۲۷٬۲۷۱
ویرایش
جز (added Category:مقاله های نیازمند ارزیابی using HotCat) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''قاعده صرف الشیء | '''قاعده صرف الشیء'''، یکی از [[قواعد فلسفی]] در باره این که شیء در مقام و صرافت حقیقت خویش، وقتی از هر چیزی جز ذات خویش عاری و مجرد باشد، قابل امتیاز و تعدد نیست. | ||
یکی از قواعد فلسفی قاعده «صرف الشیء لایتثنی و لا یتکرر» است. کلمه «صرف» به کسر صاد، یعنی خالص و «صرف الشیء»، یعنی شیء بدون ضمائم و عوارض متکثره و مشخصه و «صرف الوجود»، یعنی وجود بدون آمیختگی به ماهیت.<ref>نوچه فلاح، مقایسه بین برهان قاعده صرف الشیء و بسیط الحقیقه در فلسفه و حکمت اسلامی، ۴۶.</ref> شیخ اشراق از این قاعده در باب | == مفهوم و جایگاه == | ||
یکی از قواعد فلسفی قاعده «صرف الشیء لایتثنی و لا یتکرر» است. کلمه «صرف» به کسر صاد، یعنی خالص و «صرف الشیء»، یعنی شیء بدون ضمائم و عوارض متکثره و مشخصه و «صرف الوجود»، یعنی وجود بدون آمیختگی به ماهیت.<ref>نوچه فلاح، مقایسه بین برهان قاعده صرف الشیء و بسیط الحقیقه در فلسفه و حکمت اسلامی، ۴۶.</ref> [[شهابالدین سهروردی|شیخ اشراق]] از این قاعده در باب وحدانیت حق استفاده کرده و صرف هستی را قابل تعدد و تکرر ندانستهاست و از آن با عنوان «لامیز فی صرف شیء» یاد کردهاست.<ref>شیخ اشراق، سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۱/۳۵؛ نوچه فلاح، مقایسه بین برهان قاعده صرف الشیء و بسیط الحقیقه در فلسفه و حکمت اسلامی، ۴۶.</ref> برخی آن را به صورت «لا تعدّد فی صرف الشیء»<ref>فیض کاشانی، اصول المعارف، ۱۴.</ref> و برخی به صورت «صرف الشیء لامیز فیه»<ref>سبزواری، ملاهادی، تعلیقه بر اسفار، ۳/۳۳۸؛ نوچه فلاح، مقایسه بین برهان قاعده صرف الشیء و بسیط الحقیقه در فلسفه و حکمت اسلامی، ۴۶.</ref> بیان کردهاند. [[امامخمینی]] نیز در برخی آثار خود، قاعده را به صورت «صرف الشیء لایتثنی و لایتکرر» یاد کردهاست.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۴۸؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۹۵.</ref> کلیت این قاعده میرساند که محدود به شیء خاص و عرصهای معین نمیباشد؛ بلکه عام و فراگیر است و دربارهٔ هر شیء اعم از محدود و نامحدود جاری است.<ref>جوادی آملی، رحیق مختوم، ۱/۳۹۰.</ref> | |||
== مفاد و کارکرد قاعده == | |||
مفاد این قاعده آن است که شیء در مقام و صرافت حقیقت خویش، وقتی از هر چیزی جز ذات خویش عاری و مجرد باشد، قابل امتیاز و تعدد نیست؛<ref>دینانی، قواعد فلسفی، ۱/۲۷۲.</ref> زیرا اگر شیء در مقام ذات و صرف حقیقت، قابل امتیاز و تعدد باشد، مستلزم خلف خواهد بود و اگر در صرف یک ماهیت که از هر گونه چیزی جز ذات خود عاری و مجرد است، دوگانگی و تعدد فرض شود، این محذور لازم میآید که این تعدد و دوگانگی از کجا پیدا شده است. این تعدد و دوگانگی یا از ناحیه موضوع یا از ناحیه زمان، مکان و سایر عوارض [[ماهیت]] است و اعتراف به این امر، به معنی آن است که ماهیت صرف و عاری از هر گونه شیء جز ذات آن فرض نشدهاست.<ref>سبزواری، ملاهادی، تعلیقه بر اسفار، ۳/۳۳۸؛ دینانی، قواعد فلسفی، ۱/۲۷۲.</ref> [[ملاصدرا]] این قاعده را در پاسخگویی به شبهات وارده در بحث [[توحید]] بهویژه [[شبهه ابنکمونه]] ناتوان میداند.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۱۳۲، ۳/۳۳۸ و ۶/۵۸–۶۳؛ سبزواری، ملاهادی، تعلیقه بر اسفار، ۳/۳۳۸.</ref> حکمای پس از ملاصدرا نیز بر همین روش بر ناتوانی و نارسایی این قاعده تأکید کردهاند.<ref>سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه، ۳/۵۱۴–۵۱۹.</ref> این قاعده نمیتواند دلیل تام توحیدی باشد؛ زیرا ممکن است چند حقیقت متباین فرض شود که هر یک در محدوده حقیقت خود، صرف و خالصاند و از سنخ خود بیش از یک فرد ندارد، ولی چند فرد از چند حقیقت متباین صرفاند؛ اما اگر این قاعده طبق اصالت و تشکیک وجود باشد، برای اثبات [[توحید]] کافی است.<ref>جوادی آملی، توحید در قرآن، ۲۱۸.</ref> | |||
امامخمینی نیز از قاعده صرف الشیء در آثار خود استفاده کرده و این قاعده را بر مبنای اصالت وجود چیزی غیر از صرف الوجود نمیداند؛ بنابراین بازخوانی قاعده «صرف الشیء لایتکرر و لایتثنی»<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۹۵؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۴۸.</ref> بر مبنای [[اصالت وجود]]، همان «صرف الوجود» خواهد بود؛ چون چیزی غیر از وجود شیئیت ندارد.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۱۶ و ۲۲۱؛ امامخمینی، تنقیح الأصول، ۲/۳۵۹.</ref> ایشان نیز دربارهٔ مفاد و اثبات قاعده «صرف الوجود» بر این باور است که مقام ذات از جهت اینکه اسم و رسمی برای آن نیست، وجود صرفی است که به آن اشاره نمیشود و نشانی برای آن نیست؛ بلکه صرف و خالص است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۷۹ و ۱۴۴.</ref> و با وجود اینکه همه اشیا است، هیچیک از اشیا نیست و صرف الوجودی است که هیچ نقصی ندارد و هر چه از سنخ کمال است، او دارد و یک موجود تامی که هیچ نقصان در او نیست، بلکه هر کمالی در هر موجودی هست، از اوست.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۱۴–۲۱۵؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۷۷–۱۷۸.</ref> صرف الوجود حیثیت تقییدی و تعلیلی ندارد؛ زیرا اگر حیث تقییدی داشته باشد، دارای ماهیت است؛ در حالیکه حقتعالی ماهیت ندارد؛ حیث تعلیلی نیز ندارد؛ چون علت دیگری ندارد.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۶.</ref> از اینرو صرف الوجود حد ندارد تا از آن ماهیت انتزاع شود و جهت نقصی ندارد تا از او مفاهیم غیر کمالی انتزاع شود.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۴۶.</ref> این چنین وجودی، وجود واجبی است که ماهیت ندارد؛ زیرا ماهیتداشتن لازمه تنزل وجودی و صرف نبودن است؛ بلکه این وجودی خالص است و مقابل ندارد تا عقل از آن چیزی بفهمد و ماهیتی انتزاع کند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۷۲.</ref> حکما این قاعده را در برخی موارد دیگر نیز به کار بردهاند؛ ازجمله دربارهٔ اتصال [[نفس ناطقه]] به [[عالم عقول]] به چند اصل تکیه میکنند که یکی از آنها [[قاعده صرف الشی]] است،<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۳/۳۳۸–۳۴۰.</ref> [[تناسخ]]،<ref>← دینانی، قواعد فلسفی، ۱/۲۷۳.</ref> هیولی که در مقام ذات خود واحد است<ref>سبزواری، ملاهادی، تعلیقه بر اسفار، ۹/۲۰.</ref> و وحدت واجب الوجود و نفی شریک از حقتعالی.<ref>فیض کاشانی، اصول المعارف، ۱۴؛ دینانی، قواعد فلسفی، ۱/۲۷۵.</ref> امامخمینی نیز از این قاعده در مسائل فلسفی مدد گرفتهاست؛ ازجمله: | |||
# برای اثبات توحید واجبتعالی به این قاعده تمسک کردهاست؛<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۹۵؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۶۱؛ امامخمینی، تنقیح الأصول، ۲/۳۵۹.</ref> اگرچه به دنبال همین استناد، آن را بر مبنای [[اصالت ماهیت]] برای مقصود کافی نمیداند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۱۳؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۶ و ۲۲۱.</ref> و معتقد است شبهه ابنکمونه بر مبنای این قاعده و اصالت ماهیت قابل حل نیست؛ بلکه بر مبنای اصالت وجود قابل حل است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۷۱–۷۵.</ref> | # برای اثبات توحید واجبتعالی به این قاعده تمسک کردهاست؛<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۹۵؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۶۱؛ امامخمینی، تنقیح الأصول، ۲/۳۵۹.</ref> اگرچه به دنبال همین استناد، آن را بر مبنای [[اصالت ماهیت]] برای مقصود کافی نمیداند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۱۳؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۶ و ۲۲۱.</ref> و معتقد است شبهه [[ابنکمونه]] بر مبنای این قاعده و اصالت ماهیت قابل حل نیست؛ بلکه بر مبنای اصالت وجود قابل حل است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۷۱–۷۵.</ref> | ||
# دربارهٔ عینیت ذات و صفات؛<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۱۶، ۱۳۱، ۱۳۷؛ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۱۲–۱۳.</ref> | # دربارهٔ عینیت ذات و صفات؛<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۱۶، ۱۳۱، ۱۳۷؛ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۱۲–۱۳.</ref> | ||
# در بحث علم حقتعالی بر تمام ذرات عالم وجود و حیطه و گستردهبودن علم حق بر همه چیز؛<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۲۲؛ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۶۳–۶۵.</ref> | # در بحث علم حقتعالی بر تمام ذرات عالم وجود و حیطه و گستردهبودن علم حق بر همه چیز؛<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۲۲؛ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۶۳–۶۵.</ref> | ||
# برای اثبات عزت خداوند. ایشان این نکته مهم اعتقادی را در تفسیر اسم شریف «العزیز» به مدد همین مسئله فلسفی ثابت کردهاست. ایشان قائل است عزیز سه معنا دارد: الف) غالب، ب) قوی، ج) فردی که معادل و همتا ندارد و خدای متعال عزیز و بیهمتاست؛ زیرا صرف الشیء لایتثنی و لایتکرر؛ پس چیزی مساوی و قابل مقایسه با او نخواهد بود.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۹۳–۹۵؛ عابدی، دفتر عقل و قلب، ۱۹۵.</ref> | # برای اثبات عزت خداوند. ایشان این نکته مهم اعتقادی را در تفسیر اسم شریف «العزیز» به مدد همین مسئله فلسفی ثابت کردهاست. ایشان قائل است عزیز سه معنا دارد: الف) غالب، ب) قوی، ج) فردی که معادل و همتا ندارد و خدای متعال عزیز و بیهمتاست؛ زیرا صرف الشیء لایتثنی و لایتکرر؛ پس چیزی مساوی و قابل مقایسه با او نخواهد بود.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۹۳–۹۵؛ عابدی، دفتر عقل و قلب، ۱۹۵.</ref> | ||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | |||
* امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش. | |||
* امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش. | |||
* امامخمینی، سیدروحالله، الطلب و الاراده، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش. | |||
* امامخمینی، سیدروحالله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش. | |||
* امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش. | |||
* امامخمینی، سیدروحالله، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش. | |||
* امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش. | |||
* جوادی آملی، عبدالله، توحید در قرآن، قم، اسراء، چاپ اول، ۱۳۸۳ش. | |||
* جوادی آملی، عبدالله، رحیق مختوم، تحقیق حمید پارسانیا، قم، اسراء، چاپ سوم، ۱۳۸۶ش. | |||
* دینانی ابراهیمی، غلامحسین، قواعد فلسفی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش. | |||
* سبزواری، ملاهادی، تعلیقات بر اسفار، چاپشده در الحکمة المتعالیه فی الاسفار العقلیة الاربعه، تألیف ملاصدرا، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م. | |||
* سبزواری، ملاهادی، تعلیقات بر اسفار، چاپشده در الحکمة المتعالیه فی الاسفار العقلیة الاربعه، تألیف ملاصدرا، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م. | |||
* سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه، تصحیح و تعلیق حسن حسنزاده آملی، تهران، ناب، چاپ اول، ۱۳۶۹–۱۳۷۹ش. | |||
* شیخ اشراق، سهروردی، شهابالدین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تصحیح هانری کربن و دیگران، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش. | |||
* عابدی، احمد، دفتر عقل و قلب، پرتوی از اندیشههای عرفانی فلسفی امامخمینی، قم، زائر، چاپ اول، ۱۳۸۵ش. | |||
* فیض کاشانی، ملامحسن، اصول المعارف، تصحیح و تعلیق سیدجلالالدین آشتیانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش. | |||
* نوچه فلاح، رستم، مقایسه بین برهان قاعده صرف الشیء و بسیط الحقیقه در فلسفه و حکمت اسلامی، خردنامه صدرا، شماره ۳۸، ۱۳۸۳ش. | |||
{{پایان}} | |||
[[رده:مقاله های نیازمند ارزیابی]] | [[رده:مقاله های نیازمند ارزیابی]] |