پرش به محتوا

قاعده العلم بالعلة موجب للعلم بالمعلول: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''قاعده العلم بالعلة موجب للعلم بالمعلول:''' یکی از قواعد فلسفی در باره این که آگاهی از علت همیشه موجب آگاهی از معلول می‌گردد
'''قاعده العلم بالعلة موجب للعلم بالمعلول،''' یکی از [[قواعد فلسفی]] درباره این که آگاهی از [[علیت|علت]] همیشه موجب آگاهی از معلول می‌گردد.


این قاعده در آثار [[فارابی]] آمده‌است<ref>دینانی، قواعد فلسفی، ۲/۷۸۴.</ref> و مضمون آن در نهایت اعتبار و استحکام است و هیچ‌یک از حکمای اشراق و [[مشاء]] و [[عرفان]] با مضمون آن مخالفت نکرده‌اند؛<ref>سبزواری، ملاهادی، اسرار الحکم، ۱۳۷؛ دینانی، قواعد فلسفی، ۲/۷۸۵.</ref> هر چند [[فخر رازی]] با اطلاق این قاعده مخالفت کرده، بر این عقیده است که ادراک علت، موجب ادراک معلول به‌طور مطلق نمی‌گردد.<ref>فخر رازی، المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، ۱/۳۴۱.</ref>
== تاریخچه و جایگاه ==
این قاعده در آثار [[فارابی]] آمده‌است<ref>دینانی، قواعد فلسفی، ۲/۷۸۴.</ref> و مضمون آن در نهایت اعتبار و استحکام است و هیچ‌یک از حکمای اشراق و مشاء و [[عرفان]] با مضمون آن مخالفت نکرده‌اند؛<ref>سبزواری، ملاهادی، اسرار الحکم، ۱۳۷؛ دینانی، قواعد فلسفی، ۲/۷۸۵.</ref> هر چند [[فخر رازی]] با اطلاق این قاعده مخالفت کرده، بر این عقیده است که ادراک علت، موجب ادراک معلول به‌طور مطلق نمی‌گردد.<ref>فخر رازی، المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، ۱/۳۴۱.</ref>


'''مفاد و کارکرد قاعده'''
== مفاد و کارکرد قاعده ==
آگاهی از علت چیزی است که همیشه موجب آگاهی از معلول می‌گردد؛ یعنی اگر کسی به وجود علت دست یابد و آن را درک کند، حتماً به وجود معلول دست یافته و آن را ادراک کرده‌ است. دلیل این امر آن است که معلول در واقع و [[نفس‌الامر|نفس الامر]]، شأنی از شئون علت است؛ زیرا رابطه واقعی معلول به علت، از وجود نوع رابط با مستقل است.<ref>← دینانی، قواعد فلسفی، ۲/۷۸۴.</ref> بنابر نظر [[ملاصدرا]]، این قاعده به [[علم حضوری]] اختصاص دارد.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۳/۳۸۸–۳۹۱.</ref>


آگاهی از علت چیزی است که همیشه موجب آگاهی از معلول می‌گردد؛ یعنی اگر کسی به وجود علت دست یابد و آن را درک کند، حتماً به وجود معلول دست یافته و آن را ادراک کرده‌است. دلیل این امر آن است که معلول در واقع و نفس الامر، شأنی از شئون علت است؛ زیرا رابطه واقعی معلول به علت، از وجود نوع رابط با مستقل است.<ref>← دینانی، قواعد فلسفی، ۲/۷۸۴.</ref> بنابر نظر ملاصدرا، این قاعده به علم حضوری اختصاص دارد.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۳/۳۸۸–۳۹۱.</ref> امام‌خمینی نیز با اذعان به این قاعده، در مواردی به این قاعده استناد کرده‌است، ازجمله [[علم الهی]]. ایشان با استناد به وصف «اللَّطِیفُ الْخَبِیر» ُ،<ref>ملک، ۱۴.</ref> لطیف را به معنای مجرد می‌داند و مجرد عاقل است و عاقل عین معقول است و از این‌رو به مخلوق خود خبیر است و ذات، سبب و علت اشیا است.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۶۵.</ref> پس طبق قاعده «علم به علت مستلزم علم به معلول است»، علم باری‌تعالی به ذات خود علت علم به معلول خود است<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۰۵.</ref> و از آنجاکه صفات حق عین ذات اوست و میان علم و ذات تغایر نیست، معلول آنها، یعنی علم به ماسوی و ذات آن یکی بیش نیست و نمی‌توان گفت علم، عین ذات حق‌تعالی است، ولی به صفات خود علم ندارد؛ زیرا حق‌تعالی هویت بسیطی است که تمام صفات او عین ذاتش است و ممکن نیست به وجود حق علم حاصل شود، ولی صفات او مجهول باشند؛ پس ذات با جهت علیتش نسبت به اشیا عالم است و اگر علم به معلول حاصل نشود، باید از این قاعده که [[علم]] به سبب مستلزم علم به مسبب است، تخلف کرد؛ در حالی‌که تخلف‌پذیر نیست؛ زیرا پس از آنکه انسان به حقیقت سبب، علم پیدا کرد و علمش مطابق واقع بود، قطعاً علم به مسبب حاصل خواهد بود.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۵۰.</ref> به باور امام‌خمینی، این نظام جاری، جمالی کامل جمیلی مطلق است که کمال احسن و لایتغیر و لایتکرر است. پس طبق علم به اسباب، علم به مسبب تولید شده، به طوری که پیش از وجود مسبب به وجود او حکم کرده و به آن عالِم می‌باشد؛ چنان‌که اگر منجم حساب سیر کواکب را به‌طور صحیح به دست آورد، قطع پیدا می‌کند که چه روزی چه مقدار از آفتاب در کسوف واقع می‌شود؛<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۴۸.</ref> بنابراین اگر به مبدع موجودات و علت همه معالیل، علم پیدا شود، به تمام مسببات از ازل تا ابد علم پیدا خواهد شد.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۴۹.</ref>
[[امام‌خمینی]] نیز با اذعان به این قاعده، در مواردی به این قاعده استناد کرده‌است، ازجمله [[علم الهی]]. ایشان با استناد به وصف «اللَّطِیفُ الْخَبِیر» ُ،<ref>ملک، ۱۴.</ref> لطیف را به معنای مجرد می‌داند و مجرد عاقل است و عاقل عین معقول است و از این‌رو به مخلوق خود خبیر است و ذات، سبب و علت اشیا است.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۶۵.</ref> پس طبق قاعده «علم به علت مستلزم علم به معلول است»، علم باری‌تعالی به ذات خود علت علم به معلول خود است<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۰۵.</ref> و از آنجاکه صفات حق عین ذات اوست و میان علم و ذات تغایر نیست، معلول آنها، یعنی علم به ماسوی و ذات آن یکی بیش نیست و نمی‌توان گفت علم، عین ذات حق‌تعالی است، ولی به صفات خود علم ندارد؛ زیرا حق‌تعالی هویت بسیطی است که تمام صفات او عین ذاتش است و ممکن نیست به وجود حق علم حاصل شود، ولی صفات او مجهول باشند؛ پس ذات با جهت علیتش نسبت به اشیا عالم است و اگر علم به معلول حاصل نشود، باید از این قاعده که [[علم]] به سبب مستلزم علم به مسبب است، تخلف کرد؛ در حالی‌که تخلف‌پذیر نیست؛ زیرا پس از آنکه انسان به حقیقت سبب، علم پیدا کرد و علمش مطابق واقع بود، قطعاً علم به مسبب حاصل خواهد بود.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۵۰.</ref>  


به باور امام‌خمینی، این نظام جاری، جمالی کامل جمیلی مطلق است که کمال احسن و لایتغیر و لایتکرر است. پس طبق علم به اسباب، علم به مسبب تولید شده، به طوری که پیش از وجود مسبب به وجود او حکم کرده و به آن عالِم می‌باشد؛ چنان‌که اگر منجم حساب سیر کواکب را به‌طور صحیح به دست آورد، قطع پیدا می‌کند که چه روزی چه مقدار از آفتاب در کسوف واقع می‌شود؛<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۴۸.</ref> بنابراین اگر به مبدع موجودات و علت همه معالیل، علم پیدا شود، به تمام مسببات از ازل تا ابد علم پیدا خواهد شد.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۴۹.</ref>
== پانویس ==
{{پانویس}}
== منابع ==
[[رده:مقاله های نیازمند ارزیابی]]
[[رده:مقاله های نیازمند ارزیابی]]
۲۷٬۲۷۱

ویرایش