۲۱٬۱۴۹
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== زندگی امام پنجم (ع) == | == زندگی امام پنجم (ع) == | ||
امام ابوجعفر، محمدبنعلی، ملقب به باقر، در اول | امام ابوجعفر، محمدبنعلی، ملقب به باقر، در اول رجب<ref>طوسی، مصباح المتهجد، ۲/۸۰۱.</ref> یا سوم صفر<ref>ابنخلکان، وفیات الأعیان و أبناء الزمان، ۴/۱۷۴؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، ۴۶/۲۱۲.</ref> سال ۵۷ هجری در [[مدینه]]<ref>مفید، الارشاد، ۲/۱۵۸.</ref> زاده شد. پدر ایشان [[علیبنحسین(ع)]] است و مادر ایشان فاطمه با کنیه امالحسن<ref>اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ۲/۳۲۸.</ref> یا امعبدالله دختر [[امامحسن مجتبی(ع)]]، از بانوان بافضیلت و دارای کرامت بود.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۴۶۹؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۷۶.</ref> امامباقر (ع) چهار سال از زندگی جد خود [[امامحسین(ع)]] را درک کرد<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۴۶/۲۱۲؛ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۸۳.</ref> و نکتهای را از ایشان دربارهٔ جایگاه اصلی [[مقام ابراهیم(ع)]] در [[مسجدالحرام]] نقل کردهاست<ref>کلینی، الکافی، ۴/۲۲۳.</ref> ایشان در سفر [[کربلا]] نیز با [[امامسجاد(ع)]] همراه بود<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۳۲۰.</ref> و به برخی حوادث آن اشاره کردهاست.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۳۲۰؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، تاریخ طبری، ۵/۳۴۷.</ref> ایشان ۳۵<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۸۱</ref> یا ۳۹ سال<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۴۶/۲۱۲.</ref> با پدر خود زندگی کرد.<ref>ادامه مقاله.</ref> | ||
== جایگاه و ویژگیها == | == جایگاه و ویژگیها == | ||
خط ۸: | خط ۸: | ||
امامباقر (ع) نزد مردم و علمای روزگار خود از نظر فضل و علم و سیادت نیز جایگاه ویژهای داشت<ref>ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۵۴/۲۷۹–۲۸۰؛ اربلی، کشف الغمه، ۲/۳۲۹–۳۳۰.</ref> ایشان را داناترین مردم میشمردند<ref>کلینی، الکافی، ۷/۱۶۷.</ref> و معضلات فقهی از آن حضرت پرسیده میشد.<ref>کلینی، الکافی، ۷/۳۲۹.</ref> جابربنیزید جعفی از علمای آن روز از امامباقر (ع) به وارث علم انبیا<ref>مفید، الارشاد، ۲/۱۶۰.</ref> و [[ابنابیالحدید معتزلی]] از ایشان به سید فقهای اهل حجاز یاد کردهاست؛<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ۱۵/۲۷۷.</ref> چنانکه به نظر شمسالدین ذهبی جایگاه علمی و معنوی و سیادت و شرافت خانوادگی و وثاقت، امامباقر (ع) را در نگاه مردم شایسته خلافت قرار داده بود.<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۴/۴۰۲.</ref> کرامتها و [[معجزات]] بسیاری به دست ایشان ظاهر شدهاست که از دلایل [[امامت]] و ولایت حضرت شمرده میشود.<ref>اربلی، کشف الغمه، ۲/۳۵۴–۳۶۴؛ ابنصباغ، الفصول المهمة فی معرِفة الأئمَّه، ۲/۸۹۶–۸۹۷.</ref> | امامباقر (ع) نزد مردم و علمای روزگار خود از نظر فضل و علم و سیادت نیز جایگاه ویژهای داشت<ref>ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۵۴/۲۷۹–۲۸۰؛ اربلی، کشف الغمه، ۲/۳۲۹–۳۳۰.</ref> ایشان را داناترین مردم میشمردند<ref>کلینی، الکافی، ۷/۱۶۷.</ref> و معضلات فقهی از آن حضرت پرسیده میشد.<ref>کلینی، الکافی، ۷/۳۲۹.</ref> جابربنیزید جعفی از علمای آن روز از امامباقر (ع) به وارث علم انبیا<ref>مفید، الارشاد، ۲/۱۶۰.</ref> و [[ابنابیالحدید معتزلی]] از ایشان به سید فقهای اهل حجاز یاد کردهاست؛<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ۱۵/۲۷۷.</ref> چنانکه به نظر شمسالدین ذهبی جایگاه علمی و معنوی و سیادت و شرافت خانوادگی و وثاقت، امامباقر (ع) را در نگاه مردم شایسته خلافت قرار داده بود.<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۴/۴۰۲.</ref> کرامتها و [[معجزات]] بسیاری به دست ایشان ظاهر شدهاست که از دلایل [[امامت]] و ولایت حضرت شمرده میشود.<ref>اربلی، کشف الغمه، ۲/۳۵۴–۳۶۴؛ ابنصباغ، الفصول المهمة فی معرِفة الأئمَّه، ۲/۸۹۶–۸۹۷.</ref> | ||
[[امامخمینی]]، امامباقر (ع) را از بزرگترین شخصیتهای تاریخ تشیع شمردهاست که مقام و جایگاه معنوی ایشان را جز خداوند و پیامبر (ع) نمیتوانند درک کنند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۷.</ref> ایشان مقام حضرت را فوق عقول بشر<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۱۷۴.</ref> و امامت حضرت را برای پیروان اهل بیت (ع)، مایه افتخار شمردهاست<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۷.</ref> و از آن حضرت به عالم آل محمد (ص) و عاشق جمال حقتعالی یاد کرده؛<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۴۸۹.</ref> همچنین ایشان را دارای مقام توسل و [[شفاعت]] دانسته و شایسته شمردهاست برای در امانماندن از [[شیطان]] و [[نفس اماره]] به امامان معصوم (ع) ازجمله آن حضرت توسل جسته شود؛<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۷۹.</ref> نیز به استناد روایات<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۳/۲۲۴–۲۲۵.</ref> ابراز داشته امامباقر (ع) گنجینه دانش قرآن بود و اگر کسی را مناسب مییافت که حامل دانشی که خداوند به ایشان ارزانی کردهاست باشد، [[توحید]] و [[اسلام]] و [[ایمان]] و دین و شرایع را از کلمه «صمد» در سوره توحید استخراج و در میان مردم منتشر میکرد.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة ۳۱۶؛ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۲–۲۶۳.</ref> | [[امامخمینی]]، امامباقر (ع) را از بزرگترین شخصیتهای تاریخ تشیع شمردهاست که مقام و جایگاه معنوی ایشان را جز خداوند و پیامبر (ع) نمیتوانند درک کنند.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۷.</ref> ایشان مقام حضرت را فوق عقول بشر<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۱۷۴.</ref> و امامت حضرت را برای پیروان اهل بیت (ع)، مایه افتخار شمردهاست<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۷.</ref> و از آن حضرت به عالم آل محمد (ص) و عاشق جمال حقتعالی یاد کرده؛<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۴۸۹.</ref> همچنین ایشان را دارای مقام [[توسل]] و [[شفاعت]] دانسته و شایسته شمردهاست برای در امانماندن از [[شیطان]] و [[نفس اماره]] به امامان معصوم (ع) ازجمله آن حضرت توسل جسته شود؛<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۷۹.</ref> نیز به استناد روایات<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۳/۲۲۴–۲۲۵.</ref> ابراز داشته امامباقر (ع) گنجینه دانش قرآن بود و اگر کسی را مناسب مییافت که حامل دانشی که خداوند به ایشان ارزانی کردهاست باشد، [[توحید]] و [[اسلام]] و [[ایمان]] و دین و شرایع را از کلمه «صمد» در [[سوره توحید]] استخراج و در میان مردم منتشر میکرد.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة ۳۱۶؛ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۲–۲۶۳.</ref> | ||
امامباقر (ع) مانند دیگر امامان معصوم (ع) آینه تمامنمای همه فضایل معنوی و انسانی بود؛<ref>مفید، الارشاد، ۲/۱۵۷.</ref> ازجمله ایشان در علم و دانش سرآمد همه علمای زمان خود بود<ref>مفید، الارشاد، ۲/۱۵۷ و ۱۶۰.</ref> و دانشمندان در نزدش کوچک مینمودند؛ چنانکه حکمبنعتیبه دانشمند معروف آن روز، نزد ایشان چون کودکی در نزد آموزگار جلوه میکرد.<ref>مفید، الارشاد، ۲/۱۶۰؛ اربلی، کشف الغمه، ۲/۳۲۹؛ ابنعماد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ۲/۷۲.</ref> امامخمینی نیز از آن حضرت به باقرالعلوم،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۷.</ref> عالم آل محمد (ص)<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۴۷۱ و ۴۸۹.</ref> و دارنده علم و دانش<ref>امام خمینی، دیوان امام، ۲۷۶.</ref> یاد کردهاست. | امامباقر (ع) مانند دیگر امامان معصوم (ع) آینه تمامنمای همه فضایل معنوی و انسانی بود؛<ref>مفید، الارشاد، ۲/۱۵۷.</ref> ازجمله ایشان در علم و دانش سرآمد همه علمای زمان خود بود<ref>مفید، الارشاد، ۲/۱۵۷ و ۱۶۰.</ref> و دانشمندان در نزدش کوچک مینمودند؛ چنانکه حکمبنعتیبه دانشمند معروف آن روز، نزد ایشان چون کودکی در نزد آموزگار جلوه میکرد.<ref>مفید، الارشاد، ۲/۱۶۰؛ اربلی، کشف الغمه، ۲/۳۲۹؛ ابنعماد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ۲/۷۲.</ref> امامخمینی نیز از آن حضرت به باقرالعلوم،<ref>امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۷.</ref> عالم آل محمد (ص)<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۴۷۱ و ۴۸۹.</ref> و دارنده علم و دانش<ref>امام خمینی، دیوان امام، ۲۷۶.</ref> یاد کردهاست. | ||
امامباقر (ع) شیفته حقتعالی و [[لقاءالله]] بود و از شوق دیدار [[کعبه]] با صدای بلند میگریست.<ref>اربلی، کشف الغمه، ۲/۳۲۹.</ref> ایشان نرمدل و در آرزوی وصول به رحمت خدا بود<ref>ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۵۴/۲۸۰؛ ابنصباغ، الفصول المهمة فی معرِفة الأئمَّه، ۲/۸۸۵.</ref> و در وقت [[نماز]] رنگ چهره ایشان از خشیت خدا زرد میشد.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۸۱/۲۶۵.</ref> امامخمینی شیفتگی حضرت را با این تعبیر که ایشان دارای مقام رضا بود، بیان کردهاست و برای جابربنعبدالله انصاری شعلهای از این شیفتگی و محبت الهیِ خود را اظهار کرد و بر خلاف جابر که بیماری را بهتر از سلامتی و ناداری را بهتر از بینیازی دانست، ایشان خاطرنشان ساخت که هر آنچه خداوند از فقر و غنا بیماری و سلامتی بخواهد، آن را خواهان است؛ زیرا چنانکه امامخمینی یادآورشده بلا و شادی در سنت عاشقان و مذهب محبان یکسان است<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۱۷۴–۱۷۵.</ref> ایشان خاطرنشان کرده امامباقر (ع) شیفته دیدار جمال حقتعالی بود؛ چنانکه [[صدقه]] را پس از قرارگرفتن در دست نیازمند میبویید و از آن رایحه جمال خدا را استشمام میکرد و شعلههای شوق درونیاش با تقرب به [[محبوب]] خاموش میشد.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۴۸۹.</ref> حضرت همواره عبادتها و مناجاتهای پدر خود امامسجاد (ع) را متذکر میشد و میگریست.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۴۴۳.</ref> | امامباقر (ع) شیفته حقتعالی و [[لقاءالله]] بود و از شوق دیدار [[کعبه]] با صدای بلند میگریست.<ref>اربلی، کشف الغمه، ۲/۳۲۹.</ref> ایشان نرمدل و در آرزوی وصول به رحمت خدا بود<ref>ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۵۴/۲۸۰؛ ابنصباغ، الفصول المهمة فی معرِفة الأئمَّه، ۲/۸۸۵.</ref> و در وقت [[نماز]] رنگ چهره ایشان از خشیت خدا زرد میشد.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۸۱/۲۶۵.</ref> امامخمینی شیفتگی حضرت را با این تعبیر که ایشان دارای مقام رضا بود، بیان کردهاست و برای جابربنعبدالله انصاری شعلهای از این شیفتگی و محبت الهیِ خود را اظهار کرد و بر خلاف جابر که بیماری را بهتر از سلامتی و ناداری را بهتر از بینیازی دانست، ایشان خاطرنشان ساخت که هر آنچه خداوند از فقر و غنا بیماری و سلامتی بخواهد، آن را خواهان است؛ زیرا چنانکه امامخمینی یادآورشده بلا و شادی در سنت عاشقان و مذهب محبان یکسان است<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۱۷۴–۱۷۵.</ref> ایشان خاطرنشان کرده امامباقر (ع) شیفته دیدار جمال حقتعالی بود؛ چنانکه [[صدقه]] را پس از قرارگرفتن در دست نیازمند میبویید و از آن رایحه جمال خدا را استشمام میکرد و شعلههای شوق درونیاش با تقرب به [[محبوب]] خاموش میشد.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۴۸۹.</ref> حضرت همواره عبادتها و مناجاتهای پدر خود امامسجاد (ع) را متذکر میشد و میگریست.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۴۴۳.</ref> | ||
امامباقر (ع) افزون بر ویژگیهای یادشده، زاهد و | امامباقر (ع) افزون بر ویژگیهای یادشده، زاهد و سادهزیست<ref>مغربی، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام، ۲/۱۶۰.</ref> فروتن و بردبار و مردمی<ref>ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۴/۲۰۷.</ref> بود؛ چنانکه شخصی از مخالفان خود را با فروتنی به دوستان خود تبدیل کرد<ref>طوسی، الامالی، ۴۱۰–۴۱۱.</ref> و نیز در موردی مردی مسیحی متأثر از گذشت و مدارای آن حضرت مسلمان شد.<ref>ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۴/۲۰۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ۴۶/۲۸۹.</ref> ایشان گشادهدست و باسخاوت بود و به نیازمندان و دوستان یاری میرساند.<ref>مفید، الارشاد، ۲/۱۶۶–۱۶۷؛ ابنصباغ، فصول المهمه فی معرفة الائمة، ۲/۸۹۲–۸۹۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ۴۶/۲۸۸.</ref> در عصری که [[حکومت اموی]]، شیعیان بهویژه علویان را در تنگنای شدیدی قرار داده بود،<ref>ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ۱۱/۴۴</ref> دوستان از خوان نعمت آن حضرت برخوردار و از آنان با خوراکهای نیکو پذیرایی میکرد و به آنان جامههای نیکو و مال میبخشید<ref>اربلی، کشف الاغمه، ۲/۳۳۰ و ۳۳۹؛ مجلسی، بحار الانوار، ۴۶/۲۸۸.</ref> و ساماندادن به امور خانوادهای نیازمند را برتر از انجام دهها [[حج]] میشمرد<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۹۵.</ref> حضرت به خدمتکاران خود در کارهای خانه یاری میرساند<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۴۶/۳۰۳.</ref> و کسانی را شیعه خود میشمرد که به همسایگانِ تهیدست، مستمند، بدهکار و [[یتیم]] خدمت کنند.<ref>ابنشعبه، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آلالرسول (ص)، ۲۹۵.</ref> | ||
امامخمینی نیز از سادهزیستی امامباقر (ع) سخن گفته و یادآور شدهاست آن حضرت دنیا را به آخرت پیوند داده بود و این جهان را سرای متقین میشمرد<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۲۱.</ref> و به [[صله ارحام]] و کمک به آنان توصیه میکرد.<ref>امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۵۸.</ref> ایشان به استناد روایات<ref>صدوق، من لایحضره الفقیه، ۲/۲۲۸.</ref> یادآور شدهاست امامباقر (ع) خدمت به خانواده حجگزاران را پرارزش و در ردیف ثواب زائر خانه خدا به حساب میآورد و به مردم توصیه میکرد به حجگزار احترام بگذارند<ref>امام خمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۶.</ref> و نیز در عین پرهیزدادن مردم از دنیاطلبی و تعلقات قلبی به دنیا<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۲۱؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۵۱)،</ref> برای اداره زندگی تلاش و فعالیت داشت.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۳۸.</ref> | امامخمینی نیز از [[سادهزیستی]] امامباقر (ع) سخن گفته و یادآور شدهاست آن حضرت دنیا را به [[آخرت]] پیوند داده بود و این جهان را سرای متقین میشمرد<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۲۱.</ref> و به [[صله ارحام]] و کمک به آنان توصیه میکرد.<ref>امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۵۸.</ref> ایشان به استناد روایات<ref>صدوق، من لایحضره الفقیه، ۲/۲۲۸.</ref> یادآور شدهاست امامباقر (ع) خدمت به خانواده حجگزاران را پرارزش و در ردیف ثواب زائر [[کعبه|خانه خدا]] به حساب میآورد و به مردم توصیه میکرد به حجگزار احترام بگذارند<ref>امام خمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۶.</ref> و نیز در عین پرهیزدادن مردم از دنیاطلبی و تعلقات قلبی به دنیا<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۲۱؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۵۱)،</ref> برای اداره زندگی تلاش و فعالیت داشت.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۳۸.</ref> | ||
== دوران امامت == | == دوران امامت == | ||
امامباقر (ع) بنابر فرمان خدا و به نص [[پیامبر اکرم(ص)]]<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۸۰–۲۸۱؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۷۹–۱۸۱مفید، الارشاد، ۲/۱۵۸–۱۵۹.</ref> و به وصیت پدر خود [[امامعلیبنحسین(ع)]] در سال ۹۴ یا ۹۵ هجری پس از پدرش به امامت رسید<ref>کلینی، الکافی، ۱/۳۰۵؛ اربلی، کشف الغمه، ۲/۳۳۵–۳۳۶.</ref> امامسجاد (ع) در وقت وفات وسایل بهیادگارمانده از پیامبر (ص) را که از نشانههای امامت بود، به امامباقر (ع) تحویل داد.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۳۰۵؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۸۲.</ref> | امامباقر (ع) بنابر فرمان خدا و به نص [[پیامبر اکرم(ص)]]<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۸۰–۲۸۱؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۷۹–۱۸۱مفید، الارشاد، ۲/۱۵۸–۱۵۹.</ref> و به وصیت پدر خود [[امامعلیبنحسین(ع)]] در سال ۹۴ یا ۹۵ هجری پس از پدرش به [[امامت]] رسید<ref>کلینی، الکافی، ۱/۳۰۵؛ اربلی، کشف الغمه، ۲/۳۳۵–۳۳۶.</ref> امامسجاد (ع) در وقت وفات وسایل بهیادگارمانده از پیامبر (ص) را که از نشانههای امامت بود، به امامباقر (ع) تحویل داد.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۳۰۵؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۸۲.</ref> | ||
{{ببینید|مقاله امامت}} | {{ببینید|مقاله امامت}} | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
زندگی امامباقر (ع) از نگاه اجتماعی و سیاسی به دو بخش تقسیم میشود: شرایط دشوار، بهویژه در دوره [[سلیمانبنعبدالملک]] و [[یزیدبنعبدالملک]]<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۸۱.</ref> و [[هشامبنعبدالملک]] و شرایط بهتر در دوره [[عمربنعبدالعزیز]] (۹۹–۱۰۱ق)<ref>ادامه مقاله.</ref> در مجموع حاکمان مروانیِ همعصر با امامباقر (ع) از اقتدار نیاکان خود برخوردار نبودند و اختلافات درونی، دستگاه خلافت را به خود مشغول کرده بود<ref>طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۸۳.</ref> | زندگی امامباقر (ع) از نگاه اجتماعی و سیاسی به دو بخش تقسیم میشود: شرایط دشوار، بهویژه در دوره [[سلیمانبنعبدالملک]] و [[یزیدبنعبدالملک]]<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۸۱.</ref> و [[هشامبنعبدالملک]] و شرایط بهتر در دوره [[عمربنعبدالعزیز]] (۹۹–۱۰۱ق)<ref>ادامه مقاله.</ref> در مجموع حاکمان مروانیِ همعصر با امامباقر (ع) از اقتدار نیاکان خود برخوردار نبودند و اختلافات درونی، دستگاه خلافت را به خود مشغول کرده بود<ref>طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۸۳.</ref> | ||
با ورود نژادهای غیر عرب مانند ایرانیها، مصریها و سوریها به دنیای اسلام، زمینه بیشتر برای تبادل افکار آماده شده بود.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۸/۷۰.</ref> از سوی دیگر، وقوع فاجعه [[کربلا]] و آشکارشدن مظلومیت اهل بیت (ع) مسلمانان را علاقهمند به آنان ساخته بود<ref>طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۸۳.</ref> شرایط به سود اهل بیت پیامبر (ص) و تشیع در حال تغییر بود و زمینه برای استفاده بهتر مردم از معارف آنان فراهم شده بود.<ref>آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ۲/۱۳۱–۱۳۲؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱۸/۷۰؛ خامنهای، انسان ۲۵۰ ساله، ۲۷۴.</ref> عمربنعبدالعزیز به ثبت حدیث سفارش کرد؛<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۸/۲۰۲.</ref> چیزی که از دوره [[خلیفه دوم]] ممنوع شده بود.<ref>حسینی جلالی، تدوین السنة الشریفه، ۲۶۷.</ref> و نیز دشنامدادن به امیرالمؤمنین علی (ع) را که از دوره [[معاویه]] از سوی او در میان مردم رواج یافته بود ممنوع کرد<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۸۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ۳۹/۳۲۳.</ref> و همین زمینه را برای استفاده مردم از امامباقر (ع) فراهم ساخت<ref>طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۸۳.</ref> و ایشان با استفاده از فرصت به دستآمده به تبلیغ دین و مکتب | با ورود نژادهای غیر عرب مانند ایرانیها، مصریها و سوریها به دنیای اسلام، زمینه بیشتر برای تبادل افکار آماده شده بود.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۸/۷۰.</ref> از سوی دیگر، وقوع فاجعه [[کربلا]] و آشکارشدن مظلومیت اهل بیت (ع) مسلمانان را علاقهمند به آنان ساخته بود<ref>طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۸۳.</ref> شرایط به سود اهل بیت پیامبر (ص) و تشیع در حال تغییر بود و زمینه برای استفاده بهتر مردم از معارف آنان فراهم شده بود.<ref>آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ۲/۱۳۱–۱۳۲؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱۸/۷۰؛ خامنهای، انسان ۲۵۰ ساله، ۲۷۴.</ref> عمربنعبدالعزیز به ثبت حدیث سفارش کرد؛<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۸/۲۰۲.</ref> چیزی که از دوره [[خلیفه دوم]] ممنوع شده بود.<ref>حسینی جلالی، تدوین السنة الشریفه، ۲۶۷.</ref> و نیز دشنامدادن به امیرالمؤمنین علی (ع) را که از دوره [[معاویه]] از سوی او در میان مردم رواج یافته بود ممنوع کرد<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۸۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ۳۹/۳۲۳.</ref> و همین زمینه را برای استفاده مردم از امامباقر (ع) فراهم ساخت<ref>طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۸۳.</ref> و ایشان با استفاده از فرصت به دستآمده به تبلیغ دین و مکتب اهل بیت(ع) پرداخت. این شرایط موجب شد طالبان علم و بزرگان [[فقه]] و [[حدیث]] برای استفاده از حضرت به [[مدینه]] کوچ کنند<ref>ابوزهره، الامامالصادق (ع) حیاته و عصره، ۲۲.</ref> و مردم از ایشان در خانه، [[مسجد پیامبر(ص)]] و نیز در موسم حج در مکه استفادههای فراوان ببرند<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱/۹۹.</ref> امامباقر (ع) توصیه میکرد روایات وی را به خاطر بسپارند.<ref>ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۵۴/۲۷۷.</ref> | ||
امامباقر (ع) بخش بزرگی از دانشهای دینی ازجمله علوم قرآن، سنت، تاریخ و اخلاق را منتشر کرد و برخی از بازماندگان از صحابه پیامبر (ص) و بزرگان تابعین و رهبران مذاهب اسلامی،<ref>مفید، الارشاد، ۲/۱۵۷.</ref> مانند عبدالرحمن اوزاعی، ابواسحاق سبیعی، محمدبنشهاب زهری، ربیعةالرای، لیثبنابیسلیم، مخولبنراشد<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۴/۴۰۱–۴۰۲.</ref> و دیگران از ایشان کسب دانش میکردند؛<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۴۶ و ۳۴۰؛ ابوزهره، الامامالصادق (ع) حیاته و عصره، ۲۲–۲۳.</ref> چنانکه آوازه دانش ایشان در همه سو پراکنده شد<ref>ابنصباغ، فصول المهمه فی معرفة الائمة، ۲/۸۷۸).</ref> شیعه در این دوره برای تدوین فرهنگ خود در حوزه | امامباقر (ع) بخش بزرگی از دانشهای دینی ازجمله علوم قرآن، سنت، تاریخ و اخلاق را منتشر کرد و برخی از بازماندگان از صحابه پیامبر (ص) و بزرگان تابعین و رهبران مذاهب اسلامی،<ref>مفید، الارشاد، ۲/۱۵۷.</ref> مانند عبدالرحمن اوزاعی، ابواسحاق سبیعی، محمدبنشهاب زهری، ربیعةالرای، لیثبنابیسلیم، مخولبنراشد<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۴/۴۰۱–۴۰۲.</ref> و دیگران از ایشان کسب دانش میکردند؛<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۴۶ و ۳۴۰؛ ابوزهره، الامامالصادق (ع) حیاته و عصره، ۲۲–۲۳.</ref> چنانکه آوازه دانش ایشان در همه سو پراکنده شد<ref>ابنصباغ، فصول المهمه فی معرفة الائمة، ۲/۸۷۸).</ref> شیعه در این دوره برای تدوین فرهنگ خود در حوزه [[تفسیر]]، [[فقه]]، [[حدیث]] و [[اخلاق]] گامهای بزرگی برداشت؛ چنانکه [[محمدبنمسلم ثقفی]] حدود سی هزار مسئله از حضرت پرسیدهاست<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۴۶/۳۲۸.</ref> برخی از تذکرهنگاران، ۴۶۷ تن<ref>طوسی، رجال الطوسی، ۱۲۳–۱۵۵.</ref> و برخی دیگر ۶۵۴ تن<ref>عطاردی، مسند الامامابوجعفر محمدبنعلی (ع)، ۶/۲۹۲–۵۶۰.</ref> از راویان و اصحاب امامباقر (ع) را ثبت کردهاند. | ||
امامخمینی از راویان امامباقر (ع) ازجمله محمدبنمسلم،<ref>امام خمینی، البیع، ۵/۱۸۵.</ref> [[زراره]]، [[ابیعبیده حذّا]]،<ref>امام خمینی، بدائع الدرر، ۵۷.</ref> زیدبنعلی،<ref>امام خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۲۹۳.</ref> جابربنیزید جحفی،<ref>امام خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۴۳۶.</ref> [[ابوبصیر]]،<ref>امام خمینی، الرسائل العشره، ۵۷.</ref> [[ابیحمزه ثمالی]]،<ref>امام خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۲۸۰.</ref> سلامبنمستثیر،<ref>امام خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۲۹۸.</ref> اسماعیلبنجابر،<ref>امام خمینی، الاستصحاب، ۲۰۷.</ref> عطاءبنیسار،<ref>امام خمینی، الطهاره، ۳/۲۵۹.</ref> [[ابانبنتغلب]]،<ref>امام خمینی، الاجتهاد و التقلید، ۷۵.</ref> عمربنقیس،<ref>امام خمینی، انوار الهدایه، ۱/۱۲.</ref> و [[معاویةبنوهب]]<ref>امام خمینی، انوار الهدایه، ۱/۱۱۸.</ref> حدیث نقل کردهاست. اهمیت کار امامباقر (ع) به گونهای بود که گفته شده با تلاش ایشان تشیع به صورت یک مکتب فقهی متمایز درآمد و هویت شیعی به هویتی تثبیتشده مبدل گردید.<ref>مدرس طباطبایی، مکتب در فرایند تکامل، نظری بر تطور مبانی فکر تشیع در سه قرن نخستین، ۳۰–۳۱؛ ادیب، نقش امامان معصوم در حیات اسلام، ۴۶–۴۸.</ref> | امامخمینی از راویان امامباقر (ع) ازجمله محمدبنمسلم،<ref>امام خمینی، البیع، ۵/۱۸۵.</ref> [[زراره]]، [[ابیعبیده حذا|ابیعبیده حذّا]]،<ref>امام خمینی، بدائع الدرر، ۵۷.</ref> زیدبنعلی،<ref>امام خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۲۹۳.</ref> جابربنیزید جحفی،<ref>امام خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۴۳۶.</ref> [[ابوبصیر]]،<ref>امام خمینی، الرسائل العشره، ۵۷.</ref> [[ابیحمزه ثمالی]]،<ref>امام خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۲۸۰.</ref> سلامبنمستثیر،<ref>امام خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۲۹۸.</ref> اسماعیلبنجابر،<ref>امام خمینی، الاستصحاب، ۲۰۷.</ref> عطاءبنیسار،<ref>امام خمینی، الطهاره، ۳/۲۵۹.</ref> [[ابانبنتغلب]]،<ref>امام خمینی، الاجتهاد و التقلید، ۷۵.</ref> عمربنقیس،<ref>امام خمینی، انوار الهدایه، ۱/۱۲.</ref> و [[معاویةبنوهب]]<ref>امام خمینی، انوار الهدایه، ۱/۱۱۸.</ref> حدیث نقل کردهاست. اهمیت کار امامباقر (ع) به گونهای بود که گفته شده با تلاش ایشان تشیع به صورت یک مکتب فقهی متمایز درآمد و هویت شیعی به هویتی تثبیتشده مبدل گردید.<ref>مدرس طباطبایی، مکتب در فرایند تکامل، نظری بر تطور مبانی فکر تشیع در سه قرن نخستین، ۳۰–۳۱؛ ادیب، نقش امامان معصوم در حیات اسلام، ۴۶–۴۸.</ref> | ||
امامخمینی به استناد روایات،<ref>طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱/۳۴۸؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۲۷/۱۴۴.</ref> زراره، محمدبنمسلم، ابوبصیر و بریدبنمعاویه عجلی از حواریان حضرت امامباقر (ع) را مصداق مقربان و سابقان در دین و آیه معروف «وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ» | امامخمینی به استناد روایات،<ref>طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱/۳۴۸؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۲۷/۱۴۴.</ref> زراره، محمدبنمسلم، ابوبصیر و بریدبنمعاویه عجلی از حواریان حضرت امامباقر (ع) را مصداق مقربان و سابقان در دین و آیه معروف «وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ»<ref>واقعه، ۱۰–۱۱.</ref> شمردهاست.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۳۷۹.</ref> امامباقر (ع) افرادی از تربیتشدگان خود را برای [[تعلیم و تربیت]] مردم آماده کرده بود<ref>نجاشی، رجال نجاشی، ۱۰.</ref> و به کمک آنان تشکلی ایجاد کرد و برخی از آنان به اصحاب السرّ (رازداران) شهره شدند.<ref>خامنهای، انسان ۲۵۰ ساله، ۲۷۹.</ref> | ||
امامباقر (ع) بیش از امامسجاد (ع) با مسائل و مشکلات روبهرو بود. افزون بر حرکتهای غیر اسلامی چون مسیحیان و حرکتهای دروندینی چون منکران ولایت و امامت ائمه، [[خوارج]] و [[مرجئه]] فعال بودند. حرکتهای مدعی رهبری در میان [[شیعه|شیعیان]] و جدای از امامت امامباقر (ع) نیز در حال شکلگرفتن بودند<ref>جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ۲۸۹–۲۹۰.</ref> امامباقر (ع) برای دفاع از اسلام و هدایت مردم کوشش بسیار کرد. مناظره ایشان با پیشوای مسیحیان شام، برتری جایگاه علمی ایشان را نشان داد و به توجه مسیحیان به ایشان انجامید<ref>کلینی، الکافی، ۸/۱۲۲–۱۲۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ۴۶/۳۰۹–۳۱۳.</ref> دعوت مردم به مکتب اهل بیت (ع) از دیگر کارهای حضرت بود؛<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۸۰.</ref> چنانکه امامخمینی با استناد به روایات<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۸–۱۹.</ref> یادآور شدهاست امامباقر (ع) کسی را که شبها را برای [[عبادت]] برخاسته و روزها روزه گرفته و اموالش را انفاق کرده و مداوم حج به جای آورده ولی ولایت و هدایت ولیّالله را نشناخته، بیایمان دانسته و اعمالش را نزد خداوند بیاثر خواندهاست.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۷.</ref> ایشان با توجه به روایتی دیگر از حضرت از بیتوجهی مردم به اهل بیت پیامبر (ص)، در مراسم حج انتقاد کرده و به حجگزاران یادآور شدهاست طواف آنان با طواف مردم در جاهلیت تفاوتی ندارد و حال آنکه مردم سفارش شدهاند بر صراط مستقیم حرکت کنند و راه راست را راه امیرالمؤمنین علی (ع) و اوصیای ایشان معرفی کردهاست.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۵۳۳–۵۳۴.</ref> | امامباقر (ع) بیش از [[امامسجاد (ع)]] با مسائل و مشکلات روبهرو بود. افزون بر حرکتهای غیر اسلامی چون مسیحیان و حرکتهای دروندینی چون منکران [[ولایت]] و امامت ائمه، [[خوارج]] و [[مرجئه]] فعال بودند. حرکتهای مدعی رهبری در میان [[شیعه|شیعیان]] و جدای از امامت امامباقر (ع) نیز در حال شکلگرفتن بودند<ref>جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ۲۸۹–۲۹۰.</ref> امامباقر (ع) برای دفاع از اسلام و هدایت مردم کوشش بسیار کرد. مناظره ایشان با پیشوای مسیحیان شام، برتری جایگاه علمی ایشان را نشان داد و به توجه مسیحیان به ایشان انجامید<ref>کلینی، الکافی، ۸/۱۲۲–۱۲۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ۴۶/۳۰۹–۳۱۳.</ref> دعوت مردم به [[مکتب اهل بیت (ع)]] از دیگر کارهای حضرت بود؛<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۸۰.</ref> چنانکه امامخمینی با استناد به روایات<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۸–۱۹.</ref> یادآور شدهاست امامباقر (ع) کسی را که شبها را برای [[عبادت]] برخاسته و روزها روزه گرفته و اموالش را انفاق کرده و مداوم حج به جای آورده ولی [[ولایت]] و هدایت ولیّالله را نشناخته، بیایمان دانسته و اعمالش را نزد خداوند بیاثر خواندهاست.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۷.</ref> ایشان با توجه به روایتی دیگر از حضرت از بیتوجهی مردم به [[اهل بیت پیامبر (ص)]]، در مراسم حج انتقاد کرده و به حجگزاران یادآور شدهاست طواف آنان با طواف مردم در جاهلیت تفاوتی ندارد و حال آنکه مردم سفارش شدهاند بر صراط مستقیم حرکت کنند و راه راست را راه امیرالمؤمنین علی (ع) و اوصیای ایشان معرفی کردهاست.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۵۳۳–۵۳۴.</ref> | ||
مبارزه با غالیان و افراد مدعی تشیع که ائمه (ع) را به مقام خدایی ارتقا میدادند، از دیگر فعالیتهای امامباقر (ع) بود<ref>ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ۸/۱۲۱–۱۲۲.</ref> ایشان غالیان را ازجمله حمزةبنعمار بربری و بیانبنسمعان که مدعی نبوت خود بودند و بدعتگذارانی مانند ابیالخطاب، مغیرةبنسعید و کثیرالنواء را از خود میراند.<ref>ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۵/۲۰۹؛ غریری، الجذور التاریخیة النفسیة للغلوّ و الغلاة، ۲۷۵–۲۷۸.</ref> حضرت برای تبیین درست [[سنت پیامبر(ص)]] با رهبران دیگر مذاهب اسلامی ازجمله پیشوایان خوارج<ref>مفید، الارشاد، ۲/۱۶۴–۱۶۵؛ امین، اعیان الشیعه، ۱/۶۵۲.</ref> پیشوای فقهای اهل بصره<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱/۶۵۳.</ref> و نیز با رهبران صوفیه و جریان مدعیان زهد و ترک دنیا<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱/۶۵۲.</ref> و برای هدایت پیروان زیدبنعلی که مدعی امامت زید بودند، مناظراتی انجام داد. سرانجام امامپنجم (ع) موفق شد عدهای از پیروان زید را به سوی خود هدایت کند.<ref>جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ۲۹۱.</ref> مبارزه با اسرائیلیات و افکار نادرست یهودیان دربارهٔ پیامبران الهی از دیگر اقدامهای ایشان بود.<ref>کلینی، الکافی، ۴/۲۳۹–۲۴۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۴۶/۳۵۳–۳۵۴.</ref> | مبارزه با [[غالیان]] و افراد مدعی تشیع که ائمه (ع) را به مقام خدایی ارتقا میدادند، از دیگر فعالیتهای امامباقر (ع) بود<ref>ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ۸/۱۲۱–۱۲۲.</ref> ایشان غالیان را ازجمله حمزةبنعمار بربری و بیانبنسمعان که مدعی نبوت خود بودند و بدعتگذارانی مانند ابیالخطاب، مغیرةبنسعید و کثیرالنواء را از خود میراند.<ref>ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۵/۲۰۹؛ غریری، الجذور التاریخیة النفسیة للغلوّ و الغلاة، ۲۷۵–۲۷۸.</ref> حضرت برای تبیین درست [[سنت پیامبر(ص)]] با رهبران دیگر مذاهب اسلامی ازجمله پیشوایان [[خوارج]]<ref>مفید، الارشاد، ۲/۱۶۴–۱۶۵؛ امین، اعیان الشیعه، ۱/۶۵۲.</ref> پیشوای فقهای اهل بصره<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱/۶۵۳.</ref> و نیز با رهبران صوفیه و جریان مدعیان زهد و ترک دنیا<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱/۶۵۲.</ref> و برای هدایت پیروان زیدبنعلی که مدعی امامت زید بودند، مناظراتی انجام داد. سرانجام امامپنجم (ع) موفق شد عدهای از پیروان زید را به سوی خود هدایت کند.<ref>جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ۲۹۱.</ref> مبارزه با [[اسرائیلیات]] و افکار نادرست یهودیان دربارهٔ [[پیامبران الهی]] از دیگر اقدامهای ایشان بود.<ref>کلینی، الکافی، ۴/۲۳۹–۲۴۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۴۶/۳۵۳–۳۵۴.</ref> | ||
امامخمینی با استناد به روایات<ref>کلینی، الکافی، ۲/۷۵.</ref> یادآور شدهاست امامباقر (ع) پیروان خود را به میانهروی سفارش میکرد و آنان را از غلو و تندروی و قائلشدن مقاماتی برای امامان که خود قائل به آن نبودند و بدان رضایت نداشتند، پرهیز میداد و نیز یادآور شدهاست آن حضرت اهل بیت پیامبر (ص) را معیار اسلام اصیل و حد وسط شمرده و لازم دانستهاست عقبماندگان بدانان ملحق و افراد تندرو خود را با آنان هماهنگ سازند؛<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۵۷۱–۵۷۲.</ref> نیز از آن حضرت (ع) نقل کردهاست ایشان در آموزش معارف به | امامخمینی با استناد به روایات<ref>کلینی، الکافی، ۲/۷۵.</ref> یادآور شدهاست امامباقر (ع) پیروان خود را به میانهروی سفارش میکرد و آنان را از غلو و تندروی و قائلشدن مقاماتی برای امامان که خود قائل به آن نبودند و بدان رضایت نداشتند، پرهیز میداد و نیز یادآور شدهاست آن حضرت اهل بیت پیامبر (ص) را معیار [[اسلام اصیل]] و حد وسط شمرده و لازم دانستهاست عقبماندگان بدانان ملحق و افراد تندرو خود را با آنان هماهنگ سازند؛<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۵۷۱–۵۷۲.</ref> نیز از آن حضرت (ع) نقل کردهاست ایشان در آموزش معارف به [[مردم]]، به ظرفیت و شرایط علمی آنان توجه داشت.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۱۸۳–۱۸۴.</ref> | ||
امامباقر (ع) قرآن را برای مردم [[تفسیر]] و آیات مبهم و نیازمند به شرح را برای آنان تشریح میکرد.<ref>ابنکثیر، الکامل فی التاریخ، ۹/۳۱۰–۳۱۱؛ ابوزهره، الامامالصادق (ع) حیاته و عصره، ۲۴.</ref> تفسیری از قرآن کریم که از امامباقر (ع) به قلم ابوالجارود منذربنزیاد گرد آمده، در شمار نخستین تفسیرهای قرآن در منابع به ثبت رسیدهاست<ref>ابنندیم، کتاب الفهرست، ۵۹.</ref> و مجموعهای بزرگ از امامباقر (ع) در علوم و تفسیر قرآن در دست است؛<ref>عطاردی، مسند الامامابوجعفر محمدبنعلی (ع)، ۲/۳۹۶، ۴۱۵–۴۱۶ و ۳/۳–۳۶۲.</ref> چنانکه امامخمینی نیز توجهدادن مردم به قرآن را از دیگر فعالیتهای امامباقر (ع) شمردهاست.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۰۹.</ref> ایشان با استناد به روایات<ref>کلینی، الکافی، ۲/۵۹۶.</ref> از اهتمام امامباقر (ع) به قرآن<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۰۹.</ref> شرح و تفصیل آیات و بیان [[شأن نزول آیات]]<ref>امام خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۱۸۴.</ref> نکتههای راهگشایی بیان کردهاست.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۵۷۵–۵۷۶.</ref> همچنین با توجه به سخن امامباقر (ع) در پیشگیری از تحریف دین به شیعیان یادآور شدهاست<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ۲۷/۱۲۳.</ref> که روایات را بر قرآن عرضه کنند.<ref>امام خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۵۶۲.</ref> | امامباقر (ع) قرآن را برای مردم [[تفسیر]] و آیات مبهم و نیازمند به شرح را برای آنان تشریح میکرد.<ref>ابنکثیر، الکامل فی التاریخ، ۹/۳۱۰–۳۱۱؛ ابوزهره، الامامالصادق (ع) حیاته و عصره، ۲۴.</ref> تفسیری از قرآن کریم که از امامباقر (ع) به قلم ابوالجارود منذربنزیاد گرد آمده، در شمار نخستین تفسیرهای قرآن در منابع به ثبت رسیدهاست<ref>ابنندیم، کتاب الفهرست، ۵۹.</ref> و مجموعهای بزرگ از امامباقر (ع) در علوم و [[تفسیر قرآن]] در دست است؛<ref>عطاردی، مسند الامامابوجعفر محمدبنعلی (ع)، ۲/۳۹۶، ۴۱۵–۴۱۶ و ۳/۳–۳۶۲.</ref> چنانکه امامخمینی نیز توجهدادن مردم به قرآن را از دیگر فعالیتهای امامباقر (ع) شمردهاست.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۰۹.</ref> ایشان با استناد به روایات<ref>کلینی، الکافی، ۲/۵۹۶.</ref> از اهتمام امامباقر (ع) به قرآن<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۰۹.</ref> شرح و تفصیل آیات و بیان [[شأن نزول آیات]]<ref>امام خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۱۸۴.</ref> نکتههای راهگشایی بیان کردهاست.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۵۷۵–۵۷۶.</ref> همچنین با توجه به سخن امامباقر (ع) در پیشگیری از تحریف دین به شیعیان یادآور شدهاست<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ۲۷/۱۲۳.</ref> که روایات را بر قرآن عرضه کنند.<ref>امام خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۵۶۲.</ref> | ||
امامباقر (ع) برای تهذیب معنوی و اخلاقی مردم بهویژه شیعیان بسیار تلاش کرد. امامخمینی به استناد روایات، اندرزهای پرارزش حضرت به شیعیان و مسلمانان را یادآور شدهاست. ایشان ازجمله به آنان توصیه میکرد پرهیزگار باشند<ref>امام خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۷۵.</ref> و بیشترین حسرت در قیامت را شامل کسی میشمرد که کار نیک را وصف و خود با آن مخالفت کند.<ref>امام خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۵۶۹–۵۷۰.</ref> حضرت همچنین به شیعیان توصیه کردهاست.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۷۳.</ref> از آرای باطل و گمراه پیروی نکنند و بیجهت برای فرار از مسئولیت عذرتراشی نکنند و کسی را که از خداوند اطاعت کند، شایسته نام شیعه شمردهاست.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۵۷۰.</ref> آن حضرت خطاب به جابربنعبدالله انصاری<ref>کلینی، الکافی، ۲/۷۴.</ref> ادعای شیعهبودن را کافی ندانستهاست و کسانی را که از خدا پروا و از وی اطاعت میکنند، شیعه شمرده و راه رسیدن به [[ولایت اهل بیت(ع)]] را تنها در سایه عمل و تقوا و اطاعت از خدا ممکن دانسته و کسی را که عصیان ورزد، دشمن امامان (ع) شمردهاست.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۵۷۰–۵۷۱.</ref> | امامباقر (ع) برای تهذیب معنوی و اخلاقی مردم بهویژه شیعیان بسیار تلاش کرد. [[امامخمینی]] به استناد روایات، اندرزهای پرارزش حضرت به شیعیان و مسلمانان را یادآور شدهاست. ایشان ازجمله به آنان توصیه میکرد پرهیزگار باشند<ref>امام خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۴۷۵.</ref> و بیشترین حسرت در [[قیامت]] را شامل کسی میشمرد که کار نیک را وصف و خود با آن مخالفت کند.<ref>امام خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۵۶۹–۵۷۰.</ref> حضرت همچنین به شیعیان توصیه کردهاست.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۷۳.</ref> از آرای باطل و گمراه پیروی نکنند و بیجهت برای فرار از مسئولیت عذرتراشی نکنند و کسی را که از خداوند اطاعت کند، شایسته نام شیعه شمردهاست.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۵۷۰.</ref> آن حضرت خطاب به جابربنعبدالله انصاری<ref>کلینی، الکافی، ۲/۷۴.</ref> ادعای شیعهبودن را کافی ندانستهاست و کسانی را که از خدا پروا و از وی اطاعت میکنند، شیعه شمرده و راه رسیدن به [[ولایت اهل بیت(ع)]] را تنها در سایه عمل و تقوا و اطاعت از خدا ممکن دانسته و کسی را که عصیان ورزد، دشمن امامان (ع) شمردهاست.<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۵۷۰–۵۷۱.</ref> | ||
در دوره [[بنیامیه]] بسیاری از احکام اسلامی حتی مسئله مهمی چون نماز بر توده مردم مسلمان روشن نبود<ref>جعفریان، اسوههای بشریت، ۵۰–۵۱.</ref> و امامباقر (ع) آموزش درست احکام فقهی<ref>ابوزهره، الامامالصادق (ع) حیاته و عصره، ۲۴.</ref> بهویژه در مواضع اختلافی و احکام در معرض تحریف مانند حکم نبیذ<ref>کلینی، الکافی، ۶/۴۱۸.</ref> و شرح بسیاری از مسائل فقهی در ابواب گوناگون فقه از [[طهارت]] تا [[دیات]]<ref>عطاردی، مسند الامامابوجعفر محمدبنعلی (ع)، ۳/۴۷۸–۴۵۲؛ ۴/۳–۵۶۸ و ۵/۳–۴۵۲؛ لالانی، نخستین اندیشههای شیعی تعالیم امامباقر (ع)، ۱۶۱–۱۷۰.</ref> را به مردم آموخت. امامخمینی یادآور شدهاست امامباقر (ع) افزون بر آموزش احکام فقهی، روش فهم دین و استنباط احکام و شرایع را به شاگردان خود میآموخت و آنان را با روش اجتهاد تربیت میکرد.<ref>امام خمینی، الاجتهاد و التقلید، ۷۵–۷۸.</ref> ایشان به استناد روایات<ref>کلینی، الکافی، ۳/۳۰.</ref> یادآور شدهاست امامباقر (ع) در پاسخ پرسش زراره از علت مسح بر روی قسمتی از سر به جای همه آن، به آیه «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکمْ»<ref>مائده، ۶.</ref> و استفاده از «باء تبعیضیه» اشاره کرد<ref>امام خمینی، الاجتهاد و التقلید، ۷۵–۷۸.</ref> و نیز خطاهای فقهی فقهای دیگر مذاهب مانند ابنشبرمه<ref>امام خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۱۵۴.</ref> ابراهیم نخعی و حکمبنعتیبه<ref>(امام خمینی، تنقیح الاصول، ۲/۲۶۱.</ref> را به آنان یادآور شد. افزون بر نقل روایات بسیار از امامباقر (ع)، امامخمینی [[دعای سحر]] از مناجاتهای حضرت را نیز شرح کردهاست.<ref>مقاله شرح دعاء السحر.</ref> | در دوره [[بنیامیه]] بسیاری از احکام اسلامی حتی مسئله مهمی چون نماز بر توده مردم مسلمان روشن نبود<ref>جعفریان، اسوههای بشریت، ۵۰–۵۱.</ref> و امامباقر (ع) آموزش درست احکام فقهی<ref>ابوزهره، الامامالصادق (ع) حیاته و عصره، ۲۴.</ref> بهویژه در مواضع اختلافی و احکام در معرض تحریف مانند حکم نبیذ<ref>کلینی، الکافی، ۶/۴۱۸.</ref> و شرح بسیاری از مسائل فقهی در ابواب گوناگون فقه از [[طهارت]] تا [[دیات]]<ref>عطاردی، مسند الامامابوجعفر محمدبنعلی (ع)، ۳/۴۷۸–۴۵۲؛ ۴/۳–۵۶۸ و ۵/۳–۴۵۲؛ لالانی، نخستین اندیشههای شیعی تعالیم امامباقر (ع)، ۱۶۱–۱۷۰.</ref> را به مردم آموخت. امامخمینی یادآور شدهاست امامباقر (ع) افزون بر آموزش احکام فقهی، روش فهم دین و استنباط احکام و شرایع را به شاگردان خود میآموخت و آنان را با روش اجتهاد تربیت میکرد.<ref>امام خمینی، الاجتهاد و التقلید، ۷۵–۷۸.</ref> ایشان به استناد روایات<ref>کلینی، الکافی، ۳/۳۰.</ref> یادآور شدهاست امامباقر (ع) در پاسخ پرسش زراره از علت مسح بر روی قسمتی از سر به جای همه آن، به آیه «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکمْ»<ref>مائده، ۶.</ref> و استفاده از «باء تبعیضیه» اشاره کرد<ref>امام خمینی، الاجتهاد و التقلید، ۷۵–۷۸.</ref> و نیز خطاهای فقهی فقهای دیگر مذاهب مانند ابنشبرمه<ref>امام خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۱۵۴.</ref> ابراهیم نخعی و حکمبنعتیبه<ref>(امام خمینی، تنقیح الاصول، ۲/۲۶۱.</ref> را به آنان یادآور شد. افزون بر نقل روایات بسیار از امامباقر (ع)، امامخمینی [[دعای سحر]] از مناجاتهای حضرت را نیز شرح کردهاست.<ref>مقاله شرح دعاء السحر.</ref> | ||
== مواضع سیاسی == | == مواضع سیاسی == | ||
امامباقر (ع) با حاکمان نامشروعی ازجمله | امامباقر (ع) با حاکمان نامشروعی ازجمله [[ولیدبنعبدالملک]]، سلیمانبنعبدالملک، [[عمربنعبدالعزیز]]، یزیدبنعبدالملک و [[هشامبنعبدالملک]] از [[خلفای اموی]] همزمان بود.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۴۶/۲۱۲.</ref> مردم عراق که به اهل بیت (ع) و امامباقر (ع) توجه داشتند، بیش از دیگران زیر فشار خلفای اموی قرار داشتند<ref>مظفر، تاریخ شیعه، ۱۴۲.</ref> و حاکمان اموی مردم را از ارتباط با امامباقر (ع) منع کرده بودند.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۴۶/۲۶۴.</ref> از میان حاکمان یادشده ولید<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۳/۱۵۷.</ref> و هشام<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۳۲۸.</ref> بسیار ستمکار و کینهتوز بودند. | ||
حکومت همه حاکمان اموی از نگاه امامباقر (ع) نامشروع بود<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۸۱.</ref> و ایشان همه حاکمان اموی را جائر میدانست و از شرایط دشوار [[شیعه]] و تکفیر شیعیان در دوران [[بنیامیه]] و [[بنیمروان]] ناخرسند بود<ref>ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ۱۱/۴۳–۴۴.</ref> اما موضعگیری ایشان با توجه به رفتار حاکمان اموی متفاوت بود<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۳۰۵.</ref> آن حضرت با عمربنعبدالعزیز رفتاری ملایم داشت و او را موعظه میکرد<ref>عطاردی، مسند الامامابوجعفر محمدبنعلی (ع)، ۱/۱۳۲–۱۳۳.</ref> و از عملکرد وی در بازگردان برخی از حقوق اهل بیت (ع) مانند بازگرداندن مزرعه فدک ابراز رضایت کرد<ref>ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۵/۶۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ۴۶/۳۲۶–۳۲۷.</ref> | حکومت همه حاکمان اموی از نگاه امامباقر (ع) نامشروع بود<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۸۱.</ref> و ایشان همه حاکمان اموی را جائر میدانست و از شرایط دشوار [[شیعه]] و تکفیر شیعیان در دوران [[بنیامیه]] و [[بنیمروان]] ناخرسند بود<ref>ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ۱۱/۴۳–۴۴.</ref> اما موضعگیری ایشان با توجه به رفتار حاکمان اموی متفاوت بود<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۳۰۵.</ref> آن حضرت با عمربنعبدالعزیز رفتاری ملایم داشت و او را موعظه میکرد<ref>عطاردی، مسند الامامابوجعفر محمدبنعلی (ع)، ۱/۱۳۲–۱۳۳.</ref> و از عملکرد وی در بازگردان برخی از حقوق اهل بیت (ع) مانند بازگرداندن [[فدک|مزرعه فدک]] ابراز رضایت کرد<ref>ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۵/۶۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ۴۶/۳۲۶–۳۲۷.</ref> | ||
امامخمینی بر ضداسلامیبودن حکومت و سیاست بنیامیه تأکید و خاطرنشان کردهاست در زمان امویان حکومت اسلامی کاملاً وارونه و سلطنتی شده بود و به صورت رژیم پادشاهان ایران و امپراتوران روم و فرعونان مصر درآمده بود.<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ۳۴–۳۵.</ref> ایشان به استناد روایتی از امامباقر (ع)، رهبران ستمکار و پیروان آنان را گمراه و گمراهکننده و اعمال آنان را چون خاکستری که باد آن را متفرق کند، باطل شمردهاست.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۶–۱۳۷.</ref> نیز به استناد روایتی از حضرت حکومت و [[رهبری]] امت اسلامی را حق پیامبر (ص) و ائمه (ع) دانسته و اولویت در آیه «النَّبِی أَوْلی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»<ref>احزاب، ۶.</ref> را به معنای اولویت ولایت و امارت شمرده<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۰۰.</ref> و در نتیجه حکومت بر مردم را از حقوِق اهل بیت (ع) معرفی کردهاست. از نگاه امامخمینی، شرایط [[مبارزه مسلحانه|قیام مسلحانه]] علیه حکومتِ غاصب اموی فراهم نبود، وگرنه امامباقر (ع) نیز همچون [[امامعلی(ع)]] و امامحسین (ع) زره به تن میکرد و میجنگید.<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۹.</ref> ایشان با استناد به منابع روایی،<ref>کلینی، الکافی، ۱/۳۵۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ۴۶/۲۰۴.</ref> گفتگوی امامباقر (ع) با [[زیدبنعلی]] دربارهٔ امامت و قیام علیه حکومت امویان را ثبت کردهاست<ref>امام خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۲۹۲–۲۹۳.</ref> این روایت دلالت دارد که امامباقر (ع) از قیام برادر خود زیدبنعلی علیه امویان ناخرسند است و حرکت وی را تأیید نمیکند. امامخمینی سند روایت را ضعیف شمرده و مشمولبودن روایت بر طعن و خدشه بر زید را با آن جایگاه رفیع و بلندی مقامش، دلیل سستی آن دانستهاست.<ref>(امام خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۲۹۳.</ref> | امامخمینی بر ضداسلامیبودن حکومت و [[سیاست]] بنیامیه تأکید و خاطرنشان کردهاست در زمان امویان [[حکومت اسلامی]] کاملاً وارونه و سلطنتی شده بود و به صورت رژیم پادشاهان ایران و امپراتوران روم و فرعونان مصر درآمده بود.<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ۳۴–۳۵.</ref> ایشان به استناد روایتی از امامباقر (ع)، رهبران ستمکار و پیروان آنان را گمراه و گمراهکننده و اعمال آنان را چون خاکستری که باد آن را متفرق کند، باطل شمردهاست.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۶–۱۳۷.</ref> نیز به استناد روایتی از حضرت حکومت و [[رهبری]] امت اسلامی را حق پیامبر (ص) و ائمه (ع) دانسته و اولویت در آیه «النَّبِی أَوْلی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»<ref>احزاب، ۶.</ref> را به معنای اولویت ولایت و امارت شمرده<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۰۰.</ref> و در نتیجه حکومت بر مردم را از حقوِق اهل بیت (ع) معرفی کردهاست. از نگاه امامخمینی، شرایط [[مبارزه مسلحانه|قیام مسلحانه]] علیه حکومتِ غاصب اموی فراهم نبود، وگرنه امامباقر (ع) نیز همچون [[امامعلی(ع)]] و امامحسین (ع) زره به تن میکرد و میجنگید.<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۹.</ref> ایشان با استناد به منابع روایی،<ref>کلینی، الکافی، ۱/۳۵۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ۴۶/۲۰۴.</ref> گفتگوی امامباقر (ع) با [[زیدبنعلی]] دربارهٔ امامت و قیام علیه حکومت امویان را ثبت کردهاست<ref>امام خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۲۹۲–۲۹۳.</ref> این روایت دلالت دارد که امامباقر (ع) از قیام برادر خود زیدبنعلی علیه امویان ناخرسند است و حرکت وی را تأیید نمیکند. امامخمینی سند روایت را ضعیف شمرده و مشمولبودن روایت بر طعن و خدشه بر زید را با آن جایگاه رفیع و بلندی مقامش، دلیل سستی آن دانستهاست.<ref>(امام خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۲۹۳.</ref> | ||
قیامنکردن امامباقر (ع) در برابر حاکمان اموی به معنای سکوت در برابر ظلمهای آنان نبود. ایشان مردم را تشویق میکرد که به ستمکاری حاکمان ستمگر اعتراض کنند<ref>مفید، الاختصاص، ۲۵۹–۲۶۱؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۶/۱۳۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷۲/۳۷۵.</ref> و از همکاری برخی خواص مانند علما و شاعران با دربار حاکمان اموی انتقاد میکرد<ref>ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب (ع)، ۴/۲۰۷؛ عطاردی، مسند الامامابوجعفر محمدبنعلی (ع)، ۱/۳۹).</ref> ایشان عالمان درباری را بردگان شامیان میخواند<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۴۶/۲۵۸.</ref> و در برابر، شاعران انقلابی و مخالف امویان چون کمیت اسدی را میستود.<ref>طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۲۰۷–۲۰۸؛ عطاردی، مسند الامامابوجعفر محمدبنعلی (ع)، ۱/۵۰.</ref> | قیامنکردن امامباقر (ع) در برابر حاکمان اموی به معنای سکوت در برابر ظلمهای آنان نبود. ایشان مردم را تشویق میکرد که به ستمکاری حاکمان ستمگر اعتراض کنند<ref>مفید، الاختصاص، ۲۵۹–۲۶۱؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۶/۱۳۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷۲/۳۷۵.</ref> و از همکاری برخی خواص مانند علما و شاعران با دربار حاکمان اموی انتقاد میکرد<ref>ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب (ع)، ۴/۲۰۷؛ عطاردی، مسند الامامابوجعفر محمدبنعلی (ع)، ۱/۳۹).</ref> ایشان عالمان درباری را بردگان شامیان میخواند<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۴۶/۲۵۸.</ref> و در برابر، شاعران انقلابی و مخالف امویان چون کمیت اسدی را میستود.<ref>طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۲۰۷–۲۰۸؛ عطاردی، مسند الامامابوجعفر محمدبنعلی (ع)، ۱/۵۰.</ref> | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
== شهادت == | == شهادت == | ||
امامباقر (ع) به فرمان هشامبنعبدالملک<ref>مستوفی، تاریخ گزیده، ۳۰۳.</ref> و به نقلی به دست ابراهیمبنعبدالملک مروان مسموم شد<ref>ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۴/۲۱۰؛ ابنصباغ، الفصول المهمه فی معرفة الائمة، ۲/۹۰۵.</ref> و در سال ۱۱۴یا ۱۱۵ هجری در ۵۷ یا ۵۸سالگی<ref>کلینی، الکافی، ۱/۴۶۹؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۸۱؛ ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۵۴/۲۹۸.</ref> در مدینه به [[شهادت]] رسید و در [[قبرستان بقیع]] در کنار پدر خود [[امامعلیبنحسین(ع)]] به خاک سپرده شد.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۴۶۹.</ref> ایشان چهار همسر و هفت فرزند داشت.<ref>مفید، الارشاد، ۲/۱۷۶–۱۷۷.</ref> امامباقر (ع) به فرزند خود امامصادق (ع) وصیت کرد ده سال در موسم حج برای ایشان نوحهسرایی و گریه<ref>صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱/۱۸۲.</ref> و به تبعیت از سنت پیامبر اکرم (ص) در شهادت جعفر طیار هشتصد درهم در ماتم وی هزینه کنند.<ref>کلینی، الکافی، ۳/۲۱۷؛ عطاردی، مسند الامامابوجعفر محمدبنعلی (ع)، ۱/۱۴۶.</ref> در نگاه امامخمینی این کار برای نیاز امامباقر (ع) به گریه که برای شخص ایشان سودی نداشت نبود، بلکه این گریه به جهت استفاده سیاسی و اجتماعی آن بود. امامباقر (ع) با این کار میخواست ستمگران و کسانی که وی را به شهادت رساندهاند، افشا شوند تا این موضوع موج ایجاد و مردم را از ستمکاران آگاه کند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۴۵.</ref> و در نهایت تقویت مظلوم و انهدام ظالم را در پی داشته باشد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۹۷–۹۸.</ref> ایشان تأثیر [[عزاداری]] برای امامباقر (ع) در بیداری مردم را به تأثیر [[عزای سیدالشهدا(ع)]] تشبیه کردهاست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۴۵.</ref> | امامباقر (ع) به فرمان هشامبنعبدالملک<ref>مستوفی، تاریخ گزیده، ۳۰۳.</ref> و به نقلی به دست ابراهیمبنعبدالملک مروان مسموم شد<ref>ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۴/۲۱۰؛ ابنصباغ، الفصول المهمه فی معرفة الائمة، ۲/۹۰۵.</ref> و در سال ۱۱۴یا ۱۱۵ هجری در ۵۷ یا ۵۸سالگی<ref>کلینی، الکافی، ۱/۴۶۹؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۸۱؛ ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۵۴/۲۹۸.</ref> در مدینه به [[شهادت]] رسید و در [[قبرستان بقیع]] در کنار پدر خود [[امامعلیبنحسین(ع)]] به خاک سپرده شد.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۴۶۹.</ref> ایشان چهار همسر و هفت فرزند داشت.<ref>مفید، الارشاد، ۲/۱۷۶–۱۷۷.</ref> امامباقر (ع) به فرزند خود [[امامصادق (ع)]] وصیت کرد ده سال در موسم حج برای ایشان نوحهسرایی و گریه<ref>صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱/۱۸۲.</ref> و به تبعیت از [[سنت پیامبر اکرم (ص)]] در شهادت [[جعفر طیار]] هشتصد درهم در ماتم وی هزینه کنند.<ref>کلینی، الکافی، ۳/۲۱۷؛ عطاردی، مسند الامامابوجعفر محمدبنعلی (ع)، ۱/۱۴۶.</ref> در نگاه [[امامخمینی]] این کار برای نیاز امامباقر (ع) به گریه که برای شخص ایشان سودی نداشت نبود، بلکه این گریه به جهت استفاده سیاسی و اجتماعی آن بود. امامباقر (ع) با این کار میخواست ستمگران و کسانی که وی را به [[شهادت]] رساندهاند، افشا شوند تا این موضوع موج ایجاد و مردم را از ستمکاران آگاه کند<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۴۵.</ref> و در نهایت تقویت مظلوم و انهدام ظالم را در پی داشته باشد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۹۷–۹۸.</ref> ایشان تأثیر [[عزاداری]] برای امامباقر (ع) در بیداری مردم را به تأثیر [[عزای سیدالشهدا(ع)]] تشبیه کردهاست.<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۴۵.</ref> | ||
از امامباقر (ع) روایات بسیاری در عرصههای گوناگون عقاید، اخلاق و فقه و تفسیر و تاریخ و سیره به یادگار ماندهاست؛ چنانکه عزیزالله عطاردی، مجموعهای از سخنان و سیره آن حضرت را با عنوان مسند الامامالباقر (ع) در شش مجلد تدوین و منتشر کردهاست. | از امامباقر (ع) روایات بسیاری در عرصههای گوناگون عقاید، [[اخلاق]] و فقه و [[تفسیر]] و [[تاریخ]] و سیره به یادگار ماندهاست؛ چنانکه عزیزالله عطاردی، مجموعهای از سخنان و سیره آن حضرت را با عنوان مسند الامامالباقر (ع) در شش مجلد تدوین و منتشر کردهاست. | ||
== پانویس == | == پانویس == |