبه خویش به نیکی یاد کنی: رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا عَذَابَ النّارِ [پروردگارا در دنیا به ما حسنه و در آخرت حسنه عطایمان کن و از عذاب آتش نگاهماندار] و ما را از آمدوشد با فرومایگان شرور برکنار دار، به حق محمد و آله الأطهار ـ صلوات اللّه علیهم».<ref>صحیفه امام، ج۱، ص۴-۱۲.</ref> |